26 خرداد سالروز رحلت آیت‌الله العظمی محمد فاضل‌لنکرانی


23 خرداد 1402


چکیده

مقاله حاضر نگاهی است از دریچه‌ی اسناد ساواک به زندگی حضرت آیت‌الله‌العظمی محمد فاضل لنکرانی(ره) یکی از چهره‌های شاخص حوزه‌ی علمیه قم در دهه‌های 40 و 50 شمسی. این مقاله به دنبال بازشناسی نقش این عالم مجاهد در جریان نهضت امام خمینی(ره) است. در تهیه‌ی این مقاله علاوه بر اسناد ساواک که شاکله اصلی پژوهش بر آنها استوار است، از سایر منابع نیز در حد امکان استفاده شده است. فعالیت‌های سیاسی آیت‌الله‌العظمی لنکرانی در دو مقطع، بسیار پررنگ بوده است: نخست نقش ایشان در اعلام مرجعیت حضرت امام خمینی(ره) در سال 1349 و دیگری دوره‌ی تبعید ایشان به بندرلنگه و یزد در سال 1352.

آیت‌الله‌العظمی لنکرانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همچنان به دفاع از ارزش‌های انقلاب و اسلام و حمایت از رهبری ادامه داد و در سنگر اعتقادی حوزه نیز به تقویت شاکله‌های بنیادی تشیع همت گماشت.

کلیدواژگان: آیت‌الله‌ فاضل لنکرانی، ساواک، امام خمینی(ره)، حوزه علمیه، روحانیت، مرجعیت

 

پیشینه خانوادگی و تحصیلات

آیت‌الله‌العظمی آقای حاج شیخ محمد فاضل لنکرانی در سال 1310ﻫ ش / 1350 ﻫ ق در شهرستان عالم‌پرور قم دیده ‌به جهان گشود. پدر ایشان آیت‌الله فاضل لنکرانی معروف به فاضل قفقازی از مجتهدین برجسته‌ی حوزه‌ی علمیه‌ی قم و از شاگردان طراز اوّل آیت‌الله حاج‌شیخ عبدالکریم حائری یزدی و از اصحاب خاص حضرت آیت‌الله‌العظمی ‌سیدحسین بروجردی بود. همان گونه که از شهرت این عالم ربانی پیداست، ایشان اصالتی قفقازی داشته و پدرشان به نام «حاج بشیر» از اهالی «ارکوان» (روستایی از توابع لنکران در جمهوری آذربایجان) بوده‌اند.[1] آیت‌الله فاضل در کنار بزرگانی چون حضرت امام خمینی(ره) و «آیت‌الله‌‌العظمی سید محمدرضا گلپایگانی» محضر اساتید حوزه‌ی علمیه‌ی قم را درک و با مرحوم «حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی» رابطه‌ی نزدیکی برقرار کرد.

مرحوم فاضل با امام خمینی در حوزه‌ی علمیه‌ی قم آشنا شد و از اولین کسانی بودند که در تأیید مرجعیت عامه‌ی آیت‌الله بروجردی تلاش می‌کردند. این دو بزرگوار از نظر سیاسی نیز هم‌سویی کاملی با هم داشتند. «آیت‌الله محمد فاضل لنکرانی» در مورد ارتباط پدرشان با امام(ره) می‌گوید: «نه تنها حضرت امام از دوستان نزدیک پدرم بوده بلکه بین آن دو رفت و آمد زیاد بود و من ایشان [امام] را در منزلمان زیاد می‌دیدم»[2] تبعید امام در 13 آبان سال 1343 به خاطر مخالفت با تصویب «کاپیتولاسیون» یا لایحه‌ی مصونیت قضایی آمریکاییان در ایران، باعث شد تا مرحوم فاضل و فرزندشان آیت‌الله محمد لنکرانی، هم‌سو با دیگر علمای کشور با ارسال نامه‌هایی برای امام خمینی ارتباط خود را با ایشان حفظ و از مواضع معظم‌له دفاع کنند. در یکی از این تلگراف‌ها آمده است:

«حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی، دامت برکاته: ورود حضرت عالی و آقازاده محترم به اعتاب مقدسه موجب مسرت [بوده] از خداوند توفیق مسئلت[می‌نماییم].»[3]

آیت‌الله فاضل لنکرانی سرانجام پس از سال‌ها خدمت به اسلام در 1351/1/10 در شهر مقدس قم به دیدار معبود شتافت.[4]

    آیت‌الله حاج شیخ محمد فاضل لنکرانی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان «سنایی» آغاز کرد و در همین مدرسه بود که با «شهید آیت‌الله حاج‌سید مصطفی خمینی» آشنا شد.[5]. در 13 سالگی وارد حوزه‌ی علمیه‌ی‌ِ قم شد و تحصیلات حوزوی را در این شهر گذراند.[6]

نبوغ آیت‌الله محمد فاضل لنکرانی باعث شده بود که  آیت‌الله العظمی بروجردی بارها از وی تقدیر و ایشان را مورد تحسین و تمجید قرار دهند. حضرت امام خمینی نیز - که آیت‌الله لنکرانی ده سال افتخار شاگردی ایشان را داشت - بارها متذکر توانایی‌های علمی و اخلاقی ایشان شده‌اند.[7] آیت‌الله محمد فاضل لنکرانی در سن 27 سالگی ازدواج و زندگی مشترکش را با خانمی که نمونه‌ی یک همسر فداکار و عفیف است، آغاز کرد. حاصل این ازدواج شش فرزند پسر به نام‌های «ضیا‌ءالدین»، «احمد»، «محمدجواد»، «امیر»، «محمدتقی»، «محمدصادق» و یک دختر بوده است.

 

فعالیت‌های سیاسی آیت‌الله فاضل لنکرانی

اولین اسناد راجع به آیت‌الله‌ لنکرانی به اوایل دهه‌ی 40 بازمی‌گردد که مواضع سیاسی ایشان را نشان می‌دهد. آغاز ورود جدی ایشان به عرصه‌ی مبارزه را باید مانند بسیاری دیگر از روحانیون پس از قیام 15 خرداد دانست. در حقیقت امام خمینی روح تازه‌ای در کالبد حوزه دمید و مسیر زندگی و مجاهدات بسیاری از بزرگان این کشور را مانند آیت‌الله فاضل پررنگ‌تر کرد. آیت‌الله محمد فاضل لنکرانی در طی مصاحبه‌ای گفته است:

«از همان ابتدایی که امام امت مبارزات سیاسی را شروع کردند، ما هم به عنوان شاگرد ایشان به تمام معنا معتقد به ایشان و تشخیصات ایشان بودیم. از همان اوان به دنبال ایشان قدم به قدم مبارزات سیاسی را شروع کردیم؛ منتها مبارزات سیاسی ما به صورت فردی نبود، بلکه به صورت یک جامعه‌ای به عنوان جامعه‌ی مدرسین بود که از همان هنگام تأسیس به عنوان این که در دنبال امام و پیگیری مبارزات امام قدم بردارد و فعالیت کند، شروع کردیم. لذا در تمام جهات و حوادث و در تمامی خصوصیات، ما همراه امام بودیم. در یکی از مواقعی که مرا در سازمان امنیت تهران خواسته بودند ـ البته به عنوان مصاحبه ـ یکی از حرف‌هایی که مأمور عالی‌رتبه سازمان به من می‌گفت، این بود که در پرونده شما شاید متجاوز از ده‌ها اعلامیه در موارد مختلف وجود دارد که همه آنها به امضای شما هم رسیده [است]...»[8]

 

حمایت از حرکت امام خمینی(ره)

قیام خونین 15 خرداد 1342 ﻫ ش را باید نقطه‌ عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی و آغاز رهبری امام خمینی دانست. به دنبال آشکار شدن مواضع سیاسی حضرت امام خمینی، آیت‌الله فاضل لنکرانی در کنار دیگر علما و روحانیون کشور اقدام به فعالیت‌سیاسی نموده و در اولین اقدام با ارسال تلگرافی در اسفند 1342 به «حسنعلی منصور» از امام حمایت کرد. در بخشی از این تلگراف که اتحاد و انسجام روحانیت را نشان می‌دهد، آمده ‌است:

«آقای نخست‌وزیر! ملت مسلمان ایران به خصوص جامعه‌ی روحانیت دیگر تاب تحمل و زندانی بودن مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌الله العظمی خمینی و آیت‌الله قمی و حجت‌الاسلام طالقانی را ندارد و با بی‌صبری هرچه تمام‌تر منتظر خلاصی ایشان هستند. اگر بناست در دولت شما به خواسته‌های ملی توجه شود، باید همه زندانیان آزاد، تصویب‌نامه‌های ضد دینی که به حکم قانون اساسی رسمیت ندارد، ملغی و اصول ضد انسانی و آزادی کشور متروک و به وضع رقت‌بار اقتصادی مملکت رسیدگی شود در خاتمه پیروزی نهایی ملت رشید ایران و ترقی و تعالی میهن عزیز را تحت رهبری زمامداران لایق و دیندار از پروردگار متعال خواستاریم.»[9]

با تبعید حضرت امام در 13 آبان 1343 به ترکیه، ایشان به همراه جمعی از علمای حوزه‌ی علمیه‌ی قم با ارسال نامه‌ای برای امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر وقت، از سیاست‌های رژیم پهلوی علیه مذهب و تضییع حقوق مردم شدیداً انتقاد کرد. در بخشی از این نامه از هویدا خواسته شده‌ تا به تبعید امام خمینی خاتمه دهد:

«طبقات مختلف کشور بالخصوص علمای اعلام و بالاخص حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ قم که مرکز هدایت و پرورش کشور است منتظرند که هرچه زودتر به وضع موجود خاتمه داده شود و مخصوصاً در اسرع وقت، رهبر شیعیان، مرجع عالی‌قدر، حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی مُدَّ ظلُهُ علی رؤس المسلمین را به قم عودت داده و سایر علماء و دانشمندان، اساتید محترم دانشگاه و دانشجویان و اصناف، تجار و متدینین را آزاد نموده و بیش از این نسبت به احساسات پاک و گرم مردم بی‌اعتنایی نشود.»[10]

در نامه‌ی دیگری به تاریخ 1344/1/12 ضمن نقد سیاست‌های رژیم، از امام خمینی(ره) حمایت شده ‌است.[11]

از مضمون نامه‌هایی که برای حضرت امام در این زمان فرستاده شده، چنین استنباط می‌شود که با وجود اندوه یاران امام از تبعید ایشان، انتقال از ترکیه که فضایی لائیک داشت به عراق که اهالی آن اکثراً شیعه بوده‌اند بازتاب مثبتی داشته است. در سندی از ساواک آمده ‌است:

«شخصی به ‌نام محمد موحدی لنکرانی از قم ضمن ارسال نامه‌ای برای آیت‌الله خمینی در نجف اشرف از انتقال خمینی به نجف ابراز خوشوقتی نموده و آرزو کرده که هرچه زودتر آقای خمینی به ایران بازگشت نماید.»[12]

تعداد نامه‌های ارسالی برای امام در این زمان چنان زیاد بود که ساواک در حاشیه‌ی یکی از نامه‌های آیت‌الله لنکرانی نوشته است که قادر به کنترل همه‌ی این نامه‌ها نیست. از اسناد موجود چنین استنباط می‌شود که کنترل آیت‌الله فاضل لنکرانی پس از ارسال نامه‌ برای امام خمینی(ره) به نجف بوده ‌است. در سندی در همین مورد آمده‌ است:

«نامبرده بالا (آیت‌الله لنکرانی) از قم نامه‌ای به عنوان آیت‌الله خمینی در جوف پاکتی که به نجف به عنوان شیخ نصرالله خلخالی است ارسال نموده و ضمن ابراز خوشوقتی آرزو نموده که هرچه زودتر خمینی به ایران بازگشت نماید.

علیهذا خواهشمند‌است با توجه به آدرس زیر دستور فرمایید به‌ طور غیرمحسوس نسبت به شناسایی نامبرده اقدام و نتیجه را ضمن تعیین مشخصات کامل و هرگونه سوابقی که از مشارالیه در آن ساواک موجود است به این اداره کل اعلام دارند.»[13]

از این زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 همه‌ی رفتارهای این فقیه عظیم‌الشأن مورد کنترل ساواک قرار گرفت. در سندی آمده‌است: «رفتار وی تحت مراقبت بوده در صورت مشاهده رفتار غیرعادی متعاقباً به‌ عرض خواهد رسید.»[14]

 

ارتباط با امام(ره) در عراق

در سال 1346 آیت‌الله لنکرانی تقاضای دریافت روادید برای زیارت عتبات عالیات را کرد. ساواک به ظن اینکه آیت‌الله فاضل لنکرانی در این سفر با امام ملاقات خواهد کرد، با درخواست ایشان مخالفت کرد. در سند ساواک در این مورد آمده است:

«مسافرت مشارالیه گرچه ظاهراً به عنوان زیارت می‌باشد لیکن با توجه به سابقه‌ای (که دارد) به ‌طور قطع با خمینی ملاقات و احتمالاً مجری دستورات او خواهد شد. علیهذا به نظر می‌رسد صدور گذرنامه جهت شخص فوق به مصلحت نمی‌باشد.»[15]

آیت‌الله فاضل لنکرانی در سال 1347 مجدداً تقاضای صدور گذرنامه برای خروج از کشور را کرد. ساواک در تاریخ 1347/5/3 برای بررسی این درخواست ایشان را برای مصاحبه دعوت و در گزارش خود همان موضوعات سابق را مطرح می‌کند، اما این‌بار براساس استدلال زیر با عزیمت ایشان به عراق موافقت می‌شود:

«در مصاحبه‌ای که با وی (آیت‌اله لنکرانی) به عمل آمد به نظر می‌رسد شخص فوق در گفتار خود صادق می‌باشد. و از طرفی نامبرده خود را فردی مجتهد معرفی کرده و از هیچ یک از آیات تقلید نمی‌نماید لذا استنباط می‌شود که موافقت با عزیمت وی به عراق در جلب روحیه‌ وی موثر واقع شود.»[16]

برخلاف انتظار ساواک آیت‌الله لنکرانی هرگز تحت تاثیر القائات ساواک قرار نگرفت و به محض ورود به عراق به دیدار حضرت امام شتافت. در اولین روز پس از بازگشت آیت‌الله فاضل لنکرانی از عراق، ساواک در یک ارزیابی، وی را فردی ناراحت و مخالف رژیم معرفی می‌کند:

«فاضل قفقازی که از مدرسین ناراحت حوزه علمیه قم می‌باشد در ماه رمضان جهت زیارت عتبات عالیات به عراق و نجف رفته بود و اخیراً به قم مراجعت نموده روز 47/10/11 ضمن صحبت خصوصی اظهارداشت در نجف با آقای خمینی ملاقات کرده و حتی یک روز هم مهمان او بوده است.

نظریه رهبر عملیات ـ مفاد گزارش فوق صحیح به نظر می‌رسد و می‌بایست ضمن شناسایی فاضل قفقازی و اخذ مشخصات وی اعمال و رفتار نامبرده تحت کنترل قرار گیرد.»[17]

ساواک که در محاسبات خود در مورد آیت‌الله لنکرانی دچار اشتباه فاحشی شده بود، در زندگینامه‌ای که به همین مناسبت تهیه شده، راجع به جایگاه علمی آیت‌الله لنکرانی می‌نویسد:

« آقای موحدی [فاضل لنکرانی] با این‌که سنین جوانی را می‌گذراند در شمار فضلای و مدرسین دانشمند محسوب می‌شود و حوزه‌ درس وی مورد توجه خاص طلاب و فضلای حوزه علمیه‌ می‌باشد و قریب صد نفر از محصلین علوم دینیه در درس او شرکت می‌کنند .... آقای موحدی از فضلای برجسته حوزه به شمار می‌روند و به نظر می‌رسد که آینده درخشانی در پیش دارد و گام‌های سریعی در راه پیشرفت بر می‌دارد...»[18]

ایشان در بیشتر جریان‌های سیاسی حوزه‌ی علمیه قم در دهه 40 حضور فعالی داشت. به طور نمونه می‌توان به تعطیلی کلاس‌های درس در حمایت از آیت‌الله گلپایگانی در سال 1348 اشاره کرد. در این سال آیت‌الله‌ گلپایگانی در اعتراض به سیاست‌های رژیم پهلوی نماز جماعت و درس حوزه را تعطیل کرد که مورد حمایت علماء و روحانیون قم قرار گرفت.[19]

 

حمایت از مرجعیت امام خمینی پس از رحلت آیت‌الله العظمی سیدمحسن حکیم

   بی‌تردید مهم‌ترین اقدام آیت‌الله‌ لنکرانی در دهه 40 حمایت شجاعانه ایشان از مرجعیت حضرت امام بوده است. درگذشت آیت‌الله العظمی سید محسن حکیم در سال 1349 و تلاش رژیم برای ایجاد چند دستگی درمیان مراجع نقطه عطف این تلاش‌ها بود.[20] توضیح آن که آیات و علمای حوزه‌های علمیه‌ی قم در اقدامی حساب شده و دقیق و به منظور مقابله با تبلیغات رژیم پهلوی با صدور اعلامیه‌ای بی‌سابقه با عنوان «نظریه اساتید بزرگ و حجج عظام حوزه‌ مقدسه علمیه قم در باره مرجعیت آیت‌الله العظمی خمینی دامت برکاته» مرجعیت امام خمینی را تأیید کردند. این اقدام شجاعانه در حالی صورت ‌گرفت که رژیم پهلوی در اوج اقتدار خویش قرار داشت و با شدت و سخت‌گیری به دنبال محو نام حضرت امام بود. آیت‌الله لنکرانی در خصوص این اعلامیه گفته است:

«اثر این اعلامیه از نظر توده مردم به لحاظ این که این امضاء‌کنندگان نخبه‌های حوزه‌ علمیه قم بودند و مورد تصدیق و اعتماد اکثر طلاب آگاه حوزه علمیه قم بودند عکس‌العملش این شد که مسأله مرجعیت امام کاملاً تثبیت شد؛ یعنی هرکجا که این اعلامیه منتشر یا بالای منبر قرائت می‌شد دیگر از نظر بینندگان و شنوندگان تردیدی در مرجعیت امام باقی نمی‌ماند و همین معنا بود که سازمان امنیت روی آن حساسیت شدید پیدا کرد تا این که تصمیم گرفت این امضاء کنندگان را با شکنجه‌ها و ناراحتی‌های خود آشنا کند.»[21]

اعلامیه فضلا و محصلین حوزه علمیه قم چنان تاثیر عمیقی داشت که بلافاصله رژیم پهلوی درصدد دستگیری و تبعید صادرکنندگان آن برآمد، متن این اعلامیه به شرح زیر است:

«محضر مقدس اساتید بزرگ و مدرسین عالی مقام و فضلای حوزه علمیه قم، دامت برکاتهم.

محترماً به‌عرض می‌رساند، رحلت حضرت آیت‌الله العظمی آقای حکیم قدس سره موجب تأسف عمیق گردید. استدعا می‌شود نظریه خود را درباره مرجع تقلیدی که مقلدین معظم‌ له لازم است به وی مراجعه نمایند به ‌طور مشخص و با قاطعیت بیان فرمایید. عده‌ای از فضلا و محصلین حوزه علمیه قم.»[22]

پاسخ آیت‌الله لنکرانی به شرح زیر می‌باشد:

«بسمه تعالی

صلاحیت علمی و تقوایی حضرت مستطاب آیت‌الله العظمی آقای خمینی مدظله‌العالی برای مقام شامخ مرجعیت تقلید و حفاظت از حوزه‌ اسلام و حمایت مسلمین محرز و بدون تردید است.»[23]

انتشار این پرسش و پاسخ بازتاب وسیعی در سطح جامعه داشت و رژیم با شدت نسبت به آن واکنش نشان داد. در سندی به تاریخ 19/ 3/ 1349 در همان روز انتشار اعلامیه آمده است: «با توجه به امریه معطوفی که مقرر گردیده نسبت به دستگیری منتظری و ربانی اقدام شود، نظریه عالی را در مورد دستگیری دیگر امضاء کنندگان سریعاً ابلاغ فرمایند.»[24] ساواک پس از دستگیری‌های اولیه اقدام به تشکیل کمیسیون امنیت اجتماعی نموده و گزارش زیر را صادر کرد:

«عده‌ای از افراد امضاء کننده ذیل طومار مورد نظر با اطلاع از موضوع از قم خارج می‌شوند با این وجود به دعوت و تشکیل کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی در روز 26/ 3/ 49 اقدام و جهت تبعید و اعزام نامبردگان مقدمات امر فراهم و اوامر صادره در مورد افراد دیگر که به تدریج به قم بازمی‌گردند اجراء و نتیجه متعاقباً به‌عرض خواهد رسید.»[25]

مقدم، مدیرکل دفتر سوم ساواک در مورد امضاء کنندگان تأیید مرجعیت امام معتقد بود که: «به جز کسانی که فاقد سابقه‌اند مدت تبعید بقیه افرادی که منبعد دستگیر می‌شوند 3 سال باشد.»[26] به خاطر سخت‌گیری‌های اولیه و تبعید دو نفر از امضاء کنندگان اعلامیه‌ی فوق، آیت‌الله فاضل لنکرانی به سفارش یکی از آیات عظام که برای ساواک نیز ناشناخته بود از قم خارج ‌شد. در سندی در این مورد آمده‌ است:

«به شیخ محمد موحدی فاضل گفته شده بهتر است چند روزی در قم نباشد. چگونگی را با تعیین مرجعی که دستور فوق را صادر نموده اعلام نمایند.»[27]

آیت‌الله لنکرانی پس از خروج از قم پیشکار «آیت‌الله نجفی» را واسطه قرار داده و از این طریق خواستار تجدیدنظر در حکمش ‌شد. از اسناد چنین بر‌می‌آید که ساواک با این درخواست منوط به همکاری ایشان در معرفی عاملین اصلی تهیه اعلامیه موافقت کرده است. در سندی از ساواک می‌خوانیم:

«خواهشمند‌است دستور فرمایید ضمن احضار نامبرده بالا[آیت‌الله لنکرانی] در باره مورد تعیین مشخصات طلابی که به وی مراجعه کرده و امضاء گرفته‌اند از مشارالیه تحقیق و پس از اخذ تعهد مجدد و دادن تذکر لازم آزاد شود و نتیجه را منعکس سازند.»[28]

آیت‌الله فاضل لنکرانی در مصاحبه‌ای که در این مورد با وی به عمل ‌آمد، با درایت و هوشمندی از هرگونه همکاری با ساواک طفره رفت. وی نام هیچکدام از روحانیونی را که از وی تقاضای امضاء اعلامیه را داشته‌اند نبرده و صرفاً به نام کسانی که اعلامیه را امضاء کرده‌ و شناخته شده بودند اشاره می‌کند.

 

تبعید به بندر لنگه و یزد

آیت‌الله لنکرانی در سال 1349 ش به دلیل حمایت از حضرت امام خمینی و تأیید مرجعیت ایشان برای مدتی مورد تعقیب ساواک قرار گرفت. اتحاد علماء و فضلای حوزه‌ی علمیه‌ی قم در پیروی از نهضت امام خمینی که اوج آن را در اعلام مرجعیت آن حضرت می‌توان مشاهده کرد، رژیم را به وحشت انداخت و ساواک را به سمت سیاست‌های تفرقه‌آمیز در میان روحانیون و فضلای حوزه از یک سو و مراجع عظام از سوی دیگر سوق داد. در سال 1352 رژیم که تسلط نسبی بر اوضاع سیاسی کشور داشت، به تبعید طرفداران حضرت امام اقدام کرد. ماجرای گروه ابوذر نهاوند که منجر به کشته شدن یک پاسبان در بازار قم شد و ارتباط اعضای این گروه با برخی از روحانیون حوزه‌ی علمیه‌ی قم نیز، یکی از عوامل این اقدام ساواک بود.[29] در سندی در این مورد آمده است:

«در اجرای اوامر صادره در زمینه تار و مار نمودن طرفداران خمینی با استفاده از فرصتی که بر اثر اختلاف آن‌ها با هواداران گلپایگانی به‌دست آمده به استحضار می‌رساند:

نسبت به شناسایی عناصر مذکور و جمع‌آوری مدارک مستند علیه آنان اقدام و تا این تاریخ چهار نفر از این افراد توسط کمیته مشترک ضد خرابکاری در تهران و مشهد و نیز چهار نفر دیگر از آن‌ها توسط ساواک شهرستان قم دستگیر و بازداشت شده‌اند.

اقدامات در زمینه‌ شناسایی سایر افراد مورد نظر ادامه یافته و تعداد 26 نفر دیگر شناخته شده‌اند که ضمن هواداری از خمینی مبادرت به تحریکاتی در شهرستان قم می‌نمایند. دستگیری این عده به علت شرایط خاصی که از نظر مذهبی در قم وجود داشته فعلاً به مصلحت تشخیص داده نشده بود، لیکن اکنون با استفاده از فرصت و این‌که پیش‌بینی‌های لازم جهت جلوگیری از تشنجات احتمالی صورت گرفته و به شهربانی کل کشور توصیه گردیده که با تقویت شهربانی شهرستان قم آمادگی کافی برای مقابله با وقایع و تحریکات عناصر ناراحت و متعصبین مذهبی را داشته باشد، تصمیم آن است که در صورت استقرار اراده سنیه مبارک ملوکانه اقدام به تبعید تدریجی این افراد از منطقه قم و اعزام آنان به مناطق مختلف و دور دست کشور گردد...»[30]

در انتهای سند مذکور نام آیت‌الله لنکرانی در ردیف 21 آمده است. به این ترتیب در سال 1352 تعدادی از روحانیون طرفدار حضرت امام خمینی به مناطق بد آب و هوای کشور تبعید شدند. در سندی در این مورد آمده‌ است: «به فرموده مقرر است افراد مورد بحث به منطقه بلوچستان طرد نشوند. جزایر تنب، ابوموسی، قشم، هرمز و بنادر لنگه و نظیر آن در نظر گرفته شود....».[31] انتخاب منطقه‌هایی مانند جزایر خلیج فارس و بنادر آن جا برای ایجاد رعب، تفرقه و درهم شکستن مقاومت یاران حضرت امام(ره) بود. در سندی به تاریخ 1352/12/26 به دلیل بعدی دستگیری و تبعید علما که همان ماجرای گروه ابوذر است، اشاره شده است. در بخشی از این سند آمده:

«کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان قم به استناد اظهارات جانشین ریاست سازمان اطلاعات و امنیت آن شهرستان (مبنی بر این‌که در تاریخ 52/4/27 سه نفر از ماجراجویان که در نهاوند1 تعلیم دیده بودند در بازار قم به پاسبان محمدرضا حمله کرده و با ضربات چاقو او را شهید و اسلحه او را به دست آورده و سپس در زد و خورد با پلیس دو نفر دیگر از مأمورین را مجروح نمودند و با دستگیری این افراد در همان بازجوئی‌های مقدماتی روابط خود را با نامبردگان اقرار کرده و در بازجویی‌های بعدی معلوم شده که عده‌ای از طلاب قم در این‌گونه ماجراها دست داشته و به تحریک مردم به خون‌ریزی و برادرکشی و ایجاد ضدیّت با یکدیگر اشتغال داشته) عده‌ای از طلّاب از آن ‌جمله موحدی گیلانی فرزند فاضل و محسن عندلیب فرزند محمد جواد را به سه سال اقامت اجباری در محل‌هایی محکوم نموده است. »[32]

 به دنبال انتشار اخبار مربوط به دستگیری و تبعید این بزرگواران، آیت‌الله فاضل لنکرانی به همراه چند تن از روحانیونی که محکومیت آنها صادر شده بود، از قم خارج و پنهانی به سمت مشهد حرکت کردند. سند زیر به این موضوع اشاره دارد:

«محمد موحدی گیلانی (لنکرانی) فرزند فاضل و عباس محفوظی فرزند عیسی طبق رأی کمیسیون امنیت اجتماعی از شهرستان قم طرد شده‌اند و اخیراً به آن منطقه [خراسان] مسافرت نموده‌اند. سریعاً با همکاری مقامات انتظامی منطقه بازداشت و از طریق مأمورین انتظامی به قم اعزام گردند.»[33]

براساس اسناد موجود، رژیم پهلوی برای دستگیری آیت‌الله لنکرانی، اقدام به بسیج همگانی کرده ‌است.[34]

ساواک سرانجام پس از تلاش‌های فراوان آیت‌الله فاضل لنکرانی را دستگیر و در 13 شهریور همان سال به مقامات شهربانی بندرلنگه تحویل داد. معظم‌له دوره‌ی محکومیت سه ساله‌ی خود را با اقامت موقت در «حسینیه‌ی غضنفری» بندر لنگه آغاز کرد. آیت‌الله فاضل لنکرانی در این مورد گفته است:

«در بحبوحه‌ تابستان، ما را گرفتند و به بندر لنگه منتقل کردند البته در بین راه به علت بدی راه و عدم اطلاع راننده دو، سه بار نزدیک بود ماشین به دریا سقوط کند، بالاخره در بحبوحه‌ گرما و شرجی بودن هوا وارد بندر شدیم و حدود چهار ماه تمام در آن جا بودم که به اندازه چهل سال شاید ناراحتی متحمل شدم. نبودن وسایل از یک طرف و شدت گرما و حالت شرجی هوا از طرف دیگر و فشارهایی که از طرف سازمان امنیت آن جا متوجه من می‌شد و از طرفی هم تهدید مردم به این که با من ارتباط نداشته باشند از سوی دیگر. در آن جا ناراحتی‌ها و کسالت‌هایی برایم پیش آمد ...»[35]

اقلیم نامناسب منطقه در کنار کسالت‌های مزاجی آیت‌الله لنکرانی و فشارهای رژیم پهلوی باعث شد تا دوره‌ی محکومیت آن فقیه فرزانه بسیار سخت و طاقت فرسا باشد. در نامه‌ای که برای رئیس ساواک قم ارسال شده، آیت‌الله لنکرانی وضعیت جسمانی خود را این گونه تشریح کرده ‌است:

«...طبق گواهی پزشک...سابقه‌ کسالت تب مالت و رماتیسم دارم و پس از مدتی معالجه فی‌الجمله رو به بهبودی بودم لیکن در اثر اقامت در بندر لنگه که گرمای شدید مقرون به شرجی فوق‌العاده دارد کاملاً تب مالت عود نموده و به هیچ وجه اقامت در این‌جا مساعد وضع حال اینجانب نیست.»[36]

رژیم پهلوی با رفتارهای غیرانسانی درصدد درهم شکستن مقاومت علمای دین برای خارج کردن آنها از میدان مبارزه بود. آیت‌الله لنکرانی در بندرلنگه در کنار پیگیری‌هایش برای متقاعد کردن مقامات رژیم در وخیم بودن اوضاع جسمانی‌اش، نامه‌هایی نیز در انتقاد از قوه قضائیه‌ی رژیم و عدم صلاحیت آن ارسال کرده است. ایشان در یکی از این نامه‌ها برای رئیس ساواک بندرلنگه می‌نویسد:

«اقامت اجباری اینجانب که براثر رأی شورای امنیت قم واقع شده هیچ‌گونه موجب و سببی نداشته و در حقیقت رأی شورای امنیت شهرستان قم کاملاً بدون مأخذ و اساس بوده... و چنانچه دادگاه صلاحیت‌دار درباره‌ این موضوع تشکیل گردد کاملاً این امر را ثابت خواهم نمود...»[37]

از اسناد این گونه استنباط می‌شود که آیت‌الله لنکرانی در بندرلنگه نیز مانند سابق همچنان فعالیت سیاسی داشته و رسالت انقلابی خود را با شجاعت انجام می‌داده‌ است. در سندی صراحتاً به این موضوع اشاره شده‌ است:

«نامبرده بالا [آیت‌الله لنکرانی] .... احضار و به وی تذکر داده شد چنانچه مبادرت به تحریکات و صحبت‌های خلاف مصالح مملکت نماید شدیداً تنبیه خواهد شد...»[38]

با وخیم‌تر شدن وضعیت جسمانی آیت‌الله لنکرانی سرانجام در 1352/9/1 کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی قم، محل تبعید آیت‌الله لنکرانی را از بندر لنگه به یزد تغییر داد. علت این تغییر مکان «رماتیسم قلبی و تب مالت»[39] عنوان شده ‌است. آیت‌الله لنکرانی در 1352/9/24 به یزد وارد شد. اوضاع یزد بسیار متفاوت از بندرلنگه بود؛ از یک ‌طرف اقلیم آن برای مزاج آیت‌الله لنکرانی مناسب‌تر بود و از سوی دیگر وجود علمای بزرگی مانند «شهید آیت‌الله حاج شیخ محمد صدوقی» در این شهر باعث می‌شد تا آیت‌الله فاضل لنکرانی مجال بیشتری برای انجام فعالیت سیاسی داشته باشد. آیت‌الله لنکرانی در این خصوص گفته است:

«در این خلال مرحوم شهید آیت‌الله صدوقی ـ قدس‌سره ـ لطف‌های بسیار زیادی در حق من کرد و با این که از طرف شهربانی نهی شده بود که اصلاً با من رابطه نداشته باشد و من را ملاقات نکند، ایشان اعتنا نمی‌کرد و گاه ‌و بی‌گاه برای ملاقات من می‌آمد. تبعید من در یزد این اثر را داشت که با کمک شهید آیت‌الله صدوقی، در اثر برخوردهای مخفیانه یا آشکار، مردم یزد را در مسیر مبارزات امام قرار دادیم و آگاه ساختیم.»[40]

 به دلیل نزدیکی یزد به قم، خانواده‌ی آیت‌الله لنکرانی نیز می‌توانستند به دیدار ایشان بیایند. در سندی از ساواک اولین روز ورود آیت‌الله فاضل لنکرانی به یزد این گونه توصیف شده ‌است:

«در تاریخ 52/9/24 نامبرده بالا به محض ورود به یزد قبل از این‌که به این شهربانی مراجعه نماید همراه مأمورین بدرقه به منزل آیت‌الله صدوقی رفته... نامبرده [آیت‌الله لنکرانی] مورد شناسایی کلیه روحانیون شهر بوده که به محض اطلاع از ورود و مشاهده‌ی وی به طرق مختلف تلفناً و مستقیماً با او تماس و ملاقات نمودند که به طور مسلم رفاه حال و وضع زندگی وی را از هر لحاظ تأمین خواهند نمود. ضمناً در تاریخ 26/ 9/ 52 همسر و فرزندان و بستگان او از شهرستان قم به منظور دیدن نامبرده به یزد وارد و در هتل فرهنگ اقامت و مشارالیه نیز از محل سکونت قبلی به هتل مذکور تغییر مکان داده است.»[41]

وضعیت مذهبی شهر یزد و مقبولیت آیت‌الله لنکرانی نزد علمای این خطه، سبب شد تا ساواک ادامه‌ی اقامت ایشان در یزد را دارای اشکال دانسته و تقاضای تبعید وی به یکی از شهرستان‌های تابع یزد را نماید. در سندی دلایل این درخواست به این صورت آمده ‌است:

«ساواک یزد اعلام داشته که یاد شده [آیت‌اله لنکرانی] مورد شناسایی کلیه روحانیون شهر بوده که به محض اطلاع از ورود و مشاهده وی به طرق مختلف تلفناً و مستقیماً با او تماس گرفته و ملاقات نموده‌اند و از طرفی باتوجه به موقعیت خاص این شهرستان از لحاظ مذهبی و روحانیون مشکوک ادامه اقامت وی در یزد به مصلحت نبوده و خالی از اشکال نمی‌باشد و برای جلوگیری از تماس نامبرده با روحانیون یزد تقاضا نموده که حتی‌الامکان تبعیدی مورد نظر به یکی از شهرستان‌های تابعه انتقال یابد.»[42]

آیت‌الله لنکرانی به این ترتیب از ملاقات با روحانیون یزد محروم و مجدداً تحت فشارهای سخت رژیم قرار گرفت.[43] در یزد بیشتر اوقات آیت‌الله لنکرانی به مطالعه و تحقیق و پژوهش می‌گذشت. در این شهر مجدداً بیماری ایشان عود کرده و به دلیل عدم وجود متخصصین مجرب در یزد ایشان تقاضای عزیمت به تهران را می‌نماید. ساواک با این تقاضا مشروط به این‌ که وی با کسی تماس نداشته و تحت مراقبت کامل باشد به مدت یک ‌ماه موافقت می‌کند. آیت‌الله لنکرانی در 11/ 3/ 54 با تدابیر شدید امنیتی به تهران عازم شد.[44]

وخامت حال آیت‌الله لنکرانی را می‌توان از گزارش پزشک معالج وی مشاهده کرد. در این گزارش آمده ‌است: «لازم است که ایشان مورد معاینه پزشکی متخصصین قلب قرار بگیرند و تحت درمان به علت ازیاد فشار خون باشد.»[45] با وجود تشخیص پزشک مبنی بر ادامه معالجات در تهران آیت‌الله لنکرانی مجدداً به محل تبعید خویش بازگردانده شد. شدت بیماری و گذراندن بیش از دو سال محکومیت اعمال شده، باعث شد تا رژیم پهلوی وی را مشروط بر عدم فعالیت سیاسی آزاد کند. در سندی از ساواک آمده‌است:

«با عرض مراتب فوق و با امعان نظر به این‌ که شخص مورد بحث در مدت قریب به یک سال دوبار برای معالجه خود مجبور به مسافرت تهران گردیده و در آینده نیز در صورت تشدید مرض تقاضای فرصت بیشتر جهت مداوا خواهد نمود و از طرف دیگر در مدت تبعید فعالیت منافی از وی مشاهده نگردید و چند ماهی بیشتر از مدت اقامت اجباری وی باقی نمانده‌ است لذا در صورت تصویب اجازه فرمایند که بقیه مدت محکومیت او بخشوده گردد.»[46]

براساس رأی مورخه 1355/2/8 کمیسیون امنیت اجتماعی قم، دوره‌ی محکومیت ایشان به پایان رسید.

 

فعالیت‌های سیاسی آیت‌الله فاضل لنکرانی پس از تبعید

آیت‌الله لنکرانی پس از پایان تبعید مجدداً در منابر شروع به سخنرانی‌های سیاسی کرده و به بیداری مردم پرداخت. همین موضوع سبب شد در چندین مرحله نام وی به عنوان ممنوع المنبر ذکر شود. در مورخه 1356/9/15 نام وی در ردیف 90 و در سند دیگری در ردیف 109 وعاظ ممنوع المنبر آورده شده است.[47]

 

شهادت آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی

شهادت فرزند بزرگوار حضرت امام خمینی در اول آبان 1356 نقطه‌ی عطفی در انقلاب اسلامی به حساب می‌آید، واکنش به این حادثه چنان عظیم و غیرقابل پیش‌بینی بود که پایه‌های رژیم پهلوی را کاملاً به لرزه درآورد. سابقه‌ی دوستی آیت‌الله لنکرانی با «شهید آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی» به دوران کودکی باز‌ می‌گردد. آیت‌الله لنکرانی بارها در مصاحبه‌ها و نوشته‌هایش به نیکی از آن دوران یاد کرده است. پس از تبعید امام، آیت‌الله لنکرانی با ارسال نامه‌هایی برای مرحوم حاج آقا مصطفی ایشان را مرتباً در جریان اوضاع کشور قرار می‌دادند. در سندی راجع به نامه‌ی آیت‌الله لنکرانی برای شهید سید مصطفی خمینی آمده‌ است:

«نامبرده بالا [آیت‌اله لنکرانی] ..... نامه‌ای برای شیخ نصرالله خلخالی به نجف اشرف ارسال نموده تا وی به سیدمصطفی خمینی(پسر خمینی) تسلیم نماید.»[48]

پس از شهادت آیت‌الله‌ سید مصطفی خمینی،  لنکرانی در کنار دیگر علما و روحانیون با انتشار اعلامیه‌هایی این مصیبت را به امام تسلیت گفتند. شهادت آیت‌الله مصطفی خمینی برای آیت‌الله لنکرانی از دو جهت بسیار سنگین بود؛ از یک‌ سو رحلت فرزند ارشد حضرت امام و بازوی توانای ایشان و از سوی دیگر سابقه‌ی دوستی‌اش با شهید آیت‌الله مصطفی خمینی که تحمل آن را سخت‌تر می‌کرد. در بسیاری از مصاحبه‌ها و نوشته‌های آیت‌الله لنکرانی در سال‌های بعد از انقلاب اسلامی به وضوح این ناراحتی دیده می‌شود.[49]

 

انتشار اعلامیه‌های مختلف به مناسبت حوادث کشور

به دنبال انتشار مقاله‌ی موهون و عناد‌آمیز روزنامه‌ی اطلاعات علیه ساحت امام خمینی و روحانیت آگاه موجی از اعتراض سراسر کشور را فراگرفت. رژیم که انتشار این مقاله را مقدمه‌ای برای حملات بیشتر به امام  و به حاشیه ‌راندن ایشان تصورکرده بود، نتیجه‌ی متفاوتی از این اقدام به دست آورد. آیت‌الله لنکرانی در جریان این حوادث حضور فعالی داشت و با انتشار اعلامیه‌های مختلف ضمن محکوم کردن جنایات رژیم به حمایت از امام ‌پرداخت. در یکی از این اعلامیه ها که عنوان «اعلامیه‌ جمعی از فضلای حوزه علمیه قم در مورد حوادث اخیر ایران» دارد، آمده ‌است:

«به دنبال یاوه سرایی روزنامه اطلاعات (17 دی 1356) و هتاکی فوق‌العاده نسبت به عموم مراجع تقلید و به خصوص مرجع عالیقدر حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی دامت برکاته احساسات پاک مردم برانگیخته شد. نخست در قم مرکز روحانیت، طلاب و محصلین به دادخواهی به منازل علما و مدرسین پناه بردند و در راه بازگشت نیروهای پلیس بدون هیچگونه مقدمه‌ای به روی مردم بی‌دفاع آتش گشودند و ده‌ها نفر را به خاک و خون کشیدند...»[50]

در پایان این اعلامیه که بسیاری از چهره‌های برجسته‌ی انقلاب آن را امضاء کرده‌اند، آمده است:

«...ما ضمن قدردانی و ستایش از پایداری‌ها و مقاومت‌های مردم مسلمان ایران، تنفر و انزجار خود را از اعمال وحشیانه و ضد انسانی دستگاه جبار اظهار می‌داریم و پیروزی این جنبش اسلامی و موفقیت نهایی مردم از جان گذشته و فداکار را در سایه عنایات خاصه حضرت ولی‌عصرـ ارواحنا له الفداه ـ از خداوند متعال خواستاریم.»[51]

اعلامیه‌ی مهم دیگری که آیت‌الله لنکرانی آن را امضاء کرده است، به فاجعه‌ی سینما رکس آبادان اشاره دارد. ماجرای سینما رکس آبادان یکی از تلخ‌ترین فجایع سال 1357 بود که در جریان آن رژیم پهلوی برای نشان دادن چهره‌ای خشن و مرتجع از انقلابیون، سینما رکس آبادان را به آتش کشید، و در جریان آن تعداد زیادی از مردم در شعله‌های مهیب آتش جان باختند. در اعلامیه‌ای که از سوی روحانیون تهران و با عنوان حساب شده‌ی « فاجعه‌ مرگبار آبادان و نمک‌پاشی‌های حکومت بر دل‌های داغ دیده مردم» منتشر شده بود، در ردیف 47 نام آیت‌الله لنکرانی دیده می‌شود.[52]

 

تحصن در دانشگاه تهران

    در هنگام نخست‌وزیری «شاپور بختیار» جمعی از علمای طراز اول حوزه‌ی علمیه‌ی قم تصمیم گرفتند در اعتراض به کارشکنی‌های رژیم پهلوی مبنی بر ممانعت از ورود امام خمینی به ایران، در دانشگاه تهران تحصنی را ترتیب دهند. برخی از این افراد عبارت بودند از: «شهید آیت‌الله مرتضی مطهری»، «شهید آیت‌الله سید محمد بهشتی»، «آیت‌الله فاضل لنکرانی» و ... اسناد ساواک نشان می‌دهد که این تحصن بازتاب وسیعی در جامعه داشته و به شدت رژیم در حال سقوط پهلوی را نگران کرده است. این تحصن به تدریج موج وسیعی به خود گرفت و بسیاری به تحصن‌کنندگان پیوستند. آیت‌الله لنکرانی در این مورد گفته است:

«صبح مینی‌بوس آوردند و حدود هفده نفر در آن سوار شدند که در بینشان استاد مطهری بود و دیگر دوستانشان و بنده هم بودیم.... جلو درب مسجد یک جمعیتی که نمی‌دانم به چه مناسبتی جمع شده بودند، مشاهده کردیم همان جا مرحوم شهید استاد مطهری بالای پله رفت و اعلام کرد: بدانید، ما برای مخالفت از آمدن امام به ایران از این لحظه در مسجد دانشگاه متحصن هستیم. بعد وارد مسجد شدیم ... و همان تحصن معروف دانشگاه از همان لحظه شروع و کم‌کم تعداد متحصنین اضافه شد تا در یکی، دو روز آخر به جایی رسید که فضای دانشگاه هم ظرفیت مردم را نداشت...»[53]

در آستانه انقلاب اسلامی فعالیت‌ها و تلاش‌های آیت‌الله فاضل وسعت بیشتری یافت. بسیاری از جلسات جامعه‌ی مدرسین در منزل ایشان تشکیل می‌شد. بزرگانی چون شهید آیت‌الله مطهری و شهید آیت‌الله بهشتی با حضور در این جلسات نسبت به مسائل مهم نهضت مشاوره و تصمیم‌گیری می‌کردند.

 

آیت‌الله لنکرانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی

آیت‌الله لنکرانی با پیروزی انقلاب اسلامی در کنار حضرت امام و دیگر دلسوزان کشور قرار گرفت و کوشید تا اوضاع نابسامان کشور را که از هر سو دچار بحران شده بود مدیریت کند. حضرت امام(ره) که به توانایی‌های ایشان اطمینان داشتند، در سال 1359 «ریاست دادگاه انقلاب قم» را به ایشان واگذار کردند. این دادگاه وظیفه‌ی نظارت بر احکام دادگاه‌های سراسر کشور را برعهده داشت.

آیت‌الله لنکرانی در سال 1360 از سوی مردم «قم» و «استان مرکزی» به نمایندگی اولین دوره‌ی مجلس خبرگان رهبری برگزیده شد. شروع جنگ تحمیلی باعث شد تا این عالم ربانی بارها در جبهه‌های جنگ حضور پیدا کرده و در خط مقدم به دیدار رزمندگان بشتابند. وی بارها بیان می‌کردند که «افتخار می‌کنم که یک بسیجی هستم.» در نتیجه‌ی اهتمام ایشان بود که بسیج روحانیون در حوزه به ‌وجود آمد.[54] آیت‌الله فاضل 10 سال ریاست شورای مدیریت حوزه‌ی علمیه‌ی قم را برعهده داشتند و در این مدت گام‌های مهمی را در ارتقاء سطح کیفی آن حوزه‌ی مقدسه برداشتند.[55] وی در جریان انتخاب حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به رهبری انقلاب اسلامی، نقش بسیار مهمی برعهده داشتند، از آن جایی که آیت‌الله لنکرانی موقعیت علمی و اجتماعی بسیار بالایی داشتند، حمایت‌های مکرر ایشان از معظم‌له بسیار سودمند بود. ایشان از کسانی بودند که گواهی اجتهاد مقام معظم رهبری را امضاء کردند. علاقه‌ی آیت‌الله لنکرانی به مقام معظم رهبری چنان بود که بارها به ایشان گفته بودند:

«من همان برنامه دعایی را که برای امام هر شب داشتم، برای شما نیز دارم.»[56]

 

وفات و پاسخ به ندای «اِرجعی اِلی رِبّکِ»

سرانجام این عالم ربانی در 1386/3/26 در سن 76 سالگی پس از یک عمر تلاش برای اسلام و تشیع روی در نقاب خاک کشیدند. مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای مدظله‌العالی در پیامی به مناسبت ارتحال آن فقیه عالیقدر فرمودند:

«ایشان در سال‌های طولانی دوران اختناق در شمار برجستگانی از حوزه‌ی‌ علمیه‌ی قم بودند که در میدان‌های گوناگون مبارزات حضور داشتند و رنج و تبعید را به جان خریدند و پس از پیروزی انقلاب از جمله روحانیون نام‌داری بودند که نقش‌های مهمی در همه‌ی‌ موارد حساس ایفاء نمودند. رحمت خدا بر ایشان باد.»[57]

 

تألیفات و فعالیت‌های عام‌المنفعه آیت‌الله لنکرانی

حضرت آیت‌الله‌العظمی فاضل لنکرانی قدس‌ سره‌ الشریف از نظر علمی یکی از محققان و فقهای برجسته‌ای بودند که بیش از 50 سال اشتغال به تدریس در حوزه‌های علمیه را داشتند. در زمان مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی در همان مسجد اعظم بعد از درس ایشان در زیر گنبد مسجد اعظم تدریس مکاسب داشتند که جمعیت زیادی در آن مجلس حاضر می‌شدند. یکی از علمای بزرگ تهران (آیت‌الله آقا سید رضی شیرازی) می‌گوید:

«بعد از این که از نجف به ایران و قم آمدم دیدم در مسجد اعظم یک روحانی جوان درس بسیار پرجمعیتی دارد، نشستم و گوش دادم متوجه شدم که بسیار بر کتاب مکاسب مسلط است، پرسیدم نام ایشان چیست؟ گفتند: آقای حاج‌شیخ محمد فاضل لنکرانی است.»[58]

در برخی از خاطرات آیت‌الله العظمی اراکی ایشان از آیت‌الله فاضل لنکرانی به آقا محمد مدرس تعبیر نموده است. امام خمینی نیز در جواب تلگراف ایشان به مناسبت شهادت آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی فرموده‌اند:

«امید است انشاءالله تعالی موفق به خدمت به حوزه‌های اسلامی باشید و افاضل از برکات شما بهره‌مند شوند.»[59]

آیت‌الله‌العظمی بروجردی نسبت به ایشان حساسیت خاصی داشت و برخی از کتاب‌های خویش را قبل از چاپ شدن دستور می‌‌دادند که آیت‌الله فاضل ملاحظه نمایند.  بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آیت‌الله فاضل از امام نسبت به حضور در مسئولیت‌های پیشنهاد شده و یا اشتغال به تکمیل کتاب تفصیل‌الشریعه استفسار نمودند، امام خمینی در پاسخ فرمودند: این کتاب را تکمیل نمایند.[60]

آیتالله فاضل لنکرانی در طول حیات پربرکتشان آثار ارزشمندی در حوزه‌های فقه و اصول تألیف کرده‌اند که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. بخشی از این نوشته‌ها به سال‌های تبعید ایشان در دهه‌ی 50 باز می‌گردد که نشان از روحیه‌ی علمی ایشان دارد. مهم‌ترین تألیفات ایشان عبارتند از:

1- مدخل‌التفسیر: این کتاب که مقدمه‌ای برای ورود به تفسیر قرآن است، درس‌های آیت‌الله لنکرانی پیش از تبعید می‌باشد که در دوره‌ی تبعید، با تجدید نظراتی در بیش از 400 صفحه منتشرشد.

2- اهل‌البیت(ع) یا چهره‌های درخشان در آیه تطهیر: این کتاب بیانگر دیدگاه‌ها و برداشت‌های آیت‌الله لنکرانی درباره‌ی آیه‌ی تطهیر است.

3- ائمه اطهار (ع) یا پاسداران وحی در قرآن کریم: تألیف کتاب فوق به زمانی باز می‌گردد که کتاب «شهید جاوید» بازتاب زیادی پیدا کرده بود. آیت‌الله لنکرانی و آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی این کتاب را در تحلیل و بررسی و نقد «کتاب شهید جاوید» تألیف کرده‌اند که در آن به مباحثی از جمله علم امام (ع) پرداخته شده است.

4- دوره 28 جلدی کتاب تفصیل‌الشریعه فی شرح تحریرالوسیله: این کتاب مهم‌ترین و جامع‌ترین اثر آیت‌الله لنکرانی می‌باشد که شرحی بر کتاب فقهی «تحریرالوسیله امام خمینی(ره)» است. آیت‌الله فاضل در مورد تألیف این کتاب می‌نویسد:

«در مدت دو سال و نیم تبعید در یزد، برای این که هم اشتغال علمی داشته باشم و هم برنامه علمی – تحقیقی خود را دنبال کنم، تصمیم به شرح تحریرالوسیله امام گرفتم؛ زیرا در آن روز کسانی که با مبارزات انقلابی معظم‌له مخالفت داشتند به منظور ناچیز جلوه دادن شخصیت علمی ایشان به هر وسیله چنگ می‌زدند و فکر کردم تنها پاسخ محکم و مناسب به چنین جوسازی‌های ذهنی و تبلیغات زهرآگین، همان شرح تحریرالوسیله امام است و بس؛ زیرا این تنها وسیله بود که ما می‌توانستیم به وسیله آن از شخصیت والای علمی ایشان دفاع کرده و ضمن آن خدمت ارزنده‌ای هم در جهت پیشبرد مبارزات و اهداف انقلابی ایشان به عمل آوریم، زیرا دفاع مؤثر از شخصیت اول و رهبر یک انقلاب، دفاع از خود آن انقلاب است و لذا از سال 1352 شمسی در شهر یزد شروع به کار کرده، در این مدت چهار یا پنج جلد آن را تمام کردم.»[61]

کتاب عظیم تفصیل‌الشریعه تاکنون جامع‌ترین شرحی است که بر تحریرالوسیله امام خمینی نوشته شده و یکی از کتاب‌های مرجع و مورد استفاده بزرگان و فضلاء به شمار می‌رود. آیت‌الله‌العظمی وحید خراسانی روزی به فرزند ایشان فرمودند: «از شانس‌های بزرگ آقای خمینی این است که مانند پدر شما شرح بر کتاب فقهی ایشان نوشت.»[62]  آیت‌الله العظمی آقای سید کاظم حائری نیز در مورد این کتاب فرمودند: «کتاب الحج از تفصیل‌الشریعه یکی از مهم‌ترین و جامع‌ترین کتاب‌هائی است که در مورد حج نوشته شده است.»[63]

آیت‌الله محمد یزدی در مورد شرح تحریر‌الوسیله آیت‌الله لنکرانی آورده‌اند:

«شرح‌های متعددی بر تحریر‌الوسیله نوشته شد که به نظر من شرحی که مرحوم آیت‌الله فاضل نوشته‌اند شرح قابل توجه و عمیقی است؛ چون در بحث حدود که داشتم وقتی به منابع مراجعه می‌کردم و می‌دیدم که مبنای امام مقدم است و شرحی که آقای فاضل نوشته‌اند و استدلالی که آورده‌اند قوی‌تر از دیگران است حتی در مواردی وی بر صاحب جواهر هم مقدم است.»[64]

مرحوم آیت‌الله دکتر عبدالهادی الفضلی از علمای بزرگ شیعه در منطقه شرقیه عربستان در سال 1357 به برخی از شاگردان خود گفته بودند که کتاب تفصیل‌الشریعه در مواردی بر تمسک مرحوم آیت‌الله حکیم تفوق و برتری دارد و برحسب نقل شاگردان ایشان در آن زمان ایشان بر طبق همین کتاب معتقد به اعلمیت آیت‌الله فاضل بودند.

5- نهایه‌التقریر، تقریرات درس آیت‌الله بروجردی: همان گونه که گفته شد، آیت‌الله فاضل از 19 سالگی در درس آیت‌الله‌العظمی بروجردی حضور داشت و به خاطر هوش و ذکاوتشان بارها مورد تشویق و تمجید ایشان قرار گرفتند. آیت‌الله فاضل لنکرانی در مورد این کتاب می‌گویند:

«درس‌های آیت‌الله بروجردی را نوشتم تا به اندازه یک جلد پانصد صفحه‌ای رسید. این نوشتجات را خدمت ایشان ارائه دادم و از ایشان خواستم در صورت موافقت، چاپ شود. ایشان هم پس از مدتی مطالعه، کمال موافقت خودشان را با چاپ اعلام داشتند.»[65]

لازم به ذکر است که مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی در تمام مباحث فقهی و اصولی خود، علاوه بر طرح مبانی اعاظم خصوصاً حضرت امام خمینی، به طرح و بیان اندیشه‌های آیت‌الله‌العظمی خوئی قدس‌سره‌ نیز می‌پرداختند. به ‌طوری که خود ایشان می‌فرمودند:

«من با این که شاگرد آیت‌الله خوئی نبوده‌ام، اما بر کثیری از مبانی فقی و اصولی و رجالی ایشان احاطه دارم. از این نظر مباحث فقهی و اصولی ایشان عملاً یک مقارنه و مقایسه‌ای بین مبانی امام خمینی و مبانی آیت‌الله خوئی بود.»[66]

ذوق تفسیری ایشان و استفاده‌های خاص از آیات قرآن کریم از ویژ‌گی‌های این فقیه عظیم‌الشان بود. در مباحث فقهی نسبت به آیات مرتبط به احکام، توجه ویژه‌ای داشتند. همیشه به طلاب و فضلاء سفارش می‌کردند که آیات‌الاحکام را بیشتر مورد دقت قرار ‌دهند. ایشان از آیات قرآن کریم نسبت به مسائل مستحدثه استفاده شایانی داشتند.

آیت‌الله لنکرانی نسبت به لزوم توجه فضلاء و طلاب به قواعد فقهیه بسیار تأکید داشتند. از این جهت در حدود 10 سال در ماه‌های رمضان که حوزه‌ی علمیه تعطیل بود به بحث پیرامون قواعد فقهیه می‌پرداختند که محصول آن بحث‌ها در ضمن یک جلد به چاپ رسیده است و امروز فضلاء و اساتید در مباحث خود به آن می‌پرداختند.

از دیگر آثار آیت‌الله فاضل می‌توان به: «ثلاث رسائل»، «القواعد الفقیهه»، «تقیه مداراتی»، «کتاب الطهاره، تقریرات درس امام خمینی»، «جبر و تفویض» و ... اشاره کرد.[67]

آیت‌الله لنکرانی در طول حیات مبارکشان، خصوصاً در دوره‌ی مرجعیت، مصدر خدمات عام‌المنفعه‌‌ی فراوان بود که مهم‌ترین آنها تأسیس و راه‌اندازی مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) می‌باشد. این مرکز به دستور آیت‌الله العظمی فاضل در ایران و خارج از کشور از جمله کابل، دمشق و مسکو به فعالیت پرداخت. هدف اصلی این مرکز پرورش مجتهدان عالی‌مقام و تحقیق و تدوین کتاب‌های فقهی ارزشمند زیر نظر اساتید برجسته عنوان شده است.[68]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] - فاطمی موحد، سید حسن، سینای فقاهت، قم، مرکز فقهی‌ ائمه ‌اطهار، چاپ اول، 1387، ص 22. راجع به سال تولد مرحوم «آیت‌الله فاضل لنکرانی» اختلاف نظرهایی وجود دارد؛ برخی سال تولد او را 1309 ﻫ ق و عده‌ای نیز 1314ﻫ ق ضبط کرده‌اند، با این حال سیر زندگی و دوره‌ی تحصیلی این عالم فرزانه کاملاً روشن است. وی تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند و در سال 1331ﻫ ق راهی ایران شد و در حوزه‌ها‌ی علمیه‌ی شهرستان‌های اردبیل و زنجان به مدت 10 سال به تحصیل مشغول شد. وقوع انقلاب کمونیستی در اکتبر 1914م در روسیه سبب شد تا وی که به زادگاهش برای نشر معارف اسلامی بازگشته بود، به ایران بازگردد. ایشان این‌بار شهر مقدس مشهد و حوز‌ه‌ی علمیه‌ی پررونق آن جا را برای تحصیل مدارج بالای علمی و سکونت انتخاب کرد. اقامت آقای فاضل لنکرانی در شهر مقدس مشهد سه سال به طول انجامید و وی که از محضر اساتید این شهر بهره‌ی کافی برده بود، به قصد تکمیل آموخته‌های دینی عازم حوزه‌ی علمیه‌ی قم شد. ورود آیت‌الله فاضل لنکرانی در سال 1342ق به حوزه‌ی علمیه‌ی قم مصادف بود با رونق گرفتن حوزه‌ی این شهر به‌وسیله‌ی «آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی» از علمای برجسته عالم تشیع.

[2] - سینای فقاهت، پیشین، ص 28. نامه‌ی مرحوم آقای فاضل برای «اسدالله علم» نخست وزیر رژیم پهلوی در 1341/8/20 نشان از اشتراک مساعی ایشان با امام (ره) دارد.

[3] - روحانی، حمید، نهضت امام خمینی، دفتر دوم، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1389، ص 188.

 - 4 سینای فقاهت، پیشین، ص 26. از ایشان چند فرزند ذکور باقی ماند که به ترتیب عبارتند از: علی، محمد، حسن و جعفر. مرحوم فاضل یکی از اساتید برجسته‌ی حوزه‌ی علمیه‌ی قم بود که متون فقه و اصول را تدریس می‌کرد. انتشار رساله‌ی عملیه‌ی ایشان پس از ارتحال آیت‌الله العظمی بروجردی با نام «نهایه‌الاحکام» به زبان عربی حاکی از توانایی علمی ایشان می‌باشد. تقریرات بحث خارج صلاة آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، به عنوان «نتایج الافکار» از دیگر تألیفات ارزشمند ایشان به شمار می‌آید.

[5] - از دیگر همکلاسی‌های آیت‌الله لنکرانی در مدرسه سنایی باید از «آیت‌الله شهاب‌‌الدین اشراقی» نام برد.

[6] - پیام انقلاب، ش 90، ص 23.

[7] - سینای فقاهت، پیشین، ص 61 ـ 53.

[8] - یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله‌العظمی محمد فاضل لنکرانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تایخی، 1393، مقدمه، ص یازده.

[9] - اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 110 ـ 109.

[10] - همان، ج 3، ص 130ـ 129.

[11] - همان، ج 3، ص 164.

[12] - یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله‌ العظمی محمد فاضل لنکرانی، پیشین، سند مورخه 1344/7/22 شماره 361 / 303 ، ص 33. در سال  1345آیت‌الله لنکرانی در کنار دیگر فضلای حوزه علمیه قم نامه‌ای را برای مراجع عظام ایران و عراق ارسال کرد. در این نامه از اقدامات رژیم پهلوی علیه روحانیت انتقاد شده است. رک: اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، پیشین، ص 198 ـ 195.

[13] - یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله‌ العظمی محمد فاضل لنکرانی، پیشین، سند مورخه 1344/7/28 شماره 25291 / 336، ص 34.

[14] - همان، سند مورخه 1345/7/3، شماره 1964 / 21، ص 49. در این سند خواسته شده است تا برای آیت‌الله لنکرانی پرونده تشکیل شود.

[15] - همان، سند مورخه 1346/3/22 فاقد شماره، ص 53.

[16] - همان، سند مورخه 1347/5/3 فاقد شماره، ص 63.

[17] - همان، سند مورخه 1347/10/15 شماره 4168 / 21، ص 65.

[18] - همان، سند مورخه 1347/2/10 شماره469 / 21، ص 67.

[19] - در سندی از ساواک با عنوان: «تعطیل نماز جماعت و درس حوزه‌ علمیه قم» در ردیف شماره (4) سند مذکور، نام آیت‌الله لنکرانی دیده می‌شود. این اعتراض، قدرت و نفوذ روحانیون در کشور را نشان داد؛ به‌ طوری که ساواک «عکس‌العمل» در مورد آنان را به صلاح ندانست. همان، سند مورخه‌ 2 / 10 / 1348، شماره 3999 / 21، ص 76.

[20] - رژیم پهلوی پس از درگذشت آیت‌الله العظمی محسن حکیم با ارسال پیام تسلیت برای آیت‌الله‌العظمی سید ابوالقاسم خویی ایشان را به عنوان مرجع بعدی مورد تایید قرار داد. علمای قم نیز در اقدامی متقابل با ارسال نامه‌ای برای امام خمینی(ره)، در مورخه 1349/2/14 درگذشت آیت‌الله العظمی محسن حکیم را به ایشان تسلیت گفتند.

[21] - پیام انقلاب، ش 90، مرداد 1362، ص 10.

[22] - یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله‌ العظمی محمد فاضل لنکرانی، پیشین، ص 87.

[23] - همان.

[24] - همان، سند مورخه 1349/3/20 شماره 1196 / 21، ص 85.

[25] - همان، سند مورخه‌ 1349/3/25 شماره 1242 / 21، ص 94.

[26] - همان، سند مورخه 1349/3/27 شماره 1406 / 316، ص 95.

[27] - همان، سند مورخه 1349/6/25 شماره 2938 / 316، ص 96.

[28] - همان،سند مورخه 1349/7/2 شماره 2532 / 316، ص 97.

[29] - همان، نک: صورت مجلس مندرج در ص 117.

[30] - همان، سند مورخه 17 / 5 / 1352 شماره 4904، ص 107 و 108.

[31] - همان، سند مورخه 21 / 5 / 1352 شماره 5020 / 312، ص 115.

[32] - همان، سند مورخه 26 / 12 / 1352 شماره 9412، ص 190.

[33] - همان، سند مورخه 29  / 5 / 1352 شماره 5455 / 312، ص 126.

[34] - همان، سند مورخه 21 / 6 / 1352 شماره 6046 / 312، ص 135.

[35] - سینای فقاهت، پیشین، ص 175.

[36] - یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله‌العظمی محمد فاضل لنکرانی، پیشین، ص 156.

[37] - همان، ص 159.

[38] - همان، سند مورخه 25 / 7 /  52 شماره 1541 / 17 / ل، ص 160.

[39] - همان، سند مورخه 1 / 8 / 1352 شماره 7680 / 312، ص 161.

[40] - سینای فقاهت، پیشین، ص 175.

[41] - همان، سند مورخه 28  / 9  / 1352 شماره 594-28-56، ص 173.

[42] - همان، سند مورخه 17 / 10 / 1352 فاقد شماره، ص 175.

[43] - همان، سند مورخه 29 / 10 / 1352 شماره 3685 / 21، ص 176.

[44] - همان،  سند مورخه 7  / 4  /  1354  فاقد شماره، ص 213.

[45] - همان، سند مورخه 14  / 4 /  1354 فاقد شماره، ص 214.

[46] - همان، سند مورخه 31  / 1  / 1355 فاقد شماره، ص 219.

[47] - شجاعت و ایمان به هدف در بسیاری از وعاظ و روحانیون چنان بود که هرگز فشارهای رژیم مانع از فعالیت آنها نمی‌شد و حتی باعث افزایش مخالفت‌های آنها نیز می‌گردید، به همین خاطر ساواک پس از مدتی به شکست این طرح اعتراف و صراحتاً اعلام می‌کند که سیاست ممنوع المنبر کردن مخالفین نتیجه‌ی مثبتی به دنبال نداشته است. در بخشی از این سند آمده است:

«...روحانیون افراطی ممنوع از وعظ برای سخنرانی در مجامع و محافل مختلف به شیوه‌های مختلفی متوسل می‌شوند و با انتخاب نام مستعار و یا مسافرت به شهرهای غیر از محل سکونت خود از منبر استفاده و سپس محل را ترک می‌کنند..... مجموعاً با توجه به موارد بالا که ذکر شد، توسل به ممنوع از وعظ کردن روحانیون افراطی هرچند در گذشته تا حدودی دارای اثراتی بود و موجب می‌گردید که روحانیون افراطی تا حدی از دنبال کردن اعمال خلاف خود بازداشته شوند، لیکن در شرایط فعلی آن اثرات گذشته بر اعمال و گفتار آن‌ها مرتب نیست و تأثیرپذیری موضوع (ممنوع از وعظ کردن) آن حالت و شرایط قبلی خود را تا حدود زیادی از دست داده ‌است، لذا پیشنهاد می‌گردد:

منبعد جز در موارد استثنایی که وضعیت و سوابق وعاظ یا روحانیون مورد نظر ایجاب نماید از ممنوع از وعظ کردن وعاظ و روحانیون خودداری و بر حسب درجه و شدت عملی که انجام داده با مدارک موجود از واعظ مورد بحث نسبت به تعقیب قانونی این گونه وعاظ اقدام گردد.» همان، سند مورخه 23 / 6 / 1357 فاقد شماره، ص 247-249.

[48] - در زندگی‌نامه ارائه شده‌ی ایشان در ساواک نیز آمده است: «شخص مذکور [آیت‌الله لنکرانی] اظهار داشته فقط در سال 44 نامه‌ای به عنوان آیت‌اله خمینی ارسال داشته و از آن تاریخ تاکنون هیچ‌گونه مکاتبه‌ای با خمینی ننموده و بعضاً با سیدمصطفی فرزند آیت‌اله خمینی نیز مکاتبه‌ای داشته که مدتی است این ارتباط نیز قطع شده است.» همان، سند مورخه 3  / 5 / 1347 فاقد شماره، ص 63.

[49] - ر.ک: پیام انقلاب، ش 90، مرداد 1362.

[50] - یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله‌العظمی محمد فاضل لنکرانی، پیشین، ص 229-232.

[51] - همان.

[52] - در بخشی از اعلامیه یاد شده آمده ‌است:« فاجعه‌ آتشین آبادان که در آن صدها تن مرد و زن و کودک زنده زنده سوختند و ملتی را داغدار کردند، دستاوردی از استبداد سیاسی است که زندگی ملتی را به تباهی و سراسر مرز و بوم را به خاک و خون و آتش کشانده ‌است .اینک برهمه‌ مردم روشن شده ‌است که مسوولیت اصلی این فاجعه مستقیماً متوجه حکومت مستبد کنونی است، در یک فضای بسته شعله آتشی به وجود آمده‌ است. منشاء آن چه بوده هنوز به درستی معلوم نیست ولی آنچه معلوم است این است که اولین و مهمترین [اقدام] موسسات و مقامات مسئول این بوده ‌است که در خروجی سینما را بسته‌اند تا کسانی که به ادعایی خرابکار و منشاء آتش‌سوزی بوده فرار نکنند.» برای اطلاع از متن اعلامیه ر.ک: اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، پیشین، ص 371ـ 368.

[53] - سینای فقاهت، پیشین، ص 185.

[54] - برای اطلاعات بیشتر در مورد فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی و ... آیت‌الله لنکرانی رک: سینای فقاهت، پیشین.

[55] - همان، ص 128 ـ 103.

[56] - همان، ص 160.

[57] - نک: پیام مقام معظم رهبری در 26 خرداد 1386 به مناسبت ارتحال آیت‌الله لنکرانی.

[58] - به نقل از آیت‌الله محمدجواد فاضل لنکرانی.مندرج در سینای فقاهت، پیشین.

[59] - صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، جلد سوم، 1385، ص 259.

[60] - مطالب این بخش به نقل از آیت‌الله محمدجواد فاضل لنکرانی فرزند آیت‌العظمی لنکرانی آورده شده است. نک: سینای فقاهت، پیشین.

[61] - نور علم، ش 32، ص 24.

[62] - به نقل از آیت‌الله محمد جواد فاضل لنکرانی، مندرج در سینای فقاهت، پیشین.

[63] - همان.

[64] - ضمیمه اطلاعات، ویژه همایش تحریر‌الوسیله، دوشنبه، 2 بهمن 1391.

[65] - سینای فقاهت، پیشین، ص 558.

[66] - به نقل از آیت‌الله محمدجواد فاضل لنکرانی.

[67] - برای اطلاع از تألیفات آیت‌الله لنکرانی و آثاری که راجع به ایشان نوشته شده است، ر.ک: سینای فقاهت، همان، ص 578 ـ 549.

[68] - برای اطلاع از فعالیت مراکز فقهی ائمه اطهار در قم، مشهد و سایر نقاط جهان ر.ک: همان، ص 341ـ 323.















































آیت‌الله محمدفاضل لنکرانی و شهید آیت‌الله حاج سید مصطفی خمینی



آیت‌الله فاضل لنکرانی در جمع دوستان



آیت‌الله فاضل لنکرانی در کنار آیت‌الله محمدی گیلانی



آیت‌الله محمد فاضل لنکرانی



آیت‌الله محمدفاضل لنکرانی در کنار آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی



آیت‌الله لنکرانی در حال سخنرانی



آیت‌الله محمدفاضل لنکرانی در کنار رزمندگان اسلام



آیت‌الله لنکرانی در حال اقامه نماز جماعت - حرم حضرت معصومه (س)



آیت‌الله محمدفاضل لنکرانی در کنار رهبر معظم انقلاب اسلامی



آیت‌الله لنکرانی در کنار آیت‌الله مرعشی نجفی و حجت‌الاسلام سید احمد خمینی



آیت‌الله محمدفاضل لنکرانی



دیدار آیت‌الله لنکرانی و آیت‌الله صافی گلپایگانی



عیادت آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی از آیت‌الله فاضل لنکرانی



عیادت رهبر معظم انقلاب اسلامی از آیت‌الله فاضل لنکرانی



مراسم تشییع باشکوه آیت‌الله محمد فاضل لنکرانی

منبع: این مقاله تلخیص و ویراستی بود از مقدمه کتاب: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله محمد فاضل‌لنکرانی،مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1393.


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.