گذری بر انقلاب اسلامی در استان فارس- بخش دوم


09 آبان 1403


مقدمه

مقاله حاضر در دو قسمت به قلم آمده است، بخش اول به همراهی علما و مردم استان فارس با حوادث آغازین و سرنوشت‌ساز نهضت امام خمینی پرداخته شده است. در این بخش به مبارزات مردم و علمای استان فارس در حوادثی مانند: لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، رفراندوم لوایح شش گانه و... تا تبعید امام خمینی اشاره شده است. بخش دوم شامل بعد از تبعید امام خمینی - متناسب با خفقان سیاسی که بر کشور حاکم شد و به تناسب مبارزات نیز وارد مرحله جدیدتری شد- می‌پردازد؛ بنابر این در این مرحله سعی شده است در سه حوزه روحانیون، دانشجویان و دسته‌جات سیاسی مبارزه اهالی استان فارس تا سال 1356 دنبال شود. بدیهی است مقاله حاضر فقط اشاره‌های کوتاه به این مقطع از مبارزات مردم فارس علیه رژیم پهلوی دارد که شرح آن نیاز به چندین جلد کتاب دارد.

 

واکنش علمای فارس به لایحه‌ انجمن‌های ایالتی و ولایتی

در روز 16 مهرماه 1341 رسانه‌های عمومی از تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی خبر دادند. این لایحه تنها مدتی پس از روی کار آمدن کابینه اسدالله علم به تصویب رسید. مهمترین مفاد آن عبارت بود از برداشتن قید اسلام از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان، حذف قید سوگند به قرآن که به جای آن سوگند به کتاب آسمانی قید شده بود و نیز اعطای حق رأی به زنان. این مصوبه که در غیاب مجلس، بدون در نظر گرفتن شرایط قانونی پیشین بود، واکنش علمای قم از جمله امام خمینی را برانگیخت. مبارزه‌ی روحانیون با تلگرام چند تن از علمای قم به شاه در اعتراض به تصویب‌نامه مزبور و سپس تلگرام امام خمینی به نخست‌وزیر در 28 مهرماه 1341 اوج گرفت.[1] بیانیه و اعلامیه‌های امام خمینی توسط روحانیون و سایر هواداران به شهرستان‌ها ارسال و توزیع گردید. این اطلاعیه‌ها از سوی آیت‌الله عبدالرحیم ربانی شیرازی به شیراز ارسال شد.[2]

به مجرد دریافت بیانیه امام خمینی، ستادی متشکل از جامعه‌ روحانیت شیراز در مسجد جامع عتیق تشکیل شد. در این ستاد انقلابی، آیات عظام: سید عبدالحسین دستغیب، شیخ‌ بهاء‌الدین محلاتی، سید محمود علوی، سید محمد امام، سید حسین یزدی، حاج شیخ ابوالحسن حدائق، شیخ محمود شریعت و محمد باقر آیت‌اللهی(حاجی‌ عالم)حضور داشتند.[3]

آغاز رسمی و جمعی فعالیت روحانیون فارس علیه‌ حکومت، به بهانه‌ی «دعای باران» و در«مسجد جامع» شیراز بوده است.[4] بدین ‌گونه «مسجد جامع محل ‌اصلی‌ تجمعات» و گردهمایی اکثر روحانیون و مردم گردید، «و این جلسات عامل تحریک‌کننده‌ای بود که مردم و روحانیون را در یک‌جا جمع» می‌کرد.[5]
سید جعفر عباس‌زادگان می‌گوید: «به یاد دارم که اولین صحبت را مرحوم آیت‌اللّه محلاتی کرد، ایشان بدون‌ آن‌که روی منبر برود بلندگو را در دست گرفت و گفت که از هفته آینده شب‌های جمعه در اینجا (مسجد جامع) جلسات دعای کمیل برپا می‌شود و همه شرکت خواهیم کرد... کاملاً معلوم بود که این‌ مجلس برای طرح حقایق دیگری که لازم است مردم بدانند، تشکیل می‌شود...»[6]

به هر حال جامعه روحانیت، در اولین اقدام خود آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب را به عنوان‌ سخنگوی این ستاد تعیین نمود و اولین بیانیه خود را با امضای بیش از چهل تن از علمای شیراز و سایر شهرستان‌های استان فارس، در حمایت از نهضت امام خمینی‌ صادر کرد.[7] در اعلامیه علما و روحانیون فارس که در پشتیبانی مراجع تقلید مخصوصاً امام خمینی صادر شده بود آمده است:

«ما جامعه روحانیت فارس بدین‌وسیله پشتیبانی کامل و بدون شرط خود را از آقایان مراجع تقلید مخصوصاً حضرت آیت‌الله‌العظمی آقای خمینی دامت برکاتهم اعلام داشته و متذکر می‌شویم که حکم و فرمایش آقایان عین آراء و منویات ماست و اهانت به ایشان، اهانت به همه ماست و نیز یادآور می‌شویم به‌هیچ نحو از مساعدت مالی و جانی در حق آقایان خودداری نخواهیم کرد و اگر خدای نخواسته کوچک‌ترین جسارت نسبت به ساحت مقدس آقایان گردد با عکس‌العمل شدید ما روبرو خواهد شد و پنهان نیست که قیام روحانیون با قیام قاطبه ملت مسلمان همراه است.»[8]

بنابر اظهارات آیت‌الله شیخ مرتضی بنی‌فضل: «در ماجراى انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى اتفاق مهمی رخ داد که در آن مقطع براى من خیلى جالب بود و همیشه آن صحنه‌ها در جلوى چشمم عبور مى‌کند که حمایت عشایر منطقه فارس از خواسته‌هاى مراجع عظام و حضرت امام بود. تعداد زیادى از آن‌ها به نمایندگى از کل عشایر استان فارس به قم آمده بودند. مرحوم آیت‌الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتى شیرازى آنها را بسیج کرده بود. وقتى به خدمت حضرت امام رسیدند آیت‌الله آقاى [ناصر] مکارم شیرازى در آن جلسه صحبت کرد و حمایت همه جانبه‌ى آنان را به حضور حضرت امام ابلاغ نمود. امام نیز ضمن تقدیر و تشکر از اقدام به جاى عشایر فارس، خطاب به آنان فرمود: «سلام مرا به آقاى محلاتى برسانید و از طرف من دست ایشان را ببوسید»،[9] این عین عبارت ایشان بود.»[10]

پس از لغو مصوبه دولت درباره انجمن‌های ایالتی و ولایتی، امام خمینی در سخنانی در تاریخ 11 آذر1341 به خروش ملت ایران در این ماجرا و منجمله حرکت تمام عشایر اشاره کردند.[11]

 

واکنش مردم فارس به رفراندوم لوایح ششگانه

در کمتر از دو ماه پس از لغو لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، در 19 دی‌ماه 1341، شاه اصول شش‌گانه‌ای را اعلام کرد که به «انقلاب سفید»، مشهور بود و بعدها اصول دیگری نیز به آن اضافه شد. دولت روز 6 بهمن سال 1341 را برای برگزاری همه‌پرسی اصول مذکور تعیین کرد. اما به دنبال صدور اعلامیه امام خمینی در روز 2 بهمن 1341 در مورد تحریم رفراندوم[12] و پخش اعلامیه مذکور در تهران، موج جمعیت معترض در خیابان‌های پایتخت به راه افتاد و مخالف جدی خود را با رفراندوم درباره همه‌پرسی به صورت علنی نشان می‌دادند. روحانیون و وعاظ شهرستان‌ها در مساجد و مجامع مذهبی اعلامیه‌های امام خمینی و دیگر مراجع را برای مردم قرائت می‌کردند. این مخالفت محدود به تهران نبود بلکه در بسیاری از شهرستان‌ها مردم با بستن مغازه‌ها و برپایی تظاهرات، مخالفت خود را نسبت به ماهیت لوایح و رفراندوم اعلام می‌کردند.[13] بنا به گفته شاهدان عینی در شهرهای استان فارس مانند بسیاری از شهرهای کشور مردم استقبال خوبی از این رفراندوم نشان ندادند. به عنوان نمونه آقای علی‌محمد بشارتی که خود یکی از شاهدان عینی رأی‌گیری بود درباره حال و هوای شهر جهرم در آن هنگام می‌گوید: «در اثر علاقه شدید مردم جهرم به امام خمینی(ره) و نفوذ روحانیون بزرگ طرفدار وی، هنگامی که شاه لوایح شش گانه انقلاب سفید و اصلاحات ارضی را به رفراندوم گذاشت، من خودم شاهد بودم و چندین حوزه رأی‌گیری را سرکشی کردم و ندیدم کسی در این شهر رأی بدهد. کسی هم اگر می‌خواست رأی بدهد جرئت این کار را در ملأعام نداشت. صحبت‌های آقای آیت‌اللهی در جهرم چنان روشنگرانه بود که افکار عمومی را به کلی بر ضد رفراندوم شاه تحریک کرده بود.»[14]

علاوه بر این علمای استان فارس با پرپایی مجالس متعدد به شیوه‌‌های مختلف مخالفت خود را با اقدامات دستگاه حاکمه ابراز داشتند. گزارش یکی از جلسات به شرح ذیل است. «... اطلاع موثق در دست [است] که آقای شیخ بهاءالدین محلاتی محرک اصلی سیدعبدالحسین دستغیب بوده حتی مینوت قطعنامه‌ای که ذیلاً به استحضار می‌رسد به آقای دستغیب داده که روی منبر قرائت نماید و مشارالیه نیز در ساعت 1900 روز 8 / 1 / 42 در حضور حدود 2000 نفر در مسجد جامع شیراز به منبر رفته و ضمن تنقید از وضع جاری و نفرین به مسببین آن مردم را به جهاد علیه وضع حاضر تشویق و ترغیب می‌نماید. سپس قطعنامه‌ای به شرح ذیل از طرف علمای شیراز روی منبر قرائت کرد که مورد تائید مستعمین قرار می‌گیرد.
1- لغو تصویب‌نامه مورخه 11 / 12 / 41 هیئت دولت مبنی بر حذف کلمه ذکور از شرایط انتخاب‌شوندگان و انتخاب‌کنندگان.

2- برقراری حکومت ملی که صددرصد متکی به مبانی اسلامی و افکار عمومی بوده باشد.

3- تسریع در شروع انتخابات مجلسین شورا و سنا با اصول آزادی و خاتمه دادن به دوران فترت.

4- شرکت دادن پنج نفر از علمای طراز اول در نظارت به امور قانونگذاری مجلس شورای ملی طبق قانون اساسی.»[15]

 

فاجعه فیضیه قم و واکنش مردم و علمای استان فارس به آن

یک روز پس از آنکه امام خمینی با صدور اعلامیه‌ای عید نوروز را تحریم و عزای ملی اعلام نمود. در روز دوم فروردین 1342 با هجوم مأموران دولتی به محل برگزاری مراسم شهادت امام جعفرصادق(ع) در حوزه علمیه قم (فیضیه) طی یک عمل بی‌سابقه به ضرب و شتم شرکت‌کنندگان که غالباً طلاب بودند، پرداختند.[16]

حادثه فیضیه قم، انعکاس وسیعی در شیراز و سایر شهرهای استان فارس داشت. روحانیون شیراز و برخی از شهرستان‌ها به عنوان اعتراض، از برپایی نماز جماعت در مساجد خودداری کردند.[17]

آیت‌الله محلاتی که از نفوذ قابل توجه‌ای در فارس برخوردار بود با ارسال نامه‌ای به علمای قم از حضور آنان کسب تکلیف نمود. مضمون نامه چنین بود: «می‌خواهیم قیام کنیم، دین ما رفت، چرا بیکار نشسته‌اید؟ هرچه زودتر تکلیف را معلوم کنید. مردم شیراز در انتظار شما می‌باشند و باید با ما همکاری کنید.»[18] در پاسخ به درخواست مزبور ضمن دعوت به بردباری، وعده داده می‌شود که پس از رایزنی با سایر علما در زمان لازم نتیجه تصمیمات اتخاذ شده، در مورد مزبور به اطلاع آن‌ها خواهد رسید.[19]

در این زمان مجالس پی در پی در منازل علمایی چون: آیت‌الله محلاتی، آیت‌الله دستغیب، آیت‌الله محمود شریعت، آیت‌الله سیدمحمود علوی، سیدحسین یزدی، سیدمحمدباقر آیت‌اللهی (حاج عالم) برگزار شده و در مورد امور مهم روز مباحثه و مذاکره می‌کردند. علاوه بر این در شب‌های جمعه نیز مجلس سخنرانی در مسجد جامع برگزار شده و اغلب علما در این مراسم حضور می‌یافتند. آیت‌الله دستغیب یکی از سخنرانان ثابت این مراسم بود که پیوسته ضمن انتقاد از اوضاع موجود نسبت به اعمال مأموران رژیم پهلوی در برخورد با روحانیون به ویژه واقعه فیضیه قم ابراز انزجار می‌نمود.[20]

جمعیتی که در جلسات شب‌های جمعه در مسجد جامع گرد هم می‌آمدند، بی‌سابقه‌ و با شکوه بود. از این‌رو رژیم و ایادی آن، تلاش می‌کردند تا به هر نحو ممکن این‌ انسجام و گردهمایی مردمی را متلاشی کنند. گزارش‌های به دست آمده از ساواک، نمایانگر آن است که رژیم با وحشت و نگرانی فوق‌العاده‌ای روند نهضت را در شیراز تعقیب می‌کرد.[21]

انعکاس سخنرانی‌های آیت‌الله دستغیب نگرانی مقامات حکومتی را برانگیخت به طوری که سپهبد بهرام آریانا فرمانده نیروهای عملیاتی جنوب در 1/2/1342 در این ارتباط گزارش کرده است: «تحریکات علیه دولت و امنیت هنوز در شیراز ادامه دارد و بعضی از علما که در رأس آنان آقای دستغیب قرار دارد و همچنین بعضی از متنفذین نیز به این تحریکات دامن می‌زنند. اینجانب نگران اعمال عناصر محرک می‌باشم مقرر فرمایید در این مورد اینجانب را توجیه و هر نوع کمکی که لازم است اعلام تا پیش‌بینی لازم بشود.»[22]

علی‌رغم مقاصد رژیم از کشتار وحشیانه طلاب علوم دینی و سرکوب و مرعوب کردن روحانیون، جامع روحانیت شیراز در تاریخ 30 /1 /1342 با صدور اعلامیه‌ای، ضمن ابراز انزجار از واقعه خونین فیضیه، همدردی و پشتیبانی خود را از امام خمینی اعلام کرد.[23]

در جهرم نیز به دستور آیت‌الله سید حسین آیت‌اللهی در روز 29 فروردین سال 1342 مراسم یادبودی برای شهدای فیضیه، در مقبره آیت‌الله سید عبدالحسین نجفی لاری معروف به «قبر آقا» برگزار شد که در این مراسم طومار بزرگی در محکومیت اقدام حکومت پهلوی در مدرسه فیضیه و حمایت از مراجع تقلید توسط مردم امضا شد.[24]

روحانیون جهرم در این زمان، مانند حضرات آیات: سید ابراهیم حق شناس، سیدحسین آیت اللهی، سید محمدرضا اصفهانی، سید حسن نائینی، سید فخرالدین آیت اللهی، سید عبدالحسین آیت اللهی و... نقش مهمی در روشنگری و هدایت مردم در جهرم ایفا کردند.

مقارن با همین زمان ساواک در گزارشی به فعالیت روحانیون فارس اشاره می‌کند و می‌نویسد: «... در فارس شهرستان‌هایی که از نظر روحانیت و تحریکات آنان قابل اهمیت می‌باشد، منحصراً سه شهرستان [شیراز، جهرم و کازرون] می‌باشد. روحانیون سایر شهرستان‌ها در هیچ یک از وقایع که جنبه سیاسی داشته، دخالتی ننموده و اصولاً امکان مبادرت به این قبیل اعمال برای آنان میسر نمی‌باشد.»[25]

 

عاشورای سال 1342 در استان فارس

قبل از روز عاشورا کمیسیون حفظ امنیت در شهرستان جهرم برای برقراری هر گونه اقدام مردم این شهر در 13/3/42 تشکیل جلسه داد. این در حالی بود که روحانیون جهرم در صبح روز عاشورا و قبل از سخنرانی امام خمینی، در سخنانی به طرفداری از امام پرداختند. گزارش سرپاسبان یکم قنبر نبی‌زاده و سرپاسبان سوم مرتضی کارگر و پاسبان شماره 8 نوازالله کاظمی مأمور مسجد شاهزاده ابراهیم نشان می‌دهد که مأموران رژیم در جهرم در کار خود موفق نبودند. از ساعت 6 صبح 13/3/42 دسته سینه زنان محله «سنان» و «کوی اسفریز» جهرم به طرف مسجد مصلی و سپس به طرف حسینیه آقا حرکت کردند.[26] بعد از خاتمه سینه‌زنی، آیت‌‌الله سید حسین آیت‌‌اللهی به منبر رفت و در حمایت از امام خمینی(ره) سخنرانی کرد. ساواک در این باره می‌نویسد: «...بعد از خاتمه سینه‌زنی آیت‌الله حاج سید حسین آیت‌اللهی معروف به حسین آقا فرزند آیت‌الله سید عبدالمحمد به منبر رفتند و پس از عرض تشکر اظهار می‌دارند که اولاً پشتیبان آقای خمینی بوده و هستیم و بعداً امیدوارم که دشمنان قرآن و دین و سایر علمای روحانیون، را خداوند سرنگون سازد...»[27]

در شب عاشورا در شیراز تقریباً حکومت نظامی اعلام شد و سپهبد کریم ورهرام استاندار وقت فارس اعلام جنگ کرد و گفت: «من قداره می‌بندم و به جنگ روحانیت و مردم می‌آیم» در آن شب افراد نظامیان روی پشت بام ایستاده بودند و اوضاع را زیر نظر داشتند.»[28]

 در آن شب مراسم با شکوهی با شرکت اقشار مختلف در مسجد نو(مسجد شهدای امروز) برگزار شد. جمعیت زیادی در صحن، پشت بام‌ها و خیابان‌های اطراف آن اجتماع و حجت‌الاسلام مجدالدین مصباحی سخنرانی تندی علیه اقدام‌های رژیم و سخنان فرماندار فارس ایراد کرد. آن‌گاه آیت‌الله دستغیب به منبر رفت.[29] وی در این سخنرانی با نهایت شجاعت و شهامت اعلام داشت: «این سینه من آماده گلوله‌های شما است.» منبر آقای دستغیب به قدری داغ و هیجان انگیز بود که پس از پایان آن، شور و حال خاصی ایجاد گردید و جمعیت حالت انقلابی به خود گرفت. مردم با حالت اعتراض و هیجان از مسجد خارج شدند و تمام خیابان‌های اطراف را پر کردند و در همین موقع شهربانی و دژبانی مداخله کرد مردم خشمگین آن‌ها را عقب راندند.[30]

در روز عاشورا نیز در مراسم روضه‌خوانی که در منزل آیت‌الله محلاتی تشکیل شد، خود شخصاً به منبر رفته در حاشیه ایراد سخنرانی در مورد واقعه‌ی کربلا، به شدت دولت را مورد حمله قرار داده و اظهار داشت: «مسلمانان باید برعلیه دستگاه جبار حاکم به سلاح زور مجهز شوند و قیام مسلحانه نمایند و این تنها راه ایجاد زندگی و جامعه آزاد می‌باشد باید جواب این دولت طاغی و پست و نوکر اجانب را با اسلحه داد. مسلمانان، برای نجات شریعت پیغمبراکرم(ص) قیام کنید و این متجاسرین را سر جای خود بنشانید.»[31]

 

بازتاب‌ دستگیری‌ امام‌‌خمینی‌ در استان فارس

 ساعت‌ 2 بعد از ظهر 15 خرداد سال 42، رادیو خبر دستگیری‌ امام‌‌خمینی‌ و قیام‌ مردم‌ تهران‌ را اعلام‌ کرد. مردم‌ مذهبی‌ به‌ طرف‌ منزل‌ علما، آیت‌اللّه ‌محلاتی‌ و آیت‌اللّه‌ دستغیب‌ حرکت‌ کردند تا کسب‌ تکلیف‌ کنند. علمای‌ شیراز در منزل ‌سیدمحمدباقر آیت‌اللهی‌ معروف‌ به‌ حاج‌ عالم‌ تجمع‌ کردند تا تصمیم‌گیری‌ کنند. در این‌ جلسه‌ قرار شد فردا، 16 خرداد در شیراز اعتصاب‌ عمومی‌ شود و مردم‌ در مسجد جامع‌نو به‌ عنوان‌ اعتراض‌ به‌ دستگیری‌ امام‌‌خمینی‌ تجمع‌ کنند. علما پس‌ از تصمیم،‌ خود به‌ مجالس‌ مختلف‌ رفتند و پس‌ از سخنرانی‌ تصمیم‌ جلسه‌ی‌ علما را به‌ اطلاع‌ مردم‌ رساندند.[32]

خبر دستگیری امام خمینی توسط حجت‌الاسلام حاج سید مجدالدین مصباحی واعظ در مسجد نو به اطلاع مردم می‌رسد. و مردم سخت به هیجان می‌آیند به طوری‌که پس از ختم مجلس ده‌ها هزار نفر مرد و زن و پیر و جوان به خیابان‌ها می‌ریزند و به دنبال آن قوای انتظامی هم که مراقب بودند آماده مقابله می‌شوند.[33] بنابر این کمیسیونی‌ مرکب‌ از «استاندار، تیمسار فرماندهی‌ نیروهای‌ جنوب‌، فرماندهان‌ لشکر و ژاندارمری‌، رئیس‌ شهربانی‌ در ساواک‌ تشکیل‌» شد تا جنبش مردمی را سرکوب کند. کمیسیون‌ تصمیم‌ گرفت‌ شبانه‌ علما و روحانیون‌ اثرگذار را دستگیر نمایند. پس‌ از تصویب‌، «دستور دستگیری‌ آیت‌اللّه ‌محلاتی‌، شیخ‌ مجدالدین‌ محلاتی‌، سیدعبدالحسین‌ دستغیب‌، سیدهاشم‌ دستغیب‌، سیدمجدالدین‌ مصباحی‌ و جلال‌الدین‌ آیت‌اللّه‌ زاده‌ صادر» گردید. [34]

مردم‌ از جان‌ گذشته‌ که‌ احتمال‌ دستگیری‌ آیت‌اللّه‌ دستغیب‌ و آیت‌اللّه‌ محلاتی‌ را می‌دادند، حفاظت‌ را از درون‌ و بیرون‌ منزل‌ به‌ عهده‌ گرفتند. حدس‌ مردم‌ درست‌ بود. ساعت‌ 2 بامداد 16 خرداد نیروهای‌ کلاه‌ قرمز رژیم‌ به‌ منزل‌ آیت‌اللّه‌ محلاتی‌ حمله ‌کردند. آن‌ها پس‌ از درگیری‌ با نیروهای‌ مردمی‌ و مجروح‌ ساختن‌ آن‌ها آیت‌اللّه‌ محلاتی‌ را دستگیر نمودند. نیروهای‌ رژیم‌ هم‌زمان‌ به‌ منزل‌ آیت‌اللّه‌ دستغیب‌ هجوم‌ بردند. در آنجا نیروهای‌ مردمی‌ بیشتر استقامت‌ کردند و یاران‌ آیت‌اللّه‌ توانستند وی‌ را از پشت‌ بام‌ در منزل‌ همسایه‌ مخفی‌ کنند. آن‌ شب‌ عده‌ی‌ زیادی‌ در منزل‌ آیت‌اللّه‌ دستغیب‌ مجروح‌ شدند؛ از جمله‌ فرزند وی‌ آیت‌الله سیدهاشم‌ دستغیب‌ که‌ از ناحیه‌ی‌ کمر به‌ سختی‌ مجروح‌ شد و دندان‌های‌ وی‌ با لگد نیروهای‌ رژیم‌ شکسته‌ شد. [35]

به‌ هر حال‌ نیروهای‌ رژیم‌ به‌ غیر از آیت‌اللّه‌ دستغیب‌ همه‌ی‌ کسانی‌ را که‌ تصمیم‌ به‌ دستگیری‌ آن‌ها گرفته‌ بودند، دستگیر و صبح‌ روز شانزدهم‌ توسط‌ یک‌ هواپیمای‌ نظامی ‌(داکوتا) به‌ تهران‌ منتقل‌ کردند.

صبح‌ زود مردم‌ به‌ خیابان‌ها ریختند و از ساعت‌ «6 صبح‌ جمعیت‌ زیادی‌ به‌ طرفداری از ‌روحانیون‌ دستگیر شده‌ در تهران‌ و شیراز مقابل‌ شاه‌چراغ‌ اجتماع‌ و به‌ طرف‌ سه‌راه ‌احمدی‌« حرکت کردند و در اثر عصبانیت‌ «با کارد و چاقو به‌ مأمورین‌ انتظامی ‌حمله‌» نمودند. جمعیت‌ خروشان،‌ سرهنگ‌ عزلتی‌ را که‌ مردم‌ را زیر شلیک‌ گلوله گرفته‌ بود، مورد هجوم ‌قرار دادند و اتومبیل‌ وی‌ را آتش‌ زدند و علاوه‌ بر آن‌ چند مشروب‌فروشی‌ و یک‌ سینما را که‌ تبلور فساد رژیم‌ بود به‌ آتش‌ کشیدند. نیروهای‌ نظامی‌ مردم‌ را به‌ رگبار گلوله‌ بستند. اولین‌ کسی‌ که‌ به‌ خاک‌ و خون‌ غلطید دانش‌آموز خلیل‌ دستغیب‌ (سربی‌) خواهرزاده آیت‌الله دستغیب بود که‌ گلوله‌ به‌ فکش‌ اصابت‌ کرد. جنازه‌ی‌ شهید را به‌ مسجد جامع‌ بردند. کتاب‌های‌ درسی‌اش‌ هنوز روی‌ سینه‌اش‌ بود و پدر و مادرش‌ برای‌ وداع‌ با او آمده‌ بودند. به‌ زودی‌ شهدا به‌ چهار تن‌ رسیدند. تظاهرات‌ و درگیری ‌هر لحظه‌ شدیدتر می‌شد. مسئولین‌ امنیتی‌ به ‌وحشت‌ افتادند. رئیس‌ ساواک‌ شیراز تلگرافی‌ به‌ تهران‌ مخابره‌ کرد و به‌ خاطر اینکه «نیروهای‌ نظامی‌ نسبت‌ به‌ تظاهرکنندگان ‌کم‌» هستند، درخواست‌ کرد تا «مقرر فرمایند به‌ هر نحو شده‌ قوای‌ انتظامی‌ استان‌ تقویت‌ شود». دو روز بعد نیز آیت‌اللّه‌ دستغیب‌ دستگیر و به‌ تهران‌ منتقل‌ شد.[36]

ساواک از گسترش دامنه قیام به سایر شهرستان‌ها، و نیز از پیوستن عشایر مسلح به نهضت، بیمناک بود. دامنه نفوذ روحانیون و گسترش آن در میان عشایر مسلح‌ بر این نگرانی می‌افزود. با این وجود در سایر شهرستان‌های استان فارس از جمله جهرم، کازرون، داراب، ممسنی، فیروزآباد و لارستان، خیزش‌های مردمی به حمایت از نهضت پانزده خرداد شکل گرفت که تنها در منطقه لارستان طی حادثه خونین «صحرای‌ باغ»، ده‌ها تن از کودکان، زنان، مردان و سالخوردگان عشایر این منطقه به شهادت‌ رسیدند.[37] در ادامه به بررسی حادثه خونین صحرای باغ اشاره می‌شود.

 

قیام 15 خرداد 1342 در لارستان

لارستان از محدود مناطقی ست که در جریان نهضت پانزده خرداد، حمایت قطعی و علنی خود را با حرکت اعتراضی علیه دستگاه سیاسی وقت نشان داده است. قیام طوایف لر و نَفَر همراه با سایر قیام‌های عشایری جنوب و همزمان با تحولات سیاسی و نهضت روحانیت در سال 1342 اتفاق افتاد. هنگامی‌که سیدعبدالعلی آیت‌اللهی درصدد راه‌اندازی قیام عمومی در منطقه لارستان علیه رژیم پهلوی برآمد، ابتدا جلساتی با بزرگان و تجار لار تشکیل داد و قصد خود را اعلام کرد، اما معارف شهر از این طرح استقبال چندانی نکردند. دلیل اصلی آن این بود که آنان از سال 1285 تا سال 1334ش طی سه مرحله طولانی به زعامت آیات: سیدعبدالحسین لاری، سیدعبدالمحمد آیت‌اللهی و سید علی‌اصغر موسوی لاری، علیه حکومت وقت قیام کرده بودند و در هر سه مورد، متحمل زیان‌هایی بسیار شدند. چندین بار شهر غارت شد و قیام بدون همکاری و همراهی دیگر نقاط جنوب ایران، دچار مشکل گردید و بسیاری از مردم شهر و منطقه، تبعید و کشته شدند. در هر سه قیام، روحانی شهر را هم از دست دادند.[38] به همین دلیل آیت‌الله آیت‌اللهی به عشایر منطقه روی ‌آورد.

آیت‌الله آیت‌اللهی در خاطرات خود می‌گوید: «در آن ایام همه عشایر لارستان موافقت خود را اعلام کردند و حتی آقای محمد قائدی (رئیس طایفه قائدی در بیخه‌جات لامرد) نیز حاضر شدند با یک صد نفر چریک در این قیام شرکت کنند و بارها پیام فرستاد که من و طایفه‌ام حاضرم علیه دولت قیام کنیم. در این بین، عشایر لارستان مراوده‌هایی با حقیر می‌نمودند و اظهارآمادگی می‌کردند، اما چون قیام عشایر مستلزم بودجه سنگین و تبعات طاقت‌فرسا بود و بعد از قیام کنترل آنان برای حقیر نه تنها مشکل بلکه برای حقیر در آن وضع اختناق آور ناممکن بود، لذا یک نفر روحانی امین به نام جناب ثقه‌الاسلام آقا سید عبدالرحیم طاهری پسر عموی پدرم که حدود 70 سال یا بیشتر از عمر شریفش گذشته بود به حضور امام و بعضی دیگر از مراجع فرستادم و شرح حال را معروض داشتم.»[39]

آیت‌الله آیت‌اللهی هدف اصلی خود را از این طرح چنین بیان می‌نماید: «ناگفته نماند، نقشه حقیر این بود که همه عشایر لارستان را متحد و همدست نماییم و با هم قیام نمایند و ناچار بودیم در نهایت خفا این کار را انجام بدهیم.»[40]

سید عبدالرحیم طاهری نماینده آیت‌الله آیت‌اللهی به محض دریافت پیام از سوی ایشان برای ابلاغ آن به مراجع راهی قم شد. ایشان پیام را به امام خمینی و آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری ابلاغ و راجع به قیام از آنان کسب تکلیف نمود. آیت‌الله آیت‌اللهی در این مورد می‌گوید: «پس از بازگشت سید عبدالرحیم طاهری از قم مطالبی که در جواب استفسار گفته بودند را مخفیانه به اطلاع بنده رسانید که حضرت امام فرموده بودند که قیام در مقابل ظلم ظالم واجب است «و لو بلغ ما بلغ». بنابراین تصمیم گرفته شد که مردم را تهییج به قیام کنیم.»[41]

اولین اقدام طوایف لر و نَفَر حمله با پاسگاه عمادِده، در روز 27 فروردین 1342 بود. اسماعیل بیگلری شرح واقعه را این گونه بیان می‌کند: دو طایفه‌ی لر و نَفَر به فرمان امام لبیک گفتند و قیام نمودند. دستور از ناحیه برای منطقه لار آمد که باید این قضیه را حل و فصل کنند و ستون عملیاتی از لار به فرماندهی سروان نجف دری به لار آمد و در کوه‌های «داوز» درگیری شروع شد. چند نفر از مزدوران شاه به نام‌های استوار داوود شاهی و چند نفر دیگر به درک واصل شدند.» پس از کشته شدن چهار نیروی نظامی رژیم از پرسنل پاسگاه نظامی عمادِده، نهضت مردمی و عشایری در منطقه‌ی لارستان و همچنین شهرستان‌های جهرم و کازرون و داراب و ممسنی و فیروزآباد فارس به حمایت از 15 خرداد برای رژیم مشکل‌ساز شد و عرصه را بر حامیان او تنگ کرد. لذا رژیم نیروهای نظامی با تجهیزات بیشتر و هلی‌کوپتر به منطقه لارستان اعزام نمود.[42]

قیام عشایر لار و طوایف لر و نَفَر با وجود برخورداری از روحیه حماسی و سلحشوری آنان از ضعف عدم تشکل برخوردار بود و تعجیل و عدم هماهنگی در قیام مشاهده می‌شود. سادگی و ساده دلی عشایر موجب شد تا قیام با شکست مواجه شود. آیت‌الله سید عبدالعلی آیت‌اللهی تصمیم داشت تمام عشایر لارستان را طی یک قیام همگانی علیه دولت وارد عمل کند، اما حرکت زود هنگام طوایف لر و نَفَر مانع از عملی شدن این تصمیم شد.

هم‌زمان با این رویدادها، عشایر کوهمره سرخی و قشقایی در فارس و لرهای ممسنی علیه نظام طاغوتی شاه قیام کردند. در این حالت، حضرت آیت‌اللهی طی نامه‌ای که به امضای دو تن دیگر از روحانیون لارستان به نام‌های شیخ عبدالحسین نوروزی و شیخ غلامرضا رحمانی رسیده بود، خطاب به حضرت آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتی، حمایت قطعی خود را از قیام فارس به رهبری ایشان اعلام کرده و از اراده راسخ خود برای مقابله و مبارزه با ظلم دولت نشان داد، فرماندهان نظامی فارس که توان مقابله با نیروهای نظامی طایفه لر و نًَفَر را نداشتند و از ادامه قیام به شدت وحشت داشتند، آخرین تلاش خود را برای جلب رضایت آیت‌الله آیت‌اللهی جهت تسلیم سران لر و نَفَر از طریق وساطت ایشان به کار بردند. آیت‌الله آیت‌اللهی با همه این فشارها تسلیم خواسته نظامیان نشد و حکومت وقت ناگزیر در اندیشه اجرای نقشه‌های جدید برآمد. از این رو سرهنگ ناصر اشرفی از نظامیان ظاهراً متشرع و روحانی‌زاده را مأمور سرکوبی قیام کرد.[43]

در این شرایط، سران طایفه لر و نَفَر به بخش‌های شمالی لارستان پناه برده و خود را به نیروهای بهمن خان قشقایی که در آن دوره مخالف رژیم و متواری بودند، ملحق ساختند. نیروهای نظامی در تعقیب آنان خود را به آن منطقه رسانیدند. فرمانده نیروهای دولتی، سرهنگ ناصر اشرفی از راه نیرنگ و تزویر وارد شد و خود را ظاهرالصلاح نشان داده و با محاسنی سفید و برداشتن کلام‌الله مجید و تظاهر به دین مبین اسلام، در صدد نزدیک شدن به پناهگاه افراد ایل برآ مد. فرمانده نظامی با وساطت عده‌ای از افراد نهایتاً با مهر کردن قرآن و سوگند خوردن اظهار می‌کند که اگر کلیه افراد به نیروهای دولتی تسلیم شوند از اعدام و محاکمه آنان ممانعت می‌شود. با چند بار مراوده و گفتگوی او با سران ایل دو نفر از جوانان لر و نَفَر به نام‌های لهراسب و صمصام فرزندان زیاد خان و رستم خان به او تسلیم می‌شوند و سرهنگ اشرفی آنان را دوستانه با خود به هنگ ژاندارمری لارستان و ناحیه شیراز برده و پس از چند روز مهمانی و ملبس کردن آنان به لباس‌های نو و مهربانی‌های کاذب ضمن مصاحبه و گفتگو با آنان بخشی از اسرار ایل را کشف می‌کند و آنان را به وسیله هلی‌کوپتر و پرواز روی مناطق محل اطراق ایل به مقر ایل بر می‌گرداند. سرهنگ اشرفی با این اقدام هم به موقعیت مکانی استقرار ایل پی برده و هم توانست اعتماد نسبی آنان را جلب کند.[44]

نیروهای دولتی پس از اطلاع کامل از محل استقرار ایل و مستقر ساختن نیروهای نظامی در اطراف محل و تدارک گسترده نیروهای زمینی و هوایی سرانجام در سحرگاه روز 29 خرداد 1343 عملیات سنگین توپخانه‌ای و هوایی را به محل استقرار ایل شروع کردند. با توجه به غفلت و بی‌اطلاعی افراد از حمله نیروهای دولتی نفرات طایفه لر و نَفَر امکان هیچ‌گونه مقابله را نداشتند و تعداد زیادی از آنان در این «سحرگاه خونین» بر اثر اصابت گلوله‌های توپ و خمپاره به شهادت رسیدند. [45]

در این هجوم بی‌رحمانه، با توجه به غفلت و بی‌اطلاعی افراد از حمله نیروهای دولتی، افراد طایفه لر و نََفَر، امکان هیچ‌گونه مقابله‌ای پیدا ننمودند و تعدادی از آنان که جهت اقامه نماز صبح بیدار شده بودند، بر اثر اصابت گلوله‌های توپ و خمپاره کشته و زخمی شدند. در این حادثه، تنها شش نفر مرد و یک زن توانستند از معرکه جان سالم به در ببرند. در این قتل عام تعداد 21 زن و مرد و کودک کشته و 13 تن مجروح شدند. قتل عام بی‌رحمانه عشایر لر و نَفَر تنفر زیادی از مقامات نظامی حکومت در میان مردم منطقه برانگیخت.[46]

اسامی بعضی از افرادی که در این قتل‌عام بی‌رحمانه جان خود را از دست دادند به شرح ذیر است: زیاد‌خان، علی‌خان، امیر ارسلان، لهراسب، کاموس، صفدر، شهناز، جهان سلطان، زلیخا، صغرا، زواره، باختر که همگی آنان از اولاد «رضا قلی بیگی» از تیره «زمان خانلوی» ایل نَفَر بودند و رستم‌خان، درویش‌خان، صمصام‌خان، میرزا شهباز، اسد و رقیه که از تیره لر بودند. اما صورت اسامی شهدا 15 خرداد طوایف لر و نَفَر که از طریق بنیاد شهید شهرستان لارستان در اختیار قرار گرفته است به شرح ذیل می‌باشد: «درویش بزرگی، امیر ارسلان بیگلری، علی بیگلری، نصیر بیگلری، رستم قاسمی، حیدر بیگلری، شهیده زراره بیگلری، زیاد بیگلری، زلیخا جعفری، شهباز رسولی، اسدالله فولادی، عبدالرحمن رسولی، باختر بیگلری.» شهیده باختر بیگلری جزو اولین زنان شهید انقلاب اسلامی در منطقه محسوب می‌شود.[47] پس از سرکوب عشایر لر و نَفَر، یک دوره فترت طولانی (تا اواخر سال 1356) در جریان ایستادگی ً آشکار روحانیت مردم لارستان در برابر رژیم پهلوی شکل گرفت. در طی این سال‌ها، مبارزه نسبتاً آشکار روحانیت لارستان که در ابتدای دهه چهل به تبعیت از مبارزات امام خمینی قوت گرفته بود، فروکش کرد.[48]

 

مهاجرت علمای فارس به تهران به منظور اعتراض به دستگیری علما

پس از درخواست علمای تهران از کلیه‌ی علمای شهرستان‌ها، به منظور عزیمت به تهران در جهت اعتراض به دستگیری امام خمینی و سایر علما، عده‌ای از روحانیون و علمای شیراز و سایر شهرستان‌های فارس نیز عازم تهران شدند. از این رو آیات: سیدمحمد امام، سیدمحمود علوی، سیدحسین یزدی، حاج علی یقطین، حجت‌الاسلام صدرالدین حائری و سیداحمد پیشوا به تهران رفتند. همه‌ی علمای مهاجر در شهرری به ریاست آیات: سید محمدهادی میلانی و سید محمدکاظم شریعتمداری اجتماع کرده و آیت‌الله میلانی را به عنوان سخنگو انتخاب کرده و جلساتی را به منظور تلاش برای آزادی علما از زندان انجام دادند. مقامات دولتی نیز به ناچار نماینده‌ای نزد علمای مهاجر فرستاد تا درخواست‌هایشان را اعلام کنند. بدین ترتیب این جلسات تا مرحله اول آزادی امام از زندان ادامه یافت.[49]

بدین ترتیب پس از 18 روز حبس علما و روحانیون در عشرت‌آباد، علمای فارس به یکی از خانه‌های امن ساواک در سلطنت‌آباد (پاسداران فعلی) منتقل شدند. پس از این واقعه سرهنگ مسعود حریری ریاست ساواک فارس از مرکز درخواست کرد در صورت تصمیم دولت به آزادی روحانیون بازداشتی از اعاده آنان به شیراز خودداری نمایند زیرا بازگشت آنان در زمان حاضر برخلاف مصالح دولت است. از این رو علما و روحانیون شیراز به مدت دو ماه و نیم در سلطنت‌آباد تحت نظر قرار گرفتند. پس از این مدت به جزء امام خمینی، آیت‌الله سیدحسن قمی و آیت‌الله بهاءالدین محلاتی، سایر علما و روحانیون آزاد شدند. بدین ترتیب سه تن از علمای تحت نظر به یکی دیگر از خانه‌های ساواک در منطقه شمیران منتقل شدند. آن ساختمان سه طبقه داشت که هر یک از طبقات در اختیار یکی از علما قرار داشت. از آن‌جایی که اجازه داده شد در این مکان مردم به دیدار علما بیایند لذا ازدحام عجیبی از طلوع آفتاب تا غروب از سوی مردم برای دیدار علما صورت گرفت. در نتیجه مقامات امنیتی مجبور به جلوگیری از حضور مردم در آن مکان شدند.[50]

این در حالی بود که در شیراز بازداشت و محاکمه متهمان واقعه 16 خرداد ادامه داشت. مقررات حکومت نظامی که از واقعه 16 خرداد شیراز آغاز شده بود و 21 تیرماه مدت زمان آن پایان می‌یافت، به منظور جلوگیری از برگزاری مراسم چهلم شهدا در شیراز درخواست تمدید آن تا پایان تیرماه 1342 از مرکز خواسته شد. بدین ترتیب پس از طرح در هیئت دولت در شب 22 تیرماه 1342 ادامه حکومت نظامی شیراز تا پایان تیرماه به تصویب رسید.[51]

 

بازتاب آزادی امام خمینی در استان فارس

15 فروردین 1343 امام خمینی از بند رژیم پهلوی آزاد شد. خبر آزادی‌ امام‌‌خمینی‌ به‌ سرعت‌ در سرتاسر ایران‌ پیچید. مردم‌ شیراز نیز چون‌ خود در وقایع‌ 15 خرداد و دستگیری‌ علمای‌ بلادشان‌ نقش‌ به سزایی‌ داشتند، مجدانه‌ در جشن‌ و شادی‌ شرکت‌ کردند. به دنبال آن، جامعه‌ی‌ روحانیت‌ شیراز با صدور اطلاعیه‌ای‌ از مردم‌ خواست‌ در «مجلس‌ جشنی‌ که‌ در مسجد جامع‌ عتیق‌ شیراز منعقد می‌شود، شرکت‌ کنند.» آیت‌الله‌ سیدعبدالحسین‌ دستغیب‌ که‌ چند ماهی‌ بود ‌ از زندان‌ آزاد شده‌ بود، در این‌ جلسه‌ به‌ انتقاد ازدولت‌ پرداخت‌. در پایان‌ جلسه‌ اطلاعیه‌ی‌ شدیداللحنی‌ علیه‌ شاه‌ در مجلس‌ پخش‌ شد که‌ دو کودک‌ سیزده‌ ساله‌ و نه‌ ساله‌ به‌ نام‌های‌ هادی‌ شکراللهی‌ و سید محمدعلی‌ دستغیب‌ (فرزند آیت‌الله‌ دستغیب‌) دستگیر شدند. مجلس‌ دیگری‌ در همان‌ روز توسط‌ آیت‌الله سیدحسام‌الدین‌ فال‌اسیری‌ در مسجد آقا باباخان‌ برقرار شد. علاوه‌ بر مجالس‌ جشن‌، تعدادی‌ از «مریدان‌ شیخ‌بهاءالدین‌ محلاتی‌ به‌ منظور ابراز مسرت‌ و دیدار از آقای‌ خمینی‌ به‌ طرف‌ قم‌ عزیمت‌» نمودند. به‌ جز شیراز در شهرهای‌ جهرم‌، کازرون‌ و لار مردم‌ با چراغانی‌ مجالس،‌ جشنی‌ برقرار کردند.[52] به عنوان نمونه روز 18 فروردین سال 1343 به درخواست روحانیون کازرون مغازه‌های بازار کازرون پرچم ایران و عکس امام را نصب کردند.[53] علاوه بر این مردم کازرون به ویژه کسبه و دانش‌آموزان در یک اقدام ابتکاری و جالب به مناسبت آزادی امام به یکدیگر کارت‌های تبریک می‌دادند.[54]

 

واکنش علمای فارس به تبعید امام خمینی(ره)

در سوم مرداد 1343 قانون اجازه برخورداری مستشاران نظامی آمریکا از مصونیت‌ها و معافیت‌های قرارداد وین (لایحه کاپیتولاسیون) در مجلس سنا تصویب شد و در جلسه سه‌شنبه 21 مهرماه نیز قانون مذکور به تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی رسید. حجت‌الاسلام سیداحمد پیشوا روحانی مجاهد و از جمله پیشگامان نهضت امام خمینی در کازرون از جمله اشخاصی بود که در سال 1343 خبر تصویب قانون کاپیتولاسیون را که از سیدعبدالحسین طباطبایی (نماینده وقت کازرون در مجلس شورای ملی) دریافت کرده بود، به اطلاع امام خمینی رساند.[55]

به دنبال پخش خبر تصویب این لایحه موجی از مخالفت و ابراز نارضایتی در مجامع مذهبی ایجاد شد. امام خمینی در سخنرانی چهارم آبان 1343 به شدت علیه کاپیتولاسیون موضع گرفت[56] و پس از آن نیز پیامی خطاب به ملت ایران صادر کرد و پرده از ماهیت این لایحه اسارت‌بار برداشت. رژیم شاه در واکنش به موضع‌گیری امام، در سیزده آبان 1343 ایشان را به ترکیه تبعید نمود.

به دنبال تبعید امام خمینی علمای شیراز با صدور اعلامیه‌ای این اقدام رژیم را محکوم کردند، در این اعلامیه آمده است:

«پوشیده نیست که اختناق و خفقانی که حکومت پلیسی و غیرقانونی ایران به وسیله سرنیزه در این کشور به وجود آورده جای هیچگونه اظهار عقیده حتی به زبان خیرخواهی و نصیحت‌ به اولیای امور هم باقی نگذاشته ولیکن حسب وظیفه‌ای که علما و روحانیون در حفظ و حراست احکام قرآن عزیز و مصالح کشور برعهده دارند هماهنگی خود را با مقاصد حضرت آیت‌الله العظمی مرجع عالیقدر عالم تشیع آقای خمینی دامت برکاته اظهار داشته و از تبعید حضرت معظم‌له به خارج از کشور که برخلاف اصول و مقررات عموم ملل مترقی جهان به اقدام دولت ایران انجام شده اظهار تنفر شدید می‌نماید. امید است اولیای کشور به سوءاثر اعمال خود متنبه شده و به عوض این رفتارهای نابخردانه در فراهم ساختن وسایل و آسایش و رفاه مردم کوشش نمایند و محترمینی را که به جرم حقگویی به زندان افکنده‌اند آزاد و حضرت آیت‌الله خمینی را هرچه زودتر عودت دهند و بدین وسیله قلوب مردم مسلمان را آرامش دهند. و السلام علی من اتبع الهدی.»[57]

دستگیری و تبعید امام موجی از خشم و نگرانی در مجامع مذهبی و روحانی پدید آورد. فردای تبعید امام، منزل آیت‌الله محلاتی در شیراز پایگاه و مکانی جهت نشست و برخاست علما و تصمیم‌گیری در خصوص این واقعه شد. به دستور آیت‌الله محلاتی ائمه جماعات مساجد شیراز به عنوان اعتراض به تبعید غیرقانونی امام از برگزاری نماز جماعت خودداری کردند. این اقدام در برخی شهرستان‌های دیگر نیز اتفاق افتاد. همزمان سه تن از طلاب حوزه علمیه شیراز را به منظور کسب خبر و اطلاع از چگونگی واقعه و تصمیمات اتخاذ شده از سوی بزرگان حوزه علمیه، به شهرستان قم فرستادند. آیت‌الله محلاتی پیشنهاد نمودند در اعتراض به تبعید امام، علمای شیراز در شاه‌چراغ(ع)، علمای تهران در حضرت عبدالعظیم(ع) و علمای قم در حرم حضرت فاطمه معصومه (س) متحصن گردند.[58]

اداره کل سوم ساواک با ارسال نامه‌ای به مقامات ساواک و دفتر ویژه اطلاعات، در مورد فعالیت‌های آیت‌الله محلاتی در این زمان می‌نویسد: «بعد از طرد آیت‌الله خمینی همه روزه عده زیادی از روحانیون شیراز در منزل او جمع می‌شدند و منتظر دستور او بودند تا خط‌مشی خود را معلوم سازند. و چنانچه مقامات انتظامی در سرکوب نمودن اخلالگران تردیدی به خود راه داده بودند ایجاد آشوب و هوچیگری از طرف او قطعی بود.»[59]

آیت‌الله دستغیب نیز دستگیری و تبعید امام خمینی را یک عمل اشتباه از سوی دولت خواند و خواستار آزادی ایشان شد.[60] از آن جایی که این سخنان ادامه یافت؛ از طرف ساواک، ایشان از به زبان آوردن نام امام خمینی منع گردید.[61] آیت‌الله عبدالرحیم ربانی شیرازی نیز پس از تبعید امام خمینی به ترکیه به علت اعتراض و مخالفت با این اقدامات دولت در 23/8/1343 دستگیر گردید.[62] لیکن پس از تحمل یک ماه و اندی حبس در زندان قزل‌قلعه تهران، به قید عدم خروج از حوزه قضایی تهران از زندان آزاد شد.[63]

همچنین بنابر گزارش ساواک در شیراز «اشعاری در وصف آقای خمینی سروده شده بود و بر درب ورود (شبستان) مسجد جامع چسبانده بوده‌اند که در بالای آن نوشته شده بود (درود بر آیت‌الله العظمی آقای خمینی رهبر عالیقدر ملت ایران).»[64]

به گزارش مأمور ساواک شیراز، عده‌ای از طلاب که از محل تبلیغ خود برگشته و عازم حرکت به سوی شهرهای خویش و شهر قم بودند، در ساعت 9 صبح روز 17 بهمن 1343 با آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتی دیدار کردند و او خطاب به آن‌ها چنین گفت: «آنچه را که خود دیده و شنیده و مشاهده کرده‌اید به آقایان روحانیون و مسلمانان بازگو خواهید نمود. فشاری که از طرف دستگاه [پهلوی] به شما وارد آمده و مانع شما بودند که حق را مخفی بدارید بیان نمایید و به آنان بگویید چقدر تحت فشار بوده‌اید. جریان روز جمعه که یک قدم وحشی‌گری دستگاه را آشکارتر می‌سازد، به همه ابلاغ کنید که عکس‌های حضرت آیت‌الله خمینی را از در و دیوار مدرسه و حجره‌های مدرسه خان [در شیراز] برداشتند و با کمال بی‌اعتنایی پاره پاره کردند. بگویید افسر پلیس شهربانی و مأموران سازمان یعنی حافظان ملت دست به چنین عمل زشت زدند که دلیل بر ضعف و بیچارگی آنان است.»[65]

 

مبارزات روحانیون فارس از سال 1343 تا 1356

پس از تبعید امام خمینی، حجت‌الاسلام سیداحمد پیشوا از جمله روحانیانی بود که به روشنگری اذهان عمومی اقدام، و در سال 1345 به صورت مخفیانه به عراق رفته و با امام خمینی دیدار کرد.[66] در 11 فروردین سال 1345 آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب پس از نماز در مسجد جامع عتیق بر منبر رفت و از بی‌عفتی زنان با عنوان تمدن و آزادی انتقاد کرد.[67] وی همچنین در سوم اردیبهشت در سخنانی نسبت به فروش آزادانه مشروب و در خردادماه همین سال نیز نسبت به پخش فیلم‌های غیر اخلاقی در سینما انتقاد کرد.[68] به گزارش ساواک به دنبال تصویب لایحه حمایت از خانواده در «مورخه 17 / 1 / 46 جلسه‌ای با شرکت شیخ بهاءالدین محلاتی، سیدمجدالدین مصباحی، سیدعبدالحسین دستغیب، سیدمحمدباقر عالم، حاج علم‌الهدی فضایلی، سیدمحمود علوی، سیدمحمد طاهری، شیخ صدرالدین حائری، سیدشمس‌الدین آیت‌اللهی و شیخ عبدالرسول ملک‌کازرونی در منزل سیدحسین یزدی تشکیل و در مورد لایحه حمایت از خانواده بحث و گفتگو گردید...»[69]

در جنگ‌ شش‌ روزه‌ی‌ اعراب‌ و اسرائیل‌، آیت‌الله محلاتی با صدور اعلامیه‌ای‌ در 2 تیر 1346 از مسلمانان‌ خواست‌ تا از هر گونه‌ مساعدت‌ مادی‌ و معنوی‌ نسبت‌ به‌ اعراب‌ مسلمان‌ دریغ‌ نورزند و هر عملی‌ را که‌ موجب‌ تقویت‌ اسرائیل‌ شود، حرام‌ کنند.[70] همچنین در گزارش بهمن ماه 1346 آمده است که شیخ بهاءالدین محلاتی، سید عبدالحسین دستغیب و یازده نفر از روحانیون شیراز در تلگرافی از آیت‌الله سید احمد خوانساری خواسته‌اند که برای آزادی عبدالرحیم ربانی شیرازی اقدام کند.[71]

پس از رحلت آیت‌الله سید محسن حکیم در سال 1349 حسن لحسایی (رییس سازمان اطلاعات و امنیت فارس) در نامه‌ای به ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره‌ی ترویج مرجعیت امام خمینی توسط روحانیان فارس می‌نویسد: «... سیدعبدالحسین دستغیب، سیداحمد پیشوا، سید کرامت‌الله ملک‌حسینی، صدرالدین و محی‌الدین حائری و عده‌ دیگری از عوامل شناخته شده مربوط به آن‌ها خمینی را تأیید می‌نمایند.»[72] در یکی دیگر از گزارش‌های ساواک درباره حجت‌الاسلام سیداحمد پیشوا آمده است: «سیداحمد پیشوا یکی از روحانیون افراطی و طرفدار خمینی و مخالف دولت در استان فارس بوده که در فرصت‌های مناسب هم‌گام با سایر روحانیون مخالف اقداماتی علیه مصالح کشور انجام داده و در سال 2525 [1345] به طور غیرمجاز به عراق مسافرت نموده و با خمینی ملاقات و پس از فوت آیت‌الله حکیم در زمینه انتخاب خمینی به عنوان مرجعیت، فعالیت و سخنرانی‌هایی نموده که به همین علت ممنوع‌المنبر شده.» [73]

در مهرماه 1349 آیت‌الله محلاتی از حجت‌الاسلام شیخ محمدتقی فلسفی واعظ معروف برای سخنرانی در دهه‌ی اول ماه رمضان در شیراز دعوت به عمل آورد. در هنگام ورود ایشان به شیراز در 10/7/49 مردم در فرودگاه از وی استقبال به عمل آوردند.[74] سخنرانی حجت‌الاسلام شیخ محمدتقی فلسفی در شیراز و در مسجد ولیعصر با استقبال و ازدحام زیاد همراه بود. به دلیل انتقاداتی که نسبت به اقدامات غیرمذهبی در دانشگاه شیراز انجام داد، وی از جانب ساواک به تهران احضار گردید.

به دنبال احضار حجت‌الاسلام فلسفی به تهران، علما و روحانیون شیراز با ارسال تلگرافی به آیت‌الله خوانساری و سایر علمای تهران، ضمن تمجید از سخنرانی‌های وی، اقدام دولت را مبنی بر احضار وی به تهران را ناروا دانسته اعلام نمودند: «... اینک جامعه روحانیت با نمایندگی از عموم طبقات مراتب تأسف عمیق خود را از این پیشامد ناروا ابراز و به وسیله علمای اعلام مرکز از وجود مکرم حضرت آقای فلسفی دامت برکاته از این جریان که موجب انفعال شیرازیان شد، معذرت خواهی می‌نماید.»[75]

 آیت‌الله شیخ‌ محی‌الدین (محمدصادق)‌ حائری‌ شیرازی نیز‌ در سال‌ 1349 به‌ دلیل‌ مبارزات‌ سیاسی‌ مدت‌ سه‌ ماه‌ به‌ زندان‌ عادل‌‌آباد منتقل‌ شد.[76] در 26 تیر ماه 1350، آیت‌الله ربانی شیرازی از قم به شیراز آمد تا فعالیت‌هایی را علیه جشن‌های 2500 ساله آغاز کند.[77] وی در تاریخ 7 شهریور به علت فعالیت علیه جشن‌های 2500 ساله، تکثیر و توزیع سخنرانی امام خمینی و سخنرانی‌های انتقاد آمیز دستگیر و به زندان قزل‌قلعه منتقل شد. هم‌زمان در 8 شهریور نیز دور پنجم جشن هنر با حضور فرح دبیا افتتاح شد، وی در سفر خود به شیراز از فعالیت‌های جشن‌ها 2500 ساله در تخت جمشید نیز بازدید کرد.[78]

همچنین ساواک در آذر 1350 گزارش می‌دهد: «آقایان مجدالدین محلاتی ـ سیدمحمدکاظم آیت الهی ـ سید محمدحسین ساجدی واعظ ـ صدرالدین حائری ـ سیداحمد پیشوا ـ حاج سیدمحمد امام ـ مهدوی و چند نفر معمم دیگر در منزل آقای شیخ بهاءالدین محلاتی» جلسه تشکیل دادند و در مورد «... دعا نمودن آقایان وعاظ بالای منبرها برای آزادی زندانیان مسلمان بحث می‌کنند.»[79]

در فروردین 1351 گروهی به نام «سربازان خمینی» توسط آیت‌الله سیدحسین آیت‌اللهی برای کمک به زلزله‌زدگان قیروکارزین در جهرم تشکیل شد. سخنرانی تند آیت‌الله آیت‌اللهی و اعلام جنگ مسلحانه علیه رژیم صهیونیستی در شب میلاد امام حسن (ع) در حسینیه کوی علی پهلوان در تاریخ 9 شهریور 1352 موجب دستگیری وی شد.[80] در سال‌ 1351 آیت‌الله محی‌الدین شیرازی به‌ دلیل‌ فعالیت‌هایی مبارزاتی‌ ممنوع‌المنبر شد و مدتی‌ پس‌ از آن‌ به ‌علت‌ برگزاری‌ جلساتی‌ برای‌ ارشاد مردم‌ در خانه‌اش‌ رژیم‌ شاه‌ او را به‌ فومن‌ تبعید کرد.[81] در تاریخ 6 آذر 1352 آیت‌الله دستغیب ممنوع‌المنبر گردید و علت این امر «مبادرت به اظهارات خلاف» اعلام شد.[82]

در اردیبهشت سال 1355 اعلام شد شاه قصد سفر به جهرم را دارد اما اقدامات مردم انقلابی با دیوارنوشته و پارچه نوشته‌هایی خطاب به شاه هم‌چون: «مقدمت را گلوله باران می‌کنیم» و «به قتلگاه خود خوش آمدی» مانع از حضور شاه در جهرم شدند.[83] علمای شیراز در واکنش‌ به‌ «جشن‌ هنر شیراز»، که‌ از اواخر دهه‌ی‌ 40، هر ساله‌ در شیراز برگزار می‌شد، همواره‌ مخالفت‌ خود را اعلام‌ کرده‌ بودند و به‌ علت‌ هجوم‌ به‌ ارزش‌های‌ اسلامی‌ در جریان‌ این‌ جشن‌ها، علی‌الخصوص‌ پس‌ از نمایش‌ اعمال‌ منافی‌ عفت‌ در جریان‌ نمایشنامه‌ی‌ «خوک، آتش‌، بچه‌» در جشن‌ هنر سال‌ 1356 (شهریور ماه‌) مبارزات خود را شدت بخشیدند. سازمان اطلاعات و امنیت شیراز در تاریخ 3/6/36 [1356] گزارشی از سخنرانی‌های روحانیون منطقه در مورد جشن هنر ارسال داشته بود که خلاصه آن به شرح زیر بوده است:

«1- روز چهارشنبه اول ماه مبارک رمضان آیت‌الله بهاء‌الدین محلاتی پس از خاتمه نماز جماعت در مسجد مولا، هنگام دعا چنین اظهار داشت: خداوند لعنت کند مسببین جشن هنر را، خدا لعنت نماید برگزارکنندگان جشن هنر را، خدا لعنت کند شرکت کنندگان در جشن هنر را و جمعیت حاضر در این مسجد با صدای بلند کلمه‌ی آمین را تکرار می‌نموده‌اند.

2- روز پنجشنبه سید احمد پیشوا (از وعاظ اخلالگر و ناراحت شیراز) درباره‌ی هنرمندان صحبت کرده ... ضمناً سیدعبدالحسین دستغیب نیز مطالبِ خلافی در مسجد جامع در مورد برنامه جشن هنر عنوان نموده بود که وضعیت او قبلاً به استحضار رسیده و اوامری صادر گردیده که به مورد اجرا گذارده شد.»[84] این‌ واکنش‌ها و به‌ پا خاستن‌ مردم‌ مبارز شیراز در سال‌ بعد موجب‌ شد تا این‌ جشن‌ که‌ سال‌ها بود بدون‌ وقفه‌ برپا می‌شد، دیگر برگزار نگردد.

 

مبارزه سایر روحانیون

اقدامات و فعالیت‌های مخالفت‌آمیز آیت‌الله صدرالدین حائری موجب شد که در سال 1348 دستگیر و در 16/6/48 به شش ماه تبعید در گنبد کاووس محکوم شود. پس از آزادی و بازگشت به شیراز نیز به فعالیت‌های خود ادامه داد، لذا از سوی ساواک در سال 1350 ممنوع‌المنبر اعلام گردید. با این وجود فعالیت‌های ایشان ادامه یافته و در آستانه اوج‌گیری انقلاب اسلامی در سال 1356 گسترش یافت.[85]

آیت‌الله سید علی‌اصغر دستغیب از سال 1348 در مسجد حاج میرزا کریم با شرکت عده‌ای از جوانان تشکیلاتی تحت عنوان «مجمع دینی مهدی موعود(ع)» جهت نشر فرهنگ اسلامی تشکیل داد. از این رو این مسجد به عنوان یکی از کانون‌های فعالیت‌های انقلابی شناخته شده و حساسیت ساواک نسبت به آن روزافزون گردید. مدتی نیز در مسجد شمشیرگرها واقع در خیابان پشت مسجد نو به سخنرانی پرداخته و طی آن ضمن انتقاد از مسائل فرهنگی و اخلاقی جامعه حملاتی نیز به مقامات حکومتی ابراز می‌داشت.[86]

حجت‌الاسلام مجدالدین محلاتی فرزند آیت‌الله بهاءالدین محلاتی نیز در فاصله سال‌های 43 تا 56 به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه داد و پیوسته مجالس سخنرانی علیه رژیم شاه در مسجد ولی‌عصر(ع)- که وی در آنجا به منبر می‌رفت- برقرار بود. خودش هم در مخالفت با شاه منبر می‌رفت و جوانان زیادی از دانشجویان و سایر گروه‌ها به ایشان علاقه نشان می‌دادند. ادامه فعالیت‌های مزبور موجب شد تا در سال 1349 از طرف ساواک ممنوع‌المنبر شود. لذا با دخالت آیت‌الله خوانساری و رایزنی با مقامات مسئول در مرکز، ممنوعیت سخنرانی وی لغو شد.[87]

علاوه بر شخصیت‌های مزبور، علما و روحانیونی چون آیات: سیدجعفر طاهری، سیدعلی‌محمد دستغیب، سیدمحمدهاشم دستغیب، سیدمحمد امام، محمود علوی و دیگران در مساجد و محافل مذهبی فعالیت‌های سیاسی در مخالفت با رژیم در دوران مختلف داشتند که برخی از آنان بارها دستگیر، بازداشت و یا تبعید شدند.

 

مبارزه گروه‌ها و دسته‌جات سیاسی در شیراز

براساس مجموعه‌ی گزارش‌های اسناد ساواک در فارس، در جو سیاسی همه‌گیر شدن تشکیل گروه‌های چریکی مخالف رژیم، شیراز و فارس نیز از این فعالیت‌ها بی‌نصیب نمانده است. در این گزارش‌ها به فعالیت گروه‌های چریکی در پوشش مذهبی و با حمایت علما و روحانیون شیراز اشاره شده که از جمله حزب ملل اسلامی و هیئت‌های مؤتلفه اسلامی را می‌توان در این زمره قرار داد. لیکن یکی از گروه‌های چریکی مبارز تشکیل شده در دهه 1340 دسته موسوم به «گروه مهندس طاهری» است که اغلب اعضای آن از اهالی شیراز و سایر شهرهای فارس بودند. این گروه به رهبری مهندس رجبعلی طاهری در سال‌های آغازین دهه‌ی 1340 در فارس تشکیل شد.[88]

یکی از برنامه‌های «گروه مهندس طاهری» اعزام عده‌ای به عراق و سایر کشورهای عربی برای فراگیری جنگ‌های چریکی بود. از جمله این افراد عبارت بودند از: عباس معماریان (خداپرست)، عبدالله فرشچی، حمید عطار، مهدی مؤمن‌نسب و حمید گران‌پایه که بدین منظور به خارج از کشور اعزام شدند.[89]

یکی از اقدامات «گروه مهندس طاهری» مقابله با برگزاری جشن‌های 2500 ساله بود. از این رو دسته‌های متعدد و کوچکی تشکیل شده و هر کدام با فرماندهی یکی از نیروهای فعال اداره می‌شد. یکی از گروه‌های فعال تحت سرپرستی سیدعلی شاپوریان، گروه دوم توسط احمد توکلی که رهبری اصلی حرکت دانشجویان دانشگاه پهلوی شیراز را به عهده داشت. گروه سوم نیز که توسط دانشجویان به منظور تکمیل گروه‌های مبارزاتی دیگر در دانشگاه پهلوی تشکیل شد، تحت رهبری مهندس قرار داشت. گروه چهارم که گروهی نظامی بود تحت رهبری محمد حجت، خواهرزاده شهید محمدصادق امانی (از اعضای هیئت‌های مؤتلفه اسلامی) بود، محور اصلی فعالیت این دسته‌ها، تکثیر اعلامیه‌ها و نوارهای امام خمینی در مورد جشن‌های مزبور بود.[90] قطع برق بسیاری از اماکن، انفجارهای متعدد در زمان برگزاری مراسم و پخش اعلامیه در مراسم دعای کمیل، نماز جمعه و در اماکنی چون بازار وکیل و مساجد از جمله اقدامات این گروه بود.[91]

این گروه برای مخفی ماندن فعالیت‌هایشان علاوه بر اینکه خودشان نام مشخصی انتخاب نکرده بودند، بلکه هر اعلامیه را با اسامی متفاوت مانند «مسلمانان مبارز شیراز»، «مجاهدین اسلام»، «مسلمانان دانشگاه» و «مسلمانان مبارز دانشگاه تهران» منتشر می‌کردند. این مسئله خود موجب سرگردانی ساواک در شناسایی تشکیلات گروه می‌شد. لکن پس از اقدامات آنان در جریان جشن‌های 2500 ساله با دستگیری یکی از اعضای گروه و فاش شدن مسائل داخل گروه و تشکیلات مخفی آنان در روز 9 تیرماه 1351 با محاصره منزل یکی از اعضای گروه به نام رمضانی در محله گل‌کوه شیراز، حدود 40 نفر از اعضای گروه دستگیر و در عادل‌آباد زندانی شدند. مأمورانی از ساواک تهران جهت بازجویی و شکنجه اعضای گروه عازم شیراز شدند. اما با مقاومت آنان مسئولیت تکثیر و انتشار اعلامیه امام خمینی و تکثیر و توزیع کتاب ولایت فقیه ایشان پذیرفته شد، اما جریان عملیات مسلحانه فاش نشد. از جمله افراد چهل نفر مزبور عبارت بودند از: رجبعلی طاهری، محمدحسین خادمی، محمدعلی انتظارمهدی، رمضانی، جواد شقاقیان، سیدمحمدعلی طاهری و حسین فیاضی.[92]

پس از بازجویی‌ها، عده‌ای آزاد شدند اما برخی از اعضای گروه از جمله عبدالرسول عدلو، اکبر سلیم حقیقی، مجید تراب‌پور و جواد شقاقیان هر یک به 13 ماه، و نعمت‌الله تُقاء و رجبعلی طاهری به 13 سال حبس محکوم شدند اما به دلیل تأهل، محکومیت آنان به سه سال کاهش یافت. سید علی‌اصغر شاپوریان نیز به یک سال و یکی از اعضای گروه به نام حداد که مجرد بود به 4 سال زندان محکوم شدند.[93]

اعضای این گروه پس از آزادی از زندان تا زمان اوج‌گیری مبارزات مردم در سال 1356 بیشتر در قالب فعالیت‌های مذهبی در مسجد آتشی‌ها به پیشنمازی آیت‌الله علی‌محمد دستغیب و مسجد شمشیرگرها به پیشنمازی آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی فعالیت می‌کردند.

 

فعالیت‌های دانشجویان استان فارس علیه رژیم پهلوی

انجمن اسلامی دانشجویان شیراز در سال 1338 تأسیس گردید. بنیانگذاران آن عبارت بودند از: دکتر محمدحسن طاهری (دانشجوی پزشکی دانشگاه شیراز)، سید محمدمهدی جعفری (از دانشکده ادبیات)، دکتر طاهری، دکتر هاشمی و سیدابوطالب مرتضوی (از دانشکده پزشکی) و مهندس فضل‌الله روحانی (از دانشکده کشاورزی). بعدها، نیروهای مذهبی بسیاری به این انجمن پیوستند. محور اصلی فعالیت‌های آن فرهنگی و برگزاری کلاس‌های مذهبی بود. از سخنرانان اصلی انجمن می‌توان به حجت‌الاسلام مجدالدین محلاتی و دکتر علی شریعتمداری اشاره کرد. برخی، این انجمن را جزو فعال‌ترین انجمن‌ها در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب در ترویج فرهنگ مذهبی و مبارزه سیاسی علیه شاه می‌دانند.[94]

یکی از نخستین فعالیت‌های جنبش دانشجویی دانشگاه شیراز اعتراض به تشکیل کنفرانس پزشکی «بیماری‌های گرمسیری» توسط پزشکان کشورهای عضو پیمان سنتو[95] بود. این کنفرانس که در اواخر اردیبهشت 1340 در دانشکده پزشکی دانشگاه شیراز تشکیل شده بود با اعتراض دانشجویان به تعطیلی کشانده شد. بنابر گزارش روزنامه اطلاعات، دانشجویان پرچم‌های کشورهای سنتو را که بر فراز ساختمان دانشکده پزشکی به اهتزاز درآمده بود، پایین کشیدند. آنان ضمن اعلام مخالفت با پیمان سنتو اظهار داشتند که این کنفرانس وابسته به یک پیمان نظامی است و نباید در محیط دانشگاه تشکیل گردد.[96]

 در یکی از گزارش‌های استانداری فارس به نخست‌وزیر از برگزاری مراسمی به تاریخ 28 /8 /1340 در دانشگاه از سوی دانشجویان شیراز در حمایت از انقلاب الجزایر سخن به میان آمده که در این مراسم، سخنرانان استاد و دانشجوشامل: غنچه نیکخواه، شهسواری، دکتر شریعتمداری، دکتر فرهمندفر در خصوص الجزایر و قیام مردم آنجا به ایراد سخن پرداخته و در پایان قطعنامه‌ای در این مورد صادرکردند.[97]

جنبش دانشجویی شیراز همواره و در مناسبت‌ها سعی می‌کرد اثرگذاری خود را حفظ کند. شاید بتوان نخستین اقدام سیاسی جدی دانشجویان دانشگاه پهلوی (دانشگاه شیراز) را در سال 1346 جستجو کرد. زمانی که در شیراز از طرف دانشجویان دانشگاه پهلوی مراسم یادبودی در آمفی‌تئاتر دانشکده پزشکی برگزار و دانشجویان ضمن سخنرانی با تجلیل از شخصیت دینی و مردمی و مقام غلامرضا تختی و مخالفت‌های او با رژیم، به انتقاد از سیاست‌های حکومت پرداختند. آن‌ها عامل قتل تختی را دولت دانسته و در این خصوص دست به اعتصاب زدند.[98]

غلامرضا بهبهانیان سرپرست خانه دانشجو و امیر متقی معاون ریاست دانشگاه پهلوی دو تن از مقامات دانشگاه بودند که در اواخر سال 1346 مورد غضب دانشجویان قرار گرفتند. لذا با هدایت انجمن اسلامی دانشجویان، برنامه اعتراض‌آمیزی برعلیه مقامات مزبور ترتیب داده شد. بدین ترتیب در بعدازظهر اول اسفند 1346 حدود پانصد تن از دانشجویان با تجمع در دانشکده پزشکی، ضمن نصب اعلامیه‌ای بر دیوار دانشکده خواستار استعفای بهبهانیان و متقی از سمت‌های خود شدند. اما اسدالله علم رئیس دانشگاه پهلوی که در تهران به سر می‌برد با این درخواست مخالفت کرد. لذا دانشجویان بهبهانیان را در یکی از اتاق‌های سلف‌سرویس دانشکده پزشکی محبوس کرده و حدود 250 نفر از آنان شب در سلف‌سرویس تحصن کرده و مانع از خروج رؤسای دانشکده‌ها و اساتید از دانشگاه شدند. روز بعد نیز دانشجویان از رفتن به کلاس خودداری و در سلف‌سرویس تجمع کردند. در نهایت با تلاش مقامات دانشکده و سایر مقامات محلی و امنیتی، تحصن دانشجویان خاتمه یافت. اما برخی از دانشجویان که محرک اصلی این عمل تلقی می‌شدند از دانشگاه اخراج و زندانی شدند، عده‌ای نیز تحت تعقیب مقامات امنیتی قرار گرفتند.[99]

در مهرماه 1348 دکتر هوشنگ نهاوندی رئیس وقت دانشگاه پهلوی، طی بخشنامه‌ای ورود دختران با پوشش چادر را به دانشگاه ممنوع اعلام کرد. دانشجویان مسلمان دانشگاه شیراز، اطلاعیه‌ای در اعتراض به اقدامات ضد اسلامی مسئول دانشگاه منتشر کردند و روحانیون شهر نیز با خودداری از اقامه نماز جماعات، دست به اعتصاب زدند. این اقدامات موجب عقب‌نشینی حکومت شده و بخشنامه منع ورود دانشجویان با حجاب به دانشگاه لغو شد.[100]

نخستین رئیس دانشگاه پهلوی، اسدالله علم بود که تلاش‌ها و اقدامات زیادی در جهت برپایی این مرکز به انجام رساند. پس از او مدتی دکتر هوشنگ نهاوندی- بهائی و از اعضای فراماسونری- ریاست دانشگاه را برعهده گرفت و از سال 1350 تا پیروزی انقلاب اسلامی یعنی به مدت هفت سال دکتر فرهنگ مهر-زرتشتی بهائی شده و از اعضای فراماسونری- رئیس این دانشگاه شد. فرهنگ مهر در ابتدای ریاست خود بسیاری از اساتید و کارکنان دانشگاه پهلوی را تصفیه کرد و اعلام شد که طبق بررسی‌های انجام شده این افراد فاقد صلاحیت شناخته شدند و به همین جهت از دانشگاه اخراج گردیدند. این حکم، نخستین اقدام مهر پس از ریاست دانشگاه بود. در ابتدای دوران ریاست فرهنگ مهر، فتوکپی اعلامیه‌ امام خمینی مبنی بر اجازه پرداخت حقوق شرعیه به خانواده مجاهدین اسلام که در راه اقدام به جهاد اسلامی به سیاه‌چال افتاده‌اند، در دانشگاه منتشر و دست به دست می‌شد. فرهنگ مهر در این راستا تصمیم گرفت ساعت بسته شدن خوابگاه‌ها را از 24 به 23 تقلیل دهد تا امکان فعالیت دانشجویان به حداقل برسد که این امر اعتراض دانشجویان را در پی داشت اما فعالیتشان محدود نشد و همچنان یا به طور سازمان‌یافته و از طریق انجمن اسلامی دانشگاه و یا به ‌صورت خودجوش و غیرسازمان‌یافته به مبارزات خود ادامه دادند.[101]

با افزایش فعالیت سیاسی دانشجویان، اقدامات ساواک و سایر مقامات محلی برای مقابله و سرکوب آنان شدت گرفت. گروهی از دانشجویان ساکن خوابگاه که نزدیک مسجدالرضا واقع در خیابان بیست متری سینما سعدی بودند در این مسجد که پیش‌نمازی آن به عهده سیدعلی‌اصغر دستغیب بود حضور پیدا می‌کردند. عده‌ای از دانشجویان مزبور از جمله احمد توکلی، احمد جلالی و صابری که عضو انجمن اسلامی بودند، از طریق تهیه مقاله و قرائت آن در حضور نمازگزاران به روشنگری آن‌ها می‌پرداختند. این امر با واکنش مقامات امنیتی مواجه شد لذا دانشجویان مزبور تحت فشار قرار گرفته و به طور مکرر با حمله به خوابگاه تعدادی از آنان دستگیر و روانه زندان می‌شدند.[102]

یکی از برنامه‌های مهم رژیم پهلوی در دانشگاه شیراز، برگزاری مسابقه‌ای تحت ‌عنوان انتخاب دختر شایسته بود که هم‌زمان با برگزاری جشن‌های 2500 ساله اجرا شد. هدف از این برنامه، انتخاب زیباترین دختر دانشگاه بود که پس از گزینش توسط داوران، به آمریکا اعزام می‌شد و در آنجا هم در مسابقه دختر شایسته جهان شرکت می‌کرد. گروهی از دانشجویان معتقد، با انتشار اطلاعیه‌ای از دانشجویان خواستند که در این اجتماع شرکت نکنند. گروهی از دانشجویان نیز با به آتش کشیدن پرده تالار مراسم و ایجاد رعب و وحشت در بین شرکت‌کنندگان، مراسم را به هم زدند.[103]

از دیگر اقدامات دانشجویان به ویژه اعضای انجمن اسلامی دانشجویان برهم زدن برنامه‌های مرتبط با جشن‌های 2500 ساله در دانشگاه شیراز بود که در جریان یکی از آن‌ها عده‌ای دستگیر و برخی از جمله احمد توکلی از دانشگاه اخراج شدند. یکی از دانشجویانی که در ارتباط با این اعتراضات دستگیر شد سیدرضا دیباج بود که با گروه مهندس طاهری نیز مرتبط بود. وی که مدتی پس از دستگیری اعضای گروه مزبور متواری بود چندی بعد دستگیر و تحت شکنجه‌های شدید ساواک قرار گرفت و در زندان عادل‌آباد کشته شد. لذا مأموران برای مخفی ماندن جریان قتل وی او را در حیاط زندان دفن کردند.[104]

با وجود اینکه با دستگیری و اخراج برخی از دانشجویان فعال سیاسی، تا حدود زیادی از فعالیت‌های سیاسی دانشجویان دانشگاه پهلوی کاسته شد اما فعالیت‌های فرهنگی دانشجویان از قبیل توزیع کتب مذهبی و برگزاری مراسم مذهبی چون دعای کمیل و نماز جماعت و تفسیر قرآن ادامه یافت. از جمله یکی از این اقدامات دعوت از شهید آیت‌الله مرتضی مطهری برای سخنرانی در دانشگاه پهلوی بود. در یکی از این سخنرانی‌ها که در تاریخ 20/8/1353 در تالار شمس دانشکده ادبیات برگزار شد استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری درباره فلسفه تاریخ از نظر قرآن سخنرانی کردند.[105]

 

پی‌نوشت‌ها: 


[1] . خمینی، روح‌الله، صحیفه امام: مجموعه آثار امام خمینی(س) (بیانات، پیام‌ها، مصاحبه‌ها، احکام، اجازات شرعی ونامه‌ها) (جلد اول)، تهران: مؤسسه تنظیم ونشرآثارامام خمینی(س)، 1378، ص 80-81.

[2] . نصیری طیبی، منصور، انقلاب اسلامی در شیراز، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، ص 392-393.

[3] . عرفان‌منش، جلیل، نهضت پانزده خرداد در استان فارس، فصلنامه پانزده خرداد دوره اول، بهار 1376، شماره 25، ص 24.

[4] . عرفان منش،جلیل، خاطرات 15 خرداد؛ شیراز، دفتر اول، انتشارات حوزه ‌هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1373، ص 9، (خاطرات محمد سودبخش).

[5] . همان، دفتر دوم، ص 179-178(خاطرات سید جعفر عباس‌زادگان)؛ همان، ص 242-241، (خاطرات سید محمدحسین هاشمی).

[6] . همان، ص 179-178، (سید جعفر عباس زادگان).

[7] . نهضت پانزده خرداد در استان فارس، پیشین، ص 24.

[8] . در ذیل این اعلامیه امضای آیات و حجج اسلام به شرح زیرآمده است: عبدالعلی الموسوی، سیدمحمود معصومی لاری، محمدرضا حقیقی، الحاج شیخ غلامرضا امانت، علی‌اصغر الرحمانی، عبدالرحیم طاهری (لارستان)، محمدصادق متقی، سیدعبدالله پرهیزگاری، محمدالموسوی الکشفی، مجتبی الکشفی، احمد فقیهی، حسین مؤمن عالم (اصطهبانات)، لطف‌الله توکلی، سیداحمد پیشوا، احمد محصلی، سیدمحمد طیّبی (کازرون)، محمود علوی، محمود شریعت، علم‌الهدی فضایلی، بهاءالدین محلاتی، محمدجعفر طاهری، سیدمحمد امام، سیدعبدالحسین دستغیب، محمدالحسینی، حسین الحسینی الیزدی، محمدمهدی دستغیب، سیدابوالحسن دستغیب، محمدجواد آیت‌اللهی، الحاج محمدحسین دستغیب، علی‌آقا یقطین، سید ابوطالب دستغیب، ابوالحسن حدائق، سیدجواد موسوی، (افقه) محمدجعفر العلوی، محمدحسین العلوی، آیت‌اللهی، (عالم) صدرالدین حائری، محمدجعفر شاملی، محمد ذکاوت، سیدجواد ثقه‌الاسلامی، محمدحسین اصطهباناتی، عبدالرسول ملک کازرونی، سیدحسام‌الدین فال‌اسیری، ناطق‌الاسلام‌الحسنی، محمدحسین انفذ، سیدجواد واعظ‌پور، شیخ‌جمال‌الدین صاحب‌الامری. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، جلد 3، بنیاد فرهنگی امام رضا (ع)، 1360، ص 130-131.

[9] . امام خمینی بعد از آزادی از بند رژیم پهلوی در تاریخ 18 فرودین 1343 در جمع علما و روحانیون و مردم شیراز می‌فرمایند: «سلام مرا به علمای شیراز خصوصاً حضرت آیت‌الله محلاتی برسانید و از طرف من دست ایشان را ببوسید.» ر،ک: صحیفه امام خمینی، ج 1، ص 373-375. به نظر می‌رسد این تعبیر بعد از آزادی ایشان از زندان بیان شده باشد. درباره مبارزات و فعالیت‌های آیت‌الله بهاءالدین محلاتی بنگرید به: 27 مرداد سالروز رحلت اسطوره روحانیت، آیت‌الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[10] . خاطرات آیت‌الله شیخ مرتضی بنی فضل، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص 165. همچنین ن،ک: بیعت عشایر استان فارس با امام خمینی در سال 41، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر 7277.

[11] . صحیفه امام، ج 1، پیشین، ص 116. درباره مبارزات امام خمینی(ره) و موضوع انجمن‌های ایالتی و ولایتی بنگرید به: مروری بر حیات علمی و سیاسی امام خمینی(ره)- بخش دوم: مبارزات، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[12] . همان، ص 135-137.

[14] . بشارتی، علی‌محمد، عبور از شط شب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 28-27. درباره انقلاب سفید بنگرید به: دلایل مخالفت امام خمینی(ره) و روحانیت با اصول انقلاب سفید، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[16]. بنگرید به: روحانی، حمید، نهضت امام خمینی، ج 1، تهران، عروج، چ پانزدهم، 1381، ص 376-365. همچنین بنگرید به: پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مدرسه فیضیه، چاپ اول، سال 1380، قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، سال 1378، ج 2، مرکز بررسی اسناد تاریخی و مقالات سایت مرکز به عنوان نمونه: چهلم شهدای مدرسه فیضیه قم در اردیبهشت سال 1342.

[17] . نهضت پانزده خرداد در استان فارس، پیشین، ص 28.

[18]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد2، فیضیه، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 46. همچنین ن،ک: اسناد پایانی مقاله.

[19]. همان.

[20]. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 396-397. همچنین بنگرید به: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1378 و مقاله مندرج در سایت مرکز با عنوان: 20 آذر سالروز شهادت اُسوه جهاد و اخلاق، شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب.

[21] . براساس گزارش‌های موجود، بسیاری از اطلاعیه‌های امام‌ خمینی و نوارهای سخنرانی آیت‌الله دستغیب در شهرستان‌های داراب، کازرون، جهرم توزیع می‌شد و در برخی از روستاها و آبادی‌های استان فارس به صورت دست‌نویس منتشر می‌گردید. گزارشی از ساواک شیراز در دست‌ است که نمایانگر حساسیت فوق‌العاده نیروهای امنیتی نسبت به توزیع اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی امام خمینی و آیت‌الله دستغیب در سطح استان فارس می‌باشد. نهضت پانزده خرداد در استان فارس، پیشین، ص 25.

[22]. ن،ک: اسناد پایان مقاله. درباره زندگی و فعالیت‌های بهرام آریانا بنگرید به: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک،«ارتشبد آریانا» مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1381؛ و گذری بر زندگى ارتشبد بهرام آریانا، همین سایت.

[23] . نهضت پانزده خرداد در استان فارس، پیشین، ص 28. همچنین ن،ک: اسناد پایانی مقاله.

[24] . رضوی، سید ابوالفضل، وحید کارگر جهرمی، انقلاب اسلامی در جهرم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1394، ص210.

[25] . ر،ک: اسناد پایانی مقاله.

[26] . کارگر جهرمی، وحید، بررسی نقش مردم جهرم در قیام 15 خرداد 1342، فصلنامه پانزده خرداد، دوره سوم، سال یازدهم، شماره 9، بهار 1393، ص 318.

[27] . انقلاب اسلامی در جهرم، پیشین، ص 212.

[28] خاطرات 15 خرداد، شیراز، دفتر اول، ییشین، ص 78 – 79.

[29] همان، ص 13-18.

[30] همان، ص 13-18.

[31]. نهضت روحانیون ایران، پیشین، ج 4، ص 79-80.

[32] . حسینیان، روح‌الله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران (1343 - 1341)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 308.

[33] . نهضت روحانیون ایران، پیشین، ص 80.

[34]. ن،ک: اسناد پایانی مقاله.

[35]. سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، پیشین، ص 308-310.

[36] . همان، ص 308-311.

[37] . نهضت پانزده خرداد در استان فارس، پیشین، ص 25.

[38] . بصیرت‌منش، حمید، و کلثوم کریم‌پور، بررسی زمینه‌های تاریخی و فرآیند انقلاب اسلامی در لارستان، دوره سوم، شماره 10 - شماره پیاپی 10، اسفند 1395، ص 15.

[39] . همان، ص 16.

[40] . همان.

[41] . همان، ص 17.

[42] . کریم پور، کلثوم و طاهره واحدی، قیام پانزدهم خرداد در لارستان، پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 42، کد مطلب، 1442.

[43] . قیام پانزدهم خرداد در لارستان، پیشین.

[44] . همان.

[45] . قیام پانزدهم خرداد در لارستان، پیشین.

[46] . بررسی زمینه‌های تاریخی و فرآیند انقلاب اسلامی در لارستان، پیشین، ص 19.

[47] . بصیرت‌منش، حمید و کلثوم کریم‌پور، فتوای امام خمینی و قیام عشایر لارستان، فصلنامه حضور، پاییز 1392، شماره 86، ص 84. همچنن، ر،ک: پرتال امام خمینی، کد مطلب: ۴۹۸۷۲.

[48] . بررسی زمینه‌های تاریخی و فرآیند انقلاب اسلامی در لارستان، پیشین، ص 19.

[49]. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 407.

[50] . همان، 408.

[51] همان، ص 409.

[52] . ر،ک: سه سال سنیز مرجیعت شیعه، پیشین، ص 440-444.

[53] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد 5، 1382، ص 46.

[54] .ن،ک: اسناد پایانی مقاله.

[55] . پیشوای کازرون؛ یادنامه دهمین سالگرد ارتحال آیت‌الله سید احمد پیشوا، دوماهنامه سراسری اسما، سال اول، شماره اول، بهمن 1394، ص 2. درباره خیانت کاپیتولاسیون بنگرید به: مواضع و عملکرد مجلس بیست و یکم شورای ملی؛ قیام امام خمینى علیه کاپیتولاسیون و تبعید به ترکیه در 13 آبان 1343، کاپیتولاسیون، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[56] ن،ک: صحیفه امام، ج 1، پیشین، ص 415-424.

[57] نهضت روحانیون ایران، ج 5، پیشین، ص 41-42.

[59] . همان.

[60]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب دهم، نفس مطمئنه: شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 279.

[61]. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 489.

[62]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب شانزدهم، روایت پایداری شرح مبارزات حضرت آیت‌الله حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تابستان 1379. ص 16.

[63]. همان، ص 21-18.

[64] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب، همان، ص 281.

[65] . یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیت‌الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1390ش، ص 208 و 209؛ سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 3 (2آبان1343-27تیر1345)، تهران،‌ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1393ش، ص 118 و 119.

[66] . پیشوای کازرون...،، پیشین، ص 3.

[67] . شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 296.

[68] . برای مطالعه بیشتر ر،ک: همان، ص 300-318.

[69] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی، پیشین، ص 294.

[72] . پیشوای کازرون...، پیشین، ص 3.

[73] . همان.

[74]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب دهم، پیشین، ص 426-425.

[75] . ن،ک: اسناد پایانی مقاله.

[76] . نگاهی به حیات سیاسی آیت‌الله حائری شیرازی، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر: ۸۶۲۰.

[77] . برای مطالعه در مورد جشن‌های 2500 ساله، ر،ک: بررسی علل، اهداف و نتایج برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی، سایت بررسی اسناد تاریخی.

[78] . محمدجانی، محمدرضا و مهدی خوشرو، نقش علمای فارس در حرکت‌های اعتراضی منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ایران، فصلنامه رهیافت فرهنگ دینی، سال سوم، بهار 1399، شماره 9، ص 37. همچنین بنگرید: جشن هنر شیراز به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1381، و جشن هنر شیراز؛ مبارزات شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب علیه جشن هنر شیراز؛ جشن هنر شیراز اقدامی جهت محو تعصبات مذهبی و ملی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[79] . ر،ک: اسناد پایانی مقاله.

[80] . نقش علمای فارس در حرکت‌های اعتراضی منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ایران، پیشین، ص 38.

[81] . نگاهی به حیات سیاسی آیت‌الله حائری شیرازی، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر: ۸۶۲۰.

[82]. ن،ک: اسناد پایانی مقاله.

[83] . نقش علمای فارس در حرکت‌های اعتراضی منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ایران، پیشین، ص 38.

[84]. جشن هنر شیراز به روایت اسناد ساواک، همان و مقالات ذکر شده در پاورقی 69.

[85] . انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 499-500.

[86]. همان، ص 489-490.

[87]. همان، ص 495-496.

[88]. همان، ص 502.

[89]. طاهری، رجبعلی، خاطرات رجبعلی طاهری، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، حوزه‌ی هنری، 1376، ص 68.

[90]. همان، ص 82.

[91]. همان، ص 85.

[92]. همان. ص 90-84.

[93]. همان، ص 93-92.

[94] . روح بخش، رحیم، اسطوره های جنبش دانشجویی/ مروری بر عوامل و پیامدهای تعامل دانشگاهیان و روحانیان نوگرا در سال‌های 1340- 1343، زمانه سال دوم، آذر 1382 - شماره 15، ص 58.

[95] . «سازمان پیمان مرکزی»(Central Treaty Organization) موسوم به «سنتو» نام اختصاری مجموعه‌ای است که در ابتدا در اسفند ۱۳۳۳ به صورت معاهده‌ای میان عراق و ترکیه در بغداد به امضا رسید و به «پیمان بغداد» مشهور شد. اما با وقوع کودتای کمونیستی عبدالکریم قاسم در عراق در تیر ۱۳۳۷ و خروج آن کشور از پیمان، مقر این سازمان در اسفند همان سال به ترکیه منتقل شد و از این پس به نام «سنتو» مشهور گردید. سنتو زنجیره‌ای از هم‌پیمانان آمریکا بود که به صورت دیواری در آسیا و در برابر کمونیسم کشیده شده بود و کشورهای ترکیه، عراق، ایران و پاکستان عضو آن بودند و انگلیس و آمریکا نیز به صورت اعضای ناظر در جلسات آن حضور داشتند و کارگردانی آن را بر عهده گرفته بودند. ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۰ اسفند ۱۳۵۷ با خروج از این پیمان عملاً زمینه‌ساز انحلال آن گردید.

[96]. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 510.

[97] . اسطوره‌های جنبش دانشجویی...، پیشین.

[99]. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 514.

[101] . همان. درباره هوشنگ نهاوندی و فرهنگ مهر بنگرید به: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، هوشنگ نهاوندی، واز همین مجموعه دکتر فرهنگ مهر، مرکز بررسی اسناد تاریخی و مقالات سایت مربوطه با عناوین: هوشنگ نهاوندی رئیس دانشگاه شیراز و سوابق فراماسونری او؛ نقش هوشنگ نهاوندی در احزاب فرمایشی؛ دکتر فرهنگ مهر، رئیس دانشگاه پهلوی شیراز به روایت اسناد ساواک، بخش اول و دوم.

[102]. خاطرات حجت‌الاسلام سیدعلی‌اصغر دستغیب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1378، ص 25-24.

[104]. انقلاب اسلامی در شیراز، پیشین، ص 519. در باره شهید دیباج بنگرید به: برگی از تاریخ مبارزات مردم همدان در انقلاب اسلامی، شهیدان سیدرضا و سیدحسین دیباج و بازخوانی فراز و فرود گروه حزب‌الله، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[105]. همان، 519- 520.





ابلاغ تلگراف اسدالله علم (نخست‌وزير) به استانداری فارس



اعلاميه علما و مجتهدان فارس



اعلامیه علماء اعلام و روحانیون شیراز در پشتیبانی حضرات مراجع تقلید قم مخصوصاً آیت‌الله العظمی حضرت آقای خمینی دامت برکاته



انتقاد آیت‌الله بهاءالدین محلاتی از حکومت پهلوی



سخنرانی شهید آیت‌الله دستغیب در فروردین 1342، ص 1



سخنرانی شهید آیت‌الله دستغیب در فروردین 1342، ص 2



انعكاس سخنراني‌هاي شهید آيت‌الله سید عبدالحسین دستغيب در سال 42



نامه آیت‌الله محلاتی پس از فاجعه فیضیه



پاسخ به نامه آیت‌الله محلاتی پس از فاجعه فیضیه



تذکّر علماء فارس به دولت وقت در باره جشن هنر



صدور دستور دستگیری علمای فارس در خرداد 1342



فعالیت روحانیون فارس در فروردین 1342



کارت تبریک مردم کازرون به مناسبت آزادی امام خمینی



گزارش ساواک از فعالیت‌های شهید آیت‌الله دستغیب بعد از تبعید امام به ترکیه، ص 1



گزارش ساواک از فعالیت‌های شهید آیت‌الله دستغیب بعد از تبعید امام به ترکیه، ص 2



اظهارات روحانیون شیراز درباره لایحه حمایت خانواده



جلسه علمای فارس در مورد لایحه حمایت از خانواده



گزارش ساواک در باره نظر روحانیون در مورد جشن هنر



گزارش ساواک در مورد جلسه روحانیون در آذر 1350



گزارش ساواک در مورد طلاب مدارس علمیه شیراز در سال 1350، ص 1



گزارش ساواک در مورد طلاب مدارس علمیه شیراز در سال 1350، ص 2



موضوع شیخ صدرالدین حائری



ورود حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی واعظ تهرانی به شیراز، ص 1



ورود حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی واعظ تهرانی به شیراز، ص 2



نامه علمای شیراز در اعتراض به احضار حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی



آیت‌الله حاج شیخ صدرالدین حائری شیرازی برادر آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی



آیت‌الله حاج شیخ عبدالحسین حائری در کنار فرزندانش آیات شیخ صدرالدین و شیخ محی‌الدین حائری شیرازی



آیت‌الله سید حسین آیت اللهی



آیت‌الله مجدالدین محلاتی



آیت‌الله بهاءالدین محلاتی و حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی



آيت‌الله سيد علي‌اصغر دستغيب



آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتی از پیشگامان مبارزه در شیراز



حجت‌الاسلام سیداحمد پیشوا



دهه 1340. آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی





شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب بر فراز منبر در مسجد جامع عتیق شیراز



شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب در کنار فرزند و برخی از اطرافیانش در منزل شخصی در شهر شیراز



شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب در کنار فرزند، برادر و برخی ارادتمندان ایشان در شهر شیراز



شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب در میان جمعی از علاقه‌مندان در صحن مسجد جامع عتیق شیراز



شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب در دوران جوانی



مهندس رجبعلی طاهری



جشن هنر شیراز- 14 شهریور 1350



فرح پهلوی و مادرش فریده دیبا، مراسم افتتاحیه جشن هنر شیراز- سال 1350



مراسم افتتاحیه جشن هنر شیراز - سال 1349





نمای عمومی از آثار و بقایای تخت جمشید (پرسپولیس) در ایام جشن‌های 2500 ساله


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.