دلایل مخالفت امام خمینی(ره) و روحانیت با اصول انقلاب سفید


14 دي 1402


مقدمه

انقلاب سفید یکی از وقایع مهم دوران سلطنت پهلوی دوم بود که در دهه چهل شمسی و با تبلیغات فراوان از طریق رفراندومی نمایشی به مردم ایران تحمیل شد. این انقلابِ از بالا که به شیوه دستوری و از جانب ایالات متحده آمریکا به شاه تحمیل شده بود، واکنش‌های متعدد و اغلب منفی را با خود به همراه داشت و موجب خشم عمومی جامعه ایرانی شد. در سال‌های اخیر شبهه‌هایی مبنی بر مترقی‌بودن اصول این انقلاب ایجاد شده و مخالفان نظام جمهوری اسلامی همواره روحانیون و رهبر انقلاب اسلامی را به سبب مخالفت با انقلاب سفید ـ که به‌زعم آنان دارای اصول خیرخواهانه و متجددانه‌ای همچون اصلاحات ارضی، اعطای حق رأی به زنان و... بود ـ به داشتن اندیشه‌های واپس‌‌گرایانه و متحجرانه متهم می‌کنند. در این مقاله علاوه بر مطالعه زمینه‌های داخلی و خارجی انقلاب سفید، لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، اصلاحات ارضی و... به واکاوی چرایی مخالفت روحانیون به رهبری حضرت امام خمینی با اصول انقلاب سفید (که حتی برخی از آن‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اجرا درآمد)، پرداخته خواهد شد.

 

زمینه‌های داخلی و خارجی انقلاب سفید

پس از کودتای انگلیسی ـ آمریکایی 28 مرداد 1332 و استحکام دوباره رژیم محمدرضا شاه پهلوی، به‌مرور حکومت مطلقه و استبدادی شاه تحکیم و تثبیت شد. در سال 1339، هم‌زمان با تحولاتی که در صحنه سیاست بین‌المللی روی داد، شاه ناچار به تجدیدنظر در سیاست‌های قبلی خود شد. با پیروزی جان.اف کندی، نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (1961م / 1339ش)، سیاست‌های خارجی و داخلی آن کشور، در آستانه دگرگونی‌های ویژه‌ای قرار گرفت. وی برای جلوگیری از قیام مردمی در کشورهای جهان سوم که احتمال سرنگونی رژیم‌های وابسته به بلوک غرب، به‌ویژه آمریکا را در پی داشت، رهبران آن کشورها را به انجام اصلاحاتی بر اساس دکترین خود تشویق و ترغیب نمود. با آغاز جنگ سرد، سیاست خارجی ایالات متحده حول محور سد نفوذ اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت. در همین راستا آمریکا به دنبال «ثبات‌سازی» در مناطقی استراتژیک همچون خاورمیانه بود تا از این طریق مانع گسترش نفوذ اتحاد جماهیر شوروی شود. در این دوران ایالات متحده به جنبش‌های رهایی‌بخش انقلابی از دیدگاه جنگ سرد می‌نگریست و از رژیم‌های سرکوبگر و اقتدارگرا حمایت می‌کرد تا با سرکوب هرگونه اعتراض و جنبشی زمینه‌های نفوذ اتحاد جماهیر شوروی را در منطقه خاورمیانه از بین ببرد.

در ایران نیز همگام با دیگر کشورهای وابسته جهان سوم، این اصلاحات در قالب فضای باز سیاسی، اصلاحات ارضی، لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی و اجتماعی به اجرا در آمد. اوج این اصلاحات با عنوان «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و مردم» که به‌طور فراگیر تمام جنبه‌های زندگی جامعه سنتی ایران را در برمی‌گرفت، تجلی یافت. سیاست سدّ نفوذ کمونیسم و دکترین کندی رویکرد زمینه‌های خارجی انقلاب سفید است. در زمینه‌های داخلی انقلاب سفید، می‌توان به تحکیم سلطه شاه و ایجاد طبقه جدید وابسته، تضعیف و سرکوب نیروهای ملی و مذهبی مبارز، اشاره کرد. با اولین گام‌های اصلاحات از بالا، که با شرایط داخلی ایران سازگاری نداشت، موج بی‌ثباتی و ناآرامی و اعتراض عمومی مردم به رهبری نیروهای مذهبی به‌ویژه امام خمینی(ره) آغاز شد و در نهایت منجر به قیام 15 خرداد 1342 در شهرهای بزرگ کشور گردید. قیام 15 خرداد و آغاز مخالفت‌ها و اعتراض‌ها، به‌خصوص در دهه پنجاه، بروز و ظهور انقلاب اسلامی را در سال 1357 در پی داشت.[1]

به بیانی ساده‌تر می‌توان گفت که طرح انقلاب سفید به‌طور عمده از سوی آمریکا و با توجه به مسائل ژئوپلیتیک جهانی دوره جنگ سرد به رژیم شاه دیکته شد. کشور ایران با توجه به موقعیت استراتژیک آن، حلقه‌ای مهم در زنجیره پیمان‌های دفاعی طراحی‌شده از سوی غرب به دور اتحاد شوروی بود و نقشی حیاتی در سیاست سد نفوذ آمریکا در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه بازی می‌کرد. مقامات آمریکا که نگران بروز و گسترش ناآرامی در ایران، سقوط رژیم پهلوی و گسترش نفوذ شوروی بودند، برنامه اصلاحات از بالا یا انقلاب کنترل‌شده‌ای را تجویز کردند که در ایران تحت‌ عنوان «انقلاب سفید» به اجرا گذاشته شد. هدف از اجرای این برنامه گسترش پایگاه مردمی رژیم شاه بود تا از این طریق آن را در برابر فشارهای منطقه‌ای و گسترش نفوذ شوروی مصون دارد. با این حال، برنامه انقلاب سفید با واکنش روحانیت و مردم مواجه گردید. هنگامی‌که اعتراضات و ناآرامی‌های مردمی می‌رفت تا ایده و غرض اصلی آن یعنی حفظ رژیم شاه به‌عنوان سدی در برابر حرکت‌های چپ‌گرایانه منطقه‌ای و نفوذ شوروی را نقش بر آب کند، شاه با حمایت قاطع آمریکا اقدام به سرکوب خونین قیام 15 خرداد 1342 نمود.[2]

 

اصلاحات ارضی؛ مبنای انقلاب سفید

علی امینی را آغازگر برنامه اصلاحات ارضی در ایران می‌دانند؛ هرچند که در دوره نخست‌وزیری منوچهر اقبال (1339-1336) این برنامه مطرح شده بود. علی امینی درباره طرح اصلاحات ارضی اقبال می‌نگارد:

«در دوران نخست‌وزیری منوچهر اقبال، رئیس‌جمهور آمریکا ژنرال [دوایت] آیزنهاور به ایران آمد. از او استقبال کردند و کلید شهر تهران را به او دادند. اما تأسف‌انگیز و شرم‌آور این‌که به تقاضای نخست‌وزیر، جلسه مشترکی از نمایندگی مجلس شورا و سنا تشکیل شد که آیزنهاور در آن جلسه دعوت داشت. جناب آقای دکتر منوچهر اقبال نخست‌وزیر دولت مستقل ایران در آن جلسه پشت تریبون رفت و ضمن سخنرانی و خیرمقدم به آیزنهاور رئیس‌جمهور آمریکا، پرونده‌ای را روی میز گذاشت و چیزی شبیه به این جمله گفت که به یمن ورود شما به ایران و حضورتان در این مجلس، من این لایحه اصلاحات ارضی را تقدیم شما و مجلس می‌کنم. هیچ‌کس از آن نخست‌وزیر نپرسید که مگر رئیس‌جمهور آمریکا مالک این ملک یا صاحب و رئیس این مملکت است که لایحه اصلاحات داخلی ایران را به حضور او تقدیم می‌کنی؟».[3]

مشاهده می‌شود که بنا به گفته امینی که خود از کارگزاران رژیم پهلوی و وابسته به آمریکا بود، آمریکا تا چه اندازه در سیاست‌های داخلی و امور کشور دخالت داشته است و عوامل رژیم به‌طور خودخواسته راه سرسپردگی ابرقدرت غرب را در پیش گرفته بودند. در چنین شرایطی، طبیعی بود که روحانیت شیعه ایران مدافع استقلال ملی و از هر جهت با چنین طرح‌هایی مخالف باشند و در برابر نفوذ و سیطره بیگانگان بر کشور مسلمین بایستند.

از آنجا که اصلاحات ارضی دارای تعاریف و تجربه‌های اجرایی متفاوتی (در زمان‌ها و مکان‌های مختلف) بوده است، ضروری به نظر می‌رسد که توضیحاتی درباره آن، به‌عنوان پایه‌ بنیادین انقلاب سفید، داده شود. اصلاحات ارضی عبارت است از تغییرات اساسی در میزان و نحوه مالکیت اراضی (خصوصاً اراضی کشاورزی و مراتع) به‌منظور افزایش بهره‌وری عمومی جامعه.[4] این سیاست مستلزم مداخله مستقیم دولت، به‌منظور ارائه دگرگونی‌های عمده در وضع اجاره‌داری و یا مالکیت زمین است.[5]

اصلاحات ارضی بر اساس نتایج حاصل سه‌گونه است: فئودالی، سوسیالیستی و غیر سوسیالیستی. اصلاحات ارضی در کشورهایی که تحت تفکرات فئودالی بودند، موجب یکپارچگی قطعات ارضی متعدد و پراکنده شد. اما در کشورهای سوسیالیستی، اصلاحات ارضی موجب اخذ اراضی از بزرگ ‌مالکان و اشراف و تقسیم آن بین کشاورزان گردید. لیکن این کشورها نیز با بهره‌گیری از ایجاد تعاونی‌های روستایی سعی در یکپارچه ‌نمودن اراضی کردند. اصلاحات ارضی در کشورهای غیر سوسیالیستی، که اکثراً کشورهای جهان سوم هستند، به شیوه‌ای متمایز با دو شیوه بالا انجام شد. در این‌گونه کشورها هدف سیاسی اصلاحات ارضی ایجاد واحدهای بهره‌برداری دهقانی، بدون انجام عملیات زیربنایی بوده است که این هدف نیز بیشتر تحت‌الشعاع اهداف سیاسی و پنهان اصلاحات ارضی قرار گرفت؛ لذا انجام اصلاحات ارضی در بسیاری از کشورهای جهان سوم نه‌تنها موجب یکپارچگی اراضی و کاهش تعداد قطعات زمین‌های زراعی نگردید، بلکه مواردی نظیر ایران بر تعداد قطعات اراضی نیز افزود.[6]

از جمله مهم‌ترین اهدافی که برای اصلاحات ارضی[7] دهه 1340 دنبال می‌شد و رژیم به‌صورت پنهان و آشکار آن را دنبال می‌کرد و برخی از اهداف عامه‌پسند را دائماً با تبلیغات گسترده، نشر می‌داد، به سه گروه اهداف سیاسی (پیشگیری از وقوع انقلاب از پایین، خلع سلاح مخالفان، تسلط بیشتر بر خان‌ها و مالکان بزرگ)، اقتصادی (بالا بردن قدرت جدید زارعان به‌ویژه تقویت طبقه متوسط مرفه روستا، بازاریابی برای تولیدات صنایع شهری به‌خصوص کالاهای مونتاژ شده، افزایش محصولات کشاورزی، استفاده از نیروی اضافی روستاییان در صنایع رو به رشد شهری، رشد سریع سرمایه‌داری شهری از طریق درهم شکستن مناسبات کهنه ارضی، گسترش سطح زیر کشت، استفاده کامل از تمام نیروی کار موجود از طریق پیدایش و یا گسترش رشته‌های تازه تولید) و اجتماعی (از میان بردن مالکان بزرگ به‌صورت یک طبقه نیرومند سیاسی، ایجاد طبقه دهقان ثروتمند صاحب زمین و گسترش طبقه کارگر روستایی از طریق انتقال زمین به دهقانان و واگذاری هرچه بیشتر زمین به دهقانان ثروتمند، تأمین عدالت اجتماعی از طریق الغای مناسبات ارباب و رعیتی، استقرار نظام دموکراتیک از طریق بیرون کشیدن دهقانان از زیر نفوذ مالکان) قابل تقسیم بود.[8]

از نظر سیاسی این برنامه می‌توانست حربه تبلیغاتی‌ای را که به نظر رژیم عمدتاً در اختیار نیروهای چپگرا بود و علیه رژیم به کار گرفته می‌شد، خنثی سازد و چنین مطرح نماید که دولت حامی زارعان و قشر زحمت‌کش و فقیر جامعه است؛ ولی عملاً مخالفان رژیم عموماً به اشکال مختلف، غیرمردمی ‌بودن اصلاحات ارضی را مطرح می‌نمودند[9]؛ تا آنجا که حتی چپ‌گراها (به‌عنوان گروه‌های مدافع طبقات محروم پیشه‌ور و کارگر) به اصلاحات ارضی شاه حمله می‌بردند. بیژن جزنی[10] در مورد اصلاحات ارضی و انقلاب سفید این‌گونه به این طرح می‌تاخت:

«اول کسی که از روز اول می‌دانسته انقلاب سفید چگونه معجونی است، خود دستگاه حاکمه بوده است. بدیهی است این اصلاحات انقلاب نیست، تحولی است به سود یک جناح از طبقات حاکمه به زیان جناح دیگر. به عبارت دیگر همان اصلاحات است در مقابل انقلاب.»[11]

رژیم شاه قصد داشت تا با اعمال اصلاحات، وفاداری جمعیت روستایی ایران را به دست آورد و تأثیرات ناشی از مخالفت‌های جامعه شهری یا مخالفت‌های احتمالی جوامع روستایی را خنثی یا کم‌رنگ نماید. هدف اساسی اصلاحات ارضی این بود که شاه را به‌عنوان رهبری مقتدر، نیک‌خواه، مترقی و روشنفکر به جهانیان معرفی کند؛ کشاورزان ساده‌دل و حق‌شناس ایران را برای چند سال به پشتیبانی از وی بر‌انگیزد و مالکان و محافظه‌کاران متنفذ را که مانع بزرگی در برابر اقتدار او بودند از سر راه بردارد. اما آنچه در وقایع و اسناد تاریخی به چشم می‌خورد، کشاورزان با راهنمایی علما و روحانیون آگاه، هیچ‌گاه فریب رژیم را نخوردند و در گذر زمان به پیامدهای سوء آن پی بردند. در اسناد آمده است که عده‌ای از کشاورزان نقاط مختلف مانند قزوین که برای زیارت به قم رفته بودند در مورد اصلاحات ارضی و اقدامات اخیر دولت از روحانیون سؤال می‌کردند که آن‌ها پاسخ می‌دادند این کار با چنین اهدافی بر خلاف اسلام و قرآن است.[12]

 

پیامدهای اصلاحات ارضی شاه

بررسی پیامدهای اصلاحات ارضی شاه می‌تواند ما را به این نتیجه برساند که تا چه اندازه روحانیون مخالف رژیم از نتایج و تبعات این طرح پرطمطراق آگاهی داشتند؛ به این صورت که نه‌تنها از آن استقبالی نکردند، بلکه در مورد آثار منفی آن هشدار می‌دادند.

ایران تا اوایل دهه 1340، از نظر مواد غذایی به‌طور کامل خودکفا بود و کمبودهایش را نیز از طریق صدور پنبه، میوه و خشکبار جبران می‌کرد. هنگامی‌که کِندی در آمریکا به قدرت رسید، بدون توجه به شرایط داخلی ایران و وضع کشاورزی آن و چگونگی روابط ارباب‌رعیتی و مالکیت زمین، اصلاحات ارضی و تحدید مالکیت خصوصی را به شاه توصیه کرد. از طرف دیگر، دوره جدیدی از گسترش سرمایه‌داری جهانی آغاز شده بود که بر اساس آن شرکت‌های چندملیتی، خواهان سرمایه‌گذاری در کلیه شئون اقتصادی کشورهای پیرامونی بودند و با شکل‌گیری اقتصاد بین‌المللی «وابستگی جدید» که بر پایه سرمایه‌گذاری شرکت‌های چندملیتی در کشورهای پیرامون متکی بود، آمریکا نفوذ خود را در ایران از طریق پشتیبانی از رژیم حاکم افزایش داد و طی سال‌های دهه 1330، خط‌مشی ایجاد ثبات و آرامش داخلی را با به‌کارگیری قوای نظامی، پلیسی و تقویت بنیه اقتصادی اتخاذ کرد. وجود نظام ماقبل سرمایه‌داری و نوع مالکیت زمین، از موانع عمده گسترش فعالیت‌های سرمایه‌داری وابسته در بخش کشاورزی ایران به شمار می‌رفت. شرکت‌های چندملیتی، مشتاق سرمایه‌گذاری وسیع در کشاورزی ایران بودند. بنابراین تضادی بین سرمایه‌داری وابسته با ملاکین بزرگ پدید آمد. آمریکا برای چیره‌ شدن بر این تضاد که آن را بزرگ‌ترین مانع توسعه نفوذ خود در ایران می‌دانست، فشار سنگینی بر روی طبقه حاکمه ایران وارد آورد تا اصلاحات ارضی به مرحله اجرا درآید.[13]

این اصلاحات نتایج مختلفی بر جای گذاشت که از مهم‌ترین پیامدهای اقتصادی آن می‌توان به تقسیم و قطعه‌قطعه‌شدن زمین‌های کشاورزی، کاهش تولیدات کشاورزی به علت حذف نظام ارباب‌رعیتی و در سطح بالاتر، کاهش نقش کشاورزی در اقتصاد ملی اشاره کرد.[14] در اصل، یکی از مهم‌ترین اهداف اصلاحات ارضی که در بسیاری از کشورها به این نیت دنبال می‌شود، یکپارچگی ارضی و بالا رفتن سطح زیر کشت است. اما در نمونه ایران، پس از تقسیم اراضی و سپردن آن به دهقانان این اراضی تکه‌تکه شدند و کارایی خود را از دست دادند به این صورت که با زمینِ کم ‌مساحت دیگر نمی‌توان از ماشین‌آلات کشاورزی استفاده کرد و در نتیجه محصول حاصله از این زمین هم بسیار ناچیز خواهد بود. به این ترتیب کشاورزان که با این معضل روبرو می‌شدند و چون از طرفی، دیگر توسط خوانین و اربابان تحت ‌فشار نبوده و آزادی خود را به دست آورده بودند راهی شهرها شدند و آنجا نیز مشکلات عدیده‌ای را به وجود آوردند؛ چراکه این روستاییان برای یافتن کار و زندگی بهتر به شهرها سرازیر می‌شدند و چون شهرها نیز آمادگی پذیرفتن این مهاجرین را نداشتند، روستائیان به‌ناچار به حلبی‌آبادها روی آوردند و مشاغل کاذب یا سیاه را برای معاش خود انجام می‌دادند. به‌طورکلی پیامدهای مهم اصلاحات ارضی را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

1. برنامه اصلاحات ارضی انقلاب سفید با خرد کردن بیشتر املاک بزرگ کشاورزی، تقریباً همه زمین‌داران بزرگ ایران را از بین برد و به‌طور اساسی طبقه بالای سنتی جامعه ایران را نابود کرد.

2. اجرای اصلاحات ارضی و تغییر مالکیت زمین‌های کشاورزی یکی از پیامدهای مهم انقلاب سفید بود.

3. میزان تولیدات کشاورزی طی دهه‌های 1960 و 1970 (دهه‌های چهل و پنجاه شمسی) به‌شدت کاهش یافت که این امر موجب افزایش نیاز به واردات و وابستگی بیش از پیش ایران به ملل غرب گردید.

4. تقسیم و توزیع زمین میان کشاورزان، نامتعادل و ناموزون بود و قانون اصلاحات ارضی، تنها 8649 روستا از کل 50000 روستای ایران در آن زمان را دربرگرفت و دولت در مراحل بعدی با استفاده از ابزار قانونی، دریافت‌های ناچیز دهقانان فقیر را به نفع کشاورزان مرفه تغییر داد.

5. اصلاحات در واقع سبب دگرگونی سیاسی و رشد و گسترش سرمایه‌داری به‌ویژه در روستاها شد، لذا گسترش روابط سرمایه‌داری در روستاها از پیامدهای بسیار مهم اصلاحات است. در این میان نیروهای اقتصادی سنتی به‌شدت تضعیف شدند.

6. درهای بازار روستا بیش از پیش روی محصولات مصرفی خارجی و شهری باز شد و بافت تولیدی روستا نیز اهمیت خود را از دست داد و اصلاحات به‌شدت ساخت و بافت روستایی ایران را متحول کرد و روستاها به‌عنوان یک واحد تولیدی ضعیف شد.

7. اصلاحات ارضی تنها در شمال ایران (گیلان و مازندران) به علت وجود سازندگی فراوان و منابع طبیعی آب به زارعین کمک کرد. درحالی‌که در سایر نقاط ایران، کشاورزان به علت کمبود آب نتوانستند بهره منطقی از زمین ببرند و ناچار به فروش آن شدند.

8. کاهش نقش کشاورزی در اقتصاد ملی و جدایی بیشتر شهر و روستا.[15]

قطع ریشه‌های مردم در روستاها در نیمه دهه چهل، در نتیجه اصلاحات ارضی شاه، ابعادی وحشت‌انگیز پیدا کرد. این نخستین گام به‌سوی فروپاشی نهایی رژیم در کمتر از بیست سال بعد بود. جالب آن‌که غرب این حرکت را نشانه پیشرفت بزرگ و توسعه صنعتی ارزیابی می‌کرد. درحالی‌که این وضع از ناآرامی بزرگ خبر می‌داد، چون روستاییان از روستاهایی که دیگر به آن‌ها تعلق خاطری نداشتند [نمی‌توانستند امرار معاش نمایند] می‌گریختند.[16]

با توجه به این پیامدهای فاجعه‌بار، شاه در اول مهر سال 1350 رسماً مدعی شد که برنامه اصلاحات ارضی پایان یافته است و گستاخانه اعلام داشت: «دیگر هیچ دهقانی در کشور نیست که مالک زمین خود نباشد.»[17] چنین ادعایی در مورد صدها هزار زارع دروغ محض بود و حتی کسانی که صاحب زمین گشتند، هیچ نفعی از آن نبردند و ناچار به فروش اراضی خود و مهاجرت به شهرها شدند.

 

لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی

در راستای اجرای برنامه‌های اصلاحات ارضی از بالا و انقلاب کنترل‌ شده توسط دولت اسدالله عَلَم[18] روزنامه کیهان در تاریخ 16 مهرماه 1341 خبر داد که «طبق لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی که در دولت به تصویب رسیده و امروز منتشر شده است، به زنان حق رأی داده می‌شود». اما این تنها مصوبه دولت نبود بلکه شرط اسلام از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان برداشته شد و در مراسم تحلیف و قسم‌خوردن به‌جای قرآن مجید، «کتاب آسمانی» قید شده بود. همچنین شرط ذکوریت نیز حذف شده و به‌جای آن واژه «باسواد» نوشته شده بود. این تصویب‌نامه‌ها که در تعارض آشکار با شرع و اصول قانون اساسی مشروطیت بود، با مخالفت روحانیون و مردم مواجه شد. چراکه در ماده هفتم و نهم انجمن‌های ایالتی و ولایتی مصوب دوره اول مجلس شورای ملی درباره شرایط انتخاب‌شوندگان و انتخاب‌کنندگان آمده است که طایفه نسوان حق انتخاب‌شدن و انتخاب‌کردن ندارند.[19] در چنین شرایطی بدون آن‌که لغو یا تغییر این قانون از مجلس شورای ملی بگذرد، دولت قانون جدید خود را به تصویب رساند. به بیانی ساده، اگر یک دولت این اصل یا هر اصل دیگری را که پیش‌تر در مجلس شورای ملی توسط نمایندگان به رأی گذاشته شده باشد، بدون تصویب مجلسین تغییر دهد به این معناست که اساس مشروطیت را زیر پا نهاده است. در واقع‌ دولت عَلَم‌ با زیر پا گذاشتن‌ قانون‌ اساسی‌ و نادیده گرفتن‌ «اصل‌ تفکیک‌ قوا»، شروع‌ به‌ قانون‌گذاری‌ کرده بود و در غیاب‌ مجلس‌ لوایحی‌ را سرخود به‌ تصویب‌ ‌رساند که‌ ضد قوانین‌ پیشین مجلس‌ شورای‌ ملی بود. وظیفه دولت، اجرای قوانینی است که قوه مقننه به تصویب رسانده و به دولت ابلاغ کرده است. حال در این مورد مشاهده می‌شود که دولت عَلَم با اراده خود، این مواد قانونی را تغییر داده و رأی مورد نظر خود را با دستور شاه، اعمال کرده است.

پس از این اقدام دولت، علما و مراجع و در رأس آن‌ها امام خمینی(ره) تصمیم گرفتند که طی نامه‌ای از شاه درخواست نمایند که تصویب‌نامه‌های فوق لغو شود. با این حال شاه در پاسخ به نامه‌های ارسال‌شده نوشت: «... پاره‌ای از قوانین که از طرف دولت صادر شده و می‌شود چیز تازه‌ای نیست و یادآور می‌‌شویم که ما بیش از هر کس در حفظ شعائر دینی کوشا هستیم و این تلگراف برای دولت ارسال می‌شود.» در این زمان علما که از نامه‌نگاری به شاه نتیجه نگرفته بودند، نوک پیکان حملات و انتقادات را متوجه دولت نمودند و طی تلگرافی از اسدالله عَلَم نخست‌وزیر خواستند که لایحه مذکور را لغو نماید. عَلَم در ابتدا تصمیم گرفت که با اقدامات پلیسی و امنیتی از طریق ایجاد جوّ رعب و وحشت به مخالفت‌ها پایان دهد ولیکن هنگامی‌که از این اقدامات نتیجه لازم را نگرفت درصدد برآمد با ارسال نامه‌ای به علمای روحانی از آن‌ها دلجویی کرده و طرح‌های تصویب‌شده درباره انجمن‌های ایالتی و ولایتی را با تفسیر ملایم‌تر تعدیل کند. با این حال، این ترفند عَلَم نیز مؤثر نبود و ادامه مخالفت‌ها باعث شد تا او در 5 آذرماه 1341 طی تلگرافی خطاب به روحانیون وعده دهد که این مصوبات بدون تجدیدنظر قابلیت اجرایی نخواهند داشت. از آن جایی که این تلگراف نیز حاکی از لغو تصویب‌نامه‌ها نبود، موجب رضایت مخالفان نشد و همچنان خواهان لغو کامل آن شدند. در این مرحله، عَلَم که احساس می‌کرد جوّ سیاسی کشور به مرحله انفجار رسیده است، پس از مشورت با شاه طی ارسال تلگرافی برای علمای روحانی، تصویب‌نامه مزبور را ملغی اعلام کرد.[20]

لغو لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی برای شاه چیزی بیش از یک عقب‌نشینی تاکتیکی نبود. لذا پس از این واقعه، او اصول انقلاب سفید خود را اعلام کرد. رژیم شاه بر این باور بود که از طریق رفراندوم و تصویب ملی طرح‌های اصلاحی از هرگونه مخالفت دیگران و روحانیون در امان خواهد بود، ولی برخلاف انتظار رژیم، در این مرحله نیز علما به رهبری امام خمینی واکنش تندی نشان دادند و مردم را از فریب‌های رژیم آگاه کردند.

 

اصول انقلاب سفید

اصول انقلاب سفید در 19 دی‌ماه 1341 از سوی شاه اعلام شد. وی گفت: «به‌منظور احتراز از خدشه‌دار کردن این اصلاحات از سوی عوامل سیاه ارتجاع و قوای مخرب سرخ، این اصول را به آرای عمومی می‌گذارم.»[21] اصول انقلاب سفید عبارت بود از:

1. الغای رژیم ارباب و رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی ایران بر اساس لایحه اصلاحی قانون اصلاحات ارضی مصوب 19 دی‌ماه 1340 و ملحقات آن.

2. تصویب لایحه قانونی ملی‌کردن جنگل‌های سراسر کشور.

3. تصویب لایحه فروش سهام کارخانجات دولتی به‌عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی.

4. تصویب لایحه قانونی سهیم‌کردن کارگران در سود منافع کارگاه‌های تولیدی و صنعتی.

5. لایحه اصلاحی قانون انتخابات.

6. لایحه ایجاد سپاه دانش به‌منظور تسهیل اجرای قانون تعلیمات عمومی و اجباری.[22]

 

مخالفت روحانیون با انقلاب سفید

امام خمینی با اعلام لوایح ششگانه انقلاب سفید از سوی شاه، مراجع قم را به تشکیل جلسه و اخذ تصمیم فراخواند. بدین‌ترتیب جلسه برگزار و در نهایت قرار شد نماینده‌ای از سوی رژیم دعوت شود تا انگیزه شاه را از طرح این لوایح توضیح دهد. به همین منظور سلیمان بهبودی (وزیر دربار) روانه قم شد و بی‌درنگ با مقامات روحانی و علمای قم به گفتگو نشست و چندبار نیز نظرات علمای قم را به رژیم و پاسخ‌های شاه را به‌ آن‌ها رساند. بی‌نتیجه ماندن گفتگوی علما با نماینده شاه سبب شد آن‌ها آیت‌الله روح‌الله کمالوند را که از علمای بزرگ خرم‌آباد و دارای شمّ سیاسی بود، به نزد شاه روانه کنند. شاه در پاسخ به پرسش‌های آیت‌الله کمالوند به‌جای این‌که توضیح روشنی به وی دهد، می‌گوید: «اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود، من باید این برنامه را اجرا کنم؛ زیرا اگر نکنم از بین می‌روم...[23] اگر این کار را انجام ندهم از بین می‌روم و کسانی (کمونیست‌ها) روی کار می‌آیند و به این کارها دست می‌زنند که نه‌تنها هیچ اعتقادی به شما و مرام شما ندارند، بلکه مساجد را بر سر شما خراب خواهند کرد.»[24]

پس از مراجعت آیت‌الله کمالوند، مراجع و علمای قم جلسه‌ای تشکیل دادند تا نتیجه ملاقات وی با شاه را جویا شوند. امام خمینی(ره) در جمع علمای قم بعد از دیدار کمالوند با شاه فرمودند:

«آقایان توجه داشته باشند که با وضعی که پیش آمده، آینده تاریک و مسئولیت ما سنگین و دشوار می‌باشد. حوادثی که اکنون در جریان است، اساس اسلام را با خطر نابودی تهدید می‌کند. توطئه حساب‌ شده‌ای علیه اسلام و ملت اسلام و استقلال ایران تنظیم شده است. باید توجه داشت که این حادثه را نمی‌توان با غائله تصویب‌نامه[25] مقایسه کرد و به همان ملاک نسبت به این ماجرا برخورد نمود. آن غائله به‌حسب ظاهر به دولت مربوط می‌شد، طرف حساب ما دولت بود؛ شکست نیز به‌پای دولت محسوب گردید و شکست یک دولت و حتی سقوط دولتی در یک حکومت چندان اهمیت ندارد، اساس رژیم را بر باد نمی‌دهد و حتی گاهی برای تحکیم رژیم و حفظ آن از خطر، به سقوط دولت مبادرت می‌شود؛ لکن در اینجا آن‌که روبه‌روی ما قرار دارد و طرف خطاب و حساب ما می‌باشد، شخص شاه است.»[26]

پس از اعلام برنامه‌های انقلاب سفید، روحانیون مخالفت خود را به طرق گوناگون به گوش حاکمیت و مردم رساندند و در روزهای باقی‌مانده به رفراندوم انقلاب سفید، فعالیت‌های خود را شدت بخشیدند. در اول بهمن‌ماه 1341، آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی با انتشار اعلامیه‌ای مخالفت خود را با انقلاب سفید شاه و رفراندوم غیرقانونی اعلام کرد. همچنین در 2 بهمن همان سال، امام خمینی در جواب به استفتای جمعی از متدینین تهران، موارد غیرشرعی و غیرقانونی رفراندوم را بیان کرد. از جمله این موارد، مخالفت رفراندوم با قانون اساسی و انجام آن در جو خفقان و بی‌اطلاعی مردم از اصول ششگانه بوده است. در اجتماع مردم تهران به تاریخ 2 بهمن 1341، در منزل آیت‌الله سید محمد بهبهانی با حضور آیت‌الله سیداحمد خوانساری و سخنرانی حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی انجام شد، اعلامیه‌ مشترک آیت‌الله خوانساری و بهبهانی قرائت و اعلام شد که بازار سه روز تعطیل خواهد بود. همان روز روحانیون و مردم قم ضمن تعطیل بازار در اعتراض به رفراندوم و لوایح ششگانه، دست به تظاهرات زدند.[27]

در 3 بهمن، در تظاهرات مردم و روحانیون قم در اعتراض به مأمورین در میدان آستانه و چند خیابان دیگر، وسائل و لوازمی را که برای استقبال از شاه توسط مأمورین تهیه شده بود، به آتش کشیدند. به دنبال این تظاهرات، عده‌ای از چماق به‌دستان و مزدوران رژیم به مردم حمله کردند. لازم به ذکر است که تظاهرات مردم قم از بیت آیت‌الله گلپایگانی رهبری می‌شد. در آن روز تعدادی از عوامل رژیم در قم، علیه روحانیون دست به تظاهرات زدند که از جانب مردم سرکوب شدند. در آستانه سفر شاه به قم، بازار و مدرسه فیضیه مورد یورش اوباش و به‌اصطلاح شاه‌دوستان قرار گرفت که امام خمینی ضمن اعلامیه‌ای این عمل را محکوم کردند. در پی مخالفت روحانیون با لوایح ششگانه و غیرقانونی اعلام کردن رفراندوم آن از سوی حوزه علمیه قم، فرماندار قم ضمن ملاقات با روحانیون و مراجع این شهر، از آنان خواست که در مراسم استقبال از شاه در سفر به قم شرکت کرده و با وی گفتگو کنند. این درخواست مورد موافقت هیچ‌یک از ایشان قرار نگرفت. به دنبال اعلام سفر شاه به قم، امام خمینی از طلاب و مردم قم خواستند که با نیامدن به خیابان‌ها در روز سفر شاه و عدم استقبال از وی، به مبارزه منفی با رژیم بپردازند.[28]

در روز 4 بهمن 1341، شاه برای دادن اسناد مالکیت کشاورزان عازم قم شد. وی که از عدم استقبال علمای قم بسیار عصبانی شده بود، در سخنرانی خود جملات تندی نسبت به روحانیت ایراد کرد. شاه خطاب به مخالفین گفت:

«کسانی که سوءنیت دارند در راه اصلاحات سنگ می‌اندازند، جمعیت کوچک و مضحکی که در بازار تهران به راه افتاد، همان ارتجاع سیاه و عوامل آن‌ها بود. در واقعه آذربایجان همین مرتجعین سیاه با پیشه‌وری ائتلاف کردند و به مملکت خیانت کردند. این‌که ما کردیم، همان عدالت اجتماعی مورد پسند خدا و رسول است. پیشرفت ما مورد اعجاب تمام دنیا واقع شده است. امروز من می‌گویم که ایران مملکت آزادگان است. راه ما، راه خداست؛ همان خدایی که مرا چندبار از سقوط هواپیما و سوءقصد نجات داد. آن‌هایی که مخالفت می‌کنند با اصلاحات، ارتجاع سیاه یا همان کسانی هستند که درک ندارند و بد نیّت هستند.»[29]

در سایر شهرستان‌ها نیز مخالفت علیه طرح انقلاب سفید شاه اوج گرفته بود؛ عده‌ای از علمای گیلان در مخالفت با انقلاب سفید شاه، تصمیم به مهاجرت از آنجا گرفتند. رژیم که از این اقدام بیمناک شده بود، آن‌ها را بازداشت و زندانی کرد.[30]

در روز ششم بهمن 1341 برای شش اصل پیشنهادی شاه رأی‌گیری شد. مدت اخذ رأی فقط یک روز بود. در محل اخذ رأی دو صندوق وجود داشت: یکی برای آرای موافق و دیگری برای آرای مخالف. در تهران در همان دقایق اول این خبر صاعقه‌ای در تهران پیچید که چند نفری که رأی مخالف خود را در صندوق‌ها ریخته‌اند مورد ضرب‌وشتم مأمورین قرار گرفته به زندان انتقال یافته‌اند. لذا مخالفین به‌جای دادن رأی مخالف، از شرکت در رفراندوم خودداری کردند.[31] بر اساس گزارش‌های دولت در بهمن‌ماه 1341، 9/99 درصد رأی‌دهندگان این طرح شش ماده‌ای را تأیید کردند.[32] جان.اف.کندی رئیس‌جمهور آمریکا که شاه را در آغاز به ایجاد انقلاب سفید ترغیب کرده بود، در 13 بهمن پیروزی رفراندوم ششم بهمن را تبریک گفت.[33]

روز بعد از رفراندوم، با درخواست علمای قم، روحانیون و ائمه جماعات از رفتن به مسجد و اقامه نماز خودداری کردند. در این اعتصابات برخی منابر نیز تعطیل شد تا حساسیت مردم نسبت به اقدامات جدید رژیم بیشتر گردد.[34]

مدتی بعد مراجع تقلید و علمای طراز اول قم متشکل از هیئت نُه نفری با انتشار اعلامیه‌ای مواضع خویش را درباره وقایع اخیر از جمله انجمن‌های ایالاتی و ولایتی و تصویب‌نامه اخیر دولت (انقلاب سفید) اعلام کردند. امضاکنندگان این اعلامیه عبارت بودند از مراجع تقلید و آیات عظام: مرتضی حسینی لنگرودی، سیداحمد زنجانی، محمدحسین طباطبایی، محمد موسوی‌یزدی، محمدرضا گلپایگانی، سیدکاظم شریعتمداری، روح‌الله الموسوی الخمینی، هاشم آملی و مرتضی حائری.

هر چند هدف این نوشتار، شرح تمامی وقایع این دوران تا قیام 15 خرداد 1342 نیست ولیکن اعتراضات همچنان ادامه یافت و امام خمینی طی بیاناتی در تاریخ 7 اسفند 1341 به مناسبت عید فطر، درباره رفراندوم بهمن‌ماه، مردم را ترغیب به ایستادگی و استقامت در مقابل حکومت استبداد کردند. ایشان که به مناسبت عید فطر و در جمع علما و مردم سخن می‌گفتند، فرمودند: «ما میل نداشتیم که کار به این رسوایی‌ها بکشد. چرا باید شاه مملکت این‌قدر از ملت جدا باشد که وقتی پیشنهاد می‌دهد با بی‌اعتنایی و عکس‌العمل منفی مردم مواجه گردد؟»[35]

شکاف میان شاه و روحانیت بالا گرفت؛ در روز 23 اسفند 1341 شاه در نطق خود در بازدید از پایگاه هوایی دزفول از کلمات زننده و اهانت‌آمیز خطاب به روحانیون استفاده کرد. از این رو در نشستی که امام خمینی با مقامات روحانی قم داشت، پیشنهاد کرد عید نوروز از طرف همه علمای قم و دیگر حوزه‌های علمیه و نیز علمای شهرستان‌ها، عزا اعلام شود. چند روز پس از این نطق و در آستانه عید نوروز 1342، امام خمینی ضمن اعلام عزای عمومی، اعلامیه‌ای تحت‌ عنوان «روحانیت اسلام امسال عید ندارند» صادر کرد.[36]

 

دلایل مخالفت امام خمینی و سایر علما با انقلاب سفید

با رحلت آیت‌الله بروجردی و اعلام برنامه‌های اصلاحی رژیم شاه، مرحله نوینی از مبارزات روحانیت با شاه به رهبری امام خمینی آغاز شد که نقطه اوج آن، قیام 15 خرداد 1342 بود. امام خمینی تا زمان حیات آیت‌الله بروجردی به احترام مقام مرجعیت سکوت اختیار کرده و عملاً وارد مسائل سیاسی و مخالفت رسمی با رژیم شاه نشدند، اما پس از رحلت آیت‌الله بروجردی و با تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی مخالفت و مبارزه امام خمینی با رژیم شاه رسماً آغاز شد. نخست نوک حملات و اعتراضات علیه دولت و نخست‌وزیر رژیم بود، چراکه هدفشان پیشگیری و کنترل حرکت‌های ضدمذهبی رژیم شاه بود، ولی هنگامی‌که حکومت حملات همه‌جانبه خود را آغاز کرد و شخص شاه وارد عمل شد، امام و روحانیت نیز تاکتیک دیگری انتخاب کردند و آن رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی و خود شاه بود که با اعلام انقلاب سفید و برپایی رفراندوم ادامه پیدا کرد و با وقوع قیام 15 خرداد 1342 رنگ و بوی دیگری گرفت.

امام خمینی در اعلامیه‌ها و سخنان مبارزه‌جویانه خود، بر این نکته تأکید می‌کرد که برنامه‌های اصلاحی رژیم از جانب آمریکا و اسرائیل توصیه شده و تأمین‌کننده منافع کوتاه‌مدت و بلندمدت آن‌هاست. لذا موجب تضییع حقوق عمومی مردم و منافع ملی ایران شده و استقلال کشور را خدشه‌دار می‌نماید و به سلطه همه‌جانبه آمریکا و حمایت آن بر سرنوشت و مقدرات مردم مسلمان ایران می‌انجامد.[37] این نکته اساسی همان چیزی است که گذشت زمان صحت و درستی آن را به اثبات رساند و آمریکا و اسرائیل و حزب جاسوس آن‌ها یعنی بهائیان، بر همه شئونات کشور تسلط یافتند و همه‌چیز این مملکت را به‌پای استعمار غربیان ریختند.

امام خمینی با صدور اعلامیه، سخنرانی‌ها و تلگراف‌ها چهره واقعی شاه و ماهیت استعماری انقلاب سفید را برملا ساخته و مردم را از اهداف شوم رژیم در طرح انقلاب سفید مطلع ساخت. انقلاب سفید و مبارزات امام خمینی شکافی آشکار و عمیق بین رژیم و مذهب پدید آورد و هیچ فرد مؤمن و مسلمان آگاهی به‌خصوص در میان شهرنشینان، رژیم شاه را به‌عنوان حامی و پشتیبان اسلام نگاه نمی‌کرد و به‌نوعی چهره ضدمذهبی رژیم نمایان شد.[38] شاه در کتاب پاسخ به تاریخ آورده است:

«ثابت شد که این آشوب‌ها را در اصل بعضی از مالکان بزرگ تأمین مالی کرده بودند. ولی با وجود تلاش‌های هماهنگشان نتوانستند از عملی‌ شدن قانون اصلاحات ارضی جلوگیری کنند.[39] هرچند اتحاد ملعون سرخ و سیاه، یعنی چپ انقلابی و مرتجعین افراطی در روزگار مصدق شکل گرفته بود، ولی در سال 1963م (1342ش) هنوز به‌صورت یک جنبش سازمان‌یافته مارکسیست اسلامی در نیامده بود. ناراحتی‌های ماه ژوئن (خرداد ماه) به‌طور کامل «سیاه» بود و به خرابکاری ناب و مطلق مجال عرض اندام داد. محرک آشوب و غارت و آتش‌افروزی عملاً شخص گمنامی به نام آیت‌الله خمینی که به‌صورت پنهانی مردم را به مخالفت با اصلاحات ارضی ما و آزادی زنان به‌طورکلی با اصول انقلاب سفید تحریک می‌کرد. او در مملکت پشتیبانی نداشت و به همین خاطر پیروانش بی‌اندازه محدود بودند. به همین جهت نیز کسی او را محاکمه یا محکوم نکرد و فقط از او خواسته شد تا برود و فصاحت آتش‌برانگیزش را در جای دیگر بیازماید.»[40]

شاه در این سخنان مغرضانه، هدفی جز سیاه‌نمایی و مخدوش‌کردن حقیقت نداشت؛ لذا برای درک بهتر علت مخالفت امام و علما با انقلاب سفید بایستی به چهار عامل اصلی: خاستگاه آمریکایی انقلاب سفید، استبداد و شیوه دیکتاتوری شاه، نمایشی‌بودن انقلاب سفید و درنهایت تخطی از قانون تأکید بیشتری کرد که در ادامه به این موارد پرداخته خواهد شد.

الف) خاستگاه آمریکایی انقلاب سفید

همان‌طور که در قسمت زمینه‌های داخلی و خارجی انقلاب سفید به‌تفصیل بیان شد، این طرح در دوران ریاست جمهوری جان.اف.کندی به شاه دیکته و در نهایت به اجرا گذاشته شد؛ بنابراین، این انقلاب آمریکایی، سندی از وابستگی رژیم شاه به آمریکا و اجرای اوامر ابرقدرت غرب بود. به همین دلیل در مبارزه امام خمینی موضوعات جدیدی مثل وابستگی ایران به آمریکا، شرق و غرب، اسرائیل و نقش آن‌ها در ایران مطرح می‌شود که تا آن تاریخ کم‌سابقه بوده است. امام در این زمینه می‌فرماید: «شاه، استقلال سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی ما را از بین برده است و ایران را در همه ابعاد وابسته به غرب و شرق کرده است».[41] لذا شاید بتوان مهم‌ترین علت مخالفت امام با انقلاب سفید را اهداف پشت پرده آن و نیز خودانگیخته ‌نبودن این رشته اصلاحات دانست که با شرایط زمانی ایران همخوانی نداشت. لذا مهم‌ترین محورهایی که باید در مخالفت امام با انقلاب سفید در نظر گرفت، به شرح زیر است:

1. انقلاب سفید متأثر از دکترین کندی و سد نفوذ کمونیسم او بود و شاه نیز با درهم شکستن قدرت مالکین بزرگ و سرکوب مخالفان، درصدد تحکیم و تقویت سلطه و قدرت شخصی خود و دربار بوده است و برای این‌که طرح انقلاب سفید مورد ارزیابی قرار گیرد، ابتدا اصلاحات ارضی و سپس لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و در نهایت انقلاب سفید مطرح شد.

2. مخالفت‌های امام خمینی ناشی از اندیشه‌های سیاسی او بود. ایشان اساساً قائل به آمیختگی دین و سیاست بودند. خدامحوری و توحید و نفی طاغوت، موجب می‌شود که ایشان رژیم پهلوی را حکومت طاغوت دانسته و با طرح نظریه ولایت فقیه، به مبارزه با رژیم بپردازند. شاه نیز انقلاب سفید را تحت فشار آمریکا و در خلأ مرجعیت که بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی به‌وجود آمده بود، مطرح می‌کند. امام خمینی نیز با درک مسائل فوق به مخالفت گسترده و همه‌جانبه با رژیم پرداخت که در نهایت به دستگیری ایشان و قیام 15 خرداد 1342 منجر شد.

3. پیامدهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی انقلاب سفید نشان می‌دهد که اگرچه انقلاب سفید باعث در هم شکستن قدرت برخی از مالکین بزرگ شد و نتایجی کوتاه‌مدت برای رژیم در پی داشت، لکن در مجموع و در نهایت نتوانست به اهداف مورد نظر دست پیدا کند و در حقیقت به شکست انجامید و قیام 15 خرداد 1342 نیز گویای آن می‌باشد.[42]

ب) استبداد و شیوه دیکتاتوری شاه

دیکتاتوری شاه با اعلام رفراندوم از جانب او آشکار شد. در قوانین آن روز ایران، رفراندوم پیش‌بینی نشده و حتی معلوم نشده بود که چه مرجعی صلاحیت دارد تا رفراندوم برگزار کند. بنابراین مطرح‌کردن رفراندوم از سوی شاه، موجب شد تا روحانیون نسبت به آن واکنش نشان دهند و آن را خلاف قانون بدانند[43]؛ چراکه در هیچ‌کدام از اصول قانون اساسی و متمم آن به رفراندوم پرداخته نشده بود.[44] در همین زمینه باید خاطرنشان کرد که نه‌تنها اجراشدن رفراندوم برای مخالفان محل اشکال بود، بلکه شرایط و چگونگی اجرای آن نیز موجب اعتراض شده بود. چراکه رأی‌دهندگان باید سطحی از آگاهی را داشته باشند که بدانند به چه چیزی رأی می‌دهند. اصول انقلاب سفید و تبعات احتمالی آن به‌قدری مبهم بود که بی‌شک افراد رأی‌دهنده نمی‌توانستند با آگاهی کامل به آن رأی دهند. از سوی دیگر چگونگی اجرای آن بدون فراهم آوردن محیطی آزاد، آرام و بدون فشار از سوی برگزارکنندگان، اعتراضات را از سوی مخالفان این طرح برمی‌انگیخت. چنانچه پیش‌تر اشاره شد، برای رفراندوم دو نوع صندوق رأی یکی مخصوص آرای «موافق» و دیگری مختص آرای «مخالف» تعیین کرده بودند و هرکس به سمت صندوق رأی مخالف می‌رفت، مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفت. بنابراین مشخص می‌شود که تا چه اندازه به رأی‌دهندگان آزادی حق انتخاب داده می‌شد! همین نکته به‌خوبی بیانگر روحیه تمامیت‌خواهی، استبداد و دیکتاتوری محمدرضا شاه است؛ زیرا برای آن‌که به خواسته‌های خود و هم‌پیمانان غربی جامه عمل بپوشاند و در عین حال وجهه‌ای مردمی به آن دهد، دست به چنین نمایش مضحکی می‌زند. همان‌طور که می‌دانیم دستاورد مشروطیت این بود که شاه به مقامی غیرمسئول تنزل یابد که نتواند در امور اجرایی دخالت نماید؛ اما با اعلام رفراندوم از سوی شاه برای اجرای اصول انقلاب سفید، این امر بر همگان آشکار شد که شاه برخلاف قانون اساسی، پا بر روی اصول مشروطیت نهاده و خود به‌عنوان یک مقام اجرایی، قانون وضع می‌کند!

ج) انقلاب نمایشی!

فارغ از بحث رفراندوم، یکی دیگر از دلایلی که می‌توان گفت طرح انقلاب سفید نمایشی بیش نبود، باید خاطرنشان کرد که اصول آن به‌هیچ‌وجه جدید و مترقی نبود. به‌عنوان مثال، موضوع‌ سپاه‌ دانش‌ از سال‌ 1340 مطرح‌ بود و اولین‌ گروه‌ به ‌نام‌ سپاه‌ دانش‌ در 22 مهر 1341 تشکیل‌ شد و لایحه‌‌ سپاه‌ دانش‌ در سوم‌ آبان‌ 1341 قبل‌ از رفراندوم‌ به‌ تصویب‌ هیئت‌ دولت‌ رسید. همچنین‌ طرح‌ واگذاری‌ سهام‌ کارخانه‌های‌ دولتی‌ به‌ مالکان‌ مشمول‌ قانون‌ اصلاحات‌ ارضی‌ در پنجم‌ آذر 1341 به‌ تصویب‌ هیئت‌ دولت‌ رسیده‌ بود. طرح‌ سهیم‌ کردن‌ کارگران ‌در سود کارخانه‌ها نیز در 18 ماده‌ در 30 آبان‌ 1341 توسط‌ اتاق صنایع‌ تهیه‌ و در 17 دی‌ماه‌ به‌ تصویب‌ هیئت‌ دولت‌ رسید. ملی‌شدن‌ جنگل‌ها نیز در 20 دی‌ماه‌ به‌ تصویب‌ هیئت‌ دولت‌ رسید. بنابر این‌ هیچ‌یک‌ از اصول‌ ششگانه‌ انقلاب‌ سفید موضوع‌ جدیدی‌ نبودند.[45]

زمانی که شاه به هشدارهای امام و مخالفت مردم بی‌توجهی کرد و رفراندوم نمایشی خود را اجرا نمود، امام خمینی در 22 اسفند 1341 در پیامی به ملت مسلمان ایران از حکومت قطع امید کرده و به‌جای نصیحت، حکومت را تهدید به انقلاب از پایین کرده و اظهار می‌دارند: «من به دستگاه جابره اعلام خطر می‌کنم. من به خدای تعالی، از انقلاب سیاه و انقلاب‌ از پایین نگران هستم. دستگاه‌ها با سوءتدبیر و با سوءنیت گویی مقدمات آن را فراهم‌‌ ‌‌می‌کنند. من چاره را در این می‌بینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و‌‌ ‌‌تجاوز به قانون اساسی کنار برود؛ و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران‌‌ ‌‌باشد بیاید.»[46] در این بیانات امام نیز واضح است که ایشان تأکید ویژه‌ای بر تخلف دولت از قانون اساسی داشته‌اند. امام هشدار دادند که اگر حکومت همچنان به تخطی از قانون ادامه دهد، انقلابی از پایین رخ خواهد داد که پانزده سال بعد نیز چنین شد.

د) تخطی از قانون

پیش‌تر و در بحث لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی شرح داده شد که دولت، اصل اساسی قانون که اصل تفکیک قوا است را پایمال کرد و قانونی که مجلس شورا باید آن را به تصویب برساند، دولت به دستور شاه آن را به تصویب رسانده و پس از چندی در قالب اصول انقلاب سفید به اجرا گذاشت. بنابراین از همان ابتدا این طرح بر پایه قانون استوار نبود و یکی از مهم‌ترین ایرادی که به آن گرفته می‌شد، غیرقانونی بودن آن بود که با اساس مشروطیت مغایرت داشت. همچنین برگزاری رفراندوم که در قانون اساسی مشروطه پیش‌بینی نشده بود، خود گواهی بر عملکرد غیرقانونی رژیم شاه در تحمیل برنامه‌های خود به مردم می‌باشد. در این هنگام شاه برای آن‌که نشان دهد می‌خواهد از قانون اساسی مشروطه پاسداری کند، در 8 اسفند و در کنگره‌‌ اقتصادی‌ کشور گفت‌: «موضوع‌ دیگری‌ که‌ برای‌ تأمین‌ اجتماعی‌ مترقی‌، اجتماع‌ با افتخار این‌ مملکت ‌باید مورد توجه‌ قرار بگیرد، حقوق نصف‌ جمعیت‌ این‌ مملکت‌ است‌ که‌ این‌طور برخلاف‌ قانون‌ اساسی‌ و برخلاف‌ شرع‌ مقدس‌ اسلام‌ جزو دیوانگان‌ و محجورین‌ حساب‌ می‌شود. قانون‌ اساسی‌ را برایتان‌ می‌خوانم‌؛ در مقدمه‌اش ‌می‌گوید: امر به‌ تأسیس‌ شورای‌ ملی‌ فرمودیم‌ و نظر بدان‌ اصل‌ اصیل‌ که‌ هر یک ‌از افراد اهالی‌ مملکت‌ در تصویب‌ و نظارت‌ امور عموم‌ محقق‌ و سهیم‌اند ـ دیگر بقیه‌اش‌ را نمی‌خوانم‌ چون‌ موضوع‌ مهم‌ نیست ـ و ضمناً در تشکیل‌ مجلس‌ طبق ‌اصل‌ دوم‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ نماینده‌‌ قاطبه‌‌ اهالی‌ مملکت‌ ایران‌ است‌ که‌ در امور معاش‌ و سیاسی‌ وطن‌ خود مشارکت‌ دارند. این‌ آخرین‌ ننگ‌ اجتماعی‌ ایران ‌را ان‌شاءالله‌ در انتخابات‌ آتیه [مجلس شورای ملی]‌، ما برطرف‌ خواهیم‌ کرد.»[47]

در قسمتی از اعلامیه 9 امضایی ـ که توسط علمای بزرگ کشور جهت مخالفت با سیاست‌های شوم رژیم تحت عنوان انقلاب سفید انتشار یافت ـ در پاسخ به این سخنان شاه آمده است: «مقدمه قانون اساسی، غیر قانون اساسی است بلکه کلام شاهِ وقت است و رسمیت قانونی ندارد.»[48] در واقع شاه سعی داشت چنین نشان دهد که عدم حق رأی به زنان برخلاف قانون اساسی است؛ اما با توجه به افشاگری علما مشخص شد که کلامی که شاه به نقل از نص قانون اساسی بیان داشته، کلام پادشاه وقت در زمان گشایش مجلس بوده است و بدون شک چنین نقل قولی نمی‌تواند جنبه قانونی داشته باشد. ‌‌همچنین در ادامه اعلامیه گفته شد: «اگر سهیم‌بودن زن‌ها در انتخابات... موافق قانون اساسی است، تصویب هیئت دولت بی‌مورد‌‌ ‌‌است و درست مثل آن است که شرکت مردان را در انتخابات تصویب کند. و اگر‌‌ ‌‌تصویب صحیح است، معلوم می‌شود به نظر هیئت دولت شرکت نسوان مخالف قانون‌‌ ‌‌اساسی است.‌ به نظر هیئت دولت که طایفه نسوان و سایر محرومین به‌موجب قانون اساسی حق‌‌ ‌‌شرکت در انتخابات دارند، از صدر مشروطیت تاکنون تمام دوره‌های مجلس شورا‌‌ ‌‌برخلاف قانون اساسی تشکیل شده و قانونیت نداشته است؛ زیرا که طایفه نسوان و بیش‌‌ ‌‌از ده طبقه دیگر در قانون انتخابات از دخالت محروم شده‌اند و این مخالف با قانون‌‌ ‌‌اساسی بوده است!»[49]

نکته مهم دیگری که در این‌ اعلامیه‌ آمده،‌ این است که‌ چون‌ این‌ موضوع‌ اختلافی‌ بوده «به‌موجب‌ اصل‌ 27 از متمم‌ قانون‌ اساسی‌ شرح‌ تفسیر قوانین‌ از مختصات‌ مجلس‌ شورای‌ ملی ‌است‌ و آقایان‌ وزرا حق‌ تفسیر ندارند.»[50]‌ این نکته به‌خوبی بیانگر آن بود که مجلس در ساختار رژیم از جایگاه حقیقی برخوردار نبوده و سردمداران رژیم (به‌ویژه شخص اول آن) علاوه بر قانون‌گذاری به‌جای مجلس، دست به تفسیر قوانین گذشته نیز می‌زنند.

 

مشارکت زنان از دیدگاه امام خمینی(ره)

آنچه مخالفان جمهوری اسلامی طی سال‌ها، تلاش کردند به مردم القا کنند، این بود که امام مخالف حقوق زنان است؛ اما با دقت در مواضع امام می‌توان دریافت که ایشان همواره بر جایگاه زنان تأکید داشته است. برای نمونه امام در مصاحبه‌ای با روزنامه لوموند در نجف خاطرنشان کردند: «در خصوص زنان، اسلام هیچ‌گاه مخالف آزادی آنان نبوده است. برعکس، اسلام با‌‌ ‌‌مفهوم زن به‌عنوان شیء مخالفت کرده است و شرافت و حیثیت او را به وی باز داده‌‌ ‌‌است. زن مساوی مرد است. زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیت‌های خود را‌‌ ‌‌انتخاب کند؛ اما رژیم شاه است که با غرق کردن آن‌ها در امور خلاف اخلاق، می‌کوشد تا‌‌ ‌‌مانع آن شود که زنان آزاد باشند. اسلام شدیداً معترض به این امر است. رژیم، آزادی زن‌‌ ‌‌را البته نظیر آزادی مرد از میان برده و پایمال ساخته است. زنان مانند مردان زندان‌های‌‌ ‌‌ایران را پر کرده‌اند. در اینجاست که آزادی آن‌ها در معرض تهدید و در خطر قرار گرفته‌‌ ‌‌است. ما می‌خواهیم که زنان را از فساد ـ که آنان را تهدید می‌کند ـ آزاد سازیم.»[51]

در مجموع‌ می‌توان‌ علت‌ مخالفت‌ علما با شرکت‌ زنان‌ در انتخابات‌ را در موارد ذیل‌ تحلیل‌ کرد:[52]

1. سابقه‌ رژیم پهلوی‌ از آزادی‌ زنان‌ بسیار ناخوشایند بود. رضاخان با نام‌ آزادی‌ زنان‌ با یکی‌ از ضروریات‌ فقه‌ اسلامی‌ یعنی‌ حجاب به‌ مبارزه‌ پرداخت‌ و محمدرضا نیز در همان‌ زمان‌ در توضیح‌ مقصود خود گاهی‌ اشاره‌ به‌ همین‌ سابقه‌‌ شوم‌ می‌کرد. وانگهی علما اصل‌ شرکت‌ زنان‌ را امری‌ حرام‌ نمی‌دانستند، ولی‌ ظرف‌ زمان‌ و شرایط‌ حاکم‌ را برای‌ این‌ کار مناسب نمی‌دانستند؛ لذا در اعلامیه‌ 9 امضایی ‌خود، نوشتند: «احترام‌ به‌ حیثیت‌ اجتماعی‌ و اخلاقی‌ آن‌ها [زن‌ها] موجب‌ شده‌ است‌ که‌ از این ‌نحو اختلاطِ‌ مخالف‌ با عفت‌ و تقوای‌ زن‌ جلوگیری‌ کند، نه‌ آن‌که‌ خدای‌ نخواسته‌ آنان‌ را مانند محجورین‌ و محکومین‌ قرار داده.» حضرت‌ امام تصریح‌ می‌کنند: «مگر با چند تا زن‌ فرستادن‌ به‌ مجلس‌ ترقی‌ حاصل‌ می‌شود؟... ما می‌گوییم‌ این‌ها را فرستادن‌ در این‌ مراکز جز فساد چیزی‌ نیست‌... ما با ترقی‌ زنان‌ مخالف‌ نیستیم‌؛ با این‌ فحشا مخالفیم.» با کمی دقت و تأمل درخواهیم یافت که حضرت‌ امام‌ نیز در این‌ نطق‌ روی‌ ظرف‌ زمان‌ تکیه‌ می‌کنند و می‌فرمایند: فرستادن‌ زن‌ها «در این‌ مراکز» فساد دارد. خصوصاً وقتی‌ این ‌موضوع‌ را یادآور شویم‌ که‌ اصولاً انتخابات‌ برای‌ رژیم‌ آزاد نبود. بنابر این‌ اصل‌ موضوع ‌شرکت‌ زنان‌ یک‌ فریب‌ بود؛ همچنان که در ادامه می‌فرمایند: «مگر مردها آزادند که‌ زن‌ها می‌خواهند آزاد باشند؟ آزادمرد و آزاد زن‌ با لفظ‌ درست‌ می‌شود؟»[53]

2. تحلیل‌ علما از شعار دخالت‌ زنان‌ در انتخابات‌ این‌ بود که‌ رژیم‌ پهلوی می‌خواهد این‌ اقدام ‌را مقدمه‌ای‌ برای‌ برنامه‌های‌ دیگر از قبیل‌ تساوی‌ حقوق در ارث‌، قصاص‌ و سربازی ‌دختران‌ قرار بدهد. حضرت‌ امام‌ در این‌ باره‌ فرمودند: «اگر این‌ قانون‌ عملی‌ بشود، دنبالش‌ چیزهای‌ دیگر است.‌..[54] در اعلامیه‌‌ 9 نفره‌‌ علما توضیح‌ بیشتری‌ از اهداف‌ رژیم‌ از شرکت‌ زنان‌ در انتخابات‌ ارائه‌ شده است.

3. مهم‌ترین‌ مسئله‌‌ این‌ بود که‌ در یک‌ نظام‌ فاسد، همه‌چیز سمت‌ و سوی‌ فساد پیدا می‌کند. به‌عنوان‌ نمونه‌ شرکت‌ زنان‌ در مجلس‌ در نظام‌ اسلامی‌ نه‌‌تنها موجب‌ مفسده‌ نیست‌، بلکه‌ وجود آن‌ها یک‌ ضرورت‌ است‌؛ ولی‌ در یک‌ نظام‌ فاسد حضور زنان‌ فاسد چیزی‌ جز مفسده‌ در پی‌ ندارد. حضرت‌ امام‌ با اعتقاد کامل‌ به ‌مظلوم‌ واقع‌‌شدن‌ زن‌ در تاریخ‌، معتقد بود که‌ زنان‌ باید در مسائل‌ اجتماعی‌ حضور داشته ‌باشند. امام‌ خطاب‌ به‌ زنان‌ فعّال‌ در مسائل‌ اجتماعی‌ فرمودند: «تا شماها در صحنه‌ هستید و شماها متعهد به‌ اسلام‌ هستید... این‌ اسلام‌ به‌ پیش‌ می‌رود.»[55]

در واقع امام نه‌ تنها با شرکت‌ زنان‌ در مسائل‌ سیاسی‌ مخالف‌ نبودند، بلکه‌ آن‌ را می‌ستودند. حضرت‌ امام‌ در مورد زن‌ها فرمودند: «بحمدالله‌ زنان‌ در این‌ جمهوری‌ اسلامی‌... پیش‌قدم‌ بوده‌اند؛ در مسئله‌ تنباکو پیش‌قدم‌ بوده‌اند؛ در مسئله‌ مشروطیت‌ پیش‌قدم‌ بوده‌اند.»[56]

اما محمدرضا شاه مانند پدرش،‌ همه‌ ارزش‌ زن‌ را در عریانی‌ زنان‌ می‌دید. خوشحال‌ از این‌ بود که‌ توانسته‌ است‌ حجاب‌ را از تن‌ زن‌ها به‌ دور بیفکند؛ حال‌ آن‌که ‌هیچ‌ اعتقادی‌ به‌ ارزش‌ و توان‌ زن‌ها نداشت‌. وی‌ در مصاحبه‌ با اوریانا فالاچی‌ خدمت ‌خود را به‌ زنان‌ چنین‌ توضیح‌ می‌دهد: «من‌ مبارزه‌ کردم‌ تا جایی‌ که‌ آن‌ها وارد ارتش‌ شدند و بعد از تعلیمات‌ نظامی‌ شش‌ماهه‌ برای‌ مبارزه‌ با بی‌سوادی‌ روانه‌‌ روستاها شدند.» وی‌ نهایت‌ معرفت‌ خود را نسبت‌ به‌ زنان‌ چنین‌ اظهارنظر می‌کند: «زنان‌ برای‌ زیبایی‌ و زن‌ بودنشان‌ به‌حساب‌ می‌آیند!»

شاه‌ با همه‌‌ ادعاهایش‌ در مورد تساوی‌ زنان‌ در این‌ مصاحبه‌ نشان‌ می‌دهد که‌ هیچ ‌اعتقادی‌ به‌ توانایی‌ زنان‌ ندارد. وی‌ با کمال‌ گستاخی‌ می‌گوید: «نمی‌خواهم‌ بی‌ادب‌ معرفی‌ شوم‌، اما قانوناً مساوی‌ هستند در حالی‌ که‌ از نظر توانایی‌ چنین‌ نیستند. مثلاً هرگز از بین‌ زنان‌ یک‌ میکل‌آنژ یا باخ‌ برنخاسته‌ حتی‌ یک‌ آشپز در بین‌ زنان‌ ندیده‌ام.»[57]

4. یکی‌ دیگر از عواملی‌ که‌ موجب‌ مخالفت‌ علما با لوایح‌ شرکت‌ زنان‌ در انتخابات‌ گردید، دفاع‌ علما از قانون‌ بود. رژیم‌ شاه‌ در غیاب‌ مجلس‌ با زیر پا نهادن‌ اصل‌ تفکیک‌ قوا در قانون‌ اساسی‌، شروع‌ به‌ تصویب‌ قوانینی‌ کرد که‌ مخالف‌ قوانین‌ مصوب‌ و قانون‌اساسی‌ بود؛ لذا علما از روند چنین‌ استبدادی‌ احساس‌ نگرانی‌ و در مقابل‌ آن‌ موضع‌گیری‌ کردند.

5. زمان‌ ثابت‌ کرد که رژیم‌ پهلوی ـ برای‌ مضمحل‌ شدن‌ در قدرت‌ غربی‌ در نظام‌ دوقطبی‌ بین‌المللی ـ درصدد حذف‌ ارزش‌های‌ دینی‌ و جایگزینی‌ فرهنگ‌ غرب‌ به‌جای آن بود. علما با درک‌ صحیح‌ از خطر غرب‌گرایی‌ در مقابل‌ هر حرکت‌ رژیم ‌پهلوی ایستادگی‌ می‌کردند. امام‌‌خمینی‌ در تحلیلی‌ بسیار جالب‌ توضیح دادند: «مخالفت‌ علمای‌ اسلام‌ [با] قضیه‌‌ شرکت‌ زنان‌ در انتخابات‌ نبود. این‌ قضیه‌ ناچیزتر از آن‌ بود که‌ آن‌ قیام‌ عمومی‌ را به‌ همراه‌ داشته‌ باشد. مسئله‌ آن‌ بود که‌ علما و روحانیون‌ دیدند که‌ دستگاه‌ جبار می‌خواهد با کید شیطانی‌ اسلام‌ را قلب‌ کند و اوضاع‌ را به‌ عقب‌ برگرداند.»[58]

 

چرایی اجرای برخی اصول انقلاب سفید پس از پیروزی انقلاب اسلامی

بعداز آن‌که علت اصلی مخالفت روحانیون با اصول انقلاب سفید مشخص شد، ادامه اجرای برخی از اصول آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بهتر قابل درک است. مخالفان نظام همواره تلاش می‌کنند این شبهه را مطرح کنند که اگر روحانیون مخالف شرکت زنان در انتخابات بودند، پس چرا بعد از به قدرت ‌رسیدن، از حضور زنان در انتخابات جلوگیری نکردند؟ و یا اگر با اصلاحات ارضی مخالف بودند چرا مجدداً در برخی مقاطع بعد از انقلاب آن را اجرایی کردند؟ و بسیاری شبهات دیگر که اگر فرد از علت اصلی مخالفت‌های امام با انقلاب سفید اطلاع نداشته باشد، ممکن است آن را بپذیرد. اما در این نوشتار به‌طور مفصل شرح داده شد که امام و سایر علما با برخی از این اصول مشکل بنیادین نداشتند، منتها هدف و نیات رژیم از اعلام آن اصول باعث شد که علما از تبعات و پیامدهای ناگوار آن احساس خطر کرده، جامعه ایرانی را آگاه سازند.

امام در همان اوایلِ مخالفتِ خود با رژیم، تأکید کردند:

«حوزه علمیه هرگز مخالف‌‌ ‌‌اصلاحات ارضی نبوده؛ آیا دولت به ما پیشنهاد کرد و از ما نظر خواست؟ ما می‌دانیم این‌‌ ‌‌موضوع برای سرگرمی کشاورزان فراهم شده است. موضوع حق شرکت دادن زنان در‌‌ ‌‌انتخابات مانعی ندارد؛ ولی حق انتخاب شدن آن‌ها فحشا به بار می‌آورد. موضوع حق‌‌ ‌‌رأی دادن زنان و غیره در درجه آخر اهمیت قرار دارد. ما می‌خواهیم مشروطیت را حفظ‌‌ ‌‌کنیم. اکنون که در ایران حق آزادی از ما سلب شده، به فکر زن‌ها افتاده‌اند! در حال حاضر‌‌ ‌‌آزادی قلم، بیان، افکار و حتی حق حیات از مردم سلب گردیده است.»[59]

مبانی انقلاب اسلامی هیچ‌گاه زنان را از فعالیت‌های اجتماعی منع نکرده است. چنان‌که در مبارزات آزادی‌خواهانه مردم ایران جهت سرنگونی رژیم پهلوی، زنان نقش بسیار عمده‌ای ایفا کردند و با فراهم‌شدن بستر سیاسی مساعد و مطلوب، زنان مشارکت فعالی در راستای اهداف انقلاب اسلامی داشته و دارند. لذا بدیهی است که نه‌تنها روحانیت شیعه و شخص امام، ضدیتی با شرکت زنان در انتخابات نداشته بلکه ایشان با فراهم‌آمدن محیطی مساعد برای حضور آنان در عرصه‌های اجتماعی، زمینه را برای مشارکت آنان پس از پیروزی انقلاب فراهم نمودند.

در مورد اصلاحات ارضی نیز بایستی در نظر داشت که اصلاحات ارضی اگر به‌درستی اجرا شود، نه‌تنها موجب نگرانی نیست بلکه می‌تواند آثار مثبتی را در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی در پی داشته باشد چنان‌که نمونه‌های موفقی از اصلاحات ارضی در بسیاری از کشورهای جهان به چشم می‌خورد که رونق کشاورزی را به همراه داشته و منجر به یکپارچه ‌شدن اراضی کشور شده است. این در حالی است اصلاحات ارضیِ شاه ـ همان‌گونه که اشاره شد ـ موجب قطعه‌قطعه‌شدن اراضی کشاورزی و پایین‌آمدن رونق کشاورزی گردید و به‌تبع آن معضلاتی همچون مهاجرت‌های روستاشهری را به دنبال داشت.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. شیرخانی، علی و رجائی‌نژاد، محمد (1393). از انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی (نقش انقلاب سفید در پیدایش انقلاب اسلامی ایران، با تأکید بر جایگاه امام خمینی). پژوهشنامه متین، سال شانزدهم، شماره 64، ص 64. ضمناً این سیاست تنها و صرفاً برای سد نفوذ کمونیسم نبود بلکه از آن مهمتر رو به اضمحلال بردن کشاورزی در کشور و وابسته کردنِ نان مردم به گندم آمریکا به خاطر نداشتنِ بازار جدی در دنیا، بود. نتیجه قهری این کار این بود که کشاورزان دیروز برای یافتن حداقل معاش مجبور بودند به شهرها به خصوص تهران کوچ کنند و در کارخانه‌های مونتاژِ محصولات غربی به کار مشغول شوند و از این طریق کشور را هرچه بیشتر در باتلاق وابستگی فرو ببرند.

[2]. چگنی‌زاده، غلامعلی و پورعلیخانی، فرهاد (1399). تحولات خاورمیانه و تأثیر آن بر اجرای برنامه‌های انقلاب سفید و سرکوب خونین قیام 15 خرداد. فصلنامه جامعه‌شناسی سیاسی ایران، سال سوم، شماره 1 (پیاپی 9)، ص 33.

[3]. امینی، علی (1390). خاطرات علی امینی، به کوشش یعقوب توکلی، چاپ دوم، تهران: انتشارات سوره مهر، ص 170-169. جالب است که دکتر علی امینی از وابستگان قدیمی به آمریکائیان بود و نخست وزیری خود را نیز مدیون آمریکائیان بود. در باره او بنگرید: بررسی آغاز و پایان دولت دکتر علی امینی؛ تکاپوی دکتر علی امینی برای حضور در صحنه سیاسی کشور در سال 57-56 و حملات رسانه‌ها به وی؛ نگاهی به زندگی سیاسی دکتر علی امینی؛ سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[4]. رضوانی، محمدرضا؛ نظری، ولی‌الله و خراسانی، محمدامین (1389). فرهنگ مفاهیم و اصطلاحات برنامه‌ریزی و توسعه روستایی، چاپ اول، تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی، ص 39.

[5]. ازکیا، مصطفی (1391). مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی توسعه روستایی، چاپ ششم، تهران: انتشارات اطلاعات، ص 258. درباره اصلاحات ارضی بنگرید: نقش و نقشه‌های آمریکا در برنامه اصلاحات ارضی ایران؛ شعار دروغین تساوی و آزادی زنان و اصلاحات ارضی در سال 1340 تا 1343، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[6]. پاپلی یزدی، محمدحسین و ابراهیمی، محمدامیر (1387). نظریه‌های توسعه روستایی، چاپ پنجم، تهران: انتشارات سمت، ص 239.

[7]. اصلاحات ارضی ایران در سه مرحله انجام گرفت: مرحله اول اصلاحات ارضی بین سال‌های 1343-1341، مرحله دوم آن بین سال‌های 1349-1343 و مرحله سوم هم بین سال‌های 1351-1349.

[8]. مهدوی، مسعود (1387). مقدمه‌ای بر جغرافیای روستایی ایران، جلد اول: شناخت مسائل جغرافیایی روستاها، چاپ هشتم، تهران: انتشارات سمت، ص 39-38.

[9]. همان، ص 38.

[10]. بیژن جزنی، رهبر فکری سازمان چریک‌های فدایی خلق که اندیشه‌های وی بر مبارزات چپ در ایران علیه رژیم پهلوی مؤثر بود.

[11]. صدرشیرازی، محمدعلی (1395). سازمان چریک‌های فدایی خلق، چاپ اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص115.

[12]. مرکز بررسی اسناد تاریخی (1378). قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1؛ زمینه‌ها، چاپ اول، تهران: انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 559.

[13]. شیرخانی و رجائی‌نژاد، همان، ص 65.

[14]. خلجی، عباس (1381). اصلاحات آمریکایی و قیام 15 خرداد، چاپ اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 160.

[15]. شیرخانی و رجائی‌نژاد، همان، ص 78.

[16]. فرمانفرمائیان، منوچهر و فرمانفرمائیان، رخسان (1391). خون و نفت، چاپ دوازدهم، تهران: انتشارات ققنوس، ص 421.

[17]. هوگلاند، اریک (1398). زمین و انقلاب در ایران 1360-1340، ترجمه فیروزه مهاجر، چاپ اول، تهران: انتشارات شیرازه، ص 136؛ به نقل از مطالعات اقتصادی 26 (زمستان 1351)، ص 42.

[18]. اسدالله عَلَم پس از علی امینی در تابستان 1341 به نخست‌وزیری رسید و متولی طرح اصلاحات ارضی و انقلاب سفید شد.

[19]. ماده 7- اشخاص ذیل حق انتخاب ندارند: اولاً، اشخاصی که به‌واسطه جنحه یا جنایتی مجازات قانونی دیده‌اند. ثانیاً، اشخاص معروف به فساد عقیده. ثالثاً، اشخاص ورشکسته به تقصیر و تقلب. رابعاً، طایفه نسوان. ماده 9- شرایط انتخاب‌شدن همان شرایط انتخاب‌کردن است. (مجموعه مصوبات ادوار اول و دوم قانون‌گذاری مجلس شورای ملی، ص 66-64؛ به نقل از شاهدی، مظفر (1386). نگاهی گذرا به مخالفت روحانیون و اسلام‌گرایان با لوایح انقلاب سفید در دوره نخست‌وزیری اسدالله علم (تیر 1341 - خرداد 1342). فصلنامه تاریخ معاصر ایران، شماره 43، ص 28).

[20]. شاهدی، همان، ص 38-27.

[21]. بخش خاطرات بنیاد تاریخ (1371). هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، زیر نظر غلامرضا کرباسچی، ج 1، چاپ اول، تهران: بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ص116.

[22]. علاوه بر این شش اصل، چند اصل دیگر نیز در سال‌های بعدی افزوده شد و در مجموع به 19 اصل رسید: 7) ایجاد سپاه بهداشت. 8) ایجاد سپاه ترویج و آبادانی. 9) تأسیس دادگاه‌های روستایی مشهور به خانه‌های انصاف. 10) ملی‌شدن آب‌ها. 11) نوسازی و عمران شهری با همکاری سپاه ترویج و آبادانی. 12) انقلاب اداری و آموزشی. 13) فروش تا حداکثر 49 درصد سهام کارخانه‌های بزرگ به کارگران. 14) حمایت از مصرف‌کننده: مبارزه با تورم و گران‌فروشی از طریق کنترل قیمت‌ها. 15) آموزش و پرورش رایگان و اجباری هشت‌ساله و ادامه آن مشروط بر این‌که فارغ‌التحصیلان، مازاد این هشت سال را که در دبیرستان و دانشگاه‌ها تحصیل کرده‌اند به کشور خدمت کنند. 16) تغذیه رایگان برای مادران نیازمند و نوزادان تا سن دو سالگی. 17) شمول تأمین اجتماعی و مستمری دوران پیری به همه ایرانیان. 18) مبارزه با معاملات سوداگرانه اراضی و اموال غیرمنقول. 19) مبارزه با فساد و رشوه‌خواری.

[23]. رجبی، محمدحسن (1371). زندگی‌نامه سیاسی امام خمینی از آغاز تا تبعید، ج 1، چاپ اول، تهران: کتابخانه ملی ایران، ص 181.

[24]. شیرخانی، علی (1378). اسناد و خاطرات: امام خمینی و قیام 15 خرداد 1342. فصلنامه پژوهشنامه انقلاب اسلامی دانشگاه اصفهان، پیش‌شماره 2؛ نقل‌شده در: چگنی‌زاده و پورعلیخانی، همان، ص 49.

[25]. تصویب‌نامه لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی که با حرکت انقلابی حضرت امام و دیگر روحانیون خنثی گردید.

[26]. صحیفه امام، «بیانات در جمع علمای قم (هشدار درباره رفراندوم شاه)»، اواخر دی‌ماه 1341، ج 1، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 133.

[27]. بخش خاطرات بنیاد تاریخ، همان، ص 119-118.

[28]. همان، ص 121-120.

[29]. همان، ص 122. ادعای همکاری روحانیون با فرقه دموکرات آذربایجان و سید جعفر پیشه‌وری دروغی آشکار و تحریفی هویدا است. در این باره بنگرید به: حجت‌الاسلام عبدالله خواجه‌ای اهری و حضور در فرقه جدایی طلب پیشه‌وری، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی؛ و نقش تاریخی روحانیت آذربایجان در مقابله با فرقه دموکرات/ چگونه مبارزات مردم و روحانیون، پیشه‌وری را فراری داد؟، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تاریخ انتشار: 21 آذر 1400.

[30]. همان، ص 123.

[31]. عاقلی، باقر (1397). نخست‌وزیران ایران، چاپ چهارم، تهران: انتشارات جاویدان، ص 943.

[32]. آبراهامیان، یرواند (1384). ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی و لیلایی، چاپ یازدهم، تهران: نشر نی، ص 522.

[33]. بخش خاطرات بنیاد تاریخ، همان، ص 125.

[34]. همان، ص 124.

[35]. همان، ص 127.

[36]. شیرخانی و رجائی‌نژاد، همان، ص 73.

[37]. همان، ص 73.

[38]. خسروی، علی (1379). بررسی استراتژی امام خمینی در رهبری انقلاب اسلامی، قم: پیک جلال، ص 21؛ نقل‌شده در شیرخانی و رجائی‌نژاد، همان، ص 80.

[39]. جالب آن است که شاه برای اثبات این ادعای خود، هیچ نام و نمونه‌ای از این مالکان بزرگ ارائه نمی‌دهد.

[40]. پهلوی، محمدرضا (1372). پاسخ به تاریخ، ترجمۀ حسین ابوترابیان، چاپ سوم، تهران: نشر مترجم، ص 178.

[41]. صحیفه امام، «مصاحبه با خبرگزاری رویتر (بررسی اوضاع ایران)، 25 آبان 1357، همان، ج 4، ص 523.

[42]. شیرخانی و رجائی‌نژاد، همان، ص 84.

[43]. بدیهی‌ است‌ قانون‌ اساسی‌ از دیدگاه‌ شخصیتی‌ مذهبی‌ مانند امام‌ خمینی یک‌ اصل‌ اولیه‌ و تمام‌ نبود، بلکه‌ به‌ دلیل‌ پشتوانه‌های‌ مشروعیت‌ بخش‌ و اصول‌ اسلامی‌ آن‌ و این‌که ‌طرف‌ مقابل‌ سعی‌ می‌کرد خود را ملتزم‌ به‌ قانون‌ اساسی‌ جلوه‌ بدهد، امام‌ قانون‌اساسی‌ را مورد استناد قرار می‌داد. امام‌ به‌ دلیل‌ پشتیبانی‌ علما از نهضت‌ مشروطه‌، برای ‌قانون‌ اساسی‌ به‌منظور دفاع‌ از دستاوردهای‌ آن‌ها ارزش‌ والایی‌ قائل‌ بود.

[44]. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل 59 قید شده است که «در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه‌پرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آرای عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.» فارغ از شرایط اجرایی‌شدن این اصل که بدیهی است در موقعیت بسیار حساس و نادر قابلیت اجرا دارد، وجود این اصل در قانون بیانگر این نکته است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی، این مورد با توجه به اصل تکامل اجتماعی و تجارب تاریخی پیش‌بینی شده است تا اکنون شاهد نمونه تکوین‌یافته حکومتی مبتنی بر قانون در ایران باشیم. نکته جالب توجه دیگر این‌که طبق این اصل، رفراندوم و همه‌پرسی اصولاً با تصویب و اراده مجلس انجام می‌گیرد؛ درحالی که در سال 1341 شاه شخصاً و با استفاده از بازوی اجرایی دولت اقدام به برگزاری رفراندوم کرد.

[45]. حسینیان، روح‌الله (1396). واکاوی علل مخالفت مراجع با رفراندوم انقلاب سفید، وبگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر: 2079، بازیابی‌شده در تاریخ 7 بهمن 1396.

[46]. صحیفه امام، «پیام به ملت ایران (اعتراض به زیر پا گذاشتن احکام اسلام)»، 22 اسفند 1341 / 16 شوال 1382، همان، ج 1، ص 154-153.

[47]. مجموعه‌ تألیفات، نطق‌ها، پیام‌ها، مصاحبه‌ها و بیانات محمدرضا شاه پهلوی، ج 4، ص 3119.

[48]. صحیفه امام، «اعلامیه مشترک امام خمینی و مراجع (شرکت زنان در انتخابات)»، معروف به اعلامیه 9 امضایی، اسفندماه 1341 / شوال 1382، همان، ج 1، ص 146.

[49]. همان، ص 147.

[50]. همان.

[51]. صحیفه امام، «مصاحبه با لوسین ژرژ درباره مسائل سیاسی و اجتماعی ایران»، 4 اردیبهشت 1357 / 16 جمادی‌الاول 1398، همان، ج 3، ص 370.

[52]. حسینیان، همان.

[53]. صحیفه امام، «سخنرانی در جمع اقشار مردم (15 خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما)»، 26 فروردین 1343 / 2 ذی‌الحجه 1383، همان، ج 1، ص 305.

[54]. همان، «سخنرانی در جمع بازاریان تهران (لزوم لغو لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی)»، 6 آبان 1341 / 28 جمادی‌الاول 1382، همان، ج 1، ص 82.

[55]. همان، «سخنرانی در جمع بانوان جامعه‌الزهرا (میلاد حضرت زهرا و روز زن)»، 22 اسفند 1363 / 20 جمادی‌الثانی 1405، ج 19، ص 185.

[56]. همان، «سخنرانی در جمع بانوان جامعه‌الزهرا (حضرت زهرا الگوی تمامی زنان)»، 11 اسفند 1364 / 20 جمادی‌الثانی 1406، ج 20، ص 7.

[57]. فالاچی، اوریانا (1357). مصاحبه اوریانا فالاچی؛ شاه ایران (بخش سانسور شده کتاب مصاحبه با تاریخ)، نشر آواز، ص14.

[58]. صحیفه امام، «سخنرانی در جمع روحانیون و اهالی قم (توطئه‌های استعمار، مسئولیت علما)»، 29 اسفند 1341 / 23 شوال 1382، همان، ج 1، ص 160.

[59]. همان، «بیانات در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تهران (ماهیت اصلاحات ارضی)»، 10 اردیبهشت 1342 / 6 ذی‌الحجه 1382، همان، ص 191.





اقدامات روحانیون - 26 اسفند 1341



فعالیت روحانیون در اسفند 1341 _ تاریخ سند: 27 اسفند 1341، ص 1



فعالیت روحانیون در اسفند 1341 _ تاریخ سند: 27 اسفند 1341، ص 2



فعالیت روحانیون در اسفند 1341 _ تاریخ سند: 27 اسفند 1341، ص 3



فعالیت روحانیون در اسفند 1341 _ تاریخ سند: 27 اسفند 1341، ص 4



فعالیت روحانیون در اسفند 1341 _ تاریخ سند: 27 اسفند 1341، ص 5



فعالیت روحانیون در اسفند 1341 _ تاریخ سند: 27 اسفند 1341، ص 6



فعالیت روحانیون در اسفند 1341 _ تاریخ سند: 27 اسفند 1341، ص 7



فعالیت‌های امام خمینی 19 اسفند 1341



اسدالله علم نخست‌وزیر



اصلاحات ارضی و اعطای سند به روستاییان



امام سید روح‌الله الموسوی الخمینی



آیت‌الله روح‌الله کمالوند



آیت‌الله سید احمد زنجانی



آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی



آیت‌الله سید مرتضی مرتضوی حسینی لنگرودی



جان.اف. کندی، رئیس جمهور آمریکا



حسن ارسنجانی، اسدالله علم، محمدرضا پهلوی، علی امینی. اعطای سند اراضی به روستاییان



دکتر علی امینی آغازگر طرح اصلاحات ارضی



شرکت زنان در رفراندوم


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.