بررسی فساد شهرداران تهران در دوره پهلوی دوم


06 شهريور 1403


مقدمه

پیش از ورود به بحث اصلی، لازم است به اختصار تعریفی از فساد به عنوان متغییر اصلی مقاله ارائه شود. فساد در معنای سیاسی، اقتصادی و اداری آن، عبارت است از: سوءاستفاده از امکانات عمومی برای نفع شخصی یا گروهی. در رفتار مفسدانه، فرد از اختیارات و امکاناتی که با توجه به مقام و منصبش به او داده شده، سوءاستفاده کرده و از طریق آن‌ها منافع شخصی‌اش را تحقق بخشد. براساس این تعریف، مواردی چون رشوه‌گرفتن، اخاذی، کلاهبرداری، اختلاس، خویشاوندگماری، پارتی‌بازی و اعمال نفوذ بر دیگران، همگی از مصادیق فساد به شمار می‌آیند. از فساد غالباً به عنوان یک بیماری شدید اجتماعی نام برده می‌شود که به‌طور بی‌رحمانه از یک سازمان به سازمان دیگر و از یک نهاد به نهاد دیگر سرایت می‌کند. در سال‌های زمامداری پهلوی میزان سوءاستفاده از منابع و امکانات دولت، همواره افزایش می‌یافت. همه سازمان‌های دولت کم و بیش عرصه انواع سوءاستفاده‌ها بودند و استفاده شخصی کارگزاران دولتی متعلق به سطوح و حوزه‌های مختلف از منابع و امکانات دولت بیشتر می‌شد. از سال 1300 تا 1357، ارتشا، اختلاس، اخاذی و تقلب در انتخابات رایج‌ترین انواع فساد سیاسی در ایران بوده‌اند.[1] اکنون به متغییر وابسته یعنی شهرداران تهران به عنوان بخشی از رجال سیاسیِ حکومت پهلوی پرداخته می‌شود. آن‌ها باید در حالت عادی و سالم در چارچوب معین‌شده‌ی قانونی انجام وظیفه کنند و در قبال این انجام کار، حقوق و مقرری قانونی دریافت دارند. از دو طریق می‌توان در وجود رجال سیاسی فساد را ردیابی کرد: الف) آنان از مقام و موقعیتشان سوء‌استفاده نمایند. یعنی فراتر از موقعیت و جایگاهشان گام بردارند. ب) موقعیت و مقام خود را محملی برای کسب ثروت‌اندوزی قرار دهند. شاخص دیگر برای شناسایی فساد در رجال سیاسی «درخدمت بیگانه قرار گرفتن» و سرویس‌دهی به بیگانگان است.[2] ماروین زونیس در توصیف و تحلیل نخبگان سیاسی دوره پهلوی جمله‌ای دارد که نشانه‌ای از تأثیر ساختار سیاسی آن دوره، بر فسادپذیری مقامات آن است: «ماهیت نخبگانی جامعه ایران در سود بیش از اندازه و سرشاری بازتاب می‌یابد که اعضای نخبگان از سیستم می‌ستانند.»[3] این رویه در همه سازمان‌ها و ادارات دولتی کم و بیش رخنه کرده و سران حکومت به انواع مفاسد اقتصادی گرفتار بودند. این مسئله بیش از اماکن دیگر در سازمان عریض و طویل شهرداری کلان‌شهر تهران قابل مشاهده است و به دلیل امکانات مالی و درآمدزایی آن، ظرفیت مناسبی برای انواع مفسده‌های اقتصادی را داشت.

به علت سیستمی ‌بودن فساد در شهرداری، این امر منحصر در تهران نشده بلکه گزارش‌هایی از فساد شهرداران سایر مناطق کشور نیز وجود داشت. برای نمونه در سندی از ساواک از رشوه‌دهی شهردار شاهی [قائم‌شهر فعلی] به مهدی شیبانی، استاندار مازندران سخن گفته شده است. همچنین شهرداری به جای مناسبی برای اختلاس تبدیل شده بود. به‌طوری که رحیم‌علی خرم، از سرمایه‌داران وابسته و فاسد دوره پهلوی، ثروت‌اندوزی‌اش را از طریق فساد در شهرداری آغاز کرد. او در آغاز به عنوان مقاطعه‌کار آسفالت به ثروت‌‌اندوزی پرداخت و کمی بعد با رانت‌خواری توانست اغلب قراردادهای پیمانکاری را به نام خود منعقد کند. حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات شاهنشاهی و دوست نزدیک شاه در این باره می‌گوید:

«یک نمونه کوچک در مقایسه با سایر فعالیت‌ها در سطح کشور عبارت بود از آسفالت خیابان‌های تهران. شهرداری چندین سال متوالی با یک مقاطعه‌کار [که نام او رحیم‌علی خرم بود] قرارداد بست که در طول یک سال در قبال فلان ‌مقدار وجه (رقم به‌درستی خاطرم نیست ولی آن‌قدر بود که مقاطعه‌کار توانست برای هر سال 200 میلیون تومان به مقامات شهرداری رشوه دهد) مسئولیت آسفالت خیابان‌های تهران را عهده‌دار گردد. مقاطعه‌کار فوق، خیابان‌ها را لکه‌گیری می‌کرد و در برخی خیابان‌ها یک ورقه نازک چند سانتی آسفالت می‌ریخت. در فصل زمستان به علت یخبندان، این آسفالت‌ها درمی‌آمد و چاله‌هایی در خیابان‌ها ایجاد می‌کرد که رانندگی در خیابان‌های تهران مسئله شده بود و زیان‌های فراوانی به خودروها و به خصوص فنرهای خودرو وارد می‌کرد. این کار چند سال متوالی ادامه یافت و وضع را به محمدرضا گزارش دادم. محمودرضا برادر محمدرضا با این مقاطعه‌کار به‌طور صوری شریک بود و درصدی دریافت می‌داشت. نتیجه گزارش من فقط این شد که سال بعد با آن مقاطعه‌کار قراردادی بسته نشد ولی نه به سوءاستفاده در شهرداری کاری داشتند و نه به مقاطعه‌کار ایرادی وارد شد.»[4]

 

نگاهی کوتاه به شهرداران تهران از مشروطه تا پایان سلطنت محمدرضا پهلوی

مشروطه‌خواهان ایرانی در جریان آشنایی با روند اداره شهر در غرب، به این نتیجه رسیدند که می‌توان کسی را به ریاست شهر منصوب کرد و در مقابل، از او توقع اجرای امور شهری را داشت. با همین تفکر بود که تصمیم به تدوین قانون بلدیه گرفته شد؛ تصمیمی که بعدها پایه‌گذار فعالیت‌ شهردار در تهران شد. محمدمیرزا کاشف‌السلطنه در دارالحکومه تهران در خیابان جبه‌خانه مستقر شد. هر چند در اسنادی که از شهرداری منتشر شده نام کاشف‌السلطنه به عنوان نخستین رئیس دایره بلدیه ثبت نشده اما او نخستین شهرداری بود که به حکم انجمن یا شورای شهر اداره امور شهری را به دست گرفت. در آن روزهای نخست، شهرداران تهران را از میان کسانی انتخاب می‌کردند که آشنایی بیشتری با شاه و درباریان داشتند. در دوره رضا شاه، به گفته احمد نفیسی یکی از شهرداران پیش از انقلاب اسلامی، شهردار واقعی خود رضا شاه بود: «در مورد بلدیه شاید این نکته هم ضروری باشد که از ابتدای تأسیس این اداره تا پایان دوره سلطنت رضا شاه فرض بر این بود که شاه خودش شهردار است و کسی که برای این سمت تعیین می‌شد عنوان کفیل بلدیه را داشت.»[5] این گفته بیانگر این حقیقت است که رضا شاه که پیش از رسیدن به سلطنت پایگاه طبقاتی و اقتصادی قدرتمندی نداشت و پس از به قدرت رسیدن، زمین‌خواری‌های گسترده‌ای در مناطق مختلف کشور به ویژه در شمال، صورت داد، شهرداری را بستر مناسبی برای افزایش ثروت نامشروع خود تشخیص داده بود.

پس از فرار رضا شاه، عزل و نصب‌‌های پیاپی شهرداران از سال‌های اولیه بعد از شهریور 1320 شروع شد و در سال‌‌های بعد نیز همچنان ادامه یافت. اسامی ‌این شهرداران به ترتیب عبارتند از: مصطفی‌قلی رام(انتخاب‌الملک)، محمد سجادی، سیدمهدی عمادالسلطنه، فضل‌الله بهرامی، عباسقلی گلشائیان، غلام‌حسین ابتهاج، محمود نریمان، مهدی مشایخی، محمد خلعتبری، حسام‌الدین دولت آبادی، محمد مهران، مهدی نامدار، ارسلان خلعتبری، نصرالله امینی، سید محسن نصر، سرتیپ محمدعلی صفاری، نصرت‌الله منتصر، سرلشکر محمد دولو، موسی مهام، ناصر ذوالفقاری، فتح‌الله فرود، احمد نفیسی، علی‌اکبر توانا، سیدضیاء‌الدین شادمان، تقی سرلک، منوچهر پیروز، جواد شهرستانی و غلامرضا نیک‌پی. از جمله شهردارانی که بیشترین طول دوره ریاست را در شهرداری تا قبل از انقلاب اسلامی را برعهده داشته، غلامرضا نیک‌پی است. او به مدت هشت سال یعنی از سال 1348 تا 1356 شهردار بود. تقریباً می‌توان گفت در همان دوره‌ای که امیرعباس هویدا مدت مدیدی با جلب اعتماد و رضایت محمدرضا شاه، در مصدر نخست وزیری باقی ماند، غلامرضا نیک‌پی نیز در ریاست شهرداری تهران ابقا شد. از این رو، بخش عمده‌ای از این مقاله به بررسی مفاسد وی اختصاص یافته است. در بخش نخست مقاله، به مفاسد سایر شهرداران تهران و شخصیت‌‌هایی که با شهرداری در ارتباط بوده و بانی فساد بودند، پرداخته می‌شود. در بخش دوم، زندگی و عملکرد غلامرضا نیک‌پی در شهرداری تهران مورد مداقه قرار می‌گیرد.

 

1. مفاسد شهرداران و شخصیت‌های مرتبط با شهرداری

پیش از ورود به بحث شهرداران ذکر این نکته لازم است که پیش از هر شهرداری، شاهان پهلوی، رضا و محمدرضا، در سوءاستفاده از عواید شهرداری پیشگام بودند. برای نمونه، علی اصغر فروزان کفیل شهرداری بعد از استعفای رضا شاه پس از شهریور 1320 و اشغال ایران از سوی متفقین در جنگ جهانی دوم، پرده از مفاسد و بدکاری دربار برداشت و در نامه‌ای به مجلس خبر داد که کلیه‌ی امکانات شهرداری تهران صرف کاخ‌ها می‌شده و در نتیجه در نیمه سال دیناری در صندوق ندارد.[6] یا همان‌طور که در مقدمه نیز به نقل از احمد نفیسی شهردار تهران در اوایل دهه 1340، اشاره شد، رضا شاه در واقع خودش شهردار تهران بود و شهردار تهران کفیل محسوب می‌شد و از خود اختیار چندانی نداشت. پس از رضا شاه پهلوی، پسر نیز راه پدر را در فساد اقتصادی مرتبط با شهرداری طی نمود. او که به دریافت رشوه از افراد و مؤسسات گوناگون علاقه‌‌مند بود، در سندی به نقل از دو نفر از کارمندان عالی‌رتبه شهرداری به این رشوه ستاندنش اشاره شده و آمده است: «... موضوع احداث جاده‌ی سوم مورد نظر قرار گرفته و شاهنشاه با یک شرکت انگلیسی در این مورد وارد مذاکره شده‌اند و قرار است شهرداری تهران برای حفظ اصول ظاهری، کشیدن جاده را به مزایده گذارده و پس از مطالعه‌ی پیشنهادات، شرکت انگلیسی مذکور برنده اعلام و در ضمن امتیاز خرید و فروش زمین‌های اطراف جاده سوم نیز به شرکت مذکور واگذار شود و در قبال این امتیازات مبلغی در حدود 80 میلیون تومان به شخص اول مملکت پرداخت و 30 الی 50 هزار متر از زمین‌های مرغوب کنار جاده‌ی سوم نیز برای تأسیس یک هتل درجه‌ی اول در اختیار مؤسسه‌ی بنیاد پهلوی گذارده شود.»[7]

بسیاری از شهرداران تهران در دوره پهلوی دوم، کارشان به دادگستری کشیده شد. البته که در میان آنان اندکی همچون احمد نفیسی، بعدها تبرئه شدند و دستگیری آن‌ها نمایش تبلیغاتی حکومت پهلوی برای تخدیر افکار عمومی بود. در واقع حکومت پهلوی که به طور سیستماتیک در فساد اقتصادی غوطه‌ور بود، بیشترین کسانی که قربانی این سیستم فساد شدند، از مقامات عالی‌رتبه شهرداری تهران بودند. چرا که عضوی از هیئت دولت نبودند و دستگیری آنان توجهات را از شاه و خاندان سلطنت، اعضای دربار، نخست‌وزیر و اعضای هیئت دولت منحرف می‌کرد.

غلامحسین ابتهاج (1277-1344ش): او پیش از شهردار شدن، کارنامه سیاسی‌اش به شدت سیاه بود. او در جریان نهضت جنگل نقش مخرب داشت و از جاسوسان خاص اینتلیجنس سرویس انگلستان در نهضت جنگل بود که توسط انقلابیون جنگل دستگیر، ولی با وساطت احسان‌الله خان و رضا افشار آزاد شد. بعد از آزادی بلافاصله در گیلان به کنسولگری انگلیس پناهنده شد و به تهران اعزام گردید. ابتهاج، احسان‌الله خان و افشار بهائی بودند و این دو عامل یعنی وابستگی‌شان به انگلستان و بهائیت، زنجیره ارتباط مستحکم آنان را شکل داده بود. از اینجا ترقیات اجتماعی و سیاسی ابتهاج با وابستگی به یکی از دول بیگانه آغاز شد و مناصب مهمی به دست آورد، لیکن در نهایت با بدنامی از کار بر کنار شد. ابتهاج به دفعات شهردار تهران بوده است. از مرداد 1323 تا آذر 1324، از شهریور 1328 تا تیر 1329، و سومین بار از اردیبهشت 1333 تا فروردین 1334. ابتهاج در سال 1328 از جمله کسانی بود که برای فرار از مالیات خود را به گمنامی می‌زد. او در نهایت پایش به دادگاه باز شد و از جمله موارد اتهامی وی معاملات قیر، تصرف غیرقانونی اموال شهرداری و اراضی بلوار نهر کرج و معامله اراضی مهمانخانه شهرداری و متهم به 4 میلیون ریال اختلاس و ارتشا در شهرداری بود. به همین دلایل در سال 1340 به زندان رفت اما در نهایت تبرئه شد. تبرئه ابتهاج، با نارضایتی مردم همراه شد چرا که آنان اعتقاد داشتند محاکمات دادگستری و آن هم در مورد رجال سیاسی، با اغماض صورت می‌گیرد و تبرئه او نادرست است.[8]

مهدی مشایخی(1284-1364ش): وی که از 1 فروردین 1325 به مدت 19 ماه تا 1326 مسئولیت شهر تهران را داشت، متهم به اختلاس و فساد بود. رسیدنش به منصب شهرداری تهران به دلیل نزدیکی‌اش به احمد قوام‌السلطنه، نخست وزیر وقت بود.[9] مشایخی در حالی که هنوز شهردار تهران بود، در انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی شرکت کرد و به نمایندگی انتخاب شد، اما در مجلس سید ابوالحسن حائری‌زاده و حسین مکی ـ که در فروردین و اردیبهشت ۱۳۲۵ معاون مشایخی در شهرداری تهران بود ـ به اعتبارنامه‌اش اعتراض کردند. مکی مدارکی از سوءاستفاده مالی و سوءمدیریت مشایخی در شهرداری تهران، به‌ویژه در زمینه مقاطعه‌دادن آسفالت شهر، لوله‌کشی آب و برق‌رسانی و اداره شیرخوارگاه و تیمارستان و گورستان عرضه کرد و حائری‌زاده هم از مشایخی با عنوان نوکر احمد قوام نام برد. سرانجام پس از دو جلسه مذاکره طولانی، نمایندگان به اعتبارنامه مشایخی رأی دادند و او به مجلس راه یافت.[10] در گزارشی از ساواک نیز به نقل از یک شخص ناشناس خطاب به دادستان کل کشور، مشایخی فردی مشهور و الکلی معرفی شده که از سوی وزیر پست و تلگراف به ریاست حسابداری این وزارتخانه منصوب شده تا به میل خودش از شرکت زیمنس آلمان و سایر مراجع اجناس مورد نیاز را خریداری کند.[11]

مهدی نامدار(1280-1353ش)، موسی مهام(1275-1343ش) و ناصر ذوالفقاری(1292-1390ش): مهدی نامدار نیز که از تیر 1329 تا فروردین 1330 شهرداری تهران را بر عهده داشت، در نهایت کارش به دادگستری کشیده شد.[12] موسی مهام که از فروردین 1337 تا 1338 در دولت دکتر منوچهر اقبال شهردار تهران بود، به دلیل پاره‌ای از اتهامات در روز 12 آذر 1341 به بازپرسی فراخوانده شد و پس از 4 ساعت بازپرسی قرار بازداشت وی صادر گردید و بازپرس برای او 610 میلیون ریال کفیل صادر کرد. پس از چند ساعت مهدی باتمانقلیچ از دوستان نزدیک وی، این مبلغ را متقبل و مهام آزاد شد. مقامات قضایی صدور چنین قراری و قبول چنین کفالتی را آن موقع در دادگستری ایران بی‌سابقه ذکر کرده‌اند.[13] مهام جزو حلقه یاران نزدیک منوچهر اقبال بود و به همراه عده‌ای دیگر در سال 1343، یاران دکتر اقبال را تشکیل دادند.[14] اتهام او این بود که با وارد کردن تخم چمن مرغوب و فواره برای میادین به وسیله هواپیما بر خلاف قانون عمل کرده و باعث مخارج اضافی شده است.[15] بر اساس گفته‌های شهردار بعدی یعنی ناصر ذوالفقاری، وضعیت شهرداری هم به لحاظ فساد اداری و هم به لحاظ رسیدگی به شهر که باعث ناراحتی و عدم رضایت مردم تهران شده بود، بسیار اسفناک بوده است. ذوالفقاری در این باره می‌گوید: «چون آقای مقام شهرداری قبل [مهام] از دوستان نزدیک آقای دکتر [منوچهر] اقبال بود، و انتظار چنین تغییری را نداشت، همان روز شرفیاب[شاه] شدم و به عرض رساندم که اگر ممکن باشد من را از آن کار معاف بفرمایند فرمودند که هر روز گزارش‌های بسیار زیادی از شهرداری و نارضایتی اهالی تهران به من می‌رسد. شما را انتخاب کردم که در آن جا تصفیه‌ی کامل به عمل آورید و هر کجا که گرفتاری یا کارشکنی درکار بود مستقیم به من اطلاع بده. من اقرار می‌کنم که تا آخرین ساعتی که من در شهرداری بودم، از حمایت شخص اعلیحضرت برخوردار بودم. روزی که من وارد دفتر شهردار شدم مشاهده کردم که روی میز من صدها پرونده جمع شده است که اکثر آن‌ها کارهای معمولی و کارهای روزمره بود، که ادارات مربوطه‌ی شهرداری باید انجام می‌دادند. معاون شهرداری در آن وقت آقای عقیلی بود که سالیان دراز در پست معاونت شهرداری باقی بود و سردسته‌های فاسدین بود.»[16] از روایت ذوالفقاری برمی‌آید که اشرف پهلوی و محمودرضا پهلوی دخالت‌های زیادی در امور شهرداری داشتند. برای نمونه، به ذوالفقاری فشار می‌آوردند که مطالبات ادعایی رحیم‌علی خرم از مقاطعه‌کاری آسفالت‌های خیابان‌های تهران را بپردازد در حالی که ذوالفقاری، با رد این درخواست می‌گوید: «به او گفتم که یکی از خیابان‌ها که سالم آسفالت شده باشد به من نشان بدهد. جواب داد که من تحویل شهرداری داده و رسید انجام حسن کار گرفته‌ام و اگر آسفالت‌ها خراب یا از بین رفته، تقصیر مأموران شهرداری بوده...»[17] تفصیل این موضوع به روایت ارتشبد حسین فردوست در ابتدای مقاله ذکر شد.

احمد نفیسی(1299-1383ش): او که در سال 1341 به شهرداری تهران دست یافت، از جمله کسانی بود که به اتهام خرید زمین رباط کریم به مساحت 3 هزار متر، چند ماه بازداشت شد، اما پس از گذشت چند سال، از تمامی اتهامات تبرئه گردید.[18] نفیسی بعدها در مصاحبه‌ای با مرتضی رسولی، مصاحبه‌گر مجله تاریخ معاصر ایران، ناگفته‌‌هایی از دوران تصدی شهرداری خود بیان کرد، از جمله گفت: «وقتی متوجه شدم شاه موافق با انجمن شهر نیست و نمی‌تواند هیچ اجتماع مردمی را تحمل کند معهذا به جهت اختلافی که با وزیر کشور پیدا کرده بودم و نمی‌توانستم او را تحمل کنم این بود که همان‌جا پیشنهادی کردم تا بلکه شاه بیشتر تشویق شود و قبول کند زیرا در آن زمان شاه بنا به موقعیت خود حوصله شنیدن این حرف‌ها را داشت ـ البته بعدها متوجه شدم که یکی از ناراحتی‌های جدی شاه از من، اصراری بود که در این جلسه در مورد انجمن شهر مطرح کردم ـ به شاه گفتم: اعلیحضرت بهتر می‌دانند که انجمن شهر غیر از مجلس شورای ملی است.»[19] آن‌طور که از گفته‌های نفیسی بر می‌آید، و مشتی از خروارِ بی‌عدالتی و فساد سیستمی حکومت پهلوی را نشان می‌دهد این است که معیار برخورد با مفسدان اقتصادی و به‌طور ویژه در اینجا شهرداران، نه بر مبنای عدالت بلکه میزان رضایت و عدم رضایت محمدرضا شاه از آن اشخاص بود. در اینجا احمد نفیسی به دلیل بیان و اصرار نظراتی مغایر با نظر شاه، و نارضایتی شاه از وی، با اتهاماتی روبرو شد و ضمن برکناری از شهرداری تهران، مدتی نیز به زندان رفت.

عباسقلی گلشائیان(1281-1369ش): او که مدت کمی شهردار تهران بود (13بهمن 1322-مرداد1323) سابقه سیاسی تاریک و نفرت‌انگیزی نزد مردم ایران داشت و آن هم نقش‌آفرینی‌اش در قرارداد الحاقی نفت بود که به گِس ـ گلشائیان معروف شد. در اثر تسلیم همین قرارداد برای تصویب به مجلس، جنجال نفت ایجاد شد و فصلی تازه در تاریخ معاصر ایران گشوده شد. در این جنجال، ‌گلشاییان در افکار عمومی مورد تنفر قرار گرفت. او از طرفداران پروپاقرص اسرائیل به شمار می‌رفت و گزارش‌های ساواک نشان می‌دهد که از اسرائیل برای تبلیغ به رسمیت شناختن دوفاکتو اسرائیل در ایران، رشوه دریافت کرده است.[20] او همچنین یکی از اعضای برجسته فراماسونری (لژ فروغی) در ایران و قائم مقام و استاد اعظم لژ بزرگ ایران و نایب رئیس هیئت رئیسه فراماسون‌های ایران و عضو مؤسس لژ فراماسونری دانش و عضو لژهای کسری، مولوی، فروغی، سعدی، متبراء اهواز، فرانسه، فردا، نور، مشعل و خورشید بود.[21] دریافت رشوه همان‌طور که ذکر شد، یکی از رفتارهای عادی وی محسوب می‌شد. در یکی از گزارش‌های ساواک در این باره آمده است: «محسن شکوفه، به یکی از دوستان خود اظهار داشته: برای اینکه از طرف بانک ساختمانی و یا بنگاه خالصجات، علیه او به هیئت 5 نفری عرض حال تسلیم نشود و مورد تعقیب قرار نگیرد، مبلغ سه میلیون ریال به آقای گلشائیان و یک ملیون و پانصد هزار ریال به آقایان مهندس الهی، مهندس زاهدی، پیرغیبی و خازنی رئیس اداره حقوقی بانک ساختمانی، پرداخته و مقداری از این وجوه به صورت زمین به نام خویشاوندان نامبردگان سند تنظیم گردیده است.»[22]

افزون بر نیک‌پی و گلشائیان، شهردارانی همچون مصطفی‌قلی رام، محمد سجادی، محمدعلی صفاری، ناصر ذوالفقاری، فتح‌الله فرود و... نیز عضویت فراماسونری داشتند.[23]

فتح‌الله فرود (1280 ـ 1368ش) و سید ضیاءالدین شادمان(۱۳۰۲ ـ ۱۳۸۷ش): فتح‌الله فرود شهردار تهران از آذر 1339 تا 18 اردیبهشت 1340 بود. در همین دوران احزاب مخالف از جمله جبهه ملی به‌تازگی دوباره فعالیت‌هایی را آغاز کرده بودند. به تحریک فرود، لُمپَن‌ها، اعضای این جبهه را حسابی کتک زدند.[24] علی امینی، نخست‌وزیر وقت، همچنین درباره فرود بیان می‌دارد: «سرلشگر حسن پاکروان رئیس سازمان امنیت به من گزارش داد: سپهبد علوی مقدم رئیس شهربانی و وزیر کشور سابق و فتح‌الله فرود شهردار تهران به اتفاق چند نفر از کارچاق‌کن‌ها میوه، تره‌بار و مایحتاج مردم را به قیمت مفت از چنگ کشاورزان در می‌آورند و با 10 الی 12 برابر خرید در میادین میوه و تره‌بار به مردم می‌فروشند.»[25] سیدضیاءالدین شادمان نیز در اسفند 1342 به شهرداری تهران منصوب شد. او از همان آغاز سال 1343 دستور خراب‌کردن کوره‌ها را داد و مقرر کرد تا اسفند همان سال تعداد 49 کوره خراب شود. وی در پایان سال 1343 تأکید کرد که مشکل اصلی شهرداری این است که مردم عوارض را به موقع و به سهولت نمی‌دهند.[26]

 

2. غلامرضا نیک‌پی

غلامرضا نیک‌پی فرزند عزیزالله نیک‌پی در سال ۱۳۰۸ در اصفهان به دنیا آمد. پدرش عزیزالله ملقب به اعزازالملک، داماد ظل السلطان (حاکم ظالم وجنایتکار اصفهان در دوره ناصری)، در کالج آمریکایی تحصیل کرد و در زمان رضاشاه در سال ۱۳۱۸ به استانداری کرمانشاه منصوب شد. او پس از آن در کابینه قوام‌السلطنه و در سال ۱۳۲۵ به معاونت نخست‌وزیری و وزارت پست و تلگراف رسید.[27] غلامرضا نیک‌پی نیز پس از طی دوران کودکی و نوجوانی در اصفهان و کرمانشاه، دیپلم خود را در اصفهان گرفت و برای ادامه تحصیل راهی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد. پس از اخذ لیسانس در سال ۱۳۲۹ برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت و دکترای اقتصاد بین‌الملل را در سال ۱۳۳۵ دریافت نمود و به ایران بازگشت.[28] مشاغل رسمی نیک‌پی از شرکت ملی نفت ایران آغاز شد. او در این شرکت تا مقام ریاست اداره کل امور اقتصادی و آمار ارتقاء یافت. یکی از اقدامات نیک‌پی در دوران حضورش در شرکت ملی نفت ایران تهیه مقدمات مذاکرات ایران با شرکت‌های چند ملیتی معروف به کنسرسیوم بود. قرارداد با کنسرسیوم به تاراج سرمایه‌های نفتی کشور توسط بیگانگان به ویژه آمریکا و انگلیس انجامید. او در فروردین ۱۳۴۳ معاون نخست‌وزیر در دولت حسنعلی منصور شد. نیک‌پی در مدار سیاسی منصور قرار داشت و عضو کانون مترقی ایران و حزب ایران نوین بود. پس از ترور منصور در اول بهمن ۱۳۴۳ و تشکیل دولت امیرعباس هویدا نیک‌پی به عنوان وزیر مشاور و معاون اجرایی نخست‌وزیر به کارش ادامه داد.

یکی از تناقضات موجود در سوابق غلامرضا نیک‌پی، مسئله ازدواج اول اوست که در هیچ کجا از آن بحثی نشده است. مسئله از این قرار است که در فرم بیوگرافی مورخه 6/10/1343، غلامرضا نیک‌پی، مجرد معرفی شده است در حالی که در فرم دیگری به تاریخ 26/12/1343، یعنی هشتاد روز بعد،‌ ‌او را فردی متأهل معرفی کرده و در مقابل گزینه مربوطه نوشته است: «همسرش دختر ابوالفتح قهرمانی (سردار اعظم) است.»[29] نیک‌پی سپس در سال 1348، با صدیقه السادات پوستی ازدواج کرد.[30]

در کابینه امیرعباس هویدا، مسائل مربوط به امور جوانان به عهده نیک‌پی بود و او با طرحی، تعدادی از جوانان ایرانی را برای آشنایی با رژیم صهیونیستی راهی اسرائیل کرد. نیک‌پی سپس در سال 1347 به وزارت آبادانی و مسکن رسید[31] و در مرداد ۱۳۴۸ پس از درگیری با عطاءالله خسروانی از وزیران دولت هویدا با اشاره شاه از کابینه اخراج شد. غلامرضا نیک‌پی پس از مدتی با تأیید شورای شهر و موافقت شاه شهردار تهران شد و این سمت را تا سال ۱۳۵۶ بر عهده داشت.[32] او به دلیل موقعیت اشرافی خانواده‌اش در عصر پهلوی جایگاه ویژه‌ای یافته بود.[33] تقاضاى صدور فرمان شهردارى وى در زمان تصدى وزارت کشور توسط حسن زاهدى[34] و موافقت محمدرضا پهلوى صورت گرفت.[35] در این بین عطاءالله‌ خسروانى که طرف دعواى خود را در مقام شهردارى تهران مى‌دید، درباره او گفت:

«شنیده‌ام نیک‌پى در شهردارى با باند دزدهاى آنجا همکارى مى‌کند و گویا دو سه پرونده هم براى او ساخته‌اند و گزارشاتى از وضع شهردارى به شرف عرض رسیده است.»[36] و سناتور نمازى در گفتگو با غلامحسین خوشبین ـ که از وزراى سابق دادگسترى بود ـ در این باره گفت: «به‌طورى که استنباط مى‌شود، نیک‌پى شخصى صالح و مفید نمى‌باشد.»[37] و خوشبین در تأیید سخنان وى، اظهار داشت: «این موضوع کاملاً صحیح و منطقى است. نامبرده شخص کوچک و نالایقى است که به مشاغل و امور مهمى که انتظارش نمى‌رفت، گمارده شده است و نمى‌تواند منشأ اثرات مفیدى در هنگام تصدى خود باشد.» [38] در حالى که تغییر و تحولات نیک‌پى در شهردارى و به کار گماردن دوستان و اقوام خود در رأس امور، نارضایتى عمومى کارمندان و خصوصاً متخصصین شهردارى را به دنبال داشت،[39] وی اعضای خانواده خود را نیز به مقامات بالای شهرداری منصوب کرد؛ چنانکه پس از ازدواج با صدیقه السادات پوستی در سال 1348، خواهر کوچکتر وی را مدیر کل پل‌سازی شهرداری و دوست آن دو را به مدیریت کل زیباسازی شهر تهران و شهردار شمیران برگزید.[40]

فساد نیک‌پی صرفاً در مبحث اقتصادی خلاصه نمی‌شد، بلکه ابعاد دیگری نیز داشت.

الف) فساد اخلاقی و گسترش فرهنگ مبتذل غربی در ایران:‌ از اواخر دهه چهل زمانی که رواج ابتذال و از خود بیگانگی نسل جوان بیش از گذشته در دستور کار دولتمردان رژیم پهلوی قرار گرفت، هویدا، نیک‌پی را مسئول یک پروژه‌ی ویژه کرد و وی با ارائه طرح ایجاد کاخ‌های جوانان فعالیت مخربی را در این عرصه آغاز نمود و مدت یازده سال ریاست کاخ‌ها را بر عهده داشت.[41] فرستادن برخی از اعضای مسئول کاخ جوانان به اسرائیل برای بررسی وضعیت جوانان اسرائیلی به عنوان الگو برای جوانان ایرانی یکی از اهداف این پروژه بود که نیک‌پی دستورات آن را صادر می‌کرد.[42] غلامرضا نیک‌پى، عباس اخبارى[43] مدیر کاخ جوانان، را به اعزام تعدادى کارشناس به اسرائیل غاصب توصیه کند تا براى رهبرى نسل جوان[!؟] از آنان کمک گرفته شود. او در این توصیه از ارتباط خود با نماینده اسرائیل پرده برداشت و گفت: «من عقیده دارم شما و چند نفر دیگر از اعضاى مسئول براى بررسى وضع جوانان اسرائیل به آن کشور بروید و اگر طرح مفیدى به نظرتان رسید به عنوان الگو ارائه [دهید] چنانچه پس از رسیدگى در جلسات مناسب تشخیص داده شد براى رهبرى جوانان ایران پیاده کنیم. براى این منظور من با آقاى عزرى تماس مى‌گیرم تا براى مسافرت شما بورس بگیرم.»[44]

از دیگر وظایف کاخ جوانان، شستشوی مغزی جوانان و مقابله آن با مساجد و حسینیه‌ها بود و آن را وسیله‌ای برای تبدیل احساسات جوانان در مرحله اوج شکوفایی به حد پستی و ابتذال‌گرایی تنزل می‌داد.[45] علاوه بر این‌ها نیک‌‌پی فساد اخلاقی نیز داشت، روابط او با برخی از هنرپیشه‌های زن سینما در گزارش‌های ساواک موجود است.[46] فحاشی و دعوا نیز جزو امور لاینفک زندگی او بود؛ به‌طوری که اسدالله علم در خاطرات خود نمونه‌ای از دعوای او و عطاءالله خسروانی را روایت می‌کند.[47]

ب) ‌فساد سیاسی، وابستگی به اجانب و عضویت در تشکیلات فراماسونری: زمانی که جلد سوم کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران نوشته اسماعیل رائین انتشار یافت، نام غلامرضا نیک‌پی نیز در این کتاب به عنوان فراماسون آمده بود.[48] در سندی آمده که در منزل دکتر رضا صحت، ضمن بحث‌هاى مختلف، به انتشار این کتاب نیز اشاره شد و دکتر رضا صحت گفت: «خسروانى و نیک‌پى جزو فراماسون‌ها بوده‌اند.»[49]

نیک‌پی هنگامی که به شهرداری تهران راه یافت پایه‌های رانت‌ و رشوه و سایر مصادیق فساد سیاسی را بنا گذاشت. او در همان آغاز با انتصاب دوستان و اقوام خود در رأس امور، نارضایتی عمومی کارمندان و خصوصاً‌ متخصصین شهرداری را به دنبال داشت.[50]

باندبازی و زدوبندهای سیاسی وی با مسئولان و مؤسسان جراید بزرگ کشور نیز برای لاپوشانی کم کاری‌های شهرداری نیز وجود داشت. برای نمونه، در یکی از گزارش‌های ساواک به تاریخ 8 مهر 1354 با اشاره به ارتباط مصطفی مصباح‌زاده با غلامرضا نیک‌پی شهردار تهران آمده است: «سناتور مصباح‌زاده (مؤسس روزنامه کیهان) با نامبرده (غلامرضا نیک‌پی) تماس گرفت و اظهار داشت: اگر دیر رسیده بودم سردبیر روزنامه کیهان مقاله‌ای در صفحه اول روزنامه برایت نوشته بود که کاملاً حمله به شما بود. دستور دادم آن را عوض کنند. مصباح‌زاده افزود: اخیراً روزنامه اطلاعات مطلبی در مورد میدان حسن‌آباد نوشته که بهتر است آن را بخوانی. قدری بودار است...»[51]

برخی اقدامات نیک‌پی، موجبات اختلافات وی را با برخی رجال سیاسی فراهم آورد. یکی از آن‌ها برکنارى بعضى از معاونین شهردارى بود که اختلاف نظر بین بعضى از اعضاى انجمن شهر با او را به دنبال داشت.[52] این اختلاف نظر باعث شد تا منوچهر کلالى که به عنوان دبیر کل حزب ایران نوین فعالیت مى‌کرد، به عکس‌العمل دفاعى به نفع نیک‌پى که از اعضاى هیئت اجرایى و شوراى مرکزى و همچنین ریاست حوزه شماره 6 حزب را به عهده داشت، مبادرت نماید. در این راستا دبیر کل حزب ایران نوین، دو تن از اعضاى انجمن شهر ـ قاضى و ایرانى ـ را احضار کرد و درباره انتقاد آن‌ها از شهردار بازخواست نمود. او در این جلسه گفت: «شهردار عضو حزب است و نمایندگان هم عضو حزب و در اظهار نظر کاملاً آزاد مى‌باشند و چنانچه حزب نسبت به شهردار نظرى داشته باشد راه‌هاى دیگرى وجود دارد ولى حزب جز خدمت و همکارى و پیشرفت هیچ نظرى ندارد.» ولى رئیس بخش بررسى‌کننده موضوع در ساواک در ذیل این گزارش نوشت: «حقیقت این است که روابط حزب با شهردار کاملاً حسنه نمى‌باشد و دلیل بارز آن کنار گذاشتن ناگهانى حسین فرهودى از ریاست انجمن شهر مى‌باشد.»[53] همین حرکت حزبى باعث شد تا فرمان شهردارى تهران براى نیک‌پى در وزارت محمد سام مجدداً صادر شود. و منوچهر کلالى براى رفع اختلاف شهردار با کاظم مسعودى ـ مدیر نشریه آژنگ ـ جلسه آشتى‌کنان برگزار نماید.[54] پس از گذشت دو سه ماهى از این ماجرا در سازمان جوانان حزب ایران نوین جلسه‌اى مشورتى برگزار شد و در آن جلسه یکى از نمایندگان مجلس شوراى ملى از شهردار تهران تقاضاى توجه بیشتر به مناطق جنوب و شرق تهران را از نظر بهداشت عمومى و دیگر مسائل شهرى نمود. نیک‌پى از این درخواست عصبانى شد و گفت: «شهردارى بودجه کافى ندارد و امکان ندارد. با پولى که در اختیار شهردارى قرار گرفته فقط مى‌توان شاهراه‌هاى تهران را آسفالت نمود. من شبانه روز 17 ساعت کار مى‌کنم چون جوان هستم و قدرت جسمى دارم، مردم مالیات نمى‌دهند. حدود 500 میلیون ریال از نوسازى به دست مى‌آوریم که صرف آسفالت مى‌شود. [رسیدگى به این مناطق] از نظر بهداشت مربوط به وزارت بهدارى و از لحاظ آب مربوط به وزارت آب و برق و از نظر کسب پروانه مربوط به سازمان اصناف [است].» در این حین، یکى از حاضرین گفت: «پس شهردارى تهران چه صیغه‌اى است؟ به ما بگویید پس مسئولیت شما چیست؟» این مسئله باعث شد تا از هر طرف سر و صدا بلند شود و جلسه متشنج و از ادامه سخنرانى نیک‌پى جلوگیرى گردد. در این وقت، مجدداً منوچهر کلالى ـ دبیر کل حزب ـ به دفاع از شهردار تهران برخاست و گفت: «دکتر نیک‌پى شخصى است که از طرف حزب و شما انتخاب شده است. ما همگى او را دوست داریم، زحمت مى‌کشد، ان‌شاءالله‌ از طرف دولت حزبى آقاى هویدا مبلغى به شهردارى اختصاص داده خواهد شد براى آسفالت‌هاى جنوب شهر و آقاى دکتر نیک‌پى مبلغى صرفه‌جویى خواهند کرد تا صرف آسایش مردم شود.»[55] پس از این حمایت‌ها، مدت‌ها در اطراف شهردار تهران صحبتى نبود و او مجدداً در زمان تصدى جمشید آموزگار بر وزارت کشور فرمان انتصاب مجدد به شهردارى تهران دریافت کرد. تا این‌که ناگهان در مرداد ماه سال 1354، اداره کل سوم ساواک تصمیم گرفت تا با نام رمز «دکتر راد» تماس‌هاى وى را کنترل کند.[56]

ج) فساد اقتصادی نیک‌پی: این مقام مسئول در حکومت پهلوی به‌قدری در فساد غوطه‌ور بود، که در راستای طرح ساختگی دستگیری رجال، نیک‌پی نیز در اواخر آبان 1357 دستگیر شد.[57] او پیش‌تر، بخشی از اموال و دارایی‌ها و ثروت اندوخته‌اش از بیت المال را به خارج انتقال داده بود. یکی از محققان می‌گوید نشریه دنیا، اسم او را در لیست افرادی که از کشور ارز خارج کرده بودند، قرار داد. در مورد دزدی‌های او سخن بسیار گفته شده است و این‌که او علناً دزدی می‌کرده است.[58]

پیش از شهردارشدن نیک‌پی، گزارش‌‌هایی از مفسده‌های اقتصادی وی توسط ساواک گزارش می‌شد. برای نمونه، گزارشى از زدوبند وى با حسن زاهدى ـ وزیر کشاورزی وقت ـ در زمان حضور او در بانک کشاورزى، به ساواک رسید. در این گزارش آمده بود: «حسن زاهدى وزیر کشاورزى فعلى، وقتى در بانک کشاورزى بود، منزل نیک‌پى (واقع در میدان فردوسى) را به مبلغ دو هزار تومان براى اداره آموزش و دادگاه اجاره کرد در صورتى که این خانه نه این مقدار ارزش اجاره داشت و نه این‌که نیاز بود. براى همین است که زاهدى با نیک‌پى روابط بسیار نزدیک دارد.»[59]

نیک‌پی در مدت 89 ماه یعنی قریب به هشت سال از سال 1348 تا 1356 که این سمت را بر عهده داشت،[60] زدوبندهای فراوانی در شهرداری تهران انجام داد و یک مورد آن، خرید کارخانه کمپوست از انگلستان بود، که توسط هدایت‌الله اسلامی‌نیا ‌نماینده مجلس به نعمت‌الله نصیری گزارش شد. ولی زمانی که این گزارش‌های به صورت مفصل مکتوب گردید، پرویز ثابتی، رئیس امنیت داخلی ساواک در ذیل آن نوشت: «با توجه به این‌که مطالب به عرض رسیده است، اقدامی ندارد.»[61] و پس از آن، اداره کل هشتم اعلام کرد: «اخیراً آقاى روبرت اردیتى معاون بانک ویسکوت اوورسیز در ژنو گفته: دولت ایران مبلغ 20 میلیون دلار وام (براى تلفن) از آمریکا دریافت کرده است. در صورتى که چند نفر از اتباع ایران در ماه ژوئیه سال جارى مبالغى بیش از وام دریافتى دولت ایران در بانک‌هاى ژنو، پول سپرده‌اند که عبارتند از: غلامرضا نیک‌پى ـ 5 میلیون دلار، شخصاً به نام پدرش پول را واریز کرده. جمشید آموزگار ـ 17 میلیون دلار؛ منوچهر شاهقلى ـ 4 میلیون دلار؛ آقاى وهاب‌زاده ـ 3 میلیون دلار؛» فردى که این خبر را به اداره کل هشتم ساواک داده بود، براى تأیید صحت گزارش خود، در ذیل آن نوشت: «موقعى که در هتل ژنو بودم ضمن گفتگو با دکتر امینى نخست‌وزیر اسبق، دکتر افشار سفیر شاهنشاه آریامهر در واشنگتن، دکتر همایونفر، پرویز تقى‌نیا، مهندس گنجه‌اى و ناصر کهنیم متوجه شدم که موضوع تأیید شده است و آن‌ها نیز از جریان خبر دارند.» و در سلسله مراتب ادارى نیز نوشته شد: «خبر به عرض تیمسار ریاست رسید، اوامرى صادر نکردند.»[62]

در حالى که صحبت از سوءاستفاده‌هاى کلان نیک‌پى در معاملات کلان شهردارى بود، در جلسه مورخه 24 / 11 / 49 در انجمن شهر، به سخنرانى پرداخت و گفت: «من امروز ادعا مى‌کنم که فساد و دزدى در شهردارى ریشه‌کن شده و قسم مى‌خورم که در شهردارى به هیچ‌وجه دزدى نمى‌شود و اگر دروغ بگویم فرزند پدرم نیستم.» زمانى که او در این سخنرانى ادعا کرد: «همکاران من از پیغمبر نیز پاک‌تر هستند.» یکى از اعضاى انجمن شهر گفت: «بگویید استغفرالله‌« ولى غلامرضا نیک‌پى که سرمست قدرت و غرور بود، در پاسخ او گفت: «استغفرالله‌ هم لازم ندارم. مقامات امنیتى به من اطلاع داده‌اند که فقط صدى هشت کارمندان شهردارى ناسالم هستند که آن‌ها هم مصدر کارى نمى‌باشند.» ولى گزارشگر ساواک در ذیل این ادعا نوشت: «اظهارات شهردار در زمینه ریشه‌کن شدن فساد و دزدى در شهردارى، پوچ و بى‌اساس است و همه مردم به خوبى مى‌دانند که دزدى و رشوه‌خوارى تا چه اندازه در شهردارى ریشه دوانیده است.»[63]

او با تأسیس چندین شرکت ظاهراً وابسته به شهرداری صدها میلیون تومان دزدید و نیز با بند و بست با مقاطعه‌کاران شهرداری میلیون‌ها تومان سوء‌استفاده کرد.[64] در همین دوران ریاست شهرداری بنا به مصلحت روز نه مصلحت مردم، ساختمان‌هایی را خراب می‌کرد و ساختمان‌هایی را اجازه ساخت می‌داد. از جمله آن‌که در شمال شرقی تهران، یعنی همان‌جا که ده‌ها آلونک را روی سر مردم خراب کرد، اجازه ساختمان‌های فروشی و مستغلاتی برای پدرش فراهم کرد.[65] همچنین براساس یک سند، نیک‌پی شهردار تهران، مبالغی را به منظور رپرتاژ خبری به نفع شهرداری تهران، به عباس شاهنده، مدیر روزنامه فرمان، پرداخت می‌کرد.[66]

در گزارشی دیگر درباره وی دلالی در برخی معاملات شهرداری صحبت شده است که وی با شخص دلالی به نام «صبی» که در سفارت انگلیس در تهران دلالی می‌کرد، ملاقات نموده و از وی حدود هفت میلیون تومان چک گرفته بود. نیک‌پی فقط می‌خواست به جهت اخذ دلالی این معامله را با آن شرکت، انجام دهد. این طرح انگلیسی‌ها حدود هفتاد میلیون تومان تمام می‌شد؛ در حالی‌که در گزارش آمده است که همین طرح را برخی کمپانی‌های دیگر با ۲۰ میلیون تومان انجام می‌دادند.[67] نیز وی در دوران شهرداری خود، پنج میلیون دلار پول به نام پدرش در بانک سوئیس واریز کرد. در متن این سند آمده است:

«به: مدیریت کل اداره سوم 321 از: اداره کل هشتم شماره: 21064 /815

به قرار اطلاع اخیراً آقای روبرت اردیتی معاون بانک «ویسکوت اوورسیز» واقع در ژنو به یکی از مراجعین ایرانی بانک (یکی از منابع اداره کل هشتم) اظهار داشته است که دولت ایران مبلغ 20 میلیون دلار وام (برای تلفن) از آمریکا دریافت کرده است، در صورتی که چند نفر از اتباع ایران در ماه ژوئیه سال جاری مبالغی بیش از وام دریافتی دولت ایران در بانک‌های ژنو پول سپرده‌اند که عبارتند از: 1ـ آقای نیک‌پی، مبلغ 5 میلیون دلار (شخصاً به نام پدرش پول را واریز کرده) 2ـ آقای آموزگار، مبلغ 17 میلیون دلار نظریه منبع: 1ـ منشأ از افشای نام بانکی که افراد ایرانی فوق‌الذکر وجوه خود را در آن پس انداز می‌کنند خودداری کرده، ولی احتمالاً همان بانک (ویسکوت اوورسیز) مورد نظر می‌باشد. توضیح: خبر فوق به عرض تیمسار ریاست ساواک رسیده است و[لی] اوامری در این مورد صادر نفرموده‌اند.»[68]

در گزارشی از ساواک به رشوه گرفتن نیک‌پی از چند کلیمی‌ اشاره شده است. در این سند آمده است: «اخیراً نامه‌های بدون امضایی در مورد پرداخت مبلغ دویست میلیون تومان رشوه به شهردار تهران از طرف صاحبان اراضی غرب و شمال غرب، که اکثراً کلیمی‌ می‌باشند، جهت پاره‌ای از مقامات ارسال و در آن قید گردیده که صاحبان اراضی مزبور به‌منظور ترقی قیمت اراضی خود که در خارج از محدوده می‌باشد، چنین پیشنهادی را به شهردار نموده‌اند و قصد دارند بدین‌وسیله اراضی موصوف را جزو محدوده تهران آورده و در نتیجه قیمت آن‌ها را بالا ببرند.»[69] در دو گزارش دیگر، سوءاستفاده‌های شهردار تهران از قدرتش به نفع پدرش ذکر شده است. در سند نخست، تخریب یک سرچشمه آب در بخش شمیران اشاره شده و آمده است: «در کاظم‌آباد شمیران چشمه آبی که مورد استفاده عموم قرار می‌گرفته اخیراً به دستور نیک‌پی شهردار پایتخت روی آن را پوشانیده و آب این چشمه به وسیله نهری که با سیمان‌های شهرداری و سنگ‌دال‌های بدون مارک ایجاد گردیده، به باغ اعزاز پدر نیک‌پی سرازیر گشته است. در نتیجه اهالی کاظم‌آباد که سالیان متمادی از آب چشمه مزبور استفاده می‌نمودند‌، اکنون از آن محروم گشته‌اند. ضمناً فاصله چشمه مزبور تا باغ پدر شهردار حدود یک کیلومتر بوده که گفته می‌شود مبلغ یک میلیون تومان از بودجه شهرداری صرف امور شخصی شهردار شده است. ضمناً ایجاد نهر مورد بحث به وسیله مأموران اداره امانی شهرداری صورت گرفته است.»[70] سند دوم، اعطای مجوز غیرقانونی ساخت خانه به پدرش است: «شهردار تهران در قسمتی از مصاحبه خود با سردبیر محترم آیندگان در مورد خانه‌ای که سناتور اعزاز نیک‌پی پدر ایشان در خارج از محدوده ساخته‌اند و بیش از پنج میلیون تومان خرج آن شده است و سر و صدای زیادی به راه انداخته با افتخار تمام گفته‌اند: «بله، من به منزل پدرم در خارج از محدوده پروانه ساختمان داده‌ام. این برخلاف قانون نیست در قانون برای زیبا شدن شهر اجازه داده شده است که اگر کسی ساختمانی در خارج از محدوده داشت بکوبد و دوباره بسازد...»[71]

عطاءالله خسروانی با گزارشی به ساواک وی را این‌طور معرفی می‌کند: «شنیده‌ام نیک‌پی در شهرداری با باند دزدهای آن‌جا همکاری می‌کند و گویا دو سه پرونده هم برای او ساخته‌اند و گزارشاتی از وضع شهرداری به شرف عرض رسیده است.»[72]

غلامرضا نیک‌پی شهردار تهران بیش از همه، مورد اعتراض، بدبینی و ناراحتی مردم‌ بود. غالبا‌ً این طور بود که‌ طبقات‌ مختلف‌ مـردم بـه مجرد شنیدن نامش، شروع به انتقاد می‌کردند و او را مسبب بسیاری از‌ مشکلات‌ زندگی‌ روزمره خود می‌دانستند. او نیز پیوسته کوشش داشت به نحوی‌ به افکار عمومی و مردم بی‌توجهی و بی‌اعتنایی نشان دهد و ظاهراً ادعا کند که فقط سیاست‌ معینی‌ را اجرا‌ مـی‌کند و اعـتراضات و نظرات دیگران برایش اهـمیتی نـدارد.[73] گزارش ذیل که در بخش 312 ساواک تهیه شد، نیز بر این نارضایتی صحه گذارده است. بخش 312 ساواک در گزارش از عملکرد شهردار و نسبت ‌دادن کارهای شهرداران قبلی به نام خود نوشت: ‌«اینکه شهردار تهران، از بدو احراز سمت شهرداری تا کنون طرحی نداشته و عملی انجام نداده تا حد قابل‌توجهی صحیح است و اینکه غلامرضا نیک‌پی به دروغ‌گویی شهرت دارد، مورد تأیید منابع واقع گردیده است.»[74]

در سال ۱۳۵۶ شاه دستور داد که برخی از رجال سیاسی کشور دستگیر شده و به زندان انتقال یابند. این طرح شاه برای عوام‌فریبی و جلب نظر مردم بود؛ هدف سیاسی شاه از این اقدام، منحرف‌کردن ذهن مردم از سمت شاه به این افراد بود تا به نوعی میزان نفرت مردم از دستگاه پهلوی کم شود. از جمله افراد دستگیرشده می‌توان به امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر سابق و برخی از کابینه وی اشاره نمود که غلامرضا نیک‌پی نیز از جمله این افراد بود که در تاریخ ۲۱/۸/۵۷ به زندان افتاد.[75]

نیک‌پی پس از زندانی‌شدن، ابتدا زن و بچه‌هایش را به خارج از کشور فرستاد و از داخل زندان با بسیاری نامه‌نگاری نمود تا خود را از این دردسر خلاص کند. براى همین منظور نامه‌اى خطاب به فرماندار نظامى تهران و حومه به شرح زیر نوشت:

«چون وضع روحى و... اطفال صغیر من علیرضا 9 ساله و امیر رضا 7 ساله خوب نیست، قصد دارم آن‌ها را به اتفاق خانم صدیقه نیک‌پى، عیالم به خارج اعزام دارم لذا خواهشمند است موافقت فرمایید اوراق مربوط به اخذ گذرنامه را امضا و به شهربانى ارسال دارم. همچنین براى این‌که خانم نیک‌پى بتواند از حساب جارى اینجانب چک بکشند و هزینه‌هاى جارى را تأمین کنند، ورقه مربوط به بانک را امضا و وکالت به ایشان بدهم. توضیحاً اضافه مى‌نماید. در حساب جارى اینجانب مبلغى جزئى موجود است ولى چون مستغلات مرحوم پدرم در اصفهان است و درآمد آن‌ها به این حساب واریز و توسط اینجانب به 12 سهم تقسیم و بین وراث و خیریه عزیزالله‌ اعزاز نیک‌پى تقسیم مى‌شود و زندگى عده‌اى بستگى به فعالیت اینجانب دارد، لذا امضای وکالتنامه ضرورى است. با تجدید احترام غلامرضا نیک‌پى. ضمناً چند روز قبل یک وکالتنامه کلى توسط دفتر اسناد رسمى شماره 2 تهران تنظیم شده تا دیگر احتیاجى به تصدیع نباشد. استدعا دارم آن را هم اجازه فرمایید. امضا کنم.» [76]

 غلامرضا نیک‌پی هنگام پیروزی انقلاب اسلامی به دست انقلابیون دستگیر و از مصادیق بارز «مفسد فی الارض» شناخته شد و تحت همین عنوان هم اعدام شد. مفسد فی الارض، یعنی کسی که به گسترش فساد روی زمین بکوشد و به توسعه آن کمک کند. نیک‌پی نیز با توجه به دلایل متقنی که در این جستار ارائه شد، فردی بود که در گسترش فساد و فحشا و و بی‌بندباری و خیانت و چاپلوسی و اوصاف رذیله کوشید و با دیدن انقلاب نیز توبه نکرد. از این رو در 22 فروردین 1358 به‌سزای اعمالش رسید و تیرباران شد.[77]

 

پی‌نوشت‌ها: 

 


[1]. گل محمدی، احمد، «آسیب شناسی دولت در ایران در دوره پهلوی: فساد سیاسی به روایت اسناد»، پژوهشنامه علوم سیاسی، س 8، ش 2، بهار 1392، ص 52 ـ 63.

[2]. خرمشاد، محمدباقر، «فساد سیاسی در ایران معاصر»، فصلنامه مطالعات راهبردی، ش 19، بهار 1382، ص 235.

[3]. زونیس، ماروین، روانشناسی نخبگان سیاسی ایران، ترجمه: پرویز صالحی، سلیمان امین زاده و زهرا لبادی، تهران، چاپخش، 1387، ص 228.

[4]. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (خاطرات حسین فردوست)، تهران، مؤسسه اطلاعات، چاپ 28، 1388، ج 1، ص 664.

[5]. «گفتگو و خاطرات: سازمان برنامه، شهرداری تهران و عملکرد نخبگان دوران پهلوی دوم؛ گفتگو با احمد نفیسی، شهردار پیشین تهران»، مرتضی رسولی، تاریخ معاصر ایران، ش 8، زمستان 1377. اسامی شهرداران تهران در دوره پهلوی اول به ترتیب عبارتند از: کریم بوذرجمهری که دو سال پیش از آغاز سلطنت رضا شاه(1302ش) به این مقام رسید و تا 25 دی 1312 در این سمت باقی ماند. پس از او فضل‌الله بهرامی (1312 ـ 1313)، حسین‌قلی هوشمند (1313 ـ 1317)، تقی خواجه‌نوری (5 آذر 1317 تا 4 دی همان سال)، قاسم صور‌اسرافیل (4 دی 1317 تا شهریور 1319) و علی‌اصغر فروزان (شهریور 1319 تا 2 مهر 1320). (موسوی عبادی، علی اصغر، شهرداران تهران از عصر ناصری تا خاتمی، قم، خرم، 1376، ص 12 ـ 89)

[6]. موسوی عبادی، همان، ص 47.

[7]. کد 12168، سند شماره 143 مرکز اسناد انقلاب اسلامی، به نقل از کتاب: مجتبی‌زاده، عبدالکاظم، فساد در رژیم پهلوی دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص 114 ـ 115.

[8]. مجله خواندنیها، سال 19، ش 14؛ و موسوی عبادی، همان، ص 73 ـ 75.

[9]. مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره پانزدهم، جلسه هفتم، 27 مرداد 1326، در: لوح فشرده مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی.

[10]. همان، جلسه هشتم، 29 مرداد 1326، در: لوح فشرده مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی.

[11]. جمشید آموزگار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، ص 121.

[12]. موسوی عبادی، همان، ص 81.

[13]. مجله خواندنیها، سال 19، ش 4.

[14]. دکتر منوچهر اقبال به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379، ص 308 و 168.

[15]. بهزادی، علی، «نقدی بر کتاب روزشمار تاریخ ایران» مجله کلک، تیر 1371، شماره 28، ص 253.

[16]. پروژه ملی تاریخ شفاهی و تصویری ایران معاصر، گفتگو با ناصر ذوالفقاری، شهردار تهران؛ معاون نخست وزیر: وزیر مشاور، مصاحبه کننده: فرخ غفاری، پاریس/ فرانسه: 11 مه، سپتامبر، 5 و 28 اکتبر 1989، نوار شماره 6.

[17]. همان.

[18]. موسوی عبادی، همان، ص 9 ـ 95.

[19]. مصاحبه کننده: مرتضی رسولی، همان، ص 247.

[21]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384، ج 8، ص 250، بدون شرح به روایت اسناد ساواک ـ کتاب اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1387، ص 297.

[22]. بدون شرح به روایت اسناد ساواک، کتاب دوم، همان، ص 127.

[23]. جعفر شریف‌امامی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1385، ص 439؛ فقیه حقانی، موسی، «ضرورت توجه به نقش پنهان فراماسونری در تحولات تاریخ معاصر ایران»، تاریخ معاصر ایران، تابستان 1376، ش 2، ص 26.

[24]. منذر، علی، «از عیاری تا لمپنیسم مصاحبه با آقای حسین شاه حسینی راجع به شعبان جعفری و طیب حاج رضایی»، تاریخ معاصر ایران، تابستان 1382، ش 26، ص 207.

[25]. پرونده: «گل واژه‌های رازآلود تاریخ معاصر ایران»، مجله فردوسی، تابستان و پاییز 1389، ش 85 و 86، ص 77.

[26]. موسوی عبادی، همان، ص 97.

[27]. عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 1، تهران: گفتار، 1380، ص ۱۳۷–۱۳۸.

[28]. عاقلی، همان، ج ۳، ص۱۶۸۰؛ رجال عصر پهلوی (غلامرضا نیک‌پی) به روایت اسناد ساواک، همان، ص ۸.

[29]. سند بیوگرافى ـ 26 / 12 / 1343، در گزارشى به شماره 17 / 63 ـ 27 / 10 / 45 نیز از مسافرت او به همراه همسرش به شمال کشور و اقامت در مهمانسراى شیلات، سخن گفته شده است.

[30]. روزنامه آیندگان ، 31/2/1356، ص 16.

[31]. به محض رسیدن نیک‌پی به وزارت آبادانی و مسکن، ارتشبد نعمت‌‌الله نصیری رئیس ساواک، در نامه‌ای این منصب جدید را به وی تبریک گفت. و او هم با عبارت «دوست خیلى عزیزم» براى رئیس ساواک آرزوى موفقیت کرد و خود را از ارادتمندان او قلمداد نمود. دوستی و صمیمی نزدیک نصیری که به انواع فسادها شهره بود با نیک‌پی، بیانگر شخصیت نیک‌پی و حضور وی در باندهای مافیایی و اقتصادی آن دوره است.(سند بدون شماره ـ 24 / 6 / 47، به نقل از کتاب: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، غلامرضا نیک‌پی، همان، مقدمه).

[32]. عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، چاپ جاویدان، ۱۳۷۴، ص 961؛ رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، غلامرضا نیک‌پی، همان، ص 10.

[33]. پورنجفی، قاسم، مفسدین فی الارض، بی جا، بام، 1358، ص 19.

[34]. سند شماره 24592 ـ 17 / 7 / 48، به نقل از کتاب: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، غلامرضا نیک‌پی، همان.

[35]. سند شماره 8 / 1201 / ن ـ 21 / 7 / 48، همان.

[36]. سند شماره 26480 / 20 ه‌ 8 ـ 18 / 10 / 1348، همان.

[37]. سند شماره 56568/20ه‌ 5 ـ 27/10/1348، همان.

[38]. سند بدون شماره، 17/3/1349، همان.

[39]. سند بدون شماره، 17/3/1349، همان.

[40]. روزنامه آیندگان، 31/2/1356، ص 16.

[41]. کامور بخشایش، «کاخ جوانان، ‌از تأسیس تا انحلال»،‌ مجله مطالعات تاریخی، شماره 18، پاییز 1386، ص 123.

[42]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، غلامرضا نیک‌پی، همان، ص 41 ـ‌42.

[43]. عباس اخبارى از مرتبطین مئیرعزرى ـ نماینده اسرائیل در ایران ـ بود که از سال 1342 با او ارتباط داشت و قبلاً نیز تعدادى از جوانان ایرانى را به اسرائیل اعزام کرده بود.

[44]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، نیک‌پی، همان، سند شماره 33277 / 20 ه‌ 5 ـ 30 / 10 / 46.

[45]. مدنی، سید جلال الدین. تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2،‌ قم، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1362، ص‌ 192.

[46]. ایرن خواننده از جمله این زن‌ها بود. (سند بدون شماره ـ 12 / 9 / 54، به نقل از کتاب: رجال سیاسی عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، غلامرضا نیک‌پی، مقدمه)

[47]. علم، اسدالله، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج 1، زیر نظر عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، طرح نو، 1371، ص 129.

[48]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، غلامرضا نیک‌پی، همان، ص 106، 239 و 184.

[49]. همان، سند شماره 46212 / 20 ه‌ 7 ـ 4 / 6 / 48.

[50]. همان، ص 138.

[51]. همان، ص 230.

[52]. سند شماره 3663 / 342 ـ 14 / 8 / 51، به نقل از مقاله: مروری بر زندگی غلامرضا نیک‌پی، شهردار تهران، به روایت اسناد ساواک، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[53]. سند شماره 41119 / 20 هـ 21 ـ 12 / 9 / 51، به نقل از همان مقاله.

[54]. سند بدون شماره ـ 13 / 12 / 51، به نقل از همان مقاله.

[55]. سند شماره 76658 / 20 ه‌ 21 ـ 24 / 3 / 52. به نقل از همان مقاله.

[56]. سند شماره 24 / 340 ـ 22 / 5 / 54، به نقل از همان مقاله.

[57]. پورنجفی، همان، ص 20. هدف شاه از این اقدام، منحرف کردن نظر مردم از سمت شاه به این افراد بود تا به نوعی میزان نفرت مردم از حکومت و خاندان پهلوی کم شود.

[58]. صادقی، ‌منوچهر. «هویدا، بی‌نقاب، ‌بی‌رتوش» مجله تاریخ معاصر ایران، شماره 50، تابستان 1380، ص 625.

[59]. سند شماره 7582 / 311 ـ 18 / 2 / 47، به نقل از کتاب: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، غلامرضا نیک‌پی. دو سال قبل نیز، گزارشى در سوابق نیک‌پى ضمیمه شد که مفاد آن حکایت از این‌گونه موارد داشت. در این گزارش، نیک‌پى به محسن خواجه نورى ـ لیدر حزب ایران نوین ـ مى‌گوید: «در مورد پرونده شمیران گفته‌ام پرونده را مطالعه نمایند. بعد اینجانب ـ دکتر یگانه و آن آقا ـ در این مورد مذاکره و سعى خواهیم کرد، موضوع را حل نماییم.» (سند بدون شماره ـ 5 / 6 / 45)، همان.

[60]. عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی نظامی ایران، ج 3، ‌تهران، ‌نشرگفتار، 1380، ص1680؛‌ رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، غلامرضا نیک‌پی، همان، ص 36 ـ‌37.

[61]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، غلامرضا نیک‌پی، همان، ص142ـ145.

[62]. سند شماره 21064 / 815 ـ 6 / 8 / 49، همان، مقدمه، ص 8.

[63]. سند شماره 98220 / 20 ه‌ 6 ـ 29 / 11 / 49، همان.

[64]. پورنجفی، همان، ص 20.

[65]. پورنجفی، همان، ص 20؛ رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، غلامرضا نیک‌پی، همان، ص 184.

[66]. مطبوعات عصر پهلوی، کتاب نهم، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1384، ص 308.

[67]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، نیک‌پی، ص 142 ـ 143.

[68]. همان، ص 148.

[69]. همان، ص 162.

[70]. همان، ص 177 ـ 183.

[71]. مطبوعات عصر پهلوی ـ روزنامه آیندگان به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 308.

[72]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، نیک‌پی، همان، ص 129.

[73]. بهبودی، هدایت‌الله. «بازخوانی پرونده یک وزیر، منصور روحانی»، مجله مطالعات تاریخی، شماره 1، زمستان 1382، ص 184.

[74]. رجال سیاسی عصر پهلوی، غلامرضا نیک‌پی، همان، ص 157.

[75]. رجال سیاسی عصر پهلوی، غلامرضا نیک‌پی، همان، ص 302.

[76]. سند بدون شماره ـ 29 / 8 / 57، همان.

[77]. خلخالی، صادق، خاطرات آیت‌الله خلخالی، تهران، ‌ج 3، نشر سایه، 1379، ص 355.











اعطای مجوز غیرقانونی ساخت ملک توسط غلامرضا نیک‌پی برای پدرش



اعطای مجوز غیرقانونی ساخت ملک توسط غلامرضا نیک‌پی برای پدرش



اعطای مجوز غیرقانونی ساخت ملک توسط غلامرضا نیک‌پی برای پدرش



الکلی بودن مهدی مشایخی شهردار تهران



بیوگرافی نیک‌پی



تبریک نصیری رئیس ساواک به نیک‌پی برای مقام وزارت مسکن و آبادانی



دریافت رشوه از سوی گلشائیان



رشوه شهردار شاهی به استاندار مازندران



سند عضویت چند تن از شهرداران تهران در لژ فراماسونری- ص 1



سند عضویت چند تن از شهرداران تهران در لژ فراماسونری- ص 2



سند عضویت چند تن از شهرداران تهران در لژ فراماسونری- ص 3



سند عضویت چند تن از شهرداران تهران در لژ فراماسونری- ص 4



سند عضویت چند تن از شهرداران تهران در لژ فراماسونری- ص 5



سند فساد اقتصادی نیک‌پی و زارعی



سند فساد اقتصادی نیک‌پی و زاهدی



صفحه اول عضویت چند تن از شهردارن تهران در لژ فراماسونری



عضویت موسی مهام از شهرداران تهران در جمعیت یاران منوچهر اقبال



گلشائیان، عضویت در لژ فراماسونری



موسی مهام در جمع یاران دکتر اقبال



احمد نفیسی



احمد نفیسی



احمد نفیسی



احمد نفیسی



احمد نفیسی



احمد نفیسی در دفتر ریاست شهرداری تهران



چهار تن از شهرداران تهران در دوره پهلوی دوم



شهرداران تهران در دوره پهلوی اول و دوم



ضیاءالدین شادمان، شهردار تهران



عباسقلی گلشائیان



غلامحسین ابتهاج



غلامرضا نیک‌پی



فتح‌الله فرود



محمود نریمان



ناصر ذوالفقاری


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.