نقش حزب توده در مبارزه با رژیم پهلوی، و مواضع و مقابله آن با جمهوری اسلامی


06 بهمن 1402


مقدمه

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حزب توده دوباره فعالیت‌های علنی خود را از سر گرفت. این گروه با توجه به قیام مردم ایران علیه رژیم پهلوی در سال 56 و 57، تحرکاتی از خود بروز داد و با فضای باز به وجود آمده بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، توانست تشکیلات خود را احیاء کرده و به زودی در راستای مقابله با نظام تازه تأسیس گام بردارد، اما طولی نکشید که توطئه این گروه وابسته به اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی لو رفت و با دستگیری سران آن و سپس اعتراف آن‌ها، حزب توده منحل شد.

درباره حزب توده و خیانت‌های سابقه‌دار این حزب علیه منافع ملی، مردم ایران، تمامیت ارضی و استقلال کشور گر چه کتاب‌ها و مقالات خوب و مفیدی تاکنون نگارش و نشر یافته است، ولی از طرف عده کمی از باقیمانده طرفداران حزب مذکور دروغ‌بافی‌ها و تحریفاتی صورت می‌گیرد که قصد مشوب کردن افکار جوانان مملکت را دارند و سعی می‌کنند با شگردهای گفتاری و نوشتاری و تلبیس حقایق، مظلوم‌نمایی نموده و اقدامات بر حق و به موقع جمهوری اسلامی در دفاع از منافع ملی را زیر سوال برده و جای ستمکار و ستمدیده را عوض نمایند. این نوشتار بر آن است تا با نگاهی مختصر به تاریخچه حزب توده، مواضع این جریان در دوران نهضت اسلامی و پس از استقرار جمهوری اسلامی را بررسی کرده و سپس به خیانت‌های این حزب و روند کشف، محاکمه و مجازات قانونی و توأم با ارفاق، اعضای اصلی این حزب بپردازد.

 

پیشینه حزب توده تا آغاز نهضت اسلامی

فعالیت گروه‌های کمونیستی و مارکسیستی در ایران، به دوره نهضت مشروطه برمی‌گردد. تاریخ تشکیلات مارکسیستى در ایران با تشکیل انجمن‌ها و تشکیلات مخفی سوسیال دمکرات در ایران آغاز مى‌شود. انجمن‌هاى سوسیال دمکرات در سه شهر تهران، تبریز، رشت تشکیل شده بودند. بعدها اولین حزب کمونیست ایران بلافاصله پس از پیروزى انقلاب اکتبر 1917 روسیه (مهرماه 1296) در شهر باکو توسط عده‌اى از روشنفکران و تحصیل‌کردگان ایرانى در دانشگاه‌هاى روسیه بنیان‌گزارى شد. نام این گروه، حزب عدالت بود و تعدادى از اعضاى رهبرى آن عبارت بودند از: کامران آقازاده، سید جعفر پیشه‌ورى، حیدر عمواوغلى و اسداللّه‌ غفارزاده.[1] در سال 1920 میلادی (1300) با اشغال گیلان توسط ارتش سرخ شوروی، اعضاى مرکزیت حزب عدالت وارد گیلان شدند و در همان سال کنگره اول این حزب در بندرانزلى تشکیل شد و نام حزب را به حزب کمونیست ایران تغییر داد. این گروه سپس به همکاری با نهضت جنگل تمایل نشان داد اما پس از چندى با تغییر سیاست‌هاى اتحاد جماهیر شوروى، حزب کمونیست دست از همکارى با نهضت جنگل برداشت.[2]

با تثبیت قدرت رضاشاه پهلوی، هرچند کمونیست‌ها در ابتدا حامی وی بودند، اما به یکباره ورق برگشت و دشمنی هر دو طرف عیان شد. در این دوره، رضاشاه شروع به سرکوبی کمونیست‌ها کرد. بدین ترتیب بسیاری از سران این جریان دستگیر و متفرق شدند.

 در سال 1312 گروه کمونیستی موسوم به «53 نفر» به رهبری تقی ارانی ظهور کرد. این گروه نشریه‌ای با عنوان «نشریه دنیا» چاپ کرده و به توسعه و نشر مرام کمونیستی مبادرت نمودند. با دستگیری و مرگ سرکرده این گروه یعنی تقی ارانی توسط رضاشاه در سال 1316، فعالیت‌های گروه مزبور مسکوت ماند.[3]

با سقوط رضاشاه از سلطنت و تبعید او از ایران، به یکباره فضای سیاسی و اجتماعی کشور دچار تحول شد. به سرعت آزادی سیاسی برقرار شد و احزاب و گروه‌های سیاسی در کشور سر برآوردند. در چنین شرایطی، در دهم مهر 1320 با شرکت بیش از 80 نفر از کمونیست‌ها و بازماندگان گروه کمونیستی پنجاه و سه نفر در خانه سلیمان میرزا اسکندری، «حزب توده ایران» پایه‌گذاری شد. این حزب با نظر مساعد روس‌ها ایجاد شد و از همان بدو تأسیس سرسپرده آن‌ها بود. علی‌اوف نماینده سفارت آن کشور در ایران، در جریان تأسیس حزب توده قرار داشت. ایرج اسکندرى در این باره گفته است: «در سال 1320 پس از آزادى از زندان به اتفاق رضا روستا تصمیم گرفتیم که به سفارت شوروى در تهران برویم و نظرات خود را در مورد تشکیل حزب روشن کنیم. چون رفتن به سفارت شوروى امکان‌‌پذیر نبود به قسمت بازرگانى در پامنار مراجعه کردیم و با مسئول اقتصادى مذاکره و پیامى به او داده و پس از چند روز روس‌ها موافقت کردند که حزب توده ایران را پایه‌‌گذارى و فعالیت تبلیغاتى ما در درجه اول علیه هیتلر و مسأله فاشیسم گردد...»[4]

به خاطر فضای سیاسی و اجتماعی کشور و نیز قانونی که در سال 1310 مبنی بر عدم فعالیت گروه‌های کمونیستی وضع شده بود، در بدو تأسیس حزب توده، اعضا بر آن بودند تا مرام کمونیستی گروه پوشیده بماند. به همین دلیل روزنامه رهبر ارگان رسمی حزب توده در 17 اسفند 1322 نوشت که نسبت کمونیستی به حزب توده توسط دشمنان این حزب از جمله سید ضیاءالدین طباطبایی مطرح شده است و «نسبتی است غلط و دور از حقیقت».[5] اما حزب توده در موضع‌گیری‌های خود به طور علنی به نفع شوروی عمل می‌کرد. به عنوان مثال در جریان واگذاری نفت شمال، حزب توده در شهریور 1323 خواستار ارائه این امتیاز به شوروی بود. آن‌ها می‌گفتند چون امتیاز نفت جنوب به انگلیس‌ها واگذار شده، امتیاز نفت شمال باید به شوروی داده شود.[6]

هنگامی که حزب دموکرات به رهبری جعفر پیشه‌وری تحرکات خود را در منطقه آذربایجان شروع کرد، حزب توده به طور ضمنی از این جریان حمایت می‌کرد. وقتی فرقه دموکرات در آذرماه 1325 از نیروهای اعزامی دولت شکست خورد، متعاقباً به حزب توده نیز ضربه وارد شد. نورالدین کیانوری در این باره می‌گوید: «تأثیر شکست فرقه بر حزب فوق‌العاده سنگین بود. حزب به تمام معنا و تا دقیقه آخر از فرقه حمایت کرد...»[7]

بعد از شکست فرقه دموکرات، برخی از اعضای جریان کمونیسیتی مثل ایرج اسکندری، عبدالصمد کامبخش و رضا روستا به شوروی گریختند. حزب توده همچنین اسیر انشعابات شد و به خاطر عیان شدن مشی و مرام کمونیستی، اقبال عمومی آن نیز از بین رفت. چند سال بعد وقتی محمدرضا پهلوی در 15 بهمن 1327 در دانشگاه تهران توسط ناصر فخرآرایی مورد سوءقصد قرار گرفت، شاه انگشت اتهام را به سمت حزب توده نشانه رفت. به این بهانه، حزب توده به طور رسمی از سوی دولت منحل اعلام شد و کلیه فعالیت‌های این حزب غیرقانونی اعلام گردید. از این زمان به بعد، حزب توده به طور غیرقانونی به فعالیت ادامه داد.[8]

در جریان نهضت ملی کردن صنعت نفت ایران، حزب توده نقشی مشکوک ایفا کرد. تصمیمات و مواضع آن‌ها در راستای منافع بلوک شرق بود. آن‌ها با راه‌اندازی تظاهرات خیابانی، تنش را در جامعه افزایش دادند. سران حزب توده با ایجاد تظاهرات بی‌مورد و ناآرام ساختن دانشگاه و مدارس و تعطیل کارخانجات و کشاندن کارگران و ناراضیان به خیابان‌ها و درگیری با مأمورین انتظامی، دولت را ضعیف و ناتوان معرفی می‌کردند و بدین ترتیب آب در آسیاب دشمن می‌ریختند.[9]

در جریان کودتای 28 مرداد 1332، حزب توده همسو با امیال دول بیگانه به ایفای نقش ضد مردمی و ضد ملی پرداخت. این حزب به واسطه نفوذ برخی از اعضا و طرفدارانش در ارگان‌های نظامی (شاخه نظامی حزب توده) از فرایند کودتا مطلع بود، اما حاضر نشد درباره این عملیات اطلاع‌رسانی کند. کیانوری به طور تلویحی ماجرای اطلاع حزب از جریان کودتا را تائید کرده است.[10] حزب توده در واقع در جریان نهضت نفت، با مواضع خود، با کودتاچیان آمریکایی و انگلیسی کمک کرد. به تعبیر غلامرضا نجاتی: «روش حزب توده که ابتدا در نقش طرفداری از خواست‌های شوروی و سپس به صورت فرمانبرداری از دستورات مسکو درآمد و همه جا علیه منافع ملت ایران عمل کرد، درست در جهت هدف امپریالیست‌های انگلیسی و آمریکایی بود.»[11]

سال‌ها بعد، نورالدین کیانوری به ذکر خیانت‌های حزب متبوعش در جریان نهضت ملی پرداخت. او گفت: «ما در عین حال که با کوتاه شدن دست انگلیسی‌ها از نفت جنوب ایران موافق بودیم ولی در اینجا باز هم این وابستگی تابع و متبوع ما را بر یک راه نادرستی انداخت که این راه نادرست لکه ننگی است که هنوز هم باقی است و هیچ‌وقت از تاریخ حزب ما شسته نخواهد شد. این است که وقتی مسئله شعار ملی کردن نفت در سراسر کشور مطرح شد رهبری حزب ما که بیشتر در آن وقت زندان بودیم با فشار خیلی زیاد با این استدلال که این شعار، شعار امریکایی و انگلیسی است و ممکن است دادن امتیاز نفت شمال به شوروی را غیرممکن بکند برای این که هنوز آن مطرح است به این علت ما با این شعار مخالفیم و این شعار را ساخت امریکا و انگلیس می‌دانیم، و کسانی که این شعار را مطرح می‌کنند یعنی نیروهای مذهبی تحت رهبری آیت‌الله کاشانی و نیروهای ملی تحت رهبری مصدق آن‌ها وابستگان به امریکا هستند و مزدوران امریکا هستند و اینها فقط سعی‌شان این است که در نفت ایران سهمی برای امریکا به دست بیاورند... با کمال تأسف باید گفت که این جریان خیانت‌آمیز به مدت طولانی طول کشید. تا نزدیکی‌های ۳۰ تیر ما دنبال این سیاست می‌رفتیم و تأسف‌آمیز این حرف که افراد حزب ما اکثراً می‌فهمیدند که این سیاست چقدر نادرست و محصولش خیانت‌آمیز و به ضرر خود ما هم هست... و این را ملت ایران به عنوان یکی از خیانت‌های بزرگ حزب توده ایران ارزیابی می‌کند و به درستی اینگونه ارزیابی می‌کند.»[12] عبدالصمد کامبخش هم اعتراف کرد رهبران حزب متبوعش با تضعیف مصدق، به نهضت ملی نفت ضربه زدند.[13]

توده‌ای‌ها در آن ایام و بعد از آن با نیروهای مذهبی و روحانیون نیز دشمنی داشتند. این دشمنی پایه ایدئولوژیک داشت. روزنامه‌ها و نشریات وابسته به حزب توده به طور دائم به تخریب روحانیون و نیروهای مذهبی می‌پرداختند.[14]

در دهه 30، حزب توده از طرف حکومت بیش از گذشته تحت فشار قرار گرفت و بسیاری از اعضای کادر رهبری آن متواری شدند. در شهریور 1333 شاخه نظامی حزب کشف و عده دیگری بازداشت شدند. در مهرماه آن سال هم چاپخانه حزب کشف شد. در اسفند هم تعداد دیگری از اعضای رده بالای حزب از جمله مرتضی یزدی و محمد بهرامی دستگیر شدند. تعدادی دیگر از اعضاء مانند کیانوری و فرج‌اله میزانی نیز تدریجاً از ایران خارج شدند. به ‌طوری که در سال 1335 از حزب، شبکه بسیار کوچکی باقی مانده بود. [15]

در پاییز سال 1336 رهبری حزب از اتحاد شوروی به آلمان شرقی نقل مکان کرد و تدریجاً در لایپزیک مستقر شد. در این سال‌ها مسئولیت شعبه تشکیلات ایران در خارج از کشور به عهده رضا رادمنش، دبیر اوّل حزب بود.[16] در این سال‌ها حزب توده به حیات نباتی خود ادامه می‌داد. ساواک که تازه تأسیس شده بود، به شدت فعالیت‌های ضد رژیم را کنترل می‌کرد و طبیعتاً حزب توده نیز زیر ذره‌بین ساواک بود.

 

حزب توده و نهضت اسلامی

مواضع حزب توده در مواجهه با مسائل و رویدادهای مختلف تابع مواضع دولت شوروی بود. به همین خاطر در پی تحول روابط ایران و اتحاد شوروی پس از شهریور 1341 (سپتامبر 1962) حزب توده که برنامه اصلاحات شاه را فاقد «محتوای جدی» و در مسیر اهداف و سیاست‌های «امپریالیسم» تحلیل نموده بود، به یکباره به اتخاذ مواضع مثبت نسبت به آن پرداخت.[17] بدین ترتیب وقتی قیام 15 خرداد 42 رخ داد، حزب توده کاملاً سردرگم بود و قادر به تحلیل و عمل نبود. هنگامی که در جریان قیام 15 خرداد، شوروی رویه مخالف نهضت اسلامی و در حمایت از شاه در پیش گرفت و این قیام را تظاهرات ضد دولتیِ محافل ارتجاعی علیه جریان اصلاحات دانست، حزب توده نیز این حرکت را با عنوان «حرکت فئودال‌ها و روحانیون مرتجع و مخالف اصلاحات» محکوم کرد.[18]

در حالی که مردم ایران در خرداد 1342 علیه رژیم پهلوی به پاخاسته بودند، حزب توده به خاطر تحلیل‌های چندگانه و نیز وابستگی به شوروی، دچار انفعال بود. علاوه بر این، نفوذ عوامل ساواک در مرکزیت این حزب، مزید بر علت شده بود. دو تن از افراد نزدیک به رضا رادمنش (از رهبران سازمان) به نام‌های فریدون و حسین یزدی عامل ساواک بودند که توانستند به ارکان بالای حزب نفوذ کنند. آن‌ها اسناد مهم و اطلاعات پنهانی حزب را به ساواک منتقل می‌کردند.[19]

حزب توده که مدعی حمایت از توده‌ها بود، به دلیل وابستگی به بیگانه و چنددستگی، در مواجهه با قیام مردمی 15 خرداد مواضع منفی اتخاذ کرد و علناً مواضع این حزب در تضاد با مواضع توده‌ها بود. ساواک در گزارشی به تاریخ 20 خرداد 42 با اشاره به وقایع روز 15 خرداد نوشت: «در تظاهرات چند روز اخیر برخلاف همیشه که افراد حزب منحله توده از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند، هیچگونه عکس‌العمل نشان ندادند و نه تنها با متظاهرین همگامی نداشته بلکه در بحث‌هایی که هم با مردم در مورد تظاهرکنندگان داشتند آنان را مرتجع و طرفدار مالکین بزرگ می‌خواندند و نتیجه‌گیری می‌کردند که اگر این‌ها موفق شوند، حکومتی خیلی خشن‌تر و ارتجاعی‌تر و فاشیستی‌تر از حکومت موجود خواهد بود و حتی بعضی‌ها آماده بودند که اگر چنانچه متظاهرین پیشرفت و موفقیت حاصل نمایند، برعلیه آنان وارد میدان شوند...»[20]

این گروه نه تنها از ابراز همدردی با شهیدان قیام 15 خرداد سرباز زد، بلکه علیه آنان موضع گرفت. در جریان اعدام دو تن از فعالان قیام 15 خرداد یعنی شهید طیب حاج‌رضایی و شهید اسماعیل رضایی، حزب توده ژست طرفداری از حاکمیت گرفت. ساواک در گزارشی به تاریخ 22 آبان 1342 با موضوع «اظهار نظر طبقات مختلف مردم درباره اعدام طیب و حاج اسماعیل» نوشت: «در تماسی که مأمور با طبقات مردم اعم از افراد منتسب به حزب منحله توده در سابق و افراد جبهه ملی و کسبه و ساکنین میدان و بازاری‌ها بر قرار نموده اطلاعاتی به دست آورده که به شرح زیر می‌باشد. افراد منتسب به حزب منحله توده در سابق: این افراد اظهار نموده‌اند که اعدام نامبردگان کار بسیار شایسته‌ای بود و این کار یکی از اعمال بسیار خوب شاه می‌باشد که دست مفت‌خورها را کوتاه کرده. هرگاه چند نفر دیگر از این مفت‌خورها و افراد روحانی‌نما که کاری جز اخلال ندارند کوتاه نماید ایران را صدسال به جلو برده و ما حاضریم هرگاه این رویه شاه مملکت باشد تا پای جان برای پشتیبان از او ایستادگی کنیم. اکنون بعد از مدت‌ها کشت و کشتار در این مملکت و ریخته شدن خون یک عده بیگناه شاه متوجه شده که چه راهی را باید در پیش بگیرد که بیشتر بتواند پیشرفت نماید و با این کار خود تعداد زیادی از روشنفکران جامعه را نیز با خود همراه کرده است. ما خیلی از این موضوع خوشحال هستیم که در پوست خود نمی‌گنجیم و این کار بسیار خوبی است که باید یک مشت علف هرزه را از بین برد تا سایر گل‌ها و گیاهان از بین نروند. ما بارها گفته و اکنون هم می‌گوییم اگر به ما اجازه دهند با دندان روحانیون و خمینی و خمینی پرست را پاره پاره خواهیم نمود.»[21]

در سال‌های بعد، حزب توده به خاطر تشتت آراء و فقدان وحدت فکری در ارکان فوقانی دچار رکود شد. به ویژه این که بعد از سال 1327 فعالیت‌های این گروه غیرقانونی شده بود. در سال 48، جاسوسی یکی دیگر از نفوذی‌های ساواک به نام عباس شهریاری در حزب توده فاش شد و بیش از پیش به از بین رفتن حیثیت حزب دامن زد.[22] در حالی که فضای کشور به سمت انقلاب پیش می‌رفت، ارکان رهبری حزب توده گرفتار انشقاق و اختلاف بود و به خاطر نفوذ ساواک در آن، دچار سردرگمی شده بود.[23] در درون حزب چنددستگی کاملاً عیان بود. برخی از رهبران حزب توده مثل ایرج اسکندری در مواجهه با موج توفنده انقلاب مردم ایران به اتخاذ مواضع دست راستی و حمایت از رژیم پهلوی اقدام کردند.[24] برخی دیگر از جمله کیانوری اعتقاد داشتند حزب باید از مبارزات اسلامی مردم حمایت کند.[25]

در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، حزب توده کاملاً منفعلانه و سردرگم شاهد پیشرفت انقلاب بود و تنها با برخی اقدامات سطحی مثل برپایی تظاهرات و یا دست زدن به برخی اعتصابات در مراکز نفتی، خود را با موج انقلاب تطبیق می‌داد. این در حالی بود که کارگران با پیام‌های امام خمینی دست به اعتصاب می‌زدند و توجهی به دستورالعمل‌های حزب توده نداشتند.

در دی ماه 57 وقتی نفس‌های رژیم شاه به شماره افتاده بود، حزب توده به این نتیجه رسید که انقلاب اسلامی به زودی پیروز خواهد شد. در سفری که کیانوری به شوروی داشت، اعضای حزب کمونیست شوروی به او اعلام کردند که به این نتیجه رسیده‌اند که به زودی انقلاب اسلامی پیروز خواهد شد. لذا «برای این که حزب توده بتواند در نظام برخاسته از انقلاب اسلامی نقش فعالی در جهت مطامع شوروی در پیش گیرد» به تغییر تاکتیک و حمایت از انقلاب اسلامی تن دادند. در 23 دی 57 جلسه هیئت اجرائیه کمیته مرکزی حزب توده تشکیل شد. در این جلسه مسئله مورد نظر مطرح و نهایتاً پذیرفته شد.[26]

روز 27 دی 57 در حالی که روز قبل شاه از کشور فرار کرده بود، دولت موقت به فرمان امام خمینی عنان کار را در اختیار داشت و روشن بود طی چند روز آینده انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام به پیروزی خواهد رسید، حزب توده با صدور اعلامیه‌ای به حمایت از انقلاب مردم ایران پرداخت. در گزارش هیئت اجرائیه پلنوم در مورد مواضع حزب در مواجهه با انقلاب اسلامی آمده بود: «اولین و مهم‌ترین وظیفه حزب ما در این زمینه کوشش در این راه است که با همکاری همه‌جانبه با همه نیروهای راستین انقلابی خلق و در درجه اول با نیروهایی که تحت رهبری آیت‌الله خمینی قرار دارند نهال جوان پیروزی به دست آمده را که با خون ده‌ها هزار مبارز قهرمان آبیاری شده است، تحکیم کنیم. وظیفه حزب است که ضمن تمام کوشش برای پشتیبانی از تصمیمات مترقی دولت موقت مهندس بازرگان و پس از آن از دولت ملی که بر پایه انتخابات آزاد به وجود خواهد آمد همواره مردم را متوجه خطرات احتمالی بنماید.»[27] کمیته مرکزی حزب توده در اعلامیه ۲۳ بهمن ۵۷، فردای پیروزی انقلاب، حضور علنی خود را در صحنه اعلام کرد.[28] بدین ترتیب این حزب که با تحیر وقایع روز را نظاره می‌کرد، حالا خود را آماده می‌ساخت تا در نظام جدید به ایفای نقش بپردازد.

 

تحرکات حزب توده علیه جمهوری اسلامی

احسان طبری یکی از نظریه‌پردازان اولیه حزب توده، مراحل مختلف تحولات حزب مزبور را به هشت دوره تقسیم کرده است: «1. از تأسیس تا فرقه دموکرات، 2. از فرقه تا کابینه قوام، 3. از کابینه قوام تا ترور شاه، 4. از ترور شاه تا 1330، 5. دوران ملی شدن صنعت نفت، 6. از کودتای 28 مرداد تا متلاشی شدن کامل حزب، 7. دوران فرار از ایران، 8. پس از انقلاب اسلامی از سال 1357 تا 1361.» طبری در این تقسیم‌بندی هشت‌گانه سیر فراز و فرود حزب توده را شرح داده، معتقد است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز حزب مذکور به استمرار جمهوری اسلامی باور نداشت و بر اساس «اصل معروفی رفتار کرد که می‌گوید: مار را به دست دشمن بکوب تا إحدی الحُسنَیین خالی نباشد. یا دشمن ما را نابود می‌کند، یا خود به دست آن‌ها عقب ‌زده می‌شود.»[29]

بدین ترتیب با پیروزی انقلاب اسلامی حزب توده به حمایت از انقلاب برخاست و در جریان رفراندوم تعیین نظام سیاسی نیز به جمهوری اسلامی رأی آری داد. این حزب به سرعت به تجدید قوا پرداخت و فعالیت تشکیلاتی خود را معطوف به جذب افراد و متشکل ساختن آن‌ها نمود. این حزب که برای خود در فرایند مبارزه با شاه نقش ویژه‌ای قائل بود، اعتقاد داشت باید از نظام جدید سهم ببرد. به این خاطر سازمان‌های خود را منسجم ساخته و فعالیت‌های سیاسی، تبلیغاتی و اطلاعاتی خود را سامان بخشد.[30]

در فروردین سال ۱۳۵۸ حزب، دفتر علنی خود را در خیابان ۱۶ آذر گشود و آن را به مرکز فعالیت مطبوعاتی و سیاسی خود بدل ساخت. در همین ماه نورالدین کیانوری با پاسپورت جعلی وارد کشور شد و به عنوان دبیر اول حزب در دفتر فوق مستقر گردید.[31]

در این دوره حزب توده با تبلیغات وسیع کوشید تا خود را حامی راهبردی خط امام معرفی کند. این حزب کوشید با موضع‌گیری در مقابل «حزب دموکرات کردستان» و دولت مهندس بازرگان، حمایت از تصرف لانه جاسوسی، ادعای مشارکت در دفاع مقدس، مقابله تبلیغاتی با خط بنی‌صدر و حتی ارائه برخی اطلاعات به نهادهای انقلابی علیه راست و چپ افراطی و مائوئیسم، جای پای خویش را در جامعه محکم سازد. در این دوره حزب توده نهایت تلاش خود را برای دریافت مجوز فعالیت قانونی از وزارت کشور کرد؛ این در حالی بود که در اوج فعالیت پنهانی برای سازماندهی تشکیلات مخفی - نظامی و ارتباطات جاسوسی قرار داشت.[32]

در این دوره نیز مثل دوره پهلوی، حزب توده دستخوش مجموعه‌ای از اختلافات و درگیری‌های درونی بود که آن را از درون می‌خورد و زمینه‌های فروپاشی و اضمحلال سریع آن را فراهم می‌آورد. باید توجه داشت که اینگونه بحران‌ها سرشت همه گروهک‌های مارکسیستی و کمونیستی در سراسر جهان است که در بسیاری موارد به صورت انشعاب بروز می‌کند.[33]

از بدو پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولین نظام نسبت به ماهیـت حـزب تـوده شـناخت کافی داشتند. این شناخت که از تجربه بررسی فعالیت کمونیست‌ها در ایران و سـایر کشورهای اسلامی سرچشمه می‌گرفت، کافی بود تـا رهبـری انقـلاب و مـسئولین نظـام را نسبت به فعالیت حزب توده و سایر گروه‌های چپ در ایران بـه هوشـیاری معطـوف دارد. اما در عین حال مسئولین نظام به اصل آزادی اعتقاد داشتند و مهمترین عاملی که سبب فعالیت آزادانه حزب توده (و گروه‌های دیگر) در این چهار سال شد، همین تعهد نظام نسبت به اصل آزادی بود.[34]

در نیمه دوم سال 61 نشانه‌هایی از تحرکات معاندانه حزب توده توسط مسئولین فاش شد. با بررسی بیشتر مشخص شد که حزب توده درصدد اجرای کودتا علیه نظام اسلامی بوده است. به گفته آقای محسن رضایی: «سازمان اطلاعات سپاه به خاطر کار اطلاعاتی که از اول انقلاب روی توده‌ای‌ها شروع کرده و نفوذی که در حزب توده کرده بود، تقریباً همه شبکه‌های مخفی و علنی حزب توده را زیر نظر داشت.»[35] در پی کشف آثار جاسوسی و کودتا توسط حزب توده، کار برخورد و دستگیری اعضای حزب به عهده واحد اطلاعات سپاه پاسداران که واحدی تازه تأسیس بود، گذاشته شد. سرانجام در پی عملیات‌های نیروهای انقلاب، صبح روز ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ نورالدین کیانوری دبیر اول و ۴۰ تن از اعضای برجسته‌ حزب توده دستگیر شدند. در این مرحله با تخلیه‌ اطلاعاتی این افراد و شناسایی سایر اعضای مؤثر حزب، مخفی‌گاه‌ها و سازمان‌های مخفی این گروه کشف شد.[36]

به گفته آیت‌الله محمد محمدی ری‌شهری: «... از خلال بازجویی‌ها و سایر سرنخ‌ها و پیگیری‌های اطلاعاتی، صحت وجود تشکیلات مخفی و شبکه‌های اطلاعاتی مستقل از تشکیلات علنی، تأیید و تکمیل گردید. پس از کسب اطلاعات و مدارک کافی و اعتراف عده‌ای از سران دستگیرشده حزب، به خصوص با کنار هم چیدن اطلاعاتی که مؤید پیدا شدن تمامی حلقه‌های مفقوده در تشکیلات حزب توده بوده است، زمینه مناسبی برای نابودی حزب فراهم شد.»[37]

دومین مرحله‌ عملیات با نام عملیات امیرالمؤمنین(ع) در ۷ اردیبهشت ۱۳۶۲ آغاز شد و ۱۷۰ نفر از کادرهای حزبی و اعضای سازمان‌های مخفی و نظامی و عوامل جاسوسی و نفوذی در تهران و ۵۰۰ نفر در شهرستان‌ها دستگیر شدند. همچنین حدود 80 دستگاه خانه مخفی حزب، سه محل جاسازی شده اسلحه، شـامل 200 قبضه انواع سلاح کمری، تفنگ ژـ 3، کلاشینکف، آر.پـی.جـی 7 ، تیربـار و مقـادیر زیـادی فشنگ و نارنجک، صدها دستگاه اتومبیل و موتورسیکلت، انواع وسـایل چـاپ و تکثیـر و آرشیوهای محرمانه حزبی و قریب به 9 میلیون تومان وجه نقد به دست آمد.[38] با کشف خانه‌های مخفی حزب توده روشن شد این حزب شبکه وسیع جاسوسی طراحی کرده و طرح براندازی جمهوری اسلامی را در فرصت مناسب جست‌وجو می‌کند.

پس از دستگیری اعضای حزب توده امام خمینی با صدور پیامی هوشیاری عوامل اطلاعاتی نظام را تحسین کردند. امام در این پیام که در تاریخ 14 اردیبهشت 1362 صادر شد، اعلام کردند که «اسلام بزرگ و ملت شریف و فاتحان عزیز ما افتخار می‌کنند به هزاران سرباز گمنام بزرگواری که در پی نام و نشان نیستند و برای کشور اسلامی خویش و اسلام عزیز و ملت انسان‌پرور افتخاراتی می‌آفرینند.» ایشان از فداکاری سربازان گمنام در «قلع و قمع» قوای ضدانقلاب و دشمنان انقلاب سخن گفتند و به «کارآمدی امنیتی و اطلاعاتی این جوانان گمنام» اشاره کردند. امام «سران خیانتکار حزب توده» را به مار خوش خط و خال تشبیه کردند که «در براندازی اسلام فعالیت منافقانه داشتند و هر یک سابقه‌های طولانی بیست - سی ساله در جهات تشکیلاتی و اطلاعاتی و جاسوسی داشته‌اند.» به تعبیر امام خمینی، این حرکت نیروهای اطلاعاتی در کشف و خنثی‌سازی عملیات پنهانی حزب توده، موجب «تحیّر دستگاه‌های جاسوسی و اطلاعاتی سراسر جهان» شد.[39]

 

اعترافات سران حزب توده به خیانت

به دنبال دستگیری سران حزب توده و بازجویی از آن‌ها، اعترافات بسیار مهمی از سوی آنان در تخلف از قوانین کشور، جاسوسی برای کشور بیگانه و خیانت به ایران از رسانه‌ها منتشر شد. نورالدین کیانوری دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده، در اولین افشاگری تلویزیونی خود، خیانت به جمهوری اسلامی ایران، جاسوسی به نفع شوروی، وابستگی حزب توده به شوروی و ارائه اطلاعات سیاسی‌ـ نظامی ایران به شوروی، نگهداری سلاح، تشکیل سازمان مخفی، تشکیل شبکه مخفی افسران توده‌ای در ارتش و جاسوسی نظامی از طریق این شبکه را صریحاً اعلام کرد. همچنین محمدعلی عمویی، عضو هیأت سیاسی و دبیر کمیته مرکزی و مسئول روابط عمومی حزب توده، تخلفات و خیانت‌های حزب مذکور را بیان نمود.[40]

رهبر معظم انقلاب آیت‌الله سید علی خامنه‌ای درباره اعترافات اعضای مرکزی حزب توده و خیانت‌های این گروه فرمود: «همان‌هایی که عضو حزب توده بودند و بیست سال زندان هم کشیده بودند، بعد آمدند در تلویزیون جمهوری اسلامی، بدون این که فشار و زوری وجود داشته باشد، «غلط کردم‌ نامه» را نوشتند و خواندند؛ این را شماها شاید یادتان نیست؛ مال سال‌های اوائل [دهه‌ی] ۶۰ است. ده- دوازده نفر از عناصر حزب توده آمدند تلویزیون جمهوری اسلامی - بنده آن‌وقت رئیس جمهور بودم؛ من تعجّب کردم، ما دوستان فعّال و مسئولین درجه یک کشور تعجّب کردیم که این‌ها چطور [آمده‌اند]؛ بعضی از این‌ها را ما از نزدیک می‌شناختیم؛ بعضی‌ها با ما هم‌زندان بودند؛ بعضی‌ها را بعد از زندان دیده بودیم و می‌شناختیمشان، ادّعا و مدّعاهایشان تا عرش می‌رفت – این‌ها آمدند صف کشیدند، نشستند روی صندلی، یک نفر از خودشان به‌عنوان مجری شروع کرد از این‌ها سؤال کردن [درباره] مواردی که خیانت‌های حزب توده را به کشور اثبات می‌کرد. بعد آن‌ها هر کدام که یک خرده کوتاه می‌آمدند و حرف نمی‌زدند، این مجری چون از خودشان بود، می‌گفت آقا، فلان وقت، فلان کار را شما کردید، فلان چیز را گفتید، مجبور می‌شد بگوید بله، گفتم...»[41]

اشاره مقام معظم رهبری انقلاب به اعترافات نورالدین کیانوری و دیگر اعضای حزب توده است. روز 10 اردیبهشت 1362، چند روز بعد از وارد شدن ضربه دوم اطلاعاتی به حزب توده، نورالدین کیانوری دبیرکل حزب توده و محمود اعتمادزاده (به‌آذین) کاندیدای عضویت در کمیته مرکزی این حزب طی یک مصاحبه تلویزیونی به بخشی از خیانت‌های حزب توده اعتراف کردند که اعترافنامه آن‌ها در مطبوعات کشور منعکس شد.

نورالدین کیانوری که به گفته خود از سال 1314 عضو حزب توده بود و از سال 1325 به مرکزیت این حزب رسید، خیانت‌های حزب متبوع خود را در شش محور بیان داشت و تأکید کرد: «البته این به این معنی نیست که ما به غیر از این شش محور عمده، تخلف دیگری نداشتیم؛ تخلفات دیگری هم داشتیم ولی این شش محور به نظر من عمده‌ترین و تعیین کننده‌ترین محورهای تخلفات ما بوده است.»[42]

وی خیانت بزرگ حزب توده را «بی‌توجهی به شعار نه شرقی نه غربی» عنوان کرد و گفت: اولین و شاید مهمترین تخلف ما عبارت است از زیر پاگذاشتن شعار عمده و اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی که به وسیله امام خمینی اعلام شد و بعداً رسمیت کامل بافت شعار: «نه شرفی، نه غربی»؛ این شعار نه شرقی نه غربی مفهوم درستش این است که افرادی که در ایران هستند مطابق قوانین ایران حق فعالیت آزاد سیاسی مطابق عقاید خودشان را دارند [اما] می‌بایستی اجتناب بکنند از هرگونه تماس با کشورهای خارجی، با نیروهای خارجی اعم از شرق یا غرب، اعم از ابرقدرت امریکا یا قدرت بزرگ شوروی. اما این شعار را در حرف پذیرفتیم ولی در عمل به علت آن چسبندگی و وابستگی که طی چندین ده سال که بین حزب ما و حزب کمونیست اتحاد شوروی برقرار شده بود نتوانستیم خودمان را از این وابستگی خلاص بکنیم و صرفاً در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت سیاسی خودمان را آن قدری که قانون اساسی اجازه می‌داد انجام بدهیم؛ نتیجه این شد که ما به گمراهی افتادیم و این گمراهی ما را روز به روز هم به طرف عمق بیشتر یعنی ورطه خطرناک‌تری کشاند یعنی در فعالیت ما دیگر مسائل سیاسی جای خودش را در مواردی به مسائل جاسوسی و خیانت به جمهوری اسلامی کشاند و من در موارد مشخص در بازجوئی‌ها روی این نکته‌ها تکیه کردم و مسائلی از قبیل مسائل مربوط نظامی - سیاسی در گزارش‌های ما به طرف شوروی داده می‌شد.» [43]

کیانوری ابعاد جاسوسی‌های حزب توده را در زمینه‌های نظامی و سیاسی برشمرد و یادآور شد: [جاسوسی‌ها] در زمینه‌های نظامی و سیاسی بود، یعنی مسائلی مربوط به موقعیت نظامی ایران و نیروهای نظامی و مسائلی مربوط به سیاست کلی ایران، آن چیزی که مربوط به سیاست کلی بود در یک چیزهای و تحلیل‌هائی که از طرف من تهیه می‌شد و هرچند وقت یکبار برای شوروی‌ها فرستاده می‌شد. اخبار نظامی هم آن چیزهائی بود که از راه‌های مختلف از طریق نفوذی‌هائی که پیدا کرده بودیم، به دست می‌آمد، آن‌ها را هم می‌رساندیم. این بزرگترین تخلف ما که مسلماً خیانت هست بوده و به ‌نظر من مادر کلیه تخلفات دیگر است؛ یعنی اگر این تخلف نبود ما امکان داشت تخلفات دیگر را بتوانیم نرویم طرفش.»[44]

اختفای سلاح‌ در دوران جنگ تحمیلی خیانتی دیگر از حزب توده علیه ملت ایران بود. کیانوری به این خیانت حزب توده معترف شد و تأکید کرد: «ما یک اشتباه و خطای بزرگی را انجام دادیم که قابل مجازات است.» او گفت: «به نظر ما این تخلفات خیلی سنگین است در چهارچوب جاسوسی- خیانت- تخلف، همه در آن می‌گنجد و به قدری سنگین است که به نظر من سنگین‌ترین مجازات‌هایی که جمهوری اسلامی بخواهد، حق دارد که در مورد این تخلفات [اعمال کند]...» کیانوری ادامه می‌دهد: «...امروز مشخص است که در روزهای بهمن مقدار زیادی از سلاح‌های ارتش به دست نیروهائی که در جریان ۲۲ بهمن شرکت داشتند، ریخته شد و از آن جمله به دست گروه‌هایی که تحت عنوان حزب توده فعالیت می‌کردند افتاد... در مورد سلاح وقتی امام دستور دادند که سلاح‌ها همه تحویل داده شود به مقامات جمهوری اسلامی و به کمیته‌ها، به جای آن که این دستور را اجرا کنیم ظاهراً دستور دادیم ولی بالواقع مقداری را نگه داشتیم، مقداری را جاسازی و مقداری را مخفی کردیم و با این کار تخلف بزرگی را انجام دادیم. من که در بازجوئی هم گفته‌ام که اگر تا قبل از تجاوز عراق نگهداری این سلاح‌ها فقط یک تخلف بزرگ خیلی شدید می‌توانست باشد، از آن تاریخ قطعاً خیانت است. چون این سلاح‌ها برای جبهه ضرورت داشته است. از این جهت من خودم را مسئول می‌دانم. اشتباه ما قابل مجازات است...»[45]

البته خیانت‌های حزب توده در دوران جنگ تحمیلی فقط مخفی کردن سلاح نبود. آن‌ها با نفوذی که در تشکیلات نظامی داشتند، بسیاری از اطلاعات درباره جنگ را به شوروی دادند. آیت‌الله محمدی ری‌شهری این اطلاعات را این طور دسته‌بندی کرده است: «1ـ اخبار نیروهای سه‌گانه: شامل‌کمبودهای فنی، وضعیت و روحیه پرسنل، توان‌ عملیاتی و امکانات آن‌ها، همچنین جناح‌بندی‌ها و وضعیت گروه‌های سیاسی در نیروهای مسلح؛ 2ـ اخبار مربوط به جبهه‌های جنگ و زمان عملیات و نتایج آن‌ها؛ 3ـ اخبار مربوط به هیئت‌های خرید تسلیحات و نوع سلاح‌های مورد تقاضای قوای نظامی؛ 4ـ اخبار مربوط به بعضی از جلسات شورای عالی دفاع؛ 5ـ موضع‌گیری عمومی و خصوصی مسؤولان جمهوری اسلامی درباره جنگ و پیامدهای آن؛ 6ـ گزارش سمینارهای مختلف مانند بررسی‌های استراتژیک، بررسی وضعیت روحی رزمندگان و… .»[46]

کیانوری سومین تخلف حزب متبوعش را «تخلف از اعلامیه ده ماده‌ای دادستانی کل انقلاب» دانست و گفت: «به نظر ما این اعلامیه عبارت بود از یک رحمت بزرگی که از طرف امام نسبت به گروه‌ها و گروهک‌ها انجام می‌گرفت. این رحمت و بخشش بزرگی بود... اعلامبه فو‌ق‌العاده پر ارج و پر ارزشی بود و ما قدر آن را درک نکردیم و این به واسطه همان خواص حزب ما بود. و به جای این که سازمان مخفی خود را که تا آن وقت هنوز وسعتی نداشت، منحل کنیم آن را تقویت کردیم. عده‌ای از افراد را به آنجا اضافه کردیم و این سازمان را تبدیل کردیم به یک سازمان مخفی که کارش عبارت بود از جمع‌آوری اطلاعات تا حد اطلاعات جاسوسی، به این ترتیب ما یک اشتباه و خطای بزرگی را انجام دادیم که قابل مجازات است.» [47]

وی جاسوسی برای شوروی از درگاه نفوذ در دستگاه‌های اجرایی را چهارمین محور خیانت حزب خودش برشمرد. و علناً اعتراف کرد که حزب توده در دستگاه‌های اجرایی نفوذی داشته است: «ما سعی کردیم که با افراد مختلفی در دستگاه تماس بگیریم خلاصه افراد نفوذی خود را... به جاهای حساس‌تری بنشانیم و یا این که افراد تازه‌ای را برای تماس با حزب جلب بکنیم که این عبارت است از همان کار نفوذی که محکوم شده است از طرف جمهوری اسلامی ایران.» وی ششمین محور از خیانت‌ها و تحلفات حزب توده را خروج غیر قانونی از خاک ایران برشمرد.[48]

رئوس برخی اخبار و اطلاعات انتقال یافته توسط حزب توده عبارت بود از:

ـ گزارش کیفیت کلاس‌ها و حوزه‌های حزب جمهوری اسلامی و میزان استقبال از برنامه‌های آن؛

ـ اخبار مربوط به جریان‌های بنی‌صدر و درگیری‌ها و فعالیت‌ها علیه بنی‌صدر و نحوه تشکیل و یا ترمیم کابینه‌ها در تابستان سال 1360؛

ـ اخبار مربوط به جبهه‌ها شامل: پیشروی‌ها، شمار مجروحان و شهدا، میزان عقب‌نشینی‌ها و…؛

ـ اخبار مربوط به سیاست خارجی درباره‌ی کشورهای غربی و شرقی؛

ـ اخبار و گزارش‌های روزانه و مسائل مربوط به جریان‌های روز؛

ـ اخبار مربوط به جناح‌بندی‌های سیاسی جامعه، دولت، مجلس، شخصیت‌ها؛

ـ اخبار مربوط به شرایط اقتصادی جامعه و دیدگاه‌های حزب، دولت، مجلس و شخصیت‌ها؛

ـ حساسیت‌ها و دیدگاه‌های موجود نسبت به مسائل کارگری؛

ـ اخبار و گزارش‌های مربوط به کارخانجات، وضعیت کارخانه‌ها، مشکلات و نارسایی‌های موجود و برخوردهای جاری میان مدیریت و انجمن اسلامی؛

ـ اخبار و گزارش‌های مربوط به قانون کار، موضع‌گیری‌های وزیر کار، آیت‌الله موسوی اردبیلی و سایرین، و برخوردهای جاری در داخل شاخه و محیط‌های کارگری؛

ـ عملکرد برخی وزارتخانه‌ها، از جمله وزارتخانه‌های کار و صنایع؛

ـ چگونگی و سیر انتخاب کاندیداهای مورد بحث در حزب جمهوری اسلامی برای انتخابات مجلس اول قبل از اعلام رسمی؛

ـ اخبار مربوط به جریان‌های امور صنفی و بازرگانی و وزیر بازرگانی؛

ـ اخبار مربوط به سفر و ملاقات‌های نمایندگان جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور و بالعکس؛

ـ اخبار مربوط به کنگره‌های حزب جمهوری اسلامی در قبل و حین و بعد از برگزاری و مسائل و حواشی مربوط به‌ آن‌ها؛

ـ گزارش فعالیت‌ها در اداره‌ی آموزش صنایع؛

ـ گزارش فعالیت‌ها در شاخه‌ی کارگری حزب جمهوری اسلامی؛

ـ تلاش برای کسب خبر در خصوص زندانیان عضو کمیته مرکزی حزب توده پس از دستگیری بهمن ماه 1361 و دریافت برخی اخبار مربوط به آن؛

ـ گزارش شرکت در جلسه ملاقات با سران بلندپایه حزب جمهوری اسلامی و وزیر صنایع و… .[49]

نورالدین کیانوری در انتهای صحبت‌هایش در پیامی به «توده جوان حزبی» گفت: «به نظر من مهم‌ترین چیزی که باید از آن دوری بکنند و به هیچ‌وجه دیگر نباید بگذارند که در هیچ جریان سیاسی چپ در ایران به وقوع بپیوندد، عبارتست از وابستگی به خارج و بیگانه و آن مادر تمام انحرافات و خیانت‌ها و فاجعه‌ای می‌شود که حزب ما دچار به آن شده است و ما امروز به عنوان نمایندگانش پاسخگو هستیم در مقابل مردم ایران و در مقابل آنچه خودمان خیال می‌کنیم می‌خواهیم برایش خدمت کنیم و محصول کارمان درست معکوس آن از کار درآمده است.»[50]

 

پایان کار حزب توده و انحلال آن

در پی عیان شدن خیانت‌های حزب توده و اعترافات سران این حزب، در تاریخ 15 /2 /1362 دادستانی کل انقلاب اسلامی، انحلال حزب توده را به طور رسمی اعلام کرد. در اطلاعیه دادستانی، خیانت‌های آن حزب ذکر شده بود. در این اطلاعیه آمده بود:

بسماالله الرحمن الرحیم

و مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین

بار دیگر دست خدا از آستین حزب‌الله به در آمد و همان طور که بارها شـاهد پیروزی این امت محروم بر اجانب بوده‌ایم، این بار نیـز یکـی دیگـر از جریانـات خائن به اسلام را رسوا ساخت. در پی دستگیری سردمداران حزب منفـور تـوده و اقاریر صریح آنان مبنی بر توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و برانـدازی بـه شرح ذیل:

اـ جاسوسی به نفع بیگانگان. 2ـ سرقت و نگهداری اسلحه و مهمات جهت مقابله با نظام جمهوری اسـلامی ایران. 3ـ رابطه با گروهک‌های محارب. 4ـ اخلال در کارخانجات و مراکز تولیدی و صنعتی کشور. 5ـ نفوذ در سازمان‌ها، ادارات، نهادهای انقلابـی و مراکـز نظـامی و انتظـامی.

دادستان کل انقلاب اسلامی بنا بر اصـول 9 و 34 و 26 قـانون اساسـی جمهـوری اسلامی ایران به موجب این اطلاعیه حزب توده را منحل اعلام داشـته و هـر نـوع فعالیتی به نفع آن را غیرقانونی و عملی ضد انقلابی محسوب می‌کند...»[51]

همزمان، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران نیز، بر مبنای اسنادی که در زمینـه رابطه جاسوسی عوامل حزب توده با عوامل اطلاعاتی سفارت شوروی به دست آمده بـود، اخراج 18 عضو سفارت شوروی را از ایران اعلام داشت.[52]

با انحلال حزب توده، به عمر حزبی که طی 41 سال موجودیت خود به عنوان ستون پنجم و کارگزار ابرقدرت شـرق، یکـی از ننگـین‌تـرین نقـش‌هـا را در خیانت به منافع مردم و میهن اسلامی و در به انحراف کـشانیدن جوانـان و نوجوانـان ایفـا کرده بود، پایان داده شد.

از آثار کشف توطئه حزب توده و انحلال این حزب می‌توان به این موارد اشاره کرد: خنثی شدن طرح ضدملی، انحلال یک شبکه جاسوسی، از بین رفتن شبکه بزرگ کمونیستی در کشور، اثبات کارآیی شبکه امنیتی جمهوری اسلامی.

 

محاکمه و کیفر اعضای اصلی حزب توده

آیت‌الله محمدی ری‌شهری که ریاست دادگاه محاکمه عوامل حزب توده را برعهده داشت، در خاطراتش درباره محکومین این دادگاه و آرای صادره می‌نویسد: «افرادی که در این دادگاه‌ها محاکمه شدند، در چهار عنوان اتهامی خلاصه می‌شدند:

1. اقدام علیه نظام جمهوری اسلامی و براندازی؛

2. جاسوسی؛

3. جمع‌آوری و مخفی نمودن سلاح؛

4. مخالفت با قانون ممنوعیت ورود نظامیان در احزاب.

متّهمینی را که در رابطه با این اتهامات محاکمه شدند، به چهار دسته می‌توان تقسیم کرد:

دسته اول ـ متهمینی که هر چهار اتهام در دادگاه در رابطه با آن‌ها احراز شد.

دسته دوم ـ افرادی که از مسئله براندازی اطلاعی نداشتند؛ البته لازم به توضیح است که هدف دراز مدت این حزب ـ همان‌طوری که مسؤولان حزب اعتراف کردند ـ براندازی بود، نه این که در حال حاضر می‌خواستند کودتا کنند؛ بلکه در موقعیت مناسب این هدف را داشتند و این مسئله برای دادگاه مهم است.

دسته دوم ـ افرادی که از مسئله براندازی، ولو به عنوان هدف دراز مدت اطلاع نداشتند و همچنین مسئله سلاح‌ها را نمی‌دانستند؛ از مخفی کردن اسلحه خبر نداشتند و لیکن جاسوسی آن‌ها برای دادگاه محرز است.

دسته سوم ـ افرادی که جرم آن‌ها فقط مخالفت با قانون ممنوعیت ورود نظامیان به احزاب بوده است؛ به طوری که نه مسئله جاسوسی در مورد آن‌ها ثابت شد و نه مسئله اطلاع از هدف دراز مدت حزب.

دسته چهارم ـ افرادی که با حزب رابطه داشته‌اند، ولی بعد از ممنوعیت ورود نظامیان در احزاب و اعلام آن به وسیله امام رابطه خودشان را با حزب قطع کرده‌اند.

چند مسئله هم به عنوان مخففه جرم در نظر بود ـ البته عوامل مخففه در مورد سایر مجرمین نیز در نظر گرفته می‌شود ـ عوامل مخففه‌ای در نظر گرفته شده‌ عبارت بودند از:

اول ـ معرفی نمودن خود؛ اگر افرادی خودشان را معرفی کرده باشند، این در کیفرشان تأثیر می‌گذارد و چه بسا در شرایطی آزاد شوند.

دوم ـ همکاری در کشف تشکیلات مخفی؛ افرادی که با مسؤولان مربوطه، پس از دستگیری در رابطه با کشف این تشکیلات همکاری کرده‌اند، در کیفر آن‌ها تخفیف داده می‌شد.

سوم ـ ندامت و توبه واقعی؛ اگر برای دادگاه احراز شد که تعدادی از آن‌ها واقعاً پشیمان هستند و به یقین توبه کرده‌اند و تصمیم دارند در آینده راه درست را انتخاب کنند، کیفر آن‌ها تخفیف پیدا می‌کند.

با توجه به مسائلی که عرض کردیم، برای متهمین مذکور احکام زیر صادر شد:

از افراد محکوم به حبس قطعی شش نفر به حبس دائم محکوم شدند، یک نفر 30 سال، پنج نفر 20 سال، شش نفر 15 سال، یک نفر 14 سال، سه نفر 12 سال، شش نفر 8 سال، 14 نفر 10 سال، 9 نفر کمتر از پنج سال، سه نفر کمتر از یک سال، یک نفر هفت سال، یک نفر شش سال، 30 نفر پنج سال. مجموع افراد مذکور 70 ـ 80 نفر می‌شدند... 13 نفر از اعضای حزب توده که جرم آنان محرز شد، در شعبه اول و دوم دادگاه انقلاب اسلامی ارتش محکوم به اعدام شدند.»[53]

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] چپ در ایران - کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک، جلد اول، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1382، ص 5.

[2] همان.

[3] همان.

[4] تأسیس حزب توده با اجـازه روس‌هـا، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی،

[5] جمعی از نویسندگان، حزب توده از شکل‌گیری تا فروپاشی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ اول، بهار 1378، ص 98.

[6] گذری به حزب توده از تشکیل تا فروپاشی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[7] همان.

[8] یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، چاپ هفدهم، 1389، ص 390 و 391.

[9] غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332، تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم، 1378، ص 296.

[11] غلامرضا نجاتی، همان ، ص 293.

[12] روزنامه جمهوری اسلامی، 6 شهریور 1362.

[13] یرواند آبراهامیان، همان، ص 397.

[14] علی دوانی، خاطرات حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، 1382، ص 141.

[16] تشکیلات تهران حزب توده به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1392، ص 7.

[17] ریشه‌یابی مواضع حزب توده در قیام 15 خرداد، منتشر شده در خبرگزاری فارس، تاریخ انتشار: 14/ 3/ 1388.

[18] کشاورز شکری، عباس و احسان فرهادی، «بسیج منابع در انقلاب اسلامی»، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، زمستان 1390. سال اول. شماره 1، ص 92. همچنین در این باره بنگرید: م. س. ایوانف، تاریخ نوین ایران، مترجم: هوشنگ تیزابی، حسن ایزدپناه، نشر طوفان، سال 1356.

[19] حزب توده از شکل‌گیری تا فروپاشی، همان، ص 151. همچنین بنگرید: نورمحمدی، قاسم، جاسوسی در حزب: برادران یزدی و حزب توده ایران، مؤسسه فرهنگی هنری جهان کتاب،1390، چاپ اول.

[20] قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (بازتاب‌ها)، جلد 8، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1387، ص 115.

[21] آزاد مرد شهید طیب حاج رضایی به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ سوم، 1393، ص 213.

[22] حزب توده از شکل‌گیری تا فروپاشی، ص 154.

[23] همان، ص 155.

[24] همان، ص 156.

[25] همان، ص 158.

[26] همان، ص 158 و 159.

[27] غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی 25 ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)، تهران: رسا، چاپ نهم، 1390، ص 335.

[28] همان.

[29] احسان طبری، کژ راهه: خاطراتی از تاریخ حزب توده ایران، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1362، ص 41ـ25.

[30] زهرا رنجبر کرمانی، حزب توده و انقلاب اسلامی، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 13 اردیبهشت 1400.

[31] چپ در ایران - دبیران اول حزب توده به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1382، ص 7.

[32] حزب توده از شکل‌گیری تا فروپاشی، همان، ص 225.

[33] همان، ص 225.

[34] همان، ص 791.

[35] چهار خیانت بزرگ حزب توده علیه ملت ایران، منتشر شده در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تاریخ انتشار: 14 اردیبهشت 1399.

[36] حزب توده از شکل‌گیری تا فروپاشی، همان، ص 796.

[37] خاطره‌ها (خاطرات آیت‌الله محمدی ری شهری)، جلد 2، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1385، ص 86..

[38] حزب توده از شکل‌گیری تا فروپاشی، همان، ص 796.

[39] صحیفه امام خمینی، جلد 17، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، نسخه الکترونیکی، ص 421 و 422.

[40] حزب توده از شکل‌گیری تا فروپاشی، همان، ص 805-801.

[41] بیانات آیت‌الله خامنه ای در دیدار جمعى از دانشجویان، 20/ 4/ 1394، منتشر شده در پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی سید علی خامنه‌ای.

[42] حزب توده از شکل‌گیری تا فروپاشی، همان، ص 797.

[43] همان، ص 797 و 798.

[44] همان، ص 798.

[45] همان، ص 798 و 799.

[46] خاطره‌ها (خاطرات آیت‌الله محمدی ری شهری)، ص 80.

[47] حزب توده از شکل‌گیری تا فروپاشی، همان، ص 799.

[48] همان، ص 800.

[49] خاطره‌ها (خاطرات آیت‌الله محمدی ری شهری)، همان، ص 73.

[50] حزب توده از شکل‌گیری تا فروپاشی، همان، ص 802.

[51] همان، ص 805 و 806.

[52] همان، ص 804 تا 806.

[53] خاطره‌ها (خاطرات آیت‌الله محمدی ری شهری)، همان، ص 383 تا 391

































مناظره شهید بهشتی و کیانوری



نورالدین کیانوری دبیر اول حزب توده



نورالدین کیانوری



محمدعلی عمویی از اعضای اصلی حزب توده



محمود اعتمادزاده، به‌آذین نویسنده، مترجم و عضو کمیته مرکزی حزب توده و دبیر کل اتحاد دمکراتیک مردم ایران



احسان طبری و فرخ نگهدار



از راست: سرهنگ بیژن کبیری، محمدمهدی پرتوی، سرهنگ هوشنگ عطاریان در دادگاه اعضای حزب توده



جلسه اعتراف اعضای حزب توده



دادگاه ناخدا بهرام افضلی، فرمانده نیروی دریایی ارتش و نفوذی حزب توده



روزنامه جمهوری اسلامی 11 اردیبهشت 62



روزنامه جمهوری اسلامی 15 اردیبهشت 62



روزنامه جمهوری اسلامی 15 اردیبهشت 1362



روزنامه جمهوری اسلامی 15 اردیبهشت 62 ص 16



روزنامه کیهان 11 اردیبهشت 62



روزنامه کیهان 13 اردیبهشت 62



روزنامه کیهان 15 اردیبهشت 62



روزنامه کیهان 17 اردیبهشت 62



روزنامه کیهان 18 بهمن 61



روزنامه کیهان 19 بهمن 61


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.