نگاهی کوتاه به فضل‌الله زاهدی و پسرش اردشیر زاهدی


20 شهريور 1401


فضل‌الله و اردشیر زاهدی دو چهره وابسته از رجال عصر پهلوى بودند. فضل‌الله‌ زاهدى نظامی همراه رضاشاه بود که در کودتای انگلیسی 1299 رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی به ایفای نقش پرداخت. در سال‌هاى 1305 ـ 1306 حاکم و فرمانده قشون رشت بود. سابقه وى در این دوره بسیار زشت است؛ تعدّى، تجاوز، غارت اموال‌ مردم و...

سرتیپ فضل‌الله ‌خان، تحت امر رضاخان بود و از ابتداى جنگ جهانى اول به قزاق‌ها پیوست و در سال 1308 فرماندهى ژاندارمرى را به عهده داشت. در سال‌هاى جنگ جهانى دوم به جرم جاسوسى براى آلمان دستگیر شد. وى نیز از گروهی بود که نعل وارونه مى‌زدند، چرا که وابستگانى به انگلیس در بین آن‌ها بودند.

بعد از سال 1324، زاهدى سعى داشت چهره مستقلى از خود نشان دهد. در کودتاى 28 مرداد 1332، زاهدى نخست‌وزیر مورد تأیید آمریکا و انگلیس بود. عمر حکومت کوتاه ‌مدت او در 17 / 1 / 1334 به پایان رسید و آمریکایى‌ها حسین علاء را به جانشینى او تعیین کردند و زاهدى پس از برکنارى، به ظاهر در کسوت سفارت و در واقع براى عیاشى به ژنو رفت. دوستان زاهدى در سال‌هاى 1336 تا 1337 منتظر فعالیت مجدد وى بودند زیرا هنوز به همه اهداف خود نرسیده بودند و در درون نظام درگیرى نامرئى میان آمریکا و انگلیس در جریان بود. به قدرت رسیدن منوچهر اقبال، فعالیت اسدالله‌ علم، روى کار آمدن دکتر على امینى، اصلاحات ارضى، کاپیتولاسیون، همه جزو برنامه و اهداف آمریکا بود. به هر حال زاهدى هنگام مرگش در شهریور 1348، سفیر کبیر شاه و نماینده دائم ایران در سازمان ملل و ژنو بود.

غلامرضا على‌با‌بایى در کتاب فرهنگ تاریخ سیاسى از وى چنین یاد مى‌کند:

این افسر همدانى که بیشتر اهل بزم بود تا رزم، بیشتر سیاس و پشت هم انداز بود تا نظامى، پس از زندگى پرحادثه‌اى خود را به صدارت رساند. او از بسیارى جهات شبیه هم‌دوره‌اى خود، رزم‌آرا بود و همچون او با بزرگان وصلت کرد تا بتواند جاه‌طلبى‌هاى سیاسى خود را ارضا کند. زاهدى دختر مؤتمن‌الملک پیرنیا را داشت که از خوشنام‌ها و وجیه‌المله‌هاى روزگار پس از مشروطیت بود. زاهدى با تحقیق و کتاب بیگانه بود و از عیاشى‌هاى او داستان‌ها گفته‌اند. انگلیسى‌ها وقتى پس از شهریور 1320 به دفترش در اصفهان ریختند، کتابچه‌اى در آن یافتند که تصویر و نشانه‌ها و آدرس تمام روسپیان اصفهان در آن بود. پس از کودتاى 28 مرداد، دولت کودتا با نزدیک ‌شدن تاریخ برگزارى انتخابات (زمستان 1332) اختناق را شدت بخشید. دولت سه روز مانده به نوروز 1333 از مجلس با اکثریت قاطع (تنها سه رأى مخالف) رأى اعتماد گرفت.

با آمدن زاهدى که در غیاب مجلس و زیر فشار انگلستان مجبور به تجدید روابط با آن کشور شده ‌بود تبعید، شکنجه، اعدام و... شروع شد و سلطه آمریکاییان روز بروز بیشتر مى‌گردید. شاه و زاهدى از قرارداد نفت 17 میلیون دلار رشوه گرفتند. زاهدى پس از 19 ماه حکومت اختناق و فشار و 70 سال سن احتیاج به استراحت داشت! به خصوص که نخست‌وزیر جدید (حسین علاء) مورد تأیید کامل آمریکایى‌ها بود.

زاهدى به دستور شاه روانه اروپا شد و در پایتخت سوئیس یک کاخ مجلل خرید. زاهدی از سال 1338 بیمار شد و برای درمان گاهی در سوئیس و گاهی در پاریس تلاش می‌کرد ولی پیوسته ناتوان‌تر می‌شد و سرانجام در 12 شهریور 1342 در شهر «مونترو» سوئیس درگذشت. به وصیت او جنازه‌اش به وسیله اردشیر زاهدی به تهران آورده شد و با تشریفات رسمی و نظامی و با حضور جمعی از بزرگان لشکری و کشوری از مسجد سپهسالار تشییع و به گورستان امامزاده عبدالله منتقل شد و در آرامگاه اختصاصی مدفون شد.

 

اردشیر زاهدى

اردشیر زاهدى در میان درباریان از سه ویژگى برخوردار بود:

1 . پسر فضل‌الله‌ زاهدى

2 . داماد محمدرضا پهلوى و مورد تأیید دربار.

3 . وابسته به «سیا» ـ پسر خوب واشنگتن.

اردشیر زاهدى در مهرماه 1307 در تهران به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتى را در تهران و اصفهان به پایان برد. مدتى در دبیرستان اسلامیه بیروت تحصیل کرد و سپس راهى آمریکا شد. در سال 1338 گواهى‌نامه کشاورزى را از کالج کشاورزى ایالت «یوتا» امریکا دریافت کرد که معادل مدرک کارشناسى در ایران بود. اردشیر زاهدى کمتر از یک سال در لبنان تحصیل کرد و هنگامى که اصل 4 ترومن مطرح شد، وارد کشور گردید و سمت خزانه‌داری کمیسیون مشترک ایران و آمریکا و معاونت اصل 4 ترومن را به عهده گرفت.

درباره فعالیت‌هاى سیاسى وى در اسناد ساواک آمده ‌است:

در جریان 28 مرداد، جناب آقاى زاهدى با پدر فقید خویش همکارى مؤثرى به عمل آورد و در چهارم آبان 1332 به سمت آجودان کشورى شاهنشاه آریامهر نائل آمد. در آبان ماه 1335 مراسم نامزدى وى با شهناز پهلوى ـ دختر فوزیه ـ اعلام شد و در سال 1336 عروسى انجام گرفت. زاهدى مدتى سرپرستى عالى دانشجویان ایرانى در خارج را به عهده داشت.

در سال 1338 به سفارت ایران در واشنگتن منصوب شد. وى تا سال 1341 در این سمت باقى ماند و در نهایت به سفیر کبیرى ایران در لندن برگزیده شد. زاهدى در سال 1345 وزیر امورخارجه کابینه امیرعباس هویدا شد. وى در طول مدت خدمتگزارى به رژیم پهلوى نشان‌هاى بسیارى کسب کرد که از آن جمله: مدال درجه دوم تاج، درجه یک همایون و رستاخیز 28 مرداد. هم چنین زاهدى از کشورهایى چون آلمان، اردن، ژاپن، ایتالیا، چین و عراق به مناسبت‌هاى مختلف نشان‌هایى گرفت.

عده‌اى بر این باورند که ارتباط وى با سازمان «سیا» از دوران تحصیل در بیروت و آمریکا آغاز شده و عده‌اى این وابستگى را به دوره کودتاى 28 مرداد ربط مى‌دهند.

ازدواج زاهدى با شهناز خیلی دوام نیاورد و در سال 1343 به طلاق انجامید. اسناد ساواک این جدایى را چنین گزارش مى‌دهد:

موضوع جدایى بین والاحضرت شهناز پهلوى و آقای اردشیر زاهدى مورد گفتگو در بین طبقات مختلف مردم قرار دارد. در هر طبقه‌اى از طبقات مختلف از نجابت و حسن خلق والاحضرت شهناز بحث و گفتگو مى‌کنند و عقیده و افکار عمومى بر این است که عیاشى‌هاى آقاى اردشیر زاهدى که نتوانسته است خود را لایق همسرى دختر شاهنشاه نشان دهد عامل اصلى این جدایی بوده ‌است و روى این اصل ارزش و احترام اردشیر زاهدى حتى در بین دوستان او از بین رفته است.

شهناز پس از جدایى از اردشیر زاهدى، مدت‌ها شایعه ازدواجش با برادر شاه مراکش و یا پسر محمود زنگنه مطرح بود، اما سرانجام وى با خسرو جهانبانى از اعضاى خانواده دربارى جهانبانى ازدواج کرد.

در سال‌هاى 1346 ـ 1347 چندین اعلامیه علیه اردشیر زاهدى منتشر شد که بعضى از آن‌ها مربوط به درباریان بود. در متن اعلامیه‌ها بیشتر به بزهکارى، دزدى، تجاوز و عیاشى‌هاى اردشیر اشاره شده‌ بود. در گزارش 21 / 5 / 1346 ساواک آمده ‌است:

تعداد هفت طُغرى پاکت محتواى اعلامیه خطى علیه آقاى مهندس اردشیر زاهدى وزیر امورخارجه توسط پست شهرى به آدرس‌هاى اشخاص مختلف ارسال شده که از توزیع آن جلوگیرى به عمل آمده ‌است. در این اعلامیه‌ها به آقاى اردشیر زاهدى شدیداً حمله شده و پدرش را دزد نفت قلمداد نموده‌اند. ضمناً اضافه شده که آقاى زاهدى در وزارت امورخارجه به کارمندان عالى‌رتبه اهانت نموده و نسبت به آن‌ها فحاشى مى‌نماید. در خاتمه والاحضرت شاهدخت شهناز پهلوى را که حاضر به آشتى با مشارالیه نمى‌باشد، محق دانسته‌اند.

رئیس ساواک در پى‌نوشت سند مى‌نویسد: «نامه که با خط قرآنى است، نویسنده را پیدا کنید.»

نویسنده این نامه با تمسک به کلام حضرت امیر(ع) در مورد میدان‌ داشتن اراذل و اوباش براى فعالیت و در مقابل محدودیت افاضل و اندیشمندان مى‌نویسد: «امروز فقط راجع به وزارت خارجه صحبت مى‌کنم. وقتى یک پسر بدسابقه، بى‌سواد و پسر دزد نفت سپهبد زاهدى معروف از آن بى‌شرف‌ها و بدسابقه‌ها که تمام همدانى‌ها سوابق آن بى‌شرف دزد را خوب اطلاع دارند، دزدی‌هاى نفت و ریاست وزرایش معروف عام و خاص است، وقتى پسر یک چنین آدمى را وزیر خارجه مى‌کنند، پسره بى‌سواد که در آمریکا مدرسه (یوتا) را مى‌گوید: تمام کرده است؟ باید او هم اعضاى وزارت خارجه را... خطاب کند. چون خودش از... بوده و تمام عمر با... سر و کار و حشر داشته و از پدر جز دزدى و بى‌ناموسى ارث دیگرى نبرده است. بدسابقه و جاسوسى را هم خوب یادگرفته حالا اعضاى وزارت خارجه را مثل خودش... مى‌نامد. خاک بر سر این وزارت خارجه که همه با هم متفقاً دست از کار نکشیدند و فحش و ناسزاگویى این پسره بدسابقه را شنیدند و بدون جواب گذاشتند. بیهوده نیست که والاحضرت شهناز ابداً حاضر نیست با این پسر آشتى کند. معلوم مى‌شود در این وزارتخانه بى‌غیرتى اعضا یکى از صفات برجسته است. وقتى که در یک وزارتخانه اراذلى چون اردشیر در رأس قرار گیرد و اشخاص فاضل با سابقه در کنار باشند واى به حال این مملکت. در این مختصر بیش از این نتوانستم بگویم حالا اشخاص خود تعمق نموده تشخیص دهند علاوه بر اردشیر کى‌ها... هستند...»

 

اختلافات اردشیر زاهدی با درباریان

در میان انبوه اسنادى که از ساواک درباره اختلافات اردشیر زاهدى با رجال سیاسى به جاى مانده است به اختصار به چند نمونه اشاره مى‌کنیم:

 

1 / 12 / 1347 عَلَم و اردشیر زاهدى:

اخیراً در نخست وزیرى شایع شده ‌است که بین آقایان زاهدى و علم اختلافات شدیدى به وجود آمده و آقاى علم براى شرفیابى حضورى به اروپا رفته است. ضمناً این اواخر آقاى زاهدى چنان اعمالى انجام مى‌دهد که باعث رنجش نخست‌وزیر و تیمسار سپهبد نصیرى گردیده است.

 

26 / 3 / 1347 وزارت امورخارجه:

در چند شب پیش در منزل یکى از کارمندان وزارت امورخارجه عده‌اى از صاحبان مشاغل مختلف دولتى حضور داشتند. بحث‌هاى مفصلى به میان کشیده ‌شد من‌جمله اوضاع وزارت امورخارجه و اینکه وزیر فعلى آن (آقاى اردشیر زاهدى) مرد بددهن و فحاشى است و بحث‌هاى زیادى نمودند و براى مثال گفتند چندى پیش آقاى احمد اقبال را مأمور سفارت ایران در مراکش نمودند. ایشان به علت پیش‌آمد جنگ اعراب و اسرائیل در رفتن به مأموریت مسامحه و تعلل به خرج دادند و آقاى زاهدى وزیر امورخارجه روى یادداشتى به قسمت مربوطه نگاشتند حال که این... (احمد اقبال) به مأموریت مراکش نرفت... دیگرى اعزام نمایید که آقاى اقبال جریان را به اطلاع آقاى دکتر منوچهر اقبال رئیس هیئت مدیره شرکت ملّى نفت رسانیده و ایشان هم مراتب را در ترکیـه به عرض شاهنشاه آریامهر رسـانیده که آقـاى احمـد اقبال معروض مى‌دارد تصور مى‌کنم سفیر شاهنشاه آریامهر هیچ وقت نخـواهد بود[!!!]

یا اینکه آقاى زاهدى به معاونان خود در اتاق وزارت حرف‌هاى بسیار رکیک و مستهجن نثار مى‌کند و آن‌ها نیز مستأصل و از این قسمت عصبانى و ناراحتند. عقیده حاضرین بر این بود که مسلماً اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر خود از این وضع ناراضى و از آقاى زاهدى خوششان نمى‌آید لیکن روى قدرت‌هایى که معلوم نیست و ایشان (آقاى زاهدى) بدان بستگى دارند در پست خود باقى مانده‌اند و چون نه اطلاعات سیاسى دارند و نه اطلاعات ادارى، حتى مهندس کشاورزى نیز نیستند. دیپلمه کشاورزى هستند...

 

گزارش 29 / 11 / 1347 ساواک:

در میهمانى منزل امیرسلیمانى که عده‌اى نیز حضور داشتند امیرسلیمانى اظهار مى‌داشت: پس از بازگشت شاهنشاه ‌آریامهر به کشور، اردشیر زاهدى نخست‌وزیر خواهد شد و در دوران نخست‌وزیریش خیلى‌ها را منکوب خواهد نمود و نخست‌وزیر با قدرتى خواهد بود. چون در حال حاضر اغلب رجال مملکتى را به طور علنى فحش و ناسزا مى‌دهد و از کسى هم نمى‌ترسد و اکباتانى و خلیلى نیز که در میهمانى شرکت داشتند اضافه نمودند آقاى اردشیر زاهدى بر اثر اختلاف با آقاى علم حتى سیلى نیز به صورت وى زده است و شایع است که آقاى علم با حالت قهر به اروپا رفته بوده‌اند و هم‌چنین گفته مى‌شود که بین آقاى نخست‌وزیر و آقاى دکتر اقبال اختلافاتى وجود دارد و آقاى نخست‌وزیر بى‌میل نیست که براى آقاى اقبال پرونده بسازد...

 

گزارش 14 / 1 / 1348 ساواک:

مى‌گویند امیر اسدالله‌خان علم وزیر دربار در یکى از سفرهاى خارج از کشور گزارشى خواسته است و آن سفیر ضمن ارسال گزارشى براى جناب آقاى علم رونوشت آن را براى وزارت امورخارجه ارسال مى‌دارد و آقاى اردشیر زاهدى وزیر امورخارجه از این اقدام امیر اسدالله‌خان ناراحت مى‌شود و تلفنى با آقاى امیر اسدالله‌ خان علم مى‌گوید: بهتر بود که چنانچه به چنین گزارشى احتیاج بود، از طریق وزارت امورخارجه اقدام مى‌کردید این جمله به آقاى امیر اسدالله‌خان علم ناگوار مى‌افتد که منجر به نزاع لفظى فیمابین آقایان مى‌شود به طورى که آقاى علم چند روزى در حالت قهر بسر مى‌برده‌اند.

 

گزارش 12 / 5 / 1348 در اسناد ساواک:

چند روز قبل دکتر صادق برزگر در مجلس اظهار مى‌داشت به طورى که شنیده‌ام چندى قبل بین آقایان هویدا و زاهدى اختلافى روى داده و تصور مى‌رود یکى از علل تعویض زاهدى نتیجه این اختلاف باشد.

 

7 / 5 / 48 مذاکرات احسان نراقى و دکتر شهنواز:

احسان نراقى رئیس مؤسسه مطالعاتى و تحقیقات اجتماعى دانشگاه ضمن مذاکره با شخصى به نام دکتر شهنواز اظهار نموده که با مهندس قطبى رئیس تلویزیون ایران صحبت کرده و قرار شده ترتیب مصاحبه‌اى با شهردارى تهران داده شود تا نامبرده در تلویزیون طى مصاحبه‌اى راجع به تعریض خیابان ولى عصر توضیحاتى بدهد.

دکتر شهنواز با اشاره به اینکه مطالب راجع به تعریض خیابان مزبور در جراید چاپ نشده اضافه کرد که: چند روز قبل آقاى اردشیر زاهدى در جاده نیاوران راننده‌اى را که آهسته مى‌رانده و به بوق زدن‌هاى او توجّه نکرده به قصد کشت کتک زده و بعد چون حالش بد شده وى را شخصاً به بیمارستان رسانده و بعد به سازمان امنیت تلفن کرده و از طرف سازمان شخص مضروب جلب گردیده ‌است.   سپس شهنواز گفت: پزشک قانونى یک ماه و نیم به وى استراحت داده... دکتر شهنواز در خاتمه این مطلب به دکتر نراقى توجیه کرده که به آقاى نخست وزیر بگوید که: ما به دوره احمدشاه برگشته‌ایم.

 

گزارش 20 / 6 / 50 ساواک:

محمّد پورسرتیپ رئیس اداره هشتم سیاسى وزارت امورخارجه طى مذاکرات دوستانه‌اى در منزل خود اظهار داشت: چند روز است که مهندس اردشیر زاهدى به وزارت امورخارجه نمى‌آید و ظاهراً در نتیجه اختلافى است که با نخست‌وزیر پیدا کرده است و استعفا نموده و به قرار معلوم استعفاى یادشده مورد قبول شاهنشاه آریامهر واقع نگردیده، ولى آقاى هویدا شدیداً پافشارى مى‌نماید که زاهدى از سمت وزارت امورخارجه برکنار گردد.

 

گزارش 4 / 5 / 1350 ساواک:

آقاى مجید سرتیپى مدیرکل امور ادارى وزارت آموزش و پرورش در یک صحبت دوستانه که در امور مختلف به عمل آمد اظهار داشت: قریب دو هفته قبل بین اردشیر زاهدى وزیر امورخارجه و امیر اسدالله‌ علم وزیر دربار شاهنشاهى گفتگو و مشاجره‌اى بر سر مسئله‌اى رخ داده و آقاى اردشیر زاهدى خطاب به آقاى علم گفته است که در این مملکت یا جاى من است یا جاى تو و موضوع به استحضار اعلیحضرت همایونى رسیده و متعاقب آن آقاى زاهدى مراتب را معروض مى‌دارد و استدعاى راه چاره و حل قضیه مى‌نماید نتیجتاً شاه موقتاً مى‌فرمایند آقاى علم به جاى آقاى منصورالملک به عنوان سفیر تعیین و به خارج اعزام و آقاى عباس آرام وزیر اسبق امورخارجه به وزارت دربار منصوب گردد.

بعد از مطالعه اسنادى چند از ساواک درباره اردشیر زاهدى، نظر «احمد سمیعى» را به نقل از کتاب «در سى و هفت سال» در خصوص اختلافات وى با هویدا ذکر مى‌کنیم:

هنگامى که دشمنى هویدا و اردشیر زاهدى به اوج مى‌رسد و عموم «خواص درگاه» در پیش‌بینى عاقبت کار و تعیین برنده منازعه انگشت به دهان مى‌مانند و مخصوصاً بعد از غروب روزى که اردشیر زاهدى در روى پله‌هاى زیرزمین خانه هویدا به او فحش رکیک مى‌دهد، عاقبت به گفته مرحوم کاظم‌زاده رئیس دفتر معینیان، در پایان یکى از شرفیابى‌هاى معمول، وقتى که معینیان مى‌خواهد از اتاق کار شاه در کاخ نیاوران خارج شود، شاه او را مخاطب قرار مى‌دهد و مى‌گوید: ضمناً به زاهدى بگویید به خانه‌اش برود.

معینیان بلافاصله بعد از ترک دفتر متوجه مى‌شود که منظور از زاهدى هم مى‌تواند اردشیر زاهدى وزیر امورخارجه باشد و هم حسن زاهدى وزیر کشور، اما جرأت نمى‌کند دوباره به اتاق کار شاه برود و توضیح بخواهد.

فرداى آن روز از طریق فرح در مى‌یابد که منظور اردشیر زاهدى بوده ‌است. عصر همان روز براساس برنامه قبل قرار بوده ‌است اردشیر زاهدى بى‌آنکه از مغضوب ‌شدن خود آگاهى داشته‌ باشد با شاه در سعدآباد ملاقات کند. معینیان سرهنگ بازنشسته، فرخنده‌کیش رئیس انتظامات دفتر مخصوص را به درب بزرگ اصلى ورودى سعدآباد مى‌فرستد تا منتظر زاهدى شود و او را لدى‌الورود نزد معینیان ببرد. زاهدى مى‌آید و یکسره به اتاق معینیان مى‌رود. هنوز چند دقیقه از ورود اردشیر زاهدى به اتاق معینیان نگذشته بود که صداى او شنیده شد که بلند و با عصبانیت مى‌گفت: اى مادر...! اى مادر...!

 

نشان‌هاى دریافتى

از افتخارات دوره پهلوى دریافت نشان بود. کسانى که داراى نشان‌هاى بیشترى بودند، محترم‌تر مى‌نمودند.

اردشیر زاهدى داراى نشان‌هاى بسیارى بود که اولین آن، «رستاخیز» ـ به مناسبت به اصطلاح قیام 28 مرداد 1332 ـ بود. این نشان به فعالیت وى در کنار پدرش به عنوان، رابط سازمان «سیا» و انگلیس تعلق گرفت که طى نامه‌اى توسط سرتیپ سیامى در صورت جلسه 25 به وى اهدا شد. در نامه تیمسار ریاست وقت ستاد ارتش آمده ‌است:

نظر به اینکه آقاى اردشیر زاهدى چه قبل از روز فرخنده رستاخیز 28 مرداد و چه در روز 28 مرداد ماه قدم به قدم در معیت تیمسار سپهبد زاهدى فعالیت‌هاى شایانى نموده که کاملاً هماهنگى با عملیات نظامى داشته ‌است لذا کمیسیون پیشنهاد مى‌نماید که به یک قطعه نشان درجه 1 رستاخیز مفتخر گردد.

شایان ذکر است که این نامه به امضاى 7 نفر دیگر از فرماندهان ارتش رسیده ‌است.

دیگر نشان‌ها و درجات وى عبارتند از:

آجودان کشورى  /  سوم تاج

آجودان کشورى  /  دوم همایون

آجودان کشورى  /  دوم تاج

سفیر  /  اول همایون /  4 / 8 / 1338

سفیر شاه در واشنگتن  /  پلاک نشان درجه اول تاج /  25 / 2 / 54

همان‌گونه که پیش از این نیز آمد، اردشیر زاهدى از دولت‌هاى بیگانه نشان‌هایى دریافت کرده ‌است:

1 ـ لبنان؛  وشاح دریک یک، سال 1335

2 ـ آلمان؛ نشان درجه 2 گراند اوفیسیه، سال 1336

3 ـ ایتالیا؛ نشان درجه 1، سال 1336

4 ـ تایلند؛ نشان درجه 1 فیل سفید، سال 1346

5 ـ رومانى؛ نشان درجه 1 تئودور، سال 1346

6 ـ آلمان؛ نشان صلیب بزرگ، سال 1346

7 ـ تایلند؛ نشان درجه مخصوص، سال 1346

8 ـ مالزى؛ نشان اس ـ اس ـ ام، سال 1346

9 ـ مراکش؛ نشان درجه 1 العرش، سال 1347

10 ـ یوگسلاوى؛ نشان درجه 1 ستاره، سال 1347

11 ـ اتیوپى؛ نشان درجه 1 منلیک، سال 1347

12 ـ لهستان؛ نشان پرچم جمهورى، سال 1347

13 ـ پاکستان؛ نشان قائد اعظم، سال 1348

14 ـ واتیکان؛ نشان درجه 1 پیانو، سال 1348

15 ـ فنلاند؛ نشان درجه 1، سال 1349

16 ـ آلبانى؛ نشان دوران سلطنت، سال 1350

17 ـ برزیل؛ نشان درجه 1 ستاره‌ جنوب، سال 1350

 

اردشیر زاهدى در نگاه درباریان و نویسندگان

 

احمدعلى مسعود انصارى

انصارى که خود از نزدیکان شاه و فرح بود، درباره چندگانگىِ شخصیت اردشیر زاهدى چنین مى‌نویسد:

«دستگیرى هویدا: ظاهراً و آن طور که شنیدم امیر عباس هویدا به توصیه و اصرار اردشیر زاهدى دستگیر شد و سایرین را تنها به توصیه فرح و بر اساس نظرات یاران او دستگیر کردند.

ثروت اردشیر در آمریکا:

خود اردشیر هم دائماً در حال درگیرى مالى با سایر وراث است و اغلب کار به شکایت و شکایت‌کشى مى‌رسد. از آن جمله اردشیر مدعى بود که به سفارش شاه فقید دو دستگاه اتومبیل بنز ضدگلوله نیز براى گارد خریده است و بعد از انقلاب کسى حاضر نبود طلب او را بپردازد و بالاخره تهدید کرد که با اسناد و مدارکى که در دست دارد به دادگاه شکایت خواهد کرد که براى گریز از دادگاه خانواده پهلوى بالاخره ششصد هزار دلار پول اتومبیل‌ها را به او دادند. اما دعواى اساسى او با وراث بر سر ارثیه همسر سابقش شهناز و دخترش همچنان باقیست.

در وصیتنامه شاه براى شهناز 8% و براى مهناز زاهدى 2% ارث در نظر گرفته شده ‌است.

عیاشى‌هاى اردشیر:

رضا پهلوى از هم‌نشینى اردشیر و سلیقه او در خوشگذرانى‌ها لذت مى‌برد، اما با اندیشه سیاسى او همراهى نداشت. تا حدى [که با اطلاع از] روابط وسیع و سطح بالاى او با مقامات «سیا» و دیگر سازمان‌هاى امنیتى جهان و با نفوذ او نزد مقامات آمریکایى و پاره‌اى از کشورهاى اروپایى هیچ استفاده‌اى نمى‌کرد. و در حالى که اردشیر زاهدى با بسیارى از شیوخ عرب دوست بود و به خصوص شیوخ بحرین، که حکومت خود را مدیون تلاش او براى جدایى بحرین از ایران ـ در زمانى که وى وزیر امورخارجه بود ـ مى‌دانستند ولى رضا هیچ‌گاه اجازه نداد که اردشیر به طور جدى براى برقرارى رابطه پا در میان بگذارد. البته یکى از مشکلات رضا  در همکارى با اردشیر و رجالى در ردیف او آن است که آن‌ها شرط و شروط مى‌گذارند. رضا به طور کلى نسبت به رجال دوران پدرش بدبین و آنان را دزد و بیگانه با ایران مى‌داند. و همان‌گونه که در مورد پیراسته، اردشیر زاهدى و خسروانى و حتى عمه‌اش اشرف دیدیم براى آن‌ها ارزشى قائل نیست.»

 

حسین فردوست

حسین فردوست در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، مطالب بسیارى در باره زاهدى‌ها آورده است که فقط به گوشه‌اى از آن‌ها اشاره مى‌کنیم:

«ظاهراً در این زمان 40 ـ 1339 محمدرضا پهلوى با هدایت شاپورجى و عَلَم قصد داشت که از ارتباطات اردشیر زاهدى با سازمان «سیا» در جهت تحکیم موقعیت خود سود جوید. اردشیر در دوران دولت امینى سفیر ایران در آمریکا بود و از طریق دوستان آمریکایى خود در جهت حذف امینى به نفع شاه تلاش مى‌کرد.

سفارت زاهدى دیرى نپایید که به تهران فراخوانده‌ شد. افشاگری‌هاى دانشجویان ایرانى ساکن آمریکا علیه زاهدى و دیگر ترس و بیمى که دکتر امینى از ماندگار شدن اردشیر داشت.

در دولت علم، اردشیر راهى لندن شد. از سال‌هاى 1341 تا 1345 و در بهمن 1345 در دولت امیرعباس هویدا وزیر امورخارجه گردید.

محمدرضا پهلوى طى حکمى پیرامون اردشیر زاهدى در وزارت امورخارجه وى مى‌نویسد:

نظر به پیشنهاد جناب آقاى امیرعباس هویدا نخست وزیر به موجب این دستخط جناب اردشیر زاهدى را به سمت وزارت امورخارجه منصوب و مقرر مى‌داریم که در انجام وظایف محوله اقدام نماید.

 کاخ سعدآباد 4 دى 1345 

اردشیر زاهدى در میان مقامات انگلیسى و آمریکائى دوستان زیادى پیدا کرد و با بالاترین مقامات رفت‌وآمد داشت. ولى در سیاست موفقیتى کسب نکرد...

آنچه مسلم است اردشیر نه یک سیاستمدار زبده بود و نه یک اندیشمند ژرف‌اندیش. فقط به دلیل انتصاب به پدر و به خاطر خوش‌خدمتى سپهبد زاهدى به مقامات رسیده بود. «سیا» و «اینتلجنت سرویس» از وى براى مقاصد و اهداف خود سود مى‌بردند و او را عموماً «پسر خوب» خطاب مى‌کردند.

اردشیر تا سال 1350 بر مسند وزارت امورخارجه ماندگار شد. در اسفند 1351 به عنوان سفیر ایران عازم واشنگتن شد و مسلماً شاه براى استفاده از وجود وى در آمریکا چنین مأموریتى را به او محول کرده‌ بود. در گزارش ساواک آمده ‌است:

در محافل مختلف سیاسى شهرت یافته است که در جریان مبارزات انتخاباتى آمریکا، اردشیر زاهدى حدود 12 میلیون دلار صرف فعالیت تبلیغاتى به نفع کاندیداتورى «فورد» کرده ‌است.!!

اردشیر تا روى کار آمدن دولت شاپور بختیار سفیر ایران در آمریکا بود و در دى ماه 1357 از این سمت برکنار شد.»

 

غلامـرضـا نجـاتـى

«وزیران هویدا، اغلب از او حساب نمى‌بردند و خود را منصوب شاه مى‌دانستند. به روال معمول حتى مانند نخست وزیران بعد از کودتا هم نبود، به طورى که گاه وزیران در حضور او در جلسات هیئت وزیران ضمن مشاجره با یکدیگر فحاشى مى‌کردند، حتى در یک مورد اردشیر زاهدى ـ وزیر خارجه ـ در حضور دیگر وزیران، هویدا را به باد دشنام گرفت.

مهمترین مرکز فعالیت‌هاى تبلیغاتى رژیم، سفارت ایران در واشنگتن بود. در مدت سفارت اردشیر زاهدى بین سال‌هاى 1973 ـ 1979 تعداد کارکنان سفارت دو برابر و نیم شد. زاهدى در دوران تصدى سفارت ایران در باره امور سیاسى و تصمیم‌گیری‌هاى مهم با شاه ارتباط مستقیم داشت و از او دستور مى‌گرفت و به نخست وزیر هویدا و وزراى خارجه اعتنا نمى‌کرد و با بسیارى از مقامات سیاسى آمریکا دوستى و مراوده داشت. وى در محل سفارت و نیز عالى‌ترین هتل‌هاى واشنگتن میهمانى‌هاى با شکوه و پر زرق و برق برپا مى‌کرد. در میان شخصیت‌هاى سیاسى، روزنامه‌نگاران و صاحبان... به آن‌ها هدایایى از قبیل جواهرات، خاویار، شامپانى، قالیچه، گل و... مى‌داد و مسلماً این فساد کمتر از مفاسد دیگر و این تکروى، کم اهمیت‌تر از درگیری‌هاى درون رژیم نبود.

 

زاهدى در دوران اوج‌گیرى حرکت‌هاى مردمى و پیروزى انقلاب اسلامى

فعالیت اردشیر زاهدى در سال‌هاى 1356 و 57 افزایش یافت. در سفر شاه به آمریکا، به دستور زاهدى، اعتبار نامحدودى براى جمع‌آورى ایرانیان از ایالات مختلف این کشور و اعزام آن‌ها به واشنگتن براى شرکت در تظاهرات به نفع شاه اختصاص داده ‌شد. کرایه هواپیما و هزینه هتل و غذاى این قبیل افراد نیز پرداخت شد، اما همه چیز علیه شاه بود. پس از کشتار 17 شهریور 1357، اردشیر زاهدى به واشنگتن سفر کرد و با «وارن کریستوفر» معاون وزارت امور خارجه ملاقات کرد و درخواست کرد که دولت آمریکا از ایران حمایت کند، زیرا زاهدى مدعى بود که کمونیست‌هاى سازمان یافته، تظاهرات را ترتیب مى‌دهند.

در یازدهم آبان ماه 1357، کمیته هماهنگى در کاخ سفید تشکیل شد. زاهدى با برژنیسکى ملاقات کرد و حمایت علنى کاخ سفید را از شاه خواستار شد. اما نظریات «کریستوفر» معاون امورخارجه ایالات متحده، خلاف نظریات زاهدى بود. روابط اردشیر زاهدى با برژنیسکى در ایجاد روابط واشنگتن ـ تهران تأثیر مهمى داشت. زاهدىِ سفیر، رابط شاه و برژنیسکى بود، اما وزارت امورخارجه آمریکا چندان به این روابط اهمیت نمى‌داد. اردشیر که همچون پدر مى‌اندیشید، هنوز در حال و هواى کودتاى 28 مرداد و همان شیوه کار بود. حتى در موردى پس از گفتگوى شاه و «سولیوان»، زاهدى با شاه تلفنى سخن گفت و روش جمع‌آورى افراد به طرفدارى از شاه را مطرح نمود، ولى محمدرضا حرف او را قطع کرد و گفت: اوضاع نه تنها مانند سال 1953 نیست بلکه با دو هفته پیش هم تفاوت دارد.

در 27 آبان ماه 1357 اردشیر زاهدى با پیامى از کارتر براى شاه عازم ایران شد. در این پیام «کارتر» پشتیبانى کامل کاخ سفید را از شاه مطرح ساخت. سولیوان در باره عملکرد این دوره اردشیر چنین مى‌نویسد:

«من بارها زاهدى را مى‌دیدم و لااقل هفته‌اى یک بار، مرا به منزلش دعوت مى‌کرد. در آن جا گروه‌هاى مختلف هم‌ عقیده شامل بازاریان و افسران ارتشى حضور داشتند. در میان افسران ژنرال منوچهر خسروداد، فرمانده نیروهاى هوابرد نیز دیده مى‌شد. زاهدى امیدوار بود با استفاده از نفوذ چند تن از روحانیون وابسته به دربار و کمک مالى و پشتیبانى تجار و بازاریانى که ثروت و دارایى خود را مدیون رژیم پهلوى مى‌دانستند همراه با یارى نظامیان ستیزه‌جو، ائتلافى شبیه آنچه پدرش در سال 1332 ایجاد کرده بود، سازمان دهد.

وى سعى داشت روزنامه‌نگاران آمریکایی را که به دیدنش مى‌آمدند ـ برخى از آن‌ها تظاهر به روزنامه‌نگارى مى‌کردند ـ قانع کند که در ایران یک «اکثریت خاموش» وجود دارد که قریباً از رخوت بیرون مى‌آید و مقابل انقلاب قرار خواهد گرفت. شاه با افکار و اعمال زاهدى توافق نداشت.

در 26 دى 1357 شاه به جاى عزیمت به آمریکا راهى مصر و مراکش شد. زاهدى آن شب به برژنیسکى اطلاع داد که شاه پس از مشورت با سادات و حسن، عازم آمریکا نشود. ولى زاهدى همچنان مصرّ بود که باید کودتایى نظیر آنچه در سال 1332 به وقوع پیوست، به اجرا درآید. برژنیسکى طى ملاقاتى با کارتر از وى خواست تا شاه را که متحد آمریکا بود، پناه دهد. کارتر از این پیشنهاد خشمگین شد و گفت: مایل نیست شاه در ایالات متحده تنیس‌بازى کند و آمریکایی‌ها در تهران ربوده شوند و به قتل برسند!

اردشیر در واپسین روزهاى حیات شاه بیشترِ اوقات بر بالین وى بود. پس از ترک ایران زاهدى همواره مورد سرزنش شاه قرار مى‌گرفت. زیرا وى بخشى از نافرجامى‌هاى گذشته را ناشى از توصیه‌ها و اعمال او مى‌دانست. بیش از یک سال زاهدى بیهوده تلاش کرده بود توجه شاه را نسبت به خویش جلب کند. شاه طى اقامت در پاناما و سپس در مکزیک او را طرد کرده بود و مى‌گفت: «این مرد دیوانه است»

با این حال زاهدى پس از اطلاع از بحرانى شدن وضع جسمانى شاه، خود را به مصر رسانید. در این هنگام محمدرضا که مى‌دانست تنها چند هفته دیگر از زندگى‌اش باقى است، او را پذیرفت.

پس از مرگ شاه، زاهدى تنها شد. فقط داریوش همایون ـ داماد سپهبد فضل‌الله‌ زاهدى و شوهر هما زاهدى ـ با اردشیر ارتباط داشتند. مرد عیاش عصر پهلوى در کاخ پدر و با ثروتى که از ایران به غارت برده بود همچنان در عیش و نوش بود.

اردشیر زاهدی در ۲۷ آبان ۱۴۰۰ در سن ۹۳ سالگی پس از طی یک دوره بیماری در شهر مونترو سوئیس درگذشت.





















فضل‌الله زاهدی در دوره رضاخان



فضل‌الله زاهدی در دوره رضاخان



از چپ: فضل‌الله، هما، اردشیر زاهدی، پدر، دختر و برادر



فضل‌الله زاهدی و شاه





اردشیر زاهدی



امیرعباس هویدا - اردشیر زاهدی - شاه



اردشیر زاهدی در حال دست بوسی شاه



اردشیر زاهدی و امیرعباس هویدا



فضل‌الله زاهدی (نخست‌وزیر) و عده‌ای از همکاران وی در کودتای 28 مرداد 1.هدایت‌الله گیلانشاه 2. نادر باتمانقلیچ 3. فضل‌الله زاهدی 4. عباس فرزانگان 5. اردشیر زاهدی 6. رحیم هیراد 7. ابوالفتح آتابای


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.