قسمت سی و یکم محمدرضا پهلوی. خودنمائی در لوروزه
یکی از خصلت های محمدرضا پهلوی، که از حضیضِ زندگی قزاقی به عزیزیِ زندگی شاهانه برآمده و در 6 سالگی دارایِ مقامِ ولایتعهدی کشور ایران شده بود، خودنمائی بود. این نیاز، در ایران که درباریان از کوچک و بزرگ و عالی و دانی، خود را خانه زاد و چاکر و عبد و عبید شاه و ولیعهد می دانستند، به خوبی پاسخ داده می شد؛ ولی پس از حضور وی در سوئیس برای ادامه ی تحصیل، آن هم در مدرسه ای که شهرتِ « مدرسه پادشاهان » را یدک می کشید و دانش آموزان آن، هر یک سری در میان سرها بودند، این خودنمائی ها چندان خریداری نداشت، مگر از سویِ کسانی که قصد داشتند تا از قِبَلِ آن، برای خویش آلاف و الوفی تدارک ببینند.
حسین فردوست که در این ایام، یکی از همراهان ولیعهد بود، می گوید :
« سوئیسی ها هم طبعاً او را با عنوانِ ولیعهد، مسخره می کردند.»1
در این شرایط، تنها راهی که برای محمدرضا پهلوی باقی ماند، خودنمائی هایِ تجمّل گرایانه بود، که بخشی از آن را، داشتنِ اتاق یک نفره و مهمانی های شبانه ی دانش آموزی و ریخت و پاش های تنقلاتی! پاسخگو بود و بخشی دیگر را، نوع پوشش و چگونگی تهیه لباس و نو به نو شدنِ آن، جبران می نمود.
نمونه هائی از بازتابِ این روحیه، در گزارشات هفتگی مؤدب الدوله نفیسی چنین است :
· رول . 27 /12 /1311 . « در خصوص مخارج فوق العاده مدرسه... این مخارج عبارت اند از خرید آلات و ادوات اسپورت ها و لباس های مخصوص و کفش های کوهستانی و غیره که باید زود به زود عوض شوند. »
· رول . 26 /1 /1312 . « چون در رول خیاط خوبی پیدا نمی شود مجبوراً لباس های تابستانی بندگان والاحضرت اقدس روحی فداه را مجبوریم در ژنو و لوزان تهیه نمائیم، این است که برای امتحان لباس گاه گاهی باید پیش خیاط برویم و یا اینکه خیاط را به مدرسه بیاوریم. بندگان والاحضرت اقدس میل دارند که همواره لباس های خوش برش و مرغوب و اعلی در بر داشته باشند؛ به این جهت به خیاط های متعارفی رجوع نمی فرمایند و به همین جهت است که در مدرسه، ملبوس بندگان معظم له از همه بهتر و عالی است و خاطر مقدسشان از این بابت خرسند است. لوازم ورزش و از قبیل کفش های طنیس و فوت بال و لباس های مخصوص این نوع ورزش ها و غیره تازه به تازه تهیه می شود تا خاطر مبارکشان راضی باشد و همچنین تمام آلات و ادوات ژیمناستیک و مشق های بدنی زود به زود تجدید می شود... غلام جان نثار علی اصغر.»
رول . 6 خرداد 1312 . « بر قدّ بندگان معظم له روحی فداه، از شش ماه پیش به این طرف، پنج سانطی مطرونیم اضافه گردیده و بر محیط سینه و پهنای پشت و شانها{شانه ها}،پنج سانطی مطر افزوده شده، بدین واسطه، لباس هائی که پیش از رفتن به گشتاد تهیه شده بود، تماماً تنگ و کوتاه گردیده و برای رفتن به ییلاق مشغول حاضر کردن لباس های تازه می باشند... غلام جان نثار علی اصغر.»
· رول . 29 /7 /1312 . « هشت دست لباس که اول سال جهت بندگان... تهیه شده بود همه تنگ و کوتاه شده اند؛ اخیراً که برای انتخاب پارچه و اندازه لباس به کارخانه خیاطی تشریف فرما شده بودند، معلوم شد سه سانطی مطر به قد مبارکشان و چهار سانطی مطر به پهنای سینه افزوده شده و این افزایش از ماه آوریل به این طرف، که مدت شش ماه باشد، صورت گرفته است.»
· رول . 6 آبان 1312 . « لباس ها و پالتوهای زمستانی و البسه زیر و لوازم رفتن به گشتاد از هر بابت برای بندگان والاحضرت اقدس روحی فداه و والاحضرت شاهپور دامت عظمته تهیه شده است.»
· گشتاد . 9 دی ماه 1312 . « شب میلاد مسیح در مدرسه جشن بزرگی بود و شام مفصلی دادند قریب یکصد و ده نفر از اولیا و اقوام شاگردان را دعوت کرده بودند. بندگان... با بعضی از شاگردان که از خانواده های بزرگ و متمول اند و به لباس اسموکینگ که معمول اکابر در شب های جشن و اعیاد است شده بودند و از این شب نشینی و ضیافت خاطر مبارکشان بسیار مسرور بود.»
· رول . 15 /6 /1314 . « چهار ساعت بعدازظهر، برای انتخاب پارچه های زمستانی و دستور لباس های مناسب گشتاد، به کارخانه خیاطی همیشگی در لوزان تشریف فرما گردیدند.»
· رول . 22 /6 /1314. « به کارخانه خیاطی در لوزان برای امتحان لباس ها تشریف فرما شده، در موقع زنگ شام به دبیرستان ورود فرمودند.»
· رول . 29 /6 /1314 . « برای امتحان ملبوسات زمستانی به کارخانه خیاطی لوزان و بعد به مغازه مخصوص اسپورت جهت خریداری لباس های پشمین و لوازم زمستان و اسپورت های معمول گشتاد تشریف فرما شدند.»
· گشتاد . 6 /10 /1314 . « شب چهارشنبه که شب میلاد مسیح بود بنابر معمول همه ساله، مدرسه را آذین با شکوهی بسته و شام مفصلی تهیه نموده بودند. تمام رؤسا و خانم های آنها و شاگردان در این جشن حضور داشتند. همچنین پدران و مادران یا خویشاوندان و یا نمایندگان آنان میهمان بودند. والاحضرت همایونی با لباس شب نشینی که در این جشن عبارت از اسموکین بود، در سر میز ریاست مدرسه جلوس فرموده بودند، شام با تجمل و ضیافت بزرگی بود.»
و علی رغم این همه تجمّل! باز هم در عقده های درونیِ ولیعهد ایران! چندان گشایشی حاصل نشد، تا زمانی که به شاهی رسید و بر تخت سلطنت جلوس کرد، از حسرتِ پوشیدنِ « بهترین لباس » و « مانند مردان بزرگ» به شهر رفتن سخن بگوید:
« هنگام تعطیلات نوئل همه ما به شهر «گشتاد» می رفتیم و تا ماه مارس و آوریل در آنجا می ماندیم. شب ها شاگردان اجازه می گرفتند و بهترین لباس خود را می پوشیدند و مانند مردان بزرگ به شهر می رفتند ولی من مجبور بودم تک و تنها در مدرسه باقی بمانم.»2
یکی از نکات قابل توجه در گزارش های هفتگی نفسیی، محاسبه ی هزینه ی « مرمت لباس های زیر » است، که معلوم نیست، چطور با این همه ریخت و پاش و نو به نو خریدن لباس های مختلف، از این مطلب سخن به میان آمده است. با توجه به اینکه، این عبارت، در کنارِ عبارتِ « مصارف رخت شوئی » آمده، شاید منظور او، از این مطلب، لکه گیری های مرسوم باشد، که در یکی از گزارش ها نیز به آن اشاره شده است!
· رول . 16 /2 /1312 . « مصارف رخت شوئی و مرمت لباس های زیر و دروس فوق العاده را آخر فصل بازدید کرده صورت حساب جداگانه می دهند. »
· سینیی . 7 مرداد 1312 . « 1500 فرانک این وجه به مصارف ذیل می رسد: رخت شوئی و مرمت لباس ها و پاک کردن و لکه گیری شیمیائی آنها»
یکی دیگر از نکته های قابل توجه در این دوره، دستور رضاشاه به مؤدب الدوله نفیسی، مبنی بر تهیه عکس از ولیعهد با لباس مشکی است. همزمانیِ تاریخ این گزارش، با آغازِ فشارهای حکومتی برای اعلامِ رسمیِ کشف حجاب، پس از بخشنامه های متعددی که در جریانِ لباس متحدالشکل! صادر شده و علاقمندی رضاخان را به حضور مردانِ حکومتی در مراسم دربار با لباس مشکی، زبانزد کرده بود، می تواند قابل تحلیل باشد.
· سینیی 10 /6 /1313 . « حسب الامر جهان مطاع مبارک، عکس هائی که با لباس مشکی از بندگان... فرموده بودند برداشته شود، شد و همین که حاضر شدند، خدمت... ملکه... تقدیم خواهد شد، که موقع مراجعت به ایران همراه بوده، به نظر باهرالنور همایونی... برسانند.»
« در چهارده سال قبل، برای اولین دفعه وزارت دربار پهلوی از وزراء، وکلا و اعیان و رجال، تجار و اصناف دعوت نمود که جملگی با لباس مشکی و کلاه پهلوی در سلام شرکت کنند.»3
و نکته ی قابل توجه دیگری که می بایت در فرصتی دیگر به آن پرداخته شود، معرفی دیگری از دکتر مؤدب الدوله نفیسی است. معرفی در باب اینکه، او برادرِ مهتر سعید نفیسی است با 22 سال تفاوت سن . از پدر یکی و از مادر، جدا هستند. همسر دکتر مؤدب نفیسی، خاله ی سعید نفیسی است. مادر و خاله ی سعید نفیسی، هر دو از نوه های میرزآقاخان نوری، هستند.
پی نوشت ها
1 . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی . ج 1 . ص 42
2 . مجله خواندنی ها . ش 9 ص 4
3 . مجله خواندنی ها 22 /8 /1321 به نقل از روزنامه داد
تعداد مشاهده: 8439