گذری بر انقلاب اسلامی در استان کرمان به روایت اسناد ساواک- (1)
تاریخ انتشار: 20 بهمن 1398
وضعیت جغرافیایی استان کرمان
استان کرمان وسیعترین استان کشور،[1] در جنوب شرقی فلات مرکزی ایران بین ۵۳ درجه و ۲۶ دقیقه تا ۵۹ درجه و ۲۹ دقیقه طولشرقی و ۲۵ درجه و ۵۵ دقیقه تا ۳۲ درجه عرضشمالی قرار دارد. این استان از جنوب به هرمزگان و از شرق به استان سیستان و بلوچستان، از شمال به استان خراسان جنوبی و از غرب به استانهای یزد و فارس محدود میشود. تنوع اقلیمی در استان کرمان بسیار زیاد بوده و مناطق کوهستانی سرد و پر برف مثل رابر، بزنجان، بافت، راین، کوهبنان، گوغر، خبر، سیرچ، ساردوئیه، لالهزار و دهبکری و مناطق گرمی مثل شهداد و جازموریان را در خود جای داده است. تنوع آب و هوایی استان کرمان به دلیل شرایط خاص اقلیمیاش در خور توجه است.[2] براساس آخرین تقسیمات کشوری، استان کرمان دارای ۲۳ شهرستان، ۶۷ شهر، ۵۷ بخش و ۱۶۲ دهستان است. شهرستانهای این استان عبارتاند از: ارزوئیه، انار، بافت، بردسیر، بم، جیرفت، رابر، راور، رفسنجان، رودبارجنوب، ریگان، زرند، سیرجان، شهربابک، عنبرآباد، فاریاب، فهرج، قلعه گنج، کرمان، کوهبنان، کهنوج، منوجان، نرماشیر.[3]
کرمان در دورهی پهلوی اول
به قدرت رسیدن رضاخان پس از کودتای انگلیسی 3 اسفند 1299 را باید شکست نهضت مشروطیت و برباد رفتن اولین تکاپوی مردم ایران برای رسیدن به استقلال و آزادی دانست. رضاخان چند سال بعد از کودتا نه تنها سلسلهی پهلوی را تأسیس کرد، بلکه همهی دستاوردهای مشروطیت را نیز از بین برد و دیکتاتوری خشنی را به مدت 16 سال(1304 ـ 1320ش) بر مردم ایران تحمیل کرد. مصداق بارز از بین رفتن دستاوردهای مشروطیت را باید در انتخابات پنجم مجلس شورای ملی در سال 1302ﻫ ش مشاهده کرد. در این انتخابات رضاخان در«مقام وزیر جنگ و فرمانده کل قشون» وابستگان و وفاداران خود را از سراسر کشور به مجلس فرستاد و زمینهی انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوی را فراهم کرد. سند زیر نمونهای از انتخاب نمایندگان استان کرمان از سوی رضاخان برای مجلس شواری ملی است:
«ایالت جلیله کرمان. شخصاً کشف نمایید
نظر به علاقه تامی که به انتخاب اشخاص صالح و وطن پرست دارم، لزوماً زحمت میدهم که زمینه انتخاب را طوری آماده و مهیا فرمایید که آصف الممالک از کرمان و میرزا شهاب از سیرجان انتخاب شوند.»[4]
در سند دیگری در مورد انتخاب وکلای کرمان، رضاخان در جواب تلگرافی که از «اداره قشون کرمان» در خصوص اینکه آیا در انتخاب نمایندگان باید به حرف «وزارت داخله » گوش کرد یا نه؟ مینویسد: «احکام اینجانب بیشتر اهمیت دارد یا احکام وزارت داخله؟ بدیهی است همان طور که سابقاً دستور داده شده اقدام خواهید فرمود.»[5] با چنین نگرشی رضاخان به سلطنت رسید و اداره استان کرمان به دست کسانی افتاد که تنها ویژگی آنها وفاداری به رضاخان بود. در این مقطع کرمان از نطر اقتصادی و اجتماعی در شرایط بسیار بدی قرار داشت و آمارها از وخامت اوضاع اهالی حکایت میکرد.
در خصوص اقدامات ضد مذهبی رضاخان باید گفت که مردم استان کرمان به دلیل بافت مذهبی استان همواره در کنار روحانیت قرار داشته و با برگزاری مراسم مذهبی در مساجد باعث خشم رژیم میشدند. بر اساس اسناد در مواردی چون حمایت مردم سیرجان و کرمان از مرحوم «سلطان الواعظین» و برگزاری مراسم عزاداری، رژیم به زور متوسل شده و با ارسال نیرو مردم را مجبور به باز کردن مغازهها کرده است.[6] پس از حمایت سلطان الواعظین از شهدای مسجد گوهرشاد در تیرماه 1314، «شهربانی کرمان مجالس وعظ ایشان را ممنوع و وی را از کرمان» تبعید کرد. دستور شفاهی رضاخان که در حاشیهی یکی از اسناد تبعید سلطانالواعظین آمده است، اقدام هدفمند وی برای حذف روحانیت ومبارزه با اسلام را به خوبی نشان میدهد:
«عیناً مراتب به شرف عرض رسید فرمودند: به شهربانی گفته میشود چنانچه حضوراً هم دستور دادهام موضوع وعظ و مسجد و...آن باید موقوف شود و به چه مناسبت او را گذاشتهاند تا حال در آنجا راحت بماند. این وضعیت که دایماً با گریه و توسل به اموات مقاصد میخواهند ملیت نمیشود باید به کلی عوض شود منتهی با یک ترتیب تدریجی ولی برای دایم.»[7]
رضاخان در طول سلطنتش با خشنترین روشهای ممکن کوشید تا جامعه ایران را از اساس تغییر داده و شکل ظاهری مدرنیته را بر مردم ایران تحمیل کند. در این مدت هر گونه واکنش اعتراضی به این اقدامات دستوری با شدت سرکوب شده و تلاش گستردهای برای زدودن مذهب از زندگی مردم صورت گرفت. دو سند زیر که مربوط به مخالفت مردم کرمان با کشف حجاب است، به خوبی تصمیم رضاخان برای سرکوب هرگونه مخالفتی را نشان میدهد:
«راپرت واصله از کرمان حاکی است: عصر 11 ماه جاری در مسجد معروف ملک بعد از نماز جماعت موقعی که سید محمد یزدی مشغول به وعظ بوده، صفر نام کاشی پز در مقابل جمعیت بلند شده راجع به کشف حجاب مطالبی ایراد و زنها را دعوت به مخالفت مینماید. سپس از طرف واعظ مذکور نیز اظهاراتی به منظور ترغیب زنها بیان، دو نفر فوق از طرف شهربانی کرمان جلب شدهاند.
هنگامی که راپرت مزبور از شرف عرض گذشت فرمودند: «چرا شهربانی تا کنون راپرت قضیه را به پیشگاه مبارک تقدیم ننموده؟»[8]
ادامه مطلب در سند دیگری آمده است:
«طبق راپرت کفیل شهربانی کرمان سیدمحمد یزدی واعظ و صفر کاشی پز که نسبت به حجاب در مسجد اظهاراتی نموده بودند، جلب و با اطلاع ایالت سید محمد به یزد و صفر[کاشی پز] به سیرجان تبعید شدند. نظر به اینکه کفیل شهربانی آنجا این موضوع را به فوریت راپرت نداده بود، یاور جهانگیری رئیس شهربانی کرمان که برای معالجه و عمل جراحی به مرخصی در تهران بود فوراً به محل مأموریت اعزام شد تا کفیل شهربانی را تحت محاکمه قرار دارد.»[9]
کرمان در دورهی پهلوی دوم
ارتحال «آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی » در10 فروردین 1340ش نقطهی عطفی در تغییر رویکرد و نگاه رژیم پهلوی به روحانیت است. شاه که تا این زمان قادر به خروج از سایهی سنگین این عالم ربانی نبود و خود را به ظاهر همسو با ایشان نشان میداد، در خصوص میزان نفوذ روحانیت در جامعه دچار اشتباه محاسباتی شد. وی گمان کرد که فقدان آیتالله العظمی بروجردی برای سالها روحانیت و حوزهی علمیه را از دخالت مستقیم در امور کشور کنار خواهد زد. مجموعه اتفاقاتی که بین سالهای 1340 تا 1342 به وقوع پیوست نشان داد که رژیم کاملاٌ در اشتباه بوده و روحانیت منسجمتر از قبل سازماندهی یافته و به مهمترین جریان مخالف رژیم تبدیل شده است.
بعد از آشکار شدن مواضع و دیدگاههای حضرت امام پس از اصلاحات ارضی و انقلاب سفید، مردم سراسر کشور از جمله اهالی استان کرمان با شخصیت والای ایشان آشنا شدند و از طریق علما و روحانیون به حمایت از معظمله پرداختند.
حمله مأمورین رژیم به مدرسه فیضیه در 2 فروردین 1342 و مضروب کردن بسیاری از طلاب، رژیم و روحانیت را به طور جدی در برابر هم قرار داد.[10] پاسخ حضرت امام (ره) به نامه روحانیون کرمان (اردیبهشت 1342) حاوی نکات مهمی است که نشان دهنده دلایل مخالفت امام با رژیم پهلوی، روحیهی مصمم ایشان برای مبارزه و مکلف کردن روحانیون استان کرمان برای اتحاد و دفاع از اسلام است. در بخشی از این نامهی مهم که خطاب به «حضرات علمای اعلام و حججاسلام کرمان» نوشته شده آمده است:
«لازم است که تذکر دهم که دستگاه جبار نسبت به احکام مقدسه اسلام سوءنیت دارد. رجوع به اعمال ناشایسته و نطقهای آنها در هر فرصت این حقیقت اسفناک را واضح میکند ... لازم است علمای اعلام متذکر شوند که با جزئی غفلت و اهمال، اسلام و مملکت اسلامی از دست خواهد رفت و با وحدت کلمه مسلمین خصوصاً علمای اعلام خطر مرتفع خواهد شد. باید آقایان جدیت کنند در تحصیل وحدت کلمه و در تذکر به طبقات مسلمین و از خطر بزرگی که متوجه اسلام است آنها را آگاه کنند. اینجانب مصصم هستم که با تمام قوا از اعمال خلاف اسلامی دستگاه جبار جلوگیری کنم و به خواست خدای متعال پیروزی نهایی با ماست و کلمهالله هی العلیا.
اینکه دستگاه فاسد جبار با هر وسیله به هتک و تهدید و ارعاب ما دست زده است و از هیچ جنایتی خودداری نمیکند. برای برهم زدن حوزه علمیه به نفع اسرائیل فعالیت میکند. با اسرائیل در مقابل دول اسلامی پیمان بسته یا میخواهد ببندد. امروز روزی نیست که مسلمین در مصالح اسلام و خودشان نظر داشته باشند و نسبت به خطرهای محتمله بیتفاوت باشند...»[11]
فرا رسیدن ماه محرم و توصیههای حضرت امام(ره) به وعاظی که در این زمان به سراسر کشور میرفتند، بیش از پیش مردم را با تنش میان روحانیت و رژیم آشنا کرد. اولین گزارش نشان میدهد که رژیم در کرمان عزاداری ماه محرم 1383 ق (1342 ش) را به شدت کنترل کرده و طرحهایی چون همراه کردن نظامیها با هیئتهای عزاداری و تهدید وعاظ و سخنرانان را اجراء کرده است. در سندی به تاریخ 2 / 3 / 1342 راجع به عزاداری در رفسنجان آمده است: «دسته عزاداری در طول خیابان در حرکت بوده و متأسفانه حتی یک نفر پاسبان همراه دسته نبوده است.»[12] و در سند دیگری به تذکرات داده شده به سخنرانان در همین زمان اشاره شده است:
«در رفسنجان آقای اناری شیرازی واعظ روی منبر اظهار داشته بود که حوزه علمیه قم باید در سیاست مملکت دخالت داشته و حملاتی به امرای ارتش در وقایع شهریور بیست نموده بود که از طرف نماینده ساواک و شهربانی و فرماندار روز بعد تذکرات لازم داده شد و دیگر مطرح نشد.»[13]
از بهار 1342 آشکار بود که پس از سالها حرکتی اصیل با ماهیت دینی به رهبری امام خمینی(ره) در سپهر سیاسی ایران آغاز شده است. واکنش مردم کرمان از سال 1342 لبیک به ندای امام خمینی (ره) از طرق مختلف و تقویت آن با تمام توان بود. اسناد نشان میدهد که حرکت انقلابی استان کرمان به دلیل وجود تعدادی از خشنترین چهرهای ساواک در رأس این سازمان با مخاطرات زیادی برای انقلابیون همراه بوده است. این افراد عبارت بودند: رضوانی، منوچهری فر، نوایی و آرشام. این افراد علاوه بر ویژگیهای مشترکی از قبیل استفاده از روشهای خشن برای مهار انقلابیون، با هرگونه تفکر و گرایش دینی نیز در استان مخالف بودند. در سندی که گزارش منوچهری برای ساواک مرکز است به وضوح مشی خشن و ضد اسلامی وی منعکس شده است. در این گزارش وی صراحتاً به اختیار عملش در برخورد با روحانیون اشاره کرده است: « ...پس از آشناییهای اولیه به اوضاع و احوال منطقه اجازه کلی نسبت به طرز عمل درباره روحانیون کسب نمودم.»[14] وی در ادامه جسارتش را در برخورد با روحانیون به مقامات ارشد یادآور شده و خود را ستوده است:
«پس از بازرسی خانه و بازداشت شیخ علی لبیبی و در حقیقت شکستن طلسم اینکه در استان و شهر متعصب مذهبی کرمان هیچکس نمیتواند برخلاف میل و خواستههای روحانیون و متنفذین محلی اقدام بنماید...»[15]
این ذهنیت و نگرش که در رؤسای ساواک کرمان دیده میشود، باعث شده بود تا علاوه بر محدویتهای معمولی که انقلابیون در سایر شهرها با آن مواجه بودند، نیروهای مذهبی در استان کرمان در انجام مراسم معمول مذهبی نیز با سخت گیریهای متعددی مواجه شوند.
قیام 15 خرداد و بازتاب آن در استان کرمان
حملهی کماندوهای رژیم به بیت امام(ره) درصبحگاه 15خراد1342 نه تنها ماهیت رژیم و مصمم بودنش به برخورد با مرجعیت و روحانیت را نشان داد، بلکه اندک تردیدهای موجود پیرامون اصلاح رژیم را از بین برد و مرزبندی میان حکومت و روحانیت را کاملاً آشکار کرد. واکنش اولیه به دستگیری امام(ره) در استان کرمان برخلاف تهران و قم که با واکنش تند مردمی و شدت عمل رژیم مواجه شد با بهت و ناباوری مردم و روحانیت همراه بود. مردم و روحانیت که انتظار دستگیری امام(ره) و کشتار مردم را نداشتند به تدریج با فروکش کردن هیجانات اولیه وارد میدان شده و به چند روش از جمله دعا برای سلامتی حضرت امام (ره)، ارسال تلگرام و بیان همدردی عمومی در مساجد، تعطیل نمازهای جماعت، همراهی تعدادی از روحانیون استان با علمای متحصن در تهران و پخش اعلامیههای اعتراضی، واکنش نشان دادند. اولین واکنشها در استان کرمان روز 18 خرداد گزارش شده است. در سندی در این خصوص آمده است:
«طبق اطلاع واصله از کرمان. ظهر روز 18 ماه جاری چند نفر از علمای بازار و وعاظ در منزل آیتالله صالحی اجتماع و قرار شد فردا (19 / 3 / 42) مجلس فاتحه برای مقتولین تهران و غیره در مسجد جامع تشکیل و بازار نیز تعطیل شود و با اقداماتی که از طرف آقای استاندار و فرمانده تیپ به عمل آمده قرار شده از تعطیل بازار و تشکیل جلسه فاتحه خودداری نمایند.»[16]
در همین زمان چند تلگراف نیز از طرف مردم استان کرمان برای شاه و نخست وزیر ارسال شده و در آن مردم خواستار آزادی امام(ره) و سایر دستگیر شدگان گردیده بودند.[17] در بخشی از تلگراف اهالی نوقان رفسنجان برای محمدرضا پهلوی آمده است:
«از پیشگاه ملوکانه استدعا داریم مقرر فرمایند به دولت که حضرت آیتالله و سایر آیات عظما را آزاد نموده و به ناراحتیهای نامتناهی ملت شیعه که شاید اغلب آنها را هلاک کنند و عکسالعمل شدیدی روی دهد خاتمه داده و دستور فرمایند که پیش از این قلوب شیعه را در مملکت شیعه جریحهدار ننمایند و رئیس مذهب تشیع را آزاد نمایند و یا ما را هم به زندانها برده و هر اذیتی که به سر مرجع تقلید میآورند بر سر ما هم بیاورند و استدعا دیگر که از همه بالاتر است این است که دستور فرمایند که دستگاه تبلیغاتی به امر دولت مقاصد علما را تحریف نکنند و به آنها تهمت نزنند.»[18]
در مساجد نیز به تدریج وعاظ و سخنرانان به دعا برای حضرت امام (ره) و انتقاد از رژیم پرداختند:
«طبق اطلاع واصله از کرمان شیخ مرتضی فهیم ضمن سخنرانی در منبر پس از دعا به آقای خمینی اظهار داشته (قانون ایران که فقط برای طبقه سوم اجرا میشود نمیتواند جلوی کشتار و خونریزی و فحشا را بگیرد پس این قانون مرده است.)»[19]
تعدادی از روحانیون استان نیز در تحصن مراجع و علمای تهران در تابستان 1342 شرکت کردند. در خصوص این تحصن باید به اختصار بیان داشت که پس از بازداشت امام (ره) و تهدید اسدالله علم مبنی بر احتمال اعدام امام خمینی(ره)، بسیاری از مراجع و علمای کشور در شهر ری اجتماع کرده و با برگزاری جلساتی مشورتی کوشیدند تا شأن مرجعیت و روحانیت را در برابر حکومت پهلوی حفظ کنند. در سندی راجع به حضور علمای کرمان در تحصن تهران آمده است:
«طبق اطلاع واصله روز 5 / 4 / 42 چهار نفر از روحانیون مقیم کرمان به یزد در منزل آقای صدوقی که یکی از علمای درجه اول یزد میباشد وارد و پس از صرف ناهار سه نفر از آنان به معیت آقای صدوقی به طرف اصفهان عزیمت و یکی دیگر به کرمان مراجعت نموده و از قرار نامبردگان قصد رفتن به حضرت عبدالعظیم را داشتهاند»[20]
تبعید امام و واکنشها در کرمان
چند روز پس از سخنرانی معروف امام خمینی(ره) علیه کاپیتولاسیون رژیم پهلوی ایشان را در 13 آبان 1343 به «بورسا» در ترکیه تبعید کرد. انتشار این خبر کشور را در بهت واندوه فرو برد و روند مبارزه با رژیم را وارد مرحلهای کرد که باید آن را مرحلهی حفظ نام و اندیشهی امام(ره) در کوران فشارهای سخت نامید. در اعلامیهای که در سال 1344 به وسیلهی اهالی کرمان تهیه و در مساجد استان پخش شده است، به گوشهای از اقدامات رژیم پس از تبعید امام(ره) در استان اشاره شده است. در بخشی از این اعلامیه آمده است:
«اگر فعالیت مذهبی و مسلمان بودن در این مملکت ممنوع است دولت صریحاً اعلام کند تا مردم وظیفه خود را تشخیص دهند. سازمان امنیت کرمان اخلالگری و آشوب طلبی را به حدی رسانده که واقعاً باید صد رحمت به روح نوایی [از رؤسای ساواک کرمان] ناپاک فرستاد. شمهای از اقدامات سازمان امنیت کرمان. هجوم به مؤسسه دین و فرهنگ و به یغما بردن عده بیشماری از کتابهای آن مؤسسه 2- حمله به مدرسه معصومیه و بازرسی حجرهها 3- یورش به منزل دانشمند و دبیر محترم آموزش و پرورش جناب آقای حاج شیخ علی لبیبی و ادامه توقیف غیر قانونی ایشان 4- حمله به منزل یکی از اهالی شاهزاده محمد به نام آقای دخانی و توقیف نامبرده به بهانه داشتن چند برگ اعلامیه مذهبی 5-تعطیل مؤسسه و انتشارات دین و فرهنگ به جرم فروش کتب علمی و مذهبی در راه رشد افکار عمومی 6- حیف و میل بودجه ملت در راه جاسوسی و اخلالگری و دهها عمل خلاف دیگر. ما اهالی کرمان ضمن اعتراض شدید به جنایات و قانون شکنیهای سازمان امنیت از مراجع تقلید میخواهیم که به خاطر برقراری آرامش و امنیت هرچه زودتر از هیئت حاکمه بخواهند که به ستمگری عمال خود خاتمه [دهند]»[21]
تلاش برای حفظ نام و اندیشهی امام(ره)
روحانیت طرفدار حضرت امام(ره) در استان کرمان از سال 1344 تلاشهایی را برای ایجاد انسجام و اتفاق حولاندیشههای امام(ره) به کار برده و به تدریج شکل نهایی خود را در نیمهی دوم دههی 40 به دست آورده است. از این زمان روحانیت استان و سایر نیروهای مذهبی علاوه بر وطیفهی ذاتی خود که ترویج شعائر دینی بود، حفظ نام واندیشهای امام و مبارزه با رژیم پهلوی- از دریچهی نگاه سیاسی امام- را فرضیهی خود تعریف کردند. در اعلامیهای به امضاء «سازمان نگهبانان اسلام شیعه کرمان» در سال 42، صراحتاً به سازماندهی روحانیت اشاره شده است:
«جامعه اهل منبر کرمان روحانینماهایی را که با غصب لباس روحانیت در موقعیتی که اسلام و مسلمین مورد تهاجم ناجوانمردانه هیئت حاکمه خائن قرار گرفته است از آنها جانبداری میکنند و به اسلام و روحانیت خیانت مینمایند از خود طرد کنید[کرده است] ما از این تصمیم جامعه اهل منبر کرمان تشکر میکنیم و امیدواریم مردم غیور و شرافتمند کرمان هم از منویات و تصمیمات جامعه اهل منبر پیروی نمایند.»[22]
اسناد نشان میدهد که رژیم از سال 1343 به دنبال حمایت از روحانیون غیرسیاسی و نزدیک به رژیم در برابر روحانیون طرفدار امام (ره) بوده است. اولین گزارش در این خصوص به چند روز پس از تبعید امام(ره) بازمیگردد. در این گزارش آمده است:
«طبقهی روحانیون تا آن جایی که رهبران مذهبی ملت هستند مورد احترام خاص و محبت تمام قرار میگیرند و باید این احترام و این محبت مبذول شود البته افراد روحانی مثل سایر افراد کشور باید از هرگونه خرابکاری و تحریک به ناامنی خودداری بنمایند و باید کاملاً خاطرنشان شود که هیچگونه مصونیتی ندارند و تابع قوانین و مقررات کشور مانند سایر افراد هستندـ از این رو روش عمل تمام مأمورین دولت کاملاً روشن است هرگونه خرابکاری و تحریکی که بتواند امنیت کشور را مورد مخاطره قرار دهد و یا مورد استفاده عمال دشمن واقع شود باید با شدت هرچه تمامتر منکوب شود و کوچکترین غفلت در این راه جایز نیست. هر اقدام در راه خرابکاری باید اول مورد احضار و در مرحله دوم مورد تعقیب مافوق قرار گیرد.ـ خلاصه در نطفه خفه شود ـ به موازات اجرای سخت وظایف امنیتی باید به تمام افراد روحانی که وظیفه مذهبی خود را انجام میدهند با تمام وسائل محبت بشود. هر کمک مشروع که به نظر میرسد به عمل آید و به طور کلی احترام ابراز شود.»[23]
این گزارش نشان میدهد که رژیم در برابر روحانیون طرفدار امام (ره) مبنا را بر واکنش سریع و خشن قرار داده است. تذکر شدید ساواک به «حجتالاسلام محمد هاشمیان» و کنترل «حجتالاسلام ماهونکی» ، «سید احمد سادات خراسانی» ،«آیتالله سیدیحیی جعفری» و بازداشت بسیاری از جمله «آیتالله سید احمد جعفری»،«سید ابوتراب هاشمی »،«حجتالاسلام لبیبی» و... در همین زمان به دلیل اتخاذ چنین سیاستی بوده است:
«برابر گزارش ژاندارمری کرمان نامبرده بالا [هاشمیان] در نوق رفسنجان حین وعظ و خطابه مطالبی مبنی بر پشتیبانی از آقای خمینی ایراد مینماید بلافاصله از طریق این ساواک به ژاندارمری اعلام گردید که نامبرده را به ساواک اعزام دارند ولی شیخ محمد مدتی مخفی میگردد.»[24]
مهمترین اقدامات روحانیون در این مقطع حساس به شرح زیر بوده است:
تبلیغ اندیشههای امام در مساجد
از اولین اقدامات انقلابیون در استان کرمان انتشار اعلامیههای امام(ره) و سایر نیروهای انقلابی بود. در این اعلامیهها که در مساجد و معابر پخش میشدند، علاوه بر دفاع از امام و نقد عملکرد رژیم، مسائل جاری کشور و اوضاع مسلمانان جهان خصوصاً موضوع فلسطین و جنایات آمریکا و صهیونیستها اهمیت زیادی داشتند.[25] بخش عمدهای از اسناد به انتشار اعلامیه و عملیات ساواک برای شناسایی، جمع آوری و بازداشت عاملین آن اختصاص دارد. در سندی به سال 1346 در این مورد آمده است:
«نظریه ساواک مبنی بر اینکه اعلامیه در خارج از استان تهیه شده با توجه به اینکه در محل دیگری تاکنون پخش نگردیده صحیح نمیباشد. ضمناً پخش این اعلامیه در مناطق کرمان، زرند و راور معرف امکانات وسیع عوامل پخش کننده و عدم نفوذ ساواک میباشد. به علاوه پخش اعلامیه تاکنون در کرمان چندبار صورت گرفته و مسببین تاکنون شناخته نگردیدهاند.»[26]
در سند دیگری به سابقهی انتشار اعلامیه در استان کرمان از سال 1342 و اقدامات ساواک در مقابله با آن اشاره شده است:
«طبق سوابق موجود پخش اعلامیه و فعالیت افرادی که مبادرت به این کار میکنند از بدو تشکیل ساواک در کرمان (دی ماه 1342) سابقه دارد به نحوی که در طی سال چندین نوبت اعلامیههائی در شهر پخش شده است ولی به عللی که چگونگی آن روشن نیست، نسبت به کشف هویت عاملین و نحوه فعالیت و ارتباط آنها در گذشته اقدام نشده است لذا در سال 44 شخصی به نام شیخ علی لبیبی را به اتهام پخش اعلامیه دستگیر نمودهاند که طبق محتویات پرونده ریشه و سوابق و ماهیت موضوع به هیچوجه روشن نشده و به صرف تحت تعقیب قرار دادن متهم مذکور موضوع مختومه تلقی شده است ولی با یک بررسی اجمالی روشن است که نتیجه تلاش ساواک در طی سه سال برای کشف و تعقیب عاملین این کار محدود به دستگیری یک یا چند نفر بوده است که آن هم بر اثر بازرسی منزل متهم اعلامیههائی به دست آمده و موجب تعقیب وی شده است ولی در مورد سایر عملیات سکوت شده و یا اقدامات ساواک به عللی از جمله محدود بودن کادر عملیاتی در آن موقع به نتیجه نرسیده است.»[27]
استیصال رژیم در شناسایی و بازداشت عوامل تهیه و توزیع اعلامیه در استان در اواسط دههی40 چنان بود که حتی در مواردی به تنبیه و توبیخ مأمورین ژاندارمری و شهربانی به بهانهی قصور در انجام وظیفه منتهی شد.[28] به دلیل اهمیت موضوع رژیم با اجرای طرحی به نام«طرح عملیاتی نوروز» که از نیمه دوم سال 1345 به اجرا درآمد از طریق یکی از منابع نفوذی خود در میان گروهی از یاران امام(ره) که عمدتاً روحانی و بازاری بودند رخنه کرد.[29] این شبکهها سرانجام در شهریور 1346 پس از شناسایی نسبی اعضاء و بازداشت عوامل آن از بین رفت. این دستگیری قبل از مراسم تاجگذاری در سال 1346 و در ساعت 4 صبح 17 مهرماه انجام گرفت.[30] در سندی در این خصوص آمده است:
«خیلی فوری ریاست ساواک 316 ـ پیرو 4937 / ﻫ ـ 30 / 6 / 46 در اجرای اوامر صادره برای دستگیری افرادی که اقداماتی برعلیه امنیت داخلی مملکت نمودهاند اقدام و صبح روز 17 مهرماه هشت نفر از افراد مذکور در کرمان دستگیر و با تشریفات قانونی بازرسی بدنی و محلهای سکونت و کار آنها [انجام] گردید. تحقیقات مقدماتی از نامبردگان در جریان است مشخصات کامل دستگیر شدگان و اقدامات قانونی که برای تکمیل پرونده به عمل خواهد آمد متعاقباً به استحضار خواهد رسید.»[31]
از دیگر اقدامات انقلابیون استان در کنار انتشار اعلامیه در دههی 40 پرداختن به مبانی و دیدگاههای فقهی امام(ره) در مساجد بود. وعاظ و روحانیون استان بارها در منابر و جلسات خود به مسائل فقهی از طریق توضیحالمسائل امام پاسخ دادهاند.[32] علاوه بر آن دعا برای سلامتی امام(ره) در مساجد نیز (ره) به صورت مستقیم و غیرمستقیم در این زمان انجام میگرفت: [33]
«طبق اطلاع واصله نامبرده فوق که از طلبههای شهرستان قم میباشد بنا به تقاضای شیخ عباس پورمحمدی واعظ شهرستان رفسنجان در تاریخ 19 / 9 / 46 روی منبر جهت خمینی دعائی مینماید. مشارالیه به شهربانی احضار و از سپردن تعهد خودداری و حتی اضافه مینماید که روی منبر نمیتواند به خمینی دعا نکند. علیهذا از منبر رفتنش جلوگیری و مورخه 21 / 9 / 46 به طرف شهرستان یزد از رفسنجان خارج میشود.»[34]
در کنار موارد فوق اقدامات دیگری از قبیل نامگذاری مسجد به نام امام خمینی (ره) نیز صورت میگرفت که در آن شرایط خفقان بسیار قابل تحسین است:
«با توجه به مراتبی که قبلاً در این مورد وسیله این ساواک و هنگ ژاندارمری کرمان گزارش گردیده قدر مسلم سیداحمد سادات خراسانی از روحانیون طرفدار آیتاله خمینی میباشد که در موقعیتهای مناسب مطالبی در منابر خود بر له نامبرده ایراد مینماید به طوری که اخیراً علاوه بر مسجدی که در قاسمآباد به نام آقای خمینی نامگذاری نموده قصد داشته مسجد دیگری را نیز در خود رفسنجان به نام آیتاله خمینی نامگذاری نماید که البته از طریق شهربانی از عمل وی جلوگیری به عمل آمده.»[35]
پرداختن به مسائل فرهنگی کشور نیز جایگاه ویژهای در مباحث مطرح شده در میان طرفداران امام (ره) در کرمان داشت. از آن جایی که عمده اقدامات فرهنگی رژیم در تضاد با مبانی اسلام بود، لذا در قالب سخنرانیها و جلسات متعدد از این اقدامات انتقاد میشد. مخالفت با اندیشهها و مکاتب غیر دینی و تشکیلات بهائیت از جمله مباحث مطرح در این زمان به حساب میآمد. در مواردی مانند سند زیر حتی به برخورد میان شیعیان و بهاییها منتهی میشد:
«روز 17 / 9 / 51 شخصی به نام منوچهری آموزگار آموزش و پرورش یکی از نواحی تهران که مبلغ بهائی میباشد به کرمان وارد و در محل حضیرهالقدس جوانان بهائی را تبلیغ مینماید. در جلسه شب 18 / 9 / 51 یاد شده در محل مزبور ضمن انجام تبلیغات بهائیگری به مقدسات مذهبی و مسلمانان توهین و نیز به ائمه اطهار اهانتهایی کرده است. چون مطالب مطروحه به نحوی به افراد عضو جامعه تعلیمات اسلامی رسیده است عدهای از جوانان متعصب در نظر داشتهاند شب 19 / 9 / 51 جلسه متشکله در محل حضیرهالقدس را تعطیل و مبلغ مزبور را مضروب و او را وادار به ترک کرمان نمایند.
نظریه شنبه 1ـ چون ممکن بود برخوردی بین جوانان مسلمان و بهائیان به وجود آید لذا به وسیله یکی از اعضاء انجمن تبلیغات اسلامی به جوانان مذکور تذکر داده شده که از ایجاد جنجال خودداری و بدین نحو از درگیری آنان جلوگیری گردید.
2ـ محل اقامت منوچهری تا تاریخ فوق در حضیرهالقدس بوده ولی از بیم برخورد با جوانان مسلمان تغییر محل داده است و از اقامت فعلی وی اطلاعی در دست نیست.»[36]
برغم تذکرات جدی ساواک و اعمال فشار بر انقلابیون،[37] روحانیت استان نه تنها مرعوب این اقدامات نشدند، بلکه در اعتلای نهضت حضرت امام (ره) که آن را ادامهی مبارزهی تاریخی ائمه شیعه علیه حکام جور میدانستند با از خودگذشتگی بیشتری وارد عمل شدند. در یکی از گزارشهای ساواک به خوبی روحیهی روحانیت استان در دفاع از اندیشههای امام(ره) منعکس شده است:
«سپس[محمد] مصطفوی چنین اظهار داشت که: من هیچ ترس و ناراحتی ندارم و خیلی هم خوشحال شدم که چنین اعلامیهای منتشر شده چون کسی که خواست در راه حق مبارزه کند و از دین طرفداری نماید از مرگ هم باکی ندارد...»[38]
همانگونه که گفته شد وجود دو تن از چهرههای خشن ساواک در استان کرمان به نامهای منوچهریفر و آرشام باعث شده بود که روحانیت و مردم در شرایط بسیار سختی قرار داشته باشند. سند زیر نشان میدهد که رژیم از سال 1344 استفاده از همهی امکانات برای درهم شکستن مقاومت رو به تزاید روحانیت را مجاز دانسته و از هیچ تضییعی فروگذار نکرده است:
«در مجلس پرشور دعا و نیایشی که به مناسبت رفع خطر از وجود مبارک شاهنشاه از کلیه طبقات مردم در مسجد کرمان تشکیل و جمعیت بیسابقهای در آن شرکت نمودهاند عدم حضور روحانیون و وعاظ به جز چند نفر انگشتشمار فوقالعاده جلب نظر مینمود. روش رؤسای انتظامی تاکنون آن بوده که در خصلت فقط سعی داشته باشند سر و صدایی ایجاد نشود در صورتی که به عقیده اینجانب باید در هر مورد و موقع متوجه اصلاح باطن امور بود و لو آن که این طرز فکر و اقدام باعث ایجاد نگرانی یا ناراحتی جهت عدهای باشد.
اینک چنانچه تیمسار ریاست ساواک اجازه فرمایند ساواک کرمان به طرز عاقلتر و مناسبی سعی مینمایند روش روحانیون را منطبق با اصول و راه و رسم قابل تحمل و مورد پسند بنماید و به هر ترتیب میسر باشد وادارشان سازد که مابین طبقه خود و مردم مملکت شکافی در نظر نگیرند و چنانچه در بعضی مواقع ضروری به نظر میرسد حداکثر سماجت و پافشاری را در برابر آنان نشان بدهد و ضمناً مسئولیت هرگونه پیشآمدهای احتمالی را متقبل مینمایم. دستور فرمائید در اینباره نظریه اعلام نمایند تا اقدامات لازم به عمل آید.»[39]
برای تحقق این موضوع در سال 1344 چندین جلسه میان رؤسای ساواک استان و روحانیون برگزار شد که در آنها از تهدید و تطمیع برای کنترل روحانیون استفاده شد.[40] در سندی که به سخنرانی «آیتالله سیدیحیی جعفری» در مسجد جامع کرمان اشاره دارد مشاهده میشود که این تهدیدها از عزم روحانیت نکاسته و باعث همبستگی بیشتر آنها شده است. وی در انتهای این سخنرانی پس از حمایت از امام (ره) گفته است: «هرقدر ما را تحت فشار قرار دهند مبارزتر و جریتر خواهیم شد.»[41]
در محرم همین سال نیز گزارشهایی مبنی بر دعا برای سلامتی امام (ره) در روستاها و شهرهای استان گزارش شده است.[42] به همین دلیل تعدای از وعاظ و روحانیون مردادماه 1344 دستگیر و برخی نیز ممنوعالمنبر شدند.[43] در سند بسیار مهمی که از ساواک کرمان برای اداره سوم ساواک ارسال شده است، ضمن تشریح کامل اوضاع سیاسی کرمان و فعالیت روحانیون علیه رژیم، به موضوعی اشاره شده است که نشان میدهد روحانیت پس از تبعید امام (ره) تشکیلات خود را منسجم کرده و از مدیریت واحدی پیروی و دستور میگرفته است. در بخش از این سند رئیس ساواک به مذاکراتش با آیتالله صالحی اشاره کرده و مینویسد:
«در اجرای امریه تلگرافی شماره 14696 / 316 ـ 20 / 3 / 44 مبنی بر مذاکره با آیتالله اشاره شده [صالحی] پس از آنکه در خاتمه صحبت دیگر نتوانست پاسخ قانعکنندهای به اینجانب بدهد، اظهار داشت که ما هم رئیس داریم و منظورش آن بود که هرچه از قم دستور بدهند و لو موضوع حقیقت نداشته باشد موظف به اجرا میباشد.»[44]
پس از آشکار شدن ستیز و رویارویی فکری و نگرشی طرفداران امام (ره) و رژیم پهلوی این تخاصم میبایست در صحنهی عمل نیز تجلیهای خود را نشان دهد.
عدم شرکت در مراسم و جشنهای دولتی
روحانیون استان کرمان در اقدامی هماهنگ با سایر روحانیون کشور، در طول دههی 40 که رژیم به دنبال کسب مشروعیت بود به بهانههای مختلف از شرکت در این مراسم سر باز زدهاند. در دورهی «زورآزمایی رژیم و روحانیت» گزارشهای فراوانی از این عدم همراهی و خشم مأمورین گزارش شده است. سند زیر گزارش جالبی است از موضع منسجم روحانیت و استیصال رژیم در برابر قدرت مذهب:
«کتباً به آنها[روحانیون] ابلاغ شده بود که ساعت 30 / 16 روز مذکور برای مراسم دعا و نیایش در مسجد حاج شریف شرکت نمایند. معالوصف طبق گزارش مأمورین مربوطه هیچ یک از آنان شرکت ننمودهاند. نظیر این عمل در بعضی موارد در کرمان و بعضی از شهرستانهای استان دیده شده است که این قبیل افراد نسبت به مراسم میهنی و ملی بیاعتنا میباشند و حتی عملاً در چندی قبل دیده شد که برای اجرای مراسم تحلیف نیروی پایداری به واسطه در مرخصی بودن قاضی عسگر پادگان احتیاج به یک نفر معمم بود با وجود مراجعات فرمانده نیروی پایداری از طبقه روحانیون یک نفر حاضر نشد در مراسم شرکت کند و در نتیجه بالاجبار به وسیله یک درجه دار این مراسم انجام یافت.»[45]
عدم شرکت روحانیون شهرستان کرمان در استقبال از قرآن موسوم به آریامهری نیز از جملهی مواردی است که از انسجام روحانیون حکایت میکند:
«طبق اعلام شهربانی استان مورخه 25 / 7 / 46 وسیله بلندگوی سیار در شهرستان رفسنجان به قاطبه مردم اعلام میگردد تا در مراسم استقبال از قران اهدائی شاهنشاه آریامهر شرکت نمایند و علاوه بر این ضمن دعوت کتبی که از طرف اداره اوقاف شهرستان مزبور از روحانیون به عمل آمده هیچ یک از آنان در این مراسم شرکت نکرده و از قرآن اهدائی استقبال ننمودهاند.
اسامی هشت نفر روحانیونی که در این مراسم حضور نداشتهاند به شرح زیر به عرض میرسد. 1ـ شیخ عباس پورمحمدی ماهونکی 2ـ شیخ حسین مجیدی 3ـ شیخ احمد غروی 4ـ شیخ حسن غلامرضائی 5ـ شیخ جلالالدین ترابی 6ـ شیخ کیانی 7ـ سیدمحمد تقوی 8ـ سیدیحیی زمانی»[46]
مخالفین مراسم دولتی صرفاً روحانیون نبودند، بلکه سایر اقشار نیز به دلایل متعدد از جمله اسراف و تبذیرهای صورت گرفته و برنامههای غیرمذهبی با آن مخالفت میکردند.
اوج مراسم و جشنهای رژیم پهلوی را باید در «جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی» مشاهده کرد. این جشن که در سال 1350 برگزار شد با مخالفت گسترده در سطح کشور و حتی جهان مواجه شد. در جریان برگزاری این جشن، بسیاری از روحانیون و چهرهای مذهبی و حتی فرهنگی استان کرمان تحت کنترل قرار داشته و اخطارهایی مشابه زیر برای بسیاری از آنها ارسال شده است:
«به وی تفهیم گردیده است که تا پایان جشنهای دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران میبایست از رفسنجان خارج و در نوق (60 کیلومتری رفسنجان) اقامت نماید که اکنون چند روزی است وی مبادرت به ترک رفسنجان نموده و در نوق اقامت گزیده است.»[47]
«با توجه به فرا رسیدن جشنهای دو هزار و پانصد ساله بنیانگذاری شاهنشاهی ایران و اینکه طلاب علوم دینی به اقتضای موقعیت زمان تحت تأثیر افراطیون مذهبی قرار گرفته و نیز شنیده شده در مسافرتهای خود به بعضی نقاط مختلف کشور برعلیه برگزاری جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی ایران تبلیغ و ضمن سخنرانیهای خود جشنهای مزبور را تحریم نمودهاند علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید با توجه به مفاد نامه پیروی ضمن آموزشهای لازم به یکانهای تابعه و عوامل موجود ترتیبی اتخاذ گردد که به محض ورود روحانی و طلاب ناشناس به منطقه استحفاظی ضمن شناسائی کامل آنان اعمال و رفتار و تماسها و منابرشان را تحت کنترل دقیق قرار داده و در صورت مشاهده موارد خلاف چگونگی را با جمعآوری مدارک و دلایل مستند و محکمه پسند جهت پیگیریهای بعدی به این ساواک اعلام فرمایند.»[48]
سیاسی کردن مراسم و آیینهای مذهبی
در گزارشهای ساواک بارها به باورهای مذهبی مردم استان اشاره شده است، به طوری که در میان پیشنهادهای ناپختهی منوچهری رئیس ساواک استان در سال 1344 برای کنترل حرکتهای انقلابی در استان آمده است:
«محدود نمودن مجالس مذهبی و عزاداری هم از لحاظ تعداد مجالس و هم از جهت تعیین حداقل ایام سال که به این کار اختصاص دارد..»[49]
با چنین نگاهی به اسلام و مذهب طبیعتاً برنامههای مذهبی در استان رنگ و بوی کاملاً سیاسی پیدا کرده بود. اوج این موضوع در ماههای محرم و صفر خود را نشان میداد. در دههی 40 به دلیل اینکه رژیم در موقعیت کاملاً قدرتمندی برای مهار این برنامهها نبود، لذا نیروهای مذهبی حداکثر استفاده را برای بهرهبرداری از این مراسم میبردند، اما به تدریج در دههی 50 رژیم توانست مانع از بروز حرکتهای منسجم در این ماهها شود. در سندی به تاریخ 21 / 10 / 1344 به تلاش هیئتهای مذهبی و تعدادی از روحانیون استان برای ایجاد تظاهرات در روزهای 19 تا 21 رمضان در کرمان اشاره شده است.[50] استفاده از نمادهای مذهبی برای تفسیر تحولات سیاسی روز این مزیت را نیز داشت که گوینده میتوانست به صورت دو پهلو و مبهم با مخاطبین ارتباط برقرار کند. به طور مثال حمله به خلفای اموی و عباسی که به ائمهی شیعه ظلم کرده بودند، یا اشاره به هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه بر اثر فشار مشرکین میتوانست اشارهای به سیاستهای رژیم پهلوی علیه روحانیت شیعی تعبیر شود.
نزدیکی روحانیت و سایر گروههای مخالف رژیم به هم دیگر
قطعاً یکی از ویژگیهای مهم دورهی اول نهضت امام(ره) پرکردن شکافهای فکری و عقیدتی میان طیفهای مختلف مبارزه بود. از آن جایی که روحانیت بیشترین نفوذ و پایگاه را در میان جامعه داشت، لذا همهی گروهها به تدریج حول محور روحانیت در مسیر فکری حضرت امام (ره) قرار گرفتند. اوج این هم سویی را در مدارس و دانشگاهها میتوان مشاهده کرد.[51] در سند زیر به مقاومت دانش آموزان و معلمین استان به دستورالعمل آموزش و پرورش مبنی بر حضور بدون چادر در مدرسه اشاره شده است:
«هنگامی که خانم کشور مزدیسنا به محصلین دبیرستان دخترانه کیخسرو شاهرخ دستور میدهد که بدون چادر به مدرسه بیایند شیخ علیاصغر صالحی امام جمعه کرمان به مدرسه مزبور مراجعه و اظهار داشته است کی به شما دستور داده که دختران باید بدون چادر به مدرسه مراجعه نمایند؟ خانم کشور مزدیسنا اظهار داشته: دستوری است که از مرکز رسیده و باید کارمندان زن و دختران محصل بدون چادر به محل کار خود بیایند.
نظریه منبع ـ به طوری که استنباط گردیده موضوع فوق موجب ناراحتی روحانیون شده تا جائی که امام جمعه کرمان شخصاً به دبیرستان کیخسرو شاهرخ مراجعه و در این باره با مدیره دبیرستان صحبت کرده است.
نظریه رهبر عملیات ـ از روز 17 دی ماه سال جاری که از مرکز به اداره آموزش و پرورش استان دستور داده شده که باید کارمندان زن و محصلین دختر بدون چادر به محل کار خود رفت و آمد نمایند معهذا هنوز اکثر بانوان کارمند و محصلین دختر با چادر به محل کار خود حاضر میشوند.»[52]
واکنش رژیم به هم سویی معلمان با روحانیت به شکل انتقال، توبیخ و تهدید معلمان انقلابی بود.[53] این معلمان در ارتباط مستمر با روحانیت دانشآموزان را نیز با موضوعات مذهبی آشنا کرده و به این ترتیب بخش اعظمی از فعالین در مساجد را دانشآموزان تشکیل میدادند. در این ارتباط فکری مستمر، دانشآموزان به تدریج با مبانی اعتقادی اسلام واندیشههای امام(ره) آشنا شده و به دلیل اقتضائات سنی به صورت عملی به انقلابیون میپیوستند.[54] شاید بتوان گفت که دانش آموزان به عنوان حلقهی واسط میان تودهی مردم و نیروهای فکری انقلاب، نقش مهمی در انتقال صدای انقلاب به منازل بر عهده داشتهاند. علاوه بر آن حجم عظیمی از دیوار نویسیها، پخش اعلامیه، و شرکت در تظاهرات در دهه چهل و پنجاه را این افراد بر عهده داشتند.
تثبیت مرجعیت حضرت امام (ره)
ضربهی نهایی بر سیاستهای سلبی رژیم پهلوی در جهت حذف نام و یاد امام (ره) در سال 1349 وارد شد. در این سال «آیتالله العظمی سید محسن حکیم» روی در نقاب خاک کشید. ارتحال این عالم ربانی برای رژیم اتفاقی بود که از مدتها قبل انتظار آن را میکشید. از یکسو میتوانست با بهرهبرداری از این رویداد کانون مرجعیت را از قم به نجف انتقال دهد، از سوی دیگر نتیجه سیاستهایش در حذف امام (ره) در 6 سال گذشته را در عرصه عملی مورد ارزیابی قرار دهد. در مرحلهی نخست محمدرضا با ارسال پیام تسلیت برای همهی مراجع بزرگ به استثنای حضرت امام (ره) و سپس با ارسال پیام ویژه برای «آیتاللهالعظمی سید ابوالقاسم خویی» که در نجف حضور داشت عملاً ایشان را به عنوان مرجع تامه به مردم معرفی کرد. رژیم در اوایل دههی 40 پس از ارتحال «آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی» از این سیاست پیروی کرده بود، اما این بار نیز برخلاف تصور رژیم موج عمومی به سمت پذیرش مرجعیت حضرت امام (ره) در حرکت بود. منفور بودن رژیم در میان مردم به حدی بود که هرگونه اقدامی از سوی آن میتوانست نتایجی کاملاً برعکس به دنبال داشته باشد، در این مورد نیز عموم مردم علاوه بر اعلمیت امام (ه) به سمت ایشان به عنوان مرجعی که مورد تائید رژیم نیست، معطوف شدند. تیر نهایی بر سیاست تفرقهافکنانه رژیم را 12 تن از علمای شجاع حوزهی علمیه قم بر پیکر رژیم وارد کردند. این علما در پاسخ به سؤال جمعی از روحانیون حوزهی علمیه قم در خصوص مرجعیت پس از آیتالله حکیم، امام خمینی را دارای شرایط مرجعیت تامه معرفی کردند.[55] اگر چه رژیم بعداً این 12 نفر را بازداشت و حتی تعدادی را تبعید کرد، اما این موضوع به سرعت در سراسر کشور منتشر شده و بازتاب زیادی نیز ایجاد کرد. صرف نظر از دستگیری و اجحافاتی که بر این بزرگواران وارد شد، نتیجهی این حرکت هوشمندانه بسیار فراتر از تصور بود. در سراسر کشور روحانیون از این موضوع استقبال کرده و در نهایت مردم نیز به سمت مرجعیت امام (ره) تمایل پیدا کردند. در اسناد بارها به مرجعیت امام(ره) در استان کرمان و مباحث پیرامون آن در اواخر دهه 40 اشاره شده است.[56]
دهه 50 و تنگ شدن عرصه بر یاران امام(ره)
برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی در اوایل دهه 50 آغاز تغییر محمدرضا در عمل و ذهن بود. وی که با تشبث به کوروش هخامنشی دچار توهم شده بود به چنان خود بزرگ بینی رسید که خود را بزرگتر از آن میدانست که سلطنتش به وسیلهی کسی یا جریانی تهدید شود.
اوضاع در استان کرمان در این زمان کمی متفاوتتر از سایر مناطق کشور بود. در رأس دستگاه امنیتی رژیم آرشام قرار داشت که نه تنها با نیروهای مذهبی به شدت مخالف بود، بلکه برای حفظ رژیم حاضر به انجام هر جنایت و سبوعیتی بود. وی با کوچکترین بهانه، نه تنها فرد، بلکه خانوادهی او را نیز با خطر مواجه میکرد. با این وجود انقلابیون برغم خطرات و مخاطراتی که وجود داشت در این مقطع حساس علاوه بر حفظ انسجام از اصول اعتقادی خود نیز دفاع میکردند. مهمترین ویژگیهای این دوره در استان کرمان چنین است:
الف- دستگیری و تبعید
در سندی از ساواک مربوط به سال 1352 به فراهم شدن زمینهی برخورد با یاران امام و «تار و مار» کردن آنها اشاره شده است. در بخشی از این سند آمده است:
«دستگیری این عده[طرفداران امام] به علت شرایط خاصی که از نظر مذهبی در قم وجود داشته قبلاً به مصلحت تشخیص داده نشده بود لیکن اکنون با استفاده از فرصت و این که پیش بینیهای لازم جهت جلوگیری از تشنجات احتمالی صورت گرفته و به شهربانی کل کشور توصیه گردیده که با تقویت شهربانی قم آمادگی کافی برای مقابله با وقایع و تحریکات عناصر ناراحت و متعصبین مذهبی را داشته باشد، تصمیم بر آن است که در صورت استقرار اراده سنیه مبارک ملوکانه اقدام به تبعید تدریجی این افراد از منطقه قم و اعزام آنان به مناطق مختلف و دور دست کشور گردد.»[57]
به این ترتیب در اولین اقدام بیش از 26 نفر از مهمترین چهرههای انقلابی استان قم به تبعید محکوم شدند. در این میان تعدادی از این افراد دورهی تبعید خود را در استان کرمان گذراندند. در این میان میتوان به «حجتالاسلام محمدعلی گرامی» و«حجتالاسلام محفوظی» به بم، «حجتالاسلام علیاکبر فیض مشکینی» به ماهان، «حجتالاسلام محمدصادق کرباسچی» به نرماشیر، «حجتالاسلام محمد دانشزاده» به شهداد، «آیتالله صادق خلخالی» به رفسنجان، «آیتالله سید عبدالمجید معادیخواه» به سیرجان و جیرفت و... اشاره کرد. این افراد آنگونه که از اسناد مستفاد میشود محل تبعید خود را به فرصتی برای مبارزه و تبلیغ اندیشههای امام تبدیل کرده و در این راه مجاهدتهای زیادی کردهاند.[58]
به موازات تبعید روحانیون سایر شهرها به استان کرمان، در دههی 50 تعدای از روحانیون استان کرمان نیز دستگیر و برخی از آنها نیز به شهرهای دیگر تبعید شدند. از جمله میتوان به حجتالاسلام و المسلمین علی حجتی کرمانی به ایلام، حجتالاسلام و المسلمین محمدجواد حجتی کرمانی به ایرانشهر،[59] و سید احمد سادات خراسانی به ایرانشهر و بیجار و حجتالاسلام احمد توکلی راوری و تعداد زیادی از دستگیر شدگان اشاره کرد. [60]
ب- تعطیلی برنامههای مذهبی
ویژگی ملموس دیگر این دوره از مبارزه مردم استان کرمان علیه رژیم پهلوی تحمیل محدودیتهایی بود که رژیم برای جریانهای مذهبی ایجاد کرده بود . گزارشهای فراوانی از کنترل جلسات قرآن، برنامههای مذهبی و تعطیلی آنها آمده است. به همین دلیل در دههی 50 بسیاری از هیأتها و انجمنهای اسلامی در استان تعطیل یا به شدت محدود و کنترل شدند. برغم همهی این مشکلات نیروهای انقلابی با استفاده از شعار نویسی، انتشار اعلامیه و شبنامه و از همه مهمتر پر رونق نگه داشتن برنامهها و مراسم مذهبی به صورت ملموس علیه رژیم فعالیت میکردند.
سخت گیریهای رژیم در این زمان محدود به مراسم و شعائر مذهبی نبود و بسیاری از مراکز فرهنگی نیز به ظن انتشار، پخش و فروش کتابهای مذهبی مورد تذکر جدی قرار میگرفتند. در سندی به سال 1351 این جو اختناق و نگاه غیر اسلامی کاملاً دیده میشود:
«اخیراً نزدیک دبیرستان دخترانه شاهدخت شهرستان سیرجان چند نفر از محصلین کلاس چهارم دبیرستان ششم بهمن مبادرت به تأسیس مغازه کتابفروشی و خرازی فروشی نمودهاند که بعضاً کتب دینی در این محل به فروش میرسد.
نظریه شنبه. با توجه به موقعیت سیرجان و اینکه اغلب دانشآموزان دارای تعصبات مذهبی میباشند و امکان دارد محصلین مورد نظر تحت تأثیر قرار گرفته و مبادرت به فروش کتب مضره ظاهراً مذهبی نمایند به مصلحت است از طریق شهربانی از فروش کتب مضره نظایر دینی در این مغازه جلوگیری و مراقبتهای لازم معمول گردد....
نظریه سهشنبه. نظرات یکشنبه مورد تأیید بوده با توجه به اینکه عدهای از جوانان و محصلین سیرجان دارای تعصبات مذهبی بوده و در زمینه بهائیگری و بیحجابی دوشیزگان فعالیتهایی دارند لازم است به نحو مطلوب مراقبتهای لازم معمول گردد که در این خصوص اقدامات لازم به عمل آمده است.»[61]
بازگشت امید و وزیدن نسیم پیروزی
جرقهی انفجار در باروت نارضایتی مردم در آبان 1356 زده شد. در اول این ماه فرزند ارشد حضرت امام(ره) به وسیلهی عوامل رژیم پهلوی به طرز مشکوکی در نجف به شهادت رسیدند. درگذشت «آیتالله سیدمصطفی خمینی» که حضرت امام (ره) از آن به عنوان «الطاف خفیهی الهی» یاد کردند، آغازی بود بر پایان 53 سال سلطنت محمدرضا پهلوی.
بازتاب خبر شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی فراتر از انتظار رژیم پهلوی و حتی مردم بود. در سراسر کشور مراسم مختلفی با حضور گستردهی اقشار مختلف برای ایشان برگزار شد و سیل تلگرافها و پیامهای تسلیت برای حضرت امام (ره) به نجف ارسال گردید. اینک پس از چند سال مجدداً حضرت امام (ره) به صورت علنی در بطن توجهات محافل سیاسی و عمومی قرار گرفته بود و وعاظ و سخنرانان شجاع در مراسم به نام و اندیشههای ایشان اشاره میکردند. رژیم مانند 15 خرداد 1342 غافلگیر شده بود و تنها نظارهگر گرایش عمومی مردم به حضرت امام(ره) پس از سالها تبلیغات منفی و کنترل اجتماعی بود. در استان کرمان مراسم مختلفی برای آیتالله سید مصطفی خمینی برگزار و تلگرافهای تسلیتی نیز از سوی علما و مردم کرمان برای حضرت امام(ره) ارسال شد:
«طبق گزارش شهربانی سیرجان در تاریخ 6 / 8 / 2536 از طرف آقایان شیخ محمدصادق کریمیان پیشنماز مسجد صاحبالزمان و شیخ عباس کربلائی شهر بابک واعظ و حاج حسن ستوده نیاکرانی و حاج حسین ایراننژاد نوفروش و عدهای دیگر از روحانیون سیرجان در مسجد مهدیه و در تاریخ 7 / 8 / 2536 از طرف شیخ محمد رحمتی پیشنماز مسجد جامعه در مسجد فوق مراسم ترحیمی به مناسبت فوت سیدمصطفی موسوی فرزند ارشد روحاله خمینی تشکیل و کلیه روحانیون و عده زیادی از کسبه و فرهنگیان در مجالس مورد نظر شرکت نمودهاند.»[62]
این موج به تدریج سطح استان را فراگرفت و در قالب تظاهرات و تجمعات متعدد خود را نشان داد. مهمترین برنامههایی انقلابیون استان در این مقطع عبارت بودند از:
الف- تحریم اقامه نماز
رژیم پهلوی پس از گرایش عمومی مردم به حضرت امام (ره) و پس از دیدار کارتر در 10 دی 1356 از ایران، به منظور تخریب ساحت مقدس حضرت امام (ره) و مرجعیت در اقدامی شتابزده و ناپخته اقدام به انتشار مقالهای در روزنامهی اطلاعات با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» کرد.در این مقاله که به امضاء مستعار «رشیدی مطلق» بود به روحانیت، مرجعیت و امام (ره) توهین شده بود. واکنش عمومی به این مقاله بسیار شدید و جدی بود. دو روز پس از انتشار این مقاله در 19 دی تظاهراتی در قم برگزار شد که با حملهی مأمورین رژیم به خاک و خون کشیده شد. براساس اسناد ساواک، روحانیت استان کرمان پس از انتشار مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در اعتراض به این کار، اقامه نماز جماعت را در شهرهای مختلف تحریم کردهاند:
«در تاریخ 24 / 10 / 36 چند نفر از وعاظ کرمان به نامهای شیخ عباس حقیقی، شیخ محمدرضا لبیبی، شیخ عباس فقیه و عدهای دیگر نیز به منظور طرفداری از خمینی و اعتراض به مطبوعات در محل مدرسه معصومیه کرمان اجتماع و برای تعطیل نمودن مساجد و تکایای کرمان و جلوگیری از برگزاری جماعت و مجالس روضه صحبتهایی نمودهاند ... اکنون از آن تاریخ در کلیه مساجد کرمان جز مسجد سرکار آقا نماز جماعت برگزار نمیگردد.» [63]
در سند دیگری آمده است:
«از مورخه 26 / 10 / 2536 کلیه مساجد شهرستان سیرجان به جز مسجد حاج سبزعلی نماز جماعت برگزار نگردیده است و مشاهده گردیده محمدصادق کریمیان نوکابادی ضمن تماس تلفنی با شهرستان قم اطلاعاتی از وضع روحانیون آن شهرستان حاصل مینماید.» [64]
ب- برگزاری مجالس ترحیم برای شهدای کشور
از ویژگیهای منحصربه فرد انقلاب اسلامی ایران استفاده از مراسم مذهبی برای مبارزهی سیاسی بود. مجالس ترحیم یکی از مهمترین این موارد بود. این ویژگی که ماهیت دینی قیام را نشان میدهد از 19 دی 1356 تا پایان رژیم پهلوی در بهمن 1357 در تمام کشور دیده میشود. به این صورت که پس از هر واکنش خشن رژیم به تظاهرات مردم و شهادت مردم انقلابی، در شهرهای دیگر مراسم ختم هفتگی و اربعین (چهلم) برای شهدا برگزار میشد. در بسیاری از موارد با حملهی رژیم و شهید شدن تعدادی دیگر، بستر برگزاری یک مراسم ترحیم جدید فراهم میشد. این رویهی منحصربه فرد رژیم را به شدت مستأصل کرده و در خاطرات و نوشتههای بسیاری آمده است.
در استان کرمان اولین مجلس ترحیم پس از مراسم آیتالله سید مصطفی خمینی مربوط به شهدای 19 دی قم بود. در استان کرمان مردم ناراحتی خود را از این موضوع در قالب انتشار اعلامیههایی در سطح استان و شرکت در مساجد ابراز میکردند: در سندی در این خصوص آمده است:
«نامبرده بالا [حجتالاسلام محمدعلی انصاری] در تاریخ 20 / 10 / 36 در مجلس ختمی که در مسجد حاج شریف شهرستان رفسنجان به واسطه فوت سیدیحیی افصح هجری برگزار شده بود، منبر رفته و پیرامون مقاله روزنامه اطلاعات در هفدهم دی ماه سال جاری اظهارات تحریکآمیزی نموده و جلسه ختم افصح هجری موقعیت مناسبی به دست نامبرده و شیخ عباس پورمحمدی ماهونکی که از وقایع اخیر ناراحت میباشند داده است. واعظ یاد شده مرتب در بالای منبر راجع به روحانیت و پیشوای مسلمین سخنرانی و در لفافه از خمینی تعریف نمود.»[65]
شدیدترین اعتراض به حادثهی 19 دی در چهلمین روز آن به وقوع پیوست. در این روز در کرمان مانند دیگر شهرهای کشور مراسم ترحیم متعددی برگزار شد. در سند زیر به اقدامات صورت گرفته برای این روز اشاره شده است:
«طبقه اطلاع واصله و بررسیهایی که به عمل آمده آقایان شیخ عباس کربلایی شهر بابک و شیخ محمد کریمیان و علیاکبر عبداللهی و عدهای دیگر... از امروز صبح مبادرت به نوشتن اعلامیه مضره دستی و پخش آن وسیله افراد و محصلین در بازار و خیابان و مساجد و دکاکین و مدارس نموده... و همچنین در بازار و خیابان راه افتادهاند و از کسبه خواستهاند که در روز شنبه 29 / 11 / 36[56] مغازههای خود را تعطیل نمایند و در مسجد جامع و یا مساجد دیگر جمع گردند.»[66]
اسناد نشان میدهد که رژیم تلاش فراوانی برای جلوگیری از برگزاری مراسم ترحیم در این روز به کار برده است:
«در مورخه 29 / 11 / 36 در بعضی از مساجد از جمله جامع، قلعه محمود در خیابان ششم بهمن، امام صادق در نزدیکی خیابان شمال جنوبی و شاهپور، آقا غلامعلی در میدان ارگ برای یادبود چهلم واقعه شهرستان قم قصد انجام برگزاری مراسم مذهبی از طرف خدام مساجد مذکور به ظاهر وجود داشته که به نحوی از طریق مراجع انتظامی محل جلوگیری شده است.»[67]
برغم اقدامات صورت گرفته از سوی رژیم برای جلوگیری از تجمع مردمی در این روز، در برخی از شهرهای استان مردم علاوه بر مراسم ترحیم دست به تظاهرات نیز زدند:
«در تاریخ 29 / 11 / 36 چند نفر از وعاظ رفسنجان که حدود دویست نفر از اهالی با آنان حرکت میکردهاند از مدرسه علمیه به طرف مسجد حاج شریف واقع در خیابان فردوسی راهپیمایی کردهاند که اسامی آنان به شرح زیر است.
شیخ عباس پورمحمدی ماهونکی ـ شیخ محمد غروی ـ محمدعلی انصاری نوقی فرزند عبداله ـ سیدبرهان حسینی طلبیه ـ شیخ حسین نجفی و سیداحمد سادات خراسانی و در پیشاپیش آنان شخصی به نام محمد جدیدی خرازی فروش رفسنجان در حرکت بوده است.
نظریه یکشنبه: خبر صحت دارد به موقع از طرف مراجع انتظامی مردم متفرق و وعاظ افراطی مورد بحث به شهربانی هدایت و ضمن تکمیل پرونده دو نفر به اسامی پورمحمدی ماهونکی و سیداحمد سادات خراسانی برابر رأی کمیسیون حفط امنیت اجتماعی هر کدام به ترتیب به 2 سال و 15 ماه اقامت اجباری در شهرهای زابل و بیجار محکوم و افراد دیگر به همراه پرونده به دادگاه اعزام شدهاند که سرانجام و نتایج تحقیقات به موقع به عرض خواهد رسید.»[68]
در تبریز این مراسم رنگ و بوی دیگری پیدا کرد و در مراسمی که قرار بود با حضور «شهید آیتالله سیدمحمد قاضی طباطبایی» برگزار شود، رژیم به تجمع کنندگان در مسجد گزی حمله کرده و تبریز در آشوب فرو رفت.[69] رژیم وارد مرحلهی بیبازگشتی شده بود، خبر حمله رژیم به مردم در تبریز خشم عمومی نسبت به رژیم را افزایش داد و در کرمان وعاظ و سخنرانان آن را به شدت محکوم کردند. روحانیت استان کرمان در اعلامیهای این حادثه را محکوم کرده است:
«فجایع اخیر قم و تبریز ملت مسلمان ایران را داغدار و مصیبت زده کرد و کشتار بیرحمانه افراد مسلمان و آزاده، احساسات عمومی را بیش از پیش برانگیخته است مراجع بزرگ تقلید و علماء و پیشوایان مذهبی این رفتار ظالمانه و جنایات بیرحمانه را محکوم کرده مراتب تنفر و انزجار خود را از این گروه اعمال ضد انسانی و تحریف حقایق و نسبتهای ناروای که توسط دستگاه حاکمه نسبت به احساسات مذهبی مردم انجام شده است، ابراز داشتهاند.»[70]
در استان کرمان اعلامیههای فراوانی در حمایت از حرکت انقلابی مردم شهرهای مختلف صادر و حتی عید نوروز نیز تحریم اعلام شد. در یکی از این اعلامیهها آمده است:
«همان گونه که آگاهی دارید پس از اعتراض آرام و منطقی مردم مسلمان ایران به مقاله توهینآمیز کاغذ پاره (اطلاعات) گروهی از مسلمانان قم و پس از آن تبریز به خاک و خون کشیده شدند... آیا در حالی که قلب مبارک حضرت ولیعصر(عج) از کشتار عزیزان اسلام آزرده است مراسم عید نورزو را برگزار کنیم؟ آیا وقتی که مراجع عالیقدر عزای عمومی اعلام کرده و عید ندارند نباید ما هم پیروی کنیم و با بازماندگان شهدای قم و تبریز همدردی نماییم؟ ... باشد که مردم مسلمان کرمان همگام و همراه سایر مسلمانان به پیروی از پیشوایان مذهبی انجام وظیفه نموده و از برگزاری مراسم عید صرف نظر نمایند.»[71]
در 7 فروردین در چهلم شهدای تبریز شهرهای یزد، جهرم و کرمان مورد حمله قرار گرفته و تعدادی شهید و بسیاری زخمی شدند. در این مرحله تودههای مردم بیدار شده و با در کنار هم قرار گرفتن همهی اقشار و پذیرفتن رهبری امام(ره) مبارزهی مردم به آخرین مرحلهی خود نزدیک شد.
پیروزی انقلاب اسلامی
پس از واقعهی اسفناک سینما رکس آبادان در 28 مرداد ماه 1357، دولت جمشید آموزگار[72] سقوط کرد. مردم دریافتند که رژیم برای بقاء تا کجا میتواند به پیش رود. انتخاب جعفر شریفامامی[73] استاد اعظم لژهای فراماسونری شمارش معکوس برای سقوط رژیم را به صدا درآورد. وی که با شعار آشتی ملی وارد میدان شده بود، در اقدامی عوامفریبانه اقدام به بستن مراکز فساد در کشور نمود و مجدداً تاریخ شمسی را جایگزین شاهنشاهی کرد. مجموع این اقدامات که صرفاً برای مهار انقلاب بود با هوشیاری امام که از طریق اعلامیه به آگاهی مردم میرسید، خنثی شد.[74] شریف امامی در 17 شهریور 1357 نشان داد که هیچ تفاوتی میان دولت وی و دیگر دولتها در حاکمیت پهلوی نیست. در استان کرمان اعلامیههای امام(ره) در حمله به دولت آشتی ملی در شهرهای مختلف پخش شده و در مجالس و مساجد از این کار حمایت میشد. در شهریور این سال مراسم نماز عید فطر (اول شوال 1399) با شکوه فراوان در سراسر کشور برگزار شد و به همبستگی بیشتر مردم منجر گردید. در شهرهای مختلف استان کرمان نیز این مراسم با شکوه بسیار برگزار و رژیم در بهت و سردرگمی عمیقی فرو رفت.[75]
در این دوره تقریباً شاهد تظاهرات روزانه در استان کرمان هستیم. تظاهرات در این مقطع به دلیل باز شدن مدارس باشکوه بیشتری برگزار شد و معلمان و دانشآموزان حضور پر رنگتری از خود نشان دادند. از ویژگیهای این دوره باید به سه مورد زیر اشاره کرد:
الف- انجام تظاهرات روزانه
از شهریور 1357 تقریباً شاهد تظاهرات روزانه در استان کرمان هستیم. در جریان این تظاهرات بارها رژیم به تظاهرکنندگان در معابر و مساجد حمله کرده و در نتیجه تعداد زیادی از مردم مسلمان استان به خاک و خون کشیده شدند. برغم خشونت رژیم و حتی تشکیل دولت نظامی «غلامرضا ازهاری»[76] مردم لحظهای از آرمانهای خود عقب ننشسته و از انقلاب اسلامی حمایت کردند. از سیاستهای رژیم در این زمان که در بیشتر شهرهای کشور نیز اجرا شد، دعوت از طرفداران رژیم برای انجام تظاهرات موازی در حمایت از رژیم و قانون اساسی مشروطیت بود. در برخی از شهرهای کشور از جمله کرمان، رژیم با استفاده از ناآگاهی برخی از مردم و تشویق و تطمیع آنها، در چند مورد افرادی را برای ایجاد رعب و وحشت به خیابانها کشید. این افراد که از قبل برای انجام اقدامات تخریبی و رعب و وحشت آماده شده بودند، بعضاً با چوب و چماق و انواع سلاح سرد و حتی گرم به مردم حمله میکردند. در میان این افراد علاوه بر مأمورین رژیم، بسیاری از ولگردان و اوباش نیز دیده میشدند که فاقد پایگاه اجتماعی بودند. در یکی از مهمترین رویدادهای استان کرمان در مقطع مورد نظر این افراد با هدایت رژیم به مسجد جامع کرمان در 24 مهر 1357 حمله کردند. توضیح آن که در مراسمی به مناسبت اربعین شهدای ۱۷ شهریور تهران که با حضور بیش از 20 هزار نفر از اقشار شهر کرمان برگزار شده بود حدود ۳۰۰ نفر از حاشیهنشین (کولیها) با چوب و میله آهنی به مردم حمله کردند. این حمله در ساعت ۱۱:۳۰ رخ داد و بسیاری از وسایل نقلیهی مردم به آتش کشیده شد. با پناه بردن مردم به درون مسجد پس از تیراندازی مأمورین، مهاجمین که شعارهایی در حمایت از شاه میدانند به پشت بام مسجد حمله کرده و به درون شبستان مسجد وارد شدند. به نوشتهی اسناد و گفتهی شاهدان عینی مهاجمان با شکستن درهای شبستان به مردم هجوم آورده و بسیاری را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند. از جمله روحانیونی که در این روز مجروح شدند آیتالله صالحی کرمانی و آیتالله رخشاد بودند که پس از بیهوش شدن به وسیلهی مردم از مسجد خارج گردیدند.
در اثر این واقعه، قسمتی از وسایل و ساختمان مسجد آتش گرفت و تعدادی از قرآنهای داخل مسجد هم سوخت. پس از آن مهاجمان در جلوی مسجد صفا تظاهرات کوتاهی کرده و مجدداً به مسجد جامع هجوم بردند. در جریان این هجوم علاوه بر وسایل نقلیه و مسجد که به آتش کشیده شدند، مهاجمین سه فروشگاه بزرگ اتومبیل و دوچرخه و موتورسیکلت که متعلق به معتمدین بازار بود به آتش کشیدند. بازتاب این واقعه در سراسر کشور با واکنشهای تندی مواجه شد و مراسم مختلفی برای آن برگزار شد.
حضرت امام(ره) در پیامی در تاریخ 4 / 8 / 1357 به جنایت رژیم در کرمان اشاره کرده و آن را نتیجه «جنون» شاه و طرفدارانش دانستند. در بخشی از این پیام آمده است:
«اوضاع جاری در ایران موجب نگرانی شدید این جانب است خوف آن دارم که شدت فشار عصبی بر شاه و بستگانش حملههای جنون آمیز آنان را تشدید کرده و ملت ایران را بیش از پیش به خاک و خون بکشد. کشتار دسته جمعی کرمان و آتشزدن مسجد و مقدسات مسلمین و ضرب و شتم مرد و زن بی دفاع ...نمونهای از این جنون است. این نحو جنایات از کسانی که از ادامه حکومت ظالمانه خود مأیوس هستند و نفسهای آخر خود را میکشند، امری است که قبلاً پیش بینی آن را کرده بودم... ملت عزیز ما با قیام دلاورانه خود و نثار خون فرزندان خود نام ارجمند خود را در تاریخ و صف اول مجاهدان اسلام ثبت نمود.
امروز عقب نشینی ننگ آور و انتحار است... عزیزان من از فدایی دادن و نثار جان و مال در راه خدا و اسلام و ملت مسلمان نهراسید که این شیوه پیامبر عظیمالشأن و اوصیا و اولیای آنان بوده و خون ما رنگینتر از خون شهدای کربلا نیست که با مخالفت با سلطان جائر که متمسک به اسلام بود و خود را خلیفه اسلام معرفی میکرد ریخته شد شما که برای اسلام به پا خاستید و جان و مال نثار میکنید در صف شهدای کربلا هستید چرا که پیرو مکتب آنانید....
از اظهارات پوچ دولتهای آمریکا و انگلیس و شوروی مبنی بر پشتیبانی از شاه برای حفظ منافع نهراسید که نمیهراسید. به شهادت تاریخ هیچ قدرتی نمیتواند آتش قلب ملت مظلومی را که برای رسیدن به آزادی و استقلال قیام کرده است، فرو نشاند. ملت ما تحمل شاه و جنایتهای او و دارو دستهاش را نمیکند و پشتیبانان شاه از ضرری عظیم برخوردار خواهند شد. ما طالب حق خود هستیم و به حقیم و دست خدا با ماست و بالاتر از دست ابرقدرتهای شرق و غرب است، یدالله فوق ایدیهم....»[77]
ب- اعتصابات
روند اعتصابات در سال 1357 با پیوستن معلمان، کارمندان و کارگران شرکت نفت، بازاریها، اصحاب رسانه و نهایتاً بسیاری از ادارات و وزارتخانهها به اوج خود رسید و عملاً رژیم را از منظر تاثیر گذاری و کنترل بر کشور به نقطهی فروپاشی رساند. تأکیدات و راهنماییهای حضرت امام(ره) این روند را تسریع میکرد. در استان کرمان شاهد گسترش اعتصابات دوشادوش مردم سایر شهرهای کشور هستیم. اولین اعتصابات را بازاریان شهر انجام دادند. در اسناد بارها به تعطیلی مغازهها و بازار اشاره شده است. برای جلوگیری از فشار بر مردم برخی مغازهها مانند نانواییها و فروشندگان اقلام ضروری از این قاعده مستثنی شده بودند. پس از بازاریها معلمین و فرهنگیان استان بیشترین سهم را در برگزاری اعتصابات بر عهده داشتند. شروع سال تحصیلی و پیوستن اکثریت معلمین به انقلاب باعث همراهی بیشتر دانش آموزان شده و گزارشهای روزانهای از تظاهرات و اعتصاب و تعطیلی این قشر در کرمان ثبت شده است. کارمندان دولت در بخشهای دیگر از جمله دادگستری به تدریج به موج خروشان انقلاب پیوسته و در جریان اعتصاب و تظاهرات نقش مهمی بر عهده داشتند.
دوم دی تجمع جامعه پزشکان کرمان و حمایت آنها از فرهنگیان استان، 5 دی محاصره فرهنگیان کرمان که از 25 آذر ماه در آموزش و پرورش متحصن شده بودند، 7 دی تحصن گروهی از دانشآموزان دبیرستانهای شهر کرمان در مسجد جامع در اعتراض به بازداشت چهار تن از فرهنگیان استان و اعتصاب کارکنان ذوبآهن و زغالسنگ کرمان، 11 دی اعتصاب کارگران و کارکنان کارخانجات سیمان کرمان و ادامه اعتصاب غذای استادان دانشگاه کرمان، 12 دی تحصن کارکنان و کارمندان برق منطقهای کرمان و کارگران معادن زغالسنگ کرمان، 15دی پیوستن روحانیان و مردم کرمان به تحصنکنندگان در ذوب آهن و دست از کار کشیدن کارکنان و کارگران معادن مس سرچشمه در همبستگی با فرهنگیان استان، 25 دی اعلام همبستگی کارکنان استانداری و فرمانداری کرمان با جامعه روحانیت و مردم مبارز استان، 28 و 29 دی اعلام همبستگی اعضای جامعه کلیمیان کرمان و زرتشتیان استان با انقلاب اسلامی و...[78]
همبستگی ملی و پیروزی
سرانجام پس از 15 سال تلاش و مبارزه خستگی ناپذیر، محمدرضا پهلوی که روزگاری نه چندان دور پس از کودتای 28 مرداد به کمک بیگانگان به کشور برگشته بود، با چهرهای مغموم در مقابل دوربینهای خبری در 26 دی ماه 1357 برای همیشه مجبور به ترک کشور شد. چند روز بعد پس از دیدار «سیدجلالالدین تهرانی» از اعضای شورای سلطنت با امام در پاریس، رژیم آخرین امیدهایش را برای حفظ سلطنت از دست داد. انتخاب «شاپور بختیار» (14 دی 1357-22 بهمن 1357) و تلاشهای وی با کمک آمریکاییها برای کنترل انقلاب نیز با ورود امام خمینی به کشور در 12 بهمن 1357 ثمری نداشت. در این مقطع حساس مردم استان کرمان به صورت کامل و قاطع از فرمانهای امام(ره) پیروی کرده و کوشیدند با انجام تظاهرات مختلف از جمله برپایی مراسم جشن و سرور پس از بازگشت امام(ره) به کشور، حمایت از دولت موقت، مخالف گسترده با شاپور بختیار و سرانجام آماده شدن برای هر پیشامدی، از انقلاب دفاع کنند.
پاورقیها:
[1]. ر.ک: جدول عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری بهار ۱۳۸۸، پایگاه اطلاع رسانی وزارت کشور، بازبینی شده در 13 دی 1388.
[2]. در نتیجه این شرایط اقلیمی در نواحی شمال و شمال غربی آب و هوا خشک، در جنوب و جنوب شرقی گرم و مرطوب و درجنوب غربی و مرکز سرد و کوهستانی است.
[3]. پایگاه اطلاع رسانی وزارت کشور، جدول عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری، شهریور ۱۳۸۹.
[4]. انتخابات مجلس پنجم به روایت اسناد، تهران، جلد 1، ص 198، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384.
[5]. همان، ص 214- 215.
[6]. ر.ک: کشف حجاب به روایت اسناد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 69 ـ 72.
[7]. همان ص 75- 76.
[8]. همان، ص 83.
[9]. همان، ص 85.
[10]. ر.ک: مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380.
[11]. صحیفه امام، جلد 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 223 ـ 224.
[12]. سند مورخه 2 / 3 / 1342 شماره: 1119 / 8 الف، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، ج 1، مرکز بررسی اسناد تاریخی. در همین گزارش به برخورد بین مردم و مأمورین در خصوص نحوهی برقراری نظم در هیأتها اشاره شده است.
[13]. سند مورخه 2 / 3 / 1342 شماره: 100 / 8 الف، همان.
[14]. سند مورخه 2 / 9 / 1344شماره 1804 / 8 ﻫ، همان.
[15]. همان.
[16]. سند مورخه 19 / 3 / 42 شماره 1543، همان.
[17]. سند مورخه 22 / 3 / 42 شماره ارزیابی 0الف-1 و سند 15 / 4 / 42 شماره 14784 / 321، همان.
18. سند مورخه 3 / 4 / 43 شماره 541، همان، در این تلگراف صراحتاً به تهمتهایی از قبیل حمایت خارجیها از تظاهرکنندگان انتقاد شده است.
[19]. سند مورخه 19 / 4 / 1342 شماره: 2230 همان. و نک: سند مورخه 22 / 3 / 42 ارزیابی0 الف-1، همان.
[20]. سند مورخه 9 / 4 / 42 شماره 2047، همان.
[21]. متن اعلامیه در جلد اول انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، مرکز بررسی اسناد تاریخی آمده است.
[22]. اعلامیهی فوق به تاریخ مهرماه 1342 در جلد اول فوق الذکر آمده است.
[23]. سند مورخه 18 / 8 / 1343 شماره: 1400 / 130، همان.
[24]. سند مورخه 31 / 1 / 1344 شماره 844 / 8، همان. در انتهای این گزارش آمده است. در سند دیگری به تاریخ 31 / 1 / 1344 شماره 845 / 8 در انتهای نامه مجدداً بر اعمال فشار بر روحانیت تأکید شده است: «این ساواک امیدوار است با تصویب پیشنهاد مندرجه ..... هرچه رو به جلو میرویم طرز رفتار و عمل جماعت مزبور در این استان رضایتبخشتر گردد.» نک: 16 / 2 / 1345شماره 5200 / ﻫ ، همان.
[25]. سند مورخه 11 / 3 / 46 شماره 24005 / 316، همان.
26. سند مورخه 9 / 2 / 1346 شماره 529 / 316، همان.
[27]. سند مورخه 10 / 2 / 46 شماره 2119 / ﻫ ، همان.
28. سند مورخه 10 / 2 / 46 شماره 81 / 2 / 766 / 2، همان.
29. سند مورخه 1 / 4 / 1345 فاقد شماره مندرج در همان. و سند 1 / 4 / 1345 شماره 1716 / 8 ﻫ که بر بازداشت و تبعید موزعین اعلامیه تاکید شده است.
30. نک: طرح عملیاتی نوروز و سند 1 / 8 / 1346شماره 5314 / ﻫ. همان.
[31]. سند مورخه 17 / 7 / 1346شماره 5174 / ﻫ ، همان.
[32]. سند مورخه 19 / 5 / 1345 شماره 1829 / 8 ﻫ ، همان.
[33]. ر.ک: اسناد مورخه 25 / 3 / 1346 شماره 3016 / 8 ﻫ -30 / 4 / 46 شماره 3172 / 8 ﻫ (دعا برای امام در مسجد سقاخانه)، همان.
[34]. سند مورخه 29 / 9 / 1346 شماره 6346 / 8 ﻫ، همان.
35. تاریخ: 20 / 4 / 1345 شماره: 1797 / 8 ﻫ، همان.
[36]. سند مورخه 19 / 9 / 1351 شماره 8938 / 8ه و نک: سند مورخه 2 / 9 / 1350 شماره 12731 / 8 ﻫ، جلد 2، همان. راجع به تنش میان مسلمانان و بهاییها در راور.
[37]. اسناد مورخه 22 / 10 / 1345شماره 3730 / ﻫ 1-17 / 5 / 1349 شماره 12446 / 8 ﻫ، همان. راجع به ممنوعالمنبر شدن و تبعید حجج اسلام محمدعلی انصاری، عباس پورمحمدی و سید احمد سادات خراسانی.
[38]. سند مورخه 31 / 2 / 1345 شماره 1597 / 8 ﻫ، همان.
[39]. سند مورخه 13 / 1 / 1344شماره 844 / 8ز، همان، جلد 1.
[40]. سند مورخه 13 / 2 / 1344 شماره: 926 / 8 همان.
[41]. سند مورخه 4 / 4 / 42 شماره ارزیابی . الف ـ 1 و نک: 4 / 4 / 1342 شماره 1934 همان.
[42]. اسناد مورخه: 27 / 4 / 1344 شماره / ـ 866 ـ و 2 / 5 / 44 شماره: 866 ـ همان.
[43]. سند مورخه 22 / 5 / 1344 شماره: 22758 / 316، همان.
[44]. سند مورخه 12 / 5 / 1344 شماره: 1516 / 8 ﻫ، همان.
[45]. سند مورخه 13 / 2 / 1346 شماره 2195 / ﻫ، همان و سند 29 / 1 / 1349 شماره 2382 / 8 ﻫ ، همان، جلد 2.
46. سند مورخه 20 / 9 / 1346 شماره 6125 / ﻫ، همان، جلد 1.
47. بخشی از اخطار ساواک برای حجتالاسلام محمدعلی انصاری: 28 / 6 / 1350 شماره 11668 / 8 ﻫ، همان، جلد 2.
48. سند مورخه 29 / 4 / 1350 شماره 4898 / ﻫ، همان.
[49]. سند مورخه 12 / 5 / 1344 شماره 1516 / 8 ﻫ، همان، جلد 1.
50. سند مورخه 21 / 10 / 1344 فاقد شماره، همان.
[51]. سند مورخه 29 / 11 / 1345 شماره 4598 / 8 ﻫ، همان.
[52]. سند مورخه 2 / 11 / 1346 شماره 7164 / 8 ﻫ، همان.
[53]. نک: سند فاقد تاریخ و گزارش با عنوان«گزارش» مندرج در همان، جلد 2، راجع به دستور تبعید و توبیخ تعدادی از فعالین فرهنگی و روحانی شهرستان سیرجان.
[54]. سند مورخه 28 / 9 / 1346 شماره: 6320 / 316 همان.
[55]. ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله العظمی فاضل لنکرانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392.
[56]. در این خصوص نک: اسناد 28 / 3 / 49 شماره 3798 / 8 ﻫ -31 / 3 / 49 شماره 3909 / 8 ﻫ -27 / 4 / 49 شماره 4759 / 8 ﻫ-8 / 9 / 49 شماره 15659 / 1ﻫ -30 / 9 / 49 شماره 16539 / 8 ﻫ -14 / 1 / 50 و شماره 2177 / 8 مندرج در انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، جلد 2.
[57]. ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله العظمی محمدفاضل لنکرانی، تهران، 1392، ص 99.
[58]. در قسمت بعدی این مقاله در این مورد با تفصیل بیشتری سخن رفته است.
[59]. سند مورخه 29 / 10 / 56 شماره 10397 / 8 ﻫ ، جلد 4، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[60]. اسناد مورخه 16 / 3 / 56 شماره 7498 / 8 ﻫ / - 8 / 6 / 56 شماره 4997 / ﻫ -27 / 11 / 56 شماره 10821 / 8 ﻫ، همان.
[61]. سند مورخه 8 / 7 / 1351 شماره 8176 / 8 ﻫ، جلد 2، همان.
[62]. سند مورخه 9 / 8 / 56 شماره 9268 / 8 ﻫ ، و نک: 22 / 8 / 56 شماره 552 ـ 9 ـ 57 در سیرجان، همان، جلد4.
[63]. سند مورخه 29 / 10 / 56 شماره 10393 / 8 ﻫ، همان.
[64]. سند مورخه 29 / 10 / 1356 شماره 10389 / 8 ﻫ و همچنین سند مورخه 29 / 10 / 56 شماره 10388 / 8 ﻫ، همان.
[65]. سند مورخه 6 / 11 / 56 شماره: 10512 / 8 ﻫ، همان.
[66]. سند تاریخ 27 / 11 / 1356 فاقد شماره، مندرج در جلد 4، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان. همچنین نک: 29 / 11 / 56 شماره 10829 / ﻫ خودداری دانشجویان از رفتن به کلاس، 29 / 11 / 56 شماره 10833 / ﻫ تظاهرات در رفسنجان، 30 / 10 / 56 شماره 142 / 37 ـ 02 ـ 501 در همین زمینه اعلامیههایی نیز منتشر شد که در مجلد سوم و چهارم از انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، تعدادی از آنها ارائه شده است. در مورد بازداشت در این روز نیز تک: 30 / 11 / 56 شماره 10836 / ﻫ و 30 / 11 / 56 شماره 53 / 5 / 86 در سند مورخه 3 / 12 / 56 شماره 37 ـ 5 ـ 51 بر کنترل مساجد برای جلوگیری از برگزاری مجلس ترحیم اشاره شده است. 3 / 12 / 56 شماره 10895 / ﻫ در همین روز دانشآموزان دختر رفسنجان دست به تظاهرات زده و 12 نفر از آنها نیز دستگیر شدهاند. 3 / 12 / 56 شماره 10902 / ﻫ جلد 4، همان.
67. سند مورخه 3 / 12 / 1356 شماره 10896 / ﻫ، همان.
[68]. سند مورخه 3 / 12 / 1356، شماره 10897 / ﻫ، همان.
69. ن.ک: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 2، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.
[70]. اعلامیه در جلد 4، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، آمده است.
[71]. اعلامیه در جلد 4، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، ج 1، آمده است
[72]. جمشید آموزگار (زندگی: 1302 ـ 1395، نخستوزیری: مرداد 1356 ـ شهریور 1357)
[73]. جعفر شریف امامی (زندگی: 1291 ـ 1377، نخستوزیری دو دوره: 1339 ـ 1340، شهریور 1357 ـ آبان 1357)
[74]. نک: صحیفهی امام، جلد 3.
[75]. برای آگاهی از روند وقایع در این زمان رجوع شود به اسناد مجلدات 6 تا 10، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[76]. غلامرضا ازهاری (زندگی: 1288 ـ 1380ش) نخستوزیری (آبان 1357 ـ دی 1357)
[77]. صحیفه امام، جلد 4، ص 154- 158.
[78]. ر.ک: گاهشمار تاریخ ایران . دکتر شمسالدین نجمی، تألیف مرکز کرمان شناسی، اسناد و اعلامیهها: سازمان اسناد و کتابخانه ملی، منطقه جنوب شرق (کرمان )، اسناد اهدایی (آقای لاری) و اسناد انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، ج 1 به بعد، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
تعداد مشاهده: 11379