گذری بر انقلاب اسلامی در استان فارس- بخش اول


21 مهر 1403


نگاهی مختصر به اهمیت منطقه فارس

منطقه فارس به عنوان یکی از مراکز مهم تمدن ایران زمین، از دیرباز دارای پیوندها و مناسبات خاصی با دولت مرکزی بود. در دوره زندیه، شیراز مرکز ایالت فارس، به پایتختی انتخاب شد. با برافتادن حکومت خاندان زند، خرابی‌هایی که در اثر لشکرکشی‌ها به وجود آمد، همچنین انتقال پایتخت به تهران، شیراز را از اهمیت پیشین انداخت و به صورت یکی از شهرهای درجه دوم درآورد بنابر این از میزان اهمیت فارس کاسته شد؛ ولی همچنان این ایالت به عنوان ایالتی بزرگ و ثروتمند و نیز به عنوان بزرگترین ایالت هم‌جوار با خلیج فارس، دارای اهمیت فراوان بود. موقعیت سیاسی-جغرافیایی و استراتژیکی ایالت فارس در مرزهای جنوبی، وجود شیوه سنتی در اداره امور داخلی منطقه مزبور و همچنین وجود قبایل و ایلاتی که روزگاری متحد زندیه بودند، موجب شد که حاکمیت مرکزی به اداره این منطقه توجه خاصی داشته باشند. به دنبال درگذشت فتحعلی‌شاه، شاهزاده حسین علی میرزا، فرمانفرمای ایالت مزبور، خود را شاه خواند ولی این شورش توسط محمدشاه قاجار سرکوب شد. از دوره محمدشاه به بعد، به خصوص در دوره حکومت ناصرالدین شاه، با توجه به سیاست تمرکز قدرت که حکومت مرکزی در پیش گرفت؛ در شیوه اداره و همچنین قلمرو جغرافیایی ایالت فارس تغییراتی ایجاد شد.[1]

به استناد منابع معتبر تاریخی، در اواخر دوره سلطنت ناصرالدین شاه، ایالت فارس تقریباً شامل سراسر جنوب ایران بود. محدوده جغرافیایی آن از شمال به بلوک قمشه در منطقه بختیاری و ولایت اصفهان، از مشرق به بلوک‌های شهر بابک و سیرجان و بلوچستان، از مغرب از طریق منطقه بختیاری به بلوک‌های رامهرمز و فلاحی (خوزستان) و از جنوب به تنگه هرمز و خلیج فارس منتهی می‌شد.[2] وسعت ایالت فارس در 1331ق/ 1292ش از جنوب شرقی تا مغرب به موازات سواحل خلیج فارس از جاسک تا زیدون (در بهبهان) به طول 1128 کیلومتر گسترده شده بود. همچنین از خیرآباد نی‌ریز تا بندر بوشهر، از شمال به جنوب در حدود 504 کیلومتر وسعت داشت.[3]

وسعت و اهمیت این ایالت در عهد قاجار به حدی بود که در بیشتر متون تاریخی این دوره، آن را به عنوان «مملکت فارس» و حکمران آن را «فرمانفرما» می‌خواندند.[4]

ایالت فارس که در آستانه انقلاب مشروطه قلمرو وسیعی از جنوب و جنوب غربی کشور را در بر داشت از جمله مناطق مهم و مؤثر در جنبش مشروطه‌خواهی بود. هم‌جواری فارس با آب‌های آزاد خلیج فارس و که محل توجه و تمرکز قدرت‌های بیگانه، به ویژه انگلیس، بود و ارتباطی که میان این بخش از کشور و هند، به عنوان یکی از کانون‌های فعالیت مشروطه‌خواهان، وجود داشت و همچنین حضور و نقش‌آفرینی ایلات پرقدرتی چون قشقایی و خمسه در این خطه، از موارد اهمیت فارس در آن نهضت است.[5]

 

بررسی جایگاه علما و فقها در ایالت فارس

تاریخ تحولات سیاسی ایران نشان از حضور پر اهمیت و شرکت مؤثر روحانیون در عرصه‌‌های مختلف اجتماعی سیاسی آن است. این امر چنان اهمیتی در پژوهش‌های تاریخی دارد که می‌توان گفت درک درست و منطقی از تاریخ معاصر ایران، بدون توجه به اقدامات و جایگاه روحانیت در قشربندی اجتماعی میسر نخواهد بود. منطقه فارس نیز از قدیم‌الایام مهد پرورش علما و فقهای بزرگی بوده است. در دوره پادشاه صفوی که سلاطین صفویه بیشتر قوای خود را صرف ترویج مذهب شیعه می‌کردند عالمانی را می‌شناسیم که در استان فارس جامع معقول و منقول بودند و در بیشتر دانش‌ها آثاری از خود به جاگذاشته‌اند؛ مانند غیاث‌الدین منصور دشتکی، صدرالدین شیرازی(ملاصدرا)، ملاحبیب‌الله شیرازی معروف به میرزاجان و ... . [6]نخستین هسته‌های شکل‌گیری قدرت روحانیت در فارس جنوبی یا گرمسیرات فارس،[7] نیز از همین دوران (دوره صفویه) آغاز شد و مهاجرت سادات گلپایگان به لارستان و نواحی جنوبی فارس از دوره شاه عباس اول و با عنوان اداری «شیخ‌الاسلام» شکل گرفت. سید محمد زوایه از نخستین روحانیون مهاجر عصر صفویه به لارستان است.[8]

دوره افشار دوره رکود علم و ضعف دانش در فارس است. اندیشه‌وران نامی این برهه از زمان، میرزا نصیر جهرمی شیرازی، میرزا کمال‌الدین حسین فسایی شیرازی و مولانا محمد مسیح فدشکویی است. در دوره قاجار، استان فارس از وجود فقیهان و دانشمندانی چون سلطان‌العلماء بستکی، سیدجعفربن ابی اسحاق موسوی دارابی، آیت‌الله سید محمدحسن شیرازی، آیت‌الله سیدعبدالحسین لاری و... بوده‌اند.[9]

آیت‌الله سیدعبدالحسین لاری که در سال 1309ق/ 1271ش به دعوت تجار لارستان وارد لار شد. در اولین اقدام خود در همان سال حوزه علمیه شهر لار را تأسیس کرد.. متعاقب این اقدام، طلاب از حوزه‌های جغرافیایی مختلف ایران و از جمله از داراب، جهرم، شیراز، بوشهر، بندرلنگه، حاجی‌آباد، فیروزآباد و بعدها حتی طلاب شیعه هندوستان به لار وارد می‌شدند. در این زمان بین علمای این منطقه از جمله آیات: سیدعبدالله بلادی در بوشهر، سیدعلی‌اکبر فال‌اسیری و شیخ ابراهیم محلاتی در شیراز و سیدمحمدبحرانی در بندر لنگه ازتباط‌های نزدیکی برقرار شد.[10] ارتباط‌هایی که به زودی توانست نقش مهمی در آینده سیاسی - اجتماعی کشور به خصوص در منطقه فارس و جنوب ایفا کند. که در ادامه به شرح آن پرداخته می‌شود.

 

نگاهی به همراهی مردم استان فارس در جنبش تنباکو

بررسی جنبش تنباکو در آخرین سال‌های پادشاهی ناصرالدین شاه به عنوان سرآغازی بر حرکت‌های ضد استبدادی تاریخ معاصر ایران، حائز اهمیت خاصی است. زیرا این حرکت مردمی - دینی زمینه‌ساز و الهام‌بخش رویدادهای بعدی چون انقلاب مشروطیت گردید. قرارداد انحصار تنباکوی ایران در 27 رجب ‌1308ق/ اسفند 1269ش به‌ امضای سِرهانری ولف‌ سفیر انگلیس‌ در ایران‌ رسید و سپس‌ ناصرالدین شاه‌ آن‌ را امضا کرد. در این‌ قرارداد پنجاه ساله‌ منافع‌ دولت‌، منافع‌ ملت‌ و استقلال‌ ایران‌، هیچ‌کدام‌ در نظر گرفته‌ نشد. بر اساس گزارش‌های موجود نخستین واکنش ضد قرارداد در شیراز به اوایل شعبان 1308 ق/ فروردین 1270ش باز می‌گردد:

«به واسطه کمپنی تنباکو میانه مردم خیلی گفتگو است و متزلزل هستند. تجار تنباکو فروش، واهمه زیادی دارند. اغلب از وکالت خانه دولت بهیه انگلیس جویا می‌شوند، همه را استمالت نموده و دلخوشی از این فقره داده شده که به جهت شماها هیچ قسم خسارتی وارد نخواهد آمد.»[11]

به طوری که گفته‌اند: «اول کسى که فصاحت آغازید آقاى حاجى سید على‌اکبر فال اسیرى بود که آبروى حکومت را ریخت.»[12] شرح آن به این صورت است که در رمضان سال 1308 ق/ اردیبهشت 1270ش وقتی مأمورین انگلیسی کمپانی رژی تا نزدیکی شهر شیراز می‌رسند، جمع کثیری از مردم شهر که عمده محرکین آنان همان تجار بودند، دکاکین و بازار را بسته به رهبری و هدایت [آیت‌الله] حاج سید علی‌اکبر فال اسیری که به واسطه شجاعت و قوه بیانش در بین علمای شیراز معروفیتی را دارا بود، در مسجد وکیل شیراز جمع شدند و بنای داد و فریاد گذاردند و حاج سید علی‌اکبر هم به منبر رفته بیاناتی علیه دولت و صاحب امتیاز نمود و در پایان شمشیر از زیر عبا درآورده و اظهار داشت: «موقع جهاد عمومی است ای مردم بکوشید تا جامه زنان نپوشید. من یک شمشیر و دوقطره خون دارم هر بیگانه‌ای که برای انحصار دخانیات به شیراز بیاید شکمش را با این شمشیر پاره خواهم کرد.» و گریه‌کنان از منبر پایین آمد. نمایندگان کمپانی که از این وضع مطلع می‌شوند در بیرون شهر توقف کرده جرئت نمی‌کنند به شهر وارد شوند.[13]

به دنبال این اقدام، تفنگ‌چیان محمدرضاخان- قوام‌الملک سوم-[14] بیگلربیگی فارس[15] به دستگیری آیت‌الله فال‌اسیری و اخراج توهین‌آمیز وی از شیراز اقدام کردند. با انتشار این خبر مردم شیراز بلافاصله واکنش نشان دادند. ابتدا مردم با حضور گسترده زنان و همراهی علما در منزل آیت‌الله فال اسیری تجمع کرده و سپس به طور دسته جمعی راهی شاه چراغ شدند. با حضور جمعیتی نزدیک به چهارهزار نفر تمام چهار بازار وکیل بسته و جمعیت حاضر در شاه چراغ یک صدا خواستار رهایی و بازگشت سید به شیراز شدند.[16]

مأموران قوام، آیت‌الله فال‌اسیری را مخفیانه از طریق بوشهر به عتبات عالیات تبعید کردند. آیت‌الله فال‌اسیری در بصره با سیدجمال‌الدین اسدآبادی ملاقات می‌کند، در این دیدار سیدجمال‌الدین اسدآبادی نامه‌ای در مورد زیان‌های قرارداد توتون و تنباکو خطاب به آیت‌الله العظمی سید محمدحسن شیرازی معروف به میرزای شیرازی می‌نویسد، آیت‌الله فال‌اسیری در ملاقات خود با آیت‌الله میرزای شیرازی ضمن تحویل نامه سیدجمال و گزارش اوضاع فارس، نقش عمده‌ای در صدور فرمان حکم تحریم تنباکو ایفا می‌کند. بدین ترتیب از سوی آیت‌الله میرزای شیرازی فتوایی صادر شد که استفاده از توتون و تنباکو را به هر شکلی در حکم جنگ علیه امام زمان(عج) و حرام دانست. این فتوا به سرعت در سراسر کشور انتشار یافت. مردم با شکستن قلیان‌ها و آتش زدن توتون و تنباکو اعتراض خود را نشان دادند، حتی در دربار ناصرالدین‌شاه نیز برخی از درباریان با شکستن قلیان‌ها اعتراض خود را به گوش شاه رساندند. بدین ترتیب ناصرالدین‌شاه در برابر اعتراضات علما و مردم مجبور به لغو امتیازنامه مذکور گردید.[17]

 

قیام مردم شیراز علیه عملکرد شعاع‌السلطنه

سال 1323ق /1284ش در حالی آغاز شده بود که مردم تهران به دلیل رفتار توهین‌آمیز و ستم‌های ژوزف نوز مشهور به مسیو نوز یکی از اهالی بلژیک (مسؤول گمرکات ایران) به هیجان آمده بود.[18] در همین زمان، مردم شیراز و برخی شهرهای فارس در اعتراض به عملکرد ملک منصور میرزا شعاع‌السلطنه[19] پسر مظفرالدین شاه قیام کردند. زمینه اصلی شورش را نارضایتی عمومی از شیوه حکومت شعاع‌السلطنه فراهم آورد، زیرا سختگیری و قساوت او و مأمورانش در وصول مالیات‌ها، تصرف املاک خالصه، تعدیل قیمت‌ها و تعویض سران عشایر بر مردم فارس گران می‌آمد و نارضایتی آن‌ها هر روز بیشتر می‌شد و به شکلی نمود می‌یافت. مثلاً هنگامی که گوش دو قصاب را در شیراز به جرم گران‌فروشی بر دکان‌هایشان میخ کردند، صنف قصاب شیراز در اعتراض به این اقدام حکومت دست به تحصن زد.[20] بازاریان شیراز به ویژه بازار وکیل با تعطیل یکپارچه کسب و کار خود از اوایل محرم 1323ق/ اسفند 1283ش در حرم مطهر شاه چراغ اجتماع و مبارزه با شاهزاده ستمگر را آغاز کردند. بنابراین شیراز همزمان با تهران نخستین شهری بود که علیه ظلم و ستم حاکم قیام کرد. رهبری حرکت و بسیج عمومی مردم شیراز در این مرحله بر عهده مجتهد برجسته فارس، آیت‌الله میرزا ابراهیم محلاتی بود. تلاش اولیه آیت‌الله محلاتی برای انصراف شعاع‌السلطنه از ادعاهای واهی و غاصبانه‌اش نتیجه‌ای نداشت. در موقعیتی که گروهی از کسبه قصد داشتند در اعتراض به شعاع السلطنه، در کنسولگری انگلیس اجتماع کنند، آیت‌الله محلاتی ابتکار عمل را به دست گرفت و مردم را به اجتماع در حرم مطهر شاه چراغ فراخواند.[21]

به دنبال تعطیلی گسترده شیراز به یک باره جمعیتی بالغ بر بیست هزار نفر در شاه چراغ حضور یافتند. جمعیت ناراضی با برپایی چادر در صحن، شبستان و حتی پشت‌بام‌های شاه چراغ یک‌صدا شعار «حیدر، حیدر» سر دادند. تمام حجره‌های شاه چراغ متراکم از جمعیت و در تمام صحن چادر برپا بود. حضور قشرهای مختلف در اجتماع بزرگ شاه چراغ جلوه بی‌نظیری داشت و صحنه‌های جدیدی خلق کرد. افراد مسلح بر پشت بام‌های شاه چراغ هر روز اقدام به تیراندازی هوایی می‌کردند.[22] مدت تحصن و تعطیلی بازار پنجاه روز به درازا کشید.[23] در نتیجه این رویدادها و ناآرامی‌ها گسترده‌ای که در شیراز شکل گرفت، شعاع‌السلطنه در اوایل سال1323ق/1284خ بدون اینکه رسماً از حکمرانی فارس استعفا داده باشد، شیراز را به قصد تهران ترک نمود. پس از فرار شعاع‌السلطنه از شیراز، غلامحسین‌خان صاحب‌اختیار، در ماه شوال 1323ق/ آبان 1284ش از طرف دولت مرکزی «برای خوابیدن بلوا و شورش» در شیراز مأموریت یافت. در کازرون هم سادات محلی و مردم به نشانه اعتراض به ستمگری‌های حاکم شهر بست نشسته و تجار و کسبه را وادار به بستن دکان‌ها کردند. در برازجان، خوانین دشتستان از ماه شعبان از پرداخت مالیات خودداری کرده و علیه حکومت قیام کردند و در برابر صدیق‌الممالک حاکم جدید هم مقاومت کردند. علی‌رغم وعده‌های دولت که اهالی شیراز و کازرون را به شکستن تحصن و باز کردن دکان‌ها تشویق می‌کرد، همچنین با وجود تلاش حبیب‌الله‌خان سالارسلطان بیگلربیگی که در غیاب حاکم جدید فارس مسئولیت حفظ امنیت و برقراری آرامش شیراز را بر عهده داشت، مردم راضی نشدند تحصن را بشکنند و دکان‌ها را باز کنند. اغتشاشات در برازجان و دشتستان هم کمافی‌السابق ادامه داشت. عده‌ای از فرصت‌طلبان نیز از ناامنی به وجود آمده حداکثر استفاده را می‌بردند و با غارت اموال مردم ناامنی موجود را تشدید می‌کردند. بالاخره در روز اول ذی‌حجه 1323ق/ بهمن 1284ش غلامحسین‌خان صاحب‌اختیار وارد شیراز شد.[24] غلامحسین خان صاحب اختیار تا سال 1324 ق/ 1285ش در فارس بود. در همین حال اعتراضات و شورش‌های مردمی فارس بالا گرفت و شهرهای مختلف کازرون، لار، فسا، بوشهر را در برگرفت. حدود 350 تلگراف مربوط به ایام حکومت صاحب اختیار موجود است که حکایت از بی‌نظمی و اغتشاش در سطح فارس را دارد.[25]

 

مبارزه مردم شیراز علیه استبداد محلی

اخراج خفت بار شعاع‌السلطنه، دستآورد نخستین اجتماع بزرگ در شاه چراغ بود. پس از آن اجتماع تلگرافخانه شیراز به عنوان دومین مرحله از انقلاب مشروطیت فارس شکل گرفت. اجتماع تلگرافخانه شیراز در 20 ربیع‌الاول 1325ق/ اردیبهشت 1286ش به مدت چهل روز در اعتراض به رفتار و عملکرد محمدرضاخان- قوام‌الملک سوم- به عنوان کانون استبداد محلی در ایالت بر پا شد. از نگاه مردم و رهبران مشروطه فارس، قوام‌الملک حامی دستگاه استبداد و نماد استبداد محلی بود. در برابر اجتماع مشروطه‌خواهان در تلگراف‌خانه شیراز، حامیان و هواداران قوام‌الملک در مسجد نو شیراز صف‌آرایی کردند. این صف‌بندی‌ها همان‌گونه که قوامی‌ها خواهان آن بودند، موجب هرج‌ومرج و ناآرامی در شیراز و کل ایالت فارس گردید. به طوری که امنیت جاده‌های تجاری جنوب نیز به هم ریخت و موجبات اعتراض انگلیسی‌ها به حکومت مرکزی را نیز برانگیخت. صف‌آرایی دو جبهه مخالف در شیراز بازتاب گسترده‌ای در محافل سیاسی، مطبوعات ملی و محلی و مذاکرات مجلس داشت. سرانجام در نتیجه پافشاری مردم بر خواست خود مبنی بر اخراج قوام‌الملک، حکم احضار قوام‌الملک و دو پسرش حبیب‌الله خان سالارالسلطان و محمدعلی خان نصرالدوله توسط وزیر داخله صادر شد. به این ترتیب مشروطه‌خواهان فارس در این مرحله از مبارزه نیز پیروز شدند. برکناری و احضار قوام‌الملک و پسرانش پیروزی بزرگی بود که آنان را در ادامه راه مصمم‌تر کرد.[26]

 

روحانیت مبارز استان فارس در دوران مشروطه

از جمله چهره‌های فعّال و مؤثر در رویدادهای دوران مشروطیت در فارس می‌توان به نام‌هایی چون آیات عظام: شیخ ابراهیم محلاتی، شیخ محمدباقر اصطهباناتی، سیدعبدالحسین لاری و سید ابراهیم مدرس اردکانی اشاره کرد. شیخ ابراهیم محلاتی در آغاز حرکت مردم شیراز نقش فعالی در رهبری مردم و انعکاس خواست آنان به مرکز ایفا کرد. اما در مراحل بعدی از حضور آشکار در جناح مشروطه‌خواه خودداری کرد.[27] سیدعبدالحسین لاری از شاگردان برجسته آیت‌الله میرزای شیرازی بود. در دوران مشروطیت رهبری بخشی از مناطق جنوب به ویژه لارستان را برعهده گرفت. در خلال سال‌های مشروطیت با عزیمت به شیراز و انتشار رساله‌ی خود به نام «آیات الظالمین» نقش فعّالی در رویارویی مشروطه‌خواهان و مستبدین به ویژه قوامی‌ها را برعهده داشت.[28] شیخ محمدباقر اصطهباناتی از برجسته‌ترین علمای مشروطه‌خواه فارس بود که نقش فعّالی در مراحل مختلف جنبش مشروطیت فارس ایفا کرد. سخنرانی وی در مجامع شیراز نقش عمده‌ای در تهییج مردم فارس در رویدادهای مربوط به دوران مشروطیت داشت.[29] سیدابراهیم مدرس اردکانی نیز مدرس برجسته‌ی مدرسه‌ی آقاباباخان بود، که مقارن با حوادث مشروطیت از نجف به شیراز آمده بود و از جمله علمای مؤثر در جنبش مشروطیت فارس بود.

 

ایلات استان فارس در دوران مشروطه

در طی دوران مشروطیت، ما شاهد جابه‌جایی مداوم قدرت بین دو جناح رقیب در ایالت فارس هستیم. موقعیت ایالت فارس و برخورد قدرت میان دو ایل قدرتمند قشقایی و خمسه و موضع‌گیری این دو ایل در برابر یکدیگر موجب ناآرامی در ایالت بود. از سوی دیگر طرفداری حکّام از یکی از دو ایل به زیان دیگری، منجر به اعمال نفوذ و سرنگونی حاکم و جایگزینی شخص دیگری به حکومت فارس شد. شرایط ناآرام کشور و صف‌آرایی طرفداران استبداد این ناآرامی را تشدید می‌کرد به گونه‌ای که با پیوستن ایل قدرتمند خمسه به رهبری قوام به جناح محافظه‌کار و مستبد، صولت‌الدوله رئیس ایل قشقایی در سلک مشروطه‌خواهان درآمد. اما با فتح تهران و قدرت‌گیری بختیاری‌ها، دشمنی دیرینه این ایل با صولت‌الدوله و ایل قشقایی موجب شد آنان دست اتحاد به سمت قوام و ایل خمسه دراز کنند و در یک چرخش سیاسی قوامی‌های محافظه‌کار و طرفدار استبداد، به مشروطه‌خواهان پیوستند و تلاش کردند با همکاری هم صولت‌الدوله را از صحنه سیاسی کنار زنند که در نتیجه این جریانات اوضاع سیاسی فارس بیش از پیش متشنج شد و این دست به دست شدن قدرت تا آغاز جنگ جهانی اول همچنان ادامه داشت.[30]

 

اوضاع استان فارس در جنگ جهانی اول

با آغاز جنگ جهانی اول و تصرف نواحی جنوبی کشور توسط انگلیسی‌ها، برخی از روحانیون این نواحی به طور مستقیم و غیر مستقیم، خیزش ضدبیگانه جنوب را رقم زدند. در اواخر رمضان 1332ق/ 1293ش قوای انگلیس بوشهر را اشغال کردند، بیرق دولت را پایین کشیدند و بیرق انگلیس را بالا بردند. این واقعه، ولوله‌ی عظیمی را در سرتاسر فارس، مخصوصاً در نواحی تنگستان و دشتستان و برازجان و کازرون تا شیراز ایجاد نمود. در این زمان هئیت علمیه به رهبری آیت‌الله میرزا ابراهیم محلاتی قیام کردند. اعلامیه‌ای بدین مضمون از سوی وی در شهر پخش شد که هر کس به انگلیسی‌ها یاری رساند، «کشتن او مباح است.»[31] آیت‌الله شیخ جعفر محلاتی نیز زمانی که خبر اشغال بندر بوشهر و قیام مردم دشتستان و تنگستان را شنید، مردم شیراز را دعوت به جهاد علیه بیگانگان کرد. وی پس از استقرار در سنگر مجاهدین، به عموم علما و خوانین و سرکردگان جنوب نامه نوشت و آن‌ها را به برازجان فرا خواند. با وجود مبارزه تمام عیار قشقایی‌ها و دلاوران تنگستان در برابر تجاوزات انگلیس، سرانجام مقاومت آن‌ها در هم شکسته شد و راه برای تصرف شیراز باز شد. شکست قشقایی‌ها و تصرف فیروزآباد، موجب شد که انگلیسی‌ها برای زهر چشم گرفتن از مردم شهر، چند نفر از زندانیان را به جوخه آتش بسپارند. هجوم انگلیس، خسارت‌های جانی و مالی سنگینی بر جای گذاشت. ایران در آن موقع با قحطی دست به گریبان بود. قسمت اعظم محصولات کشاورزی نابود شده و ثمره زحمات کشاورزان به وسیله نیروهای مهاجم، به تاراج رفت. در شیراز عده کثیری از مرد و زن و اطفال از گرسنگی تلف شدند. آیات سیدعبدالحسین لاری و سیدعبدالله لاری نیز نقش مهم و پررنگی در بسیج مردم جنوب علیه نیروهای اشغالگر ایفا کردند.[32]

 

استان فارس در اواخر دوره قاجار

در اواخر حکومت قاجار محمد مصدق‌السلطنه (دکتر مصدق) به والی‌گری فارس منصوب گردید. وی برای برقراری امنیت در فارس، صولت‌الدوله را به ریاست ایل قشقایی منصوب کرد[33] و پیوسته تا انتهای دوره‌ی والی‌گری مصدق روابط بسیار دوستانه‌ای بین آنان برقرار بود.[34] از دیگر اقدامات مصدق در فارس به رسمیت نشناختن پلیس جنوب[35] بود، چون در مراسم سلام والی، مرسوم بود که سران پلیس جنوب هم حاضر شوند، لذا برای جلوگیری از رسمیت یافتن آنان نزد والی، دستور داد مراسم سلام لغو شود.[36]

پس از کودتای سوم اسفند 1299ش به وسیله‌ی رضاخان میرپنج و سیدضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد و انتصاب سیدضیاء به نخست‌وزیری از سوی احمدشاه، مصدق بنابه اعتراض به این انتصاب، حاضر نشد در دولت سیدضیاء سمت دولتی داشته باشد لذا از والی‌گری فارس استعفا کرد و در تاریخ 17 حمل (فروردین) 1300ش از فارس خارج شد[37] و تا پایان نخست‌وزیری سید ضیاءالدین در ایل بختیاری ماند.[38]

 

مبارزات روحانیون استان فارس علیه اقدامات رضاخان

در دوران سلطنت رضاشاه از جمله سرشناس‌ترین علمای فارس عبارت بودند از آیات: شیخ جعفر محلاتی، سیدحسام‌الدین فال‌اسیری، سیدعبدالمحمد موسوی لاری، حاج سیدعبدالباقی، سیدنورالدین شیرازی و سیدعبدالله شیرازی. علمای فارس به ویژه شهر شیراز با آغاز سیاست‌های تجددگرایانه رضاشاه ضمن برگزاری جلسات مخفی و گفتگو و مذاکره با یکدیگر موضع خود را در قبال مسایل پیش‌آمده بروز می‌دادند. از جمله نخستین اقدام از این دست، همراهی با قیام علمای اصفهان در سال 1306 بود.

لایحه‌ی قانون نظام اجباری (نظام وظیفه) از اقدامات مجلس پنجم بود که در 16 خرداد 1304 به تصویب رسید. از سوی رضاشاه دستور اجرای قانون نظام اجباری در 5 آبان 1305 صادر شد و سرتیپ فرج‌الله آق‌اِوْلی- رئیس نظام‌وظیفه- مأمور تشکیل مجلس سربازگیری شد.[39] آق‌اولی ابتدا در تهران و اراک قانون مزبور را به اجرا گذاشت و سپس راهی اصفهان و شیراز شد. در شیراز خبر تعطیلی شهر اصفهان و تحصن حاج‌آقا نورالله اصفهانی از علمای متنفذ آن شهر در مسجد شاه که در اعتراض به اجرای قانون نظام اجباری صورت گرفته بود، آگاه شد. لذا آق‌اولی و سرلشکر آیرم- فرمانده لشکر جنوب- به منظور حفظ نظم اصفهان عازم این شهر شدند. این امر موجب شدت یافتن مقاومت علما و روحانیون اصفهان گردید، در نتیجه آنان تصمیم به مهاجرت از اصفهان گرفتند. همچنین قاصدهایی را به سوی شهرهای مختلف فرستاده علمای شهرهای مزبور را برای همراهی و مساعدت دعوت نمودند. از این رو در تاریخ 21 شهریور 1306 بیش از هزار نفر از علما و طلاب روانه قم شدند.[40]

با انتشار اخبار مزبور در شیراز، اهالی با پیروی از مردم اصفهان با تعطیل کردن بازار و مغازه‌ها دست به اعتصاب زدند. از جمله علمای فعال شیراز در تهییج مردم به منظور اعتراض به جریان مزبور آیت‌الله سیدنورالدین شیرازی بود. در جلساتی که میان علما و روحانیون شیراز به منظور تبادل نظر در این زمینه صورت گرفت، مقرر گردید به منظور همراهی با علمای مهاجر اصفهان نمایندگانی به اصفهان اعزام گردند از این رو آیت‌الله حاج سیدعبدالباقی آیت‌اللهی و آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی برگزیده شده و با علمای اصفهان به قم مهاجرت کردند.[41]

در جریان اعتراض عشایری 1308-1307 فارس[42] که در اعتراض به اجحافات نظامیان صورت گرفت، عامل مهمی که در این اعتراضات نقش داشت، حمایت و تشویق بسیاری از علما و روحانیون منطقه بود. برخی از روحانیون محلی که دارای پیوندهایی با ایلات همجوار بودند در صفوف مقدم اعتراض حضور فعال داشتند. از جمله سیدعبدالوهاب بحرانی و حاج سیدعالیشیر فراشبندی از علمای متنفذ منطقه قیروکارزین و فراشبند، قطار فشنگ حمایل کرده و در برخی از مراحل اردوکشی حضور داشتند. شیوخ سرکوه داراب یعنی شیخ ابوالحسن، شیخ محمد و شیخ جواد سرکوهی مبارزه با حکومت را نوعی جهاد اعلام کرده بودند. محمدحسین صولت قشقایی در ارتباط با جنبشی که در منطقه قیروکارزین علیه اقدامات ظالمانه یکی از نظامیان به نام سلطان عباس‌خان نیکبخت به وقوع پیوست، چنین می‌نویسد:

«ناگهان خبر رسید که مردم بلوا کرده‌اند. من خود دیدم که عده‌ی زیادی زن و بچه و سادات با عبا و عمامه و در حالی‌ که مجمعه‌هایی را پر از خاکستر کرده بودند و به سر می‌ریختند، وای حسین‌گویان به طرف اردوی عباس‌خان می‌رفتند.»[43]

از چهره‌های شاخص و متنفذ علمای شیراز و فارس در این دوران آیت‌الله شیخ جعفر محلاتی بود. وی در مخالفت با اقدامات رضاشاه، در آغاز حکومت وی پیوسته با برخی از علما و روحانیون شیراز جلساتی را برای مذاکره و مشاوره تشکیل می‌داد. آیت‌الله محلاتی حتی در مسافرت‌های رضاشاه به شیراز از ملاقات با وی خودداری می‌کرد، که همین امر موجب افزایش محبوبیت وی در شیراز گردید. درگذشت آیت‌الله محلاتی در اردیبهشت 1318ش همزمان با برپایی جشن عروسی ولیعهد با فوزیه بود. در همان روزی که قرار بود در شیراز جشن برگزار شود، رحلت ایشان موجب نگرانی مقامات دولتی گردید. از این رو کمیسیونی متشکل از فرمانده قشون، رئیس شهربانی و ژاندارمری در استانداری تشکیل شد. در کمیسیون مزبور تصمیم گرفته شد تا به اصناف و اقشار مختلف شهر اجازه داده شود تا بدون شعارهای مذهبی و حمل علم و بیرق به صورت ساده در تشییع جنازه شرکت کنند. [44]

آیت‌الله سید نورالدین شیرازی از دیگر روحانیان فعّال این دوران می‌باشد که اقدامات وی از سوی مقامات دولتی قابل تحمل نبود. نخستین اقدام او- که حدود سه ماه پس از فوت پدرش سیدابوطالب مجتهد صورت گرفت- اجرای حد بر کارمند ایرانی کنسولگری انگلیس در شیراز که مشروب خورده بود، شروع شد. در 19 فروردین 1306 نیز یک نفر کفاش را که مشروب خورده بود، دستور داد تا حد شرعی بزنند. این اقدامات ایشان به پشتوانه اجتهاد خود و به دلیل اینکه در اجرای حدود وظیفه‌مند است، صورت می‌گرفت. مقامات محلی این عمل سیدنورالدین را بهانه نموده و به عنوان دخالت در سیاست تلقی کرده و در 20 فروردین 1306 وی را به بوشهر تبعید کردند.[45] در اعتراض به این عمل مردم شیراز به بستن بازار و تشکیل اجتماعات پرداختند. عده‌ای نیز با حمله به اداره نظمیه با نیروهای نظمیه درگیر شدند که موجب مجروح شدن چند تن گردید. لذا بنابه دستور نصیرالسلطنه- والی ایالت فارس- لشکر جنوب مأموریت یافت تا مأمورانی را به منظور حفظ امنیت در کوچه و بازار و سایر اماکن مستقر نماید. در پی دخالت لشکر فارس، معترضین در حرم شاهچراغ اجتماع کردند. عده‌ای نیز با تجمع در منزل آیت‌الله شیخ جعفر محلاتی دست به اعتصاب زدند. در این میان برخی درصدد برآمدند تا قضیه را طوری فیصله دهند. تلگراف‌هایی نیز توسط برخی از روحانیون شیراز و بوشهر خطاب به مقامات مرکزی ارسال گردید که خواهان بازگرداندن آیت‌الله سید نورالدین به شیراز شدند. سرانجام پس از 9 روز تعطیلی عمومی اعتصاب پایان یافت و کسبه و اهالی بازار مشغول به کار شدند. زیرا با دخالت برخی از علما و دستخط مستوفی‌الممالک رئیس‌الوزراء، مبنی بر موافقت با معاودت آیت‌الله سیدنورالدین قضیه خاتمه یافت. بدین ترتیب وی در اردیبهشت 1306، از بوشهر به شیراز بازگردانده شد. اما از رفتن به مسجد و برگزاری نماز جماعت و ایراد سخنرانی محروم گردید، در نتیجه نماز جماعت در منزلش برگزار می‌شد.[46]

 

قانون متحدالشکل کردن البسه در استان فارس

«قانون متحدالشکل کردن البسه اتباع ایران در داخله مملکت» در جلسه ششم دی ماه 1307 مجلس شورای ملی به تصویب رسید و طی آن مقرر شد «کلیه اتباع ذکور ایران که به موجب مشاغل دولتی دارای لباس مخصوصی نیستند، ملبس به لباس متحدالشکل شوند.»[47]

متحدالشکل کردن البسه و اهمیت آن به عنوان یکی از ضرورت‌های «تجدد آمرانه» در دوران پهلوی اول در تلگرامی که رئیس دفتر شاهنشاهی[48] به ایالات مختلف از جمله فارس مخابره کرد، آشکار است. در این تلگرام، وی بر لزوم شدت عمل و جدیت در باب وحدت لباس و اقدام علیه کسانی که به تجمعات اقدام می‌کردند و از آنان به عنوان «اشرار» یاد شده بود تأکید کرد. این مقام درباری ضمن گلایه از «تفننی» تلقی کردن مسأله اتحاد لباس به وسیله عمّال دولتی و عدم پیشرفت در اهتمام به آن، به والی فارس دستور داد تا ضمن دقت و تأمل در «منافع و محسنات وحدت شکل [لباس]» و همچنین با در نظر داشتن معایبی که به خاطر اختلاف در وضع زندگی اجتماعی مردم در کشور به وجود آمده، فواید و نتایج قانون متحدالشکل را، -که به‌زعم آنان یکی از عوامل مؤثر و مهم وحدت ملی محسوب می‌شد- به عموم اهالی تشریح و تبلیغ نمایند تا آن‌ها بدانند که منظور از تغییر لباس تفنن و تقلید نیست و با کسانی که به دلیل اغراض شخصی و سوءاستفاده از سادگی و عدم اطلاع مردم آنان را به معافیت از اتحاد لباس تحریک می‌کنند، با شدت برخورد شده و از تحرکات آنان به شدت جلوگیری نمایند. در ادامه تأکید شده بود تا با دقت عمل در این قانون به وسیله حکّام ایالات، قانون اتحاد لباس در ظرف یک سال خاتمه پیدا کرده و در این زمینه نقصی باقی نماند.[49] به‌رغم دستورهای فوق، گزارش‌ها حکایت از عدم پیشرفت قانون اتحاد لباس در شیراز داشت. متعاقب این وضعیت بود که «رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی» تلگرام دیگری به ایالت فارس مخابره کرد، و به والی دستور داد تا با جدیت بیشتر اقدام‌های لازم را انجام دهد تا مخالفان نتوانند در مقابل نظریات دولت این‌گونه اظهار تمرد و «شرارت» کنند.[50]

 

واکنش مردم استان فارس به کشف حجاب رضاخانی

رژیم رضاشاه مدت‌ها قبل از اعلان کشف حجاب زنان در 17 دی‌ماه 1314، تلاش کرد که با اقداماتی زمینه را آماده نماید، از این رو به منظور دگرگون ساختن فرهنگ جامعه لزوم تأسیس مراکز دانشسرای مقدماتی احساس شد، در نتیجه در سال 1312 در تهران و شهرهای دیگر از جمله شیراز، دستور تأسیس 25 باب دانشسرای مقدماتی به وزارت معارف داده شد. علاوه بر این تلاش شد تا در مدارس، کشف حجاب و تغییر لباس زنان را به عنوان یک فرهنگ به دانش‌آموزان بیاموزند. آموزش آنان موجب به وجود آمدن زمینه‌ای برای اعلام رسمی کشف حجاب بود. این برنامه‌ها که از سوی وزارت معارف تشکیل می‌شد شامل برگزاری مجالس جشن و خطابه بود که در آن دختران بدون حجاب به خطابه و خواندن سرود پرداخته و پس از آن نیز به انجام حرکات آکروباتیک و نمایش‌های موزون ورزشی مشغول می‌شدند. در این مجالس رؤسای ادارات و اشخاص متنفذ محلی دعوت می‌شدند. نخستین اقدام از این نوع در فروردین 1314 در شیراز هم آغاز شد و موضع‌گیری‌های مردم و علمای شیراز قبل از اعلام رسمی کشف حجاب بروز یافت.[51] به طوری که گفته شده است در 13 فروردین 1314ش و در جریان جشنی که با حضور علی‌اصغر حکمت وزیر معارف، در مدرسه شاهپور شیراز منعقد شده بود «عده‌ای از دختران جوان بر روی سِن ظاهر گشته به‌ناگاه برقع از روی برگرفتند و با چهره‌ای باز و گیسوانی نمایان پایکوبی را آغاز کردند. در این هنگام دو تن از روحانیان شیراز، محمدعلی حکیم و میرزا صدرالدین محلاتی، در اعتراض به این اقدام، مجلس مذکور را ترک کردند.[52] روز بعد این خبر در شهر به سرعت پیچید و اعتراض مردم شیراز را موجب گردید. آنان بازار و کسب و کار را تعطیل کرده و در مسجد وکیل تجمع کردند.[53] علی‌اصغر حکمت وزیر معارف وقت که خود در مجلس جشن مزبور حضور داشت در ارتباط با برگزاری جشن و اعتراضات علما به این مسأله می‌نویسد:

«در شیراز مجلس جشنی که در فرودین 1314 به همین منظور در مدرسه شاپور (شعاعیه) فراهم شد، دختران دبستان (مهرآئین) که بانوی دانشمندی به نام «خانم الا» تأسیس کرده بود، صف منظمی آراسته بعد از آن‌که لایحه خواندند و سرود سرائیدند، به ورزش و ژیمناستیک مشغول شدند. از این معنی محافل ارتجاعی شهر برآشفته، از جمله یکی از علما[ی] روحانی که مرد فعّال و دانشمندی بود، تلگرافی به شاه عرض و از وزیر معارف شکایت نمود که این وزیر «علیه ما علیه» دختران را در ملأ علام حاضر کرده و به ترقص واداشته است. البته رضاشاه به این تلگراف اعتنا نکرده و عین آن را برای وزیر معارف فرستادند.»[54]

در ادامه اعتراضات مزبور در مجالسی که در شب‌های ماه محرم 1354ق/ فروردین 1314ش در مسجد وکیل برپا می‌شد. آیت‌الله سیدحسام‌الدین فال‌اسیری از علمای متنفذ شیراز به منبر رفته ضمن تقبیح اعمال جشن مزبور، مقامات حکومت دولتی را مورد انتقاد قرار داد. وی در این سخنرانی اظهار داشت:

«مردم این کاری که شد منکر بود، شما چرا نهی از منکر نکردید و اعلیحضرت راضی به این قضایا نیست و نبوده... اگر نمی‌توانستید نهی از منکر کنید لااقل می‌توانستید مانند آن دو معمم (محمدعلی حکیم و میرزا صدرالدین محلاتی) از مجلس بیرون بروید.»[55]

به دنبال این سخنرانی او را بلافاصله دستگیر و محبوس کردند. پس از دستگیری آیت‌الله فال‌اسیری، آیت‌الله سید عبدالله شیرازی به قم و مشهد سفر کرد و به علما اطلاع‌رسانی کرد. در پی آن، روحانیان حوزه علمیه مشهد به اعتراض برخاستند و در منزل یکی از روحانیان طراز اول یعنی آیت‌الله شیخ یونس اردبیلی جلسه‌ای برگزار کردند این جلسه منجر به قیام گوهرشاد شد.[56] از دیگر علمایی که در قضیه کشف حجاب در استان فارس از خود واکنش نشان دادند: آیات شیخ جعفر محلاتی و سیدنورالدین شیرازی بودند.[57]

سیاست کشف حجاب توسط عوامل رژیم به سختی پیگیری می‌شد. با این وجود اجرای سیاست کشف حجاب در فارس پیشرفت چندانی نداشت. از این رو در تاریخ 27 بهمن 1314 از سوی ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهی به وزارت داخله نسبت به عدم پیشرفت «نهضت نسوان در آذربایجان، کرمان و فارس» هشدار داده و درخواست می‌شود که ضمن تحقیق در مورد علت این امر تأکیدات لازمه در این راستا به مقامات ایالات مزبور داده شود.[58]

 

اوضاع استان فارس در طول جنگ جهانی دوم

شرایط فارس در طول جنگ جهانی دوم و حتی بعد از آن مشکلات زیادی در زمینه شیوع بیماری، کمبود دارو، احتکار اجناس، کمبود غلات و ناامنی راه‌ها داشت. از جمله مهمترین دلایل این اوضاع، وقوع جنگ جهانی دوم و کشمکش‌های سیاسی بین نیروهای قشقایی و حکومت مرکزی و انگلیسی‌ها بود که به جنگ سمیرم منجر شد[59] و اوضاع مذکور را تشدید کرد. انگلیسی‌ها به عنوان ارکان اصلی متفقین حضوری همه‌جانبه در جنوب کشور و به تبع آن در فارس داشتند و به‌ واسطه دشمنی با آلمان‌ها، نسبت به قشقایی‌ها حساسیت زیادی از خود نشان دادند. قشقایی‌ها نیز به خاطر تنفر از انگلیسی‌ها و پیشینه‌ی سیاسی آنان در ایران، به سیاست‌های آلمان گرایش پیدا کردند. یکی از عواملی که این سیاست قشقایی‌ها را تقویت می‌کرد حضور دو تن از فرزندان صولت‌الدوله به نام‌های ملک‌منصورخان و محمدحسین‌خان در آلمان بود. از طرف دیگر ضعف حکومت مرکزی در ایجاد ثبات داخلی مزید بر علت شده بود تا شرایط نامساعدی برای مردم در ابعاد گوناگون به وجود بیاید. در زمینه کشاورزی، فارس با کمبود غلات و گندم و نان مرغوب مواجه بود و عدم تأمین امنیت راه‌ها باعث به وجود آمدن قاچاق و دزدی در زمینه نفت، روغن، گندم وخرما به نقاط دیگر شده بود. به علاوه عدم بارندگی و خشکسالی و ناتوانی اداره غله از وصول محصولات باعث کمبود آذوقه و برداشت گندم شده بود. به لحاظ بهداشتی هرچند استانداری به کمک دولت و جراید سعی در ایجاد کنترل اوضاع را داشتند اما آمار و شواهد نشان می‌دهد که بیماری‌های زیادی مثل حصبه، تیفوس، دیفتری و مالاریا در نقاط مختلف استان شیوع داشته و این بیماری‌ها همراه با کمبود دارو و طبیب در نقاط مختلف فارس، شرایط وخیمی برای مردم ایجاد کرده بود. در زمینه بحران اجناس و احتکار هم، با توجه به وقوع جنگ و عدم ثبات اقتصادی که مردم گرفتارش بودند، به علاوه عدم اعتماد مردم به حکومت چنین واکنش‌هایی در بین بازاریان و عامه مردم اتفاق می‌افتاد که گزارش‌های منعکس شده در روزنامه‌ها و اسناد به خوبی شرایط متزلزل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فارس در این برهه تاریخی را نشان می‌دهد.[60]

 

استان فارس در دوران ملی شدن نفت

در جریان نهضت ملی شدن نفت و دولت دکتر محمد مصدق بدنه‌ی اصلی روحانیت فارس که در رأس آن آیات سیدحسام‌الدین فال‌اسیری و شیخ بهاءالدین محلاتی[61] قرار داشت با دولت همسو بودند. آیت‌الله سیدنورالدین شیرازی -که فعالیت سیاسی بیشتری داشت- نیز در ابتدا از طرفداران دولت مصدق بود، ولی روند قضایا در سال 31 و 32، او را با مخالفان دولت همراه نمود. در میان ایلات نیز در حالی که قشقایی‌ها و بخشی از سران بویراحمد با دولت همراه بودند، ایلات خمسه، حیات داودی‌ها، ممسنی‌ها در صف مقابل قرار داشتند.[62] نخستین تجمع هواداری از دولت مصدق در شیراز در روز 27 خرداد 1330 به عنوان میتینگ سازمان مجاهدین فارس در بازار وکیل شیراز تشکیل شد. هدف از انجام مراسم مزبور حمایت از دولت دکتر مصدق و اقدامات وی در جریان ملی شدن نفت و خلع ید از کمپانی سابق نفت ایران و انگلیس بود. در روز 21 تیر ماه نیز مردم با تظاهرات به محل فروشگاه نفت شیراز واقع در دروازه‌ی قرآن رفتند و تابلو شرکت ملی نفت ایران را بر بالای فروشگاه نفت نصب کردند. پس از آن همین عمل را در فروشگاه دیگر نفت مستقر در میدان ابوالوفاء انجام دادند. پس از این رویداد، انگلیسی‌ها برای مقابله با اقدامات هواداران دولت در فارس، کاپیتان شارتر را به شیراز اعزام کردند. شارتر با تماس و دیدار با برخی از سران ایلات از جمله احمدخان کشکولی، آنان را برای مخالفت با دولت واداشت.[63]

آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتی در دوران حکومت مصدق از حامیان او در شیراز بود. پس از در اختیار گرفتن پالایشگاه آبادان از سوی سربازان ایرانی در مهر ماه 1330 که منجر به خروج کارکنان انگلیسی از ایران شد. در پشتیبانی از این عمل دولت در روز هفتم مهر ماه اجتماعاتی در شیراز برگزار شد. آیت‌الله محلاتی نیز تجمعی به اتفاق سیدحسام‌الدین فال‌اسیری در شاهچراغ و مسجد نو برگزار کردند. همچنین وی پس از بازگشت مصدق از سفر 49 روزه به سازمان ملل متحد در اول آذر 1330 همگام با سایر شخصیت‌ها و گروه‌های هوادار دولت با ارسال تلگرافی به مصدق از موفقیت وی تجلیل به عمل آورد.[64]

آیت‌الله فال‌اسیری نیز در اغلب گردهمایی‌ها و رویدادهایی که هواداران مصدق در شیراز ترتیب می‌دادند حضور فعال داشت. به گزارش شهربانی شیراز عصر روز 22 شهریور 1330 آیت‌الله سید حسام‌الدین فال اسیری در مسجد شاه چراغ «به منبر رفته و در مورد پشتیبانی اهالی از دولت آقای دکتر مصدق مطالبی گفت و حاضرین را دعوت به شرکت در میتینگ و تعطیل عمومی روز 23 ماه[شهریور] نموده است.»[65] در روز موعود مردم با تعطیلی مغازه‌ها و بستن بازار پس از تجمع در شاهچراغ و ایراد سخنرانی از سوی آیت‌الله فال‌اسیری به اتفاق وی به سوی تلگرافخانه رفتند و از طرف اقشار مختلف مردم تلگراف‌هایی در حمایت از دولت و محکومیت اقلیت مجلس که در آن زمان با دولت مخالفت می‌کردند به تهران ارسال کردند. پس از رسیدن تلگراف دکتر مصدق مبنی بر تقدیر از اقدامات آنان که خواستار پایان بخشیدن به تحصن در تلگرافخانه گردیده بود. بدین ترتیب پس از قرائت تلگراف نخست‌وزیر، جمعیت ضمن سر دادن شعارهایی در حمایت از وی و آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی به تجمع خود پایان دادند. در روز سی و یکم تیر نیز آیت‌الله فال‌اسیری ضمن انتشار اعلامیه‌ای مردم را به مجلس ختم قربانیان سی تیر که در عصر همان روز در مسجد وکیل برگزار می‌شد فرا خواند. در این مراسم که عده‌ی کثیری از اقشار مختلف مردم و مقامات کشوری و لشکری حضور داشتند، وی با تشکر از مردم و اظهار تأسف از بروز وقایع 30 تیر، مردم را به اتحاد و همکاری دعوت کرد. وی همچنین به منظور حفظ آرامش در شیراز دست به اقداماتی زد. از این رو در 9 مرداد 1331 در جلسه‌ای که با حضور مدیران سه نشریه آسیب‌دیده حوادث سی تیر یعنی گلستان، پارس و استخر در منزل وی تشکیل شد از آنان دلجویی به عمل آورد.[66]

در جریان مطرح شدن لایحه تمدید اختیارات دولت در دی ماه 1331 و مقاومت مجلس در برابر آن، در شیراز اقشار مختلف مردم به حمایت از دولت پرداختند. آیت‌الله فال‌اسیری این بار نیز در رأس هواخواهان دولت قرار گرفت و با تحصن در تلگرافخانه و ارسال تلگراف به مجلس، تمدید اختیارات دولت را خواستار شد و اعلام کرد تا رسیدن به نتیجه قطعی در تحصن باقی خواهد ماند.[67] تا اینکه سرانجام لایحه تمدید اختیارات به تصویب رسید و تحصن نیز خاتمه یافت.

حزب برادران شیراز به رهبری آیت‌الله سیدنورالدین شیرازى در دوره‌ى اول نهضت ملى شدن صنعت نفت مانند بسیارى دیگر از نیروهاى سیاسى از دولت دکتر محمد مصدق طرفدارى و حمایت مى‌کرد. در دوازدهم خرداد 1330 حزب برادران طى گردهمایی در شیراز حمایت قاطع خود را از «خلع ید شرکت سابق نفت» و حمایت از دولت مصدق اعلام کرد. در بخشى از یک گزارش رسمى آمده است:

«ساعت 17:00 برحسب دعوت شعبه‌ى فرهنگى حزب برادران عده‌اى در حدود شش هزار نفر در مسجد وکیل مجتمع‌اند و یک نفر از دانشجویان و آقاى سیدنورالدین مجتهد، رهبر حزب مذکور، راجع به خلع ید شرکت سابق نفت و تشویق اهالى به پشتیبانى از دولت و مجلس... سخنانى ایراد کرده‌اند...» [68]

سید نورالدین در قضیه ملی شدن نفت فرمان داد که رادیو را روی منبر بگذارند و سخنرانی دکتر مصدق را درباره قرضه ملی از بلندگو پخش کنند در حالی که در آن ایام استفاده از بلندگو و رادیو رایج نبود.[69] در جریان قرضه ملی نیز وی ضمن حمایت از اقدام مزبور، مصدق را مصدّق (تصدیق‌شده) نامید. حتی صندوقی برای جمع‌آوری اعانه ترتیب داد.[70] روند حمایت سیدنورالدین از نهضت ملى شدن نفت در ایام بررسى شکایت ایران در دادگاه لاهه هم ادامه یافت. براساس گزارش شهربانى شیراز: «ساعت 10 روز چهاردهم ماه جارى (مهرماه 1330) آقاى حاج سیدنورالدین مجتهد رهبر حزب برادران در مسجد وکیل شخصاً به منبر رفته و براى سلامتى و موفقیت جناب آقاى دکتر مصدق در شوراى امنیت با شرکت دو هزار نفر جمعیت دعا نموده، مجلس با نظم و آرامش در ساعت دوازده خاتمه یافت.» [71]

اگر چه در ابتداى نهضت ملى ایران، حزب برادران به تبعیت از آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانى موافقت خود را با جریان نهضت رسماً اعلام نمود، اما دلایلى چند باعث شد که پس از پیروزى نهضت ملى و اعلام رأى دادگاه لاهه و برکنارى قوام‌السلطنه از نخست‌وزیرى، حزب برادران موضع‌گیرى خود را نسبت به حکومت دکتر مصدق تغییر داده و به‌ تدریج به سمت مخالفت علنى علیه آن کشیده شود. دلیل این امر، اقدامات دکتر مصدق برخلاف وحدت نیروهای مذهبی و ملی و جبهه‌گیری او علیه روحانیت و فعالیت‌هاى گسترده‌ى احزاب کمونیست نظیر حزب توده و تبلیغات آنان علیه شعائر مذهبى در شیراز بود که به نظر رهبران حزب برادران، از طرف دولت دکتر مصدق حمایت مى‌شدند. اگر چه جریاناتى نیز با گزارش‌هاى متعدد به تهران علیه حزب برادران تبلیغات کرده و تلاش مى‌کردند تا دکتر محمد مصدق را نسبت به رهبر آن بدبین کنند.[72]

فعالیت‌هاى ضد دولت مصدق در خرداد 1332 ابعاد تازه‌اى یافت و سیدنورالدین در محافل مذهبى به طور علنى علیه جریان حاکم سخنرانى مى‌کرد و نسبت به دستگیرى برخى از اعضاى حزب برادران توسط شهربانى دولت مصدق اعتراض کرد. روند فعالیت‌هاى حزب برادران در تیر 1332 خورشیدى به‌ طور چشمگیرى افزایش یافت و این حزب با برگزارى گردهمایى سیاسى و سخنرانى و با استفاده از مقالات روزنامه‌ها، حملات علیه مخالفان خود را شدت بخشید.[73]

 

استان فارس در دوران کودتای 28 مرداد 1332

پس از آنکه مرحله اول کودتا در 25 مرداد 1332 با شکست همراه شد و شاه و همسرش ثریا به بغداد و سپس به رم گریختند، مردم شیراز با تجمع در تلگرافخانه و با ارسال تلگراف‌های پشتیبانی از مصدق ابراز احساسات کردند. از طرف صبار فرمانفرمائیان استاندار فارس نیز طی تلگرافی به نخست‌وزیر، با ابراز تنفر از توطئه خائنانه کودتاچیان، از نافرجام ماندن آن ابراز خرسندی نموده و احساسات عمومی مردم شیراز را به وی اعلام داشت. وی خاطرنشان ساخت که علمای شیراز در نظر دارند برای سلامتی مصدق مراسم دعا دایر نمایند.[74] با این حال مخالفان از حمله به هواداران دولت خودداری نکردند. گفته می‌شود برخی از مخالفان از جمله افراد وابسته به حزب برادران و معدل شیرازی به مراکز احزاب ملی از جمله باشگاه جمعیت آزادی و مردم ایران حمله نمودند. علاوه بر این گزارش می‌شد که نیروهای انتظامی از تجمع مردم در تلگرافخانه ممانعت به عمل می‌آوردند. با وجود این در روز 27 مرداد مردم به خیابان‌ها ریخته و در میدان ستاد مجسمه‌ی شاه را پایین آوردند و نشریات محلی مقالات تندی علیه سلطنت و دربار منتشر ساختند. اما با اعلام پیروزی کودتا و سقوط دولت مصدق در بعدازظهر 28 مرداد جمعیتی با شعار «زنده باد شاه» و «مرده باد مصدق» به خیابان آمدند و در روز بعد طی مراسم خاصی مجسمه شاه در محل سابق خود نصب گردید.[75]

 

اوضاع استان فارس پس از کودتای 28 مرداد 1332

با سقوط دولت محمد مصدق در 28 مرداد 13332 عملاً استانداری فرمانفرمائیان به پایان رسید و علی هیئت به استانداری فارس منصوب شد. هیئت در روز 31 مرداد وارد شیراز شد و مورد استقبال مقامات لشکری و کشوری، مدیران جراید و رؤسای اصناف قرار گرفت. در همین زمان حکومت نظامی هم در اعلامیه شماره 22 خود برای جلوگیری از هرگونه ناآرامی در شیراز اعلان داشت که کلیه اجتماعات بیش از سه نفر ممنوع و از عبور و مرور از ساعت 8 شب تا 5 صبح ممانعت به عمل خواهد آمد. اعضای احزاب طرفدار مصدق مورد غضب و تعقیب قرار گرفتند، برخی بازداشت و برخی متواری شدند. برخی از مسئولان و کارمندان ادارات نیز منتظر خدمت شدند. اما مخالفان دولت سابق موقعیت درخوری پیدا کردند. سه تن از اعضای حزب برادران یعنی سردار فاخر حکمت، مهدی صدرزاده و اسماعیل قوامی (فروغ‌الملک) به نمایندگی دوره‌ی هجدهم مجلس شورای ملی انتخاب شدند. از اعضای حزب ایران نو نیز مجید شیرازی به ریاست اداره رادیو شیراز و محمدحسین استخر به مجلس هجدهم راه یافت، علاوه بر این تشکل مطبوعاتی اعضای انجمن روزنامه‌نگاران فارس که هوادار دربار بودند موقعیت ویژه‌ای پیدا کردند. در میان سران ایلات فتح‌الله‌خان حیات داوودی و حسین‌قلی‌خان رستم که به علت سوءاقدامات آنان علیه دولت مصدق مدتی در تهران به سر می‌بردند، پس از کودتا به شیراز مراجعت نمودند. علی هیئت که به عنوان نماینده فوق‌العاده دولت، بیشتر درگیر مذاکره با قشقایی‌ها بود، از این رو به منظور رتق و فتق امور اداری استانداری، احمد ممنون، رئیس دفتر استانداری را به کفالت فرمانداری شیراز منصوب کرد. هنوز چندی از مأموریت علی هیئت نگذشته بود که میرزا شفیع جهانشاهی رئیس دیوان عالی کشور درگذشت و هیئت به تهران بازگردانده و جانشین او شد. بنابر این در 11 شهریور سرتیپ میرجهانگیری فرمانده لشکر فارس به کفالت استانداری تعیین شد.[76]

 

پی‌نوشت‌ها: 


[1]. خسروبیگی، هوشنگ و قلاوند، زهرا، تقسیمات سیاسی و ساختار تشکیلاتی ایالت فارس در دوره قاجار (1313-1210ق)، پژوهشنامه تاریخ‌های محلی ایران، سال چهارم، شماره دوم، پیاپی 8، ص 42.

[2] . جمشیدیان، سجاد؛ دو سند از حکمرانی مناطق فارس، بهبهان، کهگیلویه و بنادر در دوره قاجار، اسناد بهارستان بهار 1391 - شماره 5، 186.

[3] . معینی رودبالی، رضا، نصیری، محمدرضا، قانون ممیزی مالیاتی در عصر پهلوی اول و پیامدهای در استان فارس، فصلنامه گنجینه اسناد، دفتر اول، بهار 1395، ص 10.

[4] . همان.

[5] . رنجبر، محمدعلی، فارس از مشروطیت تا جنگ جهانی اول، به کوشش، تهران، سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 1389، ص هفت.

[6] . برای مطالعه و آشنایی بیشتر ر.ک: بوترابی، خدیجه، تاریخ عالمان و فقیهان فارس، فصلنامه وقف میراث جاویدان، بهار و تابستان 1382، شماره 41 و 42، ص 65 تا 79.

[7] . در سنت جغرافی‌نویسی ایرانی-اسلامی فارس و کرمان به دلیل تنوع آب‌وهوایی به دو بخش گرمسیرات (جروم) و سردسیر (صروم) تقسیم می‌شده است این تقسیم‌بندی فقط شامل ویژگی‌های طبیعی نمی‌شده است. مناطق گرمسیر به تدریج و در طول زمان به یک محیط هم‌بسته فرهنگی تبدیل شدند و در برخی شرایط به وحدت فرهنگی قابل توجهی رسیدند. یکی از این مناطق هم‌بسته فرهنگی در جنوب ایالت فارس قرار داشت که در متون فرهنگ جغرافیای تاریخی با عنوان «گرمسیر» یا «ایراهستان» (به معنای کناره دریا) شناخته شده است. مهم‌ترین شهرهای باستانی شناخته شده این ناحیه شامل سیراف، فال، خنج، لار، هرموز و کیش بود. اساس اقتصاد این مناطق، با توجه به کمبود آب، بر اقتصاد تجاری استوار بود و در واقع گرمسیرات فارس نقش میانجی اقتصادی را بین بنادر و بخش‌های شمالی یا سردسیر فارس ایفا می‌کردند. صادقی، یونس و خلیفه، مجتبی، تحولات طریقت دانیالیه در گرمسیرات فارس از قرن هفتم تا دهم هجری قمری، تاریخ ایران، پاییز و زمستان 1400 شماره 2 (پیاپی 31)، ص 202.

[8] . ستاد بزرگداشت‌ یکصدمین ‌سالگرد مشروطیت، بررسی مبانی فکری و اجتماعی مشروطیت ایران: بزرگداشت آیت‌الله محمدکاظم خراسانی، ناشران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1384، ص 356.

[9] . تاریخ عالمان و فقیهان فارس، پیشین.

[10] . بررسی مبانی فکری و اجتماعی مشروطیت ایران، پیشین، ص 358.

[11] وقایع اتفاقیه، مجموعه گزارش‌های خفیه‌نویسان انگلیس در ولایات جنوبی ایران از سال 1291 تا 1322 قمری، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، انتشارات نوین، 1362، ص 374.

[12] . میرزا حسن، حسینى فسایى، فارسنامه ناصرى، ج 2، امیرکبیر، تهران، اوّل، 1367، ص 914.

[13]. تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو اولین مقاومت منفی در ایران، تهران، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، 1361، ص 68-69.

[14] . خاندان قوام یکی از قدرتمندترین خانواده‌های مؤثر در تحولات سیاسی اجتماعی فارس بوده‌اند. منافع تجاری بریتانیا در جنوب پیوندی مستقیم با منافع خاندان قوام داشت همین امر موجب نزدیکی دو طرف به یکدیگر گردید در نتیجه بریتانیا پیوسته برای مقابله با نیروهای مخالف در جنوب ایران از کمک‌های این خاندان بهره‌مند می‌شد. محمدرضاخان- قوام‌الملک سوم- مدت طولانی به عنوان پیشکار فارس بر امور ایالت دست داشت. حیات وی که مقارن با رویدادهای جنبش مشروطیت بود؛ او، فرزندان و نزدیکانش با توسل به قدرت نیروی نظامی ایل خمسه و نیز منابع مالی خود به جناح مخالف مشروطه‌خواهان پیوست. او که از هیچ اقدامی علیه مشروطه‌خواهان فروگذاری نمی‌کرد، سرانجام به دست فردی به نام نعمت‌الله بروجردی در سال 1286ش کشته شد. پس از او فرزند بزرگ وی حبیب‌الله‌خان- سالارالسلطان- با دریافت لقب قوام‌الملکی از جانب محمدعلی‌شاه جانشین پدر گردید. حبیب‌الله‌خان- قوام‌الملک چهارم- به همراه برادرش نصرالدوله آشکارا سیاست هواداری از انگلیسی‌ها را در پیش گرفتند. انگلیسی‌ها نیز آنان را در کشمکش‌های موجود مورد حمایت سیاسی و مالی قرار دادند. پس از وی پسر 25 ساله‌اش ابراهیم‌خان نصرالدوله جانشین پدر شد و از طرف دولت لقب قوام‌الملک به او واگذار شد. بدین ترتیب وی به قوام‌الملک پنجم و آخرین قوام‌الملک مشهور گشت. وی سیاست خانوادگی خود مبنی بر همراهی با انگلیسی‌ها را ادامه داد. از این رو در جریان جنگ، صولت‌الدوله قشقایی با انگلیسی‌ها در سال 1296 با دریافت کمک از انگلیسی‌ها با چهار هزار نفر از تفنگچیان خود وارد جنگ علیه قشقایی‌ها گردید. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 72 -76.

[15] . اصل کلمه بیگلربیگی، واژه‌ای ترکی است و مخفف بیوک به معنی بزرگ است و بیگلربیگی به مفهوم بزرگ بزرگان است و بیشتر برای بزرگان و امرا و حتی شاهزادگان به کار رفته است. احمدی، نزهت، جایگاه بیگلربیگی در تقسیمات کشوری با تکیه بر عصرشاه عباس، دوفصلنامه علمی-پژوهشی تاریخ‌نامه ایران بعد از اسلام، سال دوم، شماره سوم، پاییز و زمستان 90، ص 3.

[16] . وقایع اتفاقیه، پیشین، ص 378.

[17] . نصیری طیبی، منصور، انقلاب اسلامی در شیراز، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، ص 102.

[19] . ملک منصور میرزا، دومین فرزند مظفرالدین شاه در دوشنبه ۱۰ فروردین ۱۲۵۹ش.، مصادف با ۱۸ ربیع‌الآخر ۱۲۹۷ق در شهر تبریز به دنیا آمد، او در حالی که هنوز کودک ۶ ساله بیش نبود لقب «شعاع السلطنه» گرفت و در سن هفده سالگی به حکومت گیلان و توالش منصوب شد و اواخر سال 1318ق/ 1280ش در سن ۲۱ سالگی به حکمرانی فارس منصوب می‌شود و در روز چهارشنبه ۲۷ ذیحجه همان سال (فروردین 1280ش) وارد شیراز می‌شود. دو سال بعد یعنی در سال 1320 ق/ 1282ش از سمت خود استعفا داد و به تهران بازگشت. در سال 1322ق/ 1284ش بار دیگر به حکومت فارس منصوب شد. در دوران حکومت وی در شیراز اغتشاشاتی روی داد، که باعث شد وی در اوایل سال1323ق/1284ش شیراز را به قصد تهران ترک نماید. وی اندکی بعد، وزیر عدلیه شد. برخی مورخین (مانند ناظم‌الاسلام کرمانی) ظلم و ستم شعاع‌السلطنه را یکی از عوامل بیداری و مشروطه‌خواهی مردم فارس ذکر کرده‌اند. ر،ک؛ دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، جلد 27، شرق شناسی - شهادت (1)، 1398، ص 205 تا 207.

[20] . نبرد اهالی فارس با شعاع السلطنه، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر، کد مطلب 445.

[21] . شفیعی سروستانی، مسعود، نقش و کارکرد حرم مطهر احمدبن موسی الکاظم شاه‌چراغ(ع) در تحولات سیاسی و اجتماعی شیراز در جنبش‌های تنباکو و مشروطیت، فصلنامه علمی تخصصی رهیافت فرهنگ دینی، دوره 1، شماره 1 - شماره پیاپی 1، خرداد 1397، ص 111.

[22] . فارس از مشروطیت تا جنگ جهانی اول، پیشین، ص سیزده.

[23] . همان، ص چهارده.

[24] . صباغیان، نوشین، تقابل و تداخل قدرت‌های محلی در فارس در دوران مشروطه، مطالعات تاریخی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تابستان 1391، شماره 37، ص 167-168.

[25] . وثوقی، محمدباقر، فارس و جنبش مشروطه‌خواهی، مجله تخصصی گروه تاریخ دانشگاه تهران، سال چهارم، شماره پیاپی چهارم، 1382، ص 179.

[26] . نقش و کارکرد حرم... ، پیشین، ص 114.

[27]. شفیعی سروستانی، مسعود، فارس در انقلاب مشروطیت، شیراز، بنیاد فارس‌شناسی، 1382، ص 59.

[28]. وثوقی لاری، محمدباقر، لارستان و جنبش مشروطیت، قم، مؤسسه فرهنگی همسایه، 1375، ص 90-85.

[29]. فارس در انقلاب مشروطیت، پیشین، ص 91-90.

[30] . تقابل و تداخل قدرت‌های محلی در فارس در دوران مشروطه، پیشین، ص 164 تا 184.

[31]. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 132-133.

[32] . برای مطالعه بیشتر. ر،ک: زارع، علی، نقش علمای فارس و جنوب در مبارزه با انگلیس در جنگ جهانی اول، فصلنامه تاریخ نو، سال هشتم، شماره بیست‌ و یکم، بهار 1397، شماره 22.

[33]. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 123.

[34]. «اسناد تاریخی منتشرنشده‌ی ایل قشقایی»، ماهنامه نامه نور، آذر 58، ص 172-171.

[35] . پلیس جنوب با عنوان اختصاری اس.پی.آر (south persian Rifles) نیروی نظامی بود که بریتاینا در سال 1916 میلادی مطابق 1294 شمسی طی جنگ جهانی اول در مناطق جنوبی کشور (بوشهر ـ شیراز ـ کرمان ـ فارس ـ بندرعباس ـ یزد ـ کازرون) تشکیل داد. شکل‌گیری پلیس جنوب همزمان با دوران فترت مجلس شورای ملی در دوره سوم و چهارم بود، لازم به ذکر است که در این دوران کابینه‌های مختلفی بر سر کار آمدند، اوج اقتدار پلیس جنوب در زمان وثوق‌الدوله بود. ژنرال سرپرسی سایکس با هدف تأسیس پلیس جنوب وارد بندرعباس شد و فرماندهی این نیروها را که متشکل از ملیت‌های مختلف ایرانی، هندی و انگلیسی بود به عهده گرفت. نیروی تفنگداران جنوب ایران معروف به پلیس جنوب ظاهراً به بهانه حفظ امنیت در مناطق جنوبی کشور، ولی در واقع برای حفظ منافع و تسلط انگلیس در طول جنگ جهانی اول و پس از آن بود. پلیس جنوب به دلیل عملکردش در مناطق جنوب با مخالفت شدید مردم مواجه شد و در سال 1300 شمسی منحل گردید. برای مطالعه بیشتر، ر،ک: صداقت‌کیش، جمشید، مبارزات مردم فارس علیه پلیس جنوب، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1394.

[36]. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 144-145.

[37]. مصدق، محمد، تقریرات مصدق در زندان، درباره حوادث زندگی خویش، به کوشش ایرج افشار و جلیل بزرگمهر، تهران، فرهنگ ایران‌زمین، 1359، ص 65-64.

[38] . همان، ص 66-70.

[39]. صفایی، ابراهیم، رضاشاه کبیر و تحولات فرهنگی ایران، تهران، وزارت فرهنگ و هنر، 1356، ص 29.

[40]. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 196.

[41]. همان، ص 197.

[42] . با وجود اینکه در حدود یک سوم جمعیت ایران در این دوران را مردم ایلات تشکیل می‌دادند، اما آنان از هیچ کدام از اصلاحات رضاشاه بهره نمی‌گرفتند. تنها ارتباط آنان با حکومت مرکزی یا از طریق سربازگیری اجباری و یا از طریق مأموران مالیات بود. این امر برای مردم ایلات که آزادی خود را بر همه‌ چیز ترجیح می‌دادند و فقط به ایلخانان خود وفادار بودند، قابل تحمل نبود. در نتیجه موجب نفرت شدید آنان از رضاشاه و در پی آن به اعتراضات بزرگ سراسری منجر گردید. برای مطالعه بیشتر در مورد عشایر فارس، ر،ک: انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 173-190.

[43]. همان، ص 197.

[44]. همان، ص 197-198.

[45]. همان.

[46]. برای مطالعه بیشتر، ر، ک، انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 196 – 200.

[47] . معینی رودبالی، رضا، بررسی وضعیت و واکنش علمای فارس به قانون متحدالشکل کردن البسه(1320 - 1307)، مطالعات تاریخی بهار 1399 - شماره 68، ص 136. همچنین بنگرید به: قوه مقننه در دوره پهلوی؛ مطالعه موردی: دوره هفتم مجلس شورای ملی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[48] . ریاست دفتر مخصوصی شاهنشاهی در آن زمان با حسین شکوه (شکوه‌الملک) بود. وی عموزاده وثوق‌الدوله و پسر عموی قوام‌السطنه بود. او ابتدا منشی عین‌الدوله و امین‌الدوله بود و تا مقام معاون وزیر، ارتقا یافت و سپس کفیل وزارت پست و تلگراف و کفیل وزارت مالیه شد. در مورخه ۱۱ آبان ۱۳۰۶ فرج‌الله بهرامی (دبیر اعظم) از ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهی برکنار شد و به جای او حسین شکوه به این سمت منصوب شد. در مورخه ۱۲ خرداد ۱۳۱۳ که رضاشاه عازم ترکیه گردید، شکوه نیز همراه او بود. وی در 8 خرداد سال 1331درگذشت. (تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 42) همچنین در این باره و بررسی و نقد قانون متحد‌الشکل کردن لباس بنگرید به: اختناق و سرکوب سیاسی در دوره پهلوی اول؛ مروری بر زندگی و رفتار سیاسی آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری؛ هویت ملی در دوره پهلوی اول؛ تحلیل و بررسی سیاست یکسان‌سازی لباس در دوره پهلوی اول در سبزوار، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[49] . بررسی وضعیت و واکنش علمای فارس به قانون متحدالشکل کردن البسه، پیشین، ص 138.

[50] . همان.

[51]. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 291-292.

[52]. بصیرت‌منش، حمید، «روند کشف حجاب و واکنش روحانیان»، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، تابستان 1376، سال اول، ش 2، ص 81.

[53]. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، جلد 6، تهران، امیرکبیر، 1361، ص 252.

[54]. حکمت، علی‌اصغر، سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی، تهران، وحید، 2535، ص 90.

[55]. واحد، سینا، قیام گوهرشاد، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1366، ص 142-141.

[56] . معینی رودبالی، رضا، بررسی وضعیت و واکنش علمای فارس به قانون متحدالشکل کردن البسه(1320 - 1307)، فصلنامه مطالعات تاریخی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، بهار 1399 - شماره 68، ص 147. همچنین درباره آیت‌الله سید یونس اردبیلی و قیام گوهر شاد بنگرید به: مروری بر زندگی و مبارزات سیاسی آیت‌الله سید یونس اردبیلی؛ 17 دی 1314ش و توهم پهلوی در کشف حجاب؛ نگاهی به حیات سیاسی و اجتماعی حجت‌الاسلام شیخ محمدتقی بهلول گنابادی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[57]. آیت‌الله عبدالرحیم ربانی شیرازی که در آن زمان طلبه جوانی بود به همراه آیت‌الله حسین شب‌زنده‌دار اعلامیه‌هایی علیه این توطئه (کشف حجاب) رضاخان تکثیر و شبانه توزیع کردند. آیت‌الله ربانی‌شیرازی تصمیم گرفت برای مبارزه با این اقدام ضداسلامی حکومت، آیات و روایاتی را که دلالت بر لزوم پوشش زن و حفظ بدن زن و مرد بیگانه از یکدیگر دارد، استخراج کند و به صورت اعلامیه‌ای در آورده و بر منابر عمومی مانند بازار، مساجد و میدان‌های بزرگ نصب نماید. برای این کار او ابتدا نزد آیت‌الله سید نورالدین شیرازی رفت و از او اجازه انجام این کار را خواست و چنین اجازه‌ای به او داده شد. فردای آن روز زمانی که به اماکن عمومی رفتند مشاهده کردند اعلامیه‌هایی با خط خوانا و آیات و روایاتی که در باب وجوب و ضرورت حجاب و مذمت بی‌حجابی نوشته شده است. بعد از اینکه آیت‌الله سید نورالدین حسینی شیرازی از این اقدام آیت‌الله ربانی شیرازی اطلاع پیدا کرد، وی را تشویق و مورد تقدیر قرار داد. مروری بر مبارزات روحانیون علیه سیاست کشف حجاب رضاخانی، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد مطلب: 4330.

[58]. خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب 1313-1322، به کوشش مدیریت پژوهش انتشارات و آموزش، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1371، ص 16. همچنین بنگرید به: تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، پیشین، ص 186.

[59] . در هفتم تیر ماه 1322 نیروهای قشقایی و بویراحمدی، ستون سمیرم را به محاصره خود درآوردند. نبرد بین نیروهای طرفین از هشتم تیر ماه شروع شد، نیروهای عشایری در زیر آتش سنگین توپخانه و خمپاره‌انداز به سختی به مواضع نظامیان حمله‌ور شدند. پس از سه روز نبرد سنگین بین نیروهای طرفین در شامگاه روز جمعه 10 تیر ماه 1322 پس از کشته شدن سرهنگ شقاقی در حین نبرد و سقوط مواضع نیروهای دولتی، درگیری‌های بین طرفین خاتمه یافت. در این واقعه مقادیر قابل توجه‌ای مهمات، اسلحه سبک، خمپاره‌انداز و مسلسل سبک و سنگین به دست نیروهای عشایری افتاد. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 219.

[60] . برای آشنایی بیشتر، ر،ک؛ قاسمی، تیمور و دیگران، پیامدهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جنگ جهانی دوم در فارس (1318-1324ش)، پژوهشنامه تاریخ‌های محلی ایران، دوره 10، شماره اول - پیاپی 19- پاییز و زمستان 1400، ص 127-142.

[61] . برای آشنایی با زندگی و فعالیت‌های مرحوم آیت‌الله بهاءالدین محلاتی بنگرید به: 27 مرداد سالروز رحلت اسطوره روحانیت، آیت‌الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[62] . انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 255.

[63] . همان، ص 256-258.

[64] . همان، ص 292.

[65] ر،ک: اسناد پایانی مقاله حاضر.

[66]. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 294.

[67]. همان، ص 295.

[69] . همان.

[70] ر،ک؛ اسناد پایانی مقاله حاضر.

[72] . همان.

[73] . همان.

[74]. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 303.

[75]. همان، ص 304. درباره کودتای 28 مرداد و علل و عوامل آن و چگونگی ایجاد اختلاف بین نیروهای مذهبی- ملی و نقش سازمان‌های جاسوسی و سیاست‌های انگلیس و آمریکا و عوامل داخلی آنان بنگرید به: نگاهی به اقدامات عوامل داخلی و خارجی کودتای 28 مرداد 1332 - بخش اول و دوم؛ نگاهی به دولت سرلشکر فضل‌الله زاهدی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[76]. همان، ص 305 – 306.





اطلاعیه نظیمه فارس در حدود سال ۱۲۹۸



تلگراف احمد قشقایی به ریاست وزرا و وزیر داخله. اقدامات مقابله با صولت‌الدوله



تلگراف تعدای از تجار فارس به مجلس شورای ملی. حمایت از صولت‌الدوله



تلگراف حاکم شيراز به رئيس الوزراء، در خصوص نتايج گفتگو با سردار عشاير و کنسول انگليس، توقف جنگ از سوي قشون انگليس و لزوم تعامل و ارتباط با سردار عشاير و آرامش قشون قشقائی تا پايان مذاکرات تهران. ص 1.



تلگراف حاکم شيراز به رئيس الوزراء، در خصوص نتايج گفتگو با سردار عشاير و کنسول انگليس، توقف جنگ از سوي قشون انگليس و لزوم تعامل و ارتباط با سردار عشاير و آرامش قشون قشقائی تا پايان مذاکرات تهران. ص 2.



تلگراف مخبرالسلطنه به وزارت داخله؛ اعلام ناخرسندی از مخالفت‌های رقیبان در فارس و عدم قاطعیت وزارت داخله



جدايي بهبهان از ایالت فارس و منضم شدن به خوزستان



دستور حاکم ايالت فارس و بنادر به سردار عشاير در خصوص لزوم تأمين امنيت مسيرهای انتقال مال التجاره تحت نظر وی تا پايان مذاکرات دولت و انگليس. ص 1.



دستور حاکم ايالت فارس و بنادر به سردار عشاير در خصوص لزوم تأمين امنيت مسيرهای انتقال مال التجاره تحت نظر وی تا پايان مذاکرات دولت و انگليس. ص 2.



دستور وزارت داخله به والی فارس در خصوص لزوم انتشار فرمان و رعايت اصول بی‌طرفی ايران در جنگ جهانی اول



سند تصویب قانون لباس متحدالشکل در دوره رضاخان



گزارش سرپرست اداره قشون جنوب (سرپرسی سايکس) از عملکرد آن قشون جهت برقراری امنيت در کرمان و فارس. ص 1.



گزارش سرپرست اداره قشون جنوب (سرپرسی سايکس) از عملکرد آن قشون جهت برقراری امنيت در کرمان و فارس. ص 2.



گزارش شهربانی شیراز از دعوت آیت‌الله فال اسیری از مردم برای تجمع در 23 شهریور 1330



گزارش شهربانی کل استان فارس در مورد چگونگی تأسیس حزب برادران و سوابق آیت‌الله سید نورالدین شیرازی



گزارش شهرداری نيريز به استانداری فارس در سال 1326



گزارشی از مذاکرات قوام‌الملک با کنسول انگليس (کلنل کاف) در خصوص اصلاح اوضاع کشور و ايجاد آتش بس، جلوگيری از درگيری قشون قشقايی با قشون هندی از سوی صولت‌الدوله تا پايان مذاکرات. ص 1.



گزارشی از مذاکرات قوام‌الملک با کنسول انگليس (کلنل کاف) در خصوص اصلاح اوضاع کشور و ايجاد آتش بس، جلوگيری از درگيری قشون قشقايی با قشون هندی از سوی صولت‌الدوله تا پايان مذاکرات. ص 2.



متن فتوای زنده‌یاد آیت‌الله العظمی سیدنورالدین شیرازی درباره خرید اوراق قرضه ملی در دوره نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق که طی اطلاعیه‌ای نشر یافت



نامه نخست وزيری به استانداری استان فارس 1339



نامه نگاری قوام‌الملک به کدخدای منطقه کوهستان (نوایگان داراب)



نامه نگاری قوام‌الملک به کدخدای منطقه کوهستان



نامه نگاری قوام‌الملک والی فارس به کدخدای منطقه کوهستان



ابراهیم قوام‌الملک



از راست به چپ: 1- ابراهیم خان قوام‌الملک فرزند حبیب‌الله خان، ایلخان ایل خمسه 2- اسماعیل خان صولت‌الدوله ایلخان ایل قشقایی



از راست به چپ: 1- کلنل گاف قونسول انگلیس در شیراز 2- عبدالحسین میرزا فرمانفرما. حکمران ایالت فارس 3- ژنرال سرپرسی سایکس فرمانده پلیس جنوب (اس.پی.آر)



اسماعیل صولت‌الدوله رئیس ایل قشقایی، به اتفاق عده‌ای از سواران مسلح تحت فرمان خود



افسران و افراد انگلیسی و کارکنان ایرانی قنسولگری شیراز در هنگام جنگ بین‌الملل او ل.نفر سوم از ردیف دوم نشسته از سمت چپ ژنرال سرپرسی سایکس و نفر چهارم کلنل گاف قنسول انگلستان در شیراز



آیت‌الله سید علی‌اکبر فال اسیری از پیشگامان نهضت تحریم تنباکو



آیت‌الله العظمی سیدنورالدین حسینی الهاشمی، مؤسس حزب برادران در شیراز



کارتی از تصویر آیت‌الله سیدنورالدین حسینی الهاشمی در کنار تصاویر برخی اعضای حزب برادران



آیت‌الله العظمی سیدنورالدین حسینی الهاشمی(شیرازی) در تجمع مسئولان، اعضا و هواداران حزب برادران در مسجد وکیل شیراز



آیت‌الله العظمی حاج شیخ جعفر محلاتی شیرازی که فرماندهی مجاهدین شیرازی را بر عهده داشت و با نیروهای خود به یاری رزمندگان جنوبی شتافت.



آیت‌الله سید حسام‌الدین فال اسیری شیرازی



آیت‌الله سید عبدالحسین لاری از پیشگامان و رهبران نهضت جنوب



آیت‌الله سید عبدالله بلادی بوشهری(بهبهانی) از رهبران قیام جنوب علیه انگلیس



بافت قدیمی شیراز



تصویری از عمارت تخت قاجار در شیراز که حالا وجود ندارد



خیابان رودکی در اوایل دوران پهلوی. در انتهای تصویر ساختمان باغ تخت مشاهده می‌شود.



خیابان زند حدود سال 1308 شمسی. سمت راست تصویر کنسولگری انگلیس در انتهای خیابان دیده می‌شود.



خیابان زند، حدود سال 1310 شمسی



خیابان منوچهری در حال ساخت، اوایل دوران پهلوی



دورنمایی از دروازه قرآن شیراز دوره قاجار



شیراز 1918 میلادی- 1297 ه‍ ق. مراسم افتتاح خط تلگراف شیراز- سعیدآباد (سیرجان). نفر سوم ابراهیم خان قوام. نفر چهارم فضل‌الله خان بنان (منشی قنسول‌خانه). نفر پنجم سرپرسی سایکس



شیراز- گردهمائی مردم و علما برای تظاهرات علیه استعمار انگلیس



شیراز- مسجد نو (روبروی بقعه حضرت شاه‌چراغ) اجتماع روحانیون و مردم در هنگامه جنگ بین‌المللی اول



شیراز- مسجد وکیل- اجتماع مردم در اوایل قیام علیه استعمار انگلیس



مراسم کشف حجاب رضاخانی در استان فارس



مزار امامزاده احمد بن موسی (ع) معروف به شاهچراغ، حدود سال 1280 هجری شمسی



مصدق‌السلطنه دکتر محمد مصدق، در زمان والیگری فارس پس از جنگ جهانی اول از راست به چپ: قوام‌الملک، ارفع‌الدوله، مصدق‌السلطنه، نصیرالملک، مؤیدالملک



مقبره حافظ در اواخر دوره قاجار. این حصار و دیواره فلزی توسط شعاع‌السلطنه والی فارس و فرزند مظفرالدین شاه بر مزار حافظ نصب شد.



مقبره سعدی در اوایل دوره پهلوی. ساختمان جدید مقبره سعدی در سال ۱۳۲۸ آغاز و سال ۱۳۳۱ افتتاح شد.



ملک منصور میرزا شعاع السلطنه



میدان توپخانه شیراز در اوایل دوران پهلوی. در سال‌های بعد بانک ملی مرکزی شهر و دبیرستان شاهپور در این مکان ساخته شدند.



یک تصویر قدیمی از دروازه قران شیراز در حدود سال ۱۲۸۰


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.