معرفی برخی از افراد وابسته به بیگانگان در دولت مهندس مهدی بازرگان؛ مطالعه موردی: ناصر میناچی
22 ارديبهشت 1403
مقدمه
اعضای نهضت آزادی بعد از کنار رفتن دولت موقت مهندس مهدی بازرگان با کتمان حقایق مستند و مستدل درباره خود، و با تحریف، دروغگویی و قلب واقعیات، چنین وانمود میکنند که بر اثر توطئه، مظلوم واقع شدند و اعضای هیات دولت و معاونین و سایر همکاران و مدیران سطح بالای آن دولت، هیچگونه رایطه و وابستگی به دشمنان این ملت، بالاخص آمریکای جنایتکار نداشتند! در حالی که این طیف اصولاً تمکین و تسلیم در برابر دشمنی مانند آمریکای جنایتکار را افتخاری برای خود میدانستد و به هیچوجه این تمکین و تسلیم را منافی عزت، کرامت، آزادگی و حیثیت اسلامی و ملی نمیدانستند!... و با این ادعاهای نادرست سعی دارند ضمن تبرئه خویش، ذهن مردم و بالاخص جوانان را مشوب و منحرف سازند. پیش از این در باره نهضت آزادی، رحمتالله مقدم مراغهای و حسن نزیه سخن گفته شد. یکی از این افراد ناصر میناچیمقدم وزیر تبلیغات و جهانگردی(اطلاعات و جهانگردی سابق)، دولت موقت مهندس مهدی بازرگان است.
گذری بر فعالیتهای سیاسی ناصر میناچی
ناصر میناچیمقدم فرزند باقر و نرجس، در سال ۱۳۱۰ در تهران متولد شد.[1] او لیسانس قضایی خود را از دانشکده حقوق دانشگاه تهران گرفت و پس از آن دوره کلاس دو ساله دکترای اقتصاد خود را در دانشگاه تهران به پایان رسانید و وکیل دادگستری شد.[2]
میناچی تمایلات ملیگرایانه داشت و در دوره ملی کردن صنعت نفت در سالهای 1330 تا 32، طرفدار دکتر محمد مصدق و جبهه ملی بود. با این وجود، او در سنین نوجوانی و بخشی از جوانی در امور سیاسی فعالیت گزارش شدهای نداشت. اغلب فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ناصر میناچی در دوران مبارزات نهضت اسلامی، پیرامون موضوع حسینیه ارشاد[3] بود. ساواک در چند فقره که در ارتباط با موضوع حسینیه ارشاد است، خواستار بررسی و تحقیق درباره پیشینه میناچی شده است. در یکی از این گزارشها آمده است: «خواهشمند است دستور فرمایید ضمن انعکاس خلاصه از سوابق موجود از مشارالیه، به نحو غیرمحسوس پیرامون چگونگی و نحوه فعالیت گذشته و فعلی وی به نفع روحانیون مخالف و سایر دستجات افراطی مذهبی تحقیق و نتیجه را با تعیین هدف و انگیزه وی از شرکت در حسینیه ارشاد به این اداره کل اعلام دارند.»[4] ساواک در گزارش دیگری، انگیزه میناچی از فعالیت در حسینیه ارشاد را «دور از هرگونه نظریات سیاسی» و معطوف به علایق مذهبی عنوان کرده است.[5] در ادامه همین گزارش تصریح شده: «[میناچی] مسئولیت هرگونه فعالیت یا سخنرانیهای خارج از موضوعات مذهبی را شخصاً در مقابل ساواک به عهده گرفته و خود را مطیع نظریات دستگاه میداند. ضمناً نامبرده فاقد سابقه فعالیت مضره بایگانی شده میباشد.»[6]
هنگامی که در 26 آبان 1351، شعارهای ضد سلطنتی دانشجویان در حسینیه ارشاد به دخالت پلیس ختم شد، ساواک آیتالله مطهری و محمد همایون[7] را بازداشت کرد. اگر چه «دکتر میناچی مقدم ... وضع را پیشبینی کرده، قبلاً به شمال سفر کرده بود.» اما چند روز بعد، ساواک او را هم احضار کرد و همان روز دستور مرخصی وی را داد.[8] ساواک در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و طی گزارشی به تاریخ 9 آبان 1357 درباره حسینیه ارشاد، از ناصر میناچی نام برده و وی را «فاقد سابقه مضره» عنوان میکند.[9]
ظاهراً میناچی که عضو نهضت آزادی[10] بود، همانند هممسلکان خود، دیدگاهی معتدل درباره مواجهه با دستگاه پهلوی داشت. شعار آنها این بود: «شاه باید سلطنت کند، نه حکومت.» از این رو، میناچی با رویکرد محتاطانه در برابر رژیم شاه موضعگیری میکرد و به همین جهت، به جز چند مورد بازداشت کوتاهمدت، سابقه بازداشت و زندان در پیشینه وی دیده نمیشود. او حتی از دیگر همفکرانش نیز محتاطتر بود؛ چرا که برخی از اعضای نهضت آزادی همچون مهندس مهدی بازرگان، سابقه زندان و بازداشت را در کارنامه خود داشتند. جالب اینکه میناچی در جریان بازداشتی که مربوط به سال 1353 و پیرامون مسائل مرتبط با حسینیه ارشاد بود نیز از مواضع خود کوتاه آمد و به تصریح گزارشگر ساواک: «ناصر میناچی مقدم به اندازه کافی متنبه شده و آماده همهگونه همکاری است.»[11] در انتهای همین سند با امضای پرویز ثابتی آمده است: «در مورد میناچی مقدم اگر رفع سوءظن شده آزاد گردد.»[12]
میناچی بهواسطه ارتباط با سید کاظم شریعتمداری، در دوره اوج نهضت اسلامی خواستار تعدیل فرایند مبارزه و کند کردن ضربآهنگ آن بود. بهروایت دکتر سید صادق طباطبایی، میناچی چند بار در پاریس به همراه گروهی دیگر از همفکرانش به دیدار امام خمینی رفت. در یکی از این دیدارها، میناچی خطاب به امام گفته بود: «مردم هر روز کشته میدهند.» او قصد داشت با طرح این بحث، نظر امام را درباره فرایند مبارزه با رژیم تعدیل دهد. امام در پاسخ گفته بودند: «در جنگ صفین بیش از این کشته شدند. اگر شاه موفق شود اوضاع را آرام کند، آنچنان دماری از روز و روزگار شما و مردم در خواهد آورد که قابل تصور نیست.»[13] یک بار دیگر نیز با همین نیت میناچی و چند نفر دیگر از همفکرانش به دیدار امام رفتند و «نگرانیهایشان را از روند مقطعی مبارزه مطرح کرده و گفته بودند: بازار دچار مشکلاتی شده و اعتصابات به روند اقتصاد و بازرگانی خیلی ضربه زده است... و از امام خواسته بودند اجازه دهند یک مقداری آرامش برقرار شود.»[14] میناچی پس از بازگشت به ایران، سفارت آمریکا را از جزئیات دیدارهایش با امام مطلع کرد. در اسناد لانه جاسوسی در این باره آمده است: «توضیح میناچی در مورد مذاکرات بین خمینی و مهدی بازرگان از نهضت آزادی و خودش از اهمیت مساوی برخوردار بود. میناچی گفت خمینی یک موضع سخت و محکم را حفظ میکند. او (میناچی) از این موضوع با ناامیدی آشکار مشخصی صحبت میکرد. خمینی روی سه موضوع اصرار میورزد: 1ـ شاه باید کنارهگیری کند و کشور را ترک کند. 2ـ سلسلههای سلطنتی باید منفصل گردد. 3ـ رژیم باید یک جمهوری باشد که رئیس مملکت همیشه انتخاب شود.»[15]
برداشت مأمور سفارت آمریکا از سفر میناچی و برخی اعضای نهضت آزادی به پاریس و دیدار با امام خمینی جالب توجه است. در گزارش کاردار سفارت آمریکا، انگیزه سفر میناچی به پاریس چنین ذکر شده است: «... رهبران جبهه ملی، [کریم] سنجابی، [مهدی] بازرگان و [ناصر] میناچی به پاریس سفر کردند تا خمینی را ترغیب کنند همکاری با شاه برای استقرار حکومتی به رهبری جناح مخالف در چارچوب قانون اساسی را تجویز کند.»[16]
در آذر سال 1356، نام ناصر میناچی در میان مؤسسین و فعالین جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر[17] دیده شد. این جمعیت در واکنش به خفقان حاکم بر کشور و زیرنظر مهندس مهدی بازرگان متولد شد اما رویکردی «معتدل» و «مسالمتآمیز» داشت. در اولین مصاحبه مطبوعاتی مسئولین کمیته در 22 دی 56 اعلام شد: «روش ما مبتنی بر یک رشته فعالیتهای معتدل و قانونی در چارچوب قانون اساسی ایران و اعلامیه جهانی حقوق بشر خواهد بود.» در نامه این جمعیت به جمشید آموزگار نخستوزیر وقت نیز تأکید شده بود: «هیچگونه اقدامی جز از طریق قانون آن هم با رفتاری کاملاً مسالمتآمیز از ناحیه این جمعیت صورت نخواهد گرفت.»[18] جمعیت مزبور با فعالیتهای خود ضمن ارتباط با مجامع بینالمللی حقوق بشر و صلیب سرخ و اطلاعاتی که از وضع زندانها و زندانیان سیاسی ایران برای آن نهادها ارسال میکرد، کوشید تا حیثیت رژیم شاه را در عرصه بینالمللی خدشهدار کرده و اوضاع خفقانآلود حاکم بر کشور را به گوش جهانیان برساند.[19] به عقیده میناچی، بر اثر اقدامات کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر، در جهت افشای وضعیت زندانها و وجود شکنجه در دستگاه شاه، اقدامات مؤثری صورت گرفت.[20] میناچی در یکی از ملاقاتهایش به مأمور سفارت گفته بود کمیته دفاع از آزادی و حقوق بشر قصد دارد «بین 100 تا 200 قربانی شکنجه را انتخاب کند تا به آمریکا بروند که هم جنایات رژیم بازگو شود و هم اشارهای به تأثیر مفید سیاست حقوق بشر آمریکا باشد.»[21]
وقتی دولت جعفر شریف امامی روی کار آمد، میناچی گمان میکرد شعار «دولت آشتی ملی» واقعیت است و لذا با سادهانگاری نسبت به آن دولت اعتقاد ویژهای داشت. او همین احساس را هم نسبت به دولت شاپور بختیار داشت. به تعبیر مأمور سفارت آمریکا: «میناچی معتقد است که بختیار در تشکیل دولت موفق خواهد بود، چون که رهبران مذهبی با او مخالفت نخواهند نمود و بعضی با او همکاری و کمک خواهند کرد.»[22]
میناچی و حسینیه ارشاد
بهزعم جریان نزدیک به نهضت آزادی، ناصر میناچی مؤسس حسینیه ارشاد بوده است. خود میناچی هم در مصاحبهای گفته است: «من با آقای همایون اینجا را تأسیس کردیم. این پیرمرد حالا به رحمت خدا رفته و قبرش هم همینجاست. البته چون باید برای تأسیس حسینیه سه نفر میشدیم، ما با آقای علیآبادی هم صحبت کردیم که همراه ما باشد. او استاد من بود و مقام دادستانی کل را هم داشت. از ایشان خواهش کردیم نفر سوم باشد.»[23] اگرچه میناچی یکی از افرادی بود که در تأسیس حسینیه ارشاد نقش داشت، اما نمیشود وی را به تنهایی مؤسس این مکان دانست. برخلاف میل وابستگان به جریان ملی ـ مذهبی، اسناد و روایتهای تاریخی، آیتالله شیخ مرتضی مطهری را مؤسس حسینیه ارشاد معرفی میکنند. اساساً نطفه تأسیس حسینیه ارشاد را باید در اندیشههای آیتالله مطهری جستوجو کرد. ایده تأسیس حسینیه ارشاد از دل جلسات انجمن ماهانه دینی شکل گرفت. جلسات این انجمن از سال 1339 توسط آقای مطهری راه افتاده بود. استاد برای نظم بخشیدن و ساماندهی بیشتر به این جلسات، در سال 1344 با همکاری گروهی از متفکران دیگر، حسینیه ارشاد را در تهران بنیاد نهاد و شخصاً مسئولیت علمی و فکری آن را بر عهده گرفت.[24] رهبر معظم انقلاب اسلامی آیتالله خامنهای با اشاره به نقش بینظیر استاد مطهری در تأسیس حسینیه ارشاد میفرمایند: «در مورد شرکت ایشان در حسینیه ارشاد نباید گفت شرکت، باید گفت تأسیس. ایشان مؤسس حسینیه ارشاد است...»[25] بدین ترتیب واقعیت این است که حسینیه ارشاد به همت استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری و با همگامی مالی محمد همایون و همکاری حقوقی ناصر میناچی تأسیس شد. حساسیت ارگانهای امنیتی رژیم شاه در مواجهه با مسئله تأسیس و فعالیت حسینیه ارشاد نیز بر روی استاد مرتضی مطهری بوده است. در دو سند مربوط به ساواک، درباره تأسیس این مکان و افراد صاحب نقش در آن آمده است:
«تاریخ: 28/ 1/ 46
موضوع: شیخ مرتضی مطهری
نامبرده بالا به اتفاق آقایان ناصر میناچی مقدم و محمد همایون از طریق شهربانی تقاضای تأسیس مؤسسه خیریه تعلیماتی و تحقیقاتی علمی و دینی حسینیه ارشاد را نموده است. لذا خواهشمند است دستور فرمایید با توجه به پرونده 12 ـ م ـ ط که مربوط به مشار الیه میباشد، در این مورد نظریه اعلام فرمایند.
رئیس بخش 321 ـ معینی 27 /1.»[26]
«از: ساواک
به: تیسمار ریاست شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
درباره: مؤسسه خیریه تعلیماتی و تحقیقات علمی و دینی حسینیه ارشاد
تأسیس و تشکیل مؤسسه فوقالذکر به عضویت سه نفر افراد مورد بحث در نامه معطوفی از لحاظ سیاسی از نظر این سازمان بلامانع میباشد.
از طرف رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور سپهبد نصیری»
گیرنده: ریاست ساواک تهران «امنیت داخلی» جهت اطلاع. ضمناً اسامی سه نفر اعضای آن عبارتست از: مرتضی مطهری فرزند شیخ حسین ـ محمد همایون فرزند حبیبالله ـ ناصر میناچی مقدم. رهبر عملیات ـ کعبی.»[27]
با تأسیس حسینیه ارشاد و رسمیت یافتن فعالیت آن، میناچی که دکترای حقوق داشت، تدوین اساسنامه و آییننامه مؤسسه را عهدهدار شد. استاد مطهری، ناصر میناچیمقدم و محمد همایون پیگیر ثبت مجوز حسینیه شدند و در بررسی سوابق سیاسی مؤسسین برای ایجاد مؤسسه از سوی شهربانی و منابع امنیتی رژیم، به غیر از آیتالله مرتضی مطهری، بقیه «فاقد پیشینیه مضره سیاسی» تشخیص داده شدند.[28] با این وجود در سال 1346 آنها توانستند مجوز ثبت مؤسسه را از ارگانهای ذیربط دریافت کنند. لذا محمد همایون، استاد مرتضی مطهری و ناصر میناچی به عنوان اعضای اصلی و آقایان علامه محمدتقی جعفری و حجتالاسلام سیدعلی شاهچراغی در سمت اعضای علیالبدل هیئت مدیره برای مدت 4 سال انتخاب شدند.[29]
فعالیت حسینیه ادامه داشت و با حضور سخنرانان برجسته از جمله خود آقای مطهری و دکتر علی شریعتی، حسینیه ارشاد به عنوان یک پایگاه مهم با مخاطبان زیاد، در عرصه سیاسی ایران خودنمایی میکرد تا اینکه در سال 1349 رابطه استاد مطهری با ناصر میناچی شکرآب شد. ظاهراً اختلافنظر درباره انتخاب سخنرانان و برخی تکرویهای میناچی دلیل این اختلاف بود. از طرف دیگر، میناچی به شدت حامی دکتر علی شریعتی بود و دست وی را در ایراد سخنرانی باز میگذاشت. اولین برخورد میناچی و شریعتی در سال ۱۳۴۶ در جلسهای که پدر شریعتی سخنرانی میکرد، صورت گرفت. میناچی میگوید: «بعد از آن جلسه حدود نیم ساعت با هم صحبت کردیم و هر دو همدیگر را کاملاً درک کردیم و پیمان بستیم که راه جذب و جلب جوانانی را که سرگردان شدند بیابیم.» سخنان شریعتی در حسینیه ارشاد، گاه چنان تند و تیز بود که موجب رنجش افراد و بهویژه قشر مذهبی و روحانیت میشد. ناصر میناچی هم در این میان ایفای نقش میکرد و حامی شریعتی و مخالف مطهری بود. از طرفی، در روند اداره امور، میناچی بدون توجه به خواستههای دیگر اعضای هیئت مدیره، خودسرانه تصمیماتی اتخاذ میکرد.[30]
آیتالله خامنهای درباره اختلافات پیش آمده در ارکان مدیریتی حسینیه ارشاد و تکرویهای میناچی میگویند: «در سال ۴۹ یک مسئلهای پیش آمد بین آقای مطهری و آقای میناچی و آن به این صورت بود که آقای میناچی که به عنوان مدیر داخلی حسینیه ارشاد شده بود، عملاً دست آقای مطهری و دیگران را از همه کارهای داخلی حسینیه کوتاه کرد. انتخاب سخنرانی، انتخاب مجلس جلسات گوناگون و چاپ و نشر. آقای مطهری میگفت: خوب! اینطور نمیشود. ما مؤسسهای را به وجود آوردهایم و مردم اینجا را متعلق به ما میدانند، ما نمیدانیم قرار است در اینجا چه کسی سخنرانی کند یا مثلاً چه موقع کتابش چاپ یا چه مطالبی گفته میشود. استاد مطهری جزو هیئت امنای سه نفره بود و در مقابل، آقای میناچی به اعتراضهای ایشان اعتنا نمیکرد و فریاد آقای مطهری عملاً به جایی نمیرسید. تا اینکه اختلافات بین اینها بالا گرفت. ما مشهد بودیم، در تابستان آقای مطهری به مشهد آمده بود. مرحوم دکتر [علی شریعتی] و پدر ایشان [محمدتقی شریعتی] هم مشهد بودند. قرار شد به مسئله حسینیه رسیدگی بشود و دو تا جلسه مفصل چهار پنج ساعته نشستیم و راجع به مسائل حسینیه بحث کردیم. قرار بود آقای دکتر [شریعتی] هر پانزده روز یک بار، کلاسهای اسلامشناسی را تشکیل بدهد. آقای مطهری به دنبال اختلافاتی که با آقای میناچی داشت، به عنوان اعتراض حسینیه نرفت و گفت تا وقتی که ایشان خودسرانه در حسینیه کار بکند، من نمیتوانم در حسینیه باشم و عملاً کنارهگیری خودم را اعلام میکنم تا همه بدانند که من در حسینیه نیستم. ایشان با اینکه برنامه هم داشتند، هفتم هشتم محرم بود که اعلام کردند که من حسینیه نمیآیم و از حسینیه بیرون رفتند. با کنار رفتن آقای مطهری حسینیه واقعاً از روح خالی شد...»[31]
براساس یادماندههای آیتالله خامنهای، تکرویهای میناچی کار را به جایی رساند که حسینیه ارشاد رسماً تعطیل و از سوی نیروهای مذهبی بایکوت شد. رهبر انقلاب میفرمایند: «برای اینکه اعتراض کامل بشود و آقای میناچی به خواستههای مرحوم مطهری توجه کند، بقیه سخنرانهایی که در حسینیه برنامه گذاشته بودند، برنامههایشان را حذف کردند. بنده هم گفتم نمیآیم. آقای [اکبر] هاشمی رفسنجانی هم گفتند که من هم نمیآیم. حتی آقای محمدتقی شریعتی هم نیامدند و همه برنامهها را لغو کردند. خود دکتر [شریعتی] هم گفت من هم سخنرانیهایم را لغو میکنم و نمیآیم. یعنی همه این مسئله را قبول داشتند و این حقانیت تصمیم شهید مطهری را نشان میدهد... آنچنان روشن و واضح بود که همه قبول کردند. هیچ کس نبود که حرف ایشان را که حرف منطقی و حقی بود، قبول نداشته باشد. بعد که اینطور شد، حسینیه عملاً بایکوت شد.»[32]
هرچند یکهتازی میناچی در آن ماجرا موجب فترت حسینیه ارشاد شد، اما به خاطر حساسیت امر مبارزه و پیچیدگیهای آن، انقلابیون و نیروهای مذهبی نهایتاً کوتاه آمدند تا حسینیه از اعتبار نیفتد. لذا مجدداً جلسات آنجا از سر گرفته شد؛ با این تفاوت که دیگر استاد مطهری در جلسات حسینیه حاضر نشد.[33]
آیتالله مطهری در نامهای که خطاب به مرحوم محمد همایون رئیس هیئت مدیره حسینیه ارشاد نوشت، دلیل کنارهگیری خویش از امور حسینیه ارشاد را «روش خودسرانه و تصمیمات فردی آقای ناصر میناچی» عنوان کرده و مینویسد: «برای این بنده تردیدی باقی نمانده است که روش خودسرانه و تصمیمات فردی آقای ناصر میناچی این مؤسسه را به سقوط قطعی خواهد کشاند و امیدهایی را که در نسل جوان بهوسیله این مؤسسه بهوجود آمده است تبدیل به نوعی سرخوردگی و بلکه بدبینی به هر مؤسسه دینی خواهد کرد. شک ندارم هدف شخص مزبور با هدفهای پیشبینی شده در اساسنامه و منویات مؤسس نیکوکار مؤسسه و سایر نیکوکارانی که به نحوی افتخار خدمت در آن مؤسسه را دارند کمال مباینت را دارد. مخالفتها و کارشکنیهای معزیالیه یا هرگونه تقسیم مسئولیت و نظم داخلی و با هر اقدام مفید و عمیق در سطح احتیاجات طبقات تحصیلکرده و تمایل شدید او به اینکه مؤسسه را به صورت یک مؤسسه جنجالی و توخالی درآورد، دلیل روشنی بر این مدعاست و چون این بیماری را علاجناپذیر میدانم یگانه خدمتی که به هدف این مؤسسه میتوانم کنم این است که از همگامی و همکاری با معزیالیه برای همیشه خودداری و آن را اعلام کنم. در عین حال امیدوارم باطن اسلام و حسن نیت بانی مؤسسه و همکاران نیکوکار آن بر اندیشههای اهریمنی فائق آید و خداوند این مؤسسه را با عنایت خاص خود از گزندهای شیطانی محفوظ بدارد.»[34] آیتالله مطهری در این نامه، دلایل خود را درباره عدم همکاری با میناچی اینطور دستهبندی میکند. این بخش میتواند برای آشنایی با روحیات میناچی نیز مفید باشد: «...به عقیده بنده با وضع موجود امکان همکاری با آقای میناچی وجود ندارد به چند دلیل: الف) طرز تفکر و هدف ما با ایشان در حسینیه و قهراً نوع کارها که وسیله وصول به هدفهاست متفاوت است. ما میخواهیم اینجا را در یک سطح عالی اسلامی درآوریم که جوابگوی نیازهای فکری امروز و آینده باشد و ایشان میخواهد اینجا را به صورت یک محیط تشریفات ظاهری و با جنجال، هیاهو، شور و واویلا اداره کند. ایشان عملاً طرفدار اقناع کاذب احساسات است و با اینکه اینجا با منطق سر و کار داشته باشد مخالف است و در راه آن کارشکنی میکند و تنها همین برای اینکه ما از هم جدا شویم کافی است. ب) دلیل دوم بر عدم امکان همکاری، تمایل شدید ایشان است به اینکه تمام کارها را شخصاً و بدون مداخله کس دیگری اداره کنند و شور و مشورت در نظر ایشان نظیر شور و مشورت مجلس شورای ملی است که یک تشریفات بیروح بیش نیست. بنده با اینکه تمام کارها از استخدام، دفتر، حساب و کتاب، چک، امضا، اداره جلسات، تعیین خطیب و واعظ، مصاحبه تلویزیونی، رپرتاژ روزنامه و غیره در اختیار یک فرد باشد، مخالفم و آن را موجب سقوط قطعی مؤسسه میدانم. ج) یکی از خصوصیات اخلاقی ایشان بلکه یکی از هنرهای بارز ایشان صنعت «جور» کردن است، یعنی هر حادثه غلط و هر اشتباهی را همیشه با قدرت فراوانی توجیه و برایش دلیل جور میکند. بدیهی است هرگز از حرف راست نمیشود برای هر مطلبی جور کرد. این است که منطق ایشان همیشه مملو از اکاذیب و مجعولات است و این برای کسی که میخواهد در اداره یک مؤسسه مذهبی دخالت داشته باشد عیب بزرگ بلکه تبلیغی بر ضد اسلام است. د) متأسفانه عیب بزرگ دیگر ایشان عدم تحفظ بر اسرار است. گفتگوهای سرّی و اطلاعات مخفیانه را که سرّ مصون افراد یا سرّ جلسه است بدون توجه در اختیار طرف قرار میدهد. به همین دلیل بنده در حضور ایشان اگر نظر خاصی درباره برنامه شخص خاصی داشته باشم و نخواهم فاش شود هرگز اظهار نخواهم کرد و حال آنکه یک شرط همکاری راز نگهداری است. ﻫ) از نظر ایشان حیثیت افراد هیچگونه احترامی ندارد. رعایت احترامات افراد را به هیچوجه نمیکنند. غالب افرادی که برای همکاری دعوت میشوند بهواسطه بعضی برخوردهای سرد ایشان دلسرد میشوند. و) بیپروایی عجیب ایشان در نزدیک کردن مؤسسه به مؤسسات دولتی، همچنان که از مصاحبه تلویزیونی، ملاقات با عصّار، رپرتاژ اطلاعات، تماس با کمیسیون حج پیداست.»[35]
میناچی به روایت اسناد لانه جاسوسی آمریکا
ناصر میناچی برخی از اسناد سفارت سابق آمریکا را به خود اختصاص داده و حجم فراوان تماسهای او و آمریکاییها نشان میدهد که وی به عنوان یک منبع اطلاعاتی مناسب برای آمریکاییها محسوب میشده است. میناچی مانند دیگر اعضای غربگرای دولت موقت، در جلسات مکرری که با نمایندگان آمریکا داشت، از همکاری و گسترش روابط با آمریکا و نیز ملاقات کاردار سفارت این کشور با امام خمینی(ره) دفاع میکرد. تماسهای میناچی با سفارت آمریکا در بازه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز قابل توجه است و بارها در لابلای اسناد محرمانه و گزارشهای سفارت میتوان نام وی را مشاهده کرد.
یکی از ملاقاتهای میناچی با کاردار سفارت آمریکا در بولتنهای ساواک منعکس شده است. در این سند که نشان میدهد روابط میناچی با سفارت آمریکا مدتها قبل از پیروزی انقلاب شکل گرفته بود، آمده است: «روز 29 /6 /57، ناصر میناچی مقدم ضمن مذاکرات تلفنی از قم با یک نفر از کارکنان سفارت آمریکا به نام استمپل[36] خطاب به این فرد اظهار داشته: «میخواستم شما را مطلع سازم که ما از تحصن خود (چگونگی قبلاً به استحضار رسیده است) نتیجه خوبی گرفتیم، البته یکی از مقامات عالیرتبه ارتشی از ما خواست که به تحصن خود خاتمه دهیم و بر اثر اقدامات جراید خارجی و به خصوص آمریکا و اقدامات انجمن بینالمللی طرفداران حقوق بشر، ما اقدامات قانونی و اهداف حقوق بشر را در تهران دنبال خواهیم کرد.» نامبرده سپس موضوع تماس خود با انجمن مذکور در نیویورک و همچنین تهیه اعلامیه را برای مخاطب خود بازگو نموده و اضافه کرده که یک نسخه از این اعلامیه را برای وی خواهد فرستاد. بیگانه مورد بحث با عنوان این مطلب که «خیلی عالی است» اظهار امیدواری کرده که اعلامیه را دریافت نموده و با میناچی در تهران ملاقات نماید. ناصر میناچی مقدم آنگاه گفته: «خبر کوتاهی برای بی.بی.سی و گاردین فرستادهام که قرار است روز 29 /6 /57 منتشر شود.» استمپل در خاتمه و در پاسخ تشکر میناچی مقدم از اقدامات وی، اظهار داشته: «من کاری نکردهام، به امید روزی که شما (میناچی) را ملاقات کنم.»[37]
در یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ 17 آذر 1357 درباره ناصر میناچی آمده است: «ناصر میناچی وکیل و عضو فعال حقوق بشر و یکی از دو رئیس بازار تهران است که پایگاه سنتی مخالفین مسلمانان میباشد. او همچنین خزانهدار کمیته دفاع از آزادی و حقوق بشر میباشد. در مقام رئیس هیئت مدیره حسینیه ارشاد ـ مرکز مذهبی در تهران ـ او مدتها طرفدار و حامی پشت پرده رهبران مذهبی میانهرو مخالف بوده و او دوست نزدیک آیتالله کاظم شریعتمداری میباشد. میناچی منطقی و میانهرو [است] و از رژیم جعفر شریف امامی حمایت نموده و اظهار داشته که مذهبیون میانهروی مخالف باید در جهت آزادیهای سیاسی با دولت همکاری کنند. او معتقد است که شاه حامی ایران در مقابل آنارشیسم و کمونیسم میباشد. در اکتبر 1978 (مهر 1357) او به منظور دیدن روحالله خمینی رهبر مذهبی مخالف به پاریس رفت و هم اکنون در پی آن است که راه گریز و چـارهای در مـورد درخواستهای افراطی خمینی پیدا کند. او معتقد است که خواستهای خمینی امکان دارد آرام و نرم شود و قانون اساسی هم نجات پیدا کند. در صورتی که رهبران مذهبی میانهرو از برنامهای حمایت کنند که به موجب آن شاه کشور را ترک کرده و یک شورای کشوری جایش را بگیرد، شورائی که پشتیبان یک دولت آشتی ملی خواهد بود و اختیار عمل لازم برای برگزاری هرچه سریعتر انتخابات آزاد خواهد داشت.»[38]
براساس اسناد لانه جاسوسی، میناچی از طرف آقا سیدکاظم شریعتمداری برای به سازش کشاندن انقلاب تلاشهایی را آغاز کرده بود. وی حتی دولت جعفر شریفامامی را تأیید میکرد. در یکی از اسناد سفارت آمریکا آمده است: «میناچی گفت او مخصوصاً از جانب آیتالله شریعتمداری مأمور شده است تا نظر آمریکا را در قبال دولت شریفامامی دریابد. شریعتمداری و سایر رهبران مذهبی در قم، آماده بودند تا با دولت ایران، اگر این دولت قرار است باقی بماند، همکاری کنند. میناچی این فکر را به میان آورد که رهبری مذهبی (شریعتمداری) معتقد است که شاه، کلید حفاظت در قبال هرج و مرج و کمونیسم است. رهبری میانهروی مذهبی میخواهد با دولت فعلی ایران همکاری کند.»[39] این سند، آشکارا تلاش آمریکا را برای پشتیبانی از عناصر سازشکار و نیز به منظور به انحراف کشاندن نهضت اسلامی نشان میدهد. در همین گزارش که تاریخ آن 19 مهر 1357 است، از تلاشهای جریان میانهرو به رهبری سید کاظم شریعتمداری و تکاپوی میناچی برای تعدیل نظرات امام خمینی صحبت شده است. در بخشی از این سند آمده است: «میناچی گفت که قدم بعدی مطلع کردن مأمور سفارت است در مورد اینکه مذاکرات بین او و نخستوزیر (شریفامامی) از صبح 11 اکتبر (19 مهر 57) برای ایجاد زمینهای بین دولت ایران و رهبران میانهروی مذهبی شروع شده است. گروهش میخواهد که اگر مردم با دولت فعلی مخالفت ابراز کنند به این کار ادامه دهد. ولی تحت شرایط فعلی، مذاکرات با نخستوزیر طی چند روز آینده از سر گرفته خواهد شد. اگر موفقیتآمیز باشد، میناچی، مهندس بازرگان و یدالله سحابی (هر دو از رهبران جـبهه مـلی)[نهضت آزادی صحیح است] و پسـر شریعتمداری مهندس حسن شریعتمداری، آمادهاند که اوائل هفته آینده به پاریس بروند و آیتالله خمینی را متقاعد کنند که مخالفت با شاه را کنار بگذارد. میناچی گفت جبهه ملی متقاعد شده که خمینی نمیفهمد وضع واقعی ایران چگونه است و رهبری جبهه ملی مطمئن است که میتواند همکاری خمینی را جلب کند تا حداقل زیاد با شاه مخالفت نکند.» در انتهای این گزارش، نظر مأمور سفارت اینطور منعکس شده است: «تماسهای میناچی با شریعتمداری همیشه خوب بوده و اگر این امر همانطور که نشان داده توسعه یابد میتواند عنصر اساسی مثبتی در وضع سیاسی اینجا باشد.»[40] براساس گزارش لانه جاسوسی «میناچی، مخالفت خمینی با شاه را افراطی خواند و گفت که آیتالله شریعتمداری یک میانهرو است.»[41]
بعد از سقوط دولت موسوم به «آشتی ملی» به ریاست جعفر شریفامامی در 14 آبان 1357 و روی کار آمدن دولت نظامی به ریاست غلامرضا ازهاری، ناصر میناچی در دیدار با کاردار سفارت آمریکا به ارزیابی این تغییر در دولت پرداخت. میناچی معتقد بود: «اگر مدت دولت نظامی کوتاه شود و راهی باز گذارد تا به آسانی یک دولت جدید مصلحتی موقت به وجود آید»، در این صورت، خواسته شاه برآورده خواهد شد.[42]
میناچی بهواسطه ارتباط با آقای سید کاظم شریعتمداری، اطلاعات جالبی نیز درباره مشی و سیره او به نمایندگان سفارت آمریکا انتقال میداد. مثلاً در دیداری که مربوط به روزهای منتهی به خروج شاه از ایران است، میناچی نظر شریعتمداری در این باره را اینطور منعکس میکند: «رهبران مذهبی میانهرو قم در مورد رفتن شاه مقداری عصبی بودند.» در ابتدای این گزارش که توسط ویلیام سولیوان سفیر وقت آمریکا در ایران تنظیم شده آمده است: «منبع جدید نهضت آزادی میگوید: نهضت آزادی با دولت بختیار مقابله و رقابت نخواهد کرد و سعی خواهد کرد که رفتن شاه هر چقدر ممکن باشد آرام صورت گیرد و از آمریکا میخواهد که جلوی ارتش را در سرکوبی افراد غیرنظامی بگیرد.»[43] بخش دیگری از تحلیلهای سیاسی میناچی درباره وضعیت ایران، مربوط به فعالیت شورای سلطنت و شورای انقلاب بود. وی تحلیلهای خود را در این رابطه برای مأموران سفارت ارائه میداد. همین گزارش، میناچی را طرفدار شریعتمداری معرفی کرده است.[44] ظاهراً این انتساب، بیارتباط با مشی معتدل هر دو و تمایل آنها به سازش نبود. مأمور سفارت درباره دیدگاه میناچی نسبت به اطرافیان امام خمینی در پاریس نوشته است: «میناچی و [عباس] انتظام هر دو نسبت به اطرافیان خمینی در پاریس بدگمان هستند و آنها را تحقیر میکنند.»[45] جالب اینکه چند تن از نزدیکان امام خمینی در پاریس، از اعضای نهضت آزادی (ابراهیم یزدی و مهدی بازرگان) و از همفکران میناچی و امیرانتظام بودند.
علاوه بر سفارت آمریکا، میناچی با سفارت انگلیس در ایران هم روابطی داشته است. سایت ویکی لیکس در سال 1394، ۵۰۰ هزار سند دیپلماتیک ایالات متحده در سال ۱۹۷۸ (1357-1356) را منتشر کرد. این اسناد شامل تلگرافها و گزارشهای دیپلماتیک از سفارتخانهها و هیئتهای اعزامی آمریکا در کشورهای مختلف بود. در این مجموعه اسناد، سندی از ارتباط ناصر میناچی با سفارتخانه انگلیس به چشم میخورد. این سند گزارش ویلیام سولیوان، سفیر وقت ایالات متحده در تهران درباره دیدار ناصر میناچی عضو نهضت آزادی ایران با سفیر بریتانیاست. دیداری که چهارم نوامبر ۱۹۷۸ (13 آبان ۱۳۵۷) برگزار شد و چند روز بعد در گزارش سفیر آمریکا ثبت و ضبط شد. سولیوان در گزارش خود میناچی را «رهبر اپوزیسیون حقوق مدنی ـ مذهبی» معرفی میکند و دلیل این دیدار را یافتن «طرحی جهت راهحلی قانونی برای شرایط حاکم» شرح میدهد. سولیوان در ادامه تأکید میکند طرح میناچی بر این اساس است که «نقشه بهگونهای طراحی شده که شاه عزل شود و شورای سلطنت به ریاست ملکه یا فردی منتصب شاه به همراه سه شخصیت نظامی و چهار شخصیت غیرنظامی تشکیل شود. در میان شخصیتهای غیرنظامی نمایندگان احزاب مختلف سیاسی و در صورت امکان نخستوزیر و رئیس مجلس نیز حضور داشته باشند. ژنرالهای بازنشسته ارتش، [فریدون] جم، [عباس] گرزن، [احمد] مدنی اعضای نظامی این شورا خواهند بود تا همکاری ارتش طی این روند را تضمین کنند. انتخابات مجلس مؤسسان اندکی پس از آن برگزار شده و سپس تصمیم میگیرند که آیا بندهایی از قانون اساسی به اصلاح نیاز دارد.» سولیوان تأکید میکند مخالفان رژیم شاه هیچ اعتمادی به برگزاری رفراندوم یا هرگونه انتخاباتی توسط او ندارند: «صحبت رفراندوم قانون اساسی پادشاهی مشروطه به میان آمده، ولی اپوزیسیون با توجه به پیشینهای که تجربه کرده است از این ایده استقبال نکرد.» در این گزارش آمده است: «میناچی که به تازگی از سفر قم بازگشته است گفت که توانسته موافقت آیتالله [سید کاظم] شریعتمداری، [سید محمدرضا] گلپایگانی و [سید شهابالدین] مرعشی [نجفی] را با این طرح جلب کند.[46] او همچنین بازرگان را نیز متقاعد ساخته است (این دو از دوستان نزدیک هم هستند) و انتظار دارد تا دیگران همچون [کریم] سنجابی نیز به جریان بپیوندند؛ زیرا این طرح به دیدگاههایشان نزدیک است. زمانی که کنسول این مسئله را عنوان کرد که موقعیت اپوزیسیون میانه بسیار محکم میشود، میناچی فقط با بخشی از حرف او همعقیده بود.» سفیر آمریکا در یکی دیگر از بندهای گزارش خود هدف مخالفان رژیم که در حال مذاکره با سفارتهای خارجی هستند، را چنین بیان میکند: «این طرح را به سفرای بریتانیا و آمریکا ارائه داده تا آنها شاه را متقاعد کنند طرح را بپذیرد.» جالب اینکه میناچی از طرف اپوزیسیون سخن گفته و این باور را در مخاطبانش ایجاد میکند که: «اپوزیسیون مایل است تا به بریتانیا و ایالات متحده اطمینان دهد که آنها را دوست میشمارد و از منافع اساسیشان در ایران حفاظت خواهد کرد.»[47] میناچی خوب میدانست که این درخواست به معنای دخالت آمریکا و بریتانیا در روند سیاسی داخلی ایران است و این مسئله، با مشی و دیدگاه نهضت آزادی هیچ منافاتی نداشت.
دیگر سندی که سایت ویکیلیکس درباره روزهای پیش از وقوع انقلاب اسلامی منتشر کرده است، به دیدار برخی از مهمترین سران گروههای مخالف شاه با دو نفر از اعضای سفارت آمریکا برمیگردد؛ دیداری که 13 نوامبر 1978 (22 آبان 1357) برگزار میشود و در گزارش ویلیام سولیوان، سفیر وقت آمریکا این جلسه «موضع اپوزیسیون» را مشخص میکند و «دو سناریوی مختلف برای آینده شاه» در نظر میگیرد. این جلسه که سولیوان آن را جلسه «همفکری» درباره وضعیت سیاسی ایران نام مینهد با حضور لامبارکیس و استمپل، مأموران سفارت به اضافه کوهن و گریفن از INF با ناصر میناچی و هیئت اجرایی جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر، از جمله مهندس مهدی بازرگان از نهضت آزادی ایران، نویسنده برجسته علیاصغر حاجسیدجوادی و رحمتالله مقدم[مراغهای] رهبر نهضت رادیکال برگزار میشود. در این جلسه مهمترین پیشنهادی که مطرح میشود، پیشنهاد عزل شاه است: «به نظر میرسد شرایط حاضر فقط دو راه جلوی شاه میگذارد: یا دولت نظامیاش را بر سرکار نگاه دارد یا کنارهگیری کند. اگر اپوزیسیون حاضر به مذاکره نشود شرایط به سمت زورآزمایی پیش خواهد رفت که به سود هیچکدام از طرفین نخواهد بود.» اما دلیل تشکیل این جلسه تمایل گروه مذاکرهکننده ایرانی برای استفاده از یک «میانجی» جهت رساندن پیشنهادات آنان به شاه است. گروه ایرانی در این جلسه چند پیشنهاد گوناگون برای کنار رفتن شاه بیان میکنند. آنچه در این اسناد مهم جلوه میکند، قولهایی است که گروه مذاکرهکننده در صورت پذیرفته شدن پیشنهادهای خود میدهد. مهمترین این قولها نیز که سولیوان از زبان میناچی گزارش کرده است درباره امام خمینی و سایر مراجع قم است: «میناچی گفت که رهبران اپوزیسیون حاضرند باز هم نزد خمینی بروند و تأیید سه مرجع اصلی مذهبی در قم (شریعتمداری، مرعشی و گلپایگانی) را کسب کنند.» البته به گفته سولیوان، میناچی تأکید میکند که «اگر این گزینه پذیرفته شود، متقاعد ساختن خمینی مشکل خواهد بود ولی آنها تمام تلاششان را خواهند کرد.» میناچی در ادامه نیز بار دیگر به این موضوع اشاره میکند: «از میناچی سؤال شد که چرا مطمئن است که میتوان خمینی را متقاعد کرد تا موضعش را تغییر دهد؟ میناچی پاسخ داد که خمینی موضعش را تغییر نخواهد داد ولی میپذیرد که با کارهای دیگران در ایران مخالفت نکند.» سفیر آمریکا به نکته مهم دیگری نیز اشاره میکند و آن این است که گروه مذاکرهکننده تنها بخشی از مخالفان رژیم شاه را تشکیل میدهند: «این افراد به دلیل میانهرو بودنشان، بهطور قطع در پی یافتن راهحلهای قانونی بودند.» در پایان این گزارش اما باز هم سولیوان درباره نظر شاه همان اظهارنظر گذشته را دارد: «ما اطمینان داریم که شاه پیشنهاد کنارهگیری را نخواهد پذیرفت.» نتیجهگیری او نکتهای است که قطعاً تحولات بعدی ایران و نوع رفتار ایالات متحده در قبال آن را وارد فاز تازهای میکند؛ فازی که امروز تحلیل رفتار بازیگران آن روز را اندکی سادهتر میکند. همان جملاتی که در آغاز آن را خواندیم: «همه چیز به پیروزی یا شکست دولت نظامی او بستگی دارد. اگر شکست بخورد با واقعیت تلخی روبهرو شده و مجبور خواهد شد از مواضعش عقبنشینی کند. اما اگر موفق شود در طول زمان مطالبات اپوزیسیون را محدود خواهد کرد. اگرچه این موضوع اپوزیسیون را به سمت ناامیدی افراطی پیش خواهد راند.»[48]
براساس سند دیگر، میناچی با جان استمپل مأمور سفارت آمریکا در تهران در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۸ (۶ دی ۱۳۵۷) دیدار کرده و پیشنهاد خود را درباره نخستوزیری غلامحسین صدیقی از رهبران جبهه ملی ارائه میدهد. در این دیدار، میناچی تصریح کرد اگر دولت جدید به خوبی وارد عمل شود و ارتش را از خیابانها بیرون براند، اوضاع بهتر خواهد شد و از تعداد شورشها کاسته میشود.[49]
در گزارش دیگری، کاردار سفارت، میناچی را «میانهرو» و «میانجیگر» مینامد. این انتساب از آنجا سرچشمه میگیرد که میناچی به همراه گروهی از همفکرانش به دنبال میانجیگری بین نیروهای انقلاب و دولت بختیار و قوای نظامی (سران ارتش) بود.[50] این میانجیگری البته کار به جایی نبرد. با این وجود، اعضای نهضت آزادی با برخی مسئولین امنیتی رژیم شاه از جمله ناصر مقدم (آخرین رئیس ساواک) و ارتشبد عباس قرهباغی (آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران از ۱۴ دی تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷) دیدار کردند. به گزارش اسناد لانه جاسوسی: «در 30 ژانویه (10 بهمن 1357) طی ملاقاتی با مسئول سیاسی، دکتر میناچی، اطلاعاتی راجع به معاملهای با دولت ایران که به برنامههای برگشت منجر میشد، تبادل شد. ژنرال مقدم (ساواک) و قرهباغی (فرمانده قوا) با مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی، رهبران ارشد نهضت آزادی شب 29 ژانویه (9 بهمن) ملاقات کردند.» این گزارش تصریح کرده است که رهبران مذهبی مثل آیتالله محمد حسینی بهشتی و حجتالاسلام شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی حاضر به این ملاقات نشده و به جای آن در تحصن طلاب و روحانیون در دانشگاه تهران حضور یافتهاند. در این ملاقات درباره شرایط ورود امام به کشور و وضع کشور بعد از ورود ایشان صحبت شده بود.[51]
متنی که در زیر میخوانید از دیگر اسنادی است که روابط بسیار گرم میناچی با سفارت آمریکا در تهران را نشان میدهد. با توجه به این سند که در آستانه ورود امام خمینی به میهن (احتمالا در تاریخ 11 بهمن 57) تنظیم شده، برخی اطلاعات مربوط به ورود امام به کشور و برنامههای ستاد استقبال از طریق میناچی به لانه جاسوسی منتقل میشده است:
«محرمانه
از: سفارت آمریکا در تهران
به: وزارت امور خارجه آمریکا
موضوع: خمینی باز میگردد و برخورد ظاهراً به تعویق افتاده است
1- تمام متن محرمانه است 2- خلاصه: ورود خمینی قطعی است. آیتالله موافقت کرده است که قبل از درگیری با بختیار مشورت شود. در مورد تدارک امنیت ورود خمینی موافقت شده ولی راجع به جزئیات و ادامه امنیت برای خمینی و همراهانش باید راهی پیدا شود؛ آخر خلاصه. 3- دکتر میناچی روز سی و یکم ژانویه (11 بهمن) به وابسته سیاسی اطلاع داد که برنامه ورود خمینی تنظیم شده است. ملاقات دوم سران نهضت آزادی ایران و ژنرال قرهباغی و مقدم عصر سیام ژانویه (10 بهمن) جهت آماده کردن بقیه مسائل امنیتی و حفاظتی برقرار شده است. این ملاقات موفقیتآمیز بود. (میناچی قول داد که توضیح بیشتری در ملاقات ظهر بدهد.) 4- در ضمن گفتوگوی تلفنی عصر سیام ژانویه (10 بهمن) که میناچی حضور داشت، آیتالله خمینی شخصاً اطرافیانش را در تهران مطمئن ساخت که قبل از اعلام شورای انقلاب یا دولت با آنها مشورت کند. رهبران مذهبی و نهضت آزادی عقیده دارند که مذاکرات از برخورد (با دولت بختیار) در موقع ورود جلوگیری خواهد کرد. (نظریه: آسودگی آشکار آنها با توجه به ورود طوری بود که بسیاری از نگرانیها را میپوشاند) میناچی و امیرانتظام مانند بقیه مطمئن بودند که این توافقها مواضع آنها را به قدر کافی معتدل خواهد کرد تا توافق با نخستوزیر و ارتش را ممکن سازد. ما کوششهای خودمان را ادامه خواهیم داد ولی مشخصاً تصمیم خمینی مبنی بر مشورت با دوستانش قبل از درگیری با بختیار قدم مهمی در جهت مثبت است. 5- میناچی و منبع دیگری از اطرافیان [مهدی] بازرگان عصر روز سیام ژانویه (10 بهمن) با انگلیسیها صحبت کردند و گفتند که باقی مانده مسائل امنیتی راجع به ورود خمینی که تاکنون لاینحل مانده؛ قرار است در جلسه آینده با سران نهضت آزادی و ارتش بررسی شود. جلسه طی دو روز آینده است. سولیوان.»[52]
میناچی در دیدارهای متعددی که در روزهای منتهی به ورود امام به ایران با مأموران سفارت آمریکا داشت، درباره وضعیت کشور، مسائل پاریس، ورود امام به ایران، وضعیت دولت بختیار، وضع نیروهای مسلح، مواضع علمای قم و... تحلیلهایی را به مأموران سفارت ارائه میداد.[53] او با دیدگاه لیبرالیستی و متکی به غرب، تلاش میکرد نشان دهد که ایران به دول غربی از جمله آمریکا و انگلیس متکی است. وی نظرات خود را تعمیم میداد و از قول مخالفان رژیم سخن میگفت. براساس یک سند: «میناچی گفت: مخالفین تمایل دارند انگلیس و ایالت متحده را از دوستی خود و تشخیص اینکه ما (آمریکا و انگلیس) در ایران منافع اساسی داریم که باید از آنها حفاظت شود مطمئن سازند.»[54] وی در برخی از دیدارها این طور مینمایاند که نماینده گروههای مخالف حکومت است و گاه این تصور در اعضای سفارت پدید میآمد که میناچی از طرف نزدیکان امام خمینی صحبت میکند. نکته عجیب اینکه میناچی در اوج انقلاب اسلامی، در میانه ایستاده بود! او هم با سفارت آمریکا ارتباط داشت، هم با گروههای مذهبی دیدار میکرد و هم با سران رژیم شاه جلساتی را برگزار مینمود. چنانکه از این رفتارها برداشت میشود، میناچی باور نداشت که بهزودی رژیم پهلوی سقوط خواهد کرد و تلاش میکرد حداقل فرد با صلاحیتی دولت را در دست بگیرد.
میناچی در روز 20 دی 57 به همراه دو تن از مأموران سفارت آمریکا به نامهای پرت و اسکودرو با آقای سید کاظم شریعتمداری در قم دیدار کرد. در اسناد لانه جاسوسی، این دیدار یک «دیدار خصوصی» یا محرمانه تعبیر شده است. در این دیدار، درباره اوضاع کشور بعد از خروج شاه از ایران صحبت شد و از آقای شریعتمداری خواسته شد با صدور اعلامیهای، مانع از بروز تظاهرات خشن از سوی مردم شود.[55]
وی در روزهای بعد از خروج شاه از ایران، چندین مرتبه با علی امینی از نخستوزیران قدیمی شاه و از نزدیکان به جبهه ملی دیدار و گفتگو کرد. جزئیات این دیدارها در اسناد لانه جاسوسی منعکس شده است. قابل تصور است که سفارت آمریکا از طریق خود میناچی از جزئیات این اخبار مطلع میشد. عجیب اینکه، میناچی در بعضی مواقع، از سفارت آمریکا خط میگرفت. مثلاً در یک مورد که وی با کاردار سفارت درباره مسئله شورای سلطنت و نظر امام خمینی نسبت به آن صحبت میکردند «میناچی نظر شخص کارمند سفارت را پرسید که آیا او باید به مذاکرات این طرح ادامه دهد و حتی آیتاللههایی را [برای مذاکره] به پاریس بفرستد؟ ... در جواب، کارمند سفارت گفت که ادامه مذاکرات نسبت به خشونت، ارجحیت دارد.»[56] او حتی سفارت را از اخبار تظاهرات (که گاه محرمانه بوده است) مطلع میکرد. در سندی آمده است: «میناچی گفت: جبهه ملی از هم اکنون نقشههایی برای حرکت در تظاهرات بزرگ که از سوی آیتالله طالقانی سازمان داده میشود و قرار است ساعت 9 بامداد روز 10 دسامبر (19 آذر 57) آغاز شود ترتیب داده است. طبق اظهار میناچی، تظاهرات در نزدیکی میدان شهناز (میدان امام حسین فعلی) در انتهای شرقی خیابان شاهرضا آغاز شده و به سوی غرب حرکت خواهند کرد و به گروههایی که در سایر نقاط شهر تشکیل میشود ملحق خواهد شد. میناچی گفت نظر این است که یک کوشش عظیم جمعی صورت گیرد.»[57]
او درباره تشکیل شورای انقلاب نیز اطلاعاتی را به استمپل انتقال داده بود. براساس گزارش سفارت آمریکا به وزارت امور خارجه این کشور در تاریخ 7 ژانویه 1979 برابر با 18 دی 57: «دکتر ناصر میناچی به مأمور سیاسی گفت که عدهای از مـنابع او خاطرنشان کردهاند که خروج شاه نزدیک است. در این رابطه روحانیت تهران سازمانی به وجود آورده است تا نظم را طی این دوره انتقالی به سوی یک تشکیلات سیاسی جدید حفظ کند. اعلامیهای داده شده که خواستار آرامش میباشد... رهبران روحانی در تهران تشکیل یک گروه که ترجمه آن «سازمان روحانیت» میشود را دادهاند. هدف این گروه کمک نمودن به برقراری نظم اجتماعی در چند هفته آینده میباشد.»[58]
میناچی حتی جزئیات مراسم بازگشت امام خمینی به ایران را نیز به اطلاع مأموران سفارت آمریکا رسانده و گفته بود: «برای بازگشت خمینی برنامهریزی بدین صورت است که صبح... وارد میشود و به بهشتزهرا (خارج از مرکز تهران) رهسپار میشود و در آنجا سخنرانی میکند و سپس در یک مکان از پیش تعیینشده اقامت خواهد نمود...»[59] او در روز 5 بهمن، جزئیات بیشتری را از برنامه ورود امام خمینی به ایران ارائه داد و گفت: «بختیار شخصاً با بازگشت برنامهریزی شده آیتالله خمینی با هواپیمای دربست ارفرانس موافقت نمود و همچنین برنامه ابتدائی خمینی را مورد تأیید قرارداد. برنامه شامل ورود آیتالله بین 30/8 تا 9 صبح میباشد. ارتش فرودگاه را بسته نگاه میدارد و ورود گروه رسمی استقبال کننده را با کارت ورود اجازه میدهد. گروه شامل حدود 10 یا 12 نفر (آنطوری که اکنون برنامهریزی شده است میناچی گفت این تعداد ممکن است افزایش پیدا کند) منجمله روحانیت برجسته تهران از قبیل آیتالله طالقانی، سید محمد بهشتی (نایب خمینی در داخـل کشـور) همچنین سیاستمداران مخالف، کریم سنجابی، مهدی بازرگان، داریـوش فـروهر، مـیناچی و دیگـران میباشد. مردم به داخل فرودگاه راه داده نمیشوند ولی جمعیت فراوانی در پای بنای یادبود شهیاد (میدان آزادی) و در طول جاده فرودگاه منتظر خمینی میمانند. پس از مراسم استقبال اولیه، خمینی مستقیماً رهسپار قبرستان بهشتزهرا در جنوب تهران از طریق میدان شهیاد، خیابان آیزنهاور، بلوار پهلوی و جاده قم میشود. آیتالله در بهشتزهرا سخنرانی خواهد کرد (ظاهراً همراه با دیگران) و سپس به اقامتگاهش در مدرسه اسلامی رفاه نزدیک مجلس فعلی رهسپار خواهد شد.»[60]
جالب اینکه میناچی تمام ملاقاتهای خود با اعضای سفارت آمریکا را در راستای فعالیت کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر توجیه کرده و مدعی است «وزارت خارجه آمریکا، دایره حقوق بشر خود را در جریان گذاشت و آنها نماینده خود را در ایران که در سفارت آمریکا بود به جمعیت ایرانی حقوق بشر معرفی کردند.»[61] این در حالی است که بر اساس گزارشهای سفارت آمریکا، میناچی با اعضای مختلف سفارت ملاقات داشته و درباره مسائل متعددی نیز صحبت کرده است. علاوه بر این، این دیدارها بعد از سقوط رژیم شاه نیز ادامه داشت. با پذیرش ادعای میناچی، جای این سؤال است که بعد از سقوط رژیم پهلوی که موضوع شکنجه و زندانیان سیاسی مرتفع شده بود، دیدارهای وی با مأموران سفارت آمریکا با کدام منطق قابل توجیه است؟! آنچنان که از اسناد برمیآید، موضوع این جلسات، غیر از مسائل مرتبط با حقوق بشر بوده است و مسائل سیاسی را شامل میشد. مهندس مهدی بازرگان نیز در مقالهای، دلیل ارتباط خود و همفکرانش با سفارت آمریکا در ایران را در راستای پیشبرد انقلاب تعبیر کرد![62]
روابط میناچی با سفارت آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به قوت خود باقی بود. البته این روابط، برای هر دو طرف سودمند بود. از سویی میناچی اطلاعاتی تازه و دست اول به سفارت میرساند و آنها را از جزئیات امور کشور و تصمیمات دولت مطلع میکرد و از طرف دیگر، خود نیز در مواقعی منتفع میشد. مثلاً وزارت امور خارجه آمریکا بهطور استثنایی با وجود اینکه مهلت ثبتنام در دانشگاه به پایان رسیده بود، موافقت دانشگاه جرج تاون را برای ثبتنام فرزند میناچی جلب کرد و حتی شرایط تدریس خصوصی برای وی را نیز ترتیب داد. علی میناچی با برگه معرفینامه سفارت آمریکا به دانشگاه رفت.[63]
در تاریخ اول مارس 1979 برابر با 10 اسفند 1357، میناچی که حالا از اعضای کابینه دولت موقت بود، در دیدار با استمپل و تامپست دو تن از مأموران سفارت آمریکا، اطلاعاتی از وضعیت قانون اساسی ایران و ساختار حاکمیت را شرح داد. در گزارش سفارت به وزارت امور خارجه آمریکا درباره این دیدار آمده است: «مأموران سیاسی ـ استمپل و تامست ـ در اول مارس با میناچی وزیر اطلاعات[و جهانگردی] ملاقات کردند. میناچی... اطلاعات زیر را درباره قانون اساسی جدید ایران در اختیار ما گذاشت: قانون اساسی که توسط یک کمیته پنج نفری طرح شده است، اکنون توسط آیتالله خمینی و دیگر رهبران بزرگ مذهبی تحت بررسی قرار دارد. عناصر اصلی قانون اساسی یک شورای سرپرستی را که از قانون اساسی نظارت و حفاظت خواهد نمود در نظر میگیرد. هسته مرکزی آن از 5 رهبر مذهبی و 7 سیاستمدار دیگر تشکیل میشود. ایران یک رئیسجمهور انتخابی خواهد داشت که مدت چهار سال خدمت خواهد کرد و میتواند برای یک بار دیگر مجدداً انتخاب شود. او نخستوزیر و کابینه را نصب میکند و آنها باید از مجلس رأی اعتماد بگیرند. در قانون اساسی جدید، مجلس سنا حذف گردیده و ایران کشوری با یک پارلمان خواهد شد.»[64]
میناچی از جمله افرادی بود که در پیشنویس قانون اساسی نیز نقش داشت و در این باره نیز توضیحاتی را به مأموران سفارت ارائه داده است.[65] البته این پیشنویس مورد تأیید شورای انقلاب قرار نگرفت. بزرگترین وجه ممیزه پیشنویس پیشنهادی میناچی و دولت موقت با قانون اساسی که در مجلس خبرگان تصویب شد در گنجاندن اصل ولایت فقیه بود.
روز 10 اردیبهشت 1358، کاردار سفارت آمریکا شلنبرگر و مأمور سیاسی سفارت استمپل، دیدار دیگری با میناچی داشتند. در این دیدار، میناچی بر تداوم ارتباط دولت موقت با آمریکا تصریح کرد. براساس این سند: «میناچی آمریکاییها را با خوشرویی و گرمی تمام پذیرفت و به خاطر پیام کاردار تشکر کرد. میناچی راجع به یک رشته عملیات و مبارزه علیه ایران در وسایل ارتباط جمعی آمریکا اظهار نگرانی و دلواپسی کرد. او گفت که ایران میخواهد روابطش را با آمریکا ادامه داده و دولت موقت ایران قادر است از عهده اینها برآید. میناچی سه بار پیشنهاد کرد که او ترتیب ملاقات کاردار با بازرگان را خواهد داد.» در این دیدار همچنین نکاتی درباره اعدام سران رژیم شاه در ایران اظهار شد. وی حتی به نمایندگان آمریکا پیشنهاد داد تا هرچه زودتر زمینههای دیدار و مذاکره با امام خمینی را نیز طراحی کنند.[66]
سند زیر از مجموعه اسناد لانه جاسوسی، نشان میدهد که میناچی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی روابط مستمری با مأموران سفارت آمریکا داشته است و درباره موضوعات متعددی همچون قانون اساسی، دادگاههای انقلاب، روابط ایران و آمریکا و... صحبت میشده است. قرارهای ملاقات در مکانهای مختلفی برگزار میشد و در این دیدارها نکات متعددی بازگو میشد.
«فوری/ خیلی محرمانه
از: سفارت آمریکا ـ تهران
به: وزارت امور خارجه ـ واشنگتن
تاریخ: 13 ژوئن 79 (23 خرداد 58)
موضوع: ملاقات با میناچی
1ـ تمام متن خیلی محرمانه ـ گزارش تلگرافی
2ـ خلاصه: میناچی به بهبود روابط ایران و آمریکا امید دارد. میگوید که مجلس مربوط به قانون اساسی انتخاب خواهد شد. دولت موقت ایران امیدوار است که تا سپتامبر (شهریور 1358) دولت جدید جایگزین شده باشد. دادگاههای انقلاب ممکن است ماه اکتبر (مهرماه 58) معتدلتر شوند (یا تعطیل شوند). صلیب سرخ در حال دیدار از ایران است تا زندانها را مورد بحث (بررسی) قرار دهد. میناچی در مورد اختلاف بین آیتاللهها خیلی حساس است. (پایان خلاصه).
3ـ وزیر ارشاد ملی و جهانگردی، دکتر ناصر میناچی در نزدیکی آپارتمان مأمور سیاسی ـ استمپل ـ بعدازظهر 12 ژوئن (22 خرداد 58) برای دیدار کوتاهی به منظور خداحافظی توقف کرد. میناچی اظهار تأسف کرد که مأمور سیاسی، ایران را ترک میکند و به ادامه کوشش برای بهبود روابط ایران و آمریکا اصرار داشت. مأمور سیاسی، اشاره کرد که حوادث گذشته نشان داد که راه بازگشت آهسته خواهد بود و احتیاج بـه خودداری از طرف ایرانیان دارد. میناچی قبول کرد و گفت نخستوزیر اخیراً موافقت خمینی را جلب کرده تا انتقادات خود را در مورد امور خارجی عموماً و روابط با ایالت متحده خصوصاً کم کند. میناچی ادعای همیشگی را در این مورد که دولت وقت نفوذ کمی روی دادگاهها دارد را مطرح کرد و مأمور سیاسی گفت تمام مشکل کلی ارتباط دولت موقت ایران ـ قم، آمریکا را نگران کرده است. خصوصاً با توجه به اینکه خمینی پیوسته در مورد روابط ایران و آمریکا منفی بوده است. میناچی بـا ناراحتی قبول کرد که این (حرف) درست است اما امیدش را روی کوششهای نخستوزیر برای بیرون بردن خمینی از عرصه بینالمللی گذاشت.
4ـ بحث سپس به قانون اساسی جدید کشیده شد. میناچی گفت روزنامهها این هفته شروع به انتشار آن و طرحهایی برای مجلس قانون اساسی تقریباً 50 نفره که به وسیله استانها تنظیم شده است خواهند نمود. (نظریه: این اولین باری است که به امکان انتخاب مجلس با نفرات کمتر اشاره شده است. و اگر راست باشد تندی مخالفین را نسبت به یک مجلس محدودتر خنثی میکند.) میناچی گفت خمینی و شورای انقلاب نیاز سریع در برقراری یک چهارچوب را درک کردهاند. میناچی گفت برنامه فعلی این است که بحث مجلس مؤسسان، رفراندم و انتخابات مجلس به موقع باشد تا دولت دائم در ماه سپتامبر برقرار شود.
5ـ در بحث پیرامون دادگاههای انقلاب، میناچی گفت که ایران در انظار جهان تنبیه شده. ولی از لزوم اعمال قاطع شدیداً دفاع کرد... میناچی گفت نخستوزیر موافقت خمینی را جلب کرده است تا تدریجاً در عرض دو ماه، دادگاههای انقلاب منحل شود و موارد امنیتی و فساد به دادگاههای ویژه وزارت دادگستری که قرار است تشکیل شود ارجاع شود.
6ـ میناچی همچنین گفت کمیته صلیب سرخ بینالمللی در حال حاضر از ایران دیدن میکند. دولت موقت ایران به صلیب سرخ برای عدم انتشار گزارش خود در زمان شاه حمله کرده بود. صلیب سرخ سرانجام موافقت کرد که وزارتخانه میناچی نسخههایی از آن را برداشته و منتشر و چاپ کند. میناچی گفت صلیب سرخ از دیدارهای اخیرش از زندانها خوشحال بود.
7ـ موقع ترک میناچی، موضوع اختلاف آیتاللهها به میان آمد. میناچی همیشه به شریعتمداری خیلی نزدیک بوده است. میناچی در نظر دادن در مورد این موضوع خیلی محتاط بود و گفت رهبران مذهبی اکنون برای وحدت کوشش میکنند. او به هرحال شکی باقی نگذاشت که تفاوتهای جدی بین خمینی و شریعتمداری وجود دارد و این باعث مشکلاتی برای دولت موقت شده است. از او بیش از این چیزی بیرون کشیده نخواهد شد.
8ـ نظریه: مأمور سیاسی از طریقی که خوشبینی قبلی میناچی که به سرحد نظر خوشبینانه در هر موردی میرسید در طول سه ماه گذشته جای خود را به درک معقولانهتر مشکلات دولت داده است. میناچی هنوز یک خوشبین است ولی او حالا از دستاندازهایی که در سر راه جمهوری اسلامی است آگاهی بیشتری دارد. او یک همراه با حرارت و فعال در مرکز جریانات مذهبی ـ سیاسی باقی میماند. ناس.»[67]
البته نوع ارتباط میناچی با سفارت آمریکا با ارتباط افرادی مثل ابوالحسن بنیصدر، عباس امیرانتظام، حسن نزیه، احمد مدنی، رحمتالله مقدم مراغهای و ابراهیم یزدی متفاوت بود. آن افراد در تشکیلات لانه جاسوسی دارای اسم رمز بودند و مشخص است که با آگاهی، اطلاعات را به مأموران سفارت منتقل میکردند. اما روابط میناچی با سفارت، از روی سادهلوحی و خوشباوری بوده است. او بر پایه دیدگاههای شخصی خود، رابطه با آمریکا را تجویز میکرد.
میناچی در کابینه دولت موقت
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، بنا به پیشنهاد شورای انقلاب و با حکم امام خمینی، مهندس مهدی بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت انتخاب شد. وقتی در 24 بهمن 57 فهرست کابینه دولت موقت منتشر شد، نام ناصر میناچی به عنوان وزیر تبلیغات و جهانگردی(اطلاعات و جهانگردی سابق) در کابینه بازرگان به چشم میخورد. ترکیب کابینه بازرگان از لیبرالهای همفکر وی تشکیل شده بود. مرحوم حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، تحلیل خود را درباره ترکیب اعضای کابینه دولت موقت اینطور ارائه میدهد: «فکر امام و ما این بود که از همان اول مثل انقلابهای معمول دنیا که نوعاً مارکسیستی یا کودتایی بودند و تا سالها به صورت شوراهای رهبری و یا فرماندهی نظامی، اداره میشدند، کشور را اداره نکنیم. بهویژه با توجه به ارتباط وسیع و اعتماد خوبی که به مردم داشتیم، مناسبترین راه را سرعت عمل در ایجاد تشکیلات رسمی و مدنی میدیدیم؛ این کار یک اقدام دموکراتیک کم نظیر و شاید هم بینظیر بود. به همین دلیل پس از تعیین مهندس بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت، انتخاب وزیران و تشکیل دولت، مهمترین مشغله ذهنی ایشان و شورای انقلاب بود و این مسئله با سقوط رژیم، اولویت اول کاری ما شد. البته شورا با توجه به ضرورت تسریع در سازماندهی کشور، شرایط خاصی را برای وزراء به جز تکیه بر همان پیشفرضهای مربوط به انتخاب وی به عنوان نخستوزیر، تعیین نکرد. هر چند که حق تصویب و تأیید وزرای پیشنهادی را برای خود محفوظ داشت. همین مسئله باعث شد که وقتی آقای مهندس بازرگان، اولین گروه از اعضای کابینه خود را در تاریخ 24 بهمن 1357، به شورای انقلاب پیشنهاد کرد، همه نفرات معرفی شده ـ به استثنای یکی دو نفر ـ به تأیید شورا رسیدند و برای تصویب نهایی، خدمت امام معرفی شدند.»[68] آقای هاشمی در ادامه میگوید: «ترکیب دولت مهندس بازرگان که عمدتاً از اعضا و هواداران جبهه ملی و نهضت آزادی و بعضی از گروههای دیگر مثل جاما و حزب ملت بودند، بهطور طبیعی مورد موافقت بخشی از نیروهای مذهبی و پرشور انقلابی قرار نگرفت و حتی بعضی از عناصر و گروهها و سازمانهای غیر مذهبی نیز آن را رد کردند. در شورای انقلاب چنین چیزی را پیشبینی میکردیم، ولی در آن روزها چاره دیگری نداشتیم. مهندس بازرگان و نهضت آزادی تنها مجموعه متشکل مذهبی بودند که مورد اطمینان و شناخته شده بودند و ما و دوستان روحانی دیگر نیز، برنامه و تجربهای برای حضور در امور اجرایی نداشتیم.»[69]
میناچی درباره عضویت خود در کابینه دولت موقت میگوید: «انتخاب من از سوی آقای مهندس بازرگان فکر میکنم دو دلیل داشت؛ یکی به خاطر فعالیتهای من در حسینیه ارشاد و مدیریت آن بود و دیگری به دلیل همکاریام با ایشان در جمعیت دفاع از آزادی حقوق بشر که ما اجازه تأسیس آن را از نیویورک گرفته بودیم. در این تشکل ما اسناد رسمی از برخورد حکومت وقت با مخالفان را جمعآوری میکردیم و گزارش میدادیم. برای نجات زندانیها هم خیلی تلاش کردیم، از جمله برای آقای طالقانی، منتظری و... فکر میکنم همه اینها در کنار هم باعث شد تا مرحوم بازرگان به این نتیجه برسد که من را برای این وزارتخانه معرفی کند.»[70]
بعد از تسخیر لانه جاسوسی و متعاقب آن استعفای دولت موقت، میناچی همچنان در دولت باقی ماند. خودش میگوید دکتر محمدجواد باهنر از وی خواست تا در دولت بماند. روز 16 آبان 1358، میناچی وزیر ارشاد ملی شد. مهمترین مسئلهای که او در زمان وزارتش در آن دوره با آن مواجه بوده بحث قانون مطبوعات بوده است. آنچنان که خودش میگوید: «عمدهترین مسئله در زمان ما قانون مطبوعات بود. این قانون زمان ما تصویب شد، یعنی پیشنویس قانون مطبوعات را ما تهیه کردیم و خیلی هم دقیق و مفصل این کار را انجام دادیم. این پیشنویس در جلسه شورای انقلاب هم مطرح شد و آنجا فقط یک پیشنهاد شد. در زمان دکتر مصدق برخی از روزنامهها برای بیحیثیت کردن نخستوزیر، مطالب و کاریکاتورهای مستهجنی چاپ میکردند. در شورا هم با توجه به این سابقه پیشنهاد شد که ما در این زمینه پیشبینی کنیم و محدودیتی برای اهانت به امام بگذاریم. شش ماه حبس تعیین کردیم که اگر چنین اهانتی به مقام رهبری شود، شش ماه حبس برای آن در نظر گرفته شود. روزنامهها هم همه آزاد بودند. یک هیئتی هم تشکیل داده بودیم که در آن هم نمایندههای دیوان کشور بودند و نمایندگان ارشاد. آنها باید بررسی میکردند که عملکرد یک روزنامه درست است یا نه. هیچ وقت هم نه روزنامهای را تعطیل کردیم و نه توقیف. با این حال یک سری ایراداتی به روزنامهها داشتیم. مثلاً یادم هست که به روزنامهها و نشریات میگفتیم که یک نشریه حق ندارد برای اینکه تیراژش را بالا ببرد عکسها و شمایلهای مستهجن را چاپ کند. بعد اینها میآمدند برای اینکه با شاه دشمنی کنند، عکس فرح را لب دریا چاپ میکردند، آن هم با این عنوان که ما داریم با شاه مبارزه میکنیم. ما هم گفتیم این اقدامات هم همه جرم است و نباید این کار را انجام بدهید چون معلوم است که نیتتان چه چیزی بوده است. با این حال همانطور که گفتم هیچ کدام از نشریات را تعطیل نکردیم تا اینکه من دیدم روزنامهها را یکی پس از دیگری از طرف دادستانی توقیف میکنند. آقای آذری قمی بود که این کار را میکرد، ما هم خب اعتراض داشتیم و به این روال اعتراض کردیم.» [71]
او بعد از عضویت در دولت موقت هم چندین دیدار مهم با نمایندگان سفارت آمریکا دارد که در فوق به آن اشاره شد. با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و دسترسی دانشجویان به اسناد، ارتباط برخی اعضای نهضت آزادی ازجمله ناصر میناچی با سفارت آمریکا لو رفت. در پی این موضوع، روز ۱۷ بهمن ماه ۱۳۵۸ میناچی در منزلش بازداشت شد. او سه دهه بعد در گفتوگویی ماجرای آن روز را اینگونه تعریف کرد: «شب ریختند خانه ما، یک فردی بود به نام آقای غفارپور که نمیدانم چه لجاجتی با ما داشت، ما را ممنوعالخروج هم کرده بود. پیش از این ماجرا یک بار خدمت امام رسیدیم و گله کردیم که ما وزیر شما بودیم، این آقا یک قاضی معمولی است ما را ممنوعالخروج کرده، دیگر تا شاه عبدالعظیم هم نمیتوانیم برویم.»[72] بازداشت میناچی تنها ۲۴ ساعت ادامه یافت. به گفته خودش: «بازداشت ما در اوین یک شب بیشتر نبود. آیتالله قدوسی آمد و ما را برد به اتاق خودش و از ما دلجویی کرد. بعد سر ما آنجا دعوا شد. آقای مهدویکنی که کمیتهها زیر نظرشان بود هم یک عده را فرستادند و گفتند چون ممکن است یک عده شما را آزار دهند، این افراد در معیت شما باشند.»[73] بعد از آزادی، میناچی به توجیه روابطش با آمریکا پرداخت و تا بهمن آن سال در سمت خود باقی ماند. در این ماه او به خواست خودش از مسئولیتش در دولت کنار رفت.
سرانجام
عمده فعالیتهای ناصر میناچی در سالهای بعد، حضور در مراسم حسینیه ارشاد بود که البته نسبت به سالهای قبل از انقلاب، با استقبال اندکی روبرو بود. از میناچی کتابی با عنوان «تاریخچه حسینیه ارشاد: مجموعه مصاحبهها، دفاعیات و خاطرات ناصر میناچی» از سوی حسینیه ارشاد انتشار یافته است. میناچی بعد از استعفا از کابینه دولت تا پایان عمر خود فعالیت سیاسی خاصی نداشت. او به خاطر علاقه به دکتر شریعتی، در مراسمهای سالگرد دکتر حاضر میشد و گاه به ایراد سخنرانی و مصاحبه مبادرت میکرد. اغلب فعالیتهای او در این سالها، معطوف به حسینیه ارشاد بود. وی سرانجام در روز شنبه ۵ بهمن سال ۱۳۹۲ بر اثر عارضه قلبی درگذشت و پیکرش در قم به خاک سپرده شد.
پینوشتها:
[1]. یاران امام به روایت اسناد ساواک - استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 97.
[2]. همان، ص 94.
[3]. حسینیه ارشاد، مرکز دینی، علمی، تبلیغاتی در تهران در سال 1344 شروع به فعالیت کرد و در سال 1346 ش در دفتر مؤسسات غیرانتفاعی، به ثبت رسید. هزینه ساختمان و مخارج آن، از طریق کمکهای مؤسسین و افراد نیکوکار و موقوفات محمّد همایون تأمین میشد. فعالیت عمده این حسینیه در دوره نهضت اسلامی عبارت بود از: انجام سخنرانیهای علمی، دینی، انتشارات کتاب، رساله، جزوه و تشکیل کلاسهای آموزشی. سخنرانان حسینیه در سالهای 1344 ـ 1351، شخصیتهای برجسته حوزوی و دانشگاهی بودند که از آن جمله میتوان به این اسامی اشاره کرد: شهید آیتالله مرتضی مطهری، دکتر علی شریعتی، علامه محمّدتقی جعفری، شهید دکتر محمّدجواد باهنر، استاد محمّدتقی شریعتی، شیخ محمدتقی فلسفی، حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمینژاد، آیتالله سیدعلی خامنهای، حجتالاسلام علی اکبر هاشمی رفسنجانی، فخرالدین حجازی و ... با وجود بروز برخی اختلافات در حسینیه ارشاد، این مؤسسه با حضور این سخنرانان برجسته، نقش مهمی در پیشروی جریان انقلاب داشت. در سال 1350، حسینیه ارشاد به دستور ساواک بسته شد و این تعطیلی تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و در سال 1358، طی مراسمی بار دیگر بازگشایی شد. (منبع: آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک (کتاب بیست و نهم)، جلد دوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 511 و پایگاههای انقلاب اسلامی - حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383)
[4]. پایگاههای انقلاب اسلامی - حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383، ص 36.
[5]. همان، ص 38.
[6]. همان.
[7]. محمد همایون، زاده 1273 در تهران، یکی از افراد خیر و نواندیش بود. وی تا حدودی به مسائل مذهبی و مطالعات دینی آشنایی داشت. او در کارهای عامالمنفه پیشقدم بود. وی ازجمله افرادی بود که به هنگام تأسیس حسینیه ارشاد، از لحاظ مالی به ینیانگذاران این مجموعه یاری رساند و از این رو، نام او نیز در زمره مؤسسین این حسینیه دیده میشود. همایون در فعالیتهای سیاسی دخالتی نداشت و به تعبیر ساواک، افعال «مضره» از وی سر نزد. با این حال در برخی موضوعات مرتبط به حسینیه ارشاد، طرف مشورت بوده است. محمد همایون در 5 بهمن 1356 از دنیا رفت و پیکرش در مسجد فیروزآبادی شهرری به خاک سپرده شد. دکتر علی شریعتی در تجلیل از محمد همایون گفته بود: «بارها با خود میگفتهام آیا این مرد میداند که در عصر ما برای دوباره تابیدن نور اسلام و برافروختن آتش علی(ع) در مغز و دل این نسل چه کرده است؟ خدا و خلق گواهند که تو در هر گامی که عصر ما در این راه برمیگیرد و هر قطره خونی که در این آستان به زمین میریزد و در هر شعله ایمانی که در آتشگاه سینه جوانی زبانه میکشد، سهیمی.» (منبع: پایگاه روشنفکران انقلابی، منتشر شده در تارنمای مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی)
در منبع مذکور تاریخ گفتار دکتر شریعتی را پس از مرگ همایون نوشته است که قطعاً نادرست است و دکتر شریعتی پیش از همایون در 29 خرداد سال 56 درگذشت.
[8]. استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک، همان، ص 426 و 428.
[9]. فریاد بعثت - فخرالدین حجازی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383، ص 137.
[10]. برای آشنایی با نهضت آزادی، تاریخچه و عملکرد این گروه در سالهای قبل و بعد از انقلاب و نیز مشی و مرام مؤسسین و فعالین آن، مراجعه کنید به: سلطانی، مجتبی، نهضت آزادی ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1398.
[11]. پایگاههای انقلاب اسلامی - حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، همان، ص 364.
[12]. همان، ص 364.
[13]. طباطبایی، صادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، جلد اول، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1387، ص 333.
[14]. همان، جلد 3، ص 122.
[15]. اسناد لانه جاسوسی، جلد 3، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 253.
[16]. جبهه ملی به روایت اسناد ساواک ، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379، ص 288.
[17]. کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر، با عضویت 29 تن از شخصیتهای سیاسی ـ که عموماً از اعضای نهضتآزادی و جبهه ملّی بودند ـ در روز ششم آذر 1356 تشکیل یافت. سه روز بعد از اعلام موجودیت، این کمیته طی نامهای مفصل در هشت صفحه، خطاب به دبیرکل سازمان ملل متحد درباره سلب آزادی عقیده در ایران، توقیفهای غیرقانونی، اعمال انواع شکنجه در دستگاه پهلوی، محاکمه متهمین سیاسی در محاکم نظامی، محکومیت متهمین سیاسی به اعدام و حبسهای طویلالمدّت، خودداری از قبول فرجام محکومین سیاسی، کشتار بیرحمانه جوانان توسط رژیم، محبوس داشتن مخالفان بدون محاکمه، سانسور شدید، استقرار نظام تک حزبی، سلب امکان مشارکت مردم در انتخابات، نقض صریح قانون اساسی و ... به این سازمان شکایت کرد. این کمیته در راستای مقابله با اختناق دستگاه پهلوی اقداماتی چند انجام داد. اعضای کمیته عبارت بودند از: مهدی بازرگان، کریم سنجابی، سیدکاظم حسیبی، کاظم سامی، علیاصغر حاج سیدجوادی، یدالله سحابی، آیتالله سید ابوالفضل زنجانی، حبیبالله پیمان، سیداحمد مدنی، ناصر میناچی، رحیم صفاری، عبدالکریم لاهیجی، رحمتالله مقدم مراغهای، شمس آلاحمد، هاشم صباغیان، حسن نزیه و ... (منبع: مالک اشتر دوران/ آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک، جلد سوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 600 و انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 1، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1376، ص 251).
[18]. سلطانی، مجتبی، همان، ص 146.
[19]. موسوی تبریزی، حسین، خاطرات آیتالله سید حسین موسوی تبریزی، دفتر اول، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ ونشر عروج، 1384، ص 393.
[20]. سلطانی، مجتبی، همان، ص 152.
[21]. اسناد لانه جاسوسی، جلد 2، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 95.
[22]. اسناد لانه جاسوسی، جلد 3، همان، ص 324.
[23]. گفتگویی منتشر نشده با ناصر میناچی، منتشر شده در تارنمای مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.
[24]. پایگاههای انقلاب اسلامی - حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، همان، مقدمه، ص 7.
[25]. شهید مطهری به روایت آیتالله خامنهای، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تاریخ انتشار: 13 خرداد 1400.
[26]. استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک، همان، ص 103.
[27]. همان، ص 108.
[28]. همان، ص 6ـ 8.
[29]. پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک(2)، حسینیه ارشاد، کانون همکاری روحانیون و نواندیشان مسلمان، منتشر شده در سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[30]. همان.
[31]. شهید مطهری به روایت آیتالله خامنهای، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تاریخ انتشار: 13 خرداد 1400.
[32]. همان.
[33]. پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، حسینیه ارشاد، کانون همکاری روحانیون و نواندیشان مسلمان، منتشر شده در سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[34]. توحیدی، شاهد، نسبت ناصر میناچی با حسینیه ارشاد در آئینه اسناد و خاطرات، سایت جوان آنلاین (وابسته به روزنامه جوان)، تاریخ انتشار: 12 بهمن 1392.
[35]. همان.
[36]. جان. دی. استمپل، عضو ارشد سفارت امریکا در تهران.
[37]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 11، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 399.
[38]. اسناد لانه جاسوسی، جلد 3، همان، ص 294.
[39]. تلاش میناچی برای به سازش کشیدن انقلاب به دستور شریعتمداری، روزنامه فرهیختگان، 14 بهمن 1397، شماره 2699، ص 3 و اسناد لانه جاسوسی، جلد 3، ص 235.
[40]. اسناد لانه جاسوسی، جلد 3، همان، ص 235.
[41]. همان، ص 242.
[42]. همان، جلد 1، ص 221.
[43]. همان، ص 496 و 497.
[44]. همان، ص 507.
[45]. همان، ص 510.
[46]. تحلیل مأمور سفارت آمریکا و ناصر مقدم درباره مواضع آیات سید محمدرضا گلپایگانی و سید شهابالدین مرعشی درباره انقلاب اسلامی صحیح نیست. چنان که از اسناد برمیآید، نظرات و مواضع این دو بزرگوار با مواضع آقای سید کاظم شریعتمداری همسو نبوده است و از این رو نمیتوان این سه شخصیت را از نظر رویکرد نسبت به انقلاب اسلامی و امام خمینی در یک طیف دستهبندی کرد. به عنوان مثال، آیتالله گلپایگانی از ابتدای نهضت، با امام خمینی همراهی داشت و در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، موضوع انقلاب سفید، ماجرای قیام 15 خرداد 42، مسئله تبعید امام و ... مواضع تندی اتخاذ کرد. در سالهای پایانی عمر رژیم نیز همواره رویکردی مشخص داشت. مثلا در قیام 19 دی 56 یا 17 شهریور 57، رو در روی رژیم ایستاد و از امام خمینی حمایت کرد. یکی از عواملی که در گرم کردن مبارزه و پیشرفت آن اثری بهسزا داشت، اعلامیههای پیدرپی زعیم مسلمین آیتالله گلپایگانی بود که مهمترین اثرش مزید اطمینان طبقات متدین نسبت به حرکت اسلامی و انقلابی امت مسلمان ایران محسوب میشد. به خاطر همین موضعگیریها بود که عمال شاه در عصر 19 اردیبهشت 1357 مقارن با ایام سوگواری حضرت زهرا(س) به بیت آیتالله گلپایگانی هجوم بردند. برای درک رویکرد سیاسی آیتالله گلپایگانی در جریان انقلاب اسلامی، مجموعه سه جلدی «حضرت آیتالله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی» منتشر شده از سوی مرکز بررسی اسناد تاریخی (در سال 1385)، مناسب خواهد بود. آیتالله مرعشی نیز در موضعگیری علیه رژیم پهلوی، پیشگام و جدی بود. در این رابطه نیز میتوانید ضمن مراجعه به مجموعه سه جلدی «آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی» چاپ شده توسط این مرکز (در سال 1388)، به مقاله «نگاهی به زندگی فقیه اهل البیت(ع) و مبارز نستوه حضرت آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی» مندرج در همین سایت مراجعه کنید.
[47]. اپوزیسیون از جنس میناچی، روزنامه فرهیختگان، 13 مرداد 1394، شماره 1724، ص 10.
[48]. صداقت، سجاد، ناامیدی افراطی اپوزیسیون (نگاهی به اسناد دیپلماتیک آمریکا منتشر شده در سایت ویکیلیکس)، روزنامه فرهیختگان، 13 مرداد 1394، شماره 1724، ص 10.
[49]. اسناد ویکی لیکس: دیدار میناچی با سفیر انگلیس، منتشر شده در سایت تاریخ ایرانی، تاریخ انتشار: 22 خرداد 1394.
[50]. اسناد لانه جاسوسی، جلد 1، همان، ص 515.
[51]. همان، ص 516.
[52]. اسناد ویکی لیکس: دیدار میناچی با سفیر انگلیس، منتشر شده در سایت تاریخ ایرانی، تاریخ انتشار: 22 خرداد 1394.
[53]. اسناد لانه جاسوسی، جلد 1، همان، ص 513-510.
[54]. همان، جلد 3، ص 258.
[55]. همان، ص 353 و 354.
[56]. همان، جلد 3، ص 283 و 284.
[57]. همان، ص 290.
[58]. همان، ص 334.
[59]. همان، ص 392.
[60]. همان، ص 396.
[61]. سلطانی، مجتبی، همان، ص 152.
[62]. همان، ص 153 و 154.
[63]. سلطانی، مجتبی، همان، ص 322. و اسناد لانه جاسوسی، جلد 3، ص 465 و 466.
[64]. اسناد لانه جاسوسی، جلد 2، همان، ص 113.
[65]. همان، ص 238.
[66]. همان، جلد 3، ص 440 و 441.
[67]. همان، ص 451-450.
[68]. خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی – انقلاب و پیروزی تحلیل آیتالله هاشمی از تشکیل اعضای کابینه مهندس بازرگان، منتشرشده در سایت مرکز اسناد آیتالله هاشمی رفسنجانی.
[69]. همان.
[70]. گفتوگویی منتشرنشده با ناصر میناچی، منتشر شده در سایت تاریخ ایرانی، تاریخ انتشار: 8 بهمن 1392.
[71]. گفتگویی منتشر نشده با ناصر میناچی، منتشر شده در تارنمای مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.
[72]. همان.
[73]. همان.
برگ بیوگرافی ناصر میناچی
تأسیس حسینیه ارشاد توسط شهید آیتالله مطهری
سندی درباره تأسیس حسینیه ارشاد
موافقت ساواک با تأسیس حسینیه ارشاد
درباره حسینیه ارشاد - برگ 1
درباره حسینیه ارشاد - برگ 2
درخواست سوابق ناصر میناچی
دستگیری آیتالله مطهری و میناچی و عدهای دیگر در سال 1351
کنترل فعالیتهای میناچی توسط ساواک
سندی درباره گردانندگان حسینیه ارشاد
بولتن ساواک از دیدار میناچی با کاردار سفارت آمریکا
ناصر میناچی مقدم در مراسم بازگشایی حسینیه ارشاد بعد از انقلاب اسلامی
میناچی در دوره کهولت
ناصر میناچی مقدم در کنار علی شریعتی
سخنرانی میناچی در حسینیه ارشاد
میناچی در دومین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی
دانشگاه تهران، سال ۱۳۵۸، میناچی در مراسم دومین سالگرد دکتر علی شریعتی
میناچی- دومین سالگرد درگذشت شریعتی
ناصر میناچی در دومین سالگرد شریعتی
میناچی در کنار آیات طالقانی و شهید بهشتی
میناچی در کنار آیتالله طالقانی
میناچی در کنار ابراهیم یزدی
تشییع پیکر میناچی در حسینیه ارشاد