شگرد استعمار در ایران در استفاده از وابستگان و سرسپردگان
31 خرداد 1403
آغاز قرون جدید و شکلگیری پدیده استعمار و هجوم کشورهای استعمارگر اروپایی به اقصی نقاط جهان برای تسلط هر چه بیشتر بر منافع مادی و معنوی جهان سوم، روابط بینالملل را وارد دورهی جدیدی نمود که حاصل آن به زنجیر کشیدن کشورهای منطقه از جمله همسایههای ایران در شرق کشور یعنی هندوستان و در غرب کشور یعنی عراق بود. کشورهای استعماری برای غارت ثروت مستعمرات از دو راه استفاده نمودند:
1- با حمله نظامی کشوری را اشغال و حاکمان آن را ساقط و فردی دستنشانده که مجری دستورات آنان باشد را بر سر کار میآوردند و تمام امور به دست فاتحان و اشغالگران اداره میشد. هندوستان از اینگونه کشورها محسوب میشد که توسط کشور بریتانیا اشغال شد و دهها سال مستعمره انگلستان بود.
2- بعضی از کشورها دارای استقلال بودند و قدرتهای مسلط جهانی نتوانستند به طور کامل آن کشورها را اشغال نمایند بلکه از طریق عوامل داخلی که وابسته به آنان بودند و طی دهها سال روابط سیاسی و اقتصادی افراد و جریانها را شناسایی، تربیت و به استخدام خود در میآوردند و اهداف سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی خود را عملی مینمودند.
ایران عصر قاجار از جمله کشورهایی بود که اگرچه مستقیماً فتح نشد اما کشورهای اروپایی از طریق افراد خودفروخته داخلی آنچه که مدنظر استعمارگران بود، عملی میکردند. از این جهت گروه کثیری از خاندانها، سران عشایر و رجال سیاسی و نظامی بلند مرتبه را میتوان نام برد که به منافع بریتانیا فکر میکردند و از هیچ تلاشی برای رضایت ارباب خارجی فروگذار نمیکردند.
با اینکه کشورهای اروپایی از جمله انگلستان، روسیه و تا حدودی فرانسه در دوره قاجار منافع خود را در ایران حفظ نمودند و برای استعمار هر چه بیشتر ایران، انواع و اقسام قراردادهای نابرابر سیاسی، نظامی و اقتصادی و... را بر ایران تحمیل نمودند و با استفاده از ضعف شاهان قاجار، رجال وابسته و موقعیت متزلزل سیاسی، نظامی و اجتماعی ایران بهره لازم را بردند، با این حال با ورود به قرن بیستم و پیچیدهتر شدن روابط بینالملل و رقابتهای سیاسی دُوَل استعماری در غرب، حاکمان ایران برای تبعیت و تأمین منافع بیگانگان هر چه بیشتر زیر فشارهای سیاسی واقع شدند. پیشنهاد قرارداد 1919(مرداد 1298) از طرف انگلستان به ایران یکی از این زیادهخواهیها بود که احمدشاه قاجار زیر بار آن نرفت و سیاستمداران بریتانیا را به فکر چارهای در این زمینه واداشت تا با برچیدن خاندان قاجار و روی کار آوردن مهرهای دستنشانده به تأمین منافع دراز مدت خود در ایران نایل آیند.
طراحی، برنامهریزی و اجرای کودتای سوم اسفند 1299 ش و روی کار آوردن سیدضیاءالدین طباطبائی و سپس وزارت و پادشاهی رضاخان راه عملی جهت تسلط هر چه بیشتر بریتانیا بر ایران بود. رضاخان پس از به سلطنت رسیدن با اجرای برنامههایش نه تنها سد راه نفوذ بلوک شرق ـ شوروی به داخل ایران، خلیج فارس و دریای عمان بود بلکه ایران سپر بلای هندوستان شد تا منافع استراتژیک انگلستان محفوظ بماند و تعداد زیادی از دولتمردان او وابسته به انگلستان بودند و در تأمین منافع دولت فخیمه بریتانیا نقش بازی میکردند.
پس از جنگ جهانی دوم، انگلستان بهشدت ضعیف شد و امپراطوریاش را از دست داد. هندوستان بزرگ مستقل و تقسیم شد و آمریکاییها، که در طول جنگ بسیار قوی شده بودند، وارد معرکه شدند. انگلیسیها تا مدتی کوشیدند تا شاید امپراتوری خود را حفظ کنند. ولی به تدریج برایشان روشن شد که حفظ همه آن امکان ندارد و با امریکاییها شریک شدند. در شهریور 1320، ارتش انگلیس تعدادی افراد دارای مشاغل حساس، افسران عالیرتبه و وزرا و غیره را مدتی دستگیر کرد. بدون تردید هدف این دستگیری تطهیر این افراد بود، که عموماً از وابستگان قدیمی انگلیس بودند، تا بعداً بتوانند با وجهه ملی موقعیت بهتری به دست آورند. چنین نیز شد و افرادی که مهره انگلیس بودند بعداً به مشاغل حساستری رسیدند و بسیاری از آنها مانند فضلالله زاهدی، به دستور انگلیس به آمریکاییها وصل شدند.
به تدریج انگلیسیها تعداد بیشتری از عوامل خود را به آمریکا معرفی کردند و علاوه بر منافع خودشان به نفع آمریکا از آنها استفاده نمودند، مانند: اسدالله علم، حسنعلی منصور، امیرعباس هویدا، جعفر شریف امامی و غیره. با این مقدمه روشن میشود که مهرهها و عوامل اطلاعاتی انگلیس و آمریکا در ایران زیاد قابل تفکیک نیستند. هر چند بودند عناصری که به طور خاص برای آمریکا یا انگلیس کار میکردند، ولی در رابطه با شخصیتهای مهم درباری و نظامی میبینیم که مثلاً فردی مانند اسدالله علم، که جد اندرجد عامل انگلیس است، مهمترین رابط محمدرضا هم با انگلیس و هم با امریکاست.[1]
وابستگی به آمریکا و انگلیس و تظاهر به این رابطه در دوران پهلوی چنان عیان و آشکار بود که گاهی حتی اعتراض دولتمردان رژیم را نیز برمیانگیخت. به عنوان نمونه میتوان از فریدون هویدا[2] برادر امیرعباس هویدا نخستوزیر نام برد. وی در کنفرانس حقوق بشر ژنو با سیاستمداران امریکایی و انگلیسی دائماً در رفت و آمد بود و از آنها کسب تکلیف و نظر مینمود! رفتار فریدون هویدا بهگونهای بود که بین نمایندگان سایر کشورها به سیاست دنبالهروی و تابعیت هیئت نمایندگی ایران از آمریکا و انگلیس تعبیر گردید.
*****
به: عرض میرسد تاریخ: 31 / 1 / 1348
از: 311
اجلاسیه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد از 30 بهمن ماه سال 1347 تا یکم فروردین ماه 1348 در شهر ژنو منعقد گردید. شرکتکنندگان در این اجلاسیه عبارت بودند از: والاحضرت اشرف پهلوی رئیس هیئت نمایندگی ایران. آقای فریدون هویدا معاون امور اطلاعاتی و اقتصادی وزارت امورخارجه مشاور والاحضرت اشرف پهلوی. آقای منوچهر گنجی[3] رئیس مرکز مطالعات عالی بینالمللی دانشگاه تهران عضو علیالبدل. آقای صدری کارمند وزارت امورخارجه عضوالبدل، آقایان احساسی، سیار، امینی کارمندان وزارت امورخارجه مشاورین. آقایان مستوفی و زنوزی و خرد مهر اعضای هیئت نمایندگی ایران در ژنو.
نظریه منبع: چنانکه همه میدانند کشور ایران از سیاست مستقل ملی پیروی میکند ولی آقایان فریدون هویدا در اجلاسیه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل این سیاست را نقض کرد، بدین ترتیب که در جلسات رسمی کمیسیون چندین بار در حضور شرکتکنندگان به نمایندگان آمریکا و انگلستان مراجعه و نظرات آنان را در مورد مسایل مطروحه در کمیسیون استفسار میکرد. روش آقای فریدون هویدا در بین شرکتکنندگان سایر کشورها چنین توجیه شد که ایران دنبالهرو نظرات نمایندگان آمریکا و انگلستان است تا جایی که نمایندگان کشورهای یوگسلاوی. سنگال و موریتانی به منوچهر گنجی اظهار داشتند که آقای فریدون هویدا نشانه و سمبل ارتجاع در هیئت نمایندگی ایران است. آقای گنجی در حضور والاحضرت اشرف پهلوی در این مورد به آقای فریدون هویدا انتقاد کرد ولی نامبرده گفت که باید هیئت نمایندگی ایران با آمریکا و انگلستان همکاری و همفکری نماید در غیر این صورت سفرای کشورهای آمریکا و انگلستان در تهران به شاهنشاه آریامهر گزارش خواهند داد و برای ما ناراحتی ایجاد خواهند کرد.
نسخه اول در تاریخ 3 / 2 / 48 به عرض تیمسار ریاست ساواک رسیده است چنین پینوشت نمودهاند:
«تماس با همه نمایندگان از لحاظ کسب نظر عیبی ندارد ولی با یک یا دو نماینده بهخصوص خوب نیست. در بولتن گذارده شود. 3 / 2 / 48»
اصل گزارش و اقدامات انجام شده در پرونده حقوق بشر در بخش 311 بایگانی و منعکس است.
مسئول بررسی: داوران
رئیس دایره بررسی: شهبازی
رئیس بخش 311: امیدی 31 / 1 / 48
رئیس اداره یکم و عملیات بررسی: ثابتی
پینوشتها:
[1] . بنگرید به: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، انتشارات اطلاعات، چاپ هشتم، سال 1374، ج 1، ص 283 تا 289.
[2] . فریدون هویدا برادر امیرعباس هویدا، فرزند حبیبالله در شهریور 1303 در دمشق به دنیا آمد؛ زیرا پدرش به اقتضای شرایط شغلی خود در دمشق به سر میبرد. فوق لیسانس را از مدرسه فرانسوی حقوق بیروت و دکترای دولتی را از دانشکده حقوق پاریس دریافت کرد.
در سال 1324 در وزارت خارجه استخدام شد و به سمتهایی از قبیل کارمند اداره کتابخانه (1324) ـ کارمند اداره عهود (1324) ـ کارمند اداره سوم سیاسی (1324) ـ کارمند اداره تشریفات (1325) ـ وابسته سفارت کبرای پاریس (1325) ـ دبیر سوم سفارت کبرای پاریس (1329) ـ مأمور در یونسکو (1330) ـ منتسب به کادر سیاسی (1334) ـ مأمور در یونسکو (1334) ـ مدیر کل امور بینالمللی و اقتصادی (1343) ـ معاون امور بینالمللی و اقتصادی (1344) و همچنین عضو اصلی هیئت نمایندگی دولت ایران در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد از دوره 20 تا 22 منصوب شد. علاوه بر موارد فوق وی مأمور شرکت در کمیته ارتباط بینالمللی پیکار جهانی با بیسوادی در پاریس، مأمور شرکت در کمیته مقدماتی کنفرانس جهانی حقوق بشر در نیویورک و مأمور شرکت در چهل و سومین اجلاس شورای اقتصادی و اجتماعی در ژنو بود. در پرونده ساواک در مورد خصوصیات اخلاقی وی آمده است: «فردی احساساتی، خوش قلب، باهوش و زرنگ، حساس و تند که با گروه هنرمندان معاشرت میکند، دوستان معدودی دارد و به هنرمندی خود اتکا دارد (هنرمندی به معنی کامل خواه از امور نویسندگی یا نقاشی)، بسیار کم مشروب میخورد و از قمار متنفر است.» فریدون هویدا در سال 1344 در سمت وزیر مختاری یک قطعه نشان درجه سوم تاج از طرف تشریفات کل شاهنشاهی دریافت کرد در سال 1358 شورای انقلاب و هیئت پاکسازی وزارت خارجه وی را منفصل از خدمت اعلام کرد. او در سال 1361 در گردهمایی لژ فراماسون در مکزیکوسیتی شرکت نمود. فریدون هویدا تألیفاتی به زبان فرانسه دارد. وی در 12 آبان 1385 در نیویورک درگذشت. (اسناد ساواک - پرونده انفرادی؛ همچنین نک: نگاهی به زندگی و دیدگاههای فریدون هویدا، زیر سایه برادر، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر)
[3] . منوچهر گنجی، فرزند داراب امیر در 1309 در بوئین زهرا به دنیا آمد. دیپلم خود را از دبیرستان البرز گرفت و لیسانس و فوق لیسانس را در رشته علوم سیاسی و روابط بینالملل از دانشگاه کنتاکی امریکا دریافت کرد. همچنین موفق به دریافت دیپلم حقوق بینالملل از دانشگاه کمبریج انگلیس و دکترای علوم سیاسی از دانشگاه ژنو سوئیس گردید. وی پس از مراجعت به کشور به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به تدریس پرداخت. در سال 1355 مدتی ریاست دانشکده حقوق و نیز ریاست مرکز مطالعات و تحقیقات بینالمللی دانشگاه مزبور را به عهده گرفت. در سال 1355 در کابینه امیرعباس هویدا به جای احمد هوشنگ شریفی به عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی گردید. در کابینههای جمشید آموزگار و جعفر شریف امامی سمت خود را حفظ کرد تا اینکه در آبان 1357 از وزارت آموزش و پرورش استعفا کرد. وی مدتی نیز سرپرستی وزارت علوم و آموزش عالی را به عهده داشت.
از دیگر سوابق اداری وی: مشاور حقوقی هیئت نمایندگی ایران در دومین کنفرانس حقوق دریایی سازمان ملل متحد و دبیرکل هیئت نمایندگی ایران در کنفرانس بینالملل حقوق بشر در تهران را میتوان نام برد. (سالنامه کشور ایران، منوچهر گنجی ،وزیر آموزش و پرورش و سرپرست وزارت علوم و آموزش عالی، سال 39 (1357 ش)، عبداللهپور، احمد، وزرای معارف ایران، تهران، 1369 ش.)
فریدون هویدا مانند برادرش سرسپردگی کامل به انگلیس و آمریکا داشت.
فریدون هویدا
منبع: اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1394، ج 2، ص 155. با ویراستاری و اضافات.