مروری بر زندگی پنجمین شهید محراب؛ آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی


22 مهر 1402


چکیده

پس از به ثمر نشستن انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی، یاران امام طی مراحل مختلفی چون نظریه‌‌پردازی و تلاش برای تکوین نهضت، کسب آمادگی‌های علمی و اخلاقی، افشای چهره واقعی رژیم پهلوی و عناصر حکومت پهلوی از پای ننشستند. دشمنان انقلاب نیز با یارگیری موافقان خود در قامت اپوزیسیون انقلاب اسلامی به ترور برجستگان انقلاب و مهره‌های اثرگذار این جریان مهم تاریخی پرداختند. در سال‌های اولیه پیروزی انقلاب، حضور عمال وابسته به بیگانگان در سراسر کشور در قالب نیروهای کمونیست، منافقین و گروه منحرف فرقان زمینه اجرای حذف فیزیکی علما و نخبگان انقلابی را فراهم کرد. در این راستا آیت‌الله اشرفی اصفهانی به عنوان یکی از روحانیان مبارز و با سابقه که محل رجوع مردم در دوران مبارزات علیه رژیم پهلوی بود، از سوی منافقین مطمح نظر قرار گرفت و در محراب نماز جمعه به فیض شهادت نائل آمد.  

*************

آیت‌اللّه عطاءالله اشرفى اصفهانى عالم وارسته، نماینده امام خمینی در استان کرمانشاه و امام جمعه آن شهر در شعبان المعظم سال 1281 هجرى شمسى در سده (خمینى شهر) اصفهان و در خانواده‌اى روحانى و عالم به دنیا آمد. وی تنها فرزند ذکور حجت‌الاسلام ‌و المسلمین میرزا اسدالله نوه حجت‌الاسلام میرزا محمد جعفر از علماى معروف سده بود که جد اعلایش از علماى جبل عامل به شمار می‌رفتند. پدر ایشان از ائمه جماعات و اهل منبر و داراى کمالات علمى و تقوایى و مادرش نیز از سادات و علویان معروف اصفهان از خانواده مویدى از سادات صحیح‌النسب بود. شهید اشرفى تحصیلات ابتدایى و مقدماتى را در همان شهر سده نزد سید مصطفى به پایان برد و با توجه به استعداد فراوان و حافظه قوى که داشت در نه سالگى کتاب نصاب الصبیان را حفظ کرد. دوازده سال داشت که جهت ادامه تحصیل راهى اصفهان شد. دروس ادبیات و سطح فقه و اصول و همچنین یک دوره درس خارج اصول را در محضر اساتید به نام این شهر مانند آیت‌اللّه سیدمهدى درچه‌اى برادر آیت‌اللّه سیدمحمدباقر درچه‌اى استاد بزرگ آیت‌اللّه‌العظمی سیدحسین بروجردى، آیت‌اللّه سیدمحمد نجف‌آبادى، مرحوم فشارکى و شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس آموخت و در مدت ده سالى که در حوزه اصفهان بود با نهایت عسرت و مشقت اقتصادى روزگار را گذراند تا جایی که هر هفته فاصله میان اصفهان و زادگاهش را که دوازده کیلومتر بود پیاده طى مى‌کرد و برخی روزها را بدون غذا می‌گذراند.

 

هجرت به حوزه علمیه قم

سال 1302 در حالی که بیست سال داشت جهت ادامه تحصیل و نیل به مقامات عالیه علمى و دینى رهسپار قم شد. ابتدا مدت یک سال در مدرسه رضویه اقامت کرد و پس از آن در معیت آیت‌اللّه حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملى به مدت دو سال در مدرسه فیضیه در حجره فوقانى سکونت نمود. سپس به حجره شماره 21 منتقل و مدت بیست سال متوالى از عمر خود را در همین حجره گذراند. در تمام مدت اقامت در قم تنها سه یا چهار ماه با خانواده خود و بقیه این سال‌ها را تنها و مجرد سپرى کرد. در این دوران تقریبا یک سال در جلسه درس آیت‌اللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائرى حضور داشت و پس از رحلت ایشان چند سالى از محضر آیت‌اللّه سیدمحمد حجت، آیت‌اللّه سیدمحمدتقى خوانسارى و آیت‌اللّه سیدصدرالدین صدر بهره‌مند شد. وی پس از ورود به حوزه علمیه قم مورد توجه خاص فضلا و علما قرار گرفت و با توجه به شرایط خاص سیاسى، اجتماعى آن زمان که ناشى از فشارهاى گوناگون از طرف رژیم رضاخان بود تمام مشکلات را تحمل نمود و با استقامت بى‌نظیر خود به تحصیل ادامه داد و پس از اندک زمانى از فضلا و مدرسین نامى و برجسته حوزه علمیه قم شد و در چهل سالگى اجازه اجتهاد خود را که اولین اجازه‌نامه اجتهاد آیت‌اللّه خوانسارى بود دریافت کرد.

پس از ورود آیت‌اللّه بروجردى به حوزه علمیه قم و شروع درس فقه و اصول چنان شیفته درس و بیان ایشان شد که مدت دوازده سال در محضر وی حضور یافت به طوری که مناسبات نزدیکی میان آنان به وجود آمد. تا جایی که هر زمان شهید اشرفى به اصفهان مى‌رفت و باز مى‌گشت آیت‌اللّه بروجردى به دیدار شاگرد خود به حجره او در مدرسه فیضیه مى‌رفت. سال 1330 آیت‌اللّه بروجردى براى تشویق محصلین حوزه علمیه قم برنامه امتحانات عمومى در نظر گرفت. در همین راستا وی شهید محراب را به همراه برخى فضلا و علمای دیگر مأمور کرد تا به عنوان ممتحن در امتحانات دروس سطح خارج فقه و اصول حاضر شوند. وی نیز تقریبا سه سال تا زمان اعزام به کرمانشاه در برگزارى این امتحانات شرکت داشت. در عین حال اقامت بیست و سه ساله آیت‌اللّه اشرفى اصفهانى در حوزه علمیه قم زمینه تعلیم و تربیت شاگردان فاضل و لایق را فراهم کرد.

 

اعزام به کرمانشاه

سال 1335 شهید اشرفى بنا به خواست آیت‌اللّه بروجردى جهت تبلیغ و نشر معارف و احکام دین و تقویت بنیه دینى و مذهبى اهالى کرمانشاه به آن شهر اعزام و رحل اقامت افکند. وی که سال اول به همراه فرزندش در مدرسه آیت‌اللّه بروجردى سکونت یافته بود، با نظر آیت‌الله بروجردی خانه‌ای اجاره کرد و در آن ساکن شد. اگرچه چندین‌بار از آیت‌اللّه بروجردى تقاضاى مسافرت و بازگشت از کرمانشاه را کرد، اما هر بار با مخالفت ایشان مواجه شد زیرا آیت‌الله بروجردی وجود وی را در کرمانشاه بسیار نافع می‌دانست. به هر روی علاقه فوق‌العاده به استاد مانع از بازگشتش شد و در تدریس رسائل و مکاسب و کفایتین براى طلاب اهتمام ورزید و حوزه علمیه آن شهر را رونق خاص داد و شاگردان بسیارى را جذب حوزه علمیه کرمانشاه نمود. برخى از این شاگردان در جریان مبارزات شهید اشرفى در منطقه کمک‌هاى شایان توجهى کردند.

 

فعالیت‌هاى سیاسى

از زمان حضور امام خمینى در قم، وی با امام در ارتباط بود و حتى زمانى که به کرمانشاه اعزام شد این ارتباط ادامه پیدا کرد. او که فعالیت‌هاى دامنه‌دارى را در استان کرمانشاه آغاز کرده بود پس از حادثه 15 خرداد 1342 و شنیدن خبر دستگیری امام به تهران آمد و از همان زمان فعالیت‌هاى سیاسى خود را به طور پنهان و آشکار آغاز نمود. به دنبال آزادى امام خمینى از زندان به اتفاق چند تن از علما به قم عزیمت و با امام خمینی دیدار کرد و با کسب اجازه کتبى وکالت و اجازه مطلق در امور حسبیه و شرعیه از جانب امام نماینده تام‌الاختیار ایشان در استان کرمانشاه شد. در طول اقامت در کرمانشاه نیز فعالیت عمده خود را صرف تثبیت و معرفى امام خمینى به عنوان مرجع نمود و علیرغم کارشکنى‌ها و غرض ورزی‌هایی که اعمال مى‌شد در این مسیر ثابت قدم بود.  

 وی در کرمانشاه مقدمه مرجعیت امام را فراهم کرد و در ایام محرم و رمضان از گویندگان و مبلغینى که از شاگردان امام و فعالان نهضت ایشان بودند، دعوت به عمل مى‌آورد که به منطقه بیایند و در مسجد آیت‌اللّه بروجردى کرمانشاه سخنرانى کنند و ضمن آشنا کردن مردم با مسائل اسلامى به مساله مرجعیت امام نیز اشاراتی داشته باشند. در آن زمان دعوت از شخصیت‌هایى همچون شهید حجت‌الاسلام سیدعبدالکریم هاشمى‌نژاد از بهترین و کارآمدترین ابزارهاى مبارزه علیه رژیم بود. همزمان با این اقدامات، ساواک دائما گویندگان و مبلغین دعوت شده را دستگیر و بازداشت و یا با سخنرانى و منبر رفتن آنان مخالفت می‌کرد. در آن مقطع تاریخى انعکاس این گونه برخوردهاى رژیم باعث توجه و گرایش مردم به اهداف و آرمان‌ها و فعالیت‌هاى او شد.

با این که کارشکنی‌هاى برخى افراد مغرض که مخالف مرجعیت امام بودند از یک سو و فشار و مخالفت رژیم پهلوى از سوى دیگر آیت‌اللّه اشرفى را تحت فشار شدید و تهدید قرار مى‌داد ولى هر چه این فشارها بیشتر مى‌شد، او استوارتر و راسخ‌تر گام برمی‌داشت و همین پایداری و همت موجب شد که آن شهید والا مقام 27 سال در کرمانشاه بماند. فشارها و تهدیدات رژیم در مورد سخنرانان مذهبی که به دعوت آیت‌الله اشرفی به کرمانشاه می‌رفتند نیز صدق می‌کرد و علیرغم این که آنان در صورت بردن نام امام خمینی فورا به ساواک یا شهربانى احضار و متعهدشان می‌کردند که نام امام را در مجالس‌شان نبرند، اما آن‌ها ضمن اعلام مرجعیت امام براى سلامتى‌اش هم دعا مى‌کردند.

رژیم پهلوى براى ممانعت از فعالیت‌هاى این روحانی برجسته به دو صورت وارد عمل شد؛ اول: از راه تهدید و ارعاب تا جایى که چند بار وی را در اوایل مبارزه به ساواک بردند و حتی یک ‌بار هم قصد تبعید او را داشتند که بنابر ملاحظاتی از جمله احتمال اعتراض و شورش مردم از آن منصرف شدند. دوم: ساواک از طریق برخى افراد که همواره مخالف شهید محراب بودند با طرح تهمت‌ها و افتراها به ترور شخصیت این عالم بزرگوار دست زد. با این حال هیچ یک از این اقدامات موجب کم ‌رنگ شدن علاقه آیت‌اللّه اشرفى اصفهانى به امام نشد و او همواره از امام خمینی به عنوان: «کسى که از او ترک اولى سر نمى‌زند و ذره‌اى هواى نفس ندارد، رهبر انقلاب، مرجع تقلید جامع الشرایط، اعلم، اورع و ولى فقیه است» نام مى‌برد.

عمده‌ترین مراسمى که تا آن تاریخ سابقه نداشت و در واقع جرقه‌اى در جهت شعله‌ور شدن یک آتش عظیم در این منطقه محسوب می‌شد مجلس بزرگداشت شهادت آیت‌اللّه حاج سیدمصطفى خمینى بود که بنا به دعوت و اطلاعیه شهید اشرفى در مسجد آیت‌اللّه بروجردى منعقد شد. با وجود بسیج تمام نیروهای ساواک براى دستگیرى و کارشکنى در مراسم، آنان موفق به انجام هیچ اقدامی نشده و سخنرانان این مجلس توانستند به طور مخفیانه از شهر خارج شوند. امام خمینی نیز با آگاهی از برگزاری این مراسم بزرگداشت از سوی آیت‌الله اشرفی اصفهانی با ارسال نامه‌ای از وی تشکر کرده و دعای خیرشان را بدرقه راه وی نمودند.      

به دنبال انتشار مقاله توهین‌آمیز روزنامه اطلاعات در هفدهم دى 1356 علیه امام و روحانیت و اعتراض گسترده و فراگیر مردم انقلابى ایران و شهادت عده‌ای از مردم در شهرستان قم و سپس تبریز و یزد، شهید محراب نیز در این حرکت به ایفای نقش پرداخت و با همکارى بعضى از علما و روحانیون شهر مجالس متعددى به عنوان بزرگداشت شهدا و اعتراض به رژیم منعقد کرد که در پایان هر یک مردم به خیابان‌ها ریختند و مراکز فساد و فحشا و منکرات را منهدم کردند.

 فعالیت‌های شهید گرانقدر ادامه داشت تا این که در مهرماه 1357 در حالی که وی در یکی از تظاهرات مردمی علیه رژیم پهلوی در کرمانشاه شرکت کرده بود و پیشاپیش تظاهرکنندگان حرکت می‌کرد توسط مأموران گارد و ساواک مورد یورش قرار گرفت. در این حمله چند تن از تظاهرکنندگان شهید و مجروح شدند و او نیز آسیب دید. به دنبال وقوع این حمله وآسیب‌دیدگى وی، سیل تلفن‌ها و تلگراف‌ها از سراسر کشور جهت احوال پرسى و اطلاع از قضایا سرازیر شد. پس از چند روز از این حادثه مأمورین ساواک با حمله به منزل آیت‌الله اشرفی او را دستگیر و با عجله به تهران منتقل و چند روزى در کمیته شهربانى در سلول انفرادى زندانی کردند.  

با انتشار خبر دستگیری وی مردم و بعضى از مراجع تقلید شدیدا به رژیم معترض شدند. این اعتراض‌ها سبب شد تا عوامل رژیم از ترس ایجاد اغتشاش در شهر و منطقه ایشان را آزاد کند. با وجود نظارت رژیم بر آیت‌اللّه اشرفى، او در تمام راهپیمایی‌ها و تظاهرات مردم کرمانشاه شرکت داشت و در اکثر مواقع با وجود کبر سن تا پایان مقصد همراه مردم پیاده مى‌رفت. در همین زمینه اولین راهپیمایى عمومى که به دعوت ایشان صورت گرفت، راهپیمایى روز عید فطر بود که در پى آن راهپیمایی‌ها و تظاهرات زیادى انجام شد که یکى از مهمترین آن‌ها در روز تاسوعاى سال 1357 برگزار شد که یک راهپیمائی سراسری در سطح کشور بود. با این که یکی از مقامات ساواک به وسیله تلفن ایشان را تهدید به قتل کرده بود ولی مانع از شرکت ایشان در راهپیمائی و رهبری این حرکت عظیم نشد و این عالم فرهیخته در روز تاسوعا در صف اول تظاهرکنندگان و راهپیمایان حرکت کرد و تا مقصد پیاده رفت و تا پایان مراسم هم حضور داشت.

از دیگر جنبه‌هاى مبارزاتى وی در دوران اوج‌گیرى مبارزات امام خمینى و مردم مسلمان ایران علیه رژیم پهلوى، انتشار اعلامیه‌اى مشترک به همراه شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنى، شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب، شهید آیت‌الله شیخ محمد صدوقى و آیت‌الله سید جلال‌الدین طاهرى مبنى بر خلع شاه از اریکه قدرت بود. در این اعلامیه غیرقانونى بودن حکومت شاه و خلع او از قدرت اعلان گردید. انتشار این اعلامیه بارقه‌اى از نور الهى و ایمان در قلوب مردم مسلمان تاباند و اراده مستحکم مردم مسلمان و انقلابى را در راه مبارزه با رژیم شاه استوارتر ساخت.[1]  او در دوران حکومت غیرقانونى بختیار در جمع روحانیون متحصن در مسجد دانشگاه تهران هم حضور یافت و اعتراض خود را نسبت به ممانعت بختیار از ورود امام خمینى به میهن ابراز داشت و بدین وسیله نشان داد که تا چه حد به رهبر انقلاب اسلامى دلباخته و آماده فداکارى و بذل جان در راه آرمان‌ها و اهداف والاى وى مى‌باشد.

 

امامت جمعه کرمانشاه

یکى از اقدامات ارزنده امام خمینى که نقش مهمى در ثبات و تداوم انقلاب اسلامى و خنثى کردن توطئه‌هاى ضد انقلاب و گروهک‌هاى وابسته به غرب و شرق و هم چنین منسجم نمودن و در صحنه نگهداشتن امت انقلابى ایران داشت، برپایى نماز سیاسى، عبادى جمعه بود. بر این اساس به فرمان امام ابتدا در تهران و سپس در شهرهاى بزرگ و پس از آن در اکثر شهرهاى ایران نمازهاى جمعه اقامه گردید. امام خمینی با توجه به شناحتی که از  شهید اشرفی داشت در مهرماه 1358 طى حکمى وی را به عنوان امام جمعه کرمانشاه منصوب کرد. او هم تا روز بیست و سوم مهر 1361 در این سنگر مقدس به حفظ و حراست از  دستاوردهاى انقلاب اسلامى اشتغال داشت. خطبه‌هاى نماز جمعه آیت‌الله اشرفى اصفهانى نشانگر حساسیت و توجه او به بیان موضوعات مورد نیاز مردم مسلمان و تشریح مواضع انقلاب و امام خمینى بود. ارائه مطالب مربوط به ولایت فقیه، موضوع جنگ و ضرورت حضور مردم در جبهه‌ها و یا کمک و پشتیبانى رزمندگان و از همه مهمتر تبیین خط امام و مقابله با منحرفین و خیانتکاران عمده‌ترین محورهاى مباحث وی به شمار مى‌رفت. نقش و حضور ایشان در جریان افشای خطر انحرافى ابوالحسن بنى‌صدر و صدور اعلامیه در رابطه با عزل وى از مقام ریاست‌جمهورى و در آن مقطع تاریخى انقلاب اسلامى از اهمیت ویژه‌اى برخوردار بود که حاکى از تطابق دقیق مواضع فکرى و سیاسى ایشان با رهبر انقلاب اسلامى بود.

 

پشیبانی از نیروها در جنگ تحمیلی

با آغاز جنگ تحمیلى و بسیج همه جانبه مردم و قواى مسلح براى پشتیبانی و حضور در جبهه‌های جنگ، با مهم توصیف کردن مساله جنگ، در مدت 25 ماه در تمام خطبه‌هاى نماز جمعه و مصاحبه‌ها و پیام‌هایش به حضور مردم در جبهه‌ها تأکید ‌ورزید و شخصا به جبهه‌ها رفته با رزمندگان دیدار کرد و مقید بود که برایشان سخنرانى کند و با آنان به گفتگو بنشیند. علیرغم کهولت سن و ممانعت مقامات امنیتى و حفاظتى مسافت‌هاى طولانى و راه‌هاى صعب‌العبور را به عشق دیدار دلاورمردان جبهه‌هاى نبرد با وسایل نقلیه نظامى در شرایط دشوار مى‌پیمود. بارها در جبهه‌هاى ایلام، قصر شیرین و پادگان ابوذر، گیلانغرب، نوسود، بستان، آبادان، خرمشهر و سومار حضور یافت و با سخنرانی‌هاى دلنشین خود به سپاهیان اسلام روحیه بخشید. پس از آزادى قصر شیرین به آن شهر سفر کرد و با خواندن دو رکعت نماز شکر در مسجد این شهر سپاسگزارى خود را به درگاه خداوند به جاى آورد. حضور وی در مناطق عملیاتى سبب دلگرمى رزمندگان و باعث شور و شوق بسیار در آن‌ها شده بود. یک‌بار پس از عزیمت به منطقه جنوب، عازم شهر آزاد شده بستان گردید و زیر بمباران وحشیانه دشمن وارد شهر شد و از آنجا عازم آبادان گردید. هنگام آغاز عملیات فتح‌المبین در دوم فروردین 1361 در قرارگاه حضور یافت و پیشنهاد نمود تا عملیات به نام حضرت زهرا (س) نام گذارى شود.

در دومین سفر خود به خوزستان پس از آزادى خرمشهر عازم اهواز شد و به همراه مردم این شهرنماز شکر به جای آورد. بعدازظهر همان روز با وجود مخالفت فرماندهان، وى و امام جمعه اهواز عازم منطقه خرمشهر شدند و پس از ورود به شهر در مسجد جامع در جمع رزمندگان حضور یافتند. حضور ایشان در جبهه‌ها تداوم داشت و در هشتم مهر 1361 در منطقه غرب، عملیات مسلم بن عقیل با حضور او و تنى چند از مقامات کشورى و لشگرى آغاز شد. تا صبح به دعا و مناجات مشغول بود و لحظه‌اى به استراحت نپرداخت. نزدیکی‌هاى صبح هم که گلوله توپى در نزدیکى چادر وی اصابت کرد، اصرار فرماندهان براى ترک آن محل هم اثری نداشت و او آن را نپذیرفت، تا این که سرانجام با اصرار شهید محلاتى حاضر به ترک منطقه شد.

فعالیت‌های او منحصر به حضور در جبهه‌ها نبود و در پشت جبهه نیز اقدامات چشمگیرى داشت. از جمله دیدار با مجروحین جنگى و عیادت از آنان در بیمارستان‌ها و مراکز درمانى و بدین‌ وسیله از آنان تفقد و دلجویى مى‌کرد و باعث تقویت روحیه صبر و بردبارى آنان مى‌گشت. شهید محراب هم چنین در مراسم تشییع جنازه شهدا در کرمانشاه، اصفهان و خمینى شهر شرکت مى‌کرد و چنانچه تعداد شهدا زیاد بود اعلامیه‌اى مبنى بر تعطیلى عمومى منتشر مى‌نمود و موجبات افزایش روحیه و همبستگى با خانواده شهدا مى‌گردید. به علاوه در بانک حساب‌هایی براى جمع‌آورى کمک‌هاى نقدى به جبهه‌ها، کمک به مهاجرین جنگ و بازسازى منطقه گیلانغرب که به استان کرمانشاه محول شده بود، افتتاح کرده بود.

 

فعالیت‌هاى فرهنگى و اجتماعى

در تمام دوران حضور در کرمانشاه فعالیت‌هاى گسترده‌اى جهت معرفى اسلام، تربیت طلاب علوم دینی و خدمات اجتماعى به عمل آورد. تجدید بناى مسجد ولى عصر(عج) در خمینى شهر،  ساخت مسجد امام حسین (ع) در همین شهر، تاسیس ساختمان مکتب الزهرا (س) جهت تربیت خواهران و تدریس معارف اسلامى، علوم فقه و عرب، تأسیس حوزه علمیه امام خمینى در کرمانشاه، مسئولیت امور تبلیغى روحانیون و مبلغین در استان از اهم فعالیت‌های وی بود. همچنین این شهید گرانمایه تألیفات، تحقیقات و تقریراتی پیرامون علم فقه، تفسیر، اخلاق، اصول عقاید و غیبت امام زمان (عج) از خود بر جای گذاشت. او در رابطه با وحدت بین شیعه و سنى زحمات فراوانى را متحمل شد و در طول مدت امامت جمعه، سمینارهاى متعددى مرکب از ائمه جمعه سنى و شیعه در مرکز استان و شهرهاى اهل سنت استان کرمانشاه تشکیل داد.

 

خصائل اخلاقى

حضور در محضر اساتید بزرگ حوزه علمیه قم و کسب فیض از آنان در کنار تهذیب نفس و توجه به ملکات اخلاقى و تقواى الهى از وی انسانى عارف و وارسته و نمونه عینى از انسان کامل ساخته بود. متواضع و فروتن بود و هیچگاه از خود ادعایى نداشت و در برابر همه افراد خود را پایین‌تر مى‌دانست و اگر گوینده‌اى از ایشان در مجامع عمومى تعریف مى‌کرد سخت ناراحت مى‌شد. در اعلامیه‌هایى که در زمان انقلاب به اتفاق علماى باختران صادر مى‌شد اول و مقدم بر همه امضا نمى‌کرد. در تصمیم گیری‌ها به رای اکثریت، رأى مثبت مى‌داد و در مجالسى که وارد مى‌شد اول مجلس مى‌نشست و دیگران را بالاى دست خود قرار مى‌داد. مراجعین به منزل را خود شخصا پاسخ مى‌داد و از میهمانان و مراجعین پذیرایى مى‌کرد. به همین دلیل مورد احترام و اقبال مردم بود. اخلاق حسنه در وجود این شهید بزرگوار به حد وافر بود. به طورى که انسان را مجذوب مى‌کرد، حتى با زبان کسى را نمى‌رنجاند. اگر کسى از ایشان تقاضایى داشت در صورتی که در توانش بود آن را برآورده مى‌ساخت و اگر در توانشان نبود با خلق خوش و زبان شیرین به او پاسخ مى‌داد. حلم وی نیز به قدرى بود که باعث اعجاب همگان مى‌شد. بارها با کارشکنى و توطئه مواجه شده بود ولى با کمال آرامش همه را تحمل کرد و در صدد انتقام و تلافى برنیامد. آزارها را به خدا واگذار مى‌نمود و در نماز و دعا شکایت پیش خدا مى‌برد. در زهد و پارسایى هم سرآمد بود. زندگی بیست و سه ساله وی در حوزه علمیه قم و ده سال سکونت در اصفهان به دور از خانواده در حجره شاهدی بر این مدعاست. ساده زندگى مى‌کرد و در دوران اقامت در کرمانشاه نیز زندگى زاهدانه‌اى را در پیش گرفت و هرگز میل به زخارف دنیوى در وجود مبارک ایشان پیدا نشد و با وجود در اختیار داشتن وجوه شرعیه هرگز براى مصارف شخصى خود بدون اذن امام تصرف ننمود و حتى علیرغم اجازه امام خمینی جهت تهیه منزل مناسبى براى خود، تا آخر عمر در منزل ساده و کوچک قبلى خود سکونت داشت.

از دیگر ویژگی‌های اخلاقی وی می‌توان به محبت نسبت به خاندان عصمت و طهارت(ع) اشاره کرد. در اکثر گرفتاری‌ها توسل به حضرت فاطمه زهرا (س) مى‌جست. هر سال در ماه مبارک رمضان یک ختم قرآن جهت چهارده معصوم (علهیم‌السلام) تلاوت مى‌کرد و همیشه مى‌گفت که براى رفع گرفتاری‌ها و مسائل مهم اجتماعى متوسل به ائمه معصومین شوید. بسیار زیارت عاشورا می‌خواند و زیارت جامعه کبیره و دعای کمیل را حفظ بود.

 

پیوند با شهدای محراب

از زمانى که منافقین وارد فاز نظامى شده و علیه انقلاب اسلامى دست به اسلحه بردند، ترورشخصیت‌ها و رجال سیاسى  مذهبى در دستور کار این گروهک قرار گرفت و سرلوحه اقدامات تروریستى خود را ترور ائمه جمعه استان‌هاى مهم و حساس کشور قرار دادند. بر این اساس نام آیت‌الله اشرفى نیز در لیست ترور آنان گنجانده شد و چندین‌ بار عملیات ترور در مورد او انجام گرفت که نافرجام ماند. اولین‌بار در سال 1359 منزل ایشان هدف یک بمب صوتى قرار گرفت. از آن جا که این اقدام موفقیتی در بر نداشت لذا منافقین در اقدامی دیگر در تیرماه 1360 هنگامى که وی براى اقامه نماز ظهر عازم مسجد بروجردى کرمانشاه بود و قصد ورود به مسجد را داشت ناگهان سه مهاجم مسلح از داخل یک اتومبیل به سویش تیراندازی کردند، اما گلوله‌ها به او اصابت نکرد. مهاجمین در حین فرار نارنجکى را هم به طرف آیت‌الله اشرفی پرتاب کردند که به ایشان آسیبى نرسید ولى تعدادى از مردم بى‌گناه شهید و مجروح شدند. 

منافقین که در دو عملیات قبلی موفق نشده بودند، طرح ترور دیگری را به مرجله اجرا گذاشتند و در سومین اقدام خود در روز جمعه 23 مهر 1361 هنگامى که این عالم والامقام خطبه اول نماز را آغاز کرده بود، ناگهان یک نفر از عناصر منافقین در حالی که یک نارنجک در اختیار داشت به طرف وی هجوم آورده و ایشان را در آغوش گرفت و بر اثر انفجار نارنجک، در حالی که به صورت سجده به زمین افتاده بود به شهادت رساند. بدین ترتیب محراب خونین کرمانشاه محل عروج فقیه و عالمى مجاهد شد.  

در روز تشییع وی، شهر کرمانشاه یکپارچه تعطیل و در سراسر کشور عزاى عمومى اعلام شد. پیکر آن بزرگوار پس از تشییع با شکوه و حضور انبوه مردم مسلمان شهر کرمانشاه بنا به وصیت ایشان به اصفهان انتقال و در گلستان شهداى آن شهر آرمید. در پى شهادت این عالم مجاهد، امام خمینى طى پیام مهمى ضمن تجلیل از شخصیت شهید محراب آیت‌اللّه اشرفى اصفهانى، اقدام منافقین را محکوم نمود. قسمتی از پیام به شرح زیر است.

بسم‌ اللّه الرحمن الرحیم

انا للّه و انا الیه راجعون

«... و شهید عزیز محراب این جمعه ما از آن شخصیت‌هایى بود که اینجانب یکى از ارادتمندان این شخص والامقام بوده و هستم. این وجود پر برکت متعهد را قریب شصت سال است مى‌شناختم. مرحوم شهید بزرگوار حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین حاج آقا عطاءاللّه اشرفى را در این مدت طولانى به صفاى نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالى از هواهاى نفسانى و تارک هوى و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل صالح مى‌شناسم و در عین حال مجاهد و متعهد و قوى‌النفس بود. او در جبهه دفاع از حق از جمله اشخاصى بود که مایه دلگرمى جوانان مجاهد بود و از مصادیق بارز «رِجالٌ صدقُوا ما عاهدوااللّه علَیه» بود و رفتن او ثلمه بر اسلام وارد کرد و جامعه روحانیت را سوگوار نمود.

خداوند او را در زمره شهداى کربلا قرار دهد و لعنت و نفرین خود را بر قاتلان چنین مردانى نثار فرماید. ننگ ابدى بر آنان که یک چنین شخص صالحى را که آزارش به مورى نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را در پیشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفى کردند. این بزرگوار مثل سایر شهداى عزیز ما به جوار رحمت حق پیوست و ملت مجاهد و قواى مسلح سلحشور ما با عزمى راسخ‌تر به پیشبرد انقلاب ادامه مى‌دهند و آنان که به ادعاى واهى خود کوس طرفدارى از خلق را مى‌زنند و با خلق خدا آن مى‌کنند که همه مى‌دانند، در این جنایت عظیم چه توجیهى دارند؟ و با به شهادت رساندن عالمى خدمتگزار و پیرمرد بزرگوار هشتاد ساله چه قدرتى کسب مى‌کنند و چه طرفى مى‌بندند؟ و آنان که در سوگ این جنایتکاران اشک تمساح مى‌ریزند و از جریان حکم خدا در باره آنان شکایت دارند، چه انگیزه‌اى دارند؟ آیا انتقام از جمهورى اسلامى به شهادت رساندن یک عالم پارساست، و به آتش کشیدن یک عده کودک و زن و مرد و توده‌هاى رنجکش است؟! آیا راه به حکومت رسیدن و قدرت را به دست آوردن، این نحوه جنایات است؟! ... بارالها، از تو رحمت براى شهداى عزیز و به ویژه شهید محراب این هفته و سلامت و سعادت و صبر براى ملت به ویژه بازماندگان شهدا و اهالى محترم باختران و شفاى عاجل براى آسیب دیدگان و انتقام از دشمنان اسلام را خواستارم...»

والسلام على عباداللّه الصالحین.

روح‌اللّه الموسوى الخمینى

 

پی‌نوشت‌:


[1] . ر. ک: محراب خونین باختران، محمد اشرفى اصفهانى، ص 86.









































شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی



شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی



شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی در جمع عده‌ای از علما



شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی در جمع عده‌ای از روحانیون و دوستداران



شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی با لباس رزم



شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی



شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی



شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی



شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی



شهید آیت الله عطاءالله اشرفی اصفهانی



شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی



شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی



حجت‌الاسلام علی‌اکبر ناطق نوری و محمد نبی حبیبی در دیدار با شهید آیت‌الله اشرفی اصفهانی



حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری در دیدار با شهید آیت الله اشرفی اصفهانی



شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی در حال سخنرانی، مرحوم آقای حبیب عسگراولادی در ردیف اول دیده می‌شود



شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی در حال سخنرانی



شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی در حال سخنرانی



شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی در جمع دوستداران

منبع: برگرفته از مقدمه کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک(25)، آیت‌الله حاج شیخ عطاءالله اشرفی اصفهانی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1382.


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.