اقامت امام خمینی (ره) در پاریس و پیامدهای داخلی و بین‌المللی آن – بخش نخست


12 مهر 1402


چکیده

 انقلاب اسلامی ایران در پی تصمیم امام خمینی (ره) برای عزیمت به پاریس به مهمترین و حساس‌ترین مرحله تاریخی خود رسید. در طی اقامت چهار ماهه‌ی امام در نوفل لوشاتوی پاریس، ایشان به مهمترین چهره‌ی خبری جهان تبدیل شد. در این زمان امام خمینی 117 مصاحبه انجام دادند. مصاحبه‌ها و ملاقات‌های امام با شخصیت‌های سیاسی ایران و جهان، در رسانه‌های بین‌المللی در ابعاد وسیع انتشار یافت و افکار عمومی دنیا را به خود جلب کرد. نوع نگرش امام به حکومت اسلامی و داشتن هدف برای این حرکت انقلابی، ایدئولوژی ایشان را به روشنی ترسیم می‌کرد. بنا بر این گروه زیادی از مردم جهان با طرز تفکر امام و دلایل قیام مردم ایران آشنا شدند. در پاریس سهولت ارتباطات امام با دانشجویان، مبارزان ایرانی و یاران خود در سطح وسیعی گسترش یافت. آنها نیز کمک‌های شایانی به پیشبرد اهداف و برنامه امام در فرانسه انجام دادند. علی‌رغم دوری راه، پیام‌ها و دستورالعمل‌های امام با سرعت بیشتری به آگاهی مردم ایران می‌رسید و به اقدامات انقلابی آنان جهت مناسبی می‌داد. در این مقاله کوشش شده است تا مهمترین پیامدهای داخلی و بین‌المللی اقامت امام خمینی در پاریس، ارزیابی و بررسی شود.

واژگان کلیدی: امام خمینی (ره) – پاریس – جمهوری اسلامی – مصاحبه‌های مطبوعاتی – رژیم پهلوی

 

مقدمه

انقلاب اسلامی ایران یکی از تحولات شگرف و بنیادی در تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر و جهان محسوب می‌شود. این انقلاب علاوه بر تأثیراتی که در ایران بر جای نهاد، منشا تحول فراوانی در منطقه و حتی دنیا شد. واقعه‌ای که توجه افکار عمومی دنیا را به خود جلب نمود و متعاقب آن نهضت‌ها و حرکت‌های زیادی با الهام گرفتن از انقلاب ایران به وقوع پیوستند و یا به قیام‌ها و حرکات خود سرعت بخشیدند. حضور بی سابقه‌ی مردم در این انقلاب در مقایسه با انقلاب‌های دیگر بر بزرگی و بازتاب آن در جهان افزود. همچنین انقلاب ایران موجب تغییر تئوری‌ها و اندیشه‌های نظریه پردازان انقلاب شد. انقلاب اسلامی به عنوان بزرگترین و عمیق‌ترین انقلاب ارزشی و فکری، از اسلام شیعی به عنوان ایدئولوژی خود بهره گرفت. عامل مهمی که ریشه‌ای دیرین در باورها و اعتقادات دینی ملت ایران دارد. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی در مقاله‌ای تحت عنوان دین بر ضد شاه می‌نویسد: «هویت ایرانیان آمیخته با دین و مذهب است. اسلامی که قرن‌ها پیش زندگی روزانه، پیوندهای خانوادگی و روابط اجتماعی را با مراتب تمام، سامان داده است. مردم ایران با مذهب اسلامی – شیعی خود، قدرت و نیرویی پنهان و نامرئی تولید می‌کنند که به واسطه‌ی این نیرو، رژیم تا دندان مسلح پهلوی را وادار به تسلیم می‌نماید.» در کنار این عوامل فوکو از امام به قدیس پیری که در پاریس است تعبیر می‌کند و معتقد است مردم ایران از هر قشری به او عشق می‌ورزند. او از امام به عنوان رهبری پر جذبه که با مردم ارتباط شخصی و عاطفی دارد، یاد می‌کند. امام خمینی همچنین تنها فردی بود که توانست این حقیقت را نهادینه کند که برای ایجاد نهضت و انقلاب، بزرگترین قدرت نیروی مردم است. این در حالی بود که بسیاری از گروه‌ها و احزاب سیاسی، شرط رسیدن به پیروزی را وابستگی به‌یکی از قدرت‌های بزرگ خارجی می‌دانستند زیرا در خود توان رویارویی با قدرت نظامی شاه را نمی‌دیدند. علاوه بر این، نقش امام خمینی به عنوان نظریه پرداز و احیاگر تفکر دینی بسیار مهم و با اهمیت است. به اعتقاد و اعتراف بسیاری از اندیشمندان و شرق شناسان و اسلام شناسان غربی، ایشان بزرگترین احیاگر تفکر و ارزش‌های اسلامی می‌باشند و آنچه را که اصلاح‌گران و بیدارگران اسلامی از قرن 19 میلادی تا زمان آغاز نهضت امام خمینی در ایران، صرفاً به عنوان یک آرمان تبلیغ می‌کردند توسط امام، جنبه‌ی واقعیت پیدا کرد. اما با عزیمت امام خمینی به پاریس، انقلاب اسلامی در مسیر یک جهش بزرگ و تاریخی قرار گرفت و وارد مرحله‌ی جدیدی از مبارزات علیه رژیم پهلوی شد. قطعاً دوره چهار ماهه‌ی حضور امام در پاریس یکی از مهمترین دوره‌های انقلاب اسلامی است که ضرورت پرداختن به این دوره را مشخص می‌کند. دوره‌ای که با اقدامات و تصمیمات اساسی حضرت امام به مبارزات مردم در ایران قدرت و انسجام بخشید و ابتکار عمل را از حکومت پهلوی و آمریکا گرفت. در این مقاله در حد امکان، تلاش شده است تا با استناد به کتاب‌ها و مصاحبه و اسناد، مسائل مهم و بیشتری از اقامت امام در فرانسه بیان شود.

 

خروج از عراق و استقرار در پاریس

بحران روز افزون رژیم در سال 1357 و تداوم تظاهرات و راهپیمایی‌ها و برگزاری مراسم بزرگداشت شهداء و چهلم‌ها و اعتراضات در شهرها و همچنین حجم ورود اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی امام از عراق به ایران در تحریک و تهییج مردم و آوردن مردم به صحنه‌ی تظاهرات اعتراض آمیز علیه رژیم، تأثیر انکار ناپذیری داشت. این مساله مقامات امنیتی و اطلاعاتی را به فکر چاره جویی اساسی انداخت. بر اساس مفاد قرارداد الجزایر در سال 1975 میلادی (1354 شمسی) دو کشور ایران و عراق علاوه بر تعیین خطوط مرزی، در امور سیاسی نیز متعهد شدند از فعالیت ضد یکدیگر دست برداشته و گروه‌‌ها‌ی معارض را حمایت نکنند. یکی دیگر از موضوعات مورد تأکید و توافق دو کشور عدم حمایت از مخالفان سیاسی همدیگر بود. بنابراین مقامات ایرانی از مقامات عراقی خواستند تا محدودیت‌های بیشتری برای فعالیت‌های امام اجرا کنند و هر بار که نوار و اعلامیه‌ایی به ایران می‌رسید این درخواست تکرار می‌شد. این در حالی بود که انجام مصاحبه‌ی امام خمینی با نشریه فرانسوی لوموند در اردیبهشت 1357 و انعکاس آن در اروپا صدای اعتراضات علیه رژیم پهلوی را جنبه فرا ملی بیشتری داد. از طرفی عراقی‌ها هم که از نفوذ و محبوبیت ایشان نزد شیعیان مطلع بودند در چند نوبت از امام خمینی تقاضا کردند که فعالیت‌های سیاسی‌شان را محدود نمایند.[1] در یکی از این موارد مقامات عراقی با احضار حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی به وی پیام دادند که به آقای خمینی بگوید که فعالیت‌ها به صورت علنی نباشد. امام با شنیدن این پیام گفتند: «این آغاز کار است. شما به بعثی‌ها بگویید من چنین چیزی را نمی‌پذیرم. من نمی‌توانم ساکت باشم و در ایران کسانی که به من اعتقاد دارند، مبارزه کنند و خون بدهند. اگر اینان نمی‌خواهند من اینجا باشم، می‌روم جای دیگر و حرفم را می‌زنم.» همچنین عراقی‌ها اصرار داشتند که نوارهای سخنرانی امام از طریق عراق به ایران فرستاده نشود و اعلامیه‌ها نیز در عراق تکثیر نشوند. مدتی بعد سعدون شاکر، رئیس کل تشکیلات امنیت عراق با امام ملاقاتی نمود. در این ملاقات شاکر بیان داشت: «مطابق تحولات جدید در رابطه‌ی ما با ایران قرار بر این است که به مخالفان یکدیگر اجازه فعالیت ندهیم و ما هم به این تعهد پایبند هستیم. از این رو از شما درخواست می‌کنیم که به فعالیت‌های علنی خود بر علیه شاه ایران خاتمه دهید.» امام در پاسخ فرمودند: «من دست از فعالیت‌های خود بر نمی‌دارم. من نمی‌توانم مردم ستم‌دیده‌ی ایران را که زیر ستم شاه هستند فراموش کنم.» شاکر دوباره ‌یادآوری کرد ما نیز موظفیم به تعهدمان عمل کنیم و نگذاریم شما فعالیتی داشته باشید. امام فرمودند: «شما اگر ناگزیر هستید، من از عراق می‌روم. هرکجای دنیا باشم زیلویم را پهن می‌کنم و کار را انجام می‌دهم. هرجا که مستعمره‌ی شاه ایران نباشد و مأموران او آنجا حضور نداشته باشند.»[2] با این وقایع در اول مهرماه 1357 منزل ایشان به محاصره‌ی نیروهای انتظامی عراق در آمد. به این ترتیب امام خمینی که همواره با اتکا به پروردگار و با هوشیاری خاص خودشان، مسائل سیاسی را ارزیابی می‌کردند و به موقع تصمیم می‌گرفتند، در این ماجرا نیز پس از مشاهده‌ی برخورد رژیم بعث عراق سریعاً تصمیم به رفتن از عراق گرفتند. امام قصد داشتند به سوریه بروند اما روابط عراق با این کشور به شدت تیره بود و امکان سفر به آنجا وجود نداشت. بعد تصمیم داشتند که ابتدا به کویت رفته و از آن طریق در اولین فرصت ممکن به سوریه بروند. تنظیم کننده سفر به کویت، حجت‌الاسلام عباس مُهری نماینده‌ی امام در کویت بود. روز 12 مهر 1357 امام خمینی و همراهانشان به قصد مرز کویت از نجف خارج شدند. اما در صفوان – مرز عراق و کویت- مأموران به دستور امیر کویت اجازه‌ی ورود به ایشان را ندادند[3] و آنها مجبور شدند که به بصره برگردند و روز 13 مهر به بغداد بروند و سرانجام در تاریخ 14 مهر 1357 از طریق فرودگاه بغداد به سوی پاریس عزیمت کردند. طبق اسناد ساواک در تمام مدتی که امام خمینی تصمیم به خروج از عراق گرفتند تا استقرار در پاریس، تمامی مرزهای زمینی، هوایی و دریایی ایران به دستور پرویز ثابتی مدیر کل امنیت داخلی ساواک در حالت آماده باش امنیتی قرار داشتند تا در صورت ورود احتمالی ایشان به ایران فوراً دستگیر و به تهران منتقل شوند.[4]

در این سفر تاریخی حجت‌الاسلام سید احمد خمینی، دکتر ابراهیم یزدی، حجت‌الاسلام اسماعیل فردوسی‌پور و محمدحسین املایی خوزانی، همراه حضرت امام بودند[5] البته سفر به پاریس خیلی هم به سادگی انجام نشد و تا رسیدن امام به پاریس لحظات با بیم و امید می‌گذشت.

 جریان سفر حضرت امام خمینی (ره) به پاریس از جمله مباحث مهم در انقلاب اسلامی است که نقل قول‌های متفاوتی درباره آن وجود دارد. بنابر اظهارات صریح امام در وصیت نامه‌ی ایشان تصمیم به انتخاب پاریس به توصیه‌ی هیچ فردی نبوده و صرفاً امام پس از مشورت با فرزندشان حاج سیداحمد خمینی این تصمیم را گرفتند. «از قرار مذکور بعضی‌ها ادعا کرده‌اند که رفتن من به پاریس به وسیله آنان بوده. این دروغ است. من پس از برگرداندنم از کویت با مشورت احمد، پاریس را انتخاب نمودم زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود. آنان تحت نفوذ شاه بودند. ولی پاریس این احتمال نبود»[6] حجت‌الاسلام سیداحمد خمینی، فرزند امام نیز در این مورد بیان کردند: «من صریحاً بیان می‌کنم که امام خود تصمیم به هجرت گرفتند و هیچ کس در رفتن امام خمینی به پاریس دخالتی نداشت. فقط من پاریس را در آن شب عنوان نمودم که ایشان پذیرفتند... اگر کسی مدعی است که آقای خمینی را به پاریس آورده ‌یا برده است... دروغ محض است... هیچ کس از هجرت ایشان به جز من و چند نفر از دوستان معمم نجف، خبری نداشت.»[7] اما دکتر ابراهیم یزدی در کتاب شصت سال صبوری و شکوری می‌نویسد که پیشنهاد دهنده‌ی اصلی برای رفتن امام (ره) به پاریس ابتدا او بوده است و این پیشنهاد به دلیل سال‌ها حضور وی در کشورهای غربی و آشنایی با شرایط آن کشورها و داشتن اطلاعات وسیع، عنوان شده است. او چنین می‌نویسد: « امام در وصیت نامه‌شان عنوان کردند که کسی مرا به پاریس نبرد. من با احمد مشورت کردم و بعد تصمیم گرفتم. حرف ایشان درست است، اما این به آن معنا نیست که من پیشنهاد دهنده نبوده‌ام.»[8]

 

اقامت امام خمینی (ره) در پاریس و پیامدهای بین‌المللی آن

الف- واکنش دولت‌‌ها‌ی ایران و فرانسه به حضور امام خمینی (ره)

امام خمینی و همراهان ایشان در روز جمعه 14 مهر 1357 وارد فرودگاه اورلی پاریس شدند و منزل غضنفرپور در محله کشان پاریس برای اقامت امام آماده شد.[9] ورود امام خمینی به پاریس همه را غافلگیر کرد. ساواک در عصبانیت از بی‌اطلاعی از این قضیه، عراقی‌ها را به عدم همکاری با طرف ایرانی متهم نمود.[10] این خبر همچنین انعکاس گسترده‌ای در خبرگزاری‌های خارجی داشت و بخش‌های خبری رادیوهای خارجی این واقعه را پوشش خبری دادند. از جمله خبرگزاری یونایتدپرس، بخش فارسی رادیو بی بی سی انگلیس و بخش فارسی رادیو کُلن آلمان، خبرگزاری فرانسه و سایر خبرگزاری‌ها با اشاره به این خبر تحلیل‌ها و ارزیابی‌های خود را از پیامدهای آن ارائه کردند.[11] امام خمینی بیانیه‌ایی قبل از پرواز به فرانسه، خطاب به مردم ایران صادر کردند و شجاعت، استقامت و فداکاری ملت ایران را تحسین نمودند و بیان داشتند: «اکنون که من به ناچار باید ترک جوار مولا امیرالمومنین علیه‌السلام را نمایم و در کشورهای اسلامی دست خود را برای خدمت به شما ملت محروم که مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آن هستید باز نمی‌بینم و حال که از ورود به کویت با داشتن اجازه ممانعت نمودند، به سوی فرانسه پرواز می‌کنم. نزد من مکان معینی مطرح نیست عمل به تکلیف الهی مطرح است. مصالح عالیه‌ی اسلام و مسلمین مطرح است ما و شما امروز که نهضت اسلامی به مرحله حساس رسیده است مسئول هستیم... » و در ادامه از مردم خواستند تا همچنان مقاومت و استقامت خویش را حفظ نمایند و به مبارزه ادامه دهند.[12] والری ژیسکار دستن رئیس جمهور سابق فرانسه در کتاب خاطرات خویش می‌نویسد: «ورود آیت‌الله خمینی به فرانسه غیر منتظره بود. وی در تاریخ 6 اکتبر 1978 وارد فرودگاه پاریس شد. وزیر کشور فرانسه کریستین بانه هر روز گزارشی از وقایع روزانه و اطلاعاتی مفید برای آگاهی من می‌فرستاد اما از ورود آیت‌الله خمینی، در گزارش‌ها اشاره‌ای نشده بود. قوانین مقررات ما در مورد دادن پناهندگی سیاسی به کسانی که به دلیل آزار و شکنجه، به خاطر عقیده‌ یا خطری که جان آنها را تهدید می‌کند به این کشور پناه می‌آورند، خیلی باز و وسیع است... ولی ما نمی‌توانیم کسانی را که قصد مبارزه‌ی خصومت آمیز با حکومت کشور خود را دارند در خاک فرانسه بپذیریم. به همین دلیل روز شنبه (8 اکتبر) رئیس پلیس ایولین حکمی صادر کرد و در این حکم تأکید نمود که آیت‌الله باید روز دهم اکتبر خاک فرانسه را ترک کنند. صبح روز بعد سفیر دولت شاهنشاهی ایران در پاریس اعلام داشت که تقاضای اعمال هیچگونه محدودیتی را در مورد اقامت آیت‌الله خمینی در خاک فرانسه ندارد. به این ترتیب حکم رئیس پلیس ایولین برای خروج آیت‌الله از خاک فرانسه رسماً ابلاغ نشد. اما هفته بعد سفارت ایران به ما اطلاع داد که نوارهای کاست سخنرانی‌های آیت‌الله خمینی همچنان به ایران فرستاده می‌شود. من به آقای شایه مدیر قسمت قرارداد و مقررات اداری وزارت خارجه دستور دادم با تشریفات رسمی و یادآوری شرایط اقامت در فرانسه مجدداً هشدار بدهد که ما نمی‌توانیم ادامه چنین وضعی را بپذیریم... چند روز بعد از آن نوارهای کاست بیشتری از آیت‌الله خمینی پخش شد که در آن از مردم دعوت شده بود تا شاه را به قتل برسانند، [دروغ محض است] گفتم دیگر کافی است. این دیگر فقط به ایران مربوط نمی‌شود. این مربوط به خود ما و احترام به مقررات پناهندگی و قول و قرارهایی است که گذاشته شده است. من وزیر کشور را به کاخ الیزه احضار کردم و از او خواستم که موضوع را تحقیق کند واگر اطلاعات داده شده مورد تائید بود ترتیب عزیمت آیت‌الله را از خاک فرانسه بدهد... او مخاطراتی را که این کار در برداشت برای من تشریح کرد که از آن جمله انعکاس این خبر در تهران و احتمال بروز اغتشاشاتی است که ممکن بود عواقب نامطلوبی برای منافع ما و جان اتباع ما در ایران داشته باشد... پیش‌بینی شده بود، آیت‌الله را به الجزایر بفرستیم... اما شاه تصریح نمود که اخراج آیت‌الله تصمیمی مربوط به فرانسه است و ایران هیچگونه مسئولیتی در این امر به عهده نمی‌گیرد... به هر حال این به عهده‌ی فرانسه نبود که به تنهایی بار مسئولیت چنین خطری را به تنهایی به دوش بکشد. سه هفته بعد شاه در دیدار با میشل پونیاتوسکی در تهران می‌گوید: من برخورد با این مسئله را به درایت خود فرانسویان واگذار می‌کنم. من فکر می‌کنم بهتر است که به هیچ کاری اقدام نکنید. در هر حال بدانید که هر اقدامی درباره او (امام خمینی) بازتاب وسیعی خواهد داشت. من اقدام سفارتمان را در اوائل اکتبر تائید می‌کنم. رویه ما همان است. اخراج او را به حساب من خواهد گذاشت همان طور که خودتان صلاح می‌دانید عمل کنید. در نظر داشته باشید که چنین کاری هم برای شما و هم برای من ممکن است واکنش‌های بسیار خطرناکی را داشته باشد. بنابراین دستورم را مبنی بر اخراج آیت‌الله از فرانسه لغو کردم.»[13] بنابراین پس از اسکان موقتی امام در منطقه ساشان پاریس، از سوی اداره مهاجرت فرانسه، پیام رسمی دولت فرانسه مبنی بر ممانعت از هر گونه فعالیت سیاسی به ایشان ابلاغ شد. امام در پاسخ فرمودند: «ما فکر می‌کردیم که اینجا دیگر مثل عراق نیست. من هر کجا بروم حرفم را می‌زنم. من از فرودگاهی به فرودگاه دیگر، از شهری به شهر دیگر سفر می‌کنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا دستشان را در دست یکدیگر گذاشته‌اند تا مردم جهان صدای مردم مظلوم ما را نشنوند ولی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند. من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه می‌گذرد.»

 سفارت ایران در فرانسه پیام رئیس جمهور فرانسه را به ایران مخابره کرد. ژیسکار دستن که در سفر رسمی در برزیل به سر می‌برد، از دفتر خود خواسته بود به سفیر ایران اطلاع دهند که: «به آقای خمینی اطلاع داده شده است که وجود ایشان در خاک فرانسه به عنوان یک توریست تلقی می‌گردد و به همین دلیل مدت اقامتشان موقتی است و ظرف این مدت باید از هر نوع فعالیت سیاسی خودداری کنند.»[14] هنگامی که ژیسکار دستن از سفر رسمی خود به فرانسه برگشت، دولت فرانسه در موقعیت حساسی قرار داشت و با چند مسئله اساسی روبرو بود. به اعتقاد مایکل لدن مفسر و تحیلگر آمریکایی، مقامات فرانسوی در مورد طرز برخورد با آیت‌الله خمینی به دو دسته تقسیم شده بودند. برخی از مقامات فرانسوی با توجه به روابط نزدیک با ایران مصرانه از ژیسکار دستن می‌خواستند که تا ایشان را از فرانسه اخراج نماید. از طرف دیگر با اجازه دادن به آیت‌الله خمینی که پایگاه انقلابی خود را در فرانسه مستقر نماید، شاه را علیه فرانسه، دولتی که با آن روابط نزدیک و قراردادهای پر سودی داشت، تحریک می‌کرد و مسئله سوم نگرانی دستن از جنبش چپ در فرانسه بود زیرا این جنبش که از مخالفین شاه حمایت می‌کرد، ممکن بود برعلیه او تحریک شوند. سرانجام گروه اول پیروز شدند و رئیس جمهور حکم اخراج امام را از فرانسه به تاریخ 9 اکتبر 1978 برابر با 17 مهر ماه 1357 صادر کرد. اما این حکم هرگز اجرا نشد زیرا کاخ الیزه تلفنی از کاخ شاه دریافت کرد مبنی بر عدم اخراج امام خمینی و این نشان می‌داد که شاه از شورش مردم در هراس است.[15]

ب- استراتژی اشتباه شریف امامی

دستن در کتاب خود چنین می‌نویسد: «روز 15 اکتبر سفیر ما در تهران تلگرافی به من گزارش داد که با نخست وزیر ایران (شریف امامی) ملاقات کرده و نامبرده تأکید کرده است که هیچگونه مخالفتی با اقامت آیت‌الله خمینی در فرانسه ندارد و هر شرایطی را که خود ما در نظر بگیریم می‌پذیرد. نخست وزیر ایران فقط از ما خواسته بود که هر اطلاعاتی از فعالیت‌های آیت‌الله در فرانسه به دست می‌آوریم در اختیار او بگذاریم. من هم در حاشیه آن نوشتم بله همین کار را می‌کنیم.»[16] پارسونز در کتاب غرور و سقوط می‌نویسد: «شاه، شریف امامی و همه‌ی ما بر این اندیشه بودیم که آیت‌الله خمینی مرتکب اشتباه شده که جهان اسلام را به مقصد پایتخت کشوری مسیحی ترک نموده است. تأثیر و نفوذ او به همین سان قدرت سیاسی‌اش، کاهش خواهد یافت. البته ما به طرزی نا امید کننده در اشتباه بودیم. چنانکه تمامی جهان می‌دانند پاریس وسایل ارتباط عمومی بی نظیری فراهم آورد که توانست در صحنه نبرد شاه را مغلوب کند.»[17] اما سولیوان سفیر آمریکا نظر دیگری داشت او در کتاب خاطرات خویش بیان می‌کند: «‌شریف امامی فکر می‌کرد که چون وجود آیت‌الله خمینی در شهر مذهبی نجف خاری در چشم شاه است اگر بتواند وی را از این شهر دور کند ضربه‌ی مؤثری به مخالفان داخلی وارد خواهد آمد. اتفاقاً زمینه این کار نیز فراهم بود و دولت عراق که نه فقط از فعالیت آیت‌الله خمینی در ایران بلکه از مشکلاتی که احتمال داشت بین شیعیان عراق به وجود بیاید، نگران بود و خود مترصد فرصتی بود تا از ادامه‌ی فعالیت آیت‌الله در عراق جلوگیری به عمل آورد. شریف امامی چنین استدلال می‌کرد که چون آیت‌الله خمینی از طریق زائران ایرانی که به نجف می‌روند با مخالفان داخلی تماس برقرار کرده و از طریق همین زائران، نوار سخنرانی‌های خود را به ایران می‌فرستند، در صورت اخراج از عراق قادر به ادامه تماس با مخالفان نخواهد بود. هنگامی که این نقشه عملی شد و آیت‌الله خمینی عازم پاریس گردید، شریف امامی به من و سفیر انگلیس گفت که: خمینی به محض ورود به پاریس از خاطره‌‌ها محو و فراموش خواهد شد.[18]

 ج- ایجاد محدودیت برای امام خمینی(ره)

پس از آن که دانشجویان ایرانی مقیم پاریس از ورود امام آگاه شدند به ابتکار و دعوت اتحادیه انجمن‌‌ها‌ی اسلامی دانشجویان در اروپا جلسه‌ای به تاریخ 23  /  7  /  1357 تدارک دیده شد و از امام تقاضا کردند که در آن جلسه حضور یابند. طبق برنامه قرار بود پس از برگزاری نماز جماعت و سخنرانی امام کنفراس مطبوعاتی برگزار شود.[19] اتحادیه در این رابطه اطلاعیه‌‌هایی نیز منتشر کرد. بلافاصله پس از اطلاع دولت فرانسه از این برنامه دو نفر از مقامات دولت با امام دیدار کردند و رسماً اطلاع دادند که ایشان نمی‌توانند در برنامه‌ی مذکور شرکت نمایند و اعلام کردند مصاحبه با خبرنگاران مطبوعات، رادیو، تلویزیون‌‌ها‌ی فرانسوی و غیر فرانسوی و همچنین شرکت در برنامه‌‌ها‌ی نماز جماعت و شرکت در میتینگ‌‌ها ‌ممنوع است. امام در پاسخ اظهار داشتند این محدودیت‌‌ها ‌نمی‌تواند شامل صدور بیانه و پیام باشد بلکه محدود است به آنچه در محیط فرانسه صورت می‌گیرد. اما نمایندگان، رونوشت نامه‌ی رئیس شهربانی کل فرانسه را که در آن رسماً بر ممنوعیت حضور آیت‌الله در تجمع مذکور به علت اخلال در نظم عمومی تأکید شده بود، تسلیم ایشان کردند. ایجاد محدودیت دولت فرانسه برای امام در مطبوعات ایران منعکس شد. روزنامه‌ی اطلاعات با انتشار این خبر نوشت: «با توجه به این محدودیت‌‌ها این احتمال مطرح می‌شود که آیت‌الله خمینی به زودی پاریس را ترک و به‌ یکی از کشورهای اسلامی عزیمت خواهند نمود.[20] با توجه به این شرایط نامه‌‌ها ‌و تلگراف‌‌هایی بود که تعدادی از علما و مدرسین، مراجع تقلید ایران و عراق، سازمان‌‌ها ‌و انجمن‌‌ها، روحانیان مبارز خارج کشور و اتحادیه‌ی انجمن‌‌ها‌ی اسلامی دانشجویان ایران، برای رئیس جمهور فرانسه نوشتند با این مضمون که‌ یک رهبر بزرگ جهان اسلام به کشور شما آمده و از شما درخواست احترام و مهمان نوازی داریم. مهمترین این تلگراف‌‌ها ‌و نامه‌‌ها، مربوط به آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین نجفی مرعشی، آیت‌الله دکتر سیدمحمد بهشتی، آیت‌الله محمد صدوقی، آیت‌الله انگجی و آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی و... می‌شود. علاوه بر این کمیته‌ی ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر طی بیانیه‌ای از مقامات فرانسوی تقاضا کردند که آزادی رفت و آمد و اظهار نظر را برای رهبر شیعیان جهان تضمین کنند.[21] این نامه‌‌ها ‌و تلگراف‌‌ها ‌خودش در فرانسه ‌یک جو ویژه‌ای را به وجود آورد و با توجه به وجهه مثبت کشور فرانسه در آزادی بیان و اینکه در جهان به داشتن دموکراسی و آزادی بیان مشهور بود. مقامات دولت فرانسه نمی‌توانستند نسبت به این شرایط بی اعتنا باشند. همین باعث شد که در ظاهر هم که شده برای حفظ وجهه بین‌المللی خویش نتواند محدودیت‌‌ها‌ی بیشتری را برای حضرت امام قرار دهند. اما به هر حال در باطن فرآیند دیگری نیز در جریان بود و آن همکاری سرویس اطلاعاتی فرانسه با ساواک و اجرای محدودیت برای امام بود. علاوه بر این جریان سازی‌‌ها، فرستادن افراد مختلف به عنوان خبرنگار برای کسب خبر و غیره در برابر حضور گسترده‌ی مردم در اعتراضات و مقاومت امام در پاریس شکست خورد. امام دولت فرانسه را در دو راهی قرار داد ایشان تأکید می‌کرد: من را اخراج کنید، از یک جا به جای دیگر، از یک دریا به دریای دیگر می‌روم و حرفم را می‌زنم.

 به هر حال این مساله برای حیثیت، شهرت، اعتبار و آبروی کشور فرانسه مناسب نبود. حجم نامه‌‌ها ‌و تلگراف‌‌ها ‌و حضور گسترده‌ی مردم در مبارزه با حکومت شاه نشان می‌داد که مردم ایران، امام خمینی را به رهبری پذیرفتند و حکومت شاه دیگر مشروعیت ندارد و همین برای افکار عمومی دنیا کافی است و دیگر این که در خود فرانسه هم دانشجویان ایرانی و هم دانشجویان فرانسوی برای گوش دادن به حرف‌‌ها‌ی امام خمینی به نوفل لوشاتو می‌رفتند. احزاب و روزنامه‌‌ها‌ی غیر دولتی در فرانسه نیز از ایشان حمایت می‌کردند و از امام به عنوان رهبر واقعی مردم ایران نام می‌بردند. همه‌ی این عوامل باعث شد تا محدودیت‌‌ها ‌به تدریج کاهش پیدا کند. اما کنترل امام تا پایان اقامتشان در فرانسه همچنان وجود داشت.[22]

د-  روابط اطلاعاتی ایران و فرانسه

روابط منظم اطلاعاتی ایران و فرانسه از نخستین سال‌های تأسیس ساواک آغاز شد، ولی از آن جا که ایران از قدیم در حوزه نفوذ بریتانیا و ایالات متحده آمریکا قرار داشت و فرانسه در حوزه‌ی خاور دور و آفریقا نفوذ داشت، این روابط چندان مهم نبود. در این دوران سرویس‌‌ها‌ی اطلاعاتی بریتانیا، آمریکا و اسرائیل سهم اصلی را در پیوند اطلاعاتی با ایران داشتند. اما فرانسه به عنوان یکی از اعضای اصلی بلوک غرب دارای علایق سیاسی، اقتصادی و اطلاعاتی معینی در خاورمیانه و ایران بود و کمپانی نفت فرانسه با 6 درصد سهم یکی از شرکای اصلی کنسرسیوم بین‌المللی نفت در ایران محسوب می‌شد. متقابلاً ایران نیز به دلیل وجود تعداد کثیری از فعالین سیاسی ضد رژیم پهلوی در این کشور که ‌یکی از مراکز اصلی فعالیت‌های سیاسی دانشجویان بود، به همکاری اطلاعاتی با فرانسه نیاز داشت. این روابط در دوران ریاست جمهوری ژرژ پمپیدو (1969- 1974) و سلطه‌ی جناح راست بر فرانسه به اوج خود رسید و در دوران ژیسکار دستن نیز تداوم یافت. مسافرت کنت الکساندر دومارانش، رئیس جدید سرویس اطلاعاتی فرانسه به تهران در سال 1351 و ملاقات او با شاه نقطه‌ی عطفی در روابط اطلاعاتی ایران و فرانسه بود. دومارانش چهره‌ای محافظه کار بود که در دوران ریاست خود مرحله‌ی جدیدی را در همکاری‌‌ها‌ی مشترک اطلاعاتی با سرویس اطلاعاتی بریتانیا (MI6)، آژانس مرکزی اطلاعات آمریک( (CIAسازمان اطلاعاتی اسرائیل (موساد) و سازمان اطلاعاتی آلمان غربی (BND) و نیز با کانون‌‌ها‌ی اطلاعاتی غیر دولتی غرب به ویژه سازمان اطلاعاتی یهود، گشود. هدف دومارانش ارتقاء نقش جهانی فرانسه در کارزار ضد کمونیستی بود. به این ترتیب طبیعی بود که دومارانش افزایش فعالیت‌های اطلاعاتی با رژیم پهلوی را که پایگاه اصلی بلوک غرب در خاورمیانه محسوب می‌شد، مورد توجه قرار دهد. او این شانس را داشت تا در دوران رونق درآمد نفتی ایران، در رأس سرویس اطلاعاتی فرانسه قرار بگیرد و از مواهب شاهانه برخوردار شود. وی از سال 1353 هر ماه مبلغ 50000 دلار از ساواک دریافت می‌کرد تا صرف تبلیغات ضد کمونیستی در فرانسه نماید[23] و همچنین از فعالیت‌های جریان‌های ضد شاه در افکار عمومی و مطبوعات جلوگیری نماید.

امام خمینی در 14 مهر 1357 وارد پاریس شدند. دو روز بعد از آن، اداره‌ی کل سوم ساواک به مدیریت پرویز ثابتی خواسته‌‌ها‌ی خود را در 9 بند برای ابلاغ به سرویس فرانسه به اداره همکاری‌‌ها‌ی ساواک اطلاع داد. این درخواست در 16 مهر ماه به اطلاع فرانسوی‌‌ها ‌رسید. سرویس‌‌ها‌ی اطلاعاتی و امنیتی فرانسه همراه با دولت فرانسه برای امام خمینی محدودیت‌‌هایی را در جهت خودداری از هر نوع فعالیت سیاسی قرار دادند. طبق مدارک و اسناد موجود دومارانش در اوایل ورود امام به پاریس با تیمسار کاوه مسئول خارجی ساواک در فرانسه دیدار می‌کند و به درخواست ساواک در تاریخ دوشنبه 17 مهرماه 1357 (9 اکتبر 1978) سرویس اطلاعاتی فرانسه (DST) شنود تلفنی اقامتگاه امام و برخی از فعالین سیاسی ایرانی مقیم آن کشور را آغاز کرد.[24] دومارانش در دیدار با کاوه دو طرح را هم ارائه می‌دهد:

 1) امام را به سوریه، لیبی و یا الجزایر بفرستند که شاه با لیبی و سوریه مخالفت می‌کند و می‌گوید که فعالیت‌های آیت‌الله در فرانسه قابل کنترل‌تر است.

 2) دومارانش با این ادعا که امام خمینی با کمونیست‌‌ها‌ی فرانسه و ایتالیا ارتباط دارد و می‌توان ایشان را به ایتالیا فرستاد، طرح ترور امام را در آنجا پیشنهاد کرد. اما تیمسار کاوه رئیس ساواک نگران این است که با ترور ایشان، جو علیه شاه در داخل و خارج بدتر شود. بنابراین با این طرح هم مخالفت می‌شود. علاوه بر این ساواک باز هم درخواست کرد که اقامتگاه امام و افرادی را که به دیدن ایشان می‌روند بیشتر تحت نظر بگیرند اما رئیس اطلاعاتی فرانسه اظهار می‌کند که ما اینجا یک مشکل به نام دموکراسی داریم و می‌گوید که همین دموکراسی ما باعث شده که دستگاه‌‌ها‌ی امنیتی ما نتوانند کارشان را به خوبی انجام دهند و موانع قانونی بسیاری را جلوی راه آنها قرار می‌دهد.[25]

ﻫ -  استقرار امام خمینی(ره) در نوفل لوشاتو و ادامه مبارزات سیاسی

به هر حال امام از لحظه‌ی ورود به پاریس با استقبال دانشجویان، خبرنگاران و طرفداران خویش روبرو شدند و از آن جایی که محل اقامت امام در منزل غضنفرپور کوچک بود و تعداد افرادی که به دیدار امام می‌آمدند هر لحظه زیادتر می‌شد و علاوه بر آن همسایگان نسبت به رفت و آمدها و سر و صداها اعتراض داشتند، بنابراین یاران امام به دنبال محل اقامت دیگری برای ایشان بودند. در نهایت ویلای فردی به نام عسگری از دانشجویان مقیم فرانسه در منطقه ‌ییلاقی نوفل لوشاتو در حومه پاریس برای ایشان در نظر گرفته شد. با استقرار امام خمینی در نوفل لوشاتو مرحله‌ی نوینی از نهضت اسلامی آغاز شد و دیری نگذشت که این منطقه‌ی آرام به مرکز توجه رسانه‌‌ها‌ی معتبر جهان و محل فعالیت و تصمیم گیری مبارزان ایرانی به رهبری امام خمینی تبدیل شد.[26] دوره اقامت چهار ماهه‌ی امام حساس‌ترین لحظات نهضت اسلامی به سمت انقلابی بزرگ پیش رفت و مبارزات طولانی ملت ایران به نتیجه رسید.[27]

با وجود محدودیت‌‌هایی که دولت فرانسه برای فعالیت‌های سیاسی امام قرار داده بود اما نمی‌شد ساکت ماند و از امکانات فراوان مطبوعات و رسانه‌‌ها‌ی بین‌المللی به نفع جنبش استفاده نکرد. باید کاری انجام می‌شد. بنابراین در اولین اقدام صادق قطب‌زاده که با سردبیر روزنامه فیگارو آشنا بود، با او تماس گرفت. روزنامه فیگارو طرفدار حزب راست فرانسه بود و سردبیر آن دوستی نزدیکی با ژیسکار دستن داشت. قطب‌زاده با وی صحبت کرد و او را مجاب نمود تا با امام خمینی مصاحبه‌ای داشته باشد. دکتر یزدی در خاطرات خویش در رابطه با همین موضوع می‌گوید: «برنامه ما این بود که اگر فیگارو با آقا مصاحبه کند، آن التزامی که داده شده بود که در پاریس فعالیت سیاسی نکنیم، شکسته و مقامات فرانسوی به دلیل روابط نزدیک فیگارو با رئیس جمهور فرانسه جلوی این مصاحبه را نمی‌گیرند و چاپ آن سبب می‌شود که روزنامه‌‌ها‌ی دیگر مانند لوموند هم بیایند و بعد به دنبال آن روزنامه‌‌ها ‌و خبرگزاری‌‌ها‌ی دیگر نیز می‌آمدند. همین طور هم شد.»[28] مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی می‌گوید: «بین روزنامه‌‌ها‌ی لوموند و فیگارو رقابت زیادی بود. قبلاً خبرنگاران لوموند با امام در نجف مصاحبه کرده بودند. ما از این فرصت استفاده کردیم و از طریق یکی از آقایان به مدیر روزنامه فیگارو که از عناصر مؤثر در حکومت فرانسه و از نزدیکان آقای ژیسکار دستن بود، پیغام دادیم اگر ممنوعیت مصاحبه لغو شود این روزنامه می‌تواند اولین مصاحبه با امام در پاریس را به خود اختصاص دهد. مدیر فیگارو به من پیغام داد من با آیت‌الله خمینی ملاقات می‌کنم و جریان دیدار را تحت عنوان مذاکره در روزنامه چاپ می‌کنیم. موضوع را به حضرت امام منعکس کردیم. ایشان پذیرفتند و فرمودند: مذاکره ‌یا مصاحبه چه فرقی دارد؟ ما مطالبمان را می‌گوییم. مصاحبه انجام و چاپ شد به دنبال آن سایر مدیران مطبوعات فرانسه نسبت به این قضیه اعتراض کردند که چرا دولت فرانسه به روزنامه‌ی مرتبط به خود اجازه مصاحبه می‌دهد، اما سایرین این اجازه را ندارند؟» همین امر موجب شد تا ممنوعیت مصاحبه لغو شود و به این ترتیب مصاحبه‌‌ها‌ی متعدد امام آغاز گردید که نقش بسیار مؤثری در تثبیت اهداف نهضت امام و مقابله با تبلیغات سوء ساواک و عناصر آنها داشت.[29] حقیقت این بود که علی رغم این تصور رژیم که با دور شدن امام از ایران از فعالیت‌های سیاسی ایشان کم خواهد شد اما اقامت امام در پاریس با وجود محدودیت‌‌ها، تسهیلات فراوانی را در راه مبارزات ایشان فراهم آورد و ایشان توانستند با استفاده از امکانات ارتباط جمعی، رسانه‌‌ها، مخابرات و همچنین با استفاده از فرصت و غنیمت شمردن زمان و مکان رهنمودها، اعلامیه‌‌ها ‌و بیانیه‌‌ها‌ی خویش را راحت‌تر و آسان‌تر از قبل به اطلاع ملت ایران برسانند و هدایت انقلاب را به بهترین وجه ممکن به انجام برسانند. دو ابزار امام در مبارزات (قلم و بیان) بود که به مردم نیرو و توان می‌بخشید و شیوه ایشان بیش از آن که توجه به ایجاد شبکه‌‌ها‌ی مخفیانه و مبارزات زیرزمینی و تشکل‌‌ها‌ی حرفه‌ای باشد بر مبارزه‌ی آشکار و بسیج مردمی استوار بود. در مدت اقامت امام در فرانسه ایشان از سه روش، رهنمود‌‌ها‌ی مبارزاتی را به مردم ارائه می‌دادند:

1. مصاحبه با رسانه‌‌ها‌ی بین‌المللی

2. سخنرانی‌ها

3.  صدور بیانیه‌‌ها ‌و پیام‌‌ها[30]

ح- کمیته تصمیم گیری

یاران امام در اولین روزهای حضورشان در پاریس به این فکر افتادند تا برای نظم بخشیدن به امور، رفت و آمد هواداران امام، انجام مصاحبه با خبرنگاران، دیدارهای افراد و گروههای مختلف با امام و تقسیم مسئولیت‌‌ها‌ی مختلف مانند ترجمه، تلفن و تنظیم اطلاعیه‌‌ها، کمیته‌ای با نام کمیته تصمیم‌گیری را تشکیل بدهند.[31] وقتی امام خمینی این خبر را شنیدند فرمودند: «نه رئیس دفتر به دنبال من ببندید نه این اسم‌‌ها‌ی دیگر که آوردید. یک طلبه ساده هم پای تلفن باشد کافی است، هیچ یک از این چیزها لازم نیست.» در طول اقامت در پاریس تنها دو دفتر صرفاً برای تنظیم و سازماندهی ارتباطات وجود داشت. دفتر اول در نوفل لوشاتو بود و دفتر دوم در پاریس. دفتر پاریس برای هماهنگ کردن دیدارها و اعزام افراد مراجعه کننده به نوفل لوشاتو بود.[32] باید گفت که ارتباط با امام خمینی منحصر به این دفتر نبود و گستره‌ی وسیع‌تری داشت. حضور مستقیم طرفداران و دانشجویان به صورت روزانه ‌یا چند روز یک بار در پای سخنرانی‌های امام خمینی در نوفل لوشاتو و پرسیدن سوالات به صورت مستقیم و تماس‌‌ها‌ی تلفنی مبارزان و غیره از جمله آنها بود.[33] به این ترتیب افرادی از طیف‌‌ها‌ی مختلف فکری ایشان را همراهی می‌کردند و هر کدام با توجه به تخصص و تجربه‌ای که داشتند وظایفی را انجام می‌دادند.[34] بنابراین هدایت مبارزه با رژیم در این مرحله از انسجام بیشتری برخوردار شد و در مجموع از نظر کیفی و کمی گسترش پیدا کرد.[35]

ط- پاریس و سهولت ارتباطات

امروزه نقش وسایل ارتباط جمعی به عنوان مهمترین ابزار تأثیرگذاری بر افکار عمومی جهانی، ثابت شده است. تأثیر گذاری که توسط حمید مولانا در کتاب اطلاعات و ارتباطات جهانی در سال 1986، به قدرت نرم تعبیر شده است. به عقیده‌ی وی قدرت نرم یا ناملموس که منابع آن دین، ارزش‌‌ها، باورها، ایدئولوژی و دانش است، به مراتب از قدرت سخت یا ملموس که شامل مواردی مانند منابع طبیعی، جمعیت، ثروت و ابزارهای نظامی و جنگی است، قدرتمندتر می‌باشد. در واقع قدرت نرم توانایی دستیابی به اهداف از طریق جلب حمایت افکار عمومی، نخبگان و اقناع اذهان به جای اعمال فشار است. بر این اساس قدرت نرم تبلیغات سیاسی نیست بلکه مباحث عقلانی و ارزش‌‌ها‌ی عموم را شامل می‌شود و هدف نهایی آن تأثیر گذاری عمیق بر افکار عمومی در داخل و خارج از مرزهای کشورهاست. به همین دلیل است که‌ یک گروه سیاسی، مذهبی و... زمانی می‌توانند به پیروزی دست یابند که بتوانند فضای ذهنی جامعه‌ی خود و جامعه‌ی بین‌المللی را با استفاده‌ی مؤثر از ابزار‌‌ها‌ی ارتباط جمعی گسترده با خود همراه کنند.[36] بنابراین ارتباطات و رسانه‌‌ها‌ی ارتباط جمعی نقش تعیین کننده‌ای در فرآیند دگرگونی یک نظام سیاسی و فکری دارند به گونه‌ای که برخی از صاحب نظران جامعه شناسی ارتباطات، رسانه‌‌ها‌ی جمعی را مؤثرترین وسیله تبلیغات و دارای قدرتی می‌دانند که می‌تواند نسلی با اندیشه‌‌ها‌ی نو و تازه بسازد. همچنین برخی از سیاستمداران، رادیو و تلویزیون را برای ایجاد جنگ روانی و شکست دادن دشمن از یک ارتش قوی و مجهز کارآمدتر می‌دانند. اروپا همیشه به عنوان مهمترین خبرگزاری‌‌ها ‌و رسانه‌‌ها ‌و مطبوعات جهان مطرح بوده و در این نظام ارتباطات به دلیل حاکمیت فضای رقابتی و وجود خبرگزاری‌‌ها ‌و رسانه‌‌ها‌ی دیداری و شنیداری اخبار مهم و تازه و تلاش برای پخش آن به عنوان اولین منبع خبری زودتر از دیگران اهمیت زیادی برای اعتبار و بقای آن رسانه دارد. امام خمینی پس از ورود و استقرار در پاریس علیرغم هشدارهای اولیه دولت فرانسه مبنی بر ممنوعیت فعالیت‌های سیاسی وی در آن کشور با فضای بسیار مساعد و مستعدی برای فعالیت و تبلیغات سیاسی روبرو شدند و حداکثر استفاده را از این موقعیت بردند.[37] به طور کلی انقلاب اسلامی ایران به سبب اهمیت جهانی آن از لحاظ وسعت و پوشش خبری در سطح بین‌المللی نمونه‌ی بی سابقه‌ای به شمار می‌رود. محمد حسنین هیکل روزنامه نگار معروف مصری در کتاب خود راجع به انقلاب اسلامی که در سال 1981 انتشار یافت، ضمن بحث در مورد ورود حضرت امام خمینی (ره) به پاریس و تأکید بر آن به عنوان نقطه‌ی عطف انقلاب ایران از توجه بی نظیر مطبوعات و رادیو تلویزیون‌‌ها‌ی سراسر جهان به بیانات امام و حدود 117 مصاحبه‌ای که در مدت اقامت چهار ماهه‌ی ایشان در فرانسه انجام شد، یاد می‌کند و چنین استقبالی را بی سابقه می‌داند. هر چند که باید توجه داشت که هر کدام از روزنامه‌‌ها، مجلات و رسانه‌‌ها‌ی دیداری و شنیداری با توجه به وابستگی‌‌ها‌ی اقتصادی، سیاسی و خط مشی‌ها‌ی خاص کشورهای خود در مقابل انقلاب موضع گرفتند و در میان آنها رسانه‌‌ها‌ی ارتباط جمعی آمریکا، اسرائیل و مطبوعات وابسته به محافل دست راستی افراطی در فرانسه، خصمانه‌ترین روش را برای انعکاس انقلاب اسلامی دنبال کردند. در واقع نحوه‌ی پوشش خبری انقلاب اسلامی ایران در رسانه‌‌ها‌ی مذکور به خوبی آشکار می‌سازند که شکست برنامه‌‌ها‌ی غرب در ایران، به خطر افتادن منافع آنها، سقوط رژیم دیکتاتوری وابسته و ایجاد تزلزل در زنجیره‌ی نظام سلطه گری جهانی بازتاب‌‌ها ‌و برخوردهای خصمانه و دشمنانه‌ی فراوانی نسبت به این انقلاب در میان این گروه از رسانه‌‌ها برانگیخته است. این در حالی است که در بین گروه‌‌ها‌ی هوادار مبارزات ضد سلطه در جهان سوم و رسانه‌‌ها‌ی ارتباط جمعی بی طرف، انقلاب اسلامی ایران جنبه‌ی تحسین آمیز و پشتیبانی کننده داشته است. اما علیرغم همه‌ی اینها آنچه که مهم بود بهره‌گیری هوشمندانه‌ی امام خمینی (ره) از خبرگزاری‌‌ها‌ی بزرگ و مطبوعات پر تیتراژ و رادیو تلویزیون‌‌ها، باعث شد تا توصیه‌‌ها‌ی هدایت گرانه‌ی امام و نظریات قاطع ایشان درباره برچیده شدن نظام شاهنشاهی و معرفی نظام جمهوری اسلامی، کوتاه شدن دست امپریالیسم از منافع ملی ایران و سایر دیدگاه‌‌ها ‌و نظرات و دستور العمل‌‌ها‌ی ایشان بدون کمترین مانعی از فراز مرزهای جغرافیایی کشورها عبور نماید و در جان و اندیشه‌ی مردم ایران بنشیند.[38] در طی حضور امام خمینی در پاریس، نوفل لوشاتو مملو از چهره‌‌ها‌ی سیاسی معروف، نمایندگان سیاسی و شخصیت‌‌ها‌ی مختلف فرهنگی و سیاسی، ژورنالیست‌‌ها ‌و نویسندگانی که برای دیدار و گفتگو و مصاحبه به دیدار امام خمینی می‌آمدند، بود. این قضیه خود موجب برانگیختن کنجکاوی‌‌ها ‌و جلب افکار عمومی می‌شد. از طرفی شبکه‌‌ها‌ی رسانه‌ای گروهی همانند،ABC BBC، لوموند، فیگارو، اشپیگل، CBC، NBC و سایر رسانه‌‌ها‌ی معتبر نیز برای پخش بیانات و سخنرانی‌ها و دانستن ایدئولوژی و تفکر امام، همیشه در صف اول مصاحبه قرار داشتند. آنها امام خمینی را تنها آلترناتیو موجود برای شاه معرفی می‌کردند. به این ترتیب در نظر افکار عمومی بین‌الملل، این حق مشروع و قانونی برای تغییر حاکمیت هر روز بیشتر توسعه و گسترش می‌یافت. جنبه‌ی دیگر این موضوع حضور فعالان سیاسی ایرانی تحصیل کرده‌ی غرب همانند، ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده، سیدصادق طباطبایی، حسن حبیبی و سایر چهره‌‌هایی بود که در فرانسه امام خمینی را همراهی کردند. آنها با شناخت فضای غرب این امکان را فراهم نمودند که فضای کار سیاسی برای امام در پاریس فراهم باشد. به طور مثال قطب‌زاده نامه‌ای را برای دولت فرانسه نوشت و در آن اراده و قصد و نیت و برنامه‌‌ها‌ی آینده امام را توضیح داد.[39] امام خمینی خودشان نیز از جو مساعد فرانسه آگاه شده بودند، بنایراین در اولین سخنرانی خود برای دانشجویان ایرانی که از پاریس به نوفل لوشاتو آمده بودند، فرمودند: «آقایان نترسید از این ابرقدرت‌‌ها، اگر یک ملتی قیام کند برای مصالح خودش... این را کسی نمی‌تواند با آن معاوضه کند... هیچ قدرتی با افکار عمومی دنیا نمی‌تواند مقابله کند. ما الان متوجه کردیم تمام افکار عمومی دنیا را به ایران. الان ایران مورد توجه همه است. کم کم هم که متوجه شدند به اینکه‌ یک ملتی به پا خواسته است و می‌گوید که من حق خودم را می‌خواهم... من به شما مژده می‌دهم که ان شاءالله اگر چنانچه دست به دست هم بدهید و همه با هم همقدم باشید، نتیجه خواهید برد و مملکت مال خودتان خواهد شد.»[40] فرانسه نیز به عنوان مدعی دموکراسی و آزادی نمی‌توانست در مقابل تعداد زیادی از خبرنگاران بین‌المللی که مایل به مصاحبه با امام خمینی بودند، مقاومت چندانی نشان دهد به طوری که دهکده نوفل لوشاتو که ‌یکی از آرام‌ترین و بی سر و صداترین مناطق ییلاقی حومه پاریس بود، پس از ورود امام به آن جا، به ‌یکی از مهمترین کانون‌‌ها‌ی خبرساز جهان تبدیل شد. به تعبیری جالب و دقیق از پارسونز، سفیر وقت انگلستان در ایران، بزرگ‌ترین و پرشنونده‌ترین منبر خطابه جهان در اختیار امام قرار داشت منبری که هرگز در یک کشور اسلامی مانند سوریه و الجزایر در اختیار ایشان قرار نمی‌گرفت. هر روز دهها خبرنگار خبرگزاری‌‌ها‌ی بزرگ مترصد کمترین فرصتی بودند که با امام مصاحبه کنند تا آن را در اسرع وقت به دنیا مخابره کنند.[41] مصاحبه‌‌ها‌ی گوناگون امام با خبرگزاری‌‌ها ‌و مطبوعات فرانسوی و بین‌المللی و همچنین درج سخنرانی‌ها و پیام‌‌ها‌ی ایشان در رسانه‌‌ها‌ی ارتباط جمعی، موقعیت کم نظیری را برای معرفی و تبلیغ اهداف و استراتژی‌‌ها‌ی نهضت اسلامی و نیز افشای ماهیت استبدادی و غیر مردمی حکومت پهلوی پدید آورد. این شرایط به نهضت امام خمینی، بُعد جهانی بخشید. پیرسالینجر در کتاب آمریکا در بند می‌نویسد: «با رفتن آیت‌الله خمینی به نوفل لوشاتو، به ناگاه آزادانه به رسانه‌‌ها ‌دست یافت و به نحو حیرت انگیزی یک شبه به صورت یک فرد متشخص بین‌المللی درآمد. او توانست با نظم بیشتر نوار تهیه کند و توسط پیک‌‌هایی که تقریباً هر روز از شهرهای مختلف حرکت می‌کردند، پیک به ایران بفرستد. او توانست از خط مستقیم جدید تلفن میان ایران و فرانسه نیز استفاده کند و دستیاران آیت‌الله، بدون نگرانی از ضبط شدن مکالمات، به هواداران ایشان تلفن بزنند و دستور برپایی تظاهرات را صادر نماید.»[42] به گفته سایروس ونس، وزیر امور خارجه آمریکا: «اقداماتی که برای وادار ساختن دولت عراق به اخراج آیت‌الله خمینی به عمل آمد، نتیجه عکس بخشید زیرا با عزیمت آیت‌الله به پاریس همه نیروهای مخالف به دور او گرد آمدند و با دسترسی وی به وسایل ارتباط جمعی و امکانات پیشرفته فعالیت و تظاهرات مخالفان در ایران تحت کنترل مستقیم او قرار گرفت.»[43]

 نقش دیگر ارتباطات، سهولت و سرعت در ارسال پیام و متن اعلامیه‌‌ها‌ی امام خمینی و رساندن و اخبار به ایران بود.[44] همین طور تحولات داخلی ایران نیز به طور مرتب به دفتر امام در پاریس اطلاع داده می‌شد.[45] (اداره دفتر پاریس با حجت‌الاسلام فردوسی‌پور بود) برخی مشورت‌‌ها ‌و تبادل نظرها و گفتگوهای مهم امام خمینی با مبارزان ایرانی از طریق تلفن انجام می‌شد. یک خط تماس بین ایران و پاریس و نوفل لوشاتو توسط کارمندان مخابرات ایران برقرار شده بود.[46] در مخابرات یک نفر اعلام آمادگی کرده بود که هر ساعت با یکی از مناطق ایران ارتباط تلفنی برقرار کند. از ساعت 6 تا 8:30  بعد از ظهر به وقت فرانسه که حدود 8:30 تا 11 شب به وقت ایران بود، این ارتباط برقرار بود. در دفتر امام در نوفل لوشاتو هم دستگاه‌‌ها‌ی ضبط وجود داشت. از ایران که تماس می‌گرفتند و مطلب و یا سوالی داشتند روی نوار ضبط می‌شد و امام پاسخ می‌دادند.[47] از دفتر امام، سخنرانی‌ها یا پیام‌‌ها ‌به این خط منتقل می‌شد و کارمندان مخابرات آن را به اشخاص مختلف برای ضبط وصل می‌کردند و از طرف دیگر اخبار مردمی و روزنامه‌‌ها ‌و حتی مکالمات تلفنی مقامات رژیم را ضبط و به پاریس منتقل می‌کردند و این اخبار هر روز به اطلاع امام می‌رسید.[48] تقریباً هر روز خطوط هوایی ایران ایر و ایر فرانس بین تهران و پاریس پرواز داشتند.[49] بنابراین نوارهای کاست سخنرانی امام توسط رابطین و مسافرانی که به ایران می‌آمدند در اختیار مردم قرار می‌گرفت. به این ترتیب بُعد مسافت مشکل خاصی ایجاد نمی‌کرد. این مسئله در انسجام حرکت‌‌ها ‌و فعالیت‌ها بر علیه رژیم تأثیر مستقیم داشت. پیام رسانی در ایام ویژه‌ای مانند چهلم شهدای 17 شهریور، موسم حج، محرم، اربعین، در پیشبرد اهداف مبارزه و ایجاد استیصال و تزلزل در حکومت پهلوی مؤثر بود.[50]

 رابرت‌‌ ها‌یزر، ژنرال آمریکایی که از طرف کاخ سفید مأمور به انجام فعالیت‌هایی در ایران بوده و مدتی در کشور اقامت داشت در این رابطه در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: «پیام‌‌ها‌ی آیت‌الله خمینی از طریق نوارهای کاست به داخل کشور وارد شده و میان یک شبکه‌ی بسیار عظیمی پخش می‌گردید و عوامل او (امام خمینی) نوارها را بین عموم مردم پخش می‌کردند و آن را به صورت اعلامیه و یا پوستر در می‌آوردند. این یک جنگ روانی بزرگی بود که با مهارت بسیار زیادی انجام می‌شد.[51] حجت‌الاسلام فردوسی‌پور که در این زمینه فعالیت‌های زیادی داشته، می‌نویسد: «برخی از روزها بیش از 6 ساعت به طور مستمر، مرتب و پشت سر هم با ایران تماس می‌گرفتیم و به طور مرتب پیام‌‌ها ‌و اعلامیه‌‌ها‌ی امام خمینی را از طریق تلفن برای مخاطبان در شهرهای قم، مشهد، تبریز، تهران، اصفهان، یزد... و یا در سایر کشورها می‌خواندیم و آنان تکثیر و منتشر می‌کردند. همچنین تلفن‌‌ها‌ی شبانه را ضبط می‌کردیم و روز بعد به اطلاع امام می‌رساندیم.»

همچنین به دلیل سهولت سفر به پاریس، ملاقات‌‌ها ‌و مذاکرات با رجال سیاسی، دانشجویان و مبارزین به راحتی انجام می‌پذیرفت. فضای پاریس این امکان را به امام خمینی و مبارزان داد که به راحتی با هم دیدار و در امور نهضت و مبارزه به صورت مستقیم با همدیگر مشورت و تبادل نظر کنند. بنابراین نوفل لوشاتو به مهمترین کانون تصمیم گیری برای انقلاب تبدیل شد.[52]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . سیر مبارزات امام خمینی (ره) به روایت اسناد ساواک، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ج 6، ص 404 و 403.

[2] . پا به پای آفتاب، ستوده، امیررضا، ج 2، ص 204 و 205.

[3] . سند ساواک به شماره 1496- 12  /  7  /  57 سیر مبارزات امام خمینی (ره) به روایت اسناد ساواک، ج 6، 453، 454 و 429 و 406.

[4] . همان، گزارش سه صفحه‌ای ساواک به شماره 67908 به تاریخ 13   /  7  /  57، صفحات 416 الی 419 و راعی، ص 17 و 18.

[5] . همان.

[6] . وصیت نامه سیاسی- الهی امام خمینی، ص 35.

[7] . دلیل آفتاب، خاطرات مرحوم حجت‌الاسلام سیداحمد خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صفحه 78 و 79.

[8] . آخرین تلاشها در آخرین روزها (مطالبی ناگفته پیرامون انقلاب اسلامی ایران ) یزدی، ابراهیم، ص 437.

[9] . مبارزات امام خمینی از هجرت به فرانسه تا بازگشت به ایران به روایت اسناد، راعی، سجاد، ص 19.

[10] . سیر مبارزات امام خمینی (ره) به روایت اسناد ساواک، ج 6، ص 408.

[11] . سیر مبارزات امام خمینی (ره) به روایت اسناد ساواک، ج 6، ص 409 و 458 الی 462.

[12] . همان، ص 473 و 474.

[13] . قدرت و زندگی، ژیسکاردستن، والری، ص 102 و 104.

[14] . امام خمینی از هجرت به پاریس تا بازگشت به تهران، بصیرت منش، حمید، ص 97.

[15] . یزدی، ص 110 و 111.

[16] . دستن، ص 104 و 105.

[17] . غرور و سقوط، پارسونز، آنتونی، ص 130 و 131.

[18] . خاطرات دو سفیر (اسراری از سقوط شاه و نقش آمریکا و انگلیس در انقلاب ایران) ،سولیوان، ص 154.

[19] . سیر مبارزات امام خمینی (ره) به روایت اسناد ساواک، ج 6، ص 531.

[20] . روزنامه اطلاعات، 17 و 18   /   7   /  1357 و بصیرت منش، ص 98.

[21] . روزنامه‌‌ها‌ی اطلاعات و کیهان به تاریخ 16   /   7   /   1357 و 17   /   7   /   1357 و بصیرت منش، ص 99 و 100.

[22] . امام خمینی (ره) و حکومت پهلوی، تبریزی، قاسم، پژوهشگر و کارشناس تاریخ معاصر ایران ، آفرنگ شفیعی ، مصاحبه شفاهی، دی و بهمن 1395 و خرداد و  مرداد 1396.

[23] . مطالعات سیاسی مجموعه مقالات؛ (روابط اطلاعاتی ایران و فرانسه 1351 -1357)، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 327 الی 329.

[24] . همان، ص 330 و سیر مبارزات امام خمینی (ره) به روایت اسناد ساواک، ص 553 و 554.

[25] . مطالعات سیاسی، ص 331، 348 و 349.

[26] . یزدی، ص 81 و راعی، ص 43 و 44.

[27] . برهه انقلابی در ایران، شجاعی زند، علیرضا، ص 77.

[28] . یزدی، ص 82 و 83.

[29] . همراه با امام در پاریس، قبادی دانا و دیگران، ص 17.

[30] . بصیرت منش، 105 و 106 و زندگی و زمانه امام خمینی (س)، بهشتی سرشت، ص 353.

[31] . راعی، ص 45.

[32] . همگام با خورشید، از ایران تا ایران، فردوسی‌پور، اسماعیل، ص 446.

[33] . راعی، ص 46.

[34] . بهشتی سرشت، ص 326.

[35] . مجموعه‌ی چهارده جلدی تاریخ کهن و معاصر ایران زمین؛ ایران در زمان رهبری امام خمینی بخش اول دوران مبارزه 1357 – 1340، ولایتی، علی‌اکبر، ص 559.

[36] . جهانی شدن و ارزش‌های انقلاب اسلامی، قلی پور یادگار، مهدی، ص 62.

[37] . راعی، ص 48.

[38] . بررسی پوشش خبر رسانه ای بین‌المللی، سعیدی، رحمان، ص 31 و 109 الی 111.

[39] . Daroogar,  Ali , 1979 Revolution in Iran: How Ayatollah Khomeini Used the Media and How the Western Media Covered that Era , New Vision Foundation International Magazine 25 Mars, 2015.

[40] . خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی (شکل گیری انقلاب اسلامی ایران) طباطبایی، صادق، ج 3، ص 52.

[41] . انقلاب اسلامی؛ شبکه اطلاع رسانی و رسانه‌های جمعی در دوره اقامت امام خمینی (قدس سره ) در پاریس، فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، سال هفتم، شماره 22، صفحات 127 الی 152، پاییز 1389، بهشتی سرشت و حاتمی، ص 137 الی 139.

[42] . آمریکا در بند، سالینجر، پییر، ترجمه امیررضا ستوده، ص 101.

[43] . نقش آمریکا در ایران، ونس، سایروس، ترجمه محمود طلوعی، ص 26.

[44] . فردوسی‌پور، ص 467.

[45] . طباطبایی، ج 3، 38.

[46] . فردوسی‌پور، ص 467.

[47] . طباطبایی، ج 3، ص 38 و 39.

[48] . فردوسی‌پور، ص 467.

[49] . طباطبایی، ج 3، ص 38.

[50] . راعی، 48 الی 51.

[51] . مأموریت مخفی هایزر در تهران، خاطرات ژنرال هایزر، ترجمه سیدمحمدحسین عادلی، هایزر، رابرت، 382.

[52] . راعی، 48 الی 51.

















































































 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.