انجمن قلم ایران از محافل وابسته به فراماسونری در دوره پهلوی دوم
16 مهر 1401
بنا بر اسناد و قرائن بسیاری سازمان مخفی فراماسونری جهانی معمولاً ارگانهای خیریه، اجتماعی، هنری، فرهنگی و... دارند که از پشتپرده آنها را اداره میکنند و از جمله در ایران عصر پهلوی باشگاه لاینز، کلوپ روتاری، انجمن برادری جهانی، انجمن کمک به جذامیان، انجمن تسلیح اخلاقی، طرفداران حکومت متحد جهانی، جمعیت یاران متحد، باشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، باشگاه رازی، انجمن قلم را میتوان در این زمره شمرد. همچنین اسناد بیانگر این نکته است که کارگردان اصلی بعضی از مجلات، افراد فراماسون بودهاند. و این نشریات توسط فراماسونها خریداری و در محل کار و حوزه تحت مسئولیت خود مجاناً پخش میگردیده است.
1 ـ اعضاء فعال و اصلی انجمن قلم مانند نصرالله کاسمی، دکتر هومن و... از فراماسونهای معروف میباشند.
2 ـ هدف از تشکیل آن تقریباً و تلویحاً مبارزه با اسلام و تشیع در قالب مبارزه با خرافات مذهبی و ترویج تساهل و تسامح مورد نظر فراماسونری بوده است. و در این راستا از زینالعابدین رهنما[1] و نیز بحث و تحقیق ادبی نیز به عنوان پوشش استفاده نمودهاند.
3 ـ در همین قالب به دفاع از ادبیات فارسی (به تعبیری ایرانی)، مذهب باستانی ایران و رژیم سلطنتی با پوششی از توجیه منطقی و ملی به حمایت از رژیم پهلوی پرداختهاند.
4 ـ نکته قابل تأمل دیگر، ریاست دکتر منوچهر اقبال[2] در این انجمن است. منوچهر اقبال از فراماسونرهای قدیمی و مدافع و مبلغ آن بود و همین رویکرد بیانگر اهمیت آن برای فراماسونری است.
تاریخچه پِنْ کِلاب (انجمن قلم)
در اکتبر سال 1921م بنا به پیشنهاد خانم س ـ ا ـ داوسون اسکات 40 نفر از نویسندگان در رستوران فلورانس لندن گرد هم آمدند و از آن روز پایه انجمن قلم "PEN CLUB" ریخته شد. هدف انجمن از ابتدا این بود که دوستی و همکاری فکری و هنری را میان نویسندگان جهان برقرار سازد و برای پیشرفت آزادی بیان و نگارش تلاش نمایند. در همان جلسه اول «جان گالس ورثی» به ریاست انجمن انتخاب گردید و فعالیتهای این شخص باعث گردید که انجمن در مدت کوتاهی پیشرفت قابل ملاحظهای بکند. بعد از مرگ او «اچ، جی، ولیز» نویسنده مشهور به ریاست انجمن بینالمللی""PEN CLUB انتخاب گردید و نخستین کنگره بینالمللی آن در لندن و پس از آن نیز تا سال 1938م در کشورهای امریکا، فرانسه، آلمان، بلژیک، نروژ، استرالیا، لهستان، هلند، مجارستان، یوگسلاوی، اسکاتلند، آرژانتین و چکسلواکی مرتباً تشکیل گردید. در کنگره بینالمللی بروکسل به سال 1927م اساسنامه انجمن تهیه و در چهار ماده تصویب گردید و اساسنامه قطعی انجمن بینالمللی "PEN" شناخته شد. اساسنامه انجمن بینالمللی نویسندگان «پن» مبتنی بر قطعنامههایی است که در کنگرههای بینالمللی به تصویب رسیده و خلاصه آن از این قرار است:
1 ـ ادبیات هر چند در اصل جنبه ملی دارد لیکن حدود و ثغوری نمیشناسد و بایستی علی رغم تشنجات و جزر و مدهای سیاسی یا بینالمللی مانند پول واحدی در میان تمام ملل عالم رواج داشته باشد.
2 ـ در تمام موارد و به خصوص در زمان جنگ، کارها و آثار هنری که میراث بشریت به طور عموم میباشد، باید دست نخورده باقی بماند و دستخوش تعصبات ملی و سیاسی واقع نشود.
3 ـ اعضای «انجمن بینالمللی نویسندگان» «پن» باید در تمام اوقات و احوال آنچه در قوه دارند برای ایجاد حسن تفاهم و احترام متقابل بینالمللی به مرحله عمل بگذارند، اعضا تعهد میکنند که برای برطرف ساختن دشمنیهای نژادی و طبقاتی و ملی منتهای کوشش را به عمل بیاورند و از کمال مطلوب بشریت که در صلح و صفا باید زندگی کند پشتیبانی نمایند.
4 ـ «انجمن بینالمللی نویسندگان» هواخواه اصل پخش و نشر افکار (بدون قید و شرط) در میان هر ملت و در میان تمام ملل میباشد.
تاریخچه انجمن قلم در ایران
انجمن قلم از سال 1336 در تهران به ریاست دکتر هشترودیان و دبیرکلی آقای زینالعابدین رهنما تشکیل یافته و جلسات هیئت رئیسه آن روزهای یکشنبه هر هفته و کنفرانس عمومی انجمن هر پانزده روز یکبار در تالار کیهان تشکیل میشده است. برابر مندرجات روزنامه کیهان شماره 5569 بهمن ماه 1340، آقای رهنما در مورد قسمتی از اقدامات انجام شده مربوط به انجمن چنین اظهار داشته است:
«سه سال و نیم پیش نامهای از دبیرکل بینالمللی تشکیلات نویسندگان دریافت کردم که در آن از من خواسته شده بود که در ایران شعبهای از انجمن بینالمللی را به وجود آورم، من سابقه آشنایی به عظمت تشکیلات این انجمن داشتم و میدانستم که در دنیای امروز یکی از بهترین تشکیلات ادبی و فکری جامعه بشر، گرد آمدن افراد نویسنده و شاعر پیرامون یک هدف و منظور عالی است و فرقی که این سازمان ادبی و فکری و هنری با سازمان ملل متحد دارد این است که اعضای سازمان ملل متحد افرادی سیاستمدار هستند و برخی از این افراد ممکن است نماینده حقیقی ملت خود نیز نباشند، بنابر این احتمال ضعف و سستی آن میرود ولی این سازمان که اعضای آن به طیب خاطر و از روی بیغرضی و تنها به واسطه شخصیت ادبی و هنری خود برگزیده شده و انجمن را در کشورهای مختلف به وجود آوردهاند نه تنها ضعیف نمیشود بلکه قدرت معنوی آن روزافزون است به طوری که امروز در تمام کشورها تشکیلات منظم دارند... کلوپها و انجمنهای بسیاری در جهان امروز ما دیده میشود که شاید بهظاهر با زرق و برقتر و با رنگهای گوناگونتری باشد و به همین جهت آستر و رویه آن ممکن است بسیار با هم فرق داشته باشد، ولی این انجمن و هدف آن بدون سروصدا همان است که در چهار ماده آن به تصریح نوشته شده است، از سیاست دور و در حفظ هدف فکری و ادبی این سازمان که سرحدی برای ادبیات نمیشناسد، کوشا و مجاهد است.
این فرق این انجمن است با سایر انجمنها و اینست که در این انجمن نه پپسیکولا قبول میکنند و مینوشند و نه به کسی تقدیم میکنند.»
آستر و رویه:
در اینجا مشارالیه اشاره به چگونگی تشکیل شعبه انجمن قلم در ایران کرده و اظهار داشت:
«پس از دریافت نامه دبیرکل انجمن فکر کردم چگونه در این کار اقدام کنم، غایت فکر و هدف من این بود که در صفحه نوح!! همین آرمان که دور از سیاست و رنگها و ریاها باشد در همان چهار ماده با حفظ سادگی اقدام کنم، البته تصدیق میفرمائید که این کار در کشوری که پر از رنگها است تا چه اندازه دشوار مینمود، به شهادت گذشته، سازمانهای متشکل سابق، خالی از غرض نبوده است و تشکیل انجمنها همراه آستر و رویه بوده، رویه آن، مرام و هدف ظاهری و آسترش چیز دیگری که با رویه فرسنگها فاصله دارد ولی من برآن بودم که به این تشکیلات صرفاً جنبه هنری داده از پیرایهها دوری کنم.»
لازم به ذکر است که آقای زینالعابدین رهنما چندین سال با سمت سفیر کبیر دولت شاهنشاهی در لبنان و سایر کشورها به خدمت اشتغال داشته است.
مسلک و مرام انجمن قلم
اعضای انجمن قلم متعهد میشوند که با هر گونه تجاوزی علیه آزادی بیان در هر کشور و جامعهای که خود بدان تعلق دارند مبارزه کنند. انجمن بینالمللی نویسندگان اعلام میدارد که طرفدار آزادی مطبوعات بوده و با هرگونه تضییقات مخالفت میکند.
انجمن معتقد است که پیشرفت جهان به سوی یک نظام متشکل سیاسی و اقتصادی ایجاب میکند که از دولتها و ادارات و مؤسسات به طور آزاد انتقاد شود، ولی از آنجایی که آزادی متضمن محدودیتهای اداری و اختیاری است، اعضا متعهد میشوند برضد مفاسدی که در نتیجه سوءاستفاده از آزادی مطبوعات به وجود میآید نظیر انتشارات دروغین، جعلیات عمدی و وارونه جلوه دادن حقایق به خاطر منافع سیاسی و شخصی مبارزه کنند.
هدف انجمن قلم توسعه ادبیات و حمایت از آزادی قلم میباشد. به طور کلی مرامنامه انجمن به دو بخش داخلی و خارجی تقسیم میشود که به شرح ذیل میباشد:
الف ـ مرامنامه انجمن از نظر داخلی
1 ـ بحث و تحقیق در ادبیات به طور عموم در ادبیات زبان فارسی
2 ـ کمک به اخذ تعاون برای انجام تحقیقات ادبی
3 ـ انجام سخنرانیهای علمی و ادبی در هر رشته.
ب ـ مرامنامه انجمن از نظر خارجی
1 ـ مبارزه برضد تعصبات نژادی و طبقاتی
2 ـ مبارزه با خرافات مذهبی
خاستگاه اعضا
در تاریخ 29 / 4 / 1350 برابر گزارش ساواک، زینالعابدین رهنما دبیر انجمن قلم از شعرا و نویسندگان و هنرمندان و نقاشان مشهور دنیا عکس تهیه نموده و در قابهای تزیین شده به دیوارها الصاق نموده است به طوری که تعداد این قبیل عکسها شاید از هزار تجاوز نماید ولی در بین این همه عکس، یک عکس به عنوان نمونه از شاه در آنجا مشاهده نگردیده است. ساواک در مورد دبیر انجمن چنین نظر داده است:
زینالعابدین رهنما بعید به نظر میرسد که این اندازه نسبت به وطن و شاه و ملیت خود بیعلاقه باشد که عکس جاسوسان بینالمللی را بر عکس فداکارترین و محبوبترین شخصیت مملکت! ترجیح بدهد آن هم رهنمایی که عمری در مقام سفارت و غیره سپری کرده و میلیونها تومان مزایا از این کشور بهرهبرداری نموده است. تعجب در این است که چرا دکتر اقبال که رئیس انجمن بوده و سالیانه صدها هزار تومان پول این ملت فقیر را صرف انجمن و مهمانان خارجی آن مینماید توجه به این موضوع ندارد و نباید از این نکات اغماض و چشم پوشی نمود زیرا خارجیها در این قبیل مجالس حضور پیدا نموده و ضمن گرفتن عکسهای متعدد مطالبی در خارج در این زمینه منتشر مینمایند.
جلسات انجمن قلم
جلسات انجمن مذکور هر پانزده روز یکبار و جلسات هیئت رئیسه روزهای یکشنبه هر هفته در تالار کیهان تشکیل میشد. جلسات تحت عنوان بهاصطلاح ادبی تشکیل میشده و در جلسات بعضاً شعر خوانده میشد.
در جلسات انجمن قلم تهران پیرامون مسائل مختلف ادبی، مذهبی، تاریخی سخنرانی ایراد میشد. گردانندگان جلسات انجمن فوق در سال 1345 ش عبارت بودهاند از:
1 ـ دکتر محسن هشترودی استاد دانشگاه رئیس انجمن
2 ـ دکترمعین نایب رئیس
3 ـ سعید نفیسی نایب رئیس
4 ـ عبدالرحمن فرامرزی نایب رئیس
5 ـ زینالعابدین رهنما دبیرکل
6 ـ بانو فرخ ورزی خزانهدار
7 ـ احمد هومن مشاور حقوقی
منابع مالی و نحوه تهیه آن
درآمد انجمن از منابع زیر تأمین میگردیده است:
الف ـ حق عضویت و ورودیه که اعضا پرداخت میکردند.
ب ـ مبالغی که توسط اشخاص اعم از حقیقی یا حقوقی به انجمن کمک میشده است.
ج ـ در آمدهای متفرقه
شعب و گروههای وابسته
علاوه بر تهران انجمن قلم در دیگر شهرها توسط افراد زیر تشکیل شده است:
ـ تبریز آقای هومن
ـ اصفهان آقای حکمت
ـ مشهد آقای محمود فرخ
ـ شیراز آقای سیدابوالحسن رضوی
ـ خوزستان آقای معتمدی
ـ همدان آقای هشترودی
و در آبادان نیز به نام انجمن سخنوران فعالیت داشته است.
یک گروه از جوانان، وابسته به انجمن قلم بودند که در تاریخ 9 / 2 / 1352 بنا به اعلام روزنامه فرمان شماره 341 گروه فوق شب شعر در انجمن قلم ترتیب داده و فریدون مشیری شاعر نیز در این شب شعر حضور داشته است.
اعضای انجمن
انجمن برابر اساسنامه دارای سه نوع عضو به شرح زیر بوده است:
الف ـ عضو اصلی
ب ـ عضو افتخاری
ج ـ عضو وابسته
اعضاء افتخاری و وابسته از پرداخت حق عضویت معاف بودهاند.
شخصیتهای ادبی و علمی داخلی و خارجی که خدمات علمی ارزنده و برجستهای در راه تحقق بخشیدن هدفهای انجمن قلم انجام داده و یا کمک مالی قابل توجهی به صندوق انجمن کردهاند، بنابر پیشنهاد دبیرکل و تصویب شورایعالی به عضویت افتخاری انجمن مفتخر میگردیدند.
کلیه انجمنهای ادبی و علمی دیگری که مایل بودهاند با انجمن قلم ایران بستگی داشته باشند و در مواقع مقتضی در راه نیل به هدفهای انجمن همکاری نمایند، با تصویب شورایعالی به عضویت وابسته انجمن پذیرفته میشدهاند.
عقاید
شاهزیدی در جلسه 17 / 11 / 1350 چنین گفته است زندگی ما ایرانیان بر پایه سه اصل است:
1 ـ ادبیات و زبان فارسی
2 ـ دین اسلام
3 ـ رژیم مشروطه سلطنتی
اگر به هریک از سه اصل لطمهای وارد شود پایه دو اصل دیگر سست میشود.
ارتباط با حکومت
در گزارش مورخ 9 / 4 / 1342 آمده است که این انجمن (انجمن قلم) ریشه بینالمللی داشته که قبلاً به تصویب اعلیحضرت همایونی رسیده و حتی قرار شده است مبلغ یکصد هزار تومان کمک به این انجمن بشود.
برابر اعلام روزنامه صدای مردم، شماره 4400 مورخ 31 / 4 / 1347:
انجمن بینالمللی قلم طی مراسمی در حضور آقای هویدا نخستوزیر گشایش یافت. در این مراسم گروهی از شخصیتهای علمی و ادبی کشور شرکت داشتند. در مراسم افتتاحیه نخست وزیر پس از ذکر مقدمهای درباره اهمیت و اعتبار نویسنده و نویسندگی چنین گفت:
«نویسندگان مبانی و اصول تحرک جماعات بشری را به وجود آورده، جانها را بیدار، افکار را روشن و اذهان را برای دریافت حقایق بیشتری آماده کردهاند... جوامع بشری به کسانی که آثار قلمیشان منشأ تحولات عظیم فکری بوده و نوشتههایشان الهامبخش جماعات دنیاست و در جزر و مدّ حوادث، هادی و رهبر انسانها گردیدهاست، احترامی عمیق میگذارد.
حق هم همین است که به این سازندگان جهان ادبیت و دنیای انسانیت بالاترین احترامها گذاشته شود و شاید تشکیل انجمن قلم در بیشتر کشورهای جهان و در ایران خودمان نیز یکی از صدها راه برای تقدیر از این گروه بوده است.»
حمایت از حکومت شاهنشاهی
نصرالله کاسمی در جلسه 12 / 2 / 1350 گفته است: دو عامل سبب شد که کشور ما از گزند حوادث مصون و محفوظ بماند یکی زبان فارسی و دیگر شاهنشاهی و استمرار شاهنشاهی کشور ایران تا زمان سلطنت درخشان دودمان پهلوی.
ناطق در پایان اشاره به حمایت شاهنشاه و شهبانو از زبان و ادبیات نمود و اشعاری نیز در مدح شاهنشاه ایران قرائت کرد.
در جلسه 21 / 2 / 1354 رضوان رازانی یادی از رضاشاه کرده و اظهار داشته رضاشاه نمونه وطن پرستی بود و اضافه نمود: روزی که راهآهن را افتتاح میکردند شعری خوانده شد که جملات عربی به کار برده شده بود ایشان ایراد گرفتند که چرا شعر فارسی نیست.
ارتباط با بیگانگان
برابر اساسنامه انجمن قلم ماده 18:
اعضای افتخاری انجمن شامل شخصیتهای ادبی و علمی داخلی و خارجی است که خدمات علمی ارزنده و برجستهای در راه تحقق بخشیدن هدفهای انجمن قلم انجام داده و یا کمک مالی قابل توجهی به صندوق انجمن کردهاند.
1 ـ در سال 1338 گزارش داده میشود که از طرف «دوستان آمریکایی خاورمیانه» و باشگاه PEN ایران از اعضای ایرانی این انجمن دعوت شده که در ساعت 18 روز 25 / 3 / 1338 در ضیافتی که به افتخار آقا و بانو هارولد لامب در باشگاه و دانشگاه ترتیب داده شده شرکت نمایند. مدعوین عبارت بودهاند از:
1 ـ کاظم عمادی و بانو ـ بانک رهنی
2 ـ هادی حائری و بانو ـ خیابان علائی
3 ـ دکتر مظفر بقایی ـ سه راه امین حضور
4 ـ ناصر خدایار و بانو ـ اداره کل تبلیغات
5 ـ دکترعزتالله همایونفر و بانو ـ وزارت دارایی
6 ـ نصرالله شیفته و بانو ـ خیابان ژاله مجله تهران مصوّر
7 ـ رحیم رحیمی و بانو ـ میدان بهارستان کتابخانه مجلس
8 ـ فریدونی و بانو ـ کتابخانه مجلس شورایملی
9 ـ مرتضی تجدد و بانو ـ وزارت خارجه حسابداری
10 ـ شایگان و بانو ـ بانک رهنی
11 ـ ایرج پزشکزاد و بانو ـ خیابان علائی کوچه شیبانی
12 ـ خانم سپهر خادم ـ روزنامه اطلاعات
13 ـ نعمتالله جهانبانویی و بانو ـ شاهرضا روزنامه فردوسی
14 ـ امیرانی و بانو ـ مجله خواندنیها
15 ـ دکتر افشار و بانو ـ خیابان سعدی مجله آینده
16 ـ رضا تجدد و بانو ـ خیابان شمیران روبروی مولنروژ
17 ـ مهندس آهی و بانو ـ وزارت کشور
2 ـ در جلسه انجمن قلم مورخ 15 / 8 / 1345 در موزه ایران باستان جان ویلیام نوئل عضو تسلیح اخلاقی انگلستان سخنرانی و اظهار میدارد:
«مملکت شما از نظر استراتژیک و عوامل طبیعی دارای موقعیتی مانند سوئیس در اروپا میباشد، کشور شما تحت رهبری شاهنشاه آریامهر به ترقیات مهمی نائل شده است. مردم شما میتوانند عامل مؤثری در پیشرفت تسلیح اخلاقی باشند.»
3 ـ در جلسه 20 / 2 / 1349 انجمن قلم لویس گالانتیر رئیس انجمن قلم نیویورک حضور داشته است.
4 ـ در جلسه مورخ 15 / 6 / 1349 سخنران جلسه یک خانم روسی به نام ناتالی بوده است.
«انجمن قلم ایران از بطن حکومت دیکتاتوری پهلوی و با توسل به ابزارها و امکانات آن حکومت آغاز به کار کرد و عنوان شعبهای از انجمن قلم اروپا را بر خود گذاشت. در حالی که اولین اصل انجمن PEN مبارزه با دیکتاتوری و سلطه گری بود. دبیر انجمن قلم ایران، زینالعابدین رهنما، سابقهای روشن در حمایت از رضاشاه داشت. او از جمله افرادی بود که در مقابل مجلس (تجسم اندیشه مردم) ایستاد و برای قدرتگیری پهلوی تبلیغات کرد. رهنما اگرچه به عنوان نویسنده و پژوهشگر، پایهگذار انجمن قلم ایران شد ولی مرد سیاست پیشهای بود که روزگاری در مطبوعات قلم میزد و از این راه در میان سیاستمداران پایگاه خاصی به دست آورده بود. از طریق همان روابط خاص توانست انجمن قلم ایران را تداوم ببخشد. حضور افرادی مانند هویدا، اقبال، برخی نمایندگان مجلس، بعضی از وزرا یا نظامیان چه با شرکت در جلسات انجمن و چه با حمایتهایی که از انجمن به عمل میآوردند، نشانهای از ارتباط دوستانه و نزدیک رهنما با این افراد را به نمایش میگذارد.
رهنما، با کمکهای شرکت ملی نفت ایران توانست ساختمان انجمن را تدارک ببیند. شرکت ملی نفت ایران نیز وابسته تمام و کمال به دولت و حکومت بود. به عبارتی محلی که توسط حکومت تدارک دیده شده بود، مکان مناسبی برای برخورد با حکومت دیکتاتوری و تدوین و پرورش اندیشههای آزادیخواهانه نبود.
علاوه بر این دبیر انجمن که بودجه تألیف کتب خود را از دفتر مخصوص فرح تأمین میکرد، نمیتوانست اندیشه مستقل و آزادی داشته باشد؛ چه رسد به این که بتواند داعیه مبارزه با سانسور و اختناق را سرلوحه انجمن قلم قرار دهد و به آن عمل کند.
نتیجه این تناقضات که در اهداف انجمن قلم و ارکان فکری و اجرایی آن وجود داشت، سبب شد انجمن قلم نه تنها اساسنامه کارایی نداشته باشد، بلکه حتی نتواند به هدفهای حکومت پهلوی نیز جامه عمل بپوشاند.
انجمن قلم تنها محلی برای تجمع برخی نویسندگان و سیاسیون وابسته به حکومت شده بود که بیشترین فعالیت آن تشکیل جلسات هفتگی و ماهیانه بود. این جلسات هم به تعریف و تمجیدهای مبالغهآمیز سخنرانان از فعالیتها و سیاستهای حکومتی محدود میشد. انجمن قلم ایران هیچگاه موفق نشد اهداف اولیه انجمن بین المللی قلم (PEN) را پی بگیرد.»[3]
پینوشتها:
[1] . زین العابدین رهنما در ۱۵ آذر ۱۲۷۳ش / ۶ دسامبر ۱۸۹۴م۱۴ و به قولی در ۱۲۶۹ش در کربلا به دنیا آمد. پدرش شیخ علی شیخالعراقین زاده مازندرانی بود. زین العابدین تحصیلات خود را از مکتبخانه آغاز کرد. سپس با هدف تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه نجف رفت و دروس فقه و اصول و ادبیات عرب و فارسی را آموخت و به کسوت روحانیان درآمد. همزمان با جنگ جهانی اول با برادرش «شیخ محمدرضا» (رضا تجدد) به ایران بازگشت. زینالعابدین پس از ورود به تهران از لباس روحانیت خارج شد. از ۱۲۹۷ وارد عرصه مطبوعات شد. در این دوران اغلب اصحاب مطبوعات به زبان عربی مسلط بودند. در ۱۲۹۹ش زینالعابدین، مجله رهنما را تأسیس کرد و نام خانوادگی جدید خود را از همین روزنامه گرفت و از شیخالعراقینزاده به رهنما تغییر نام داد.
مجله رهنما از همان ابتدای کار مورد اقبال و توجه عمومی قرار نگرفت. البته پیش از آن و از سال ۱۲۹۷ش که «سید حسین اردبیلی» مدیر روزنامه ایران درگذشت، این روزنامه بدون مدیر ماند و رهنما تصمیم گرفت امتیاز روزنامه ایران را به دست آورد. روزنامه ایران یکی از روزنامههای قدیمی و شناخته شده دولتی بود که از زمان «ناصرالدین شاه»، اخبار دربار و وزیران، حکام ولایات و دستورات دولت را منتشر میکرد و از طرف حکومت نیز حمایت مالی میشد. رهنما داوطلب شد روزنامه ایران را چاپ کند و حتی ماهیانه چهل تومان به همسر و دو فرزند اردبیلی بپردازد؛ اما برادر اردبیلی موافقت نکرد و قرار شد پس از مشخص شدن ارث و وراث اردبیلی، تکلیف روزنامه نیز مشخص شود. چون رهنما موفق به کسب امتیاز روزنامه ایران نشد، تقاضای امتیاز روزنامه جدیدی به نام ایران نو را از وزارت معارف کرد که در روز دوشنبه ۱۴ حوت (اسفند) ۱۳۰۱ به تصویب رسید. اما این روزنامه هم مورد توجه مردم قرار نگرفت.
رهنما بار دیگر امتیاز روزنامه ایران را از وزارت معارف درخواست کرد و در سال ۱۳۰۲ روزنامه مزبور به وی واگذار شد و تمام امتیازات مالی که دولت به روزنامه میداد با موافقت رهنما قطع شد. روزنامه ایران با مدیریت رهنما و مدیرمسئولی برادرش (رضا تجدد) هر روز با کیفیتی خوب منتشر میشد. افرادی مانند ملک الشعرای بهار، سید محمد تدین، میرزا علیاکبر داور، سعید نفیسی، علی معتمدی و یحیی دولت آبادی با روزنامه همکاری میکردند. به این ترتیب روزنامه ایران پس از اندک مدتی اعتبار یافت.
پس از شروع به کار روزنامه، رهنما در اداره انتشارات و انطباعات وزارت معارف مشغول به کار شد. در واقع رهنما پس از کسب امتیاز روزنامه ایران به بسیاری از محافل سیاسی راه یافت. علاوه بر این رهنما با نزدیک شدن به «رضاخان» سد مخالفانی مانند «شهید آیتالله مدرس» را شکست و در ۱۳۰۲ در دوره پنجم مجلس شورای ملی، از تبریز به نمایندگی انتخاب شد و به عضویت حزب دمکرات مستقل درآمد که مجموعهای از هواداران رضاخان در اوایل ریاست الوزرایی وی بودند.
کمیته «تحولات و انقلاب» در حزب، جلساتی را برای تهیه مقدمات سلطنت در منزل سردار سپه و با ریاست خود وی تشکیل میداد. رهنما و برادرش از جمله شرکت کنندگان در این جلسات بودند. این گروه تمام حوادث و تغییرات سیاسی روز را مورد مذاکره قرار میداد و برنامههای خاصی را برای تغییر سلطنت فراهم میکرد.
رهنما در مجلس پنجم و روزنامه ایران، بازوی اجرایی قوی و مهمی در اجرای برنامههای کمیته مزبور به شمار میرفت. پس از تهیه مقدمات تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی، رهنما جزو کسانی بود که در مجلس مؤسسان به تغییر سلطنت رأی داد. پس از آن که پادشاهی رضاخان تثبیت شد، وی رهنما را به اروپا فرستاد تا رسماً تأسیس سلطنت سلسله پهلوی را به اطلاع اروپاییها برساند. مرحوم میرزاده عشقی شاعر انقلابی که به فرمان رضاشاه کشته شد در بند هشتم شعر جمهوری نامه به این موضوع اشاره کرده و چنین سرود:
از ایران رهنما گشته روانـــه بـــرای کارهــای محــرمانه
گرفــته پولهــای بــینشانـه زده در بصــره و بغداد چانــه
که جمهوری شود این ملک ادبار نه من گویم خودش کرده است اقرار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
به این ترتیب رهنما در زمره هواداران فعال حکومت رضاشاه درآمد. وی در آذر ۱۳۰۵ به معاونت وزارت فوائد عامه رسید و در خرداد سال بعد، معاون نخست وزیر شد. در دورههای هشتم و نهم مجلس شورای ملی در فهرست نمایندگان مجلس قرار گرفت و به عنوان نماینده شهر ری به مجلس رفت. با استقرار حکومت رضاشاه، تعداد روزنامهها کم شد. روزنامه اطلاعات با رعایت اصول مورد نظر حکومت، تنها روزنامه عصر بود و صبحها هم چند روزنامه خنثی مانند ایران چاپ میشد. رهنما تا سال ۱۳۱۴ در دستگاه رضاشاه خدمت میکرد اما در این سال ناگهان رضاشاه بر او خشم گرفت و دو برادر در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۴ دستگیر و روانه زندان شدند. روزنامه ایران را از رهنما گرفتند و به «مجید موقر» مدیر مجله مهر مهرگان سپردند. رهنما به لبنان تبعید شد اما رضاخان دستور داد حقی از او ضایع نشود. چاپخانه ارزیابی شد و موقر بهای آن را همراه با اجاره دفتر کار و اسباب و اثاثیه روزنامه برای رهنما به لبنان فرستاد. تبعید رهنما چندان به ضرر او نشد. زیرا لبنان در فاصله دو جنگ جهانی، مرکز فرهنگی غرب و رابط خاورمیانه با اروپا شده بود و دانشگاههای معتبری داشت. رهنما پنج فرزند خود حمید، مجید، فریدون، آذر و فریده را به مدارس و دانشگاههای آنجا فرستاد و خود مشغول نوشتن و مطالعه شد و کتاب پیامبر را در لبنان به پایان رساند. کتاب پیامبر ترجمه و تألیف است و بخشی از آن از منابع اهل سنت استفاده و نقدهایی نیز بر آن نوشته شده است. پس از اخراج رضاشاه از ایران توسط متحدین، رهنما به کشور بازگشت و روزنامه ایران را از مجید موقر پس گرفت. تبعید او به لبنان سبب شد پس از سقوط رضاخان، رهنما خود را مبارزی با ناگفتههای بسیار معرفی کند و همین مسئله تیراژ روزنامه را نیز بالا برد.
رهنما بار دیگر با استفاده از نفوذ روزنامه در میان رجال سیاسی به مناصب حکومتی دست یافت و در مرحله اول، ریاست انتشارات و تبلیغات را پذیرفت. محمدرضا پهلوی در آغاز سلطنت سعی داشت از ناراضیان حکومت پدرش دلجویی کند. رهنما که در جرگه این گروه قرار داشت به سال ۱۳۲۳ وزیر مختار ایران در پاریس شد. رهنما همراه نیمی از خانوادهاش رهسپار پاریس شد. حمید پسر بزرگ و چند تن از فرزندانش را در ایران باقی گذاشت تا روزنامه حفظ شود. بقیه همراه پدر در پاریس مقیم شدند و به تحصیلات خود ادامه دادند.
رهنما در پاریس با امیرعباس هویدا کارمند عادی سفارت، آشنا شد. دوستی رهنما و هویدا سبب شد هویدا پس از رسیدن به نخست وزیری از رهنما و پسرانش حمایت کند. تا جایی که حمید رهنما پسر بزرگ زینالعابدین را به عنوان وزیر اطلاعات و جهانگردی و مجید رهنما را به عنوان وزیر علوم و آموزش عالی برگزید.
رهنما گامهای اولیه برای تأسیس انجمن قلم را در همان سالهای سفارت در فرانسه برداشت. او در ایجاد ارتباط با افراد بسیار ماهر بود. در زمانی که فقر در پاریس پس از جنگ جهانی بیداد میکرد، مهمانیهای مجللی را در سفارت ایران ترتیب داده نویسندگان و روشنفکران معروف فرانسه را در آنجا جمع میکرد. این مجالس سبب شد، نویسندگانی مانند «آندره مالرو»، «پل والری»، «فرانسوا وریاک»، از اعضای اصلی انجمن PEN، در زمره دوستان و آشنایان نزدیک رهنما در آیند. سالها بعد هنگامی که دولت فرانسه به رهنما نشان «کماندور» اعطا کرد به پذیراییهای خاص رهنما از فرانسویان نیز اشاره ظریفی کرد.
مدت سفارت رهنما در پاریس خیلی زودتر از زمان معمول به اتمام رسید. به دلیل شایعاتی پیرامون مشارکت اعضای سفارت در امر قاچاق به درخواست دولت فرانسه، رهنما به ایران فراخوانده شد. او پس از مراجعت به کشور همچنان با دوستان فرانسویاش مکاتبه داشت.
رهنما در ۱۳۲۴ش از اغلب مشاغل دولتی کناره گرفت و فقط مشاور عالی بانک اصناف بود. او حتی روزنامه ایران را نیز تعطیل کرد، اما ارتباط خود را با روزنامهنگاران همچنان حفظ و نگارش زندگی امام حسین(ع) را به صورت پاورقی در مجله سپید و سیاه آغاز کرد. قلم رهنما چنان شیوا بود که تیراژ مجله را بالا برد. رهنما در سال ۱۳۳۶ش «انجمن قلم ایران» را پایهگذاری و از این زمان به بعد بیشترین فعالیت خود را در انجمن خلاصه کرد. در عین حال ارتباط با سیاسیون را همچنان حفظ کرد. او همواره با دربار و دفتر فرح ارتباط و مکاتبه داشت. او بسیاری از فعالیتهای خود را اعم از چاپ کتاب یا مقاله، شخصاً به اطلاع فرح پهلوی میرساند و در مقابل مبالغی به عنوان هزینه چاپ و نشر از دفتر فرح دریافت میکرد. برخی کتابهای او مانند رؤیای ایران به هزینه دفتر مخصوص فرح چاپ و منتشر شد. رهنما عموماً در اجتماعات انجمن و در سخنرانیهایش سعی داشت خود را به دور از تمایلات سیاسی و صرفاً نویسندهای مستقل نشان دهد ولی در اسناد و مکاتبات خود با دربار یا سیاسیون از ابراز وفاداری به سلطنت خودداری نمیکرد.
«چون شاهنشاه خود را شاهنشاهی حقیقت دوست و واقعبین میدانم این عریضه را برای خدمت به کشور و شاهنشاه معروض میدارم. اکنون این حقیقت را به گونه اختصار تذکر دهم که چه در زمان اعلیحضرت رضاشاه کبیر و چه در دوره پنجاه ساله سلطنت اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر بنده برای خدمات خود اجری و پاداشی به هیچ عنوان نه خواستهام و نه گرفتهام جز ادای وظیفه اخلاقی و خدمات صادقانه و بیریا به شاهنشاه معظم خود و به کشور شاهنشاهی منظوری نه داشته و نه دارم.»
او در ادامه پیشنهادهایی به دفتر مخصوص شاه ارائه داد تا در تهیه مقالات و بروشورهای مربوط به پنجاهمین سال سلطنت پهلوی به کار گرفته شود. رهنما علاوه بر ابراز وفاداری تام و کمال نسبت به سلطنت، مقدماتی را فراهم کرد تا از نیروهای انجمن نیز در این جشنها استفاده شود و خود به عنوان دبیرکل انجمن قلم برنامهها و گردهمآییهایی به همان مناسبت ترتیب داد و در آن جلسات از سیاسیون درجه یک مانند اسدالله علم دعوت کرد.
در سال ۱۳۴۷ش از اداره حسابداری دربار حق التألیفی به مبلغ چهار میلیون ریال در سه قسط برای زین العابدین رهنما تعیین شد که احتمالاً به عنوان حق التألیف ترجمه و تفسیر قرآن کریم بوده است.
رهنما به عنوان سیاستمدارِ کهنهکار میدانست که در جامعه ایرانِ شاهنشاهی، داشتن ارتباط نزدیک و دوستانه با سیاسیون فعال در بسیاری موارد میتواند راهگشا باشد. به همین دلیل با اشخاصی مانند اسدالله علم، منوچهر اقبال، امیرعباس هویدا و علیاصغر حکمت رابطه نزدیک و صمیمانه داشت و از طریق همین ارتباط، بسیاری از اهداف خود را در انجمن قلم پیگیری میکرد که اشاره خواهد شد.
در ۱۳۵۱ش از طرف دولت فرانسه، یک قطعه نشان «دانش و هنر» و لقب «کماندور» به زینالعابدین رهنما داده شد. سفیر فرانسه «روبردو سوزا» در مراسم اعطای این نشان اعلام کرد، نشان مذکور به دلیل نگارش زندگی امام حسین(ع) و حضرت پیامبر(ص) بوده است. رهنما نیز با اجازه رسمی از طرف شاه این نشان را پذیرفت.
رهنما سالیان متمادی سمت دبیرکلی انجمن قلم را به عهده داشت. اما چون در طول سالهای خدمتش، انجمن قلم نتوانست جایگاه مناسبی در جامعه پیدا کند، رهنما از این شغل کنار گذاشته شد.
وی پس از آن، دیگر وارد خدمات دولتی نشد و به تألیف کتاب پرداخت. او در ۱۳۶۸ش، پس از نزدیک به یک قرن زندگانی، از دنیا رفت.(مقاله انجمن قلم ایران، حمیرا رنجبرعمرانی، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال چهارم، شماره 18، پاییز 1386، ص 96 تا 102)
[2] . دکتر منوچهر اقبال فرزند میرزا ابوتراب ملقب به مقبلالسلطنه از رجال و ملاکین خراسان بود. مقبلالسلطنه در انتخابات دوره چهارم مجلس شورای ملی از کاشمر به وکالت مجلس انتخاب شد ولی بعد از آن علاقهای به امور سیاسی نشان نداد و تا پایان عمر به امور ملکی اشتغال داشت. او دارای دو برادر به نامهای علی و خسرو بود. علی اقبال از وزارت خارجه سر درآورد که چندان عضو مؤثر و مطرحی نبود. او در صحنه سیاسی و کارهای جنجالی تا حدی خود را کنار میکشید.
خسرو اقبال بعد از سوم شهریور سال 1320 از حزب پیکار سر درآورد و در جرگه میهنپرستان دو آتشه و از بنیانگذاران آن حزب قلمداد گردید. خسرو در حالی که به عرصههای سیاسی و امر تحزب و حزبسازی دلبستگی پیدا کرده بود و با محمود تفضلی و اسماعیلپور والی در روزنامه «ایران ما» ارگان حزب پیکار همکاری میکرد با برخی ازکشورهای اروپایی از جمله انگلستان روابط تجاری داشت و کالاهایی وارد میکرد و به بازار میفرستاد و میفروخت گاهی در لندن دیده میشد و گاه در تهران، تا این که تدریجاً برای همیشه از ایران رفت و کسی از او نام و نشانی در دست نداشت.
منوچهر اقبال در 24 مهر ماه 1288 هجری شمسی در مشهد متولد شد(20 مهر 1288، 23 شهریور 1288، 1287 نیز گفته شده است) و تحصیلات ابتدایی را در همان شهر به پایان رساند. پدرش عضو مجلس مؤسسان اول بود پس از این که به تهران آمد و در مجلس مؤسسان شرکت کرد منوچهر را به تهران آورد و او در مدرسه ثروت و دارالفنون تحصیلکرد و موفق به اخذ دیپلم گردید. در سال 1305 هجری برای تکمیل تحصیلات به فرانسه رفت و در شهر مونپلیه فرانسه مشغول تحصیل شد و سپس به پاریس آمد و در دانشکده پزشکی با درجه ممتاز تحصیلات خود را به پایان برد. او در این زمان با دکتر فریدون کشاورز و دکتر رضا رادمنش تحصیل میکرد. پس از پایان تحصیلات در سال 1311 یک سال در یک مؤسسه طبیکار کرد و تخصص در امراض عفونی (حصبه، سرخک و مخملک) گرفت و در سال 1312 هجری شمسی پس از ازدواج با یک دوشیزه فرانسوی که در ضمن عیسوی مذهب بود به ایران برگشت و چون با درجه عالی قبول شده بود در مراجعت به ایران وزارت فرهنگ به او نشان درجه دو علمی داد. وی در سال 1312 وارد خدمت نظام شد. چند ماه در سربازخانه و هنگ 29 پیاده خدمت کرد بعد سرویس امراض داخل بیمارستان لشگر به او واگذار شد و اولین برخورد او با شاه در همین زمان بود. زمانی که شاه به فریمان سفرکرده بود گرفتار ناراحتی زنبورگزیدگی شد چون طبیب بهداری با مصرف آمونیاک زیاد باعث ورم پشت گردن شاه شده بود از طرف لشگر دکتر اقبال را برای معالجه شاه بردند و او توانست در مدت کوتاهی شاه را معالجه کند و شاه به او مرحمت کرد و دستور داد پست آبرومند و خوبی به او بدهند و بعد از انجام خدمت نظام در شهرداری مشهد به عنوان رئیس بهداری استخدام شد.
اقبال مدت 16 ماه رئیس بهداری شهرداری مشهد و سپس ریاست بخش بیماریهای عفونی بیمارستان شاهرضا را عهدهدار بود. در شهریور 1315 به تهران آمد و ریاست بخش بیماریهای عفونی بیمارستان رازی به او محول شد. در سـال 1316 با درجه دانشیاری در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شروع به کارکرد و ضمن تدریس در دانشکده پزشکی یک مطب خصوصی هم دایر کرد و تا سال 1321 هجری شمسی مطب او دایر بود.
دکتر اقبال خیلی زود و زیرکانه راه ترقی خود را یافت و احمد قوام در مرحله اول ترقیات و حرکت به پیش او نقش مهمی داشت. قوام به هنگام استانداری خراسان اقبال را جزء نزدیکان خود قرار داد و وقتی این پزشک جوان و بلند پرواز وارد تهران شد به هر شیوه و حیلهای به دل پر هوس اشرف پهلوی جایی برای خود پیدا کرد و به پاس نزدیکی روز افزون با خواهر توامان شاه به معاونت وزارت فرهنگ رسید.
دکتر اقبال با دستور شاه به کابینه قوامالسلطنه راه یافت و وزیر بهداری شد. گفته میشد که او طبیب مخصوص اشرف هم هست و ضمن تصدی وزارت بهداری قوام به معاینات طبی وی میپردازد ولی او در واقع ظاهراً عضو کابینه قوام بود ولی برای شاه جاسوسی میکرد. قوام همین که درک کرد که به نفع شاه و به اشاره وی در زیر نامه استعفای وزیران کابینهاش امضا گذاشت سخت از اقبال دلگیر شد و از آنجا فهمید که با همه فراست و تجربه یک مأمور موظف دربار را وارد کابینه خود کرده است پس کینه اقبال را به دل گرفت و دیگر هیچگاه به وی روی خوش نشان نداد.
دکتر منوچهر اقبال با زیرکی و چابکی خاص خود، لحظه به لحظه به دربار نزدیک و نزدیکتر شد و در جرگه یاران و مشاوران شاه قرار گرفت.
اقبال درکابینه اول قوامالسلطنه در سال 1321 معاون وزیر بهداری و سپس در کابینه محمد ساعد 1322 وزبر بهداری و بار دیگر درکابینه دوم قوام در سال 1324 وزیر بهداری بود. او در سفر قوام به لاهیجان همراه او بود و به قوام زیاد تعظیم میکرد. او در مدتی که وزیر بهداری بود در اصفهان و شیراز آموزشگاه بهداری تأسیس کرد و برای مبارزه با وبا با هواپیما به زاهدان، چابهار و آبادان رفت.
در روزهای بحرانی سال 1324 هنگامیکه پیشهوری بنا به تحریک مظفر فیروز میخواست به تهران بیاید او در یکی از جلسات هیئت دولت گفت: اگر پیشهوری در هیئت دولت حاضر شود ما استعفا میدهیم و به خانههایمان میرویم و سپس با سپهبد امیر احمدی، امیر اعلایی، و ذکاءالدوله غفاری همصدا شد و همگی به قوام پیغام دادند اگر پیشهوری به تهران بیاید همه مستعفی میشویم.
وقتی پیشهوری به تهران آمد و مظفر فیروز پیشنهاد 22 مادهای او را به هیئت دولت آورد همین که در جلسه مطرح شد، اقبال گفت: «خیال نمیکنم در سر این میز ایرانی وطنپرستی وجود داشته باشد و این پیشنهادها را قبول کند من از طرف آقایان وزرا وکالتی ندارم ولی چون همه وطنپرست هستند مطمئن هستم وظیفه خود را در این ماههای تاریخی انجام خواهند داد وگمان میکنم تمام این وزرا عقیده مرا تأیید کنند.» وقتی پیشهوری از تهران میرفت به قوام گفت: «تا این دکتر اقبال مرتجع هست امور آذربایجان درست نمیشود.» دکتر اقبال درکابینه قوام که تودهایها نیز حضور داشتند 72 روز وزیر پست و تلگراف شد و پس از استعفای قوامالسلطنه هفت ماه مشغول تدریس بود. او در کابینه عبدالحسین هژیر وزیر فرهنگ شد و در این پست بود که قانون معروف «سیاست را از فرهنگ جدا کنید» را در کشور رواج، و قانون ضد مطبوعات را به مجلس داد و پس از حادثه 15 بهمن 1327 هجری شمسی (ترور ناموفق شاه در دانشگاه تهران به دست ناصر فخرآرایی) وزیرکشور شد. پس از سقوط محمد ساعد چهارده ماه استاندار آذربایجان و در همین مدت استاد و رئیس دانشگاه تبریز شد و پس از روی کار آمدن دکتر محمد مصدق از کار بر کنار گردید.
دکتر اقبال در تمام دوران حکومت مصدق شغل سیاسی نداشت و تنها به شغل استادی دانشگاه مشغول بود. در سال 1331 به عضویت فرهنگستان پزشکی فرانسه انتخاب شد و یکی از مهمترین نشانههای علمی دنیا را به او دادند. در سال 1332 به سمت سناتور انتخابی از تهران به مجلس سنا راه پیدا کرد و در 16 دی سال 1333 به موجب رأی شورای دانشگاه تهران به سمت ریاست دانشگاه به جای دکتر علی سیاسی انتخاب شد.
او در دوران ریاست دانشگاه تهران محوطه دانشگاه را از وجود سربازان (که پس از 28 مرداد سال 1332 هجری شمسی مستقر شده بودند) خالی نمود.
در خرداد 1335 به وزارت دربار انتخاب شد و در 15 فروردین 1336 هجری شمسی پس از حسین علاء نخست وزیر شد.
از میان 22 نخست وزیر دوران سلطنت محمدرضا شاه دکتر اقبال بیتردید مطیعترین و بیاختیارترین آنهاست و اگر بتوان رقیبی در اطاعت از اوامر شاهانه برای او پیدا کرد شاید تنها امیرعباس هویدا شایسته این عنوان باشد زیرا به جز این دو، 20 نخست وزیر دیگر شاه اگر مانند فروغی و قوامالسلطنه استقلالی از خود نداشتند مطیع بیچون چرا و گوش به فرمان اوامر شاهانه هم نبودند و کم و بیش البته هر یک در حدی نقشی در مسائل مملکتی بازی میکردند. اقبال اولین نخست وزیری بود که ذیل نامهها و تلگرافها و گزارشهای خود به شاه با عناوینی از قبیل چاکر و غلام جاننثار امضاء میکرد و او مقام نخست وزیری را تا حد نوکری شاه پایین آورده بود. دکتر اقبال در مقابل اطاعت بیچون و چرا از شاه نسبت به دیگران حتی وزیرانکابینه خود مغرور و متفرعن بود و در مجلس هرگاه با انتقادی نسبت به دولت روبرو میشد پاسخ تند و بیادبانهای به نماینده معترض میداد و علناً میگفت: «من احتیاجی به رأی شما ندارم با امر شاهنشاه آمدهام و با امر شاهانه هم خواهم رفت.»
او نخست وزیری بود که میتوانست در برابر فشار مجلس ایستادگی کند حرفهای حساب شدهای را به زبان آورد و خود را به مجلس تحمیل نماید. صفاتی که بسیاری از افراد هم طبقه او از داشتن آن به خود میبالیدند شاید هم از چشم برخی از این افراد دکتر اقبال میبایست آدم بسیار ابلهی باشد که به مجلس بگوید غلام جان نثار شاه است و فقط سیاست او را اجرا میکند. او با به کار بردن کلمه چاکر به جای خدمتگزار، آشکارا گفت که فقط خدمتگزار شاه است.
دکتر اقبال آن چنان وابسته به شاه بود و فقط نظر مساعد شاه برای او اهمیت داشت که حاضر بود همه چیز را با آن عوض کند. او در سال 1336 هجری شمسی به هنگام تصدی نخست وزیری، بسیاری از حامیان خود را به خاطر اطاعت کامل از شاه رنجاند ولی از نقطه نظر شخصی این کار عاقلانه بود و به همین دلیل در حرفههای بعدی موفق بوده است.
دکتر منوچهر اقبال مطیعترین و بیارادهترین نخست وزیر دوران سلطنت محمدرضا شاه بود وی خود را غلام خانهزاد شاه میدانست و یکبار در حضور یکی از دوستان قدیم خود لیوان آب را از روی میز برداشت وگفت: «من بدون اجازه اعلیحضرت همایونی آب نمیخورم.» (مقاله منتشر شده در همین سایت با عنوان: مروری بر زندگی دکتر منوچهر اقبال نخست وزیر و رهبر حزب ملیون، به روایت اسناد ساواک)
[3] . مقاله انجمن قلم ایران، همان، ص 113 تا 115.
دکتر منوچهر اقبال مدیرعامل شرکت نفت
زینالعابدین رهنما در لباس روحانیت
زینالعابدین رهنما