مروری بر دوران نخست وزیری و دولت جعفر شریف‌امامی


14 اسفند 1401


مقدمه

جعفر شریف‌امامی ‌کسی که از او به عنوان ذخیره حکومت پهلوی یاد می‌شد، دو بار بر مصدر نخست‌وزیری نشست. دولت اول او بعد از کنار رفتن دولت دکتر منوچهر اقبال به دلیل تقلب در انتخابات مجلس، روی کار آمد و کمتر از 9 ماه دوام آورد. دولت دوم وی در آخرین ماه‌های حکومت پهلوی و در زمانی که بعد از سال‌ها دیکتاتوری محمدرضا شاه، بحران‌های اجتماعی و اقتصادی شدیدی گریبانگیر حگومت شده بود؛ به قدرت رسید. محمدرضا شاه در تلاش بود با روی کار آوردن شریف‌امامی، موج انقلابی مردم را کنترل کند به همین دلیل کابینه وی را با یک سری اقدامات اصلاحی که در سال‌های پس از کودتای 28 مرداد بی‌سابقه بود جایگزین کابینه آموزگار کرد. در این بین شریف‌امامی نیز قصد داشت با تمهیداتی از جمله دادن یک سری امتیازات و وعده‌ها، مخالفان و توده‌ها را به سوی خود جلب نماید و از تب انقلابی ایران بکاهد و آن را برای همیشه خاموش نماید. با این همه دولت وی نتوانست در برابر عزم و اراده ملت کاری از پیش ببرد و در نهایت بدون هیچ موفقیتی در 14 آبان 1357 سقوط کرد. نوشتار حاضر پس از بررسی اجمالی دولت اول جعفر شریف‌امامی‌ به بررسی عوامل تشکیل دولت دوم وی، واقعه 17 شهریور، اعتصابات سراسری در دوره نخست‌وزیری شریف‌امامی، فاجعه مسجد جامع کرمان و سرانجام علل شکست دولت شریف‌امامی‌ می‌پردازد.

 

دولت اول شریف‌امامی‌

هنگامی ‌که انتخابات دوره بیستم مجلس در تابستان 1339 برگزار شد و دولت دکتر منوچهر اقبال در آن به نفع نامزدهای حزب ملیون (که رهبری آن به عهده نخست‌وزیر بود) دست به تقلب زد، هیاهویی بزرگ به پاخاست.[1]

آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی که بعد از کودتای 28 مرداد با فشار رژیم خانه‌نشین شده بود با صدور اعلامیه‌ای، امر انتخابات را غیرآزاد خواند و خواهان توقف و ابطال آن شد.[2] در شهریور ماه سال 1339 معترضان دست به اعتصاب زدند و از شاه خواستند انتخابات را لغو کند. در پی این درخواست، بازاریان هم در سراسر کشور اعتصاب کردند و بازار تعطیل گردید.[3] عده‌ای از نامزدها که به صورت آزاد و غیرحزبی در انتخابات شرکت کرده بودند نیز در خانه آیت‌الله سید عبدالله بهبهانی گردهم آمده از او خواستند با انتشار اعلامیه‌ای با انتخابات مخالفت کند. آیت‌الله بهبهانی در تلگرافی به شاه با توجه به خواست و تقاضای عموم مردم خواستار ابطال انتخابات شد. بازار هم در اقدامی‌ دیگر در حمایت از این تلگراف اعتصاب را از سر گرفت.[4]

علاوه بر اعتراضات داخلی و جنجال نامزدها، مطبوعات آمریکا و اروپا نیز فضاحت انتخابات ایران را پوشش دادند و این امر در میان دولتمردان غربی واکنش‌هایی برانگیخت.[5]

شاه که از طغیان افکار عمومی و تعطیلی بازار به وحشت افتاده بود چاره‌ای جز این ندید که منوچهر اقبال را کنار بگذارد و در اقدامی‌نمادین از نحوه برگزاری انتخابات ابراز نارضایتی کرده، از همه نمایندگان بخواهد دسته‌جمعی استعفا کنند. اقبال هم روز 7 شهریور گفت: «...چون خاطر خطیر ملوکانه خشنود نیست و چون خاطرمبارک برای جان‌نثار در نخستین درجه از اهمیت است، استعفای دولت را به پیشگاه همایونی تقدیم می‌دارم...»[6]

 

کابینه شریف‌امامی

بعد از آن‌ که دکتر منوچهر اقبال در 7 شهریور از مقام نخست‌وزیری استعفا کرد. شاه، جعفر شریف‌امامی‌ را که فن‌سالاری با تجربه بود، مأمور تشکیل کابینه کرد.[7]

جعفر شریف‌امامی ‌که پیش از این سابقه مسئولیت در دوره حاجعلی رزم‌آرا، حسین علاء و دکتر محمد مصدق را نیز داشت، از جمله افرادی بود که در دستگاه پهلوی پرورش یافته بود تا برای چنین روزی به عنوان مهره شاه و انگلیس در صحنه سیاسی ایفای نقش نماید. شریف‌امامی ‌در مجلس سنا، در مقام یک سناتور با قرارداد کنسرسیوم به مخالفت ظاهری پرداخت. نام پدر وی، محمد‌حسین، فردی بود ملبس به لباس روحانی و مشهور به حاج شیخ نظام‌الاسلام (العلماء) که در دستگاه سید محمّد امامی امام‌جمعه‌ وقت تهران خدمت می‌کرد. از طرفی شریف‌امامی با خانواده معظمی‌ها نسبت داشت. و دکتر عبدالله معظّمی، نماینده‌ مجلس شورای ملی بود که در دوره هفدهم مجلس به ریاست مجلس شورای ملی رسید و سیف‌الله معظمی وزیر پست و تلگراف و تلفن در دولت ملی دکتر محمد مصدق بود. از آن جایی که این دو برادر در شمار رهبران ارشد جبهه ملی بودند، بر مقبولیت شریف‌امامی افزوده بود.

در مجموع با ویژگی‌هایی که شریف‌امامی داشت کارگردانان سیاست ایران به این نتیجه رسیدند، شاید او بتواند نیروهای معارض را به خود جلب کند. فردی میانه‌رو که ظاهراً با خشونت سروکاری نداشت و به عضویت احزاب دولتی هم درنیامده بود. بسیاری از گروه‌ها در ابتدا فکر می‌کردند که دولت شریف‌امامی‌ نوعی «دولت آشتی ملی» است؛ اما با تشکیل دولت و اقدامات بعدی مشخص شد که او هم دست‌نشانده‌ای بیش نیست. در واقع شاه که از سوی نیروهای داخلی زیر فشار قرار داشت و هجوم تبلیغاتی دمکرات‌های آمریکا هم آن را دو چندان کرده بود، به پیشنهاد انگلستان برای کاهش تشنجات داخلی و فشار خارجی، شریف‌امامی را به نخست‌وزیری برگزید. او‌ با شعار آزادی احزاب، فضای باز سیاسی، اصلاحات اداری و اقتصادی به استقبال معارضان داخلی و حزب دمکرات آمریکا رفت.[8]

شریف‌امامی‌ پس از چند روز مذاکره با شاه، وزیران خود را معرفی کرد؛ اما نتوانست او را مجاب نماید که وزرای مورد نظر خودش را به کابینه ببرد. زیرا شریف‌امامی‌ هم می‌بایست مانند حسین علاء و دکتر اقبال به وزرای مورد تأیید شاه تن می‌داد: دکتر محمد سجادی نایب نخست‌وزیر و سرپرست وزارت بازرگانی، دکتر جهانشاه صالح وزیر بهداری، دکتر محمد مهران وزیر فرهنگ، سرلشکر ولی انصاری وزیر راه، سرلشکر علی‌اکبر ضرغام وزیر دارایی، دکتر محمدعلی هدایتی وزیر دادگستری، دکتر عبدالحسین اعتبار وزیر پست و تلگراف، سپهبد مهدی علوی‌مقدم وزیر کشور، سپهبد علی‌اصغر نقدی وزیر جنگ، دکتر طاهر ضیایی وزیر صنایع و معادن، دکتر احمدعلی بهرامی ‌وزیر کار، محمد رضی ویشکایی وزیر گمرکات و انحصارات، حسن نبوی وزیر مشاور و معاون پارلمانی، خسرو هدایت وزیر مشاور و قائم‌مقام نخست‌وزیر در سازمان برنامه، یدالله عضدی وزیر امور خارجه، ابراهیم مهدوی وزیر کشاورزی، نصرت‌الله معینیان وزیر مشاور و سرپرست امور تبلیغات. معجونی که شریف‌امامی‌ جمع کرده بود شامل افراد با تجربه مانند دکتر سجادی با سابقه چندین‌ ساله در وزارت و مقدم، ضیایی، ویشکایی و بهرامی ‌که برای نخستین ‌بار به مقام وزارت رسیده بودند. نخست‌وزیر تنها در انتخاب دو نفر آزادانه عمل کرد: ضیایی، رفیق گرمابه و گلستان شریف‌امامی‌ و ویشکایی که داماد خانواده معظمی‌ها بود.[9]

البته سیاست خارجی و امور نظامی ‌در اختیار و کنترل آمریکا بود که منویات خود را از طریق شاه اعمال می‌کرد، لذا پست وزارت خارجه در ارتباط مستقیم شاه قرار داشت. شریف‌امامی‌ می‌گوید هنگام معرفی وزرا شاه خطاب به عضدی، کاندیدای مقام وزارت امور خارجه گفت: «توجه داشته باشید که شما وزیر من هستید، و در طول چند ماه وزارتش به‌طور مستقیم با شاه در ارتباط بود.» با توجه به مسئله انتخابات و اهمیت آن برای دربار، شاه، علوی‌مقدم ـ رئیس شهربانی ـ را که تنها از شاه حرف‌شنوی داشت به وزارت کشور منصوب کرد. در مهر و آبان، کابینه ترمیم شد و مهندس ابوالحسن بهنیا جای ولی انصاری را در وزارت راه گرفت و دکتر عیسی صدیق هم جایگزین دکتر مهران در وزارت فرهنگ شد.

وظیفه اصلی شریف‌امامی‌ در ابتدای دوران اول نخست‌وزیری‌اش برگزاری آبرومندانه انتخابات مجدد مجلس بیستم بود. در انتخاباتی که دولت او در زمستان 1339 برگزار کرد، معدودی از نیروهای مستقل و حتی یکی دو تن از شخصیت‌های نزدیک به جبهه ملی مانند اللهیار صالح به مجلس راه یافتند. اما دکتر علی امینی که از جدی‌ترین منتقدان برگزاری انتخابات اول توسط دولت اقبال بود، بار دیگر از ورود به مجلس باز ماند.

از حوادث دوران شریف‌امامی، یکی بهبود روابط ایران و شوروی و قطع حملات رادیویی مسکو[10] بود و دیگر تجدید انتخابات دوره بیستم. دولت شریف‌امامی‌ انتخابات دوره بیستم را تجدید کرد و در اسفندماه 1339 مجلس افتتاح شد.[11]

در مجموع با آن ‌که شریف‌امامی‌ از سرسپردگان رژیم پهلوی و سیاستمداران انگلیس در ایران بود؛ اما در آن حد از توانایی قرار نداشت که بتواند به مشکلات گریبانگیر کشور پایان دهد. او، خود بر این عقیده بود که با توجه به شناختی که از مشکلات و بحران‌های اقتصادی کشور داشت انتخابش برای این مقام طبیعی بود؛ ولی اذعان کرد که برنامه‌ای برای حل معضلات کشور نداشت. ترکیب کابینه و نوع انتخاب وزرایش هم مؤید این نظر اوست. به‌طور کلی روی کارآمدن او فرصت مناسبی در اختیار طرفداران رژیم پهلوی و انگلیس و طرفداران سیاست آمریکا قرار داد تا با تجدید قوا و با نگرش‌ها و تکنیک مؤثرتری وارد عمل شوند.[12] در واقع با روی کار آمدن شریف‌امامی حکومت و طرفداران آن فرصتی یافتند تا در شرایطی به نسبت آرام‌تر از اواخر نخست‌وزیری منوچهر اقبال، راه‌کارهای اساسی‌تر جهت برون‌رفت حکومت از وضعیت بحرانی را مورد بررسی قرار دهند.

از سوی دیگر انتخاب جان اف. کندی به ریاست ‌جمهوری آمریکا شرایط بین‌المللی را به کلی دگرگون کرد. کندی اعتقاد داشت بهترین شیوه جلوگیری از نفوذ کمونیسم در کشورهای جهان سوم، انجام اصلاحاتی است که زمینه گسترش این ایده را از میان ببرد. یکی از زمینه‌هایی که در کشوری مانند ایران برای چنین اصلاحاتی در نظر گرفته می‌شد، اصلاحات ارضی بود. روحانیون ایران به رهبری آیت‌الله سید حسین طباطبایی بروجردی به انجام چنین اصلاحاتی رضایت نمی‌دادند.[13] اما درگذشت آیت‌الله بروجردی در فروردین 1340 فرصتی برای رژیم به وجود آورد که این اصلاحات را با دردسر کمتری به اجرا بگذارد. انتخاب آمریکا برای اجرای اصلاحات ارضی، علی امینی بود. بنابر این هنگامی ‌که شریف‌امامی‌ در جریان استیضاح در مجلس (بر سر برخورد خشونت‌آمیز پلیس با معلمان اعتصابی)[14] ناچار به استعفا شد و علی امینی جای او را گرفت.[15]

گزارش اظهارات شریف‌امامى پس از استعفا، به دوستان خود چنین است: «از روز اول تصمیم داشته به مجرد اینکه با ناملایماتى روبرو شد فوراً از کار کناره‌گیرى کند، زیرا یقین حاصل کرده بود که اگر نظر مقام شامخ سلطنت نسبت به ایشان مساعد باشد، ناملایماتى به وجود نمى‌آید.»[16]

در حاشیه این گزارش تحلیل شد که: «نقش مجلس در برابر دولت وى و عمل مأمورین انتظامى که بدون موافقت وى به طرف معلمین تیراندازى کردند، نشان مى‌داد که بازى پشت پرده علیه ایشان جریان دارد و ناگزیر تصمیم به استعفا گرفت.»

همچنین احمد آرامش(برادر زن شریف‌امامی) در خردادماه 1340 درباره علت استعفای شریف‌امامی‌ گفت:

«دولت شریف‌امامى را کودتاى سفید امریکایى‌ها ساقط کرد و همین کودتاى سفید دولت آقاى دکتر امینى را مصدر کار نموده است. عامل اصلى این کودتا کلنل اسمیت و کلنل یاتسویچ امریکایى بودند... از ابتدا سیاست امریکا نسبت به دولت شریف‌امامى نظر خوبى نداشت و علت تصمیم ناگهانى آنان به ساقط کردن دولت نیز این بوده است که مشارالیه چند شب در هیئت دولت در مورد لزوم اتخاذ روش جدیدى از طرف هیئت دولت بحث کرده... پس از چند شب مذاکره و تبادل نظر تقریباً اکثریت قریب به اتفاق اعضاى هیئت دولت گذشته با وى هم عقیده شدند و کمیته سرى به نام (کمیته فکر و طرح‌ها) به وجود آوردند و قرار بر این بود که آقاى نخست‌وزیر به مسکو رفته و در آنجا رسماً اعلام کند که ایران از پیمان سنتو خارج شده و به این ترتیب امتیازاتى از روس‌ها بگیرد و همچنین قصد داشتند که به نحو کاملاً جدى از کنسرسیوم مزایاى بیشترى مطالبه نماید... ولى آمریکایى‌ها از این موضوع مستحضر شده بودند... موجبات سقوط دولت شریف ‌امامى را فراهم ساختند.»[17]

 

دولت دوم مهندس جعفر شریف‌امامی‌

وضع کشور قبل از دولت دوم شریف‌امامی‌

افزایش نارضایتی‌ها و گسترش بحران سیاسی و اقتصادی که از نیمه سال 1356 آغـاز گردید، در ایام ماه رمضان (مرداد ماه) 1357 به سرعت در حال افزایش بود و پس از آتش‌سـوزی سـینما رکـس آبادان شدت یافته بود، تا جایی که شاه و نخبگان رژیـم را بـه هـراس انـداخت تـا بـه یـک بـازنگری در تاکتیک‌ها و اهداف سیاسی موجود بپردازند، تا به نوعی با یک سری سازوکارهای جدیـد اوضـاع رو به بحران را به آرامش تبدیل کنند.[18]

از همین رو، آنان با توجه بـه افـزایش اعتراضـات نیروهـای مـذهبی و همچنـین نیروهـای ملـی و تحصیل کرده تصمیم گرفتند تا با استعفای آموزگار و انجام یک سری اقـدامات دموکراتیـک و مـذهبی پشتیبانی مردمی را که در حال از دست رفتن بود برای رژیم فراهم کننـد. لـذا نخـست وزیـر جدیـد رژیم یعنی شریف‌امامی را با شعار دولت آشتی ملی در 5 شهریور ماه 1357 روی کار آوردند. بنابراین آنچه که در این برهه زمانی عینیت و نمود پیـدا کـرده بـود فراگیـر شـدن خیزش انقلابـی و سرایت کردن در لایه‌های مختلف اجتماعی جامعه ایران بود. لذا رژیم پهلوی بـرای کنـد کـردن مـوج انقلابی و به دنبال آن خنثی کردن این موج طوفان‌زا، تدابیری تـازه اندیـشید کـه برآمـده از نیازهـای جنبش انقلابی بود. از همین رو، شاه با انتخاب شریف‌امامی به مقام نخست وزیری می‌خواست چنـین وانمود کند که از گذشته بریده و قصد دارد به ارزش‌های سنتی و اسلامی کشور باز گردد.[19]

 

علت انتخاب شریف‌امامی‌برای نخست وزیری

محمدرضا پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ در خصوص علت انتصاب شریف‌امامی‌ به ریاست دولت می‌نویسد:

در پایان ماه اوت، رئیس ساواک ژنرال مقدم، از سوی یک شخصیت بلند پایه مذهبی [شریعتمداری] که بدیهی است نام او را نمی‌توانم ذکر کنم نزد من آمد. این شخص به ژنرال گفته بود قربان، از شما استدعا دارم کار چشمگیری انجام دهید. به نفع همه است... در آن اوضاع و احوال چه اقدام چشمگیری می‌توانستیم انجام دهیم؟ چنین به نظرم رسید که یک دولت تازه کفایت می‌کند. دولتی که بیشترین آزادی ممکن را به آن داده باشم. آقای آموزگار که با او بی‌پرده صحبت کرده بودم، استعفایش را به من تقدیم داشت و آن را پذیرفتم. این کار اشتباه بزرگی بود. من هرگز نمی‌بایست بگذارم این مشاور بی‌غرض و عاقل کنار برود. جانشین او، آقای شریف‌امامی‌ لازم دید بر آنچه تا کنون انجام گرفته خط بطلان بکشد.[20]

در انتخاب شریف‌امامی‌ برای نخست وزیری چند عامل بیش از همه تأثیر داشت. یکی از علت‌های آن را باید در تصورات محمدرضا شاه درباره انگلیس یافت. شاه در تحلیل وقایع، سال‌های 1357 و 1320 را به هم وصل کرد؛ زیرا به زعم محمدرضا شاه رفتار انگلیس با او در یک سال اخیر (1357) همانند رفتاری است که در سال 1320 با پدرش کردند.

همچنین از یک سال پیش که رادیو بی‌بی‌سی به انعکاس وقایع و رویدادهای داخلی ایران پرداخت، ساواک به شاه گزارش می‌داد که شنوندگان این رادیو در داخل زیاد شده‌اند. شاه در این توهم افتاد که انگلیسی‌های موذی، انتقام سال‌های دهه 40 را از او می‌گیرند؛ زیرا در آن دوران سیاست شاه نزدیکی و وابستگی بیشتر به آمریکا بود. از طرفی هر چه روزها گذشت و حرکت‌های ضد رژیم گسترش یافت، شاه بیشتر از جانب انگلیس احساس خطر می‌کرد.[21]

روابط نزدیک شریف‌امامی‌ با انگلیسی‌ها و این توهم که او در مقام ریاست فراماسونری ایران می‌تواند نظر موافق انگلیسی‌ها و حمایت آن‌ها را از رژیم جلب نماید و از انتشار اخبار و گزارش‌های رادیو لندن درباره اوضاع ایران که به نظر شاه موجب تشجیع مخالفان و تشدید بحران می‌شد جلوگیری به عمل آورد.[22]

همچنین شریف‌امامی‌ از خانواده‌ای روحانی بود، با برخی از آیات رابطه دوستی داشت و چند سال میزبان شخصیت‌های مذهبی که از کشورهای عربی به ایران می‌آمدند، بود.[23] انتساب او به خانواده مذهبی و ارتباط او با انگلیسی‌ها دو عامل اصلی انتخاب شریف‌امامی‌ به نخست وزیری بود تا رضایت هر دو را به نظر شاه جلب کند.

البته توصیه چند شخصیت بلندپایه آمریکایی و انگلیسی به محمدرضا که اقدامات اساسی‌تری برای جلب رضایت مردم انجام دهد در انتخاب شریف‌امامی‌ مؤثر بود از جمله شخصیت‌هایی که به محمدرضا پیشنهاد انجام اصلاحات اساسی‌تری داده بودند می‌توان به فردریک مالی وزیر دفاع انگلیس، رونالد ریگان نامزد حزب جمهوری‌خواه آمریکا و خانم مارگارت تاچر رئیس حزب محافظه کار انگلیس، اشاره کرد.[24]

 

اعضای کابینه و برنامه‌های دولت شریف‌امامی‌

شریف‌امامی پس از اینکه اعضای کابینه خود را به تأیید شاه رساند، روز یکشنبه 19 شهریور 1357 کابینه خود را به شرح زیر به مجلس شورای ملی معرفی کرد:

وزیر امور خارجه- امیر خسرو افشار قاسملو، وزیر بازرگانی- محمدرضا ویشکائی، وزیر راه و ترابری- حسن شالچیان، وزیر دادگستری- محمد باهری، وزیر علوم و آموزش عالی- هوشنگ نهاوندی، وزیر امور اقتصادی و دارایی- محمد یگانه، وزیر جنگ- ارتشبد رضا عظیمی، وزیر مشاور در امور پارلمانی- عزت‌الله یزدان‌پناه، وزیر پست و تلگراف و تلفن- کریم معتمدی، وزیر مشاور در امور اجرایی- منوچهر آزمون، وزیر آموزش و پرورش- منوچهر گنجی، وزیر صنایع و معادن- محمدرضا امین، وزیر بهداری و بهزیستی- نصرالله مقتدر مژدهی، وزیر مشاور و سرپرست سازمان اوقاف- علینقی کنی، وزیر کشاورزی و عمران روستایی- امیر حسین امیر پرویز، وزیر کشور- عباس قره‌باغی، وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه بودجه- حسنعلی مهران، وزیر نیرو- جهانگیر مهدمینا، وزیر کار و امور اجتماعی- محمدکاظم ودیعی، وزیر فرهنگ و هنر- محسن فروغی، وزیر مسکن و شهرسازی- پرویز آوینی، وزیر اطلاعات و گردشگری- محمدرضا عاملی تهرانی، معاون نخست وزیر- علی فرداد.[25]

شریف‌امامی در برنامه‌هایی که در مجلس برای اصلاح امور کـشور مطـرح نمـود اعـلام کـرد کـه نسبت به اصلاح یا تغییر و یا در صورت لزوم، لغو قوانین نامتناسب به سرعت اقدام خواهد کرد و در اجرایی کردن قوانین لازم الاجرا چندان دقت و مراقبت خواهد نمود که حتی مواردی از آن نیـز بـرای یادآوری جا نماند.

محورهای اصلی برنامه اعلام شده توسط شریف‌امامی در بخش اقتصادی حمایت از بخش کشاورزی، کاهش اتکاء به درآمد نفت، تأمین عدالت اجتمـاعی بیـشتر در توزیـع درآمدها، کاهش کسری بودجه دولت و... بود. برنامه دولت شریف‌امامی در بعد اجتماعی و رفاهی، ، احداث خانه‌های سازمانی برای گروه‌های کـم‌درآمـد و کارکنان دولت با همکاری بخش خصوصی، فراهم آوردن محیطی امن بـرای کـارگران و کارفرمایـان بـرای افـزایش بهره‌وری، ارتقای سطح زندگی در مناطق روستایی و... بود.

همچنین در بعد سیاسی برنامه محوری دولت شریف‌امامی اعطای برخی آزادی‌های سیاسی از قبیل آزادی فعالیت احزاب، آزادی مطبوعات و آزادی زندانی‌های سیاسی بود. شریف‌امامی علاوه بر آنکه از ایجاد آرامش به عنوان محور برنامه‌های دولت خود یاد کرد، عنوان نمود که« برنامه آن است که بین تمام طبقات سازش به وجود بیاوریم و با هم تفاهم کنیم.»[26]

 

ناهماهنگی در اعضای کابینه شریف‌امامی

کابینه‌ای که شریف‌امامی برای اداره کشور تدارک دیده بود، همه گروه‌های مناسب با نظام سیاسی سلطنتی را به قدر کافی در بر می‌گرفت، اما این دولت با توجه به شعار آشـتی ملـی و فـضای جدیـد سیاسی نتوانست از میان مخالفین خود، حتی گروه‌های سیاسی میانـه‌رو بـرای اداره کـشور یـارگیری نماید. به‌نظر می‌رسد که دو جریان اصلی در کابینه شریف‌امامی قابل شناسایی باشد:

1- جریان تندرو: افرادی بودند که در کابینـه شریف‌امامی تقاضـای اقـداماتی قـاطع، سـریع و انقلابی نسبت به کمبودها و مشکلات کـشور و مقابلـه صـریح بـا متخلفـان را داشـتند.

2- جریان محافظه‌کار: افرادی بودند که چندان به روش اصلاحی به صورت ضربتی در ابعـاد مختلـف اعتقـادی نداشتند تعدادی از وزرا بخصوص هوشنگ نهاوندی وزیر علوم، محمد بـاهری وزیـر دادگـستری، منوچهر آزمون وزیر مشاور در امور اجرائی، کاظم ودیعی وزیر کار و امور اجتمـاعی، بـه دولـتهـای قبلی حمله کرده و از اقدامات آنها به‌شدت تنقید می‌کردند. این افراد معتقد بودند که برای جلب رضایت مردم باید تغییرات کلی آن هم به صورت انقلابی در کشور صورت بگیرد و با فساد مبارزه شده و فاسدین سریعاً مجـازات گردنـد. از همـین رو مـی‌شـود گفت که این افراد جناح تندرو دولت را تشکیل می‌دادند و یک عده که در کابینه‌های گذشته حضور داشتند یا اصلاً در بحث‌ها حاضر نمی‌شدند و یا خیلی محافظه‌کارانه صحبت می‌کردنـد بقیـه افـراد هم بین این دو گروه به صورت معتدل و میانه‌رو بودند. به اعتقاد وزیر علوم و آموزش عالی هوشنگ نهاوندی اشتباهات بعـضی از مـسئولان اجرایـی در گذشته، برنامه‌های تشریفاتی و نمایشی، توزیع غیر عادلانه درآمـدها مخـصوصاً در سـال‌هـای بعـد از افزایش ناگهانی درآمد نفت ـ بستر نارضایی وسیع فعلی ـ اعتصاب‌ها اعتراض‌ها و تظاهرات صنفی را فراهم آورده است. از همین رو، مبارزه با فساد باید با حرکت بنیادی وسیع و عمیق و فـوری باشـد نـه یک تاکتیک حکومتی. این مباحث از زبان کسانی جاری می‌شد که وقت و انـرژی خـود را سـالها در همان بروکراسی اقتصادی و اداری حکومت پهلوی سپری کرده بودند.

در یک کلام جناح تندرو دولت اعتقاد داشت که تمام افـرادی کـه در ایـن 16سـال در راس کـار بودند، در این کشور متهم هستند و باید جلوی خروج این افراد را از کشور گرفت و بـرای رسـیدگی به اعمال آنان در این دوران نیز باید یک کمیسیون اعتماد ملی تشکیل گردد تا به کار این اشـخاص در دوره تصدی آن‌ها رسیدگی کند.

اما این جناح تندرو بیان نکردند که خود نخست وزیر نیز در این 16 سال یکـی از مـسئولین بلنـد پایه کشوری بوده است و در جریان بسیاری از مسائل و امور، بوده و خواه نـاخواه وی نیـز در ردیـف این متهمین قرار می‌گیرد.

بنابر این، در حالی که اعضای دولت از وفور برنامه‌ها و مـصوبات متعـدد بـرای مقابلـه بـا اوضـاع بحرانی جامعه ارائه می‌دادند از فقدان کارآیی دولت در اجرای تصمیمات نیـز شـکوه سـر مـی‌دادنـد.

وزرا بیشتر در مورد اشتباهات و عملکردهای نادرست دولت‌های قبـل داد سـخن داده امـا از ارائـه راهکارهای مطلوب فرا روی دولت جدید عاجز و ناتوان بودند. لذا گفتگوهـا و راه حـل‌های وزراء و نخست وزیر با وجود سطحی نگـری و نـاپختگی، آشـکارا از عمـق گـسیختگی اخلاقـی و اقتـصادی بالاترین ارکان حکومتی کشور حکایت داشت.[27]

ارتشبد قره‌باغی که ریاست وزارت کشور را در دولت شریف‌امامی عهـده‌دار بـود در ایـن بـاره می‌نویسد: «اعضای دولت نهایت حسن نیت را داشتند، ولی هیچ‌گونه هم‌آهنگی و توافق فکری در امور و حل مسائل کشور در میان آنها وجود نداشت، حتی بعضی مسائل مهم سیاسی، مثل اطلاعیـه دولـت یا تغییر مجدد تاریخ شاهنشاهی به تاریخ هجری شمسی و نظایر اینها بـدون مطـرح شـدن در هیئـت دولت، مستقیماً از طرف آقای شریف‌امامی نخست وزیر، و یا آقـای آزمـون سـخنگوی دولـت اعـلام می‌شد و هیچ یک از وزرا حتی کسانی که در دولت‌های قبلی شرکت داشته و آنها را تصویب نمـوده بودند، به این مصوبات اعتراض نمی‌کردند.»[28]

در مجموع واضح است که هر دو گروه به اصطلاح تندرو و محافظه‌کار دغدغه اصلاح واقعی کشور را نداشتند و به دنبال انجام کارهای نمایشی بودند تا مردم را فریب بدهند؛ زیرا اگر دغدغه مبارزه با فساد و اصلاح در دولت وجود داشت، باید به مخالفت با اصلی‌ترین عامل مفاسد مختلف، یعنی محمدرضا شاه، خانواده سلطنتی و دربار می‌پرداختند، در حالی که رئیس دولت و کابینه وی برای یاری رساندن به محمدرضا شاه روی کار آمده بودند.

 

اقدامات شریف‌امامی‌در بدو نخست وزیری

شریف‌امامی ‌برای جلب نظر روحانیون و مهار انقلاب کوشش وسیعی کرد؛ زیرا جامعه روحانیت اصلی‌ترین مخالف دولت وی بود. نخستین اقدام شریف‌امامی، الغاء تقویم شاهنشاهی و بازگردانیدن آن به تقویم هجری شمسی بود، سپس اعلامیه‌ای تحت عنوان «میهن در خطر است، مردم به پا خیزید» منتشر ساخت. او در این پیام خطاب به ملت نوشت: در فروغ قرآن، تعالیم عالیه اسلام و قانون اساسی، به نجات مملکت همت گماریم... موقع مملکت به حدی از سیاست رسیده است که به سامان در آوردن آن، جز همکاری همه نیروهای ملی و همه علاقه‌مندان به استقلال وطن و تمامیت ارضی ایران امکان پذیر نخواهد بود.[29]

از کارهای دیگر شریف‌امامی ‌بستن کازینوها و برچیدن قمارخانه‌ها، به منظور تحبیب عناصر مذهبی بود، وی همچنین مطبوعات را آزاد اعلام کرد. علاوه بر این پیشنهاد تشکیل یک دولت ائتلافی و به گفته خودش دولت آشتی ملی را مطرح کرد. در مورد حضرت امام خمینی اعلام کرد بازگشت ایشان به ایران بلامانع است. روزنامه اطلاعات پس از 14 سال در 7 شهریور عکس حضرت امام خمینی را در صفحه اول چاپ کرد، اما برنامه اعطای آزادی‌ها مورد تایید مردم قرار نگرفت و از بالا گرفتن موج نارضایتی‌ها جلوگیری نکرد.[30]

یکی دیگر از تدابیر نخست‌وزیری این بود که امکان انتقاد و افشاگری نسبت به تخلفـات و مفاسـد گذشته را برای نمایندگان مجلس باب کرد لذا در این دوره شاهد انتقادات شـدیداللحنی علیـه شریف‌امامی هستیم. به نحوی که این سخنان تند و تیـز نماینـدگان مخـالف و موافـق از طریـق رسـانه‌های تصویری، صوتی و مطبوعاتی کشور به سمع مردم می‌رسید. اما این تاکتیک به مرور زمان اثـر خـود را از دست می‌داد. و اثر چندانی بر نگرش مردم نداشت ولی این فرصت را بوجـود آورد تـا بـسیاری از افراد جامعه از مفاسدی که از آن بی‌خبر بودند، آگاه شوند.[31]

واقعه 17 شهریور که به جمعه سیاه مشهور شد، مهم‌ترین اتفاقی است که در روزهای ابتدایی دولت شریف‌امامی ‌هنگامی‌ که وی هنوز ادعای دولت آشتی ملی را داشت، به وقوع پیوست تا نقشه های ریاکارانه شریف‌امامی‌نقش برآب بشود.

 

17 شهریور و پیامدها

در روز 16 شهریورماه 1357 در ادامه اعتراضات مردمی که از شروع ماه مبارک رمضان رونقی دوباره گرفته بود، در تهران راهپیمـایی عظیمـی بـا حضور مردم برگزار گردید در این راهپیمایی مردم خواهان سرنگونی رژیم شاه شـدند و بـه دنبـال آن شعار استقلال، آزادی، جمهوری، اسلامی سر دادند. در پایـان راهپیمـایی روز 16 شـهریور، بخـش کثیـری از تظـاهر کننـدگان اعـلام کردند که فردا تظاهرات از میدان ژاله شروع خواهد شد. در این بین دولت شریف‌امامی بـرای مقابلـه با بحران به وجود آمده و به منظور جلوگیری از ناآرامی‌های رو به گسترش بلافاصله در پایان روز 16 شهریور در شورای امنیت ملی جلسه‌ای تشکیل داد. در این نشست تصمیم گرفته شد که در تهـران و چند شهر بزرگ از صبح 17 شهریور به مدت نامعین حکومت نظامی اعلام و اجرا گردد.[32]

روز 17 شهریور تظاهر کنندگان که از اعلام حکومت نظامی آگاهی نداشتند[33] در میدان ژاله حـضور به هم رسانیدند. تلاش نیروهای نظامی نیز برای پراکنده کردن اجتماع کنندگان ناکام ماند و موجبات برخورد شدید و خشونت بار آنان با مردم را فراهم آورد. تا جایی که مردم بی دفـاع از زمـین و هـوا بـه گلولـه بـسته شدند.

در مورد تعداد شهدا و مجروحین حادثه 17 شهریور آمارهای متعددی نقل شده است که تعداد شهدا را از 58 تا 4 هزار نفر بیان کرده‌اند. در این بین کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر به استناد جواز دفن‌های صادر شده در گورستان بهشت زهرا تعداد شهدا را بیش از 3 هزار نفر اعلام کرد.[34]

دولت آشتی ملی وقتی روی کار آمد، با شعارها و برنامه‌هایی که اعلام کـرد نیروهـای میانـه‌رو و هواداران اندیشه مشروطیت سلطنتی را امیدوار ساخت و هنگامی کـه رژیم می‌رفت تا یک راه حل سیاسی برای برون رفت از فضای کنونی برای خود پیدا کند، رویـداد 17 شهریور این معادله را بر هم زد و باعث انسجام فکری و عملی مخالفان گردید. بعد از این واقعه همه نیروهای مخالف رژیم تقریباً به این نتیجه رسیدند که تنها راه برای نجات جامعه ایران خروج شاه و سقوط رژیم او و استقرار یک نظام ایده‌ال است.[35]

 

تزلزل در درون دولت و رژیم

با کشتار 17 شهریور اراده دولت شریف‌امامی برای حل مسالمت‌آمیز مسائل پـیش روی رژیـم در نزد افکار عمومی با تردید مواجه گردید. برقـراری حکومـت نظـامی کـه توسـط مـشاوران امنیتـی و ساواک به دولت شریف‌امامی تحمیل گردیده بود نتیجه مطلوبی در بـر نداشـت و نفـرت عمـومی و انزجار مردمی علیه حکومت را در ابعاد وسیع گسترش داد. در این بین در داخل حاکمیت نیـز برخـی چهره‌های سیاسی مطرح رژیم با ارزیابی وضعیت کشور، به انتقاد از عملکرد دولت پرداختند به عنوان نمونه، دولت تازه کار شریف‌امامی که تحت تاثیر حکومت نظامی بود متهم به اهمـال کـاری در ایـن امر گردید و وقتی برای اخذ رای اعتماد به مجلس رفت در آنجا زیر سـوال قـرار گرفـت. چنـان کـه پزشک پور در مجلس نسبت به شریف‌امامی واکنش نشان داد «وقتی شریف‌امامی پشت تریبـون قـرار گرفت تا اعضای کابینه خود را معرفی کند. در این موقع پزشک پور خطاب به نخست وزیـر، اظهـار داشت تو دستت به خون آلوده است و از پشت تریبون بیـا پـایین و سـپس اخـلاق پـور، اسـحق‌نژاد، شیروانی، یزدانی، طبیب، پزشکپور و ظفری جلسه را به عنوان اعتراض ترک کردند.»[36]

شریف‌امامی نیز در پایان سخنرانی خودش در مجلس شورای ملی اظهار داشت که بـه روان پـاک درگذشتگان در وقایع اخیر درود می فرستم و تردید ندارم که تمام افراد ملت در ایـن وقـایع غمگـین هستند و دولت برای جبران خسارت وارد آمده به بازماندگان، حداکثر تلاش خود را به عمل خواهـد آورد و در پایان از جانب خود و همکارانش این مصیبت را بر تمام ملت ایران تـسلیت گفـت و بـرای درگذشتگان از درگاه ایزد متعادل طلب مغفرت کرد. تحلیل ساواک نیز از این مباحث قابـل توجـه بـه نظر می رسد: « اکنون این سوال برای عموم ملت ایران مطرح است که اگر این عـده شایـسته فرسـتادن درود به روان پاکشان و طلب مغفـرت بودنـد چـرا نیروهـای نظـامی و انتظـامی بـر روی آن‌هـا گشودند، شک نیست که این امر مورد بهره برداری تبلیغاتی قرار خواهد گرفت و در روحیه یگان‌هـای نظامی و انتظامی نیز مؤثر خواهد افتاد.»[37]

هر چند شریف‌امامی از مجلس رأی اعتماد گرفت اما تا پایان دوره نخست وزیری خـود، به واسـطه عملکرد دولت وی در حادثه 17 شهریور مورد انتقاد قرار می‌گرفت تا جایی کـه مجـازات عـاملان آن حادثه از وی درخواست می‌گردید. اما شریف‌امامی به نوعی فرافکنـی مـی‌کـرد و ایـن حادثـه را بـه مارکسیست‌ها نسبت می‌داد و آن‌ها را عامل اصلی خشونت‌ها در کشور اعلام می‌کرد.

 

تغییر شکل اعتراضات مردم (گسترش اعتصاب‌ها)

یکی از مهم‌ترین تبعات واقعه 17 شهریور شکل گیری اعتصابات به صورت فراگیر در همـه جـای کشور بود که از نظر اقتصادی رژیم را به سمت سقوط کامل سوق داده بود. البته در گذشته نیز اعتصابات به شکل موردی و پراکنده اتفاق می‌افتاد امـا بیـشتر در جهـت بهبـود وضعیت صنفی و شرایط کاری صورت می‌گرفت. دولت شریف‌امامی سعی می‌کرد بـا دادن تعهـداتی از ادامه اعتصاب‌ها جلوگیری به عمل آورد اما به دلایل سیاسی کارکنان اقدام به ترک محل کار خود نمودند آنها درخواست می‌کردند که قانون اساسی سال 1285ش بطور جدی اجـرا گـردد بـلا درنـگ انتخاب آزاد صورت پذیرد و یا تمام زندانیان سیاسی آزاد شوند.[38]

اولین اعتصاب در پالایشگاه نفت تهران صـورت گرفـت در ایـن اعتـصاب کـارگران و کارمنـدان علاوه بر هدف‌های رفاهی خواستار لغو حکومت نظامی شدند. به دنبال آن بسیاری از کارمندان بانک ملی نیز به اعتصاب پیوستند.

با آغاز ماه مهر و شروع سال تحصیلی دانشجویان و دانش آموزان دست به راهپیمایی‌های گـسترده زدند و بر وسعت اعتصابات افزودند. به دنبال این حوادث اعتصاب بخـش‌های وسـیعی از نهادهـا و شرکت‌های دولتی و غیر دولتی را فرا گرفت از جمله: شرکت مخابرات، راه آهن، ذوب آهن، بنادر و کشتیرانی، بازاریان، معلمان، دانشگاهیان... اعتـصاب کننـدگان خواسـتار کنـاره‌گیـری شـاه و ایجـاد جمهوری اسلامی شدند.[39]

استخراج نفت و صادرات آن مهم ترین منبع درآمد ارزی کشور محسوب می شد امـا اعتـصاب در شرکت نفت، رژیم را از این منبع عظیم درآمدی محروم کرد و سبب اختلال در سیستم اقتصاد داخلی و خارجی حکومت گردید از همـینرو دولـت کـه در گردابـی از حـوادث و رویـدادهای سیاسـی و اقتصادی غوطه‌ور گردیده بود در سراشیبی سقوط قرار گرفت.

 

نقش دولت شریف‌امامی‌‌ در مهاجرت امام خمینی به فرانسه

یکی دیگر از اتفاقات مهم در دوران نخست وزیری شریف‌امامی، مهاجرت امام خمینی از نجف به پاریس بواسطه فشار حکومت عراق و ایران بود.

حضرت امام خمینی در طول مدت اقامت بسیار طولانیشان در عراق به هیچ وجه از امکانات اعطا شـده از سوی رژیم عراق استفاده نکردند و خود را مستقیماً از معاملات رژیم عراق دور نگه داشـتند و بـه فعالیت سیاسی و دینی خود ادامه می دادند. پس از قرارداد 1975الجزایر [1353 هجری شمسی] بین رژیم شاه و عراق، دو کـشور متعهـد گردیدنـد کـه از هـر گونـه فعالیت مخالفین در کشورهایشان جلوگیری به عمل آورند اما امام خمینی بـه روش‌های مختلـف اعلامیه‌ها و پیام‌های خود را به ایران می فرستادند.[40]

 با شروع جنبش انقلابی ایران، رژیم شاه از دولت عراق درخواست کرد که امام خمینـی را زیـر فشار قرار دهد تا فعالیت سیاسی ایشان متوقف گردد. در این بین رژیم عراق نیز بـا توجـه بـه نفـوذ روز افزون امام خمینی به عنوان بارزترین شخصیت مبـارز مـذهبی در عـراق کـه اکثریـت جمعیـت آن را شیعیان تشکیل می دهند و نیز مشاهده آثار انقلاب در ایران و نقش امام خمینی در بـه حرکـت در آوردن توده‌ها، نگران شده بود،[41] از طرف دیگر دولت عراق از سوی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس نیز تحت فشار قرار گرفته بود تا مانع فعالیت‌های حضرت امام خمینی گردد.

دولت شریف‌امامی که به تأثیر و نقش امام خمینی در حرکت انقلابی مـردم ایـران واقـف بـود برای جلب نظر نیروهای مذهبی و مردمی اعلام کرد که درصدد است تـا بـا حضرت امام خمینـی مـذاکره نماید و در جلب رضایت ایشان بکوشد. بـدین ترتیـب، عکـسی از امام خمینی در صـفحه اول روزنامه کیهان به چاپ رسانید. اما در واقع می‌دانست که ایشان به هیچ وجه حاضر به مذاکره با دولت ورژیم شاه نخواهد بود لذا در پشت پرده سعی در خنثی کردن نفوذ سیاسی و مذهبی حضرت امام خمینـی بر جامعه ایران بود. در این بین شریف‌امامی نیز فکر میکرد که اگر امام خمینی را از شهر مذهبی نجـف دور کنـد ضربه موثری به مخالفان داخل کشور وارد خواهد آورد مبنای استدلال وی این بود که حضرت خمینی از طریق زائرانی که به نجف رهسپار می شوند ارتباط برقرار کرده و از طریق آنان پیام‌ها و اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی خود را به ایران می‌فرستد. بنابراین نخست وزیر معتقد بود اگر بتوانـد ایـشان را از نجف دور کند اقدامات امام خمینی بی‌ثمر خواهد گشت.[42]

از همین‌رو بود که دولت ورژیم شاه از دولت عراق درخواسـت نمـود تـا جلـوی فعالیـت‌های ایشان را بگیرد. به دنبال این مسائل رئیس سازمان امنیت عراق از امام خمینی خواست تا از اظهـار نظر سیاسی و ارسال پیام و اعلامیه و هر گونه فعالیت سیاسی خودداری نمایند و تهدید کـرد در غیـر اینصورت حضور ایشان را در خاک عراق تحمل نخواهد کرد در مقابل حضرت امام خمینی نیـز فرمودنـد خود را متعهد به فعالیت سیاسی می‌دانند و از عراق هم هجرت خواهند کرد. چندی بعد ایشان از عراق به فرانسه مهاجرت نمودند که این اتفاق باعث تند شدن شیب سرنگونی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب شد.[43]

 

ماجرای فاجعه مسجد جامع کرمان

یکی دیگر از وقایع مهم رخ داده در دوره نخست‌وزیری شریف‌امامی‌که بواسطه شدت توحش هیچگاه از خاطره تاریخ پاک نخواهد شد فاجعه مسجد جامعه کرمان بود. در 24 مهر ماه 1357 که با چهلم وقایع 17 شهریور مقارن می‌شد از طرف امام خمینی تعطیل عمومی ‌‌اعلام شد. دولت نیز که می‌دانست کارمندان سر کار نخواهند رفت، آن روز را تعطیل اعلام کرد.[44]

همزمان با تعطیلی عمومی ‌‌مردم شهرهای مختلف در پی آن بودند که با برگزاری مراسم چهلم شهدای جمعه سیاه ضمن گرامی‌داشت یاد شهدای آن واقعه، انزجار خود را از رژیم پهلوی نشان دهند.

مردم‌ کرمان نیز‌ از ساعت‌ 10 صبح ‌24/07/1357 به‌ دعوت‌ روحانیون‌ شهر در مسجد جامع‌ تجمع‌ کردند تا یاد شهدای‌ میدان‌ ژاله‌ تهران‌ را پاس‌ بدارند. ساعت‌ 11:30 هنوز واعظ‌، حجت‌الاسلام صمدانی‌ در حال‌ سخنرانی‌ بود که‌ عده‌ای‌ به‌ مسجد حمله‌ کردند. ابتدا دو در ورودی‌ مسجد را با روی‌ هم‌ ریختن‌ دوچرخه‌ و موتورسیکلت‌های‌ مردم‌ به‌ آتش‌ کشیدند. مردم‌ که‌ برای‌ جلوگیری‌ از هجوم‌ چماق‌ به ‌دستان‌ درهای‌ مسجد را بسته‌ بودند، مورد حمله‌ی‌ نارنجک‌های‌ گاز اشک‌آور پلیس‌ قرار گرفتند و ناچار شدند درهای‌ مسجد را بگشایند. چماق‌به‌دستان‌ در حمایت‌ پلیس‌ به‌ داخل‌ مسجد حمله‌ کردند و مردم‌ بی‌سلاح‌ را زیر ضربات‌ چماق‌، زنجیر، پنجه‌ بوکس‌ و چاقو گرفتند.

در این‌ حمله‌ صدها نفر از جمله‌ آیت‌الله شیخ علی‌اصغر صالحی‌ کرمانی‌ روحانی‌ بزرگ‌ شهر و آقایان‌ سید محمد خوشرو، سیدجواد نیشابوری‌، لبینی صمدانی‌، سیدیحیی‌ جعفری‌، شیخ‌عباس‌ شیخ‌الرئیسی‌، شیخ‌عباس‌ پورمحمدی‌ و شیخ‌محمدحسین‌ موحدی‌ کرمانی‌ مجروح‌ شدند و 5 نفر از مردم‌ به‌ شهادت‌ رسیدند. در این‌ حمله‌ی‌ جنایت‌آمیز بعد از بیرون‌ رفتن‌ مردم‌، مهاجمین‌ با جمع‌ کردن‌ اثاث‌ و فرش‌ها و قرآن‌های‌ مسجد آنها را به‌ آتش‌ کشیدند. مهاجمین‌ سپس‌ به‌ خیابان‌ها ریختند و ده‌ها مغازه‌ی‌ متدینین‌ و بازاریان‌ مؤمن‌ را به‌ آتش‌ کشیدند.

آیت‌الله صالحی‌ کرمانی‌ با انتشار نامه‌ای‌ سرگشاده‌ به‌ آیت‌الله سید عبدالله موسوی شیرازی‌ واقعه‌‌ مسجد کرمان‌ را چنین‌ تشریح‌ کرد: «متجاوز از بیست‌ هزار نفر به‌ منظور سوگواری‌ برای‌ شهیدان‌ میدان‌ ژاله‌‌ تهران‌ در مسجد جامع‌ اجتماع‌ کرده‌، ساعت‌ 11 به‌ مجرد اینکه‌ خطیب‌ سخن‌ خود را آغاز کرد، در حالی‌ که‌ مردم‌ در کمال‌ آرامش‌ و سکوت‌ و بدون‌ هیچ‌ گونه‌ شعار در مسجد نشسته‌ بودند، تعدادی‌ کولی‌ اجیر شده‌ با حمایت‌ مأموران‌ مسلح‌ پس‌ از آتش‌ زدن‌ اتومبیل‌ها، موتورها و دوچرخه‌های‌ مردم‌ در خارج‌ مسجد از در و بام‌ با سنگ‌ و چوب‌ و اسلحه‌ گرم‌ وارد مسجد گردیده‌ با پخش‌ گاز اشک‌آور به‌ داخل‌ شبستان‌ و ایجاد خفقان‌ به‌ مردم‌ بی‌دفاع‌ و بدون‌ سلاح‌ حمله‌ نموده‌ با استفاده‌ از کلیه‌ وسایل‌، همگان‌ را مورد ضرب‌ و جرح‌ شدید قرار داده‌ و حتی به‌ کودکان‌ خردسال‌ و شیرخوار ترحم‌ نکرده‌، رکیک‌ترین‌ دشنام‌ها را نثار علمای‌ اسلام‌ و روحانیون‌ و زنان‌ و مردان‌ نموده‌، درب‌ها و شیشه‌ها را شکسته‌ و مجدداً به‌ آتش‌ کشیده‌ و حتی در حال‌ فرار مردم‌ از مسجد شدیداً آن‌ها را مضروب‌ و مجروح‌ ساخته‌ و چادر از سر زنان‌ برمی‌داشتند... در این‌ واقعه‌ تعدادی‌ مقتول‌ و مجروح‌ شدند». مهاجمین‌ آن‌گاه‌ «وارد خیابان‌ و بازار شده‌ با پشتیبانی‌ و نظارت‌ مأموران‌ بسیاری‌ از مغازه‌ها پس‌ از غارت‌ به‌ آتش‌ کشیدند.»

فاجعه‌ به‌ حدّی‌ جنایت‌آمیز بود که‌ موجی‌ از قیام‌ و تظاهرات‌ را در سرتاسر کشور به‌ دنبال‌ آورد و رژیم‌ چنان‌ به‌ وحشت‌ افتاد که‌ اعلام‌ کرد موضوع‌ را تحقیق‌ خواهد کرد. علما در سرتاسر کشور موضع‌ گرفتند. آیت‌الله محمد صدوقی‌ از یزد، آیت‌الله سید مهدی یثربی‌ از کاشان‌، آیت‌الله سید محمدعلی قاضی‌ از تبریز، روحانیت‌ مبارز تهران‌، آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی‌، آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی‌ نجفی‌ و آیت‌الله سید عبدالله موسوی شیرازی‌ از مشهد و بسیاری‌ از علمای‌ شهرستان‌ها با صدور اعلامیه‌، تلگراف‌ و نامه‌ این‌ جنایت‌ رژیم‌ را محکوم‌ و مراسمی‌را در بزرگ‌داشت‌ شهدای‌ آن‌ برگزار کردند.

جمعیت‌ دفاع‌ از حقوق‌ بشر ایرانی‌ پس‌ از تحقیقات‌ در مورد علّت‌ حادثه‌ با صدور اطلاعیه‌ای‌ اعلام‌ کرد که‌ طرح‌ توطئه‌ی‌ کرمان‌ در استانداری‌ با حضور مقامات‌ دولتی‌ ریخته‌ شده‌ است‌.

امام‌ خمینی‌ در یک‌ سخنرانی‌ در پاریس‌ در جمع‌ ایرانیان‌ فرمودند: «در کرمان‌ آن‌ فضاحت‌ را درآوردند. در مسجد ریختند مردم‌ را یک‌ دسته‌شان‌ خفه‌ کردند به‌ واسطه‌ی‌ گازها، یک‌ دسته‌ای‌ را کشتند، بچه‌، زن‌ و مرد و بزرگ‌ را، مسجد را همه‌ چیزش‌ را آتش‌ زدند. بعد هم‌ ریختند توی‌ بازار و بازار را آتش‌ زدند و غارت‌ کردند. حالا تازه‌ می‌گویند که‌ بناست‌ بفرستیم‌ تحقیق‌ کنند که‌ کی‌ همچو کاری‌ را کرده‌... همانی‌ که‌ فرستادید تحقیق‌ کردند در آبادان‌ که‌ کی‌ همچو کاری‌ کرده‌؟ آن‌ ظالمی‌که‌ این‌ کار را کرده‌اند، اعلیحضرت‌ می‌خواهند او را مجازات‌ کنند!! آن‌ آقا خودت‌ هستی.‌«[45]

دولت شریف‌امامی‌ ‌تلاش کرد که حادثه کرمان را به دولت منتسب نکند اما رسوایی آشکار بود بطوری که این حادثه در کنار فاجعه 17 شهریور جای هیچگونه شک و تردیدی برای مردم و مخالفان باقی نگذاشت که رژیم پهلوی به هیچ وجه قابل اصلاح نیست و تنها راه نجات کشور و مردم سرنگونی آن است.

 

پایان کار دولت شریف‌امامی‌

وقتی شریف‌امامی‌ ‌متوجه شد که اقداماتش نتیجه‌ای نداده است به اقدامات دیگر دست زد از جمله خریدهای تسلیحاتی از آمریکا را در 26 مهر ماه لغو کرد، بودجه ارتش را کاهش داد، عده زیادی را با هر جرم و مجازاتی آزاد کرد، یک ساعت از وقت اداری کارکنان کم کرد، کمیسیون شاهنشاهی[46] را منحل کرد، حداقل دریافتی کارکنان دولت را افزایش داد، این افزایش در بعضی موارد از 50 درصد هم بالا رفت. شریف‌امامی ‌‌برای جلب قلوب مردم در روز چهارم آبان روز تولد شاه، اعلام داشت بیش از هزار نفر از زندانیان سیاسی آزاد خواهند شد، اما خروج یکباره زندانیان سیاسی همانند خون تازه ای بود که به پیکره نهضت انقلابیون وارد شد. همچنین تغییر استانداران، برکناری وزیر دربار، آزاد گذاشتن رادیو و تلویزیون و مطبوعات برای بیان و نشر حقایق، هیچکدام کوچکترین تغییری در خواسته مردم ایجاد نکرد و کارهای نمایشی او بیشتر به انقلاب دامن زد.[47]

در روز 13 آبان 1357 دانش آموزان و دانشجویان در دانشگاه تهران به تظاهرات علیه رژیم پرداختند و خواستند مجسمه شاه در محوطه دانشگاه را پایین بکشند. سربازان به روی آنها آتش گشودند و گروهی را شهید و مجروح کردند. نمایش صحنه اعتراضات دانشگاه تهران و خیابان های اطراف آن و تیراندازی مزدوران رژیم به سوی آنها باعث شد که روز بعد یعنی در 14 آبان تظاهرات وسیعی علیه رژیم به راه بیافتد در این روز تهران به آتش کشیده شد. به دستور اویسی فرماندار حکومت نظامی، نظامیان خود را کنار کشیدند. قصد نظامیان این بود که شاه را مجبور کنند تا یک دولت خشن نظامی ‌بر سر کار بیاورد.[48]

شریف‌امامی ‌که به وضوح عاجز بود از این که نظم برقرار کند و در حالی که اعتبار خود را از دست داده بود در نتیجه تحت فشار ارتش در روز 14 آبان ماه 1357 از نخست وزیری کنار کشید و ارتشبد غلامرضا ازهاری جایگزین وی شد.

این آخرین سمت و جایگاه دولتی شریف‌امامی در دوران پهلوی بود. او پس از استعفا از سمت نخست‌وزیری با در نظر گرفتن شرایط سیاسی کشور، به گردآوری و خروج ثروت و دارایی‌های خود از ایران پرداخت و خود نیز اندک زمانی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران را به مقصد ایالات متحده ترک کرد.[49] شریف‌امامی در نیویورک زندگی آرام و بی‌دغدغه‌ای را آغاز نمود و اقامت او در نیویورک تا پایان حیات او ادامه یافت، تا این‌ که سرانجام در 26 خرداد ‌ماه 1377، فرسنگ‌ها دور از زادگاه خویش چشم از جهان فرو بست و در گورستان کنسیکو در حومه‌ نیویورک به خاک سپرده شد.[50]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] دوران شریف‌امامی: سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی؛ لینک مقاله:

https://psri.ir/?id=dm7nmugq

[2] مرکز بررسی اسناد تاریخی، روحانی مبارز آیت‌الله کاشانی به روایت اسناد، جلد 2، تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379، ص 219.

[3] روزنامه مهر ایران، ش 172، 2 شهریور 1339، ص 1 - 2.

[4] روزنامه کیهان، 7 شهریور 1339، شماره 5146، ص 14.

[5] دوران شریف‌امامی؛ همان.

[6] روزنامه کیهان؛ همان، ص 15.

[7] عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران، تهران، جاویدان، 1374، ص 597 ـ 593.

[8] بهنود، مسعود (1370): از سیدضیاء تا بختیار، تهران، انتشارات جاویدان ص 1533.

[9] روزنامه اطلاعات، تاریخ10 شهریور 1339، شماره 10296 ص 10.

[10] ‌علت اصلی تیره‌گی رابطه شوروی و ایران، آمریکا بود؛ زیرا شوروی از این که ایران به طور روز افزون به آمریکا نزدیک و وابسته می‌شود، بسیار نگران بود، به همین دلیل رادیو مسکو دست به تبلیغات بر ضد حکومت ایران ‌می‌زد. بعد از رسیدن شریف‌امامی به نخست‌وزیری، نیکیتا خروشچف، نخست‌وزیر شوروی پیش قدم شد و در تلگرافِ تبریک انتخاب نخست وزیر تازه، به عنوان ابراز خوشحالی از کنار رفتن اقبال، نخست‌وزیر را به مسکو دعوت کرد. در دوره نخست‌وزیری شریف‌امامی، روابط دو کشور کمی بهبود یافت و از فشار تبلیغات رادیو مسکو بر حکومت کاسته شد.

[11] عاقلی، باقر (1380): شرح حال رجال سیاسی و نظامی‌معاصر ایران؛ تهران، نشر گفتار، جلد دوم. ص 874.

[12] مجموعه مقالات همایش 15 خرداد زمینه‌ها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، سوره مهر، 1388، ص 106.

[13] آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی با اصلاحات ارضی مخالف بودند، زیرا ایشان  مالکیت را به عنوان یک اصل ضروری اسلام به رسمیت می‌شناختند و قدرت شاه را نالایق‌تر از آن می‌دانستند که با دست‌اندازی به این اصل به فکر اصلاح حال بیچارگان باشد. ایشان با تصویب هر طرح و قانونی که سبب سلب مالکیت افراد شود، مخالف بودند و در برابر آن موضع می‌گرفتند و به افرادی که از طرف رژیم برای ملاقات با ایشان آمده بودند، می‌گفتند: «به من گفته‌اند منظور شما خدمت نیست و می‌خواهید از این راه به کشاورزان و منافع مردم زیان برسانید، به طور کلی تا من زنده هستم، این کار شما عملی نیست.» ...به هر حال اهمیت مخالفت در این قضیه به حدی بود که شاه در این باره گفته بود: «تا زمانی ‌که او (آیت‌الله بروجردی) زنده بود، اصلاحات ارضی را به تأخیر‌ انداختیم؛ چون می‌دانستیم آن را تایید نخواهد کرد.» (تمری، محمدرضا(1387): شکوه شیعه، سیری در زندگانی و فعالیت‌های آیت‌الله‌العظمی بروجردی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 125.)

[14] در روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ جمعی از معلمان در اعتراض به لایحه حقوقی فرهنگیان دست به اعتصاب زدند. در جریان این تجمع صنفی اعتراض‌آمیز، ابوالحسن خانعلی در میدان بهارستان تهران به ضرب گلوله رییس کلانتری بهارستان به شهادت رسید.

[15] همان؛ دوران شریف‌امامی.

[16] جعفر شریف‌امامی‌ به روایت اسناد ساواک (1385)، تهران، انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 4.

[17] همان، ص 4.

[18] مهدی زاده، روح الله (1389): رویارویی جریان‌های ملی و مذهبی با دولت شریف‌امامی، پژوهشکده امام، ص 83.

[19] مهدی‌زاده، روح‌الله؛ همان. ص 84.

[20] پهلوی، محمدرضا (1377): پاسخ به تاریخ، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران. نشر سیمرغ، ص 345.

[21] بهنود، مسعود (1370): از سید ضیاء تا بختیار، تهران، انتشارات جاویدان ص 771-772.

[22] طلوعی، محمود (1384): داستان انقلاب، تهران، نشر علم، ص 318.

[23] آبراهامیان، یرواند (1383): ایران بین دو انقلاب؛ ترجمه احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، ص 634.

[24] فردوست، حسین(1370): ظهور و سقوط سلطنت پهلوی. جلد اول، تهران، انتشارات اطلاعات، ص 579.

[25] بهنود، مسعود: همان؛ ص 775.

[26] روزشمار انقلاب اسلامی(1378): دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، جلد 5، ص 55.

[27] مهدی زاده، روح الله: همان. ص 93

[28] - قره‌باغی، عباس (1364): اعترافات ژنرال، تهران، نشر نی، ص 24.

[29] نجاتی، غلامرضا (1378): تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، جلد 2، ص 82-81.

[30] همان، ص 83-82.

[31] مهدی‌زاده، روح الله: همان. ص 95.

[32] مهدی‌زاده، روح الله؛ همان، ص 98 – 97.

[33] خصوصاً این که آن روز جمعه بود و مطبوعات تعطیل بودند.

[34] هفته نامه ایرانشهر، شماره طلیعه، 1357، ص 3.

[35] ماروین زونیس(1370): شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر طرح نو، ص 4.

[36] - جلسه فوق العاده مجلس شورای ملی 19/06/1357 مرکز اسناد انقلاب اسلامی شماره سند 13264.

[37] همان، شماره سند، 13231.

[38] جان.دی.استمپل (1377): درون انقلاب ایران، ترجمه، منوچهر شجاعی، تهران، نشر رسا، ص 177.

[39] طلوعی، محمود (1375): داستان انقلاب، تهران، نشر علم، ص 321.

[40] مهدی زاده، روح‌الله: همان، ص 101.

[41] یزدی، ابراهیم (1379): آخرین تلاش‌ها در آخرین روزها، تهران، نشر قلم، ص 25.

[42] سولیوان، ویلیام و پارسونز، آنتونی (1375): خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران، نشر علم ص 354.

[43] فردوسی پور، اسماعیل (1373): همگام با خورشید، مجتمع فرهنگی و اجتماعی امام خمینی؛ تهران، فردوس، ص 399-389.

[44] عاقلی، باقر: همان، ص 1166.

[45] سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی. کد خبر: 8120.

[46] کمیسیون شاهنشاهی در سال 1355 و حدوداً 28 ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به دستور مستقیم محمدرضا پهلوی تأسیس شد. ریاست این کمیسیون بر عهده نصرت‌الله معینیان رئیس دفتر مخصوص شاه، بود. در ظاهر وظیفه این کمیسیون بررسی مفاسد حکومتی و برخورد با عاملان آن بود اما جز نمایش و تظاهر به مبارزه با فساد کاری از پیش نبرد. در واقع عمده مأموریت این کمیسیون، منحرف کردنِ افکار عمومی از سهم محمدرضا پهلوی در وضعیت ناگوار فساد مالی بود؛ به گونه‌ای که محمدرضا شاه در جنگِ نمادین با واقعیتِ فساد مالی، مقامات عالی‌رتبه را فدا می‌کرد تا نارضایتی‌های موجود در جامعه را آرام کند؛ اما این طرح نیز جز خشم عمومی جامعه از فساد همه‌گیر حکومت پهلوی، آورده‌ای در بر نداشت.

[47] عاقلی، باقر؛ همان، ص 875-876.

[48] طلوعی، محمود (1379): صد روز آخر، تهران، نشر علم، ص 14-13.

[49] عاقلی، باقر، همان ص 1171.

[50] تاریخ معاصر ایران به روایت تاریخ‌سازان، جلد هفتم: خاطرات جعفر شریف‌امامی، ص 3.































جعفر شریف امامی در حال سخنرانی



شریف امامی در حال دستبوسی از فرح پهلوی



شریف امامی در کنار محمدرضا شاه



شریف امامی و اشرف پهلوی



شریف امامی، امیرعباس هویدا و شاه



تصویری از حمله چماقداران به مسجد جامع کرمان



تصویری از حمله اوباش به مسجد جامع کرمان





جعفر شریف امامی در کنار فرح پهلوی


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.