گذری بر زندگی سیاسی عبدالحسین تیمورتاش


21 مهر 1403


مقدمه

عبدالحسین تیمورتاش از جمله رجال تاریخ معاصر است که به طور پلکانی در نردبان قدرت پیش رفت و به یک شخصیت مقتدر در دربار رضا شاه بدل شد. آنچه از حیات سیاسی تیمورتاش در این دوره قابل مشاهده است، بیش از همه عبارت است از: همطرازی او در کسب قدرت نسبت به رضا شاه، قدرت او در حاکمیت سیاسی کشور، وحشت شاه از این برتری، به زیر کشیدن او از سکوی اقتدار و سرانجام قتل مرد شماره دو آن زمان است. مقاله حاضر بر آن است تا موقعیت و جایگاه تیمورتاش را از قله اقتدار تا ورطه سقوط بررسی کند.

 

تولد در ایران، تحصیل در روسیه

عبدالحسین تیمورتاش در سال 1260 شمسی در نردین از توابع خراسان به دنیا آمد. پدرش حاج کریم دادخان معززالملک نردینی از خوانین نردین بود که مدتی نیز حاکم سبزوار شد. عبدالحسین پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در زادگاه خود و یادگیری سوارکاری و تیراندازی، برای فراگیری زبان روسی، با حمایت «میرزا رضاخان ارفع‌الدوله» وزیر مختار ایران در روسیه، عازم عشق‌آباد شد. در چهارده سالگی به ‌پترزبورگ رفت و در مدرسه معروف نیکلایوسکی که مخصوص اشراف‌زادگان روسی بود به تحصیل ادامه داد. تیمورتاش در حدود 20 سالگی بعد از اتمام تحصیل نظامی در روسیه به ایران بازگشت.[1]

 

تیمورتاش در نهضت مشروطه

چند سال پس از بازگشت تیمورتاش از روسیه، نهضت مشروطیت در ایران آغاز شد. علما و روشن‌فکران برای محدود کردن اختیارات سلطنت، نهضت مشروطه را به راه انداختند. در این دوره، تیمورتاش جوانی 25 ساله بود که به حکم پدر، نایب‌الحکومه منطقه جوین شد. این ناحیه، متشکل از چندین پارچه روستا و آبادی، یکی از مناطق مهم سبزوار است. [2]

بعد از یک دوره مبارزه، نهضت مشروطه به پیروزی رسید و فرمان مشروطه در 14 مرداد 1285 توسط مظفرالدین شاه قاجار امضا شد. در دوره نهضت مشروطه، تیمورتاش به تهران رفته و در صف مشروطه‌خواهان قرار گرفت و با گروه روشنفکران از جمله سیدحسن تقی‌زاده همکاری نزدیک داشت. با روی کار آمدن محمدعلی شاه و عیان شدن ضدیت او با مشروطه، تیمورتاش در جبهه مشروطه‌خوان در برابر او ایستاد. در یک مورد، نیروهای تحت امر تیمورتاش در برابر قوای مهاجم به مسجد سپهسالار ایستادگی کردند. در این جریان که در آذر 1286 رخ داد، قوای دولتی ابتدا به مجلس یورش بردند اما چون درهای مجلس بسته بود وارد صحن مسجد سپهسالار شدند و شروع به تیراندازی به طرف گروهی از مشروطه‌خواهان حاضر در مسجد کردند. در این هنگام تیمورتاش با فرماندهی یک دسته کوچک، به دفاع از مشروطه‌خواهان برخاست و با نیروهای مهاجم درگیر شد و آن‌ها را به عقب راند.[3] فعالیت تیمورتاش در نهضت مشروطه، به همین موارد محدود بود و نمی‌توان وی را در صف مشروطه‌خواهان بزرگ به حساب آورد. او به سان کسانی که در مسیر امواج قرار گرفته بودند، با نهضت همراهی نشان داد.

 

در کسوت نمایندگی مجلس

ورود تیمورتاش به عرصه سیاست از دوره دوم قانونگذاری آغاز شد. در فروردین ۱۲۸۸ شمسی در پی پایان دوران استبداد صغیر و افتتاح دومین دوره مجلس شورای ملی، دوره دوم مشروطیت آغاز شد. همزمان با سقوط محمدعلی شاه و آغاز سلطنت احمد شاه، پس از یک سال و چهار ماه و ۲۱ روز فترت، دوره دوم مجلس قانونگذاری در ۲۴ فروردین ۱۲۸۸ افتتاح و نخستین جلسه رسمی آن سه روز بعد برگزار شد. ‌

در دوره استقرار مجلس دوم، عبدالحسین تیمورتاش به عنوان نماینده قوچان به مجلس راه یافت. این در حالی بود که وی هنوز به سن قانونی برای نمایندگی مجلس (30 سال) نرسیده بود. لذا در زمان بررسی صلاحیت اعتبارنامه وکلاء در مجلس، اعتبارنامه وی مورد سئوال و اشکال قرار گرفت. در این زمان عبدالحسین تیمورتاش فوراً پیغامی در این خصوص به پدرش فرستاد. پدر وی نیز ضمن تدارک ولیمه‌ای، با نفوذی که در منطقه داشت، استشهادی جمع‌آوری کرد که براساس آن، گواهی شد عبدالحسین تیمورتاش سی سال سن دارد. به این ترتیب، اعتبارنامه او در مجلس تأئید شد.[4] این در حالی بود که تیمورتاش در این سال 28 ساله بود.

تیمورتاش مدافع خلع سلاح مجاهدان مشروطه بود و در مجلس چند نطق در این خصوص ایراد کرد.[5] یکی از اقدامات مجلس دوم، استخدام مورگان شوستر آمریکایی به سمت خزانه‌دار کل ایران بود. او با هدف اصلاح امور مالی به ایران آمد. اقدامات او در ایران موجب اعتراض دولت‌های انگلیس و روسیه شد که در آن برهه تاریخی در ایران دارای منافع بودند. در نهایت دولت روسیه نسبت به اخراج شوستر به مجلس اولتیماتوم داد. پس از اولتیماتوم روسیه، هیئت دولت در مجلس حضور یافت تا در قبول اولتیماتوم رأی اعتماد بگیرد؛ اما مجلس این درخواست دولت را رد کرد. روس‌ها در 22 آذرماه ۱۲۹۰، به دولت ایران اطلاع دادند که اگر ظرف شش روز تمام اولتیماتوم را قبول نکند چهار هزار نفر قشون ساخلوی قزوین، به سمت پایتخت حرکت خواهند کرد. این اولتیماتوم به یکباره کابینه را مضطرب و آشفته کرد و در نهایت روز جمعه سی‌ام آذر ۱۲۹۰، مجلس منحل شد. بعد از انحلال مجلس دوم، تیمورتاش به خراسان بازگشت و با سرورالسلطنه که نوه شاهزاده نیرالدوله (پسر فتحلعی شاه) بود ازدواج کرد و خیلی زود به ریاست قشون خراسان رسید و به سردار معظم خراسانی ملقب شد.[6]

هنگامی که بعد از یک دوره فترت، مجلس سوم مشروطه در 13 آذر 1293 بازگشایی شد، تیمورتاش یکبار دیگر به عنوان نماینده قوچان به مجلس راه یافت. در مجلس سوم هم اعتبارنامه تیمورتاش مورد بررسی قرار گرفت. گروهی از وکلا اعتقاد داشتند به این خاطر که وی در قشون خراسان سمت فرماندهی داشت، طبق قانون نمی‌توانست کاندیدای نمایندگی مجلس شود. اما نیرالدوله حاکم خراسان طی نامه‌ای به مجلس نوشت که تیمورتاش قبل از انتخابات از فرماندهی قشون خراسان استعفا داده است. به این ترتیب بار دیگر تیمورتاش با زد و بند و اعمال نفوذ توانست به مجلس راه یابد.[7] وی در این مجلس عضو فراکسیون اعتدالیون بود. عمر این مجلس بیش از یک سال طول نکشید و در پی وقوع جنگ اول جهانی منحل شد. با انحلال مجلس، رخوت و فترتی طولانی بر مجلس حکمفرما شد. اما در این دوره، تیمورتاش بیکار ننشست و پای خود را از دایره سیاست بیرون نکشید.

 

تیمورتاش در گیلان

هنگامی که وثوق‌الدوله به نخست‌وزیری رسید، تیمورتاش با حکم او در سال 1297 به حکومت گیلان منصوب شد. در این دوره، نهضت جنگل به رهبری شهید میرزا کوچک خان در منطقه گیلان شکل گرفته بود.[8] سردار معظم خراسانی با نهضت جنگل مقابله کرد. با خدعه او مبنی بر عفو عمومی، برخی از سران نهضت جنگل مثل دکتر حشمت طالقانی به دام حکومت مرکزی افتادند و برخی دیگر اعدام شدند. او در جهت تحکیم دولت مرکزی، به سرکوبی نهضت جنگل پرداخت.[9]

همچنین در دوره والی‌گری تیمورتاش در گیلان، چند تن از رعایای گیلان، بدون این که مرتب گناهی شده باشند با دستور تیمورتاش به قتل رسیدند. این رعایا که در حال گذر از مسیر جنگلی بودند مورد سوءظن مأموران حاکم گیلان قرار گرفته و دستگیر می‌شوند. تیمورتاش نسبت به جاسوسی این افراد و همکاری آن‌ها با نهضت جنگل ظنین شده و دستور اعدام ایشان را صادر می‌کند. مشهور است که تیمورتاش در حالت مستی دستور اعدام این افراد را صادر کرد.[10] تیمورتاش یک سال در گیلان ماند و پس از آنکه وثوق‌الدوله، احمد خان آذری را کفیل حکومت گیلان کرد، سردار معظم به تهران مراجعت نمود.[11]

 

تیمورتاش و قرارداد 1919(مرداد 1298)

هنگامی که قرارداد 1919 در نهم اوت‌ 1919 (17 مرداد 1298) میان رئیس‌الوزرای ایران (میرزا حسن خان وثوق‌الدوله) و وزیرمختار انگلیس در تهران (سر پرسی کاکس) به امضاء رسید، تیمورتاش که هم به وثوق‌الدوله نزدیک بود و هم با سفارت انگلیس ارتباط داشت، به دو طرف قول داد از قرارداد 1919 حمایت کند. لذا به راحتی توانست به مجلس چهارم (1300 تا 1302) راه یابد. او جزو وکلایی بود که مأموریت داشت در مجلس از قرارداد مزبور حمایت کند، چرا که مهم‌ترین دستوری که مجلس چهارم پس از گشایش با آن روبه‌رو بود، تصویب قرارداد 1919 ایران و انگلیس بود.[12]

وثوق‌الدوله عاقد این پیمان «که از منفوریت خود و از منفوریت قرارداد بسته شده، نیک آگاه بود احتیاطات لازم را پیشاپیش رعایت کرده و به حکام ولایات دستور داده بود فقط به کسانی در امر انتخاب شدن کمک کنند که وعده حمایت از قرارداد را در مجلس شورای ملی آینده [مجلس دوره چهارم] داده باشند.»[13] یحیی دولت‌آبادی می‌نویسد که وثوق‌الدوله «برای پیشرفت سیاست خویش می‌کوشید نمایندگان مجلس شورای ملی از طرفداران و دوستان، بلکه از بستگان او انتخاب گردند و بعد از عقد قرارداد و مسلم شدن این که رسمیت یافتنش موکول است به تصویب شدن در مجلس شورای ملی، بیش از پیش در امر انتخابات دخالت کرد و کار را به جایی رسانید که دیده می‌شد مخالف نبودن با قرارداد بدان می‌ماند که یکی از شرایط قانونی انتخاب شوندگان بوده باشد. انگلیسیان هم در این موضوع او را کمک می‌نمودند؛ چه به مأمورین سیاسی خود در ولایات سراً [محرمانه] دستور می‌دادند که در کار انتخابات نظر داشته باشند و گاهی هم نظر داشتن آن‌ها به دخالت کردن در رد و قبول اشخاص داوطلب مبدل می‌شد، چنانکه دوسیه‌های(پرونده) آن انتخابات که سفارش‌های شفاهی و کتبی دوستانه کارکنان قنسولخانه‌های انگلیس را در ولایت‌ها به مأمورین انتخابات از اشخاص طرفدار خود در بر دارد، مطلب را مدلل می‌سازد.»[14]

تیمورتاش به سفارت انگلیس رفت و آمد داشت و جلسات متعددی با اعضای سفارت از جمله مستر نورمن (وزیر مختار انگلیس در ایران) برگزار می‌کرد. هنگامی که مسئله پرداخت رشوه به عاقدان قرارداد 1919 فاش شد، تیمورتاش تلاش کرد تا برای تبرئه خود، به مخالفت با قرارداد 1919 بپردازد. نورمن در گزارشی که در 25 نوامبر 1919 (3 آذر 1298) در این باره به لرد کرزن نوشت آورده است: «دیروز از سردار معظم خراسانی شنیدم تمام آن نمایندگانی که تاکنون روی عقیده قلبی با قرارداد موافق بوده‌اند پس از جریانات اخیر و افشا شدن موضوع رشوه‌گیری وزرای سابق، بی‌نهایت از وضع خود مأیوس و پریشان خاطر شده‌اند زیرا تاکنون خیال می‌کردند آنچه که شنیده‌اند شایعه‌ای بیش نیست ولی از این به بعد که اصل قضیه تأئید شده است هر نماینده‌ای که در مجلس آتی به نفع قرارداد رأی بدهد ولو این که دیناری رشوه نگرفته باشد در نظر مردم به اخذ رشوه مظنون خواهد شد.» [15]

 

ارتباط عبدالحسین تیمورتاش با انگلیس

عبدالحسین تیمورتاش از جمله رجالی بود که با سفارت انگلیس ارتباط داشت. او به طور مستمر با مأموران این سفارتخانه جلسه داشت. با شروع فعالیت مجلس چهارم در 1 تیر 1300، ارتباط تیمورتاش با سفارت انگلستان موجب شد وی به عنوان یکی از افراد مورد وثوق انگلیسی‌ها در مجلس عمل کند. به نوشته یحیی دولت‌آبادی در جریان انتخابات مجلس چهارم شورای ملی، عبدالحسین تیمورتاش جزو آن دسته از کاندیداها بود که به توصیه انگلیسی‌ها به مجلس راه یافت تا از قرارداد 1919 دفاع کند.[16] در همین ایام، تیمورتاش که رابطه خوبی هم با سیدضیاءالدین طباطبایی داشت، به همراه او به سفارت انگلیس می‌رفت و سفارت را از رویدادهای کشور و مواضع نمایندگان و سیاستمداران مطلع می‌کرد.

هنگامی که دولت قوام‌السلطنه در سال 1301 روی کار آمد، تیمورتاش به حکومت کرمان گماشته شد. در دوره حضور در کرمان نیز با کنسول انگلیس در این منطقه رفت و آمد داشت. رئیس قشون کرمان در گزارشی به تاریخ 9 بهمن 1301 خطاب به امارت لشکر جنوب، به ارتباط تیمورتاش و انگلیسی‌ها اشاره کرده و می‌نویسد: «آقای سردار معظم اخیراً یعنی از موقع ورود قونسول جدید انگلیس، به کلی طرفدار آن‌ها شده است و در عرض هفته چندین مرتبه با قونسول انگلیس خلوت می‌نمایند و صحبت‌های محرمانه می‌نمایند.» همین گزارش اضافه می‌کند که تیمورتاش تحت تأثیر کنسول انگلیس، به عزل و نصب افراد در کرمان اقدام کرده است.[17] دوره والی‌گری تیمورتاش در کرمان اندکی بیش از یک سال به طول کشید.

 

تیمورتاش «تاج‌بخش» رضا خان

تیمورتاش از جمله رجال سیاسی است که در رسیدن رضا شاه به قدرت ایفای نقش کرد. او به همراه علی‌اکبر داور در حزب تجدد، نقش برجسته‌ای در قدرت‌گیری رضا خان سردار سپه داشت.[18] وی از جمله وکلای مجلس پنجم شورای ملی (بهمن 1302 تا بهمن 1304) بود. انتخابات این دوره از مجلس با دخالت گسترده عمّال رضا خان در سراسر کشور صورت گرفت و تعداد زیادی از افراد مورد نظر وی توانستند به مجلس راه یابند. به نوشته یحیی دولت‌آبادی، سردار سپه در این انتخابات دو هدف را دنبال می‌کرد: «اول آنکه در تمام حوزه‌های انتخابی، برای اثبات وجاهت ملی داشتن وی، او نماینده اول نام برده شود؛ دوم آنکه نمایندگان مجلس اشخاصی باشند که با سیاست شخصی او موافقت کنند.»[19] تنها معدودی از مخالفان رضا خان در این مجلس گروه اقلیت را تشکیل می‌دادند. تیمورتاش یکی از حامیان رضاخان در مجلس پنجم بود که از نیشابور به مجلس راه یافت.

هنگامی که طرفداران رضا خان در مجلس طرح جمهوری را مطرح کردند، عبدالحسین تیمورتاش یکی از حامیان این طرح بود. در هفتمین جلسه مجلس، نمایندگان طرفدار جمهوریت طرحی را مشتمل بر سه ماده، به شرح زیر به مجلس ارائه کردند:

«مقام رفیع مجلس شورای ملی،‌ نظر به تلگرافات عدیده که از تمام ایالات و ولایات و تمام طبقات مملکت در مخالفت با سلسله سلاطین قاجاریه و رأی به انقراض سلطنت خاندان مذکور رسیده و نظر به اینکه تقریباً در تمام تلگرافات واصله اظهار تمایل به جمهوریت شده و صراحتاً اختیار تغییر رژیم را به مجلس شورا داده‌اند و چون قانوناً این تلگرافات کافی برای تغییر رژیم نیست، ما امضاءکنندگان، سه ماده ذیل را به مجلس شورای ملی با قید فوریت پیشنهاد می‌نماییم که به معرض آراء عامه گذاشته شود: ماده اول: تبدیل رژیم مشروطیت به جمهوریت. ماده دوم: اعتباردادن به وکلاء دوره پنجم که در مواد قانون اساسی موافق مصالح حکومت و رژیم تجدید‌نظر نمایند. ماده سوم: پس از معلوم ‌شدن نتیجه آراء عمومی، تغییر رژیم به وسیله مجلس شورای ملی اعلام گردد.»[20]

در بیرون از مجلس، رضا خان با راه انداختن تظاهراتی ساختگی در حمایت از طرح جمهوریت، قصد داشت مجلس را تحت فشار قرار دهد. اما با بروز مخالفت‌های عمومی و نیز مخالفت علما با مسئله جمهوریت، رضاخان ناچار به عقب‌نشینی شد. در همان موقع تلگرافی از طرف احمدشاه مبنی بر عزل سردارسپه به مجلس مخابره شد. سردارسپه که موقعیت خود را متزلزل می‌دید، حال ‌که نتوانسته بود از طریق مجلس، جمهوریت مورد نظر خود را تصویب کند و همچنین زور و قلدری و تهدید و تطمیع هم جواب نداده بود، در پانزدهم فروردین 1303 اعلام کناره‌گیری کرد و به‌عنوان اعتراض و قهر از تهران خارج شد. به محض خروج رضاخان از تهران، برخی روزنامه‌ها و جراید طرفدار او حملات شدیدی را علیه آزادیخواهان و مخالفان جمهوری و سردارسپه آغاز کردند و امرای لشکر و هواخواهان رضاخان با تهدید و ارعاب و نیز با ارسال تلگراف‌، مجلس را به اظهار تمایل به تداوم نخست‌وزیری او واداشتند.[21] در جریان نخست‌وزیری رضا خان، طرفداران وی ازجمله تیمورتاش در مجلس نیز بسیار فعّال بودند و توانستند جناح اقلیت را کنار زده و سردار سپه را یک گام دیگر به قدرت نزدیک کنند.

بعد از شکست طرح جمهوری‌خواهی، طرفداران رضاخان در مجلس همه تلاش خود را کردند تا او را به سلطنت برسانند. از بامداد روز 8 آبان‌ماه 1304 علی‌اکبر داور ستادِ کار خود را در منزل سردار سپه تشکیل داد. وکلا توسط مأمورین نظامی به خانه سردار سپه رفته و به آن‌ها تکلیف می‌شد تا ماده‌ واحده مربوط به انحلال قاجاریه را امضاء کنند. نماینده سیاسی آمریکا در گزارش خود درباره جلسه محرمانه نمایندگان در خانه رضاخان نوشته است: «بعد از ظهر روز جمعه، مورخ 30 اکتبر (8 آبان)، به نمایندگان پیغام دادند که به خانه رئیس‌الوزرا بروند. در آنجا از آن‌ها خواسته شد قول بدهند که به نفع این لایحه (برکناری خاندان قاجار از سلطنت) که فردای همان روز به مجلس ارائه شد، رأی خواهند داد. از قرار معلوم نمایندگان مجلس هم خیلی عجولانه رنگ عوض کردند، و البته شکی نیست که به انحاء مختلف تطمیع و تهدید شده بودند، که فقط خشونت فیزیکی کم داشت.»[22]

سرانجام در جلسه 9 آبان ۱۳۰۴، مجلس پنجم با تصویب ماده واحده‌ای انقراض سلسله قاجار را اعلام کرد. مجلس تعیین تکلیف حکومت آینده کشور را به تشکیل مجلس مؤسسان موکول نمود. در این ماده واحده تصریح شده بود: «مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت، انقراض سلطنت قاجار را اعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضا خان پهلوی واگذار می‌کند. تعیین تکلیف حکومت قطعی، موکول به نظر مجلس مؤسسان است...»[23]

این ماده واحده با اکثریت آراء 80 نفر از 85 نماینده حاضر در جلسه، به تصویب رسید. به این ترتیب واپسین گام رضاخان برای در دست گرفتن حکومت، برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان بود تا به شکلی ظاهراً قانونی، قدرت به وی منتقل شود. انتخابات مجلس مؤسسان هم در ۱۲ آبان 1304 با نظر رضاخان انجام گرفت و این مجلس در روز یکشنبه ۱۵ آذر ماه ۱۳۰۴ گشایش یافت. سرانجام با تغییر مواد 36، 37 و 38 قانون اساسی سلطنت به رضاخان منتقل گردید. بر اساس این تغییرات ادامه سلطنت در نسل رضاخان به رسمیت شناخته شد، بزرگترین فرزند ذکور این نسل ولیعهد قانونی به شمار می‌رفت، اگر شاه فرزند ذکور نداشت، تعیین تکلیف اینکه چه کسی باید جانشین شاه شود، با مجلس مؤسسان بود؛ مادر شاه قانونی هم نباید از خاندان قاجار باشد. به این تغییرات 257 نفر رأی موافق و تنها سه تن رأی ممتنع دادند. 24 آذرماه آن سال مراسم تحلیف به جای آمد و روز بیست و پنجم آذر رضاخان سردار سردار سپه رسماً با عنوان رضاشاه پهلوی بر تخت شاهی تکیه زد.

 در مراسم تاجگذارى رضاشاه که در 4 اردیبهشت سال 1305 اتفاق افتاد، تیمورتاش حامل تاج کیانی بود. او که در مجلس پنجم همواره حامی و طرفدار رضا خان بود حالا جلوتر از همه طرفداران شاه جدید، وظیفه حمل تاج را داشت. تا آن زمان رسم بر این بود که رئیس‌الوزراء دست به چنین کارى مى‌زد اما این بار تیمورتاش با برترى نسبت به محمدعلی فروغى عمل حمل تاج را انجام داد.[24]

 

نقش تیمورتاش در تحکیم پایه‌های سلطنت پهلوی

از 25 آذر 1304، عبدالحسین تیمورتاش با حکم رضا شاه به عنوان وزیر دربار انتخاب شد. از این تاریخ به بعد، قدرت وی روز به روز بیشتر گردید. قدرت تیمورتاش تا اندازه‌‌ای بود که مهدی‌‌قلی خان هدایت[25] – که خود یکی از نخست‌وزیران و سیاستگزاران دوره رضا شاه بود - می‌‌گوید: «او وزیر دربار و دست راست و رافع بین شاه و هیئت و نافذ در هر کار طرفِ اعتماد شاه است و از سیاست آگاه. روزی در هیئت فرمودند [یعنی رضاشاه] که قول تیمورتاش، قول من است.»[26] نقل است که رضا شاه در بدو سلطنتش پس از انتخاب تیمورتاش به مقام وزارت دربار به او گفته بود: «از امروز به بعد ما دو نفر ایران را اداره خواهیم کرد. کارهای نظامی‌اش با من و کارهای سیاسی‌اش با تو.» [27]

در دوره تسلط تیمورتاش بر امور کشور، انتخاب نخست‌وزیران، نمایندگان مجلس، کابینه دولت و... با نظر او انجام می‌گرفت. بعد از استعفای محمدعلی فروغی، میرزا حسن مستوفی‌الممالک با نظر تیمورتاش نخست‌وزیر شده بود و با نظر او کابینه‌اش را انتخاب کرده و جانشین او یعنی مخبرالسلطنه هدایت نیز به توصیه تیمورتاش نخست‌وزیر شد. مخبرالسلطنه به عنوان نخست‌وزیر همه جا پشت سر تیمورتاش حرکت می‌کرد و از اینکه وزیر دربار در حضور دیگران به او امر و نهی کند رنجیده خاطر نمی‌شد.[28]

علاوه بر هیئت‌وزیران، اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملی نیز در جلسات هفتگی از تیمورتاش دستورالعمل دریافت می‌کردند. بدین گونه تیمورتاش عملاً در رأس قوه مقننه و قوه مجریه کشور قرار داشت. وی در کابینه مخبرالسلطنه با نشاندن فتح‌االله پاکروان به عنوان کفیل وزارت خارجه، خود شخصاً سیاست خارجی کشور را اداره می‌کرد و با دولت‌های مختلف باب مذاکره را باز می‌نمود.[29]

در 5 مهرماه 1307 با دستور رضا شاه، عنوان «جناب اشرف» به تیمورتاش اعطاء شد. در این باره در سندی آمده است:

وزارت دربار پهلوی

تاریخ: 5 مهر 1307

وزارت جلیله مالیه

اطلاعاً زحمت می‌دهد که از طرف قرین‌الاشراف بندگان اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی ارواحنافداه به حضرت اشرف اعظم آقای تیمورتاش وزیر دربار پهلوی دامت عظمته، عنوان جناب اشرف اعطا شده است.

رئیس کابینه وزارت دربار پهلوی[30]

به این ترتیب، تیمورتاش به عنوان شخص دوم مملکت، در تمام امور دولتی به جز امور مربوط به ارتش و وزارت جنگ، یکه‌تاز میدان شد. اعتماد انگلیس به او موجب شده بود شاه نیز به او اعتماد کند و دست او را در اداره امور کشور باز بگذارد. تیمورتاش نیز در توسعه قدرت رضا شاه نهایت تلاش را می‌کرد. او از جمله رجالی بود که در تثبیت و تحکیم دیکتاتوری رضا شاه ایفای نقش کرد. او به عنوان شخص دوم مملکت، در عزل و نصب افراد، اداره امور کشور، مهندسی انتخابات و ... عرض اندام می‌کرد. او از جمله روشنفکران متمایل به غرب بود و نسبت به فرهنگ غرب شیفتگی داشت. وی یکی از پایه‌گذاران انتقال و اشاعه فرهنگ و اندیشه غربی در ایران است و به همراه افرادی چون علی‌اکبر داور، در زمره نظریه‌پردازان و تصمیم‌سازان حاکمیت رضا شاه به شمار می‌آید.[31]

تیمورتاش با تشکیل حزب ایران نو در سال 1306 گام دیگری در تحکیم پایه‌های سلطنت رضا شاه برداشت. استقلال مملکت در لوای سلطنت پهلوی، وظیفه‌شناس بودن نسبت به وطن و شاه، استفاده از قدرت شاه در اجرای اصلاحات در ایران و سوق دادن مملکت به طرف ترقی و تجدد و در نهایت مبارزه با روحانیت و عواملی که مخالف و مانع پیشرفت اصلاحات اساسی و ترقی و تجدد مملکت هستند از جمله اهداف حزب مزبور بود. تیمورتاش به عنوان مؤسس حزب ایران نو، شروع به عضوگیری برای حزب نوپایش کرد تا بتواند فرایند مدرنیزاسیون و نوسازی را تحت لوای سلطنت رضاشاه در دودمان پهلوی به اجرا بگذارد. او کوشید این موضوع را با اجماع همه نخبگان سیاسی و با عضویت آنان در حزب به سرانجام برساند؛ بنابراین عضوگیری را از طبقات درباریان، دیوانیان، مقامات عالی‌رتبه دولتی و نیز افرادی که قابلیت داشتند روزی این مشاغل را تصدی کنند، آغاز کرد. تیمورتاش در یکی از جلسات حزب گفته بود: «امروز [که] در تحت لوای سلطنت تجددپرور اعلیحضرت شاهنشاهی زمینه مساعدی برای پیشرفت عقاید تجددخواهانه فراهم شده، لازم است عموم عناصر متجدد دست اتحاد و برادری به یکدیگر بدهند.»[32] تا هنگامی که به خاطر توسعه دیکتاتوری رضا شاه، احزاب سیاسی از فعالیت منع شدند، حزب ایران نو در کشور به عنوان یک حزب مهم و طرفدار سلطنت فعالیت می‌کرد.

سردار معظم خراسانی در قامت وزیر دربار رضا شاه، با اعمال قدرت دیکتاتوری پهلوی را تحکیم بخشید. به عنوان مثال، می‌توان به دستور وی خطاب به حکام ایالات سراسر کشور در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۰۹ و در آستانه انتخابات هشتم مجلس شورای ملی، اشاره کرد. در این بخشنامه در خصوص نحوه برگزاری انتخابات دوره هشتم مجلس شورای ملی آمده است:

متحدالمآل [بخشنامه]

۲۳ خرداد ۱۳۰۹

حکام ایالات شمال و شرق و غرب و جنوب

 در تعقیب دستور صادره از مقام ریاست وزراء و وزارت جلیله داخله، طبق اوامر ملوکانه در قسمت انتخابات دوره هشتم و انتخابات نماینده جهت مجلس شورای ملی، لزوماً اعلام می‌دارد طبق صورتی که ارسال گردیده است باید جدیت لازمه به عمل آید که این اشخاص جهت مجلس انتخاب شوند. اعلیحضرت اقدس شهریاری علاقمند هستند که باید اشخاص مفصله مندرجه (ذکر شد) در صورت لف (پیوست) باید به هر قیمتی باشد انتخاب شوند. در صورتی که اندک تعللی در اجرای اوامر صادره بشود، مقصر بدیهی است مورد بی‌میلی اعلیحضرت واقع خواهد شد. با رعایت مواد مشروعه ذیل، راپورت جلسات خودتان را به وزارت دربار ارسال دارید.

 1- در صورتی که جهت انجام این مأموریت را ندارید، از تاریخ ملاحظه حکم تا ۴۸ ساعت، از خدمت استعفا دهید.

۲- اشخاصی که باعث نکث (عدم اجرای این تصمیم) و به علاوه در صدد هستند که نماینده به میل خودشان انتخاب کنند، از عملیات آن‌ها جلوگیری به عمل آورید. در صورتی که به مخالفت خودشان باقی هستند فوراً آن‌ها را تبعید نمایید.

 ۳- از مداخله روس‌ها و مأمورین آن‌ها و به علاوه بستگان آن‌ها در امر انتخابات جلوگیری به طور محرمانه شود. در صورتی که از طرف عمّال آن‌ها مخارجی در قسمت انتخابات بشود، راپورت دهید تا دستور کلی در این موضوع داده شود. در کلیه امور آن‌ها نهایت مراقبت را داشته باشید.

۴- اداره نظمیه در این قسمت کاملاً مطیع شما خواهد بود. مأمورین اداره تأمینات هم مواظبت کامل خواهند نمود. ولی باید راپورت‌های مربوطه را به شما داده و دستور کلی دریافت دارند.

۵- طبق اعلام صادره، مجالس را آزاد بگذارید. ولی آزادی آن‌ها باید طوری باشد که باعث تخریب عملیات و انتظامات محلی نشود. در کلیه مجالس باید مأمورین مخفی شما حاضر و ناظر باشند.

۶- در مداخله مأمورین و عمّال همسایه جنوب (منظور انگلیس است) ناظر بوده و راپورت دهید که عملیات آن‌ها چیست؟ و از چه رویه و به چه منظوری است.

 7- در کلیه مجالس باید فقط مأمورین شما به طور مخفی حاضر و ناظر عملیات آن‌ها باشند و نیز باید کاندیدای حوزه حکومتی خودتان را فوراً تهیه و ارسال دارید که منظور اهالی چه اشخاصی می‌باشد.

۸- در کلیه قضایا طبق امر همایونی، باید با مشورت اداره قشونی حوزه حکومتی خودتان اقدام شود و با مشورت هم امر انتخابات خاتمه یابد.

۹- در صورتی که اشخاص میل به وکالت داشته باشند، باید آن‌ها را قبلاً نصیحت و بعداً تهدید کنید. در صورتی که به جلسات خودشان ادامه دهند، راپورت دهید تا تبعید شوند.

۱۰- در صورتی که در صورت‌های ارسالی، تجدید نظری یا تغییرات سیاست و مصالح مملکتی ایجاد شود، بدیهی است تلگرافاً شخص منظور را معرفی خواهم نمود.

۱۱- ممکن است تغییری در صورت تهیه شود. به طوری که در ماده ۱۰ ذکر شده است قبلاً اطلاع داده خواهد شد.

۱۲- نمایندگان شما طبق صورت ارسالی باید انتخاب شوند.

۱۳- بدیهی است در صورتی که کاملاً معلوم شد که موفقیت کامل حاصل نکرده‌اید، البته اقدام دیگری در صندوق آراء خواهد شد. ولی این موضوع بعداً در صورت عدم موفقیت انجام خواهد شد.»[33]

وزیر دربار رضا شاه در مقابله با روحانیون و گروه‌های مذهبی نیز پیشگام بود. هنگامی که آیت‌الله نورالله نجفی اصفهانی[34] در اعتراض به قانون نظام اجباری، در شهریور 1306 نهضت خود را آغاز و به قم مهاجرت کرد، تیمورتاش از جمله رجال رده بالای کشوری و نزدیکان رضا شاه بود. آیت‌الله نورالله اصفهانی در قم نبض مبارزه را در اختیار گرفت و با ارسال دعوتنامه، از دیگر علما خواست به جمع متحصنین بپیوندند. نهضت آقا نورالله موجب وحشت دستگاه حاکمیتی شد. در چنین شرایطی، تیمورتاش پیشنهاد داد جمع علمای مهاجر قم را با قدرت سرکوب کنند. مخبرالسلطنه هدایت‌ نخست‌وزیر وقت‌، نقل‌ می‌کند که‌ «در مجلسی‌ که‌ بودم‌ و تیمورتاش‌ و داور و حبیب‌الله‌خان‌ شیبانی [حضور داشتند]‌، تیمورتاش‌ صحبت‌ از توپ‌ بستن‌ قم‌ کرد.»[35] تنها درگذشت مشکوک آقا نورالله بود که موجب شد پیشنهاد تیمورتاش مبنی بر حمله نظامی به قم عملی نشود.

در جریان لباس متحدالشکل نیز تیمورتاش در زمره رجالی بود که به رضا شاه مشورت می‌داد و در او اثر می‌گذاشت. محسن صدرالاشرف که خود از کارگزاران پهلوی اول است و با تیمورتاش نیز در ارتباط بود در این باره می‌گوید: «پهلوی با تشویق و راهنمایی چند نفر که از ابتدای طلوع به او نزدیک شده بودند، در درجه اول تیمورتاش و داور و در درجه دوم نصرت‌الدوله پسر فرمانفرما و اشخاص دیگر، معتقد شده بود که باید وضع ظاهر را از لباس سایر امور تطبیق به اوضاع غربی یعنی اروپایی‌ها نمود...» [36] از سال 1307 کم‌کم زمزمه تغییر لباس مردم ایران در دستور کار قرار گرفت و زمینه این کار در ادارات پایه‌ریزی شد.

 

تیمورتاش در ورطه سقوط

قدرت گرفتن تیمورتاش و کنترل او بر کلیه امور کشور، موجب شد رضا شاه نسبت به او ظنین شود. در سال 1308 شاه تیمورتاش را از سمت وزارت فوائد عامه عزل و کریم بوذرجمهری را به جای او گماشت. ویلیامسن کنسول آمریکا در تهران این تغییر را آغاز اضمحلال قدرت تیمورتاش دانست. او در گزارشی به تاریخ 18 سپتامبر 1929 (27 شهریور 1308) نوشت: این جابجایی «باعث شده است که بسیاری گمان کنند شاه بر وزیر دربار خود خشم گرفته است. بخشی از افکار عمومی بر این است که تیمورتاش به زودی سقوط می‌کند... شکی نیست که اعتبار تیمورتاش به میزان قابل توجهی کاهش یافته است.» با این وجود کنسول آمریکا تصریح می‌کند: «من هنوز هم نمی‌توانم باور کنم که قرار است تیمورتاش را کنار بگذارند. او همچنان به خوبی به اربابش خدمت می‌کند؛ او علاوه بر وزارت دربار، وزارتخانه‌های خارجه، داخله و پست و تلگراف را نیز هدایت می‌کند. از آنجا که هیچ شخصیت دیگری که بتواند اینطور قدرتمند عمل کند پیدا نشده است، این احتمال وجود دارد که این مرد پرانرژی و با هوش جایگاه خود را به عنوان مدیر اجرایی شاه حفظ کند.»[37]

ویلیامسن در گزارش مورخ 30 سپتامبر 1929 (8 مهر 1308) خود اضافه می‌کند که شاه با این تغییر درصدد تقویت قدرت خود است: «البته مهمتر از همه این جزئیات، عامل اصلی اوضاع فعلی ایران که نباید آن را فراموش کنیم: اینکه شاه مصمم است که شخصاً امور مملکت را کنترل کند. اکنون به جرأت می‌توان گفت که به غیر از اعلیحضرت، هیچ کس دیگری در دولت ایران دستور نمی‌دهد یا در مورد مسائل مهم تصمیم نمی‌گیرد. استقلال گذشته تیمورتاش به وابستگی و فرماندهی‌اش به فرمانبرداری تبدیل شده است. پیش از این با مسئولیت خود سیاست ملی را تدوین می‌کرد، حالا از شاه دستور می‌گیرد... هدایت کلیه امور مملکت به دست شاه در واقع گامی منطقی در سیر اعتلای اوست. او از یک سرباز ساده به یک ژنرال، وزیر جنگ، رئیس‌الوزرا و در نهایت پادشاه مشروطه تبدیل شد. وقتی محدودیت‌های پارلمانی باعث رنجش او شد، کاری کرد که یک مجلس بله‌قربان‌گو سر کار بیاید. تازه‌ترین گام او در مسیر یک حکومت مطلقه این بود که وزرای نیمه مستقل را با عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی عوض کند. رضا شاه بیش از هر زمان دیگری به مستبدان بزرگ ایران شبیه شده است.»[38]

همانطور که کنسول آمریکا نوشته است، رضا شاه از قدرت گرفتن تیمورتاش دچار واهمه شده بود. احمد متین‌دفتری[39] که از کارگزاران دوره پهلوی است و با تیمورتاش نیز روابطی داشت، این موضوع را تصدیق می‌کند. متین دفتری از سال 1311 در دادگستری مشغول به کار شد. از همان دوره است که در می‌یابد ستاره بخت تیمورتاش کم‌فروغ گشته و رو به افول نهاده است. چنان که خود دراین‌باره می‌گوید: «از همان روزهایی که وارد تهران شدم احساس کردم تیمورتاش آن قدرت سابق و نزدیکی به شاه را ندارد، بلکه کاملاً مورد بی‌مهری و شاید غضب شاه باشد. اولین بار این مطلب را از زبان داور شنیدم که می‌گفت: «تندروی‌های این شخص بالاخره ممکن است دامن ما را هم بگیرد» ... در اوایل تابستان 1311 خبری در تهران انتشار یافت که تیمورتاش از کار برکنار شده است. این خبر از اینجا ناشی شده بود که او روز دوم مرداد به عنوان کسالت به ساحل دریای مازندران عزیمت کرد و بندر چمخاله را برای استراحت و آب‌تنی انتخاب کرد و نزدیک به 20 روز در آنجا ماند. این مسافرت شایعات زیادی در بین مردم به وجود آورد و همه می‌گفتند نظر شاه از تیمورتاش برگشته و این مقدمه کناره‌گیری است. گرچه این شایعه در آن روز صدق نکرد، ولی در حقیقت مقدمه‌ای برای کناره‌گیری او بود.»[40]

 

بازداشت تیمورتاش

عبدالحسین تیمورتاش هم مانند ده‌ها تن دیگر که روزی به رضاشاه خدمت کرده و سپس مورد غضب وی قرار گرفته بودند، سرانجام با سوءظن شاه مواجه شد. تیمورتاش و پسرش مهرپور در سفر تحصیلی محمد‌رضا پهلوی به سوئیس در 15 شهریور 1310 جزو همراهان وی بودند.[41]

تیمورتاش ضمناً مأموریت داشت از سوئیس به آلمان، فرانسه، ایتالیا، و سپس انگلیس برود و با مقامات این کشورها درباره مسائل فیمابین مذاکره کند. این سفر چهارماه به طول انجامید و در واقع آخرین سفر وزیردربار به اروپا بود. وی در لندن با سرجان کدمن رئیس هیأت مدیره و مدیر عامل شرکت نفت ایران و انگلیس در خصوص مسائل نفتی مذاکره کرد و سپس راهی سوئیس شد. او در راه بازگشت به ایران در مسکو با مارشال وروشیلوف وزیر جنگ روسیه، ملاقات خصوصی و غیر رسمی داشت. شایع شد که در این سفر، تیمورتاش اطلاعات پرونده مذاکرات نفتی با مقامات انگلیس را به روس‌ها داده است.[42]

خبر ملاقات تیمورتاش با وزیر جنگ روسیه از سوی فتح‌الله پاکروان سفیر ایران در مسکو به اطلاع رضا شاه رسید و همچنین مأموران اطلاعاتی انگلیس نیز گزارش این ملاقات خصوصی را به سرتیپ آیرم رئیس وقت نظمیه دادند و وی نیز آن را بلافاصله به اطلاع رضا شاه رساند. در نتیجه تیمورتاش پس از بازگشت به تهران مورد سوءظن شاه قرار گرفت. او در دی 1311 رسماً از وزارت دربار برکنار شد و نزدیک به دو ماه (از سوم دی‌ماه تا بیست و نهم بهمن‌ماه ۱۳۱۱) در خانه خود تحت نظر شهربانی بود.[43]

تیمورتاش در 29 بهمن 1311 با قرار مدعی‌العموم دیوان عالی جزای دولت، در محبس نظمیه زندانی شد و در اواخر اسفند آن سال به اتهام سوءاستفاده از موقعیت خود در دریافت ارز و قرضه از بانک ملی و همچنین ارتشاء در واگذاری امتیاز انحصار صدور تریاک به میرزا حبیب‌الله امین‌التجار اصفهانی محاکمه شد. محاکمه دور روز طول کشید و وزیر دربار رضا شاه به جرم ارتشاء، در مجموع به 5 سال حبس انفرادی محکوم شد که مستلزم محرومیت از تمام حقوق اجتماعی و استرداد مال حاصل از ارتشاء بود. روزنامه اطلاعات در 27 اسفند 1311 نوشت: «روز پنجشنبه 25 اسفند سه ساعت و نیم قبل از ظهر شعبه اول دیوان عالی جزای عمل دولت، به ریاست آقای لطفی لاریجانی و عضویت آقایان میرزا اسماعیل خان یکانی و میرزا محمد خان مهریار با حضور نماینده دیوان جزا تشکیل شد. محکمه قبل از شروع به تحقیق و رسیدگی با توافق نظر مدعی‌العموم دیوان جزا از جهت آنکه موضوع مشمول ماده ۳۲۷ اصول محاکمات تشخیص داده، قرار سری بودن محاکمه را صادر و شروع به رسیدگی نمود. در محضر محکمه علاوه بر هیئت حاکمه و مدعی عمومی و تیمورتاش و آقایان سید هاشم خان وکیل و میرزا احمد خان مقبل، وکلای مدافع او و دو نفر مترجم برای ترجمه اوراق و نوشتجاتی که به السنه خارجی بود از طرف محکمه دعوت شده حاضر بودند. چون در یک قسمت از دعوی مدعی خصوصی اقامه دعوا کرده بود، نمایندگان مدعی خصوصی نیز حضور داشتند. محاکمه تا ساعت ۱۰ بعد از ظهر ادامه داشت. در ساعت مزبور محکمه تنفس داده و روز جمعه ۲۶ اسفند، ساعت ۸ صبح محاکمه تشکیل و تقریباً دو ساعت بعد از ظهر محاکمه و دفاع وکلا و آخرین دفاع شخص متهم تمام شد. محکمه ختم محاکمه را اعلام نموده و به مشاوره مشغول شد. شور محاکمه تا ساعت ۷ بعد از ظهر به طول انجامید و در ساعت مزبور محکمه رأی خود را صادر و در حضور اشخاص سابق الذکر اعلام نمود. خلاصه رأی مشعر بر این است که تیمورتاش از حیث ارتشاء به سه سال حبس مجرد که مستلزم محرومیت از تمام حقوق اجتماعی است و استرداد مال حاصل از ارتشاء که قسمت ظاهری آن ۲۰ هزار تومان بوده و به هشت هزار تومان فروخته شده بود و از حیث کلاه‌برداری به دو سال حبس تأدیبی و پرداخت مبلغ ۳۸ هزار و ۵۹۲ تومان و ۱۷۱۲ لیره انگلیسی محکوم گردید.»[44]

این یک حکم نسبتاً سنگین برای تیمورتاش بود؛ کسی که طی یک دهه یکی از با نفوذترین شخصیت‌های ایران بود و کسی گمان نمی‌کرد روزی به چنین سرنوشتی دچار شود. اما دست روزگار او را به پرتگاه سقوط کشاند. رضا شاه به ویژه در دو سال آخر وزارت دربار تیمورتاش نسبت به زد و بندهای پنهان وی با روس‌ها مشکوک بود. در همان زمان یکی از مقامات روسیه ادعا کرد که تیمورتاش جاسوس شوروی بوده است. آنچه که سبب شد رضا شاه این ادعا را باور کند، تلاش روس‌ها برای آزاد شدن تیمورتاش از زندان بود. در مهر 1312 «کاراخان» معاون وزارت امور خارجه شوروی با همین هدف به تهران مسافرت کرد و تقاضای ملاقات با تیمورتاش در زندان کرد. اما همزمان با این سفر، خبر مرگ تیمورتاش انتشار یافت.[45]

در ۲۹ دسامبر ۱۹۳۲ (۶ دی ۱۳۱۱) مستر هور وزیر مختار انگلیس در تهران طی گزارشی که به لندن فرستاد علل و جهات سقوط تیمورتاش را اینطور عنوان کرد: «اعلیحضرت رضا شاه از یک طرف نسبت به آتیه فرزند خود سخت نگران است و از طرف دیگر به طول عمر خود زیاد اطمینان ندارد. ظاهراً به این دو دلیل بود که تصمیم گرفت تا دیر نشده تیمورتاش را از مسند قدرت بردارد. چون مطمئن است که اگر خودش ناگهان بمیرد هیچ شورای سلطنت با بودن تیمورتاش زیاد دوام نخواهد کرد.»[46] از سوی دیگر، مقامات انگلیسی نیز به این جمع‌بندی رسیده بودند که تیمورتاش دیگر آن شخصیت قابل اعتماد سابق نیست و در جریان نفت با روس‌ها معامله کرده و اطلاعاتی به آن‌ها داده است. انگلیسی‌ها اطلاعاتی درباره این موضوع داشتند و می‌خواستند هر چه زودتر تیمورتاش را از سر راه بردارند. لذا به شاه فهماندند که هرچه زودتر باید تیمورتاش را حذف کند.[47]

تیمورتاش به زندانبانش درباره چگونگی دستگیری‌اش گفته بود: «پس از بازگشت از سفر خارج از کشور، برای بازدید و اسب‌دوانی به همراه رضا شاه به شمال رفتیم. البته در زمان بازگشتم، اتفاقاتی افتاده و اوضاع هم عوض شده بود. خودم هم حس می‌کردم. در شمال پس از اتمام کارهای روزانه با رضا شاه قدم می‌زدم. او به من گفت: من عادلم یا انوشیروان؟ من مقتدرم یا نادر؟ من در خوف و رجاء ماندم. اگر بگویم تو، مبالغه کرده‌ام و اگر بگویم آن‌ها، نمی‌شود. گفتم: چه عرض کنم. خودش گفت: من. بگو چرا؟ گفتم: چرا قربان؟ گفت به خاطر آنکه انوشیروان وزیر و مشاوری داشت چون بوذرجمهر و نادر وزیر و مشاوری داشت چون میرزا مهدی خان. من وزیر و مشاوری دارم مانند تو پدرسوخته. [بعد گفت] این فلان فلان شده را ببرید. مرا به سوی تهران حرکت دادند و عاقبت به زندان قصر آوردند.»[48]

سیدحسن تقی‌زاده درباره سوءظن شاه نسبت به عبدالحسین تیمورتاش می‌نویسد: «رضاشاه به مرحوم تیمورتاش ظنین شده بود... در‌‌‌ همان وقت که حبس بود، قصدش این بود به‌تدریج او را در غیاب [علی‌اکبر] داور [وزیر عدلیه که آن ایام برای حل مسئله نفت به ژنو رفته بود] محاکمه بکنند و از بین ببرند... [احمد] متین‌دفتری آن‌وقت معاون داور بود. یک روز که آمد به هیأت وزرا، رضاشاه به او گفت: «آن کار چه شد؟ این را طول نده.» یک روز دیگر گفت: «این را تمام کن، آن رفیقش که بیاید رودربایستی درمی‌آید.»[49] توصیه رضا شاه به تسریع در تعیین تکلیف تیمورتاش، حاکی از واهمه شاه نسبت به قدرت گرفتن این وزیر مقتدر است.

بعد از انتقال تیمورتاش به زندان قصر، شرایط وی در روزهای اولیه حضور در زندان خوب بود و با وی با احترام رفتار می‌شد. محمدطاهر سلطانی که در آن زمان یکی از سرپرستان زندان قصر بود، درباره شرایط محبس تیمورتاش می‌گوید: «ابتدا صحن حیاط قرنطینه را برایشان تخلیه کرده، چادری زدند. یک دست مبلمان، یک تکه قالی، میز، جعبه آواز، تخته نرد، وسایل مکان محبس ایشان را تشکیل می‌داد. خانم وکیل و عیالشان از درب مخصوص به دیدنشان می‌آمدند و غذا و سیگار و... برایشان به حد وفور آورده می‌شد. مأمورین زندان از رئیس تا پاسبان‌ها نسبت به ایشان احترامات لازمه نظامی را مرعی می‌داشتند.» حتی لباس زندان بر تن او نکرده بودند و وی با لباس‌های خودش در آنجا حضور داشت.[50]

وقتی رضا شاه از محمدحسین آیرم رئیس شهربانی وقت درباره شرایط تیمورتاش پرس و جو کرد، وی گفت: شرایط او خوب است. در این هنگام شاه برآشفته و گفته بود: «مگر هنوز از او می‌ترسید؟ برو و هر کاری با آفتابه‌دزدها می‌کنید، توی پدرسوخته با اوی پدرسوخته بکن.»[51]

به این ترتیب اوضاع زندان برای تیمورتاش عوض شد. به روایت محمدطاهر سلطانی، یک روز سرهنگ مصطفی خان راسخ رئیس زندان، دستور داد تیمورتاش را به زندان انفرادی منتقل کرده و لباس زندان بر تن او کنند. «حبس نمره یک، سلولی انفرادی بود که تخت پوسیده‌ای در آنجا گذاشته بودند. تشک روی تخت از فرط چرک و کثافت نه نوع و نه رنگش معلوم نبود. مستراحش هم داخل خودش بود. درب سلول سوراخی داشت... برای دادن غذا به زندانی. و تنها روزی قریب یک ساعت حق خروج از سلول به زندانی می‌دادند و ملاقات هم ممنوع بود.» [52]

متین دفتری فرجام کار تیمورتاش را اینگونه روایت می‌کند: «در یکی از شب‌های اوایل خردادماه که هنوز محاکمه تیمورتاش آغاز نشده بود برای انجام کارهای اداری و مذاکره با وزیر وارد دفتر داور شدم. با سرعت و عجله‌ای که داشت تمام نامه‌ها و احکام را امضا کرد و بقیه کارها را به خودم ارجاع داد و گفت: «تصمیم شما تصمیم من است». احساس کردم مطالب مهم‌تری دارد که باید مذاکره کند، لذا از ارائه بقیه پرونده‌ها خودداری کردم. در همین هنگام داور آهی کشید و به پشت صندلی تکیه داد و آهسته به من گفت: «رأی محکمه چه سنگین باشد و چه سبک برای شاه فرقی نمی‌کند. او سرانجام تیمورتاش را از بین خواهد برد. شاید این آخرین بهاری باشد که می‌بیند، اما چه بهاری. شنیدم مأموران آیرم در زندان با وی رفتار ناپسندی دارند، حتی از ذکر نام خانوادگی وی خودداری می‌کنند. آژان‌ها و مأموران غالباً او را به نام عبدالحسین فرزند کریم صدا می‌زنند.» داور در آن شب قدری از قابلیت، صداقت و قدرت کار تیمورتاش سخن گفت، ولی در عین حال افزود تیمورتاش هم در به وجود آوردن چنین وضعی برای خود مقصر است. خوشگذرانی، ریخت و پاش از بودجه دولت، رفیق‌بازی و مقاومت در مقابل تصمیمات شاه چنین آینده‌ای را نوید می‌داد.» [53]

محمدطاهر سلطانی یکی از سرپرستان زندان قصر، با اشاره به روزهای حضور تیمورتاش در زندان، ماجرای عبرت‌آموزی را نقل کرده و می‌گوید: «چند روزی بود که تیمورتاش هنگامی که غذایش را می‌بردم سئوال می‌کرد: «جوان! تو را به خدا کجایی هستی؟» و من جواب نمی‌دادم. عاقبت روزی در حالی که چای برایش بردم، مچ دستم را گرفت و به اندازه‌ای اصرار کرد و سوگندم داد که به سخن آمدم و مجبور شدم در مقام جواب بر آیم. گفتم: فعلاً اینجایی هستم که روزی در اوج قدرتت با رضا شاه برای بازدید این جهنم آمده بودی. شاه گفته بود به نظر تو این زندان چه عیبی دارد؟ فرموده بودید: تنها عیبی که دارد این است که کمر پنجره‌ها کوتاه است و مشرف به حیاط می‌باشد. زندانی می‌تواند حیاط زندان را ببیند. اگر اجازه بفرمائید دو سه آجر کمر پنجره‌ها را بالا بیاورند.

غم زیردستان نخوردی زینهار       نترسیدی از زبردستی روزگار»[54]

 

مرگ تیمورتاش

روز 9 مهر 1312 عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار و مرد مقتدر رژیم پهلوی، در زندان درگذشت. مرگ او بسیار مشکوک بود. محمدطاهر سلطانی می‌گوید: «روزی چای برای تیمورتاش بردم. نگهبان سلولش گفت حالش بد است. نزدیک نشوید... شب هم که شام بردم عودت داده شد. نگهبانش گفت مرده است.» [55]

مستر مالت کاردار بریتانیا در ایران، سه روز پس از مرگ تیمورتاش، در گزارشی به وزارت خارجه کشور متبوع خود درباره علت مرگ وزیر مقتدر رضا شاه مى‌نوشت: «عبدالحسین‌خان تیمورتاش سه روز پیش، در شبانگاه روز سوم اکتبر، در زندان قصر قاجار درگذشت. گرچه خبر مرگ او تا این لحظه به طور رسمى اعلام نشده است، از صحت گزارشى که دریافت کرده‌ام متأسفانه کاملاً مطمئن هستم. در عرض سه هفته گذشته خبر داشتیم که ایشان بیمار هستند ولى رضاشاه او را در عرض همین مدت در بدترین وضعى که براى یک زندانى مجرد قابل تصور است از دنیاى خارج جدا کرده و حتى اجازه‌اى را که اعضاى خانواده‌اش سابقاً داشتند که او را گاهگاهى در زندان ملاقات کنند لغو کرده بود. براى تشدید تضییقاتى که امر شده بود درباره‌اش اعمال شود، کلیه اثاث و مخلفات سلولش را از دسترسش خارج کرده بودند.»[56]

دکتر قزل‌ایاغ پزشک معتمد دربار پهلوی، علت مرگ تیمورتاش را سکته قلبی اعلام کرد. عباسقلی گلشائیان که با پزشک مذکور دیدار داشت نوشته است: «از آنجا - زندان قصر - بیرون آمدیم... وقتی به دیوان جزا رسیدیم دیدم دکتر قزل‌ایاغ به‌قدری ناراحت است که روی صندلی افتاد. قند داغ خواست، خورد بعد از مدتی... گفت یک چیزی می‌گویم اما قسم بخور که به کسی چیزی نگویی... تیمورتاش نمرد بلکه او را مسموم کرده‌اند.... مسلم است او را کشته‌اند. گفتم پس چرا تصدیق کردید که به مرگ طبیعی مرد؟ گفت می‌خواهی من هم مثل او بشوم؟!»[57]

ایراندخت تیمورتاش که چندی قبل از مرگ پدرش با او در زندان ملاقات کرد، هیچ اثری از کسالت ندید. او به یاد می‌آورد که: «سه یا چهار روز قبل از اینکه پدرم به زندان منتقل شود به اتفاق میرزا هاشم خان افسر به دیدار پدر رفتم. او جسماً سالم به نظر می‌رسید ولی روحیه‌ای بس پژمرده داشت.» بنا بر قول مشهور، پزشک احمدی با تزریق آمپول هوا تیمورتاش را از پا درآورد. ایراندخت تیمورتاش می‌گوید: «سرهنگ پاشاخان باجناق رضاشاه که ریاست کل زندان‌ها را برعهده داشت همراه با پزشک احمدی منتظر بودند تا دستور اجرای قتل صادر شود. آن‌ها ابتدا بازوی تیمورتاش را گرفتند و در شرایطی که او مقاومت می‌کرد سم را به داخل رگ‌هایش تزریق کردند. سم کارگر نگردید و در نتیجه تلاش تیمورتاش برای پرهیز از مرگ و تلاش پزشک احمدی برای کشتن طعمه خود، سر و بدن تیمورتاش خون آلود گردید. سرانجام برای اینکه کار زودتر به پایان برسد با بالش وی را خفه کردند. این بالش خون‌آلود تنها چیزی بود که از زندان پدرم برای ما ارسال داشتند.»[58]

 

فسادهای اخلاقی عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار رضاه شاه

بارزترین فساد عبدالحسین تیمورتاش، زن‌بارگی او بود. براساس خاطرات حسین فردوست، تیمورتاش بسیار زن‌باره بود. «تیمورتاش شخصی به نام [عبدالحسین] دیبا (وکیل‌الملک) را رئیس محاسبات دربار و دست راست خودش کرده بود. چرا او دیبا را انتخاب کرد؟ علت این بود که دیبا زنی داشت که رفیقه تیمورتاش بود. (و تیمورتاش او را بلبل صدا می‌کرد). او در رابطه با این زن علناً زیاده‌روی می‌کرد و برایش هم مقدور بود. او دیبا و زنش را با خود به سوئیس آورده بود و آن‌ها در آپارتمان بغلی او زندگی می‌کردند و بین این دو آپارتمان دری بود که بدون رفتن به راهرو می‌توانستند رفت و آمد کنند... زن دیبا اهل قفقاز بود و به زبان روسی تسلط داشت و فارسی را هم خوب بلد نبود. تیمورتاش روسی را خوب می‌دانست و آن‌ها با هم به روسی صحبت می‌کردند... یک روز به اتفاق تیمورتاش و زن دیبا در شهر لوزان به گردش پرداختیم. به یک مغازه جواهرفروشی رفتیم و تیمورتاش به او گفت هرچه می‌خواهی بردار. آن زن هم هر نوع جواهر گران قیمتی که پسندید برداشت. صحبت از میلیون فرانک بابت قیمت جواهرات بود. تیمورتاش هم یک چک کشید و به جواهرفروش داد.»[59]

عبدالله شهبازی در جلد دوم «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» درباره فسادهای اخلاقی تیمورتاش نوشته است: «او فوق‌العاده عیاش و شهوت‌ران بود. شهوت‌ران به حد افراط. و چون چشمش به زنی می‌افتاد گویا تمام وجود و حواسش متوجه به چنگ آوردن آن زن بود... در عالم مستی از هیچ زنی نمی‌گشت و زن را زود زود عوض می‌کرد... دیگر از نواقص تیمورتاش اعتیاد شدید بود به الکل. به حد افراط مشروب می‌خورد. دیگر آنکه قمارباز قهاری بود.» همچنین باید مال‌دوستی، زد و بند، فساد مالی و رشوه‌گری را از دیگر فسادهای او برشمرد.[60]

 

ضدیت تیمورتاش با دین و روحانیت

عبدالحسین تیمورتاش شخصیتی ضد مذهب و دین داشت. او در دستگاه رضا شاه در راستای مبارزه با دین و روحانیت تلاش زیادی کرد. در جریان سیاست‌های ضددینی رضا شاه، تیمورتاش به عنوان مغز متفکر عمل می‌کرد و در زمره روشنفکرانی بود که شاه را راهنمایی می‌نمود و در او اثر می‌گذاشت. همانطور که در فوق آمد، در جریان قیام آقا نورالله اصفهانی، تیمورتاش‌ پیشنهاد داد تا با تحصن روحانیون در قم با شدت عمل برخورد شده و شهر مقدس قم را به توپ ببندند.[61] عملی که شاید در آن موقع، حتی به ذهن رضا خان نیز خطور نکرده بود. درباره ضدیت تیمورتاش با دین آمده است: «وزیر مقتدر رضا شاه، عبدالحسین تیمورتاش، که نقش به سزایی در تحکیم پایه‌های حکومت وی داشت، از مردان فاسدالعقیده و فاسدالاخلاق بود که در طعن به اعتقادات دینی از کسی واهمه نداشت.»[62]

همچنین مقابله تیمورتاش با نهضت جنگل و میرزا کوچک خان جنگلی نیز نمود دیگری از ضدیت او با جریان دینی و روحانیت است. تیمورتاش به عنوان حاکم گیلان با اعلام حکومت نظامی در این شهر، مقابله با جنگلی‌ها را آغاز کرد. وی با تهدید، تطمیع و نامه‌پراکنی، سعی کرد سران نهضت را به تسلیم وادارد و بین جنگلی‌ها بذر تفرقه و نفاق افشاند.[63]

هنگامی که احمدشاه در سال 1293 حکم رییس‌الوزرایی را به نام «مشیرالدوله» صادر کرد، رییس‌الوزرای جدید، تیمورتاش را به عنوان وزیر عدلیه منصوب نمود. تیمورتاش در این جایگاه نیز ضدیت با روحانیون را ادامه داد. یکی از اهداف وی از اصلاحات در عدلیه، برچیدن سیستم سنتی قضاوت و پیاده کردن یک سیستم مدرن مطابق با استانداردهای غربی بود. او پس از شروع به کار ابتدا تمام محاکم قضایی را منحل و قضات سنتی را که عمدتاً روحانی بودند از کار برکنار کرد. این اقدام او سبب بروز ناراحتی میان روحانیون شاغل در امر قضا شد و شکواییه‌هایی علیه تیمورتاش به رییس‌الوزرا و مجلس واصل شد. حجم اعتراضات آنچنان بالا گرفت که رییس‌الوزرا مجبور شد تیمورتاش را از وزارت عدلیه عزل کند.[64] با این وجود نشانه دیگری از ضدیت تیمورتاش با روحانیت در اوراق تاریخ به ثبت رسید. تیمورتاش که یکی از عناصر تجددگرایی غربی در دوره رضا شاه بود، در راستای مقابله با روحانیت پیشنهاد داد تا دست روحانیون از آموزش و امر قضا کوتاه گردد. وی این امر را یکی از عوامل پیشرفت می‌دانست.[65]

گفته می‌شود یکی از اهداف تیمورتاش از تأسیس حزب ایران نو در سال 1306 نیز مقابله با روحانیت و دین بوده است. تیمورتاش در جلسه‌ای که در همان سال 1306 با اعضای حزب ایران جوان تدارک دیده بود، بیان کرده است که «امروز [که] در تحت لوای سلطنت تجددپرور اعلیحضرت شاهنشاهی زمینه مساعدی برای پیشرفت عقاید تجددخواهانه فراهم شده، لازم است عموم عناصر متجدد دست اتحاد و برادری به یکدیگر بدهند.» وی با اشاره به مرام‌نامه حزب ایران نو، مبارزه با مرتجعان و ایجاد جبهه واحد متجددان در برابر مرتجعین را متذکر شد.[66] به عقیده او، مرتجعین همان روحانیون بودند. او اعتقاد داشت که زیر چتر دیکتاتوری رضا شاه باید با روحانیون مبارزه کرد. رفورم‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را نیز در راستای مبارزه با دین و روحانیت می‌دید و تجدد را در مسیر مقابله با دین تبیین می‌کرد.

ضدیت با دین و علمای دینی را می‌توان از شاخص‌ترین اصول حزب ایران نو با رهبری تیمورتاش دانست. حزب مزبور همانند حزب جمهوری‌خواه خلق ترکیه، دین را مانع بزرگی در مسیر حرکت به سوی تجدد می‌دانست. رابرت کالیو وزیرمختار انگلیس در تهران، درباره ضدیت حزب ایران نو با روحانیون و متدینان می‌نویسد: «هیچ شخصیت روحانی اجازه پیوستن به حزب را ندارد و همین مسأله به تنهایی حساسیت‌آفرین است. روحانیت، این حزب را ضددین می‌داند و معتقد است که برای ریشه‌کن کردن علما راه‌اندازی شده است.»[67] ویلیام فریزر وابسته نظامی انگلستان هم گزارش داده: «یکی از اهداف حزب که به سادگی می‌توان دریافت، این است که آن‌ها در مقابل روحانیت، اگر نگوییم در مقابل اسلام، شمشیرها را از رو بسته‌اند.»[68] این مخالف و ضدیت حزب مزبور با روحانیت ریشه در آراء و افکار تیمورتاش داشت. البته در سوی مقابل، در واکنش با این رویه، روحانیت هم به مقابله با حزب تحت هدایت تیمورتاش برخاسته بود. به عنوان مثال، در جریان نهضت تحصن علماء در قم به رهبری حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی، جمعی از علمای مشهد در روز 19 شهریور 1306 تلگرافی اعتراض‌آمیز خطاب به رئیس‌الوزراء، مهدیقلی هدایت (مخبرالسلطنه) نوشتند. در این تلگراف آمده است که اگر دولت اسلامی، اولین وظیفه خود را «رفع منکرات شرعیه و حراست نوامیس الهیه می‌دانست، در مرکز احزابی جدید با عناوین مختلف بر خلاف شریعت اسلام تشکیل نمی‌شد...» منظور علما از «احزاب جدید»ی که «برخلاف شریعت» فعالیت می‌کردند، حزب ایران نو تحت رهبری تیمورتاش بود.[69]

 

سخن پایانی

عبدالحسین تیمورتاش به مانند ده‌ها نفری که در صعود رضا خان به قدرت نقش داشتند، سرانجام به دستور شاه از میان رفت. نزدیک شدن تیمورتاش به روس‌ها و از آن جمله سفر به مسکو و ملاقات خصوصی او با وروشیلوف وزیر جنگ، سبب بدگمانی رضاشاه شده بود و انگلیسی‌ها نیز با دادن اطلاعات محرمانه، سوءظن او را بیش‌تر ‌کردند. علت اینکه انگلیس نیز از حمایت تیمورتاش (متحد پیشین خود) چشم پوشید، کارشکنی او در قضیه نفت بود. به زعم انگلیسی‌ها تیمورتاش در جریان نفت، در جبهه انگلیس بازی نکرد.

البته موقعیت برتر و سبک زندگی اشرافی تیمورتاش هم دلیل دیگری بر عزم شاه به ساقط کردن او بود. تیمورتاش در تهران کاخی بهتر و مجلل‌تر از کاخ رضا شاه احداث کرده بود و با ریخت و پاش و هزینه زیاد، زندگی شاهانه‌ای داشت. این قبیل موضوعات موجب شد شاه به او بدگمان‌تر شود.

رضاشاه از قدرت‌گیری تیمورتاش به هراس افتاده بود. نگرانی او از آینده فرزندش که ولیعهد و جانشین شاه محسوب می‌شد بر هراسش افزود. بدین ترتیب دور کردنِ تیمورتاش از صحنه قدرت در دستور کار قرار گرفت. رضاشاه می‌پنداشت که تیمورتاشِ قدرتمند، مجال سلطنت به ولیعهد سیزده‌ساله را نخواهد داد. نقلی قولی از تیمورتاش در این رابطه وجود دارد که از این قرار است: «آدمی ظنین مثل شاه که حتی از هوایی که استنشاق می‌کند هراسان است، از نفوذ من می‌ترسد و خیال می‌کند که برکناری‌ام منجر به ظهور عکس‌العمل شدید در کشورهای خارجی خواهد شد و در داخله نیز زمینه انقلابی را فراهم خواهد ساخت. انقلاب به نفع من؟ ابداً... شاه ظنین خیال می‌کند که بقایای حزب ایران نو که من پایه‌گذارش بودم و او از ترس چنین روزی آن را منحل ساخت ممکن است هسته و قدرت مرکزی داشته باشد و به کمک و حمایتم برخیزد.»[70]

رضاشاه بعد از تیمورتاش عنوان وزیر دربار را حذف کرد و کسی را به این منصب نرساند و تنها ادیب‌السلطنه سمیعی را به‌عنوان رئیس دربار انتخاب کرد که این سمت اهمیت خاصی نداشت و سمیعی را فقط رئیس تشریفات دربار می‌خواندند. در اواخر سلطنت رضا شاه، او دوباره سمت وزارت دربار را احیا کرد و محمود جم را به تصدی این سمت برگزید.[71] بعد از مرگ تیمورتاش، املاک و دارایی‌های او توسط دولت مصادره شد و خانواده او به کاشمر تبعید شدند.

 

پی‌نوشت‌ها: 


[1] شیخ‌الاسلامی، جواد، صعود و سقوط تیمورتاش (به روایت اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس)، انتشارات توس، 1379، ص 23-21.

[2] شیخ‌الاسلامی، جواد، همان، ص 25.

[3] ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، جلد 3، انتشارات سخن، 1387، ص 140.

[4] فخر جعفری، سید حمید و دیگران، بررسی عملکرد عبدالحسین خان معززالملک (تیمورتاش) از مجلس شورای ملّی تا تشکیل مجلس مؤسسان، پژوهشنامه تاریخ، سال 18، شماره 71، تابستان 1402، ص 3.

[5] شیخ‌الاسلامی، جواد، همان، ص 30.

[6] همان، ص 31.

[7] فخر جعفری، سید حمید و دیگران، همان، ص 6.

[8] برای آشنایی با نهضت جنگل و میرزا کوچک خان، به مقاله «پاسخ به دو شبهه درباره شهید میرزا کوچک‌خان جنگلی» و «نقش عوامل انگلیس در شکست نهضت جنگل» منتشر شده در همین سایت مراجعه کنید.

[9] فخر جعفری، سید حمید و دیگران، همان، ص 8.

[10] صدر، محسن، خاطرات صدرالاشرف، انتشارات وحید، 1364، ص 241-240.

[11] فخر جعفری، همان، ص 9.

[12] از آنجا که به هنگام انعقاد این قرارداد، مجلسی وجود نداشت، قانونی شدن آن مستلزم تائید مجلس بود. لذا با شکل‌گیری مجلس چهارم، تصویب قانون مزبور در دستور کار مجلس قرار گرفت.

[13] بهبودی، هدایت‌الله، عبدالحسین تیمورتاش در کرمان، فصلنامه مطالعات تاریخی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، شماره 21، 1387، ص 96.

[14] دولت‌آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج 4، انتشارات عطار، 1371، ص 201 و 202.

[15] شیخ‌الاسلامی، جواد، همان، ص 34.

[16] دولت‌آبادی، یحیی، همان، ص 201 و 202.

[17] بهبودی، هدایت‌الله، همان، ص 101.

[18]رحمتی، فریده و دیگران، نقش و جایگاه برخی از سیاست‌مداران عصر رضاشاه درباره مسائل فرهنگی: «محمدعلی فروغی (ذکاءالملک)، تیمورتاش، مخبرالسلطنه (مهدی قلی‌خان هدایت) و عیسی صدیق اعلم، پژوهشنامه تاریخ، سال 13، شماره 49، زمستان 1396، ص 79.

[19] دولت‌آبادی، یحیی، همان، ص 304.

[20] مرادی، محمد مهدی، مدرس و جمهوری رضاخانی، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 2 فروردین 1397. درباره مجلس پنجم شورای ملی بنگرید به: قوه مقننه در دوره پهلوی؛ مطالعه موردی: پنجمین دوره مجلس شورای ملی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[21] مرادی، محمد مهدی، همان.

[22] چگونه پرونده حکومت 130 ساله قاجارها در زیرزمین خانه رضاخان درهم پیچید، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 2 آبان 1400.

[23] عسکری رانکوهی، عظیم، دوره پنجم و ششم مجلس شورای ملی، همان، ص 360. قوه مقننه در دوره پهلوی؛ مطالعه موردی: پنجمین دوره مجلس شورای ملی، همان.

[24] تصویری از تیمورتاش در حال انتقال تاج رضا شاه در 5 اردیبهشت 1305 در پیوست این مقاله موجود است.

[25] مهدیقلی خان هدایت ملقب به مخبرالسلطنه از رجال سیاسی دوران قاجاریه و پهلوی است.وی فراماسونر و عضو لژ بیداری ایران بود. او در خانواده‌ای نزدیک و مرتبط با دستگاه حکومت قاجار متولد شد و توانست مدارج ترقی را بپیماید. در دوران قاجاریه به مناصب مختلفی از معلمی مدرسه دارالفنون و پیشخدمتی ناصرالدین شاه تا ولایت آذربایجان و وزارت در دولت‌های مختلف رسید. با وقوع کودتای سوم اسفند 1299، وی نه تنها از کودتاچیان انتقاد نکرد بلکه از حامیان دولت کودتا بود. مخبرالسلطنه همچون برخی منورالفکران هم‌دوره‌اش راه ‌حل معضلات کشور را استقرار «دیکتاتوری مصلح» یا «استبداد منور» می‌دانست. لذا یکی از حامیان جدی رضا خان بود. او در در دوران رضاشاه در چند دوره، نماینده مجلس شورای ملی بود. در خرداد 1306 بعد از استعفای مستوفی‌الممالک از نخست‌وزیری، هدایت با رایزنی عبدالحسین تیمورتاش به نخست‌وزیری رسید. او در 16 خرداد، برنامه دولت خود را به مجلس داد و شهید آیت‌الله سید حسن مدرس به عنوان یکی از مخالفان جدی او کابینه را ضعیف ارزیابی کرد. در دوره 6 ساله نخست‌وزیری مهدیقلی خان هدایت، تیمورتاش و نصرت‌الدوله فیروز(از وابستگان انگلیس) قدرت و نفوذ فراوانی یافتند و برنامه‌های غرب‌گرایانه رضاشاه مانند یک‌شکل شدن لباس، قانون نظام وظیفه، تغییر در قرارداد نفتی با انگلیس و کشف حجاب و... به منصه ظهور رسید و قیام‌هایی با پشتوانه دینی و ملی‌گرایانه همچون قیام لارستان و شیخ محمد خیابانی سرکوب شد. این دوره را می‌توان دوره تحکیم استبداد رضاشاهی دانست. برای اطلاع بیشتر درباره مخبرالسلطنه به مقاله «مهدیقلی هدایت(مخبرالسلطنه) و نگاهی به کارنامه‌ی دولت او» مندرج در همین سایت مراجعه کنید.

[26] باقر عاقلی، تیمورتاش در صحنه سیاست ایران، انتشارات جاویدان، 1371، ص 238.

[27] شیخ‌الاسلامی، جواد، همان، ص 9.

[28] متولی حقیقی، یوسف، تأملی در رفتارهای سیاسی و فرجام کار عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار رضا شاه، پژوهشنامه تاریخ، سال 5، شماره 17، زمستان 1388، ص 172.

[29] همان، ص 172 و 173.

[30] آرشیو ملی ایران، شماره سند: ۶۲۶۴/240.

[31] رحمتی، فریده و دیگران، همان، ص 81.

[32] نوری، نسیبه، سوغات تیمورتاش از ممالک غیردموکرات غرب، منتشر شده در سایت پژوهشکده تاریخ معاصر، تاریخ انتشار: 27 اسفند 1402.

[33] همتی، ایرج، رأی رأی پهلوی است (نگاهی به ماهیت انتخابات دوره پهلوی)، تهران: انتشارات مدرسه، 1391، ص ۶۷ تا ۶۹. همچنین بنگرید به مقاله «قوه مقننه در دوره پهلوی؛ مطالعه موردی: دوره هشتم مجلس شورای ملی» مندرج در همین سایت.

[34] آیت‌الله حاج شیخ نورالله نجفی اصفهانی از جمله علمای مجاهد عصر مشروطه و دوره رضا شاه است. در دوره سلطنت قاجار، او به واسطه پایگاه اجتماعی در اصفهان توانست به عنوان یک مجتهد عالی‌رتبه، راهبری مردم در مبارزه با دستگاه ظلم را بر عهده بگیرد. آقا نورالله همچنین نسبت به تحرکات دولت‌های استعمارگر خارجی در ایران توجه جدی و هوشیاری عمیق داشت. در دوره سلطنت پهلوی، آقا نورالله در اعتراض به سیاست‌های دستگاه جبار، نبض مبارزه علما را در دست گرفت و به قم مهاجرت کرد. در حالی که ابعاد این نهضت وسیع بود، به ناگاه آقا نورالله به طرز مشکوکی درگذشت و نهضت او عقیم ماند. برای اطلاع بیشتر درباره آقا نورالله نجفی و نهضت او بنگرید به مقاله: «نگاهی به زندگانی سیاسی و اجتماعی شهید آیت‌الله نورالله اصفهانی» مندرج در همین سایت.

[35] هدایت، مخبرالسلطنه، خاطرات و خطرات، تهران: نشر زوار، 1375، ص 377.

[36] صدر، محسن، همان، ص 291.

[37] تیمورتاش در زمان رضاشاه در اسناد وزارت خارجه آمریکا، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 24 تیر 1396.

[38] تیمورتاش در زمان رضاشاه در اسناد وزارت خارجه آمریکا، همان. برگرفته از کتاب از قاجار به پهلوی (اسناد وزارت خارجه آمریکا در سال‌های 1309-1298) نوشته محمدقلی مجد (مترجمین: سیدرضا مرزانی، مصطفی امیری) انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی

[39] احمد متین‌دفتری، فرزند محمود دفتری، بهمن 1275ش در تهران متولد شد. او پس از تحصیلات اولیه، دوره تحصیل هشت‌ساله در مدرسه آلمانی را در سال ١295ش به اتمام رساند. سپس وارد مدرسه عالی حقوق شد. متین‌دفتری خدمات اداری خود را از 1294 در وزارت امور خارجه آغاز کرد و مدت 12 سال در آن وزارتخانه مصدر مشاغلی بود. آخرین سمتش رئیس اداره عهود و جامعه ملل بود. در سال 1306 به وزارت عدلیه منتقل شد. چندی مستشار دادگاه عالی جنایی بود. وی در سال ١٣٠٨ برای ادامه تحصیل در رشته حقوق به اروپا رفت و در دانشگاه لوزان شهر برن به تحصیل پرداخت. او در ١٣١١ خورشیدی از آن دانشگاه دکترای حقوق گرفت و به ایران بازگشت. پس از بازگشت به ایران در سمت‌های مدیرکل، معاون اداری، معاون کل، کفیل و وزیر دادگستری قریب هشت سال اشتغال به کار داشت. متین‌دفتری در مهرماه 1315 در کابینه محمود جم به وزارت دادگستری رسید. او در اولین خدمت خود به رضاشاه در مقام وزیر، توانست منع قانونی ازدواج ولیعهد با فوزیه را رفع نماید. در همین راستا به همت او ماده 37 قانون اساسی ایران که تأکید داشت: «مادر ولیعهد باید ایرانی‌الاصل» باشد، توسط مجلس تغییر یافت. یکی از مهم‌ترین سازمان‌های فرهنگی متمرکز در دوره رضاشاه که توسط متین‌دفتری بنیان‌گذاری شد سازمان پرورش افکار بود. اساسنامه این سازمان در ٢٢ دی ١٣١٧ به تصویب هیئت وزیران رسید. تعریف و تمجید از سازمان شاهنشاهی در اولویت اصلی این سازمان بوده و در این مسیر موضوعات مختلفی مانند میهن‌پرستی، وفاداری به شاه و همچنین بزرگنمایی در مورد پیشرفت‌های کشور مورد بحث قرار می‌گرفته است. این سازمان برای تبلیغ و ترویج فعالیت‌های رضا شاه بنیان گذاشته شد. در 3 آبان ١٣١٨، محمود جم از مقام نخست‌وزیری برکنار و احمد متین‌دفتر، وزیر دادگستری، به نخست‌وزیری رسید. وی به طرفداری از سیاست آلمان معروف بود. اما از آنجا که دوران همکاری آلمان با ایران کوتاه بود، پس از هفت ماه در پی اخطار جدی انگلیس و روسیه به رضاشاه، متین‌دفتری برکنار گردید. باقر عاقلی، که از محارم متین‌دفتری بود و خاطرات او را به رشته تحریر درآورده است، صحنه آخرین ملاقات رضاشاه را با متین‌دفتری چنین توصیف می‌کند: «ساعت 9 شب 4 تیرماه 1319 شاه به طور ناگهانی از خوابگاه خود خارج شد؛ افسر کشیک گارد را احضار و دستور داد نخست‌وزیر را احضار کند. نیم ساعت بعد متین‌دفتری در مقابل شاه ظاهر شد. ناگهان رضاشاه عصای خود را محکم به کتف متین‌دفتری کوبید و ضمن نثار فحش و ناسزا گفت: پدرسوخته هی بگو خاطر مبارک آسوده باشد...» سپس دستور بازداشت و عزل وی را صادر کرد. متین‌دفتری به زندان افتاد و بعد از دو سال اسارت به اتفاق بیست نفر از دیگر اسرا تحویل ارتش سرخ داده شد. متین‌دفتری حدود دو ماه در اردوگاه شوروی‌ها بود، سپس به بازداشتگاه انگلیسی‌ها در اراک بازگردانده شد. سرانجام در اردیبهشت ١٣٢٣ آزاد شد. او بعد از آزادی در دانشکده حقوق به تدریس رشته حقوق بین الملل و حقوق مدنی پرداخت. سپس به مجلس پانزدهم شورای ملی راه یافت. وی در ادوار اول تا پنجم، عضو مجلس سنا بود. او در تیر 1350 درگذشت. (منبع: احمد متین‌دفتری که بود؟ | احمد متین‌دفتری؛ از لشکرنویسی تا سناتوری، منتشر شده در پژوهشکده تاریخ معاصر، تاریخ انتشار: 19 اردیبهشت 1399)

[40] توحیدی، شاهد، فرجام «عبدالحسین تیمورتاش» در آئینه روایات «احمد متین دفتری»، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 24 تیر 1396.

[41] مهرپور تیمورتاش به واسطه ارتباط نزدیک پدرش با دربار پهلوی، در سفر ولیعهد به سوئیس در سال 1310، به همراه حسین فردوست او را همراهی کرد و همچون محمدرضا، در مدرسه له‌روزه مشغول تحصیل شد. اوضاع بر وفق مراد او بود تا اینکه پدرش مورد غضب رضا شاه قرار گرفت. از این زمان به بعد ستاره بخت مهرپور تیمورتاش افول کرد. بر همین اساس، مؤدب‌الدوله نفیسی (سرپرست گروه اعزامی به سوئیس) مأموریت یافت تا مهرپور تیمورتاش را از محمدرضا پهلوی دور نگاه دارد. در 12 فروردین 1312، دفتر مخصوص شاهنشاهی به مؤدب‌الدوله نفیسی دستور داد: «... به مهرپور پسر آقای تیمورتاش، اجازه شرفیابی به حضور بندگان والاحضرت اقدس ولایتعهد روحی فداه ندهند. معهذا مجدداً تصریح می‌نمایم: در موقعِ رفتن به ییلاق‌ها هم، مهرپور حق و اجازه نخواهد داشت که در رکاب مبارک بندگان والاحضرت معظم‌له به ییلاق برود و به طور کلی مراقبت خواهید نمود که در هیچ موقع و هیچ محلی، مهرپور شرفیاب حضور مبارک والاحضرت اقدس ولایتعهد روحی فداه نشود.» مؤدب‌الدوله در 26 فروردین همان سال در پاسخ این نامه نوشت: «در خصوص مهرپور مرقوم فرموده بودید که امرِ همایونِ اعلاء این طور شرف صدور یافته است که مهرپور در رکاب مبارک بندگان والاحضرت اقدس روحی فداه نباید به ییلاق برود. خودِ بنده هم، همین قصد را داشتم. به علاوه ترتیبی داده شد که امروز مهرپور را به برلن ببرند و دیگر در مدرسه لو روزه نباشد. برای اجرای این مقصود، خانم مجلل را از برلن فرستاده‌اند که ایشان را همراه خودش ببرد و امروز راهی خواهند شد. در موقعِ رفتن هم، اجازه شرفیابی حضور مقدس والاحضرت اقدس روحی‌فداه را نخواهد داشت. اوامر مقدس شاهنشاهی روحنافداه را بالتّمام به نهایت افتخار اطاعت و اجرا نموده و خواهد نمود.» (اسناد این بخش در انتهای متن موجود است.) مهرپور تیمورتاش بعد از اینکه به خاطر وضعیت پدرش از ولیعهد دور شد، وضع نامناسبی یافت و در سال 1321 به طرز مشکوکی درگذشت.

[42] فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد 1، به کوشش عبدالله شهبازی، انتشارات اطلاعات، 1388، ص 53.

[43] نشر خبر مرگ تیمورتاش در زندان قصر، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 24 تیر 1396.

[44] اطلاعات 80 سال (هشتاد سال حضور مستمر در صحنه اطلاع رسانی کشور)، جلد اول، مؤسسه اطلاعات، 1394، ص 52.

[45] مرگ اسرار آمیز تیمورتاش، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 24 تیر 1396.

[46] شیخ‌الاسلامی، جواد، همان، ص 45.

[47] همان، 46.

[48] سلطانی، محمدطاهر، تیمورتاش در زندان، فصلنامه آینده، سال 15، شماره 10 تا 12، زمستان 1368، ص 792.

[50] سلطانی، محمدطاهر، تیمورتاش در زندان، فصلنامه آینده، سال 15، شماره 10 تا 12، زمستان 1368، ص 790.

[51] همان، ص 791.

[52] همان،

[53] توحیدی، شاهد، فرجام «عبدالحسین تیمورتاش» درآئینه روایات «احمد متین دفتری»، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 24 تیر 1396.

[54] سلطانی، محمدطاهر، همان، ص 792.

[55] پیشین، ص 793.

[56] فرهمند، جلال، تیمورتاش و توهم قدرت، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 24 تیر 1396.

[57] نشر خبر مرگ تیمورتاش در زندان قصر، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 24 تیر 1396.

[58] روایت دختر تیمورتاش از مرگ پدرش، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 24 تیر 1396.

[59] فردوست، حسین، همان،  جلد 1، ص 53-52.

[60] شهبازی، عبدالله، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، ، انتشارات اطلاعات، 1388، ص 24.

[61] هدایت، مخبرالسلطنه، خاطرات و خطرات، تهران: نشر زوار، 1375، ص 377.

[62] بی حرمتی به حجاب و نقش استعمار انگلیس، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 30 مهر 1400.

[63] تقابل تیمورتاش و جنگلی‌ها، مندرج در سایت پژوهشکده تاریخ معاصر، تاریخ انتشار: 15 خرداد 1395.

[64] تیمورتاش  از وزارت دربار تا مرگ در زندان، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 10 مهر 1400.

[65] همان.

[66] سوغات تیمورتاش از ممالک غیردموکرات غرب، مندرج در سایت پژوهشکده تاریخ معاصر، تاریخ انتشار: 27 اسفند 1402.

[67] محبوبی، محمد، حزب ایران نو از پیدایش تا انحلال در سال 1306، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال 17، شماره 64، بهار 1398، ص 104.

[68] همان.

[69] همان، ص 107.

[70] شیخ‌الاسلامی، جواد، همان، ص 43.

[71] چرا رضاشاه وزارت دربار را منحل و مجدد تأسیس کرد؟، مندرج در سایت پژوهشکده تاریخ معاصر، تاریخ انتشار: 13 مهر 1399.





اعطای عنوان حضرت اشراف به تیمورتاش



اعطای لقب به تیمورتاش



دستور به پیشکار محمدرضا پهلوی برای دور کردن پسر تیمورتاش از ولیعهد



نامه پیشکار ولیعهد درباره شرایط پسر تیمورتاش در سوئیس



عبدالحسین تیمورتاش



عبدالحسین تیمورتاش



عبدالحسین تیمورتاش



عبدالحسین تیمورتاش



عبدالحسین تیمورتاش



عبدالحسین تیمورتاش با لباس تشریفات



عبدالحسین تیمورتاش با کلاه پهلوی



عبدالحسین تیمورتاش و رضا شاه



عبدالحسین تیمورتاش



عبدالحسین تیمورتاش



عبدالحسین تیمورتاش



عبدالحسین تیمورتاش



عبدالحسین تیمورتاش و رضا شاه



سال 1310- بازدید رضا شاه از میدان اسب دوانی گرگان به همراه عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار و سردار بختیاری وزیر جنگ



عبدالحسین تیمورتاش و رضا شاه



عبدالحسین تیمورتاش



عبدالحسین تیمورتاش و خانواده‌اش



عبدالحسین تیمورتاش و خانواده‌اش



عبدالحسین تیمورتاش و خانواده‌اش



عبدالحسین تیمورتاش و رضا شاه



عبدالحسین تیمورتاش



عبدالحسین تیمورتاش



عبدالحسین تیمورتاش نفر وسط



تیمورتاش در بین نمایندگان مجلس هشتم شورای ملی



تیمورتاش در کنار ولیعهد در روز تاجگذاری رضا شاه



تیمورتاش در کنار ولیعهد پهلوی و سایر رجال



در میان رجال در روز تاجگذاری رضا شاه



حمل تاج رضا شاه توسط تیمورتاش



تیمورتاش و شیخ خزعل



تیمورتاش، خزعل و امیراحمدی



تیمورتاش و کابینه مهدیقلی هدایت



تیمورتاش و موسولینی



تیمورتاش، فرمانفرما و داور



تیمورتاش در کنار افسران انگلیسی



تیمورتاش در کنار افسران انگلیسی



خانه تیمورتاش که اکنون به موزه جنگ تبدیل شده است.



خانه تیمورتاش



نمای داخلی خانه تیمورتاش



نمای داخلی خانه تیمورتاش



نمای داخلی خانه تیمورتاش


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.