23 مرداد 1350 روز جدایی بحرین از ایران
تاریخ انتشار: 21 مرداد 1403
در حکومت محمدرضا پهلوی و پس از کودتای 28 مرداد 1332، انگلیسیها دیگر هیچگاه نتوانستند موقعیت سابق خود را در ایران باز یابند و ناچار شدند به تقسیم نفوذ و منافع با هم پیمان خود، یعنی آمریکا، رضایت دهند... در چنین شرایطی انگلیس با توجه به کاهش توان نظامی و اقتصادی خود تصمیم گرفت منطقه خلیج فارس را ترک کند. تصمیم قطعی بین وزیران خارجه آمریکا و انگلستان گرفته شد و مقرر گردید وظیفه پر کردن خلاء ناشی از خروج انگلستان در انتهای دهه 1960م- 1339ش را برای تأمین منافع دولتهای آمریکا و بریتانیا در وهله نخست به دولت دست نشانده ایران در قالب دکترین نیکسون[1] واگذار کنند. دولت ایران بیدرنگ برای کسب کمکهای اقتصادی و نظامی از دولت سلطهگر آمریکا، آمادگی خود را برای عهدهدار شدن این وظیفه اعلام کرد. در همین راستا زمینه تقویت بنیه نظامیاش از جانب دولتهای غربی و سلطهگر آماده شد، اما در عین حال با شروط رابطه با کشورهای عربی خلیج فارس و متحد آمریکا مواجه گشت. در آن مقطع زمانی، حداقل سه اصل ضروری و مهم برای دیپلماسی دراز مدت ایالات متحده در خلیج فارس مورد توجه بود:
1. استقلال کشورهای عربی تازه به استقلال رسیده توسط ایران باید دست نخورده باقی بماند.
2. دستیابی آزاد کشورهای غرب به ذخایر نفتی خلیج فارس باید ممکن باشد.
3. برتری نظامی و دیپلماتیک ایران به عنوان ضامن اصلی و اساسی ثبات منطقه ادامه خواهد داشت.
از اینرو در یک کنفرانس مطبوعاتی در 14 دیماه 1347 در دهلی نو، شاه به طور ناگهانی از ادعای دیرینه ایران بر بحرین چشم پوشید و گفت:
«اگر اهالی بحرین نمیخواهند به کشور من ملحق شوند ایران ادعای ارضی خود را در مورد این مجمعالجزایر پس میگیرد و خواسته اهالی بحرین را اگر از نظر بینالمللی مورد قبول قرار بگیرد میپذیرد.»[2]
در منازعه طولانی ایران و انگلستان بر سر مالکیت و حاکمیت مجمعالجزایر بحرین، این اولین بار بود که بالاترین مقام رسمی ایران با صراحت اعلام میکرد که ایران از حقوق خود نسبت به بحرین چشمپوشی میکند. باید یادآور شد که حل سریع این اختلافات به علت نزدیک شدن تاریخ خروج انگلیسیها از خلیج فارس و فشارهایی بود که آمریکا و انگلستان به رژیم پهلوی وارد میکرد تا منافع آنان را در منطقه تأمین کند. شاه قانع شده بود که چنانچه ایران از ادعایش بر بحرین چشم بپوشد، میتواند زودتر جای انگلستان را در منطقه بگیرد و خود را در راستای دکترین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه معرفی کند و از مزایایی همچون حمایت مالی و نظامی آمریکا بهرهمند شود.[3]
پس از مصاحبه دهلی نو، شاه در زمستان سال 1348 (اوایل 1970) مجدداً در مصاحبهای خواستار حل مسأله بحرین از طریق کسب نظر مردم بحرین به طور رسمی به وسیله سازمان ملل متحد شد. بالاخره پیشنهاد رسمی شاه از طریق گفتگوهای بعدی ایران با انگلستان و دبیرکل سازمان ملل (اوتانت) در اوایل سال 1970 به نتیجه نهایی رسید. ایران در تاریخ 9 مارس 1970 (18 اسفند 1348) رسماً مساعی جمیله دبیرکل سازمان ملل را برای استعلام نظرهای واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یک نماینده ویژه خود برای انجام این مأموریت خواستار شد.
انگلستان در تاریخ 20 مارس موافقت رسمی خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد. وی نیز در همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام کرد که: او مساعی جمیله خود را انجام خواهد داد. پیرو آن، او شخص "ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی" (دیپلمات ایتالیایی) معاون دبیرکل و مدیر کل دفتر اروپای سازمان ملل در ژنو را به عنوان نماینده ویژه خود در کسب آراء مردم بحرین منصوب کرد. ضمناً وی از سوی ایران و انگلستان در راه انجام دادن مسئولیت خود و ابراز نظر و تصمیم نهاییاش در مورد حل مسأله بحرین، اختیار تام گرفت. نماینده ویژه دبیرکل در امور بحرین، در رأس یک هیأت پنج نفری عازم آن جزیره شد و از 29 مارس تا 18 آوریل 1970(9 تا 29 فروردین 1349) به نظر خواهی گزینشی و گفتگو با گروههای منتخب سیاسی– اجتماعی بحرین پرداخت. ذکر این نکته ضروری است که برخلاف ادعای برخی منابع خارجی مبنی بر مراجعه به آراء عمومی از طریق (رفراندوم) یا انتخابات عمومی، این امر صحت ندارد، بلکه به همان روش محدود گزینشی یاد شده انجام گرفت. پس از نظرخواهی از مردم بحرین، گیچیاردی دادهها و نتایج کسب شده را در گزارشی به دبیرکل تسلیم کرد تا بر اساس آن تصمیم نهایی درباره سرنوشت بحرین اتخاذ شود. در گزارش مذکور آمده بود: هیأت اعزامی دریافتند که مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیله سازمان ملل را در این راه مورد ستایش و تقدیر قرار دادند، هیچ گونه تلخکامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانیها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده بود که «ادعای [مالکیت] ایران [بر بحرین] یکباره و برای همیشه کنار رود.»
... گزارش یاد شده از سوی دبیر کل به شورای امنیت ارجاع شد و شورای امنیت نیر با استناد به نتیجه گیری نهایی گزارش تدوین شده مفاد آن را راجع به استقلال بحرین و جداییآن از خاک ایران در تاریخ 30 آوریل 1970- 10 اردیبهشت 1349 مورد تأیید و تصویب قرار داد. ایران نیز در ماه مه (اردیبهشت 1349) برای شناسایی رسمی قطعنامه شورای امنیت در مورد استقلال بحرین در جدایی از خاک کشور دست زد. چنان که هیأت دولت قطعنامهای را به منظور تصویب تصمیم شورای امنیت به مجلس شورای ملی تقدیم کرد. این قطعنامه در تاریخ 24 اردیبهشت 1349 به تصویب مجلس شورای ملی رسید. مجلس سنا نیز در 28 اردیبهشت ماه آن را به اتفاق آراء (60 رأی کل نمایندگان) تصویب کرد.[4]
و بالاخره بحرین استقلال خود را در ۱۴ اوت ۱۹۷۱ (23 مرداد 1350) اعلام کرد و ایران نیز اولین کشوری بود که آن را به رسمیت شناخت.
اسناد زیر گوشهای از مخالفتها و موافقتهای انجام شده در این باره است. از مخالفت نمایندگان، مطبوعات و احزاب با جدا شدن بحرین از ایران تا سکوت مرگبار و موافقت همانها با این جدایی! از تشبیه مسخره و نادرست نخست وزیر کشور به نام امیرعباس هویدا که بحرین را به سان دختری میداند که شوهر داده شده است! تا افشاگری اللهیار صالح[5] از خیانت شاه کشور از دو سال قبل از این بازیها و نمایشها و خیانت پدرش رضا شاه در واگذاری ارتفاعات آرارات به ترکیه! و اعزام دو نماینده از ایران به بحرین که هر دو مهمان شیخ بحرین میشوند و هر دو آنگلوفیل هستند!
******
شماره: 2-3-3592 تاریخ: 18 / 9 / 1336
موضوع: مسئله بحرین
نمایندگان عضو فراکسیون پارلمان حزب مردم نسبت به مسئله بحرین علاقه زیادی از خود نشان داده و سعی میکنند با جانبداری از الحاق بحرین به ایران حداکثر استفاده تبلیغاتی را به نفع حزب مردم بنمایند. ضمناً صبح امروز در جلسه متشکله فراکسیون پارلمانی حزب مردم راجع به تنظیم نطقهائی که باید از طرف اعضای فراکسیون در مورد مسئله بحرین و امور دیگر در مجلس ایراد شود بحث و گفتگو شده است. دایره 4
اصل در پرونده بحرین
(منبع: حزب مردم به روایت اسناد ساواک، جلد اول، صفحه 58، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
***
روزنامه فرمان، چهارشنبه 18 دی 1336، شماره 78، سال شانزدهم، شماره 1973 مسلسل
باز هم بحرین
در شماره دیروز گزارش برخورد مدیر این روزنامه و سفیر کبیر مصر را در جشن سفارت پادشاهی عراق به طور مختصر نوشتیم و تذکر دادیم که علت این پیش آمد تصمیم و اگر بهتر بگوئیم تشکیل کنفرانس قاهره در خاک مصر و اظهار نظر شرکت کنندگان در آن مجمع علیه حاکمیت ایران بر بحرین بوده است. دیروز عصر یکی از خوانندگان فرمان نامه مفصلی ارسال داشته و ضمن تقدیر از عمل «شاهنده» تذکر داده بود که تصمیم کنفرانس قاهره برای ملت ایران کان لم یکن میباشد. ما نیز همین عقیده را داریم و آنچه سبب اعتراض دولت ایران با گله وزارت خارجه ایران از دولت مصر است، تشکیل آن کنفرانس میباشد و هم تصمیم آن گرسنگی و عدم رضایت مالک مصر و بنبستی که حکومت ناصر بدان گرفتار آمده، سبب شده تا برای سرگرمی مردم و جلب افکار به افسون و افسانه متوسل گردد و نیرنگ و شعبده پیشه سازد و در سر راه مردم، هر روز دامی تازه گسترده و پردهای رنگارنگ به نمایش گذارد. یکی از آئین بندیها و طلسم داریهای اخیر ناصر دعوت عدهای از افسونگران زیر دست از ملل متنوعه به قاهره و تشکیل مجمعی به نام کنفرانس قاهره بود. در اینجا عدهای از تربیت شدگان مسکو به نام نمایندگان ملل آفریقایی و آسیائی جمع شده و ناگهان خود مختاری بحرین را پیشنهاد کردند! در حالی که این مجمع برای استقرار روابط مسالمت آمیز بین شرق و غرب و فعالیت به منظور جلوگیری از جنگ تشکیل گردیده بود. گردانندگان این کنفرانس به قدری کم حافظه هستند که به یاد ندارند در روز تشکیل این کنفرانس اعلام کردند «در این مجمع مسائل مهمی که در کنفرانس باندونک طرح گردید، دنبال خواهد شد!» البته لازم به تذکر نیست که در کنفرانس باندونک موضوعی به نام بحرین مطرح نشده بود. این فراموشی متأسفانه به جناب محمود حماد سفیر کبیر محترم مصر نیز اثر کرده بود زیرا ایشان پریشب در آن حال مخصوص که نباید به یک دیپلمات دست دهد فرمودند: خوب بود شما به این کنفرانس نماینده می فرستادید تا از حق شما دفاع کند.» البته ایشان بهتر بود به خاطر میداشتند که کارگردان این کنفرانس که دولت متبوعه ایشان هم سهمی بزرگ در آن داشتند شخصی را به نام مصطفی از بمبئی برده و به نام نماینده ایران به سایر جواسیس و بخت برگشتگان معرفی کرده بودن! ما بسیار خوشوقتیم که سفیر کبیر محترم مصر تلویحاً و تصریحاً فرمودند: ایران در کنفرانس قاهره نماینده نداشته است و این برای ملت ایران بزرگترین افتخار است اما آنچه در آن کنفرانس در مورد بحرین گفته شده مطلبی است که رادیو مسکو یک هفته پس از تصمیم دولت ایران اعلام داشت. رادیو مسکو شبهای اول از تصمیم ایران به استقرار نفوذ در بحرین حمایت میکرد ولی ناگهان صحبت از خود مختاری بحرین نمود و برای ملت ایران، کلمهی خود مختاری سابقهای ننگین و ناگوار دارد. یاد فاجعه آذربایجان و جنایات بردگان سرخ و سر سپردگان مسکو را تجدید می کند. به هر حال اهم از اینکه امپریالیستهای سرخ و سیاه بخواهند یا نخواهند، بحرین جزئی از خاک ایران و متعلق به ایران است. آن روزی که دول بزرگ سرنوشت ملل کوچک را در اطاقهای دربسته تعیین میکردند و خطوط مرزی را جلو و عقب میبردند، گذشت.
امروز هیچ کشوری منجمله ایران اجازه نمیدهد در مسائلی که با حاکمیت و استقلالش ارتباط دارد نمایندگان سایر دول تصمیم بگیرند. چه رسد به اینکه عدهای از آوارگان بینالمللی دور هم جمع شوند و نام کنفرانس روی خود بگذارند. ملت ایران یکدل و یک جهت با پیروی از نیروی ناسیونالیسم ملی و رهبر ارجمند آن شاهنشاه بزرگ اعلیحضرت محمدرضاشاه پهلوی تصمیم خود را برای استقرار حاکمیت در بحرین اتخاذ نموده است و با اراده راسخ و صبر و بردباری به این آرزوی ملی جامعه عمل خواهد پوشاند!
(منبع: مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان، صفحه 66، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
***
شماره : 2 ـ 3 ـ 1556 تاریخ: 29 / 4 / 1339
موضوع: حزب مردم
پس از کودتای عراق در راهرو کلوپ حزب مردم شعار بحرین جزء لاینفک ایران است نصب گردیده است. بولتن اخبار نوشته شد به پرونده حزب مردم بایگانی شود. 1 / 5 / 37 ـ 4209
(منبع: حزب مردم به روایت اسناد ساواک، جلد اول، صفحه 106، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
***
7 بهمن 1342
محترما به استحضار میرساند روزنامه بامشاد مورخ هفتم بهمن ماه در صفحه هشتم تحت عنوان (قربان اشتباه میفرمائید بحرین کشور نیست) این طور مینویسد: «در بولتن روز شنبه 5 بهمن ماه سفارت کبرای انگلیس خبری تحت عنوان: هیئت فروش تراکتور از کشورهای جهان بازدید میکنند، مینویسد از جمله کشورهائی که هیئت در خاورمیانه بازدید کردهاند عبارتند: از ایران ـ عراق ـ جمهوری متحده عرب ـ سودان ـ کویت ـ لبنان و بحرین!
مختصر و مفید خدمت با سعادت رئیس اداره مطبوعات سفارت بریتانیای کبیر در ایران برای هزارمین بار متذکر میگردد که بحرین کشور نیست بلکه استان چهاردهم ایران است و انشااللّه که این اشتباه آن اداره (عمدی) و برای آماده کردن اذهان درباره بحرین نمیباشد.
بایگانی شود.
12 / 11 / 42 بخش 325 دادرس 12 / 11 / 42
(منبع: مطبوعات عصر پهلوی، مجله بامشاد، صفحه 153، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
***
به: 313 شماره: 3304 / ه
از: 14 / ه تاریخ: 5 / 12 / 1346
موضوع: خلیج فارس
شایع است که بین ایران و عربستان سعودی رقابت بر سر فرمانروایی خلیج فارس در گرفته است و اتحادیه منطقهای بین شیخ نشینها و عربستان و ایران و عراق به هم خورده و نیز به علت حمایت عربستان از استقلال بحرین روابط بین کشور مزبور و ایران تیره گشته است.
نظریه رهبر عملیات ـ ضمن تأیید شایعات فوق مراتب جهت استحضار به عرض رسید.
خودیان
روابط با کشورهای عربی
چون از این گزارش دو نسخه به بخش واصل شده و بنا به اظهار بخش 311 یک نسخه به آن بخش نیز ارسال شده است و از طرفی منبع 239 نیز در اختیار بخش 311 می باشد بنابراین تصور اینکه نسخه اضافی برای محصول منبع ارسال شده صحیح نیست روی نسخه 1 ضمیمه شود. این نسخه مربوط به بخش 311 بود که اشتباهاً به انضمام نسخه مربوط به بخش 313 رسیده است. یک نسخه گزارش در خبر فوق روز 6 / 12 / 46 به بخش 311 رسید 7 / 12
گیرندگان خبر: ریاست بخش 311
(منبع روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک، صفحه 333، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
***
به: 728 شماره: 3522 / 313
از: 312 تاریخ: 30 / 2 / 1347
موضوع: جلسه محرمانه اعضاء کابینه عراق و شیخ بحرین
در جلسه محرمانه ای که در چند روز قبل در حضور عبدالرحمن عارف رئیس جمهور عراق و اعضاء کابینه عراق و شیخ بحرین صورت گرفته راجع به خلیج فارس تبادل نظرهایی فیمابین طرفین رد و بدل و سرانجام قرار گردیده تا پای جان بنا به ادعای اعراب از (خلیج عربی) دفاع نمایند.
محترماً در صورت تصویب ارسال شود. 29 / 2 / 47
ارسال شود. 314- 30 / 2 / 47
(منبع: روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک، صفحه 367، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
***
از : 342 شماره : 1226 / 234
به : 723 تاریخ: 23 / 2 / 1349
موضوع: مسافرت عبداللّه گلهداری[6] و غلامحسین صالحیار[7] [صالحیار] به بحرین
دو نفر نامبرده بالا که از مخبرین روزنامه کیهان و روزنامه آیندگان میباشند مورخه 32 / 1 / 49 وارد بحرین گردیدهاند، نامبردگان در شب اول ورود خود مهمان شیخ عیسی شیخ جزیره بوده و سپس در مدت توقف در هتل دعون اقامت گزیدهاند. نامبردگان در شب دوم اقامت در بحرین به باشگاه فردوسی رفته و با حضور هیئت مدیره باشگاه جلسهای تشکیل و سپس از محوطه باشگاه بازدید نموده و پس از آن آقای صالحیار مخبر روزنامه آیندگان سخنرانی نموده و افراد شرکت کننده را تشویق کرده که بروید و با نماینده سازمان ملل تماس بگیرید زیرا هر چند تعداد شماها زیادتر باشد برای آینده شما بهتر است.[8]
نظریه منبع: متأسفانه از ملاقات عده بسیاری از ایرانیان با آقای گیچیاردی ممانعت به عمل آورده شده و غیر از عدهای که قبلاً تعیین شده بودند هیچ کس دیگری را اجازه ملاقات و اظهار نظر ندادهاند.[9]
رونوشت برابر اصل میباشد.
در پرونده کلاسه 251349 بایگانی شود.
(منبع: روزنامه آیندگان به روایت اسناد ساواک، صفحه 194، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
***
رفراندم فرمالیته در باره استقلال بحرین
از: 821 تاریخ: 30 / 2 / 49
به: 820 شماره: 33200
موضوع: بحرین
آقای عثمان مترجم سفارت هند اظهار میکرد: رفراندومی که به وسیله گیجیاردی نماینده سازمان ملل در مورد بحرین به عمل آمد فورمالیته بود و قبلاً درباره استقلال بحرین بین مقامات ایران و انگلیس توافق شده بود و موضوع استقلال نظر این دو کشور بود نه نظر مردم بحرین. و
در پرونده اظهارنظرهای سیاسی مقامات هندی بایگانی گردد.
47-851
(منبع: آرشیو اسناد ساواک)
***
موضوع: اظهارات اللهیار صالح
رونوشت گزارش خبر شماره 1012 / 21- 2 / 3 / 1349
ساعت 8 صبح روز 24 / 2 / 49 آقای علی آل یاسین به منزل آقای اللهیار صالح در تهران خیابان فخررازی شماره 79 وارد شد.
مذاکرات ابتدایی در خصوص وضع بیمارستانهای کاشان و مجهز نبودن آنها بحث شد، مخصوصاً زایشگاه شیر و خورشید. اظهار داشتند: به اتفاق آقای دکتر جهانشاه صالح رفتیم بیمارستان زنان شیر و خورشید کاشان، چیزی که نمیشود به اینجا گفت زایشگاه و بیمارستان است. آقای جهانشاه بسیار از دیدن وضع شیر و خورشید کاشان ناراحت شدند.
آقای آلیاسین گفت حالا که آقای حاج عباس گلپرچی در خیابان شاه عباس در محل گورستان قدیمی و متروک یحیی آباد بیمارستان و درمانگاه دیگری برای شیر و خورشید میسازد، آنها که از عهده اداره بیمارستان متینی و زایشگاه برنمیآیند، چطور اینجا را اضافه بر تشکیلات خود نگاهداری خواهند نمود.
آقای صالح گفت: پس خبر نداری که قرار است بیمارستانهای تقوی و اخوان و درمانگاههای وزارت بهداری را هم بدهند به شیر و خورشید. شما منتظر بدتر از اینها هم باشید، اگر حالا این دو بیمارستان مختصر حرکتی دارد فردا که آنها را به شیر و خورشید دادند و آقای ارباب سلیمانی مدیر عامل شیر و خورشید که فقط در انار و باغ میوه در فین کاشان اطلاعاتی دارد، مانند کرم ابریشم سردرگم خواهد شد. این آقا نه اطلاع از امور اداری دارد، نه مالی و با زد و بند مدیرعامل شده است. خدا عاقبت مردم کاشان را به خیر کند.
بعد از این راجع به کتابی بحث شد که آقای حسن نراقی در باب اماکن قدیم کاشان و سنگ مزارات و نوشته کتیبههای مساجد و آب انبارهای قدیمی تهیه نموده است و نقاط ضعف این کتاب گفتگو شد.
آقای آل یاسین گفت: کار بحرین هم که تمام شد. امروز در مجلس به آن رأی خواهند داد. آقای صالح اظهار داشت:
کار استقلال بحرین دو سال قبل تمام شده بود، حتی پرچم آن را هم در سازمان ملل گذارده بودند. اعلیحضرت به محض اطلاع از این مطلب شخصاً به امریکا تشریف بردند و خواهش کردند که فعلاً سر و صدای آن را بخوابانند و در سرویس اخبار نگذارند تا کم کم زمینه افکار عمومی در ایران آماده شود. این بود که در نطقی راه را برای رجوع به آراء عمومی باز کردند و باز فاصلهای رعایت شد تا به این ترتیب از آب درآمد. بنده میدانم هیچ وقت ممکن نبود بحرین جزء ایران شود، ولی یک طلبکاری ملت ایران از دولتهای بزرگ غرب بود که اقلاً شفاهاً این مطالبه برای ما مفید بود. سناتور امریکائی گفت شاه ایران ژست کریمانهای در خصوص بحرین نشان دادند؛ بلی، پدر ایشان هم در موقع مسافرت به ترکیه همین ژست را در واگذاری مرتفعات آرارات به دولت ترکیه نشان داد. کوه آرارات موقع مهم سوقالجیشی دارد و در افسانهها هم هست که کشتی نوح پس از طوفان در این کوه به زمین نشست. به هر حال واگذاری هر قطعه از خاک وطن به بیگانه غلط است، زیرا اشتهای بیگانگان تمام شدنی نیست. آقای تیمسار جهانبانی که مدال تخصص در امور شوروی را به خود اختصاص داده، کارش این است که در کمیسیونهای سرحدی فقط تسلیم روسها بشود که در چند نقطه مقداری از خاک ایران را به روسها داده است و حالا هم قرار است کمیسیون دیگری این آقا[را] ببرند و حتماً قرار است یک امتیاز دیگری به روسها داده شود.
با رفتن انگلیسها از خلیج، قرار است روسها به جای آنها بیایند و صحبت است که از ما تقاضای پایگاه در خلیج دارند. معلوم است دولتی که بین مردم خود پایگاه ندارد، همیشه تسلیم اجانب میشود تا با حمایت آنها خودش سر کار بماند. شما تصور میکنید حالا که بحرین با اکثریت جمعیت ایرانی به عربها داده شده، از خوزستان و فکر تصرف آن صرف نظر میکنند؟ تاریخ ثابت کرده است که سیاست هر دولت، بستگی به وضع جغرافیایی آن دارد؛ همان طور که دولت کمونیست شوروی همان سیاست پطرکبیر را دارد. قطعاً ممالک دیگر مانند آمریکا و انگلیس هم از این قاعده مستثنی نیستند.
آقای آل یاسین گفت: بنده شنیدهام درآمد بحرین کفاف مخارج آن را نمیداده؛ ما اگر همین اندازه از خاک که داریم آباد کنیم کافی خواهد بود. افتادن در یک جنجال بی مصرف چه خاصیتی دارد؛ شاید با این گذشت شاهنشاه، لااقل ملل عرب مخصوصاً عراقیها بفهمند در ایران حسن نیت[هست] و کم کم موجب بهبود روابط شود.
آقای صالح گفت: ابداً این طور نیست. ملل کوچک روابط خود را خودشان تنظیم نمیکنند؛ بلکه کارگردان آنها دولتهای بزرگند که حکومتهای دست نشانده خلاف میل مردم تحمیل میکنند و افرادی که بین هموطنان خود موقعیتی ندارند، ناچارند به ساز اربابانشان برقصند؛ چه ایران، چه عراق؛ در این موقع مذاکره در باب مرحوم بدیع الزمان فروزانفر و کتاب شرح مثنوی طرح شد و چندی در این باب مذاکره شد.
نظریه منبع. نظری ندارد.
نظریه رهبر عملیات. مفاد گزارش صحیح است.
نظریه امنیت داخلی. مفاد گزارش منبع، نظر عالی را به اظهار نظر آقای اللهیار صالح در مورد بحرین و اقدامات تیمسار جهانبانی جلب مینماید. اعمال و رفتار آقای صالح تحت نظر میباشد.
رئیس ساواک. اعمال آقای صالح زیر نظر میباشد.
رونوشت برابر اصل است. اصل در شماره 121138 میباشد.
به پرونده کلاسه 23000 ضمیمه و بایگانی شود. 7 / 4 / 49
(منبع: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، اللهیار صالح، جلد دوم، صفحه 493 تا 495، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
***
از: 20 ه 4 شماره: 20956 / 20 ه 4
به: 321 تاریخ: 18 / 2 / 1350
موضوع: جلسه خصوصی کنگره حزب ایران نوین
جلسه خصوصی کنگره حزب ایران نوین در ساعت 1530 مورخه 16 / 2 / 50 با حضور نخست وزیر و اعضاء کنگره تشکیل گردید. آقای هویدا نخست وزیر پشت تریبون قرار گرفت و گفت: جلسه خودمانی است و خارجیها در آن شرکت ندارند و آن چه گفته میشود در رادیو و جراید و تلویزیون بازگو نمیگردد. وظیفه خود میدانم برای روشن شدن اذهان هم مسلکان تعلیماتی را بیان کنم تا شما با ما همکاری کنید زیرا همکاری شما علاوه بر آن که بی اثر نمیباشد فوق العاده مؤثر هم خواهد بود. به طور کم و بیش از وقایع اخیر مستحضر هستید و مقامات امنیتی تا آنجا که لازم بوده مطالبی را به سمع شما رسانیدهاند ولی باید بدانید همان طوری که دیروز گفتم ما هر کشوری که قصد تجاوز داشته باشد در کشورش پاسخش را میدهیم ما قدرت داریم ولی کشوری هستیم صلح دوست نه متجاوز. عدهای از من سئوال کردهاند که چرا بحرین را پس دادید؟ صحیح است ما قدرت داشتیم و نیروی دریائی و هوائی ما قوی بود ولی ما طالب صلح هستیم و سادهتر بگویم بحرین دختر ما است دختر بزرگ می شود به خانه شوهر میرود ولی به هر حال دختر ما است، نور چشم ما است و فعلاً به خانه شوهر است. ضمناً دیدیم در یک صد و پنجاه سال گذشته که دیگران در آن دخالت داشتهاند وضعی به وجود آوردهاند و چون ما قصد نداشتیم به آنها بگوئیم بروید، کار را به آن صورت که گفتیم حل کردیم. باید بگویم که کشورهای دیگر قدرت دخالت در کشور ما ندارند ما رهبری خردمند داریم.
برای مثال عرض میکنم از زمانی که شاه سلطان حسین بنا به مراتبی در اصفهان تسلیم شد تا زمانی که نادر اصفهان را گرفت بیش از شش سال طول نکشید و از زمانی که به جنوب حمله کرد تا هنگامی که نادر هند را به تصرف درآورد بیش از شانزده سال طول نکشید و این زمان خیلی کوتاه است کسانی که از یک سال داشتهاند تا شصت سال قادر بودهاند که این جریانات را ملاحظه نمایند پس میبینیم که هر وقت ایران رهبری خردمند و مآل اندیش داشته و علاوه بر آن که قادر نبودهاند به آن تجاوز کنند بلکه کشورگشائی هم نبوده است.
امروز بیشتر کشورها برای رفع بحرانهای سیاسی خود به شاهنشاه ما مراجعه مینمایند و از ایشان استمداد میکنند.
شاهنشاهی که با حزم در است[درست یا فراست] بس نشیب و فرازهائی را پشت سر گذاشته است. روزی بود که شمال در تصرف روسها بود و جنوب در اختیار انگلیسها ـ امریکائیها و کشورهای دیگر هم در وسط کشور بودند. امروز تمام آنها رفتهاند و ما خود قدرتی هستیم.
در سفر اخیر خود در پاریس دیدم عدهای ایرانینما با ماشینهای مرسدس میگردند و کوس وطن خواهی میزنند نسخه آنها را اجانب میدهند و خرجشان را هم بیگانگان میدهند این بود که بختیار از عراق سرچشمه میگرفت. دستگاههای انتظامی ما بیدار هستند و خوب به کارشان مسلط میباشند. دولت مقتدر است. عراقیها میترا یوز[مسلسل، شصت تیر] میداند[میدادند] این جا میگرفتم، بیسیم میدادند ضبط میکردیم. پول میدادند اینجا میگرفتیم، در حقیقت عراقیها به بودجه ما کمک میکردند در چهار سال اخیر بیست شبکه کمونیستی کشف کردیم که حساب همه را رسیدیم. کمونیستها چند دسته هستند کمونیستهای شوروی، کمونیستهای مائوئی و یکی دو تای دیگر. ضمناً اینها با یکدیگر بد هستند چه بهتر، بگذارید باشند.
البته هنوز ریشه اینها کنده نشده ولی خیلی کم هستند و تمام آنها را خواهیم گرفت. من نمیدانم که این نوکرها که با پول و نقشه اجانب کار میکنند چه میگویند. من اخیراً رضائی نام که با آن آلمانی کار میکرد و هنوز در زندان میباشد به دفتر کارم خواستم دیدم یک جوعللق[جواَلق= بیاصول و ریشه] را پیش من آوردند به او گفتم: خوب تو چه میگوئی دیدم بادی در گلو انداخت و گفت: آزادی میخواهیم، ما حکومت میخواهیم و مزخرفاتی دیگر؛ گفتم: چند سال در آلمان هستی؟ گفت: سیزده سال. شروع کردم به آلمانی صحبت کردن، دیدم با آن که من آلمانی خوب بلد نیستم او چیزی نمیداند. گفتم: زبان بلد نیستی؟ گفت: وقت نداشتم. گفتم: لااقل میخواستی با یک دختر خوشگل رفیق بشوی و زبان یاد بگیری. پرسیدم: چطور هنوز فارغ التحصیل نشدی؟ جواب داد که: دو سال مکانیک خواندم دو سال هم رشته دیگر و اکنون دو سال است که حقوق میخوانم. پرسیدم: بقیهاش چه شد؟ گفت: مشغول مطالعه بودم. گفتم: چه مطالعهای؟ زبان که بلد نیستی سواد هم که نداری، آخر جوعللق تو میخواهی جای شاه مملکت بنشینی گمشو از جلوی چشم من.
ملاحظه کنید اینها زیاد گناه ندارند این نوکر اجانب هستند. همین دسته اخیر که گرفتار تیرباران شدند نوکر عراقیها بودند. پس از آن که در سیاهگل گرفتار شدند و قرار شد به شهر بیایند و اذهان عمومی را مشوب کنند و با جنگ های پارتیزانی ناامنی به وجود آورند.
دانشجونماها در دانشگاهها همین کار را کردند شعارهای زشتی دادند از جمله گفتند: فرسیو مرگت مبارک و چیزهای دیگر.
دانشجویان حقیقی دانشگاه هم عرضه به خرج ندادند و به جای آن که با مشت پاسخ آنها را بگویند رفتند در سوراخها مخفی شدند و اظهار کردند دولت مقتدر است. صحیح است که دولت مقتدر و مسلط است ولی شما چکار میکنید من از شماها از شما پدران و مادران انتظار دارم با فرزندان خودتان صحبت کنید و آنها را در جریانات قرار دهید و بگوئید مخالفین را با مشتهای خود نابود سازند.
کارگران باید همین وظیفه را انجام دهند. شما حزب دارید. از شما خواهش میکنم اگر خود قدرت ندارید بحر نحو شده ما را در جریان بگذارید. اگر میگوئید دستتان به من نمیرسد حزب خودتان را آگاه کنید تا ما نطفه را در جنین از بین ببریم. عدهای از من خوششان نمیآید خوب چه کار کنم، به آنها بگوئید بروند پینگ پنگ بازی کنند راه چاره دیگری نیست من ناچار میگویم. دولت قوی است و عاجز برای کار نیست اگر شما خبر ندهید. اگر شما قدرت جلوگیری از اعمال ناشایست فرزندان خود را ندارید من ناچارم دست به کار شوم همان طور که شدیم عدهای را گرفتیم مسلماً آنها را که خطاکار هستند تشخیص داده شده که مقصر اصلی هستند شدیداً مؤاخذه میشوند و بقیه دانشجویان را گوششان را فشار میدهیم و مرخص میکنیم. ما که نباید بالای سر هر دانشجو و استاد یک پلیس بگذاریم. باید پلیس ما شما افراد حزب باشد به همین علت گفتم جلسه خصوصی باشد تا بتوانیم با هم بهتر و بازتر صحبت کنیم من از شما میخواهم که هر وقت به افرادی از این قبیل برخورد کردید ما را در جریان بگذارید. دستور دادهام در تمام ساعت شب شما را بپذیرند و مطالب شما را بگیرند. این وظیفه حزبی شما است که من میخواهم. الساعه که میآمدم که خبر به من دادند یکی این بود که رئیس بانک و رئیس بیمه گزارش دادند که برای افتتاح شعبه بانک ملی به بحرین رفته بودند در مسیر آنها با آن که شیخ بحرین بود صدای جاوید شاه تمام فضا را پر کرده بود. این نشانه همان است که عرض کردم دختر ما به خانه شوهر رفته است. دیگر اینکه خبر دادند امروز پنجاه نفر ایرانی را در عراق گرفتهاند شما فراموش کردهاید یا ندیدهاید که چندی قبل با رفتار خصمانهای که دولت عراق نشان داد با ایرانیان چه کرد. اموال آنها را مصادره نمود. آنها را توقیف کرد عدهای را پس از اخذ سرمایه اخراج نمود. خلاصه آنکه عدهای حاضر نمیشوند سعادت و سربلندی ایران را ببینند و به هر ترتیبی میخواهند این سعادت واژگون گردد گو اینکه این آرزو را به گور خواهند برد ولی باید بدانیم که بالاخره هستند.
فردا که روز جمعه است در سانفرانسیسکو عدهای برای شادی روح شهیدان سیاهکل پیاده روی میکنند آیا افرادی که در سیاهکل تیرباران شدند شهید بودند؟ دشمنان آزادی، دشمنان امنیت که با ژاندارم و سویل گلاویز بودند و آنها را به قتل رساندند. ژاندارم زن دارد بچه دارد. پلیس هم زن و بچه دارد فرسیو هم زن و بچه داشت. از طرفی درست هم میگویند آنها شهید راه خریت و احمقی خود شدند اینها ایرانینما هستند. مطلبی که باید خیلی محرمانه باشد و عرض میکنم در سفری که به روسیه رفتم چند نفر از زعمای روسیه گفتند: جناب نخست وزیر عدهای ایرانی در روسیه هستند و ما را به ستوه آوردهاند خواهشمندیم این افراد را به ایران ببرید. فوراً جواب دادم: اینها را خودتان آوردهاید و خودتان هم نگاه دارید از طرفی دلم برای آنها می سوزد. زیرا بیچارهها از این طرف رانده و از آن طرف ماندهاند. خوب خیلی از اینها با من آشنائی دارند کاغذ مینویسند که به فرزندان آنها پاسپورت بدهیم، دولت هم میدهد چه کند غرض این است که دولتها این افراد مثل لیمو میفشارد وقتی عصاره آن را گرفت بقیه را دور میاندازد. این مطالب را به فرزندان خود بگوئید. جریانات آذربایجان و بقیه را با آنها در میان بگذارید. اگر دیدید درست نمیشود از ما کمک بخواهید. باید اخبار را داد. باز هم عرض میکنم عدهای ایرانی نما در خارج از کشور قصد دارند برای جریانات اخیر اعتصاب بکنند، خوب بکنند، چه میشود برای زیبائی اندامشان لازم است. به من چه که روزنامههای آلمانی، انگلیسی، فرانسوی و امریکائی در مورد دولت چه مینویسند. برای من مهم آن است که شما چه فکر میکنید زیرا اگر من عضو خادم باشم مرا تقویت میکنید و به همین طریق اگر نخست وزیر خوبی باشم مجلسین آینده مرا تأیید خواهند کرد و اگر نباشم تأیید نخواهند نمود. من انتظار دارم شما در نهایت قدرت دولت خودتان تقویت و تأیید نماید تا من بتوانم آن طور که مورد نظر رهبر ما شاهنشاه آریامهر و ملت میباشد خدمت کنم. در این اواخر در شهرستانهای همدان، کرمانشاه، کردستان و چند شهرستان دیگر بینظمیهایی که به وجود آوردهاند که هر یک به نوبه خود منکوب گردیده و بقیه هم به ترتیب شناخته شده و منکوب خواهند شد. من از تمام شما که به شهرستانهای خود مراجعت میکنید انتظار دارم از این پس یک پلیس باشید و خودتان با ناامنی مقابله کنید و از بازوان خود برای استقرار نظم و آرامش استفاده کنید و چنانچه استنباط نمودید که از قوه و قدرت شما خارج است فوراً ما را و حزب را در جریان امر قرار دهید. دولت ما مقتدر است و این را بدانید هر کشوری قصد تجاوز به ما داشته باشد جتهای ما در زمان کوتاهی حساب آنها را خواهد رسید. نیروی دریائی و قشون ما قدرت کافی دارد و یقین است با رهبریهای خردمندانه شاهنشاه آریامهر یکی از کشورهای بزرگ جهان و یک قدرت جهانی خواهیم شد. بختیار را به خاطر بیاورید و قضاوت کنید.
ساعت قدری[از] 1630 گذشته بود که نخست وزیر به سخنان خود خاتمه داد.
نظریه یکشنبه ـ شنبه در جلسه حضور داشته و مفاد گزارش خبر مورد تأیید می باشد. انجمن
نظریه چهارشنبه ـ نظریه یکشنبه تأیید می گردد. ارشاد
(منبع: کتاب حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، جلد 4، صفحه 96، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
***
از: 20 ه 4 شماره: 20154 / 20 ه 4
به: 321 تاریخ:18 / 2 / 1350
موضوع: جلسه خصوصی کنگره حزب ایران نوین
در روز پنجشنبه 16 / 2 / 50 در ساعت 15:30 جلسه خصوصی کنگره حزب ایران نوین رسمیت پیدا کرد.
در این جلسه از آقایان خبرنگاران و عکاس و فیلم بردار خواسته شد که در جلسه شرکت نکنند.
و از صبح مرتب اعلام میشد که آقای هویدا صحبتهای خصوصی دارند لذا ابتدا آقای نخست وزیر گفتند که: من امروز به مطالبی اشاره میکنم و میخواهم که خوب گوش دهید و عمل نمایید و بعداً هم سایر مطالب توسط مقامات انتظامی گفته خواهد شد. و به مسئله دانشجویان اشاره کردند که دانشجویان احتیاج به راهنمایی صحیح دارند. من از شما پدران و مادران میخواهم که کمی به کارهای فرزندانشان رسیدگی کنند و آنها را به امان خودشان نگذارند چون بعداً پشیمانی به بار خواهند آورد که برایشان سخت است.
ما از این که دانشجو به سرکلاس نمیرود هیچ ناراحت نمیشویم یا درس نخوانند تا زمانی که در مملکت ما کارگر و کشاورز است چه احتیاجی به دانشجو داریم.
و شنیدهایم که فردا دانشجویان عضو کنفدراسیون در آلمان و آمریکا اعتصاب غذا خواهند کرد. آن هم اشکالی ندارد برای تناسب اندام خوب است و در ضمن دانشجویان عضو کنفدراسیون میخواهند ایران را محاکمه کنند، آن هم اشکالی ندارد تازه مثل ژان پل سارتر میباشند که آمده بود به اتفاق چند نفر از دوستانش دنیا را محاکمه میکرد.
و بعد به مسئله بحرین اشاره کرد که مثل دختر ما میباشد و او شوهر کرده از او پشتیبانی خواهیم کرد.
در خاتمه به شعارهایی که دانشجویان میدهند اشاره کرد و گفت اگر ببینیم دانشجویی شعار ضد ملی بدهد او را تنبیه و گوشمالی میدهیم تا ادب شود.
نظریه یکشنبه: شنبه در جلسه حضور داشته و مفاد گزارش خبری مورد تأیید است. انجمن
انجمن نظریه چهارشنبه: نظریه یکشنبه تأیید میگردد. ارشاد
(منبع: بدون شرح به روایت اسناد ساواک، جلد اول، صفحه 245، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
[1] - امریکایىها بعد از جنگ جهانى دوم به علّت سیاست تجاوزگرانه، در نقاط مختلف دنیا مانند، کوبا، کره، ویتنام و... دخالت نظامی مستقیم انجام میدادنند و این دخالت مستقیم هزینه فراوان اقتصادی و انسانی برای آنها داشت به طوری که در جنگ ویتنام حدود یکصد هزار آمریکائی کشته شدند. به مرور زمان به این فکر افتادند که از نیروی جایگزین استفاده نمایند. بر این اساس وزیر خارجهى وقت، ریچارد نیکسون اعلام کرد: به جاى این که ما سربازان خودمان را به کشتن بدهیم، عواملى را در منطقه تقویت کنیم که آنها به نمایندگى ما، منافع ما را در منطقه حفظ کنند و چون احساس مىکردند که منطقهى خاورمیانه منطقهى بعدى است که دچار تنش خواهد شد، شاه را به عنوان ژاندارم منطقه یا مجرى دکترین نیکسون انتخاب کردند تا به نمایندگى از امریکا و انگلیس منافع آنها را در کل خاورمیانه حفظ کند لذا با این دکترین به تقویت و حمایت از شاه از همه جهات پرداختند. دکترین نیکسون در سالهای اخیر با تغییراتی به عنوان جنگ نیابتی نامیده میشود.
[2] - مقاله: عباس پرتوی مقدم، بحرین چرا و چگونه از ایران جدا شد؟، فصلنامه مطالعات تاریخی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سال چهارم، شماره 15، صفحه 94.
[3] - مقاله: ابوذر خسروی و دکتر علیاکبر علیمردانی، استعمار انگلیس و جدایی بحرین از ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
[4] - مقاله: احمد فریدونی، ماجرای جدا شدن بحرین از ایران، مرکز مطالعات خلیج فارس، به نشانی:
[5] - اللهیار صالح، فرزند آقا میرزاحسنخان مبصرالممالک (کارمند دولت) نایبالحکومه دهستانهاى «آران»، «بیدگل» و «نوشآباد» در اردیبهشت 1282 ﻫ ش در آران کاشان به دنیا آمد. همراه با دو برادر خویش (على پاشا و جهانشاه) در کودکى زیر نظر یکى از اعضاى حزب دمکرات در کاشان به نام میر سیّد محمد پرورش قرار گرفت و در مدرسهاى که نامبرده بنا کرده بود به تحصیل پرداخت. میر سیّد محمد پرورش پس از اینکه در کاشان از راه تشکیل مدرسه و آموزش نونهالان تعدادی را جذب تشکیلات فراماسونرى کرد، به دلیل فشار مردم و روحانیان راهى تهران شد و به پیشکارى شاهزاده عینالدوله گمارده شد. پرورش در پى بازگشت از کاشان اللهیار صالح را نیز با خود به تهران برد و او را به مدرسه فرانسویها فرستاد، مدتی بعد در حالی که اللهیار صالح بیش از 16 سال نداشت، به مدرسهاى که آمریکائیها بنیان نهاده بودند فرستاده شد.
صالح بعد از اتمام تحصیلات، به عنوان مترجم در سفارت امریکا مشغول کار شد. پس از 10 سال خدمت در سال 1306 به پیشنهاد على اکبر داور وارد خدمت دادگسترى شد. صالح تا سال 1312 در وزارت عدلیه بود و پس از آن چون على اکبر داور به سمت وزیر مالیه (دارائى) انتخاب شد وى نیز به آنجا منتقل گردید. در همان بدو ورود به ریاست کل اداره جدیدالتأسیس انحصارات دخانیات منصوب شد و پس از چندى به ریاست کل گمرک انتخاب شد سپس به معاونت وزارت مالیه رسید.
اللهیار صالح در سال 1321 به وزارت دارایى در کابینههای احمد قوام و سهیلى انتخاب شد. وی در 1323 در کابینه محمد ساعد مراغهاى به وزارت دادگسترى رسید و در دیماه 1324 در کابینه ابراهیم حکیمى (کابینه اول و دوم) سمتهاى وزیر دادگسترى، وزیر مشاور و وزارت کشور را عهدهدار گردید. با تشکیل حزب ایران (1324) وى وارد حزب شد و بعداً یکى از کارگردانان اصلى آن شد. در تیر ماه 1325 چون با حزب توده و حزب دمکرات پیشهورى ائتلاف کردند، حزب دچار انشعاب شد. در سال 1328 به عضویت جبهه ملى درآمد و در همین سال به عنوان نماینده دوره شانزدهم از کاشان انتخاب شد. در سال 1330 در کابینه مصدق وزیر کشور شد و عضو هیأت نمایندگى ایران در شوراى امنیت و دیوان دادگسترى بینالمللى لاهه نیز بود. در سال 1331 سفیر ایران در آمریکا شد که بعد از روى کار آمدن دولت کودتا (1332) استعفا داد. در انتخابات مجلس بیستم از کاشان به نمایندگى انتخاب شد و در همین سال با انحلال مجلس شورای ملی به تجدید فعالیت در جبهه ملى پرداخت. در سال 1341 نزدیک به 8 ماه زندانی شد و در سال 1343 از امور اجرایى جبهه ملى کنارهگیرى کرد. وی در 12 فروردین 1360 از دنیا رفت.
[6] - عبدالله گلهداری، فرزند احمد در سال 1293 ﻫ ش در بندرعباس متولد شد، پس از سپری کردن تحصیلات مقدماتی در رشته مکانیک از دانشگاه بیروت مهندسی گرفت. وی یکی از دوستان و طرفداران سید ضیاءالدین طباطبایی و در دورة چهاردهم مجلس شورای ملی نماینده بندرعباس بود. عبدالله گلهداری از سال 1332 کار مطبوعاتی را به عنوان مفسر سیاسی و مترجم در روزنامه کیهان آغاز کرد و جهت تهیه خبر به کشورهای زیادی سفر کرد.
گلهداری در تشکیلات فراماسونری عضویت داشت و بعدها به تابعیت کشور آمریکا درآمد و نماینده چند کمپانی آمریکائی و آژانس تجاری شد. وی در دهة چهل قصد همکاری با ساواک را داشت، ولی چون که ساواک او را فردی هدایت شده و از منابع سیا میدانست به او توجهی نکرد. عبدالله گلهداری مکاتبات زیادی با دربار داشت که عمدتاً در این نامهها ضمن درخواست کمک مالی، با تملق و چاپلوسی به دنبال جلب نظر رژیم بود. (اسناد ساواک - پرونده انفرادی)
[7] - غلامحسین صالحیار، در سال 1307 در تهران متولد شد دوران ابتدایی را در دبستانهای پروانه، سادات و جمشید جم و مقطع متوسطه خود را در دبیرستانهای فیروز بهرام و دارایی گذراند. از سال 1327 تا 1329 در دانشکده حقوق ادامه تحصیل داد، در سال 1342 نیز به تحصیل دوره دکترای حقوق پرداخت. غلامحسین صالحیار پس از اتمام تحصیلات متوسطه در وزارت دارایی استخدام شد. در سال 1324 به عضویت سازمان جوانان حزب توده ایران درآمد و تا سال 1326 در آن حزب فعال بود. در همان سال به علت اینکه او را جزو دسته انشعابیون قلمداد نمودند از سازمان جوانان اخراج کردند. در اوایل سال 1327 دوباره او را به عضویت پذیرفتند. صالحیار تا 28 مرداد 1332 با تودهایها در تماس بوده و بالاترین سمت او دبیر نمایش سازمان جوانان بوده است. در این مقطع علاوه بر خدمت در وزارت دارایی، شبها نیز در تأتر سعدی به عنوان هنرپیشه کار میکرد و علناً به نفع حزب منحله توده نیز فعالیت مینمود. غلامحسین صالحیار پس از کودتای 28 مرداد 1332 به کلی ارتباط خود را با حزب توده قطع کرد و در صف اهل مطبوعات رژیم شاه مدتی سردبیر روزنامه اطلاعات بود که به علت اختلاف نظر در سبک و سلیقه کار به عنوان اعتراض از ادامه خدمت در مؤسسه اطلاعات خودداری کرد و با پست سردبیری در مجله تهران مصور مشغول به کار شد. سپس به علت آشنایی با «داریوش همایون» به سردبیری روزنامه آیندگان دست یافت. در سال 1349 به رادیو و تلویزیون رفته، در سمت مدیرکل خبرگزاری مشغول به کار میشود. پس از چندی با عضویت در حزب اقلیت مردم سردبیری روزنامه مردم، ارگان حزب مردم را به عهده میگیرد و با تأسیس حزب رستاخیز به عضویت آن حزب در میآید. صالحیار علاوه بر مسئولیتهای ذکر شده سردبیری نشریات وزارت اطلاعات را نیز مدتی برعهده داشته و از اعضای پایهگذار سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات بوده و چندین دوره دبیری سندیکا را نیز به عهده داشته است. (پرونده غلامحسین صالحیار در ساواک)
[8] - این هیئت برای تهیه گزارش از چگونگی برگزاری همه پرسی نماینده سازمان ملل از مردم جزیره بحرین مستقل بودن از ایران یا حکومت تحت لوای ایران رفته بودند و در واقع بایستی مدافع منافع ملی ایران باشند ولی در این زمینه اقدام خاصی انجام نداده و حتی از نحوه عمل نمایندگان سازمان ملل که کارشناس ساواک در قسمت نظریه سند به آن ایراد گرفته مطلبی چاپ ننمودند. عبداللّه گلهداری خود یکی از عوامل سرسپرده بریتانیا به حساب میآمد و خواهان اجرای سیاست استعماری بریتانیا در جدایی بحرین از ایران بود. در این سند خبرنگاران فوق مهمان شیخ و حاکم جزیره که خود یکی از مبلغان جدایی بحرین از ایران به حساب میآمد، بودند و مسلم است که در جهت اهداف آنها عمل نمایند.
[9] - این همان نظر خواهی گزینشی است که در متن به آن اشاره شد و گر نه بسیاری از مردم بحرین از جمله ایرانیان فارس و عرب زبان خواهان عدم جدائی بودند چنان که هویدا در نطق خود در حزب ایران نوین به آن با عبارت دیگری اشاره کرد: «... الساعه که میآمدم که خبر به من دادند یکی این بود که رئیس بانک و رئیس بیمه گزارش دادند که برای افتتاح شعبه بانک ملی به بحرین رفته بودند در مسیر آنها با آن که شیخ بحرین بود صدای جاوید شاه تمام فضا را پر کرده بود...»
تعداد مشاهده: 19028