انقلاب اسلامی در روستاهای استان خراسان به روایت اسناد ساواک
14 شهريور 1401
چکیده
انتشار اسناد نهادها و مراکز امنیتی حکومت پهلوی اثبات کرد که روستانشینان هم به نوبه خود در همراهی با نهضت امام خمینی و انقلاب سهمی عمده داشتند. سوال اصلی پژوهش این است که روستاهای استان خراسان چگونه با انقلاب و نهضت امام همراه شدند؟ سعی خواهد شد تا به دیگر سوالات مطرح شده در این زمینه از جمله رابطه شهر و روستا در روند مبارزات انقلاب اسلامی، نقش گروهها فعال مذهبی و سیاسی در گسترش انقلاب در روستاها، تأثیرات روستا و شهرها بر یکدیگر در روند مبارزات انقلاب و چگونگی فعالیتهای انقلابیون در روستاها پاسخ داده شود. بازه زمانی پژوهش بین سالها 1340 تا 1357 را در بر میگیرد. یافتهای پژوهش بیانگر آن است که روحانیون مهمترین گروهی بودند که با حضور در روستاها بیشترین نقش را در آگاهی بخشی به ساکنین ایفا کردند. دانشجویان، دبیران، کارکنان دولت، زنان و دیگر مشاغل و حِرف نیز به نوبهی خود در رساندن پیام انقلاب به داخل روستاها نقش داشتند. همراهی روستاها با انقلاب در سال منتهی به پیروزی انقلاب به اوج رسید به طوری که حوادث و رخدادهایی که در روستا اتفاق افتاد نقطه عطفی برای آغاز تظاهرات در برخی از شهرستانها گردید. شهرستان نیشابور و سبزوار از جمله این شهرها بود.
مقدمه
آنچه در نگاه اول به نظر میرسد این است که روستاها در پیروزی انقلاب اسلامی یا نقش نداشتند و یا از اندک جایگاهی برخوردار بودند اما با دقت و امعان نظر در اسناد ساواک و اخبار و خاطرات آن دوران درمییابیم که این نظر درست نیست. حکومت نسبت به حوادثی که در روستاها و در مناطق دورافتاده و کم برخوردار اقتصادی اتفاق میافتاد حسّاسیت ویژهای نشان میداد. در سوم بهمن ماه 1341 ساواک مشهد به ساواک مرکز پیشنهاد داد تا در ماه مبارک رمضان پیشرو و به منظور بهرهبرداری سیاسی از روستائیان که اغلب آنها سواد خواندن و نوشتن ندارند بهتر است با اعزام واعظانی به این مناطق آنها را هدایت و راهنمایی کرد. در بخشی از این گزارش توصیه شده بود که «با وضع فعلی ماه رمضان نزدیک است و از طرفی مردم عامی و مـذهبی بـه روزنامـه خوانـدن و حتـی گوش کردن رادیو به علت بیسوادی و یا عدم وجـود وسایل توجه نمینمایند. به نظر این ساواک در کلیـه نقاط کشور و به خصوص منطقهی خراسان بایستی تمام تلاش خود را مصروف به تعیین و اعزام وعـاظ مـورد اعتماد به دهات و قصبات و شهرستانها نمود تـا بـه نحو مطلـوب و بـا زبـان سـاده مـردم را راهنمـائی و هدایت نمایند.»[1] همچنین برای مقابله با وعاظ انقلابی که برخلاف مصالح کشور سخن میگویند بایستی مردم اجازه این کار را ندهند و سازمانهای امنیتی آنها را از این مناطق تا حدِّ ممکن دور کرده و ساواک مرکز این افراد را تحت تعقیب قرار دهد. در این راستا حکومت تلاش کرد حوزهی نفوذ خود را تا دورترین روستاها نیز گسترش دهد. این برنامهی هدفمند با عنوان انقلاب شاه و ملت و اصول ششگانه انجام شد. انجام اصلاحات ارضی در روستاها تمام ساختارهای اقتصادی و اجتماعی را دگرگون کرد. اعزام سپاهیان دانش، سپاه بهداشت و کارمندان ادارات تعاونی روستایی فضای روستاها را تغییر داد. سیاستگذاریهای حکومتی از طریق همین نهادها و گروهها انجام میشد. دخالت مستقیم در آراء انتخابات از طریق سپاه دانش نمونه خوبی برای این موضوع است[2] البته برخی از سپاهیان دانش خود باعث آگاهی بخشی به مردم روستا میشدند. به عنوان نمونه محسن عبدالصمدی، سپاهی دانش، کتاب مناظره دکتر و پیر اثر شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد را در اختیار فــرجالله تاتــاری، کدخــدای روستای عشـقآبــاد[3] از توابع بخش سرولایتِ نیشابور گذاشت تا او مطالعه کند. این کتاب جزو کتابهایی بود که از نظر حکومت در زمره کتابهای مضره طبقهبندی شده بود.[4]
برخی حساسیتها به این دلیل بود که روستاها خود مرکز و خاستگاه برخی از مراسم مذهبی و سیاسی بودند. برگزاری مراسم نماز عید فطر در روستای تلگرد[5] نمونهای از این مورد است که چون مقامات امنیتی مانع برگزاری نماز عید میشوند، به ناچار نمازگزاران در بیت آیتالله سید محمدهادی میلانی نماز را اقامه کردند.[6] روستاها نسبت به شهرها مکان امنی برای فرار از اجرای دستورات حکومتی بود و برخی از انقلابیون به همین علت و در ایام خطر و تحت تعقیب قرار گرفتن از سوی نهادهای امنیتی به روستاها پناه میبردند. [7]روستاها در پرداخت وجوه شرعی به بیوت مراجع و کمکهای خیرخواهانه به جنگ زدگان لبنان نیز پیشتاز بودند.[8]
در نقطه مقابل حکومت، انقلابیون و به ویژه روحانیون قرار داشتند. آنها که نقش اول را در ترویج تفکرات و روحیه انقلابی در روستاها داشتند اغلب یا خودشان ساکن روستا بودند یا به عنوان مبلّغ مذهبی به روستا اعزام شده بودند. این که بیشتر آنها متولّد روستا بودند و مسائل و مشکلات روستانشینی را از نزدیک لمس کرده بودند نکته مثبتی بود. همزاد پنداری بین روحانیون و روستائیان در طول انقلاب همواره به پیشرفت آرمانهای انقلاب کمک کرد. ارتباط روحانیون با روستاها یک سویه نبود، چرا که روستائیان هم با آمدن به شهر با بیوت علما و به ویژه مراجع در ارتباط بودند.[9] مسائل دینی را میپرسیدند و وجوه شرعی خود را پرداخت میکردند.
جبههی مقابل حکومت برای رساندن پیام انقلاب به روستاها از هیچ کوششی دریغ نکرد. فعالیتهای انقلابیون و به ویژه روحانیون در روستاهای کشور به گونهای بود که پروندهای با عنوان «اعزام طلاب به روستاها» در ساواک تشکیل شد.[10]
نکته قابل ذکر این است که در نظر ساواک تعریف خاصی برای واژههای روستا، قریه، قراء، ده، دهات، قصبه، دهستان و... بیان نشده و تمام آنها را به یک معنا استفاده نموده است. لذا در مقاله حاضر نیز تمامی این واژگان جستجو و مورد استفاده قرار گرفت. منبع پژوهش مجموعه کتابهای(21 جلد) اسناد انقلاب اسلامی در خراسان، مربوط به سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) است که در سال 1400 از سوی مرکز بررسی اسناد تاریخی منتشر شده است.
روحانیون، پیشگامان ترویج انقلاب در روستاها
روحانیون بیشترین نقش و جایگاه را در ترویج روحیهی انقلابی در روستاهای خراسان ایفا کردند. حداقل سه دسته و گروه از روحانیون در روستاها فعال بودند. برخی از آنها ساکن روستا بودند و به مسائل دینی و مذهبی و رتق و فتق امور مردم میپرداختند، برخی از آنها از طریق کار کشاورزی امرار معاش میکردند. اینها نقش مهمی در روشنگری اهالی روستا داشتند.[11] آنها همواره رابطه خود را با شهر و حوزه و دیگر دوستانش حفظ کرده و در بازگشت آموزههای انقلاب را منتقل و برای امام تبلیغ میکردند.[12] دسته دوم طلبههایی بودند که در حوزه علمیه شهرهای بزرگتر و از جمله در شهرهای قم، تهران و یا مشهد مشغول تحصیل بودند. آنها در مراسم خاص و از جمله ماه مبارک رمضان و ماههای محرم و صفر و یا ایام شهادت و ولایت ائمه اطهار(ع) یا بنا بر دعوت قبلی و یا جهت دید و بازدید اقوام و خویشاوندان به اوطانشان بازمیگشتند. از آنجا که آنها در بین مردم و همشهریان دارای جایگاه مردمی بودند، لذا نقش مؤثری در آگاهیسازی و آنچه اهالی روستا باید درباره حوادث کشور بدانند، داشتند.[13]بعضاً نقطه وصل و ارتباط آنها با روستاها به واسطه یکی از اقوام آنها که در روستا ساکن بود انجام میگرفت.[14]بیشترین رفت و آمد به روستاهای خراسان را طلبههای قمی عهدهدار بودند. در یکی از گزارشهای ساواک درباره عزیمت برخی از طلاب به روستای خرق از توابع شهرستان قوچان چنین آمده است: «خبر واصـله حـاکی از آن اسـت کـه چنـد نفـر از شهرستان قم به قریه خرق[15] واقع در 48 کیلـومتری قوچان وارد و با همکاری چند نفر از شناسان آنجا به اسامی سیدابراهیم جوادی و شیخ ابراهیم هـدایتی و براتعلی گلزاری و خان ولـی گلـزاری در بـین اهـالی قریه مذکور تبلیغات مضره مینمایند... دو نفر از طلاب علوم دینی حـوزه علمیـه قـم بـه اسامی جعفر روحـی و عبـاس روحـانی فرزنـد حـاج براتعلی از اهالی قریه زیارت[16] واقع در18 کیلومتری شیروان میباشند، با شخصی به نام حاج اکبر غلامی بزاز که اهل و ساکن شیروان میباشـند در تمـاس و دو نفر مذکور در فرصت مناسب از طریق تبلیغ دین، از خمینی طرفـداری مـینماینـد و عـدهای از اهالی آنجا را تحت تأثیر حرفهای خویش قرار دادهاند.» آنها که محیط سیاسی قم را درک کرده بودند بیپرواتر با مأمورین رژیم برخورد و در این مسیر با طرفداران حکومت مقابله میکردند[17] آنها چنان «نترس هستند که حتی عـدهای را بـا خودشـان همراه نموده و توانستهاند بین روستائیان نفوذ کنند.»[18]دسته دیگر علمای تبعیدی بودند که به شهرستانهای خراسان تبعید شده بودند. آنها نیز با اعزام مبلغین دینی به روستاهای آن شهرستان نقشی مهم در رساندن پیام انقلاب داشتند. آنها همچنین افرادی را که برای دیدن آنها به تبعیدگاه میآمدند به روستاها اعزام میکردند.[19] البته برخی دیگر از تبعیدیهای غیر معمّم هم همین رویه را دنبال میکردند. به عنوان نمونه سیدمحسن پورمیرغفاری که از گنبد کاووس به روستای کلاته بزرگ[20] تبعید شده بود در این روستا و دیگر روستاهای تربت جام با توزیع اعلامیه علیه حکومت فعالیت میکرد.[21]
واکنش به اصلاحات ارضی
اولین واکنش در روستاها به مساله اجرای لایحه اصلاحات ارضی و تقسیم اراضی بود. در اسفندماه 1341 علمای شهرستان سبزوار نسبت به این مساله واکنش نشان دادند و اتفاقاً مالکین هم در این موضوع با علما همراهی کردند. تلاشهای آنها باعث شد تا در شهرستان سبزوار داد و ستد در بازارها به رکود گرایید و معاملهای در بازار صورت نگیرد، به موازات این مساله، دیگر کارهای عمرانی هم تعطیل شد.[22] روحانیون با اصلاحات ارضی و به ویژه نحوه اجرای آن مخالف بودند و بیان مسائل شرعی این موضوع باعث شد تا کشاورزان و زارعین در مقابل این قانون موضعگیری صریح کنند.[23] شیخ حبیبالله افچنگی از ساکنین روستای افچنگ از توابع سبزوار «در مجالس و محافل مـردم را علیـه لایحه ششگانه تحریک و اظهاراتی میدارد که مفـاد آن مخـالف آئـین اسـلام اسـت و بـا هرگونـه اقـدام اصلاحی که در ده وسیله سـپاهیان دانـش و تـرویج [آبادانی] انجام میگیرد، مخالفت مینماید.»[24] برخی از روحانیون دهقانان را از خواندن نماز در زمینهایی که به زور از مالکان گرفته شد و مکانهای مشکوک بودند برحذر و آن را غصبی میدانستند.[25]
محورهای فعالیت روحانیون در روستاها
روحانیون همواره از منتقدین سرسخت اقدامات و سیاستهای حکومت بودند. شیخ علی اصغر شکوهی از اهالی روسـتای اورتـه چشـمه از توابع قوچـان ضمن تـرویج امـور مـذهبی در روستاهای نوروزی، قریـه شـاهوردی، نیست،[26] دربندی و اورته چشـمه، از برنامههای عمرانی دولت انتقاد کرد.[27] بعد از تصویب قانون حمایت از خانواده در سال 1346، شــیخ غلامعلــی معینــی ســاکن شــاندیز که پیشنماز یکی از مساجد بود در مراسم ترحیمی که به مناسبت فوت یکی از ساکنین و در حضور 500 نفر، درباره آیه حجاب صحبت کرد و در ادامه قانون خانواده را مطرح و از ایجاد محدودیتهایی که برای ازدواج و طلاق برای مرد در نظر گرفته شده بود به شدّت انتقاد کرد. ایشان در ادامه به مسائل خارج از کشور و شکست اعراب از اسرائیل پرداخت.[28]
فعالیتهای روحانیون در روستاها را میتوان در چند محور دسته بندی کرد:
اولین محور تکثیر و توزیع اعلامیهها، نوارهای سخنرانی، عکس و... مربوط به انقلاب است. طلبههای مدارس علمیه با تکثیر اعلامیههای امام، آنها را با خود به شهرها و روستاهای دیگر برده و بین مردم توزیع میکردند.[29] آنها همچنین با رفت و آمدی که به نجف اشرف و دیدار با امام داشتند نوارهای سخنرانی ایشان را به ایران منتقل و بین مردم پخش میکردند.[30] و به این ترتیب اعلامیههای سیاسی و مذهبی که ابتدا در شهرها توزیع و پخش میشد به روستاها هم میرسید.[31] شیخ برات ترکی که طلبه ساکن در مدرسه باغ رضوانِ مشهد بود اعلامیهها را تکثیر و به منظور آگاهسازی مردم به روستاهای اطراف ارسال میکرد، هر چند در این سند نام روستاها قید نشده است.[32] محمدرضا منیریان طلبهی مدرسه نواب مشهد عکسهای از امام و آیتالله قمی را در روستای گوش در بلوک جولایی و در 9 فرسنگی مشهد توزیع کرد. در این زمان یعنی سال 1344 اغلب مردم روستاها با نام امام و آیتالله سید حسین قمی آشنا و آن را شنیده بودند، لذا عکسهای ایشان بر در و دیوار مغازهها و عطاریهای سنتی در روستا نصب شده بود.[33]
محور دوم از فعالیتهای علما در روستاها، انجام سخنرانی و منبر بود. روحانیون در مناسبتهای مذهبی و دینی نسبت به سایر مواقع بیشتر به روستاها رفت و آمد میکردند.[34] این مساله در ماههای رمضان، محرم و صفر بیش از پیش بود. در نتیجه همین رفت و آمدها بود که نهاد امنیتی کشور همه ساله قبل از فرارسیدن ماههای مذکور تمهیدات ویژهای را انجام میداد. ژاندارمریها و پاسگاههای روستایی وظیفه داشتند اوضاع روستاها را تحت کنترل داشته باشند و با حضور هر یک از وعاظ و سخنرانان در روستاها، او را تحت مراقبت قرار دهند.[35] در همین راستا کیاست فرماندار شهرستان قوچان طی دستوری محرمانه به فرماندهی گروهان ژاندارمری قوچان از آنها خواست «طبق دستور رسیده چون ممکـن اسـت در ایـام سوگواری محرم و صفر عدهای از طـلاب و وعـاظ از مشهد جهت وعظ و تبلیغ به دهات و اطراف بروند و با الهام از روحانیون مخالف مطالب بـرخلاف مصـالح کشور ایراد نمایند، دستور فرمایید مأمورین با کمال هوشیاری مراقب اعمال و رفتار آنان باشند و چنانچه عمل خلافی مشاهده شد، ضمن جلـوگیری از وعـظ آنها اشخاص خاطی را به ساواک معرفی نمایند.»[36]
در محرم سال 1347 سرتیپ بهرامی رئیس سازمان اطلاعات و امنیت خراسان نیز طی دستوری به تیمسار فرماندهی ناحیه ژاندارمری خراسان جزئیات بیشتری از تشکیل مجالس عزاداری و سخنرانی واعظین در روستاها ارائه کرد. این موضوع پیرو دستورالعملهایی بود که از مرکز به استانهای مختلف دیکته شده بود. بر این اساس «بایستی کوچکترین مجلـس و اجتمـاعی بـدون کســـب اجـــازه قبلـــی از مقامـــات انتظـــامی در شهرسـتانهــا شـهربانیهــای محـل و در روســتاها (ژاندارمری) تشکیل نشود. به صاحبان مجالس وسیله (مأمورین ژانـدارمری) در روستاها تـذکر داده شـود کـه نامبردگـان مسـئول هرگونه پـیش آمـدهای احتمـالی و خـلاف نظـم در مجالس خود بوده و چنانچه اتفاقی از قبیل اخلال نظم سخنرانیها و شعارهای تحریک آمیز به وقوع بپیوندد، نامبردگان مسئولیت تامّ داشته و طبق مقررات قانونی تحت تعقیب قرار خواهند گرفت و از آنان تعهّد کتبی نیز اخذ و همچنین ضمن اخذ تعهّد کتبی از وعاظ مبنی بر اینکه مطـالبی را کـه در منابر و مجالس گفته و مورد بحث و گفت وگو قرار میدهند، صرفاً بایستی محدود بـه موضـوعات مذهبی و در زمینه ارشاد مردم باشد. از ایراد مطالب غیرمذهبی، سیاسی و تحریکآمیز و خـارج از موضوع جداً جلوگیری به عمل آید و گفتار و کردار وعاظ و طلابی که بـه روسـتاها مـیرونـد تحـت مراقبت قرار گیرد و درصورتی که مبادرت به اعمال و گفتار خلاف مصالح عمومی نمودند، فوراً تحـت تعقیب قانونی واقع شده، چگونگی به ساواک اعلام فرمایند و از منبر رفتن وعاظ و طلاب افراطـی و ناراحت که صلاحیت وعظ و خطابه را ندارند، جلوگیری شود. استفاده از بلنـدگو بایسـتی بـا کسـب اجازه از یگان محل مربوطه و منحصر به مجالس وسیع باشـد و صـدای آن نیـز فقـط بـرای داخـل مجلس تنظیم گردد، لاغیر.»[37]
با این حال و بیتوجه به این دستورالعملها، شیخ محمدحسین زنگویی در دههی عاشورا در روستای چلونک[38] سخنرانی کرد و مردم روستا تحـت تـأثیر سخنان او قرار گرفتند. جذابیت و تأثیر سخنان او به گونهای بود که در تمام روضهخوانیها و ایام سوگواری از وی دعـوت به عمل آمد. فرزند او میرزاعلی زنگویی که طلبه مدرسه حاج حسن بود و همچنین برادرش نیز از مخالفین حکومت و از حامیان امام بودند.[39]
محور سوم از اقدامات روحانیون و به ویژه مراجع، اعزام مبلّغین دینی به روستاها به منظور آگاهی بخشی دینی و سیاسی بود. اعزام مبلّغ به روستاها یکی از برنامههای همیشگی و عادی بیوت مراجع بود. از جمله در خراسان این کار به صورت هفتگی انجام و شبهای جمعه حدود 380 نفر از سوی آیتالله میلانی به روستاها و شهرهای اطراف اعزام میشدند. سرپرست طلاب اعزامی به روستاها را طلبهای از مدرسه ایشان به نام فضل برعهده داشت. وعاظ هیچ گونه وجهی از مردم روستا دریافت نمیکردند و هزینههای رفت و آمد آنها توسط آیتالله میلانی پرداخت میشد. ضمن این که به هر کدام از آنها بین 300 الی 2000 تومان پرداخت میشد. در یک مورد در ماه مبارک رمضان حدود 200 نفر که در مدرسه آیتالله میلانی مشغول تحصیل بودند از سوی او به شهرها و روستاها اعزام شدند. [40]این کار تنها مختص استان خراسان نبود و مبلغینی به سایر استانها و شهرستانها نیز اعزام میشدند.[41] همچنین آیتالله سید عبدالله شیرازی و آیتالله سید حسن طباطبایی قمی نیز تعدادی از طلاب علوم دینی، دانشجویان و بازاریان را به روستاهای اطراف مشهد به ویژه طرقبه، شاندیز و زُشک اعزام میکردند. بنابر گزارشهای دولتی، آنها روسـتائیان را علیه دولت تحریـک میکردند. اعزام مبلّغ دینی به روستا تنها مختص مراجع نبود، بلکه گاه یکی از طلبهها مدارس علمیه با هزینه شخصی، چند نفر از مبلغین را به روستاها و با هدف تبلیغ برای امام خمینی میفرستاد. [42] طلبههای اعزامی با رفتن به دوردستترین روستاها و بدون هیچ گونه چشمداشت مادی مجالس روضه و کلاس قرآن برگزار میکردند، جلساتی که همواره همراه با مطالب تحریک آمیز بود. [43]
تبلیغات به نفع امام خمینی از جمله کارهای روحانیون اعزامی به روستاها بود. در این تبلیغات سعی میشد تا وجوه شخصیتی امام اعمّ از علمی، فقهی، عرفانی و سیاسی ایشان برای ساکنین روستا شناسانده شود.[44] از سویی دیگر آنها علیه رژیم شاهنشـاهی دست به افشاگری میزدند. «دو نفر طلبه به اسامی علی اصغر شاکری فرزند عیدمحمد و مهـدی موسـوی فرزنـد سید احمد از اهالی کسرینه کاشمر میباشند اخیراً از قم به کسرینه آمـده و علنـاً در محافل و مجالس مردم و روستائیان را به پشتیبانی از خمینی و بدبینی نسبت به رژیم مملکت تحریک و تشویق مینمایند. ضمناً اعلامیههـائی وسـیله غلامرضـا، کـاظم، محمد و اصغر غلامی در بین ساکنین قریه کسرینه توزیع میگردد.»[45]
در مهرماه 1357 جریان اعزام روحانیون به روستاها اوج گرفت، به طوری که مدیرکل اداره سوم ساواک را به واکنش واداشت.[46]همچنین سرتیپ جعفری فرماندار نظامی مشهد درباره بدبین کردن روستائیان به سلطنت و شاه هشدار داد.[47]
حکومت برای مقابله با تبلیغات وعاظ در روستاها، گروهی را تحت مروجین مذهبی و از طریق سازمان اوقاف سازماندهی کرد. فعالیت این گروه از دیماه 1347 تا شهریور سال 1349 ادامه داشت. گروه مذکور وظیفه داشتند مردم را نسبت به شاه و دولت شاهنشاهی توجیه کرده و در جهت قلب واقعیات موجود اقدامات تبلیغی انجام دهند و برای اثر گذاری در بین روستائیان اقداماتی از قبیل کارهای زیر انجام دهند: 1- تشکیل مجـالس مـذهبی و انجـام کلیـه مراسـم دینی 2- با سواد کردن روسـتاییان و تعلـیم قرائـت قرآن 3- تشکیل کلاسهای پیکـار بـا بـیسـوادی 4- بیان و تفهیم فلسفه و هدفهای عالی انقلاب شاه و مردم 5- ساختمان و تعمیر مساجد و تکایا و دبستان و حمام و غسالخانه 6- همکاری با سپاهیان بهداشت و دانش 7- رساندن بیماران به دکتر و درمانگاه و فراهم ساختن معالجه آنان و همکاری با کلیه مأمورین دولتی 8- رفع اختلافات محلی از طریق کدخدامنشی.[48]
البته به این نکته هم باید اشاره کرد که همه مروجین مذهبی سرسپرده حکومت نبودند، بلکه برخی از آنها در جهت مخالفت با سیاستهای حکومت پیش میرفتند. به عنوان مثال وقتی از آقای صحافی مقدم خواسته شد برای تبیین مجالس جشن دوهزار و پانصد ساله بنیانگذاری شاهنشـاهی در سـطح روسـتاها اقدام کند، او از این کار سرباز زد.[49]
محور چهارم از فعالیتهای روحانیون در روستاها، اقدامات سلبی بود. به این معنا که آنها با نمادهای سلطنت پهلوی به مبارزه برمیخاستند. امیری طلبه ساکن روستای عنبران[50] مشهد که از قم به آن روستا عزیمت کرده بود، بعد از شرکت در مراسم روضهخوانی در منازل افراد، تذکر میداد که عکسهای شاه و همسرش که بر در و دیوار منزل نصب شده بود را بردارند. تذکر او به صاحب عطاری در روستا که عکسی از محمدرضا شاه را بر دیوار نصب کرده بود و ادامه این روند گاه باعث درگیری هم میشد. همچنین ایشان با راهاندازی یک باب مدرسه در طرقدر[51] واقع در بین طرقبه و عنبران توانست تعداد زیادی از جوانان را گرد هم آورد. [52]از دیگر موارد سلبی توصیه آنها به مردم بود که در استفاده از محصولات کارخانجات قند شیروان، ارج و پپسی (به دلیل بهائی بودن صاحبان و یا سهامداران آن) خودداری نمایند.[53]
دانشجویان
از دیگر گروهها و افرادی که در آگاهی بخشی به مردم روستا نقش داشتند دانشجویان بودند. حسین تقیزاده سالاری دانشجوی سال اول مکانیک انستیتو تکنولوژی مشهد از جمله این افراد است. ایشان در سال 1349 و در سالگرد قیام 28 مرداد با انتقاد از پایکوبی و مراسم شادمانی که از سوی حکومت برگزار شد، از آن به عنوانی کار مسخره و مضحک یاد کرد.[54] وی قبل از این هم از سوی ساواک به عنوان دانشجویی ناراحت شناخته شده بود و اعمال و رفتار او تحت مراقبت قرار گرفته بود. سالاری از اعضاء فعال جلســات هفتگــی مــذهبی دانشــجویان انستیتو و جلسات انجمن دانشجویان تکنولوژی بود و توانست شبکهای از دانشجویان و دانش آموزان دبیرستانی را ساماندهی کند و آنها را به اعتصاب وادارد. گستره اطلاعات فردی او به نظر رهبر عملیات ساواک فراتر حدّ معمول بود و ریاست ساواک استان اعتقاد داشت که بایستی قبل از این که موفق به جذب نیرو شوند به او تذکر و در صورت سرپیچی، وی را تحت تعقیب قرار داد.[55]
کارکنان دولت
گروه دیگری که در روستاها فعال بودند کارکنان دستگاههای دولتی بودند. در ابتدا به نظر میرسد که آنها چون حقوقبگیر دولت بودند میبایست همواره حامی و طرفدار حکومت باشند، اما این مساله حداقل درباره همه آنها صدق نمیکرد. به عنوان نمونه مهدی جهانشیری کارمند خدمات بهداشـتی بهداری کلّ خراسـان که برای واکسیناسیون به روستای خارزار بالابند فریمان رفته بود با دیدن عکسهایی از مراسـم تاجگذاری شاه و همچنین شرکت امام جمعه تهران در این مراسم، با ناراحتی از این که علمای درباری در این مورد با حکومت همراه شدند به او ناسزا میگوید. ایشان شرکت در این مراسم را خلاف شرع اعلام میکند، چرا که سلطنت با توسّل به این قبیل از علما و فعالیت آنها در قالب سپاهیان دین قصد دارد سیاستهای مذهبی حکومتی را به مردم منتقل سازد.[56] همچنین حسین حسامیزاده از ساکنین روستای صدخرو[57]سـبزوار و مأمور پسـت داورزن، طی رفت و آمد با برخی از آموزگاران به توزیع و پخش اعلامیه در دبیرستانهای سطح شهر میپرداخت.[58]
مشاغل و حِرف آزاد
گروه دیگری که در روستاها فعال بودند، افرادی بودند که دارای مشاغل آزاد بودند. گاه به واسطه همین شغل آزاد داشتن، در حال رفت و آمد به روستاها بودند و در این ارتباط نقش فرد انقلابی را ایفا کردند. احمد نامی از ساکنین سبزوار که شغلش کورهپزی بود با رفتن به روستاهای شهرستان، علیه حکومت تبلیغ میکرد. او با بیان اختلاسهای مالی که در حکومت پهلوی در حال انجام بود، سعی کرد که هموطنانش را نسبت به آنچه پیرامون آنها میگذشت آگاهتر سازد.[59] در کاشمر غلامرضا غلامی، تعمیرکار موتورسیکلت، حسین باقری کسرینه نماینده چای و ناصر شاکری کشاورز در روستای کسرینه از توابع کاشمر با تشکیل مجالس روضهخوانی، دعای ندبه و دعای کمیل در کسرینه مردم را علیه اقدامات حکومت برمیانگیختند.[60]
حجازی تکنسین راه و ساختمان که به روستای سنگر[61] از توابع سرخس رفت و آمد داشت، تعدادی زیادی از کتابهای سید قطب و کتابهایی درباره نهضت امام خمینی را به روستا منتقل و در بین دانشآموزان توزیع کرد. ایشان همچنین در جهت آگاهسازی افکار مردم روستا که در اثر تبلیغات سوء حکومت، اعتراضهای اخیر در کشور را از ناحیه خرابکاران میدانستند، به آنها توضیح داد که آنها خرابکار نیستند، بلکه در پی احقاق حقوق از دست رفته خود هستند.[62] همچنین در اسناد ساواک از گروه کوهنوردان هم نام برده شده است. آنها در روستاهای مسیر کوهنوری اعلامیهها را توزیع میکردند.[63]
آموزگاران و دبیران
گروه دیگری که در روستاها علیه سیاستهای حکومت فعالیت میکردند و در پیوستن و همراهی روستائیان با ساکنین شهرها به انقلاب اسلامی نقشی مهم داشتند، آموزگاران و دبیران مدارس مقاطع مختلف تحصیلی بودند.[64] دبیرانی که دارای روحیه انقلابی و در مدارس روستایی مشغول تدریس بودند با انتقال آموزههای انقلابی و بازگو کردن وقایع و حوادث انقلاب، زمینه را برای آگاهی و جنبش ساکنین روستا فراهم کردند. اجتماع سه نفره رضا زارع پور و خزائی آموزگـاران قریـه قوژد[65] کاشمر و غفـور یاراحمـدی حلمـی آموزگـار قریـه ریوش[66] کوهسرخ در روستای طــرق[67] از توابــع کوهســرخ کاشــمر نمونهی خوبی برای این مورد است.[68]
حسن جشنآبادی، آموزگار در روستای اینچه کیکانلو[69] از توابع قوچان از دیگر این افراد بود. وی ضمن حمایت از آقای جـوادی، ســخنران مســجد جــامع درگــز که به علت خطابه علیه حکومت از سوی نیروهای سازمان امنیت کشور بازداشت شده بود، محتوای سخنان حجتالاسلام شیخ احمد کافی را هم برای مردم روستا نقل قول میکرد.[70] طالب دبیر مدرسه راهنمائی دهخدای سبزوار تعداد 400 کتاب و دوهـزار بـرگ اعلامیـه مربـوط بـه مصاحبه لوموند با امام خمینی را در بین مردم روستا پخش کرد.[71] فعالیتهای دبیران به حدّی بود که جهانشاهی سرپرست سازمان اطلاعات و امنیت تایباد درباره اقدامات دبیران مدارس بخش جنتآباد از توابع تربت جام چنین گزارش داد: «کلیه کارکنان مراکز آموزشـی دبیـران، معلمـان دبستانها و مدارس راهنمائی بخش جنـتآبـاد[72] از توابع شهرستان تربت جام، از بعد از ظهر روز جـاری از شرکت در کـلاسهـای درس خـودداری و اعتصـاب نمودهاند. یادشدگان طی تلگرافی به وزیر آمـوزش و پـرورش، آقای خسـروان نماینـده آمـوزش و پـرورش بخـش جنتآباد را به دلیل اینکه اعتبارات بخش مـذکور را حیف و میل نموده، فردی فاسـد و فاقـد شخصـیت اجتمـاعی معرفـی و خواسـتار برکنـاری وی شـده و متذکر گردیدهاند چنانچه به خواسته آنان توجه نگردد، به اعتصاب خود ادامه خواهند داد.[73]
آنچه حائز اهمیت است این که اعتصاب معلمین و فرهنگیان باعث تعطیلی مدارس شد.[74] این مساله در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب نقش مهمی در پیوستن دانشآموزان به انقلاب و حضور آنها در راهپیماییها داشت. ضمن این که برخی از آنها با رفتن به روستاها، ساکنین را علیه دولت تحریک میکردند.[75] بازداشت تعدادی از دبیران روستاهای اطراف تربت حیدریه بیانگر این واقعیت است: «معلمین ساق[76] و قلعه آقا حسن[77] و قریههای دیگر حوزه در ساعت 1645 مورخه7 / 9 / 57 آن پاسگاه، ضمن تعطیل نمودن مدارس، اعلامیههایی منتشر و در متن اعلامیهها انگیزه تعطیل نمودن مدارس را بازداشت دو نفر از همکارانشان وسیله پاسگاه دولتآباد قید نمودهاند... و به همین بهانه از رفتن به کلاس درس خودداری و همبستگی خود را با فرهنگیان کشور اعلام نموده ...»[78]
زنان
در یکی از گزارشهای رکن دوم ناحیه ژاندارمری خراسان که برای آقای سراج حجازی نیابت تولیت آستان قدس و استاندار وقت خراسان در تاریخ 20 / 7 / 1357 ارسال شد از فعالیتهای خانمی بـه نـام زری، مربی مهد کودک روستای جنتآباد صحبت به میان آمده است. نامبرده در تاریخ 15 / 6 / 57 در منزل شخصی به نـام شـیردل خشـائی «صحبتهائی درباره آیتالله خمینـی مـینمـوده کـه مردم مسلمان بایستی به هر نحوی که شـده از حـق خود دفاع نمایند و به روحـانیون، حـق سیاسـت در مملکت داده شود که بتوانند در ایـن امـر شـرکت و مردم را روشن فکر نمایند، چون آیتالله خمینی آدم باسواد است، حق با اوست که در این راه دفـاع کند.»[79]در ذیل این خبر به هنگ تایباد دستور داده شد تا اعمال و رفتار مشارالیه را تحت نظر قرار داده و از بروز هرگونه حوادث در محل جلوگیری نمایند.
واکنش به حوادث قم و تبریز
از جمله حوادثی که بازتاب زیادی در اغلب شهرها و از جمله در روستاها داشت، حادثه نوزدهم دیماه قم و چهلمینهای بعدی آن، از جمله حادثه تبریز بود. بعد از اهانت به امام خمینی در مقاله رشیدی مطلق و واکنش مردم قم به این موضوع در نوزدهم دیماه سال 1356، تعدادی بیشتری از روحانیون حوزه علمیه قم برای تبیین حادثه به روستاهای سراسر کشور عزیمت کردند. حضور گسترده آنها در روستاهای استان خراسان، ریاست سازمان اطلاعات و امنیت استان را به واکنش واداشت. شیخان در دستورالعملی در هشتم بهمن 1356 به تیمسار فرماندهی ناحیه ژاندارمری خراسان این طور نوشت: «اطلاع واصله حاکیست تعداد قابل ملاحظـهای از طـلاب قـم بـه منظـور تحریـک احساسـات اهـالی ساده لوح دهـات و قـراء بـه شهرسـتانها و بخشهای مختلف عزیمت و ضمن مذاکره بـا سـاکنین دهـات، آنان را وادار بـه نصـب پـرچم سـیاه بـر سـردرهای منازلشان نموده و با این ترتیب قصد دارنـد موضـوع کشته شدن طلاب قـم را فاجعـهای تلقـّی و مراسـم عزاداری را در سـطح روسـتاها گسـترش دهنـد. بـا توجه به اینکه بعید نیست مشـابه اقـدامات فـوق در سطح روستاهای مختلف و بخشها و شهرها انجام گردد، خواهشمند است دستور فرمائید به مأمورین مربوطه آموزشهای لازم داده شود تا در برخورد با طلاب ناشناس در سطح مناطق اسـتحفاظی، بـه ویژه روستاها در مورد دستگیری آنان اقدام، ضمن بازرسی از محلهای که شب قبل را در آن امـاکن گذرانیدهاند، با وسایل مکشوفه به این سازمان اعزام نمایند.»[80]
بعد از حادثه نوزدهم دیماه قم، تعدادی از طلبههای خراسانی که در حادثهی قم حضور و نقش ایفا کرده بودند به خاطر فضای خفقان حاکم و احتمال دستگیری آنها از قم خارج شدند و به شهرها و روستاهای خود بازگشتند.[81] عزاداریهای روزهای آخر ماه صفر فرصت مناسبی را برای طلبههای حوزه علمیه قم فراهم کرد تا با رفتن به شهرها و روستاهای مختلف آنچه اتفاق افتاده بوده را بازگو و برای مردم تبیین کنند، هرچند مقامات امنیتی هم این مساله را از قبل پیشبینی کرده و در این باره دستورات لازم را صادر کرده بودند.[82] با این وجود تعداد طلابی که در این راه گام برداشتند زیاد بود به طوری که نهادهای نظامی و امنیتی قادر به کنترل آن نشدند. شیخ عبدالعلی ولیزاده، طلبه قمی از سوی آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی برای تبلیغ به روستای ینگی قلعه، زادگاهش از توابع قوچان رفت. او در مسجد یساول باشی و مدرسه عوضیه این شهر منبر رفت و با انتقاد از آن دسته از روحانیونی که در مراسم روز 15 بهمن در مشهد شرکت کردند، حضور آنها را به منزله پایمال کردن خون شهدای حادثه نوزدهم دیماه قم دانست.[83] عبــاس محمــدی که قصاب ساکن روسـتای بزنگان[84] از توابع سرخس بود در مقابل کافه یزدی واقـع در آن روستا اعتصاب و اعتراض روحانیون را امری درست و حق آنها دانست. وی در پاسخ به سوال یکی از همشهریانش توضیح داد که حکومت در شهرهای قم و تبریز به کشتار مردم دست زده است.[85]
شیخ شیرالله سلطانی داماد سید احمد موسویفر امام جماعت و مسئول حوزه علمیه فضل بن شاذان در نیشابور که خود از طلاب حوزه علمیه قم بود با دعوتی از سوی پدر همسرش، جهت سخنرانی به روستای اردمه[86] واقع در بلوک عشقآباد آن شهرسـتان سفر کرد. از مهمترین محورهای سخنان او کشتار حادثه قـم بود.[87] اسدالله زمانیان، بزاز دورهگرد و ساکن شهرستان نیشابور با مسافرت به روستاهای مختلف درباره حادثه تبریز با مردم و خریداران بحث و گفتگو میکرد.[88] شیخ عبدالعلی برزنونی در روسـتای چنـاران[89] واقـع در 5 فرسـنگی شرق شهرستان نیشابور برای کشـتهشـدگان واقعـه اخیر قم مجلس ترحیم برگزار کرد.[90]
علاوه بر برپایی مراسم ترحیم برای شهدای حادثه قم، عید نوروز سال 57 نیز تحریم شد. شیخ علی شوشتری و شیخ محمدعلی غلامی از طلبههای قمی نیز در ینگچه[91] سرولایت نیشابور ضمن پخش اعلامیه به مردم گوشزد کردند که امسال به علت شهدای قم عیـد نگیرند.[92] در روستای انابد[93] از توابع کاشمر نیز اهالی به جای مراسم عید نوروز به یکدیگر تسلیت میگفتند «و این گفتن تسلیت به مناسبت وقایع اخیر شهرسـتان قـم بـوده است.» بیشترین نقش را در این مساله شیخ محمد محبی از ساکنین همان روستا برعهده داشت. او رئیس خانه انصاف روستای انابد بود و نزد ساکنین روستا که حدود دو هزار نفر بودند، فردی معتمد و مورد وثوق بود. محبی در روز اول سال به همراه 40 الـی 50 نفـر از بزرگـان و ریشسفیدان انابد بـه روستای قلعه دختر[94] رفتند تا مراسـم دید و بازدیـد نداشـته باشـند. آنها شـب اول عیـد به جای مراسم شادی، مجلس روضهخوانی و ترحیم برگزار و از یک نفر روحانی از شهرستان کاشمر دعـوت کردند تا منبر برود. محبی همچنین با پناه دادن به یکی از طلبههای فراری قم در منزلش، در سالهای قبل هم با دایر کردن مدرسه دخترانه توسط سپاهیان دانش در روستا مخالفت کرد که در نتیجه به درگیری با چند نفر سپاه دانش انجامید.[95] در روستای شفیع آباد[96] کاشمر هم مدتها قبل از رسیدن عید نوروز اعلامیهای مبنی بر تحریم عید در سطح روستا منتشر شد.[97]
در روز اول فـروردین سال 1357 هم اعلامیههائی در شهرستان تربت حیدریه و حتی یکی از قراء شهرستان مزبور به نام نهنگ پخش شد و از مـردم خواسـته شد که به مناسبت درگذشت شهدای قم و تبریز از برگزاری عید نوروز خودداری نمایند.[98] در این راستا «شیخ حـاجی یعقـوبیزاده کـه در قریه قندشتن[99] تربت حیدریه ساکن بـوده و موعظـه میکند از مطالب یک نشریه مضره بـه اهـالی قریـه مزبور اظهار داشته که امسال عید نیست و نباید دید و بازدید انجام شود و ساکنین قریه نیز تحـت تـأثیر گفتههای او قرار گرفته و مراسم عید نـوروز را انجـام ندادهاند.»[100]
مجموع این اقدامات باعث شد تا شایع شود که جمعی از ساکنین روستاهای اطراف مشهد برای پیوستن به تظاهرات قصد دارند به شهر سفر کنند.[101] در روستای مهنه سرولایت نیز شـیخ ابوالقاسـم عزیـزی فرزنـد یوسـف، سـاکن روستای فـوق در مجلس قرآن خوانی در مسجد اظهار کرد که خون بیگناهان زیادی در قم ریخته شد و امام نسبت به آن اعتراض کردند.[102]
در روستای امرآباد یا امیرآباد نزدیک نیروگـاه بـرق مشهد، واعظی به نام شیخ حسینی، اهـالی روستا را تحت عنوان بزرگداشت شهدای قـم و تبریــز در مســجد گرد هم آورد و برای آنها ســخنرانی کرد. نیروهای امنیتی پیشبینی کردند که با این روند احتمال دارد اهالی به طور دستهجمعی بـه سمت مشهد حرکت نمایند. چرا که شــایع شده در روز 11 / 1 / 57 در مســجد گوهرشاد به عنوان برگزاری دعای ندبه طلاب اجتماع خواهند کرد.[103]
همچنین واکنش به حوادث کشته شدگان تبریز به گونهای بود که شیخان به شهربانی استان نوشت: «قرار است در شهرستانهای سبزوار و تربت حیدریه و دهات تربت حیدریه در مورد برگزاری مراسم چهلمـین روز حادثه تبریز اعلامیههـائی پخـش و از مـردم دعـوت شــده روز 9 / 1 / 57 دســت بــه تظــاهرات بزننــد. لذا لازم است تمهیدات لازم در این باره اندیشیده شود.»[104] در روستای کلاته سیفر[105] در حومه شهرستان سبزوار اعلامیهای نصب شده بود که حاوی پیام امام درباره حادثه تبریز و تسلیت به مردم آذربایجان بود.[106]
چند نفر از طلاب در قریه اسحاقآبـاد[107] نیشـابور پیرامون کشته شدن عدهای در تبریز، «ذهن اهـالی را مشوّّش نموده و آنها را از برگزاری مراسم عید نـوروز برحذر و به برگـزاری چهلـم کشـته شـدگان مـذکور دعوت و نیز امکان دارد فعالیت آنان به قراء دیگر سرایت کند.»[108]
طلبههای قمی و یا آنها که در مدارس علمیه قم مشغول تحصیل بودند نقش زیادی در توزیع اعلامیهها و نوارهای سخنرانی در روستاها و حداقل در روستاهای زادگاه خود داشتند.[109]آنها با توزیع این اعلامیهها درباره تعطیلی روزهای 9 و 10 فروردین ماه سال 1357 کوشش زیادی انجام دادند.
در مراسم چهلم شهدای مردم تبریز هم اعلامیه انتقادی از حکومت در روستاهای خراسان دست به دست چرخید، به طوری که ثابتی ریاست اداره کل سوم ساواک را هم به واکنش واداشت.[110] اکثریت روسـتائیان سـبزوار دربـاره چهلـم شهدای تبریز اعلامیهای صادر کردند که ابتدای آن با آیه «انّ الله لایغیر ما بقوم حتّی یغیروا ما بانفسهم» آغاز و در بخشی از آن چنین آمـده بود: «کشـتن افـراد بیگناه تنها مصیبتی نیست که بر سر ما آوردهاند بلکه گرانی ارزاق و مایحتاج زنـدگی از یـک طـرف، ورشکسـتگی وضـع کشاورزان و کارگران از طرف دیگر و... علت همه این نابسامانیها و بدبختیها حکومت ظالمانـه شـاه خـائن و امپریالیسـت آمریکاست که نقشهای جز غارت کردن منابع ملی ما نفت و... استحمار کردن ملت محروم ایران ندارند...»[111]
تأثیر متقابل انقلاب در روستا و شهر
در سال پایانی منتهی به پیروزی انقلاب شعور و فهم سیاسی روستائیان چنان رشدی پیدا کرده بود که در روستای نامن از توابع شهرستان سبزوار، کشاورزان و زارعین روستا خودجوش، همشهریان خود را علیه حکومت تحریک میکردند.[112]آنها در اغلب راهپیماییها و تظاهرات در شهرها حضوری فعال داشتند.[113] در روز 5 / 9 / 1357 عـدهای از اهـالی بخـش درود، خـانلق و خـور شهرســتان نیشــابور در تظاهرات این شهر شرکت کردند.[114] از جمله گزارشهایی که تهیه گردید و بیانگر تأثیرات روشنگری روحانیون در روستاها دارد گزارش زیر است که توسط ساواک مشهد برای استاندار خراسان ارسال شد. در بخشی از گزارش مذکور این طور آمده است: «بر اثر تبلیغاتی که جامعه روحانیت از چندی پیش در روستاهای استان خراسان شروع نمودهاند افراد مذکور که اکثراً موافق دولت بودهاند نسبت به دولت بدبین و در نتیجه آنان جهت شرکت در تظاهرات ضد ملی و میهنی دوشادوش همشهریهای شهری خود گروه گروه به مراکز شهرها میآیند.»[115] لذا مأمور ساواک پیشنهاد میدهد که با توجه به دایره نفوذ سازمان شرکتهای تعاونی در روستاها، از طریق کارکنان آن سازمان در خصوص تقویت حسّ میهن پرستی و شاهدوستی روستائیان اقداماتی انجام شود.
روستائیانی که برای کار به سایر شهرها و از جمله تهران میرفتند در بازگشت به زادگاهشان هر آنچه را که دیده و تجربه کرده بودند منتقل میکردند. عمده آنها در شهرهای بزرگ به گروههای مذهبی و انقلابی گرایش پیدا کرده و همین طرز فکر را به اهالی زادگاهشان منتقل میکردند.[116] همچنین برپایی جلسات قرآن پوشش بسیار خوبی برای طرح مباحث سیاسی بود. در روستای دولتآباد از توابع تربت حیدریه جمعی از کارکنان دولتی و ساکنین روستا شب هنگام جلساتی به نام دوره قرآن برگزار و در این جلسات عمدتاً علیه رژیم صحبت میشد.[117]
در نگاه اول و به صورت طبیعی چنین است که همواره جریان نهضت و انقلاب از شهرها به روستاها منتقل شد و نکته بسیار درستی هم هست؛ اما در معدود مواردی حوادثی که در روستاها اتفاق افتاد منشاء حوادث مهمی در شهرها شد و حتی راهپیماییها و تظاهرات در شهرها نتیجه اعتراضی بود که ابتدا روستائیان به هیات حاکمه داشتند. از جمله این حوادث اعتراض مردم درود نیشابور است. در روز دوازدهم آبان سال 1357 حدود چهار الی پنج هزار نفر از مردم روستای درود اقدام به تظاهرات کردند. آنها با عبور از مقابل پاسـگاه ژانـدارمری قـدمگاه با مأمورین درگیر شدند و در نتیجه مأمورین به سوی آنها شلیک و سه نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. در اثر این درگیری سید اسماعیل حسینی دانشآموز، اولین شهید انقلاب اسلامی در شهرستان نیشابور به شهادت رسید و دو نفر دیگر در بیمارستانهای مشهد و نیشابور تحت عمل جراحی قرار گرفتند.[118]حادثهی درود در آبانماه حال و هوای سیاسی شهرستان نیشابور را که تا این زمان چندان فعال نبود به یک باره تغییر داد. صبح روز بعد یعنی در روز 13 آبان، مردم شهرستان جنازه شهید را در مراسمی با شکوه تشییع کردند. اعتراض اقشار مختلف مردم در نیشابور تا روز 28 آبان مصادف با روز عید غدیر همچنان ادامه یافت و در این روز با درگیری بین طرفداران انقلاب و مخالفین به نقطه عطفی در تاریخ انقلاب شهرستان نیشابور تبدیل شد.[119]
اوجگیری اعتراضها در محرم سال 1357
با نزدیک شدن به ماه محرم سال 57، ساواک پیشنهاد کرد که بایستی دو گروه کشاورزان و کارگران تحت حمایت ویژه دولت قرار گیرند. چرا که «شواهد و قرائن حاکی است که روحانیون و دانشجویان مصمم هستند در ایام ماه محرم فعالیت خویش را به روستاها کشانیده و سطح آگاهی روستائیان را در جهت مخالفت با رژیم بالا برده همچنین از طرف روحانیون مخالف کمک مادی به آنان شده و در نهایت این گروه را به آشوبگری بکشانند.»[120] همچنین در تاریخ 16 / 9 / 57 ریاست سازمان اطلاعات و امنیت خراسان به تیمسار ریاست شهربانی خراسان نوشت که: «روحانیون تندرو و قشری قصد دارند با اعزام طلاب و روحانیون مورد نظر خود به روستاهای کشور تحریکات و اقدامات اخلالگرانهای را در روستاها به مورد اجرا بگذارند. ضمناً اطلاع رسیده حاکی است کمونیستها نیز درصدد میباشند با پوشیدن لباس روحانیت در روستاها سخنرانی و اقداماتی را در جهت خلاف مصالح مملکتی دنبال کنند. خواهشمند است دستور فرمایید از سخنرانی وعاظ و روحانیونی که از طرف آیات معتبر اجازه نامه برای سخنرانی در روستاها ندارند جلوگیری و نسبت به دستگیری آنان اقدام لازم معمول گردد.»[121]
با این حال در شهرستان تایباد از شهرهای مرزی ایران با وجود آن که تمامی رفت و آمدها و فعالیتهایی که در این منطقه صورت میگرفت، تحت کنترل شدید قرار داشت؛ اما در دومین روز از ماه محرم، جریان انقلاب اسلامی به حدی فراگیر شد که در روستاهای اطراف تایباد نیز ظهور و بروزی چشمگیر داشت. چند تن از اهالی روستای ارخود[122] با هماهنگی شیخ محمد مودودی که از مشهد به آن روستا اعزام شده بود شبها در مسجد روستا گرد هم میآمدند.[123] آنها حتی عکسهایی از امام خمینی را در مسجد نصب در کرده بودند. ایام سوگواری اباعبدالله الحسین(ع)، مجالس وعظ و خطابه در تایباد و مناطق اطراف آن به مجالس آگاهی بخشی تبدیل شد. آقای فاضلی «واعظ سخنران اخیراً در مسجد قریه کاریز[124] از توابع شهر تایباد به منبر رفته و ضمن اظهار مطالب خلاف واقع و تحریکآمیز مبادرت به سخنرانیهای ضد ملی و میهنی نموده و اهالی را دعوت به انجام تظاهرات و دادن شعارهای مخـالف دولـت نموده است.»[125]
اعزام مبلّغ در ماه محرم به روستاهای اطراف تربت حیدریه و سخنرانیهای انقلابی از جمله برنامههایی بود که موجب تحریک مردم و تبلیغ آنان علیه رژیم سلطنت شد. لذا طبیعی بود که اقدامات انقلابی در مناطق و روستاهای اطراف این شهرستان و از جمله در روستای دولتآباد زاوه به مقدار زیادی گسترش پیدا کند: «حدود 50 نفر از دانشآموزان قریههای قاسمآباد[126] و دشت زوزن[127] از توابع بخش خواف که در تربت حیدریه مشغول تحصیل میباشند به علت تعطیل بودن مدارس به قریههای خود مراجعه و به تحریک ابراهیم زنگنه (دانشآموز در تربت حیدریه) و علی زنگنه چگنی (کدخدای قاسمآباد) که شیعه و متعصب مذهبی میباشند و با همکاری حسین زنگنه (شغل راننده) و علی جوانشیری(شغل آموزگار) و محمدرضا زنگنه در قریه قاسمآباد تجمع و ضمن پخش اعلامیهای از روحالله خمینی، مبادرت به انجام شعارهای ضد ملی و میهنی و مرگ بر دشمنان خمینی نمودهاند.»[128] همینطور یک نفر واعظ به نام بنیهاشمی در جلگه رخ،[129] قلعه،[130] گرماب[131] از توابع شهرستان تربت حیدریه اکثراً به تشکیل جلسات ضدملی و میهنی پرداخته و مردم را علیه حکومت و دولت تحریک نموده و به شورش تشویق مینماید.»[132] این در حالی بود که در برخی از روستاهای شهرستان از جمله در روستاهای رود معجعن، فدیهه، یک لنگی و رُخ تظاهرات انجام شد.[133]
در این راستا تلاشهای حجتالاسلام حاج شیخ عبدالله امامی[134] در آگاه سازی مردم تربت حیدریه قابل تقدیر است. این کوشش منحصر به تربت حیدریه نبود. از جمله برنامههای ایشان که با همراهی دیگر روحانیون صورت میگرفت، حضور در بخشها و روستاهای اطراف شهر بود. او و دوستانش سعی کردند تا با ایراد سخنرانیهای افشاگرانه، از توطئهای که توسط نیروهای امنیتی برای ایجاد تفرقه بین مردم صورت میگرفت، جلوگیری کنند: «عدهای از روحانیون تربت حیدریه به اسامی شیخ عبدالله امامی در ساعت 2000 روز 2 / 9 / 57 به همراه شیخ احمد مردخدا و آقای موسوی دامادهای آقای امامی و طلبه دیگری به نام رضایی اتویی وسیله لندرور شخصی به روستای دوغآباد[135] واقع در 12 کیلومتری شمال پاسگاه فیضآباد عزیمت، به مسجد قریه وارد، شیخ احمد مردخدا مطالبی بر علیه مأمورین و سخنانی در مورد مقام شامخ سلطنت بیان نموده است.»[136]
اقدام مستمر ایشان برای حضور در روستاهای شهرستان، که باعث برپایی تظاهرات علیه رژیم شاه گردید، نیروهای امنیتی و نظامی را بر آن داشت تا برای مقابله با این حرکت، به سازماندهی گروهی از مردم روستایی اقدام و مردم را در مقابل هم قرار دهند: «آقای شیخ عبدالله امامی به همراه 5 نفر دیگر از بستگان در ساعت 1855 روز 7 / 9 / 57 خود و اهالی تربت حیدریه در قریه حصار در 20 کیلومتری غرب پاسگاه بایک به منبر رفته و در مورد مسائل دینی و ضد امنیتی سخنرانی نموده؛ از طرفی عدهای از اهالی شاهدوست قریه مذکور که قبلاً پشتیبانی و جانبازی خود را از قانون اساسی و رژیم سلطنتی اعلام نموده بودند قصد داشتند که در صورت ایراد سخنرانی ضد ملی وسیله اشخاص مزبور با آنان درگیر شوند که با ابتکار فرمانده پاسگاه و قدرت معنوی دهبان محل، هیچ درگیری بین دو طرف ایجاد نشده و حدود 2000 نفر از اهالی شاه دوست قریه مذکور به مدت دو ساعت در داخل قریه تظاهرات ملی انجام دادهاند.»[137]
همچنین در روز تاسوعا در مورخ 19 / 9 / 57 دویست الی سیصد نفر از اهالی مخالف قریه رودمعجن[138] به سرپرستی و تحریک سیدعلی نقیبی و شیخ ابراهیم عبدالهی و آقای سیدطباطبایی با انجام تظاهرات با برخی از موافقین و طرفدار حکومت درگیر شدند.[139] در روز عاشورا نیز مردم تربت حیدریه در حالی که پیکر شهید شیخ محمد بهبودی[140] بر روی دستان مردم قرار داشت، به تظاهرات پرداختند.
در ساعت 9 صبح روز هشتم آذرماه، دهمین جلسه شورای تأمین منطقه شهرستان نیشابور برگزار شد. محمد امین فرماندار وقت نیشابور در این جلسه ضمن اشاره به تظاهرات مردم در روز بیست و هشتم آبانماه و بخشنامه دولت نظامی ازهاری مبنی بر ممانعت از برگزاری مراسم این طور گفت: «جلوگیری از حرکت دستجات مذهبی در معابر عمومی سوگواری و با تبلیغاتی که از طرف نمایندگان آیات در شهر و روستاها انجام شده، اخلالگران قصد دارند از روستاهای پر جمعیت منجمله درود، خروعلیا سفلی و بار معدن و غیره در روزهای محرم به خصوص دهه اول به طور گروهی به شهر وارد، ضمن انجام تظاهرات خیابانی مبادرت به تخریب مؤسسات دولتی نمایند و افراطیون مذهبی ماه محرم را ماه موفقیت در جهاد ملی اعلام نموده، لذا لازم میدانم به منظور جلوگیری از هرگونه ناامنی در سطح شهرستان، مجدداً یک گروهان درجهدار و سرباز نظامی تقاضا گردد تا به موقع بتوان از وجود آنها استفاده نمود.»[141] در این جلسه سرهنگ محمدحسین حیدری رئیس شهربانی نیشابور نیز ضمن با اشاره به برنامهریزی انقلابیون برای فعالیت در ماه محرم، وضعیت شهر نیشابور را قرمز اعلام و توضیح داد: «با تبلیغات وسیعی که در ماههای اخیر در شهر و روستاها نمودهاند اخلالگران و کسانی که در جریانات اخیر زخمی شدهاند قصد دارند از روز شنبه اول ماه محرم از روستاها به طور گروههای چند هزار نفری وارد شهر شوند؛ لذا با توجه به موارد فوق و اطلاعات مکتسبه در ماه محرم وضعیت قرمز اعلام میگردد و من شخصاً با نظر آقای فرماندار با تقاضای یک گروهان نظامی جهت استقرار در این شهرستان موافقت دارم.»[142] با این حال از جمله اهداف اصلی مردم پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم شاهنشاهی بود، چنان که شرکتکنندگان حتی در مراسم جشن عروسی در روستای چکنه علیا[143] با همدیگر هم صدا و برای امام خمینی درود فرستادند.[144] همچنین فرمانداری نظامی مشهد گزارش داد: «تعدادی سلاح در آبادی خرو نیشابور موجود بوده و تمرینات تیراندازی در آن حوالی نیز انجام میگیرد.»[145]
در روز بیست و یکم آذرماه، ناحیه ژاندارمری خراسان گزارشی تهیـه کـرد کـه نشـانگر شـرکت گسترده مـردم درود و باغشـن و دیگر روستاهای نیشابور در مراسـم عـزاداری در روز یازدهم محرم در نیشابور بود: «برابر گزارش گروهان نیشابور مستند به اعلام پاسگاه قدمگاه عدّه زیادی از اهالی درود و باغشن و قراء دیگر که از مراسم عزاداری شهر نیشابور مراجعت مینمودند در قدمگاه از خودروها پیاده شده و ضمن دادن شعار به طرف پاسگاه به حرکت درآمدند که وسیله مأمورین با بلندگو به آنان اخطار و در صد قدمی پاسگاه آنان را متوقف و سپس بدون هیچگونه درگیری متفرق شدهاند.»[146]
روز بیست و دوم آذرماه، مصادف با چهلمین روز شهادت سید اسماعیل حسینی، (دانش آموز 17 سالهای بود که در تظاهرات روز دوازدهم آبانماه در درود مورد اصابت گلوله مستقیم نیروهای نظامی قرار گرفت و به شهادت رسید.) مردم روستاهای اطراف برای شرکت در مراسم اربعین این شهید راهی درود شدند. «به علت چهلمین روز کشته شدن یکی از اهالی درود، قریب دویست دستگاه خودروی سواری و مینی بوس و وانت بار از قراء اطراف در مورخه22 / 9 / 57 به درود عزیمت نمودهاند و چون احتمال داشته در مراجعت این عده علیه پاسگاه قدمگاه دست به اقداماتی بزنند فرمانده گروهان نیشابور با عدّه کافی به پاسگاه مذکور عزیمت و در ساعت 17:00 کلیه تظاهرکنندگان به رهبری شیخ انصاری که یکی از مخالفین سرسخت بوده و کلیه وقایع اخیر نیشابور و اطراف به دستور و تحریک نامبرده انجام میگردیده، از درود مراجعت و تعدادی از تظاهرکنندگان متفرق و بقیه که حدود پنج الی شش هزار نفر بودند به طرف پاسگاه و مأمورین حرکت که وسیله بلندگو به آنها تذکر داده شده که متفرق گردند ولی تظاهرکنندگان به سوی مأمورین سنگ پرتاب نمودهاند و با اقداماتی که به عمل آمده بدون هیچگونه تیراندازی تظاهرکنندگان را متفرق مینمایند.»[147] ساواک در گزارشی که درباره وضعیت شهرستان نیشابور در روزهای تاسوعا و عاشورا تهیه کرد، شیخ انصاری، شیخ اسعدی، شیخ عظیمـی، شـیخ موسوی، شیخ سعید منتظری معروف به نجفی را از افراد مؤثر در تحریک مردم معرفی کرد و این طور نوشت: «روحانیون فوقالذکر طلبههایی به دهات شهرستان نیشابور اعزام و با تبلیغات مضرّه خود اکثر اهالی دهات را علیه شاهنشاه آماده به طوری که در روز عاشورا حدود 30 هزار نفر از دهات به شهر نیشابور آمده و همراه سایرین شعارهای مضره و سرنگونی... [شاه را] خواستار بودند.»[148]
تظاهرات روز تاسوعا در شهرستان گناباد بـا حضـور گسـترده و منسـجم مـردم و تعداد زیادی از مردم روستاهای اطراف انجام شد «برابر گزارش گروهان گناباد در ساعت 1130روز 19 / 9 / 57 تظاهراتی با شرکت عدّه کثیری از اهالی قراء اطراف با دادن شعارهای ضدملی برپا و نماز جماعت در خیابان گناباد برگزار و همچنین در بخش بیدخت گناباد نیز تظاهرات موافق و مخالف انجام شده است.»[149] حضور حاج شیخ محمد مدنی مشهور بـه ناشرالاسـلام گنابـادی در این شهرستان باعث شد تا اعلامیه منظوم «عید ما روزی بود کز ظلم آثاری نباشد» از طریق ایشان در شهرستان گناباد و قریههای اطراف پخش شود.[150]
در آذرماه سال 1357 پخش و نصب عکس امام خمینی تنها در شهرستان تربت جام اتفاق نیفتاد، بلکه در روستاهای اطراف و از جمله در روستای نصرآباد و خیرآباد نیز این عکسها تکثیر و توزیع گردید.[151]
از آنجا که شهرستان تربت جام دارای اهل تسنّن بود ساواک سعی کرد اعتراضات مردمی را در افواه عمومی بیشتر اختلاف بین شیعه و سنّی قلمداد کند. چنانچه در گزارش ریاست ساواک شهرستان آمده که در تظاهرات موافقین در روز 23 / 9 / 1357 «از بروز جنگ بین شیعه و سنّی جلوگیری گردید.»[152]و یا در سندی دیگر آمده که راهپیمایان که بیشترشان سنّی مذهب بودند به تخریب و شکستن مغازههای متعلِّق به اهل تشیع دست زدند.[153] نکته دیگر این که هر چند در این شهرستان در مواردی معدود موافقین رژیم به نفع حکومت راهپیمایی کردند، اما در مقابل گزارشهای مخالف هم وجود دارد، از جمله «حدود پنجاه نفر از اهالی قراء مؤمنآباد و خرمآباد[154] شهرستان تربـت جـام در سـاعت 1330 روز جاری در مسیر جاده، کلیه اتومبیلهایی را کـه در شـاهراه آسـیایی تربـت جـام مشـهد در حرکـت بودهاند متوقف هر اتومبیلی که فاقد عکس خمینی و دارای تمثال 66 بوده آنان را وادار بـه الصـاق عکس خمینی به روی شیشه اتومبیل خود نمودهانـد.»[155]
از جمله فعالیتها و اقدامات علمای شهرستان سبزوار روشنگری و آگاهی بخشی به اهالی روستاهایی بود که با مراکز شهرستان فاصله داشتند. عزیمت حجتالاسلام سید محمدحسن علوی از ائمه جماعت سبزوار در روزهای سیام آبان و اول آذرماه و به همراه 500 نفر از مردم سبزوار به روستای کرّاب[156] در همین راستا صورت گرفت.[157] همچنین «در ساعت 1130 مورخ 13 / 9 / 57 در معیّت فخر سبزواری و چند نفر دیگر از روحانیون طبق دعوت محمد نامنی فرزند حاج رمضانعلی، میرزا محمدرضا فرزند شیخ علی اکبر، حاج علی اصغر نامنی فرزند رمضانعلی از سبزوار به قریه نامن وارد و درباره افرادی که دشمن دین و مملکت و آزادی میباشند سخنرانی و شعارهای ضد ملی داده و نزدیک بوده که بین روستائیان برخورد به وقوع بپیوندد.»[158]
در ایام محرم و صفر در شهرستان سرخس در ملاقاتی که بین حجتالاسلام سیدعباس معتمدالشریعتی از وعاظ سرخس و آقای حسینپور در مشهد اتفاق افتاد قرار شد «چنانچه موقعیت ایجاب نماید تعدادی از طلاب علوم دینی را جهت ارشاد و سخنرانیهای مذهبی در ماه محرم سال جاری به روستاهای بخش سرخس اعزام نمایند.»[159]
در شهرستان قوچان تلاش فراوانی صورت گرفت تا تظاهرات اشرار در قوچان به روستانشیان اطراف نسبت داده شود، چنان که در تاریخ 18 / 9 / 57 ریاست ساواک خراسان به اداره کل سوم ساواک درباره «اعلام آمادگی روستانشینان قوچان برای مبارزه با اخلالگران» هشدار داد.[160] با این حال در روز بیست و سوم آذرماه گزارش شد که در روستای رهورد در فاصله 35 کیلومتری قوچان، فعالیتهای انقلابی صورت گرفته و حجتالاسلام میرعماد از مشهد برای سخنرانی به آن روستا دعوت شده است.[161]
سخن پایانی
در پیروزی انقلاب اسلامی ایران، روستاها همچون شهرها نقش ایفا کردند. البته نقش و جایگاه روستاها نسبت به شهرها در نهضت امام خمینی(ره) متفاوت بود. این مساله در بین روستاهای یک استان هم فرق داشت. روستاهایی که به لحاظ مسافت به مراکز استان و شهرها نزدیکتر بودند و یا این که اشخاص مطلع از امور کشور، در آن روستا سکونت و یا به نوعی به روستا رفت و آمد داشت مطمئناً نقش بیشتری نسبت به روستاهایی داشتند که از داشتن این مؤلفهها بیبهره بودند. البته به این نکته هم بایستی اشاره کرد که در سرایت و انتقال اندیشههای انقلابی ابتدا این شهرهای بزرگ بودند که به انقلاب پیوستند و به تناسب شهرهای کوچکتر و روستاها با انقلاب همراه شدند، اما در برخی از موارد استثنائی این نظم حداقل در استان خراسان به هم خورد و شور و هیجان ناشی از انقلاب از مناطق روستایی به شهرها منتقل شد و در شهرها بالید و اوج گرفت. نمونهی بارز این مساله در شهرهای نیشابور و سبزوار اتفاق افتاد. حوادثی که در بخش درود از توابع نیشابور رخ داد و به شهادت شهید سید اسماعیل حسینی، اولین شهید انقلاب این شهرستان انجامید باعث شد تا روند تحولات انقلاب در نیشابور شتاب بیشتری پیدا کند. تا پیش از این روند حوادث در نیشابور بسیار کُند بود، اما حادثهی درود نقطه عطفی در روشن شدن جرقهی انقلاب در این شهرستان شد. در شهرستان سبزوار هم، حادثهی روستای افچنگ که منجر به شهادت چند تن از روستائیان انجامید باعث شد تا در سطح شهرستان اعتراضات اوج بگیرد. مسأله بعدی حضور گسترده و پُر رنگ روستائیان در تظاهرات و راهپیماییهایی است، آنها با وجود مشغلههای کاری از جمله دامداری و کشاورزی، مقیّد بودند حتماً در راهپیماییهایی که شهرستان برگزار میشد شرکت کنند. شرکت مردم انقلابی روستای افچنگ در راهپیمایی شهرستان سبزوار که منجر به درگیری با نیروهای پاسگاه طبس و کشته شدن رئیس پاسگاه شد نمونه خوبی برای این مورد است. آنها در همین رفت و آمد به شهرستان با مأمورین پاسگاه روستای طبس درگیر شدند. مساله بعدی این است که روستا و روستانشینان در تأمین مایحتاج و قوت روزانه معترضین شهری مشارکت و بسیار فعال بودند، این مساله در اسناد ساواک هم بازتاب یافته، از جمله نان مورد نیاز افراد شرکت کننده در راهپیماییها توسط روستاها تأمین میشده است.
اما در انتقال اندیشههای حضرت امام و انقلاب به روستاهای خراسان بر طبق اسنادی که وجود دارد، اولین گروه روحانیون بودند. آنها مهمترین گروهی بودند که بیشترین نقش را در رساندن پیام انقلاب به روستاها ایفا کردند. آنها یا خود ساکن روستا بودند که علاوه بر کارهای کشاورزی و زراعی، مسائل دینی و شرعی مردم را برعهده داشتند و مورد اعتماد ساکنین بودند. پیوند آنها دو طرفه بود و سخنان و رفتارهای آنها از سوی مردم مورد توجه قرار داشت. برخی از روحانیون ساکن روستا نبودند اما چون زادگاهشان روستا بود در ایام خاص و از جمله درمراسمهای مذهبی بنابر دعوت از سوی اهالی روستا و یا جهت دید و بازدید از اقوام و پدر و مادر خویش به زادگاهشان سفر میکردند. آنها که در شهرهای بزرگتر مشغول تحصیل و یا کار بودند و از نزدیک حوادث و رخدادهای سیاسی کشور را دیده و شنیده بودند، حجم وسیعی از اطلاعات مربوط به انقلاب و سیاستهای حکومت را به مردم روستا منتقل میکردند. دسته دیگر از روحانیون که بیشتر تحصیل کرده حوزه علمیه قم بودند نیز در مواقعی خاص از سال به روستاها سفر کرده و در رساندن پیامها انقلاب نقشی بیبدیل داشتند. طبق گزارشهای نهادهای امنیتی آنها در برخورد با مأمورین نظامی و امنیتی بسیار نترس و بیپروا بودند. علاوه بر روحانیون، دیگر اقشار از جمله دبیران مدارس، دانشجویان، زنان، کارکنان دولت و مشاغل آزادی که به روستاها رفت و آمد داشتند از جمله فروشندگان دورهگرد نیز مردم را علیه حکومت تحریک و تشجیع کرده و در افزایش آگاهی روستاییان نقش ایفا کردند. فعالیتهای این گروهها در قالب توزیع اعلامیه و بیانیههای انقلاب، ایراد سخنرانی و منبر، گعدههای دینی و سیاسی، اعتراض به سیاستهای حکومتی و .... انجام میشد.
و این گونه شد که طی انقلاب اسلامی، روستاها با شهرها پیوند خورد و شعارها و خواستههای که در شهرها مطالبه میشد، دقیقاً در روستاها هم دنبال میشد.
اسامی روستاهای فعال خراسان در انقلاب اسلامی ایران
ردیف |
روستا / بخش / دهستان |
از توابع شهر / شهرستان |
1 |
خسروگرد، باغان، آزادوار، نزل آبـاد، ابارش، افچنگ، مزینان، کلاتـه مزینان، کلاته سیفر، نامن، سلطان آباد، داورزن، ششتمد، کراب |
سبزوار |
2 |
تلگرد، خارزار بالابند |
فریمان |
3 |
گوش(2)،[162] شـاندیز(2)، خـادر ، کــاریزنو، آرچانک، سیدآباد(3)، طرقدر از توابع بخش طرقبه مشهد، جنت آباد، صالح آبـاد، نعتو، کاریز عمر، قشه توت، گوش لاغر، ویرانی بخش شاندیز، ساختمان، ابرده علیا(2)، عنبـران(2)، دوست آباد از توابع بخش گلمکان(2)، حاجی آباد، اردکول آهنگـران، محسـن آبـاد، شیرحصــار، طرق، امیرآباد، دهشت، اردمه، دره وی، قنبرآبـاد، رضوان، گلسـتان، شاندیز، تبادکان، خلج، سیس آباد، قاسـم آبـاد، امامیـه، قلعه نو قاسم آباد، زشک(2)، صالح آباد، سقلمان، اروند، سیس آباد، ده رود، قلعه آبکوه، طرقبه(2)، جاغرق(2)، طرقدر(2)، مـایون، دهبـار،گلستان(2)، سرآسیاب، ابرده، زشک، کنگ، نقنـدر(2)، گلمکان اخلعد، کراخک طرقبه، ده کافرقلعه، قریه قلعه نو، کلات نادری، آب گرم، قصر، نیزه، محمدآباد |
مشهد |
4 |
بیلاند، فروتقه(2)،طــرق(2)، قوژد، ریوش، انابد، قلعه دختر(2)، کسـرینه(2)، شـفیع آبـاد، کریـز کوهسرخ(2)، فـدافن، عـارف آبـاد، ارغـا، نقاب، مغان، میرآباد، عشرت آباد، امیرآباد(2)، ابـراهیم آبـاد، فرک، کنـدر، خرو، ایور |
کاشمر |
5 |
اورتـه چشـمه، نوروزی، نیست، دربندی، شـاهوردی، ریزه، تیتکانلو، خرق، اینچه کیکانلو(2)، ینگه قلعه، دوغـائی، یدک |
قوچان |
6 |
افضل آباد، آبیز، گل فریـز، شاهرخت |
بیرجند |
7 |
تجرک، دولت آبـاد |
چناران |
8 |
چمن آباد،(2) کشک(2) سلامه(2)، درونگر |
درگز |
9 |
ینگجه(2)، ینگه قلعه، قلعه نو، دیوانگاه، سرولایت، چکنه، بیش آقاج، بوژان(3)، اردمه، چنـاران(2)، حسین آبـاد، مهنه سرولایت، نصیرآباد، مرتضی آباد، بزقوچـان، بزغـان، حصار، صومعه، درود، خـانلق و خـور، چکنه علیا |
نیشابور |
10 |
مشکان |
خوشاب |
11 |
زیارت |
شیروان |
12 |
روستای پرتان یا فرطان(2)، روئین، نوده بام، یوسف خان، رهورد، امامقلی |
اسفراین |
13 |
سیاهدشت فـاروج، تیتکانلو، فرخـان، استاد، امیرآباد |
قوچـان |
14 |
شهرنو باخزر(2)، قلعـه آقاحسـن، ارخود، ساق |
تایباد |
15 |
منظر، آغویـه، کهریزک، قندشتن، نهنگ، کاریزک بخش زاوه (2)، منظریه، سـاق، قلعه آقا حسـن، دولت آباد، نسـر، دوغ آباد، سنگان بالاخواف(2)، زاوه و شادمهر، رود معجن، اومی، مزجرد، کدکن، جنداب، خیرآباد، رودمعجن، دولت آباد زاوه، فرزق، جلگه رخ، قلعه، گرماب و مظفریه، فدیهه، یک لنگی، رخ، حسن آباد |
تربت حیدریه |
16 |
بزنگان، سـنگر |
سرخس |
17 |
ایزانلـو، تپه |
بجنـورد |
18 |
چمن آباد بـالا، سـلاقه و سـده |
خواف |
19 |
خیبری |
گناباد |
20 |
قلعه شیر، کلاته بزرگ، مؤمن آباد، اندای، احمـدآباد و رحمت آباد، جنت آباد(2)، صالح آبـاد(2)، امغان، نصرآباد، نزدیکی روستای مؤمن آباد، قلعه شیر |
تربت جام |
21 |
جنت آباد، نیازآباد، زوزن، |
تایباد |
22 |
بهمن جان علیا ، سوهان، سـیدآباد |
چناران |
23 |
قلندرآباد |
فریمان |
24 |
مصعبی، آویز |
سرایان |
25 |
زهان |
بیرجند |
پینوشتها:
[1] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان خراسان رضوی، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1400، ص 224.
[2] . همان، ج 3، ص 87.
[3] . روستا عشق آباد در دهستان سرولایت قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1385، جمعیت آن ۱۹۹ نفر (۶۰ خانوار) بودهاست.
[4] . همان، ج 6، ص477؛ همان، ج 7، ص 17.
[5] . روستایی از توابع بخش قلندرآباد شهرستان فریمان که براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1385، جمعیت آن ۱۸۰ نفر (۴۳ خانوار) بوده است.
[6] . همان، ج 1، ص 68.
[7] . همان، ج 7، ص 138.
[8] . همان، ج 8، ص 48؛ همان، ج 11، ص 188.
[9] . همان، ج 4، ص 42.
[10] . همان، ج 6، ص 413 و 414.
[11] . همان، ج 7، ص 86؛ ج 8، ص 26.
[12] . همان، ج 13، ص 76.
[13] . همان، ج 6، ص 416.
[14] .همان، ج 6 ، ص 164.
[15] . روستای خرق در 70 کیلومتری قوچان و 60 کیلومتری شهرستان فاروج واقع است. جمعیت این روستا در سرشماری سال 1385ش 57 خانوار (260 نفر) برآورد شده است.
[16] . روستای زیارت در فاصله 9 کیلومتری شیروان قرار دارد و به علت وجود مرقد حمزه بن موسی الرضا علیه السلام به نام «زیارت» مشهور شده است. این روستا در مردادماه سال 1392ش با تصویب هیئت وزیران به شهر ارتقاء یافت و جمعیت آن در سرشماری سال 1390ش، 1262 خانوار (4650 نفر) بوده است.
[17] . همان، ج 9، ص 247.
[18] . همان، ج 13 ، ص 411.
[19] . همان، ج 8، ص 425.
[20] .روستای کلاته بزرگ، از توابع بخش نصرآباد شهرستان تربت جام و در دهستان بالاجام واقع است. جمعیت این روسـتا براساس سرشماری سال 1395ش 1591 نفر (436 خانوار) اعلام شده است.
[21] . همان، ج 14، ص 318.
[22] . همان، ج 1، ص 274.
[23] . همان، ج 3، ص 306 و 307.
[24] . همان، ج 5، ص 238.
[25] . همان، ج 7، ص 325.
[26] . در متن سند نام روستا این طور قید شده است، اما طی جستجو در منابع، روستایی با این نام وجود ندارد.
[27] . همان، ج 6، ص 476.
[28]. همان، ج 5، ص 352.
[29] . همان، ج 6، ص 370.
[30] . همان، ج 6، ص 441.
[31] . همان، ج 8، ص 96.
[32] . همان، ج 1، ص 358.
[33] . همان، ج 5، ص 163.
[34] . همان، ج 5، ص 22.
[35] . همان، ج 4 ، ص 78.
[36] . همان، ج 5، ص 39.
[37] . همان، ج 6، ص 142.
[38]. چلونک روستایی در دهستان آفریز بخش سده شهرستان قائنات استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1390 جمعیت این روستا ۳۰۶ نفر (در ۹۰ خانوار) بوده است.
[39] . همان، ج 6، ص 281.
[40] . همان، ج 7، ص 305؛ همان، ج 8، ص 7.
[41] . همان، ج 7، ص 1.
[42] . همان، ج 6، ص 450.
[43] . همان، ج 13، ص 411.
[44] . همان، ج 6، ص 350.
[45] . همان، ج 17، ص 92.
[46] . همان، ج 14، ص 385. همچنین رجوع کنید به همان منبع، ج 14، ص 399.
[47] . همان، ج 15، ص 349.
[48] . همان، ج 6، ص 442؛ همان، ج 10، ص 264.
[49] . همان، ج 7، ص 48.
[50] . روستای عنبران از مناطق ییلاقی است که در فاصله 26 کیلومتری مشهد و یک کیلومتری طرقبه قرار دارد.
[51] . روستای طرقدر از قدیمیترین روستاهای طرقبه است که در حال حاضر یکی از محلههای آن محسوب میشود. این روستا همسایه شمالی طرقبه و عنبران است.
[52] . همان، ج 9، ص 247.
[53] . همان، ج 12، ص 297.
[54] . همان، ج 6، ص 375.
[55] . همان، ج 6، ص 287-289.
[56] . همان، ج 6، ص 217؛ همان، ج 7، ص 325.
[57] .روستای صدخرو، بزرگترین روستای بخش داورزن، در 55 کیلومتری غرب سبزوار در مسیر شاهرود ـ سبزوار قرار دارد و جمعیت آن 3100 نفر، (820 خانوار) اعلام شده است.
[58] . همان، ج 10، ص 301.
[59] . همان، ج 9، ص 376 .
[60] . همان، ج 11، ص 332.
[61] . روستای سنگر، مرکز دهستان تجن و در 37 کیلومتری جنوب سرخس قرار دارد. ساکنین این روستا، سیستانیهـای مهاجری هستند که در زمان خشکسالی به این روستا کوچ کردهاند. جمعیت این روستا براساس سرشماری سال 1385ش 397 خانوار 1750 نفر اعلام شده است. آرامگاه شیخ ابوالفضل محمد بن حسن سرخسی معروف به ابوالفضل، در این روستا قرار دارد.
[62] . همان، ج 12، ص 206.
[63] . همان، ج 12، ص 312.
[64] . همان، ج 16، ص 403.
[65] . روستای قوژد، دهی است از دهستان بالا ولایت بخش حومه شهرسـتان کاشـمر کـه بزرگتـرین و پرجمعیـتتـرین ونزدیکترین روستای کاشمر است. براساس سرشماری سال 1390ش، جمعیت آن 1281 خانوار برآورد شده است.
[66] . ریوش، شهری در بخش کوهسرخ که در 30 کیلومتری شمال شهرستان کاشمر واقع است. جمعیت این شهر براسـاس سرشماری سال 1395ش، 1071 خانوار (5687 نفر) برآورد شده است.
[67] .روستای طرق، از توابع بخش کوهسرخ شهرستان کاشمر است که جمعیت آن بـر اسـاس سرشـماری سـال 1385ش 1803 نفر (541 خانوار) اعلام شده است و این در حالی است که پایگاه اطلاع رسانی روستای طرق، جمعیت این روسـتا را 950 خانوار نوشته است.
[68] . همان، ج 11، ص 5.
[69] . روستای اینچه کیکانلو، از توابع بخش باجگیران شهرستان قوچان که در سرشماری سال 1385ش دارای 141 خانوار 521 نفر جمعیت بوده است.
[70] . همان، ج 9، ص 195.
[71] . همان، ج 13، ص 336.
[72] . روستای جنتآباد، از توابع شهرستان صالحآباد تربت جام است که جمعیت آن در سرشماری سال 1397ش، 1700 نفر 400 خانوار اعلام شده است. درباره این روستا نوشتهاند: انقلابی بودن مردم این روستا زبانزد خاص و عام است و از اولین روستاهائی است که در اول انقلاب، از رژیم شاهنشاهی و محمدرضا پهلوی اعلام برائت کرد.
[73] . همان، ج 16، ص 31.
[74] . همان، ج 16، ص 266.
[75] . همان، ج 17، ص 203.
[76] . روستای ساق واقع در دهستان ساق بخش سلیمان شهرستان زاوه در 75 کیلومتری تربت حیدریه واقع است. جمعیت این روستا در سال 1395 ش، 5851 نفر(1797 خانوار) اعلام شده است.
[77]. روستای قلعه آقاحسن واقع در دهستان ساق بخش سلیمان شهرستان زاوه در 75 کیلومتری تربت حیدریه واقع است. جمعیت این روستا در سال 1390 ش، 3261 نفر(916 خانوار) اعلام شده است.
[78] . همان، ج 18، ص 163.
[79] . همان، ج 15، ص 237.
[80] . همان، ج 10، ص 241.
[81] . همان، ج 10، ص 265
[82] . همان، ج 10، ص 266.
[83] . همان، ج 10، ص 283.
[84] . روستای بزنگان از توابع بخش مرزداران شهر سرخس میباشد که در فاصله 100 کیلومتری سرخس و 128 کیلومتری مشهد قرار دارد. این روستا به واسطه غار و دریاچه معروفی که دارد شناخته میشود.
[85] . همان، ج 11، ص 335.
[86] . روستای اردمه، از توابع بخش میان جلگه شهرستان نیشابور است که در دهستان عشـق آبـاد قـرار دارد و بـر اسـاس سرشماری سال 1395ش دارای 5700 نفر(1000 خانوار) جمعیت بوده است.
[87] . همان، ج 10، ص 420.
[88] . همان، ج 11، ص 70.
[89] . روستای چناران از توابع بخش زبرخان نیشابور است که در 40 کیلومتری شمال شرقی نیشابور و در 7 کیلومتری جاده اصلی مشهد ـ نیشابور قرار دارد. بر اساس سرشماری سال 1385ش، جمعیت این روستا 1660 نفر (402 خانوار) اعلام شده است.
[90] . همان، ج 10، ص 431.
[91] . روستای ینگچه از توابع بخش سرولایت نیشابور است که جمعیت آن براساس سرشماری سـال 1385ش 174 خـانوار 508 نفر اعلام گردیده است.
[92] . همان، ج 11، ص 326.
[93] . روستای انابد یکی از بخشهای شهرستان بردسکن است که مرقد امامزاده سیدهاشم علیهالسلام نیز در آن قـرار دارد.
[94] . روستای قلعه دختر بر فراز کوهی در غرب روستای برجک در شمال بخش انابد واقع است.
[95] . همان، ج 11، ص 327.
[96] . روستای شفیعآباد، در فاصله 5 کیلومتری شهرستان بردسکن واقع و دارای قدمتی 700 ساله است. جمعیت این روستا بر اساس سرشماری سال 1390ش،(597 خانوار) 2225 نفر اعلام شده است. این روستا 11 شهید تقدیم انقلاب اسـلامی کرده است.
[97] . همان، ج 11، ص 397.
[98] . همان، ج 11، ص 162.
[99] . روستای قندشتن واقع در دهستان بالاولایت شهرستان تربت حیدریه است که جمعیت آن در سرشماری سال 1385ش 223 خانوار (817 نفر) اعلام شده است.
[100] . همان، ج 11، ص 230.
[101] . همان، ج 11، ص 188.
[102] . همان، ج 11، ص 165.
[103] . همان، ج 11، ص 257.
[104] . همان، ج 11، ص 181.
[105] . روستای کلاته سیفر در ورودی شهر سبزوار قرار دارد. روستایی با دو مسجد، دو دبستان و دو مدرسه راهنمـایی، کـه مراسم تعزیه روز یازدهم محرم آن مشهور است و باشکوه فراوان برگزار میشود.
[106] . همان، ج 12، ص 2.
[107] . روستای اسحاقآباد، از توابع بخش زبرخان نیشابور، در 12 کیلومتری شهر قدمگاه و 25 کیلومتری شهر نیشابور قرار دارد و جمعیت آن براساس سرشماری سال 1385ش، 988 خانوار (3810 نفر) اعلام گردیده است.
[108] . همان، ج 12، ص 10.
[109] . همان، ج 12، ص 92.
[110] . همان، ج 12، ص 98 و 157.
[111] . همان، ج 13، ص 129.
[112] . همان، ج 15، ص 366 و 383.
[113] . همان، ج 16، ص 155؛ همان، ج 17، ص 79 و141.
[114] . همان، ج 17، ص 464.
[115] . همان، ج 18، ص 284.
[116] . همان، ج 16، ص 157.
[117] . همان، ج 16، ص 82.
[118] . همان، ج 16، ص 297.
[119] . همان، ج 17، ص 273.
[120] . همان، ج 18، ص 306.
[121] . همان، ج 19، ص 28.
[122] . روستای ارخود از توابع شهرستان باخزر در استان خراسان رضوی است. جمعیت این روستا در سرشماری سال 1395ش 1467 نفر اعلام شده است.
[123] . همان، ج 18، ص 300.
[124] . روستای کاریز در بخش مرکزی شهرستان تایباد قرار دارد. در سال 1382 ش از ادغام این روستا با روستای سعدآباد، شهر کاریز تأسیس شد. جمعیت این شهر در سرشماری سال 1390ش، 10391 نفر(2509 خانوار) اعلام شده است.
[125] . همان، ج 20، ص267.
[126]. روستای قاسمآباد در بخش جلگه زوزن و در فاصله 60 کیلومتری شهرستان خواف واقع است. جمعیت این روستا که بعدها به شهرستان ارتقاء یافته، در سرشماری سال 1395 ش، 5145 نفر بوده است.
[127] . روستای زوزن از توابع بخش جلگه زوزن واقع و جمعیت آن در سرشماری سال 1395ش، 744 نفر بوده است.
[128] . همان، ج 20، ص 209.
[129]. جلگه رخ شامل دهستانهای پایین رخ، میان رخ و بالا رخ، یکی از بخشهای شهرستان تربت حیدریه است. جمعیت این بخش متشکل از سه دهستان و 54 روستا، در سرشماری سال 1385ش، 24866 نفر اعلام شده است.
[130]. روستای قلعه نو، یکی از روستاهای بخش جلگه رخ شهرستان تربت حیدریه است. جمعیت این روستا در سرشماری سال 1385ش، 260 نفر(46 خانوار) اعلام شده است.
[131]. روستای گرماب، یکی از روستاهای بخش جلگه رخ شهرستان تربت حیدریه است. جمعیت این روستا در سرشماری سال 1395ش، 591 نفر اعلام شده است.
[132]. همان، ج 19، ص 48.
[133]. همان، ج 19، ص 64.
[134] . حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ عبدالله امامی فرزند ذبیحالله در سال 1293ش در خانوادهای اهل علم به دنیا آمد. در حوزههای علمیه مشهد، قم و نجف اشرف به تحصیل علوم دینی پرداخت و پس از بازگشت بـه تربـت حیدریـه در سنگر تبلیغ و تدریس به ارشاد و تربیت مشغول شد. در دوران انقلاب اسلامی دارای نقشی تأثیرگذار بود. پـس از پیـروزی انقلاب اسلامی به عنوان نماینده مردم تربت حیدریه در اولین دوره مجلس شورای اسلامی، راهی مجلس شد. هنوز عمر دوره اول مجلس به پایان نرسیده بود که به بیماری سرطان مبتلا گردید و پس از یک دوره معالجه در کشور آلمان، در دی ماه سال 1361ش در تهران از دنیا رفت و در حرم حضرت امام رضا علیه السلام به خاک سپرده شد.
[135] . روستای دوغ آباد روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان مه ولات میباشد که جمعیت آن براساس سرشماری سال 1385ش 2954 نفر اعلام شده است.
[136] . همان، ج 18، ص 88.
[137] . همان، ج 18، ص 259.
[138] .روستای رودمعجن در بخش بایگ و در 48 کیلومتری شمال غرب شهرستان تربت حیدریه واقع است. جمعیت این روستا براساس سرشماری سال 1390ش، 747 نفر اعلام شده است.
[139] . همان، ج 19، ص 132.
[140] . شهید حجتالاسلام شیخ محمد بهبودی در سال 1336ش در روستای باب الحکم از توابع شهرستان کاشمر به دنیا آمد. در دوران تحصیلات ابتدایی به دروس حوزوی علاقمند شد و به تحصیلات علوم دینی پرداخت. حضور آیتالله میرزا علی مشکینی که در این ایام به عنوان تبعیدی در شهرستان کاشمر به سر میبرد در شکلگیری شخصیت شهید بهبودی تأثیر قابل توجه داشت. شهید بهبودی پس از تحصیلات مقدماتی، راهی حوزه علمیه قم شد و در مدرسه حجتیه سکنی گرفت. او که درس انقلاب را از محضر آیتالله مشکینی(ره) فرا گرفته بود، همزمان با تحصیل در قم، به تبلیغ و فعالیتهای انقلابی مانند پخش اعلامیه نیز مبادرت مینمود و به همین دلیل یک بار نیز دستگیر شد. وی در ماه محرم سال 1357ش، به کاشمر بازگشت و اقدام به راهاندازی یک کتابفروشی نمود تا در این موقعیت، هم به روشنگری بپردازد و هم محملی برای فعالیتهای انقلابی داشته باشد. شهید بهبودی در جریان راهپیمایی روز هفدهم آذرماه در کاشمر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به علت شدت جراحات وارده به بیمارستان شهرستان تربت حیدریه منتقل گردید و در نهایت در شب عاشورای حسینی در بیمارستان به شهادت رسید.
[141] . همان، ج 18، ص 135 و 136.
[142] . همان، ج 18، ص 135.
[143] . روستای چکنه علیا از توابع بخش سرولایت شهرستان نیشابور است. جمعیت این روستا در سرشماری سال 1395ش، 272 نفر اعلام شده است.
[144] . همان، ج 18، ص 1.
[145] . همان، ج 18، ص 38.
[146] . همان، ج 18، ص 259.
[147] . همان، ج 19، ص 323.
[148] . همان، ج 19، ص 312.
[149] . همان، ج 19، ص 259.
[150] . همان، ج 19، ص 42.
[151] . همان، ج 19، ص 12.
[152] . همان، ج 19، ص 346.
[153] . همان، ج 19، ص 360.
[154] . روستای خرمآباد از توابع بخش نصرآباد و در فاصله حدود پنج کیلومتری شهرستان تربت جام واقع است. جمعیت این روستا در سرشماری سال 1385ش، 1178 نفر (283 خانوار) میباشد.
[155] . همان، ج 19، ص 346.
[156] . روستای کرّاب، از روستاهای ییلاقی و خوش آب و هوای سبزوار است. جمعیت این روستا در سرشماری سال 1395ش، 236 نفر اعلام شده است.
[157] . همان، ج 19، ص 19.
[158] . همان، ج 20، ص 273.
[159] . همان، ج 19، ص 170.
[160] . همان، ج 19، ص 121.
[161] . همان، ج 19، ص 314.
[162] . اعداد به کار رفته در پرانتز در جدول مذکور اشاره به تکرار نام روستا در اسناد دارد.
عکس امام خمینی که در سال 41 در مشهد نیز پخش شد
عکس امام خمینی و آیتالله سیدحسن قمی که در سال 41 و 42 در استان خراسان پخش شد
1357. یکی از راهپیماییهای انقلاب در شهر مشهد
شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمینژاد به اتفاق آیتالله خامنهای در یکی از راهپیماییهای انقلاب در مشهد مقدس
گوشهای از تظاهرات مردم مسلمان و انقلابی مشهد
آیتالله العظمی سید محمدهادی میلانی در کنار آیات حسن طباطبایی قمی و شهید سید محمدعلی قاضی طباطیایی
صبحگاه 22 بهمن 1357. حضور برخی نظامیان پیوسته به انقلاب در بیت آیتالله سیدعبدالله شیرازی
امام خمینی و آیتالله سید عبدالله شیرازی