نگاهی به زندگی و مبارزات آیتالله سید محمد شاهچراغی امام جمعه سمنان به روایت اسناد ساواک
10 مهر 1401
زندگینامه
در بیستم خرداد 1313 ﻫ ش در روستای حسنآباد دامغان کودکی چشم به جهان گشود که پدرش ـ سیدحسن ـ نام او را محمد نهاد. تحصیلات ابتدایی را در روستای فرات که در کنار زادگاهش قرار داشت، گذراند و سپس به تشویق برادرش حجتالاسلام و المسلمین سیدطاهر شاهچراغی و علاقهای که خود به تحصیل علوم دینی داشت در 15 سالگی عازم حوزه علمیه دامغان گردید. در آنجا بخشی از مقدمات را زیر نظر اساتید این مدرسه از جمله برادرش، میرزا آقاترابی، میرزا آقا عالمی، شیخ محمدرضا خدایی و شیخ غلامحسین خیری فرا گرفت. سیدمحمد در 21 سالگی و پس از چند سال تحصیل در حوزه علمیه دامغان، در سال1334 برای تکمیل آموختههایش و کسب فیض از محضر علمای حوزه علمیه قم به آنجا عزیمت کرد. ورود وی به قم اگرچه با مشکلات و محدودیتهایی از حیث اسکان همراه بود،[1] اما سرانجام با مساعدت و همراهی آقایان اشعری و علمی مرتفع شد و توانست در مدرسه فیضیه اسکان یابد.
در این زمان جریانهای مختلفی اعم از کمونیست، لیبرال، و جریانهای ضد دینی چون کسرویگرایی و بهائیت به دنبال تضعیف نهاد دین و دینداری برآمده و حملات شدیدی را علیه روحانیت سازماندهی میکردند. حوزه علمیه قم بهعنوان پاسدار نهاد روحانیت و مبانی اعتقادی شیعی به زعامت آیتاللهالعظمی سیدحسین بروجردی(ره) در این دوره یکی از مهمترین مقاطع خود را میگذراند. در واقع این نهاد دینی افزون بر مقابله با جریانهای فوق به دنبال تثبیت موقعیت حوزه در کوران حوادث سیاسی کشور بود. در چنین فضایی آیتالله شاهچراغی تحصیلاتش را در حوزه علمیه قم آغاز و از محضر بسیاری از بزرگان کسب فیض نمود. از اساتید ایشان در قم میتوان به آیتاللهالعظمی بروجردی، حضرت امام خمینی، آیتاللهالعظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی، آیتالله سیدمحمد محقق داماد، آیتالله مرتضی حائری، آیتالله سیدمصطفی خمینی، آیتالله جعفر سبحانی و بسیاری دیگر از بزرگان قم اشاره کرد. ایشان تا دهه 50 که برای تبلیغ و تدریس به نایین اصفهان و سپس سمنان عزیمت کرد در قم حضور داشت و در بسیاری از وقایع مهم این دوره تاریخی که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد نقشآفرینی نمود.
همراهی با نهضت امام خمینی(ره)
آیتالله شاهچراغی از شاگردان مکتب قم است که در محضر حضرت امام(ره) با فرهنگ سیاسی شیعی آشنا شده و از همان زمان نیز فعالیت سیاسی خود را آغاز کرده است. کلاسهای درس حضرت امام که مشی و روش متفاوتی نسبت با سایر علما در برخورد با رژیم وابسته پهلوی داشت، نه تنها طلاب را با ضرورت مقابله با سیاستهای ضد دینی رژیم آگاه میکرد، بلکه جامعه مذهبی کشور را نیز از توطئههایی که از سوی صهیونیسم و بهائیت علیه اسلام در حال شکلگیری بود مطلع میکرد. اگرچه مواضع انتقادی و جبههگیری روحانیت قم نسبت به سیاستهای رژیم در طول دهههای 20 و 30 ﻫ ش نیز وجود داشت، اما اوج تقابل را باید در وقایع پس از ارتحال آیتاللهالعظمی بروجردی در فروردین سال 1340 دانست. در این زمان رژیم دچار این تصور اشتباه شده بود که حوزه قم و نهاد مرجعیت پس از رحلت آیتاللهالعظمی بروجردی انسجام خود را از دست داده و قادر به موضعگیری قاطع در برابر سیاستهای رژیم نخواهد بود. به همین دلیل در اقدامی که برآیند نهایی آن حضور بیشتر اعضای تشکیلات بهائیت در ساختار قدرت رژیم پهلوی بود، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در 14 مهر سال 1341 به تصویب رسید. در یکی از بندهای این لایحه شرط مسلمان بودن برای انتخابشوندگان و قید سوگند به قرآن حذف و بهجای آن سوگند به کتاب آسمانی آمده بود. علاوه بر این، اصلاحات ارضی و حق رأی زنان موضوعات دیگری بودند که به عقیده بسیاری از علمای قم و نجف نیازمند بازنگری و انطباقپذیری بیشتر با مباحث فقهی اسلامی بودند. حضرت امام خمینی(ره) که در این زمان از چهرههای برجسته قم بود نسبت به حرکت خزنده رژیم که به دنبال بهرهبرداری از فضای پس از ارتحال آیتالله بروجردی بود واکنش نشان داده، علیه آن جبههگیری کرد. موضع قاطع حضرت امام در مخالفت با لایحه مذکور و حمایت گسترده علما و روحانیون کشور از آن، باعث عقبنشینی تاکتیکی رژیم شده، مصوبه مذکور در 17 آذر 1341 از سوی نخستوزیر ـ وقت اسدالله عَلَم ـ ملغی گردید. شکست تحقیرآمیز رژیم، نشان داد که روحانیت سدی مستحکم در برابر طرحها و توطئههایی است که کشور را در اختیار بیگانگان قرار میدهد. رژیم که تصور چنین واکنش منسجمی از سوی روحانیت را نداشت، کوشید تا ضمن دنبال کردن اهداف و اغراضش در قالب طرحهای دیگر، روحانیت را از صحنه سیاسی کشور حذف کند. به همین دلیل شاه که از مدتها قبل، از سوی آمریکاییها مأموریت پیدا کرده بود تا با انجام اصلاحاتی کنترلشده و آمرانه، از وقوع انقلاب در کشور جلوگیری کند، کارزاری تبلیغاتی را علیه روحانیت و مرجعیت به راه انداخت و در سخنرانیهای شدیداللحنی آنها را به عنوان «ارتجاع سیاه» همسو با کمونیستها ـ ارتجاع سرخ ـ معرفی کرد. تصویب اصول ششگانه «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و ملت» که در 6 بهمن 1341 به رفراندوم گذاشته شد، نقطه اوج این تقابل در سال 1341 است. انقلاب سفید که بندهایی از آن با اسلام مغایرت داشت و با واقعیات جامعه ایرانی منطبق نبود، عملاً رژیم و نیروهای مذهبی به رهبری حضرت امام را رو در روی هم قرار داد. حمله رژیم به طلاب مدرسه فیضیه قم در دوّم فروردین 1342 و پس از آن واقعه خونین 15 خرداد 1342 از نقاط عطف تاریخ معاصر کشور هستند که به مبدأ آغاز نهضت امام نیز تبدیل شدهاند. این تقابل و رویارویی که با تصویب کاپیتولاسیون که به هزاران مستشار آمریکایی در ایران مصونیت قضایی میداد با تبعید امام در 13 آبان 1343 به ترکیه و سپس عراق به اوج خود رسید.
آیتالله شاهچراغی در این زمان بهعنوان یکی از طلابی که محضر حضرت امام را درک کرده بود، در کنار مراجع و روحانیت انقلابی به مبارزه علیه رژیم و دفاع از اندیشههای حضرت امام پرداخت. به دلیل تمرکز نیروهای انقلابی در قم و وجود شاخصترین چهرههای انقلاب در این شهر، ساواک و سایر نهادهای نظامی و امنیتی رژیم امکان کنترل و مراقبت از همه روحانیون قم را نداشتند، به همین دلیل اقدامات و فعالیتهای بسیاری از روحانیون از جمله آیتالله شاهچراغی از دید مأمورین ساواک پنهان مانده و طبعاً ثبت و ضبط نگردیده است. در کنار محدودیتهای ساواک برای رصد و کنترل همه مخالفین از جمله آیتالله شاهچراغی در دهه 40، میتوان زیرکی و هوشیاری ایشان را در جریان مبارزه از عواملی دانست که مانع از آن شد که ایشان سوژه ساواک در قم شود.
با عزیمت ایشان از قم به سمنان وضعیت تغییر کرد و فعالیتهای ایشان مورد رصد ساواک قرار گرفت. تفاوت فضای سیاسی قم و سمنان در کنار امکانات ساواک سمنان برای رصد مخالفین، باعث شد تا آیتالله شاهچراغی تحت کنترل و مراقبت قرار گیرد و فعالیتهایش نمود بیشتری پیدا کند. به همین دلیل، اسناد مبارزاتی آیتالله شاهچراغی مربوط به دهه 50 است.
فعالیتهای سیاسى آیتالله سیدمحمد شاهچراغی
فعالیت یاران امام پس از تبعید معظم له را باید به چند دوره تقسیم کرد.
دوره اول مبارزه یاران حضرت امام با تبعید امام، در سال 1343 از ایران به ترکیه و سپس انتقال ایشان ـ در سال 1344 به نجف ـ شروع شده و تا هنگام درگذشت آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم در 1349 ادامه داشت. در این مقطع زمانی حفظ یاد و نام امام اولویت نیروهای انقلابی بود. رژیم پس از شوک اولیه از وقایعی چون 15 خرداد 1342 و پس از کنترل اعتراضات گسترده مردمی نسبت به تبعید حضرت امام، توانست با کمک نهادهای نظامی و امنیتی بر اوضاع مسلط شود. در این مقطع زمانی محو یاد و نام امام مهمترین سیاست رژیم بود و به همین دلیل نیز شدیدترین محدودیتها برای یاران و طرفداران ایشان ایجاد گردید. کسانی مانند آیتالله شاهچراغی در این مقطع زمانی بهرغم مخاطرات جانی و مالی که حمایت از امام برای افراد داشت، کوشید تا در نهایت هوشیاری از امکانات محدود و تواناییهای خود برای حفظ یاد و نام امام استفاده کند. علاوه بر این، مقطع زمانی فوق این امکان را برای یاران امام فراهم میکرد تا با شناسایی سایر انقلابیون، شبکه ارتباطی محکمی را ایجاد کنند و از این طریق پیامها و دیدگاههای حضرت امام را بهسرعت به دیگران برسانند. وجود این شبکه موجب شد که آیتالله شاهچراغی با برخی از چهرههای شاخص انقلاب آشنا شود و در دهه 50 تعدادی از آنها را برای حضور و تبلیغ در استان سمنان دعوت نماید.
وظیفه دیگری که در کنار اقدامات سیاسی در دهه 40 برای یاران امام اولویت داشت، مبارزه با اندیشههای ضد اسلامیِِ در حال انتشار در جامعه بود. مقابله با غربگرایی حاکمیت و تفکرات ضد اسلامیِ جریانهای چپ و لیبرال از دیگر مسائلی بود که روحانیون پیرو خط امام خود را ملزم به مقابله با آن میدانستند. به همین دلیل تکمیل تحصیلات حوزوی و تقویت مبانی فکری برای مصونیت بخشی به جوانان مسلمان ـ که تحت تبلیغات شدید جریانهای انحرافی قرار داشتند ـ باعث میشد کسانی مانند آیتالله شاهچراغی در مقاطعی که ارعاب و کنترل رژیم افزایش مییافت در آن سنگر مبارزه کنند.
دومین مقطع از مبارزه یاران امام با رژیم پهلوی را میتوان از 1349 تا 1356 دانست. این مقطع با انتشار «نظریه اساتید بزرگ و حجج عظام حوزه مقدسه علمیه قم درباره مرجعیت حضرت آیتاللهالعظمی خمینی دامت برکاته» که به تأیید 12 تن از اساتید این حوزه رسیده بود، آغاز میشود.[2]
به موازات این اقدام، رژیم نیز تلاشهایی را برای انتقال مرجعیت از قم به نجف و حمایت از برخی مراجع قم مانند آیتالله سیدکاظم شریعتمداری در پیش گرفت ـ که به گواه اسناد، چون کسانی مانند آیتالله شاهچراغی مرجعیت امام را تبلیغ میکردند ـ قرین موفقیت نبود:
«ساعت 1030 روز 26 / 6 / 53 شیخ عبدالحسین لنکرانی، محمد شاهچراغی، سید علی زرگر، علی سالار، سید سیفالله کیا، علیرضا رازینی، سید اسماعیل ناطق، در منزل سیادتی ضمن صحبت و بیان مسائل مذهبی از خمینی تعریف و تمجید نموده و درباره مرجعیت وی صحبت و اظهار داشتند مشارالیه از نظر مرجعیت از سایر مراجع دیگر شایستهتر میباشد و پس از مدت طولانی بحث کلیه شرکتکنندگان مرجعیت یادشده را مورد تأیید قرار دادند.
نظریه شنبه: شیخ عبدالحسین لنکرانی، سید محمد شاهچراغی و علیرضا رازینی بیش از سایر شرکتکنندگان از خمینی تعریف مینمودند.»[3]
مخالفت با جشنهای 2500 ساله در سال 1350 که بهعنوان حرکتی نمادین برای نادیده گرفتن نقش اسلام در کشور برپا شده بود؛ برخورد گسترده رژیم با یاران امام در سال 1352که فرمان «تار و مار» آنان را داده بود ... و نهایتاً شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی در آبان 1356 بهعنوان یکی از مهمترین رویدادهای اثرگذار این دوره، بخشی از مبارزات یاران امام علیه رژیم پهلوی است.
این دوره پرفراز و نشیب که در جریان آن برخی از یاران حضرت امام مانند شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی و شهید آیتالله حاج شیخ حسین غفاری به شهادت رسیدند و بسیاری نیز به نقاط مختلف کشور تبعید گردیدند، دورهای پر از بیم و امیدهایی بود که برآیند نهایی آن، آمادگی جریان انقلابی برای ورود به مرحله پایانی مبارزه را رقم زد. عمده فعالیتهای آیتالله شاهچراغی در این دوره بر اساس اسناد ساواک کادرسازی و تربیت نیروهای انقلابی از طریق برگزاری جلسات قرآن و سخنرانیهای مذهبی در سمنان بود.
دوره سوم مبارزه یاران امام با رژیم پهلوی از آبان ماه 1356 شروع شد که تا بهمن 1357 ادامه یافت. در این مرحله که با حوادث خونینی چون 19 دی قم و 29 بهمن تبریز در سال 1356 شروع شده و با سلسله مراسم چهلمها در سال 1357 ادامه پیدا کرد، مهمترین مرحله از مبارزه جریان اسلامی با رژیم پهلوی است. تغییر نخستوزیرها، هجرت امام به فرانسه، و نهایتاً تظاهرات گسترده و اعتصابات از ویژگیهای این دوره است که در همه آنها آیتالله شاهچراغی و وابستگان ایشان حضوری اثرگذار داشتند. در یکی از اسناد ساواک آمده است:
«نظریه سهشنبه: اصولاً کلیه شاهچراغیها که اهل حسنآباد دامغان میباشند و جزو طبقه روحانیون هستند، همگی از مخالفین سرسخت دولت و طرفدار خمینی میباشند.»[4]
اقدامات و فعالیتهای این عالم ربانی موجب ممنوعالمنبری ایشان شد:
«سیدمحمد شاهچراغی فرزند سیدحسن از واعظین ناراحت بوده که طبق امریه شماره 4623 / 312 ـ 16 / 6 / 2533 ممنوعالمنبر معرفی گردیده است منابع و همکاران توجیه و وصول هرگونه اظهارات سوء و فعالیت مشکوک مشارالیه بهموقع به عرض میرسد.»[5]
روش مبارزاتی آیتالله شاهچراغی ترکیبی بود از مبارزه نرم و مبارزه سخت که در گزارشهای ساواک به آن اشاره شده است. این روش مبارزاتی که مشابه بیشتر روحانیون انقلابی بود، بر آگاهیدهی سیاسی به نسل جوان، دفاع از ارزشهای اسلامی، حمایت از امام خمینی و ترویج اندیشههای ایشان و نهایتاً فراهمکردن زمینهها و بسترسازی برای مبارزه نهایی بنا شده بود. برخی از مهمترین اقدامات ایشان در جریان مبارزه عبارت بودند از:
تشکیل جلسات مذهبی و کلاسهای دینی
آیتالله شاهچراغی پیش از حضور در سمنان مدتی را در نایین اقامت گزیده و ضمن تدریس در حوزه علمیه این شهر در یکی از مساجد اقامه نماز میکرد. در سال 1351 ﻫ.ش به درخواست مردم سمنان و توصیه حضرت آیتاللهالعظمیگلپایگانى پس از پایان تحصیلات خود به شهر سمنان رفت؛ در حوزه علمیه صادقیه سمنان مشغول تدریس شد و در مسجد عابدینیه به اقامه جماعت و نشر احکام دین اهتمام ورزید.
برگزاری جلسات قرائت و تفسیر قرآن به عنوان یک حرکت مبنایی از همان آغاز ورود آیتالله شاهچراغی به سمنان دیده میشود. این موضوع علاوه بر تحقق رسالت ذاتی روحانیت، امکان شناسایی افراد مستعد برای ترویج ایدههای حضرت امام را فراهم میکرد. این جلسات در شرایطی که تمام دستگاههای تبلیغاتی رژیم برای انحراف جوانان بسیج شده و سینما و دیگر رسانهها هم به آن کمک میکردند، امکان و فرصتی بود تا ضمن کمک به تبلیغ آموزههای دینی، مانع از انحراف جوانان شوند. ساواک که بهخوبی از ماهیت این جلسات و اهداف واقعی گردانندگان آن آگاه بود از همان ابتدا بنا را بر سنگاندازی و کنترل و مراقبت از این جلسات گذاشت. مطالب مطرح شده در این جلسات آیتالله شاهچراغی را به عنوان شخصیتی اثرگذار مورد حساسیت ساواک قرار داد. از کانونهای اصلی برگزاری جلسات مذهبی مدرسه خواهران عصمتیه سمنان بود که آیتالله شاهچراغی در کنار علمای انقلابی استان از جمله آیتالله نصیری و آیتالله عالمی از شخصیتهای اصلی آن بودند. در نامه آیتالله نصیری و آیتالله شاهچراغی به شهربانی سمنان در خصوص هدف از تأسیس این مدرسه آمده است:
«... بهمنظورآشنا نمودن بانوان و دوشیزگان به مسائل دینی بالأخص نماز و روزه، علمای اعلام شهرستان سمنان اقدام به تأسیس عصمتیه نموده و وظیفهای که ائمه جماعت در مساجد برای عموم مردم از مرد و زن انجام میدهند، در این مکان ویژه بانوان و دوشیزگان انجام داده میشود.»[6]
برای کاهش حساسیتهای رژِیم و اخذ مجوز درخصوص تأسیس مدرسه علمیه عصمتیه گردانندگان این مدرسه چارچوبهایی را پذیرفتند که نشاندهنده حساسیتهای ساواک نسبت به فعالیتهای مذهبی است:
«1. عصمتیه سمنان تحت نظر مدرسین مدرسه علوم دینی شهرستان سمنان اداره میشود. 2. ورود بانوان و دوشیزگان در عصمتیه آزاد است. 3. تعلیم نماز از حیث شرایط و قرائت و تعلیم قرآن و مسائل مذهبی اسلامی به شرکتکنندگان تعلیم داده خواهد شد. 4. عصمتیه سمنان به هیچ حزب و دستهای وابستگی نداشته و در امور سیاسی دخالت نخواهد کرد.»[7]
اهمیت این مدرسه به حدی بود که ساواک از همان ابتدای تأسیس درصدد تعطیل کردن آن برآمد:
«دستورفرمایید از تشکیل هرگونه جلسات برنامه مذهبی عصمتیه... جلوگیری نموده و بهطورکلی تشکیل اینگونه جلسات مذهبی مستلزم کسب مجوز قبلی با رعایت شرایط مصوبه که الگوی آن در اداره کل اطلاعات شهربانی کشور شاهنشاهی موجود است، میباشد.»[8]
عدم شرکت در جشنها و مراسم دولتی
از ویژگیهای دستگاه تبلیغاتی رژیم پهلوی برگزاری جشنها و مراسم متعدد بهمنظور مشروعیتسازی برای خاندان پهلوی بود. برخی از این جشنها یا مراسم جنبه نمادینی برای رژیم داشته و به همین دلیل نیز مهم تلقی میگردیدند. جشن تاجگذاری یا جشنهای 2500 ساله بهعنوان جشنهایی برای نشان دادن شکوه دربار پهلوی و پیوند دادن آنها به سلسلههای باستانی از معروفترین این جشنها بودند که بازتاب زیادی در داخل و خارج کشور داشتند. در این میان جشن هنر شیراز در زمره جشنهایی بود که از سال 1346 تا 1356 برگزار میشد و در آن آمال و علایق خاندان پهلوی به سبک زندگی غربی و هنر و فرهنگ آنها، تبلیغ میگردید. در کنار جشنهای تولد متعدد، مراسم مختلفی نیز از قبیل سالگرد «انقلاب شاه و ملت» هرساله برگزار میشد که هدف از آنها بزرگنمایی اقدامات خاندان پهلوی به عنوان معماران ایران مدرن بود. در بین همه جشنها و مراسمی که برگزار میشد دو مراسم برای مخالفین و موافقین رژیم از اهمیت زیادی برخوردار بود. این دو مراسم به مناسبت سوءقصدهای صورت گرفته به محمدرضا شاه در بهمن 1327 و فروردین 1344، تحت عنوان «جشن نیایش» هرساله با حضور رجال سیاسی و لشکری در سراسر کشور برگزار میشد.
در این جشنها برای سلامتی شاه دعا و به خاطر رفع خطر از وی شکرگزاری میکردند. شرکت یا عدم شرکت در این جشنها پیام مشخصی برای حکومت و مردم داشت. به همین دلیل رژیم حضور گسترده در این مراسم را در واقع نوعی مشروعیتآفرینی برای خود تلقی میکرد. لذا یاران حضرت امام در سراسر کشور حضور در این مراسم را تحریم و باوجود مخاطراتی که این مسئله برای آنان داشت، به بهانههای مختلف از شرکت در آن خودداری مینمودند. از نظر رژیم، افرادی که در این قبیل مراسم حضور نمییافتند، مخالف محسوب میشدند و از هرگونه اقدامی علیه آنان ـ اعم از محرومیتهای اجتماعی، فشار اقتصادی و حتی تبعید و بازداشت ـ خودداری نمیشد. از آنجا که روحانیت پرچمدار مبارز علیه رژیم بود، مردم نیز نسبت به مسئله حساسیت پیدا کرده و روحانیونی را که در این مراسم حضور مییافتند، طرد میکردند. آیتالله شاهچراغی از جمله افرادی بود که به بهانههای مختلف از شرکت در این مراسم استنکاف میورزید. ایشان از همان سال اول ورود به سمنان از شرکت در این مراسم خودداری کرد. اولین اسناد موجود در پرونده ایشان مربوط به این موضوع است:
«سیدمحمد شاهچراغی فرزند حسن شماره شناسنامه 6 متولد 1312 اخیراً از دامغان به سمنان مسافرت و سکونت نموده است. مشارالیه از جمله 5 نفر روحانیون سمنان بوده که در مراسم نیایش 15بهمن سال 51 شرکت ننموده است.»[9]
در سندی دیگر به این موضوع اشاره و نسبت به عدم شرکت این افراد در مراسم نیایش هشدار داده شده است؛ در این مورد حتی برخورد با روحانیونی که در مراسم شرکت نمیکردند مطرح شده است؛
«به مناسبت رفع خطر از وجود مقدس اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران فرمانده در اجرای ابلاغیه شماره 17 / 02 / 403 ـ 7 / 11 / 52 سازمان ژاندارمری کشور در ساعت 15:10 روز دوشنبه پانزدهم بهمنماه جاری مصادف با لحظه سوء قصد مراسم دعا و نیایش با شرکت جناب آقای فرماندارکل، رؤسای ادارات، روحانیون، فرهنگیان، معتمدین محلی و پرسنل ژاندارمری، سپاهیان انقلاب (دختر و پسر) و مأمورین پلیس راهآهن با طرز بسیار باشکوهی برگزار گردید. ضمناً همانطوری که سال گذشته ذیل 1350 / 25 / 02 / 402 ـ 1 / 12 / 51 به استحضار رسیده که تعدادی از آقایان روحانیون در مراسم دعا و نیایش شرکت نکردهاند در سال جاری نیز از آنان دعوت و تسهیلات لازم از لحاظ حضور در مراسم فراهم ولی آقایان مشروحه زیر حاضر نگردیدند. عدم حضور نامبردگان بیاعتنائی به بزرگداشت مراسم مذکور از یک طرف و عدم توجه به دعوتنامه منطقه از طرف دیگر است. علیهذا چون در سال گذشته نسبت به بیاعتنائی آقایان هیچگونه تصمیم حادی گرفته نشده است لذا امسال نیز از روش گذشته تأسّی جسته و در مراسم، حاضر نگردیدهاند چنانچه بازهم نسبت به آنها تصمیمی گرفته نشود، مسلماً در مراسم 21 فروردین و همچنین در آتیه نیز در این قبیل مراسم شرکت نخواهند جست. مقرر فرمایند نتیجه اقدامات مقتضی را ابلاغ دارند.»[10]
بهرغم تمهیدات، علمای انقلابیِ استان از شرکت در مراسم خودداری کرده و همین موضوع باعث واکنش ساواک شده است. چون مخالفت مستقیم برای افراد تبعات سختی به دنبال داشت، لذا عدم حضور در مراسم با بهانههایی توجیه میگردید که عملاً رژیم را در برخورد خشن با محذوراتی مواجه میکرد. مثلاً عدم شرکت در مراسم نیایش 15 بهمن 1352 اینگونه توجیه شده است:
«با تحقیقاتی که به عمل آمد شیخ عبدالحسین لنکرانی و شیخ محمدتقی نصیری به علت بیماری و سید محمد شاهچراغی به علت بیماری فرزندش از شرکت در مراسم خودداری نموده است.»[11]
ساواک در همین سال در نامهای برای شهربانی خواستار احضار این افراد برای بازجویی از آنها شده است:
«خواهشمند است دستور فرمایند به روحانیون مشروح زیر ابلاغ نمایند در ساعت تعیینشده خود را به ساواک معرفی نمایند ... محمدعلی عالمی ساعت 0900 روز 23 / 11 / 52 شیخ تقی نصیری 1000، سید محمد شاهچراغی 1100»[12]
شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی
در سالهای 1351 تا 1356 مبارزه آیتالله شاهچراغی با رژیم بیشتر در قالب انتقاد از سیاستهای رژیم و حمایت از اسلام صورت میگرفت. از جمله موضوعاتی که در اسناد نیز به آن اشاره شده، مسئله انتقاد از نفوذ بهائیها در حاکمیت، نارضایتی از وضعیت فرهنگی کشور، مخالفت با اسرائیل و دفاع از مسلمانان فلسطین و لبنان و تبلیغ مرجعیت امام است. این رویه در نیمه دوم سال 1356 و پس از شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی در عراق تغییر کرده و به انتقادات صریح، پخش و امضاء اعلامیه، و نهایتاً دعوت به اعتصاب و مشارکت در تظاهرات انجامید.
آیتالله شاهچراغی از برگزارکنندگان مراسم شهادت فرزند ارشد امام در سمنان بود. این واقعه غمانگیز که حضرت امام از آن با عنوان «الطاف خفیه الهی»[13] یاد کرد، نه تنها بیش از 13 سال تلاش رژیم برای محو یاد و نام امام را خنثی کرد، بلکه باعث شد مجدداً در سراسر کشور، روحانیت و مردم علیه رژیم پهلوی واکنش نشان دهند. برگزاری مراسم ترحیم در سراسر کشور از جمله اقداماتی بود که رژیم را غافلگیر کرد:
«ساعت 1500 الی 1700 مورخه 11 / 9 / 36 مجلس ختمی جهت پسر خمینی در مسجد جامع سمنان برقرار و حدود 450 نفر از طبقات مختلف این شهر در این مجلس اجتماع که پس از ایراد سخنرانی بهوسیله محمدباقر عبدوس رأس ساعت 1700 مجلس ختم و افراد مجلس را ترک نمودند.
نظریه شنبه: خبر صحت دارد و هیچگونه تظاهر و یا گفتار مغایر مصالح استماع نگردید.
نظریه یکشنبه: خبر صحت دارد. ضمناً قبلاً توسط شهربانی منطقه اقدامات لازم جهت پیشگیری از هرگونه تظاهر و یا سخنرانی خلاف بهعملآمده بود. مضافاً اینکه جهت مجلس مزبور چهار نفر از روحانیون این منطقه بهوسیله آگهی ختم اهالی را جهت شرکت در مجلس ختم مذکور دعوت نموده بودند. چهار نفر موصوف (محمدعلی عالمی، محمدتقی نصیری، سیدمحمد شاهچراغی و محمدحسین بهبودی لنکرانی) میباشند.»[14]
حکومت پهلوی که انتظار چنین حمایت گستردهای از امام را نداشت، کوشید مجدداً از طریق ارعاب و سرکوب فضا را کنترل کند، اما هوشیاری حضرت امام و انقلابیون مانع از پیشرفت سیاستهای رژیم شد و روند تحولات بعدی نشان داد که نهضت امام به مرحلهای از بلوغ و پختگی رسیده است که به سرنوشت سایر حرکتهای اعتراضی صدسال گذشته کشور از جنبش تنباکو تا قیام خونین 15 خرداد دچار نشود. نگاهی به اقدامات و واکنشهای روحانیت سراسر کشور که کاملاً در خدمت نهضت امام و اهداف انقلاب اسلامی بود، نشاندهنده هوشیاری رهبران انقلاب در مواجهه با وقایع جاری کشور است.
تعطیلی نماز جماعت و عید نوروز
از جمله اقداماتی که انعکاس زیادی در میان مردم داشت، تعطیلی نماز جماعت در واکنش به جنایات رژیم پهلوی بود. این موضوع که از سال 1342 بارها در مساجد سراسر کشور تکرار شده بود، در سال 1356 و 1357 به یکی از اشکال ثابت و اثرگذار مبارزه تبدیل گردید. رژیم در مواجهه با این وضعیتِ کاملاً پیچیده گزینههای زیادی نداشت و عملاً قادر به کنترل آن نبود. در استان سمنان بارها در اسناد به تعطیلی نمازهای جماعت اشاره شده است. این تعطیلیها در واقع واکنش نیروهای مذهبی به حاکمیتی بود که نه تنها برای اسلام و آموزههای دینی ارزش قائل نبود، بلکه به سرکوب و کشتار مردم اقدام میکرد. آیتالله شاهچراغی و دیگر روحانیون انقلابی استان سمنان در واکنش به رویدادهای مختلف از این سیاست اعتراضی استفاده میکردند. واقعه خونین 19 دی 1356 قم از جمله این موارد بود. رژیم در این روز مردم معترض به انتشار مقاله 17 دی «ایران و استعمار سرخ و سیاه» روزنامه اطلاعات را مورد هجوم قرار داده و تعداد زیادی را مجروح و شهید کرد. در چهلم شهدای این روز، آیتالله شاهچراغی و سایر روحانیون استان سمنان نمازهای جماعت را به عنوان اعتراض تعطیل کردند:
«روز جاری کلیه روحانیون سمنان تصمیم گرفتهاند به مناسبت چهلمین روز حادثه قم از برگزاری نماز جماعت خودداری نمایند.
نظریه شنبه: خبر صحت دارد. ضمناً این دستور از قم به آقایان محمدعلی عالمی و علیاکبر ادب واصل شده است.
نظریه یکشنبه: خبر صحت دارد. به منبع گفته شد هرگونه فعل و انفعال دیگری که از ناحیه روحانیون مشاهده و یا استماع نمود، بلافاصله گزارش نماید که در صورت حصول چگونگی بهموقع به استحضار خواهد رسید.»[15]
تعطیلی نمازهای جماعت به عنوان یک اعتراض، از یک تا چند روز ادامه پیدا میکرد. در چهلم شهدای یزد، جهرم و اهواز در اردیبهشتماه 1357 و در اعتراض به هتک حرمت بیوت مراجع در قم، روحانیون استان سمنان نماز جماعت را به مدت سه روز تعطیل کردند. این مسئله چنان برای رژیم سنگین بود که خواستار تبعید آیتالله شاهچراغی و آیتالله عالمی بهعنوان عاملین اصلی این تصمیم از منطقه شد.
«روحانیون سمنان از جمله لنکرانی، محمدعلی عالمی، شیخ محمدتقی نصیری و سید محمد شاهچراغی تصمیم گرفتهاند از امروز به مدت سه روز از اجرای نماز جماعت در مساجد خودداری نمایند.
نظریه شنبه: خبر صحت دارد.
نظریه یکشنبه: خبر صحت دارد و به نظر میرسد عامل اصلی این تصمیم محمدعلی عالمی که یکی از روحانیون افراطی و اخلالگر منطقه میباشد، است[16] و روز جاری طی دو تلگراف انزجار روحانیون سمنان را به قم (آیتالله گلپایگانی و آیتالله شریعتمداری) مخابره نمودهاند و با توجه به موضوع اخیر اصلح است عالمی که اصلاً دامغانی میباشد بهاتفاق سید محمد شاهچراغی از منطقه طرد گردند.»[17]
در سند دیگری آمده است که آیتالله شاهچراغی به نشانه اعتراض، علاوه بر تعطیلی نماز جماعت، از منزل نیز خارج نشده است. این سیاست که در هماهنگی کامل با رهبری نهضت صورت میگرفت، از طریق شبکه مساجد و هیئتهای مذهبی به اطلاع مردم میرسید:
«شیخی که هنوز هویتش معلوم نیست، روز جاری از قم به سمنان وارد گردیده شیخ مزبور حامل پیام مراجع تقلید از قم میباشد که وسیله عالمی و شاهچراغی اعلام شد به این صورت که روحانیون در روز 15 / 3 / 37 (پانزدهم خرداد) جهت اعتراض به دستگاه از منزل خارج نشده و هیچگونه فرایض دینی را انجام ندهند.
نظریه شنبه: خبر صحت دارد. شیخ مورد بحث در حال حاضر در شهر سمنان میباشد.
نظریه یکشنبه: با توجه به موقعیت شنبه و صداقت وی خبر به احتمال قوی صحت داشته؛ ضمناً چگونگی جهت اطلاع و شناسایی شیخ مورد بحث به شهربانی منعکس گردیده که هرگونه خبر مکتسبه در این زمینه بلافاصله به استحضار خواهد رسید مضافاً اینکه محمدعلی عالمی و سید محمد شاهچراغی از روحانیون افراطی و فرصتطلب سمنان میباشند که هرگونه فعل و انفعال آنها بهموقع گزارش گردیده است.»[18]
در گزارشی دیگر آیتالله شاهچراغی ضمن دعوت مردم به حضور در مراسم ترحیم شهدای قم و تبریز، برگزاری مراسم نماز جماعت را به همین دلیل تعطیل کرده است:
«نامبرده بالا [سید محمد شاهچراغی] در تاریخ 26 / 3 / 2537 در مسجد عابدینیه بین نماز مغرب و عشاء به حاضرین اظهار داشته است: روز 27 / 3 / 37 به مناسبت کشتهشدگان قم و تبریز روز عزای عمومی اعلام شده به همین مناسبت ما هم عزا اعلام میکنیم. از صبح از خانههایتان بیرون نیایید من هم نماز صبح و ظهر را نخواهم خواند و در منزل هستم.
نظریه شنبه: این خبر تأیید شده هست.
نظریه یکشنبه: خبر صحت دارد. نامبرده یکی از روحانیون افراطی و فرصتطلب میباشد و در هر مجالسی که تشکیل میشود بنا به اقتضای زمان، مطالب خلاف مصالح مملکت اظهار و گزارشی بر همین مبنی طی شماره 1792 / 14ﻫ ـ 20 / 3 / 37 به استحضار رسیده.»[19]
شهربانی سمنان نیز در گزارشی برای ساواک به تعطیلی نماز جماعت از سوی روحانیون استان از جمله آیتالله شاهچراغی اشاره کرده است:
«روز چهارشنبه 24 / 3 / 2537 در مدرسه علمیه صادقیه محمدتقی نصیری، محمدعلی عالمی، سیدمحمد شاهچراغی ضمن قرائت اعلامیهای از علماء قم از امامان جماعت مساجد مختلف سمنان خواستهاند که در روز 27 / 3 / 37 از خواندن نماز خودداری و به مردم بگویند روز مذکور روز عزای عمومی است... کلیه برنامههای تعطیل نماز، تعطیل بازار و تحریکات دیگر از طریق سه نفر یادشده (محمدعلی عالمی، محمدتقی نصیری، سید محمد شاهچراغی ) انجام میشود...»[20]
افزون بر تعطیلی نماز جماعت، از دیگر اقداماتی که انعکاس زیادی در بین مردم داشت، برگزار نکردن جشن نوروز از سوی مراجع و روحانیون بود. حضرت امام در سال 1341 در اعتراض به انقلاب سفید، برگزاری جشن نوروز را تحریم کرده و بسیاری از علما و روحانیون نیز از ایشان تبعیت کردند. در سال 1356 نیز برگزاری عید نوروز به دلیل کشتار مردم مسلمان قم و تبریز تحریم، و آیتالله شاهچراغی نیز از آن پیروی کرده است:
«روز 22 / 12 / 36 نامبرده بالا که امام جماعت مسجد عابدینیه سمنان میباشد بعد از نماز جماعت ظهر و عصر به حاضرین در مسجد اظهار داشته ما امسال عید نداریم کسی بدیدن ما نیاید.»[21]
برگزاری مراسم ترحیم برای شهدای انقلاب اسلامی
به عقیده بسیاری از تحلیلگرانِ تاریخ معاصر، یکی از ویژگیهای نهضت امام خمینی(ره) استفاده مناسب از ظرفیتهای مذهبی و سنن ملی بوده است. این مسئله علاوه بر اینکه به نهضت ماهیتی کاملاً دینی میبخشید، باعث میشد پویایی و گستردگی آن نیز حفظ شود. برگزاری مراسم ترحیم، یکی از سننِ فرهنگی بود که ظرفیت آن در اختیار نهضت قرار گرفت. به همین دلیل هر اقدام خشونتآمیز رژیم علیه مردم، تبدیل به یک مجموعه مراسمِ ترحیمی در سراسر کشور میشد که تا بهمن 1357 ادامه پیدا کرد.
بر اساس اسناد، آیتالله شاهچراغی از برگزارکنندگان اصلی مراسم ترحیم در استان سمنان بوده است. ایشان در کنار سایر علمای استان بهخوبی از این موقعیت استفاده کرده و مراسم ترحیم را به فرصتی برای تقویت نهضت تبدیل میکردند. مراسم چهلم شهدای قم و تبریز از جمله مواردی بود که در سمنان به حرکتی اعتراضی تبدیل شد:
«مورخه گذشته سید رضا خاتمی خواروبارفروش سمنان به شهربانی مراجعه تقاضای تشکیل مجلس یادبود کشتهشدگان تبریز از ساعت 730 الی 1130 مورخه 10 / 1 / 37 را در مسجد شاه سمنان مینماید با مذاکرات اولیه ساعت ختم به ساعت 1030 الی 1230 همان روز تغییر پیدا مینماید ضمناً متقاضی تقاضا مینماید پرویز عندلیب سخنرانی نماید ولی چون عندلیب در این مورد حاضر به دادن تعهد به شهربانی نمیگردد لذا بهصورت ظاهر سخنرانی ایشان منتفی و قرار میشود که در مجلس مذکور فقط به قرائت قرآن اکتفا گردد و از متقاضی نیز بهوسیله شهربانی سمنان نسبت به عدم انجام هرگونه موارد خلاف تعهد همه جانبهای اخذ میگردد از 0900 صبح جاری بهتدریج مردم در مسجد تجمع و تا ساعت 1000 متجاوز از یک هزار نفر در مسجد جمع و کلیه روحانیون افراطی و مخالف سمنان به ترتیب یکدیگر: عبدوس، ادب، شاهچراغی، نصیری، عالمی، سیادتی، عندلیب بهصورت آزادانه از منبر استفاده و برعلیه مملکت و له خمینی مبادرت به بیان تحریکآمیز و خلاف میگردند که در این مورد طی شماره 48 – 10 / 1 / 37 از شهربانی سمنان موضوع حساسیت امر و عواقب اینگونه منابر کنترل نشده استفسار و هرگونه چگونگی متعاقباًبه عرض خواهد رسید در خاتمه مجتمعین روز جاری از ساعت 1300 بدون تظاهرات خیابانی متفرق گردیدند.»[22]
جنایات رژیم نسبت به مردم مسلمان کشور در تیرماه سال 1357 به حدی رسید که برگزاری مراسم ترحیم به رویهای ثابت تبدیل شد. حضرت امام در اعتراض به این وضعیت خواستار تعطیلی جشنهای نیمه شعبان در همدردی با خانواده شهدای شهرهای مختلف کشور شد و در این مورد فرمودند:
«ما روزى را عید مىگیریم که بنیان ظلم و ظالم را منهدم کنیم و دست دودمان ستمکار پهلوى را از کشور قطع نماییم و آن روز انشاءالله تعالى نزدیک است و روز عید اسلامی است.»[23]
این حرکت که با همراهی مردم و روحانیون انقلابی صورت میگرفت باعث شد رژیم تلاش زیادی برای ناکام گذاشتن آن از طریق عوامل خود به کار برد. صدور اعلامیههای جعلی در مخالفت با این اقدام و استفاده از ظرفیت تشکیلات انجمن حجتیه بخشی از اقدامات ساواک بود. آیتالله شاهچراغی در کنار روحانیت آگاه استان با استقبال از فرموده حضرت امام از برگزاری هرگونه جشنی در ایام شعبانیه خودداری کرده و عملاً برنامهریزی رژیم برای ایجاد شکاف میان نیروهای مذهبی را به شکست کشانیدند.
«ساعت 900 صبح مورخه 24 / 4 / 37 در حضور چند تن از مدرسین و طلاب مدرسه علمیه صادقیه محمدعلى عالمى و سیدمحمد شاهچراغی پیرامون جشن نیمه شعبان صحبت به میان آورده و ابتدا عالمى اظهار داشت آقاى خمینى اعلامیه داده که در سوم و نیمه شعبان جشن نگیرند و به دنبال وى شاهچراغى صحبتهاى وى را تأیید و آنهم تأکید نمود که جشن گرفته نخواهد شد در همین موقع عالمى گفت چرا جلو مسجد نجفى را پرچم زدهاند نباید جشنى بگیرند.»[24]
ایراد سخنرانیهای اعتراضی و شدیداللحن
اسناد این مجموعه بارها به نقش آیتالله شاهچراغی در برگزاری تظاهرات و تهییج مردم اشاره کردهاند. بهرغم آگاهی ساواک از نقش برجسته آیتالله شاهچراغی در سازماندهی اعتراضات، به دلیل حمایت مردمی از ایشان، آن سازمان قادر به برخورد جدی با ایشان نبود. شجاعت آیتالله شاهچراغی در این مقطع چنان بود که بعضاً حتی از دادن تعهدات صوری نیز خودداری میکرد:
«با نگرش به اینکه برابر طرحهای تنظیمی از متقاضیان برگزاری مجالس سخنرانی تعهدات لازم اخذ میشود نامبرده بالا که متقاضی برگزاری مجلس در مسجد عابدینیه میباشد از سپردن تعهد خودداری و اظهار داشته است گرفتن تعهد مخالف مقررات میباشد.»[25]
آیتالله شاهچراغی در اردیبهشت و خرداد سال 1357 بهرغم هشدارهای ساواک مانع از بیان سخنان تند در منابر مسجد عابدینیه نشده است. نکته جالب شناخت کامل ساواک از روحیات و مواضع آیتالله شاهچراغی و بیتوجهی ایشان نسبت به تعهداتش به ساواک و شهربانی است. به همین دلیل ساواک ضمن معرفی ایشان بهعنوان «یکی از روحانیون افراطی منطقه» از شهربانی تقاضای تشکیل شورای هماهنگی برای جلوگیری از سخنرانی یکی از وعاظی که به دعوت ایشان از قم به سمنان آمده است را دارد:
«روحانی مذکور[موحدی] از تاریخ 19 / 2 / 37 بنا به دعوت سید محمد شاهچراغی به سمنان آمده که به مدت ده شب به منبر برود و ممنوعالمنبر نمیباشد و با توجه به اینکه در طول مدت ده شب اظهارات خلاف روی منبر از جانب وی متصور است و اثرات سوئی بر افکار مردم بهجای میگذارد لذا ادامه سخنرانی وی از نظر 14 / هـ به مصلحت نمیباشد.»[26]
شورای هماهنگی از طریق شهربانی به آیتالله شاهچراغی ابلاغ کرد که مانع برنامههای آقای موحدی در مسجد عابدینیه شود و حتی تهدید کرد:
«در صورت ایستادگی، نامبردگان با پرونده متشکله به دادگاه معرفی خواهند شد.»[27]
بهرغم فشارها و اقدامات پیشگیرانه ساواک، آیتالله شاهچراغی مراسم را با حضور آقای موحدی برگزار کرده و در جریان آن نیز علناً علیه رژیم و له امام سخنان تندی بیان شد:
«نامبرده بالا در تاریخ 18 / 2 / 2537 تقاضا نموده که به مناسبت ایام فاطمیه به مدت 10 شب در مسجد عابدینیه مجلس سوگواری برقرار نماید.
در این مورد تعهد لازم نیز از وی اخذ گردیده بود ولی تاریخ 19 / 2 / 2537 اولین شب برگزاری مجلس مزبور محمدرضا موحدی واعظ دعوت شده مطالب تحریکآمیزی به نفع خمینی ایراد نمود که موضوع بهموقع به آن سازمان اعلام و از ادامه سخنرانی وی جلوگیری بهعملآمده و نوار سخنان وی نیز طی شماره فوق ارسال گردیده است.
با نگرش به اینکه برگزارکننده مجلس مزبور سید محمد شاهچراغی بوده که برخلاف تعهد خود عمل نموده است، خواهشمند است دستور فرمایند چنانچه نامبرده منطبق با مفاد نامه شماره 1713 ـ 17 / 3 / 37 آن سازمان میباشد مراتب را ضمن اظهار نظر درباره نامبرده بالا آگهی فرمایند.»[28]
آیتالله شاهچراغی با ایراد سخنرانیهای افشاگرانه در سال 1357 نقش مهمی در تودهای شدن نهضت در استان ایفا کرد. بخش عمدهای از اسناد پرونده آیتالله شاهچراغی به این موضوع اختصاص دارد. ایشان محور سخنان خود را بر ناکارآمدی رژیم در تأمین خواستههای بهحق مردم و دعوت عمومی به ادامه مبارزه و اعتراض قرار داده بود. ایشان در سخنرانی 28 آبان ماه 1357 در مسجد عابدینیه؛ میگوید:
«ضمن اهانت به 66 [شاه] در اظهارات خود گفته است از شما میخواهم سرباز به دولت ندهید تا دولت فلج شود. ضمناً در سخنان خود اضافه نموده صندوقی جهت کمک برای معلمین تأسیس شده و کمک کنید به معلمان اعتصابشان را داشته باشند چنانچه دولت حقوق آنان را پرداخت ننمود ما بتوانیم از این طریق کمک نماییم.»[29]
سخنان و مواضع آیتالله شاهچراغی چنان اثرگذار بود که ساواک بارها خواستار برخورد با ایشان برای جلوگیری از اغتشاش و آشوب در سمنان شد. در یکی از این اسناد، ساواک آیتالله شاهچراغی و آیتالله عالمی را عامل اصلی برپایی تظاهرات و ایجاد ناآرامیها معرفی کرده و به همین دلیل درخواست برخورد با آنها را مطرح نموده است:
« ... با عطف توجه بهمراتب بالا و اینکه محمدعلی عالمی و سیدمحمد شاهچراغی که از روحانیون افراطی بوده و مرتباً درصدد تحریک مردم به تظاهرات میباشند چنانچه جلوگیری از اعمال خلاف دو نفر مذکور به عمل نیاید انجام بروز تظاهرات و اغتشاشات در سمنان پیشبینی میگردد و در نظر است که برای آخرین بار شدیداً به نامبردگان تذکرات لازم داده شود که اگر به رویه سابق خود ادامه دهند، برابر دستورالعمل شماره 7027 / 312 ـ 19 / 6 / 57 با آنان رفتار شود. مقرر فرمایید هرگونه نظری هست ابلاغ فرمایند.»[30]
به دنبال اقدامات دولت عراق در مهرماه سال 1357 در ایجاد محدودیت برای حضرت امام(ره)، نامهها و تلگرافهای زیادی در محکومیت این حرکت خطاب به مسئولین ایرانی و عراقی سرازیر شد. بهطوری که دولت عراق تحت فشار افکار عمومی موقتاً برخی از محدودیتهای ایجاد شده را کاهش داد. آیتالله شاهچراغی و سایر علمای سمنان نیز در سخنرانیهای خود نسبت به این موضوع جبههگیری کرده و مقامات دو کشور را تهدید کردند:
«در تاریخ 8 / 7 / 57 کلیه روحانیون در مسجد جامع حاضر و اظهار داشتند از عمل ناشایست دولت عراق بیزار و متنفرند ... ابتدا سید محمد شاهچراغی فرزند سیدحسن مطالبی ایراد و سپس محمدتقی نصیری فرزند رضا ضمن ایراد سخنان درباره خمینی اظهار داشته است تمام مسئولین دولتی تمام رؤسای جمهوری دنیا بدانند که اگر خدای ناکرده یک تار مو از سر آقا کم شود و یا اینکه از دنیا برود ایران پایمال میشود. ایران از بین میرود و 40 سال طول خواهد کشید که ایران دوباره درست شود و در پایان متن تلگرافی را که تنظیم شده بود به نمایندگی از طرف جامعه روحانیت و مردم متدین سمنان در دست و متن آن را قرائت تا بعد آن را مخابره نمایند و خلاصهای از متن آن عبارت است از اینکه ما از عمل مأمورین و دولت عراق نسبت به مقام شامخ خمینی، اظهار تنفر میکنیم مردم سه بار گفتند صحیح است و ... »[31]
در گزارشی درباره مراسم درگذشت فرزند آیتالله گلپایگانی در مسجد محلات سمنان، آیتالله شاهچراغی و آیتالله عالمی از عوامل حضور گسترده مردم در مراسم و گسترش تظاهرات اعلام شدهاند:
«در این جلسه کلیه روحانیون حضور داشته و بهاحتمال قوی محرکین اصلی آنان محمدعلی عالمی و سید محمد شاهچراغی میباشند که از هر فرصت نسبت به تحریک مردم اقدام مینمایند و چون مجلس به مناسبت شهادت امام جعفر صادق تا تاریخ 10 / 7 / 57 ادامه دارد بهاحتمال قوی در آخر مجلس چنین تظاهراتی با شدت بیشتر صورت خواهد گرفت و تا زمانی که دو نفر روحانی مذکور در منطقه باشند چنین تحریکاتی ادامه خواهد داشت و تاکنون به تذکرات این سازمان و شهربانی نیز توجهی ننمودهاند لذا با توجه بهمراتب فوق مقرر فرمایید هرگونه نظری هست ابلاغ نمایند.»[32]
شرکت در تظاهرات و اعتصابات
تذکرات و تهدیدات رژیم نه تنها مانع اقدامات و فعالیتهای آیتالله شاهچراغی نگردید، بلکه اهتمام و تلاش ایشان در تحقق اهداف انقلاب را بیشتر کرد. آیتالله شاهچراغی علاوه بر سخنرانیهای اثرگذار، با حضور مستقیم در صفِ مقدم تظاهرات به تقویت جبهه انقلاب کمک میکرد. در یکی از اسناد آمده است:
«نظریه یکشنبه: سیدمحمد شاهچراغی واعظ از روحانیون افراطی و طرفدار خمینی میباشد که با توجه به نفوذی که در بین سایر روحانیون داشته و اخباری که در زمینه فعالیتهای وی واصل شده چنین استنباط میگردد که بهطور کلی او از محرکین اصلی اینگونه بینظمیها و اخلالگریها در منطقه میباشد علیهذا با توجه به موارد فوق به استحضار میرساند: صحت خبر فوق بعید به نظر نمیرسد.»[33]
بنابر اسناد موجود در اکثر تظاهرات سمنان، آیتالله شاهچراغی در صف اول حضور داشتهاند. ایشان از اولین حرکتهای اعتراضی در شهریور و مهر حضور مستقیمی در تظاهرات داشته و در خونینترین روزها نیز در صف مقدم بودند:
«حدود ساعت 1130 شب گذشته مردمی که تعداد آنها تقریباً 350 نفر بوده، پس از استماع سخنرانی سید ابراهیم جوادی در مسجد شاهجو و خارج شدن از مسجد، دست به تظاهرات زده و با صدای بلند درود بر خمینی میکردند که با دخالت پلیس متفرق گردیدند و در این مجلس سیدمحمد شاهچراغی و سیدعلی شاهچراغی شرکت نموده بودند.»[34]
در تظاهرات 5 / 9 / 1357 که به مجروح و شهید شدن تعدادی از تظاهرکنندگان منجر شد آیتالله شاهچراغی هم سخنران مجلس بود و هم در تظاهرات شرکت کرد.
«ساعت 15 روز جاری مجلس ختمی به مناسبت کشتهشدگان اخیر در مشهد در مسجد جامع سمنان برگزار ابتدا شیخ محمدباقر عبدوس و سپس شیخ علیاکبر ادب آنگاه شیخ تقی نصیری و بعد سید محمد شاهچراغی و سرانجام شیخ محمدعلی عالمی ضمن سخنرانیهای خلاف و تحریکآمیز، اهانتهایی نسبت به رژیم ایراد و پس از انجام نماز جماعت تعدادی از افراد حاضر در مسجد شروع به دادن شعارهای ضد ملی نمودند که پلیس نسبت به متفرق نمودن آنها اقدام ولی چون تظاهرکنندگان سرسختی بیشتری از خود نشان میدادند پلیس بهناچار از باتوم و گاز اشکآور جهت متفرق نمودن آنها استفاده و سرانجام این تظاهرات در ساعت 1830 پایان پذیرفت و جمعیت حاضر در مسجد حدود 800 (هشتصد) الی 1000 (هزار) نفر تخمین زده شدند. ضمناً در این درگیری حدود 20 نفر مجروح که بلافاصله 12 نفر سرپائی در بیمارستان معالجه و 8 نفر بستری که حال دو نفر از آنها وخیم است. نتایج حاصله متعاقباًبه عرض خواهد رسید.»[35]
همراهی با سایر اقشار و گروهها از دیگر اقدامات آیتالله شاهچراغی در جریان انقلاب بود. وی به نمایندگی از روحانیت استان در جلسات مشترک با فرهنگیان حضور پیدا کرده و خطوط همکاری همه اقشار با نهضت امام را مشخص و هماهنگ میکرد:
«ساعت 900 روز 24 / 8 / 57 مجمع همگانی فرهنگیان سمنان متشکل از دبیران، آموزگاران، دانشآموزان و 5 نفر از روحانیون طرفدار خمینی به نام 1ـ سید محمد شاهچراغی فرزند سید حسن 2ـ شیخ علی سالار فرزند غلامرضا 3ـ علیاکبر ادب فرزند محمد 4ـ محمدباقر عبدوس فرزند غلامعلی 5ـ کمالالدین رازینی فرزند حسن در سالن دبیرستان پهلوی بهمنظور اخذ رأی در مورد ادامه و یا عدم ادامه اعتصابات تشکیل گردید.»[36]
در سند دیگری به این موضوع اشاره شده که روحانیت استان سمنان ضمن هشداردهی در مورد اقدامات احتمالی رژیم در برخورد با مردم، نقش اصلی را در مدیریت اعتراضات و اعتصابات بر عهده داشته است:
«در تاریخ 5 / 9 / 1357 نامبرده بالا در اجتماع مسجد جامع سمنان اظهار داشته است آقایان همین روزها عدهای از چماقبهدستان و دهاتیهای اجیرشده دولت در شهر به راه خواهند افتاد شما از هماکنون جهت خنثی نمودن برنامه آنها آمادگی کامل داشته باشید و همچنین بیان داشته اداره آموزش و پرورش سمنان به آموزگاران و دبیران مدرسه راهنمایی اعلام نموده روز 7 / 9 / 1357 باید به کلاس بروند ولی من مرتباً با آموزگاران در تماس هستم و آنها به کلاس نمیروند شما هم بچههای خود را به مدرسه نفرستید چون جانشان در خطر است و نیز نسبت به رژیم سلطنت پهلوی اسائه ادب نموده و آنگاه به ترتیب علیاکبر ادب و سید محمد شاهچراغی و محمدباقر عبدوس مطالب تحریکآمیزی بیان و نسبت به شخص اول مملکت اسائه ادب نمودهاند و در این اجتماع غلامعلی رحیمیان، عبدالعلی نژادلو، ماشاءالله پهلوانی، اصغر ربیعی و منصور صادقی فولادی گردانندگان برنامه بوده و جوانان را دعوت به اجتماع مینمودهاند.»[37]
برابر اسناد ساواک، دانش آموزان سمنان تا آذرماه 57 در اعتصاب به سر بردهاند. اداره آموزش و پرورش نیز در تلاش بود با تهدید، معلمان را از هفتم آذر مجبور به حضور سر کلاسها نماید. آیتالله شاهچراغی با درک شرایط حساس نهضت و در راستای سفارش حضرت امام(ره) برای ادامه مبارزه تا سقوط شاه، معلمان را به ادامه اعتصاب و تعطیلی مدارس تشویق میکرد.[38]
آیتالله شاهچراغی همچنین به همراه عدهای از روحانیون در جلسه 4 آذرماه 1357 فرهنگیان سمنان حاضر شده و از اعتصاب آنها حمایت کرد. ساواک در این مورد در گزارشی آورده است:
«... روز 4 / 9 / 57 فرهنگیان سمنان در سالن دبیرستان پهلوی اجتماع و ساعت 9500 روحانیون که عبارت بودند از سید محمد شاهچراغی، محمدعلی عالمی، محمدتقی نصیری، علی سالار، محمدباقر عبدوس، علیاکبر ادب، غلامرضا خطائی، حسینی، کمالالدین رازینی به آنها پیوستند... روحانیون مذکور از جمله محرکین اصلی اخلال نظم در سمنان میباشند...»[39]
در گزارش دیگری آمده است که آیتالله شاهچراغی در تاریخ 26 / 9 / 57 در جلسه جامعه فرهنگیان پیرامون حوادث اخیر دامغان[40] سخنرانی نموده و از اقدام آنها در ادامه اعتصابات تجلیل کرده است.[41]
حضور عملی در صحنه و تهییج احساسات عمومی در منبر، از آیتالله شاهچراغی چهرهای اثرگذار در مبارزات انقلابی ساخته بود که مورد تأیید همه طبقات و اقشار بود:
«جمعیت مذکور [تظاهرات روز 15 آبان] متشکل بود از فرهنگیان، دانشآموزان، کارمندان بهداری و بهزیستی پست و تلگراف و سایر طبقات مردم و در جلو تظاهرکنندگان شیخ محمد شاهچراغی. شیخ محمدباقر عبدوس، شیخ علیاکبر ادب، شیخ عبدالحسین لنکرانی و شیخ محمدتقی عبدوس که اخیراً از زندان آزاد شده و شیخ علی سالار مشاهده گردیدند تظاهرکنندگان فوق پلاکاردهایی از خمینی و دکتر شریعتی همراه داشته شب گذشته در شورایی که در استانداری تشکیل شده بود با چند نفر از روحانیون منجمله محمد شاهچراغی و آقای لنکرانی تماس حاصل و وعده دادند که تظاهرات روز جاری را هدایت و مردم را به آرامش دعوت کنند که در ابتدای شروع تظاهرات به وعده خود عمل نموده لکن تظاهرکنندگان چندان توجهی ننمودند و پلیس تنها از پیکره شاهنشاه آریامهر مراقبت نموده.»[42]
این پیکره که برای رژیم جنبه نمادین داشت و پلیس از آن حفاظت میکرد سرانجام در 29 آذر 1357 به دست مردم انقلابی استان سرنگون گردید. در گزارش ساواک راجع به عاملین این واقعه به دو گروه که در تخریب آن نقش داشتهاند، اشاره شده است. در میان عاملین این واقعه نام آیتالله شاهچراغی ذکر شده است:
«کسانی که مردم را تحریک به این عمل نمودهاند و از نزدیک آنان را راهنمایی میکردهاند شیخ محمد عبدوس، عالمی، شاهچراغی، اکبریان دبیر راهنمایی، مهدوی دبیر، نورانی دبیر، مجیدی معلم، افشار دبیر، ربیعی مغازهدار، عبدالشاه شیرینی فروش.»[43]
در گزارشی دیگر درباره تلاشها برای آزادی آیتالله عالمی آمده است که آیتالله شاهچراغی در کنار نمایندگانی از سایر اقشار در کمیته تأمین استان در 14 / 9 / 57 حاضر شده و پس از مذاکره با مأمورین امنیتی و نظامی سمنان، موفق به آزادی آیتالله عالمی شده است. در گزارش این جلسه آمده است:
«جلسه کمیته تأمین استان با حضور اعضاء شورای تأمین و شرکت نمایندگان جامعه روحانیت سمنان جنابان آقایان عبدالحسین لنکرانی، محمدتقی نصیری، سید محمد شاهچراغی، سید علیاکبر سیادتی، قدرتالله نجفی، پرویز عندلیبزاده و همچنین آقایان سیفالله نیک رئیس دادگستری و مسعود دانشجو دادستان و نیز نمایندگان معتمدین محلی آقایان سید زینالعابدین طاهری، رئیس انجمن استان، اکبر شاهمرادی رئیس انجمن شهرستان، ایرج عندلیب شهردار، عبدالصمد مفیدی و همچنین آقای سید محمود نبوینژاد مدیر کل آموزش و پرورش استان در دفتر استاندار سمنان از ساعت 6 تا 8 بعد ازظهر روز سهشنبه مورخ 14 / 9 / 1357 تشکیل گردید.
در این جلسه درباره رسیدگی به درخواست آقایان روحانیون در مورد آزادی آقای محمدعلی عالمی بحث و گفتگو به عمل آمد و موقعیت فعلی کشور و حساسیت آن و مسائلی که در حال حاضر کشور را تهدید میکند تشریح گردید و پس از بیان نظرات گوناگون در این باره با توجه به اینکه آقایان روحانیون سمنان تقبل و تعهد نمودند که پس از آزادی آقای عالمی ترتیبی فراهم گردد که طی ماههای محرم و صفر مراسم مذهبی در نهایت آرامش و با حفظ نظم کامل صورت پذیرد و در مجالس عزاداری آقایان واعظ مطلبی خارج از مصالح عالیه کشور و اقدامی خارج از چهارچوب قانون اساسی ننمایند کمیته موافقت نمود نسبت به آزادی آقای محمدعلی عالمی اقدام لازم گردد تا با کمک و همکاری جامعه روحانیت سمنان برگزاری مراسم مذهبی و انجام فرایض دینی در نهایت آرامش و امنیت انجام پذیرد.»[44]
ایشان که در فهرست روحانیون «طرفداران سرسخت خمینی که از هرگونه فرصتی جهت منحرف کردن اهالی چشمپوشی نخواهند نمود» قرار داشت،[45] همواره مورد اعتماد و وثوق مردم بودند. برآورد میزان خسارات وارد شده به اموال شخصی مردم و تلاش برای پرداخت بخشی از زیان آنها که عمدتاً از سوی طرفداران رژیم صورت میگرفت، از دیگر مأموریتهای ایشان در جریان انقلاب اسلامی بود. بخشی از این خسارات از طریق وجوهی[46] که ایشان در اختیار داشتند صورت میگرفت.
«مورخه 21 / 8 / 57 تعداد چهار باب مغازه در بازار سمنان آتش گرفت و به دنبال آن در شهر شایع شد که این عمل بهوسیله کارمندان سازمان امنیت صورت گرفته ضمناً در همان روز شیخ رازینی داماد شیخ محمدعلی عالمی، سیدمحمد شاهچراغی، شیخ محمدباقر عبدوس و شیخ علیاکبر ادب در مغازههای مذکور بازدید به عمل آورده تا پس از برآورد میزان خسارت مبالغی به آنها داده شود.»[47]
در سند دیگری در همین ارتباط آمده است:
«در تاریخ 21 / 8 / 1357 پس از اطفاء حریق در بازار سمنان (تکیه پهنه) در حالی که مأمورین انتظامی و کارآموزان مشغول تخلیه مغازه یکی از کسبه که حریق در آن رخ داده بود نامبرده بالا بهاتفاق علیاکبر ادب و محمدباقر عبدوس و کمالالدین رازینی واعظ در محل حاضر و شاهچراغی خطاب به جمعیت اظهار داشته است جایی که مسجد را آتش بزنند بازار را نمیسوزانند همان کسانی که مسجد را آتش زدهاند بازار را هم سوزاندهاند تحقیق کنید ببینید پلیس بازار و خیابان شاه که بوده است؟ سپس چگونگی اطفاء حریق را از شخصی به نام طاهری فرشفروش بازار پهنه جویا شد وی نیز اظهار داشته ابتدا مأمورین شهرداری و بعد مأمورین شهربانی دخالت نمودهاند که به وی اظهار شده چه بهتر آنکه شما موضوع را از صاحبان مغازهها سؤال کنید و هماکنون نیز به چشم خود میبینید که افراد شهربانی مشغول جمعآوری و بستهبندی باقیمانده اجناس مغازه ورامینی هستند پاسخ داد برای شما ثابت شد که مسجد کرمان را مأمورین شهربانی آتش زدهاند؟»[48]
در سندی دیگر نیز به پرداخت مبلغی به مجروحین تظاهرات اشاره شده است:
«نامبردگان فوق [سیدمحمد شاهچراغی و محمدعلی عالمی] به هریک از جوانان که با مأمورین درگیری نموده و جراحتی برداشتهاند مبلغ پنج هزار ریال پرداخت نمودهاند.»[49]
آیتالله شاهچراغی در کنار سخنرانیهای تند و حضور مستقیم در تظاهرات، با امضای اعلامیه و ارسال نامه نسبت به رویدادهای کشور موضعگیری میکرد. از جمله این اقدامات میتوان به ارسال نامه برای مراجع قم پس از هتک حرمت بیوت مراجع در روزهای 19 و 20 اردیبهشت 1357 اشاره کرد. در این روز نیروهای نظامی و امنیتی رژیم بر روی تظاهرکنندگان در قم آتش گشوده و با حمله به بیت آیتاللهالعظمی گلپایگانی و شریعتمداری علاوه بر هتاکی نسبت به ساحت مرجعیت دو تن از طلبهها را نیز به شهادت رساندند. آیتالله شاهچراغی در کنار سایر علمای استان با ارسال نامههایی برای مرجعیت نسبت به این وقایع اعلام انزجار کردند. در نامه ارسالی برای آیتاللهالعظمیگلپایگانی آمده است:
«بعد از عرض سلام به عرض میرساند در اثر حادثه اخیر قم که عدهای از مأمورین انتظامی برخلاف مقررات انتظامی حریم روحانیت را شکسته و به مقام شامخ مراجع عالیقدر تشیع لطمه زده و هتک حرمت کرده که منجر به فشار روحی و سکته قلبی حضرت آیتالله گردیده روحانیت شهرستان سمنان از این پیشامد ناگوار ابراز انزجار نموده و از خداوند متعال شفای عاجل آن مرجع بزرگ و اصلاح مسلمین را مسئلت میدارد.»[50]
آیتالله شاهچراغی و دیگر روحانیون انقلابی استان سمنان پس از هجرت تاریخی امام به فرانسه در مهرماه 1357 با ارسال نامهای پرشور و علاقه، حمایت خود را از معظمله اعلام کردند:
«حضرت آیتاللهالعظمی خمینی دامت بقائه
دعای میلیونها مسلمان آزادیخواه مظلوم بدرقه راهتان و خدا نگهدارتان هرچند در دیار مغرب موقتاً رحل اقامت افکندهاید لیکن غرب و شرق از آن خورشید عالمتاب به یکسان نور و روشنی میگیرند. خرسندیم که شعاع جانپرور قرآن و اسلام با مساعی جمیله شما در جهان گستردهتر و پردامنهتر از پیش میگردد. توفیق روزافزون شما را در اعتلاء اسلام عزیز و نیل به هدف مقدستان که نجات جامعه بشریت است از خداوند مسئلت داریم.»[51]
روحانیت استان سمنان از جمله آیتالله شاهچراغی همچنین با ارسال نامهای برای ژیسکاردستن رئیسجمهور وقت فرانسه خواستار حفظ شأن امام به عنوان رهبر جهان اسلام در این کشور شدند. در بخشی از این نامه آمده است:
«ملت مسلمان انتظار دارد که از مقام معظم له درخور یک رهبر جهانی مسلمانان تجلیل به عمل آورده و مسلمانان جهان را سپاسگزار خود فرمایند.»[52]
آیتالله شاهچراغی همراه با دیگر علما و مردم شهر سمنان در روزهای منتهی به 22 بهمن جلودار حرکتهای مردمی علیه رژیم شاهنشاهی بود. خوشبختانه این مجاهدتها و تلاشها نتیجه داد و بهرغم تلاش غرب از طریق سپردن نخستوزیری به یکی از مهرههای وابسته به نام شاپور بختیار(26دی 1357 تا 22 بهمن 1356) طومار 2500 سال خودکامگی در این کشور به یاری خدا و رهبری امام و همراهی مردم درهم پیچیده شد.
فعالیت آیتالله شاهچراغی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
آیتالله شاهچراغی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی، در راستای ایفای نقش معنوی و روحانیتی خویش مسئولیتهایی را برای کمک به نظام نوپای اسلامی بر عهده گرفت. ریاست بنیاد شهید انقلاب اسلامی استان سمنان به مدت 22 سال بخشی از این مسئولیتها است. آیتالله شاهچراغی در شهریور سال 1358 ﻫ ش از طرف جامعه مدرسین حوزه علمیه قم «بهعنوان قاضی شرع دادگاه شرع و دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان دامغان» منصوب شد. پس از مدتی در 27 آذر 1358 بهعنوان اولین امامجمعه استان، امامت جمعه مهدیشهر را با حکم امام خمینی (ره) برعهده گرفت و مدت 22 سال در این سنگر به وعظ و هدایت مردم آن شهر مشغول بود. در همین ایام حوزه علمیه ولی عصر(عج) را در مهدیشهر تأسیس کرد که ثمرات و برکات زیادی برای مردم این خطه استان به بار آورد.
ایشان در نهم اردیبهشت سال 1359 ﻫ ش از سوی آیتالله مشکینی بهعنوان نماینده حاکم شرع در هیئت هفتنفری واگذاری زمینهای کشاورزی در شهرستان سمنان منصوب شدند. در چهارمین و پنجمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری، مردم استان سمنان به خاطر محبوبیت و چهره انقلابی آیتالله شاهچراغی، معظم له را بهعنوان نماینده خود در مجلس خبرگان انتخاب نمودند که این نمایندگی همچنان ادامه دارد.
تأسیس صندوق قرضالحسنه مسجد عابدینیه یکی دیگر از خدمات آیتالله شاهچراغی به مردم شهر سمنان بوده است. آیتالله شاهچراغی در دیماه سال 1380 از سوی مقام معظم رهبری بهعنوان نماینده ولیفقیه در استان و امامجمعه شهر سمنان منصوب شد و به مدت بیست سال تا 2 / 5 / 1400 نمایندگی معظمله در استان را عهدهدار بود.
آیتالله شاهچراغی در 16 خرداد سال 1400 طی نامهای خطاب به مقام معظم رهبری مراتب استعفای خویش را از نمایندگی ولیفقیه و امامت جمعه سمنان به دلیل ناتوانی در انجام وظایف محوله اعلام نمود. دفتر مقام معظم رهبری در سوم مرداد 1400 در پاسخ به استعفای ایشان نوشت:
«نامهی استعفای جنابعالی از نمایندگی ولیفقیه در استان و امامت جمعه سمنان و نیز اعلام همراهی و حمایت از نیروی پرتلاش و تازهنفس به استحضار مقام معظم رهبری رسید، فرمودند: جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای شاهچراغی دامت توفیقاته از خدمات و تلاشهای موفق جنابعالی در طول خدمت طولانی چهل و دو ساله صمیمانه تشکر میکنم. امیدوارم خداوند متعال پاداش نیک به جنابعالی عنایت فرماید...»
[1]. برای داشتن حجره در مدرسه فیضیه، بایستی طلاب سه شرطِ: داشتن 21 سال سن، گذراندن دروس در حد لمعه و سابقه اقامت یک سال در قم را احراز میکردند که سیدمحمد جوان در آن زمان، شرط سوم را نداشت.
[2]. نک: یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیتالله العظمی محمد فاضل لنکرانی، تهران، مرکز بررسی استاد تاریخی، 1393، ص 87.
[3]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله سید محمد شاهچراغی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1401، سند شماره: 2885 / ﻫ ، تاریخ:30 / 6 / 1353.
[4]. همان، سند شماره: 6069 / 14ﻫ ، تاریخ: 27 / 8 / 1357.
[5]. همان، سند شماره: 35780 / 14ﻫ ، تاریخ: 27 / 12 / 2536[1356].
[6]. همان، سند بدون شماره ـ تاریخ: 4 / 8 / 2536[1356].
[7]. علیرغم مخالفتها و مانع تراشیهای ساواک و عوامل رژیم، با پیگیریهای بعدی مدرسه عصمتیه در قالب حوزه علمیه ویژه خواهران سمنان راهاندازی و در حال حاضر از حوزههای موفق و فعال در استان سمنان میباشد.
[8]. همان، سند شماره: 33435، تاریخ: 19 / 8 / 2536[1356]. شهربانی سمنان نیز در گزارشی به ساواک، اجرای دستور و تلاش علما برای تأسیس آن را ذکر کرده است: «به مسئولین مربوطه ابلاغ گردیده تا از ادامه تشکیل جلسات در عصمتیه خودداری نمایند و به مأمورین مربوطه نیز آموزش لازم داده شده است. آقایان سیدمحمد شاهچراغی (روحانی) و محمد تقی نصیری (روحانی) شرحی در مورد هدفهای عصمتیه مزبور را به این شهربانی ارسال و تقاضا دادهاند اجازه ادامه فعالیت آن داده شود. با ارسال فتوکپی مشروحه مزبور خواهشمند است دستور فرمایند در این مورد نظریه اعلام دارند.» همان، سند شماره: 52- 81- 525، تاریخ: 17 / 8 / 2536[1356].
[9]. همان، سند شماره: 1425 / ﻫ ، تاریخ: 29 / 2 / 1352.
[10]. همان، اسناد شماره: 52 ـ 02 ـ 402، تاریخ: 16 / 11 / 1352؛ شماره: 3408 / ﻫ، تاریخ: 11 / 12 / 1352.
[11]. همان، سند شماره: 3291 / ﻫ ، تاریخ: 27 / 11 / 1352.
[12]. همان، نامه شماره: 2289 ـ تاریخ: 22 / 11 / 1352.
[13]. نک: صحیفه امام، جلد سوم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1389، ص 234 ـ 251.
[14]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله سید محمد شاهچراغی، همان، سند شماره: 33794 / 14ﻫ ، تاریخ: 12 / 9 / 2536[1356].
[15]. همان، سند شماره: 35115 / 14ﻫ ، تاریخ: 29 / 11 / 2536[1356]
[16]. اصل: هست.
[17]. همان، سند شماره: 1163 / 14ﻫ ، تاریخ: 24 / 2 / 37[1357].
[18]. همان، سند شماره: 1648 / 14ﻫ، تاریخ: 14 / 3 / 2537[1357]، در سند دیگری آمده است: «روز جاری به وسیله عالمی و شاهچراغی در مدرسه علمیه صادقیه گفته شد به منظور اعتراض به دستگاه، هیچ یک از روحانیون حق ندارند فردا (پانزدهم خرداد) از منزل خارج شده و در مساجد و تکایا فرایض دینی را انجام دهند. حامل پیام فوق شیخی است از قم که دارای عمامه سفید و عینکی سیاه میباشد که در حال حاضر در شهر سمنان میباشد علیهذا خواهشمند است دستور فرمایند ضمن انجام هرگونه پیشبینی و مراقبتهای لازم نسبت به شناسائی شیخ مزبور اقدام و نتیجه را به این سازمان اعلام نمایند» همان، سند شماره: 1647 ، تاریخ: 14 / 3 / 37[1357].
[19]. همان، اسناد شماره: 2174 / 14ﻫ، تاریخ: 3 / 4 / 2537[1357]، شماره: 1792 / 14ﻫ، تاریخ: 20 / 3 / 2537[1357].
[20]. همان، سند شماره: 3 ـ 13 ـ 81 ـ 51، تاریخ 28 / 3 / 2537[1357].
[21]. همان، سند شماره: 35780 / 14ﻫ، تاریخ: 27 / 12 / 2536[1356].
[22]. همان، سند شماره: 47 / 14ﻫ ، تاریخ: 10 / 1 / 2537[1357].
[23]. نک: صحیفه امام، جلد سوم، پیشین، ص 426.
[24]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله سید محمد شاهچراغی، همان، سند شماره: 2854 / 14 ﻫ ، تاریخ: 31 / 4 / 1357. همچنین نک: مجلس ترحیم آذرماه 1357 برای شهدای شهر مشهد که آیتالله شاهچراغی از سخنرانان بوده است. سند شماره: 6326 / 14 ﻫ ، تاریخ: 5 / 9 / 1357.
[25]. همان، سند شماره: 2460 / 14ﻫ، تاریخ: 26 / 5 / 37[1357]. در سند دیگری در همین ارتباط آمده است: «با نگرش به اینکه متصدیان مساجد تعهد اخذ شده سخنرانی وعاظ را برروی نوار ضبط و برای کنترل به شهربانی ارائه دهند اشخاص زیر از انجام تعهد و تحویل نوار خودداری نمودهاند. 1ـ صفرعلی قریب متصدی تکیه ناظمیان2ـ نیک سرشت متصدی تکیه کدیور3ـ سیدمحمد شاهچراغی متقاضی مسجد عابدینیه» همان، سند شماره: 3476 / 14ﻫ ، تاریخ: 26 / 5 / 37[1357].
[26]. همان، سند شماره: 999 / 14 ﻫ ، تاریخ:20 / 2 / 2537 [1357].
[27]. همان، سند شماره: 1011 / 14ﻫ ، تاریخ: 21 / 2 / 2537[1357].
[28]. همان، سند شماره: 266ـ16ـ57، تاریخ: 28 / 3 / 2537[1357].
[29]. همان، سند شماره: 6243 / 12 ﻫ، تاریخ: 4 / 6 / 1357.
[30]. همان، سند شماره: 4225 / 14ﻫ ، تاریخ: 19 / 6 / 1357.
[31]. همان، سند شماره: 4786 / 14 ﻫ ، تاریخ 8 / 7 / 1357.
[32]. همان. سند شماره: 4573 / 14 ﻫ ، تاریخ: 4 / 7 / 1357.
[33]. همان، سند شماره: 6066 / 14ﻫ ، تاریخ: 27 / 8 / 1357. در سندی دیگر آمده است: «نظریه یکشنبه. با نگرش به اینکه سید محمد شاهچراغی از روحانیون افراطی طرفدار خمینی و تندرو منطقه میباشد و اکثر فعالیتهای سوء از طریق مشارالیه نیز هدایت میگردد و این که گزارشات زیادی از فعالیتهای نامبرده به عرض رسیده لذا صحت خبر فوق بعید به نظر نمیرسد مضافاً اینکه واعظ مذکور بطور کلی اهل حسنآباد دامغان بوده اقوام و خویشان وی نیز در آن منطقه فعالیتهای ضد مملکتی دارند مراقبت از اعمال و رفتار وی معمول و هرگونه خبر بعدی به موقع به عرض خواهد رسید.» همان، سند شماره: 6178 / 14ﻫ ، تاریخ: 2 / 9 / 57. در سندی دیگر آیتالله شاهچراغی به عنوان فردی که از همه وقایع استان اطلاع دارد معرفی شده است: «نظریه یکشنبه. ضمن تأیید نظریه شنبه به استحضار میرساند گزارشات عدیدهای از فعالیتهای عبدالعلی نژادلو و علی و پرویز قادری فرزندان حاج محمد و همچنین سید محمد شاهچراغی و محمدباقر عبدوس واعظ تاکنون تنظیم و تقدیم گردیده و افراد فوقالذکر از متعصبین و روحانیون افراطی منطقه میباشند که بدون شک از هرگونه وقایعی که در منطقه به وقوع خواهد پیوست آنان بیاطلاع نیستند». همان، سند شماره: 5457 / 14ﻫ ، تاریخ: 4 / 8 / 1357.
[34]. همان، سند شماره:3830 / 14ﻫ، تاریخ: 8 / 6 / 2537[1357]. در گزارش دیگری آمده که در 4 آبان ماه 1357 ﻫ ش، حدود 120 نفر به تحریک عدهای از انقلابیون در بازار سمنان حرکت و ضمن دادن شعارهایی علیه شاهنشاه به خیابان وارد و یک جام شیشه بانک صادرات و تابلو اعلانات جلو آن و همچنین تعدادی تابلو در یکی از میادین شهر را شکسته و متفرق شدند. در نظریه ساواک آمده است: «تظاهرات این عده و شکستن شیشه به وسیله آنها ... به احتمال قوی به تحریک سید محمد شاهچراغی و محمدباقر عبدوس (واعظ) صورت گرفته است.» همان، سند شماره: 2 / 30ـ21ـ57 تاریخ: 4 / 8 / 1357
[35]. همان، سند شماره: 6326 / 14 ﻫ ، تاریخ: 5 / 9 / 1357. در گزارش دیگری در 6 / 9 / 1357 مربوط به سخنرانی آیتالله شاهچراغی در مسجد جامع اشاره شده است. در بخشی از این گزارش آمده است: «در تاریخ 6 / 9 / 1357 تعدادی حدود 600 نفر از طبقات مختلف مردم در مسجد جامع سمنان اجتماع نموده ... سپس سیدمحمد شاهچراغی پیرامون حکومت نظامی و وقایع مشهد سخنرانی و در بین سخنان خود اهانتهائی به شخص اول مملکت نموده است». سند شماره: 13ـ81ـ510، تاریخ: 8 / 9 / 1357، در اسناد دیگری راجع به به حضور آیتالله شاهچراغی در تظاهرات میخوانیم: «در بازار آقای شاهچراغی جلو و عدهای از عقب ایشان در حال دادن شعارهای ضد میهنی میباشند ... افسر عملیاتی یک اکیپ مأمور به محل اعزام نسبت به متفرق کردن جمعیت اقدام شود.» سند شماره: 262، تاریخ: 16 / 8 / 1357. «ساعت 1155 روز 20 / 8 / 1357 برابر اطلاع اکیپ تعداد سه نفر از روحانیون که دو نفر آن عبدوست و شاهچراغی میباشند جلوی جمعیت به طرف چهارراه مازندران در حرکت میباشند که به عرض رسید دستور فرمودند با بلندگو خواهش کنید که متفرق شوند چه شعار بدهند چه ندهند که دستور بلافاصله ابلاغ گردید.» سند شماره: 300، تاریخ: 20 / 8 / 1357«شاهچراغی واعظ در مسجد چهارراه سخنان تحریکآمیزی بیان نموده و مردم را علیه مأمور ان شهربانی تحریک مینماید.» سند شماره: 96، تاریخ: 10 / 6 / 2537[1357]. «شاهچراغی واعظ در روز 10ـ6ـ37 به مستمعین اظهار داشته است چرا ساکت هستید اگر شما را بزنند شما هم با چاقو و کارد مخفیانه مسلح شوید و به آنها سریع حمله کنید.» سند شماره: 97، تاریخ: 10 / 6 / 2537[1357]. «به فرموده ریاست ستاد لازم است یک اکیپ جهت کنترل و تحت نظر داشتن عدهای از جوانان که بعد از میزبانی شاهچراغی در عابدینیه در خیابان شاه به صورت دسته جمعی حرکت میکنند اعزام دارید.» سند شماره: 19، تاریخ: 11 / 6 / 1357. «درتاریخ 21 / 6 / 57... سیدمحمد شاهچراغی... مورخه 22 / 6 / 57 به آرادان گرمسار رفته تا در چهلم پسر سید شمسالدین بهشتی که در تصادف کشته شده بود شرکت ... تحقیقات بعدی حاکی است که افراد زیادی شرکت ننموده و مجلس عادی برگزار و در تاریخ 22 / 6 / 57 نیز به سمنان مراجعت نمودهاند.» سند شماره: 4316 / 14ﻫ ، تاریخ: 25 / 6 / 1357.
[36]. همان، سند شماره: 25ـ81ـ53 ، تاریخ: 25 / 8 / 1357.
[37]. همان، سند شماره: 6713 / 14ﻫ ، تاریخ: 18 / 9 / 1357.
[38]. همان، سند شماره: 81 ـ 21 ـ 5، تاریخ: 8 / 9 / 1357. آیتالله شاهچراغی در مورخه 28 / 8 / 1357 پس از نماز جماعت در مسجد عابدینیه ضمن اهانت به شاه گفته بود که صندوقی جهت کمک به معلمین برای ادامه اعتصاب تشکیل شده است. همان، سند شماره: 1315 / 1 / 04 / 507 ، تاریخ: 29 / 8 / 1357.
[39]. همان، سند شماره: 6434 / 14 ﻫ ، تاریخ: 11 / 9 / 1357.
[40]. در یازدهم محرم سال 1357ﻫ ش، رژیم در تیراندازی به مردم دامغان چند نفر را به شهادت رساند و عدهای را هم زخمی کرد که آیتالله شاهچراغی از جمله شرکتکنندگان در دستههای عزاداری بوده است.
[41]. همان، سند شماره: 7297 / 14 ﻫ ، تاریخ: 7 / 10 / 1357.
[42]. همان، سند شماره: 5680 / 14ﻫ ، تاریخ: 15 / 8 / 1357.
[43]. همان، سند شماره: 7153 / 14ﻫ ، تاریخ: 2 / 10 / 1357.
[44]. همان، سند تاریخ: 14 / 9 / 1357.
[45]. همان، سند شماره: 5212 / 14ﻫ ، تاریخ: 29 / 7 / 1357.
[46]. اجازات مراجع عظام تقلید خطاب به آیتالله شاهچراغی در ضمائم کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله سید محمد شاهچراغی آمده است.
[47]. همان، سند شماره: 0911 / 14ﻫ ، تاریخ: 25 / 8 / 1357.
[48]. همان، سند شماره: 266ـ16ـ57، تاریخ: 27 / 8 / 1357. ساواک در تاریخ 11 / 9 / 1357راجع به صرف وجوه توسط آیتالله شاهچراغی و دیگر علما در راستای انقلاب اسلامی در گزارشی مینویسد: «در تاریخ 7 / 9 / 57 نامبردگان فوق[نصیری، شاهچراغی، عبدوس] به اتفاق آقای یزدی نماینده خمینی که از قم به سمنان آمده به شهرستان دامغان مسافرت و ابتدا به منزل سید محمود ترابی رفته و صورتجلسهای تنظیم و برآورد خسارت از مغازههایی به عمل آورده که متعلق به افراد مخالف و طرفدار خمینی بوده و در تظاهرات ملی اخیر دامغان خسارتی به آنها وارد شده است و سپس قرار بر این شده که از محل وجوهات جمعآوری شده کمکهایی به آنان بشود ... » همان، سند شماره: 6554 / 14ﻫ ، تاریخ: 11 / 9 / 1357.
[49]. همان، سند شماره: 7056 / 14 ﻫ ، تاریخ: 29 / 9 / 1357.
[50]. امضاءکنندگان این نامه عبارت بودند از: محمدعلی عالمی، محمدتقی نصیری، سیدمحمد شاهچراغی، محمدباقر عبدوس، عندلیبزاده، علیآقا سالار، سیدحسین حسینی، سیدعلیاکبر سیادتی.
[51]. اصل نامه در ضمایم کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله سید محمد شاهچراغی آمده است.
[52]. متن نامه در ضمایم کتاب فوقالذکر آمده است.
آیتالله سید محمد شاهچراغی
آیتالله سید محمد شاهچراغی
آیتالله سید محمد شاهچراغی
از راست آیتالله اختری - آیتالله نصیری و آیتالله شاهچراغی
از راست آیتالله شاهچراغی، آیتالله خزعلی و آیتالله نصیری
از راست حجتالاسلام ادب، آیتالله عالمی، حجتالاسلام حسینی، آیتالله نصیری و آیتالله شاهچراغی
آیتالله شاهچراغی ـ آیتالله العظمی نوری همدانی
آیتالله شاهچراغی در پیشاپیش راهپیمایی سال 1357
آیتالله شاهچراغی در پیشاپیش راهپیمایی سال 1357
آیتالله شاهچراغی در پیشاپیش راهپیمایی سال 1357
حجتالاسلام سیدمسیح شاهچراغی
حجتالاسلام و المسلمین محمدباقر عبدوس
حجتالاسلام و المسلمین محمدتقی عبدوس
حضور در راهپیمایی مردم سمنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی
شهید سیدحسن شاهچراغی
مقام معظم رهبری ـ آیتالله شاهچراغی
منبع: این مقاله مقدمه کتاب: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله سید محمد شاهچراغی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1401، با اندکی ویراستاری است.