مروری بر حیات علمی و سیاسی آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری


06 شهريور 1403


تولد و تحصیل

آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری فرزند سید اسدالله در اردیبهشت 1267ش برابر با رمضان 1305ق در شهر خوانسار به دنیا آمد.[1] معظم‌له از سلسله‌ی جلیله‌ی سادات ‌موسوی و سلسله‌‌ نسب شریفش با 29 واسطه به حضرت امام موسی‌بن‌جعفر الکاظم(ع) می‌پیوندد.[2]

آیت‌الله خوانساری پس از فراگیری خواندن و نوشتن، آشنایی با هنر خوش‌نویسی و تلاوت آیات کریمه قرآن به تحصیل در علوم و معارف اسلامی پرداخت. معظم‌له در کوتاه‌ترین زمان دروس مقدماتی و سطح حوزه را نزد اساتید و علمای خوانسار تکمیل کرد.[3] ایشان مدتی در این شهر از درس سید محمود ابن‌الرضا خوانساری استفاده کرد. در اوایل تحصیل چندی با سید محمدتقی غضنفری خوانساری و شیخ موسی نجفی خوانساری هم‌مباحثه شد و هنوز به سن هفده‌سالگی نرسیده بود که ادبیات عرب و مقدمات علوم اسلامی را به ‌خوبی فراگرفت. پس از مشورت با پدر، در جهت تکمیل اندوخته‌ی علمی خود رهسپار حوزه‌ی دیرپای نجف شد.[4]

 

در حوزه نجف

آیت‌الله خوانساری، در سال 1322 ق/ 1283ش عازم نجف اشرف شد.[5] پس از ورود به حوزه‌ی علمیه‌ی نجف به تکمیل دروس متون و سطوح عالی پرداخت. یکی از اساتید فاضل و تأثیرگذار او در دروس سطح، آیت‌الله سیدحسین آقا بروجردی بود. ایشان کتاب فصول در اصول فقه را نزد آیت‌الله بروجردی خواند.[6]

پس از تکمیل دوره‌ی سطح، چهار سال در درس فقیه و اصولی بزرگ، آیت‌الله آخوند خراسانی[7] شرکت کرد. ایشان در مجلس درس آیت‌الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی نیز حاضر شد و از تحقیقات و نظریات این دو استاد بزرگ در اصول و فقه استفاده کرد. وی پس از رحلت دو استادش در مجالس درس آیت‌الله شریعت اصفهانی، میرزا محمدحسین نائینی و آیت‌الله آقا ضیاءالدین عراقی حضوری پیوسته داشت. او دروس فلسفه، معقول و حکمت را در مجلس بحث آقا شیخ علی قوچانی فراگرفت.[8]

 

در حوزه‌ی علمیه‌ی اراک

آیت‌الله خوانساری پس از حدود پانزده سال مهاجرت پرفراز و نشیب در سال 1337ق مطابق با 1297ش به زادگاهش خوانسار بازگشت.[9] آنگاه در سال 1338ق برابر با 1298 ش[10] به دعوت آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری‌یزدی عازم حوزه‌ی علمیه‌ی اراک گردید و به تدریس در آن حوزه پرداخت.[11]

او فقه و اصول و حکمت تدریس می‌کرد و هم به احترام آیت‌الله حائری‌یزدی، پای درس او می‌نشست. آیت‌الله حائری چون از مقام علمی و فقهی آقای خوانساری واقف بود، او را یکی از اعضای هیئت‌ استفتایی دفتر خویش قرار داد.[12] بدین‌گونه ارتباط علمی و معنوی آن دو روز به روز بیشتر شد.

 

در قم

در سال 1340 ق (نوروز 1300)[13] آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری به حسب خواهش علمای قم و تهران به قم منتقل شد و به ساماندهی و بازتأسیس و احیای حوزه‌ی علمیه پرداخت و آیت‌الله خوانساری را هم از اراک به همراه خود به شهر قم آورد. آیت‌الله خوانساری در قم نیز مانند اراک هم در درس شیخ می‌نشست و هم خود برای طلاب جوان دروس فقه و اصول دوره‌ی سطح را تدریس می‌کرد.[14] در واقع او نیز در تأسیس و تقویت حوزه‌ی قم نقش مؤثر و مساعدی داشت و تا سال 1355 ق (بهمن 1315) در کنار شیخ عبدالکریم حائری قرار داشت، در فراز و نشیب‌هایی که حوزه در دوره دیکتاتوری رضاخانی دید و تحمل کرد، یار و یاور شیخ و حوزه و مردم بود و دوشادوش شیخ عبدالکریم و دیگر علما و فضلا در برابر تمام مشکلات آن دوره ایستادگی کرد. او به همراه شیخ، حوزه‌ی علمیه را در برابر هجوم طوفان‌های سیاسی و ضددینی نگه داشتند و نگذاشتند این بنیاد تازه‌‌ تأسیسِ علمی و دینی دستخوش حوادث ناگوار گردد و از بین برود. بعد از شیخ نیز آیت‌الله خوانساری به همراه دو مرجع دیگر (آیت‌الله سیدمحمدحجت کوه‌کمری و آیت‌الله سید صدرالدین صدر) به همان شیوه‌ی شیخ، رسالت خویش را در حفظ حوزه، که آماج حملات رضاخان و حامیان خارجی او بود، انجام دادند.

 

مرجعیت

مرجعیت‌ آیت‌الله خوانساری بعد از وفات شیخ عبدالکریم مطرح گردید. و دو تن از شاگردان فاضل او یکی مرحوم شهید شیخ محمد صدوقی و دیگری آیت‌الله شیخ مجتبی عراقی، در ترویج مرجعیت آیت‌الله خوانساری بسیار فعال و مؤثر بودند. آنان به ایشان پیشنهاد کردند که درس خارج فقه (صلوه) مرحوم شیخ عبدالکریم حائری را که ناتمام مانده بود، ادامه دهد. آقای خوانساری این پیشنهاد را پذیرفت و مورد اقبال حوزه و جامعه قرار گرفت.

دیگر این که یکی از تجار معتبر بازار تهران به نام حاج محمود چایی فروش که با شهید صدوقی و آقا مجتبی عراقی همفکر بود از مرجع تقلید معروف آیت‌الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی استفتاء کرد که آیا در مسائل احتیاطی ایشان می‌توان به فتاوای آیت‌الله خوانساری رجوع کرد یا نه؟ آیت‌الله اصفهانی به صورت شفاهی و کتبی اجازه داد که مقلدانش می‌توانند به آیت‌الله خوانساری رجوع کنند. وقتی این اجازه‌نامه در ایران منتشر گردید، موجب شد که آیت‌الله خوانساری بیش از پیش شناخته شود و به عنوان مرجع تقلید مورد توجه عامه‌ی مردم قرار بگیرد.[15] بدین‌گونه او به عنوان یکی از مراجع تقلید در ایران مطرح گشت و روز به روز بر تعداد مقلدان و گستره‌ی نفوذش در حوزه افزوده شد.

آیت‌الله آقا ضیاءالدین عراقی استاد بزرگ حوزه علمیه نجف اشرف که در مقام ارج نهادن به جایگاه شاگرد خود نوشته بود: «حفظ مقام و نگه‌داری شئونات آقای خوانساری را مانند مرتبه علماء متأخرین، بر خود لازم و واجب می‌دانم.»[16] نیز طی نامه‌ای از نجف، اجتهاد نامه‌ای به قرار زیر برای آیت‌الله خوانساری به ایران ارسال فرمود: «... بعد از حمد خدای متعال و درود بر فرستاده او و خاندان پاکش؛ همانا عالم و فاضل کامل، سرحلقه محققان و مایه افتخار فقهاء و مجتهدان، اوج‌دار تقوا و پرهیزکاری، کلید گنج‌های هدایت، آقای سید محمدتقی خوانساری از بزرگ مجتهدانی است که در زمره برجستگان علما به شمار می‌آید. او مجتهد عادل و مورد اعتمادی است که می‌تواند وظایف مجتهدان مانند قضاوت و دیگر مناصب فقهی در زمان غیبت را بر عهده بگیرد.

خدایا به حرمت محمد و آل محمد (ص)، امثال او را بیشتر کن.

ضیاءالدین عراقی»[17]

همچنن آیت‌الله خوانساری از آقاسید ضیاءالدین عراقی اجازه روایی را نیز دریافت کرد.[18]

 

تدریس

آیت‌الله خوانساری از دوران تحصیل در نجف جزء مدرسان حوزه بود و متون سطح را برای طلاب جوان تدریس می‌کرد. بعد از بازگشت به ایران در خوانسار، اراک و قم، همچنان سطوح عالی را درس می‌داد و از اواخر عمر شیخ عبدالکریم حائری در قم به درخواست جمعی از شاگردانش تدریس خارج فقه و اصول را آغاز نمود. بعد از درگذشت آیت‌الله حائری بیشتر و بلکه همگی شاگردان ایشان در درس آیت‌الله خوانساری و آیت‌الله حجت حاضر می‌شدند.[19]

گفته شد که آیت‌الله خوانساری در حوزه‌ی علمیه‌ی قم، صبح‌ها فقه و عصرها اصول تدریس می‌کرد، هر دو درس را در مدرسه‌ی فیضیه می‌گفت و بعد از درس اصول تا غروب در مدرسه می‌ماند و نماز مغرب و عشا را به جماعت اقامه می‌کرد. طلاب در این فرصت برای حل مسائل علمی از ایشان استفاده می‌کردند. امام خمینی در همین سال‌ها در محضر آیت‌الله خوانساری قسمتی از مکاسب را خواند و به این عالم متقی علاقه فراوان داشت. تا زمانی که ایشان در قید حیات بود، امام خمینی نماز مغرب و عشا را در مدرسه‌ی فیضیه به ایشان اقتدا می‌کرد و پس از آن به کسی اقتدا نکرد.[20] آیت‌الله شیخ مجتبی عراقی در خصوص درس آیت‌الله خوانساری می‌گوید: «در ابتدای ورود به قم در درس خارج چندین نفر از بزرگان شرکت کردم اما آن درسی را که پسندیدم و ادامه دادم درس مرحوم آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری و مرحوم سید احمد خوانساری بود.» به گفته‌ی ایشان مرحوم سید محمدتقی صفای نفس عجیبی داشت. آن‌گونه بی‌آلایش و بی‌ریا بود و به امور عالی تزکیه‌ی نفس توجه داشت که گویا در این دنیا نبود.[21] آیت‌الله خوانساری تا آخر عمر به تدریس خارج فقه و اصول و تعلیم و تربیت طلاب و فضلا که اساس حوزه‌ی علمیه است، ادامه داد و با وجود ضعف، بیماری و کسالت دوران پیری[22] دست از تدریس برنداشت.

شیوه‌ی تحقیقی و عمیق او در تدریس فقه و اصول مورد توجه اهل پژوهش و تحقیق بود. وقتی یک مسئله فقهی را عنوان می‌کرد عمیقاً به ریشه‌های مسئله می‌رسید و با آن فکر روشن خود به استنباط می‌پرداخت.[23] وی به قدری دقیق و موشکاف بود و عبارات را در قالب الفاظ علمی بیان می‌فرمود که هر کس را نیروی فهم آن نبود مگر کسانی که سال‌ها زحمت و ریاضت کشیده و قوه‌ی فهم و استنباط پیدا نموده بودند.[24] بر همین اساس بعضی از دانشوران، حوزه‌ی درس‌ آیت‌الله خوانساری را مخصوص یک دسته از فضلای متبحر دانسته‌اند نه همه‌ی طلاب و فضلا.[25]

 

شاگردان

از شاگردان برجسته آیت‌الله خوانساری می‌توان به امام خمینی اشاره کرد. از دیگر شاگردان معظم‌له مرحوم آیت‌الله شیخ محمدعلی عراقی (اراکی) بود که به مقام مرجعیت و زعامت حوزه رسید. همچنین مرحوم آیت‌الله سید احمد خسروشاهی تبریزی از خطبای معروف و محبوب و از فقهای صاحب رساله‌ی عملیه و مرجع تقلید بود. علاوه بر این حاصل تدریس معظم‌له تربیت صدها عالم و فقیه برجسته‌ی تأثیرگذار در حوزه دین ودیانت بود.[26]

 

آثار علمی

آثار آیت‌الله خوانساری مشتمل بر رساله‌های فقهی است که برخی را به طور مستقل تألیف کرده و برخی را به صورت حاشیه بر کتب پیشینیان نوشته که اغلب به چاپ رسیده‌ است. قسمت سوم از آثار علمی و فکری ایشان تقریرات درس‌های اوست که بعضی از شاگردان مجتهد ایشان نوشته‌اند. آثار آیت‌الله خوانساری به قرار ذیل می‌باشد: 1. منتخب الاحکام (رساله‌ی عملیه) 2. حاشیه بر «عروة الوثقی» 3. حاشیه بر ذخیره العباد میرزا محمدتقی شیرازی 4. حاشیه بر مناسک حج شیخ انصاری 5. حاشیه بر تقویم الصلوه 6. حاشیه بر «وسیله النجاه» آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی 7. مختصر الاحکام 8. کتاب الطهاره (تقریرات درس به قلم آیت‌الله شیخ محمدعلی اراکی) 9. کتاب الصلوه (تقریرات درس به قلم آیت‌الله شیخ مجتبی عراقی.)[27]

 

حضور در میدان جهاد

با شروع جنگ جهانى اول، حکومت عثمانى به نفع آلمان درگیر این جنگ شد و در صف متحدین قرار گرفت، قلمرو عثمانی‌ها در حیطه جنگ واقع گردید در 28 آبان 1293 بصره و حوالى آن به تصرف قواى انگلیس درآمد که موقعیتى حساس بود، دولت عثمانى از روحانیون کمک طلبید. علماى شیعه با آن که با استبداد گسترده از طرف آن دولت بر جامعه اکثریت شیعى عراق روبرو بودند، نتوانستند در چنین هنگامه‌اى ناظر پایمال شدن سرزمین مقدس عراق شوند، این بود که جمع بسیارى از مراجع از جمله سید محمدکاظم یزدی و میرزا محمدتقی شیرازی فتوای جهاد و دفاع از عراق در برابر تجاوز بیگانه‌ها را صادر کردند. برخی دیگر از مجتهدان و مراجع مثل سید مصطفی کاشانی، شیخ‌الشریعه، شیخ ‌مهدی الحیدری، سید محمدسعید حُبّوبی، میرزا مهدی خالصی، شیخ محمد خالصی زاده، سید محسن حکیم و... که توان جسمی داشتند، علاوه بر صدور فتوای جهاد، خودشان نیز به جبهه اعزام شده، سلاح به دست گرفتند و در برابر تجاوز و پیشروی انگلیسی‌ها به دفاع و جهاد برخاستند. در این میان آیت‌الله خوانسارى نیز کرسى درس و تحقیق را رها کرد و در صف رهسپاران جهاد قرار گرفت او به گروه مجاهدانى که به همراه آیت‌الله سید مصطفى کاشانى عازم نبرد بودند، پیوست. این گروه سوار بر کشتى در رود دجله و فرات پیش تاختند و خود را به صفوف مقدم جبهه در حوالى بصره رسانیدند.[28]

آیت‌الله خوانسارى در سنگرهاى جلو جبهه همراه با هم‌درسان خود آقاى سید ابوالقاسم کاشـانى و آقاى سید محمدرضا بختیارى‌زاده مستقر گشت او در نبرد با مهارتى که در تیراندازى یافته بود، دشمن را آماج حمله ساخت. وقتی دشمن براى درهم شکستن مقاومت جنوب، هجومى سخت و همه‌جانبه را آغاز کرد، عده‌ای آماده فرار شدند که آیت‌الله خوانساری مانع آن‌ها می‌شود. آیت‌الله کاشانی این جریان را این‌گونه نقل می‌کند: «با آقای خوانساری در نزدیکترین سنگرها با دشمن می‌جنگیدیم، زمانی رسید که بعد از مبارزه سختی که انجام دادیم به محاصره افتادیم و در آن وقت عده‌ای از همرزمان می‌خواستند فرار کنند؛ ولی آقای خوانساری تلاش داشت که از فرار آن‌ها جلوگیری کند. او فریاد می‌کرد: فرار از جنگ گناه کبیره است.»[29] و در آن وانفسای آتش و خون که خیلی‌ها روحیه خود را باخته بودند، رو به هم‌رزمان کرده و می‌گوید: «اکنون که خطر مرگ متوجه ما شده، چه خوب که وضو تازه گرفته و نماز بخوانیم و در حال نماز خدا را ملاقات کنیم.»[30]

 فداکاری و جانبازی عالم جوان و مجاهد آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری در این نبرد از صحنه‌های به یاد ماندنی بود که مجاهدان دیگر را به شور و هیجان در می‌آورد و روحیه‌ی پایداری و نبرد را در وجودشان شعله‌ور می‌ساخت. او به عنوان یک مجاهد مسلمان و عالم، سرمشق دیگر مجاهدان بود و شور جوانی و علم و معنویت و محراب عبادت و سلاح جنگ و اخلاق و فضیلت، همه را یک‌جا در جبهه‌ی دفاع جمع کرده بود. در این نبرد آیت‌الله خوانساری بر اثر گلوله‌ی متجاوزان انگلیسی، از ناحیه‌ی پا به ‌شدت مجروح گردید و به اسارت قوای تجاوزگر انگلیسی درآمد. او با این که زخمی بود، علی‌رغم وساطت‌ها و تلاش‌های علما و سیاسیون و افراد متنفذ عراقی،‌ انگلیسی‌ها از آزاد کردنش خودداری کردند؛ دلیل این امر آن بود که آیت‌الله خوانساری در مقاومت مجاهدان عراقی نقش تأثیرگذاری داشت و انگلیسی‌ها از او خشمگین بودند.[31]

 

در اسارت دشمن

انگلیسی‌ها دستگیرشدگان مجاهد را که بیشتر غیرعرب بودند در بندر بصره سوار بر کشتی ‌کردند و به اسارتگاه‌های خود در شرق آسیا انتقال ‌دادند. آیت‌الله خوانساری نیز در جمع اسرایی بود که انگلیسی‌ها با کشتی به یکی از جزایر مستعمراتی خود در سنگاپور ‌فرستادند. گفته می‌شود کشتی به مدت چهار ماه بر روی آب‌های خلیج فارس روان بود، به طوری که بعضی از اسرا افسرده و دل‌خسته شده تسلیم مرگ شدند.[32] آیت‌الله خوانساری به مدت چهار سال در زندان انگلیسی‌ها در سنگاپور ماند و در این مدت انواع آزار و شکنجه‌ها را تحمل کرد.[33]

معظم‌له در این مدت زبان انگلیسی را هم از یک راجه‌ی هندی که با او در زندان به سر می‌برد، یاد گرفت و در مقابل، منطق و حکمت اسلامی را به او آموخت. انگلیسی‌ها وقتی آگاه شدند که او زبان انگلیسی را آموخته، کتابی را به وی دادند تا به فارسی ترجمه کند و در برابر آن تخفیفی در مدت حبس او بدهند. آیت‌الله خوانساری وقتی کتاب را بررسی کرد، محتوای آن را در جهت گسترش استعمار انگلیس و گمراهی افکار مردم ساده‌دل شرقی و ایرانی دید و از ترجمه‌ی آن منصرف شد. از آن پس آزار و اذیت‌ها بر او بیشتر ‌گردید؛[34] ولی او با صبوری و توکل از این مرحله نیز به سلامت گذراند. این قضیه را نیز می‌توان از مبارزات منفی او بر ضد منافع استعمار انگلیس محسوب داشت و نیز نمونه‌ای بارز از هوشیاری سیاسی آن مجتهد جوان و مجاهد. سید محمدتقی خوانساری پس از چهار سال تحمل زندان و غربت و شکنجه، با کمک همان راجه‌ی هندی، که مدتی قبل از او از زندان آزاد شده بود از حبس و شکنجه آزاد می‌شود و با کشتی به ایران بازگشت.[35]

 

مقابله با کشف حجاب

از سال 1314 مرحله جدیدی در راستای نهادینه ‌کردن کشف حجاب در ایران شروع شد. در این مرحله، با برپایی جشن‌هایی به مناسبت‌های مختلف که با حضور مقامات بلندپایه کشور صورت می‌گرفت، در صدد رسمیت بخشیدن و گسترش اندیشه کشف حجاب برآمدند. نخستین اقدام در این زمینه، جشنی بود که در تاریخ 13 فروردین 1314 با حضور علی‌اصغر حکمت ـ وزیر معارف ـ در شیراز برپا گردید. در بخشی از این جشن عده‌ای از دختران بر روی صحنه رفته، ناگهان، نقاب از چهره برگرفتند و با آهنگ ارکستر به رقص و پایکوبی پرداختند. جشن دیگری در بهار 1314 با همان ویژگی‌های جشن شیراز، در دبیرستان فردوسی مشهد با شرکت رضاخان برپا شد. دختران در مراسم استقبال از وی بدون حجاب شرکت کرده بودند. این امر موجب نگرانی مردم به ویژه روحانیون خراسان شد و آیت‌الله سید حسین قمی در تلگرامی از این برنامه اعلام انزجار کرد. رضاخان برای کاهش شدت واکنش‌ها، در پاسخ گفت که این امر بدون اطلاع وی صورت گرفت. اما دیری نپایید که علی‌اصغر حکمت در جریان جشن دیگری در تهران به‌ صراحت، اعلام کرد که اقدامات انجام شده در شیراز، خودسرانه نبوده و با نظر رضاخان انجام گرفته است و رأی شاه بر عملی ساختن کشف حجاب است. آیت‌الله سید حسین قمی پس از این ماجرا از شدت ناراحتی در حین سخنرانی گریسته، اعلام کرد که اکنون، اسلام در خطر است و فدایی می‌خواهد و خودم نیز حاضرم در این راه فدا شوم.[36] در این بین آیت‌الله خوانساری هم‌صدا با آیت‌الله قمی به مخالفت با این اقدام رژیم برخاست و هرجا فرصتی می‌یافت از مقاصد شوم کشف حجاب پرده بر می‌داشت و می‌گفت: «این حرکتی است در پای بندهوس کردن جوانان مسلمان و.. .»[37]

رژیم برای ترویج برنامه استعماری کشف حجاب در کنار زور سرنیزه سعی داشت با برگزاری مراسم‌ ‌دولتی در سراسر کشور افراد را مجبور کند تا بدون حجاب در این برنامه‌ها شرکت کنند. نقل است آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری به افسری که نگران شرکت در این مجالس بود توصیه استعفا از مقامش را داد.[38]

همچنین ایشان در همان ایام فتوای خود را مبنی بر حرام بودن کشف حجاب و وجوب حفظ حجاب صادر کرد: «حرمت کشف حجاب به نحوی که امروزه در پایتخت تداول دارد، علاوه بر آن ‌که ادله قطعیه دارد مثل صاحب جواهر ـ اعلی الله مقامه ـ که اول متبحر در فقه است، دعوی ضرورت از این کرده است که منکرش کافر و نجس است و جلوگیری از آن هم از باب نهی از منکر بر تمام افراد واجب است و تمام هم مقصر و مسئول‌اند در اهمال نسبت به این فریضه.

الاحقر محمدتقی الخوانساری»[39]

به گفته محقق و مورخ معاصر مرحوم شریف رازی «مبارزات آن بزرگوار علیه کشف حجاب مشهور و در این موضوع قدم به قدم و دوش به دوش آیت‌الله قمی شرکت داشت و این آزادی امر حجاب پس از آن شدت‌ها و سرنیزه‌ها و به این صورت درآمدن مرهون خدمات و مجاهدات ایشان است با آیت‌الله قمی.»[40]

در سال 1314 همچنین دستور تغییر لباس و تبدیل «کلاه پهلوی» به «کلاه بین‌‌المللی» موسوم به «شاپو» صادر شد.[41] براساس بخش‌نامه‌ای که به اداره‌های دولتی و سازمان‌های دیگر ابلاغ شد، از آن پس کارمندان دولت و مردان مراجعه‌ کننده به سازمان‌های دولتی باید کلاه شاپو برسر می‌گذاشتند. روحانیت نیز از این فرمان مستثنی نبود.[42] شیخ مجتبی عراقی خاطره‌ای از دیدار آیت‌الله سید محمودطالقانی و آیت‌الله خوانساری در آن ایام بیان می‌کند و می‌گوید آیت‌الله طالقانی خدمت آیت‌الله خوانساری عرض کرد: آقا، رضاخان به شمال مسافرت کرده است هنگام رفتن حکم کرده است تا من از این مسافرت برمی‌گردم یک نفر معمم در تهران نباید باشد. با این صحبت یک افسر و یک نظامی به همراه یک مأمور با لباس شخصی داخل محله‌های تهران می‌گردند و هر جا یک روحانی را می‌بینند عمامه‌اش را بر می‌دارند و قبایش را از کمر به پایین قیچی می‌کنند بعد می‌گویند خب حالا متحدالشکل شدی برو پی کارت. آقای طالقانی با ناراحتی بسیار می‌گفت: آقا فکری بکنید، تهران و قم حکم ابتدا و انتهای یک کوچه را دارند فردا این حکم به قم هم سرایت می‌کند. چه کار می‌خواهید بکنید؟ این جملات را با حرارت مخصوص خودش بیان می‌کرد. آقای سید محمدتقی خوانساری لبخندی زدند و فرمودند احتمال این را بدهید که این حکم به قم نرسد و قبل از رسیدن به اینجا لغو گردد. آقای طالقانی گفت چطور؟ آقای خوانساری فرمودند حالا شما این احتمال را بدهید. عجیب است که این حکم به قم نرسید و لغو شد.[43]

 

اقامه نماز عبادی ـ سیاسی جمعه

از جمله اقدامات عبادی ـ سیاسی و اجتماعی آیت‌الله خوانساری اقامه‌ی نماز جمعه در مدرسه‌ی فیضیه‌ی قم بود. چنان‌چه گفته شد آیت‌الله خوانساری بعد از رحلت آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری به ادامه بحث تحقیق «صلوه» پرداخت. آن‌گاه که بحث به نماز جمعه کشید با توجه به بررسی‌هایی که معظم‌له در این زمینه داشتند، به این نتیجه می‌رسند که نماز جمعه بنابر احتیاط، واجب است.[44] از همین‌رو حوالی سال 1320 بعد از آن که سالیان سال، این نماز متروک و مهجور مانده بود توسط این فقیه بزرگ در مدرسه فیضیه برگزار می‌گردد.

تأثیر اقامه نماز جمعه به امامت آیت‌الله خوانساری در کشور به قدری بود که به دنبال آن در اغلب شهرستان‌ها نماز جمعه برپا گردید و این سنت عبادی متروک و مهجورمانده احیا شد و نشاط معنوی را در دل مردمِ مسلمان زنده کرد. هزاران نفر از مردم متدین قم، طلاب، علما و فضلا در این آیین عبادی و سیاسی و اجتماعی شرکت می‌کردند. به تدریج ازدحام مردم به حدی رسید که مدرسه‌ی فیضیه گنجایش نداشت، لذا محل نماز جمعه را به مسجد جامع امام حسن عسکری(ع) انتقال دادند. [45]

نماز جمعه‌ای که آیت‌الله خوانساری در قم بنیاد گذاشت و این سنت الهی را احیا کرد تا انقلاب اسلامی و بعد از آن نیز همچنان ادامه یافته است. [46]

 

نماز باران

ماجرای نماز آیت‌الله خوانساری به سال 1323 و اشغال کشور توسط متفقین بازمی‌گردد. در این سال‌ها، آیت‌الله خوانساری در قم اقامت داشت. ظاهراً قم در آن سال‌ها با خشکسالی چندین‌ساله دست و پنجه نرم می‌کرد. زمین‌های مساعد و وسیع شهر قم ـ که به صورت دیمی کشت می‌شد ـ با گذشت دو ماه بهاری از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز این خشکسالی تأمین غلّه و غذای مردم بحرانی شد. چند سالی باران نیامده بود و مردم شرایط سختی را می‌گذراندند. اهالی قم چاره را در خواندن نماز باران دیدند. آنان راهی خانه‌های آیات سید صدرالدین صدر، سید محمد حجت و خوانساری شدند. آقای صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظیفه‌ی شرعی خود را به‌ جا آورید، دستِ آسمان بر شما گشوده خواهد شد.[47] اما آقای خوانساری نتوانست جواب نه بگوید و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است. به همین علت اطلاعیه‌هایی در سطح شهر نصب گردید که آقای خوانساری در روز جمعه نماز استسقاء خواهد خواند.[48]

در این بین گروهی اندک هم ایشان را از پایان غیرقابل پیش‌بینی کار بیم دادند. آیت‌الله سید حسین بدلا در این باره می‌گوید: قبل از برگزارى نماز باران، در جلسه‌اى که با حضور مرحوم آقاى خوانسارى شرکت داشتیم، یکى از آقایان بزرگوار، قاصدی‌ـ که خود او هم در شمار بزرگان بودـ به نزد مرحوم خوانسارى فرستادند که شما بهتر آن است براى حفظ آبروى دین از خواندن نماز باران خوددارى کنید؛ چون ممکن است بعد از نماز شما باران نبارد و نظر مردم نسبت به دین عوض شود. آقاى خوانسارى گفت: «به آقا سلام برسانید و از قول من بگویید که اگر شما در مشروعیت نماز باران شبهه‌اى دارید، باید بنشینیم و بحث کنیم که چنین است یا خیر؛ اگر در این رابطه شک و شبهه‌اى ندارید، به نظر من، ما باید وظیفه شرعى خود را که دعا و طلب باران است، انجام دهیم؛ اگر صاحب دین که خداست، دین خودش را دوست داشته باشد که باران خواهد فرستاد و گر نه ما نباید کاسه داغتر از آش شویم و براى دین او دل بسوزانیم»! بعد مرحوم خوانسارى قاصد مزبور را با عزت و احترام راه انداخت و فرمود: «من دستور دادم که مردم سه روز روزه بگیرند و روز سوم که مقارن با جمعه است، براى نماز استسقاء حاضر شوند.»[49]

در هر صورت آیت‌الله خوانساری با جمعیت کثیری از مردم برای اقامه نماز آماده شد. ایشان نماز باران را دو بار خواندند؛ روز اول، اجتماع بزرگى برپا شد و بعضى‌ها براى شوخى یا طعنه به جمعیتى که با وضع خاص، سیل‌آسا به سمت مصلا حرکت مى‌کردند، مى‌گفتند: «با این حال جمعیت، احتمالا سنگ به جاى باران ببارد!»[50]

وقتى نماز باران برگزار شد، در مرتبه اول باران نیامد؛ از آنجا که تعداد مخلصین از مردم، بسیار نادر و انگشت شمار بود و در ضمن تحت تأثیر تبلیغات چند ساله رضاخان قرار گرفته بودند، دچار تردید و تزلزل شدند. در آن ایام، شایع کرده بودند که اگر راننده ماشین بخواهد آخوند را سوار کند، ماشینش پنچر مى‌شود و کار و کاسبى‌اش مختل مى‌گردد! روى این حساب، در قضیه نماز باران هم اکثریت مردم با دید تردیدآمیز با ماجرا برخورد کرده بودند و حتى برخى از آنان از درِ استهزاء و ریشخند وارد شده بودند و خطاب به نمازگزاران مى‌گفتند: «با خودتان چتر آورده‌اید؟ مبادا خیس شوید»! به هر تقدیر، روز اول، بدون هیچ گونه نتیجه‌اى خاتمه یافت.[51]

روز دوم که مصادف با روز شنبه بود، صف نماز باران مجدداً تشکیل شد. روز اول قریب سى هزار نفر شرکت داشتند و روز دوم به حدود چهل نفر، تقلیل یافتند؛[52] ولى این بار همگى از خواص و شاگردان مرحوم آقاى خوانسارى بودند. این بار وقتى نماز به پایان رسید، به فاصله کمى باران در گرفت؛ آن هم باران شدیدى که حکم ناودان را داشت! اینجا بود که مایه سرور مخلصین و دین باوران فراهم آمد و ملامتگران سکوت اختیار کردند و این قضیه در تاریخ ثبت شد.[53] این باران چنان گسترده و بی‌امان بود که تا آن وقت مثل آن را کسی سراغ نداشت. قطرات درشت باران چهارساعت ادامه پیدا کرد به طوری که سیلی در بستر رودخانه جاری شد.[54] خبر این حادثه‌ی شگفت به جهان مخابره شد و از طریق رادیوهای خارجی انعکاس جهانی یافت.[55] افسران نیروهای اشغال‌گر نیز بعد از مشاهده مقام آیت‌الله خوانساری او را مورد ستایش قرار دادند و برای پایان جنگ جهانی از حضرتش التماس دعا داشتند.[56]

 

آیت‌الله خوانساری و مسئله فلسطین

در مسئله‌ی فلسطین، آیت‌الله خوانساری با شروع شکل‌گیری توطئه‌ی اشغال فلسطین، با آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی هم‌نوا شد و فداکاری و کمک مسلمانان در قضیه‌ی فلسطین و جنگ صهیونیسم را واجب شمرد. ماجرا از این قرار بود که سیاست انگلیس در نقطه‌ی دیگری از جهان باز هم به ضرر مسلمانان رقم خورد و مردم فلسطین مورد تهاجم قرار گرفتند. روند سیاسی منطقه به سود صهیونیسم پیش رفت و زمینه برای تشکیل دولت اسرائیل فراهم شد. ایران جزء اولین کشورهای اسلامی بود که نسبت به سیاست جدید انگلیس، عکس العمل نشان داد. این واکنش با اعلامیه‌ی منتشر شده توسط آیت‌الله کاشانی، نمود پیدا کرد.[57] آیت‌الله کاشانی به صدور این اعلامیه اکتفا نکرد و به رغم وجود محیط خفقان، از مسلمانان برای تظاهرات به نفع ملت فلسطین دعوت به عمل آورد. حمایت از مردم فلسطین که از سال 1326 آغاز شده بود، در سال 1327 با تشکیل میتینگ‌ها و اجتماعات بزرگ تا تبعید آیت‌الله کاشانی ادامه یافت.[58] آیت‌الله خوانساری نیز هم‌نوا با این فریاد، بر لزوم فداکاری و کمک در موضوع فلسطین و جنگ با یهود تأکید داشتند. آیت‌الله بدلا درباره نظر و اعتقاد آیت‌الله خوانساری پیرامون مسئله‌ی فلسطین می‌گوید: «خودم بودم که آمدند به آقای خوانساری اطلاع دادند که فداییان اسلام در منزل آقا عبدالحسین واحدی هستند. آقا عبدالحسین خانه‌ای جنب حمام اعتضادالدوله داشتند. در منزل آقای واحدی، به نام فداییان اسلام دفتری باز شد در جهت حمایت از فلسطینیان و نام‌نویسی از کسانی که حاضر هستند برای حمایت از فلسطینی‌ها بروند. من آنجا خدمت آقای خوانساری بودم. آمدند، یک گروه سروصدا راه انداختند، با ایشان که حمایت از فلسطینی‌ها با کدام اسلحه برویم؟ چه‌جور برویم تا فلسطین؟ چه‌جور حمایت بکنیم؟ اسلحه ما چیه؟ و خیلی شدید به آقای خوانساری حمله کردند که این فداییان اسلام این دفتر را باز کردند و شماها چرا جلوگیری نمی‌کنید... آیت‌الله خوانساری در جواب گفتند: مسلمان‌های آنجا الان تحت تسلط کفار و اجانب قرار گرفتند، آمدند تصاحب کردند فلسطین را و این‌ها را آواره کردند. اینجا ما به نام حمایت از آن‌ها دفتری هم باز نکنیم؟ آن‌ها زجر می‌کشند؛ ما این‌جا آخ هم نگوییم؟ آن‌ها ناراحتند؛ ما دعا هم بهشون نکنیم؟ آن‌ها آنجا ناراحتند.....»[59]

 

سفر حج

از وقایع مهم و شایان توجه زندگی آیت‌الله خوانساری سفر حج ایشان در سال 1328ش/1368ق بود که در ابعاد روحانی، معنوی و اجتماعی می‌توان از سفرهای تأثیرگذار در تاریخ مرجعیت تشیع به شمار آورد. ایشان ابتدا وارد عراق شد و به همراه اهل کاروان عتبات مقدسه‌ی ائمه(ع) را زیارت کرد. از عراق به سوریه عزیمت نموده، پس از زیارت مرقد حضرت زینب(س) از طریق بیروت و به وسیله‌ی کشتی به جده رفت و روز ششم ذیحجه وارد مکه شد. آن زمان اختلاف و شبهه‌ای در بین شیعیان در موضوع رؤیت هلال ذیحجه به وجود آمده بود که با اعلام نظر آیت‌الله خوانساری اختلاف از میان برخاست و اول ماه به اثبات رسید.[60]

از دیگر وقایع بسیار حائز اهمیت در این سفر، شرکت آیت‌الله خوانساری در نماز جماعت اهل سنت در مسجدالحرام بود. این حرکت او به عنوان یکی از مراجع تقلید شناخته‌شده‌ی شیعه، تأثیر بسیار خوبی در ایجاد اتحاد و همبستگی اسلامی داشت. خیلی از سنی‌ها و شیعیان از این حرکت آیت‌الله خوانساری در شگفت بودند. برخی از شیعیان به ایشان اصرار می‌ورزیدند که خود نماز جماعت مستقلی برگزار نماید، اما ایشان که روح اجتماعی حج را بهتر می‌شناخت و آن مراسم عبادی را عامل وحدت و همدلی مسلمانان می‌دانست، بی‌اعتنا به سخنان مختلف اطرافیان خود، در نماز جماعت اهل سنت شرکت کرد و طریق اخوت اسلامی و اتحاد امت محمدی(ص) را با عمل عالمانه‌ی خویش به همگان نشان داد.[61]

آیت‌الله خوانساری هم به جنبه‌های معنوی حج توجه داشت هم به ابعاد اجتماعی آن. وی نشان داد که مرجعیت شیعه به وحدت مسلمانان بیش از همه چیز اهمیت می‌دهد.

پس از فراغت از مراسم حج به زیارت مدینه و مرقد حضرت رسول(ص) و ائمه بقیع(ع) شتافت. او در شهر پیامبر مجال بیشتری داشت تا با علما و اندیشمندان اهل سنت دیدار و گفتگو نماید. دیدار هیئت حجاج مصری به سرپرستی حسن‌البنا رهبر جمعیت اخوان‌المسلمین با آیت‌الله خوانساری دیداری تاریخی و به‌ یاد ماندنی بود و در بازشناختِ مکتب تشیع برای هیئت مصری اهمیت داشت. در بین آنان علمایی از «دانشگاه الازهر» و روشنفکران دینی نیز بودند. آنان سؤالات و شبهاتی که درباره‌ی مکتب شیعه داشتند با آیت‌الله خوانساری مطرح کردند. ایشان در این دیدار صمیمی و برادرانه به شبهات آنان پاسخ منطقی و علمی داد. آنگاه اهمیت اتحاد و انسجام اسلامی در بین مسلمانان جهان را گوشزد نمود و فرمود:

«امروز مسلمین و پیروان قرآن در مقابل سایر ملل عالم در نهایت ضعف می‌باشند و این مطلب جای شبهه‌ای نیست و لذا بر تمام افراد مسلمان لازم است که اختلافات را کنار گذاشته با یکدیگر کمال دوستی و محبت داشته باشند و این وظیفه متوجه علما و دانشمندان طرفین است که اعمال و رفتار عوام را تحت نظر گرفته، مانع شوند که در اثر جهل و نادانی آنها ایجاد نفاق و اختلاف بنمایند، تا در نتیجه‌ی آن کوشش و جدیت مخالفان و بیگانگان در ایجاد تشتت و نفاق به منظور پیشرفت مقاصد شوم خود خنثی گشته و کلیه‌ی نقشه‌های سیاسات شوم آنان نقش برآب ‌شود.» [62]

 

حمایت از ملی شدن صنعت نفت

آیت‌الله خوانساری در مسئله‌ی ملی شدن صنعت نفت نیز واکنش نشان داد. دو هفته بعد از استعفای غلامحسین فروهر وزیر دارایی کابینه رزم‌آرا، حدود ده هزار نفر از مردم پایتخت به دعوت آیت‌الله کاشانی در یکی از بزرگ‌ترین مساجد تهران، مسجد شاه، اجتماع کردند. در اجتماع مذکور، پس از ایراد سخنرانی، قطعنامه‌ای که خواهان ملی کردن صنایع نفت بود، به تصویب رسید. از سوی آیت‌الله خوانساری نیز فتوایی صادر شد که در آن گفته شده بود: حضرت محمد (ص) عناصری را که ثروت ملی مردم خویش را به اجنبی‌ها می‌دهند و خود این مردم را به صورت بردگان در می‌آورند، محکوم کرده است.[63] در پی تلاش رزم‌آرا برای سرکوب کردن نهضت ملی ایران که منجر به قتل وی شد، تعدادی از محترمین و بازرگانان تهران به منظور همکاری با آیت‌الله کاشانی، جبهه‌ی ملی و سازمان‌هایی که در راه ملی کردن صنعت نفت در تمام ایران مجاهدت می‌کردند، با استفتاء از روحانیون برجسته تلاش کردند که به اعتبار خواسته‌ی ملت ایران بیفزایند.[64] ازجمله‌ی این روحانیون، آیت‌الله خوانساری بود. ایشان در کمال صراحت، لزوم مبارزه برای ملی کردن نفت در سراسر ایران را اعلام کرد.

روزنامه باختر امروز در شماره 452 با تیتر «آیت‌الله خوانساری مرجع تقلید مسلمین به ملی شدن نفت فتوی داده‌اند»، اعلام می‌دارد: «آیت‌الله خوانساری مرجع بزرگ تقلید مسلمین از قم به ملی شدن نفت فتوی داده‌اند، آیت‌الله در جواب پرسشی که از ایشان شده است لزوم قطع ایادی بیگانگان را از منابع زرخیز کشور تأیید نموده و ملی شدن صنعت نفت را در سراسر کشور لازم دانسته‌اند.»[65]

بخشی از پاسخ ایشان چنین بود: «... مسلط نمودن اجنبی بر نفت که مایه‌ی حیات این ملت است، غیر از خفت عقل و بی‌علاقگی به جامعه و عدم توجه به مقررات و وظایف دینی و ضعف ادراک و عدم رعایت مصالح و مفاسد جامعه چیز دیگری نبوده و نیست و به هرحال باز پیغمبر اسلام می‌فرمایند: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمومن و لا مسلم» آیا اهتمام به امور مسلمین مصداقی از این بهتر دارد که میلیون‌ها مسلمان به این فلاکت و به این وضعیت رقت‌بار نباشند. اگر سلب عواطف بشریت از ما نشده بود، می‌بایست خون گریه کنیم. آیا سزاوار است (این‌چنین) موضوع قابل اهمیتی را انسان اهمیت ندهد؟ اگر کسی بگوید این اهتمام در امور مسلمین نیست، خلاف وجدان گفته است. اگر حدیث شریف شامل این امر با این اهمیت نباشد، پس چه امری خواهد بود؟ بعد از اینکه این اهتمام در امور مسلمین بود، اگر این حکم را قبول نکنند، رد قول پیغمبر است. دیگر چه جای عذری برای ما باقی می‌ماند؟ خصوصاً با اینکه مثل حضرت مستطاب آیت‌الله کاشانی که مجتهدی عادل و با شهامت و دلسوز و فداکار برای مصالح دین و دنیای مردم با این همه جدیت، ترغیب و تحریص و مردم را بیدار می‌کنند، دیگر مجال عذری برای کسی نمی‌ماند.» [66]

 

آیت‌الله خوانساری و مجلس هفدهم

با پیروزی نهضت ملی و تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در اسفند 1329، همچنین قانون 9 ماده‌ای خلع ید در اردیبهشت 1330، از نظر سیاسی برگزاری یک انتخابات درست و تشکیل یک مجلس قوی که نماینده واقعی مردم باشد می‌توانست راه تحقق هدف‌های نهضت را در زمینه پیشرفت‌های فرهنگی و اقتصادی هموار سازد. مجلس دوره شانزدهم در بهمن 1330 پایان می‌پذیرفت و لازم بود انتخابات دوره بعد به گونه‌ای آغاز شود که هم‌زمان با پایان کار مجلس دوره شانزدهم، مجلس دوره هفدهم هم افتتاح گردد. آیت‌الله کاشانی که در این دوره در مقام رهبری نهضت قرار داشت، تلاش گسترده‌ای برای برگزاری انتخابات دوره هفدهم آغاز می‌کند تا با کمک مردم یک مجلس قوی که پشتیبان نهضت ملی باشد را تدارک ببیند.

در این زمان آیت‌الله خوانساری بار دیگر به یاری نهضت آیت‌الله کاشانی شتافت و در فتوایی مهم، شرکت در انتخابات را ادای وظیفه‌ی شرعی دانست و سستی در این راه را عملی مسئولیت‌آفرین در پیشگاه خداوند قلمداد کرد. انتشار این فتوا، تأثیر به سزایی در انتخابات مزبور گذاشت و به ‌ویژه در تهران تأثیر آن شگفت‌آورتر بود. [67] فتوای مذکور زمانی صادر شد که بر حسب اتفاق، آیت‌الله خوانساری به علت عارضه‌ی قلبی در بیمارستان تهران بستری بود. بازاریان تهران این فرصت را غنیمت شمرده و طی نامه‌ای از آیت‌الله خوانساری درباره‌ی انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی نظرخواهی کردند. در بخشی از پاسخ ایشان آمده است:

«بسمه تعالی شأنه

احساسات متدینین و توجه به جهاتی که در سؤال ذکر شده، مایه بسی امیدواری و موجب تقدیر و تمجید است. در این موقع حساس که دیانت و استقلال مملکت را خطراتی تهدید می‌کند برای ادای وظیفه شرعی لازم است مسلمین با کمال جدیت در امر انتخابات شرکت کرده، وکلایی را که متدین و علاقه‌مند به استقلال مملکت و واقف به مصالح عالیه‌ی کشور باشند، انتخاب نمایند و چنانچه در اثر مسامحه و سستی در این امر مهم، لطمه به دیانت و استقلال مملکت وارد شود، علاوه بر ذلت و نکبت دنیوی، در پیشگاه خداوند حکیم مسئول خواهند بود.

سه‌شنبه 11 شهر ربیع‌المولود 1371

سید محمدتقی الموسوی الخوانساری»[68]

 

رحلت

‌آیت‌الله خوانساری، به علت بیماری و کسالت چندین بار در سال‌های آخر عمرش در‌‌ ‌‌بیمارستان‌‌ ‌‌پانصد‌‌ ‌‌تخت‌خوابی‌‌ ‌‌تهران‌‌ ‌‌بستری‌‌ ‌‌شد. در سال 1331 بعد از چهار ماه بستری‌شدن در بیمارستان مزبور به قم برگشت. در این ایام علما و مردم متدین همدان از ایشان دعوت کردند تا در ایام تابستان به آن شهر سفر کند و مدتی در آنجا استراحت نماید. آیت‌الله خوانساری با فرزندش سیدمحمدباقر عازم همدان گردید. آیت‌الله اراکی، آخوند ملاعلی همدانی، آقا مجتبی عراقی و امام‌خمینی در این سفر او را همراهی می‌کردند. آنان روز 23 تیر 1331 از قم راهی تهران و شهر ری شدند، شب را در منزل آیت‌الله سید رضا فیروز‌آبادی در شهر ری میهمان بودند و 24 تیر روانه همدان شدند. در همدان استقبال بی‌نظیری از ایشان به عمل آمد. ایشان تا نخستین روزهای شهریور در همدان ماند. تا این که دچار حمله‌ی قلبی شدیدی شد. پزشکان متخصص همدان برای بهبودی او تمام سعی و تلاش خود را به کار بستند. علاوه بر آن پزشکی متخصص از سوی آیت‌الله کاشانی از تهران به همدان رفت و به معالجه‌ی آیت‌الله خوانساری پرداخت، ولی هیچ یک از معالجات کارساز نشد و بالاخره روز جمعه هفتم ذیحجه 1371 / هفتم شهریور 1331 نزدیکی‌های ظهر وفات یافت.[69]

جنازه‌ی معظم‌له پس از تشییع شکوهمندی در همدان، تهران و قم در مسجد بالاسر حضرت معصومه(س) کنار قبر استادش آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری‌یزدی، به خاک سپرده شد.

آیت‌الله بروجردی در رأس عموم علمای اعلام، محصلین و طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی قم به استقبال و تشییع جنازه ایشان رفتند.[70] به مناسبت وفات ایشان، درس‌ها تعطیل و مدتی در قم، تهران، نجف‌آباد و شهر ری مجالس ترحیم برگزار شد.[71] مجله‌ی حکمت شماره ویژه‌ای در وفات ایشان انتشار داد و مراثی فراوانی در این باره سروده شد. دکتر محمد مصدق نیز شنبه هشتم شهریور را تعطیل عمومی اعلام کرد و به احترام درگذشت آیت‌الله، علاوه بر تعطیلی بانک ملی ایران، جراید و مطبوعات، کلیه‌ی برنامه‌های موسیقی رادیو ممنوع اعلام و نیز مراسم آتش‌بازی شب عید قربان در میدان سپه به احترام آیت‌الله تعطیل شد. همچنین اعلامیه‌هایی از سوی آیت‌الله بهبهانی، جامعه‌ی بازرگانان، جمعیت نهضت شرق و سایر علمای اعلام مقیم مرکز مبنی بر شرکت در مراسم سوگواری انتشار یافت.[72]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . ایدرم، حسن، سید محمدتقی خوانساری بر چشمه‌ساران حضور، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، ص 16.

[2]. شریف‌رازی، محمد، آثار الحجه، ج 1، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1332، ص 143.

[3] .اسدی مبرهن، شکرالله، زندگی سیاسی و اجتماعی آیت‌الله العظمی حاج سید محمدتقی خوانساری، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1391، ص 27.

[4]. آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، تحقیق: علی‌نقی منزوی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1350، ص 246.

[5] . زندگی سیاسی و اجتماعی آیت‌الله العظمی حاج سید محمدتقی خوانساری، پیشین، ص 27.

[6] . قلی‌زاده علیار، مصطفی، مراجع ثلاث، تهران، مؤسسه‌ی فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389، ص 24.

[7] . ملامحمد کاظم خراسانی معروف به آخوند خراسانی (1255-1329ق)، فقیه اصولی و مرجع تقلید شیعه و برجسته‌ترین رهبر سیاسی عصر مشروطیت در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری است که پس از رحلت میرزا حسن شیرازی به عنوان جانشین وی مشخص گردید. شهرت آخوند به عنوان رهبر سیاسی، از ابزار شجاعت و نفس جسارت در مخالفت با رژیم استبدادی و مساعی بی‌شمارش در جنبش مشروطیت ایران آغاز شد. آخوند و یاران همراهش به نظام مشروطه به عنوان وسیله‌ای برای تحدید ظلم می‌نگریستند و شرکت در جنبش مشروطیت را بر همه مسلمانان واجب می‌شمردند. اندیشه‌های مترقیانه و موضع‌گیری‌های شجاعانه آخوند خراسانی، او را به سرعت در سراسر جهان اسلام معروف ساخت.(ر.ک. رجبی، محمد حسن، علمای مجاهد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 2 تا 8.)

[8] . سید محمدتقی خوانساری برچشمه‌ساران حضور، پیشین، ص 27.

[9] . مرزبان ایمان و یقین، آیت‌الله العظمی حاج سید محمدتقی خوانساری، به کوشش محمدتقی انصاریان خوانساری، قم، انتشارات انصاریان، 1395، ص 23.

[10] . همان.

[11] . علمای مجاهد، پیشین، ص 198.

[12] . سید محمدتقی خوانساری بر چشمه‌ساران حضور، پیشین، ص 48.

[13] . مرزبان ایمان و یقین، پیشین، ص 23.

[14] . محمدشریف‌رازی، پیشین، ص 145.

[15] . ر.ک، عراقی، مجتبی، ویژه‌نامه‌ی آیت‌الله خوانساری، مجله‌ی مجموعه‌ی حکمت، ش12 (سال اول)، قم، 13 مهر 1331، ص 21-22.

[16] . زندگی سیاسی و اجتماعی آیت‌الله العظمی حاج سید محمدتقی خوانساری، پیشین، ص 29.

[17] . همان، ص 29.

[18] . همان.

[19] . مجله‌ی مجموعه‌ی حکمت، پیشین، ص 152.

[20]. برهانی، مرجان، تحولات فکری حوزه علمیه قم (1357 - 1301)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1401، ص 125.

[21]. شکرالله اسدی مبرهن، پیشین، ص 54.

[22]. مرحوم آیت‌الله سید حسین بدلا در خاطرات خویش از ضعف مزاج و بیماری‌های گوناگون مرحوم خوانساری خاطراتی را نقل کرده است. (سید حسین بدلا، هفتاد سال خاطره، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 59)

[23]. سید محمدتقی خوانساری بر چشمه‌ساران حضور، پیشین، ص 53.

[24]. محمد شریف‌رازی، پیشین، ص 150.

[25]. ریحان‌یزدی، سیدعلیرضا، آیینه‌ی دانشوران، قم، انتشارات کتابخانه‌ی آیت‌الله نجفی‌مرعشی،1372، ص 80.

[26]. علمای بزرگی در محضر علمی و درس ایشان تربیت شدند که اغلب از فضلای سرشناس به شمار می‌رفتند، از جمله: 1.میرزا ابوالقاسم دانش‌آشتیانی 2.سید احمد خسروشاهی تبریزی 3.سیدجلال شهیدی محلاتی 4.میرزا رضی‌تبریزی 5.شیخ عبدالجواد اصفهانی 6.میرزا عبدالرحیم مدرس‌تبریزی 7.سید محمدباقر طباطبایی‌سلطانی 8.شیخ محمدعلی عراقی (اراکی) 9.شیخ ابوالمکارم رشتی 10.سید احمد خرم‌آبادی 11.سید حسین رسولی 12.شهید دکتر سید محمد حسینی‌بهشتی 13.سید حسین موسوی‌کرمانی 14.شهید محراب شیخ عطاءالله اشرفی‌اصفهانی 15.شهید محراب شیخ محمد صدوقی‌یزدی 16.سید حسین بدلا 17.شیخ مجتبی عراقی 18.شیخ محمدولی هرسینی 19.سید مصطفی خوانساری 20.شیخ غلامرضا فقیهی و دیگران. برای آشنایی بیشتر با شاگردان معظم‌له. ر.ک. مرزبان ایمان و یقین، پیشین، ص 353 – 423.

[27] . قلی‌زاده علیار، مراجع ثلاث، پیشین، ص 34-35.

[28] . سید محمد تقی خوانساری، بر چشمه‌سازان حضور، پیشین، ص 29 تا 35. همچنین برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: صادقی‌تهرانی، محمد ، نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی 1920 عراق و نقش علما مجاهد اسلام، انتشارات دارالفکر، 1358.

[29] . مجله نور علم، شماره 6، 1363، ص 99.

[30] . همان، ص 100.

[31]. سید محمدتقی خوانساری بر چشمه‌ساران حضور، پیشین، ص 34 – 40.

[32]. سید مهدی ابن‌الرضا، ضیاء الابصار فی ترجمه علماء خوانسار، جزء اول، قم، انتشارات انصاریان، 1382، ص 498.

[33]. این شکنجه‌ها از زبان خود مرحوم خوانساری و توسط افراد نزدیک و شاگردان او نقل شده است. ر.ک: مجله‌ی حوزه، شماره‌ی اسفند 1360؛ حسن ایدرم، سید محمدتقی خوانساری بر چشمه‌ساران حضور، ص 42 – 44.

[34] . مراجع ثلاث، پیشین، ص 29.

[35] . همان. گفتنی است مجله‌ی نور علم، ش 6، مهرماه 1363، ص 100 به جای راجه‌ی هندی، یکی از بزرگان عرب را که عامل آزادی آیت‌الله خوانساری بوده است، معرفی کرده است.

[36] راعی گلوجه، سجاد، آن همه استبداد؛ آن همه بدعهدی، زمانه سال دوم، دی 1382، شماره 16، ص 31 تا 37.

[37] . بر چشمه‌سازان حضور، پیشین، ص 106.

[38]. حکایت کشف حجاب، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 133، ص 133.

[39] . مراجع ثلاث، پیشین، ص 44.

[40] . آثار الحجه، ج 1، همان، ص 155.

[41] . ر.ک، آن همه استبداد؛ آن همه بدعهدی، پیشین.

[42] . برچشمه‌ساران حضور، پیشین، ص 107.

[43] . همان، ص 108.

[44] . بر چشمه‌ساران حضور، پیشین، 62.

[45] . مراجع ثلاث، پیشین، ص 41.

[46] . آیت‌الله خوانساری تا سال 1323 ش که آیت‌الله بروجردی به قم آمد، نماز جمعه را همچنان اقامه می‌کرد و مدتی بعد هم ادامه ‌داد. اما چون آیت‌الله بروجردی به زعامت حوزه رسید و از نظر فتوا کفایت نماز جمعه را به جای نماز ظهر مورد تردید قرار داد، آیت‌الله خوانساری هم صلاح در آن دانست که نماز را خود ادامه دهند. از آن پس به شاگردش آیت‌الله اراکی سفارش کرد که نماز جمعه را او برپا دارد. آیت‌الله اراکی هم با جمعیت اندکی در مسجد امام ‌حسن عسکری(ع) اقامه می‌کرد. نماز جمعه به امامت آیت‌الله اراکی تا اوایل انقلاب اسلامی در قم برپا می‌گردید تا این که امام ‌خمینی به قم بازگشت. آیت‌الله اراکی به محضر امام رسید و اقامه‌ی نماز جمعه را به عهده‌ی امام واگذار کرد و گفت: شما الان حکومت اسلامی دارید و مقتدر هستید، نماز جمعه را هم اقامه فرمایید. امام هم امامت جمعه را برای آقای اراکی ابقا کرد. ایشان تا مدتی همچنان نماز جمعه را اقامه می‌کرد تا این که به علت کبر سن از اقامه‌ی آن اجتناب نمود. همان.

[47] . مراجع ثلاث، پیشین، ص 36.

[48] . همان.

[49] . هفتاد سال خاطره، همان، ص 57-58.

[50] . همان.

[51] . همان.

[52] . برای آشنایی با برخی از اشخاصی که در نماز باران شرکت داشتند. ر.ک، مرزبان ایمان و یقین، پیشین، ص 277 تا 312.

[53] . هفتاد سال خاطره، پیشین، ص 58.

[54] . بر چشمه‌ساران حضور، پیشین، ص 78.

[55] . مراجع ثلاث، پیشین، ص 38.

[56] . زندگی سیاسی و اجتماعی آیت‌الله العظمی حاج سید محمدتقی خوانساری، پیشین، ص 129.

[57]. جعفریان رسول، جریان‌ها و جنبش‌های مذهبی-سیاسی ایران (سال‌های 1320-1357)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، 1381، ص 135.

[58]. مدنی، جلال‌الدین، «آیت‌الله کاشانی و مسئله‌ی فلسطین»، فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره 6 و 7، سال 1371.

[59]. زندگی سیاسی و اجتماعی آیت‌الله العظمی حاج سید محمدتقی خوانساری، پیشین، ص 137-138.

[60] . همان، ص 41.

[61] . همان، ص 42.

[62] . مجله‌ی مجموعه‌ی حکمت، پیشین، ص 21.

[63] . زندگی سیاسی و اجتماعی آیت‌الله العظمی حاج سید محمدتقی خوانساری، پیشین، ص 99. همچنین ر.ک علم ،مصطفی، نفت، قدرت واصول: ملی شدن نفت ایران وپیامدهای آن، ترجمه غلامحسین صالحیار، تهران، اطلاعات، 1371، ص 128.

[64] . تحولات فکری حوزه علمیه قم، پیشین، ص 119.

[65] . بر چشمه‌سازان حضور، پیشین، 111.

[66]. روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، به کوشش گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران و اروپا، قم، انتشارات دارالفکر، 1358، ص 88-90.

[67] . تحولات فکری حوزه علمیه قم، پیشین، ص 121.

[68] . مرزبان ایمان و یقین، پیشین، ص 449.

[69] . مجله‌ی مجموعه‌ی حکمت، پیشین، ص 48.

[70]، عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، یک‌صد سال مبارزه روحانیت مترقی، جلد 3، قم، دفتر نشر نوید اسلام، ۱۳۵۸، ص 67.

[71]. طبقات اعلام الشیعه، پیشین، ص 246.

[72]. زندگی سیاسی و اجتماعی آیت‌الله العظمی حاج سید محمدتقی خوانساری، پیشین، ص 185-186.





اجازه اجتها آیت‌الله خوانساری به آیت‌الله سیدمصطفی صفایی خوانساری



اجازه آیات عظام شیخ محمدحسین کاشف الغطاء و سیدمحمدتقی خوانساری به دکتر مهدی محقق خراسانی



اجازه آیت‌الله خوانساری به آیت‌الله سیدمحمدعلی ابن‌الرضا



اجازه آیت‌الله‌العظمی سیدابوالحسن اصفهانی به آیت‌الله سید مرتضی مستجاب‌الدعواتی اصفهانی که آیت‌الله خوانساری نیز در ذیل آن را تأیید کرده‌اند



استفتاء از آیت‌الله خوانساری پیرامون حجاب



استفتاء از آیت‌الله خوانساری راجع به یک موقوفه در اهواز



پاسخ مثبت آیت‌الله خوانساری به استفتاء مبنی بر مشارکت در مجلس شورای ملی



تلگراف آیات ثلاث (خوانساری، سیدمحمدحجت و سیدصدرالدین صدر) به ریاست مجلس شورا در اعتراض به توهین نسبت به مقدسات مذهبی از طرف نمایندگان



دستخط آیت‌الله خوانساری از مکه مکرمه به خانواده برای احوالپرسی



روزنامه اطلاعات؛ ۲۴ بهمن ۱۳۲۹



سؤالات و استفتائات آیت‌الله مستجابی از آیت‌الله العظمی خوانساری



سؤالات و استفتائات آیت‌الله مستجابی از آیت‌الله خوانساری



سؤالات و استفتائات آیت‌الله مستجابی از آیت‌الله‌العظمی خوانساری



قدردانی آیت‌الله خوانساری از حجت‌الاسلام فلسفی در مورد اقدامات ضدبهاییت



نامه آیت‌الله خوانساری از قم راجع به حسینیه اصفهانیها



نامه آیت‌الله خوانساری به آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی



نامه آیت‌الله خوانساری به آیت‌الله سیدمصطفی صفایی خوانساری در زمان حیات آیت‌الله سیداحمد صفایی خوانساری



نامه آیت‌الله خوانساری به آیت‌الله شهید حاج شیخ محمد صدوقی



نامه آیت‌الله خوانساری به آیت‌الله شیخ علی آقا خوانساری



نسب‌نامه آیت‌الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری



نظرخواهی آیت‌الله کاشانی از آیت‌الله خوانساری درباره کاندیداتوری نماینده یا نمایندگان مورد وثوق در مجلس شورا



آیات سیدمحمدتقی خوانساری و سید ابوالقاسم کاشانی



آیت‌الله العظمی خوانساری



آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری



آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری به همراه فرزند و برخی اطرافیان در سفر به هندوستان



آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری در حاشیه یکی از سفرها به تهران. دکتر چهرازی و حسن گرامی در کنار ایشان دیده می شوند



آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری در حاشیه یکی از سفرها به تهران. دکتر چهرازی و حسن گرامی در کنار ایشان دیده می‌شوند



آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری در سفر به همدان. آیت‌الله سید نصرالله بنی صدر در کنار وی دیده می‌شود



آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری در کنار آیات عظام سید حسین بروجردی و سید ابوالقاسم کاشانی در قم



آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری در کنار آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی



آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری در کنار آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی در حال اقامه نماز بر پیکر آیت‌الله فیض قمی



آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری در کنار برخی اعضای فداییان اسلام در مدرسه فیضیه قم. آیت الله سید مرتضی مستجابی در کنار ایشان دیده می شود



آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری در کنار فرزندش آیت‌الله سید محمدباقر خوانساری



آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری



آیت‌الله العظمی سیدمحمدتقی خوانساری



آیت‌الله خوانساری



بیت آیت‌الله سید اسدالله خوانساری و محل تولد آیت‌الله خوانساری برگرفته از کتاب مرزبان ایمان و یقین



تشییع پیکر آیت‌الله خوانساری



تصاویر بیت سید اسدالله خوانساری پدر آیت‌الله خوانساری و محل تولد معظم‌له



جنازه آیت‌الله خوانساری روی دوش مردم



حضرت آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری



در کنار آیت‌الله کاشانی



محفل تدریس آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری در مدرسه فیضیه قم



نمایی از نماز باران آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری در بیابان‌های اطراف قم


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.