نگاهی به زندگینامه شهدای گرانقدر هفتم تیر 1360- شهید عبدالحمید دیالمه
06 تير 1403
تولد و خانواده
سید عبدالحمید دیالمه (که در خانه او را وحید هم صدا میزدند) در 4 اردیبهشتماه 1333، در تهران متولد شد. پدرش دکتر حمید دیالمه (درگذشت در سال 1381) سرهنگ ارتش شاهنشاهی و رئیس بیمارستان 501 ارتش (بیمارستان امام رضا علیه السلام کنونی) بود و مدرک دکترای دندانپزشکی داشت.[1]
سرهنگ دیالمه فردی متدین و مومن بود و در میان مردم حسن شهرت داشت. نیکو دیالمه، خواهر شهید دیالمه میگوید: «خانواده ما یک خانواده مذهبی بود و شهید دیالمه در یک خانواده مذهبی متولد شد. شناختی که افراد جامعه نسبت به این خانواده مذهبی داشتند تا حدود زیادی به شخصیت پدرم باز میگردد... مادرم نقل میکند که پدر چه قبل از ولادت فرزندان و چه بعد از آن همیشه به این مسئله مقید بوده که هنگام اذان صبح از خواب بیدار شده و با صدای بلند اذان میگفته است. ما فرزندان هم عادت کرده بودیم که با صدای اذان صبح پدر از خواب بیدار میشدیم و نماز میخواندیم. ایشان مقید بود که در خانه با صدای بلند از آن بگوید و بعد از نماز با صوت قرآن بخواند به یاد ندارم که پدرم روزی بدون وضو از منزل بیرون رفته باشد.»[2]
با شروع نهضت اسلامی، سرهنگ حمید دیالمه با نهضت نیز پیوندهایی برقرار کرد. او در انجمن اسلامی پزشکان عضویت داشت که شخصیتهایی چون شهید آیتالله مرتضی مطهری و شهید آیتالله سید محمد بهشتی در اغلب جلسات آن انجمن سخنرانی میکردند. مباحث این جمع بیشتر شامل مباحث دینی و تربیتی بود و اغلب اخباری پیرامون امام خمینی(ره) و اوضاع کشور در آن محفل مطرح میشد.[3] مادرِ شهید دیالمه نیز بانویی پارسا و پرهیزکار بود. او که طاهره نام داشت، (درگذشت در دی ماه 1395) نوه آیتالله سید جمالالدین افجهای لواسانی از مبارزین صدر مشروطه بود. شهید عبدالحمید دیالمه دو خواهر به نامهای ندا و نیکو داشت.
تحصیلات
شهید عبدالحمید دیالمه آموزشهای اولیه تحصیلی را در همان محیط خانه و از پدر و مادر فراگرفت. سپس وارد مقطع دبستان شد. وی به سرعت و با نمرات عالی، مقطع ابتدایی را طی کرد. در این دوره علاوه بر درس، به کارهای هنری و فرهنگی هم علاقه نشان داد و موفق به اخذ مدارک رسمی در چند رشته از جمله عکاسی شد. او سپس دوره راهنمایی را در مدرسه «نیکانجام» واقع در خیابان ایران، پشت سر گذاشت و در سال 1347 وارد مقطع دبیرستان شد.
شهید عبدالحمید تحصیل در دوره متوسطه را در دبیرستان شماره سه هدف تهران شروع کرد و ضمن کسب رتبه در مسابقات ورزشی – از جمله دو و میدانی – در مسابقات کتابخوانی هم همیشه مقام اول را در مدرسه به دست میآورد.
همزمان با ورود به دبیرستان، گاهی اوقات به همراه پدر در جلسات انجمن اسلامی پزشکان که به صورت مخفیانه هر 15 روز یکبار تشکیل میشد، حضور پیدا میکرد. سخنرانان این جلسات، آیات شهید مطهری و دکتر بهشتی بودند. در این جلسات علاوه بر طرح مسائل تربیتی و اعتقادی، اوضاع روز هم تبیین و تحلیل میشد. در همین سلسله نشستها بود که انگیزه عبدالحمید دیالمه در کسب معلومات تازه، تحسین آیات سید علی خامنهای و شهید مرتضی مطهری را هم برانگیخت. علاوه بر این، عبدالحمید در مجمعی که شهید بهشتی در محله پامنار تهران تشکیل داده بودند شرکت میکرد و هوش و ذکاوت او مورد توجه شهید بهشتی هم قرار گرفته بود.[4] دیالمه از خدمت سربازی معاف شد و در سال 1352 پس از قبولی در رشته علوم طبیعی، وارد دانشگاه فردوسی مشهد شد و چندی بعد گرایش پزشکی را برگزید. او در سال 1358 با مدرک دکتری داروسازی فارغ التحصیل شد.[5]
مبارزه با جریانهای مارکسیستی
وقتی دیالمه وارد دانشگاه مشهد شد، این شهر به دلیل حضور روحانیون مشهوری چون آیات سیدعلی خامنهای، شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد و عباس واعظ طبسی و روشنفکران مسلمانی نظیر استاد محمدتقی شریعتی و فرزندش دکتر علی شریعتی از کانونهای اصلی مبارزه بود.[6] اما محیط دانشگاه به دلیل فعالیت گروههای چپ مسموم بود.
گروههای چپگرا با وجود ضربههای مختلفی که رژیم پهلوی از بهمن ماه 1349 به چریکها وارد کرده بود، هنوز فعال بودند و همچنان مشی مسلحانه طرفداران زیادی داشت. در محیط دانشگاه فردوسی مشهد نیز دانشجویان کمونیست و مارکسیست، با تشکیلات منظم فعالیت میکردند. این گروهها در جذب دانشجویان تازه وارد کوشا بودند.[7] جواد حسنپور که در سال 1353 وارد دانشگاه فردوسی شد، «یارکشی» سازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق از بین دانشجویان را به خاطر دارد. علی اصغر اصغرنژاد، از دیگر دانشجویان دانشگاه فردوسی در آن مقطع نیز به یاد میآورد که گروههای چپ در دانشگاه فعالیت جدی داشتند و با تولید محتوا و چاپ کتاب و توزیع اعلامیه و جزوه میکوشیدند جوانان را جذب تشکیلات خود کرده و با اعطای مسئولیتهای کاذب به آنان، عضویت آنها را در گروه حفظ کنند.[8]
شهید دیالمه از همان ابتدا برای مقابله با کمونیستها برنامهریزی کرد. به ابتکار او نخستین کتابخانه اسلامی در دانشگاه فردوسی مشهد تأسیس شد و دیالمه از طریق این کتابخانه با جذب جوانان مسلمان مبارزه عقیدتی با کمونیستها را شروع کرد.[9] او گاه در تالار دانشکده داروسازی برای دانشجویان سخنرانی میکرد و وقتی دیگر در محوطه دانشگاه عدهای را به دور خود جمع میکرد و مشغول مباحثه میشد.[10]
بعد از تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق در سال 54 و گرایش علنی به مارکسیسم، دیالمه با نگارش و توزیع اعلامیههایی در این رابطه به روشنگری پرداخت. او که پیش از این با نشر اعلامیههایی ماجرای ترور «مجید شریف واقفی» - از اعضای اصلی سازمان که به خاطر مخالفت با تغییر ایدئولوژی، به دستور مرکزیت کشته شد - را تبیین کرده بود، بعد از علنی شدن موضع جدید سازمان، علیه مجاهدین خلق موضع گرفت و با انتشار اعلامیه به افشاگری علیه سازمان پرداخت.[11]
دیالمه میکوشید با طرح مباحث اعتقادی ثابت کند که مجاهدین، مسلمان نیستند. هر چند این اعلامیهها اغلب بدون امضاء و مشخصات منتشر میشد اما به خاطر تکاپوها و تحرکات علنی دیالمه علیه سازمان مجاهدین خلق و همسو بودن محتوای این اعلامیهها با تفکرات دیالمه، اعضای مجاهدین به خوبی از نقش وی در انتشار آن مطلع بودند؛ لذا او را عامل ارتجاع معرفی کرده و تهدید به ترور کردند و نام او از سال 1354 در لیست سیاه مجاهدین خلق ثبت شده بود.[12]
با این وجود، اقدامات دیالمه در مواجهه با مجاهدین خلق فقط به انتشار اعلامیه محدود نماند؛ او مجموعه مباحثی با عنوان «ضوابط حرکت بر صراط مستقیم» در نقد جریان مارکسیستی به راه انداخت که نقش اثرگذاری در افشای نفاق این جریان داشت. او همچنین در همان محیط دانشگاه، جلساتی را ترتیب داد که هر هفته یکی از افراد شناخته شده، درباره مسائل عقیدتی صحبت میکرد.[13]
سخنرانیها و فعالیتهای روشنگرانه دیالمه در محیط دانشگاه، علاوه بر اینکه مانع جذب بسیاری از جوانان دانشجو به جریانات چپ شد، زمینههای بازگشت عدهای دیگر که فریب مارکسیستها را خورده بودند را نیز فراهم کرد. به گفته یکی از دانشجویان آن دوره، دیالمه با بعضی از این فریبخوردگان دوست میشد تا بتواند آنان را جذب کند.[14]
مبارزه با رژیم شاه
دوره حضور شهید دیالمه در دانشگاه آغاز مسیر مبارزاتی وی با رژیم پهلوی بود. تشکیل جلسات گفتگو و ایراد سخنرانی برای دانشجویان، از شیوههای مبارزاتی ایشان بود. او که خود گاهی در جلسات آقایان شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمینژاد و آیتالله سید علی خامنهای در مشهد شرکت میکرد، خود نیز به طور مستقل، دانشجویان را با رخدادهای سیاسی روز آشنا ساخته و زمینه آگاهی آنان را فراهم میساخت. در دانشگاه در حوزههای هنری و ادبی نیز ابتکارات نویی داشت و نمایشنامهها و فیلمنامههایی در راستای مبارزه با رژیم پهلوی اجرا کرد.[15]
یکی از اقدامات مهم دیالمه در مسیر مبارزه با رژیم، کادرسازی بود. او با شناختی که از محیط دانشگاه فردوسی مشهد داشت کوشید تا حلقههای مبارزاتی را سازماندهی کند. وی با حضور در محافلی چون کتابخانه، خوابگاه، سالن ورزشی و ... افراد مستعد را شناسایی کرد. دیالمــه در محیطهای ورزشی حاضر میشد، اردوهای تفریحی راه میانداخت، جلسات بحث دایر میکرد و در همه این محیطها به دنبال جذب افرادی بود که زمینه مناسبی برای فعالیت داشتند. او برخی جوانهای دانشجو را از زمین فوتبال جذب نمود و یا از تیم کوهنوردی به گروه مطالعاتی وارد کرد.[16]
کتابخانه دانشگاه محل مناسبی برای شناسایی افراد مستعد بود. دانشجویانی که به کتابخانه رجوع میکردند و سراغ کتابهای مذهبی میرفتند، توسط دیالمه به حلقه مطالعاتی دعوت میشدند.[17] دیالمه گرچه تنوع مبارزاتی داشت (مبارزه سیاسی و فرهنگی و علمی) اما هر شیوهای را برای مبارزه با رژیم پهلوی قبول نداشت. معتقد بود در راه مبارزه با شاه، نباید خلاف شرع برخورد شود. او برپایی تظاهرات و مبارزه رودررو با عوامل رژیم را نفی نمیکرد اما با خرابکاری، آسیب زدن به بیتالمال، تخریب بانکها، آسیب زدن به اتوبوسها، حمله به مغازهها و ... شدیداً مخالف بود.[18] آقای جواد حسنپور یکی از دانشجویان وقت دانشگاه فردوسی میگوید: «روزی که قرار بود هویدا [نخستوزیر شاه] از دانشگاه مشهد دیدن کند، عدهای قصد داشتند رستوران را منفجر کنند. ما هم به نشانه اعتراض آنجا را به هم زدیم. شلوغی را ما شروع کردیم اما یک بشقاب هم نشکستیم؛ چون دیالمه در دوران مبارزه به ما توصیه کرده بود: اعتراض کنید ولی خرابکاری نکنید. ما هم اعتراض کردیم و بعد به خوابگاه رفتیم. اما هواداران مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق، شیشههای خوابگاه را میشکستند و قاشق و چنگال میدزدیدند و میگفتند: اینها به شاه و رژیم شاه تعلق دارد و ما اینطوری شاه را ساقط میکنیم!... در خصوص مبارزه، دیالمه میگفت: آنچه را که امام فرموده باید انجام دهیم.»[19]
یکی از فعالیتهای مبارزاتی دیالمه علیه رژیم پهلوی در سال 1354 ، روشنگری درباره حزب «رستاخیز ملت ایران» بود. این حزب یک تشکل سیاسی فراگیر بود که به دستور محمدرضا پهلوی در اسفند 1353 تأسیس شده بود.[20] دیالمه در مجامع دانشجویی میکوشید تا اهداف تأسیس این حزب را تبیین کند. از دیگر اقدامات مهم دیالمه در همان سال 54، برنامهریزی برای برپایی تظاهرات در سالروز قیام 15 خرداد بود. گروهی که تحت مدیریت و هدایت ایشان فعالیت میکردند، موفق شدند حرکت ابتدایی را با دانشجویان آغاز کنند. روز 15 خرداد 1354 همزمان با دوازدهمین سالروز قیام 15 خرداد، گروه کوچکی از دانشجویان دانشگاه مشهد با مدیریت دیالمه، از دانشگاه فردوسی به مسجد بناها (مسجد شهدای فعلی) - واقع در یک کیلومتری حرم مطهر رضوی- رفتند.[21] علت انتخاب مسجد بناها برای شروع حرکت، نزدیکی آن مکان به حرم و حضور مردم در مراسم تعزیهخوانی در آن مسجد بود. دانشجویان با اعلامیههایی که از قبل آماده کرده بودند وارد مسجد مذکـــور شدند تا بعد از توزیع آن اعلامیهها، فضا را برای برپایی یک تظاهرات وسیع آماده کنند. مردم هم از اقدام دیالمه و گروهش استقبال کردند. طولی نکشید که با پایان مراسم تعزیه، مردم حاضر در مسجد وارد خیابانهای مجاور شدند. در این لحظه دانشجویان با توزیع تصاویر و اعلامیهها و نیز سر دادن شعارها، مردم را به مبارزه تشویق میکردند. یکی از شاهدان تظاهرات آن روز به یاد میآورد که دانشجویان جلوی ماشینها را میگرفتند و اعلامیــهها را بین مردم پخش میکردند.[22]
به خاطر همین فعالیتها بود که دوم بهمن 1354، شیخان رئیس ساواک خراسان از رئیس شهربانی آن استان خواست تا با کمک مأمورین گارد دانشگاه، «عبدالحمید دیالمه فرزند حمید ... دانشجوی سال دوم رشته داروسازی دانشگاه فردوسی... را خارج از محیط دانشگاه و بدون جلب توجه سایر دانشجویان دستگیر و به ساواک تحویل نمایند.»[23] گارد دانشگاه بلافاصله مأمور بازداشت دیالمه شد و روز 4 بهمن دیالمه را دستگیر کرده و روز 7 بهمن او را به کمیته مشترک ضد خرابکاری مشهد اعزام کرد.[24]
روز 4 بهمن، هنگامی که دیالمه با چند نفر از دوستانش بیرون از محوطه دانشگاه حضور داشت، ماشین جیپی توقف کرد و دیالمه را صدا زد. یک نفر از داخل ماشین به او گفـت: «سوار شو». به محض سوار شدن، او را مستقیم به ساختمان ساواک منتقل کردند. در آنجا ابتدا او را شکنجه دادند تا شاید اقرار کند؛ حسین ناهیدی – بازجو و شکنجهگر ساواک – مسئول شکنجه انقلابیون در مشهد بود؛ او چند نوبت دیالمه را شکنجه داد به طوری که دوستانش بعد از آزادی، آثار کبودی، زخم و سوختگی بر اثر آتش سیگار را روی بدنش مشاهده کردند. بعد از شکنجههای خشن و چند جلسه بازجویی، از آنجا که مدرکی علیه او نداشتند، دیالمه را آزاد میکنند.[25] دیالمه با وجود سن و سال کم، بسیار باهوش بود و در مواجهه با بازجویی و شکنجه، با خونسردی عمل کرد و اطلاعات نداد؛ به اذعان دوستانش «چون فردی باهوش و دارای مقاومت زیاد بود، چیزی را لو نمیداد؛ منکر میشد. مدرکی هم از خودش جا نمیگذاشت... بعد از آزادی مدتی احتیاط بیشتری میکرد؛ جلسات را تشکیل نمیداد و یا جای آن را عوض میکرد.»[26]
شهید دیالمه پس از آزادی همچنان فعالیتهای مبارزاتی خود را ادامه داد. او در خرداد 1355 و در آستانه سالگرد قیام 15 خرداد، باز هم به همراه 30 نفر از دانشجویان، نقشه یک راهپیمایی در بیرون از محوطه دانشگاه را طراحی کرد. مسجد فیل در مجاورت حرم رضوی به عنوان مبدا حرکت در نظر گرفته شد. این مسجد از جمله پایگاههای انقلابیون در مشهد بود که اغلب شهید حجتالاسلام سیدعبدالکریم هاشمینژاد در آنجا سخنرانی میکرد. در سالگرد 15 خرداد، دانشجویان با هدایت عبدالحمید دیالمه حرکت خود را شروع کردند. یکی از شرکت کنندگان در این تظاهرات به یاد میآورد که جمعیت اولیه در حدود 30 نفر بود. این جمعیت در حالی که تصاویر امام را حمل میکردند، از مقابل مسجد به سمت حرم راه افتادند. وقتی شعار «درود بر خمینی» و «مرگ بر شاه» در خیابانهای اطرف حرم بلند شد، ناگهان خیابان از هر سو به محاصره نیروهای انتظامی درآمد؛ اما دانشجویان و خود دیالمه موفق شدند فرار کنند.[27]
شهید دیالمه با کمک دوستانش در مشهد، با انتشار پیامها و نشر سخنرانیهای امام خمینی، تنور انقلاب را داغ نگه داشت. در سال 1356 و همزمان با اوج ابتذال در جشن هنر شیراز، امام خمینی سخنرانی تندی در واکنش به این مسئله ایراد کردند. ایشان نقشه رژیم در راستای گسترش فحشا در کشور را فاش ساخته و از سکوت در برابر این قضیه اعلام انزجار کردند. امام در این سخنرانی که در 6 مهر 1356 در مسجد شیخ انصاری نجف ایراد شد، از جوانان مسلمان خواستند تا این توطئه رژیم را افشا کرده و بدان اعتراض نمایند.[28]
شهید دیالمه که این سخنرانی را از شبکه رادیویی صدای روحانیت عراق گوش داده بود، همه توان خود را در افشای ماهیت این قبیل جشنها مبذول داشت. در اولین گام به کمک دوستان مورد اعتمادش، با استفاده از یک دستگاه استنسیل، سخنرانــی ضبط شده امام خمینی درباره جشن هنر شیراز را پیاده، تکثیر و توزیع کردند. به ابتکار این گروه مبارزاتی کوچک، چند اعلامیه هم برای عدهای از مسئولین شهر مثل رئیس شهربانی، مسئولان استانداری و حتی ساواک ارسال شد که در نوع خود بسیار شجاعانه بود.[29]
سال 1356 ساواک خراسان برای دومین بار دیالمه را بازداشت کرد. ظاهراً یکی از دانشجویان چپ به نام هاشم صابری در بازجوییهایش، از دیالمه اسم برده بود. دیالمه دستگیر، زندانی و بازجویی شد. اما باز هم مأموران ساواک موفق نشدند مدارک مستندی از اقدامات مخفیانه او به دست بیاورند. [30]
از نظر ساواک، جرم اصلی دیالمه تکثیر و توزیع اعلامیههای ضدرژیم بود. او در جریان بازجویی ماجرای تکثیر اعلامیه و حتی استفاده از دستگاه استنسیل را تکذیب کرد. در بخشی از بازجویی، از او سوال شد: «شما خطابی در مورد جهاد در کشور و این که بایستی خود را فدا کرد، بین دانشجویان صحبت و تبلیغ کردهاید. این مطالب براساس چه انگیزه و منظوری بود؟» دیالمه در پاسخ گفت: «البته من نمیدانم که دقیقاً کدام زمان و مسئله را میگویید. ولی آنچه میدانم تا به حال در مورد جهاد در کشور صحبت نکردهام.»[31] دیالمه در جلسات بازجویی بدون این که اطلاعاتی بدهد، موفق به تبرئه خود شد و چندی بعد آزاد گردید.
وی از جمله کسانی بود که طرح وحدت حوزه و دانشگاه را در دوران مبارزه با شاه جامه عمل پوشاند. به ابتکار او در صحنه راهپیماییها دانشجویان و طلاب – دو به دو- دست همدیگر را گرفته و در خیابان به حرکت درآمدند. شعار آنها این بود: «رهبرى خمینى، اساس وحدت ماست.» ارتباط عبدالحمید دیالمه با روحانیت مبارز مشهد مهمترین دلیل برای تحکیم پیوند دانشجو – روحانی بود.[32]
آقای ناصر وحدتی که از سال 1356 با دیالمه آشنا شده بود، با اشاره به همراهی وی با روحانیت مبارز مشهد میگوید: «شهید [سید عبدالکریم] هاشمینژاد در حوزه علمیه مشهد بود و با شهید دیالمه خیلی ارتباط داشت. به یاد دارم زمانی که حضرت امام خمینی(ره) برای اولین بار وحدت حوزه و دانشگاه را اعلام کردند، مجمع احیاء تفکرات شیعی در حمایت از فرمایشات امام(ره) اولین راهپیمایی را از دانشکده داروسازی در خیابان گلستان راهاندازی کرد. راهپیمایان به سمت حوزه علمیه حرکت کردند و در مدرسه نواب جمع شدند، که ابتدا شهید دیالمه و بعد هم شهید هاشمینژاد در زمینه اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه سخنرانی کردند.» او ادامه میدهد: «دیالمه همواره از حوزههای دینی دفاع میکرد و میکوشید لزوم حضور روحانیت در دانشگاه را به ما دانشجویان بقبولاند. تا جایی که ایشان به انواع تهمتهای ارتجاعی متهم شد.»[33]
در آستانه ورود امام خمینی به ایران، دیالمـــه از مشهد به تهران رفت. در بهمن 57، وقتی برخی گروهها و احزاب سیاسی چپ درصدد آن بودند تا با بهرهبرداری از شرایط موجود برای خود موقعیتی ایجاد کنند، نیروهای انقلابی وارد میدان شدند تا با این قبیل توطئهها مقابله کنند. در این شرایط دیالمه که در دوره دانشجویی شناخت خوبی از جریانهای کمونیستی کسب کرده بود، برای مقابله با توطئه گروههای چپ وارد میدان شد. آقای جواد حسنپور میگوید: «در ایام پیروزی انقلاب، دیالمه در خدمت حضرت آیتالله خامنهای بود. گروهکها در کارخانجات دست به شورش و اغتشاش میزدند. آقا یکی از افرادی را که میفرستاد برای سخنرانی و آرام کردن اوضاع، دیالمه بود.»[34]
شهید دیالمه و مقابله با ضد انقلاب
با پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیتهای شهید دیالمه در راستای مبارزه با جریان ضدانقلاب ادامه یافت. دیالمه در دوره کوتاه اقامتش در پایتخت، با ایراد سخنرانی یا تشکیل جلسه پرسش و پاسخ، به روشنگری علیه ضدانقلاب میپرداخت. او هر روز به دانشگاه تهران میرفت و در آنجا با گروههای مختلف بحث میکرد.[35]
بعد از نوروز 58 و بازگشایی دانشگاه، او به مشهد بازگشت. طبق خاطرات جواد حسنپور یکی از اهداف دیالمه از بازگشت به مشهد، مقابله با تحرکات گروهکها بود. در مشهد او با سخنرانی، ضمن رفع شبهه، مباحث گروههای چپ را به نقد کشید. علاوه بر این، هنوز جلسات سخنرانی او در محل دانشگاه فردوسی برگزار میشد و استقبال پرشورتری نیز از آن به عمل میآمد. [36]
تکاپوی فکری دیالمه در این دوره، پیرامون دو محور بود: 1- مقابله با بقایای رژیم پهلوی 2- مبارزه با مارکسیستها. سازمان مجاهدین خلق به سرکردگی مسعود رجوی و موسی خیابانی با جذب حداکثری، اهداف بلندمدت خود را پیگیری میکرد. در این میان عبدالحمید دیالمه پس از تأسیس «مجمع احیاء تفکرات شیعى» - که چندی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به طور رسمی اعلام موجودیت کرد - مبارزات خود علیه منافقین را سازمان داد. حلقه اصلی این جمع همان اعضایی بودند که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در جلسات مخفی دیالمه حاضر میشدند. دیالمه سلسله سخنرانیهایی علیه منافقین به راه انداخت. در این سخنرانیها، ضمن نقد دیدگاه سران سازمان منافقین، نظریه اصیل اسلامی را تبیین کرد. این اقدامات سرانجام موجب واکنش سازمان شد و عوامل آن سازمان، دیالمه را تهدید به ترور و حذف فیزیکی کردند. [37]
روز سوم اردیبهشت 59، دیالمه در ابتدای سخنرانیش در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی از تهدیدهای منافقین پرده برداشت. او گفت همان روز به صورت تلفنی از طرف منافقین تهدید به ترور شده است. دیالمه در همان سخنرانی خطاب به اعضای مجاهدین خلق گفت: از این قبیل تهدیدها ترسی ندارد و همچنان به روشنگری ادامه خواهد داد. وی گفت: «چیزی که شما مرا به آن تهدید کردهاید، نهایت آرزوی هر مسلمان است.»[38]
دیالمه در 4 تیرماه 60، در یکی از واپسین سخنرانیهای خود، پیشبینی جالبی را درباره آینده سازمان منافقین داشت. او در سخنرانی به مناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران گفت: «من از ابتدا هم گفته بودم، اینها [سازمان مجاهدین خلق] به نهایت خط میرسند به همین جایی که الان رسیدهاند. و حرکت بعدیشان فقط مسئله ترور خواهد بود.»[39] او گفت: «چند جملهای دارم قبل از شروع صحبتم با برادران و خواهران جنبش و گروههای چپ. قصد نداشتم که این جمله را بگویم اما قبل از آنی که به اینجا بیایم تلفن کردند و گفتند که عمل خواهند کرد، آنچنان که قبلاً کردهاند. کلامم این چنین است که هم خود شما بشنوید و هم به بقیه سران بگویید. از چنین پیامی که شما دادید و این لیاقت (شهادت) را در خودم نمیدیدم، بسیار خرسندم. اما آیا هنوز برای شما بعد از وزنهها و ثقلهایی که تصور میکردید با نبود آنها، راهی برای شما باز میشود، مگر با از دست رفتن آنها راه تمام شد؟ مگر زمانی که شما در چهره گروههای مختلف، آنهایی که حیات و هستی حوزههای علمیه ما به آنها بستگی داشت، - به زعم خود – از سر راه برداشتید، درد شما درمان شد؟ و آیا هنوز برای شما روشن نشده است که هرچه شما بیشتر و بیشتر در این مسیر حرکت کنید، بر ننگتان افزوده میشود؟» دیالمه سران و اعضای سازمان منافقین را خطاب قرار داد و افزود: «تأسفم برای شماست که الان صدای مرا میشنوید و تأسف بیشترم برای سرانتان [است] که هنوز عبرت نگرفتهاند و هنوز بر این تصورند که این نوع اعمال میتواند آنها را به جامعه ظاهراً مطرح شده به وسیله آنها در قالب جامعه بیطبقه توحیدی که چیزی است بیمحتوا و پوچ [برساند]...»[40]
برخورد دیالمه با فریب خوردگان جنبه دیگری هم داشت و آن «اقناع» بود. از نیمه نخست سال 1359 که مخفیگاه اعضای گروهک تروریستی فرقان[41] کشف شد، اعضای اصلی آن دستگیر و زندانی شدند. در چنین شرایطی، دیالمه با حضور در زندان اوین، درصدد جذب اعضای فریب خورده گروهکها برآمد. در زندان برای زندانیان گروه فرقان کلاسهایی گذاشته بودند که یکی از مدرسانش دیالمه بود. او طی سلسله جلساتی به اعضای فریبخورده آگاهی داد. دیالمه از جمله نخستین کسانى بود که انحراف از خط انقلاب را در منش ابوالحسن بنىصدر مشاهده کرد. او معتقد بود: «بنیصدر به اصل ولایت فقیه اعتقاد ندارند.»[42] فعالیتهای دیالمه علیه ابوالحسن بنیصدر، به مذاق حامیان بنیصدر خوش نیامد و حملات و اتهاماتی علیه او طراحی کردند که از آن جمله میتوان به عضویت دیالمه در انجمن حجتیه، اشاره نمود.
ورود به مجلس به عنوان نماینده مردم مشهد
عبدالحمید دیالمه پس از بازگشت به مشهد، از اعضای اولیه و مؤسسین برخی نهادهای انقلابی همچون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. مدتی مسئول تحقیقات سپاه مشهد شد.[43] دیالمه به پیشنهاد آیتالله سیدعلی خامنهای، عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در مشهد شد. وظیفه او رسیدگی به ثبتنامهای حزب و جذب افراد تازه بود.[44]
در آستانه انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی که در اسفند سال 58 شد، دیالمه از مشهد اعلام کاندیداتوری کرد.[45] چند تن از علمای و آیات بزرگ مشهد از جمله: محمدمهدی نوقانی، میرزا علی فلسفی، حاج حسین شاهرودی، جواد تهرانی و حسنعلی مروارید از دیالمه حمایت کردند.[46]
روز جمعه 24 اسفند 1358، اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار شد و عبدالحمید دیالمه با اخذ بیش از 252 هزار رأی از 373 هزار رأی ماخوذه، همراه محمدهادی عبدخدایی و قاسم صادقی، به عنوان نماینده مردم مشهد راهی مجلس شد.[47]
در جلسه بررسی کفایت سیاسی ابوالحسن بنیصدر در مجلس شورای اسلامی که به تاریخ 31 خرداد 1360 برگزار شد، آیتالله سیدعلی خامنهای پنج دقیقه از وقت خود را در اختیار دیالمه گذاشت. دیالمه پشت تریبون قرار گرفت و شروع به صحبت کرد: «چند ماه قبل از ریاست جمهوری آقای بنیصدر در دانشکده پزشکی دانشگاه مشهد گفتم که ریاست جمهوری بنیصدر برای اسلام و انقلاب اسلامی ما یک فاجعه است. چرا که به ولایت فقیه، سرسوزنی اعتقاد ندارد و این امر باعث میگردد که نهایتاً در مقابل امام ایستاده و مشکلات عظیمی را ایجاد نماید. آن روز به دلیل عدم امکان برای طرح مسائل اصلی و بنیادی، بسیاری با این بیان مخالفت کردند ولی برای من که علائم خطر را به وضوح میدیدم مسئله از روز نیز روشنتر بود.» [48]
دیالمه با اشاره به اصول 115 و 113 قانون اساسی بیان داشت: «آقای بنیصدر نه تنها قادر نبودند روابط قوای سهگانه را تنظیم نمایند، بلکه هرچه توانستند در تشتت اوضاع کوشیدند و به هیچ وجه نتوانستند روابط منسجمی را میان قوای سهگانه و ارگانهای انقلابی برقرار نمایند. به علاوه به عنوان استفاده از حق خود در اصل ۱۳۳ قانون اساسی و با ایجاد توقف در کار تکمیل کابینه، چندین ماه مملکت را به حالت فلج کشانیدند. و با اشکالات بیمورد کوشیدند تا علیرغم اصل چهلم قانون اساسی حق تصویب خود را به وسیله اضرار به 36 میلیون ملت محروم قرار دهند.»[49] دیالمه سپس به بیان نکاتی درباره پیشینه بنیصدر و از عضویت او در جبهه ملی پرداخت. یکی از دلایل مخالفت دیالمه با بنیصدر، گرایشهای غربگرایانه رئیسجمهور وقت و عدم تقید وی به مبانی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بود. [50] در پایان این جلسه مهم، به حکم مجلس، ابوالحسن بنیصدر از ریاستجمهوری عزل و چندی بعد به همراه مسعود رجوی مخفیانه از کشور خارج شد.
تهمت انجمنی بودن به دیالمه
دشمنان دیالمه برای مقابله با او، تلاش میکردند با تهمت و افترا، وی را به حاشیه ببرند. از جمله آن توطئهها، انتساب دیالمه به انجمن حجتیه بود.[51] در یکی از جلسات سخنرانی دیالمه در مشهد، یکی از بین حضار برخاسته و خطاب به دیالمه گفت که تو انجمنی هستی. دیالمه شدیداً این اتهام را تکذیب کرد و گفت: «اگر شما یک سند بیاورید که من حتی یک روز در انجمن [حجتیه] بودم، از نمایندگی مجلس استعفا میدهم.»[52]
روز 9 بهمن 1358 نشریه مجاهد ارگان رسمی سازمان منافقین، در انتقاد از تحصن دیالمه و همراهانش در دفتر روزنامه انقلاب اسلامی، آنها را «وابستگان به انجمن ضد بهائیت [انجمن حجتیه]» و «جریان انحرافی و انحصارطلب» نامید.[53] متعاقب آن، انجمن حجتیه در واکنش به این ادعای نشریه مجاهد، طی تکذیبیهای با امضای محمدحسین عصار – مدیرعامل انجمن - «هرگونه انتساب جمع مذکور را به انجمن حجتیه مهدویه به شدت تکذیب کرد.»[54] کارنامه مبارزاتی دیالمه در دوره پهلوی و فعالیتهای سیاسی او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی کاملاً با دیدگاههای انجمن حجتیه که مبارزه سیاسی با رژیم پهلوی را جایز نمیدانست در تعارض آشکار بود.
دیالمه در یکی از واپسین سخنرانیهای خود به این پرسش که آیا او در انجمن حجتیه عضویت داشته، پاسخ داد. او گفت: «تا به حال در دنیا سابقه داشته که کسی برای نبود چیزی دلیل بیاورد؟ همیشه برای بود چیزی دلیل میآورند.» دیالمه معتقد بود اتهام عضویت او در انجمن حجتیه یک بازی سیاسی برای تخریب چهره اوست. وی در این سخنرانی صریحاً اعلام کرد که «من عضو انجمن حجتیه نبودم، عضو انجمن حجتیه هم نیستم.» او گفت: «مطمئن باشید اگر من طرز تفکر انجمن حجتیه را پذیرفته بودم و در بینشان بودم، از احدالنّاسی وحشت نداشتم که بگویم این اعتقادم است و رویش میایستادم و استدلال میکردم... یقیناً بدانید که اگر چنین چیزی باشد خیلی مرد و مردانه میایستم و میگویم [انجمنی] هستم و از آن دفاع میکنم.»[55]
شهادت
روز یکشنبه هفتم تیرماه 1360 قرار بود جلسه مهمی با حضور اعضای حزب جمهوری اسلامی، برخی نمایندگان مجلس و وزرای دولت در محل حزب واقع در خیابان سرچشمه تهران برگزار شود. پیش از این، محمدرضا کلاهی مسئول انتظامات و تشریفات حزب، همه اعضاء را برای شرکت در این جلسه دعوت کرده بود. سه روز قبل، محمدجواد قدیری عضو کادر مرکزی سازمان منافقین به دوستان نزدیک خود با اطمینان قول داده بود: روز هفتم تیر کار یکسره خواهد شد.[56]
بعد از اذان مغرب، نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت دکتر بهشتی در حیاط حزب برپا شد و سپس اعضاء وارد محل جلسه شدند. ساعت 8 شب پس از تلاوت آیاتی از قرآن کریم، دستور جلسه قرائت شد. قرار بود مسئله تورم و مسائل اقتصادی در جلسه طرح شود. با نظر آقای بهشتی، اوراقی به منظور نظرخواهی از حضار توزیع شد. در این اوراق مواردی از قبیل راههای مقابله با تورم، چگونگی روند تولید، چگونگی توزیع کالا، وجود یا عدم وجود سهمیهبندی کالا قید شده بود. در این میان به پیشنهاد اعضاء، قرار شد ابتدا مسئله ریاستجمهوری مورد بحث قرار گیرد که در آن برهه به علت عزل بنیصدر، موضوع روز بود. نظر به اهمیت مسئله، قرار شد ابتدا دکتر بهشتی صحبت کرده و سپس دیگران اظهار نظر نمایند.[57] بهشتی شروع به صحبت کرد. او از ضرورت مقابله با توطئه دشمن سخن گفت و هشدار داد: «نباید اجازه دهیم بار دیگر استعمارگران برایمان مهرهسازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند.»[58]
شهید عبدالحمید دیالمه به مانند دیگر حضار، در حال گوش دادن به سخنان آقای بهشتی بود که ناگهان انفجار مهیبی، سقف و دیوارهای محل برگزاری جلسه را فروریخت.[59] دو بمب بسیار قوی که در میز مقابل دکتر بهشتی کار گذاشته شده بود، همزمان با هم منفجر شد. طولی نکشید که هزاران نفر از مردم تهران در خیابانهای اطراف دفتر مرکزی حزب اجتماع کردند و نیروهای امدادی خود را به محل حادثه رساندند. بر اثر شدت انفجار، دیوار غربی محل جلسه به طور کامل تخریب شد و سقف فروریخت و کلیه حاضرین در جلسه زیر آوار ماندند. برخی از شدت انفجار و برخی بر اثر فشار آوار و ترکشهای بعد از انفجار جان خود را از دست دادند. حجتالاسلام اسماعیل فردوسیپور – از بازماندگان حادثه 7 تیر - به یاد میآورد که دیالمه درست پشت سر او به فاصله یک ردیف صندلی نشسته بود و لحظاتی بعد از انفجار در حالی که زیر آوار مانده بود با صدایی ضعیف درخواست کمک میکرد.[60] دیالمه مدتی قبل از شهادت به یکی از دوستان نزدیکش گفته بود: «منافقین قصد داشتند من را در مسیر خانه ترور کنند.»[61]
نیکو دیالمه (خواهر شهید دیالمه، در این باره که پدر و مادر چطور از خبر شهادت پسرشان مطلع شدند میگوید: «شبی که دفتر حزب جمهوری اسلامی را منفجر کردند ما همراه مادرمان در لواسان بودیم و نمیدانستیم که ایشان (شهید دیالمه) هم در جلسه آن شب حزب شرکت داشته است. وقتی هم که خبر را شنیدیم اصلاً احتمال نمیدادیم که ایشان در آنجا بوده باشد. بعد از چند ساعت دوستان آمدند و خبر شهادت را به پدرم گفتند. به هر حال از دست دادن فرزند برای هر پدر و مادری مشکل است؛ به ویژه که عبدالحمید جایگاه ویژه و منحصر به فردی در خانواده داشت.»[62]
عبدالحمید دیالمه تشکیل خانواده نداد و در هنگام شهادت زن و فرزندی نداشت.[63] خانم دکتر نیکو دیالمه، خواهر شهید دیالمه، در این باره میگوید: «پدرم خیلی آرزو داشت که ایشان ازدواج کند و از سال اول ورود عبدالحمید به دانشگاه در ذهنشان بود و به خانواده سفارش میکرد که پی این مسئله باشید. ولی خب تمام شدن درس ایشان مصادف بود با نمایندگی مجلس و یک سال بعد هم که به شهادت رسید. خود شهید هم میگفت من در شرایط مناسبی برای ازدواج نیستم. امکان دارد مشکلاتی برای من پیش آید و گریبانگیر خانواده بشود.»[64]
خواهر شهید دیالمه درباره خصوصیات و اخلاق وی میگوید: «از نظر اخلاقی کاملاً متواضع بود و به مادر و پدر احترام خاص میگذاشت. برای شخصیت زن احترام قائل بود. بالاتر از روابط خواهری و برادری، با همدیگر رابطه معلم و شاگردی داشتیم. از حیث پاسخ به سوالات و نوع کتابهایی که مطالعه میکردیم به ما کمک میکرد. ایشان برای خانواده خیلی سرمایهگذاری کرد معمولاً برخی از افراد که نقش اجتماعی دارند به دلیل مشغلههای زیاد از خانواده غافل میشوند، ولی ایشان اینطور نبود. همتی که در زمینه تبیین مفاهیم دینی برای افراد جامعه داشت این همت را برای ما خواهران هم به خرج میداد... مفاهیمی را که در کلاس مطرح میکرد با دقت در خانه و در جامعه به آن عمل میکرد. شما او را اهل عمل میدیدید. اینطور نبود که در بیرون خانه مطلبی را بگوید و در خانه به آن عمل نکند... ایشان ساعتهایی را برای مطالعه اختصاص میداد. وقت مطالعه را با هیچ چیزی عوض نمیکرد... بهترین تفریح او مطالعه بود... شهید دیالمه در تمام مراحل زندگی اهل مبارزه با هوای نفس بود.»[65]
روزنامه کیهان درباره حادثه 7 تیرماه و شهادت دیالمه و یارانش نوشت: «حدود ساعت ۲۱ دیشب دو بمب بسیار قوی در محل دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی منفجر شد که بر اثر شدت انفجار قسمتهایی از ساختمان فروریخت و موجب شهادت دهها تن از مقامات مملکتی و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی و چند تن از وزرا گردید.»[66]
روزنامه اطلاعات هم با انتشار تصویری از آیتالله شهید بهشتی، شهید عبدالحمید دیالمه و چند نفر دیگر، از شهادت دهها تن از مسئولان کشوری خبر داد. این خبر، ساعت انفجار را حدود 20 و 50 دقیقه شب گزارش داد. نیمههای شب، نیروهای امدادی که با کمک مردم در حال آواربرداری بودند، پیکر عبدالحمید دیالمه را در حالی که نسبت به دیگر پیکرها سالمتر بود از زیر آوار خارج کردند. بدین ترتیب نام عبدالحمید دیالمه، نماینده 27 ساله مجلس شورای اسلامی نیز در میان شهیدان حادثه 7 تیرماه 1360 جای گرفت.[67] در پی شهادت شهدای هفتم تیر، امام خمینی پیامی صادر کردند و از نقش دشمنان خارجی در این جنایت سخن گفتند.
روز نهم تیرماه 60، مردم در مراسم تشییع و خاکسپاری شهدای هفت تیر حضور یافتند. در همین روز، پیکر عبدالحمید دیالمه در قم تشییع و در جوار مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.[68] شهید عبدالحمید دیالمه در یکی از واپسین سخنرانیهای خود آرزوی شهادت کرده و گفته بود:
«رسیدن به درجه شهادت مسئله سادهای نیست... رسیدن به آن درجات متعالی خصوصیاتی است که خداوند به هرکسی عنایت نمیکند. دعای تمامی علما و زهاد این است که خدایا ما در بستر از دینا نرویم. همه آنها علاقمند بودند که به درجه شهادت نائل شوند. امیدوارم خداوند لیاقت و شایستگی نائل شدن به این درجات متعالی را و مخصوصاً رسیدن به درجه شهادت را برای همه ما و برای همه آن افرادی که در طول این مدت زمان، عشق به این مرحله داشتند و نتوانستند به این درجــه نـائل شوند، خداوند همه ما را به این درجه نائل کنــد.»[69]
[1] اکبریآهنگر، رضا؛ و خضاب، وحید؛ شهیدان دیالمه و آیت در چند پرده، تهران: سوره مهر، چاپ اول، 1396، ص 23.
[2] «از اسلام در نیم قرن آینده حرف برای گفتن داشت» منتشر شده در ماهنامه شاهد یاران، تهران: بنیاد شهید و امور ایثارگران، شماره 112، بهمن 1393، ص 25
[3] همان، ص 25 و 26.
[4] خامهیار، حسن؛ «شهید عبدالحمید دیالمه از ولادت تا شهادت»، ماهنامه شاهد یاران، تهران: بنیاد شهید و امور ایثارگران، شماره 112، بهمن 1393، ص 7.
[5] خالقی، محمدمهدی و قربانزاده، مریم؛ دیالمه، قم: دفتر نشر معارف، چاپ اول، ۱۳۹۲، ص ۱۲ و ۳۳.
[6] برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: مشهد از مقاومت تا پیروزی (بررسی مبارزات علما و مردم مشهد از 1341 تا 1357)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1393.
[7] مخدومی، رحیم، حزب دیالمه (خاطرات و آثار شهید عبدالحمید دیالمه)، تهران: فاتحان، چاپ اول، 1393، ص 29-26
[8] همان، ص 29-26.
[9] ویژهنامه روزنامه کیهان به مناسبت سالگشت شهادت 72 تن از یاران امام، روزنامه کیهان، 8 تیر 1361، ص 8.
[10] «برای 72 آفتاب» (ویژهنامه روزنامه جمهوری اسلامی در اولین سالگرد شهدای هفتم تیر)؛ روزنامه جمهوری اسلامی، تیرماه 1361، ص 13.
[11] «یادواره حدیث مظلومیت» (به مناسبت اولین سالگرد شهادت دکتر عبدالحمید دیالمه)، بی جا: مجمع احیاء تفکرات شیعی، تیرماه 1361، ص 7.
[12] مخدومی، همان، ص 154 و 155.
[13] اکبری آهنگر و خضاب، همان، ص 38.
[14] «پرکار، خستگی ناپذیر و همنشین مردم محروم بود»، ماهنامه شاهد یاران، تهران: بنیاد شهید و امور ایثارگران، شماره 112، بهمن 1393، ص 15.
[15] روزنامه جمهوری اسلامی، برای 72 آفتاب، همان، ص 13.
[16] مخدومی، همان، ص 67.
[17] «شهادت خود را پیشبینی کرده بود...»، ماهنامه شاهد یاران، تهران: بنیاد شهید و امور ایثارگران، شماره 112، بهمن 1393، ص 41.
[18] «بررسی چگونگی شکلگیری مبارزات فکری و سیاسی شهید دیالمه»، ماهنامه شاهد یاران، تهران: بنیاد شهید و امور ایثارگران، شماره 112، بهمن 1393، ص 31 و 32.
[19] «جوانان را از گرفتار شدن در دام گروهکها نجات داد»، ماهنامه شاهد یاران، تهران: بنیاد شهید و امور ایثارگران، شماره 112، بهمن 1393، ص 54.
[20] برای اطلاع بیشتر درباره حزب رستاخیز نک: مظفر شاهدی، حزب رستاخیز؛ اشتباه بزرگ، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
[21] خالقی و قربانزاده، همان، ص 61 و 62.
[22] اکبری آهنگر و خضاب، همان، ص 40.
[23] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده عبدالحمید دیالمه، شماره بازیابی: 9664، شماره سند: 2.
[24] همان، شماره سند: 4 و 5.
[25] مخدومی، همان، ص 100.
[26] همان، ص 99.
[27] جعفربگلو، محمد، عبدالحمید دیالمه، تهران: سوره مهر، چاپ اول، 1402، ص 53.
[28] صحیفه امام خمینی، جلد سوم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، (نسخه الکترونیک) ص 229.
[29] مخدومی، همان، ص 90.
[30] خالقی و قربانزاده، همان، ص 65 و 66.
[31] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده عبدالحمید دیالمه، شماره بازیابی: 9664، شماره سند: 7 و 8.
[32] «بدون چون و چرا پیرو نمیپذیرفت»، ماهنامه شاهد یاران، تهران: بنیاد شهید و امور ایثارگران، شماره 112، بهمن 1393، ص 44.
[33] همان، ص 44.
[34] مخدومی، همان، ص 174.
[35] اکبری آهنگر و خضاب، همان، ص 42.
[36] مخدومی، همان، ص 117.
[37] همان، ص 107 و ص 119.
[38] همان، ص 119.
[39] اکبری آهنگر و خضاب، همان، ص 89.
[40] همان، ص 59 و 60.
[41] گروه فرقان، یک گروه تروریستی که از سال 1358، به سرکردگی طلبهای جوان به نام اکبر گودرزی اقدام به ترور شخصیتهای نظام کرد. این گروه موفق به ترور کسانی چون سپهبد ولیالله قرنی، آیتالله دکتر محمد مفتح، آیتالله مرتضی مطهری و حاج مهدی عراقی و فرزند ایشان شد. اعضای این گروه تروریستی همچنین در ترورهایی ناکام، حجتالاسلام علیاکبر هاشمی رفسنجانی و آیتالله سیدعلی خامنهای را نیز مورد هدف قرار دادند. (ن ک: محمدحسن روزیطلب، ترکیب التقاط و ترور (بررسی عملکرد و اسناد گروه فرقان)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1392).
[42] اکبری آهنگر و خضاب، همان، ص 49 و 50.
[43] بابانظر (خاطرات شفاهی شهید محمدحسن نظرنژاد)، تهران: سوره مهر، چ 14، 1388، ص 28.
[44] اکبری آهنگر و خضاب، همان، ص 43.
[45] «مدافع واقعی اهل بیت و ولایت فقیه بود»، ماهنامه شاهد یاران، تهران: بنیاد شهید و امور ایثارگران، شماره 112، بهمن 1393، ص 21.
[46] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده عبدالحمید دیالمه، شماره بازیابی: 9664، سند شماره 9.
[47] «آخرین نتایج شمارش آراء در شهرستانها»، روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه 6 فروردین 1359، ش 239، ص 5.
[48] صورت مشروح مذاکرات جلسه علنی روز چهارشنبه 31 خرداد 1360، محل نگهداری: کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره 10627، ص 38-35.
[49] همان.
[50] همان.
[51] برای آشنایی با انجمن حجتیه و مشی موسسان آن گروه، مقاله «نگاهی به شیخ محمود حلبی و انجمن حجتیه» مندرج در همین سایت را ببینید. https://historydocuments.ir/?page=post&id=3361&action=
[52] «منتقد سرسخت جریان روشنفکری بیمار بود»، ماهنامه شاهد یاران، تهران: بنیاد شهید و امور ایثارگران، شماره 112، بهمن 1393، ص 13.
[53] «در حاشیه یک خبر»، نشریه مجاهد، سال اول، شماره 21، سهشنبه 9 بهمن 1358، ص 15.
[54] «تکذیب خبر»، روزنامه انقلاب اسلامی، سال اول، ش 183، 16 بهمن 1358، ص 6.
[55] کانون فرهنگی نشر اسلام، صوت سخنرانی شهید دیالمه به مناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران، 4/4/1360.
[56] کردی، علی، تاریخ تحولات سیاسی جمهوری اسلامی (جلد پنجم)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، 1397، ص 40.
[57] صادقی، زهرا، تاریخ شفاهی حادثه هفتم تیر 1360، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، 1395، ص 117.
[58] بهداروندیانی، غلامرضا، تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی (از آشوبهای داخلی تا فاجعه هفتم تیر)، جلد چهارم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، 1398، ص 327.
[59] «فاجعه هفت تیر از زبان حجتالاسلام فردوسیپور»، ماهنامه پاسدار اسلام، تیرماه1362، ش 19، ص 55.
[60] همانجا.
[61] «پرکار، خستگیناپذیر و همنشین مردم محروم بود»، ماهنامه شاهد یاران، تهران: بنیاد شهید و امور ایثارگران، شماره 112، بهمن 1393، ص 17.
[62] «از اسلام در نیم قرن آینده حرف برای گفتن داشت» منتشر شده در ماهنامه شاهد یاران، تهران: بنیاد شهید و امور ایثارگران، شماره 112، بهمن 1393، ص 27
[63] برای مطالعه بیشتر و آشنایی با خانواده شهید دیالمه، گفتگوی خانم دکتر نیکو دیالمه با عنوان «از اسلام در نیم قرن آینده حرف برای گفتن داشت» منتشر شده در ماهنامه شاهد یاران، تهران: بنیاد شهید و امور ایثارگران، شماره 112، بهمن 1393، ص 24 تا 28 را مطالعه کنید.
[64] همانجا
[65] همانجا
[66] «ایادی آمریکا با انفجار بمب دهها همرزم امام، وزیر و نماینده مجلس را شهید کردند»، روزنامه کیهان، ش 11320، دوشنبه 8 تیر 1360، ص 2.
[67] «در وحشیانهترین جنایت مزدوران آمریکا دهها تن از مسئولان مملکتی شهید و مجروح شدند»، روزنامه اطلاعات، ش 16464، دوشنبه 8 تیر 1360، ص 2.
[68] «ایران در سوگ 72 تن از یاران امام خون گریست»، روزنامه جمهوری اسلامی، سال سوم، ش 559، ص 6.
[69] مخدومی، همان، ص 318.
شهید عبدالحمید دیالمه
شهید دیالمه در دوران کودکی
شهید عبدالحمید دیالمه در دوران کودکی
شهید عبدالحمید در دوران کودکی
شهید دیالمه در دوران کودکی در کنار پدر
شهید دیالمه در کلاس مدرسه. با علامت ضربدر مشخص شده است
شهید دیالمه در مدرسه با لباس ورزشی. با علامت ضربدر مشخص شده است
شهید دیالمه در دوره نوجوانی
شهید دیالمه در دوره نوجوانی
شهید دیالمه در دوره جوانی
شهید دیالمه در دانشکده پزشکی
شهید عبدالحمید دیالمه
شهید دیالمه در جمع عدهای از دوستان
شهید دیالمه در حال سخنرانی در انجمن پیروان قرآن
شهید دیالمه در حال صحبت برای برخی از جوانان
شهید دیالمه در حال سخنرانی
شهید دیالمه در حال سخنرانی
شهید دیالمه در حال سخنرانی
شهید دیالمه در کنار آیتالله علی مشکینی
شهید دیالمه در کنار شهید محمدعلی رجائی نخست وزیر
شهید دیالمه در مجلس شورای اسلامی
پیکر مطهر شهید دیالمه در تاریخ 7 تیر 1360
پیکر مطهر شهید دیالمه در تاریخ 7 تیر 1360
سرهنگ دیالمه بر سر مزار فرزند شهیدش مرحوم عبدالحمید