افشاگری احمد آرامش از اوضاع کشور در سال 1342
تاریخ انتشار: 24 مهر 1403
آقاى احمد آرامش* در یک جلسه خصوصى اظهاراتى به شرح زیر نموده است:
درباره آقاى مهندس شریفامامى گفت: ما با این که قوم و خویش هستیم ولى در مشى سیاسى در یک جهت نبوده مخصوصاً از موقعى که سناتور شده و به اصطلاح سوار کار گردیده است دیگر حتى ملاقات هم با یکدیگر ننمودهایم. سپس نامبرده در مورد اوضاع عمومى اظهارنظر کرده، گفت: ما همیشه در قید انگلیسیها بوده و خواهیم بود ولى باز هم خدا پدر آنها را بیامرزد چون امریکاییها هم نفت هم سرمایه هم نیروى انسانى و هم تولید کشاورزى ما را از بین برده و میبرند فقط چون کشور ما نفت دارد معتقدند عدهاى مثل سایر کشورهاى مشابه حقوقبگیر باشند و بس، براى آنان هیچ مانعى هم نیست که ما گوشت ـ تخم مرغ ـ گندم ـ لباس حتى سبزى و پیازچه مورد احتیاج خود را هم از خارج وارد کنیم. نامبرده اضافه نمود: دعواى انتخابات تمام شده و امریکاییها خیال کردهاند که آن را بردهاند در ظاهر همچنین وانمود شده است ولى سیاست انگلستان که همیشه بالاى سر ما سایه افکنده غیر از این به اثبات رسانیده است. امریکاییها از این آمدنها و رفتنهاى اخیر مخصوصاً ژنرال دوگل که آن همه احترام و تشریفات نسبت به وى به جا آمد، بسیار ناراضى بودند. انگلیسها دارند ما را به طرف اروپا مىکشانند و معتقدند اگر قرار باشد وامى به ما داده شود از جانب اروپایى بایستى باشد تا این کیفیت کم کم اروپایى جاى امریکایىها را در این سرزمین بگیرند و خلاصه نقشه انگلستان این است که امریکاییها حداکثر تا سال 1965 از این سرزمین خارج شوند.
در مورد سازمان برنامه معتقد بود سازمان پول حرام کن است. ثروت کشور به طور افراط و تفریط در آن از بین مىرود و به عبارت دیگر منافع نفت ما برگشت مىشود به همان کشورهاى خریدار نفت. در مورد بیکارى آرامش گفت: این موضوع یک امر وحشتناکى شده که امروزه دامنگیر همه ملل بزرگ مىباشد و به طور کلى از آن ترس دارند. کارگر امریکایى بایستى کار داشته باشد تا صدایش در نیاید و بنا به سیاست آنها ما بایستى محتاج به آنها باشیم تا در نتیجه دستگاه اقتصادى آنها کماکان در گردش باشد و شاید به ما روزى برسد، البته در مقابل انگلیس مایل نیست که امریکا این همه اعمال قدرت در کشورهاى کوچک داشته باشد ولى چون اغلب ریش خودش گیر است نمىتواند زیاد در این موضوع سماجت کند. نامبرده بیش از صحبتهاى خود نتیجه گرفت که افرادى از قبیل دکتر اقبال، اصفیا و علم نمىتوانند از خودشان اراده داشته باشند بلکه مهره شطرنجى بوده که مغز متفکر و کارگران دیگرى در پس پرده آنها را پس و پیش مىکند. آرامش اضافه کرد: مىخواهند با گرو گذاردن نفت توجه اروپاییها را به سوى ما جلب نمایند تا با این طریق بازار معامله را با ما افتتاح کنند. انگلستان هم که خودش خریدار بعضى کالا بوده در این میان براى ما رُل دلال را بازى کرده با توجه به این که از هر دلال دیگر بیشتر سود مىبرد. علىالظاهر خدمتگزار ما شده است با این انگیزه مىبینیم که مهرهها یکى پس از دیگرى تعویض مىشوند یعنى انتظام مىرود، غلام جاننثار مىآید. علاء مىرود، قدس نخعى مىآید و به دنبال آن باند انگلیس همه جا را مسخر مىکند. با این عمل شاه را محصور کرده و مرتباً همه را به بازى مىدهد و در نتیجه بازى کن خوبى هم شده ولى باشد روزى که مجبور به مات شدن بشود. مىگویند شاه گفته است اغلب وکلاء را نمىشناسم در صورتى که من معتقدم این طرز انتخابات تراوش فکر خود شاه بوده پس چطور ممکن است شاه وکلاء را نشناخته باشد. شاه در این انتخابات انجامدهنده بوده نه مغز متفکر. خدا آخر و عاقبت مملکت را بخیر گرداند.
آرامش معتقد بود در دستگاههاى بزرگ دولتى تغییرات اساسى دیگرى هم رخ خواهد داد اگر ما از اول با روسها بدون واسطه کنار آمده بودیم به طور قطع و یقین امروز بهتر از هر کشور دیگرى مىتوانستیم از وامهاى بلاعوض امریکا استفاده کنیم و این همه منت نکشیم. علاء یا اقبال یا قدس یا منصور و غیره خود شاه هم ممکن است ندانند که وسیله و آلت خیانت به این کشور مىباشند. باید بدانیم امریکاییها ارتشبد هدایت را محاکمه مىکنند نه دستگاه خسروانى. بدیهى است پس فردا هم نوبت دیگران فرا مىرسد. کشتن طیب و غیره بایستى انجام پذیرد تا اسرارى در زیر خاک باقى بماند.
درباره تشکیل جلسات گروه ترقیخواه مذاکره شد گفت: حالا که حکومت نظامى برچیده شد سعى مىکنیم دوستان را جمع نموده و با وضع و طرز بهترى به شرط آن که خود دوستان هم همتى از خود نشان دهند، برنامهها و طرحهاى خود را بررسى و دنبال نماییم. اعتماد از همه سلب شده و موقعى دوستان بىدلیل دور هم جمع مىشوند و زمانى هم بىجهت متفرق و پراکنده مىگردند. من به خودم اعتماد دارم و مطمئنم در دادن طرح و برنامه هیچگاه اشتباه نمىکنم و پیوسته هم همه جور فعالیت کرده و خواهم کرد نبایستى نشست تا خدا روزى دهد و تقدیر سرنوشت ما را تعیین نماید بلکه بایستى جنبید و پیش رفت.
__________________________________
* احمد آرامش، فرزند محمدعلى در سال 1287 ﻫ ش در یزد به دنیا آمد. در برخى مدارک تاریخ تولد وى 1283 ذکر شده است. نام خانوادگى وى، شعله اشترى بود که بعدها آن را به آرامش تغییر داد. پس از گذراندن مقدمات، در سال 1306 به استخدام اداره فرهنگ یزد درآمد و به شغل معلمى مشغول شد. در سال 1310 به تهران آمد و در وزارت راه ـ سازمان راهآهن و اداره محاسبات اداره طرق و شوارع ـ شروع به کار کرد. او که در حین اشتغال در کالج آمریکائى تهران به ادامه تحصیل پرداخته بود، در سال 1314 دیپلم گرفت و بعدها موفق به دریافت لیسانس اقتصاد سیاسى از مدرسه سیاسى شد. در این دوران، به انتشار دو کتاب، حاوى اسناد خرابکارى حزب توده دست زد. وى در سال 1318 به وزارت دارایى منتقل شد و پس از چندى به وزارت پیشه و هنر رفت و در آن جا تا مقام مدیرکلى و معاونت وزارتخانه ارتقاء یافت. احمد آرامش که در راهاندازى حزب دموکرات قوامالسلطنه، نقش مؤثرى داشت و مدتى دبیرکل آن حزب بود، در کابینه او به وزارت کار و تبلیغات رسید و با اخذ امتیاز روزنامه دیپلمات در سال 1325، از این روزنامه به عنوان ارگان حزب دموکرات استفاده مىکرد. با سقوط کابینه قوامالسلطنه آرامش تا سال 1328 به مشاغل آزاد و انتشار نشریه دیپلمات مشغول بود، تا این که در این سال به همکارى با هیئت مستشارى وزارت کار دعوت شد و به عنوان ناظر سازمان برنامه انتخاب گردید ، وی در عین حال مشاورت وزارت کار را نیز بر عهده داشت. وى که از شخصیتهاى مرموز تاریخ ایران به شمار مىرود، در سال 1334 با همکارى افرادى چون دکتر اسدى و دکتر نیاکى گروه ترقیخواهان ایران را شکل داد. در این سمت با ابوالحسن ابتهاج به مخالفت برخاست و ضمن نوشتن کتابى تحت عنوان «چه سرهایى که بر سر نفت رفت» در سال 1336 به اجبار از وزارت کار کنار گذاشته شد.
وى در سالهاى 1338 ـ 1337، انتشار مقالاتى تحت عنوان «چهارراه خاورمیانه» را شروع کرد و با مخالفت شدید سفارت آمریکا در تهران مواجه گردید. او که در سال 1338 از خدمت دولت مستعفى شده بود، در سال 1339 بنابر ارتباط سببى که با شریف امامى داشت ـ همسر آرامش، خواهر شریف امامى بودـ در کابینه وى به عنوان وزیر مشاور و قائم مقام نخست وزیر در سازمان برنامه، منصوب گردید. احمد آرامش با سقوط کابینه شریف امامى، از کار برکنار شد. وی سابقه رهبرى جوانان حزب دموکرات ایران، دبیرکلى آن حزب، ریاست انجمن روزنامهنگاران و رهبرى گروه ترقیخواهان را داشت، و مبادرت به تشکیل حزبى تحت عنوان «حزب جمهورىخواهان »نمود و مکاتباتى را با سران کشور آمریکا شروع کرد. او در نامهاى خطاب به جانسون به شدت از حسنعلی منصور، حزب ایران نوین و هویدا انتقاد کرد و به همین دلیل در سال 1344 دستگیر و به ده سال حبس محکوم شد که به 6 سال تقلیل یافت . احمد آرامش قبل از این زندان طویلالمدت، چند بار دیگر نیز براى مدتهاى کوتاهى دستگیر شده بود، او چهرهی مرموز خود را در بازجویى مورخه 31 /1/ 1343 این چنین نشان میدهد:
«براى اولین بار است که فاش مىکنم. طرح کودتا علیه حکومت مصدق در منزل من صورت پذیرفت، به این معنى که سه نفر سرهنگ آمریکایى وابسته به «سیا» در اوایل تیر ماه 32 به تهران آمدند و چندین بار در منزل من جمع شده و نقشه کار را پىریزى کردیم. در ابتدا قرار بود کودتا در 25/ 5/ 32 انجام گیرد ولى موفق نشدیم و بالاخره در 28 مرداد ماه به نتیجه مطلوب رسید. فلسفه اقدام ساقط کردن حکومت مصدق آن بود که مىترسیدم دکتر مصدق کریسنکى [الکساندر کرنسکی رئیس دولت موقت پیش از انقلاب کمونیستی 1917 میلادی روسیه] ایران بشود. همین که کار کودتا خاتمه یافت و شاه به وطن بازگشت، من فراموش شدم و خدمات من به حساب لیاقت خودشان عنوان شد.»
احمد آرامش پس از آزادى از زندان، شرح حالى از چگونگى و علت دستگیرى خود، به همراه سختىها و مرارتهاى داخل زندان و شکنجههاى صورت گرفته را تحت عنوان «یادداشتهاى زندان» منتشر کرد. وى در 24 مهر ماه 1352 در پارک لاله تهران به دست افراد ناشناسى کشته شد . برخى معتقدند که قتل وی به دست مأموران ساواک صورت گرفته است.
آرامش از چهرههای فعال در دهه 30- 20 در کنار جریان وابسته به سیاست انگلیس بود. او هم زمان با تأسیس کانون مترقی توسط آمریکائیها در ایران، کانون ترقیخواه را تشکیل داد که سمت و سوی آن متوجه سیاست استعماری انگلیس بود. در دوران تصادم و تخاصم میان جریان انگلیسی – آمریکائی (1339 – 1336) در نهایت آمریکائیها برنده میدان سلطهگری شدند و انگلیس نیز این سلطه را پذیرفته و با آن کنار آمد. در این زمان آرامش که در میان راه مانده بود علیه آمریکا و انگلیس به مبارزه پرداخت و انگلیس را به دلیل خیانت به خود و آمریکا را به دلیل رویه استعمارگری و تجاوزات و تعدیات بین سالهای 1342 – 1332 محکوم میکرد.
احمد آرامش با توجه به مسئولیتها و رابطه خویشاوندی که با جعفر شریف امامی داشت، بسیاری از مسائل پشت پرده را میدانست و گفتارها، نوشتهها و تحلیلهای او میتواند اوضاع واقعی و تلخ روزگارش را نشان دهد. در میان انبوه اسناد ساواک و در پروندههای او نمونههائی از این دست فراوانی دارد.
تعداد مشاهده: 12585