ابزار و روش‌های شکنجه در ساواک- آتش زدن موهای بدن


05 بهمن 1401


سوزاندن موهای بدن به وسیله شعله آتش که منجر به سوختگی پوست نیز می‌شد از شکنجه‌های متداول در زندان‌های سیاسی پهلوی، به ویژه پهلوی دوم بود.

از ابزارها و شیوه‌های مختلفی چون میله یا اتوی الکتریکی، سیگار، صندلی داغ، شمع، فندک، کبریت روغن داغ، الکل، تسمه فلزی داغ، روغن زیتون جوشیده یا قرار دادن بدن روی آتش مستقیم برای سوزاندن بدن زندانیان سیاسی و موهای بدن آنها استفاده می‌شد.

گاهی دستان زندانی را از پشت می‌بستند و از سقف آویزان می‌کردند. سپس در همان حالت موهای ریشش را با فندک آتش می‌زدند که موجب سوختگی صورتش می‌شد یا با فندک موهای بدنش را می‌سوزاندند. گاهی موهای ابرو یا پلک چشم زندانی را می‌سوزاندند در برخی موارد شعله شمع را زیر بیضه زندانی می‌گرفتند و موهای این قسمت بدن را آتش می‌زدند و سپس با فندک روشن، موهای بدن و ریش او را می‌سوزاندند.

گاهی نیز چون زندانی را برای مدت طولانی به حمام نمی‌بردند وی مجبور می‌شد خود موهای قسمتی از بدنش را که بسیار کثیف شده بود با کبریت و امثال آن بسوزاند.

 از آنجا که سوزاندن موهای بدن موجب سوختن پوست هم می‌شد آثار اعمال این شکنجه بر بدن زندانیان سیاسی حکومت پهلوی تا مدت طولانی باقی می‌ماند.[1]

شهید حجت‌الاسلام محمد منتظری در تاریخ 3/8/1345 نامه‌ای به دادگاه نوشته و جریان شکنجه‌های ساواک را مطرح می‌کند. در قسمتی از این نامه به شکنجه سوزندان بدن پرداخته و می‌نویسد:

«جریان بخارى

شب 2 شنبه ـ 7/1/45 ـ بعد از شکنجه‌های زیاد در پیش از ظهر و بعد از ظهر، ساعت 9 شب بود که آقاى ازغندى وارد شد و گفت: «امشب نوشتنى نداریم و حساب قانون هم در بین نیست فقط باید اقرار کنى و یا با زور شکنجه از تو اقرار خواهم گرفت و این دستورى است که من باید اجرا کنم. به من گفته‌اند تا اقرار نگیرى ول نکن.» وى آنقدر آن شب تهدید کرد و آنقدر سیلى و شلاق زد که حساب ندارد. بعد از آن (بى ادبى است) با زور شلوار مرا کند و نشیمنگاه مرا به بخارى که بدنه آن سرخ بود، چسباند، می‌گفت: خودت بچسبان، اما چون خودم آن طور که مراد او بود،‌ نمی‌چسباندم، جلوى من می‌ایستاد و دستان مرا می‌گرفت و با وضعى که ناگفتنى است، آن عمل را اجرا می‌ساخت. در آن وقت بود که آیه شریفه یا نارکونى برداً و سلاما بر زبانم جارى شد و با وجود زخم‌ها و تاول‌هاى زیاد، معجزه قرآن آشکار و درد آن بسیار ناچیز بود. بعد از آن اجازه داد که شلوار خود را بپوشم. سپس همان تاکتیک‌ها را از اول شروع کرد و دوباره شلوار مرا کند و به همان تفصیل در مرتبه دوم هم فیلم را اجراء کرد بعد از آن آنقدر سیلى به سر و صورتم زد که سرم گیج رفت و ساعت 11 شب بود که به سرباز دستور داد و مرا به سلولم برد.»[2]

 

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . دانشنامه زندان سیاسی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، چاپ اول، سال 1401، ج 1، ص 17.













شهید محمد منتظری پس از آغازین دستگیری خویش دردهه 40 شمسی


 
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.