مروری بر زندگی و مبارزات آیتالله محمد امامی کاشانی
به مناسبت چهلمین روز درگذشت
27 فروردين 1403
تولد و تحصیلات
آیتالله محمد امامی کاشانی در دهم مهر 1310ش در محلهی کلهر کاشان دیده به جهان گشود. پدر او شیخ ابوتراب از علمای کاشان بود.[1] آیتالله امامی کاشانی تحصیلات ابتدایی را در یکی از دبستانهای کاشان به مدیریت سیدمحمد تسلیمیـ که مردی بسیار وارسته بودـ گذراند.[2] پس از اتمام دوره دبستان در کاشان، به طلبگی روی آورد و در سیزده سالگی وارد حوزه علمیه کاشان شد.[3]
اولین معلم وی در این راه پدرش بود: «پدر کتاب تفسیر صافی را که تألیف فیض کاشانی بود، جلو روی خود گرفت و شروع کرد به درس دادن. از آن شب محمد، شاگرد پدرش میرزا ابوتراب شد. و اینگونه تحصیلات حوزوی محمد صورت جدیتری به خود گرفت. جامع المقدمات را خواند و در کنار پدرش، تفسیر صافی و مهجهالبیضاء را هم پی گرفت.»[4]
آیتالله امامی کاشانی همچنین از محضر آیتالله محمد سلیمانی کسب فیض کرد و سپس در نزد عموی خود «شرح امثله» را فراگرفت و در محضر شیخ جعفر صبوری درس نحو و منطق را آموخت. یک سال هم در حرم مطهر حبیب بن موسی (ع) در حوزهای زیر نظر آیتالله میرعلی یثربی ـ که از مراجع تقلید آن زمان بودـ «معالم و معانی» را فراگرفت و سپس «جامعالمقدمات»، «سیوطی»، «شرح نظام»، «حاشیهی ملاعبدالله»، و «شمسیه» را در حوزهی علمیهی کاشان گذراند.[5]
آیتالله امامی کاشانی در هجدهسالگی به تهران آمد و در مدرسه سپهسالار (مطهری) مدت سه ماه تحصیل کرد.[6] ولی به علت نارضایتی از اوضاع تهران و به اصرار پدرش به کاشان بازگشت و آنجا با راهنمایی شخصی به نام سید محمود اعتمادی در سال 1328 عازم قم شد و به حضور آیتالله العظمی سید حسین بروجردی رسید.[7]
وی در مورد ورود خود به قم میگوید: «من در کاشان هجده ساله بودم و مطوّل میخواندم. میخواستم به قم بروم اما گفتند که آقای بروجردی به طلبهای حجره و شهریه میدهد که بیست ساله باشد، من دو سال کم داشتم و اگر به قم میرفتم شهریه و حجره نمیدادند. یکی از علمای کاشان به نام آقای اعتمادی را در بازار دیدم و به ایشان گفتم که من میخواهم به قم بروم و شرایط آن را ندارم. ایشان به من گفت که آقای بروجردی تابستان در «وشنوه» است و شیخ قوام وشنوهای از دوستان ما آنجاست، به پدرت بگو که نامهای به آقای بروجردی بنویسد که فرزندم میخواهد به قم برود، نامه را به شیخ قوام بده تا به آقای بروجردی تحویل دهد. پدرم از علمای کاشان بود، به ایشان موضوع را گفتم. پدرم گفت که آقای بروجردی من را نمیشناسد. من به قم رفتم تا ایشان را ببینم، در درس و روضه آیتالله بروجردی نشستم اما من را نمیشناسد. من سخن پدرم را به آقای اعتمادی گفتم، ایشان گفت: همین که پدرت به عنوان امام جمعه کاشان بنویسد و امضا کند کافی است، چون آیتالله بروجردی به علما احترام میگذارد. پدرم نوشت و همان طور هم شد که ایشان گفت.»[8]
تحصیل در قم
آیتالله امامی کاشانی در قم با خواندن اشعار «الفیهبنمالک» از حفظ، با موافقت آیتالله بروجردی در مدرسهی فیضیهی قم مشغول تحصیل شد و سپس وارد مدرسهی آیتالله حجت شد. او در این مدرسه با افرادی همچون حججالاسلام حسین راستی کاشانی و حلیمی همحجره بود. ادامهی «مطول» را نزد امام موسی صدر فراگرفت و «شرح لمعه» و قسمتی از کتاب «اصول فقه» را در محضر شهید آیتالله محمد صدوقی آموخت. «اخلاق» را از حاج شیخ عباس قمی و شیخ جواد خندقآبادی فراگرفت. پس از آن «بیع مکاسب» را نزد آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی، «خیارات مکاسب» و دو جلد از «کفایهالاصول» را نزد آیتالله سید محمد مجاهدی، قسمتی از «رسائل» را در محضر آیتالله حسینعلی منتظری و بخشهایی از «کفایه الاصول» را نزد آیتالله علی مشکینی آموخت.[9]
سپس در 23 سالگی آموختن درس خارج فقه را نزد امام خمینی آغاز کرد. همچنین بخشی از اصول را نزد آیتالله سیدمحمد محقق داماد فراگرفت. وی از محضر حضرت امام علاوه بر درس فقه، از جهات اخلاقی و عرفانی نیز استفاده میکرد.[10] همچنین فلسفه و حکمت را نزد علامه سید محمدحسین طباطبایی فراگرفت.[11] آیتالله امامی کاشانی تنها به اینها اکتفا نمی کرد. یک ماه مانده به تعطیلات، با تعدادی از دوستانش به قزوین میرفتند و در مدرسه التقاتیه قزوین حجره میگرفتند و تا مهر، در محضر آیتالله حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی، درس اسفار را میخواندند:[12] «آقا سید جلال آشتیانی با سیدابوالحسن قزوینی آشنا بود، به من و آقای مهدویکنی و چند نفر دیگر گفت که تابستان به قزوین نزد سید ابوالحسن قزوینی برویم و سفر نفس را نزد ایشان بخوانیم. آقای آشتیانی میگفت درس آقای سید ابوالحسن قزوینی، موفقتر از درس علامه طباطبایی است و اسفار را بهتر میگوید. دو سال، تا هوا در خرداد ماه در قم گرم میشد به قزوین میرفتیم و آبان ماه که هوا خنک میشد به قم برمیگشتیم. سید ابوالحسن قزوینی درس اسفار و فصوص میگفت و درس فقه باب خمس هم داشت.»[13]
عزیمت به تهران
آیتالله امامی کاشانی در سال 1340 به تهران عزیمت کرد. وی در مورد علت عزیمت خود میگوید: «پس از رحلت آیتالله بروجردی دیدیم که وضع جوانان و دانشگاهها ناجور است، با آیتالله مهدوی کنی همحجره بودیم به فکرمان رسید که به تهران برویم و جلسات و خدماتی داشته باشیم. آیتالله مهدوی کنی داماد مرحوم سرخهای[14] بود، ایشان در مسجد جلیلی در میدان فردوسی فعالیت میکرد، من هم به مسجدی در خیابان نیروی هوایی قدس میرفتم نماز میخواندم و بحثهایی برای جوانها داشتم.»[15]
معظمله در سال ۱۳۴۳ و در سن ۳۳ سالگی نیز سفر کوتاهی به نجف اشرف داشت و در دروس آیتالله سیدمحسن حکیم و آیتالله سید ابوالقاسم خویی هم شرکت کرد.[16]
تدریس
آیتالله امامی کاشانی از همان ابتدای حضور در قم تدریس را شروع کردند: «از همان زمان که در قم بودم، در ادبیات سیوطی را تدریس میکردم، بعداً کتاب "حاشیه ملاعبدالله" درباره منطق تدریس کردم. دیگر تدریس من کم بود و معمولاً با آیت الله مهدوی کنی مباحثه میکردیم. من و آقای مهدوی کنی و آقای باقری[17] -برادر آیتالله مهدوی کنی-سه نفر مباحثه میکردیم.» [18]
وی بعد از عزیمت به تهران نیز تدریس را ادامه داد: «از زمانی که در تهران ساکن شدم، درس میگفتم. در حرم حضرت عبدالعظیم(ع)، مرحوم لالهزاری[19] حوزه علمیه داشت، آنجا رسائل، مکاسب و منظومه میگفتم.»[20] آیتالله امامی کاشانی بعداً توسط آیتالله سیدهادی خسروشاهی به مسجد مدرسه آشیخ عبدالحسین[تهرانی] در بازار دعوت شد.[21] معظمله در مورد تدریس در این مسجد میگوید: «رسائل، مکاسب و منظومه را درس میگفتم. [علاوه بر این] در مدرسه عالی شهید مطهری از اولِ جامع المقدمات تا درس کفایه، مکاسب و خارج همه را خودم میگفتم و اساتید دیگر را هم دعوت میکردم.»[22]
مبارزات آیتالله محمد امامی کاشانی به روایت اسناد ساواک
منبر و سخنرانی
آیتالله امامی کاشانی فعالیتهای سیاسی خود علیه رژیم پهلوی را با سخنرانی در جلسات هفتگی و مساجد تهران آغاز کرد. وی سخنرانیهای متعددی در مساجد تهران از جمله مسجد هدایت، علیه رژیم ایراد میکرد و ضمن روشنگری مردم، به فعالیتهای ضددینی رژیم حول محورهایی مانند انفال، ثروتهای عمومی و تعلق آن به همهی مردم، انتقاد از استعمار و توطئهی آن علیه اسلام سخنانی بیان مینمود.[23]
ساواک در گزارشهای خود، آیتالله امامی کاشانی را «یکی از وعاظ افراطی» معرفی میکند که «ضمن ایراد سخنرانیهای خلاف واقع و تحریک آمیز، مردم را به ایجاد آشوب و بلوا تشویق و علیرغم تذکرات داده شده، همچنان روش گذشته خود را دنبال» میکند. [24]
ساواک در گزارشهای خود به سخنرانیای از وی که در تاریخ 22 فروردین 1347 «در منزل سیدجعفر بهبهانی با شرکت عدهای در حدود 500 نفر از طبقات مختلف» برگزار شده بود، اشاره میکند: «ضمن بحث پیرامون قیام امام حسین اظهار داشت: چون بنی امیه عموماً و یزید خصوصاً قابل حکومت نبودند، برای بقاء حکومت خود به دیکتاتوری و آدمکشی متوسل شده بودند و در نتیجه آثار حکومت نکبت بار بنی امیه این شده بود که علم و فرهنگ اسلامی از میان برود و سطح فکر مسلمانان را با جعل حدیث و تفسیر قرآن، به نفع خود به انحطاط بکشند.» این گزارش میافزاید آیتالله امامی کاشانی در ادامه گفت: «بنی امیه میدانستند ملت مسلمان در صورتی که رهبری عالم داشته باشند، زیربار حکومت نکبت بار آنها نمیروند؛ لذا جلوی اشاعه علم و افراد عالم را گرفتند و اگر عالمی در بین مسلمانان وجود داشت، برای اینکه افکار او به سایرین سرایت نکند، او را نابود کردند. نامبرده در پایان گفتارش در مقام دعا اظهار داشت: خدایا ما را از دست استعمار خارجی و ایادی داخلی آن نجات بده. خدایا علمائی که مبارز هستند و برای ترقی و سعادت مملکت و ملت قدم برمی دارند، بر دشمنان پیروز گردان.»[25]
ساواک در گزارشی در تیر ماه 1349 به سخنرانی دیگری از وی در مسجد هدایت اشاره میکند و مینویسد: «صحبتهای امامی کاشانی تمام به صورت انتقاد و کنایه بوده است.» و در ادامه میافزاید: «در تحریک افراد حالت مسلطی داشت.»[26]
در گزارشی دیگر به تاریخ 17 تیر 1349 با اشاره به سخنرانیهای آیتالله امامی کاشانی تأکید کرده است: «این شخص با بیان مطالب تحریکآمیز شنوندگان و مردم را به شورش وادار خواهد کرد.»[27]
همچنین ساواک گزارشی از منبر آیتالله امامی کاشانی در روز 18 فروردین 1351 ارائه میدهد که وی «درباره تقیه در اسلام صحبت کرده و گفته است تقیه در اسلام یعنی مبارزه زیر زمینی نه اینکه طوری عمل کنید که باعث راحتی[بیتفاوتی] بشود.»[28]
در سال 1351 که ساواک فعالیتهای سیاسی و سخنرانیهای آیتالله امامی کاشانی را تحتنظر داشت، رادیو تلویزیون ملی ایران به او و پنج نفر از وعاظ تهران[29] پیشنهاد کرد که هر کدام به مدت پنج شب سخنرانی نمایند. آیتالله امامی کاشانی به این دلیل که «قصد آنها ایجاد تفرقه بین روحانیت است.»[30] از سخنرانی خودداری کرد.
ساواک در گزارش دیگری در 25 خرداد 1354 آیتالله کاشانی را از «محرکین واقعه اخیر قم»[31] معرفی کرده است.[32]
تابستان 1354 آیتالله امامی کاشانی به دعوت هیئت قائمیه مسجد صاحبالزمان سیرجان برای سخنرانی مذهبی به سیرجان میرود. مأموران رژیم که وی را در این مدت زیر نظر داشتند در گزارشی با اشاره به این موضوع که «یادشده از جمله وعاظی است که در گفتارش انتقاداتی به عمل آورده و غیرمستقیم تحریک مینماید» اعلام میکنند: «یادشده در ورود به سیرجان بعد از نماز شب در مسجد صاحبالزمان منبر رفته و هر شب ضمن تفسیر یک آیه از کلاماله مجید درباره مقایسه بین مکتبهای مختلف سیاسی مانند: امپریالیسم، کمونیسم و اسلام هر شب 45 دقیقه صحبت مینماید. بعضاً با اشاره به نوع حکومتهای اسلامی درگذشته گوشه و کنایههایی به حکومت وقت میزند.»[33]
آیتالله امامی کاشانی در یکی از سخنرانیهای خود به تحلیل صلح امام حسن(ع) و پیروزی او علیه دیکتاتوری وقت اختصاص داد. هدف وی از این سخنرانی این بود که به مردم در مورد مبارزه با رژیم وعدهی پیروزی بدهد. پس از سخنرانی مزبور، ساواک وی را تهدید به تبعید کرد. آیتالله مهدوی کنی که در مسجد جلیلی سخنرانی میکرد، به گنبد تبعید شد. آیتالله امامی کاشانی هم قرار بود که تبعید شود و رژیم هم به گمان خود بنا را بر تبعید ایشان گذاشته بود. بنابر این پس از هجرت امام خمینی از نجف به پاریس، هنگامی که آیتالله امامی کاشانی به شهربانی رفت و تقاضای گذرنامه برای سفر به فرانسه نمود. در شهربانی پس از آگاهی از هویت واقعی او و از اینکه وی در تبعید نبود ابراز شگفتی کردند و از دادن گذرنامه به وی خودداری کردند. در پروندههای شهربانی و ژاندارمری، مدارکی دال بر اقامت ایشان در تبعید درج شده بود.[34]
نکتهای دیگر که در گزارشهای ساواک از سخنرانیهای آیتالله امامی کاشانی مشاهده میشود، دفاع وی از مردم فلسطین و حمله به رژیم صهیونیستی و قوم یهود است. به عنوان نمونه در گزارشی با اشاره به سخنرانی آیتالله امامی کاشانی در اول مرداد 1349 در مسجد هدایت آمده است: «در خاتمه دعا به مسلمانان داخل جبهه با اسرائیل و فنای یهود و ایادی آنها نموده و همبستگی بیشتر مسلمانان را خواستار گردید.»
در گزارش دیگر به تاریخ 12 آبان 1352 در مورد سخنرانی آیتالله امامی کاشانی در مسجد جلیلی آمده است: «امامی کاشانی به منبر رفت و چنین اظهار نمود روزهای قبل آیاتی از قرآن راجع به قوم یهود این ملت لجوج صحبت شد امروز هم راجع به بقیه آن میپردازیم.»[35]
کنترل و ممنوعالمنبر شدن آیتالله امامی کاشانی توسط ساواک
سخنرانیهای انتقادی و انقلابی آیتالله امامی کاشانی باعث شد که ساواک همواره فعالیتهای وی را زیر نظر داشته باشد تا در صورت لزوم از سخنرانی وی جلوگیری به عمل آورد. اسناد فراوانی از ممنوع المنبر شدن وی گزارش شده است که به چند نمونه از آن اشاره میشود.
رژیم در 2 شهریور 1349 صورت اسامی روحانیون تهران را اعلام میکند که نام آیتالله امامی کاشانی نیز در بین آنها مشاهده میشود.[36] در رمضان سال 1393 ق / 1352 ش ساواک به آیتالله امامی کاشانی اجازه میدهد با سپردن تعهد به منبر برود.[37]
ساواک در 16 دی 1354 با اشاره به فرا رسیدن ماههای سوگواری محرم و صفر آیتالله امامی کاشانی را با توجه به اینکه «برخی از مسائل و موضوعات را در قالب مطالب تحریکآمیز و خلاف مصالح عمومی مملکت در بالای منابر عنوان» میکند. ممنوعالمنبر میکند و میخواهد از وعظ و منبر جلوگیری به عمل آید.[38] دو ماه بعد یعنی در اسفند همین سال نیز ممنوعالخروج از کشور میشود.[39]
17 خرداد 1355 ساواک بار دیگر صورت اسامی روحانیون ممنوعالخروج را اعلام میکند که نام آیتالله امامی کاشانی در ردیف 23 مشاهده میشود.[40]
تبلیغ مرجعیت امام خمینی
پس از رحلت آیتالله العظمی سید محسن حکیم[41] در تاریخ 11 خرداد 1349 بار دیگر مسئله مرجعیت عامه به مسئله روز تبدیل گشت.[42] «محمدرضا پهلوی برای دورکردن مردم از امام خمینی، پیام تسلیتی برای آیتالله سید احمد خوانساری و آیتالله سید کاظم شریعتمداری فرستاد که از رادیو پخش شد. به گفته اسدالله علم، پهلوی قصد داشت تنها برای شریعتمداری پیام تسلیت بدهد ولی با صلاحدید وی نسخهای دیگر از پیام خود برای خوانساری نیز فرستاد. یک روز بعد نیز پیام تشکر آن دو مرجع در پاسخ ارسال پیام تسلیت به پهلوی از رادیو پخش شد. از طرف وزیر دربار ایران نیز تلگرام تسلیتی به فرزند ارشد آیتالله حکیم، سیدیوسف حکیم مخابره شد که وی پاسخ نداد. به دنبال مسائل یاد شده، تلاش روحانیان مبارز در داخل و خارج ایران برای گسترش مرجعیت امام خمینی اوج گرفت.»[43]
آیتالله محمد امامی کاشانی از جمله این روحانیون بود که برای تبلیغ مرجعیت امام خمینی تلاش فراوان کرد. ساواک که با حساسیت ویژه این تلاشها را پیگیری و گزارش میکرد. در گزارشی مینویسد: «در ساعت 1600 روز 12 / 3 / 49 در مجلس ختمی[مجلس ختم آیتالله حکیم] که در مسجد جامع که از طرف [آیتالله] حسن سعید[تهرانی] برپا شده بود به منبر رفت و ضمن گفتار خود اظهار داشت: از آیتاله حکیم سؤال کردند که شما فقیه را چه کسی میدانید؟ ایشان در جواب گفته بودند: کسی که نسبت به امور اجتماعی مردم تسلط داشته باشد و شجاع باشد. در معنا منظورش خمینی بود.»[44] علاوه بر این وی به همراه روحانیون تهران در پیامی تسلیتی خدمت امام خمینی«رحلت حضرت آیتالله العظمی آقای حکیم را به حضور پیشوای عظیمالشأن و جامعهی روحانیت تسلیت عرض» نموده و «عظمت و پیشرفت اسلام و مسلمین را در سایه اقدامات و رهبریهای آن مرجع عالیقدر با همکاری روحانیت از درگاه قادر متعال» خواستار شدند.[45]
ساواک در گزارشی دیگر در مورد فعالیتهای آیتالله امامی کاشانی برای مرجعیت امام خمینی مینویسد: «طبق اطلاع روز جمعه 22/03/1349 آقای امامی کاشانی قبل از ظهر و آقای سید جواد شرافت در بعد از ظهر مزبور درباره مرجعیت تقلید در منزل حاج عبدالله توسلی سخنرانی نمودهاند که آقای امامی کاشانی ضمن سخنان خود اظهار داشته است در حال حاضر احتیاج به جانشین نیست زیرا چند نفر مرجع تقلید وجود دارند که زنده و صاحب فتوا میباشد و جهانبینتر از دیگران است.
در خاتمه سخنرانی دو نفر از مستمعین از امامی مزبور سئوال میکند که منظور شما را نفهمیدیم و نظر شما چه کسی بود؟ مشارالیه اظهار داشته که من خودم از کسی تقلید نمیکنم ولی منظورم آقای خمینی بود که ایشان از همه اعلمتر هستند...»
در گزارشی دیگر به تاریخ 31 تیر 1349 آمده است: «در ساعت 0900 روز 23 /4 /49 عدهای ازجمله شیخ محمد مرندی در منزل نامبرده بالا جمع شده بودند و درباره مرجع تقلید صحبت میکردند و از امامی کاشانی سئوال کردند نظر شما درباره چه کسی است؟ ایشان اظهار داشت: بطور یقین مشاهده میکنم وضع کنونی مسلمانان چیست باید از یک مرجع خوب و مجاهد تقلید کرد. من در امر تقلید نظرم با آیتالله خمینی است و از او باید تقلید کرد من شاگرد او بودم و واقعاً یک فرد بسیار متقی و مجاهد است و از هر کسی نسبت به دین بیشتر خدمت میکند.»[46]
بنابر گزارش دیگر «پس از درگذشت آیتالله شاهرودی[47] چند نفر ... به آقای امامی کاشانی مراجعه کردهاند.» و از وی «خواستهاند از چه کسی تقلید کنند» آیتالله امامی «گفته است از خمینی تقلید کنید.»[48]
علاوه بر این وی در سال 1354 به دنبال در گذشت آیتالله سید محمدهادی میلانی[49] پیام تسلیتی برای امام خمینی ارسال کرده و «مرجعیت ایشان» را درخواست کرده است.[50]
صدور اعلامیههای انقلابی
صدور اعلامیههای انقلابی از دیگر فعالیتهای مبارزاتی آیتالله امامی کاشانی بود که در گزارشهای ساواک بازتاب فراوانی داشت. آیتالله امامی کاشانی در برهههای حساس نهضت به همراه همرزمان انقلابی خود، با صدور اعلامیه ضمن محکوم کردن سیاستهای رژیم پهلوی به حمایت از نهضت امام خمینی میپرداخت.
در سال 1356 روزنامهی اطلاعات مورخهی 17 دی ماه به روحانیت و حضرت امام خمینی توهین نمود.[51] آیتالله امامی کاشانی همراه برخی از روحانیون و علما، طی اعلامیهای با اظهار تأسف از این اقدام گستاخانهی رژیم، از اقدام مراجع عظام و طلاب در تعطیل کردن کلاس درس و اقدام مردم در تعطیل کردن کسب و کار تجلیل به عمل آوردند.[52]
با نزدیک شدن عید نوروز، علما تصمیم گرفتند تا به دلیل وقایع اخیر قم و تبریز و مصائبی که باعث جریحهدار شدن قلوب مسلمانان شده، در فروردین 1357 از دید و بازدید و مراسم عید خودداری کرده و در سطح شهر عزای عمومی اعلام شود. آیتالله امامی کاشانی نیز با همرزمان خود در اعلامیهای به مناسبت سال نو اعلام کردند: «سال نو را با احساس عمیقی از احترام به شهیدان قم و تبریز و همدردی با خانوادههای مصیبت زده آنان و با اعلام شور و شوق بیشتر به ادامه مبارزه ملت ما با استبداد و ظلم و فساد و تجدید، پیمان عمیق با خدا و قرآن و آئین خدا که آئین فضیلت و آزادی و عدالت است آغاز می کنیم.»[53]
در فروردین سال 1357 در بحبوحهی مبارزات ضد رژیم مردم، دستگاه حاکمه در شهرهای یزد، جهرم و اهواز به کشتار مردم دست زد. آیتالله امامی کاشانی در اعتراض به وضع موجود و فضای پیش آمده به همراه دیگر همرزمان خود[54] در اعلامیهای ضمن اعتراض به تبعید «فضلاء و گویندگان والامقام به جرم بیان حقایق اسلام» همچنین زندانی شدن روزانه «جمع کثیری از جوانان با ایمان و رادمردان مسلمان به علت پخش اعلامیه مراجع عظام به نام اوراق مضره»، «فضای آزاد سیاسی» رژیم را محکوم کرده و اظهار داشتند: «از طرفی دستگاه حکومتی دم از اعطاء فضای آزاد سیاسی میزند و از طرفی جواب تظاهرات آرام و اعتراضات منطقی مردم را با گلوله و سرنیزه میدهد و وحشیگریهای قرون وسطائی را تجدید میکند و در سرتاسر کشور به احدی حق یک کلمه انتقاد و حقگوئی نمیدهد و وسایل تبلیغاتی دولتی از تحریف حقایق و اهانت به افراد مجاهد و روشنگر دست بردار نیست.» در ادامه «ضمن اظهار تنفر از این جنایات از مقاومت قهرمانانه ملت مسلمان ایران ستایش فراوان» کرده «و به منظور بزرگداشت شهداء یزد و سایر بلاد» اعلام داشتند روز «پنجشنبه 21 /2 /1357 از سه ساعت قبل از ظهر مجلس یادبودی در مسجد جامع بازار تهران منعقد است و از عموم طبقات انتظار شرکت در آن مجلس را داریم.»[55]
به دنبال جنایت رژیم پهلوی در سینما رکس آبادان،[56] آیتالله امامی کاشانی بار دیگر به اتفاق همرزمان خود اقدام به صدور اعلامیه کرد. در بخشی از این اعلامیه که به امضای بیش از 150 تن از علما و روحانیون از جمله آیات؛ محمدعلی موحدی کرمانی، محیالدین انواری، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، ابراهیم رئیسی و سید ابراهیم خسروشاهی رسید، آمده بود: «فاجعه آتشین آبادان که در آن صدها تن مرد و زن و کودک زنده زنده سوختند و ملتی را داغدار کردند، دستاورد تازه از استبداد سیاسی است که زندگی ملت را به تباهی و سراسر مرز و بوم ما را به خاک و خون کشانده است... ما این فاجعه دلخراش را به عموم برادران و خواهران داغدیده و ستم دیده آبادان تسلیت میگوییم و بر خود و همه مسلمین لازم میدانیم با این داغدیدگان همه گونه همدردی و یکپارچه در راه برچیده شدن استبداد و کیفر مسئولان این حادثه دردناک و حوادث بکوشیم.»[57]
تلاش برای زنده نگه داشتن نام و یاد شهدای نهضت از دیگر اقدامات آیتالله امامی کاشانی بود که در گزارشهای ساواک به این موضوع اشاره شده است، بر اساس گزارشی از ساواک آیتالله امامی کاشانی «با مشارکت عدهای از روحانیون منحرف اعلامیههای دیگری حاوی مطالبی در خصوص بزرگداشت روز 15 خرداد، برگزاری عزای عمومی در 15 /6 /1357 و تشویق مردم به راه پیمائی تهیه و انتشار داده است.»[58]
ایشان در همان سال طی اعلامیهای از مردم خواستند که در هنگام برگزاری جشنهای نیمهی شعبان از چراغانی و تبادل تبریک خودداری و به برگزاری مجالس آگاه کننده اقدام کنند.[59]
اول مهر ماه 1357، بیت امام در نجف اشرف توسط مأموران امنیتی عراق محاصره شده و ایشان از هرگونه فعالیت سیاسی و تبلیغی علیه رژیم شاه، منع شدند. انتشار این خبر موجی از اعتراضات را در کشور برانگیخت. 5 مهر 1357 آیتالله امام کاشانی به همراه جمعی از روحانیون تهران در واکنش به این اقدام مأموران حزب بعث عراق در اعلامیهای «ضمن اعتراض شدید [به] این عمل غیرقانونی و رویه غیراسلامی که مایه نگرانی عمیق جامعه روحانیت و ملت مسلمان ایران» شده بود « روز یکشنبه 9 مهرماه، 28 شوال را تعطیل اعلام» کردند و از «مردم مبارز تهران[خواستند] با تعطیل بازار و مغازهها اعتراض و انزجار خود را ابراز» نمایند.[60] این اقدام روحانیون مورد استقبال گسترده مردم قرار گرفت. به طوری که باعث شد تا در 11 مهر 1357 آیتالله امام کاشانی به همراه روحانیون تهران در اعلامیهای از مردم تشکر کنند در این اعلامیه با اشاره به اینکه «روز یکشنبه بیش از صد شهر در اعتصاب شرکت کردند» آمده است: «... تعطیل بسیار گسترده تهران و شهرهای دیگر ایران به دعوت روحانیت و با همگامی جمعیتهای ملی و همه آگاهان مبارز و مسئول به عنوان اعتراض به محاصره خانه مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی خمینی باردیگر نشان داد که ملت رشید ایران راه خود را در مبارزه و رهبر آن شناخته و انتخاب کرده است. ما این همبستگی عظیم ملت و روحانیت و همکاری و همگامی صمیمانه مبارزان خستگیناپذیر ایران را به همگان تبریک میگوئیم و از بازاریان و پیشهوران، کارگران، کارمندان مؤسسات خصوصی و دولتی و دانشجویان و دانشآموزان همه کسانی که در این اعتصاب پرشکوه فعالانه شرکت کردند، صمیمانه تشکر میکنیم ...» این اعلامیه مردم را به «مبارزه بیامان» تا «پیروزی نهائی و رسیدن به آزادی کامل سیاسی و حکومت حق و عدل اسلامی» دعوت کرده است.[61]
به دنبال سفر امام خمینی به پاریس آیتالله امامی کاشانی به همراه جمعی از روحانیون تهران[62] در 18 مهر 1357 در اعلامیهای «ضمن تقبیح اقدامات دولت عراق و توطئهای که علیه رهبر شیعیان جهان در سطح بینالمللی طرح ریزی شده، مراتب تأسف و ناراحتی خود را از وضعی که برای ایشان به وجود آمده اعلام» کرده بودند.[63]
با نزدیک شدن به چهلم شهدای 17 شهریور، آیتالله امامی کاشانی بار دیگر با سایر همرزمان خود در اعلامیهای روز دوشنبه 24 مهر را تعطیل اعلام کردند در این اعلامیه آمده است: «در این ایام که چهلمین روز شهادت صدها مرد و زن دلیر و مبارز تهران در بامداد خونین جمعه 17 شهریور و سالروز فقدان مرموز موجآفرین مرحوم آیتالله حاج سید مصطفی خمینی طاب ثراه فرزند عالیقدر بزرگ پیشوا و مرجع تقلید آیتالله العظمیخمینی مدّظلّه فرا میرسد، ... در این ایام که رهبر عالیقدر و خستگیناپذیر و استقامت آفرین ما امام خمینی دامظلّه بر اثر فشارهای مرئی و نامرئی استبداد شوم ایران ناچار شدهاند خاک عراق و حوزه هزار ساله نجف را ترک گویند، تا تسلیم خواستهای ضدالهی و ضد مردمیایران و عراق و اربابان آنها نگردند. با تأئید مراجع تقلید به عنوان بزرگداشت آن عزیزان از دسترفته و به عنوان اعتراض به این همه تضییقات ناروا بر رهبرمان و رفتار ضد اسلامی و ضد آزادی و نوکرمآبانه حکومتهای ضد مردمیایران و عراق و کویت، روز دوشنبه 24 مهر مطابق با 13 ذیقعده را تعطیل اعلام میکنیم و بار دیگر پیمان استوار خود را با مبارزه حق طلبانه، با شهیدان مبارزی که روح تابناکشان در انتظار پیگیری ماست و با رهبر مصمم و تسلیم ناپذیر مبارز امام خمینی دام ظلّه تجدید مینمائیم...»[64]
فعالیتهای آیتالله امامی کاشانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
آیتالله امامی کاشانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره در مناصب مختلف اجتماعی و حکومتی منشأ خدمات بودند. ایشان از سوی رهبر کبیر انقلاب به تولیت مدرسهی عالی شهید مطهری منصوب شد: «انقلاب که پیروز شد روز بیست و دوم بهمن، شهید مطهری به من زنگ زد. یادم است، بعد از نماز ظهر، ناهار میخوردم که تلفن زنگ زد. شهید مطهری به من گفت که من در خدمت امام هستم، صحبت درباره مدرسه سپهسالار است، من پیشنهاد کردم که شما را به عنوان تولیت تعیین کنیم... خدمت امام رفتم که حکم من را بنویسند، احمد آقا هم حضور داشتند. امام میخواستند حکم من را بنویسند، گفتند هر چه میخواهی، خودت بنویس من امضا میکنم. احمدآقا گفت اجازه بدهید من بنویسم. من هم گفتم بنویس. احمد آقا به امام گفت چگونه بنویسم؟ امام فرمود: بنویس شما را برای تولیت مدرسه سپهسالار منصوب میکنم. من به امام گفتم: مدرسه عالی سپهسالار تولیت نیست، نائب التولیه است. در وقفنامه تولیت متعلق به شخص اول یعنی شاه است، لذا من باید نائب التولیه باشم و حضرتعالی تولیت باشید. امام فرمود: نه، من تولیت نیستم، خودت هستی. حاج احمد آقا گفت: شما به جای شاه! امام خیلی خندیدند، بعد هم مرقوم فرمودند و ما کار را شروع کردیم.»[65]
در حکم امام خمینی خطاب به آیتالله امامی کاشانی آمده است: «لازم است جنابعالی تا تعیین تکلیف قطعی مدرسه و مسجد سپهسالار جدید، به امور آنجا – به طور کلی – نظارت نمایید و دفاتر آنجا و سایر امور مربوطه به آنجا را تحت نظر بگیرید.»[66]
حضرت امام چهار سال بعد و در ۱۲ دی ۱۳۶۱ حکم دیگری به آیتالله امامی کاشانی داد و وی را به تولیت آن مدرسه و مسجد که نامش به شهید مطهری تغییر یافته بود، منصوب کرد. در این حکم آمده بود: «جنابعالی را به سمت تولیت مدرسه و مسجد شهید مطهری منصوب مینمایم. امیدوارم امور آن مدرسه و مسجد را با دقت تمام تحت نظر گرفته و با کمال جدیت خدمات شایسته خود را بدان مدرسه ادامه دهید.»[67]
همچنین آیتالله امامی کاشانی در ۲۵ بهمن ۱۳۵۹ در نامهای به امام خمینی (ره) نوشت: «بعد از تحیت و سلام. خاطر مبارک مستحضر است که حقیر مسئولیت تبلیغات اسلامی مستقر در مدرسه شهید مطهری را دارم، و کارهایی که انجام شده است خلاصهای تقدیم میشود؛ و نظر به اینکه حوزه علمیه قم هم فعالیت تبلیغاتی داشته و دارد و نیز تبلیغات به خارج از کشور گسترش یافته است، ضرورت داشت شورایی تشکیل شود و کارهایشان هماهنگ و بهتر انجام گردد؛ لذا حجج اسلام آقایان: [احمد] جنتی (عضو شورای نگهبان)، محمدجواد باهنر (عضو شورای انقلاب فرهنگی)، [محمدعلی] شرعی (نماینده جامعه مدرسین قم)، [محمد] عبایی (از دفتر تبلیغات قم)، [غلامحسین] حقانی (رابط بین شورایعالی تبلیغات و شورای هماهنگی)، از همه شاخههای فرهنگی، نهادهای انقلاب قم و مدرسه شهید مطهری دعوت نمودم و شورایی عالی به اضافه حقیر تشکیل گردید تا شورای هماهنگی شاخههای فرهنگی اسلامی را تغذیه نماید. اعضای شورا امیدوارند از رهنمودهای پدرانه رهبر عالیقدر بهرهمند گردند.»[68]
امام خمینی (ره) در پاسخ نوشتند: «شورای مذکور مورد تایید است و حضرات آقایان مذکور را میشناسم و مورد اعتماد هستند. امید است در این امر مهم کوشش نمایند و تبلیغات اسلامی را با همه ابعادش هرچه بهتر و بیشتر گسترش دهند و اشخاصی که برای این امر مهم تعیین میشوند اشخاص ارزشمند مورد اعتماد باشند. توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم.»[69] بدین ترتیب با درخواست آیتالله امامی کاشانی و با موافقت امام خمینی (ره) شورای عالی تبلیغات اسلامی شکل گرفت.
امام خمینی (ره) در ۲۸ خرداد ۱۳۵۹ حکم دیگری نیز به آیتالله امامی کاشانی دادند و وی را به سمت نمایندگی ولی فقیه در شهربانی منصوب کردند. در این حکم آمده بود: «جنابعالی به نمایندگی از طرف اینجانب در شهربانی منصوب میشوید تا با همکاری حضرات آقایان نمایندگان اینجانب در ارتش و ژاندارمری و سپاه پاسداران و هیاتی از اعضای مسلمان متعهد و مسئول نیروهای انتظامی که مورد قبول اکثریت آقایان محترم باشند، سازمانی جهت بررسی امور نیروهای مسلح تشکیل دهید. این سازمان موظف است آنچه را که در ارتش و شهربانی و ژاندارمری و سپاه پاسداران میگذرد، به بهترین وجه و با کمال دقت بررسی نموده و گزارشات هفتگی را برای اینجانب ارسال دارد. افراد قوای انتظامی موظفند با کوشش و جدیت با آقایان همکاری نمایند.»[70]
مسئولیت دیگری که از سوی امام خمینی (ره) به آیتالله امامی کاشانی واگذار شد، عضویت وی که آن زمان رئیس دیوان عدالت اداری بود، در ستاد پیگیری فرمان هشت مادهای بود. رهبر کبیر انقلاب در روز ۴ دی ۱۳۶۱ در حکمی عنوان فرمود: «حضرات آقایان حجج اسلام آقایان موسوی اردبیلی رئیس دیوانعالی کشور، میرحسین موسوی نخست وزیر، امامی کاشانی رئیس دیوان عدالت اداری، محقق رئیس بازرسی کل کشور، ناطق نوری وزیر کشور و آقازاده وزیر مشاور با اکثریت آرا حق دارند متخلف یا متخلفین را پس از تشخیص عزل نمایند.»[71]
عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی آخرین مسئولیتی بود که آیتالله امامی کاشانی از امام خمینی (ره) دریافت کرد. امام خمینی (ره) در ۴ اردیبهشت ۱۳۶۸ در نامهای به آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت دستور به بازنگری قانون اساسی دادند و چندین نفر از جمله آیتالله امامی کاشانی را به عضویت در شورای بازنگری برگزیدند.[72]
عضویت ۱۶ ساله در شورای نگهبان
مهمترین حکمی که آیتالله امامی کاشانی از امام خمینی (ره) دریافت کرد، عضویت در شورای نگهبان بود. امام در روز ۱۱ تیر ۱۳۶۲ که مصادف با بیستمین روز از ماه مبارک رمضان بود، در حکمی خطاب به وی عنوان فرمود: «طبق اصل نود و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی که به منظور پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی از نظر عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با آنها شورایی تشکیل میشود و انتخاب اعضای فقهای آن شورا بر طبق شرایط تعیینشده به عهده اینجانب میباشد، بدین وسیله جنابعالی را به عنوان یکی از شش فقیه به عضویت شورای نگهبان منصوب مینمایم. از خدای تعالی موفقیت هرچه بیشتر شما را خواستارم.»[73] بدین ترتیب وی در آن روز همراه با آیتالله محمد محمدی گیلانی و آیتالله محمد مؤمن به عضویت شورای نگهبان درآمد.
آیتالله امامی کاشانی علاوه بر عضویت در شورای نگهبان، در دورههایی همچون برگزاری انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی، رئیس هیات مرکزی نظارت بر انتخابات نیز بود. در آن دوره بحثها و گفتگوهایی درباره نظارت استصوابی به وجود آمد که آیتالله امامی کاشانی در پاسخ به نامههای اعتراضی وزیر کشور نوشت: «در ماده ۳ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی تصریح شده است نظارت بر انتخابات مجلس برعهده شورای نگهبان میباشد. این نظارت عام و در تمام مراحل و در کلیهی امور مربوط به انتخابات جاری است.» [74]
همچنین اقدام مهمی که آیتالله امامی کاشانی در زمان عضویت در شورای نگهبان انجام داد، اهتمام به سخنگویی در این نهاد حقوقی و قانونی بود. در انتخابات هیات رئیسه شورای نگهبان در ۲۶ تیر ۱۳۷۱، آیتالله امامی کاشانی به عنوان سخنگوی شورای نگهبان معرفی شد.
آیتالله امامی کاشانی به مدت ۱۶ سال و در سه دوره عضو شورای نگهبان بود. وی سرانجام در تابستان ۱۳۷۸ به همراه آیتالله ابوالقاسم خزعلی از عضویت در شورای نگهبان استعفا داد به دنبال آن حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی، طی حکمی آیتالله سید حسن طاهری خرم آبادی و آیتالله رضا استادی را به عنوان دو عضو جدید شورای نگهبان، معرفی فرمودند.
مقام معظم رهبری در حکم انتصاب آیتالله طاهری خرمآبادی و آیتالله استادی عنوان فرمود: «از آنجا که حضرات آیات آقای حاج شیخ ابوالقاسم خزعلی و آقای حاج شیخ محمد امامی کاشانی پس از چند دورهی با برکت عضویت در شورای محترم نگهبان، اکنون از عضویت آن شورای محترم کنارهگیری کردهاند، اینجانب با تجلیل و تقدیر از ایشان و خدمات دوران بیستسالهی این مأموریت، شما آقایان را به عضویت در شورای نگهبان که مرکز صیانت از احکام مقدس اسلام و قانون اساسی در قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی است، منصوب میکنم.»[75]
نمایندگی مردم در مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری
آیتالله امامی کاشانی علاوه بر اینکه از سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۹۷ امام جمعه موقت تهران بود و با حکم رهبر معظم انقلاب از اعضای حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام طی چندین سال بود، در مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری نیز در دورههایی حضور داشت و از اعضای هیات مؤسس دانشگاه امام صادق (ع) و شکلدهنده انجمن اسلامی دانشآموزان بود.
معظمله در انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی با آرای مردم کاشان وارد این مجلس شد، اما دو سال بعد و در سال ۱۳۶۱ به دلیل ریاست بر دیوان عدالت اداری استعفا داد و از این مجلس خارج شد.
وی همچنین از سال ۱۳۶۲ با رأی مردم استان تهران به عضویت مجلس خبرگان رهبری درآمد و این انتخاب در دورههای بعد و در سالهای ۱۳۶۹، ۱۳۷۷، ۱۳۸۵ و ۱۳۹۵ تکرار شد. آیت الله امامی کاشانی برای انتخابات ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری نیز ثبتنام کرد، اما پس از اعلام تاییدصلاحیتها به دلیل وضعیت جسمانی انصراف داد.[76]
رحلت
سرانجام آیتالله محمد امامی کاشانی پس از عمری مجاهدت و مبارزه در ۱۲ اسفندماه ۱۴۰۲ در سن ۹۲ سالگی به علت ایست قلبی در تهران دار فانی را وداع گفت.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح روز دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ با حضور در کنار پیکر وی، و قرائت فاتحه، بر پیکر آن عالم بزرگوار نماز اقامه کردند.
مراسم تشییع پیکر آیتالله محمد امامی کاشانی دوشنبه در تهران از مدرسه عالی شهید مطهری که وی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تولیت آن را برعهده داشت، تشییع شد و سپس برای خاکسپاری به مشهد مقدس منتقل شد.
در مشهد پیکر معظمله روز سهشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ با حضور اقشار مختلف مردم از مهدیه مشهد مقدس تا حرم مطهر امام رضا (ع) تشییع شد. نماز بر پیکر آیتالله امامی کاشانی در صحن کوثر حرم امام رضا(ع) توسط آیتالله سیدجعفر سیدان استاد سطوح عالی حوزه علمیه مشهد اقامه شد. پیکر این عالم متقی سپس در دارالزهد حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.
در پی درگذشت آیتالله کاشانی، رهبر معظم انقلاب، رییس جمهور و برخی دیگر از شخصیتها و مقامات کشور، پیام تسلیت صادر کردند.
در پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی آمده است: «این عالم متقی و خدوم در طول سالهای متمادی، چه پیش از پیروزی انقلاب در مجموعهی روحانیت مبارز و چه پس از آن در جایگاههای حساس مانند شورای نگهبان، مجلس خبرگان، امامت جمعهی تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، مدرسه شهید مطهری منشاء خدمت به کشور و نظام جمهوری اسلامی بودهاند، و امید است این همه در نامهی حسنات ایشان مقبول درگاه الهی باشد.»[77]
پینوشتها:
[1] . در کتاب حیات نیکان (29)، در مورد اجداد آیتالله امامی کاشانی اینگونه میخوانیم: «محمد رفت کنار پدر نشست و درباره اصل و نسب خودش پرسید. پدر با اشتیاق گفت: »بنشین پسرم تا برایت بگویم». و شروع کرد به حرف زدن از گذشته:
اولین جد ما که به کاشان آمد، مرحوم شیخ منصور بوده. ایشان سالها پیش در لبنان زندگی میکرد. بعد تصمیم میگیرد با دوستانش به ایران بیایند. شیخ منصور با میرالدین و زینالدین آمدند کاشان و اینجا را برای زندگی انتخاب کردند. شیخ منصور، عالمی به تمام معنا بود و وضع مالی خوبی هم داشت. محمد که با شوق دل داده بود به حرفهای پدر. او حالا دوازده ساله شده بود و ذهنش پر از سوال. پدر هم از علاقه محمد به یادگیری لذت میبرد. محمد پرسید: «این ماجرا مال چند سال پیش است؟»
پدر گفت: «برمی گردد به ششصد سال پیش. شیخ منصور پس از مدتی که در کاشان بود، توانست اعتماد مردم را جلب کند. امام جمعه کاشان شد، چون فتوای ایشان این بوده که نماز جمعه در عصر غیبت واجب است. همین مسجد قدیمی میرعماد را ایشان ساخته و در آن جا نماز جمعه و جماعت به پا میکرد. بعد از او شیخ عبدالفتور بود تا این که رسید به من، میرزا ابوتراب که پدر توام. این را هم بگویم که شجره نامه ما به عبدالله بن جندب میرسد. عبدالله بن جندب، از اصحاب موسی بن جعفر علیهالسلام و امام رضا علیهالسلام و از صلحا بود.» باباجانی، علی، حیات نیکان (29)؛ آیتالله محمد امامی کاشانی، قم: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، مرکز پژوهش های اسلامی، 1391، ص 9-10.
[2] . علی باقری، خاطرات پانزده خرداد؛ قم(دفتر اول)، ویراست دوم، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1388، ص 41. فرهنگنامه رجال روحانی،
[3] . «طرحی از یک زندگی انقلابی و تبلیغی» در گفتوشنود با آیتالله محمد امامی کاشانی، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر.
[4] . حیات نیکان (29)، پیشین، ص 11.
[5]. فرهنگنامه رجال روحانی عصر امام خمینی(ره)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389، ص 51.
[7]. فرهنگنامه رجال روحانی، پیشین، 51.
[8] . خاطرات آیتالله امامی کاشانی، پرتال امامی خمینی، کد مطلب: ۱۹۱۰۸۱.
[9]. فرهنگنامه رجال روحانی، همان.
[10] . وی در این مورد میگوید: «بنده وقتی که به قم آمدم، حضرت امام دور دوم درس اصول را شروع کرده بودند. در دوره اول اصول امام، شهید مطهری و دوستان ایشان حضور داشتند و من جزء دور دوم بودم. من رفتم ببینم که درس ایشان چگونه است. البته غیر از امام، در درسهای بزرگان دیگر شرکت کردم اما درس ایشان را بهتر از همه پسندیدم. مزیّت مهم درس امام این بود که ایشان بحث را خوب میپختند و بیانشان نافذ و جذّاب بود. به گونهای که با بزرگان مختلف بحث میکردم میدیدم که آنها با قوت علمی که دارند نمیتوانند آن مبنایی که من در درس امام انتخاب کردم را از دست من بگیرند؛ چون حضرت امام درس را خوب تبیین میکردند و واقعاً خوب میپختند. مسئله دیگر درس امام، اخلاق بود. قبل از اینکه من به قم مشرف شوم، حضرت امام درس اخلاق می گفتند. درس اخلاق ایشان هم جاذبه داشت؛ فضلا میگفتند که ما در درس اخلاق امام میرفتیم و اثرات آن را تا هفته بعد در وجود خود حس میکردیم. درس اخلاق ایشان خیلی جاذبه داشت، اما وقتی که من به قم رفتم درس اخلاق ایشان تعطیل شده بود.» خاطرات آیتالله امامی کاشانی، پرتال امامی خمینی، کد مطلب: ۱۹۱۰۸۱.
[11]. فرهنگنامه رجال روحانی، همان.
[12] . حیات نیکان (29)، پیشین، ص 29.
[13] . خاطرات آیتالله امامی کاشانی، پرتال امام خمینی، پیشین.
[14] . آیتاللّه حاج شیخ زینالعابدین سرخهاى
[15] . خاطرات آیتالله امامی کاشانی، پرتال امام خمینی، پیشین.
[16] . گزارشی از زندگی آیتالله امامی کاشانی، پایگاه اطلاعرسانی شورای نگهبان.
[17] . محمدباقر باقری کنی.
[18] . خاطرات آیتالله امامی کاشانی، پرتال امامی خمینی، کد مطلب: ۱۹۱۰۸۱.
[19] . حاج سید محمد مهدی لالهزاری در سال 1324 ق./ 1284 ش در تهران متولد شد. دروس سطح را نزد شیخ مهدی نوری و میرزا طاهرتنکابنی خواند و پس از چندی به نجف اشرف مهاجرت نمود و فقه و اصول را از مرحومم آیتالله میرزا ابوالحسن مشکینی، شش سال از درس اصول میرزای نایینی و نیز به مدت دوازده سال از دروس آیات عظام: سید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاءالدین عراقی و حاج شیخ کاظم شیرازی استفاده نمود. وی در سال 1360 ق./ 1319ش به ایران مراجعت نمود و در تهران رحل اقامت افکند و به خدمات دینی مشغول شد؛ تا اینکه بعد از مسافرت دیگر به نجف اشرف، که دو سال به طول انجامید، دوباره به ایران بازگشت و مجاورت حضرت عبدالعظیم(ع) را در شهر ری بر سکونت در تهران ترجیح داد و به انجام وظایف دینی و روحی پرداخت. او آثار ماندگاری از خود به جا گذارد و مساجد بسیاری در تهران و ری بنا و یا تعمیر نمود؛ مانند مسجد لاله زار، مسجد قائم(عج)، مسجد سلمان، مسجد ابوذر و مسجد خاتم النبیین(ص) و چندین مسجد دیگر. وی در شهر ری در منزل شخصی خود درس خارج فقه تدریس مینمود و در مسجد خاتم النبیین(ص) به سخنرانی میپرداخت و بیاناتش جذّاب و شیرین، و مواعظش بسیار مؤثر و نافذ بود. از جمله آثار علمی ایشان، تقریرات دروس چند تن از استادانش است. ایشان پیش از انقلاب به امور سیاسی توجه داشت و اعلامیهای در پیروی از مراجع و امام در مبارزه نوشت. ایشان در اول جمادی الثانی 1402ق (۱۳۶۱ش) وفات یافت و در شهرری در مسجد خاتم النبیین(ص) که خود ایشان ساخته بود، به خاک سپرده شد. ر.ک: اختران فروزان ری و تهران، مکتبهالزهراء، محمد شریف رازی، ص 292 - 294؛ گنجینه دانشمندان، کتابفروشی اسلامیه، 1353ش. ج 4، ص 640 – 641.
[20] . خاطرات آیتالله امامی کاشانی، پرتال امامی خمینی، کد مطلب: ۱۹۱۰۸۱.
[21] . مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین مدرسهای قدیمی بههمراه یک مسجد متعلق به دوره قاجار که در محله پاچنار و بازار تهران قرار دارد. این مسجد و مدرسه را شیخ عبدالحسین تهرانی مشهور به شیخ العراقین از عالمان و مجتهدان تهران در سال ۱۲۷۰ق / 1232 ش ساخت. شیخ العراقین که وصی امیرکبیر بود بنا به وصیت او، از ثلث اموالش، مدرسه و مسجدی ساخت و قصد داشت آن را امیرکبیر نام بگذارد که با مخالفت شاهان قاجار، بهنام سازنده آن شیخ عبدالحسین شهرت یافت. مدرسه علمیه در دوره رضاخان، محل حضور و خوابگاه دانشجویان شد، اما در دهه ۱۳۴۰ش با آغاز امامت جماعت آیتالله سید هادی خسروشاهی در مسجد، وی مدیریت مدرسه را در دست گرفت و در اختیار طلاب قرار داد.
[22] . خاطرات آیتالله امامی کاشانی، پرتال امامی خمینی، کد مطلب: ۱۹۱۰۸۱.
[23] . فرهنگنامه رجال روحانی، پیشین، ص 52.
[24] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - کتاب 14، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 13.
[25] . آیتالله شیخ شهابالدین اشراقی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 241.
[26] . شهید محمدعلی رجایی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 194.
[27] . پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک - جلد دوم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 142.
[28] . استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 385.
[29] . علماء: شهید مرتضی مطهری، دکتر جواد مناقبی، ناصر مکارم شیرازی، ابوالقاسم خزعلی و شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد دیگر وعاظ بودند.
[30] . آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک - کتاب اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 533.
[31] . در پانزده خرداد 1354، مراسم بزرگداشت شهدای پانزده خرداد 1342 که همه ساله از سوی طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه برگزار می گردید، برپا شد و به تظاهرات علیه رژیم مبدل گشت.
[32] . شهید حجتالاسلام فضلالله مهدیزاده محلاتی به روایت اسناد ساواک - کتاب دوم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 385.
[33] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، کتاب 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 179.
[34] . فرهنگنامه رجال روحانی، پیشین، ص 52.
[35] . پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جلیلی تهران به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 376.
[36] . آیتالله حاج سید محمد صادق لواسانی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 245.
[37] . آیتالله العظمی حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 267.
[38] . شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 666.
[39] . استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 528.
[40] . آیتالله حاج سید محمد صادق لواسانی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 493.
[41] . آیتالله العظمی مرحوم سیدمحسن حکیم: یکی از فقها و مراجع نامدار شیعه در سال 1306ﻫ .ق/ 1268ش در خاندان علم و تقوا در بیت جلیل در لبنان متولد شد. پدرش علامه سید مهدی حکیم و مادرش نواده آیتالله آقا شیخ عبدالنبی کاظمی، صاحب کتاب «تکملهالرجال» میباشد. خاندان حکیم یکی از خاندانهای اصیل عرب در عراق میباشد که شخصیتهای علمی و اجتماعی بزرگی از آن برخاستهاند. آیتالله حکیم از محضر علمای بزرگی چون حاج سیدمحمد کاظم یزدی، حاج شیخ محمدکاظم خراسانی، میرزای نائینی، آقا ضیاءالدین عراقی، شیخالشریعه اصفهانی و برخی دیگر تلمذ نموده است. مرحوم آیتالله حکیم بعد از رحلت آیتاللهالعظمی بروجردی، مرجعیت عامه شیعه را به دست گرفت و در تنظیم امور اداری حوزههای علمی و تأسیس مدارس و تربیت مبلغین، سعی و کوشش بلیغ مبذول داشت و در غنا بخشیدن به فرهنگ اسلامی شاگردانی را تربیت نمود.
[42] . این موضوع پس از درگذشت آیتالله العظمی سید حسین بروجردی در فروردین ۱۳۴۰ نیز مطرح شده بود که در آن زمان محمدرضا پهلوی با این انگیزه که اگر مرجعیت از قم به عراق انتقال یابد مانعی بر سر راه برنامههای خود نخواهد داشت، به آیتالله العظمی سید محسن حکیم در نجف تسلیت گفت که در عرف آن روزگار به معنای خواست رژیم در تعیین مرجع بعدی در نجف بود.
[43] . ر.ک؛ گسترش مرجعیت امام خمینی پس از درگذشت آیتالله سید حسین بروجردی و آیتالله سید محسن حکیم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[44] . پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد دوم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 248.
[45] . همان، صفحه 250.
[46] . آیتالله حاج سید محمد صادق لواسانی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 243.
[47] . آیتالله العظمی سید محمود شاهرودی در سال 1301 ق در روستای آقا عبداللّه شاهرود دیده به جهان گشود. پس از طی مدارجی از تحصیلات خود در شهر بسطام به نجف رفت و از محضر مرحوم آخوند خراسانی و محقق نائینی بهره گرفت، نسب او به زیدبن علی بن الحسین(ع) میرسد. وی بعد از فوت مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی تا هنگام فوت، مرجعیت بخشی از اهل تقلید ایران و عراق را به خود اختصاص داده بود. تا اینکه در 28 ماه شعبان سال 1394 (شهریور ماه 1353) در سن 93 سالگی بر اثر بدرفتاری رژیم عراق، دارفانی را وداع گفت.
[48] . آیتالله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک - جلد سوم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 612. همچنین ر.ک، حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 383.
[49] . آیتالله سید محمد هادی میلانی در تاریخ 17 خرداد 1354 برابر با 29 رجب 1395 در سن 83 سالگی درگذشت.
[50] . شهید حجتالاسلام فضلالله مهدیزاده محلاتی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 388.
[51] . در 17 دیماه 1356 مقالهای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به نام «احمد رشیدی مطلق» در روزنامه اطلاعات درج و در سراسر کشور منتشر شد. در مقاله یاد شده به روحانیت، به ویژه امام خمینی(ره) به گونهای کینهتوزانه و بیمارگونه حمله شده و روحانیت را استعمارگر و آنها را با کشور استعمارگر شوروی سابق یکی دانسته بود. توهین روزنامه اطلاعات موج وسعیی از اعتراضات مردمی در استانهای مختلف را در پی داشت که مهمترین آن در 19 دی در قم رخ داد. ر.ک؛ مروری بر تحریم عید نوروز سال 57 و برگزاری اربعین شهدای تبریز، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[52] . دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج 8 و 7، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص41-42.
[53] . شهید حجتالاسلام مهدی شاه آبادی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 304. امضاءکنندگان این اعلامیه عبارتند از: نجمالدین اعتماد زاده ـ نظامالدین الهی قمشهای ـ محمد امامی کاشانی ـ سید مهدی امام جمارانی ـ محیالدین انواری ـ حسین انصاریان ـ محمدجواد باهنر ـ سید محمد بهشتی ـ علیاصغر جعفری ـ اکبر حمیدزاده ـ سید احمد حسینی همدانی ـ اسدالله خادمی ـ محمد حسین دانش آشتیانی ـ سید حسین درچهای و... .
[54] . سایر امضاکنندگان عبارت بودند از: شیخ اسمعیل ابراهیم نژاد ـ نجمالدین اعتماد زاده ـ نظامالدین الهی قمشهای ـ سید مهدی امام جمارانی ـ انتشاری نجف آبادی ـ مرتضی انصاری خراسانی ـ حسین انصاریان ـ سید علی انگجی ـ محیالدین انواری ـ عیسی اهری ـ سید عبدالمجید ایروانی ـ محمد جواد باهنر و....
[55] . شهید آیتالله دکتر محمد مفتح به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 395.
[56] . ساعت حدود 21:30 بیست و هشتم مرداد 1357 هم زمان با شب پانزدهم رمضان سالگرد تولد امام حسن(ع) در حالی که صدها نفر در سینما رکس آبادان مشغول تماشای فیلم گوزنها بودند سینما دچار حریق شد و از آن میان، 377 نفر در آتش سوختند و به شهادت رسیدند. این واقعه یکی از جنایتهای رژیم پهلوی بود که تاکنون بسیاری از ابعاد آن پوشیده مانده است. بنگرید: شاه خائن و فاجعه سینما رکس آبادان؛ آتش سوزی نفرت انگیز سینما رکس آبادان در 28 مرداد 1357؛ اظهارات سرهنگ علیقلی راسته در مورد آتش سوزی سینما رکس آبادان؛ سینما رکس آبادان، ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[57] . اسناد انقلاب اسلامی،جلد سوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 371-368.
[58] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - کتاب 14، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 13.
[59] . دوانی، پیشین، 181ـ182.
[60] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گلستان- کتاب 4، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 224.
[61] . همان، صفحه 314.
[62] . امضاءکنندگان این اعلامیه عبارتند از: محمدی اراکی ـ عبدالمجید ایروانی ـ حسین انصاریان ـ محی الدین انواری ـسیدمهدی امام جمارانی ـ سیدعلی انگجی ـ عیسی اهری ـ محمدجواد باهنر ـ عبدالکریم بخشایشی ـ سیدمحمد بهشتی ـ علی اصغر جعفری اصفهانی و... .
[63] . آیتالله محمدباقر محیالدین انواری به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز اسناد بررسی تاریخی، صفحه 298.
[64] . دوانی، پیشین، 383.
[65] . خاطرات آیتالله امامی کاشانی، پرتال امامی خمینی، کد مطلب: ۱۹۱۰۸۱.
[66] . صحیفه امام خمینی، ج 6، ص 186.
[67] . همان، ج 17، ص 213.
[68] . همان، ج 14، ص 110.
[69] . همان.
[70] . همان، ج 12، صفحه 451.
[71] . همان، ج ۱۷، صفحه ۱۷۲.
[72] . همان، ج 21، ص: 363.
[73] . همان، ج 17، ص 512.
[74] . گزارشی از زندگی آیتالله امامی کاشانی، پایگاه اطلاعرسانی شورای نگهبان، همان.
[75] . انتصاب اعضای جدید شورای نگهبان، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی)، 12 مرداد 78.
[76] . گزارشی از زندگی آیتالله امامی کاشانی، پایگاه اطلاعرسانی شورای نگهبان، همان.
[77] . پیام تسلبت رهبر معظم انقلاب در پی رحلت آیتالله امامی کاشانی، 13 / 12 / 1402.
اعلامیه جمعی از روحانیون تهران از مردم در جریان انقلاب
اعلامیه جمعی از روحانیون تهران به عنوان اعتراض به محاصره منزل امام خمینی
تبلیغ مرجعیت امام خمینی توسط آیتالله امامی کاشانی
صورت اسامی روحانیون ممنوع الخروج، ص 1
صورت اسامی روحانیون ممنوع الخروج، ص 2
صورت اسامی روحانیون ممنوع الخروج، ص 3
گزارش ساواک از پخش نوار سخنرانی امام خمینی برای عدهای از روحانیون
گزارش ساواک از تبلیغ مرجعیت امام خمینی توسط آیتالله امامی کاشانی
گزارش ساواک از جلسه هفتگی عده ای از روحانیون در سال 51 با حضور آیتالله امامی کاشانی
گزارش ساواک از دعوت تلویزیون ملی از آیتالله امامی کاشانی، ص 1
گزارش ساواک از دعوت تلویزیون ملی از آیتالله امامی کاشانی، ص 2
گزارش ساواک از سخنرانی آیتالله محمد امامی کاشانی در مسجد جامع در سال 1349
گزارش ساواک از سخنرانی آیتالله محمد امامی کاشانی در مسجد جلیلی در 24 تیر 1352، ص 1
گزارش ساواک از سخنرانی آیتالله محمد امامی کاشانی در مسجد جلیلی در 24 تیر 1352، ص 2
گزارش ساواک از محرکین واقعه قم در خرداد 54
گزارش شهربانی سیرجان از سخنرانی آیتالله امامی کاشانی
آیتالله محمد امامی کاشانی در دوره طلبگی در قم
زندهیاد آیتالله محمد امامی کاشانی و رؤسای کمیتههای انقلاب اسلامیِ شهر تهران در حاشیه دیدار با امام خمینی (قم؛ سال 1358)
زندهیاد آیتالله محمد امامی کاشانی و رؤسای کمیتههای انقلاب اسلامیِ شهر تهران در دیدار با امام خمینی (قم؛ سال 1358)
زندهیاد آیتالله محمد امامی کاشانی در حلقه عدهای از جوانان (دهه 1360)
سمینار هیات نظارت بر انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۶۶ با حضور آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت برگزار شد
سمینار هیئت نظارت بر انتخابات مجلس شورای اسلامی - ۱۳۶۶
اعضای شورای نگهبان شش روز پس از انتخاب آیتالله خامنهای به عنوان رهبر جدید انقلاب اسلامی -۲۲ خرداد ۱۳۶۸- با وی دیدار کردند.
آیتالله محمد امامی کاشانی در جلسه جامعه روحانیت مبارز تهران (دهه 1380)
اعضای شورای نگهبان، نشسته از راست (فقها): حضرات آیات محمد محمدی گیلانی، محمد مؤمن، لطفالله صافی گلپایگانی، ابوالقاسم خزعلی، احمد جنتی و محمد امامی کاشانی
آیتالله امامی کاشانی در کنار رهبر انقلاب
زندهیاد آیتالله محمد امامی کاشانی در مراسم تشییع پیکر زندهیاد حبیبالله عسگراولادی (مدرسه عالی شهید مطهری؛ آبان 1392)
اقامه نماز بر پیکر آیتالله امامی کاشانی توسط رهبر معظم انقلاب
تشییع پیکر آیتالله امامی کاشانی