عضویت و ارتباط برخی مدیران جراید کشور در دوران پهلوی با سازمانهای جاسوسی و کشورهای بیگانه و فراماسونری و بهائیت؛ مطالعه موردی: عباس شاهنده، مدیر مسئول روزنامه فرمان
تاریخ انتشار: 26 فروردين 1403
دیباچه
وسایل ارتباط جمعى، از مهمترین ابزارهایی است که حکومتها از آن برای تحکیم پایههای خود بهره میگیرند. نظامهاى استبدادى نیز که هیچ اتکایی به آراى مردمی نداشته و فاقد پایگاه اجتماعی هستند، با توسل به رسانههای گروهی از جمله تلویزیون، رادیو، روزنامه و نشریات به اهداف خود دست مییابند. در چنین شرایطی، رسانه نه تنها موجب آگاهی مردم نمیشود، بلکه بالعکس، باعث میشود فاصله آنها با حقایق بیشتر و بیشتر گردد. به عبارت دیگر در چنین ساختاری، رسانهها در راستای امیال حاکمیت گام برمیدارند و نه منافع ملی. حال اگر یک حکومت مستبد به قدرتهای خارجی وابسته باشد، به طور طبیعی، رسانههای جمعی نیز در سیر این وابستگی در راستای منافع و مصالح قدرتهاى بیگانه و استعمارى و حاکم مستبد قدم برمیدارند.
از آنجا که رژیم پهلوی از اساس یک حکومت دستنشانده و وابسته بود، مطبوعات وابسته به حکومت نیز در این دوره، تأمینکننده اهداف حاکمیت و اربابانشان خصوصاً آمریکا، انگلیس و اسرائیل بودند. در این زمان، مطبوعات در اختیار افراد وابسته و جاسوس در حاکمیت قرار داشت؛ کسانی که قلم را با اشاره اربابان به حرکت در میآوردند و آن مینوشتند که آنها میخواستند و میپسندیدند. در دوره حاکمیت پهلوی (به جز یک دوره کوتاه در دوران جنگ جهانی دوم و برکناری رضاخان) مطبوعات غالباً به مسائل غیر اساسى و غیر ضرورى مىپرداختند. در مقابلِ ظلم، جور و فساد حاکمیت سکوت کرده و عمدتاً دست در دست حاکمان در ظلم و فساد آنها شریک بودند. روزنامهها در دوران پهلوى، از ارکان مهم ـ جهت عملى نمودن سیاستهاى دستگاه جور ـ بودند و حتى جهت رضایت رژیم به جنگ اعتقادات مردم مىرفتند، به تخطئه مبانى دینى مردم مىپرداختند و برای سرگرم کردن مردم به شهوات و امیال پست حیوانی، بىبندوبارى و اشاعه فساد و فحشا را سر لوحه کار خود ساخته بودند. در عوض مدیران جراید در قبال اینگونه فعالیتهاى مطبوعاتى و این خدمات، به پول و مقام مىرسیدند.
روزنامهها و روزنامهنگاران وابسته در دوره حکومت پهلوی، نه تنها منشأ آگاهی نبودند، بلکه موجب عقبماندگی ملت ایران شدند. حضرت امام خمینى(ره) در این زمینه مىفرمایند:
«ما یکى از گرفتارىهاى بزرگمان در زمان طاغوت، گرفتارى به دست مطبوعات بود. طاغوت مهرههایى که در خدمت او بودند و در خدمت اجانب، انتخاب مىکرد و زبدههاى آنها را انتخاب مىکرد، براى اداره مطبوعات و براى تبلیغات به ضد اسلام و به ضد کشور، لکن با آب و رنگ اسلامى و ملى. من نمىدانم که صدمهاى که کشور ما و اسلام از مطبوعات در زمان طاغوت دید بیشتر بود یا صدماتى که از سایر ارگانهاى طاغوتى!
وسایل ارتباط جمعى مأموریت داشتند که کشور ما را با آن تبلیغات دامنهدار، این رسانههاى طاغوتى، تمام مسائل اسلامى و تمام مسائل کشورى را به طرف منافع طاغوتى سوق دهند. صدمهاى که اسلام از مطبوعات و رسانههاى طاغوتى خورد از کمتر دستگاههایى خورد. آنقدر که جوانهاى ما را این مطبوعات فاسد و آن مجلههاى فاسدتر و آن رادیو و تلویزیونهاى فاسدتر به فساد کشیدند. معلوم نیست که مراکز فساد آنقدر به فساد کشیده باشند. این مجلات بود و این مطبوعات و این رادیو و تلویزیون و تمام این رسانههاى گروهى بود که جوانهاى ما را به جاى اینکه به طرف دانشگاه بکشد، به طرف علم و ادب بکشد، به طرف فساد کشاند.»[1]
مطبوعات دوران پهلوى، با سعی و تلاش وافر در به استحاله کشاندن اعتقادات مردم مسلمان ایران، تبلیغ دین ستیزى، اشاعه فساد و بىبند و بارى، دنبال ریشهکن کردن اسلام و مسلمانى و ترویج سکولاریسم در این مملکت بودند و از طرف دیگر با مقالات و تفسیرهاى دروغ و فریبدهنده، سانسور اخبار و وقایع، با تلاش بسیار به تثبیت پایههاى رژیم مىپرداختند. مطبوعات طى دوران پنجاه ساله بهجز در مواقع خاص و محدود، به امورى مىپرداختند که میل حاکمیت بود و با سرپوش گذاشتن بر وابستگى حکومت به بیگانگان، فساد و غارتگرىهاى سران و بىاطلاع گذاشتن مردم، نقش مهم و اساسی در تحکیم و بقای رژیم ظالم شاهنشاهى داشتند.
برخی افراد به سهو و یا عمد، برخورد انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی با مطبوعات دوران پهلوی و مدیران و کارگزاران آن را برنمیتابند و با تاریخسازی و تحلیلهای به دور از واقعیت و حقایق، چنین القا میکنند که آزادی قلم و بیان به مخاطره افتاده است، انصاف رعایت نشده است، برخوردی بیش از جرم واقع شده و...
این افراد نقش مطبوعات در آن دوران را یا نمیدانند و یا تجاهل میکنند، آنها عوامل و مزدوران استعمار و استبداد را از نظر دور میدارند، آنها بنیانهای تشکیل و تداوم حکومتهای وابسته و مستبد را به فراموشی میسپارند، آنها مواد «شستشوی مغزی» و «خواب کردن» یک ملت را نادیده میگیرند، آنها آثار تعلیمی و تربیتی «قلم» را نیاموختهاند، آنها نمیدانند که «بیانها» و «قلمها» انسانها را یا میسازند و یا تخریب میکنند، آنها آنچنان از شناخت انسان غفلت و تغافل دارند که بردگی «بدن»، «زمین» و «زمانه» آدمیان را پیش از بردگی «روح»، «خرد» و «جان» میپندارند!
آنها فرهنگ، آگاهی، تفکر و عقیده فردی و جمعی را زیربنا نمیدانند و زیربناهایی مانند اقتصاد و سیاست را بدون فهم نقش استحمار، استثمار و استعمارِ ملتها «قرائت» میکنند![2]
یکى از نشریاتى که خدمات شایانى به رژیم پهلوی و اربابان خارجى آن نمود و طى بیش از سه دهه انتشار، کاملاً در جهت اهداف و برنامههاى آنها فعالیت کرد و در تمام مقاطع حساس با جهتدهى شبکههاى پیدا و پنهان استعمار جهانى، دست در دست آنها، زمینه را براى چپاول ایران توسط بیگانگان مهیا نمود، روزنامه فرمان با مدیر مسئولى عباس شاهنده بود. این مقاله بر آن است تا با نگاهی به زندگی عباس شاهنده، ارتباط او با دولتهای خارجی و نیز نقش وی در تحکیم پایههای رژیم پهلوی را بررسی کند.
پیشینه خانوادگی و تحصیلات
عباس شاهنده در سال 1292 شمسی در تهران متولد شد. پدرش احمد از کارگزاران دوران قاجار و پهلوى اول بود که چند سال مدیر کلی اداره وزارت پست و تلگراف و تلفن را بر عهده داشت.[3] عباس شاهنده تحصیلات خود را در دبستان اصلاح، دبیرستان دارالفنون، دانشسرای مقدماتی و دانشسرای تربیت بدنی گذراند و پس از اتمام دوره تحصیل، بهعنوان دبیر در برخی دبیرستانهای تهران شروع به فعالیت کرد.[4] او در سال 1315 با دختری به نام ملیحه خردمند از خانوادهای متمول ازدواج کرد. حاصل این وصلت، تولد شش فرزند شامل پنج پسر به نامهای بهمن، بهروز، بهرام، بهزاد و بهنام و یک دختر بنام بهناز بود.[5]
شاهنده مدتی در نیروی هوایی ارتش فعالیت کرد و به درجه استواری رسید اما به خاطر پیشینه سوء، از ارتش اخراج شد. منبع اطلاعاتی رژیم پهلوی در گزارشی به تاریخ 1 دی 1338 از بیوگرافی عباس شاهنده، درباره چرایی اخراج او از ارتش نوشته است: «او در سال 1310 وارد نیروی هوایی شده در 1 /10 /1313 در حالی که به جرم سرقت در زندان شهربانی بود به خدمت نظام وارد شده، از زندان تحویل نیروی هوایی شد و به موجب نامههایی که شهربانی به نیروی هوایی نوشته، میبایستی پس از خاتمه خدمت سربازی مجدداً تحویل زندان شود. پس از خاتمه خدمت، تقاضای شغل در نیروی هوایی کرد و با گواهینامه تربیت بدنی و دانشسرای مقدماتی تا مقام استوار 2 نیروی هوایی ارتقای درجه پیدا کرد. در 9 /9 /1316 به جرم سرقت 16 قلم اثاثیه نیروی هوایی به زندان افتاد و در 1320 از زندان خارج شد.»[6]
شاهنده پس از خروج از ارتش، مشاغل سیاسی را عهدهدار گردید. او در سال 1329 مدیرکل خواربار تهران شد و در سال 1330 در سمت مدیرکل بازرسی شهرداری تهران فعالیت کرد.[7] اما عمده فعالیتهای وی در عرصه روزنامهنگاری و نویسندگی بود.
تمایلات سیاسی
با تشکیل حزب توده و نفوذ روزافزون این حزب و گسترش آن در شهرها و مناطق کارگری، عباس شاهنده که سودای نزدیکی به مراکز قدرت را در سر داشت و روسیه را حاکم درجه یک سیاست ایران میدانست، جانب حزب توده را گرفت. او در جلسات آن حزب نیز شرکت میکرد.[8] در گزارشی که توسط ساواک درباره تمایلات سیاسی شاهنده تنظیم شده آمده است: «نامبرده در سال 1322 در جبهه آزادی که از سازمانهای منتسب به حزب منحله توده بود شروع به فعالیتهای سیاسی نموده و روزنامه فرمان که صاحب امتیازش خود وی میباشد به صورت ارگان جبهه آزادی در آن ایام منتشر مییافت و کلیه هزینه انتشار روزنامه مزبور را از جبهه آزادی و حزب توده دریافت میداشت...»[9]
حمایت شاهنده از حزب توده مدت زیادی طول نکشید و زمانی که قوامالسلطنه بر مسند وزارت تکیه زد، شاهنده به صف حامیان قوام پیوست. او با کمک قوام ابتدا به وزارت فرهنگ و سپس به دفتر نخستوزیری منتقل و مأمور سازماندهی اتحادیه سندیکاهای کارگری ایران شد.[10] اما مدتی بعد، با قوام نیز به مشکل برخورد. علت این اختلاف، عدم حمایت قوام از وی برای ورود به مجلس بود. از اینرو از قوام فاصله گرفت و به دنبال نخستوزیری سپهبد حاجعلی رزمآرا، خود را به وی نزدیک کرد. با مرگ رزمآرا، شاهنده که خود را فردی شاهدوست معرفی میکرد، بنای نزدیک شدن به دربار را گذاشت و به مخالفت با دکتر محمد مصدق پرداخت. در این ایام، شاهنده در روزنامه فرمان همواره به دولت ملی مصدق و ملی شدن صنعت نفت و مبارزات ملت علیه استعمار انگلیس حمله میکرد. او در سال 1331 به خاطر ارتباط با کاپیتان ناورا انگلیسی و به اتهام جاسوسی و توطئه، با دستور مصدق بازداشت و به زندان افتاد[11] ولی مدتی بعد آزاد شد. بعد از آزادی همچنان دشمنی خود را با مصدق ادامه داد و در کودتای 28 مرداد 32، علیه او فعالیت کرد.
بعد از کودتای 28 مرداد به نخستوزیرِ بعد از کودتا ـ فضلالله زاهدی ـ نزدیک شد و با یادآوری خدمات خود در کودتا، تلاش کرد به امتیازاتی دست یابد. با شکلگیری احزاب دولتی و حکومتی، وی را بهعنوان یکی از بازیگران و صحنهگردانان احزابی از قبیل حزب ایران نوین، حزب ملیون و حزب رستاخیز میبینیم.[12] هدف این احزاب، تحکیم پایههای رژیم پهلوی بود. او همچنین رابطه نزدیکی با امیرعباس هویدا داشت و در جلسات خصوصی به حضور او میرسید.[13]
تکاپوی شاهنده در عرصه سیاسی نشان میدهد که نامبرده در همه حال منافع شخصی خود را بر منافع عمومی ترجیح میداد. از همین رو است که ساواک وی را «ابنالوقت» لقب داده و نوشته است: «عباس شاهنده در بین مردم و مطبوعات شخص وزینی شناخته نمیشود و او را فردی ابنالوقت میشناسند.»[14]
روزنامه فرمان
روزنامه فرمان در 31 خرداد 1322 به صاحب امتیازى عباس شاهنده و سردبیرى هادى هدایتى و جعفر ندیم آغاز به کار کرد.[15] شاهنده از این روزنامه برای رسیدن به اهداف جاهطلبانهاش بهره میبرد. این روزنامه در نیمه تیرماه 1327، به خاطر مشکلات مالی تعطیل شد، اما از آنجا که حامی رژیم بود، خیلی زود با کمک طرفداران سلطنت تأمین مالی شد. در گزارشی به همین تاریخ آمده است:
«به قرار اطلاع واصله، روزنامه فرمان که اخیراً فوقالعاده به نفع دربار فعالیت مینماید دیروز به واسطه نداشتن وجه، قصد تعطیل را داشته و بالاخره قرار شده است حسن عرب[16] 600 هزار ریال به ضمانت خود به وسیله نفقه طلب فرض نموده و روزنامه را در نیم صفحه منتشر نمایند. چون روزنامه نامبرده تنها [روز]نامهای است که بیپروا و در عین حال با نهایت شهامت مداح دربار است، این موضوع [تعطیل شدن روزنامه] باعث تأسف یک قسمت از طرفداران جدی دربار شده است.»[17]
روزنامه فرمان چند مرتبه به خاطر درج برخی مطالب توقیف شد اما به سرعت رفع توقیف میگشت. شاهنده برای اداره روزنامه فرمان، از افراد ذینفوذ و ارگانهای مختلف مبالغی دریافت میکرد. در سندی از ساواک آمده است:
تاریخ: 25/ 9/ 1347
درباره آقای عباس شاهنده فرزند احمد
محترماً به عرض میرساند:
منظور: تقاضای کمک عباس شاهنده صاحب امتیاز روزنامه فرمان.
سابقه: نامبرده فوق اخیراً نامهای جهت تیمسار ریاست معظم ساواک ارسال و در آن متذکر شده که مبالغ هنگفتی بدهکار و تقاضای کمک نموده است. تیمسار ریاست ساواک پینوشت فرمودند: از چه دستگاههایی چه مقدار کمک به این روزنامه میشود؟
اقدامات انجام شده: در اجرای اوامر، اقدام و نتیجه تحقیقات درباره کمکهایی که به نشریه مزبور از ابتدای سال جاری تا 1 /9 /47 گردیده در حدود 892 /075 /2 ریال میباشد که با توجه به هزینه 8 ماهه که 328 /337 /1 ریال است بهرهای در حدود 564 /738 ریال در مدت 8 ماه (ماهانه 320 /92) نصیب صاحب امتیاز گردیده که ریز آن به پیوست تقدیم است. ضمناً تیراژ نشریه مزبور روزنامه 6000 نسخه بوده که تعداد 500 نسخه آن در تهران توزیع و از این مقدار 150 نسخه آن به فروش میرسد، تعداد 2000 نسخه به طور رایگان جهت اشخاص ارسال که مابقی به شهرستانها فرستاده میشود و فروش قابل توجهی ندارد.[18]
ساواک در گزارشی، مجموع کمکهای دولتی به عباس شاهنده برای اداره روزنامه فرمان در سال 1347 را اینطور برآورد کرده است: از محل آگهیهای دولتی در شش ماهه اول سال 47، مبلغ 392 /085 /1 ریال، از محل رپرتاژهای شرکت واحد و وزارت دارایی در سه ماهه اول سال مبلغ 500 /350 ریال، از محل بودجه شرکت نفت ماهانه به طور مستمر مبلغ 000 /40 ریال و از محل شرکت هواپیمایی ملی ماهانه 000 /40 ریال.[19] همچنین براساس یک سند، نیکپی شهردار تهران، مبالغی را به منظور رپرتاژ خبری به شاهنده پرداخت میکرد.[20]
علاوه بر تحرکات سیاسی، روزنامه مزبور در راستای ترویج فرهنگ ضد اسلامی نیز گام برمیداشت. یک مرتبه انتشار تصویری غیرمتعارف و نیمهعریان از یک هنرپیشه زن ایرانی، حتی واکنش ساواک را برانگیخت. به تعبیر مأمور این اداره، انتشار عکس «قسمتی از اندام این هنرپیشه به صورت مذکور با وصفی که از ملاحظه آن کاملاً معلوم میشود صرفاً به قصد تحریک هیجانات جنسی خوانندگان» است.[21]
زد و بند، فساد و اخاذی
عباس شاهنده با استفاده از روزنامه فرمان و موقعیت خود، به اخاذی و زد و بند میپرداخت و از این طریق به ثروت دست مییافت. نهاد امنیتی رژیم پهلوی در گزارشی به تاریخ 1 خرداد 1339، درباره اوضاع مالی وی نوشته است: «وضع مالی وی بسیار خوب و در حدود 30 میلیون ریال ثروت منقول و غیرمنقول دارد و تقریباً کلیه این ثروت را از طریق غیرمشروع و بند و بست و زمینخواری و حزببازی و مرده باد و زنده باد گفتن به دست آورده است... » همین گزارش شاهنده را فردی قدرتطلب، متظاهر، پولپرست، رشوهگیر، کلاش و بندوبستچی معرفی میکند.[22]
شاهنده در موارد متعدد به دریافت رشوه محکوم شده بود. او یک بار برای اخذ امتیاز شنریزی بخشی از جاده تهران ـ گرگان برای شرکت دارسی، از شرکت مزبور مبلغ 500 هزار ریال دریافت کرد. همچنین افراد را تهدید میکرد که اگر مبلغ مشخصی پرداخت نکنند، علیه آنها در روزنامه حاشیهسازی خواهد کرد. در ایام انتخابات نیز شاهنده با استفاده از فرصت از کاندیداها پول میگرفت تا برای آنها تبلیغات راه اندازد.[23] او با رحیمعلی خرم[24] نیز زد و بند داشت و ماهانه مبلغی از او دریافت میکرد. وی با همدستی بیوک صابر و زکی ترکه زمینهای بلاصاحب را تصرف میکرد.[25]
ساواک در 19 بهمن 48 درباره اخاذیهای شاهنده نوشت: «در جریان صدور گذرنامههای حج، عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان در حدود پنج میلیون ریال به نام خود و مأموران شهربانی و سازمان امنیت از افراد مختلف اخاذی نموده است. وقاحت و جسارت این مرد هرزه بدنام به جایی رسیده که به نام نماینده دربار شاهنشاهی از حجاج پول دریافت نمود.»[26] در سند دیگری به تاریخ 2 اردیبهشت 53 درباره اخاذی شاهنده از محمدعلی سمیعی معاون سابق وزارت اطلاعات و گردشگری آمده است: «عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان برای اخاذی از آقای محمدعلی سمیعی معاون سابق وزارت اطلاعات، مشارالیه را تحت فشار قرار داده است که عباس شاهنده چندین بار به آقای سمیعی پیغام داده است که اگر هر چه زودتر پولی در اختیار ایشان قرار ندهد، مطالبی درباره او در ستون کنجکاو خواهد نوشت.»[27]
پسر بزرگ وی یعنی بهمن نیز همچون پدر غرق در فساد بود. او به واسطه ارتباطات پدرش توانست از بیجار به نمایندگی مجلس شورای ملی برسد.[28] اسنادی درباره اخاذی و فساد بهمن شاهنده نیز موجود است. در یکی از این سندها، تحلیلگر ساواک درباره او نوشته است: «با توجه به سابقه پدر نامبرده بالا در زمینه سوءاستفاده و کلاشی از فرزند وی اعمال فوق بعید نیست.»[29]
کاندیداتوری مجلس
عباس شاهنده در انتخابات مجلس بیستم (۲ اسفند ۱۳۳۹ تا ۱۹ اردیبهشت ۱۳۴۰)[30] و بیست و یکم (۱۴ مهر ۱۳۴۲ تا ۱۳ مهر ۱۳۴۶) از بیجار کاندیدا شد و با خرج پول بسیار شروع به تبلیغات کرد. او همچنین از دستههای اوباش نیز برای اخذ رأی استفاده کرد. وی برای راهیابی به مجلس به هر کاری دست میزد؛ از زد و بند با رجال دولتی و حکومتی گرفته تا تهدید و ارعاب مردم. در اسناد در این باره آمده است: «اطلاعات رسیده به ساواک کردستان حاکی بود که عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان که کاندیدای نمایندگی از شهرستان بیجار بوده است به اتفاق ایادی خود به دهات شهرستان مزبور رفته و کشاورزان را تهدید نمودهاند که چنانچه در انتخابات به عباس شاهنده رأی ندهند خرمنها و خانههای آنها را آتش خواهند زد. مراتب به وسیله ساواک کردستان از گروهان ژاندارمری بیجار استعلام و پاسخ واصله حاکی است که ایادی عباس شاهنده و بهویژه داماد شخص مورد بحث که ملبس به لباس افسری بوده و او را سرهنگ خطاب مینمودهاند به دهات مزبور رفته و با فشار و تهدید کارتهای الکترال زارعین را اخذ و اسامی عباس شاهنده و سرتیپ خردمند را روی آن مینوشتهاند.»[31]
با این وجود، او در دوره بیستم موفق به راهیابی به مجلس نشد و در دوره بیست و یکم نیز به این علت که اعتبارنامه او تصویب نشد، نتوانست به مجلس راه یابد. ساواک در گزارشی به تاریخ 1 آبان 1342 در این رابطه نوشت: «از اینکه عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان نماینده بیجار نشد و انتخابات آنجا توقیف گردید، تمام محافل و افرادی که وی را میشناسند اظهار خوشوقتی میکنند. زیرا عقیده دارند مشارالیه یک آرسن لوپن[32] سیاسی است...»[33]
وابستگی به دولتهای بیگانه، سازمانهای جاسوسی و فراماسونری
شاهنده از جمله کسانی بود که برای رسیدن به قدرت به هر دستاویزی چنگ میزد. یکی از این دستاویزها قدرتهای خارجی بود. او در سال 1339 در ستایش انگلیس، کتابی با عنوان «انگلستان گهواره دموکراسی جهان» نوشت. این کتاب در واقع مجموعه مقالاتی بود که شاهنده در سالهای قبل در روزنامه فرمان منتشر کرده بود. او کتاب خود را به الیزابت دوم تقدیم کرد.[34]
ارتباط او با دولت غاصب صهیونیستی نیز قابل توجه است. تا سال 1335 دولت اسرائیل نماینده رسمی در ایران نداشت. دراین سال دکتر «زوی دوریل» از یهودیان اروپایی به تهران اعزام شد تا نمایندگی اتاق بازرگانی اسرائیل را در پایتخت ایران افتتاح نماید. البته عنوان رسمی دوریل، رئیس بخش اقتصادی آژانس یهود بود ولی تقریباً تمام امور مربوط به نمایندگی سیاسی خارجی را انجام میداد. در سندی از سفارت امریکا درباره فعالیتهای دوریل از عناصر فعال مطبوعاتی در 25 بهمن 1335 چنین آمده است: «نماینده غیررسمی اسرائیل در تهران، در گنجاندن موضوعاتی در طرفداری از اسرائیل در مطبوعات محلی بسیار فعال بوده است. تماسهای او از طریق عباس شاهنده ناشر مجله فرمان و مهندس عبدالله والا ناشر و مالک تهران مصور صورت میگیرد. چنین شایع است که وی در خلال هفته اول نوامبر یکصد هزار ریال به روزنامهنگاران پول داده است.»[35] شاهنده با نماینده آژانس یهود در ایران در تماس بود و از طریق وی مبالغی را دریافت میکرد. این مبالغ جهت رپرتاژ خبری به نفع رژیم اسرائیل هزینه میشد.[36]
شاهنده با سفارت اسرائیل در تهران هم ارتباط داشت و در جشنها و مراسم آن سفارت حضور مییافت. در اسنادی از ساواک به شرکت او در این مراسم اشاره شده است. وی چند مرتبه به سرزمینهای اشغالی سفر کرد و کتابی با عنوان «سفری به اسرائیل» نوشت. این کتاب در سال 1335 چاپ شد.[37] ساواک در تاریخ 17 آبان 1338 نوشت: «عباس شاهنده که در دو سال اخیر چندینبار به اسرائیل مسافرت نموده است، در آنجا با بعضی از اشخاص رابطه پیدا نموده و در تهران نیز با نماینده اسرائیل در تماس است و آنها مرتباً به دفترش رفت و آمد مینمایند و حتی ماهانه مبلغی بابت خرج روزنامه خود از آنان دریافت میدارد.»[38] وی در دورهای که بین اعراب و اسرائیل تنش وجود داشت، به خاطر تبلیغات به نفع اسرائیل از طرف کشورهای عربی ممنوعالورود شد. ساواک در 19 آبان 1338 نوشت: «عباس شاهنده و کاظم مسعودی، روزنامهنگاران ایرانی به علت چاپ و انتشار بروشورها و کتب و یادداشتهای تبلیغاتی به نفع اسرائیل ممنوعالورود به کشور اردن قلمداد شدهاند...»[39]
شاهنده همچنین عضو لژ فراماسونری پهلوی یا همایونی[40] بود.[41] این لژ به دربار پهلوی وابستگی زیادی داشت و مورد حمایت شاه بود. لژ پهلوی در ایام نخستوزیری دکتر محمد مصدق فعالیت زیادی داشت و در تضعیف وی میکوشید. شاهنده در همین ایام عضو لژ مزبور بود. از قضا این لژ در سقوط دولت مصدق نیز تحرکاتی داشت.[42]
شاهد دیگری از ارتباط شاهنده با دستگاههای جاسوسی بیگانه، عضویت او در شبکه بدامن بود. او به واسطه مدیریت روزنامه فرمان، به عضویت شبکه جاسوسی بدامن (BEDAMN) درآمد. این شبکه از طرف دولت آمریکا راهاندازی شد. یکی از تحرکات این شبکه فعالیتهای تبلیغاتی و رسانهای بود. شبکه مزبور از نخستین پروژههایی بود که در چارچوب همکاری اینتلیجنس سرویس و سازمان سیا بر مبنای مقابله با نفوذ کمونیسم شکل گرفت. فعالیت این شبکه در دوره نخستوزیری مصدق و ایام منتهی به کودتا بیشتر شد. در بخش تبلیغات، بدامن، مقالات و کاریکاتورهای ضد کمونیستی تهیه و در اختیار جراید ایران میگذاشت.[43] این شبکه کوشید طی یک عملیات تبلیغاتی از طریق روزنامهنگارانی همچون عباس شاهنده و برادران مسعودی، مصطفی مصباحزاده و ... محمد مصدق را هوادار کمونیسم و ضد اسلام معرفی کند. آنها بدین ترتیب زمینه فکری کودتا را فراهم کردند.
خدمت به دستگاه پهلوی
حسین فردوست، در خاطرات خود، عباس شاهنده را جزو آن دسته از افراد خودفروخته میداند که به خاطر جاه، مقام، پول و قدرت، قلم و اندیشه خود را در خدمت دستگاه پهلوی قرار داد. او میگوید: «زبان بازی و زرنگی و قرار دادن قوه بیان در خدمت مقام یکی دیگر از این استعدادها بود... علاوه بر زبان، قلم را نیز میشد در خدمت مقام و پول قرار داد و مانند [مصطفی] مصباحزاده و رسول پرویزی و عباس شاهنده و جعفر شاهید به دربار وصل شد و به نان و نوایی رسید.»[44]
در دوره نخستوزیری مصدق، شاهنده با استفاده از روزنامه فرمان و نیز با کمک عمّال خود که اغلب چماقدار و لمپن بودند، علیه نهضت ملی شدن نفت و دولت دکتر مصدق جوسازی میکرد.[45] در روز 28 مرداد 1332 شاهنده به نفع دستگاه پهلوی فعالیت داشت و جزء اولین کسانی بود که به همراه مهدی میراشرافی و احمد فرامرزی و گروهی از اراذل و اوباش، به فرستنده رادیو تهران حمله کرده و پس از تصرف آن، سقوط حکومت دکتر مصدق را اعلام کردند.[46] شاهنده در سازماندهی گروه اوباش نیز مشارکت داشت. او برای راهاندازی این گروه، از سفارتین انگلیس و آمریکا مبالغی دریافت کرده بود.[47] وی همچنین با برادران رشیدیان که مجریان کودتا بودند ارتباط داشت.
شاهنده به واسطه فعالیت در کودتای 28 مرداد 32، از طرف فضلالله زاهدی نشان درجه 2 رستاخیز دریافت کرد.[48] او در نامهای خطاب به رئیس ستاد ارتش، خدمات خود به شاه در جریان کودتا و نیز مقابله با مصدق را این طور شرح داده است: «نگارنده در روزهایی که کسی جرأت نداشت از مبارزه با مصدق صحبت کند، به انتقاد و مبارزه شدید با عملیات غیرقانونی او و عواملش پرداختم، شمارههای روزنامه فرمان در خلال این دو سال بهترین شاهد و گواه صدق و صحت این ادعاست. به همین دلیل دفتر روزنامه چندبار از طرف چاقوکشان و اوباش دولتی [منظور دولت مصدق است] چپاول شد و همه دفتر من به غارت رفت. به دستور حسین فاطمی[49] و تأیید مصدقالسلطنه نیز اینجانب را از شغل دولتی که داشتم منفصل نموده و حتی در حکم برکناری من صریحاً یادآور شدند که علت برکناری اینجانب، مخالفتی است که با دستگاه حکومت مصدق مینمایم. سوابق این امر هم اکنون در شهرداری موجود است و سوابق مخالفت و مبارزات بنده هم با حکومت مصدق حتی در ستاد ارتش هم موجود میباشد و ممکن است آن را خواسته و مورد دقت قرار دهند. در قیام ملی 28 مرداد نیز در سپیدهدم آن روز اینجانب در صف مقدم رهبران و ادارهکنندگان قیام بودم و این مطلب را تیمسار معظم ریاست محترم ستاد ارتش میتوانند از کلیه کسانی که جریانات این روز تاریخی را شاهد بودند، استعلام بفرمایند. پس از اینکه مبارزات تهران به پایان رسید و دامن گرفت، اینجانب در رأس عدهای به طرف ایستگاه رادیو تهران حرکت کرده و آنجا را از اشغال مأمورین مصدق بیرون آوردم. در تمام این جریانات، جان من در معرض خطر مستقیم و هدف گلوله قرار داشت. حتی افسرانی که در تصرف دستگاه فرستنده با نگارنده شرکت داشتند پس از پایان تصرف ایستگاه فرستنده از من گواهی و شهادتنامههایی حتی دال بر شرکت خود در این جریان دریافت داشتند. متن تقدیرنامه جناب آقای نخستوزیر و عین گواهینامه اداره تبلیغات و انتشارات را به ضمیمه حضورتان تقدیم میدارم و امید دارم سوابق خدمتگزاری اینجانب را در پشتیبانی از مقام شامخ سلطنت و ارتش شاهنشاهی از نظر دور ندارند.»[50]
شاهنده بعد از 28 مرداد، بیش از گذشته به دربار نزدیک شد و در سال 1333 از طرف وزارت امور خارجه به آلمان سفر کرد. حاصل این سفر نگارش کتاب آلمان بعد از جنگ بود.[51] یکی از خدمات شاهنده به سلطنت پهلوی، تبلیغ درباره خاندان سلطنتی در سایر کشورها بود. در همین راستا وی چند سفر به کشورهای مختلف داشت. از جمله در سفری که در سال 1334 به هند کرد، یک شماره تمام رنگی و مصور از روزنامه فرمان در 16 صفحه و 10000 نسخه به زبان انگلیسی چاپ شد. هدف از انتشار این شماره، تعریف و تمجید از رژیم شاه بود و مطالبی چون «دوستی ایران و هند»، «شرح زندگی گاندی و رضاشاه و مقایسه عملیات آنها»، «اقدامات 14 ساله سلطنت محمدرضا شاه»، «تاریخ و جغرافیای مختصر ایران»، «قانون اساسی ایران»، «پیشرفتهای ایران در شئون مختلف بهداری، راه، فرهنگ، صنایع، ارتش»، «زندگی روزانه شاه و ملکه»، «بیوگرافی مصور شاهنشاه»، «وقایع مهم سلطنت اعلیحضرت همایونی»، «مسافرتهای شاهانه»، «نقش رهبری شاهنشاه» و تصاویری از شاه و خاندان سلطنتی به چشم میخورد.[52] هنگام مسافرتهای خارجی شاه نیز شاهنده با چاپ ویژهنامهای به زبانهای انگیسی و یا عربی و توزیع آن در کشورهای مقصد، به تبلیغ دستگاه پهلوی مبادرت میکرد. در یک سند در این باره آمده است:
سفارت شاهنشاهی ایران ـ عمان
تاریخ: 16/ 8/ 1338
جناب آقای دکتر اقبال، نخستوزیر محترم
به عرض عالی میرساند که روزنامه فرمان در تبلیغات قبل از تشریففرمایی اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به اردن و همکاری با سفارت، سهم بزرگی دارد. زیرا آقای شاهنده مدیر روزنامه فرمان قبل از تشریففرمایی به [امان] آمده و هزاران نسخه تمثال و شماره مخصوص روزنامه فرمان به زبان عربی و نشریات دیگر راجع به اعلیحضرت همایون شاهنشاهی و ایران همراه آوردند و در اختیار سفارت گذاردند که همگی بین مردم توزیع گردید؛ بهطوری که در موقع تشریففرمایی، پشت ویترین کلیه مغازههای عمان [امان] و بیتالمقدس و بعضی شهرهای دیگر تمثال مبارک شاهنشاه گذارده شده بود و کلیه اهالی اطلاعات بیشتری راجع به شاهنشاه ما و ایران پیدا کرده بودند. خدمت بزرگی که روزنامه فرمان انجام داده است حقاً مستوجب قدردانی میباشد. بسته به نظر عالی است.
وزیر مختار ـ رکنالدین آشتیانی
رونوشت برای استحضار اداره اطلاعات وزارت امور خارجه ارسال میگردد. وزیر مختار ـ رکنالدین آشتیانی.
رونوشت برای استحضار جناب آقای شاهنده مدیر روزنامه فرمان ارسال میشود. وزیر مختار ـ رکنالدین آشتیانی.[53]
در فروردین 1339 به هنگام سفر شاه به کشورهای سوئد، اتریش و بلژیک، شاهنده بار دیگر با انتشار روزنامه فرمان به زبان انگلیسی، وظیفه تبلیغی خود را برای رژیم پهلوی انجام داد. بر این اساس متونی از بیوگرافی رضاشاه و محمدرضا و ترقیات ایران در دوره سلطنت پهلوی تهیه شد. همچنین تعداد 8000 قطعه عکس رنگی در قطعهای مختلف از شاه تهیه شده بود.[54] در سال 1340 وقتی شاه عزم سفر به نروژ و فرانسه داشت، شاهنده با انتشار 20 هزار نسخه از روزنامه فرمان به زبان انگلیسی و چندین هزار نسخه از تصویر شاه و ملکه جهت توزیع در این دو کشور، بار دیگر چاپلوسی خود به خاندان پهلوی را نمایان کرد.[55] به گزارش اسناد، شاه نیز از خدمات شاهنده در روزنامه فرمان «اظهار مسرت» کرده بود.[56]
شاهنده در سال 1353 اقدام به انتشار کتابی با عنوان «تاریخ عصر طلایی، عصر درخشان پهلوی» کرد. او در این کتاب سخنرانیها، بازدیدها، مصاحبهها و سفرهای داخلی و خارجی محمدرضا پهلوی را تدوین کرد. وی در این کتاب تلاش کرد با تحریف تاریخ و وارونه نشان دادن حقیقت، از تجدد در عصر پهلوی بگوید.[57] این در حالی بود که در آن دوره، اقتصاد ایران در حال فروپاشی بود و از جنبه سیاسی نیز کشور اوضاعی آشفته داشت و گروههای سیاسی متعددی در راستای مبارزه با رژیم شاه به وجود آمده بودند و شمار بسیاری در زندان به سر میبردند.
در سال 1342 وقتی محمدرضا پهلوی در جریان مراسم سلام نوروزی از طولانی بودن صف روزنامهنگاران گله کرد، جهانگیر تفضلی، مدیر روزنامه «ایران ما» و وزیر مشاور و سرپرست انتشارات دولت، تصمیم گرفت از تعداد روزنامهها و مطبوعات بکاهد و از همینرو امتیاز 71 نشریه و روزنامه را که روزنامه فرمان نیز یکی از آنها بود، لغو کرد. اما شاهنده در شمار روزنامهنگاران معمولی نبود که بهآسانی تسلیم شود و تلاش برای راهاندازی مجدد روزنامه فرمان را رها نکرد تا اینکه سرانجام موفق شد دوباره امتیاز لغوشدهاش را پس بگیرد و در تاریخ 29 تیر 1344 مجدداً روزنامه فرمان را انتشار داد و از آن جا که روزنامه او تنها روزنامهای بود که پس از لغو دوباره امتیاز گرفت، میتوان به نفوذ شاهنده در هرم حاکمیت پهلوی پی برد.[58]
شاهنده همواره مداح شاه بود. در پی ترور ناموفق شاه در 21 فروردین 1344 در کاخ مرمر، «شاهنده در بیجار پس از انجام مراسم نیایش به مناسبت رفع خطر از وجود اعلیحضرت همایون شاهنشاه با حضور فرماندار و رؤسای ادارات جمعاً یک هزار و پانصد نفر از اهالی را به اضافه زندانیان و افراد مقیم در نوانخانه را به صرف یک وعده غذا دعوت نمود.»[59]
شاهنده در راستای خدمت به دستگاه پهلوی، اقدامات غیردموکراتیک این حکومت را نیز موجه جلوه میداد. بهعنوان مثال در اسفند 1349 به بهانه سالروز کودتای سوم اسفند 1299، ویژهنامهای در 169 صفحه منتشر کرد. در پی این اقدام، ساواک خواستار تقدیر از شاهنده شد. در سندی در این باره آمده است:
خیلی محرمانه
سازمان اطلاعات و امنیت کشور
درباره: نشریه مخصوص فرمان
محترماً به عرض میرساند: روزنامه فرمان به منظور بزرگداشت سوم اسفند ماه 1349 مقارن با پنجاه سال شاهنشاهی پر افتخار سلسله پهلوی نشریه مخصوص در 169 صفحه انتشار داده که حاوی مطالب بسیار متنوع در زمینه اقدامات انجام شده و تحول جامعه ایران در عصر پهلوی میباشد. ضمناً 50 نسخه آن نیز جهت مقامات ساواک ارسال شده است. با توجه به اینکه چاپ و انتشار چنین نشریهای مستلزم کوشش بسیار و همچنین صرف هزینه قابل توجه میباشد، پیشنهاد میگردد تا در صورت تصویب از عباس شاهنده صاحبامتیاز و مدیر فرمان در این زمینه قدردانی به عمل آید... ضمناً به مناسبت سالروز ملی شدن صنعت نفت، نشریه مخصوص حاوی پیشرفتهای ایران در این صنعت منتشر ساخته که مجدداً از وی قدردانی شده است.[60]
شاهنده در مهر 1350 همزمان با جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی که با هزینه گزاف برگزار شد، با انتشار یک ویژهنامه از روزنامه فرمان در 146 صفحه به «ستایش از شاهنشاهی ایران و اقدامات انجام شده در 50 سال اخیر» پرداخت و به این نحو تلاش کرد تا بر جنایتهای این رژیم و کشتار مردم و نیز خیانتهای این دستگاه به ملت ایران سرپوش بگذارد.[61] جالب اینکه چندی بعد شاهنده با ارسال نامهای به وزارت دارایی، به خاطر چاپ این ویژهنامه، مبلغ 144000 ریال درخواست کرد.[62]
او در مرداد 1351 به بهانه سالگرد کودتای 28 مرداد، ویژهنامهای منتشر کرد و آن کودتا را «نهضت مقدس و ملی» خواند. وی مقصود خود از انتشار این ویژهنامه را ارائه گزارشی از پیشرفتهای «بیست ساله ملت ایران در سایه رهبریهای خردمندانه شاهنشاه مفخم و محبوب» و «آگاهی نسل امروز و نسلهای آینده» عنوان کرد. در واکنش به این اقدام شاهنده، دربار در نامهای از خدمات وی تقدیر کرد. در این نامه با امضای قائممقام رئیس کل تشریفات شاهنشاهی ـ رستم امیر بختیار آمده بود: «آقای عباس شاهنده مدیر روزنامه سیاسی فرمان، شماره مخصوص روزنامه سیاسی فرمان که به مناسبت بیستمین سالروز نهضت مقدس و ملی 28 مرداد ماه 1332 که با همت و پشتکار و سلیقه خاص جنابعالی تدوین و انتشار یافته بود عزّ وصول یافت و موجب کمال تشکر و امتنان گردید. خدمات پر ارزش و توفیق روزافزون آن دوست گرامی را در راه خدمت به شاهنشاه معظم و میهن عزیز مسئلت مینمایم.»[63] شاهنده در همان سال به مناسبت دهمین سالگرد انقلاب سفید «از اول آذرماه، 4 صفحه به صفحات روزنامه فرمان افزوده و آن را به بزرگداشت انقلاب شاه و مردم و پیشرفتهای سالهای اخیر کشور اختصاص داد»[64] امیر متقی معاون وزارت دربار شاهنشاهی در امور داخلی نیز در تقدیر از خدمات شاهنده نوشت: «جناب آقای عباس شاهنده مدیر محترم روزنامه سیاسی فرمان، مجموعه کامل از پیشرفتهای کشوری تحت رهبریهای خردمندانه اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در دهه انقلاب مقدس شاه و مردم که با ذوق و علاقه خاص کارکنان آن روزنامه تنظیم و تهیه شده است، مطالعه شد و این موفقیت را به جنابعالی و کارکنان روزنامه روزانه سیاسی فرمان تبریک میگویم.»[65] براساس یک سند، شاه از روزنامه فرمان خیلی راضی بود و درباره «صفحه انقلابش» گفت: «خیلی خوب این روزنامه دارد کارش را می کند.»[66]
شاهنده و ارتباط با ساواک
در کارنامه سیاسی شاهنده، ارتباط وی با ساواک نیز مورد توجه است. او علاوه بر اینکه در انتشار اخبار روزنامه و رپرتاژ برخی اخبار با ساواک هماهنگ بود[67] در مجامع و مجالس نیز، به حضور رؤسای سازمان مزبور میرسید. در شهریور 1345، وی به مناسبت انتشار چهارهزارمین شماره نشریه فرمان، مجلس جشنی ترتیب داد و نعمتالله نصیری رئیس ساواک وقت و ناصر مقدم رئیس اداره کل سوم ساواک را به این جشن دعوت کرد.[68] او همچنین برای اداره روزنامه، مبالغی را از ساواک دریافت کرده بود.[69] در سندی درباره درج متن تولید شده توسط ساواک با موضوع سیاست خارجی ایران در قبال شوروی و فعالیت کمونیستها در منطقه در روزنامه فرمان آمده است:
محرمانه
سازمان اطلاعات و امنیت کشور
تاریخ: 7/ 2/ 1346
درباره: گزارش
محترماً به عرض میرساند: در اجرای امر مقاله هشدار به ملت و دولت ایران در اختیار مدیر روزنامه فرمان گذارده شد که در تاریخ 6 /2 /46 تحت عنوان (از شکوفان شدن گلهای انقلاب ایران نهراسید) بدون اینکه در متن تغییری داده شود، در نشریه مورد بحث درج گردید. اینک عین برش مربوطه جهت استحضار به پیوست تقسیم میگردد.
بررسی کننده: رئیس بخش 324 فردوس 7 /2 /46 رئیس اداره دوم عملیات و بررسی.[70]
همچنین به سفارش ساواک، مقاله دیگری با عنوان «اولین طعمه کمونیسم ناصر است» در 29 خرداد 46 در روزنامه فرمان و دیگر روزنامههای وابسته به حکومت چاپ شد. چنانکه پیداست این مقاله در راستای مقابله با حکومت جمال عبدالناصر در مصر و نفوذ کمونیسم در آنجا بود.[71]
خاتمه
عباس شاهنده هنگام اوجگیری انقلاب اسلامی فعالیت بیشتری داشت. او در راستای نجات تاج و تخت شاهی که ایام پر خطری را سپری میکرد، در اواسط سال 1357 مجدداً فرمان را که از 1 شهریور 53 تعطیل شده بود، منتشر کرد و با دغل، نوک پیکان انتقادات را متوجه دولتها نمود تا بلکه بتواند شاه را از زیر ضربات رها کند، ولی هوشیاری امام خمینی(ره) و مردم تمامی این ترفندها را نقش بر آب کرد.[72]
شاهنده بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از کشور خارج شد و از سرنوشت وی بعد از خروج از ایران اطلاعاتی در دست نیست.
پینوشتها:
[1]. صحیفه امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره)، تهران، ج 13، ص 156.
[2]. بنگرید: نگاهی به مطبوعات و مدیران آن و قصه بیسرانجام انجمن یا باشگاه مطبوعات، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[3]. مطبوعات عصر پهلوی ـ کتاب نهم، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1384، بخش مقدمه، ص هفت.
[4]. همان، ص 112.
[5]. همان، بخش مقدمه، ص هفت.
[6]. همان، ص 112.
[7]. همانجا.
[8]. مسکوب، شاهرخ، مصاحبه با مهرانگیز دولتشاهی، تاریخ مصاحبه: 15 مه 1984 (25 اردیبهشت 1363)، پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، نوار شماره 3.
[9]. مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، همان، ص 135.
[10] . روزشمار 8 مرداد، منتشر شده در سایت پژوهشکده تاریخ معاصر ایران، تاریخ انتشار: 8 مرداد 1401.
[11]. مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، همان، ص 112.
[12]. حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک ـ جلد 5، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1385، ص 379.
[13]. رجال عصر پهلوی ـ امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، جلد اول، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1383، ص 277.
[14]. دکتر منوچهر اقبال به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1379، ج 4، ص 368 ـ 370.
[15]. مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، ص هشت.
[16]. حسن عرب فرزند اکبر در سال 1301ش در تهران در خانوادهای لبنانیالاصل به دنیا آمد. نامبرده یکی از مخالفان حزب توده و از طرفداران رژیم پهلوی بود. وی همچنین با انگلیسیها ارتباط داشت. نامبرده با ساواک نیز همکاری داشت. مشارالیه دارای چند کاباره و مرکز فساد در تهران و آبادان بود و در تجارت زنان بدنام از اروپا و کشورهای عربی و ایران دست داشت و هتل وی در آبادان مرکز جاسوسی برای انگلیس و سرویسهای اطلاعاتی بود.
[17]. مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، همان، ص 1.
[18]. بدون شرح به روایت اسناد ساواک ـ کتاب اول، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1387، ص 177.
[19]. مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، همان، ص 308.
[20]. همان، ص 310.
[21]. همان، ص 167.
[22]. همان، ص 135.
[23]. همان، ص 142.
[24]. رحیمعلی خرم مقاطعهکار دوره پهلوی و صاحب پارک خرم (پارک ارم فعلی) بود که به واسطه ارتباط با دربار پهلوی، به ثروت فراوان رسید. او علاوه بر فساد مالی، فساد اخلاقی نیز داشت. برای آشنایی بیشتر با رحیمعلی خرم به مقاله مندرج در همین سایت با عنوان: «مروری بر زندگی و فسادهای رحیمعلی خرم» مراجعه کنید.
[25]. مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، همان، ص 135.
[26]. همان، ص 319.
[27]. همان، ص 388.
[28]. همان، ص 112.
[29]. سند مندرج در انتهای این مقاله.
[30]. این دوره از مجلس به دستور محمدرضا پهلوی به بهانه بازنگری در قانون انتخابات منحل شد و عمر آن زودتر از موعد مقرر پایان یافت.
[31]. اخراج مدیر روزنامه فرمان از کانون روزنامهنگاران، منتشر شده در روزنامه تعادل، تاریخ انتشار: 2 مهر 1397.
[32]. آرسن لوپن (به فرانسوی: Arsène Lupin) شخصیتی داستانی است که نخستین بار در مجموعه رمانهای پلیسی ـ جنایی نوشته شده توسط موریس لوبلان، نویسنده فرانسوی پدید آمد. این شخصیت داستانی، یک تبهکار حرفهای بود. محمدعلی جمالزاده، نویسنده معروف ایرانی، شخصیت آرسن لوپن را اینطور معرفی کرده است: «دزدی که بدزدد ز شهان افسر شاهی، و ز شب رنگ سیاهی، و ز یک ذره دو قنطار، و ز یک حبّه دو دینار، و ز عصفور پر مرغ!...» در فرهنگ عامیانه ایران، از این عنوان برای شناساندن افراد شارلاتان، حقهباز، دغلکار، دزد و حیلهگر استفاده میشود.
[33]. مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، همان، ص 218.
[34]. شاهنده، عباس، انگلستان گهواره دموکراسی جهان، بی جا، بی نا، اسفند 1339.
[35]. توکلی، یعقوب، روابط رژیم پهلوی و دولت اسرائیل ـ بخش دوم، منتشر شده در سایت 15khordad42.ir، تاریخ انتشار: 4 آبان 1401.
[36]. مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، همان، بخش مقدمه، ص نه و ده.
[37]. شاهنده، عباس، سفری به اسرائیل (یادداشتهای سفر به اسرائیل)، بیجا، بینا، 1335.
[38]. مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، همان، ، ص 110.
[39]. بدون شرح به روایت اسناد ساواک ـ کتاب دوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1394، ص 36.
[40]. لژ پهلوی یا همایونی در سال 1330 توسط گروهی از افراد وابسته به سیاست انگلیس در ایران تأسیس شد. لژ مزبور به واسطه ارتباط و تبعیت از سیاست انگلستان، در دوره نهضت ملی نفت، علیه مصدق فعالیت میکرد. بعد از کودتای 28 مرداد چند تن از اعضای لژ مذکور از جمله ارنست پرون، به پاریس رفته و در آنجا آموزشهای نهایی را دیده و به مقام استادی رسیدند. آنها پس از بازگشت به ایران، لژی به نام مولوی را تأسیس کردند. با قدرت گرفتن لژ مولوی از قدرت لژ پهلوی کاسته شد. (منبع: رائین، اسماعیل، اسناد فراماسونری در ایران، ج 1، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1380، ص 315)
[41]. همان، 1380، ص 318.
[42]. همان، ص 315.
[43]. گازیوروسکی، مارک، کودتای 28 مرداد 1332، ترجمه غلامرضا نجاتی، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1368، ص 27.
[44]. شهبازی، عبدالله، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، انتشارات اطلاعات، 1388، ص 260.
[45]. مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، همان، ص 8.
[46]. روزشمار 8 مرداد، منتشر شده در سایت پژوهشکده تاریخ معاصر ایران، تاریخ انتشار: 8 مرداد 1401.
[47]. مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، همان، ص 21.
[48]. همان، ص 13.
[49]. وزیر امور خارجه دولت مصدق و مدیرمسئول روزنامه باختر امروز.
[50]. مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، همان، ، ص 32.
[51]. همان، ص 38.
[52]. همان، ص 47 و 48.
[53]. همان، ص 109.
[54]. همان، ص 132.
[55]. همان، ص 174 و ص 188.
[56]. همان، ص 74.
[57]. شاهنده، عباس، تاریخ عصر طلایی، عصر درخشان پهلوی، انتشارات روزنامه فرمان، 1353.
[58]. روزشمار 8 مرداد، منتشر شده در سایت پژوهشکده تاریخ معاصر ایران، تاریخ انتشار: 8 مرداد 1401.
[59]. مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک، همان، ص 230.
[60]. همان، ص 328.
[61]. همان، ص 331.
[62]. همان، ص 332.
[63]. همان، ص 337.
[64]. همان، ص 361.
[65]. همان، ص 383.
[66]. همان، ص 364.
[67]. همان، ص 329.
[68]. همان، ص 284.
[69]. همان، ص 307.
[70]. همان، ص 288.
[71]. همان، ص 292 و 293.
[72]. روزشمار 8 مرداد، منتشر شده در سایت پژوهشکده تاریخ معاصر ایران، تاریخ انتشار: 8 مرداد 1401.
کمک مالی طرفداران سلطنت به روزنامه فرمان
تقدیر از شاهنده به خاطر فعالیت در کودتای 28 مرداد
فعالیت شاهنده در کودتای 28 مرداد
اخاذی بهمن شاهنده پسر عباس شاهنده
ساواک: شاهنده طرفدار جدی سلطنت است
حمایت شاهنده از اسرائیل
انتشار ویژه نامه فرمان به مناسبت سفر شاه به اردن
روابط شاهنده با نمایندگان دولت غاصب اسرائیل
انتشار روزنامه فرمان به مناسبت سفر شاه به کشورهای اتریش، سوئد و بلژیک
سندی از اخاذی شاهنده در سال 1339
سوابق شاهنده
سوابق شاهنده
درج مطالب مورد نظر ساواک در روزنامه فرمان
کمک مالی به روزنامه فرمان
کمکهای دولتی به روزنامه فرمان
کمکهای دولتی به روزنامه فرمان
انتشار روزنامه فرمان به مناسبت سالروز کودتای سوم اسفند
انتشار ویژه نامه فرمان به مناسبت جشنهای 2500 ساله
اظهار رضایت شاه از روزنامه فرمان
انتشار ویژه نامه فرمان به مناسبت سالروز کودتای 28 مرداد
تقدیر دربار از خدمات شاهنده
عباس شاهنده
عباس شاهنده
عباس شاهنده
عباس شاهنده
عباس شاهنده
تعداد مشاهده: 9200