شاهزاده جاسوس؛ غلامرضا پهلوی در آئینه اسناد
16 ارديبهشت 1403
چکیده
غلامرضا پهلوی تنها فرزند رضاخان از همسر سومش قمرالملوک امیرسلیمانی- ملکه توران- در سال ۱۳۰۲خ در تهران به دنیا آمد. او دوره ابتدایی را در دبستان نظام به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به سوئیس فرستاده شد. در سال ۱۳۱۵ به ایران بازگشت و در دبیرستان نظام، تحصیلاتش را ادامه داد. در جریان تبعید رضاخان به جزیره موریس با او همراه بود. با مرگ رضاخان از ژوهانسبورگ به آمریکا رفت و پس از مدتی به ایران بازگشت. از طرف محمدرضا مسئولیتهایی به او واگذار شد که بیشتر جنبه سرگرمی و تشریفاتی داشت. در دهه سی محمدرضا به دلیل نداشتن فرزند پسر و جانشین، بعضاً در میان جانشینان احتمالی به غلامرضا نیز اشاره شده است. نامه عمل و سیئات او لیست بلند بالایی است از جمله میتوان به مهمترین آنها شامل؛ زمینخواری، زد و بند در قراردادها، گرفتن رشوه، قاچاق کالا و مواد مخدر، جاسوسی برای بیگانگان و عضویت در تشکیلات فراماسونری اشاره کرد. غلامرضا دو بار ازدواج کرد و دارای پنج فرزند بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، ایران را ترک کرد و در سال ۱۳۹۶ در پاریس درگذشت. در مقاله پیش رو به بررسی زندگی این عضو خانواده پهلوی با استفاده از اسناد و خاطرات میپردازیم.
واژگان کلیدی: غلامرضا پهلوی، حکومت پهلوی، فساد اقتصادی، دربار
مقدمه
در بررسی زندگی غلامرضا، دوره اول حیات او مصادف با پادشاهی رضاشاه است. وی در این دوره شاهد رقابت زنان رضاخان و کم بهره از مهر مادری به دلیل جدایی والدین از هم بود.[1] او همچنین مورد کینه و حقد تاجالملوک نیز واقع شد. غلامرضا از نحوه رفتار او با خودش ناراضی و این مطلب را بارها بیان داشته است. دوری غلامرضا در دوران کودکی از خانواده ضربه روحی- روانی دیگری است که به او وارد شده است، زیرا رضاخان فرزندان خود را در دوره کودکی و نوجوانی برای تحصیل به اروپا فرستاد، موضوعی که به لحاظ روحی، روانی، فرهنگی و تربیتی تأثیر شگرفی در باورها و شخصیت آنان گذاشت. در تاریخ ایران کمتر دیده یا شنیده شده فرزند خانواده در کودکی از پدر و مادر جدا و در کشور و فرهنگی بیگانه برای تحصیل زندگی کند. این دوری حتی به لحاظ عاطفی برای محمدرضا که از سایر برادران خود بزرگتر بود نیز بیتاثیر نبوده است، رضاخان تنها به مادر ولیعهد-تاجالملوک- اجازه داد به همراه شمس و اشرف-خواهرانش- به دیدن محمدرضا به سوئیس بروند.
موضوع دیگر نوع تربیت غلامرضا میباشد. او پس از بازگشت از اروپا به دستور رضاشاه در دبیرستان نظام ثبت نام و تحصیل کرد. تحمل روحیه نظامی معلمین و سختگیریهای رضاشاه برای یک نوجوان و جوان دشوار بود. شاهپورها مجبور به تمکین دستورات مافوق و فوق اراده خود بودند و این مسأله در تک تک فرزندان رضاشاه عقده روحی و روانی ایجاد کرد. حقارتهای دوره تبعید و بیتوجهی به آنان پس از مرگ رضاخان و اجازه نداشتن برای بازگشت به کشور و دوری از مادر و اقوام مشکلات بعدی پیش روی غلامرضا بود. غلامرضا در مکاتبات خود با توران از این که حق آمدن به ایران و ابراز محبت به مادر و سایر اقوام را ندارد از محمدرضاشاه و تاجالملوک انتقاد کرده است. او در اواسط دهه ۲۰ به ایران بازگشت و به دلیل جنگ جهانی دوم و اشغال کشور، با وضعیت آشفته اجتماعی مواجه شد. اوضاع نامناسب اجتماعی و حذفِ تحکم و نظارتهای رضاخان، مطلوب شاهپورها و غلامرضا بود. از این مقطع به بعد غلامرضا به مدت سه دهه شخصیت واقعی خود را که پیش از این شکل گرفته و به تمام معنا ناهنجار به لحاظ، روحی، روانی، شخصی و مضر برای اجتماع بود، از خود نشان داد.
سوابق و تحصیلات
غلامرضا پهلوی سومین پسر رضاخان از زن سومش توران امیرسلیمانی در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۰۲خ در تهران به دنیا آمد. (بهبودی، ۱۳۹۰: ۳/۹۸) ملکه توران، دختر عیسیخان مجدالسلطنه امیرسلیمانی (۱۳۴۵-۱۲۵۹ق) و نوه مهدیقلیخان مجدالدوله از درباریان قاجار در دوران ناصری و مظفری و پس از آن است. مجدالدوله فرزند عیسیخان مجدالدوله دایی ناصرالدین شاه (۱۳۱۳ ـ ۱۲۴۷ ق) و حاکم گیلان بود و مادرش شمسالملوک منزهالدوله نام داشت که در جوانی درگذشت. (حدیدی، فرهمند، ۱۳۸۴: ۲/۴، ۳) زندگی زناشویی رضاخان و ملکه توران دوام چندانی نداشت و اندکی بعد از تولد غلامرضا به دلایل مختلف به متارکه انجامید. اما او با مادرش در خانهای که رضاخان برایشان ساخت زندگی میکردند.
غلامرضا تحصیلات ابتدایی را در ایران گذراند. در سال ۱۳۱۳ همراه سه برادر دیگرش عبدالرضا، احمدرضا و محمودرضا برای ادامه تحصیلات به سوئیس اعزام شد و در مدرسه لوروزه تحصیل کرد. غلامرضا در سال ۱۳۱۵ به اتفاق محمدرضا و سایر برادرها به ایران بازگشت و در دبیرستان نظام به تحصیلاتش ادامه داد. اما او چندان علاقهای به تحصیل نداشت و در این زمینه کارنامه موفقی کسب نکرد. به همین دلیل مدیران دبیرستان نظام از وضعیت آموزشی او ناراضی بودند:
«کفالت ستاد ارتش، کارنامه سال تحصیلی ۱۷- ۱۳۱۶ والاحضرت شاهپور علیرضا و والاحضرت شاهپور غلامرضا و والاحضرت شاهپور عبدالرضا را لفاً تقدیم داشته، و با کمال احترام به عرض میرساند که از تحصیل والاحضرت شاهپور علیرضا و نتیجه حاصله اسباب نهایت مباهات، نتیجه آن بسیار خوب است و چنانچه والاحضرت شاهپور غلامرضا در تعطیلات تابستان جاری در رشتههای فارسی و فرانسه و هندسه تقویت نشوند در سال آتیه در کلاس سوم متوسطه از دانشآموزان بسیار ضعیف خواهند بود. سرتیپ اسفندیاری» (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ش س: ۳۲۷- ۲- ۱۳۲)
بر اساس اسناد دربار، غلامرضا سعی کرده با تقلب نمره عالی کسب کند، به همین دلیل اولیای دبیرستان نمره اخلاق او را کم دادهاند:
«کفالت ستاد ارتش: پاسخ امریه ۳۰۰۷۱/ ۴۴۳۵/ه۲ تاریخ ۱/۴/۱۳۱۷، با کمال احترام به عرض میرسانم اخلاق و رفتار والاحضرت شاهپور علیرضا و والاحضرت شاهپور عبدالرضا بسیار خوب است و شماره ۲۰ منظور میشود ولی نظر به این که والاحضرت شاهپور غلامرضا کمتر از سایر والاحضرتها علاقه و توجه به تحصیل دارند و در نتیجه در موقع امتحانات برای تحصیل شمارههایی که استحقاق آن را ندارد توسل جسته و تشبث میفرمایند شماره رفتار و اخلاقشان ۱۲ منظور میشود. دبیرستان نظام تهران سرتیپ اسفندیاری» (اسناد ساواک، ش.پ ۱۳۲۰/۳۲۵: ۲)
غلامرضا هنگام تبعید رضاخان با وی به آفریقای جنوبی رفت. او پس از مرگ پدرش در ۱۳۲۳ به امریکا سفر کرد و بعد از یک سال گردش و تفریح با جلب نظر موافق محمدرضا به ایران بازگشت. وی سپس در دانشکده افسری تحصیلات نظامی را پی گرفت و در مهر ۱۳۲۷ دانشکده نظام را به پایان رساند. او همچنین در سال ۱۳۴۷ دوره فرماندهی دوره هفتم دانشکده افسری را گذراند. (حدیدی، فرهمند، ۱۳۸۴: ۲/۱۱، ۱۲) وی در سال ۱۳۴۹ به درجه سرتیپی رسید. (روزنامه اطلاعات، ۱/۱۲/۱۳۴۹)
ازدواج
غلامرضا در ۱۹ آبان ماه ۱۳۲۶ با هما اعلم دختر امیراعلم- نوه دختری وثوقالدوله ازدواج کرد.(عاقلی، ۱۳۸۱، ۲۹۲). ثمره این ازدواج دو فرزند به نام مهرناز و بهمن بود که مهرناز در سه سالگی بر اثر بیماری در پاریس درگذشت. بهمن دوره طفولیت را در کودکستان آلمانی در ایران گذراند و در سال ۱۳۴۱ او را به آلمان فرستادند تا در مدرسهای در شمال هامبورگ تحصیل نماید. اولیای مدرسه از وضعیت تحصیلی و روحی بهمن مثل اکثر فرزندان دربار پهلوی ناراضی بودند. این ازدواج گویا به دلیل دلباختگی هما به ابتهاج در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ به طلاق انجامید.(حدیدی، فرهمند، ۱۳۸۴: ۱۲)
ازدواج دوم غلامرضا در ۱۶ اسفند ۱۳۴۰ با منیژه جهانبانی دختر سرلشکر منصور جهانبانی بود. مادرزن غلامرضا نماینده شیراز در مجلس شورای ملی بود. غلامرضا از منیژه جهانبانی صاحب سه فرزند به نامهای مریم ۱۳۴۲، آذردخت ۱۳۴۳، و بهرام ۱۳۴۹ شد. (همان، ۱۶)
ولیعهدی/ جانشینی
از آغاز اشغال ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ تا روی کار آمدن محمدرضا در اواخر این ماه بریتانیا به دلیل طرفداری محمدرضا از کشور آلمان در طول جنگ جهانی دوم چند هفتهای او را برای جایگزینی رضاخان معطل گذاشتند. سفارت بریتانیا در تهران رابطه نزدیکی با دربار پهلوی از جمله فرزندان رضاخان داشت. دیپلماتهای انگلیسی غیر مستقیم به محمدرضا پیغام داده بودند که او تنها گزینه پادشاهی نیست. تا این که ۲۶ شهریور انتقال قدرت انجام گرفت. فردوست روایت میکند که در دوران نخست وزیری قوامالسلطنه در اواسط دهه ۲۰، اشرف در جلسهای خصوصی موضوع جانشینی عبدالرضا را مطرح، و تهدید کرده بود که اگر رأی او را نپذیرد غلامرضا را به تخت خواهد نشاند. (فردوست، ۱۳۹۳: ۲۲۸)
در دهه سی محافل سیاسی و مطبوعاتی خارج کشور به دلیل این که محمدرضا فرزند پسر نداشت، گهگاه یکی از برادران او را به عنوان ولیعهد یا جانشین شاه و بیشتر برای ترساندن محمدرضا و گرفتن حق و حساب از دربار ایران مطرح میکردند. روزنامه پرنس فرانسه به نقل از دیپلماتهای ایرانی مدعی شده که در دربار ایران اتفاقاتی در حال انجام است که با تجدید نظر و تغییر قانون اساسی قصد ولیعهدی غلامرضا را دارند. این روزنامه مدعی شده بود که همه درباریان و فرزندان رضاخان با این موضوع موافقت کردهاند. این مقاله با عنوان «تخت سلطنتی دشوار ایران»، مینویسد:
«قانون اساسی ایران تغییر خواهد کرد. والاحضرت شاهپور غلامرضا ولایتعهد خواهد شد. این خبر از یک منبع موثق به ما رسیده است. از یک دیپلمات ایران که از ما تقاضا کرده است از ذکر نام او خودداری نمائیم این خبر مهم است زیرا اگر تایید شود اثر قاطعی در وضع خاورمیانه خواهد داشت. برای پی بردن به تأثیر آن باید موضوعی را که در خارج از مرزهای ایران نمیدانند بیان کرد و آن این است که تعداد افراد خانواده شاهنشاه فعلی ایران خیلی زیاد است و روابط خویشاوندی آنها نیز بسیار پیچیده میباشد. پدر اعلیحضرت محمدرضاشاه پس از برکنار نمودن آخرین خانواده قاجار بر تخت سلطنت ایران جلوس نمودند. هنگام دومین ازدواج تصمیم گرفته شد که هرگز فرزندان همسر دوم نخواهند توانست سلطنت نمایند و این خواسته تاجالملوک و به منظور پشتیانی از حقوق دو پسرش محمدرضا و علیرضا بود. متأسفانه مرگ ناگهانی علیرضا هیچ گونه جانشین مستقیم برای خانواده سلطنتی نگذاشت و به خوبی میدانیم که نه فوزیه و نه ثریا پسری از شاه ندارند. اخباری که به ما رسیده اگر تایید شود میرساند که به فرزندان همسر دوم رضاشاه فقید نیز حق سلطنت داده شود و فعلاً ارشدترین آنها والاحضرت شاهپور غلامرضا به ولایتعهدی انتخاب خواهند شد.» (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۳۷-۶۳۰)[2]
پس از جدایی محمدرضا از ثریا در سال ۱۳۳۶ بار دیگر شایعه تعیین یکی از برادران شاه به عنوان جانشین مطرح شد. اسدالله رشیدیان در یکی از محافل خصوصیاش راجع به این موضوع اظهار داشته:
«... والاحضرت عبدالرضا شایستهتر از والاحضرت شاهپور غلامرضا برای عهدهداری این مقام میباشند ولی انتخاب والاحضرت شاهپور عبدالرضا به ولایتعهدی موجب ایجاد کدورت و دودستگی و اختلاف بین اعضای خاندان سلطنتی خواهد شد.» (مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۹: ۱۰۲)
اسناد لانه جاسوسی نیز به مطرح بودن غلامرضا برای ولایتعهدی و همچنین در باره شخصیت وی مینویسد: غلامرضا، تنها فرزند رضاشاه از توران امیرسلیمانی، اینک یک سربار حرفهای است... در اوایل ۱۹۵۹ تلاش مختصری توسط یک گروه غیر متجانس از سیاستمداران و نظامیان انجام شد، تا غلامرضا به مقام ولایتعهدی ترفیع یابد. این کار ظاهراً با این توقع انجام شد که شاه ممکن است قریباً سقوط کند. با تولد ولایتعهد رضا سیروس، این امر مصداق عملی خود را از دست داد، به عنوان اطلاعات فرعی باید اظهار داشت که تقریباً تمام اعضای آن گروه با لژ گراند اورینت- خاور بزرگ- مرتبط بودند. این تشکیلاتی بود که از قرار معلوم، انگلیسها برای تأمین منافع خود در ایران تأسیس کرده بودند (مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۹۰: ۱/۲۶۲، ۲۶۱).
در اوایل دهه چهل در دوره نخست وزیری علی امینی (۱۶ اردیبهشت- ۲۶ تیر ۱۳۴۱) به دلیل تضعیف موقعیت شاه، صفآرایی درباریان در مقابل هم برای کسب قدرت با حمایت کشورهای خارجی مجدداً افزایش یافت. سند دربار پهلوی ادعا کرده در این رویارویی غلامرضا مورد حمایت انگلیس میباشد:
«در محافل وابسته به دربار شاهنشاهی گفته میشود چون اخیراً امکان تصادم سیاسی بین دولتین انگلیس و آمریکا به مرحله قطعی رسیده از هم اکنون هر یک از دُول مذکور برای جلب نظر یکی از اعضای خاندان جلیل سلطنت به فعالیت پرداخته. دولت آمریکا درصدد تحبیب و جلب والاحضرت شاهپور عبدالرضا پهلوی برآمده و والاحضرت شاهدخت فاطمه پهلوی خواهر والاحضرت نیز رابط مقامات آمریکایی و معظمله میباشند. مقامات انگلیسی نیز با والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی که برادر ارشد بعد از شاهنشاه و از خانواده قاجار میباشد. روی این اصل اختلاف خانوادگی (همسر سابق والاحضرت) از شاهنشاه آزرده خاطر گردیده دوستی و رابطه نزدیکتری برقرار نموده و حتی به طرق مختلف از جمله شرکت دادن معظمله در امور مقاطعهکاری رضایت خاطر ایشان را فراهم مینمایند. والاحضرتین نیز با توجه به اوضاع سیاسی کشور هر یک سعی مینمایند توجه محافل و مقامات مذکور را به سوی خود جلب و نظریات آنان را تأمین بنمایند.» (اسناد ساواک، ش.پ، ۱۰۶۲۳: ۱)
محمدرضا شاه و برادران او به این نکته واقف بودند که انگلیس و امریکا قادر به انجام هر تغییری در ساختار قدرت ایران میباشند، به همین دلیل محمدرضا به ارتباط بعضی از برادران خود با قدرتهای خارجی بد بین بود. او به ویژه از رابطه علیرضا با سفارت بریتانیا در تهران بیم داشت. اما ارتشبد حسین فردوست درباره غلامرضا میگوید:
«درباره سایر فرزندان رضاشاه، حتی اگر یک کلمه نوشته شود اضافی است؛ چون موجوداتی بیاثر و بیفایده و اهل عیش و نوش و سوءاستفاده بودند و عُرضهای نداشتند که دستهبندی کنند. ولی در کنار آنها عدهای بودند که از وجودشان سود میبردند. مثلاً غلامرضا با جهانبانیها وصلت کرد و دختر سرلشکر منصور جهانبانی (برادر سپهبد امانالله جهانبانی) را گرفته بود. پدر زن غلامرضا مدتی رئیس پلیس راهآهن بود و سپس سناتور شد. دار و دسته جهانبانی نیز در دربار و کشور نفوذ داشتند و مادر زن غلامرضا این اواخر نماینده شیراز در مجلس شد. به هر حال، خود غلامرضا فرد بیبو و خاصیتی بود.» (فردوست، ۱۳۹۳: ۲۴۳، ۲۴۲)
مناصب
غلامرضا پهلوی مانند سایر برادران شاه از رسیدن به پُستهای اجرایی حساس و مهم محروم بود. اگر منصبی به او داده میشد، غالباً محملی برای کسب ثروت بود. برخی از مشاغل و مناصب وی عبارتند از: بازرس ویژه شاه در ارتش، رئیس بازرسی ویژه نظامی رژیم پهلوی، ریاست کمیته ملی المپیک ایران، رئیس انجمن ورزشی ارتش، نایب رئیس عالیه مرکز آموزشی فنون هوایی کشوری، عضو کمیته بینالمللی المپیک ایران، نیابت ریاست عالیه کانون سوارکاری، رئیس شورای عالی ورزشی و تفریحات سالم کارگران ایران، رئیس فدراسیون بازیهای آسیایی در ۱۳۴۹، عضو شورای عالی جهانی تفریحات سالم از سال ۱۹۵۷ (حدیدی-فرهمند، ۱۳۸۴: ۱۲)، آجودان ویژه محمدرضا پهلوی، ریاست عالیه امنای مدرسه عالی ورزش، ریاست عالیه دانشگاه سپاهیان انقلاب ایران، ریاست عالیه عمران و آبادانی آلاشت (اسناد ساواک، پرونده موضوعی غلامرضا پهلوی، ش ۱۵۴۶۸۸: ۱۴) غلامرضا در زمان ریاست عالی ورزش از افراد اوباش و بدنام مثل شعبان جعفری که ابزار رژیم در سرکوب آزادیخواهان و مبارزان بودند تقدیر کرد و به او نشان دلاوری و شجاعت داد. در یک مورد اعطای نشان فرهنگ به نامبرده باعث اعتراض قشر فرهنگی و معلمان گردید.(فاطمینویسی، ۱۳۸۰: ۲۴۶)
همکاران او قدرت چندانی برای جلوگیری از اعمال خلاف قانون وی را نداشتند. از جمله معاون نخست وزیر و رئیس سازمان تربیت بدنی به دنبال برآورده کردن مطالبات مالی غیرقانونی غلامرضا برای تثبیت موقعیت خود بوده است. در سندی از ساواک آمده که مسئول مالی تربیت بدنی به پرویز خسروانی- رئیس سازمان تربیت بدنی و معاون نخست وزیر- پیشنهاد میدهد که با خواستههای غلامرضا موافقت نماید، چرا که: «اگر با پرداخت مبلغ فوق موافقت کنید میتوان از نفوذ والاحضرت استفاده کرد». (اسناد ساواک، ش.پ ۱۵۴۶۸۸: ۱۷) غلامرضا در شورای سلطنت نیز عضویت داشت و جانشین شاه در این شورا محسوب میشد. (اسناد لانه جاسوسی، ۱۳۹۰: ۳/۷۴)
ثروتاندوزی
فرزندان رضاخان در ثروتاندوزی، زدوبند و جرم و جنایت، فعالیتهای اقتصادی او را الگوی خود قرار دادند. لذا تهیه لیستی کامل از فعالیتهای گسترده و متنوع تجاری، اقتصادی و کشاورزی و ... آنان ناممکن است. منابع تاریخی در میان فرزندان رضاخان غلامرضا را پدیده خاص در ثروت اندوزی، پولپرستی و خساست معرفی کردهاند. او علیرغم تمام زدوبندها و فعالیتهای اقتصادی، از کمترین سود و منفعتی چشم پوشی نمیکرد. در هزینه کردن از حساب شخصی در نهایت صرفهجو بود، ولی در هزینه از بیتالمال نهایت گشاده دستی، حیف و میل و اسراف را داشت.(همان، پهلویها: ۱۶). این فزون خواهی بعضاً با معضلاتی چون گران فروشی همراه بود، به طوری که بعضاً محصولات کارخانجات خود را با قیمتی چند برابر محصولات مشابه در بازار به فروش میرساند.(اسناد ساواک، ش.پ ۱۲۱۳۵۹: ۵۶) در اسناد به فروختن گندمهای تولیدی آفت زده مزارع غلامرضا به عنوان محصول درجه یک به دولت اشاره شده است. (مرکزاسناد انقلاب اسلامی، irdc ۵۷-۴۹۴) استفاده غیرقانونی از امکانات دولتی و ماشینآلات وزارت راه در کارگاههای ساختمانسازی شخصی یا همراه بُردن اقوام وآشنایان در سفرهای خارجی و داخلی تنها گوشههایی از کارهای غیر قانونی و نامتعارف او بود که در اسناد منعکس است. (همان، ۵۸- ۴۹۴-irdc). برخی از فعالیتهای اقتصادی وی در زمینههای زیر بوده است:
۱. کارخانجات
گستره فعالیت اقتصادی خاندان پهلوی بسیار وسیع بود. برادران شاه، منابع درآمدی متعددی داشتند و در اکثر مؤسسات و شرکتهای بزرگ سهیم بودند. برخی از کارخانجاتی که غلامرضا در آن سهام داشت، عبارت است از:
۱- کارخانجات آزمایش، غلامرضا پهلوی ۵۰٪ سهام ۲- شرکت ریسندگی و بافندگی کرج، غلامرضا و خانواده با اکثریت سهام ۳- شرکت کارخانجات نورد و پروفیل ساوه، منیژه پهلوی- همسر غلامرضا- سهامدار عمده. ۴- شرکت تمیشان، غلامرضا پهلوی ۴۰٪ سهام ۵- شرکت اینداستریال هومز اینترنشنال، غلامرضا و منیژه کل سهام ۶- شرکت کشاورزی پارسی شهر، غلامرضا پهلوی کلیه سهام ۷- کشت و صنعت آجی، غلامرضا پهلوی. ۸- شرکت کشاورزی و عمرانی سبزدشت، غلامرضا پهلوی ۹- شرکت تولیدی سیاک، غلامرضا پهلوی سهامدار عمده. ۱۰- کلوپ ورزشی دریاکنار، غلامرضا پهلوی و بنیاد پهلوی، کلیه سهام. ۱۱- سهامداران شرکت خدمات سرمایهگذاران ماوراء بحار. ۱۲- سرمایهگذاری در بانک چیس مانهاتان بالغ بر ۵۰۰ هزار دلار. ۱۳- شرکت سهامی خاص کالای الکتریک غلامرضا پهلوی ۵/۱۲ درصد سهام، شرکت بازرگانی بی.اند.اف. سهامدار بودند. (حدیدی، فرهمند، ۱۳۸۴: ۱۹)
غلامرضا پهلوی با زن و فرزندانش، منیژه، مریم و آذردخت پهلوی، از صاحبان مؤسسات کشاورزی و اراضی زراعتی بودند: شرکت کشت و صنعت گمیشان (برای اراضی جنگل شمال)، سازمان شاهپور غلامرضا پهلوی در گرگان و دشت، در شمال باختری؛ کلاله گرگان، در شمال خاوری؛ کنگلیک؛ واحد زراعتی مینودشت، اراضی زیر سد داریوش در فارس، اراضی وسیع زیر کشت گل محمدی «برای عطر و اسانس در فاصله بین کاشان و قمصر، تاکستانهای حاصلخیز رضاییه (برای انگور و شرابسازی) با همکاری سرمایههای فرانسوی، همکاری از طریق شرکت ث. ث. ث با انحصار بزرگ آمریکایی جان دیز، یکی از چهار انحصار بزرگ آمریکا در رشته ماشینآلات کشاورزی و تراکتور. (رواسانی، بیتا: ۲۶۰)
غلامرضا از سهامداران شرکت خدمات سرمایهگذاری ماوراء بحار بود. این شرکت آمریکایی با نام اختصاری آی. اُ. اس فعالیتهایی هم چون عملیات کشف نفت و گاز طبیعی و خرید و فروش زمین در شمال کانادا، فعالیت در زمینه معادن سنگ الماس و تیتانیوم در آفریقای جنوبی، اورانیوم در ایالات متحده، سولفور در مناطق شمالی کانادا و فعالیتهای متعدد در سرمایهگذاری امانی و ... انجام میداد.(حدیدی، فرهمند، ۱۳۸۴: ۸۳)
اخباری درباره اقدامات غلامرضا برای ساخت یک کارخانه کنسرو گوشت در جاده کرج شایع بود. غلامرضا برای این کار حدود ده هکتار از زمینهای اطراف کارخانه را تصاحب کرده بود. (irdc ۸۱-۵۸۴) عمید نوری به نقل از سید حسین خلیلی، عضو قدیمی شرکت ملی نفت نوشته است که:
«این شاهپور غلامرضا در همه جا دیده میشود و از هر سوراخی سر در میآورد. مگر اینها چقدر میخواهند از این کشور سوءاستفاده کنند؟ در سه سال پیش که رئیس انبار پخش نفت بودم محرمانه دستوری به من رسید که از انبار پخش نفت به انبار سازمان روغنسازی اوسو وسایل ارتباطی و فنی امری را انتقال دهم که از نظر فنی برای کار روغنسازی اوسو بسیار مهم بود و اگر خود آن سازمان میبایستی آن را آماده سازند چهل پنجاه میلیون تومان برایشان خرج برمیداشت. بعد که به همین مناسبت که چرا دکتر اقبال چنین دستوری محرمانه داده است در مقام تحقیق برآمدم که روغن سازی اوسو که درآمد فراوانی دارد مال کیست؟ معلوم شد که سهامدار عمده آن همین شاهپور غلامرضا است.» (حدیدی- فرهمند، ۱۳۸۴: ۳۲۶)
برخی از کارخانهها به واسطه عضویت شاهپور غلامرضا، از دایره برخی سختگیریها و مشکلات مصون بودند. شرکت الکتروز با اهدای ده درصد از سود خالص شرکت به مدت ده سال به غلامرضا، از او خواست که در قبال مشکلاتی که ممکن است برای این شرکت ایجاد شود، از آن شرکت حمایت کند.
درباریان از جمله غلامرضا با استفاده از نفوذی که داشتند با حداقل سود از بانکها وام دریافت میکردند و معمولاً از بازپرداخت این وامها نیز طفره میرفتند. غلامرضا برای یکی از کارخانههای خود به نام صنایع کشاورزی گلتپه ۷۰۰ میلیون ریال از بانک توسعه کشاورزی وام گرفته بود. (حدیدی، فرهمند، ۱۳۸۴: ۱۹، ۲۰) در یکی از اسناد ساواک آمده است:
«بنا به اظهار یکی از مدیران کل وزارت دارایی، در این وزارتخانه پروندهای مربوط به والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی موجود است مبنی بر این که والاحضرت وام بانک کشاورزی را بالغ بر ۴۰۰ میلیون تومان، هر ساله به منظور کمک به کشاورزان دریافت و به خود اختصاص میدادهاند. تحقیقات انجام شده حاکیست که والاحضرت از بانک تعاون کشاورزی وامی دریافت ننمودهاند، معظمله از بانک توسعه کشاورزی ایران برای اجرای دو طرح به شرح زیر وام دریافت نمودهاند!
۱ـ اردیبهشت ۵۴ از بابت طرح کشاورزی بهینه واقع در مینودشت که سهام آن کلاً متعلق به ایشان بوده، جمعاً مبلغ ۸۰۰/۱۶۰/۹ تومان وام دریافت نمودهاند. ۲ـ از بابت طرح گاوداری، گوسفندداری و زراعت شرکت کشت و صنعت دشت آجیچای واقع در تبریز که ۹۰ درصد سهام آن متعلق به والاحضرت میباشد، جمعاً مبلغ ۱۰۰/۳۸۵/۹ تومان در سه فقره به ترتیب در دی ماه ۵۵، اردیبهشت ۵۶ و مهر ۵۷ استفاده نمودهاند و از این میزان جمعاً به مبلغ ۴۰۰/۰۶۳/۲ تومان به عنوان کمک بلاعوض به طرح موصوف تعلق گرفته است.» (اسناد ساواک، پ ش ۱۲۱۳۵۹: ۶۴، ۶۳)
۲. اخلال در بازار
با توجه به آزادی عمل اعضاء خانواده سلطنتی در فعالیتهای اقتصادی و اقدامات فراقانونی درباریان، بعضاً نیاز به دخالت مسئولین امنیتی جهت ایجاد محدودیت آنان بود. در دوره ملی شدن صنعت نفت و سال ۱۳۵۷، به دلیل شرایط خاص کشور برای جلوگیری از تشنج بیشتر و کنترل نسبی اوضاع سیاسی و اجتماعی برای فعالان اقتصادی و تجاری منسوب به خاندان سلطنتی دستورالعملهایی صادر گردید که بیشتر شکل ظاهری داشت و نباید آن را در راستای مبارزه با فساد تلقی کرد. با این حال اسناد ساواک گوشهای از کمبود و آشفتگی بازار عرضه و تقاضای کالاهای اساسی مردم را به زیادهخواهی وابستگان شاه ارتباط داده است. (همان، اسناد: ۶۷) افزایش قیمت چند برابری محصولات شرکت کالا الکتریک در سال ۱۳۵۷ که یکی از سهامداران آن غلامرضا پهلوی بود نمونهای از آن است:
«در سال اخیر کفش ملی، کفش بلا، کفش ایران و کفش وین تا حدود دویست درصد بر قیمت کفشهای خود افزودهاند. ضمناً وسایل الکتریک تولیدات داخلی که جنس آنها هم بسیار نامرغوب است تا سیصد درصد گران شده است. با وجود شایعاتی مبنی بر مشارکت خاندان جلیل سلطنت در این کارخانهها نارضایتی مصرف کنندگان از افزایش قیمتها توأم با تأثیر تبلیغات سوء بوده و اصلح است در تعدیل و تثبیت قیمت کفشهای ماشینی و وسایل الکتریکی اقدامات لازم به عمل آید.» (اسناد ساواک، ش. پ ۱۲۱۳۵۹: ۷۰)
در ادامه این گزارش پیشنهاد شده است:
«اگر دولت بتواند با مذاکره و تبادل نظر با صاحبان این کارخانجات قیمت آنها را رسماً تا حدود ۵۰ درصد تخفیف دهد و درباره قیمت دیگر کالاهایی که بیجهت گران شده به همین صورت عمل کند میتواند در جلب نظر تمام مردم مخصوصاً طبقه حقوق بگیر اعم از شاغل و بازنشسته مؤثر باشد.» (اسناد پیوست ۱)
۳. زد و بند
شرکتهای تولیدی و صنعتی داخلی و خارجی جهت حل مشکل فعالیت حرفهای خود و فائق آمدن بر ساختار فاسد و نظام ناکارآمد اداری دولت پهلوی، مجبور به دور زدن قانون بودند. آنها با پرداخت حق و حساب به دولتمردان و اعضای خانواده سلطنتی حمایت آنان را برای رفع موانع جلب میکردند. اسناد ساواک از رایزنی مدیران شرکت «ساسک مارکه تینک» سوئیس که در زمینه تولید تریلر حمل ماشینهای سنگین فعال بود برای فروش محصولات خود با بیژن جهانبانی[3] معاون دفتر غلامرضا اشاره دارد. این محصول در ارتش کاربرد داشت و به دلیل نفوذ غلامرضا در ارتش و با پرداخت حق حساب به غلامرضا یا شراکت وی در سهام آن، فرماندهان ارتش به وسیله او مجاب به خرید محصولات شرکت سفارش شده میشدند. (اسناد ساواک، ش پ: ۱۵۶۶۰۶: ۶، ۷)[4]
گزارش لانه جاسوسی به دلالی غلامرضا با عنوان «هشدار شاه به وزیر اقتصاد، عالیخانی در مورد غیرصحیح بودن قراردادها» نوشته است:
«۱- وزیر اقتصاد، علینقی عالیخانی به منبع اطلاع داده که چند هفته قبل سندی جهت قرارداد با فاضلی و فیصلی، گردانندگان شرکت باربری خرمشهر، امضاء نموده است که ماشینآلات و تجهیزات خریداری شده توسط وزارتخانه را تخلیه نماید. در آن زمان عالیخانی میدانست که شرکت خدیش، یک پیشنهادی را که ۳۰۰۰۰ تومان کمتر از پیشنهاد فاضلی، فیصلی بوده است ارائه کرده بود. او به هرحال توسط معاون وزیر، کیانپور، تحت فشار قرار گرفت که به عالیخانی گفته بود شرکت فاضلی، فیصلی توسط برادرشاه، شاهپور غلامرضا کنترل میشود و عدم قبول قرارداد، خطرناک خواهد بود.
۲- براساس گفته عالیخانی به هر حال نه عالیخانی و نه کیانپور آگاه نبودند که شرکت خدیش توسط پهلوان (اسم اول نامعلوم)، یکی از اقوام شاه اداره میشود. پهلوان متعاقباً مسئله را با شاه میگوید و او سناتور اشرف احمدی را مأمور رسیدگی به موضوع و گزارش به وی مینماید. اشرف احمدی متوجه میگردد که در واقع شرکت خدیش بهای کمتری پیشنهاد نموده و مسئله را به شاه گزارش مینماید.... به هر حال هیچ اقدامی روی پرونده به عمل نخواهد آمد.» (اسناد لانه جاسوسی، ۱۳۹۰: ۲/۷۴)
شرکتهای خارجی اطلاع داشتند برای انجام هر کاری سریعترین راه استفاده از نفوذ درباریان است. شرکت لواوی از جمله این شرکتهای خارجی بود که برای توافقنامه با شرکت نفت از غلامرضا درخواست کمک کرده بود:
«امروز دکتر فلاح قول داد و عقیدهاش آن بود که اگر والاحضرت با وی تماس گیرد، مورد ما بیهیچ تأخیری حل خواهد شد.» (حدیدی، فرهمند، ۱۳۸۴: ۲۱)
برادران و خواهران شاه برای واسطهگری جهت عقد قرارداد بین وزارتخانهها و شرکتهایی که گاه خودشان نیز جزء سهامداران آن بودند، حقالعملهای کلانی به دست میآوردند. اقدامات خانواده پهلوی به تدریج الگویی برای تقلید دیگران شد و در نتیجه بسیاری از افرادی که به نوعی با منابع قدرت در ارتباط بودند به این مفاسد آلوده شدند. (هویدا، ۱۳۶۵: ۹۰)
سند زیر به اعمال نفوذ غلامرضا در دادگستری اشاره دارد:
«نصر رئیس اداره روابط عمومی شرکت ملی نفت ایران اظهار داشته: چون در جریان سرقت اموال شرکت ملی نفت در آبادان آقای دکتر فلاح نیز مشارکت و همکاری داشته و در صورت ادامه تعقیب و بازپرسی متهمین دکتر فلاح نیز مورد اتهام قرار خواهد گرفت لذا از والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی که با دختر مشارالیه دارای روابط دوستانه میباشد و مدتی کاندید همسری معظمله بوده است تقاضا نموده که در این مورد از هر گونه کمک و مساعدت فروگذاری ننماید و والاحضرت نیز قول دادهاند که توسط آقای وزیر دادگستری تذکرات لازم به بازپرس مربوطه داده خواهد شد تا از به میان آوردن نام دکتر فلاح اجتناب کند و دکتر فلاح نیز با استفاده از این موقعیت اصولاً برای مسکوت گذاردن پرونده و تبرئه مهندس شیوا در مراجع قضایی و دربار شاهنشاهی مشغول فعالیت میباشد.» (اسناد ساواک، ش پ ۱۰۶۲۳/۱م: ۱)
اسناد از پیشنهاد شرکتهای خارجی به غلامرضا جهت اختصاص سهام در قبال رفع موانع اداری موجود است. (اسناد ساواک، پرونده موضوعی ۱۵۶۶۰۶: ۷، ۶) در همین زمینه شرکت الکترونیک ده درصد از سود خالص خود به مدت ده سال را به ازای حمایت غلامرضا از شرکت مزبور پیشنهاد داده بود. (اسناد ساواک، ۱۳۵۹: ۵۳، ۱۲)
اسدالله علم در خاطرات خود ضمن اشاره به خساست غلامرضا و این که این موضوع، دست مایه شوخی او با اعلیحضرت بوده است درباره پیشنهاد پذیرایی یک کمپانی هواپیماسازی امریکایی از غلامرضا را با شاه در میان گذاشته تا در این زمینه کسب اجازه کند:
«گزارش دادم که شرکت هواپیماسازی گرومان پیشنهاد کرده که از والاحضرت غلامرضا در سفر آیندهاش به ایالات متحده پذیرایی کند. این شرکت متهم به رشوه دادن به تعدادی از هم ولایتیهای ما به منظور افزایش فروش است و ابداً صلاح نیست که والاحضرت دعوت آنها را بپذیرد. شاه گفت: به او بگویید نرود. به خاطر چند دلار گندیده برای ما بیآبرویی به بار میآورد.[5] (علم ، ۱۳۷۱: ۲/۷۹۳)
غلامرضا پهلوی در اجرای پروژههای ساختمانسازی از تسهیلات دولتی بدون محدودیت استفاده میکرد. به طور مثال در آپارتمانسازی جنوب تهران علاوه بر زمین رایگان، وام بانکی و هزاران تن سیمان و سایر مصالح ساختمانی از دولت دریافت داشته است. (اسناد ساواک، ش پ: ۱۵۵۴۲۰: ۷، ۶، ۵)
وی همچنین برای فروش محصولات مزارع خود بیش از ارزش واقعی اعمال نفوذ کرده است. غلامرضا پهلوی در سال ۱۳۴۸ میزان ۳۵۰۰ تن از مزارع شاه مزرعه خود در گرگان برداشت کرده و بر اساس نظر کارشناسان سیلوی گرگان محموله مورد نظر هفت درصد اُفت خورده اما با زدوبند سرهنگ کمال مسئول دفتر والاحضرت و مسئولین سیلو گندمهای مورد نظر را درجه یک احتساب کردهاند. با توجه به تفاوت قیمت گندم درجه یک با گندم اُفت خورده، سود سرشاری نصیب غلامرضا شده است. (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، irdc ۵۷-۴۹۴)
۴. زمینخواری
رضاخان در طول شانزده سال حکومت خود بیش از دو هزار پارچه آبادی را به روشهای مختلف به نام خود ثبت کرد. پس از تبعید رضاخان این املاک به محمدرضا انتقال یافت. اگرچه برای فریب افکار عمومی ادعا شد بخشی از این املاک در قالب اصلاحات ارضی و غیره به مردم واگذار گردیده ولی این کار صورت عملی به خود نگرفت و عمده آن همچنان در دست خانواده سلطنتی باقی ماند و بعداً به عامل اختلاف میان محمدرضا و برادرانش تبدیل شد. اسناد ساواک بر این موضوع که تقریباً همه اعضای خانواده سلطنتی در زمینخواری فعال بودند صحه گذاشته است:
«احمد پیشهور بازرس ارشد سازمان برنامه و عضو دفتر امور بینالملل و عضو حوزه شماره ۵ حزب ایران نوین در یک مذاکره خصوصی در باره گرانی مسکن در انتقاد از اقدامات درباریان میگوید؛ چه نگرانیهای عجیبی بین مردم هست خدا میداند ... در بندر پهلوی املاک شاهنشاه را بنیاد پهلوی به مردم میفروشد و در محاضر مینویسند خریدار ... فروشنده شاهنشاه آریامهر. وی اضافه نمود اگر روزی اجازه شرفیابی به حضور معظمله نصیب اینجانب شود مسائل را عیناً به عرض خواهم رساند... در باره غلامرضا میگوید، در مازندران زمینهای کنار دریا را والاحضرت اشرف پهلوی میفروشند متری ۱۰۰۰ تومان. در کرج زمینهای والاحضرت شمس پهلوی را میفروشند متری ۵۰۰ تومان، در بندر پهلوی والاحضرت غلامرضا پهلوی با مقاطعهکاران شرکت میشوند. معلوم نیست برنامهها دست کیست. مردم عصبانی و ناراحت هستند.» (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، irdc، ۶۳-۶۳۰)
هزار فامیل دربار با زور اسلحه و چماق زمین کشاورزی مردم روستایی همجوار خود یا هر زمین و باغ ارزشمندی را در شهر تصاحب کرده و آن فرد دستش به جایی نمیرسید یا اگر به مراجع قضایی شکایت میکرد، متهم مخالفت با حکومت نیز میشد. سند ساواک از برنامه غلامرضا جهت تصرف باغی در حوالی میدان آزادی گزارش داده است:
«استوار ژاندارم هوشنگ قطبی که گویا در حال حاضر به منظور جراحی غده سرطانی گردن منتسب به بهداری ژاندارمری کل کشور میباشد در حضور جعفر سهیلی کارمند آبادانی و مسکن ضمن تعریف از زمینهایی که به نظر وی غصب شدهاند اظهار نمود که شخصی در خیابان کارون باغی دارد که تقسیمبندی و ساختمان کرده و والاحضرت شاهپور غلامرضا در صدد است که این باغ را به زور تصاحب نماید.» (مرکز بررسی اسناد تاریخی، پرویز خسروانی؛ ۱۳۸۹: ۱۷۰)
غلامرضا پهلوی بخش زیادی از اراضی ملی را با دستور محمدرضا به نام خود و مادرش ثبت رسمی نمود. وی عمدتاً به شکل سوءاستفاده از بحران مسکن به شهرسازیهای خلاف مقررات شهرداری اقدام میکرد. (طبرزدی، ۱۳۸۳: ۲۶۸) پروژه شهرکسازی ایزدشهر از جمله این موارد است، غلامرضا جهت هتلسازی در سرعین برای تصرف زمین اهالی به زور متوسل شده است:
«در آبگرم سرعین اردبیل از طرف سازمان جلب سیاحان مقدار زمینی از اهالی را جهت احداث هتل برای جلب توریست گرفته بودند و مبلغ بسیار ناچیزی برای هر متر به صاحبان آنها پرداخت گردیده و بعضی از آنها از دریافت آن خودداری نمودهاند صاحبان زمین به تمام مسافرین که برای استفاده از آبگرم به آنجا میآمدند بازگو میکردند زمینها را مفت شاهپور غلامرضا جهت هتل جلب سیاحان از مردم به زور گرفته است این موضوع اثر تبلیغاتی سوئی برای خاندان سلطنت به وجود آورده است.» (اسناد ساواک، پ ش ۱۲۱۳۵۹: ۷۴)
بعضی مواقع مالکان در برابر قوه قهریه شاهپور برای حفظ زمینهای خود مقاومت به خرج میدادند که سرنوشت شومی در انتظار آنان بود. اهالی روستای امینآباد لشتنشاء پس از مقاومت در برابر عوامل غلامرضا پهلوی و مأمورین نظامی و انتظامی همراه هدف تیراندازی و ضرب و شتم قرار گرفتند:
«خبر واصله از ساواک استان گیلان حاکیست ساعت ۴ روز جمعه ۳۱ تیرماه جاری سروان یاوری فرمانده گروهان ژاندارمری رشت با چند کامیون سرباز و ژاندارم مسلح به قریه مذکور هجوم و با نصب پایههای بتونی و سیمخاردار مقداری از اراضی ساحلی قریه امینآباد را تصرف و تعدادی از کشاورزان را که در برابر وی مقاومت نموده بودند به شدت مصدوم و اعلام داشته که این کار بنا به امر والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی صورت گرفته است.» (اسناد ساواک، پ ش ۱۰۶۳۲/۱م، ۲، ۳)
غلامرضا در ده «ارزو» قطعه زمینی خرید و سپس آب را به روی اراضی دیگر بست و صاحبان آن را به واگذاری زمینهای خود مجبور کرد و از ارزو تا «بلورد» سیرجان را صاحب شد. منطقه وسیعی در آذربایجان شرقی، شکارگاه سلطنتی اعلام شد و ساکنان دههای آن منطقه از جمله گلخرج، شاهمار، کلبه داغی، برکن و شجاع باز که بیش از ۱۰ هزار نفر بودند، از آنجا رانده شدند. (اختاپوس صد پا، ۷۱، ۷۰، ۳۹، ۱۱-۹، بختیاری، ۱۳۸۴: ۳۹)
اقوام و آشنایان غلامرضا نیز با سوءاستفاده از موقعیت او، به تصرف املاک مردم اقدام میکردند؛ خانم بهشتیکامرانی که خود را دخترخاله غلامرضا معرفی نموده در مناطق محمدآباد کرج و هشتگرد زمینهای زیادی را به زور از مردم تصاحب کرده بود. (اسناد پیوست ۲) عباس گیلانشاه رئیس دفتر غلامرضا پهلوی در باره تقاضای مرتبط با شهرک غلامرضا در جنوب تهران به دربار مینویسد:
«والاحضرت شاهپورغلامرضا پهلوی میفرمایند در دو ماه قبل در تهران به پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر معروض داشتهاند: مردم جنوب پایتخت از ساختمانهایی که شرکت عمران کوی علیآباد که به امر مطاع مبارک ملوکانه داخل محدوده خدمات شهری گردید و به موجب مصوبات وزارت آبادانی و مسکن و انجمن شهر و شهرداری پایتخت و نقشههای تفکیکی در اراضی علیآباد (جنوب ایستگاه راهآهن) جهت مردم کم درآمد این منطقه ساخته شد با استقبال فراوان ساکنین جنوب تهران مواجه گردید به طوری که تمام خانهها قبل از اتمام ساختمان به فروش رسید اینک که ساختمان خانهها به پایان رسیده و مورد استفاده مردم واقع شده است نظر به این که ادامه اجراء طرح احتیاج به حداقل پانصد هزار متر مربع زمین اضافی دارد چنانچه امر و مقرر میفرمایند مانند مرحله قبل به همین میزان از اراضی علیآباد جزو منطقه خدمات شهری محسوب و با رعایت ضوابط نقشه جامع پروانه ساختمان صادر شود.» (اسناد ساواک، پ.ش شماره ۱۵۲۰۶۲: ۱)
ساختمان سازی غلامرضا عمدتاً به شکل سوءاستفاده از بحران مسکن و شهرسازیها خلاف مقررات شهرداری و پایمال کردن حقوق مصرف کننده، انجام میگرفت:
«آقای عنایتالله شاهنده سردفتردفترخانه ۱۰۲ تهران که اسناد معاملات اراضی علیآباد مجدالدوله ملکی والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی را تنظیم مینماید طی شرحی با اشاره به تضییقاتی که نسبت به جرایم تأخیر پرداخت مالیاتهای وصول برای ایشان فراهم شده گواهی نحوه پرداخت هزینه و مالیات اسناد تنظیمی را خواستار شدهاند. (اسناد ساواک، ش پ۱۵۵۴۲۰: ۱، ۲) افزایش فساد مالی و سوء استفاده خانواده سلطنتی تا آنجا پیش رفت که محمدرضا ناچار با دستوری (لااقل در ظاهر) خانواده سلطنتی را از دخالت در امور مقاطعهکاری و معاملات دولتی منع کرد. شاهپورها و شاهدختها در ظاهر سرمایه خود را از شرکتها خارج و به اشخاص دیگری واگذار کردند و به اصطلاح خود را کنار کشیدند؛ ولی خانواده سلطنتی غیرمستقیم و پنهانی به فعالیتهای گذشته خود ادامه دادند:
«با این که پس از صدور اعلامیه دربار شاهنشاهی دایر به منع مداخله اعضا خاندان سلطنتی در امور مقاطعهکاری و معاملات دولتی والاحضرت شاهپورها و شاهدختها رسماً سرمایههای خود را از شرکتها خارج و به اشخاص دیگر واگذار کرده و به اصطلاح خود را کنار کشیدهاند معهذا اخیراً چند نفر از والاحضرت شاهپورها و شاهدختها... من غیرمستقیم در امور مقاطعهکاری و معاملات دولتی دخالت میکنند.» (اسناد ساواک، ش س: ۳-۳-۱۵۱۰)
این دستورالعملها صرفاً برای ظاهرنمایی و فریب افکار عمومی بود و قانونگذاران خودشان باور به آن نداشته و خلاف قانون و مقررات عمل میکردند. از طرفی برادران و خواهران شاه و سایر مسئولان از کلیه زدوبندهای پشت پرده مطلع بودند، به طور طبیعی به این کاغذپارهها وقعی نمینهادند. اعلیحضرت جهت مقابله با فعالیتهای خلاف رویه، قانون وضع میکند و به دیگران دستور میدهد به آن عمل کنند اما او به دستورالعمل صادره خود عمل نمیکند، سند ساواک بیانگر دریافت رشوه توسط شاه میباشد:
«سپهبد علویمقدم وزیر اسبق کشور به دوستان نزدیک خود اظهار داشته: متأسفانه نمیتواند ثابت کند که طی چند ساله گذشته چه وجوهی به اعلیحضرت همایون شاهنشاه پرداخت کرده ولی دو رقم یکی هفتصدوپنجاه میلیون ریال و دیگری سیصد میلیون ریال را به حساب اعلیحضرت همایون شاهنشاه ریخته میتواند اثبات کند زیرا شماره حسابهای مربوطه را در دست دارد و اضافه کرده اگر بخواهند او را فدای راه سیاست کرده و در پرونده انتخابات متهم و تحت تعقیب قرار دهند لیستی را که به خط سلیمان بهبودی رئیس دفتر اعلیحضرت است ارائه داده و ثابت خواهد کرد که نمایندگان مجلس بیستم چگونه از طرف دربار شاهنشاهی تعیین شدهاند و بهبودی هم مسلماً خواهد گفت که چه مقامی لیست نمایندگان دوره بیستم را به مشارالیه دیکته نموده است.» (اسناد ساواک، س ش: ۹۷۲/۳۱۶: تاریخ ۷/۲/۱۳۴۰)
۵. قاچاق
قاچاق مواد مخدر و کالا از دیگر محلهای کسب درآمد شاهپور غلامرضا بود. وارد کردن انواع و اقسام اجناس خارجی بدون پرداخت حقوق گمرکی و فروش آن در بازار آزاد سود سرشاری نصیب وی میکرد. در دهه ۲۰ به رغم وضعیت بسیار سخت کشور، غلامرضا با معافیت از حقوق گمرکی، ماشینهای لوکس وارد و با سود زیادی در بازار آزاد میفروخت، وزارت دارایی «صورت اتومبیلهایی که از سال ۱۳۱۹ تا آخر مرداد ۱۳۲۰خ به نام دربار و اعضای خاندان سلطنتی به گمرک اظهار و با بخشودگی از حقوق و عوارض گمرکی مرخص شده و برای آنان پروانه ورود و اختیارنامه گمرکی با بخشودگی از گواهینامه، صدور و حق انحصار ورود از طرف وزارت بازرگانی و اداره کالای اتومبیل صادر گردیده بود» را منتشر کرد. در این لیست ۹ دستگاه به غلامرضا تعلق داشت. (بختیاری، ۱۳۸۴: ۹۱)
غلامرضا با اعمال نفوذ در گمرک بدون پرداخت عوارض، اجناس قاچاق و غیرقانونی وارد میکرد:
«طبق اطلاع واصله در روزهای اول مهرماه جاری والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی از تهران وارد خرمشهر شدهاند و مدتی با رئیس گمرک در کنار بندر قدم زدهاند تا این که وسایلی که میگویند مشروب قاچاق بوده، در حدود ۳ ماشین از گمرک مرخص نمودهاند.» (همان، اسناد ساواک، ۲۷/۷/۱۳۳۷)
او در تجارت پُرسود مواد مخدر نیز فعال بود و با برخی از معروفترین قاچاقچیان شراکت داشت:
«اطلاع واصله حاکیست قاچاقچیان کرمانشاه و ناحیه غرب که به وارد کردن اجناس قاچاق و خارج کردن گوسفند- تریاک و عرق قاچاق اشتغال دارند از طرف افراد متنفذ و سرشناس در تهران حمایت و پشتیبانی میشوند از جمله ریاست یکی از این دستجات در تهران با دولتشاهی از بستگان والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی است و سناتور جمال امامی- سرهنگ دولتشاهی- علیاحضرت ملکه عصمت- فرماندار و استاندار کرمانشاه نیز از دسته مزبور جانبداری مینمایند. یکی از رؤسای سابق مرزبانی کرمانشاه میگفت در زمان تصدی وی با شدیدترین وضع با قاچاقچیان مقابله شد و آنها کمتر موفق به حمل و نقل قاچاق میشدند ولی پس از چند روز والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی به عنوان شکار به کرمانشاه تشریففرما شده و بلافاصله مشارالیه را احضار و خطاب به وی میگویند (سرهنگ آدمکشی بس است تو را برای کشتن مردم نفرستادهاند) و با این که در پاسخ والاحضرت به عرض میرساند که کشته شدگان از افراد قاچاقچی بوده و حتی چند سرباز را به کشتن دادهاند معهذا والاحضرت مجدداً با تشدد اظهار میدارند (احتیاج به جواب نیست گفتم که متوجه باشی). سرهنگ مذکور اضافه نموده پس از این جریان قاچاقچیان با آزادی بیشتری به کار پرداختند.» (همان، اسناد، تاریخ: ۲۶/۶/۱۳۵۶، بختیاری، ۱۳۸۴: ۱۱۴).
کتاب یادداشتهای یک روزنامهنگار درباره قاچاق مواد مخدر توسط غلامرضا نوشته است که:
«چندی پیش در آمل یک اتومبیل حامل تریاک که از خراسان از راه هراز به سوی تهران میآمد به مناسبت غرور راننده که با اتومبیل دیگری درگیر شده بود جلب نظر پاسگاه اول شهر را نموده، وقتی بار اتومیبل را دید معلوم شد همهاش تریاک است فوراً تریاکها را ضبط و راننده را با پرونده به دادگستری فرستاد که خبر این کشف بزرگ در روزنامه کیهان منتشر گردید. اما چند روز بعد راننده آزاد گردید و تریاکها حمل اتومبیل به تهران آمد. رئیس پاسگاه که با من دوست بود به من گفت چه کنم از تهران تلفن شد که تریاکها مال والاحضرت شاهپور غلامرضاست فوراً بار اتومیبل تحویل راننده دهید. همین دستور به دادستان آمل نیز داده شد که او را آزاد نمود. آمده اتومبیل و تریاک را به تهران برد.» (حدیدی-فرهمند، ۱۳۸۴: ۳۲۶، ۳۲۵)
اقدامات غلامرضا طیف گستردهای از اعمال منفت طلبانه را شامل میشد که قطع درختان جنگلهای شمال کشور از جمله آن میباشد. غلامرضا برای این منظور ماشینهای مخصوص از آلمان خریداری و جهت بهرهبرداری از جنگل به کشور وارد کرده بود:
«اداره دوم اطلاعات و ضداطلاعات ستاد بزرگ ارتشتاران در تاریخ ۱/۵/۱۳۵۷ اعلام داشت در شهر بیجار از توابع رودبار گیلان یک دستگاه کامیون با شماره خارجی پارک شده و راننده آن احمدی ضمن جمعآوری چادر و باطری خودرو مذکور اظهار داشته این کامیون متعلق به والاحضرت شاهپور غلامرضا میباشد کسی نباید به آن دست بزند و سپس محل را ترک نموده است. چهار دستگاه از همین نوع کامیون مقابل سد تاریک رود آبر فومن در جنگل مشاهده شده و ژاندارمری محل ظاهراً تاکنون از وجود کامیونها بیاطلاع میباشد و قرار است از این تریلیها جهت حمل کُنده درخت در آینده استفاده گردد دارای مجوز جهت عبور از روی سد از طرف سازمان آب و برق میباشند... تیمسار ریاست ساواک مقرر فرمودند تحقیق شود. اقدامات انجام شده در اجرای امر، مراتب جهت تحقیق به سازمان اطلاعات و امنیت گیلان منعکس شد و نتیجه تحقیقات به وسیله سازمان مزبور به شرح زیر به عرض میرسد؛ در جنگلهای دُرفک محلی در سی کیلومتری سد تاریک طرحی در دست انجام است به نام طرح جنگلداری درفک که مجری طرح خرم میباشد و بین اهالی و کارکنان طرح چنین عنوان گردیده که والاحضرت شاهپور غلامرضا در اجرای طرح با مجری شریک میباشند.» (اسناد ساواک، پ. ش ۱۲۱۳۵۹: ۷۳، ۴۹)
۶. تضییع حقوق کارگران
سادهترین تخلف درباریان، بیتوجهی به حق و حقوق کارگران بود. آنان نه تنها حقوق کافی به کارگران نمیدادند، بلکه عموماً از گوشه و کنار آن میزدند یا به موقع پرداخت نمیکردند. مسئولین حسابداری و مالی شرکتهای غلامرضا با این که هزینه بیمه را از حقوق کارگران کسر میکردند، اما مبلغی به سازمان بیمه پرداخت نمیکردند.
در سندی به نقل از مدیر کل درآمد بیمههای اجتماعی در این رابطه مینویسد:
«در اواخر دهه چهل من [شاپور والی] در سازمان بیمههای اجتماعی (تأمین اجتماعی امروز) به سمت مدیرکل درآمد منصوب شدم. چون از وضع واحدهای درآمد در شعب تهران و شهرستانها و مشکلات آنها در ارتباط با کارفرمایان ذینفوذ و سر به هوا اطلاع داشتم در همان نخستین روزهای استقرار در این سمت بخشنامهای به کلیه این واحدها ابلاغ کردم و از مسئولان امر خواستم تا اگر ضمن اجرای قانون و وصول حق بیمه و مطالبات سازمان از اینگونه کارفرمایان که غالباً از عمل به تعهدات قانونی و تأدیه دیون خود طفره میرفتند با اشکال مواجه شدند پرونده آنها را همراه با گزارشی مستقیماً برای من بفرستند تا خودم اقدام لازم را به عمل بیاورم. چند روز از صدور این بخشنامه نگذشته بود که از واحد درآمد یکی از شعب جنوب تهران پروندهای واصل شد حاکی از این که کارخانه یخسازی متعلق به والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی که در حوزه این شعبه قرار دارد از تاریخ احداث و شروع به کار در حالی که مشمول قانون بیمههای اجتماعی است از ارسال لیست و حق بیمه کارگران خود امتناع میکند و آنها را از کمکهای درمانی و مزایای قانونی محروم نگه داشته است. (توضیح این که طبق قانون، کارفرما موظف بود از تاریخ احداث یک واحد صنعتی همه ماهه درصدی هم به عنوان سهم کارفرما به آن بیفزاید و این وجوه را همراه با لیست کارگران به سازمان بفرستد. درحالی که در این کارخانه متعلق به والاحضرت درصد لازم از حقوق کارگران کسر میشد ولی بدون آن که سهم کارفرما به آن افزوده و به سازمان ارسال شود نه تنها دیناری حتی وجوه کسر شده از دستمزد کارگران به سازمان ارسال نمیشد بلکه از ارسال لیست اسامی کارگران نیز خودداری میکردند) به منظور جلب توجه کارفرما نسبت به تعهدات قانونی او از طرف شعبه، چندین نامه ارسال شده بود ولی کلیه نامههای ارسالی بینتیجه مانده و شکایت کارگران را برانگیخته بود. برای کسب اطلاع از تعداد و مشخصات کارگران شاغل، بازرسانی به کارخانه مزبور اعزام شده بودند ولی نماینده کارفرما که یک افسر ارتش مأمور خدمت در بارگاه والاحضرت بود آنها را با توهین و تهدید از کارخانه اخراج کرده و اجازه بازرسی به آنها نداده بود. پس از مطالعه گزارش به خاطر آوردم که چندی پیش از این شبی در منزل منوچهر پیروز، شهردار وقت تهران، به شام دعوت شده بودم. دیری گذشت تا میزبان با تأخیر و درحال ناراحتی و عصبانیت وارد شد. از او پرسیدم چه شده؟ چرا ناراحتی؟ پاسخ داد: «شهرداری تاکنون نتوانسته کوچکترین اقدامی برای نظافت، ایجاد فضای سبز و آبادی محلات جنوب شهر تهران به عمل بیاورد و حداقل رفاه و رضایت ساکنان این مناطق را تأمین کند ما تنها کوشیدهایم تا در هوای گرم و آلوده برای مردم محروم و رنج دیده این محلات یخ تمیز و نسبتاً ارزان فراهم باشد تا بتوانند حداقل آب خنکی در دسترس داشته باشند. ولی اخیراً صاحبان کارخانجات یخسازی تهران، با شاهپور غلامرضا که خود مالک یک کارخانه یخسازی است بندوبست نموده و او را تحریض نمودهاند، تا در قبال دریافت رشوهی کلانی موانع را رفع کند و آنها بتوانند قیمت یخ را بالا ببرند. این موجود حریص و طماع هم چند روز است از همه طرف مرا در فشار گذاشته تا با افزایش قیمت یخ موافقت کنم و این امتیاز ناچیز را از مردم مستمند سلب نمایم. امروز عصر به ملاقات او رفتم ولی هرچه درخصوص عواقب افزایش قیمت یخ با او صحبت کردم نتیجهای نداشت حتی پیشنهاد کردم براساس عواید سالانهای که او از این کارخانه به دست میآورد شهرداری حاضر است این کارخانه را پنج ساله اجاره کند و مالالاجاره پنج سال را نیز یکجا و پیشاپیش بپردازد مشروط بر این که والاحضرت در امر قیمت یخ دخالت نفرمایند. باز هم زیر بار نرفت و من ناچار شدم با حالی ناراحت و مأیوس بدون اخذ نتیجه منزل او را ترک کنم. با این وصف انتظار داری عصبانی و پریشان احوال نباشم؟» (مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۶: ۵/۳۰، ۲۹، ۲۸)
سفر
خانواده پهلوی در کنار دریافتی ثابت از دولت، برای سفرهای شخصی و تشریفاتی، از بودجه دربار استفاده میکردند. غلامرضا پهلوی به دلیل سمتهایی که داشت بیشتر از سایر برادران شاه از این امکانات بهره میبرد. وی در بسیاری از سفرهایش تعداد زیادی همراه داشت که بعضاً در میان آنها آرایشگر... نیز دیده میشد. در سفر فروردین ۱۳۵۷ به کویت و بحرین تعداد همراهان وی نزدیک به ۲۰ نفر بود که برخی از آنها دوستان ایرانی و غیر ایرانی وی بودند. (همان، تاریخ: ۲۱/۱۲/۱۳۵۶). سفر او به همراه همسرش- منیژه جهانبانی- جهت غبارروبی بارگاه ملکوتی امام علی ابن موسیالرضا(ع) درمعیت عنصری بهایی به نام ایرج ثابت پاسال و تمسخر این فرد نسبت به آیین غبارروبی که اعتراض و عصبانیت یکی از حضار از عنصر بهایی را در پی داشت از اقدات تأمل برانگیز غلامرضا بوده است. (مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۷: ۴۴۵) کتاب مفاسد خاندان پهلوی درباره دلایل سفرهای بیشمار غلامرضا و هزینهی این سفرها اینگونه نوشته است:
«برای انجام طیف وسیعی از کارهایش مانند شکار در جنگلهای شمال، بازدید از یک کلوپ یا کازینو، دیدن یک مسابقه ورزشی و... درخواست پرداخت هزینه میکرد.» (بختیاری، ۱۳۸۴: ۱۵۰)
کتاب پس از سقوط درباره سفارشهای زیاد، هزینه کردن از منابع مالی دولت و نپرداختن بدهی غلامرضا به دیگران میگوید:
«... غلامرضا هم مثال زدنی است. او زمانی آمده بود به کویت و به دکتر قاسمی که سفیر ایران در کویت بود سفارش زیاد داده بود که برای او وسایل مورد سفارش را بخرد و او هم خریده بود، اما غلامرضا زیر بار پرداخت بدهیاش نرفت.» (مسعودانصاری، ۱۳۷۱: ۱۷۹)
غلامرضا در طول سالیان متمادی به ثروت اندوزی مشغول بود و قسمت عمده درآمد خود را به خارج از کشور منتقل کرد و به سرمایهگذاری در کارخانجات، بورس و تجارت پرداخت. او پس از فرار از ایران با پولهای به غارت برده از ایران در اروپا زندگی اشرافی تدارک دید، اما وقتی درباریان به مناسبت سالگرد مرگ محمدرضا به مصر رفته بودند او به بهانه نداشتن پول به مصر نرفت و انتظار داشت اشرف یا فرح پول بلیط او را پرداخت کنند.[6] (همان، ۲۰۹، ۲۰۸) او چندین کاخ در ایران و خارج کشور داشت. قسمت عمده هزینه آن از قبیل تهیه زمین و نقشهبرداری، ساخت، تزیین و حتی هزینههای جاری آن از بودجه دربار پرداخت میشد.
جناب آقای علم، وزیر محترم دربار شاهنشاهی
«بهطوری که استحضار دارند والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی اراده فرمودهاند کاخ شهری خود را توسط آقای مهندس Deshaye فرانسوی طراحی فرمایند برای این منظور به مبلغ یک میلیون تومان ارز احتیاج میباشد.» (اسناد ساواک، ش.پ، ۱۳۵۹: ۱۶، ۱۲)
جاسوسی
یکی از موضوعات پیرامون غلامرضا، جاسوسی برای بیگانگان است. اسناد ساواک نیز به جاسوسی غلامرضا پهلوی و بیژن جهانبانی- رئیس دفتر غلامرضا- برای کشورهای بلوک شرق و شوروی اذعان دارد. سرویس اطلاعاتی فرانسه از ارتباط ویژه بین بیژن جهانبانی، رئیس دفتر غلامرضا، با افسر اطلاعاتی شوروی گزارش داده است:
«بیژن جهانبانی با والاحضرت شاهپورغلامرضا پهلوی در کارخانه ریسندگی و بافندگی کرج شریک میباشد و از طرفی این کارخانه از چند سال قبل تا به حال محصولات خود را به شوروی میفروشد و احتمال دارد که بیژن جهانبانی از طریق والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی که از سال ۱۳۴۶- ۱۳۴۵ با کادر اطلاعاتی بازرگانی شوروی تماسهایی داشتهاند به شورویها معرفی شده باشد...» (اسناد ساواک، ش. پ، ۱۰۶۲۳/۱م: ۱۴، ۱۳، ۱۲)
سرتیپ منوچهر هاشمی مدیر کل ضد جاسوسی ساواک با اشاره به جاسوسی یکی از شاهزادگان در این زمینه مینویسد:
«یکی از معاملاتی که وزارت کشاورزی ایران با اداره بازرگانی رومانی داشت، قرارداد خرید ده هزار دستگاه تراکتور از قرار هر دستگاه ۱۴ هزار توان بود. بر اساس خبری که به اداره ضد جاسوسی ساواک رسیده بود، قرار بود ۷٪ کل مبلغ به عنوان حق دلالی، به یکی از شاهپورها داده شود. رئیس اداره پایاپای وزارت افتصاد که بر حسب مسئولیت و وظیفه اداری با کشورهای کمونیستی سر و کار داشت، بنا بر سابقه فعالیت کمونیستی خود میدانست که ساواک همیشه مراقب اوست؛ در نتیجه برای حفظ موقعیت خود با ساواک(اداره ضد جاسوسی) همکاری میکرد. این شخص روزی به رابط خود در اداره ضد جاسوسی مراجعه و مبلغ پنج هزار دلار ارائه میکند و اظهار میدارد: بر مبنای قراردادی که بین وزارت کشاورزی و بازرگانی رومانی درباره خرید ده هزار دستگاه تراکتور منعقد گردیده است، قرار شده بود بازرگانی رومانی ۷٪ مبلغ معامله را به شاهپور پرداخت نماید! چون اولین محموله تراکتور مورد معامله به گمرک جلفا رسیده و بازرگانی رومانی بهای آن را دریافت کرده است، مارگو، رئیس بازرگانی سفارت رومانی مبلغ پنجاه هزار دلار به من داده که به شاهپور تحویل دهم. من آن پول را به شاهپور تقدیم کردم و ایشان ده درصد، یعنی پنج هزار دلار آن را به عنوان حقالزحمه به خود من برگرداند. اینک این پنج هزار دلار را تحویل ساواک میدهم و مراتب را هم چنان که بوده اطلاع میدهم که مسئولیتی متوجه من نباشد. در ضمن، این شخص در جواب این سئوال که چرا ساواک را قبلاً در جریان نگذاشته بودی؟ گفت: فکر میکردم وزیر در جریان است و طرح این مسئله توسط من لازم نیست. به هر حال بر مبنای گزارش رئیس اداره پایاپای وزارت اقتصاد، گزارشی تهیه و به ریاست ساواک ارائه شد.» (هاشمی، ۱۳۷۳: ۵۱۸-۵۱۴)
فراماسونری
یکی از تشکیلات مهم تأثیرگذار در سیاست و حکومت دوره پهلوی، تشکیلات فراماسونری بود. اگر گفته شود که دولت پهلوی را فراماسونری اداره میکرد، ادعای گزافی نیست. محمدرضا پهلوی در این تشکیلات عضویت داشت و تأسیس تعدادی از لژهای فراماسونری را به او نسبت میدهند. اکثر نخست وزیران، وزراء، نمایندگان مجلس سنا و مجلس شورای ملی و وزراء در این تشکیلات عضویت داشتند و در راستای منافع قدرتهای خارجی فعالیت میکردند. در واقع این تشکیلات بینالمللی است و در اکثر کشورها شعبه دارد و تعداد زیادی از سران کشورها و دولتمردان در این تشکیلات عضویت دارند. درباره فعالیت و شیوه ورود غلامرضا پهلوی در فراماسونری اطلاع کاملی در دست نیست ولی قدر مسلم آن است که وی از فعالین فراماسونری در ایران بوده است. (حدیدی-فرهمند، ۱۳۸۴: ۱۶) محمدرضا لاریجانی در کتاب فراماسون از غلامرضا به عنوان استاد اعظم لژ ماسونی نام میبرد:
«یک عضو سابق فراماسونی پس از درهم ریخته شدن ستاد فراماسونری در تهران در تماسی تلفنی یادآور شد که اسامی لژ شریف امامی قدیمی است و جدیدترین لژ مربوط به افرادی است که هنوز نامشان فاش نشده و استاد اعظم این لژ غلامرضا پهلوی یعنی برادر شاه سابق بوده است.» (لاریجانی، ۱۳۵۸: ۸)
همچنین زمانی یک نفر به غلامرضا گفته بود که به فراماسونهایی که بعد از انقلاب به خارج آمدهاند ماهی صد دلار کمک مالی میشود و عجبا که او به این در و آن در زده بود که این پول واهی را وصول کند و ظاهراً بعد از مراجعه به او گفته بودند که سر به سرش گذاشتهاند. (مسعودانصاری، ۱۳۷۱: ۱۳۱)
کلوپهای روتاری و لاینز از شعب زیر مجموعه فراماسونری محسوب میشد که در دوران پهلوی در ایران دارای شعب مختلف بودند و فعالیت گستردهای داشتند. بهمن پهلوی فرزند غلامرضا در جلسات کلوپ لاتاری شمال حضور مییافت. سند ساواک درباره یکی از جلسات این کلوپ نوشته است:
«جلسه کلوپ روتاری شمال در هتل اینترکنتینانتال با حضور والاحضرت بهمن پهلوی و عدهای مهمان دیگر و اعضاء کلوپ تشکیل شد.- والاحضرت بهمن پهلوی فرزند والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی میباشند- ابتدا رئیس کلوپ حضور والاحضرت بهمن پهلوی را خیر مقدم گفت...» (مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۹۰: ۲۰۲).
نتیجهگیری
مطالعه و بررسی زندگی غلامرضا پهلوی گویای نکاتی حائز اهمیت به لحاظ فردی، اجتماعی و حکمرانی میباشد. این که فردی مثل رضاخان به صورت نامشروع توسط بیگانگان به قدرت رسید و امور کشور را در راستای منافع شخصی و سیاسی به کار گرفت. پهلویها بیش از نیم قرن بر ایران سلطه داشتند و این مصیبتی بس بزرگ برای کشوری با تمدن چند هزار ساله ایران بود. تربیت نامناسب و اعوجاجی فرزندان رضاخان از محمدرضا جبون در مقابل بیگانگان تا غلامرضای هارپاگون[نقش اول نمایشنامه خسیس مولیر] و مریض در جمع کردن ثروت و مال که بیش از چهار دهه بلای جان کشور بودند. غلامرضا در طول حیات خود جز خیانت به کشور و اندوختن مال و ثروت کار دیگری نکرد. او هماهنگ با دیگر درباریان و رجال فاسد تمام امکانات ایران را در راستای نفع شخصی به کار گرفتند. منافع ملی بازیچه دست آنان شد تا با رشوهستانی، پورسانت و حق دلالی در قراردادها، منابع ملی را به نفع بیگانگان واگذار نمایند و با زدوبند با کمپانیهای امریکایی و اروپایی منابع ارزی کشور را به خرید کالاهای غیرضروری و بیکیفیت آنان اختصاص دهند. از آن جایی که خاندان پهلوی خود را در ایران میهمان تصور میکردند تمام اموال و درآمدهای خود را به خارج ایران انتقال دادند و باعث رونق کسب و کار در کشورهای غربی شدند. با قاچاق مواد مخدر و مشروبات الکلی، نسل جوان ایرانی را با معضلات پیچیده و خانمانسوز اعتیاد درگیر کردند و با دایر کردن مراکز فساد و فحشاء از مشروبفروشی گرفته تا کازینو و... جامعه ایرانی را به فساد آلودند. رواج فرهنگ غربی و ستیز با فرهنگ ایرانی و اسلامی نتیجه دیگر اقدامات آنان بود. عقب ماندگی ایران به لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و رفاهی که دامنگیر کشور شد از نتایج حکومت خاندان پهلوی از جمله غلامرضا میباشد. دغدغه اصلی غلامرضا در واپسین روزهای رژیم پهلوی، انتقال اموال و ثروتهای اندوخته به خارج از کشور بود. غلامرضا همچون سایر درباریان پهلوی در ماههای پایانی حکومت پهلوی به خارج فرار کرد و در سال ۱۳۹۶ در پاریس درگذشت.
پینوشتها:
[1] . هدایتالله بهبودی در این رابطه نوشته است: بنا بر آن چه که توران گفته، شش ماه پس از زندگی مشترک با سردار سپه، به مجموعه ساختمانهایی که در چهار راه امیریه ساخته میشد، اسباب کشید... در همین خانه و در همین روزها، اواخر خرداد یا اوایل تیر، خبر جدایی توران و رضا شنیده شد. ... توران علت جدایی را در دو سه علت یاد کرده است. یکی، اختلاف بین مجدالدوله پدر بزرگ توران، با سردار سپه بود... دیگری، گماردن مجدالسلطنه پدر توران، به حکومت خمسه/ زنجان توسط مستوفیالممالک، رئیسالوزراء بود... روی هم رفته چنین به نظر میرسد که سردار سپه نتوانست به هدفی که از ازدواج با توران نشانهگیری کرده بود، بزند؛ و آن رخنه در خاندان قاجار یا جذب و جلب رجالی از آن به سمت خود بود و سایر شایعاتی که پای تاجالملوک در میان است... (بهبودی، هدایتالله، 1401: 349، 348).
[2] . فرزندان رضاخان از زنان قاجاری حق حکومت ندارند بدین ترتیب دو خانواده سلطنتی پهلوی و قاجار به وضع خوشی آشتی خواهند کرد و ضمناً شاهنشاه خواهند توانست بدون لزوم داشتن یک پسر همسری برای خود اختیار فرمایند. (اسناد ساواک- پروندههای موضوعی- شماره ۱۰۶۸۱۲- ج۱: ۱۵۶)
[3] . بیژن جهانبانی فرزند منصور در سال ۱۳۱۶خ در تهران در یک خانواده قجری متولد شد. از سوابق تحصیلی او چیزی در دست نیست. او برادر منیژه جهانبانی همسر غلامرضا پهلوی بود. بیژن از سال ۱۳۴۰ همکاری خود را با غلامرضا شروع کرد. او به عنوان وکیل، شریک و معاون غلامرضا تا پیروزی انقلاب اسلامی با هم فعالیت اقتصادی و تجاری داشتند.
[4] . اجازه فرمائید بدینوسیله مذاکرات خود را با آقای بیژن جهانبانی در دسامبر ۱۹۷۵ در تهران تائید نمایم. ضمن مذاکرات این فرصت به من داده شد جدیدترین و کاملترین نوع سکوهای قابل تبدیل تانکر و نیمه تریلر جهت استفاده ارتش را در اختیار ایشان قرار دهم. پیرو تمایل آقای جهانبانی و تائید علاقه مداوم آن جناب نسبت به تولیدات این شرکت نامه توأم با مدارک پیوست آماده و برای توجه نظر والاحضرت ارسال گردید... در مورد بازار فروش در ایران امضاء کنندگان زیر مطالعه و برآوردی عمیق انجام داده که نتیجه آن برای تولیدات ما بینهایت مؤثر و مثبت بوده است. در هر صورت هیچ تصمیمی از طرف ساسک از این تاریخ در مورد نماینده انحصاری برای ایران اتخاذ نشده است. (همان اسناد غلامرضا: ۷، ۶)
[5] . سندی دیگر از ساواک به اعمال نفوذ غلامرضا در مناقصه خرید وسایل آتش نشانی مینویسد:
تاریخ ۲۵/۱۲/۱۳۵۲ در کمیسیونی که به منظور مناقصه خرید وسایل آتشنشانی گمرک با حضور نماینده وزارت امور اقتصادی و دارایی تشکیل گردیده سرهنگ بازنشسته روزبه(روزیی) که خود را نماینده شرکت سیباک معرفی نموده در حضور اعضاء کمیسیون اظهار داشته چون والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی سهمی در شرکت مزبور دارند بنابر این شرکت باید برنده مناقصه شود... (اسناد ساواک، پ.ش۴۲۳۳۱۱: ۸/۹۹)
[6] . احمدعلی مسعودانصاری دراین زمینه چنین گفته است: چند روز بعد مراسم سالگرد شاه بود. اعضاء خانواده و دوستان یکایک از نقاط مختلف جهان به قاهره میآمدند. جالب این که همان زمان غلامرضا پهلوی از لندن پیغام داد که چون پول تهیه بلیط و مخارج سفر را ندارد نمیتواند در شب سالمرگ برادرش شرکت کند که البته همه میدانستند این یک بهانه بود و نشان دیگری از خست او که مشهور خاص و عام بود.، و الا با زندگی مرفه و پولهای فراوانی که داشت این هزینهها به حساب نمیآمد. به همین سبب هم بر خلاف انتظار وی، فرح و اشرف برای او پولی نفرستادند. و او هم در مراسم شرکت نکرد. (همان، ۲۰۹، ۲۰۸)
فهرست منابع:
اسناد
1. اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کلاسه ۳۲۷- ۲- ۱۳۲
2. اسناد مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، irdc ، ۶۳-۶۳۰، ۵۷-۴۹۴، ۶۳۰-۶۱،
3. اسناد ساواک، ش.پ، ۱۰۶۲۳: ۱، ش.پ ۱۳۲۰/۳۲۵: ۲، ش.پ، ۱۵۲۰۶۲: ۱، ش پ۱۵۵۴۲۰: ۲، ۱، ش.پ ۱۲۱۳۵۹: ۷۴، ۷۰، ۶۴، ۶۳، ۵۳، ۱۶، ش پ، ۱۰۶۲۳/۱م: ۱۴، ۱۳، ۱۲، ۳، ۲، ۱ ش.پ ۴۲۳۳۱۱: ۸/۹۹، اسناد ساواک، ش.پ ۱۵۴۶۸۸: ۱۷، پرونده موضوعی شماره ۱۵۶۶۰۶: ۷، ۶، پرونده موضوعی، شماره ۱۰۶۸۱۲- ج۱: ۱۵۶، پرونده موضوعی غلامرضا پهلوی شماره ۱۵۵۴۲۰: ۵، ۶، ۷، کلاسه ۱۵۶۶۰۶: ۷، ۶، ش ۱۵۴۶۸۸: ۱۴
کتابها
4. اختاپوس صد پا، بی نا، بی جا،
5. اندرمانیزاده، جلال، حدیدی، مختار(۱۳۸۴) پهلویها: فرزندان رضاخان، تهران: مؤسسه تاریخ معاصر، ج ۲، چاپ اول.
6. بختیاری، شهلا (۱۳۸۴) مفاسد خاندان پهلوی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
7. بهبودی، هدایتالله (۱۳۹۰)، روزشمار تاریخ معاصر، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد ۳، چاپ اول.
8. حدیدی؛ مختار، فرهمند، جلال (۱۳۸۴)، یادداشتهای یک روزنامهنگار؛ تحولات نیم قرن اخیر تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری؛ جلد ۲، تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول.
9. رواسانی، شاهپور (بیتا)، دولت و حکومت در ایران، نشر شمع، بی جا.
10. روزنامه اطلاعات، ۱/۱۲/۱۳۴۹
11. شهبازی، عبدالله (۱۳۹۰) ظهور و سقوط سلطنت پهلوی خاطرات ارتشید سابق حسین فردوست، تهران: جلد ۱، ناشر، مؤسسه اطلاعات، چاپ ۳۲.
12. علیمردانی، علیاکبر (۱۳۹۰) مواد مخدر و دربار پهلوی، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال ششم، شماره ۲۵.
13. مسعودانصاری، احمدعلی (۱۳۷۲)، پس از سقوط؛ سرگذشت خاندان پهلوی در دوران آوارگی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. چاپ چهارم.
14. طبرزدی، براتعلی (۱۳۸۳) جاسوسان K.G.B در ایران؛ شاهزاده جاسوس؛ فصلنامه مطالعات تاریخی، سال اول، شماره سوم.
15. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (۱۳۹۰)، اسناد لانه جاسوسی، ج ۳، کتاب هشتم، تهران.
16. هویدا، فریدون (۱۳۶۵)، سقوط شاه، تهران: انتشارات مؤسسه اطلاعات، مترجم؛ ح، مهران، چاپ اول.
17. فاطمینویسی، سید عباس (۱۳۸۰)، شعبان جعفری در آینه اسناد، تهران: انتشارات جهان کتاب، چاپ اول.
18. مرکز بررسی اسناد تاریخی (۱۳۸۷)، بدون شرح به روایت اسناد ساواک، تهران: انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول.
19. عاقلی، باقر (۱۳۸۱)، خاندانهای حکومتگر ایران-قاجاریه، پهلوی- تهران: نشر علم، چاپ اول.
20. مرکز بررسی اسناد تاریخی (۱۳۸۹)، رجال عصر پهلوی؛ رشیدیانها؛ به روایت اسناد ساواک، ج اول، تهران: نشر مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول.
21. علم، اسدالله (۱۳۷۱)، گفتگوی محرمانه من با شاه، تهران: جلد دوم، انتشارات کتاب شرق، چاپ اول.
22. سرتیپ هاشمی، منوچهر (۱۳۷۳)، داوری؛ سخنی در کارنامه ساواک: لندن، انتشارات ارس، چاپ اول.
23. مسعودانصاری، احمدعلی (۱۳۷۷)، من و خاندان پهلوی، تهران: ناشر؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول.
24. لاریجانی، محمدرضا (۱۳۵۸)، فراماسون: اسرار سازمان ماسون در ایران به مناسبت کشف مخفیگاه فراماسونها، بی جا، نشر بهروز. چاپ اول.
25. بهبودی، هدایتالله (۱۴۰۱)، رضاخان تا رضاشاه؛ چنگ به وزارت جنگ؛ ۱۳۰۲-۱۲۹۹، تهران: ناشر مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج ۲، چاپ اول.
26. مرکز بررسی اسناد تاریخی (۱۳۹۰)، کلوپ روتاری؛ به روایت اسناد ساواک، تهران: انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج اول، چاپ اول ۱۳۹۰.
27. مرکز بررسی اسناد تاریخی (1386)، مجله گزارش تاریخ، سال دهم، شماره 111.
منبع: دکتر علیمردانی، علیاکبر، فصلنامه مطالعات تاریخی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سال بیست و یکم، بهار 1402، شماره 80، ص 25 تا 55. با مقداری ویراستاری.
اسناد از بایگانی مرکز بررسی اسناد تاریخی انتخاب شده است.
برای شناخت بیشتر غلامرضا پهلوی و خانواده او مقالات و اسناد زیر را در همین سایت بنگرید:
نگاهی کوتاه به غلامرضا پهلوی؛ نگاهی بر برخی از مفاسد و مفسدین اقتصادی در دوره پهلوی دوم؛ فساد و قاچاق مواد مخدر شاخصه خاندان، رژیم و دربار پهلوی است.
گزارش ساواک مبنی بر نگرانی و نارضایتی به خاطر تصرف زمینهای اطراف کارخانهی کرج توسط غلامرضا پهلوی
غلامرضا پهلوی