پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک(6)، مساجد استان آذربایجان غربی
19 آذر 1402
مقدمه
مسجد قدمتی به درازای تاریخ اسلام دارد. از اولین اقدامات حضرت رسول اعظم(ص) در بدو هجرت از مکه به یثرب(مدینه النبی)، بنای مسجد بود. مسجد در طی چهارده قرن تاریخ اسلام، اهمیتی روزافزون یافته است. استفاده از مسجد منحصر به یک دوره خاص یا برای یک فعالیت خاص نبوده است. مسجد محلی برای عبادت جمعی(اقامه جماعت)، انتقال اخبار و آگاه شدن از رویدادهای مهم، آگاه شدن قشرهای مختلف مردم از حال هم، محلی برای برگزاری جلسات درس، محلی برای کمک به بینوایان، افراد فقیر و ... بوده است.
در شهرسازی دوره اسلامی، مسجد نقطه کانونی شهر و محل تلاقی سیاست، دین، اجتماع و اقتصاد به شمار میآمد. تجربههای تاریخی ایران دوره اسلامی نشان میدهد که اخبار مربوط به انتقال قدرت و روی کارآمدن فرمانروای جدید معمولاً در مسجد اعلام میشده است. یکی از راههای اعلام حاکمیت جدید خواندن خطبه در مسجد به نام فرمانروای جدید بود. شاید دلیل انتخاب مسجد برای اعلان حاکمیتی جدید، مرکزیت آن در ساختارهای شهری، نزدیکی به بازار و حضور قشرهای مختلف در آنجا بود. در چنین شرایطی خبر تأسیس یک فرمانروایی به سرعت در میان اقشار مختلف پخش میشد.
در دورههای اخیر تاریخ ایران که مذهب تشیع قدرت بیشتری یافت، مساجد به محل استقرار روحانیونی تبدیل شد که قدرت موجود را به چالش میکشیدند. نقش روحانیت شیعه در جنبش تنباکو (1309ق/ 1270ش/1891م) و سپس نهضت مشروطیت (1324ق/1285ش/1906م) نمونههایی از قدرت روحانیت شیعه را نشان میدهد. این امر فقط از مجرای جایگاه مهمی به نام مسجد ممکن بود. استقلال روحانیت و جایگاه مسجد در دوره پهلوی نیز ادامه یافت. قیام مردم در مسجد گوهرشاد علیه قانون کشف حجاب یک نمونه از این نقشآفرینیهاست. (1314ش/1937م)
آنچه به دوره پادشاهی محمدرضا پهلوی(1320-1357ش/1941-1979م) پایان داد، ترکیبی از روحانیت آگاه به رهبری حضرت امام خمینی(ره) و قشرهای مختلف مردم بود که بخش عمدهای از این تحولات در مساجد اتفاق افتاد؛ از این رو میتوان مساجد را پایگاههای انقلاب اسلامی خواند.
مساجد در طول پانزده سال نهضت مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) نقطه اتصال مردم و روحانیت بود. روحانیت با بهرهگیری از مساجد، به آگاه کردن قشرهای مختلف مردم میپرداختند. برای تصور اهمیت مساجد در گستراندن بذر آگاهی در میان مردم. شهرها و روستاهای مختلف کشور، به کمک شبکهای از مساجد و روحانیون آگاه، آرام آرام در طول پانزده سال(1342-1357ش/1963-1979م) با انقلاب پیوند خوردند. از به هم پیوستن این نقاط نورانی، سراسر کشور را موج انقلاب فرا گرفت و سپیده دم بهمن1357 با تابیدن خورشید هدایت، سرآغاز دورهای جدید در تاریخ ایران شد.
با مطالعه اسناد میتوان روایتی از تاریخ انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی به دست آورد. در این روایت نقش و جایگاه مسجد به عنوان نقطه پیوند مردم و روحانیت انقلابی به خوبی آشکار است. به دست آوردن فهرستی از مساجد به مثابه کانونهای انقلاب در این منطقه از مجرای اسناد میتواند در فهم تاریخ انقلاب اسلامی در این آذربایجان غربی بسیار مفید باشد. این مساجد در شهرها و روستاهای مختلف استان، کانونهای نشر معارف انقلاب اسلامی بودند. محققان و علاقهمندان میتوانند با کنار هم نهادن اطلاعات این اسناد، چنین شبکهای از مساجد استان آذربایجان غربی را بازسازی کنند. مرحله بعد برای فهم تاریخ انقلاب در آذربایجان غربی، ترسیم شبکهای از روحانیون انقلابی است که در طی این سالها در پراکندن بذر آگاهی و انقلاب تلاش و مجاهدت فراوان کردند.
ساواک در راستای مقابله با نهضت امام خمینی(ره) میکوشید کلیه تحرکات مربوط به مساجد، هیئتها و دستههای عزاداری را در سراسر کشور زیر نظر بگیرد. از این رو مأموران دستگاه اطلاعات و امنیت وظیفه داشتند هرگونه تحرک در این مکانها را گزارش کنند. سال 1342 نقطه آغازین انقلاب اسلامی در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران است. مردم و روحانیت انقلابی آذربایجان غربی نیز تحرکات انقلابی و قیام علیه رژیم را از خرداد 1342 آغاز کردند. این فعالیتهای انقلابی در گزارشهای مأموران ساواک و نهادهای انتظامی (شهربانی و ژاندارمری) بازتاب مییافت.
جغرافیای اسناد
استان آذربایجان غربی یا آذربایجان باختری (که قبل از دهه 1340 با نامهای استان شمال غرب و استان چهارم نیز خوانده میشد) با استانهای آذربایجان شرقی و کردستان هم مرز بود. مرزهای بینالمللی ایران با کشورهای ترکیه و شوروی، محدوده غربی و شمالی استان آذربایجان غربی را در بر داشت. داشتن مرزهای بینالمللی شرایط خاصی را برای انقلابیون فراهم میکرد. دسترسی به اسلحه یکی از این شرایط بود که میتوانست شرایط خاصی را برای مبارزه فراهم کند.
«سیدعلی اکبر قریشی در بین عدهای از جوانان که در نزدیک منبر مسجد اعظم رضائیه نشسته بودند اظهار داشته ما تعدادی اسلحه در دهات قرهباغ و تازهکند مخفی کردهایم که به موقع شما را مسلح نماییم.»[1]
و در گزارشی دیگر در اینباره آمده است:
«ملاقره باغی با هماهنگی که با ملا حسنی دارد چندی قبل در مسجد سید جواد ضمن اهانت به کد 66 [شاه] با یکی از اکراد سردشت وارد معامله شده و مبادرت به خرید مقداری اسلحه و مهمات نموده است و آن شخص نیز قول داده مقدار زیادی از سردشت اسلحه به رضائیه حمل و در اختیار نامبرده قرار دهد.»[2]
توصیفات گزارش زیر را شاید کمتر بتوان در اسناد دیگر مناطق کشور پیدا کرد:
«در تظاهرات مورخه 23/9/57 حدود سی نفر از اکراد منطقه ترگور از طایفه بگزاده شرکت داشته و چند نفر به پشتبام مسجد اعظم رضائیه رفته و با اسلحه کلاشینکف به سوی مأمورین تیراندازی نمودهاند. افراد مذکور پس از وقایع اخیر هنگام ورود به مسجد اعظم کلیه حاضرین در مسجد به پاس زحمات آنان برخاسته و سپس آنها را به نزدیک منبر نزد ملاها راهنمایی مینمایند و نیز ملاحسنی از روحانیون مخالف و افراطی، بوزچلو وکیل دادگستری و قریشی از روحانیون افراطی اظهار میدارند چنانچه چند نفر فوقالذکر در روز مذکور نبودند حداقل 500 نفر کشته میدادیم.»[3]
تنوع قومی (ترکها و کردها) و مذهبی(شیعیان و اهل سنت) این استان، آن را از دیگر استانها متمایز میکند. شرایط جغرافیایی و تنوع قومی و مذهبی در مبارزات انقلابی علیه رژیم به شکل اتحاد اقوام و مذاهب تجلی کرد و از جلوههای زیبای انقلاب اسلامی در این استان بود.[4] سند زیر گزارشی است از همبستگی قومی و مذهبی انقلابیون مخالف حکومت در استان آذربایجان غربی:
«به مناسبت اعلام عزای عمومی صبح روز جاری عده زیادی از طبقات مختلف اهالی رضائیه در مسجد اعظم اجتماع و سپس عدهای که از مهاباد، بوکان به رضائیه آمده بودند به اجتماعکنندگان در مسجد پیوسته و ملا کریم شهریکندی نماینده شیخ عزالدین حسینی و سنیهای مهاباد در مسجد سخنرانی و ضمن بیان مطالبی علیه رژیم؛ همبستگی کردهای مهاباد را اعلام و پس از وی نماینده اهالی بوکان نیز در همین زمینه صحبت و در پایان محمدعلی احمدی از طرف جامعه معلمان و سید علیاکبر قریشی روحانی افراطی رضائیه از این همبستگی تجلیل، و قرار شد روز پنجشنبه مورخ 30/9/57 متقابلاً عدهای به عنوان نمایندگان اهالی رضائیه به منظور تشکر به مهاباد عزیمت نمایند.»[5]
و گزارشی دیگر:
«روز 27/9/1357 تعدادی از طبقات مختلف مردم رضائیه و عدهای دیگر از اهالی شهرستان مهاباد، بوکان، سقز، سردشت و اشنویه در مسجد اعظم رضائیه اجتماع نموده بودند و واعظ غلامرضا حسنی بزرگآباد ضمن سخنرانی و تشکر از اتحاد و همبستگی تشیع و تسنن......»[6]
روحانیون پیشتازان انقلاب اسلامی
روحانیون با استقرار در مساجد شهری و روستایی استان، نقش اساسی در افزایش آگاهی مردم داشتند. روحانیون، وعاظ و دیگر انقلابیون مسلمانی که در مساجد فعالیت میکردند، برای پراکندن بذر انقلاب اسلامی و مخالفت با رژیم پهلوی از شیوههای مختلفی استفاده میکردند. شیوه مبارزه در مساجد بیشتر فرهنگی بود و کوشش میشد با آگاه سازی قشرهای مختلف جامعه، مردم را برای یک انقلاب اسلامی ریشهدار آماده کنند.
آگاه کردن مردم با شیوههای مختلفی صورت میگرفت. شایعترین و پرکاربردترین شیوه، سخنرانی بود. روحانیون انقلابی در خلال سخنرانیها میکوشیدند مردم را نسبت به اوضاع جامعه، سیاستهای دولت در زمینههای مختلف فرهنگی، اقتصادی و...... آگاه کنند. درباره این سخنرانی چند نکته قابل توجه است:
نخست آن که میزان صراحت و آشکاری انتقادات مطروحه در این سخنرانیها تابعی از اوضاع و احوال سیاسی و امنیتی جامعه بود. در سالهای آغازین مبارزه، انتقادات به شکلی مخفیانهتر ابراز میشد؛
«محمد باقر صاحب الزمانی در مسجد قره آغاج ....... در پایان که دعا میکرد، عربی دعا میکرد و فقط به اهل مسجد دعا میکرد.»[7]
در سند دیگری درباره جلسه سخنرانی محمدباقر صاحب الزمانی (حدود دو هفته پس از جلسه فوق) در مسجد آقا علی اشرف آمده است:
«آقای محمدرضا صاحبالزمانی واعظ ضمن بحث و ایراد چند مثال گوشهدار اظهار داشت: در دین اسلام وارد است برای حفظ جان یک روحانی ولو آن که به قیمت جان هزار نفر تمام شود باید جانفشانی کرد[منظورش رهبر انقلاب، امام خمینی بود] و سپس اضافه نمود در مقابل خداوند قابل قبول نیست که یک روحانی بگوید مانع شدند درباره ترویج دین تبلیع نماییم آن وقت موضوع حضرت یعقوب و نمرود و سایر پیغمبران به میان میآید منظور این شخص این بود که علما نباید از تبلیغ خود دست بردارند.»[8]
اما در سالهای 1356 و 1357-به ویژه از زمستان سال1356 به بعد- این انتقادها بسیار آشکارتر و بهگونهای واضح و صریح بود. مثلاً در سندی مربوط به آذرماه این سال، در یک مراسم ختم، واعظ دولت را خائن و قاتل و نمایندگان مجلس را نه نماینده مردم، بلکه وکیل الدوله توصیف کرد. سپس واعظ به انتقاد از رفتارهای غیرانسانی حکومت با مردم بی گناه پرداخت و از زندانی کردن مردم و کشیدن ناخنها سخن گفت. آن گاه از مردم خواست از مقامات دولتی اطاعت نکنند.[9]
دوم آن که روحانیون در این سخنرانیها که به مناسبتهای مختلف ایراد میشد، تفسیری دوقطبی از تاریخ ارائه میکردند که در یک سوی آن حق و در سوی دیگر جبهه باطل قرار داشت. تاریخ در نگاه روحانیون و وعاظ انقلابی - آنگونه که از لابه لای این اسناد فهمیده میشود- همیشه جدال حق و باطل بوده است و تفسیری از تاریخ که در آن همیشه دوگانه خیر و شر در تضاد و تقابل بودند در سخنرانیها قابل مشاهده است. در این تضاد و جدال که از منظر مذهبی و بر بنیان وجود دو نیروی خیر و شر تفسیر میشد، ایمان نیروی محرکه تاریخ به شمار میآمد. روحانیون برای تفسیر اوضاع زمانه خود به شبیه سازیهای تاریخی میپرداختند. آنان این تشابهات را از لابه لای متون و روایتهای تاریخ بیرون میکشیدند و به مردم میفهماندند که رژیم زمان آنها درست جای امثال فرعون و ابن زیاد و حجاج ایستاده است. این شبیه سازیهای تاریخی و تصویرسازی جدال حق و باطل معمولاً با دوره معاصر و حاکمیت پهلوی گره میخورد و گاه به صراحت و گاه به کنایه تداوم صحنه مبارزه در ذهن مخاطب تصویرپردازی میشد.
بنا بر مجموعه اسناد، جبهه حق را پیامبران و امامان و حق طلبان تاریخ چون امام علی(ع)، امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، حر بن یزید ریاحی و...... و جبهه باطل را فرعون، نمرود، شداد، معاویه، زیاد ابن ابیه، یزید، حجاج بن یوسف ثقفی و.... تشکیل میدادند. حکومت پهلوی ادامه خط باطل تاریخ و تداوم آن بود و با صفاتی چون حکومت فرعونی و چنگیزی توصیف میشد. در این تفسیر رویارویی حق و باطل در قالب مبارزه اسلامی علیه رژیم پهلوی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) شکل میگرفت.[10]
«عبدالجلیل قدسی یکی از روحانیون و محضردار شهر رضائیه در حین سخنرانی در مسجد اعظم شهر رضائیه از زمان معاویه صحبت نموده و وضعیت آن زمان را با شرایط فعلی ایران تطبیق و موارد خلاف شرع[11] را مطرح و اشاره به حکومت فعلی میکرد و اضافه نموده در آن زمان که مردم را میکشتند لااقل مردم مسلح بودند ولی در وقایع اخیر به روی زن و کودک و پیر و جوان بیدفاع و بیگناه مسلسل بستند و آنان را کشتهاند.»[12]
نمونه دیگر سخنرانی شیخ مرتضی رضوی در مسجد جامع نقده است؛ وی ضمن وعظ در مورد فرعون و عصر و زمامداری او اظهار داشته:
«آری فرعون عصر، فرعون ظالم مصر میدانید هدفش چه بود؟ این بود که فرهنگ مصر را عوض نماید و به خاطر همین عمل مورد تشویق عوامل خارجی قرار گیرد تا بیشتر حکومت نماید. فرعونی که با این عمل خود مفسد بود نه مصلح و نه طرفدار صلح جهانی، فرعونی که پسرها را کشته و دخترها را عریان نموده و به آنها آزادی دهد و پسرها را به جان هم بیندازد در این مورد ما هستیم که باید به ضعیفان میدان دهیم تا از حق خود دفاع نمایند، ترس فرعون از چیست از دین است که از گلوی مظلوم بازگردد و شعاری دهد، ترس فرعون از بچهها و رهبر بچهها بود و بدان جهت دستور میداد تا هر بچهای را در آب بیندازند، فرعون عادت داده بود تا پیرمردان بعد از نماز وی را دعا نمایند ولی این کار خیلی طول کشیده بود، فرعون نخستوزیری داشت عالم و اهل مطالعه وکتب مختلف را خوانده و فردی دانشمند و عادل بود نه مثل شریف امامی ایران که جلاد ایران است.»[13]
و نمونه دیگر:
«شیخ جابر فاضلی بر روی منبر برای مستمعین اظهار نمود که حکومت فعلی دولت ما شبیه حکومت فرعون و نمرود و شداد است، شداد هم در آن زمان میگفت من خدای شما هستم و بهشت و جهنم میساخت قبل از این که بتواند از بهشت استفاده کند عزرائیل گلوی او را گرفت و به آن دنیا برد و کد 66 [شاه] هم مثل همان شداد بیرحمانه خون جوانان ما را به خاک میریزد و عزرائیل نمیگذارد بیشتر از این خون جوانان ما را به خاک بریزد.»[14]
رویدادنگاری تاریخ انقلاب در آذربایجان غربی
مبارزات انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) را میتوان در یک فاصله پانزده ساله (1342-1357ش/ 1383-1388ق/1963-1979م) مورد بررسی قرار داد. این دوره پانزده ساله خود به دو دوره قابل تقسیم است.
الف) دوره اول (1342 تا 1350ش/1963 تا 1971م)
این مبارزات با مقاومت در برابر لایحه انجمنهای ایالتی ولایتی آغاز شد(1341ش) و با تحریم رفراندوم ادعایی رژیم درباره اصول شش گانه(انقلاب سفید) نیرو گرفت(6 بهمن 1341). حمله نیروهای رژیم به مدرسه فیضیه(فروردین 1342)، دستگیری حضرت امام خمینی(ره) و شکل گیری قیام خونین 15 خرداد1342و تبعید حضرت امام خمینی(ره) به خارج از کشور(ترکیه و عراق) از رویدادهای مهم تاریخ انقلاب اسلامی در دهه 1340ش هستند.
مبارزات انقلابی مردم آذربایجان غربی در خرداد 1342 و با روشنگریهای روحانیون مبارز در مساجد این استان شروع شد. این مبارزات از همان آغاز با رهبری حضرت امام خمینی(ره) در پیوند بود. پیش از دستگیری حضرت امام خمینی(ره) در خرداد 1342، نیز جوّ مساجد و محفلهای مذهبی آذربایجان به شدت انقلابی بود.
«طبق اطلاع ساواک یکی از وعاظ به نام شیخ ابوطالب ناقلی در ایام تاسوعا و عاشورا در یکی از مساجد مردم را علناً دعوت به خونریزی و قیام و آنان را تحریک نموده که با ریختن خون خود از تعدی و تجاوز مأموران جلوگیری نمایند و به تذکر مقامات انتظامی توجهی ننموده است.»[15]
پس از دستگیری و بازداشت حضرت امام خمینی (ره) و امنیتی شدن فضا، از شدت و صراحت انتقادات کاسته شد.[16] روحانیون آذربایجان با شهر قم به مثابه کانون انقلاب اسلامی در ارتباط بودند[17] و در مساجد و منابر میکوشیدند مردم را آگاه کنند و آتش انقلاب را در دلها زنده نگه دارند. دعا نکردن برای شاه[18] و شرکت نکردن در مراسم دولتی و جشنهای حکومتی[19] در این سالها از شیوههای روحانیون برای ابراز مخالفت با رژیم پهلوی بود.
انتقاد از دوستی ایران با اسرائیل و موضعگیریهای ایران در جنگهای اعراب و اسرائیل از محورهای مهم مبارزات علیه رژیم پهلوی بود:
«این جنگ که بین اعراب و اسرائیل شروع شده، جهاد است و به همه شماها میگویم هر چه از دستتان برمیآید در مورد مسلمانان عرب دریغ نکنید چون تمام مسلمانان ضعیف شدهاند رهبران ما که مسلمان نیستند که به برادران مسلمان خود کمک کنند در موقع جنگ دولت ایران به اسرائیل نفت میداد حالا هم از ترس ناصر به اردن کمک میکند و طبق اطلاع نیروهای ارتش ایران در مرزهای عراق مستقر هستند. شماها هم دست در دست هم دهید به برادران اعراب خود کمک کنید.»[20]
در همین راستا روحانیون انقلابی آذربایجان برای کمک به آوارگان فلسطینی اقدام به گردآوری کمکهای مردمی میکردند:
«اخیراً حاج شیخ یوسف باقری آخوند بناب در مسجد بناب مبلغی در حدود پنجاه هزار ریال از اهالی پول جمعآوری نموده و اظهار داشته با این که رهبران ما خائن دین مذهب اسلامی و به خصوص دشمن دولت مصر است بر ما واجب است جاناً و مالاً به برادران مسلمان خود کمک کنیم در نتیجه به موجب پخش دستخطی که تقدیم است از اهالی تقاضای کمک مالی نموده است مجدداً در تاریخ 2/4/46 در همان مسجد مبلغ زیادی جمعآوری نموده است.»[21]
انتقاد از انقلاب سفید و اصول ششگانه آن مانند اصل اصلاحات ارضی از محورهای انتقادات روحانیون در این سالها بود. روحانیون آذربایجان غربی مردم را به دلیل رأی دادن به اصول ششگانه مورد انتقاد قرار میدادند.[22] در این مبارزات تأکید اصلی بر احترام به مالکیت خصوصی بود. نقض مالکیت خصوصی، در ادبیات شرعی غصب مال به حساب میآمد و استفاده از مال غصبی حرمت داشت:
«بایستی بدانید نماز گزاردن در زمینی که متعلق به شما نیست، حرام است. ملک یا بایستی از اجدادتان به شما برسد یا از فروشندهای که راضی باشد، خریداری کرده باشید؛ نه این که با زور از مالک اصلی بگیرند و به شما زارعین بدهند. منظور از اظهارات ملا محمد اجرای قانون اصلاحات ارضی است که دولت زمین را از مالک گرفته و به زارع واگذار نموده و این طور وانمود کرده که زمینی که از طرف اصلاحات ارضی به شما زارعین فروخته شده، چون فروشنده آن (مالک) راضی نبوده، لذا نماز گزاردن شما در آن زمین و حتی محصولی که به دست میآورید، حلال نیست.» [23]
روحانیون انقلابی در این سالها از رویدادهای انقلابی در دیگر مناطق و جاهای کشور ـ مانند اعتصابات دانشجویان در دانشگاهها[24] ـ حمایت میکردند. در این سالها مسجد و منبر مهمترین پایگاه و رسانه روحانیون انقلابی برای آگاهکردن مردم و انتقاد از سیاستهای حکومت در زمینههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بود. مساجد روستایی به ویژه به دلیل دور بودن از تیررس مراقبتهای ساواک، محل مناسبی برای طرح انتقادات بود.
«ملکی که اخیراً جهت وعظ در ماه محرم به قریه کشتبان محال بلشکو رفته روز اول ماه محرم در منبر اظهار داشته است وضع به کلی خراب شده اجازه اروپا رفتن به مردم داده میشود اجازه سینما رفتن را همه کس دارند ولیکن از رفتن به کربلا جلوگیری مینمایند با هزار مصیبت به مؤمنین اجازه رفتن به مکه را میدهند این موضوع باعث نارضایتی و ناراحتی جامعه اسلام است.»[25]
پخش و توزیع نشریات[26] و اعلامیههای انقلابی نیز در راستای رساندن پیام انقلاب به شهرها و روستاهای دوردست ادامه داشت. به دو نمونه از این گزارشها توجه کنید:
گزارش نخست:
«برابر گزارش ساواک خوی از نشریههای فوق (نشریه داخلی دانشجویان حوزه علمیه قم) فقط چند شماره به شهرستان مزبور وارد که آن هم به طور کاملاً مخفیانه بین روحانیون و عوامل مورد اعتماد و طرفداران آنان مورد استفاده قرار گرفته است. ساواک مزبور نامبردگان ذیل را عاملین پخش و دریافت کنندگان نشریههای فوقالذکر معرفی نموده است:
1ـ شیخ حسن بصیری شغل روحانی
2ـ رضا سعیدی فرزند ابوالحسن کارمند بازنشسته وزارت کشور
3ـ جواد شریف سردفتر اسناد رسمی»[27]
و گزارش دوم:
سیدهادی سیدباقری که پیشنماز و به کار خطابه و وعظ در شاهپور آذربایجان مشغول میباشد دارای ایدئولوژی منحرف بوده و همزمان با فعالیت خمینی. نقل و انتقال اسناد مضره را از شاهپور به قم عهدهدار بوده است یادشده به علل سیاسی مدتی در خوی بازداشت و هنوز تحتتأثیر افکار انحرافی خود به گفتار خلاف مصالح مبادرت مینماید.»[28]
ب) دوره دوم (1350 تا 1357ش/1971 تا 1979م)
دوره دوم مبارزات انقلابی مردم ایران علیه رژیم پهلوی را میتوان به دو دوره تقسیم کرد.
1) (1350 تا آبان ماه 1356ش/1971 تا 1977م): در این دوره جوّ کشور آرام بود. نظام دو حزبی در کشور که از سال 1336ش/1967م فعالیت میکرد، در سال 1354ش/1975م جای خود را به سیستم تکحزبی فراگیر داد. اختلافات و درگیریهای مرزی با کشور همسایه-جمهوری عراق- سرانجام با انعقاد معاهده الجزایر(1975م/1354ش) به ایجاد دورهای از آرامش در مرزهای کشور منجر شد.[29] در این دوران ایران متحد آمریکا بود. به نظر میآمد رژیم و دستگاه امنیتی آن بر همه چیز مسلط است، اما مبارزات انقلابی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره)، علیه رژیم به شیوههای مختلف در جریان بود. در این دوره شیوههای پیشین مبارزه همچنان به کار میرفت، اما جوّ اختناق و سرکوب سالهای قبل، اندکی ملایمتر شده بود.
در این دوره انقلابیون آذربایجان غربی با حضرت امام خمینی(ره) به عنوان رهبر مبارزات انقلابی مردم ایران علیه حکومت پهلوی ارتباط داشتند و اعلامیههای ایشان را در منطقه توزیع میکردند. بخشی از این ارتباطات در سفرهای زیارتی حج و عتبات عالیات شکل میگرفت.[30] اوضاع کشورهای دیگر نیز در گفت و گوهای حجاج انعکاس مییافت و در لوای آن از وضع کشور انتقاد میشد.
«میرزا جعفر وحیدی در مسجد امامزاده اظهار داشت در سفر حج عمره از قاهره دیدن نموده و قبر جمال عبدالناصر را زیارت و از وضع مصر نیز تعریف و سپس اضافه کرد زیارت قبر ناصر آزاد است و مانند مملکت ما نیست که نگذارند انسان قبر رضا شاه را ببیند. در عربستان از جمال عبدالناصر و یاسر عرفات تجلیل فراوان میشود.»[31]
با توجه به اهمیت سفر حج به عنوان یک واجب شرعی به شدت از این فریضه دفاع میشد. این دفاع به ویژه پاسخ به کسانی بود که سفر حج را باعث خروج ارز از کشور توصیف میکردند.
«حاج میرجعفر میرقاتی در مسجد شیخ اظهار داشت که من نمیدانم دین اسلام چه ناراحتی برای اهل قلم به وجود آورده که پیش از شروع حج به قلم فرسائی پرداخته و در جراید شروع به تبلیغ مینمایند که آقایان به حج میروند و ارز مملکت را ضایع میسازند و این دین نمیدانم در حق آن عده چه کرده که درباره سفر حج انتقادهایی مینمایند در حالی که افرادی به عناوین مختلف جهت سیر و گردش و عیاشی به اروپا میروند و چندین برابر حجاج خرج مینمایند و در این باره مطلبی درج نمیگردد حجاجی که به حج میروند قبلاً به فقرا میرسند و موقع مراجعت نیز به خاطر خدا و یا حسن شهرت عدهای را چندین روز اطعام مینمایند حال باید دید کدام یک از آنها ارز مملکت را ضایع میسازند و اگر آن افراد دلشان به حال ارز مملکت میسوزد اقدام به جلوگیری از ورود اجناس لوکس نمایند.»[32]
ارتباط با قم همچنان ادامه داشت و اخبار رسیده از آن شهر تجزیه و تحلیل میشد.[33] خودداری از دعا کردن برای شاه[34] شعار نویسی بر دیوارها و......[35] از شیوههای مبارزه بود. در سخنرانیها از اوضاع فرهنگی مانند سینماها و کابارهها و تبلیغات بهائیها و مسیحیان در منطقه انتقاد میشد.
«هر قدر ما تلاش میکنیم و داد میزنیم، موعظه میکنیم، این جراید کثیف، رادیو، تلویزیون و سینماهای سکسی نمیگذارد پیشرفتی داشته باشیم و این وظیفه دولت است که باید رسیدگی کند آرامش و حفظ دین و ایمان را باید دولت و علماء احیاء کنند و به دنبال آن اضافه نمود این وظیفه تمام دولتها است که به این مسئله توجه کنند.»[36]
و گزارشی دیگر:
«سیدکاظم موسوی در مسجد صاحبالزمان پیرانشهر از وضع پیرانشهر و سینما انتقاد و از اقدامات مسئولین مربوطه که به نظر وی علیه دین اسلام اقدام نمودهاند انتقاد نموده است. وی مردم پیرانشهر را علیه بهائیان ساکن آن منطقه تحریک و به مردم هشدار داده که تبلیغ بهائیان پیرانشهر جز موهومات چیز دیگری نیست.»[37]
همچنین از اوضاع مدارس به ویژه مدارس دخترانه انتقاد میشد.[38] این انتقادات در چارچوب انتقاد از بیبند و باری زنان صورت میگرفت:
«شیخ حسن ساکن محله تشیلر ملای مسجد قاضی محله خوی میباشد غالباً در منابر خود از کشف حجاب انتقاد و نسبت به کارمند شدن زنان ایراد میگیرد.»[39]
و در گزارشی دیگر از مسجد جامع ارومیه به اظهارات اسدالله جوانمرد اشاره شده است:
«زنجیر بردگی از گردن زنان ایرانی برداشته شده است؟! آیا قبل از آزادی زنان، تایپ ادارات یا کلاسهای درس در آموزش و پرورش خالی از کارمند بوده؟ آیا اگر زنان آزاد نمیشدند کارهای دولتی پیشرفتی نداشت؟ در صورتی که چنین نبوده فقط نظر این بود پای خانمهای ایرانی به میدان کشیده شود و عدهای از آب گلآلود ماهی بگیرند. بعد خطاب به حاضرین اظهار نمود ای جماعت مواظب خود و ناموستان باشید.»[40]
تشکیل جلسات قرائت و تفسیر قرآن و نهج البلاغه از دیگر اقدامات روحانیون انقلابی برای گسترش و نشر پیام انقلاب اسلامی در شهرها و روستاهای استان آذربایجان غربی بود.[41] در این جلسات، به هنگام تفسیر و ترجمه آیات، کوشش میشد آگاهی انقلابی در مستمعین شکل بگیرد؛ از این رو ساواک که از ماهیت این جلسات آگاه بود، میکوشید این جلسات را کنترل کند.[42]
«جلسات تعلیم قرآن و اصول عقاید به طور مرتب در مسجد صاحبالزمان واقع در کوی سعیدیه تشکیل و به طور مرتب آقای سید اسماعیل رسولزاده ـ شیخ هاشم و غفاری حضور مییابند. افرادی که تاکنون ثبت نام نمودهاند بیش از 150 نفر میباشد به همین جهت قرار است کلاس بزرگسالان و خردسالان تفکیک شود [در این جلسات]ترجمه آیه طوری است که به چندین معنی تفسیر میگردد مثلاً ترجمه یک آیه اینطور بوده «هر کس به کارهای ظالم رضایت دهد خود نیز میسوزد» این جلسات در ظاهر امر تبلیغ دین است ولی با گذشت زمان و آماده نمودن افکار میتوان در سایر جهات ضد دولتی باشد استفاده نمود.»[43]
مساجد همچنین محلی برای بحث و تبادل کتاب و نشریات بود.
«اغلب پس از ختم نماز جماعت در مسجد میرحسینآقا واقع در شهرستان رضائیه عدهای از اهالی آن شهرستان منجمله دانشجویان دانشکده کشاورزی اجتماعی تشکیل و به بحثهای سیاسی میپردازند، در این جلسات کتابهای خمینی، ماکسیم گورکی، آل احمد و صمد بهرنگی بین شرکتکنندگان رد و بدل میشود. این کتابها از طریق کتابفروشی نادری در رضائیه و انتشارات بعثت در تهران در اختیار آنان قرار میگیرد.»[44]
روحانیون آذربایجان غربی، مبارزات خود را با مرجعیت مبارز (حضرت آیتالله العظمی مرعشی و حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی) در قم هماهنگ میکردند. یک نمونه از این هماهنگیها در مسئله واردات گوشتهای منجمد رخ داد:
«حاج شیخ سیدجعفر مرقاتی امام جماعت مسجد شیخ شهرستان خوی در منبر روز جمعه چنین بیان نمود گوشتهایی که از خارج از ایران وارد میشود کلاً حرام است و خوردن آن نیز حرام میباشد.»[45]
شرکت نکردن در مراسم حکومتی دعا و نیایش از دیگر اقدامات روحانیون انقلابی استان آذربایجان غربی برای مشخص کردن مرزها و فاصله گرفتن از حکومت بود. نیروهای انتظامی و امنیتی نیز در برخورد با این وضعیت به کارهایی چون احضار، دادن تذکر و...... اقدام میکردند.
«در روز پانزدهم بهمن سال جاری به مناسبت رفع خطر از وجود مبارک شاهنشاه آریامهر از واعظ حاج میرزا محمد (غفاری) در شهرستان شاهپور دعوت میشود که در مراسم شکرگزاری رفع خطر شرکت نماید که نامبرده امتناع میورزد. شهربانی شاهپور به همین انگیزه وی را از رفتن به مسجد و روضهخوانی در منازل محروم مینماید.»[46]
هرگونه فشار بر روحانیون در سادهترین حالت، پرسشهایی درباره انگیزه روحانیون از این اقدام را در مردم ایجاد میکرد و بر آگاهی مردم میافزود. گاه دامنه تأثیرات این اقدامات وسیعتر میشد و سبب نزدیکتر شدن مردم و روحانیون به هم میشد.
«عدهای از طرفداران ملا محمد غفاری برای رفع ناراحتی روحانی مزبور و حمایت و تقویت وی شبها مجالس روضهخوانی ترتیب و از اهالی دعوت مینمایند که در جلسات شرکت نمایند..... حاج جلال علیزاده قره قشلاقی ساکن رضائیه که هر چند روز یک مرتبه به شاهپور میآید مبلغ 50000 ریال در اختیار ملای مذکور قرار داده و همچنین مبلغ 30000 ریال از ناحیه قاسم نفیسی، میر جلال سید حبشی و حاج ضیاء علیزاده قره قشلاقی به ملای فوق مساعدت مالی گردیده است. در اکثر محافل شاهپور صحبت از ملا محمد غفاری است که وی را مردی غیور و مقاوم توصیف نمودهاند.»[47]
تشکیل صندوقهای قرضالحسنه برای کمک به فقرا و مستمندان از دیگر اقداماتی بود که در مساجد و با مدیریت روحانیون انجام میشد. با توجه به نفوذ روحانیون در میان تودههای مختلف مردم و اعتماد مردم به ایشان، تشکیل این صندوقها با حمایت و همراهی گروههای مختلف مردم روبه رو میشد.
«میرزا اروج محمد غفاری در مسجد جامع اظهار داشت: من میخواهم در این مسجد صندوق قرضالحسنه دایر شود و 100 نفر میخواهم که هر نفری هزار تومان فعلاً به این مسجد بدهند تا در موقع لزوم از فقرا و مستمندان دستگیری شود که فوراً در حدود سی یا چهل نفر اسمنویسی کردند و قرار شد که بقیه نیز در این نزدیکی بقیه پول را بدهند.»[48]
2) این مبارزات از آبان ماه سال 1356ش/1977م تا سقوط رژیم در بهمن1357/فوریه 1979م را در برمی گیرد. سرآغاز این دوره، واقعه شهادت آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی(ره) [زندگی: 1309-1356ش/ 1930-1977م] است. این واقعه تأثیر زیادی بر روند مبارزات انقلاب اسلامی مردم ایران گذاشت. مجالس ترحیم حاج آقا مصطفی در نقاط مختلف کشور برگزار شد و سخنرانان و مردم شرکت کننده در این مراسم توانستند بار دیگر انسجام و هماهنگی خود به رهبری روحانیت را نشان دهند.
انتشار مقاله ایران و استعمار سرخ و سیاه با نام مستعار احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات(17دی ماه 1356) به مانند جرقهای در انبار باروت بود.[49] اعتراضات مردم قم به انتشار این مقاله سبب شد روز 19 دی 1356به عنوان نقطه عطف در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت گردد. این اعتراضات سرنوشتی خونین یافت و سبب شکلگیری سلسلهای از اربعینهای شهدای انقلاب اسلامی (29 بهمن 1356 در تبریز، 9 و 10 فروردین در یزد، اهواز و جهرم) در سراسر کشور شد. تحریم جشنهای نوروز سال 1357، فاجعه سینما رکس آبادان(مرداد 1357)، راهپیمایی روز عیدفطر در تهران و شهرهای مختلف کشور(شهریور 1357)، فاجعه میدان ژاله (شهدای) تهران(هفده شهریور1357)، درگذشت شیخ احمدکافی و آیتالله ملاعلی معصومی همدانی(شهریور 1357) و واقعه دانشگاه تهران(سیزده آبان 1357) سرفصلهای مهمی بودند که باعث فراگیر شدن مبارزات انقلاب اسلامی مردم ایران در نقاط مختلف کشور شد.
در طول سالهای (1342 تا 1356ش) مبارزات فرهنگی انقلابیون به رهبری حضرت امام خمینی(ره) سبب شکلگیری آگاهی انقلابی در مردم شده بود. اکنون که ذهنها و دلها آماده انقلاب و جانفشانی در راه آرمانهای آن بودند، وقایعی یکی پس از دیگری - از آبان ماه 1356 تا بهمن ماه 1357 - بنیاد حکومت شاهنشاهی را برای همیشه واژگون کرد.
مبارزات مردم آذربایجان غربی در دوره یادشده ـ آبان 1356 تا بهمن 1357ـ در چنین فضایی و در پیوند با یک فضای کلیتر(جغرافیای ایران و وقایعی که در شهرهای مختلف شکل میگرفت) قابل فهم، توصیف و تفسیر است. در این دوره مبارزات در بسترها و به شکلهای پیشگفته ادامه یافت و به مانند دیگر نقاط کشور در شرایط جدید، شتاب و نیروی مضاعف گرفته و شیوهها و تاکتیکهای جدیدی را تجربه کرد. اکنون با استناد به اسناد، روایتی خطی از رویدادهای انقلاب اسلامی در آذربایجان غربی در دوره یادشده (آبان ماه 1356 تا بهمن 1357ش) ارائه میشود.
روحانیون ارومیه مانند روحانیون دیگر شهرهای مختلف کشور درصدد برگزاری مجلس ختم حاج آقامصطفی بودند. سند زیر گزارشی درباره برگزاری نشست روحانیون در اینباره است:
«محمد فوزی، سید علیاکبر قریشی، حاجی محمود معماری و میرزا احمد آقائی بعدازظهر روز جمعه در مسجد اعظم رضائیه در زمینه برگزاری مجلس ختم جهت مصطفی خمینی با هم مذاکره و قرار شد روز بعد نیز جلسهای تشکیل و در این مورد تصمیم لازم اتخاذ نمایند. نامبردگان بهتر دانستند از چاپ آگهی خودداری نمایند.»[50]
بازتاب واقعه 19 دی 1356 قم نیز در اسناد دیده میشود. براساس گزارشها:
«تعداد 80 نفر از روحانیون در مسجد اسماعیل بیک رضائیه تجمع تا تلگراف تسلیت به مناسبت کشتهشدگان اخیر شهرستان قم تهیه و مخابره نمایند لکن به علت آن که تصور میرود تلگراف به دست آنان نرسد عدهای پیشنهاد مینمایند به این مناسبت مدت سه روز مساجد رضائیه تعطیل شود.»[51]
گزارشهای دیگری حاکی است:
«بازاریان و طلاب شهرستان رضائیه تدریجاً در مسجد مناره رضائیه گرد هم جمع و درباره واقعه اخیر شهرستان قم و مسائل مملکتی بحث و گفتگو نمودهاند.[52]
در جلوی کتابخانه مسجد جامع عدهای دور هم جمع بودند و در مورد عدم برگزاری نماز جماعت در روز 29/11/36 صحبت میکردند و از طرفی عدهای از روحانیون از جمله شیخ حسین اصغرزاده در مسجد قره آغاج، قریشی در مسجد وکیلباشی، طسوجی در مسجد اسماعیل بگ، ابراهیم ذاکری در مسجد مجبورآباد، سید جعفر صالحی در مسجد عرب باغی و عدهای نیز در روستاها به تبلیغ در زمینه عدم برگزاری نماز جماعت پرداختند.»[53]
دامنه تأثیرات این واقعه به شهرهای آذربایجان غربی محدود نماند و به روستاها نیز کشیده شد. روحانیون انقلابی عامل گسترش آگاهی انقلابی در روستاها بودند.
«ملاحسن هاتفی پیشنماز مسجد قریه سعیدآباد حومه خوی هنگام وعظ در مسجد قریه اظهار نموده همت کنید زیرا در قم علما را کشتهاند و امروز و فردا درب مساجد را خواهند بست و دیگر دین از بین رفته است و اگر همت نکنید از فردا منبر نخواهم آمد. این اظهارات روحانی مزبور تحریکآمیز بوده و در بعضی از متعصبین مؤثر بوده است.»[54]
پخش اعلامیه درباره واقعه 19 دی 1356 قم، در ارومیه و برخی شهرهای دیگر، از فعالیتهای انقلابیون در این خصوص است.[55] مردم آذربایجان غربی در چهلمین روز واقعه قم به برگزاری مراسم یادبود شهدای این واقعه پرداختند:
«از ساعت 15:00 الی 17:30 مورخه 29/11/36 در مسجد بازار نقده (مسجد شیخ مهدی) مجلس سوگواری به مناسبت چهلمین روز درگذشت کشتهشدگان حادثه قم با شرکت کسبه، اصناف متعصب مذهبی نقده و چند نفر از روحانیون منطقه به اسامی شیخ مرتضی رضوی، شیخ حسن داننده، شیخ مهدی سلدوزی، میر جواد رادپور، حاج عباس حسینی، میرزا یحیی جوهری تشکیل شد.»[56]
اقدامات انقلابیون آذربایجان غربی همگام با انقلابیون دیگر مناطق کشور در چهلمین روز واقعه شهادت مردم قم، در برگزاری مجالس ختم و تعطیلی بازارهای شهری، از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی به اخلال در نظم عمومی تعبیر و با تبعید شیخ مرتضی رضوی و حاج نصیر جوادی به شهرهای لار و بم همراه بود.[57]
برگزاری مراسم و برپایی مجالس یادبود در چهلمین روز واقعه شهادت مردم تبریز، در شهرهای مختلف آذربایجان غربی، بر فراگیر شدن جو انقلابی در این استان و همراهی و همگامی مردم این استان با مردم دیگر مناطق کشور را در پی داشت.
«روز 10/1/37 مجلس ختمی به منظور چهلمین روز وقایع تبریز در مسجد شیخ خوی برگزار که در آن اکثر روحانیون خوی و تعداد زیادی از اصناف و متنفذین محلی شرکت که عده زیادی بعد از فاتحهخوانی مسجد را ترک و در ساعت 1130 ابتدا شیخ جابر فاضلی دعای کوتاهی ابراز و بعد شیخ جلیل هنرور ضمن دعا به امام زمان اضافه نمود مجلس برای یادبود واقعه قم و تبریز تشکیل گردیده و از شرکتکنندگان ابراز امتنان نموده و سپس سیدعلی ذاکری روضه مختصری قرائت و مجلس در ساعت 1220 با آرامش کامل پایان پذیرفت و مردم متفرق گردیدهاند.»[58]
در گزارش دیگر چنین آمده است:
«مورخه 10/1/37 به مناسبت چهلمین روز درگذشت کشتهشدگان واقعه تبریز مجلسی با شرکت عده کثیری از متعصبین مذهبی در مسجد اعظم رضائیه تشکیل و در این مجلس تعداد زیادی از دانشآموزان از جمله علیرضا شهامت، سعید نصرالهی، جعفر نیکاندیش و رسول رشادتجو شرکت نموده بودند پس از ختم مجلس هنگامی که شرکتکنندگان در حال خروج از مسجد بودند در حضور چند نفر غیرنظامی و مأمورین شهربانی علیرضا شهامت اظهار داشته «خداوند رحمت کند کشتهشدگان در این راه را و نابود کند مسببین آنان را» لذا پس از خروج از مسجد وسیله مأمورین شهربانی دستگیر و به شهربانی اعزام گردیده است.»
در این فضا، بر رهبری حضرت امام خمینی(ره) تأکید و اعلامیههای ایشان در میان مردم توزیع میشد[59] و شیوههای پیشین مبارزه همچنان استمرار داشت. روحانیون از شرکت در مراسم حکومتی دعا و نیایش خودداری میکردند. یکی از کارهای روحانیون برای ابراز مخالفت با رژیم پهلوی و مشخص کردن خطوط و مرزهای دو جبهه حق و باطل، شرکت نکردن در مراسم جشن و سپاس و ستایش دولتی بود. آنها طی سالها میکوشیدند به بهانههای مختلف از حضور در چنین مراسمهایی خودداری کنند. روحانیون برای شرکت نکردن در این مراسم دلایلی چون مسافرت، بیماری و ...... را عنوان میکردند.
«به مناسبت رفع خطر از ذات مبارک شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران روز 21 فروردین ماه سال جاری مراسم دعا و نیایش از طرف شهرداری شاهپور در مسجد جامع با شرکت روسای ادارات و مردم برگزار گردید که در این مراسم از روحانیون شاهپور از طرف شهرداری دعوت رسمی به عمل آمده که هیچ کدام شرکت نداشتند و اسامی آنان به شرح ذیل میباشد:
1ـ آقای میرزا جعفر محمدی از تاریخ 4/1/37 به قصد کرمانشاه شهرستان شاهپور را ترک و از آنجا به قصد مشهد مسافرت کرده است.
2ـ آقا حاجی میرزا علی منطقی در تاریخ 7/1/37 جهت معالجه همسرش به قصد تبریز و تهران در مسافرت بوده است.
3ـ آقای میرزا داود محمودی در تاریخ 16/1/37 جهت دیدار پسر عموی خود در ماکو به آن شهرستان مسافرت کرده است.
4ـ آقای میرزا رضا منطقی در تاریخ 16/1/37 جهت دیدار خواهرش در شهرستان مرند به آن شهرستان مسافرت کرده است.
5ـ بقیه روحانیون به ترتیب 1ـ میرزا حمزه جلالی، 2ـ حاجی میرحسن حسینی، 3ـ میرزا عیناله حیدری، 4ـ میر هادی سید باقری در مسافرت نبوده و در مراسم حضور نداشتند.
این روحانیون علیرغم دعوت فرمانداری در مراسم شرکت نداشته و عدهای قبلاً مسافرت نموده و عده دیگر نیز در منزل مخفی و اعلام شده در مسافرت هستند.»[60]
ایراد سخنرانی و انتقاد از اوضاع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه همچنان ادامه داشت.
«محمد غفاری واعظ و پیشنمار مسجد جامع شاهپور در انتقاد از ادارات و سازمانهای دولتی خصوصاً مسئله حجاب و مضرات رفع حجاب سخنانی بیان داشته که به طور ضمنی در مخالفت با اصل پنجم انقلاب و اعطای حقوق سیاسی به زنان ایران و مشوش کردن افکار مردم و ایجاد بدبینی و تفرقه مؤثر خواهد بود.»[61]
مبارزه با تغییر تقویم هجری و استفاده از تقویم شاهنشاهی از دیگری مسائل قابل توجه در این دوره است.[62]
دستگاه انتظامی و امنیتی رژیم نیز برای کنترل اوضاع اقدام به مراقبت، احضار، دادن تذکر، گرفتن تعهد و اعمال مجازاتهایی چون تبعید[63] میکرد.
کمک به آوارگان، زخمیها و خانوادههای کشتهشدگان لبنانی در حمله رژیم صهیونیستی به این کشور و گردآوری کمکهای مردمی برای آنها از دیگر اقدامات این دوره بود.(فروردین 1357)[64]
برگزاری مجالس چهلم شهدای یزد، اهواز و جهرم از اقدامات مردم آذربایجان غربی بود.
عصر روز 19/2/37 مجلس یادبود چهلمین روز کشتهشدگان واقعه یزد و اهواز در مسجد شیخ خوی دایر بود.[65]
برگزاری مراسم چهلم شهدای شهرهای یزد، جهرم و اهواز باعث تداوم خط مبارزات انقلابی در استان آذربایجان غربی بود. در برگزاری این مراسم اقداماتی چون تعطیلی بازارها و بستن دکاکین انجام میشد.
در سند مورخه 27/3/1357 در اینباره آمده است:
«میرزا اروج محمد غفاری واعظ مسجد جامع شاهپور به اتفاق میرزا داود محمودزاده و میرزا رضا نوحی و حاج سید حسن عربی واعظ مسجد موسی ابن جعفر و حاج حمزه در مسجد جامع حاضر و پس از اجتماع مردم در مسجد، میرزا اروج غفاری در بالای منبر سخنرانی و اظهار داشته برابر فتوایی که مجتهدین دادهاند فردا باید مغازهها را بسته و در خانههای خود بنشینند و در همین موقع تعدادی اعلامیه توسط شخصی به نام میرزا فتحاله واعظ قریه یالقوز آغاجبین مردم پرتاب و پخش، حجت رزقخواه مأمور گردیده که گفتههای غفاری را به مردم ابلاغ نماید و همچنین علی برزگری نیز به تبعیت از دستور وی به مغازهها رجوع میکرده که مورخه 27/3/2537 تعطیل بکنند.»[66]
نتیجه این اقدامات آن بود که:
«روز شنبه 27 جاری بنا به توصیه اروج محمد غفاری پیشنماز مسجد جامع شاهپور در نماز روز جمعه 26/3/2537 صدی نود و پنج مغازههای شاهپور به استثنای قصابیها و نانواییها از باز کردن دکاکین و مغازهها خودداری نموده بودند.»[67]
برگزاری مجالس ترحیم مرحوم شیخ احمدکافی و آیتالله ملاعلی معصومی همدانی نیز فرصتی برای فعالیتهای انقلابیون استان آذربایجان غربی بود. این مراسم با اعتراضات مردمی نسبت به رژیم پهلوی و دستگیری برخی از معترضان همراه بود.
«روز 6/5/37 مجلس ترحیم احمد ضیافتی کافی و آخوند همدانی از طرف محمد فوزی در مسجد اعظم رضائیه برگزار، پس از سخنرانی واعظی به نام ملکی چند نفر از حاضرین در داخل مسجد به دادن شعار به له خمینی مبادرت که در خارج از مسجد شانزده نفر از آنان توسط شهربانی دستگیر و سایرین بدون اتفاقی مسجد را ترک و متفرق میگردند از دستگیرشدگان ده نفر شب گذشته مرخص و شش نفر آنها در شهربانی بازداشت میباشند.»[68]
انتقاد از سیاستهای رژیم نسبت به زنان از دیگر محورهای مبارزه روحانیون بود.
«مرتضی رضوی پیشنماز و واعظ در مسجد امام جعفر صادق نقده راجع به زنان و نقش آنان در اسلام صحبت کرده تا رسید به زنانی که فعالیت سیاسی دارند و این مورد را رد کرد و در مورد آزادی زنان صحبت کرده و گفته آزادی که الان به زنان دادهاند آنها را به فاحشگی میکشاند و باعث فساد جامعه است.»[69]
انقلابیون همچنین از سیاستهای خارجی رژیم و رابطه با کشورهای دیگر انتقاد میکردند. بیگمان انتقادهای روحانیت از روابط خارجی به معنی انزوا و قطع روابط با کشورهای دیگر نبود؛ چیزی که در بدو امر از برخی سندهای ساواک فهمیده میشود. برخی از مأموران ساواک انتقادهای روحانیون از شرایط حاکم بر روابط خارجی را درست منعکس نکردهاند. معمولاً روحانیون انقلابی بخشی از الگوی حاکم بر روابط خارجی حکومت را براساس قاعده نفی سبیل تفسیر میکردند. بر اساس یک دستور قرآنی، خداوند راهی برای تسلط کافران بر مسلمین قرار نداده است؛ «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً (سوره نساء، آیه 141): خداوند تا ابد اجازه نداده که کافران کمترین تسلطی برمؤمنان داشته باشند.» تسلط کافران بر مسلمانان زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و... را شامل میشود. این آیه اینگونه تفسیر میشود که روابط خارجی نباید بستری برای حاکمیت و تسلط کفار بر مقدرات و سرنوشت مسلمانان شود.
«عباس حائری ضمن سخنرانی مذهبی در مسجد اعظم در حضور 500 نفر از طبقات مختلف مردم به رابطه انسان با خلق اشاره کرده و اضافه نموده مسلمان نباید با خارجیان همپیمان باشد در صورتی که ما با کفار پیمان بستهایم و صادرات و واردات ما با خارجیان است به خصوص این که کارخانه و کمپانیهای ما با خارجیها یکی شده و حق کارگران ما را از بین میبرند و هم مذهبشان را میگیرند در حالی که اگر ما اتحاد داشته باشیم میتوانیم کار را خودمان از پیش ببریم.»[70]
رویدادهایی چون فاجعه سینما رکس آبادان و کشتار مردم انقلابی تهران در میدان ژاله بر شتاب رویدادهای انقلابی در آذربایجان اثر میگذاشت.[71] در اول مهرماه 1357، مراسم ختم شهدای حوادث اخیر ایران در شهر ارومیه برگزار شد.[72]
انتقاد از نحوه امدادرسانی به زلزله زدگان طبس و محکوم نمودن ناتوانی رژیم در این کار از دیگر محورهای انتقادات به رژیم بود.
«مورخه 21/6/57 میرزا اروج محمد غفاری واعظ مسجد جامع شاهپور در مسجد جامع این شهرستان که حدود 350 نفر حضور داشتهاند به بالای منبر رفته ضمن سخنرانی اظهار داشته است این مملکت باید ویران شود، این مملکت را باید زلزله خراب کند، این مملکت باید زیرورو شود. برای این که خون انسانهای بیگناه بر روی این خاک ریخته شده است. همچنین گفت آنهایی که در زلزله کشته و مجروح شدهاند به قول خودشان بعد از 14 ساعت امدادگران به آن سرزمین رسیدهاند و اگر هم تا این مدت زمان کسی مجروح بود بدون شک در زیر خاکها جان تسلیم مینمود و همچنین اظهار داشت با بیشرمی سه روز عزای عمومی اعلام میکنند.»[73]
همچنین از اوضاع فرهنگی جامعه(مطبوعات، زنان) انتقاد میشد:
«در ساعت 2200 مورخه 2/6/37 ملاحسنی که به اتفاق چند نفر دیگر از آخوندها در مسجد اعظم بازارباش حضور داشته بنا به تقاضای آخوندها به بالای منبر رفته و مطالبی به شرح زیر عنوان نموده است.
سینماها بسته شود و اگر باز باشند بایستی فیلمهای آموزشی و اختراعی و تحقیقی و پژوهشی را به معرض نمایش بگذارند که در آن موقع من هم (حسنی) در ردیف اول سینما خواهم نشست.
بیحجابی بایستی از مملکت برداشته شود.
مجله زن روز در کشور آزاد است ولی نشریه مرجع تقلید اسلام در بازار قاچاق میباشد.»[74]
ارتباط با قم همچنان در سطح بالایی وجود داشت. اعلامیهها و اخبار مبارزات از قم میرسید و در شهرها و روستاها منتشر میشد.
«مجید دانشپایه واعظ در مسجد امام جعفر صادق نقده به یکی از دوستانش و عباس حسینی مروج مذهبی روستای علی ملک اظهار داشته شب گذشته از قم آمدهام و تعدادی اعلامیه از حضرات آیات عظام آوردهام و فردا این اعلامیهها را به شماها خواهم داد بعد از ختم مجلس دانشپایه به اخویش گفته اگر چنانچه از این اعلامیهها همراه دارد در اختیار دوستش بگذارد برادرش گفته چند برگ در ماشین است. دانشپایه گفته نترسید قاچاق نیست من به طور آشکار پخش میکنم و قرار شد در مورخه 9/9/57 چند نمونه از اعلامیههای خمینی و شریعتمداری را به دوستانش بدهد. مجید دانشپایه مخالف دولت میباشد و اعلامیههای مضره با خود آورده تا پخش نماید و در همان شب تعدادی از اعلامیهها را در نقده پخش نمودهاند.»[75]
اتحاد قشرهای مختلف مردم
در پیشرفت و پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران، گروهها و قشرهای مختلف مردم نقش داشتند. روحانیون و مساجد و مکانهای مذهبی نقطه کانونی این مبارزات بود. اصناف، بازاریان، کارمندان ادارات، کارگران، دانشجویان، طلاب، معلمان، دانشآموزان و..... در این انقلاب به سهم خود تلاش میکردند. چند گزارش زیر، مشارکت قشرهای مختلف مردم در این مبارزات را بازتاب دادهاند.
در مجلس ترحیم مرحوم شیخ احمد ضیافتی کافی و آیتالله ملاعلی معصومی همدانی در سلماس، افراد زیر دستگیر شدند:
«1ـ عزیز میرزایی فرزند عیسی شغل آرایشگر
2ـ مجید محمدپور فرزند احمد محصل سال دوم هنرستان صنعتی شماره یک رضائیه (رشته برق)
3ـ حسن پنیری فرزند کمال راننده اداره کل مسکن و شهرسازی رضائیه
4ـ نصرت حیدری فرزند محمدتقی دیپلمه بیکار
5ـ بیتاله خلیلی فرزند عبدالخالق شغل مغازهدار
6ـ علیاصغر عسگرپور فرزند علی شغل سیمکش کارخانه شیر پاستوریزه»[76]
گزارش زیر به حضور معلمان در مساجد اشاره دارد:
«مرتضی رضوی پیشنماز و واعظ مسجد امام جعفر صادق نقده شب 31/5/37 در بالای منبر در مورد معلم ،آموزش و سنجش به بحث و موعظه پرداخته.....اکثراً حاضرین در مسجد از طبقه معلمان، دانشجویان و دانشآموزان تشکیل شده بود به نظر میرسد انگیزه وی از این بحث بیداری طبقه معلم جهت مبارزه بر علیه وضعیت فعلی ایران بود منتهی سخنان وی به مانند گذشته چندان تحریکآمیز نبوده و ملایمتر بوده است.»[77]
ساواک در گزارشی شغل و پیشه عناصر محرک و شرکت کنندگان تظاهرات روز 11/7/1357 مردم ماکو را توصیف کرده است. این گزارش نشان میدهد قشرهای مختلف مردم در پیشبرد مبارزات انقلابی نقش داشتهاند.
«روضهخوان(روحانی)، آموزگار، محصل، کارمند ثبت و اسناد، کارمند شرکت، کارمند شیر و خورشید سرخ، تکنسین دامپزشکی اداره کشاورزی، راننده تاکسی، بنا، کارگر، کارمند دارایی، دانشجو، دندانساز، خرازی فروش، کارمند بهداری، شغل آزاد، معلم دبستان، قصاب، کمک بهیار بهداری، انباردار بهداری، معلم، کارمند بانک کشاورزی، حسابدار اداره کشاورزی، دبیر ادبیات آموزش و پرورش»[78]
در آبان ماه 1357 بر کثرت و شدت راهپیماییها و اعتراضات افزوده میشد و اتحاد قشرهای مختلف مردم (اصناف، کارمندان، معلمان، دانشآموزان، کارگران، دانشجویان) به رهبری روحانیت محکمتر میشد. در چنین شرایطی خیابانها محل بروز اعتراضات و شکلگیری راهپیماییهای مردمی بود. در این راهپیماییها، خواستههای مردم با صراحت مطرح میشد:
«روز یکشنبه مورخه 14/8/57 عدهای از فرهنگیان نقده، مردم را به خانه معلمان دعوت کرده حاضرین در خانه معلمان به مسجد صاحبالزمان رفتند در این هنگام شیخ مرتضی رضوی به منبر رفته مردم را به پیاده روی با آرامش دعوت کرده ... پس از ورود آنان به داخل مسجد، سیدمحمد حسنی (واعظ و دبیر) قطعنامه 14 مادهای را از طرف روحانیون قرائت کرده و طی آن ضمن همبستگی با اصناف و فرهنگیان بازگشت خمینی به ایران و انحلال سازمان امنیت و آزادی زندانیان سیاسی و لغو شرکت سهامی زراعی را به فوریت خواستار گردیدهاند، در ساعت 12:15 همگی از مسجد خارج و حدود 7000 نفر وارد خیابان شدند حدود 50 نفر مأمور انتظامی از بین دبیران و اصناف صفوف تظاهرکنندگان را هدایت میکردند این افراد شروع به راهپیمایی در خیابانهای شهر نمودند آنان جلوی دانشگاه آزاد رفتند سپس از آنجا برگشته به سوی فرمانداری حرکت و در میدان آریامهر نماز جماعت برپا کردند و پس از برگزاری نماز باز به سوی جنوب شهر روانه شدند.»[79]
اعتصاب معلمان و تعطیلی مدارس، بیگمان بازتاب زیادی در فراگیر شدن مبارزات داشت.
«روز 19/8/57 حدود 1200 نفر در مسجد اعظم اجتماع، واعظ سیدعلی اکبر قریشی اعلامیه معلمان رضائیه را مبنی بر عدم تدریس آنان به منظور دایر شدن حکومت اسلامی میباشد قرائت و اظهار داشت نهضت تا برقراری حکومت اسلامی به رهبری خمینی ادامه خواهد داشت.»[80]
در سندی دیگر، گزارشی از خواست معلمان برای تعطیلی مدارس شهر مهاباد مطرح شده است:
«روز جمعه 26/8/57 بعد از نماز جماعت حسین مدنی دبیر دبیرستانهای مهاباد در جمع حاضرین در مسجد جامع مهاباد اظهار داشت که مردم از فرستادن فرزندان خود به مدارس خودداری نمایید. اگر فرزندان شما به مدارس بروند هدف گلولههای مأمورین واقع خواهند شد ولو این که کاری نکرده باشند و بهانه میکنند که چرا چند نفر با هم جمع و به طور دسته جمعی حرکت مینمایند.»[81]
گزارش زیر نیز به حمایت اصناف از اعتصابات فرهنگیان اشاره دارد:
«اصناف رضائیه دو ستاد (اصلی و فرعی) تشکیل دادهاند که محل ستاد اصلی معلوم نیست ولی ستاد فرعی مسجد اعظم میباشد و اعلام نمودهاند هر فرهنگی در این اعتصابات به عللی دستگیر و یا از کار برکنار شود ما اصناف حاضریم دو برابر حقوق فوقالعاده او را بپردازیم.»[82]
به دنبال اعتصابات مکرر و مداوم اصناف و بازاریان، چنین به نظر میآمد که بازاریان نیز به دلیل ضررها و آسیبهای ناشی از تعطیلی کار و پیشه خود، نیازمند کمک و یاری مالی گروههای دیگر هستند. در چنین شرایطی روحانیون انقلابی با تشکیل صندوقهای قرض الحسنه، از بازاریان آسیبدیده حمایت میکردند.
«نتیجه تحقیقات معموله حاکیست از طریق یکی از روحانیون رضائیه به نام سیدعلیاکبر قریشی در منبر مسجد اعظم عنوان شده چنانچه بازاریان به علت تعطیل بودن بازار احتیاج به پول دارند به نامبرده بالا مراجعه و به طور قرضالحسنه وجه مورد نیاز را دریافت دارند که این اجازه از طریق کانون خیریه انصار که سرپرست آن یکی از روحانیون به نام محمد فوزی میباشد به نامبرده فوق تفویض شده تا از آن برای رفع مشکل اصناف استفاده نماید.»[83]
در تظاهرات سوم دیماه 1357، گروههای مختلف مردم از اعتراضات جامعه پزشکی حمایت کردند. اعتراضات پزشکان به دلیل وقوع حوادث ناگواری در بیمارستان شاهرضای مشهد شکل گرفته بود. روحانیون، اصناف و بازاریان، فرهنگیان و دیگر طبقات مردم ارومیه پزشکان این شهر را حمایت و همراهی میکردند.[84]
تکثیر و توزیع اعلامیه ـ به ویژه اعلامیههای حضرت امام خمینی(ره) ـ از دیگر فعالیتهای مبارزین انقلابی در استان آذربایجان غربی بود.
«روز گذشته اعلامیهای در سه برگ به امضاء خمینی که متن آن در مورد وقایع اخیر مشهد، رفسنجان و جهرم و همچنین توصیه خمینی به مناسبت فرا رسیدن ماه رمضان میباشد در مسجد سید جواد رضائیه نصب شده بود که مراتب به شهربانی منعکس و اعلامیه از آن طریق برداشته شد.»[85]
در مبارزات انقلابی مردم آذربایجان غربی، امام خمینی(ره) جایگاه کانونی و نقش محوری داشت. در سخنرانی حاج محمد غفاری به این نکته چنین اشاره شده است:
«میرزا محمد غفاری واعظ مسجد جامع شاهپور گفته انسان مجاهد یعنی اینهایی که در مسجد هستند چون ما بعداً کارها و تصمیماتی داریم ممکن است آقای خمینی دستور فرمایند و ما باید خودمان را برای هر دستوری آماده کنیم و برای حرکت به سوی تهران.»[86]
روحانیون آذربایجان غربی در زمان اقامت حضرت امام خمینی(ره) در پاریس نیز با رهبری نهضت در ارتباط بوده و در انجام امور و تداوم شیوه مبارزه از ایشان کسب تکلیف میکردند.[87]
«میرحمید عدنانی واعظ افراطی رضائیه به هزینه افراطیون مذهبی بازاری به پاریس عزیمت نموده است و با خمینی در پاریس ملاقات و در تماسی که با سیدعلیاکبر قرهباغی برقرار نموده چگونگی ملاقات خود را با خمینی مطرح و سلامتی وی را اطلاع داد. به طور حتم شخص فوقالذکر در اجرای خواسته روحانیون به پاریس عزیمت نموده قطعاً حامل دستوراتی جهت روحانیون این منطقه خواهد بود که چگونگی پس از مراجعت اعلام خواهد شد.»[88]
در سندی دیگر در اینباره آمده است:
«سید حمید عدنانى با سیدعلىاکبر قرهباغى تماس گرفت و گفت وضع روحى و جسمى آقا خیلى خوب بود. رفتن ما نیز هم از نظر خدا و هم از نظر آقا بسیار خوب شد و اضافه نمود رضائیه در ایران اولین شهرى است که دو نفر نماینده به حضور آقا فرستاده است این واقعاً خیلى خوب شد. بعد از نماز ظهر و شب آقا سخنرانى میکند و از سرتاسر دنیا به حضور آقا میآیند، روزى میشود که آقا خبرنگار ده کشور را قبول میکند اصلاً در نماز و سخنرانى مجال نیست. درکشورهاى یوگسلاوى، ترکیه، اطریش و غیره نام خمینى و رفتن شاه مطرح است و بسیار با عظمت میباشد و اضافه نمود عکسهائى که با آقا گرفتهایم به حضورتان تقدیم خواهم کرد.»[89]
آنها همچنین برای نشان دادن قهر خود، با استاندار جدید ـ سپهبد کریم ورهرام ـ ملاقات نکردند.(آخر آبان 1357)[90] این امر ظاهراً مستند به پیامی از حضرت امام خمینی (ره) بود.
«شیخ مرتضی رضوی در مسجد امام جعفر صادق(ع) شهرستان نقده، باتوجه به اعلامیههای صادره از طرف خمینی مردم را تشویق و ترغیب مینمود که به حکم فتوای مرجع تقلید شیعیان هیچ کس نباید با فرماندار ـ استاندار و مأمورین دولت تماس بگیرند و باید رسماً از انجام دستورات مقامات انتظامی و امنیتی سرپیچی نمایند هر کس برخلاف فتوا عمل کند مسلمان نیست.»[91]
نمونهای از احساسات مردم مهاباد نسبت به استاندار جدید در یکی از اسناد اینگونه بازتاب یافته است:
«سر چهارراه به درب مسجد عباس آقا شعاری زدهاند مبنی بر این که ورهرام سگ شاه است و شاه سگ آمریکاست.»[92]
تظاهرات و راه پیمایی
یکی از مهمترین وجوه مبارزات انقلابی مردم ایران در سال 1357 که آن را با سالهای پیش از آن متفاوت میساخت، کثرت راهپیماییها، اعتراضات و تظاهرات مردمی بود. بیشتر این راهپیماییها و اعتراضات از مساجد و مکانهای مذهبی شروع میشد، به خیابانهای اطراف کشیده میشد و با دخالت مأمورین انتظامی و امنیتی به خشونت کشیده میشد. نتیجه این اعتراضات و راهپیماییها، فراگیر شدن مبارزات انقلابی بود و با زندگی بیشتر مردم گره خورد. سردادن شعارهای انقلابی و طرح مطالبات، شهید و مجروح شدن تظاهرکنندگان و دستگیری، بازداشت و زندانی شدن آنها از دیگر نتایج این اعتراضات بود.[93] به چند گزارش در اینباره توجه کنید:
«ساعت 2130 روز 23/5/37 در مجلسى که با حضور حدود 300 نفر در مسجد جامع شهر شاهپور ـ استان آذربایجان غربى برگزار گردیده واعظى به نام اروج محمد غفارى به منبر رفته و مطالب تحریکآمیزى ایراد کرده است. پس از خاتمه سخنرانى یاد شده، جمعیت از مسجد خارج و با گفتن «الله ـ الله» به تظاهرات پرداختهاند، که با دخالت مأمورین انتظامى متفرق لکن حدود 40 نفر از آنها (که اکثراً جوان بودهاند)، به تظاهرات ادامه داده، اخلالگران با دخالت مأمورین انتظامى متفرق و 15 نفر از آنان و همچنین اروج محمد غفارى دستگیر، که براى تحقیقات به سازمان اطلاعات و امنیت محل تحویل شدهاند.»[94]
یک نمونه دیگر از شکلگیری اعتراضات:
«ساعت 2300 روز 30/5/37 که آقای سیدجعفر میرقاتی مطابق معمول شبهای رمضان در مسجد شیخ (شهر خوی) شروع به سخنرانی نمود از ابتدا اوضاع مسجد غیر عادی بود و عدهای از روحانیون مانند شیخ حسن بصیری ـ شیخ حسن محمدی ـ میرمحمد موسوی و شیخ حسن مروج که هیچگاه به مسجد شیخ نمیآمدند در شب مزبور به مسجد آمده بودند و علائم و قرائنی مشاهده میگردید که گویای اغتشاش و بلوا بود. بصیری و شیخ حسن محمدی و میر محمد موسوی در حدود ساعت 2400 که منبر آقای میرقاتی به اتمام رسید با ایما و اشاره برق مسجد را توسط عوامل خود قطع نمودند و عدهای از جوانان متعصب مذهبی از تاریکی سود جستند و بر له خمینی شعار میدادند و سپس تظاهرات خود را به خیابان کشانیدند.»[95]
شهادت یک معترض خود سبب شکلگیری تظاهرات و اعتراضات دیگری در مراسم تشییع و خاکسپاری یا مجلس ترحیم وی میشد.
«روز 11/9/57 (2537 شاهنشاهى)، عدهاى از قشریون مذهبى و عناصر آشوبطلب در شهر رضائیه به تظاهرات اخلالگرانه مبادرت نمودند که منجر به کشته شدن یک نفر از اخلالگران گردید و متعاقباً با اقداماتی که از طریق مراجع انتظامى محل به عمل آمد، صبح روز 12/9/57 جنازه به گورستان باغ رضوان شهر مذکور حمل و در آنجا به خاک سپرده شد اطلاعات رسیده بعدى حاکیست که مراسم تشییع جنازه با شرکت قریب 5000 نفر از طبقات مختلف مردم که تعدادى از روحانیون نیز در بین آنها بودهاند، برگزار شده و در محل گورستان و هنگام تدفین یکى از روحانیون قشرى به نام«اسدالله جوانمرد»سخنرانى تحریکآمیزى براى مجتمعین ایراد کرده است. پس از خاتمه سخنرانى نامبرده، اجتماع کنندگان با دادن شعارهاى مضره و ضدملى به طرف شهر حرکت نموده و ضمن انجام راهپیمائى، در سطح یکى از خیابانهاى شهر مزبور به زمین نشسته و در این موقع واعظ مذکور مجدداً مطالب تحریکآمیزى اظهار نموده است.»[96]
به روایت اسناد، حضور و نقش زنان در تظاهرات ضد رژیم بسیار پررنگ بوده است. این نکته زمانی جالبتر خواهد بود که انتقادات روحانیون نسبت به ادعاهای رژیم درباره آزادیهای زنان را در نظر داشته باشیم. با کنار هم نهادن این دو نکته، میتوان گفت روحانیون انقلابی مدافع مقام و جایگاه واقعی زنان بوده و اتفاقاً به اهمیت و نقش واقعی زن در جامعه آگاه بودهاند. آنها به استفاده ابزاری از زنان و سرگرم کردن آنها به امور پیش پاافتاده و کوچک و دور کردن آنها از رسالت انسانیشان اعتراض داشتند.
«روز 12/9/57 عدهای دختر و بانوان قصد داشتند در جلو مسجد حاج بابا تظاهرات نمایند. عدهای از آنان عبارت بودند از: زیبا انوری ـ تحویلی شامگلیلو ـ مریم مسگری اقدم ـ خانم الهوردیزاده ـ زن اسماعیل مختارپور ـ همسر موسی الهوردیزاده ـ پاپل شعاعی ـ خانم مجاور ـ طاهره مسلکی ـ زن علیاکبر یمنی ـ زینب خداشناسی ـ معصومه حفظی ـ خانم کمالی»[97]
درباره نام تعدادی از زنان شرکت کننده در تظاهرات مردم ماکو و موقعیت شغلی و جایگاه برخی از آنها در گزارش مورخه 20/9/1357، چنین آمده است:
«ناهید وهابلو محصل دبیرستان پروین، لادن بیات ماکو محصل، لاله بیات ماکو محصل دبیرستان پهلوی، اعظم بهبودی محصل، سیمین بهبودی محصل، اکرم عبدالهپور دانشآموز دبیرستان راهنمایی، اکرم حسینزاده، نرگس ابراهیمپور، شهین، شهلا و ثریا جعفری، ژیلا آقا بیگزاده کلیسا کندی آموزگار، فریده ولیزاده، سکینه قوجازاده محصل، منیژه قنبرپور معاون دانشسرا (پخشکننده اعلامیه در منازل)، ملائیکه دامادی آموزگار (علاوه بر شرکت، در توزیع اعلامیه در منازل نیز دست داشته)، پروین اصغرنژاد خواهر پاسبان اخراجی اسفندیار اصغرنژاد و مادر همین پاسبان.»[98]
گاه مبارزات مردمی با هنر پیوند مییافت. کشیدن عکس و کاریکاتور یکی از شیوههای انتقال پیام انقلاب بود.
«12 نفر از جوانان نقده که اکثراً دانشآموز میباشند در مسجد امام صادق مشغول کشیدن عکسهای تحریکآمیز و انتقادی از دستگاه دولت بودند که از جمله یکی از عکسها یک جلد قرآن را نشان میداد که از وسط آن یک قبضه تفنگ عبور کرده است. عکسهای مزبور فعلاً در مسجد نگهداری شده.»[99]
سرودن شعرهای انقلابی نیز بخش دیگری از جوشش هنری انقلابیون بود. این جوشش هنری، مصداق هنر متعهد بود؛ هنر در خدمت انسان و آرمانهای والای او:
«میرزا محمد غفاری واعظ مسجد جامع شاهپور در شب مورخه 20/9/57 اشعاری به شرح زیر برای مستمعین سروده است...
تهیه یک تابلوی نقاشی از امام خمینی برای نصب در مسجد از دیگر مصادیق هنر متعهد بود.[100] نوشتن شعار از دیگر اقدامات انقلابیون بود. مأمورین انتظامی معمولاً چاره کار را در پاک کردن و امحاء این نوشتهها میدیدند، کاری که گاه با دشواری انجام میشد!
«در مورخه 26/5/37 به مسجد امام جعفر صادق (ع) مراجعه، مشاهده گردیده که بر روی دیوار توالت مسجد مذکور شعارهایی از قبیل زنده باد خمینی و سرنگون باد سلطنت شاه نوشته شده است که اقدام به محو کردنش شد، ضمناً شعارهایی به روی تیرهای برق نقده به خصوص در خیابان شیر و خورشید و در دیوارهای شیر و خورشید و دیوار شهربانی و دیوارهای مدرسه پروین اعتصامی با خطی درشت و با رنگ طوسی نوشته شده که پاک کردنش مشکل است.»[101]
برگزاری نمایشگاه عکس در مساجد جلوه دیگری از خدمت هنر به انقلاب اسلامی بود. این نمایشگاهها فرصتی برای آشنا کردن مردم با اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه بود و بر آگاهی انقلابی مردم میافزود.
بیا ای ناجی ایران خمینی
که تو اهل ایمانی خمینی
چو از ایران تو را تبعید کردند
نوشته زنده باد ایران خمینی
که دانشگاه با خون جوانان
سراسر شد هم ویران خمینی
تو حق گفتی گران آمده به ناحق
گزیدی عاقبت هجران خمینی»[102]
«هوشنگ دریانورد دانشجوی دانشگاه پهلوی شیراز با همکاری جواد محمودی دانشجوی دانشگاه صنعتی آریامهر تهران روزهای 9 و 10 و 11 ماه جاری تعدادی عکس که اکثراً مضره و تحریککننده بودند در مسجد صاحبالزمان نقده به نمایش گذارده و در آنجا مردم را بر علیه امنیت داخلی و صحبتهای دور از واقعیت برای تماشاگران سخنرانی و مقام شامخ سلطنت را باعث اوضاع کنونی و کشتارهای اخیر قلمداد مینموده.»[103]
ادامه اعتراضات و تداوم راه پیماییها و تظاهرات مردمی، این امکان را به مخالفین میداد که نامهای شهرها و خیابانها را که نشانی از حکومت پهلوی داشت تغییر دهند. این رویداد به موازات دیگر شهرهای ایران شکل میگرفت. نمونهای دیگر از اینگونه اقدامات، پاره کردن عکسهای شاه و خاندان پهلوی در میادین،[104] خیابانها، ادارات و بیمارستانها بود.[105] به دو نمونه از این گزارشها دقت کنید:
گزارش نخست
«مورخه 18/9/57 یکى از تظاهرکنندگان مخالف شهر رضائیه در هنگام درگیرى با مأمورین انتظامى زخمى شده بود که این فرد را عدهاى از تظاهرکنندگان به اتفاق نامبرده بالا به بیمارستان امدادى رضا پهلوى آوردند و بنا به دستور فوزى تظاهرکنندگان تمثالهاى شاهنشاه آریامهر را از اطاقها و سالنهاى بیمارستان برداشته و پاره نمودند و تابلوهاى سر درب بیمارستان پهلوى و بیمارستان امدادى رضا پهلوى نام پهلوى آن را با رنگ سفید پاک کردند.»[106]
و گزارش دوم:
«ساعت 1000 روز جاری حدود /000/7 نفر از طبقات مختلف رضائیه با شرکت روحانیون از مسجد اعظم راهپیمایی را آغاز به این افراد که تدریجاً تعداد آنان پس از گذشتن از چند خیابان به حدود /000/20 نفر افزایش یافت با در دست داشتن پلاکاردها و عکسهایی از کشته[شدگان] معدومین خمینی، بعضی از آنان به دادن شعارهای ضد ملی مبادرت...... از طرف تظاهرکنندگان نام این شهرستان ارومیه تعیین و نام چند خیابان شهر به اسامی دیگری تغییر منجمله در خیابان پهلوی و فرح تابلوهایی به نام خیابان خمینی و زینب کبری نصب نمودند.»[107]
شوراهای مردمی؛ تجربهای ویژه
در آستانه سقوط حکومت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، برای پر کردن خلأ نیروی اداری شهرها و روستاها، مردم برخی شهرهای استان، اقدام به تشکیل شوراهای محلی کردند. این مسئله تا حدودی متأثر از آموزههای مذهبی بود. گزارش ساواک از سردشت حاکیست:
«به دنبال حوادث روز 14/9/57 شهرستان سردشت که در جریان آن تعدادی کشته و مجروح گردیدند اخلالگران و محرکین فرهنگی و محلی از این فرصت به نفع خود بهرهبرداری نموده...، اخلالگران در مساجد شهر اقدام به تشکیل این شورا که 24 نفر عضو دارد عملاً افراد بیطرف را نیز در این قبیل جریانات شرکت دادهاند. اسامی اعضای این شورا توسط شخصی به نام مصطفی نقیبی لیسانسیه ادبیات در فرهنگ و هنر رضائیه از بلندگوی مسجد جامع سردشت اعلام گردیده که اهم آنان عبارتند از :
1ـ نمایندگان کارمندان دولت، علی بریاجی از بانک ملی، علی نانوائی از اداره دارایی و علی میرزایی از اداره پست.
2ـ نماینده محصلین، حداد پسر کریم حداد، مسروری فرزند عباس.
3ـ نماینده اصناف غفور ابراهیمی و رحمن شمامی.
ضمنا از 24 نفر اعضای شورا 14 نفر از سردشت و 10 نفر از روستاهای اطراف انتخاب شده و با تشکیل این شورا در نظر دارند که مردم را از مراجعه به دستگاههای دولتی به خصوص مراجع انتظامی و امنیتی بازداشته و خود امور مربوطه به مردم را حل و فصل نمایند.»[108]
تجربه مشابهی نیز در مهاباد شکل گرفت. روند تشکیل شورای اجتماعی شهر مهاباد با اقدامات امام جمعه این شهر و با همکاری و همفکری تعدادی از دبیران مهابادی آغاز شد. هدف از تشکیل این شورا آن بود که اعضای آن را در سطح ادارات، اصناف و آموزش و پرورش (دانشآموزان) گسترش داده تا در مواقع لازم ضمن تماس با نمایندگان انتخاب شده اقدامات دستهجمعی در سطح مهاباد به مورد اجرا بگذارند. اعضای شورای اجتماعی شهرستان مهاباد عبارت بودند از:
1- خضر شاهوئی از ثبت املاک 2- جعفر عصمتی سد شاپور اول 3- قادراله ویسی بهداری 4- یونس ناظمی 5- عباس ایوبی (رادیو تلویزیون) 6- حسن مازوچی شرکت تعاونی روستایی و 7- آتش تقیپور
این شورا دارای حق تصمیمگیری درباره کلیه اعتصابات، تظاهرات و سایر اقدامات دستهجمعی بود و در اولین اعلامیه به مناسبت کشته شدن افرادی در سردشت، مهاباد و بوکان، روز 26/9/57 را عزای عمومی اعلام کرد.[109]
تاریخ انقلاب اسلامی در روستاهای آذربایجان غربی
یکی از وجوه اهمیت اسناد ساواک، بازتاب اخبار فعالیتهای انقلابی در روستاهاست. در نگاه اول چنین به نظر میرسد که روستاییان در انقلاب اسلامی نقش چندانی نداشتهاند، یا دست کم میتوان گفت پژوهشگران تاریخ انقلاب اسلامی چندان به بررسی نقش روستاییان در انقلاب اسلامی نپرداخته و کمتر آن را شایسته پژوهش دیدهاند. با انتشار اسناد، اکنون میتوان این وضعیت را به چالش کشید و چند پرسش را مطرح کرد:
- آیا روستاییان در انقلابی اسلامی نقش داشتهاند؟
- اگر روستاییان در انقلاب اسلامی نقش داشتهاند، آنها چگونه به ایفای نقش پرداختهاند؟
- کدام گروهها و قشرهای جامعه روستایی رهبری روستاییان را در فعالیتهای انقلابی عهدهدار بودهاند؟
- عناصر آگاهی بخش انقلابی در روستاها چه کسانی بودند و این آگاهی را چگونه وارد جامعه روستایی میکردند؟ و...
مطالعه اسناد مربوط به مساجد استان آذربایجان غربی، ما را به این نکته رهنمون میکند که باید نقش روستاییان در انقلاب سال 1357 را جدی گرفت. انقلاب اسلامی هنگامی به پیروزی رسید که پیام انقلاب تا دوردستترین روستاها نفوذ کرد و روستاها در کنار شهرهای بزرگ و کوچک جغرافیای انقلاب را شکل دادند. فعالیت این شبکه عظیم و گسترده انسانی سرانجام با پیوستگی شهر و روستا، پیروزی انقلاب اسلامی را ممکن ساخت.
بیگمان تمام روستاها به یک شکل و اندازه در فعالیت انقلابی علیه رژیم درگیر نبودند. رونق و رکود این فعالیتها از مؤلفههایی چون دوری و نزدیکی روستا به شهر، جمعیت روستا، سادگی یا پیچیدگی ساختار اجتماعی آن و موقعیت جغرافیایی (مثلاً دوری یا نزدیک به راههای ارتباطی) متأثر بوده است. البته میدانیم که میزان باسوادی در روستاها نسبت به شهرها در درجه پایینتری قرار داشت و این امر کندی پیشرفت نفوذ انقلاب اسلامی در روستاها را باعث میشد. با این حال عناصر آگاهیبخش بومی و غیر بومی مانند پیشنماز قریه، طلاب و روحانیون که با حوزههای شهری در ارتباط بودند و برخی آموزگاران سپاهی دانش، پیامآوران انقلاب به درون روستاها بودند. این آگاهیبخشی از مجرای مسجد و مدرسه روستا شکل میگرفت و با سخنرانی، پخش اعلامیه، نوار و تبادل کتاب بروز پیدا میکرد.
این فعالیتها عمدتاً حول محور روحانیون و کانونی به نام مسجد بوده است.
حجتالاسلام و المسلمین حسنی در روستاهای بزرگ آباد، گلدنلو و برخی قراء دیگر فعالیت میکرد و روستاییان را آگاه میکرد.
«طبق اطلاع حاصله شخصی به نام حاجی غلامرضا حسنی ساکن قریه بزرگآباد و ملای فعلی همان قریه،..... قریب سه چهار سال است در قریه فوق اقامت و با سرمایهگذاری شخصی در حدود پنجاه هزار تومان مسجدی بنا کرده..... روی همین اصل جلب اعتماد عدهای را نموده.....با بدگوئی به مقام سلطنت مردم را به سرپیچی از اوامر دولت تشویق و محیط خفقانآوری به وجود آورده.»[110]
گزارش دیگری حکایت از توسعه این اقدامات و فعالیتهاست:
«حاج غلامرضا حسنی با جمع آوری مبالغی از اهالی قریه بزرگ آباد و محال باراندوزچای و قراء اطراف آن، مسجدی در قریه بزرگ آباد بنا نموده و اهالی دهات بزرگآباد و گلدانلو و قراء دیگر را به عنوان نماز جماعت و غیره به مسجد مزبور دعوت و در ضمن صحبتها و سخنرانیهای خود مطالب تحریکآمیز و تبلیغات مضره مینماید.»[111]
محمود محمودی روحانی قریه چیر نیز برای بالابردن آگاهی مردم قریه تلاش میکرد:
«برابر خبر واصله نامبره بالا [محمود محمودی] که ملای دهکده چیر از توابع رضائیه میباشد، در بین معاشرین و اهالی مطالب خلاف مصالح مملکتی ایراد مینماید.»[112]
ملاحسن هاتفی پیشنماز قریه سعیدآباد خوی مردم قریه را از ابعاد حادثه 19 دی 1356 قم، آگاه میکرد. وی در شهر خوی دارای حجره و کتابفروشی بود؛
«نامبره فوق (ملاحسن هاتفی) هنگام وعظ در مسجد قریه سعیدآباد اظهار نموده: همت کنید زیرا در قم علما را کشتهاند. اظهارات روحانی مزبور تحریک آمیز بوده و در بعضی متعصبین مؤثر بوده است.»[113]
شیخ جعفر شریفی روحانی قریه سیدتاج الدین محال ولدیان خوی نیز در چهلمین روز واقعه تبریز (29 بهمن 1356)، مردم را تشویق به عزاداری میکرد. ساواک ضمن تأیید اخبار مربوط به فعالیتهای شیخ جعفر شریفی، خواستار احضار و دادن تذکرات لازم به وی شد.[114]
حاج عباس حسینی روحانی قریه علی ملک نقده نیز نقش مهمی در فعالیتهای انقلابی در روستای علی ملک و شهرستان نقده داشت. ساواک رفتارها و فعالیتهای وی را تحت مراقبت قرار داده بود. وی در برگزاری مجلس چهلمین روز شهادت مردم قم(19 دی 1356) که در مسجد شیخ مهدی(مسجد بازار نقده) با حضور کسبه، اصناف و روحانیون و نیروهای انقلابی منطقه برگزار شد، نقشی فعال داشت. بنا بر گزارشهای ساواک وی از روحانیون سنی منطقه درخواست میکرد در مبارزه علیه رژیم پهلوی با روحانیون انقلابی شیعه متحد شوند. حاج عباس حسینی با مسجد صاحبالزمان نقده و مسجد امام جعفر صادق این شهر در ارتباط بود و به آنجا رفت و آمد میکرد. گزارشها همچنین به نقش فعال وی در تظاهرات مردمی اشاره کردهاند. در چنین شرایطی وی خود یک فعال انقلابی و مروج ارزشهای انقلابی در روستای علی ملک بود.[115]
میرزا تقی محرر پیشنماز آبادی عطاءالله نیز در آگاه کردن مردم نقش قابل توجهی داشت:
«میرزا تقی محرر پیشنماز آبادی عطاالله بیان میکند در کشور ایران قلم و زبان و حتی مذهب هم آزاد نیست و اضافه مینماید دولت ایران از هر طرف خون مردم را میمکد و ارتش را تقویت میکند در صورتی که هزاران هزار کارگر از فقر و گرسنگی میمیرند و اشاره میکند این است عدالت اجتماعی ایران و سرنوشت افرادی حقگو مانند آیتاله خمینی و هزاران روحانیون دیگر.»[116]
وی به صراحت از رژیم انتقاد میکرد و این انتقادات ذهن مردم را نسبت به آن چه در دنیای پیرامونشان میگذشت، آگاهتر میکرد:
«اظهار داشته چطور من با این دستگاه و رژیم مخالف نباشم زیر آتشسوزی مسجدالاقصی قلب تمام مسلمانان جهان را زخمی و جریحهدار نمود ولی دولت ایران به اسرائیل کمک مینماید و برای آن دولت نفت ارسال میدارد که اسرائیل با آن اماکن مقدسه مسلمین را میسوزاند. تو را به خدا ببینید آیا شاه مسلمان است.»[117]
مسجد قریه آقا بیگلو و مسجد قریه قینرجه شاهیندژ نیز توجه گزارشگران ساواک را به خود جلب کردهاند. در هشتم شهریور 1357، نیروی پایداری شهرستان نقده گزارش داد شیخ مجید دانشپایه در مسجد قریه اقابیگلو(از روستاهای دهستان حسنلو، شهرستان نقده) به انتقاد از سیاستهای فرهنگی رژیم پرداخته است.[118] وعاظ و روحانیون با سفر به روستاها- به ویژه در مناسبتهایی چون ماه مبارک رمضان یا ایام سوگواری ماه محرم-در بالا بردن سطح آگاهی روستاییان نسبت به سیاستهای رژیم نقش مؤثری ایفا میکردند.
«ملکی که اخیراً جهت وعظ در ماه محرم به قریه کشتبان محال بلشکو رفته روز اول ماه محرم در منبر اظهار داشته است وضع به کلی خراب شده اجازه اروپا رفتن به مردم داده میشود اجازه سینما رفتن را همه کس دارند ولیکن از رفتن به کربلا جلوگیری مینمایند با هزار مصیبت به مؤمنین اجازه رفتن به مکه را میدهند این موضوع باعث نارضایتی و ناراحتی جامعه اسلام است.»[119]
دو طلبه اهل قم نیز بذر انقلاب را در روستای قینرجه شاهیندژ میپراکندند:
«برابر اطلاع دو نفر از طلاب قم که اخیراً به قینرجه از توابع شاهیندژ متواری شدهاند، در اکثر شبها با تعدادی از اهالی روستای مذکور در مسجد قریه مزبور اجتماع و ضمن صحبت در مورد وقایع اخیر تبریز، به مقام شامخ سلطنت اهانت و بدگویی مینمایند.»[120]
گزارشهای دیگر به فعالیتهای انقلابی در قریه چیچک(شهرستان سلماس، بخش مرکزی، دهستان کره سنی) و قریه حیدرلو بیگلر(شهرستان ارومیه، بخش نازلو) اشاره دارد.[121]همچنین میتوان حضور روستاییان را در فعالیتهای انقلابی شهرها مشاهده کرد.[122]
«فتحالله زارعی به وسیله شهربانى شاهپور دستگیر و اتهام وی که واعظ قریه یالقوز آغاج از توابع شاهپور میباشد توزیع اعلامیه آیات قم در مسجد جامع شاهپور و اتهام ردیف دوم که نجار و کمدساز میباشد تحریک مردم به بستن مغازهها و نصب یک برگ اعلامیه فوق در مسجد و پرونده وی از طریق شهربانى به دادسراى شاهپور ارجاع و مرجع مذکور قرار عدم صلاحیت صادر و متهم به دادسراى دادگاه عادى رضائیه تحویل و از تاریخ 31/3/37 با صدور قرار بازداشت گردیدهاند.»[123]
اخباری مربوط به اختفای اسلحه در روستاهای آذربایجان غربی و تشکیل گروههای مسلحانه مرکب از روستاییانی که دوره سربازی را گذرانده بودند، نیز در این اسناد مورد اشاره قرار گرفته است.[124]
«ملاحسنی که یکی از محرکین رضائیه علیه دولت میباشد به قراء و قصبات اطراف رضائیه عزیمت نموده تا با استخدام جوانانی که خدمت سربازی را انجام دادهاند، مبادرت به مقابله مسلحانه با نیروهای مسلح شاهنشاهی بنماید.»[125]
روستاها همچنین مأمنی برای انقلابیونی بود که از مأموران دولتی گریخته و به آنجا پناه برده بودند.[126] مطالعه این اسناد نشان میدهد که روحانیون انقلابی به اهمیت روستاها برای پیشبرد مبارزات انقلاب اسلامی آگاه بوده و مشخصاً در این زمینه دارای استراتژی و هدف بودهاند.
«میر محمد علی طباطبایی فرزند میر فرضاله واعظ قریه چهار برج قدیم در ماه مبارک رمضان در قریه مذکور سخنرانی مینمود. مشارالیه ضمن صحبت با روستاییان اظهار داشته شاه به مأمورین لعنتی دستور میدهد که روحانیون و مجتهدین و مسلمانان را به گلوله ببندند و سپس اضافه نموده که دهاتیها در اول انقلاب چیزی نمیفهمیدند که دولت چه کلاهی بر سر آنها میگذارد ولی حالا هوشیار شدهاند و میدانند که شاه و مأمورین وی بر علیه اسلام فعالیت دارند و ما واعظین مأموریت داریم در شهر و دهات به مردم عمل ضد اسلامی شاه را تفهیم نماییم.»[127]
یک نمونه جالب توجه از اینگونه اقدامات، فعالیتهای حجتالاسلام و المسلمین غلامرضا حسنی در عمران و آبادی مناطق روستایی بود:
«بنده که این ملت فقیر را با بیلچه و کلنگ برای احداث راه به کوه میبرم و در عرض مدت ده روز چقدر راه احداث نمودهایم با وسیله شماها و مدتها است دیمههای شما بدون راه بود و راههای دیگر شما مدتها است که بدون تعمیر مانده است و از بین رفته است بنده وسیله این ملت فقیر و مظلوم چه اندازه راه به کمک شما درست کردهام همچنین بنده خود و با حمایت شما که این مسجد قریه را بنا کردهام مدتها است که شما اهالی در مسجد خرابه نشسته و در روی خاکها مانده بودید .....»[128]
توجه به روستاها و رسیدگی به وضع اسفناک کشاورزان یکی از خواستههای روحانیون در مسجد بازارباش بود.[129] اهمیت زندگی روستاییان در سخنرانی 21/6/1357، شیخ محمد غفاری در مسجد جامع سلماس نیز قابل مشاهده است:
«وی ضمن اشاره به زندگی روستاییان ایران اضافه نمود که روستاییان ایران بینهایت در شرایط بدی زندگی میکنند، نه از برق و آب و نه آسفالت استفاده میکنند در صورتی که در کشورهای خارجی بین پایتخت و روستا هیچگونه تفاوتی نیست آنچه شهرها دارند دهقانان هم دارند.»[130]
روحانیون انقلابی در سخنرانیهایشان به مردم یادآور میشدند که پیروزی انقلاب اسلامی به سود روستاییان است:
«برابر اطلاع میرزا اروج محمد غفاری واعظ مسجد جامع شاهپور در مورخه 17/8/57 در مسجد جامع ، مردم را به طرفداری از خمینی هدایت میکرده و اعلام داشته که باید حکومت مملکت ما به حکومت اسلامی تبدیل شود که به نفع کشاورزان و دهات نیز مفید است.[131]
[1]. پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مساجد، مساجد استان آذربایجان غربی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1401، سند شماره: 17293/ ﻫ، تاریخ: 19/9/1357.
[2]. همان، سند شماره: 3057-8-04-507، تاریخ: 4/10/1357.
[3]. همان، سند شماره: 17454/ ﻫ تاریخ:1/10/1357.
[4]. قریشى که از علماى ساکن شهرستان رضائیه میباشد با سید عزالدین حسینى[امام جمعه مهاباد] تماس و اظهار داشت «عدهاى به شهر ریختهاند و از ما 35 نفر زخمى و 3 نفر شهید شدهاند در ضمن میگویند از موافقین هم 10 نفر کشته و عدهاى زخمى شدهاند. گویا این 10 نفر را یک سرباز کشته است» سیدعزالدین در مقابل عنوان نمود «هر کمکى شما بخواهید من حاضرم از مهاباد بفرستم» قریشى پاسخ داد «البته اگر احتیاج شد در هر ساعت که باشد از شما کمک خواهیم خواست.» به استحضار میرساند نامبردگان ضمن ملاقات با یکدیگر اخبار منطقه را نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار دادهاند. مساجد استان آذربایجان غربی، همان، سند شماره: 88/ﻫ ، تاریخ: 25/9/1357.
[5]. همان، سند شماره: 29292/ ﻫ ، تاریخ: 27/9/1357.
[6]. همان، سند شماره: 3001- 1- 5، تاریخ: 29/9/1357.
[7]. همان، سند مورخه 5/3/1342. معمولاً این گونه رسم بود یا دست کم رژیم این گونه انتظار داشت که وعاظ، شاه را دعا کنند. اشاره سند به این نکته است که واعظ، شاه را دعا نکرده است. عدم اشاره به شاه در دعاها یا شرکت نکردن در مراسم رسمی از شیوههای ابراز مخالفت وعاظ و روحانیون با رژیم بود.
[8]. همان، سند بدون شماره، اطلاعیه: تاریخ: 18/3/1342، شرایط امنیتی حاکم پس از سخنرانی حضرت امام (ره) و فضای سرکوب پس از 15 خرداد 1342 را در پس زمینه این سخنرانی میتوان دید.
[9]. همان، سند شماره: 81/21/66/401/4، تاریخ 21/9/1357.
[10]. برای مشاهد اسنادی در این باره نک: همان، سند مورخه 12/7/1342، سند مورخه 29/9/1348، سند شماره: 26654/ ﻫ تاریخ 26/3/1353، سند شماره: 20142/ ﻫ تاریخ 13/2/1354، سند شماره: 7829/ ﻫ16، تاریخ 11/6/1357، سند شماره: 7423/ ﻫ16، تاریخ 3/3/1357، سند شماره: 2615/ ﻫ تاریخ 22/9/1357، سند شماره: 2616/ ﻫ تاریخ 22/9/1357، سند شماره: 2624/ ﻫ تاریخ 22/9/1357، سند شماره: 2305/14ﻫ 1، تاریخ 14/8/1357، سند شماره: 5554/ ﻫ تاریخ 24/9/1357، سند شماره: 29246/ ﻫ تاریخ 25/9/1357، سند شماره: 2555/ ﻫ تاریخ 25/9/1357.
[11]. در اصل: شهر.
[12]. همان، سند شماره: 16426/ ﻫ، تاریخ: 6/7/1357.
[13]. همان، سند شماره: 8149/ ﻫ 16، تاریخ: 29/7/1357.
[14]. همان، سند شماره: 2305/14 ﻫ 1، تاریخ:13/8/1357.
[15]. همان، سند شماره3071، تاریخ: 13/2/1342.
[16]. در مجلس امروز که با شرکت عده زیادی از علماء در مسجد آقا علی اشرف تشکیل شده بود آقای محمدرضا صاحبالزمانی واعظ ضمن بحث و ایراد چند مثال گوشهدار اظهار داشت: در دین اسلام وارد است برای حفظ جان یک روحانی و لو آن که به قیمت جان هزار نفر تمام شود باید جانفشانی کرد. همان، سند بدون شماره، تاریخ: 18/3/1342 اطلاعیه.
[17]. میراسداله جوانمرد اهل بستانآباد تبریز که مدتی در رضائیه سکونت و فعلاً در قم مدرسه فیضیه میباشد از عناصر محرک بوده و طبق اطلاع صحیح در این اواخر تعدادی اعلامیههای مضره از قم برای چند نفر از روضهخوانهای رضائیه فرستاده و اظهار امیدواری کرده که در آتیه هم بتواند ارسال دارد. همان، سند شماره: 7341/13، تاریخ: 31/6/1342) ....
[18]. میرمحمد موسوی در مسجد چای از دعا و ثنا (برای شاه خودداری) اما به کلیه بانیان و مجتهدین دعا و ثنا مینموده و حتی در قبال دریافت پول برای شاه دعا نکرده است. همان، سند شماره: 5852/14، تاریخ: 29/11/1343.
[19]. آقای صاحبالزمانی در مسجد بازارباش درباره جشن 21 آذر اشاره کرد گفت: وقتی که فتنه و فساد و ظلم به ما مسلمانان حکمفرما باشد دیگر این جشن به درد کسی نمیخورد. برادران دینی باید در فکر آخرت باشند نه این گونه چیزها. همان، سند بدون شماره، تاریخ: 22/6/1342.
[20]. همان، سند شماره: 418، تاریخ: 12/4/1346، حاج محمد تقی محرر پیشنماز قریه عطااله اظهار داشته چطور من با این دستگاه و رژیم مخالف نباشم زیر آتشسوزی مسجدالاقصی قلب تمام مسلمانان جهان را زخمی و جریحهدار نمود ولی دولت ایران به اسرائیل کمک مینماید و برای آن دولت نفت ارسال میدارد که اسرائیل با آن، اماکن مقدسه مسلمین را میسوزاند تو را به خدا ببینید آیا شاه مسلمان است؟ همان، سند شماره: 2317، تاریخ: 25/6/1348.
[21]. همان، سند شماره: 432، تاریخ: 17/4/1346.
[22]. حجتالاسلام و المسلمین غلامرضا حسنی در مسجد قریه بزرگآباد باراندوزچای خطاب به مردم میگفت: بودجه و درآمد شما گلوله شده به جان شما و به جان مجتهد شما و به جان حکومت اسلامی شما میچسبد و همان گلوله انگشتهای شما بودند که در قریه بالانج به مواد ششگانه رأی موافق دادید. برای به دست آوردن یک طناب زمین.... نک: همان، سند بدون شماره، تاریخ: 29/9/48.
[23]. همان، سند شماره: 6241، تاریخ: 24/10/1346.
[24]. همان، سند شماره: 23827، تاریخ: 7/10/1349.
[25]. همان، سند شماره شماره: 25997/ ﻫ، تاریخ: 23/12/1348.
[26]. همان، در سند شماره: 11821/4ﻫ ، تاریخ: 8/7/1343 به این نکته اشاره شده است.
[27]. همان، سند شماره: 11821/4 ﻫ ، تاریخ: 8/7/1343، شماره پیرو : 10877/4 ﻫ ـ 21/6/43.
[28]. همان، سند شماره: 4765/316، تاریخ: 26/9/38.
[29] بخشی از روابط ایران و عراق در این اسناد بازتاب یافته است. اکثر شبها روحانیون به حجرههای مسجد جامع آمده و با خودشان رادیو همراه آورده و به اخبار گوش میدهند و هنگامی که خبر دوستی و برقراری روابط مجدد بین ایران و عراق به میان میآید، عدهای از روحانیون شاد و خوشحال میشوند. همان، سند شماره: 40211/ ﻫ، تاریخ: 26/7/1352.
[30]. همان، سند شماره: 1512/ﻫ، تاریخ: 5/2/1350.
[31]. همان، سند شماره: 493/14ﻫ، تاریخ: 10/2/1353.
[32]. همان، سند شماره: 4970/ ﻫ، تاریخ: 18/8/1351.
[33]. همان، سند شماره: 30787/ ﻫ، تاریخ: 12/7/1352.
[34]. همان، سند شماره: 5495/ ﻫ، تاریخ: 16/2/1350.
[35]. همان، سند شماره: 1466/ ﻫ، تاریخ: 13/11/1350.
[36]. همان، سند شماره: 16939/ ﻫ، تاریخ: 19/8/1355.
[37]. همان، سند شماره: 15767/ ه، تاریخ: 5/5/1352 و سندی دیگر: حاج شیخ صادق فراحی خوئی، ضمن وعظ در مسجد شاه اظهار داشت که شنیده شده اخیراً افراد مسیحی در دهات جزوات انجیل دین مسیح را توزیع مینمایند. سند شماره: 389/14 ﻫ، تاریخ: 14/2/1354.
[38]. حسن مجد در مسجد بازارباش اظهار داشت: اگر دین دارید چرا دخترانتان را به مدرسه میفرستید زیرا معلم و دبیر به آنها یاد میدهند با یک شوهر بیغیرت و بدن لخت و عریان دست در دست یکدیگر بدهند و در خیابانها و ادارات مشغول شوند. روحانیون رضائیه بعضاً در منابر و مساجد انتقاداتی از وضع دختران دانشآموز مینمایند که در مورد آگاهی از اینگونه سخنرانیها اقداماتی معمول گردیده است. همان، سند شماره: 30790/ ﻫ، تاریخ: 12/7/1352.
[39]. همان، سند شماره: 2453/14 ﻫ 1، تاریخ: 25/11/1354.
[40]. همان، سند شماره: 20402/ ﻫ، تاریخ: 7/4/1354.
[41]. از جمله این مساجد، مسجد میرحسینآقا بود. نک: همان، سند شماره: 30498/ ﻫ، تاریخ: 4/7/1352، سند شماره: 40204/ ﻫ، تاریخ: 26/7/1352 در این جلسات علاوه بر قرائت و تفسیر قرآن، شرکت کنندگان به بحث و گفتگو پرداخته و بعضاً هیئتی در منزل خود تشکیل و به نوارهایی که از سخنرانی حجازی استاد دانشگاه تهیه نمودهاند، گوش میکنند. همان، سند شماره: 20144/ ﻫ، تاریخ: 13/2/1354.
[42]. عدهای در حدود 15 الی 20 نفر جهت قرائت قرآن و نهجالبلاغه در مسجد میرزا حسین آقا دور هم جمع و در بین این افراد تعدادی اصناف و کارمند و محصل به چشم میخورد که مشکوک و مظنون به نظر میرسند. به استناد گزارشات واصله تجمع عدهای از اصناف و محصل و غیره در مسجد میرزا حسین آقا و انجام تبلیغات و فعالیت سوء از ناحیه آنان مورد تأیید بوده و اقدامات لازم به منظور شناسایی کلیه این افراد و چگونگی فعالیت آنان معمول نتایج حاصله به موقع به استحضار خواهد رسید. همان، سند شماره: 20131/ ﻫ، تاریخ: 11/2/1354.
[43]. همان، سند شماره: 1109/14 ﻫ، تاریخ: 22/4/1353.
[44]. همان، سند شماره: 1006، بولتن مورخه 2/7/1352، به مناسبتهای مختلف برای تقدیر از افراد به آنها کتاب داده میشد. نک: سند شماره: 1417/14 ﻫ، تاریخ: 27/5/1353.
[45]. همان، سند شماره: 22364/ ﻫ، تاریخ: 25/12/1353.
[46]. همان، سند شماره:30431/ ﻫ، تاریخ: 30/12/1354.
[47]. همان، سند شماره: 143/14 ﻫ 1، تاریخ: 12/1/1355.
[48]. همان، سند شماره: 14-3-3/885، تاریخ: 25/4/1356.
[49]. شیخ جلیل هنرور در مسجد مقبره اظهار نموده همیشه طرف مخالف میخواهد پیشوای دین را متهم کند چنانچه حضرت علی را هم متهم کردند و خمینی را هم متهم کردند و گفتند سید هندیست و اشعاری عاشقانه گفته است و یا چیزهای دیگر همیشه میخواهند تهمت بزنند. همان، سند شماره: 2494/ ﻫ تاریخ: 6/9/1357.
[50]. همان، سند شماره: 27765/ﻫ، تاریخ: 12/8/1356.
[51]. همان، سند شماره: 17317/ ﻫ، تاریخ: 22/10/1356، نیز نک: سند شماره: 6128/ﻫ 16 تاریخ: 3/11/56.
[52]. همان، سند شماره: 22459/ﻫ، تاریخ: 6/11/1356.
[53]. همان، سند شماره: 29500/ ﻫ تاریخ: 4/12/1356.
[54]. همان، سند شماره: 2702/14 ﻫ 1، تاریخ: 6/11/1356، در گزارشی دیگر میخوانیم: محمد وفائی طلبه علوم دینی اهل فیرورق خوی اخیراً به خوی مسافر و ضمن سخنرانی در مسجد فیرورق اعلام نمود کشتهشدگان وقایع قم شهید محسوب میشوند وی مطالب تحریکآمیز دیگری نیز عنوان نموده است. نک: شماره: 2965/14 ﻫ، تاریخ: 2/12/1356.
[55]. همان، سند شماره: 29206/ ﻫ، تاریخ: 15/11/1356، شماره: 29207/ ﻫ، تاریخ: 15/11/1356.
[56]. همان، سند شماره: 3082/ ﻫ 16، تاریخ:30/11/1356.
[57]. همان، سند سری، بدون شماره، موضوع: رأی کمیسیون اجتماعی درباره تبعید دو نفر از مخالفین.
[58]. همان، سند شماره: 25258/ ﻫ، تاریخ: 19/1/1357.
[59]. همان، سند شماره: 25487/ ﻫ، تاریخ: 30/1/1357، سند شماره: 25667/ﻫ، تاریخ: 9/2/2537.
[60]. همان، سند شماره: 349/14 ﻫ 1، تاریخ: 26/1/1357، موضوع: عدم شرکت وعاظ در مراسم دعا و نیایش پیرو 320/14 ﻫ 1 – 22/1/57.
[61]. همان، سند شماره: 849/م، تاریخ: 23/11/1356.
[62]. حاج ملامحمد غفاری، با قید تاریخ شاهنشاهی در روی هرگونه نامهای مخالف میباشد و در رسید مأخوذه نیز رقم 23 صفرالحرام 1398هجری قمری را قید نموده است. نک: همان، سند شماره: 816/م، تاریخ: 16/11/1356.
[63]. طبق رأى مورخ 7/12/36 کمیسیون امنیت اجتماعى شهرستان نقده ـ استان آذربایجان غربى، افراد زیر به علت تحریک مردم به اخلال در نظم عمومى و بستن مغازهها در روز 29/11/36 (مصادف با چهلمین روز کشته شدن چند تن از اخلالگران شهر قم) هر یک به هشت ماه اقامت اجبارى در مناطق دیگر محکوم گردیدهاند.1ـ شیخ مرتضى رضوى ـ شهر لار 2ـ حاج نصیر جوادى ـ شهر بم، نک: همان، سند سری، بدون شماره، موضوع: رأی کمیسیون اجتماعی درباره تبعید دو نفر از مخالفین. و سند دیگر: طبق رأى مورخ 18/12/36 کمیسیون امنیت اجتماعى شهر شاهپور ـ استان آذربایجان غربى اروج شهرت محمد غفارى به اتهام عنوان نمودن مطالب خلاف مصالح ملى و تحریکآمیز در محافل و مجالس مذهبى و اخلال در نظم عمومى، به سه سال اقامت اجبارى در ایرانشهر استان سیستان و بلوچستان محکوم گردیده است. نک: همان، سند سری، بدون شماره، موضوع: رأی کمیسیون اجتماعی درباره تبعید حاج محمد غفاری، تاریخ: 18/12/1356.
[64]. همان، سند شماره: 25257/ 14 ﻫ..
[65]. همان، سند شماره: 658/14 ﻫ 1، تاریخ: 24/2/1357.
[66]. همان، سند بدون شماره، تاریخ: 27/3/1357، پیرو تلفنگرام 2017 – 26/3/2537.
[67]. همان، سند شماره: 296/4، تاریخ: 28/3/13567، در سندی دیگر به مقدمات این کار اشاره شده است. بعدازظهر روز 26/3/37 تعدادی اعلامیه مبنی بر این که «روز 27 خرداد جاری به امر مراجع عظام عزا و تعطیل عمومی است» در مسجد جامع و میدان گندم شهر رضائیه ـ استان آذربایجان غربی پخش گردیده است. ضمناً مأمورین انتظامی یک نفر را به نام یونس خمواده که در بازار شهر رضائیه مغازهداران را تحریک به بستن دکاکین در روز 27/3/37 مینموده، دستگیر کردهاند. همان، سند سری، بدون شماره، تاریخ: 27/3/1357 و سند شماره: 1006، تاریخ: 27/3/1357.
[68]. همان، سند شماره:27110/ 2 ﻫ، تاریخ: 7/5/1357، سند شماره: 3805/ ﻫ، تاریخ: 9/5/1357، سند شماره: 27172/ﻫ، تاریخ: 13/5/1357
[69]. همان، سند شماره: 10736/3 ﻫ الف تاریخ: 4/5/1356.
[70]. همان، سند شماره: 3/66/401/37 تاریخ: 20/4/1357.
[71]. همان، سند شماره: 4557/ ﻫ، تاریخ: 26/6/1357، سند شماره: 984/1/5، تاریخ: 3/7/1357، سند شماره: 65/718ـ02ـ205ـ420، تاریخ: 4/7/1357.
[72]. همان، سند شماره: 16424/ ﻫ، تاریخ: 6/7/1357.
[73]. همان، سند شماره: 1976/14 ﻫ 1، تاریخ: 10/7/1357.
[74]. همان، سند شماره: 314/2-06-501، تاریخ: 5/6/1357.
[75]. همان، سند شماره: 8291/ ﻫ، تاریخ: 9/9/1357.
[76]. همان، سند شماره: 27172/ ﻫ .تاریخ: 13/5/57.
[77]. همان، سند شماره: 7776/ ﻫ 16، تاریخ: 3/6/1357.
[78]. همان، سند شماره: 5224/ ﻫ، تاریخ:13/8/1357.
[79]. همان، سند شماره: 8178/ ﻫ 16، تاریخ: 21/8/1357.
[80]. همان، سند شماره: 28905/ ﻫ، تاریخ: 27/8/1357.
[81]. همان، سند شماره: 5505/ ﻫ، تاریخ: 29/8/1357.
[82]. همان، شماره: 8250/ ﻫ، تاریخ: 2/9/1357.
[83]. همان، سند شماره: 17411/ ﻫ، تاریخ: 23/9/1357.
[84]. همان، سند شماره: 17523/ ﻫ، تاریخ: 3/10/1357.
[85]. همان، سند شماره: 27210/ﻫ، تاریخ: 15/5/1357، سند شماره: 27307/ ﻫ، تاریخ: 19/5/1357.
[86]. همان، سند شماره: 2674/ ﻫ، تاریخ: 26/9/1357.
[87]. همان، سند بدون شماره (سری)، به تاریخ روز 26/7/57 که براساس شنود مکالمه تلفنی سیدعلیاکبر قرهباغی با پاریس تولید شده است.
[88]. همان، سند شماره: 17113/ ه، تاریخ: 2/9/1357.
[89]. همان، سند مورخه: 20/9/1357.
[90]. همان، سند بدون شماره(سری)، تاریخ: 29/8/1357.
[91]. همان، سند شماره: 81/21/66/401/4، تاریخ: 21/9/1357.
[92]. همان، سند شماره: 5671/ ﻫ، تاریخ: 12/9/1357.
[93]. شب مورخ 5/6/37 [57] سیدحسن انزابی یکی از روحانیون شهر رضائیه در مسجد اعظم اقدام به سخنرانی نموده سرانجام زد و خوردی بین تظاهرکنندگان و مأمورین شهربانی درگرفت که یکی از تظاهرکنندگان مورد اصابت گلوله مأمورین واقع و درگذشت عدهای از مأمورین و مردم نیز زخمی شدهاند. همان، سند شماره: 16199/ ﻫ، تاریخ: 11/6/1357 .
[94]. همان، سند سری بدون شماره، تاریخ: 23/5/1357.
[95]. همان، سند شماره: 1608/14 ﻫ 1، تاریخ: 1/6/1357.
[96]. همان، سند بدون شماره (سری)، تاریخ: 11/9/1357.
[97]. همان، سند شماره: 2568/ ﻫ، تاریخ: 14/9/1357.
[98]. همان، سند شماره: 5556/ ﻫ، تاریخ:20/9/1357.
[99]. همان، سند شماره: 5529/ ﻫ16، تاریخ: 28/5/1357.
[100]. سید علیاکبر قریشی با حاج محمد پیرپور تماس گرفت و گفت عکسی از آقای خمینی توسط نقاش تهیه شده است در مسجد نصب نمایند. همان، سند شماره: 29348/ ﻫ ، تاریخ: 2/10/1357.
[101]. همان، سند شماره: 7741/ﻫ 16، تاریخ: 29/5/1357.
[102]. همان، سند شماره: 2669/ ﻫ، تاریخ: 26/9/1357.
[103]. همان، سند شماره: 8352/ ﻫ 16، تاریخ: 21/9/1357 و گزارشی از یک نمایشگاه عکس دیگر در سند شماره: 17477/ ﻫ، تاریخ: 2/10/1357.
[104]. به عنوان نمونه نک: همان، سند شماره: 5556/ ﻫ، تاریخ: 20/9/1357، درباره تظاهرات روز عاشورا در ماکو، پیرو: 5523/ ﻫ - 20/9/57 و 5555/ ﻫ - 24/9/57.
[105]. حدود 40 نفر از جوانان افراطی به ادارات آبیاری، آموزش و پرورش، مخابرات و سازمان زنان شهرستان خوی مراجعه و تمثالهای کد 66 را پایین آورده و پاره نمودهاند. همان، سند شماره: 29480/ ﻫ، تاریخ: 11/10/1357.
[106]. همان، گزارش خبر، شماره سند[ناخوانا]، تاریخ: 2/10/1357.
[107]. همان، سند شماره: 29167 ﻫ، تاریخ: 20/9/1357.
[108]. همان، سند شماره: 4639/ 17 ﻫ، تاریخ: 26/9/1357.
[109]. همان، سند شماره: 5860/ ﻫ، تاریخ: 27/9/1357 موضوع: شورای اجتماعی شهرستان مهاباد پیرو: 5828/ ﻫ - 23/9/57.
[110]. همان، سند بدون شماره، تاریخ: اول مهرماه 1349؛ این سند نامه ایست از طرف شخصی به نام والیزاده افشار به تیمسار صالح زاده فرمانده ژاندارمری ناحیه آذربایجان غربی.
[111]. همان، سند شماره: 1113/1/5، تاریخ: 13/7/1349.
[112]. همان، سند شماره: 3432/312، تاریخ: 25/4/1353در سند شماره: 29-80-02-501-423، تاریخ: 3/4/1353، اطلاعات بیشتری درباره سخنان و مطالب مورد اشاره این سند آمده است. این سخنان، حاوی انتقاداتی از اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور است.
[113]. همان، سند شماره: 2702/14ﻫ 1، تاریخ: 16/1/1356.
[114] همان، سند شماره: 433/14هـ، تاریخ: 30/1/1357.
[115]. همان، سند شماره: 6144/ ﻫ16، تاریخ: 8/12/1356، سند شماره: 3082/ ﻫ16، تاریخ: 30/11/1356، سند شماره: 7829/ﻫ16، تاریخ: 11/6/1357، سند شماره:8190/ﻫ 16، تاریخ: 23/8/57، سند شماره: 8189/57، تاریخ: 23/8/1357، وی با اهالی مسجد امام جعفر صادق در ارتباط بود و با شیخ مجید دانشپایه دوستی داشت. دانشپایه اعلامیههای انقلابی را از قم به نقده میآورد و در اختیار دوستان انقلابیاش میگذاشت. سند شماره: 8291/ ﻫ، تاریخ: 9/9/1357.
[116]. همان، سند شماره: 26852/14 س، تاریخ: 27/4/1346.
[117]. همان، سند شماره: 2317، تاریخ: 25/6/1348.
[118]. همان، سند شماره: 345/66/401/4، تاریخ: 8/6/1357.
[119]. همان، سند شماره: 25997/ ﻫ، تاریخ: 23/12/1348.
[120]. همان، سند شماره: 15114/ ﻫ، تاریخ: 21/1/1357.
[121]. همان، سند شماره: 11297/312، تاریخ: 13/11/1352، سند شماره: 30498/ ﻫ، تاریخ: 4/7/1352.
[122]. همان، سند شماره: 8189/57، تاریخ: 23/8/1357.
[123]. همان، سند شماره: 26700/ ﻫ، تاریخ: 8/4/1357.
[124]. همان، سند شماره: 17393/ ﻫ، تاریخ: 19/9/1357.
[125]. همان، سند شماره: 29356/ ﻫ، تاریخ: 2/10/1357، سند شماره: 29373/ ﻫ، تاریخ: 3/10/1357، اشاره میکند که در درگیری مأمورین حکومتی با تظاهرکنندگان، روستائیان مسلح از مسجد جامع رضائیه دفاع کردهاند.
[126]. همان، سند شماره: 15114/ ﻫ، تاریخ: 21/1/1357.
[127]. همان، سند شماره: 4353/ ﻫ، تاریخ: 16/6/1357.
[128]. همان، سند بدون شماره، تاریخ: 29/9/1348.
[129]. همان، سند شماره: 314/2- 06- 501، تاریخ: 5/6/1357.
[130]. همان، سند شماره: 1976/14 ﻫ 1، تاریخ: 10/7/1357.
[131]. همان، سند شماره: 2586/ ﻫ، تاریخ: 15/9/1357.
مسجد جامع ارومیه
نمای داخلی مسجد جامع ارومیه
نمای داخلی مسجد جامع ارومیه
مسجد اعظم ارومیه
مسجد اعظم ارومیه
مسجد اعظم ارومیه
نمای داخلی مسجد اعظم ارومیه
مسجد اعظم ارومیه
مسجد جنرال ارومیه
مسجد جنرال ارومیه
مسجد جنرال ارومیه
مسجد امام شافعی ارومیه
مسجد دروازه بازارباش ارومیه
مسجد دروازه بازارباش ارومیه
نمای داخلی مسجد بازارباش ارومیه
نمای داخلی مسجد بازارباش ارومیه
مسجد سردار ارومیه
مسجد سردار ارومیه
مسجد سردار ارومیه
نمای داخلی مسجد سردار ارومیه
مسجد مناره ارومیه
مسجد مناره ارومیه
سر در مسجد حاجیبابا ـ خوی
امامزاده سید بهلول- خوی
امامزاده سید بهلول خوی
تظاهرات مردم ارومیه
تظاهرات مردم ارومیه
تظاهرات مردم ارومیه
آیتالله سیدعلی اکبر قریشی
آیتالله سید علیاکبر قرهباغی
حجتالاسلام سید جعفر مرقاتی
حجتالاسلام سید حسن موسوی انزابی
حجتالاسلام غلامرضا حسنی
حجتالاسلام محمد غفاری
حجتالاسلام محمدعلی خسروی
حجتالاسلام هاشم حجازیفر
منبع: مقدمه و اسناد پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مساجد، کتاب ششم، مساجد استان آذربایجان غربی، دو جلد، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1401. با اندکی تلخیص و ویراستاری.