امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

نگاهی به شکل‌گیری و فعالیت‌های سیاسی هیئت‌های مؤتلفه اسلامی


تاریخ انتشار: 29 مرداد 1403

نشان مؤتلفه اسلامی پس از انقلاب اسلامی

مقدمه

در دهه 1340 دو مؤلفه ظهور مرجعیت سیاسی همراه با ظرفیت مبارزاتی بازار، زمینه‌ساز شکل‌گیری یک جریان سیاسی مبارز در بازار تهران شد. این جریان در حمایت سیاسی و مالی از مبارزه روحانیتِ سیاسی پیشگام گردید. اندکی بعد آنان با تشکیل «هیئت‌های مؤتلفه اسلامی» در حمایت منسجم و همه‌جانبه از این جنبش گام برداشتند. خاستگاه این تشکل چنانکه از نامش پیداست، هیئت‌های مذهبی بود که در خلال نهضت روحانیت و دیدارهای مکرر آنان با امام خمینی جهت اخذ رهنمود، با هم ارتباط پیدا کرده و ائتلاف یافتند. این هیئت‌ها با نمادهای مربوط به عزاداری سالار شهیدان و در قالب هیأت‌های مذهبی رشد یافته و با آرزوی تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام شریعت به همراه تأکید بر نقش رهبری مرجعیت و ولایت فقیه استوار یافته است.

 

شکل‌گیری هیئت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی

هیئت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی از ترکیب سه هیأت از هیأت‌های مذهبی تشکیل گردید، تا در راستای اهداف امام خمینی (ره)، به عنوان بازوی اجرائی ایشان عمل نماید. هیأت‌های ائتلاف کننده به شرح زیر بوده‌اند:

الف: هیأت بازار یا گروه مسجد امین‌الدوله (جبهه‌ی مسلمانان آزاده) که افراد شاخص آن عبارت بودند از آقایان: حاج‌ مهدی عراقی، حبیب‌الله عسگراولادی، هاشم امانی، مهدی شفیق، ابوالفضل توکلی‌بینا، مصطفی حائری، مهدی احمد، علی درخشان، سیدمحمد محسنی، و محمد کچوئی.

ب: گروه اصفهانی‌های مقیم مرکز که عبارت بودند از آقایان: اسدالله بادامچیان، مهدی بهادران، محمد میرفندرسکی، عزت‌الله خلیلی، محمد متین، علاء‌الدین میرمحمدصادقی.

ج: گروه هیأت‌ مسجد شیخ‌علی، که افراد شاخص آن عبارت بودند از آقایان: سیداسدالله لاجوردی، حاج‌صادق امانی، عبدالله مدرسی‌فر، محمدصادق اسلامی، احمد قدیریان و حسین رحمانی.[1]

این سه گروه همگی با امام‌خمینی(ره) در ارتباط بودند. ایشان نخست گروه مسجد امین‌الدوله را با گروه اصفهانی‌ها آشنا کرد. پس از ماجرای مدرسه‌ی فیضیه‌ی قم، گروه مسجد شیخ‌علی برای تعمیر آنجا حساب باز می‌کند و به جمع‌آوری کمک‌های مالی دست می‌زند. همین امر موجب می‌شود که گروه‌های دیگر از موجودیت این گروه اطلاع بیابند و با این گروه ارتباط برقرار کنند. امام سه گروه را با یکدیگر مرتبط ساخت و بدین‌گونه هیأت‌های موتلفه اسلامی شکل گرفت.[2]

آقای ابوالفضل توکلی بینا یکی از اعضای شورای مرکزی هیئت‌های مؤتلفه ماجرای تشکیل ائتلاف مذکور را این‌چنین توضیح داده است:

«پس از واقعه‌ی مدرسه‌ی فیضیه، امام خمینی (ره) از ما دعوت کرد که خدمتشان برسیم. از این‌رو بنده به اتفاق آقای عسگراولادی و شهید عراقی به قم رفتیم. وقتی به قم رسیدیم، هوا تاریک شده بود و شب ‌هنگام وارد منزل امام شدیم. به جز ما افراد دو گروه دیگر نیز حضور داشتند؛ که عبارت بودند از: گروه مسجد شیخ علی و گروه پل سیمان (گروه اصفهانی‌ها). امام پس از اظهار لطف و محبت، مطالبی به این مضمون، خطاب به حضار فرمودند: آیا درست است سه گروه مسلمان که یک هدف مشترک دارند، این‌گونه و جدا از هم فعالیت کنند؟ شما که مؤمن و متدین هستید، بروید و یکی بشوید و با هم فعالیت کنید.

بر اساس رهنمود امام، سران سه گروه گرد هم آمدیم و در مدت یک ماه، چهار جلسه‌ی مشترک برقرار کردیم. پس از بحث و گفت‌وگو در آن جلسات، سرانجام به این نتیجه رسیدیم که از هر گروه، چهار نفر انتخاب شوند و به اتفاق، شورایی دوازده نفره تشکیل دهیم. بدین شیوه اعضای شورای مزبور انتخاب شدند و در ائتلافی که به فرمان امام تکوین یافته بود، به فعالیت مشغول شدند. اعضای شورای دوازده نفره عبارت بودند از گروه آقای عسگراولادی: آقایان شهید عراقی، شفیق، بنده و آقای‌ عسگراولادی؛ گروه پل سیمان آقایان: حاج مهدی بهادران، عزت‌الله خلیلی، سیدمحمود میرفندرسکی و علی حبیب‌اللهیان؛ گروه مسجد شیخ علی آقایان: شهید صادق اسلامی، شهید سید اسدالله لاجوردی، صادق امانی و عباس مدرسی‌فر.»[3]

از 12 نفر عضو شورای مرکزی مؤتلفه در آن زمان، دو نفر حبوبات‌فروش، دو نفر فروشنده خواربار، دونفر بلورفروش، یک نفر فروشنده خشکبار، یک نفر آجرپز، یک نفر تاجر خشکبار، یک نفر چوب‌فروش، یک نفر اتوشو و سرانجام یک نفر هم تاجر گچ و مواد معدنی بود. به استتثنای یک نفر یعنی محمود میرفندرسکی، تاجر خشکبار که چهل‌ساله بود، میانگین سن اعضای شورای مرکزی مؤتلفه در زمان شکل‌گیری در سال 1342 تقریباً سی‌سال بود. درباره اعضای فعال درجه یک و دو مؤتلفه در مقطع مورد بحث باید گفت اکثریت آنان در بازار به فعالیت‌هایی مانند: عطاری، آهنگری، خرازی، ریخته‌گری، قصابی، بلورفروشی، پارچه‌فروشی، دروپنجره‌سازی، دلالی انواع آهن، حبوبات‌فروشی و بازار تره‌بار و دست فروشی اشتغال داشتند.[4]

در برخی از اسناد آمده است که نام «هیأت‌های مؤتلفه اسلامی» بنا به پیشنهاد شهید حاج مهدی عراقی بر ائتلاف میان این سه گروه نهاده شده است.[5] بر اساس اظهارات حبیب‌الله عسگر اولادی مؤتلفه اسلامی در اردیبهشت 1342 تشکیل شد.[6]

به این ترتیب هیئت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی تحت رهبری امام خمینی تشکیل شد و پس از تشکیل اولین جلسه‌ی شورای مرکزی، جهت ارائه‌ی گزارش به ایشان، عازم قم شدند و ضمن ارائه‌ی گزارش و بیان نام تشکل، تحت عنوان «هیأت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی»، با خشنودی امام خمینی روبه‌رو شده، نصیحتی از ایشان به این مضمون شنیدند: «دو سه تا نصیحت به شما می‌کنم. توجه کنید. یکی اینکه به جای عضوگیری، برادریابی کنید. احزاب وقتی فرم دست شما می‌دهند، از هر مسلکی که باشید اشکال ندارد، ولی شما برادریابی کنید. دوم اینکه حزبی‌ها را راه ندهید، چون هرجا منافعشان ایجاب کند، شما را رها خواهند کرد. سوم اینکه در تصمیم‌گیری‌ها سعی کنید اقلیت را قانع کنید تا راه، هموارتر شود.»[7]

 

اساسنامه

هیأت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی که بر اساس خط مرجعیت و در راستای آرمان‌های امام (ره) شکل گرفت، به دلیل همین ارتباط با مرجعیت، خواهان تدوین یک ایدئولوژی مستقل شبیه برخی دیگر از گروه‌های سیاسی نبود.

«زیرا اصولاً در امر دین‌شناسی، پیروی از مرجعیت داشته، ادعای مستقلی نداشت. این تشکل را بیش‌تر از آن که بتوان یک سازمان سیاسی از نوع سازمان‌های چپ نامید، تشکلی است که باید از آن با نام بچه‌های مسجد یاد کرد.»[8]

مؤتلفه پس از شروع فعالیت، اساسنامه‌ای برای سازمان یافتن تهیه کرد. در اساسنامه اولیه این گروه آمده است: «ما مردم مسلمان به حکم اعتقادی راسخ که نسبت به آئین مقدس آسمانی اسلام داریم سلامت روحی و جسمی و سعادت مادی و معنوی خود و زن و فرزندان و جامعه و ملت خود را در پیروی اسلام و عمل به تعالیم سعادت‌بخش آن می‌دانیم. ما و بسیاری از مردم دیگر به هدایت فطری خود این حقیقت [را] اجمالاً دریافته‌ایم که آرامش درونی و آسایش فردی و امنیّت اجتماعی و ترقّی و تعالیم مادی و معنوی بشر، تنها از یک راه تأمین می‌شود، آن هم راه خداست. در این راه است که همه می‌دانند با اطمینان‌ِ خاطر قدم بگذارند، از هر نوع گذشت و فداکاری استقبال کنند و همیشه و در هر حال از نشاطی الهی که در پرتو فروغ ایمان، جسم و جان آن‌ها حیاتی جاوید می‌بخشد، بهره‌مند شوند.» با این مقدمه و اعلام اعتقاد صریح به دین مبین اسلام و پیروزی آن، این اساسنامه دو صفحه‌ای به ذکر اهداف مؤتلفه می‌پردازد:

«1- بهتر شناختن تعالیم حیات‌بخش اسلام و وظایف فردی و اجتماعی که هر فرد مسلمان به عهده دارد؛ 2- بهتر شناساندن آن به دیگران؛ 3- بهتر عمل کردن به آن؛ 4- انتخاب کردن راهی روشن و عملی برای به وجود آوردن یک جامعه‌ی نمونه‌ی اسلامی که در عین پاکی، برنده و متحرک و فعّال باشد.» مؤتلفه می‌خواهد با تمرکز نیروهای عملی و فکری انسانی و مالی «قدم‌های سریع و مؤثر به سوی تحقق این آرزوهای خدا پسندانه» بردارد. در این اساسنامه اشاره شده که افراد با ایمان و جدی جلسات هفتگی دینی دارند که دور هم جمع می‌شوند و قرآن می‌خوانند و به درگاه خدا راز و نیاز می‌کنند. برای آنکه این جلسات بتوانند کاری «اساسی‌تر» انجام دهند تشکیلاتی ایجاد می‌شود «تا در حدود امکانات موجود اقدام کنند و راه را برای اقدامات وسیع‌تر و کامل‌تر بعدی و برای رسیدن به هدف‌های فوق آماده کند.»[9] مؤتلفه برای آن‌که بتواند امور خود را بگرداند و دستیابی به اهداف یاد شده را ممکن کند، تشکیلاتی برای فعالیت‌هایش تدارک می‌بیند که در ادامه به آن می‌پردازیم.

 

تشکیلات

تشکیلات مؤتلفه اسلامی چهار بخش اصلی داشت که عبارت بود از: سازمان مرکزی، سازمان مالی، سازمان تبلیغات و ارتباطات، و شورای روحانیت.

 

 الف) سازمان مرکزی

سازمان مرکزی شامل نمایندگان جلسات است. هر جلسه در سازمان دو نماینده دارد. وظایف عمومی سازمان مرکزی عبارتند از:

 1ــ تهیه و تنظیم نقشه‌ها و طرح‌های لازم برای رسیدن به هدف‌های جمعیت و توسعه آن با استفاده از راهنمایی‌های مشاوران روحانی؛  2ــ تماس و ارتباط با مراجع تقلید و کسب نظر آن‌ها در موارد لازم؛  3ــ رسیدگی به پیشنهادها و تذکرات اعضا و جمعیت‌های وابسته به خود؛  4ــ نظارت بر کارهای دو سازمان دیگر (سازمان مالی و تبلیغات و ارتباطات)؛  5ــ تنظیم و تصدیق کلیه آییننامه‌ها از قبیل آیین‌نامه عضویت در جلسات.

 ب) سازمان مالی

 سازمان مالی از نمایندگان جلسات و یک نماینده از سازمان مرکزی تشکیل می‌شد، و وظایف آن عبارت بود از:

 1ــ ضبط و ثبت کمک‌های مالی که از اعضا گرفته می‌شد؛  2ــ تنظیم دفتر درآمد و دفتر هزینه و دفتر کل؛

 3ــ کوشش برای ازدیاد درآمد و تهیه طرح‌های ابتکاری مؤثر برای این منظور؛  4ــ نظارت بر وصول درآمد و مصرف هزینه.

ج) سازمان تبلیغات و ارتباطات

این سازمان نیز مانند سازمان مالی از نمایندگان جلسات (هر جلسه یک نماینده) و یک نماینده از سازمان مرکزی تشکیل می‌شود.[10]

هیأت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی با موافقت امام خمینی یک شورای فقهی نیز تشکیل دادند، تا در صورت عدم دسترسی به ایشان، طبق نظر آن شورا عمل نمایند. آقای عسگراولادی جریان مفصل نحوه‌ی انتخابات شورای روحانیون را بیان کرده است، که در نهایت امام خمینی سه نفر از افراد معرفی‌شده را تأیید می‌کنند.

«من به آقای [سید محمد] بهشتی و آقای [مرتضی] مطهری ارادت دارم. آقای [محی‌الدین] انواری را هم می‌شناسم و قبول دارم. اگر به من دسترسی نداشتید به این آقایان مراجعه کنید؛ اگر مطلبی را گفتند، شما تردید نکنید و عمل کنید. اما هرگاه به من دسترسی داشتید، به خودم مراجعه کنید.»[11]

به گفته آقای بادامچیان اصول عقیدتی و آموزشی و محورهای اصلی تبلیغاتی و امور سیاسی مؤتلفه برخاسته از فقه و فقاهت و تحت نظر شورای محترم روحانیت مؤتلفه بود. آنچه مورد تأیید فقها و اسلام‌شناسان جامع‌الشرایط و مورد تأیید امام خمینی بود مورد پذیرش و آموزش قرار می‌گرفت.[12]

آقای محی‌الدین انواری وظیفه شورای روحانیت را چنین بیان نموده است که اگر مطلبی یا دستوری از بالا (امام) می‌رسید، آن را منعکس می‌کردند تا ارگان‌های پایین اجرا کنند. اگر هم چیزی به نظر شورا می‌رسید، به بالا پیشنهاد می‌کرد، همچنین اگر به کمیته مرکزی پیشنهادی می‌شد به شورا می‌آمد و پس از بررسی به بالا ارائه می‌گشت.[13]

بنابراین هیأت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی با دو ساختار شورای مرکزی و شورای فقهی تشکیل شد؛ که در مسائل فقهی نظر شورای فقهی حاکم و قطعی بود، ولی در مسائل سیاسی ـ اجتماعی اکثریت رأی مجموع شورای مرکزی و شورای فقهی ملاک عمل بوده است.[14]

 

عضوگیری

معیار عضوگیری این گروه، عمدتاً بر اساس مسائل مذهبی بود، زیرا غالباً افرادی برای عضویت در این گروه دعوت می‌شدند که در جلسات مذهبی مساجد، هم‌چون دعای ندبه و قرائت قرآن شرکت می‌کردند.[15]

آقای اسدالله بادامچیان با اشاره به توصیه امام خمینی مبنی بر «برادریابی» می‌گوید: «این تشکیلات حالا می‌خواهد عضوگیری کند، عضو را متعهدانه می‌گیرد. آدم‌های متدین، در خط مرجعیت و روحانیت و آماده برای انجام وظیفه در دین... . ویژگی‌های عضو دقیقاً بر اساس مبانی دینی است... تازه امام به ما فرمودند که عضویت نه، برادریابی.»[16]

به گفته آقای ابوالفضل توکلی‌بینا: «وقتی در جلسات و هیئات و... اعتماد پیدا می‌کردیم که فردی واجد صلاحیت است با او در میان گذاشته می‌شد که ما گروهی هستیم که فعالیت‌های سیاسی- اجتماعی داریم و آرام آرام به او توضیح می‌دادیم و بعد تقاضای عضویت می‌داد و مراحل را طی می‌کرد... نوع معرفی گروه به فرد مستتر در این بود. یعنی خود فرد وقتی عضوگیری می‌شد می‌فهمید که این گروه، یک گروه علنی نیست.»[17]

ظاهراً فرد در جریان کلیت گروه قرار می‌گرفت، اما ضرورت کار تشکیلاتی اقتضاء می‌کرد، طرف زیاد در جریان اشخاص و روابط آن‌ها قرار نگیرد. در این مورد آقای بادامچیان می‌گوید: «به اقتضای افراد فرق می‌کرد. فرد می‌دانست که این جریان مربوط به امام، مراجع و نهضت روحانیت است. طرف می‌دانست این تشکیلات با امام ارتباط دارد، حالا اینکه چه کسی کارگردانی (مدیریت) می‌کند، معمولاً کسی دنبال نمی‌کرد و خودشان هم نمی‌گفتند.»[18] بنابراین هر فرد تنها از فرد ما فوق و ده نفر ذیل خود مطلع بوده است.[19]

آقای اسدالله بادامچیان در مورد دایره جذب می‌گوید: «در مؤتلفه همه گروه‌ها بودند. کارمندان دولت هم بودند، مثلاً از کارمندان کارخانه تانک سازی عضو داشتیم، معلم و کارگر و کشاورز استاد و دانشجو و... بود. از همه قشرها داشتیم. بنابراین ما یک فرا عضویتی داشتیم و مبنای آن هم تدین و مقلّد بودن بود... این تقسیم‌بندی‌هایی که می‌کنند و قائل به این هستند که مؤتلفه‌ای‌ها فقط در جذب بازاریان موفق بوده‌اند، درست نیست و مربوط به کسانی است که در رأس مؤتلفه بودند... هسته اولیه مؤتلفه، اکثراً کاسب بود... اینکه مؤتلفه‌ای‌ها شغلشان بازاری بوده، دلیل نمی‌شود که این‌ها یک طبقه اقتصادی بودند که بر علیه ناهنجاری‌های اقتصادی اعتراض داشته‌اند و این به خاطر منافع اقتصادی نبوده است.»[20]

در مورد عضوگیری از زنان، شهید مهدی عراقی می‌گوید: «عضو زن هیچی نداشتیم. چون تصمیم نداشتیم و به اندازه کافی مرد داشتیم... چرا، مثلاً خانواده‌های ما اکثراً اعلامیه‌هایی را که می‌آوردیم، آن‌ها در خانه می‌نشستند دسته بندی می‌کردند، چهار تا می‌کردند و بعد هم ما می‌بردیم برای تقسیم بندی. از این کارها از وجود خانم‌ها در منزل استفاده می‌کردیم.»[21]

به طور کلی شواهد حاکی از آن است که مهمترین عامل عضوگیری مؤتلفه به سفارش امام (ره) برادریابی بوده است، پس در لوای آن، با تحقیقاتی از محل کار، خانواده و دوستان فرد، به افراد مؤمنِ فقاهتی - که فعالیت سیاسی را تکلیف خود می‌دانستند-، متعهد، معتمد و دارای اصالت خانوادگی، رجوع می‌کردند و با علم به علاقه فرد به مبارزه سیاسی و عدم عضویت وی در دیگر گروه‌ها، وی را به عضویت می‌پذیرفتند. شناسایی برخی از افراد هم در ضمن کارهای محوله ابتدایی انجام می‌شد، بدین صورت که فرد را محک می‌زدند.

البته عضوگیری شاخه نظامی مؤتلفه به علت خطیر بودن شرایط، متفاوت بود، و شهید عراقی و شهید امانی به صورت مستقل برای این شاخه عضوگیری می‌کردند. ابوالفضل توکلی‌بینا در این مورد می‌گوید: «البته شاخه نظامی به صورت مستقل، خود حاج مهدی عراقی و... عضوگیری می‌کردند. اما دیگر شاخه‌ها چون شاخه تبلیغات و... توسط رابط و در ارتباط با شورای مرکزی عضو گیری می‌کرد.»[22]

هیئت‌های مؤتلفه اسلامی برای مدیریت بهتر کارها در تهران و شهرستان‌ها، به تقسیم‌بندی اعضا در گروه‌های ده‌نفره دست زدند؛ یعنی هر یک از اعضای شورای مرکزی هیئت‌های مؤتلفه که دوازده نفر بودند، اداره یک یا چند گروه ده نفری را بر عهده داشتند. در واقع آن‌ها مسئول انتقال پیام شورای مرکزی به آن گروه ده نفره بودند. هر یک از این گروه ده نفره نیز موظف بودند گروه جدیدی متشکل از ده نفر دیگر تشکیل دهند و برنامه‌های تصویب‌شده در شورای مرکزی را به اطلاع آنان برسانند این ترتیب شبکه‌ای از افراد مختلف در سراسر تهران تشکیل شد که به یکی از اعضای شورای مرکزی منتهی می‌شد و آن عضو نیز مستقیماً در شورای مرکزی، در جریان برنامه‌ها قرار داشت.[23]

 

تبیین نشانه مؤتلفه اسلامی


    طرح و نشان هیات برگرفته از کلمه جلاله «الله» است که همه کار و همه چیز از او و برای اوست و همه هستی در این کلمه تجلی می‌یابد و همه جهات به او منتهی می‌شود. کلمه «الله» مستجمع جمیع صفات خداست. خداوند مورد قبول همه ادیان است و کلمه‌ای است که می‌تواند محور تفاهم همه دارندگان ادیان و مذاهب مختلف باشد.
    نمود اولیه طرح، «ستاره» است که مظهر درخشندگی و زیبایی و نورانیت در ظلمت شب است و در مکتب اسلام، ائمه اطهار (علیهم‌السلام) نجوم زاهره و النجم‌الثاقب نامیده شده‌اند. ستاره در نشانه حزب نشان‌دهنده این نکته است که تحزب خدامحور هم‌چون ستاره‌ای در تاریکی جهان مادی می‌درخشد.
    ستاره از تلفیق دو مربع در حال چرخش پدید آمده که نشان دهنده حرکت و پویایی است.
    مربع و شکل هندسی دلالت بر نظم و اندازه دارد و چهارچوب تشکیلات را می‌رساند.
    نمود مخفی نشانه، کلمه «لا اله الا الله» است که به زیبایی در کلمه «الله» طراحی شده، و مجموعه‌ای اقتباس شده از آیات قرآن مجید است که اصل اساسی توحید را مطرح می‌نماید.
    کلمه «لا» برگرفته از «لاشرقیه و لاغربیه» است.
    نمود مخفی دیگر نشانه، تصاویر نمونه‌ای از کتاب، قلم و بناست که نشان دهنده فرهنگی بودن مؤتلفه و ساختار منظم تشکیلاتی آن است.
    نام حزب مؤتلفه اسلامی به صورت پایه برای ستاره نوشته شده تا نشانه‌ای بر پاسداری کلمه توحید باشد و ارتباط نشانه و حزب را برقرار کند.
    نشانه، در هر اندازه‌ای که باشد، زیبایی خود را دارد.

10-تاریخ تأسیس یادآور نظر و عنایت امام خمینی(ره) در سال 1342 به مؤتلفه اسلامی و بیانگر سابقه تاریخی و استمرار حزب است.

11-رنگ سبز، علامت رشد و سازندگی و آرام‌بخش و نشانه علوی است.[24]

 

فعالیت‌های سیاسی مؤتلفه

آقای عسگراولادی فعالیت‌های سیاسی مؤتلفه از بدو تأسیس تا اعدام انقلابی حسنعلی منصور را این‌گونه بیان می‌کند: «بزرگداشت مدرسه فیضیه در تهران به ویژه چهلم شهدای مدرسه فیضیه، راهپیمایی روز عاشورای در تهران (13 خرداد 1342)، حضور در سخنرانی امام عصر عاشورای امام در قم، خدمت در 15 خرداد 1342 و ادامه فعالیت‌ها تا سال 1343 تا آزادی امام. بعد از آن سازماندهی جشن‌های مفصلی که به مناسبت آزادی امام برگزار شد و در نهایت پس از تبعید امام، اجرای حکم اعدام حسنعلی منصور که توسط بخش مؤتلفه اسلامی انجام شد. بعد از این اعدام انقلابی بود که هر دو بخش سیاسی و نظامی مؤتلفه اسلامی دستگیر شدند.»[25] که در ادامه به شرح هر کدام می‌پردازیم.

 

برنامه مؤتلفه اسلامی در چهلم شهدای فیضیه

از اقدامات هیئت موتلفه‌ی اسلامی می‌توان به برگزاری برنامه‌های چهلم شهدای فیضیه اشاره کرد. مرحوم عسگراولادی در مورد برنامه‌های مؤتلفه در چهلم شهدای فیضیه می‌گوید: امام فروردین ماه به ما اجازه ندادند برای شهدای فیضیه برنامه‌ای داشته باشیم، بلکه در اردیبهشت ماه به عنوان چهلم شهدای فیضیه اجازه دادند که ما در تهران برنامه داشته باشیم. برنامه‌ها اول یکی در مسجد بازار دروازه حضرتی بود و به تعبیری کوچه ارمنی‌ها، مسجد آسید علی‌نقی بود که آمدند و جلوی آن را گرفتند. دیگر آنجا به ترتیب اعضای مؤتلفه بهتر با هم آشنا شدیم. به طوری که یک شب در مسجد امین‌الدوله، شب بعد در مسجد حمام گلشن آقای غروی[26] و همین‌طور گسترش پیدا کرد به طوری که بعضی شب‌ها تا 20 جا برای مدرسه فیضیه برنامه برگزار می‌شد. اداره کردن این مراسم، اعضای مؤتلفه را به هم نزدیک‌تر کرد. در این جلسات برنامه‌ریزی کردیم تا از امام درخواست کنیم به ما اجازه دهند که دسته ممتازی در روز عاشورا داشته باشیم.[27]

آقای توکلی‌بینا نیز می‌گوید: «در مراسم چهلم شهدای فیضیه، جمعیت مؤتلفه اسلامی فعالیت زیادی را در این زمینه کرد. هنوز ما مؤتلفه نشده بودیم و چون با هم رابطه داشتیم، کارهایی را باید انجام می‌دادیم. دیدیم اگر بخواهیم چهلم را در مساجد به صورت رسمی بگیریم، آقایان ائمه جماعات، حاضر نمی‌شوند. چون رژیم آن‌ها را بر حذر می‌داشت و از آن‌ها تعهد می‌گرفت. آمدیم فکر کردیم و این گونه عمل کردیم که در مسجد جامع و مسجد آسید علی‌نقی تهرانی در کوچه ارامنه، گروه‌ها و مردم را بسیج می‌کردیم که اولین مجلس چهلم در آن‌جاست. برادرانی را که حافظ قرآن بودند. بعد از نماز جماعت جمع می‌کردیم. جمعیت جمع شده، شروع به خواندن قرآن می‌کردند و با یک‌دیگر بحث می‌کردند.»[28]

 

برگزاری تظاهرات عاشورایی سال 1342

فرا رسیدن ماه محرم 1383ق (خرداد 1342) فرصتی فراهم کرد تا امام خمینی مراسم ایام عاشورا را از سوگوارى صِرف، سینه‌زنى و زنجیرزنى فراتر برده  و به نهضت پیوند بزند. به همین منظور معظم‌له با انتشار اعلامیه‌ای از هیئت‌های مذهبی خواست تا مراسم عزاداری محرم را با شکوه برگزار کنند و در مراسم عزاداری خطر اسرائیل و عمّال آن را به مردم تذکر دهند و در توحه‌های سینه‌‌زنی از مصیبت‌های وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت یادآوری شود.[29] مؤتلفه اسلامی که به تازگی تشکیل شده بود در جلسه‌ای تصمیم گرفت اعلامیه امام خطاب به هیئت‌های مذهبی را تکثیر و در اختیار مردم قرار دهد. همچنین با صدور اعلامیه اخطار گونه‌ای از تمامی خطبا و وعاظ و مداح‌ها خواست تا بر طبق خواسته امام عمل شود.[30]

همچنین هیئت‌های موتلفه اسلامی طی رایزنی‌هایی که با استاد مرتضی مطهری و دکتر بهشتی به عمل آوردند: «قرار بر این شد که دهه محرم، اهل منبر و مداحان اهل بیت شعار تازه‌ای بسازند و برنامه‌های جدیدی را ارائه دهند؛ لذا به آقایانی که مرثیه و شعر می‌سراییدند، اطلاع داده شد تا از اشعار نو برای دهه عاشورا استفاده کنند.»[31]

مؤتلفه اسلامی سپس طرح یک راهپیمایی بزرگ در روز عاشورا را تهیه کرد، متعاقب این تصمیم آقایان حبیب‌الله عسگراولادی، مهدی عراقی و ابوالفضل توکلی‌بینا به قم رفتند تا موافقت امام را به دست آورند. امام با این شرط که راهپیمایی آبرومندانه برگزار شود، موافقت کردند. راهپیمایی از مسجد حاج ابوالفتح در میدان شاه (قیام فعلی) شروع می‌شد و تا دانشگاه تهران ادامه می‌یافت. مقدمات راهپیمایی روز عاشورا تهیه شد و نیروهای امنیتی که از محل شروع راهپیمایی اطلاع یافتند، درب مسجد را قفل و زنجیر و نیروهای کماندو، تمامی منطقه میدان شاه را محاصره کردند، علی‌رغم تدابیر شدید امنیتی و نظامی، از ساعت 7 صبح، جمعیت در محل مذکور اجتماع کردند. و راهپیمایی را شروع کردند.[32]

بر اساس‌ گزارش‌ شهربانی،‌ شعار عزاداران‌ اجتماع‌ کننده‌ در صبح‌ عاشورا در مسجد حاج‌ابوالفتح‌ به‌ این‌ شرح‌ است‌:

«خمینی‌، خمینی‌، بمیرد، بمیرد، دشمن‌ قهار تو»، «خمینی‌ خمینی‌ خدا نگهدار تو بمیرد بمیرد دشمن‌ جبار تو»، «ملت‌ طرفدار توست‌ خمینی، ‌خدانگهدار توست‌ خمینی‌«، «ننگ‌ حیات‌ و ذلتش‌، عزت‌ مرگ‌ و لذتش‌، من‌ ز یزید بی‌پدر، ظلم‌ و ستم‌ نمی‌کشم‌.»، «مرگ‌ بر این‌ دولت‌ قانون‌ شکن‌«، «خمینی‌ بت‌ شکن‌  ملت‌ طرفدار تو»

شهربانی‌، مضمون‌ پلاکاردهای‌ عزاداران‌ را چنین‌ گزارش‌ کرد:

«دست‌ عمّال‌ پلید اسرائیل‌ را از کشور کوتاه‌ کنید.»، «مسببین‌ واقعه‌ی‌ مدرسه‌ی‌ فیضیه‌ی‌ قم‌ باید مجازات‌ شوند.»، « آزادی‌ زندانیان‌ و عذرخواهی‌ دولت‌ از عملی‌ که‌ انجام‌ داده‌، خواست‌ ماست‌.»[33]

هنوز راهپیمایی تمام نشده بود که آقایان عسگر اولادی، شهید عراقی و توکلی‌بینا، عازم قم شدند تا چگونگی اجرای آن را به امام گزارش دهند. عصر همان روز قرار بود امام خمینی سخنرانی مهمی در فیضیه ایراد کنند. بنابر این آن‌ها ضمن ارائه گزارش، سعی کردند که تدارکات لازم برای سخنرانی امام را فراهم نمایند. سازماندهی و جمع کردن نیروها، تهیه وسایل بلندگو و جاسازی باتری در زیر منبر امام به منظور استفاده از آن در صورت قطع احتمالی برق به هنگام سخنرانی وی، از جمله اقدامات آن‌ها در این روز بود.[34]

 

اقدمات مؤتلفه بعد از دستگیری امام خمنیی در خرداد 42

متعاقب دستگیری امام خمینی، مؤتلفه در پخش خبر دستگیری امام در 15 خرداد 42 نقش به‌سزایی داشت. در تظاهرات اعتراضی نیز که از صبح 15 خرداد در تهران آغاز شد، اعضای مؤتلفه بسیار فعال بودند.

آقای توکلی‌بینا در مورد اقداماتشان در این روز می‌گوید: «وقتی خبر دستگیری امام خمینی به ما رسید من و شهید عراقی در حرم حضرت عبدالعظیم هیاتی داشتیم به نام هئیت عسگریون و در آن روز دستگیری، ما در منزل حاج اکبر ناظم‌زاده جلسه داشتیم که آقای تشکری به منزل ما تلفن ‌زد. خانواده ما تلفن منزل ناظم‌زاده را به او دادند تشکری به وسیله تلفن به ما اطلاع داد که امام را سحرگاه 15‌‌ ‌‌خرداد دزدیدند. ما هم بلافاصله از حضرت عبدالعظیم بوسیله یک اتومبیل جیپ حرکت کردیم و آمدیم به طرف میدان تره‌بار قدیمی جنوب تهران که به میدان سبزی معروف بود. دوستانی که در میدان سبزی داشتیم را از بازداشت امام مطلع کردیم. با اطلاع از بازداشت امام یکپارچه میدان سبزی تعطیل شد و از آنجا به طرف میدان انبار غله رفتیم و به دوستانی هم که در آنجا بودند اطلاع دادیم. میدان سبزی و میدان انبار غله هردو تعطیل شد و کم کم مردم جنوب شهر از بازداشت امام خمینی مطلع شدند. سیل عظیم جمعیت از جنوب و از میدان سبزی و انبار غله به طرف اداره رادیو در میدان ارگ در حرکت بود.»[35]

به گفته آقای بادامچیان: «آقای مصطفی حائری‌زاده به مسجد آذربایجانی‌ها رفت و بالای منبر در حالی که گریه می‌کرد خبر دستگیری امام را به اطلاع مردم رساند و آن‌ها را دعوت به قیام و اعتراض کرد. آقای مهدی سعیدی محمدی در بازار آهنگرها، خبر را به اطلاع مردم رساند. آقای نعیمی از چهار سوق بزرگ مرحوم ابوالفضل حاج حیدری و شهید عراقی در میدان این کار را به عهده گرفتند. سایر برادرها هم به شهر ری و محیط‌های کارگری، از جمله چیت‌سازی ری، شمیران، دروازه دولاب، پیشوای ورامین و مناطق مختلف رفتند تا خبر را به مردم برسانند. در پی این خبررسانی‌ها، قیامی همگانی و مردمی شکل گرفت.»[36]

مؤتلفه اسلامی پس از قیام 15 خرداد، وقتی متوجه شدند رژیم شاه تصمیم دارد امام را به عنوان یک روحانی ساده محاکمه و اعدام کند، جلسات متعددی برگزار کردند. در آن جلسات، درباره وظایف آن‌ها در این مورد تصمیماتی گرفته شد که از میان آن‌ها دو تصمیم مهم‌تر بود. یکی اینکه مسئله هجرت علمای برجسته و سرشناس به تهران برنامه‌ریزی شد و یکی هم جمع کردن امضا برای امام به عنوان فقیه و مجتهد مسلم بود. که در نتیجه آن توانستند بسیاری از علما و برخی از مراجع را به تهران بکشانند، همچنین آن‌ها با زحمت زیاد بین علما ارتباط برقرار کردند و توانستند از آن‌ها امضا بگیرد سپس آن امضاها را کلیشه کرده و توزیع کردند.[37] هیئت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی، چند روز پس از قیام 15 خرداد، اعلامیه‌ای با عنوان «مسلمانان متحد» منتشر کردند و مردم را به اعتصاب عمومی در روز سه‌شنبه 21 خرداد 1342 فرا خواندند. و از مردم درخواست کردند در این روز از خانه خارج نشوند. متعاقب این دعوت در روز موعود، شهر تهران شاهد اعتصاب گسترده‌ای بود؛ تمام مغازه‌ها و سراسر خیابان‌ها از جنوب تا شمال شهر بسته شده و رفت و آمد به ندرت صورت می‌گرفت. شهر خلوت بود و جوش و خروش در آن به چشم نمی‌خورد.[38]

اعلامیه‌ای نیز با نام شورای مسلمانان متحد منتشر شد و روز یکشنبه ۲۳ تیر ١٣٤٢ مصادف با ۲۳ صفر ۱۳۸۳ به مناسبت چهلم شهدای پانزده خرداد تعطیل عمومی اعلام شد.

این اعلامیه در پشتیبانی از هدف‌های عالی روحانیت مخصوصاً مرجع عالی قدر شیعه آقای روح‌الله خمینی و در اعتراض به دیکتاتوری شاه و کشت و کشتارهای بی‌رحمانه و اعمال ضدانسانی هیئت حاکمه و برای تسلیت به بازماندگان شهدا و پدران و مادران داغدیده و فرزندان یتیم شده منتشر شده بود و از مردم درخواست می‌کرد در این روز از منزل خارج نشوند.[39]

 

اعتراض در پی انتخابات مجلس بیست و یکم شورای ملی

در پی دستگیری امام خمینی و وقوع قیام 15 خرداد دامنه چالش میان روحانیت و هیئت حاکمه گسترش یافت، با مهاجرت برخی مراجع و علمای شهرستان‌ها به تهران در سال 1342 و ناکامی آن‌ها در آزادی امام این اختلاف تشدید گردید، تا جایی که با طرح برگزاری انتخابات، مهاجرین با عزمی راسخ و با صدور ده‌ها اعلامیه‌ به تحریم آن پرداختند. به هر حال انتخابات در تاریخ 26 شهریور برگزار شد و روز ١٤ مهر به عنوان روز افتتاح مجلس اعلام شد. مؤتلفه‌ی اسلامی با پخش تراکت‌هایی که هیچ نام و نشانی در آن دیده نمی‌شد اعلام کرد: «روز شنبه سیزدهم مهرماه بازار و خیابان به پشتیبانی از روحانیت تعطیل عمومی دارد.»[40] همچنین با انتشار اعلامیه‌ای با نام «جبهه مسلمانان آزاده» مردم را به تظاهرات در این روز فرا خواند.[41]

بازار و اکثر مغازه‌های شهر تهران در این روز بسته شد و تظاهرات وسیعی در حومه بازار به وقوع پیوست که با حمله پلیس به پایان رسید. این نخستین تظاهرات خیابانی مردم پس از حادثه‌ی ۱۵ خرداد بود که در اعتراض به قلابی بودن مجلس صورت گرفت.[42]

در این میان اعلامیه‌ای نیز با نام «شورای مسلمانان آزاده» منتشر شد و دستگیری علما و مجتهدین و اساتید دانشگاه و ادامه حکومت نظامی که باعث سلب امنیت و آسایش مردم شده بود مورد اعتراض قرار گرفت.[43] طلاب مبارز قم نیز محصول کار خود را در قالب اعلامیه و نشریه برای توزیع در اختیار اعضای مؤتلفه می‌گذاشتند. بعثت و انتقام دو نمونه از این نشریات بودند.[44]

 

سالگرد شهدای فیضیه

مؤتلفه اسلامی به خاطر تجلیل از روح پرفتوح شهدای مظلوم مدرسه فیضیه و بزرگداشت خاطره فداکاری آن عزیزان اعلامیه‌ای منتشر و از عموم مردم دعوت کرد در مراسم تجلیل از روح پاک آنان و اقامه مجلس سوگواری که به مناسبت یکمین سالگرد فاجعه فیضیه برگزار می‌شود شرکت کنند. در این اعلامیه به همه ممالک جهان و همه مسئولین امور ملت‌ها اعلام شده بود، رژیم پهلوی به علت اینکه کلیه آزادی‌های فردی و اجتماعی آزادی قلم آزادی بیان و حتی آزادی فکر را از همه طبقات سلب کرده است و به علت کشتار دسته‌جمعی و راه انداختن رفراندوم قلابی کمترین و کوچکترین ارزشی نداشته و هر نوع تصمیمی که سران این رژیم بگیرند و هر عهدنامه و قرارداد قانونی که از مجالس فرمایشی آن بگذرد از نظر ملت ایران فاقد ارزش و اعتبار قانونی است و ملت ایران هیچ گونه تعهدی برای اجرای بعدی آن ندارد.[45]

 

چاپ و توزیع اعلامیه امام در باره کاپیتولاسیون

۲۱ مهر ١٣٤٣، در حالی که یک سال از شروع کار مجلس بیست و یکم می‌گذشت لایحه مصونیت اتباع آمریکا در ایران (کاپیتولاسیون) را که توسط حسنعلی منصور نخست وزیر، به مجلس برده شده بود، تصویب کرد. شهید عراقی و برخی از اعضای مؤتلفه شب‌ها به منزل حاج شیخ حسین لنکرانی می‌رفتند تا اینکه وی توانست به وسیله برخی از وکلای مجلس، کل مصوبه لایحه کاپیتولاسیون را به دست آورد و برادران مؤتلفه، لایحه را از آقای لنکرانی گرفته و خدمت امام بردند. جضرت امام که در صدد بودند با ایراد سخنرانی و چاپ اعلامیه مردم را از ماهیت استعمارگونه این طرح آگاه کنند لذا اعلامیه خود را علیه کاپیتولاسیون نوشت و در اختیار هیئت‌های مؤتلفه اسلامی قرار داد تا آن را زودتر چاپ کنند.[46]

آقای توکلی‌بینا در این رابطه می‌گوید: «دولت حسنعلی منصور لایحه کاپیتولاسیون را در مجلسین سنا و شورا به تصویب رسانده بود و بدون سر و صدا می‌خواست حساسیت در کشور ایجاد نکند. دوستان ما هم توانستند از آرشیو مجلس این قانون را قبل از اعلام عمومی به دست ‌ ‌‌آورده و خدمت امام تقدیم کنند. حضرت امام وقتی از جزئیات لایحه و خیانتی که در پیش است آگاهی یافتند در اولین جلسه درسشان جزئیات این قانون را مطرح کردند و مفصل نسبت به این قانون که بردگی ما را به مجلس سنا و شورا برده و به تصویب رسانده‌اند، سخنرانی مبسوطی کردند. ‌‌‌اما در رابطه با اعلامیه تند امام علیه لایحه کاپیتولاسیون و چگونگی چاپ و توزیع آن باید خدمتتان عرض کنم که من رابط موتلفه بودم و هر هفته یک روز را خدمتشان می‌رفتم و گاهی که کار فوق‌العاده‌ای بود و پیام می‌دادند خدمتشان می‌رسیدم، در همین رابطه نیز وقتی خدمت امام رسیدم، امام در حال نوشتن اعلامیه علیه کاپیتولاسیون بودند... این اعلامیه را که نوشتند، دو مرتبه به من تأکید کردند: من را می‌گیرند. این را زود چاپ کنید. زود توزیع بشود، مردم بدانند که من را برای چه گرفته‌اند. ‌اعلامیه را تهران آوردم و در شورای مرکزی مطرح کردم. یک یا دو چاپخانه بیشتر در خیابان بوذرجمهری نبود. ما یکی دو کانال داشتیم که از آن طریق اعلامیه‌هایمان را چاپ می‌کردیم. آن‌ها هم معمولاً دو سه برابر، گاهی هم چهار برابر از ما پول می‌گرفتند؛ البته آن‌ها پول خونشان را می‌گرفتند چون اگر ساواک یکی از این چاپخانه‌ها را می‌گرفت آن‌ها را از زندگی ساقط می‌کرد. البته چون ما مستقیم به چاپخانه نمی‌رفتیم بلکه با دست‌های مختلف اعلامیه‌ها را به چاپخانه‌ها می‌رساندیم؛ چون ما نشان‌دار و تحت کنترل ساواک بودیم. ‌وقتی اعلامیه زیر چاپ رفت در یکی از جلسات شورای مرکزی این موضوع مطرح شد که با توجه به تأکید حضرت امام [بر چاپ اعلامیه] احتمال هست که ساواک چاپخانه را بگیرد [و مانع چاپ اعلامیه شود]، ... لذا اگر بشود در چاپخانه دیگری هم این اعلامیه را چاپ کنیم خیلی بهتر است.»[47] به هر حال به هر زحمتی بود اعلامیه چاپ و توزیع شد. پس از پخش اعلامیه، امام خمینی در 4 آبان 1343 در یک سخنرانی عمومی نطق تاریخی خود علیه کاپیتولاسیون را ایراد کردند.[48] مؤتلفه از امام خواستند تا اجازه دهند سخنرانی را پیاده کنند و پیاده شده‌اش را پخش کنند «اجازه فرمودند. در شب نهم آبان در کشور به صورت حساب شده‌ای توزیع شد. به خصوص در شهر تهران که صبح روز نهم، پس از پخش، رژیم دچار سرگیجه‌ای شد که قدرت یک مرجع تقلید در سراسر کشور در یک شب می‌تواند چنین توزیع گسترده‌ای داشته باشد. این خطرناک است.»[49]

 

اعتراض به تبعید امام و فضای پلیسی کشور

رژیم پهلوی که نمی‌توانست افشاگری‌های امام خمینی و مقابله ایشان را با سلطه امریکا بپذیرد، با دستور امریکا با برنامه‌ای از پیش طراحی شده، نیمه شب سیزدهم آبان ۱۳۴۳ مأموران زیادی را بار دیگر به قم اعزام کرد و امام خمینی را دستگیر و با سرعت به فرودگاه تهران منتقل و همراه دو مأمور امنیتی ایشان را به ترکیه تبعید کرد. شرایط با پانزده خرداد سال قبل تفاوت زیادی داشت. این بار پس از انتشار خبر دستگیری امام، موتلفه اسلامی به اعضای خود دستور داد که هیچ نوع حرکتی از خود نشان ندهند. مهدی عراقی درباره علت این دستور می‌گوید: «دلیلش این بود که حداقل اگر بخواهد حرکت بشود، باید از سال گذشته یعنی ۱۵ خرداد خیلی شدیدتر باشد هر چقدر که شدتش کمتر باشد باعث شکست حاج آقاست و اگر حرکتی نشود دال بر این[است] که برنامه‌ای در کار است [و] دستگاه بیشتر متوحش می‌شود و این هم واقعیتی بود که خودشان بر این مسئله اعتراف داشتند و بعداً برای ما روشن شده بود. ولی اعضایی که رده پایین بودند زیاد فشار آوردند. خوب آن وقت جواب منفی می‌شنیدند. ما مقداری برایشان توضیح می‌دادیم که در این شرایط اولاً نیرویی وجود ندارد، [ثانیاً] بعد از کشتار سال گذشته مردم تقریباً از نظر روحی ضربه‌ای خورده‌اند و آمادگی ندارند که ما بتوانیم همچون موجی ایجاد کنیم و اگر هم موج، کمتر از سال گذشته باشد. این شکست خود ماست و شکست حرکت و جنبش است. شما مقداری به مسائل درونی خودتان [یعنی] تعلیماتی که از نظر ایدئولوژی و سیاسی - اجتماعی به شما می‌دهند مشغول باشید تا بعد، طرح [و] نقشه‌ای که ما داریم خرده خرده برایتان روشن می‌شود. ما بیکار ننشسته‌ایم.»[50]

یک ماه بعد در 21 آذر 1343، هئیت مؤتلفه اسلامی مراسمی در مسجد سیدعزیز‌الله در بازار برگزار کرد. هیئت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی قطعنامه اصناف تهران را صادر کردند و پس از پایان مراسم خوانده شد.

«در این قطعنامه مسائلی مانند تبعید حضرت آیت‌الله خمینی، تجدید قانون قرون وسطایی کاپیتولاسیون و اعطای مصونیت سیاسی و قضایی به مستشاران آمریکایی، محاکمه فرمایشی، محاکمه نظامی، اعدام و تبعید و زندانی کردن کسانی که گناه اصلی‌شان قیام علیه استبداد و پایمال کردن آزادی‌های فردی و اجتماعی است، سانسور شدید مطبوعات و مداحی‌های دروغین دستگاه‌های تبلیغاتی، به وجود آوردن مجالس ساختگی قانون‌گذاری، گماردن نوکران بی‌شخصیت خود فروخته به مقام وزارت و نخست‌وزیری، فشارهای طاقت‌فرسای سازمان ترور و وحشت ضدامنیت، سپردن جان و ناموس ملت به دست دژخیمان خون‌آشام در سراسر کشور، وارد کردن آخرین ضربه‌های شکننده بر پیکر اقتصاد کشور با گران کردن بی‌تناسب بنزین و نفت، جلوگیری از هر نوع اظهار نظر با سیستم تهدید و ارعاب، شکستن غیر قانونی اعتصاب بازاریان، تهدید و دیوار کشیدن جلوی چند مغازه، شکست اعتصاب منظم تاکسی‌داران، با تهدید و ارعاب به اخذ گواهینامه و شماره پروانه، دلایلی بر حاکمیت اختناق در کشور شمرده می‌شد و در پایان نیز خواستار تحقق مسائل زیر بودند:


     مراجعت زعیم عالی‌قدر شیعه آیت‌الله العظمی خمینی به قم و جبران تجاوزات ضدانسانی که نسبت به حوزه‌های علمی و دینی شده است؛
    از بین رفتن سیستم حکومت فردی و روی کار آمدن یک حکومت ملی بر مینای قانون اساسی؛
     تأمین آزادی‌های فردی و اجتماعی؛
    شروع کلیه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی لازم با استفاده از قوانین مذهبی و کسب نظر از مراجع تقلید؛
    سر و سامان دادن به وضع ورشکستگی اقتصاد عمومی که تنها با استفاده از طرح‌های متناسب با شرایط اجتماعی ایران و کمک و همکاری عموم یا اکثریت مردم ایران میسر است؛
    آزاد کردن علما و وعاظ و اساتید محترم دانشگاه و مردان مسلمان و مبارز دیگر که به جرم حق‌گویی زندانی شده‌اند؛
    ساختن ایران نوین بر اساس عدالت اجتماعی اسلام و اتخاذ رویه اجتماعی پسندیده‌ای که بتواند هماهنگی عمیق و ریشه‌دار و همه‌جانبه را میان دولت و روحانیت و ملت او به طور کلی مردمی که در این مرز و بوم زندگی می‌کنند، به وجود آورد.»[51]

 

ترور حسنعلی منصور نخست وزیر

شاخه نظامی که از سال قبل به جذب نیرو و آموزش نظامی پرداخته بود، در صدد ترور اشخاص مؤثر بود. در یکی از جلسات اعضای مؤتلفه پس از تبعید امام، آقایان عسگراولادی، میرفندرسکی، مهدی بهادران، حبیب‌الله شفیق، ابوالفضل توکلی‌بینا، صادق امانی، عباس مدرسی‌فر، حسین رحمانی، حبیب‌الهیان، و اسدالله لاجوردی شرکت داشتند، صادق امانی اظهار داشت از چاپ و پخش اعلامیه نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود و باید کاری کرد که در دنیا صدا کند و صحبت از کار حاد شد. در مقابل آقای عسگر اولادی اظهار داشت این کار از ما برنمی‌آید. بدین ترتیب صادق امانی و مهدی عراقی و عباس مدرسی‌فر تصمیم گرفتند جدای از دیگران کار کنند. این جلسه در نظام‌آباد، و در منزل علاءالدین میرمحمد صادقی برگزار شد. در همین جلسه، مسئله ترور شاه، حسنعلی منصور (نخست‌وزیر) و نعمت‌الله نصیری (رئیس ساواک)،[52] مطرح شد. از میان این سه نفر، منصور به علت تصویب لایحه کاپیتولاسیون و تبعید امام به ترکیه، انتخاب و در ابتدا قرار شد در خانه شخصی‌اش ترور شود. لذا یکی از اعضای مؤتلفه که با یکی از مأمورین خانه منصور آشنایی داشت، او را متقاعد به همکاری کرد و قرار شد در شبی که کشیک دارد، اعضای شاخه نظامی مؤتلفه به خانه منصور رفته و پس از قطع تلفن و در صورت امکان، برق، منصور را به قتل برسانند. ولی مأموری که قول همکاری داده بود، دو روز قبل از انجام طرح، پستش عوض شد و امکان انجام طرح وجود نداشت، لذا اعضای شاخه نظامی در صدد برآمدند تا طرحی دیگر جهت ترور منصور بریزند. در طرح جدید، روز اول بهمن 1343، مصادف با 17 رمضان 1384 انتخاب شد.[53]

به گفته آقای توکلی‌بینا «‌زمانی که آن 3 نفر به عنوان مفسد فی الارض شناخته شدند و به شاخه نظامی برای اجرای حکم ابلاغ گردید، در مذاکراتی که انجام شد به این نتیجه رسیدیم که بهتر است حکم شرعی اعدام انقلابی این سه نفر گرفته شود تا در آینده تاریخ قضاوت نکند که چند نفر جوان نشستند و حکم اعدام انقلابی صادر کردند، لذا حاج تقی خاموشی خدمت آیت‌الله العظمی سید محمدهادی میلانی فرستاده شد و حکم شرعی آن دریافت گردید.»[54]

بنابر اظهارات آقای بادامچیان: «پس از اینکه مؤتلفه اجازه مجتهد جامع‌الشرایط را برای ترور منصور گرفت، افرادی که قرار بود این کار را انجام بدهند به برنامه‌ریزی پرداختند و قرار شد در روز 1 بهمن سال 1343، یعنی 67 روز پس از تبعید امام، این کار صورت بگیرد. قرار بود منصور در آن روز ابتدا از یک شرکت تعاونی بازدید کند و سپس به مجلس برود و درباره نفت لایحه‌ای را به مجلس تقدیم کند. اعضای هیئت مؤتلفه محاسبه کردند که اگر او را در تعاونی بزنند، رژیم هیاهو به راه خواهد انداخت که مخالفان رژیم با تعاونی‌ها مخالف هستند؛ لذا صلاح دیدند که منصور را جلوی در ورودی مجلس بزنند و با برنامه‌ای حساب ‌شده، از سه طرف آنجا را محاصره کردند تا منصور از هر طرف که آمد او را بزنند. شهید محمد بخارایی و مرتضی نیک‌نژاد در جلوی در طرف بهارستان، شهید صفار هرندی در جلوی در بالایی مجلس و شهید اندرزگو در پشت مجلس کمین کردند و شهید امانی هم با یک تاکسی دور مجلس می‌گشت تا عملیات را هدایت کند! گروه‌هایی هم که قرار بود ضاربین را فراری بدهند، در جاهای خود مستقر شدند. منصور می‌خواست از در مقابل میدان بهارستان وارد مجلس شود و هنگامی که ماشینش ایستاد، شهید بخارایی جلو رفت و به این بهانه که می‌خواهد به او نامه بدهد، با خونسردی گلوله‌ای را به شکم او خالی کرد! منصور به طرف داخل ماشین خم شد و شهید بخارایی گلوله‌ای را به حنجره او زد، اما گلوله سوم گیر کرد و شهید بخارایی به طرف مسجد سپهسالار دوید تا خود را به گروه فراردهنده که در نزدیکی سه راه امین‌حضور با موتورسیکلت منتظرش بودند، برساند که روی زمین لغزنده لیز خورد و مأمورین دستگیرش کردند!»[55] پس از آن نیروهای ساواک افراد دیگر مربوط به این ماجرا را دستگیر کردند و طی برگزاری یک دادگاه کاملاٌ فرمایشی احکام هر یک بدین گونه صادر شد: «محمد بخارایی، مرتضی نیک نژاد، رضا صفار هرندی، حاج صادق امانی، به اعدام؛ حاج مهدی عراقی، حبیب‌الله عسگراولادی، عباس مدرسی‌فر، ابوالفضل حیدری و محمدتقی کلانچی به زندان ابد با اعمال شاقه؛ محی‌الدین انواری 15 سال، احمد شهاب 10 سال، و حمید ایپکچی با آن‌که هنوز به سن قانونی نرسیده بود به 5 سال زندان» محکوم شدند.[56] اعضای زندانی مؤتلفه در زندان بیکار نماندند و تلاش زیادی برای حمایت از نیروهای جوان انقلابی که به تازگی وارد عرصه مبارزه می‌شدند، انجام دادند.[57]

 

وضعیت مؤتلفه پس از ترور منصور

پس از دستگیری اعضای اصلی مؤتلفه، انسجام گروهی آنان از بین رفت. موتلفه‌ای‌ها در سال 1349 در قالب همکاری با سازمان مجاهدین خلق فعالیت نمودند، و دیگر به نام مؤتلفه اسلامی فعالیت چندانی انجام نمی‌دادند. تا اینکه در دهه 1350 و به دنبال قضیه تجدید نظرهای ایدئولوژیک گروهی از اعضای سازمان مجاهدین، مجدداً اعضای مؤتلفه از جمله: اسلامی، عسگراولادی، عراقی و بادامچیان به فعالیت بر اساس ضوابط شرعی و انتشار اعلامیه‌هایی با شعار «برقرار باد حکومت عدل الهی» تا چند سال قبل از پیروزی انقلاب ادامه دادند، بدون اینکه نامی بر خود بگذارند.[58] اعضای مؤتلفه به فعالیت‌ پراکنده فرهنگی در هئیت‌ها، مساجد، گروه‌های مذهبی و صندوق‌های قرض‌الحسنه پرداختند و فعالیت فرهنگی زندانیان آنان نیز محدود به فعالیت‌ در شرایط خاص زندان بود.

با این حال سه هفته بعد از عزیمت امام به پاریس، آقایان مهدی عراقی، ابوالفضل توکلی‌بینا، عزت‌الله خلیلی از اعضای شورای مرکزی مؤتلفه اسلامی، علی‌رغم ممنوع‌الخروج بودن، توانستند مقدمات خروج خود از کشور و رفتن به پاریس را فراهم کنند و توانستند در تاریخ 8 آبان 1357 به نزد امام بروند.[59]

حاج مهدی عراقی از وقتی وارد منزل امام شد، «شروع به مرتب کردن و نظم دادن به خانه کرد و ابتدا هتلی در نزدیکی خانه محل سکونت امام اجاره کرد. ثانیاً قرار می‌گذارد از هیچ‌کس هدیه‌ای گرفته نشود و ترتیب غذا را می‌دهد که ظهرها صرفاً آبگوشت و غذای هم‌ردیف آن باشد و شب‌ها نان و پنیر دهند برای هر کار، مسئولی تعیین می‌نماید. ضمناً امنیت منزل به بچه‌های اسلامی سپرده می‌شود.»[60]

آقای توکلی‌بینا نیز در مورد فعالیت‌هایشان در این مقطع می‌گوید: «قبل از آنکه بنده و شهید عراقی به پاریس بیائیم، اعضاء نهضت آزادی سخنرانی‌های امام را از نوار پیاده و زیر برگه را به نام نهضت آزادی امضا می‌کردند. مدیریت آنجا که به عهده ما قرار گرفت، این‌ها را خودمان تکثیر می‌‌کردیم. یک دستگاه تکثیر نوار چهار کاسِته‌ای را در زیرزمین ساختمان قرار داده بودیم. دانشجویانی که از آمریکا با آقای محمد هاشمی به فرانسه آمده بودند مسئولیت تکثیر نوار را به عهده ‌ ‌‌گرفتند و 24 ساعته مشغول تکثیر نوار بودند؛ اما باز کفاف نمی‌داد و این تعداد نوار پاسخگوی مراجعه کنندگان نبود. شهید عراقی از من خواست که یک دستگاه تکثیر از پاریس خریداری کنم. در پاریس این نوع دستگاه تکثیر نوار وجود نداشت. بنابراین قرار شد برای خرید دستگاه به لندن سفر کنم. این بود که عازم لندن شدم و از خیابان اکسفورد یک دستگاه 4 کاسِته خریداری کردم.»[61]

قرار شد پیام‌های امام در ایران نیز ضبط و پخش شود، لذا توکلی‌بینا به تهران برگشت تا این مهم را انجام دهد: «‌بعد از آمدن از فرانسه هر شب ارتباط مستقیم با نوفل لوشاتو توسط برادران و خواهرانی که در مخابرات بودند برقرار بود. طریقه ارتباط ما با نوفل لوشاتو به این شکل بود که نیمه‌های شب از مخابرات تماس می‌گرفتند و ارتباط ما را با پاریس برقرار می‌کردند. دستگاهی داشتم که به ضبط و تلفن وصل بود تا نوار مکالمات را ضبط ‌کند. به این طریق هر شب پیام‌های امام و سخنرانی‌ها را ضبط می‌کردیم. روند کار به این شکل بود که سخنرانی امام از دفتر ایشان در نوفل لوشاتو به وسیله تلفن ارسال می‌شد و من آن را توسط همان دستگاهی که گفتم ضبط می‌کردم. پیام‌ها هم به همین طریق ضبط می‌شد. در موقع پیاده کردن نوار شاید 50 مرتبه نوار را عقب و جلو می‌کردیم تا بعضی از کلماتی که نامفهوم بود را تشخیص دهیم. ‌‌‌تقریباً قبل از اذان صبح نوار پیاده می‌شد و نسخه‌ای دست نویس و تمیز از آن آماده بود. سپس با یکی از برادران که در دفتر حقوق بشر که در همان نزدیکی حسینیه ارشاد بود تماس می‌گرفتیم تا با استفاده از امکانات آنجا چند نسخه اصلی تایپ شود. بعد ما این‌ها را تکثیر می‌کردیم و تعدادی که آماده می‌شد را به نقاط مختلف تهران ارسال می‌کردیم. آن‌ها هم موظف بودند که این‌ها را تکثیر ‌کنند به طوری که هشت صبح هر کس سر کارش می‌آمد یک نسخه از سخنرانی امام روی میزش بود.» [62] سرانجام وقتی ورود ‌امام در 12 بهمن 57 به ایران قطعی شد. اعضای موتلفه به سرعت مقدمات کار ستاد استقبال را فراهم کرد تا به نحو مطلوبی ورود امام به کشور انجام شود.[63]

 

جمعیت مؤتلفه‌ اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی

یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در واقع جمعیت مؤتلفه‌ی اسلامی به عنوان شاخه‌ای از حزب جمهوری اسلامی درآمد.

«اعضای اصلی جمعیت مؤتلفه همچون آقایان [حبیب‌الله] عسگراولادی، [علی] درخشان، [محمد] کچویی، [محمدصادق] اسلامی و [سیداسدالله] لاجوردی عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی نیز بودند.»[64]

به این ترتیب فعالیت جمعیت مؤتلفه‌ اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در قالب حزب جمهوری اسلامی صورت می‌پذیرفت؛ که این حزب در واقع تشکلی فراگیر از تمام جناح‌های مذهبی و سیاسی معتقد به ولایت فقیه در برابر تمام نیروهای سیاسی دیگر که اعتقادی به ولایت فقیه نداشتند، محسوب می‌شد. به عبارت دیگر حزب جمهوری اسلامی در مقطع زمانی حساس پس از پیروزی انقلاب اسلامی با هدف تجمع تمام نیروهای معتقد به خط امام شکل گرفت، تا بتواند در استمرار اهداف انقلاب اسلامی و تأسیس نهادهای اسلامی در کشور و اداره‌ی آن ایفای نقش نماید و در این راستا جمعیت مؤتلفه اسلامی نیز به آن حزب پیوست.

در سال 1366 به دلایل مختلف، از جمله بروز اختلافات شدید فکری در درون حزب جمهوری اسلامی، حزب مذکور دچار مشکلات اساسی شده بود و در راستای حل مشکلات آن و جلوگیری از تفرق نیروهای معتقد به مبانی انقلاب اسلامی، دو نفر از سران حزب یعنی آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای و آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی با تصویب شورای مرکزی حزب، طی نامه‌ای به محضر امام خمینی (ره) خواستار موافقت ایشان با تعطیلی حزب و توقف تمام فعالیت‌های آن شدند. با موافقت امام حزب جمهوری اسلامی عملاً تعطیل[65] شد و اعضاء و گروه‌های تشکیل‌دهنده‌ی آن نیز پراکنده شدند.

پس از تعطیلی حزب جمهوری اسلامی، اعضای سابق جمعیت مؤتلفه اسلامی با امام دیدار کردند تا «اجازه‌ی فعالیت مجدد به عنوان یک گروه سیاسی»[66] را از ایشان کسب نمایند. امام نیز در جواب فرمودند: «هر طور صلاح بدانید من موافقم.»[67] مؤتلفه‌ای‌ها اهدافی نیز برای خود در نظر گرفتند:

«حفاظت از دستاوردهای انقلاب، پیروی از خط امام و مقام معظم رهبری، جمع‌وجور کردن و خط دادن به جوانان و نوجوانان و مؤمنینی که قصد خدمت به اسلام و قرآن دارند، معرفی کاندیدا برای انتخابات ریاست‌جمهوری، مجلس شورای اسلامی و خبرگان و همچنین تشویق مردم به مشارکت در انتخابات.»[68] پس از رحلت امام تشکل مؤتلفه اسلامی مورد تأیید رهبر معظم انقلاب قرار گرفت.[69]

به این ترتیب در طول ده سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بخش اعظمی از فعالیت جمعیت مؤتلفه‌ اسلامی در چارچوب حزب جمهوری اسلامی و از سال 1366 به بعد در قالب یک گروه سیاسی ـ مذهبی مستقل انجام می‌گیرد؛ که تصویب رسمی اساس‌نامه و مرام‌نامه‌ی جدید «جمعیت مؤتلفه‌ی اسلامی» در 18 ماده و 14 تبصره در تاریخ پنجم خرداد 1369 از سوی هیأت مؤسس و با تأیید کمیسیون ماده‌ی 10 احزاب در وزارت کشور صورت می‌گیرد و از سال 1382 در چهلمین سالگرد تأسیس تشکل مذکور، به صورت رسمی تحت عنوان «حزب مؤتلفه‌ی اسلامی» به ادامه‌ی فعالیت پرداختند.[70]

در مرامنامه این جمعیت تشکل مؤتلفه این گونه تعریف شده است:

«(مؤتلفه‌ی اسلامی) تشکلی است که اعتقاد به اسلام ناب محمدی (ص) و ایمان کامل به اصل امامت و ولایت مطلقه فقیه عادل دارد و معتقد به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است و تشکیل آن مورد تأیید امام خمینی (ره) و مقام معظم ولایت فقیه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مد ظله‌العالی) قرار گرفته است. (مؤتلفه‌ی اسلامی) خود را از انصار ولایت فقیه و پیرو روحانیت اصیل و مبارز اسلام و بازوی نظام جمهوری اسلامی در محدوده توان تشکیلاتی خویش می‌داند.»

این جمعیت با ایمان کامل به اصل امامت و ولایت مطلقه فقیه عادل برای رسیدن به اهدافی مانند:

«انجام وظیفه و ادای تکلیف شرعی در هر زمان و مکان و کسب رضوان‌الله؛ دعوت به خدا نه دعوت به خود؛ ساختن جامعه اسلامی از اعضا و طرفداران در درون تشکل؛ پاسداری از ارزش‌ها و انقلاب اسلامی و راه امام خمینی (ره) در ایجاد امت بزرگ و سعادتمند اسلامی تلاش می‌کند.» خط مشی‌ای که مؤتلفه‌ی اسلامی بر اساس اهداف یاد شده در پیش گرفته این گونه است که «افرادی را که راه خدا را انتخاب می‌کنند و می‌خواهند در تشکلی خداپسندانه و در ارتباط با مقام معظم ولایت فقیه به شناخت اسلام و عمل خالصانه به آن و شناساندن اسلام به دیگران و انجام تکالیف و وظایف شرعی در هر زمان بپردازند با یکدیگر مرتبط می‌کند.»[71]

پس از بخش نخست اساس‌نامه جمعیت را می‌بینیم که در ۱۸ ماده تنظیم شده است. در ماده ۱ نام جمعیت «جمعیت مؤتلفه‌ی اسلامی» تعیین شده است. در ماده ۲ مرکز جمعیت را شهر تهران ذکر کرده است.[72]

ارگان رسمی حزب مذکور هفته‌نامه‌ی «شما»ـ شهدای مؤتلفه‌ی اسلامی ـ است و پس از آقای حبیب‌الله عسگراولادی، آقای محمدنبی حبیبی، دومین دبیرکل آن شد. اکنون (مرداد 1403) اسدالله بادامچیان دبیرکل حزب مؤتلفه می‌باشد.

در مجموع حزب مؤتلفه‌ی اسلامی یکی از گروه‌های سیاسی ـ مذهبی در مجموعه نیروهای مذهبی موسوم به «جناح راست» یا «محافظه‌کار» و یا «اصول‌گرا» به حساب می‌آید که از ولایت فقیه به سختی دفاع کرده، مشروعیت خود را متصل به آن می‌داند و در حوزه‌ی اقتصادی نیز معتقد به بازار آزاد و عدم دخالت و بلکه نظارت دولت در اقتصاد بوده است؛ و به همین دلیل در طول دوران هشت ساله‌ی نخست‌وزیری آقای میرحسین موسوی، تشکل مذکور به لحاظ اقتصادی با سیاست‌های دولت به مخالفت پرداخته و اعضای آن جمعیت از کابینه‌ی وی استعفاء دادند.

 

پی‌نوشت‌ها: 


[1] . نوذری، عزت‌الله؛ تاریخ احزاب سیاسی در ایران، شیراز، نوید، 1380، ص 157.

[2] . اسلامی، مهدی؛ طلایه‌داران آفتاب، یادمان شهدای مرکزی موتلفه اسلامی، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری مهرتابان، 1385، ص 30.

[3]. محمود طاهراحمدی، خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 60-59.

[4] . پورقنبر، محمدحسن، شکل‌گیری مؤتلفه اسلامی، جامعه‌شناسی تاریخی، دوره 6، شماره 1، بهار و تابستان 1393، ص 50.

[5] . پهلوان، چنگیز، نگاهی به جمعیت هیات‌های موتلفه‌ی اسلامی، ماهنامه اندیشه جامعه، 1378، شماره 5، ص 8.

[6] . جمعیت مؤتلفه اسلامی: چهار دهه نقش آفرینی آشکار و پنهان، مصاحبه با حبیب‌الله عسگر اولادی، ماهنامه گزارش، آبان 1377 - شماره 93، ص 14.

[7] . نشریه شاهد یاران، یادمان شهید مهدی عراقی، شماره 36، آبان ماه 1387، ص 35.

[8]. جعفریان، رسول، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران سال‌های 1357-1320، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، 1382، ص 191.

[9] . نگاهی به جمعیت هیات‌های موتلفه‌ی اسلامی، پیشین، ص 11.

[10] . همان، ص 11-12.

[11]. امیری، حکیمه ، تاریخ شفاهی هیأت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص 86.

[12] . آشنایی با جمعیت موتلفة اسلامی، پیشین، ص 46.

[13] . محی‌الدین انواری، روزنامه رسالت، 26 / 3 / 86.

[14]. طاهراحمدی، پیشین، ص 61.

[15] . شکل‌گیری مؤتلفه اسلامی، پیشین، ص 50.

[16] . کشاورز شکری، عباس و رحمتی، محمد، شیوه‌های عضوگیری هیأت‌های مؤتلفه اسلامی در انقلاب اسلامی (1342-57)، فصلنامه علوم اجتماعی شماره 57، ص 244.

[17] . همان، ص 242.

[18] . همان.

[19] . همان.

[20] . همان، ص 259.

[21] . مقدسی، محمود. دهشور، مسعود، شیرازی، حمیدرضا، ناگفته‌ها، خاطرات مهدی عراقی، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول. 1370، شیوه‌های عضوگیری هیأت‌های مؤتلفه اسلامی در انقلاب اسلامی (1342-57)، پیشین، ص 172.

[22] . شیوه‌های عضوگیری هیأت‌های مؤتلفه اسلامی در انقلاب اسلامی (1342-57)، پیشین، ص 248.

[23] . «نگاهی به فعالیت‌های هیئت‌های مذهبی تهران در دهه 1340» در گفت‌وگو با حاج احمد مرآتی شیرازی، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر، کد مطلب 8146.

[24] . کرامت، فرهاد، «در مسیر تاریخ: تاریخچه تشکیل و فعالیت حزب مؤتلفه اسلامی»، زمانه، اسفند 1386، ش 66، ص 60.

[25] . جمعیت مؤتلفه اسلامی: چهار دهه نقش آفرینی آشکار و پنهان، پیشین، ص 14.

[26] . حجت‌الاسلام و المسلمین محمدرضا غروی.

[27] . ماهنامه شاهد یاران، شماره 36، آبان ماه 1387، ص 8.

[28] . تاریخ شفاهی هئیت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی، پیشین، ص 112-113.

[29] . برای مطالعه پیام امام خمینی، ر.ک: صجیفه امام خمینی (ره)، ج 1، ص 229-230

[30] . تاریخ شفاهی هئیت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی، پیشین، ص 117.

[31] . خاطرات 15 خرداد، بازار، به کوشش علی باقری، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1377 ش،‌ ص 96.

[32] . ماهنامه شاهد یاران، شماره 36، آبان ماه 1387، ص 37.

[33]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده‌ی شماره‌ی بازیابی 661، ص 77.

[34] . ماهنامه شاهد یاران، شماره 36، آبان ماه 1387، ص 37.

[35] . دیدار در نوفل لوشاتو: خاطرات سیاسی ـ اجتماعی ابوالفضل توکلی بینا، تهران: مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ ونشر عروج، 1389، ص 98.

[36] . «هویت عوامل میدانی قیام 15 خرداد 1342» در گفت‌وشنود با اسدالله بادامچیان، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر، کد مطلب 5744.

[37] . دیدار در نوفل لوشاتو، پیشین، ص 101-102.

[38] . ن،ک: اسناد پایانی.

[39] . همان.

[40] . همان.

[41] . همان.

[42] . امیری، حکیمه، تاریخ شفاهی هئیت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص 141.

[43] . ن.ک: اسناد پایانی

[44] . جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ـ سیاسی ایران، پیشین، ص 194.

[45] . ر،ک: اسناد پایانی

[46] . برای آشنایی با کم و کیف چاپ اعلامیه ر.ک: تاریخ شفاهی هئیت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی، پیشین، ص 141 تا 145. همچنین ن.ک: دیدار در نوفل لوشاتو، پیشین، ص 123-127

[47] . دیدار در نوفل لوشاتو، پیشین، ص 123-124.

[48] . برای مطالعه سخنرانی 4 آبان امام خمینی علیه کاپیتولاسیون و اعلام عزای عمومی. ن.ک: صحیفه امام خمینی (ره)، ج 1، صفحه 415 تا 424.

[49] . تاریخ شفاهی هئیت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی، پیشین، ص 145.

[50] . همان، ص 146.

[51] .ن،ک: اسناد پایانی.

[52] . نعمت‌الله نصیری، متولد 1289 ش، سمنان، وی از تاریخ 10 / 11 / 43 تا 16 / 3 / 57 رئیس ساواک بود و در آن دوران سخت‌ترین شکنجه‌ها روی زندانیان سیاسی اعمال می‌شد. او در 27 بهمن 57 پس از محاکمه در دادگاه انقلاب اسلامی اعدام شد. در باره وی بنگرید به: نگاهی کوتاه به نعمت‌الله نصیری رئیس ساواک، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[53] . تاریخ شفاهی هئیت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی، پیشین، ص 156 تا 161.

[54] . ‌‌دیدار در نوفل‌لوشاتو، پیشین، ص 144. در کتاب خشونت قانونی دلایلی ارائه شده است که ادعای فوق را به چالش می‌کشاند. برای مطالعه بیشتر ر.ک: استادی، کاظم، خشونت قانونی، ج 1، قم، تولید و پخش کتاب ارزشمند، 1397، ص 98 تا 144.

[55] . «استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری و اندیشه مبارزات مسلحانه» در گفت‌وشنود با اسدالله بادامچیان، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر، کد مطلب 11856.

[56] . تاریخ شفاهی هئیت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی، پیشین، ص 156 تا 172.

[57] . جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ـ سیاسی ایران، پیشین، ص 195.

[58] . ر،ک: در مسیر تاریخ: تاریخچه تشکیل و فعالیت حزب مؤتلفه اسلامی، پیشین، ص 61.

[59] یاران امام به روایت اسناد ساواک، پیش‌کسوت انقلاب، شهید حاج مهدی عراقی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1378، ص 342.

[60] . همان، ص 365.

[61] . دیدار در نوفل لوشاتو، پیشین، ص 228.

[62] . همان، ص 256.

[63] . همان، ص 258.

[64]. حسینی، سید مهدی، خاطرات محمدرضا اعتمادیان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 136.

[65]. ذکر یک نکته در این‌جا لازم است و آن این است که حزب جمهوری اسلامی هیچ‌گاه منحل نشده است؛ در حالی‌که در برخی منابع به اشتباه به انحلال حزب مذکور اشاره گردیده است؛ بلکه حزب جمهوری اسلامی تعطیل گردیده و امکان فعال‌سازی آن نیز بسته به نظر مؤسسان آن وجود خواهد داشت.

[66]. خاطرات محمدرضا اعتمادیان، پیشین، ص 137.

[67] . ر،ک: اسناد پایانی مقاله، مرامنامه جمعیت مؤتلفه اسلامی که در سال 69 منتشر شده است ص 4.

[68]. خاطرات محمدرضا اعتمادیان، پیشین، ص 137.

[69] . ر،ک: اسناد پایانی مقاله، مرامنامه جمعیت مؤتلفه اسلامی که در سال 69 منتشر شده است ص 4.

[70]. دارابی، پیشین، ص 232.

[71] . ن،ک: اسناد پایانی مقاله.

[72] . برای مطالعه ماده 1 تا 18 رجوع شود به نگاهی به جمعیت‌های مؤتلفه اسلامی، پیشین، ص 13.



احکام اعدام و زندان اعضای هیئت‌های مؤتلفه اسلامی در سال 1344


اسامی هشت نفر از اعضاء سازمان مرکزی هیئت مؤتلفه


اطلاعیه موتلفه با نام جبهه مسلمانان آزاده و دعوت از مردم جهت اجتماع در روز ۱۳ مهر ۱۳۴۳


اعضای یک هیئت از سه هیئت مؤتلفه


اعلامیه مؤتلفه اسلامی به مناسبت سال‌روز فاجعه فیضیه، ص 1


اعلامیه مؤتلفه اسلامی به مناسبت سال‌روز فاجعه فیضیه، ص 2


اعلامیه مؤتلفه اسلامی به مناسبت سال‌روز فاجعه فیضیه، ص 3


اعلامیه مؤتلفه با نام شورای مسلمانان متحد جهت تعطیل عمومی برای بزرگداشت چهلم شهدای پانزده خرداد 42


اعلامیه مؤتلفه با نام شورای مسلمانان متحد در اعتراض به دستگیری علما، مجتهدین و اساتید در سال 43


اعلامیه مؤتلفه با نام مسلمانان متحد در دعوت به تعطیلی عمومی در 21 خرداد 42


پخش اعلامیه هیئت‌های مؤتلفه اسلامی 18 آبان 1342


تراکت هیئت‌های مؤتلفه جهت تغطیلی بازار تهران در اعتراض به افتتاح مجلس بیست و یکم


دادخواست زندانیان هیئت مؤتلفه اسلامی


قطعنامه اصناف و بازرگانان که در مراسم موتلفه در مسجد سید عزیزالله بازار در اعتراض به تبعید امام قرائت شد


متهمین هیئت‌های مؤتلفه اسلامی تاریخ سند 15 اسفند 1343، ص 1


متهمین هیئت‌های مؤتلفه اسلامی تاریخ سند 15 اسفند 1343، ص 2


متهمین هیئت‌های مؤتلفه اسلامی تاریخ سند 15 اسفند 1343، ص 3


متهمین هیئت‌های مؤتلفه اسلامی تاریخ سند 15 اسفند 1343، ص 4


متهمین هیئت‌های مؤتلفه اسلامی تاریخ سند 15 اسفند 1343، ص 5


متهمین هیئت‌های مؤتلفه اسلامی تاریخ سند 15 اسفند 1343، ص 6


متهمین هیئت‌های مؤتلفه اسلامی تاریخ سند 15 اسفند 1343، ص 7


متهمین هیئتهای مؤتلفه اسلامی تاریخ سند 15 اسفند 1343، ص 8


متهمین هیئت‌های مؤتلفه اسلامی تاریخ سند 15 اسفند 1343، ص 9


متهمین هیئت‌های مؤتلفه اسلامی تاریخ سند 15 اسفند 1343، ص 10


متهمین هیئت‌های مؤتلفه اسلامی تاریخ سند 15 اسفند 1343، ص 11


مرامنامه جمعیت مؤتلفه اسلامی که در سال 69 منتشر شده است. ص 1


مرامنامه جمعیت مؤتلفه اسلامی که در سال 69 منتشر شده است. ص 2


مرامنامه جمعیت مؤتلفه اسلامی که در سال 69 منتشر شده است. ص 3


مرامنامه جمعیت مؤتلفه اسلامی که در سال 69 منتشر شده است. ص 4


مرامنامه جمعیت مؤتلفه اسلامی که در سال 69 منتشر شده است. ص 5


مرامنامه جمعیت مؤتلفه اسلامی که در سال 69 منتشر شده است. ص 6


نتیجه تحقیقات از متهمین سازمان مرکزی هیئت‌های مؤتلفه اسلامی. ص 1


نتیجه تحقیقات از متهمین سازمان مرکزی هیئت‌های مؤتلفه اسلامی. ص 2


نتیجه تحقیقات از متهمین سازمان مرکزی هیئت‌های مؤتلفه اسلامی. ص 3


نمودار تشکیلاتی مؤتلفه


اعضای مؤّتلفه اسلامی


جلسه محاکمه اعضای مؤتلفه اسلامی به جرم کشتن حسنعلی منصور


اعضای تیم اعدام انقلابی منصور در دادگاه نظامی


اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی در دادگاه نظامی پس از اعدام حسنعلی منصور


محاکمه عوامل ترور حسنعلی منصور، نخست‌وزیر، در دادگاه نظامی شماره سه ارتش


قرائت حکم متهمان پرونده منصور


شهید حجت‌الاسلام سید علی اندرزگو در چهره‌های متفاوت


1343. مرحوم حبیب‌الله عسگراولادی در دادگاه اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی


شهید حاج مهدی عراقی. آیت‌الله محی‌الدین انواری و مرحوم حبیب‌الله عسگراولادی


1359. مرحوم حبیب‌الله عسگراولادی به اتفاق مرحوم ابوالفضل حاج حیدری و سید رضا نیری در کنار شهید آیت‌الله دکتر بهشتی


اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی در دیدار با آیت‌‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی


حاج احمد قدیریان و اسدالله بادامچیان در دوران جوانی


اسدالله بادامچیان


ديدار اعضاي شوراي مركزي و خانواده شهداي حزب موتلفه اسلامي با رييس قوه قضاييه در سال 87


شهید محمد کچوئی


محمدنبی حبیبی و حبیب‌الله عسگر اولادی


مرحوم ابوالفضل حاج حیدری به اتفاق مرحوم حبیب‌الله عسگراولادی و اسدالله بادامچیان در گفت وگو با کتاب ماه فرهنگی ـ تاریخی یادآور


مرحوم حبیب‌الله عسگراولادی و شهید بهشتی


هاشم امانی


 

تعداد مشاهده: 5275


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.