امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

گذری بر انقلاب اسلامی در استان کرمانشاه به روایت اسناد ساواک


تاریخ انتشار: 27 شهريور 1403

تظاهرات چند هزار نفری در کرمانشاه

مقدمه

کرمانشاه از کانون‌ها و مناطق تأثیرگذار در روند تحولات انقلاب اسلامی است که تحولات آن در دوران نهضت اسلامی در پیوند با حرکت عظیم انقلابی مردم ایران قابل بررسی و تحلیل است. نقش محوری کرمانشاه در برخی حوادث دوران انقلاب منجر به موضع‌گیری امام خمینی و سایر علما و مراجع و صدور اطلاعیه و پیام از جانب ایشان به‌مناسب حوادث کرمانشاه ‌گردید.

کرمانشاه به‌علت همسایگی با کشور عراق و واقع‌شدن بر سر راه شهرهای زیارتی کربلا و نجف و سامرا از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ همین مسئله باعث شد که گاه مردمان عادی و عالمان دینی که از سراسر کشور به قصد زیارت راهی عراق می‌شدند، هنگام برگشت در کرمانشاه ماندگار شده و این شهر را به عنوان محل سکونت خود انتخاب نمایند. یکی از علمای برجسته‌ای که پس از تأسیس مدرسه آیت‌الله سید حسین بروجردی در کرمانشاه اقامت گزید و پس از رحلت آیت‌الله بروجردی و تثبیت مرجعیت امام خمینی، همچنان در کرمانشاه باقی ماند، شهید والامقام آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی بود که در رونق علوم دینی و مذهبی و گسترش نهضت اسلامی در این منطقه تأثیرگذار بود.

علاوه ‌بر حضور عالمان دینی مبارز کرمانشاهی، برخی از روحانیون غیربومی که به کرمانشاه مهاجرت و یا به‌طور موقت به این شهر مسافرت می‌کردند، با شرکت در محافل مذهبی و دینی نقش مؤثری در توسعه تفکر مبارزاتی و انقلابی ایفا کردند. از طرف دیگر وجود و توسعه مساجد و مراکز دینی مانند مسجد و مدرسه حاج شهبازخان، آقاشیخ هادی، آیت‌الله بروجردی و شکل‌گیری مجامع سیاسی- مذهبی در کرمانشاه نقش مهمی در فعالیت‌های دینی و سیاسی و همراهی و هم‌صدایی مردم کرمانشاه با نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی داشت؛ به‌طوری ‌که از ابتدای شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی در سال 1342 تا پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن‌ماه 1357 اقشار مختلف مردم منطقه کرمانشاه همواره گوش به فرمان علما و روحانیت بودند و به پیروی از آن‌ها پشتیبانی خود را از امام و حرکت ایشان نشان دادند. چنان‌که تظاهرات مردم کرمانشاه در سال 1357 که در آن فرهنگیان، دانش آموزان، دانشجویان، روحانیت، کارگران، کشاورزان، و کارکنان ادارات حضور داشتند، همزمان با سایر شهرهای کشور تا روز 22 بهمن که انقلاب پیروز شد، ادامه یافت. گذشته از آن، برگزاری اعتصاب‌ها باعث فلج شدن دولت‌‌های وقت شد. مردم کرمانشاه در طول دوران نهضت، حوادث عظیمی را رقم زدند که اخبار مربوط به برخی از آن‌ها نه ‌تنها در سراسر کشور منعکس و واکنش‌هایی را برانگیخت؛ بلکه رادیو و تلویزیون‌های بیگانه نیز به بررسی جوانب آن وقایع پرداختند.

در این مقاله، نقش کرمانشاه در نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی از سال 1341 (تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی) تا پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن‌ماه 1357 با تکیه بر اسناد بررسی خواهد شد.

 

تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی

آیت‌الله‌العظمی سیدحسین بروجردی در دهم فروردین‌ماه سال 1340ش درگذشت. در پی درگذشت ایشان عزای عمومی و ملی اعلام شد و در شهرهای مختلف کشور مراسم عزاداری برگزار گردید. در کرمانشاه هم بلافاصله مردم، علما و بازاریان از تمام نقاط شهر برای تسلیت و عزاداری به سوی مدرسه آیت‌الله بروجردی حرکت کردند و در صحن آن به سوگواری پرداختند.[1]

پس از درگذشت آیت‌الله‌العظمی بروجردی، یکی از شخصیت‌های دینی که تلاش‌های مهمی برای فراهم کردن زمینه‌های پذیرش مرجعیت امام خمینی در استان کرمانشاه انجام داد، شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی[2] بود.

چند ماه پس از رحلت آیت‌الله بروجردی کابینه دکتر علی امینی کنار گذاشته شد و امیر اسدالله علم با مأموریت اجرای برنامه‌های طراحی‌شده‌ امریکا از 30 تیر 1341 تا 17 اسفند 1342 بر مسند نخست‌وزیری نشست. او نخستین گام را با تصویب لایحه‌ انجمن‌های ایالتی و ولایتی در هیئت دولت در تاریخ 16 مهر 1341 برداشت که مفاد آن شامل اصلاح قانون انتخابات، دادن حق رأی به زنان و نیز حذف قید اسلامیت و سوگند به قرآن برای انتخاب شوندگان بود. این اقدام واکنش سریع علما را به دنبال داشت[3] و آغازگر نهضت امام خمینی بود که طی آن امام تلگراف‌هایی در اعتراض به این لایحه خطاب به محمدرضا پهلوی و اسدالله علم در تاریخ 17 و 28 مهرماه 1341ش ارسال کرد.[4] پس از آن، مردم در سراسر ایران به پیروی از مراجع تقلید و علما در مخالفت با این لایحه قیام کردند. در کرمانشاه هم حرکت‌هایی در حمایت امام خمینی و مخالفت با تصویب لایحه آغاز گردید؛ در همین راستا یکی از طلاب در کرمانشاه به دلیل توزیع اعلامیه‌های علمای قم و تهران که به کرمانشاه رسیده بود، دستگیر و شکنجه شد. این اقدام اعتراض برخی علما و مراجع قم را در پی داشت که به محض اطلاع نسبت به چنین اقداماتی به دولت هشدار دادند.[5] همچنین دو تن از روحانیون کرمانشاه به نام‌های فرج‌الله موموندی کاظمی و محمدرضا کاظمی که در میان عشایر لر و لک جنوب کرمانشاه و لرستان نفوذ زیادی داشتند، با ارسال نامه‌ای به علما و مراجع قم حمایت از آنان و مخالفت با تصویب این لایحه را اعلام کردند؛[6] علاوه ‌بر آن آیت‌الله حاج سیدمحمد میبدی کرمانشاهی که در آن زمان در قم حضور داشت، در 22 آبان 1342 در نامه‌ای اعتراض‌آمیز به شاه از مفاد لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی به عنوان نقض آشکار قانون اساسی مشروطیت یاد کرد و هم‌گامی خود و سایر علمای کرمانشاه را با قیام مراجع قم اعلام نمود.[7]

در پی حرکت مردم سراسر کشور در مخالفت با لایحه مزبور، دولت اسدالله علم در آذرماه 1341 لایحه‌ انجمن‌های ایالتی و ولایتی را لغو کرد. این شکست برای رژیم شاهنشاهی سنگین بود؛ به همین دلیل شاه در دی‌ماه 1341 در نخستین جلسه «کنگره ملی دهقانان» اعلام کرد که قصد اجرای یک رفراندوم را دارد.[8] پس از آن، امام خمینی اعلامیه‌ای مبنی بر تحریم رفراندوم شاهانه صادر نمود.[9]

برنامه لوایح ششگانه و رفراندوم در تاریخ ششم تا چهاردهم بهمن 1341 در حوزه‌های مختلف انتخاباتی برگزار شد. پس از آن امام خمینی با صدور اعلامیه‌ای خطاب به علما و روحانیون، نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کرد.[10]

اعلامیه‌های امام خمینی در شهرهای مختلف کشور از جمله کرمانشاه توزیع گردید. اعلامیه مذکور که با امضای روحانیان و با عناوینی از قبیل «جوانان با ایمان» در سطح شهر پخش می‌شد، باعث نگرانی مقامات سیاسی و امنیتی کرمانشاه شد؛ به‌طوری ‌که استانداری دستورهای لازم را برای شناسایی و دستگیری عاملان آن و جمع‌آوری اعلامیه از سطح شهر صادر کرد و چگونگی انتشار این اعلامیه و نحوه مقابله با این تحرکات را به نخست‌وزیر اطلاع داد.[11]

پس از تحریم عید نوروز سال 1342 توسط امام خمینی، نیروهای نظامی و امنیتی روز دوم فروردین 1342 به مدرسه فیضیه حمله کردند. حمله به فیضیه واکنش‌هایی در پی داشت؛ در همین زمینه اعلامیه‌ای به امضای چند تن از علما و روحانیون کرمانشاه منتشر شد که در آن ضمن پشتیبانی از آیات عظام به ویژه امام، اقدام رژیم پهلوی را محکوم کردند.[12]

پس از حادثه فیضیه، اسدالله علم نخست وزیر وقت، ضمن ارسال تلگرافی به محمد فضایلی استاندار کرمانشاه، از او خواست با تشکیل جلساتی با مسئولان استان اوضاع و احوال سیاسی و تحرکات روحانیون و مخالفان در کرمانشاه را تحت نظر داشته باشد و نتیجه اقدامات خود را به اطلاع دفتر نخست‌وزیری برساند. به دنبال این تلگراف، کمیته امنیت استان در روز 3 فروردین 1342 تشکیل و قرار شد که این جلسات به صورت هفتگی ادامه یابد. در این جلسه تصمیماتی گرفته شد؛ از جمله این که مدرسه آیت‌الله بروجردی از زیر نفوذ آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی،[13] روحانی انقلابی این شهر خارج شود، به وعاظ و سخنرانانی نظیر حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی، افصح‌المتکلمین، سیدابوطالب شیرازی و آیت‌الله سیدعلی میبدی کرمانشاهی که معمولاً در مجالس و منابر خطبه ایراد می‌کنند، تذکر لازم داده شود و به منظور پیشگیری از هر گونه حادثه‌ای مأموران انتظامی و امنیتی مؤظف شدند پیش از برگزاری مراسم مذهبی، مجالس ترحیم، عزاداری و سخنرانی‌های دینی، به شناسایی وعاظ بپردازند.[14]

همچنین سیدمهدی پیراسته وزیر کشور وقت، با ارسال تلگراف رمزی برای استانداری کرمانشاه مقرر نمود که از هر گونه تظاهرات و بی‌نظمی به شدت جلوگیری شود.[15]

 

قیام 15 خرداد 1342

اسدالله علم نخست‌وزیر؛ در آستانه فرارسیدن ماه محرم به منظور جلوگیری از هر گونه نارضایتی در میان نیروهای مذهبی دستورالعملی جامع تدارک دید و به فرمانداری‌ها و استانداری‌های کل کشور مخابره نمود که یک نسخه از آن برای استانداری کرمانشاه ارسال شد. متن دستورالعمل صادره درباره نحوه فعالیت در ماه محرم و روش‌های برخورد با متخلفان سیاسی و دینی در صورت تخلف از این رویه بود. در پی دریافت دستورالعمل مزبور، مقامات سیاسی، امنیتی و انتظامی کرمانشاه، طرحی جامع برای کنترل و نظارت بر امور عزاداری و مجالس روضه‌خوانی، مساجد، تکایا، هیئت‌های مذهبی و مراسم سوگواری در هفت ماده تهیه کرد. طرح مزبور روز 31 اردیبهشت 1342 به تهران ارسال و موافقت شد که در ماه محرم در کرمانشاه اجرا شود.[16]

 سیزدهم خردادماه سال 1342 مصادف با روز عاشورای حسینی(ع) بود. در بعدازظهر این روز امام خمینی در مدرسه فیضیه یک سخنرانی اعتراضی خطاب به شاه ایراد نمود.[17] در پی این سخنرانی در ساعت سه بامداد 15 خردادماه 1342 مأموران مسلح به قم آمدند و ضمن محاصره خانه امام خمینی ایشان را دستگیر کردند و بلافاصله راهی تهران شدند.

 

واکنش اقشار مختلف مردم کرمانشاه نسبت به دستگیری امام خمینی

پس از انتشار خبر دستگیری امام، علما و مردم کرمانشاه فعالیت‌های خود را شروع کردند؛ به طور کلی، تحرکات و فعالیت‌های آنان بعد از این جریان در چهار بخش قابل تقسیم‌بندی است:

الف) تشکیل جلسات و هماهنگی بین علما برای کسب اخبار صحیح و تصمیم‌گیری و اقدام مناسب؛

ب) اعزام افرادی به قم و تهران به منظور کسب اطلاع و اعلام حمایت به‌عنوان نماینده؛

ج) هماهنگی با بازاریان، کسبه، اصناف و تجار برای بسیج مردم و بستن بازارها و مغازه‌ها به‌منظور فشار به دولت و اعتراض به رژیم و تأمین امنیت و آزادی امام؛

د) ارسال تلگراف‌های اعتراض‌آمیز و حمایت علنی از امام و پخش اعلامیه‌ها و بیانیه‌های مراجع و علمای تهران در سطح شهر به‌منظور آگاهی مردم از دستگیری رهبران دینی و کسب حمایت عمومی.[18]

بازاریان، اصناف و اصحاب حرف و کسبه از جمله طبقاتی بودند که در کرمانشاه در هماهنگی با علما، طلاب و نیروهای مذهبی تلاش ویژه‌ای کردند تا ضمن اعتراض به دستگیری امام خمینی، نارضایتی خود را به دستگاه حاکمه ابراز کنند؛ طبق اسناد، قرار بود کسبه و بازاریان در یک اقدام اعتراضی روز شنبه 18 خردادماه دکان‌ها و مغازه‌ها را بسته و سران اصناف به منزل آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی بروند تا در این‌باره و اقدامات بعدی چاره‌اندیشی کنند؛ اما تدابیر دستگاه‌های سیاسی و امنیتی رژیم از هر گونه اقدام در این زمینه جلوگیری کردند و شرح اقدامات خود را به مقامات بالاتر، از جمله نخست‌وزیری، اطلاع ‌دادند؛ از جمله استاندار نظامی کرمانشاه در گزارشی به تاریخ هجدهم خردادماه 1342 شرح اقدامات خود را به به نخست‌وزیر اطلاع داد. اسدالله علم نخست‌وزیر وقت، ضمن اطلاع از اقدامات صورت‌گرفته در کرمانشاه و مؤفقیت آنان در ایجاد سرکوب، خفقان و برقراری فضای امنیتی کامل در آن شهر، طی تلگرافی کوتاه به استاندار کرمانشاه از اقدامات مؤثر استاندار کرمانشاه سپاسگزاری کرد.[19]

ساواک کرمانشاه هم به‌منظور اطلاع مقامات بلندپایه سازمان اطلاعات و امنیت کل کشور گزارشی درباره نتیجه خنثی‌سازی اقدامات بازاریان کرمانشاه به‌صورت تلگرافی در روز هجدهم خردادماه 1342 به این شرح مخابره کرد: «پیرو 237 /17 /42، با اقداماتی که [به] وسیله ساواک، شهربانی، استاندار و آقای رئوفی که اکنون در کرمانشاه است، به عمل آمد از بستن دکاکین و بازار جلوگیری و اتفاق قابل عرضی تاکنون رخ نداده است.»[20]

هر چند با اقدامات دستگاه‌های امنیتی از تعطیلی بازار کرمانشاه پیشگیری شد، اما حاج باقر اسلامی از بازاریان کرمانشاه همراه جمعی از بازاریان و متدینان شهر به صورت پنهانی راهی قم شدند و پس از دیدار با چند تن از علما و کسب اخباری درباره چگونگی دستگیری امام خمینی به کرمانشاه بازگشتند. ساواک که از جریان اعزام این عده آگاه شده بود، آن‌ها را احضار و به مدت بیست روز زندانی نمود.[21]

در نوبت دیگری، تعداد دیگری از علمای کرمانشاه در اعتراض به دستگیری امام خمینی به تهران رفتند؛ به این صورت که با هماهنگی مراجع و علمایی نظیر آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی، آیت‌الله سید محمدهادی میلانی، آیت‌الله سید محمدکاظم شریعتمداری و... جلساتی در تهران تشکیل شد و تصمیم گرفته شد از علمای برجسته اکثر شهرها دعوت شود تا برای هماهنگی بیشتر در دفاع از امام خمینی و سایر بازداشت‌شدگان به تهران مهاجرت کنند. از کرمانشاه، شیخ عبدالجلیل جلیلی دعوت شد تا به تهران مهاجرت کند.[22] علاوه بر آیت‌الله جلیلی، آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی و شیخ محمدحسین هرسینی و برخی دیگر از علمای کرمانشاه به تهران رفتند.[23] آیت‌الله اشرفی اصفهانی در جمع سایر علمایی که در این رابطه به تهران آمده بودند، اظهار داشت: «امروز روزی نیست که ما بخواهیم در مقابل این رژیم جنایتکار سکوت بکنیم، ما نباید در ارتباط با دستگیری امام خمینی آرام بنشینیم.»[24]

آیت‌الله اشرفی اصفهانی برای رفع بازداشت از امام خمینی تلاش‌های دیگری انجام داد؛ در یک نوبت به‌همراه علمای دیگر با آیت‌الله‌العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی دیدار کرد و ضمن مذاکره از ایشان درخواست کردند با نشر اعلامیه و بیانیه و ایراد سخنرانی به دفاع از حرکت امام خمینی بپردازند و در این زمینه با آگاه کردن مردم در همراهی با وی بکوشند. ایشان همچنین با آیت‌الله سید شهاب‌الدین نجفی مرعشی در تهران دیدار و گفتگو کردند و به حضور دیگر مراجع رسیدند و در ایجاد نوعی وحدت و همکاری میان علما و مراجع برای دفاع از امام خمینی هماهنگی‌هایی انجام دادند.[25]

همچنین شیخ بهاالدین عراقی و حاج شیخ مجتبی عراقی از علما کرمانشاه که در قم به سر می‌بردند، به همراه سایر علمای حوزه علمیه قم، با نوشتن نامه‌هایی به نخست‌وزیری خواهان آزادی و رفع محدودیت امام خمینی شدند.[26]

در نوبت دیگری، حاج شیخ مجتبی عراقی به همراه جمعی از علمای دیگر تلگرافی به محضر امام خمینی ارسال کردند و ضمن ابراز تأسف از حوادث پیش‌آمده، حضور روحانیت و علمای حامی را در مرکز اعلام و تلاش برای استخلاص و آزادی ایشان را اطلاع دادند.[27]

یکی دیگر از اقدامات مردم و گروه‌های دینی در کرمانشاه پس از دستگیری امام خمینی، تشکیل مجالس دینی و استفاده از ایام محرم و صفر برای بیان احساسات، انتقادات سیاسی و اجتماعی بود که وعاظ مختلف اعم از بومی و غیربومی به مجالس روضه و جلسات مذهبی دعوت می‌شدند تا به ایراد سخنرانی بپردازند. افرادی مانند حجت‌الاسلام عباس میریونسی، حجت‌الاسلام سیدعلی زمانی و شیخ جلال‌ آل‌طاهر از جمله سخنرانانی بودند که در مساجد کرمانشاه و کنگاور سخنرانی‌های تندی در حمایت از امام ایراد کردند که منجر به تعقیب، بازداشت و دستگیری آن‌ها شد.[28]

انتشار مخفیانه نظرات مراجع (آیت‌الله محمدهادی میلانی، آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری، آیت‌الله محمدتقی آملی و آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی) درباره جایگاه و مقام علمی و دینی امام خمینی که به‌صورت یک اعلامیه در تیرماه 1342صادر شد و بیانیه‌ آیت‌الله محمدهادی میلانی که خطاب به ملت ایران در چهاردهم تیرماه 1342 صادر کرده بود به‌وسیله طلاب علوم دینی، اصناف، بازاریان و جمعیت‌های مذهبی و عده‌ای از مقلدین امام خمینی در میان اقشار مختلف مردم کرمانشاه از دیگر موضوعاتی بود که در فاصله دستگیری امام خمینی تا آزادی ایشان رخ داد. به‌طوری‌که مأموران ساواک کرمانشاه بلافاصله به گردآوری بیانیه‌های مذکور پرداختند و سرهنگ مرادیان رییس سازمان اطلاعات و امنیت استان پنجم، نسخه‌هایی از این بیانیه‌ها را به منظور اطلاع در تاریخ 21 مردادماه 1342 به اداره کل سوم ساواک ارسال کرد.[29]

 

تصویب لایحه مصونیت قضایی مستشاران آمریکایی

در اثر تلاش مراجع تقلید و علما و حمایت‌های مردم مذهبی، امام خمینی در 15 فرودین ماه سال 1343 به قم بازگشت. با فرارسیدن ماه محرم فعالیت‌های نیروهای مذهبی در سراسر کشور افزایش یافت. علمای کرمانشاه نیز با شدت بیشتری به فعالیت‌های خود ادامه دادند. ساواک در گزارشی از سخنرانی‌های تحریک‌آمیز حاج شیخ معاون (معاون‌الذاکرین) در شب تاسوعا در مسجد ترک‌ها، شیخ محمدتقی مروارید در روز عاشورا در مسجد رشیدی و آیت‌الله اشرفی اصفهانی در شب یازدهم محرم در مسجد بروجردی خبر می‌دهد.[30]

چند ماهی از آزادی امام خمینی از حصر خانگی گذشته بود که در آبان سال 1343 لایحه‌ مصونیت امریکایی‌های مقیم ایران موسوم به «کاپیتولاسیون» در مجالس شورای ملی و سنا تصویب شد. زمانی که این خبر به امام خمینی رسید در پیامی علما و روحانیون را مورد خطاب قرار داد و نسبت به این موضوع اعتراض کرد.[31] پس از آن نیروهای امنیتی در ساعات اولیه‌ بامداد سیزدهم آبان به بیت امام حمله و پس از دستگیری و انتقال به تهران، قبل از طلوع آفتاب ایشان را به ترکیه تبعید نمودند. پس از تبعید امام خمینی به ترکیه، علما و مراجع قم و مشهد فعالیت‌هایی برای اطلاع از وضعیت امام خمینی آغاز کردند تا در صورت امکان با ایشان ملاقات کنند یا نمایندگانی به ترکیه اعزام کنند تا ضمن ملاقات با امام، زمینه آزادی ایشان را فراهم سازند یا حداقل رژیم را متقاعد کنند تا ایشان را به جایی منتقل کند که بتوان از احوال‌شان با خبر شد.[32]

هر کدام از علما نمایندگانی تعیین کردند که پس از تأیید دولت به ترکیه اعزام شوند. در این میان، شیخ مصطفی جلیلی و شیخ عبدالجلیل جلیلی از روحانیون کرمانشاه از سوی آیت‌الله شریعتمداری به ترکیه رفتند و در استانبول با امام خمینی دیدار کردند.[33]

آیت‌الله اشرفی اصفهانی نیز از طریق مکاتبه و حتی دیدار حضوری، از حال امام خمینی آگاه می‌شد و منویات ایشان را اجرا می‌کرد. در بخشی از نامه‌ای که امام به نامه‌ای از آیت‌الله اشرفی اصفهانی اشاره کرده‌اند، آمده است: «به عرض عالی می‌رساند مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج شریف و حاوی تفقد از اینجانب بود موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی مسئلت می‌نماید...»[34]

 

حضور علمای تبعیدی و مبلغان مذهبی در کرمانشاه

تا پیش از دهه 1350 عوامل دیگری در ایجاد روحیه مبارزه و اقدامات ضد حکومتی در کرمانشاه تأثیرگذار بود، یکی از آن عوامل حضور علما، مبلغان و سخنرانان مذهبی در کرمانشاه بود که می‌توان به حاج شیخ علیرضا متانت، شیخ جلال آل‌ طاهر، حجت‌الاسلام میبدی، حاج شیخ عبدالخالق عبداللهی، حاج شیخ مجتبی حاج آخوند، حاج سیدعباس میریونسی، حاج محمدباقر محمدی عراقی و حاج شیخ عطاءالله اشرفی اصفهانی اشاره کرد و دیگری مسافرت و دعوت از دیگر مبلغان مشهور مذهبی برای برگزاری سخنرانی بود.[35]

در مورد آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی ذکر این نکته ضروری است که طبق اسناد ساواک ایشان در دهه‌ چهل، علاوه بر آگاهی‌دهی دینی و سیاسی به مردم کرمانشاه که در قالب سخنرانی‌ در مسجد آیت‌الله بروجردی صورت می‌گرفت، وظیفه‌ حفظ ارتباط میان علمای قم و مردم استان و پخش اعلامیه‌های آیات عظام در کرمانشاه را بر عهده داشت. در سندی از ساواک آمده: «محترماً برابر اعلامیه واصله هفته گذشته تعدادی اعلامیه به امضای آقای مرعشی [آیت‌الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی] و بازرگانان و اصناف تهران وسیله پست برای آقای حاج عطاءالله اشرفی مدرس مدرسه علمیه و پیش نماز مسجد آقای بروجردی واصل که قسمت عمده آن را وسیله شیخ علی نجفی در شهر بین معتمدین و طرفداران خود توزیع می‌نماید.»[36]بنابراین به علت مواضع تند آیت‌الله اشرفی اصفهانی علیه رژیم، رفتار و گفتار ایشان همواره تحت کنترل ساواک بود.[37]

برگزاری مجالس وعظ و سخنرانی در سال‌های پس از قیام 15 خرداد تا آغاز دهه 1350 افزایش یافت که با وجود تدابیر امنیتی و اقدامات ممانعت‌آمیز از قبیل ممنوع‌المنبر ساختن، تهدید و حبس تعداد زیادی از وعاظ و مبلغین ادامه داشت. از جمله شخصیت‌هایی که از طرف علما و مراکز دینی کرمانشاه به‌خصوص آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی برای جلسات سخنرانی دعوت می‌شدند، می‌توان از شیخ محمد یزدی، سیدحسن طاهری خرم‌آبادی، سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد،[38] حجت‌الاسلام فلسفی و... نام برد.[39]

این موضوع از اوایل دهه 1350 تا پیروزی انقلاب اسلامی در افزایش فعالیت‌های ضدرژیم در استان کرمانشاه نیز مؤثر بود، حضور علمای تبعیدی و فعالیت‌های انقلابی آنان در کرمانشاه عامل مهمی در افزایش انگیزه‌های انقلابی بود. از شخصیت‌های معروفی که طی این مدت به کرمانشاه و اطراف آن تبعید شدند می‌توان از حجت‌الاسلام علی حجتی کرمانی، آیت‌الله شیخ محمد یزدی و آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی یاد کرد.[40]

در اوایل دهه 1350 با همکاری مشترک ساواک و شهربانی، کمیته مشترک ضد خرابکاری برای برخورد با مخالفان رژیم تشکیل شد و بسیاری از فعالان گروه‌های مسلحانه، ملیون و نیروهای مذهبی مخالف رژیم سرکوب گردیدند؛ اما هر چه بر سخت‌گیری‌های رژیم افزوده می‌شد، مخالفت‌ها بیشتر و علنی‌تر می‌گردید و به تبع آن بر تعداد بازداشتی‌ها و زندانی‌های مخالف افزوده می‌شد؛ به‌طوری‌که در شش ماهه دو سال 1352، جمعی از روحانیون شهرهای کرمانشاه تبعید یا از رفتن به منبر و ایراد سخنرانی منع شدند.[41]

در آبان‌ماه 1352، چند طلبه و دانشجوی فعال به‌علت تهیه و توزیع اعلامیه‌های مخالف رژیم در کرمانشاه شناسایی و دستگیر شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند. در بخشی از گزارش ساواک در مورد این حادثه آمده است: «گزارشات رسیده به عوامل اطلاعاتی ساواک در کرمانشاه حاکی بود که یکی از طلاب علوم دینی مقیم شهرستان قم ضمن تردد به آن منطقه مبادرت به توزیع اعلامیه‌های مضره می‌نماید. با وصول گزارشات مزبور، اقدامات نفوذی و مراقبتی آغاز و سرانجام هنگامی‌که شخص مورد نظر به کرمانشاه وارد و با همکاری یکی از همفکرانش شروع به توزیع اعلامیه نمود، دستگیر و تحت بازجوئی قرار گرفت. مشارالیه اعتراف کرد که با همکاری یکی دیگر از طلاب علوم دینی و یک نفر دانشجو دانشگاه اصفهان متن اعلامیه مزبور را تهیه و با وسائل ابتدایی(دستگاه پلی‌کپی دستی) به تعداد هفتصد برگ تکثیر و تعداد معدودی را در شهرهای کرمانشاه و سنندج توزیع و بقیه را در مدارس دینی فیضیه و حقانی قم پخش یا مخفی ساخته‌اند...»[42]

در این سند اسامی افراد دستگیرشده به این صورت ذکر شده است: 1- عبدالله صادقی‌تبار، طلبه علوم دینی؛ 2- خلیل نوحی، طلبه علوم دینی؛ 3- نعمت‌الله بابایی، دانشجوی دانشکده پزشکی دانشگاه اصفهان.[43]

حمله ساواک به مدرسه و مسجد حاج شهبازخان به اتهام بر هم زدن امنیت داخلی مملکت و فعالیت ضددولتی در نشر و تکثیر اعلامیه‌های مضره در طرفداری از امام خمینی، از وقایع آبان‌ماه سال 1352 بود. توضیح آنکه مدتی پس از کشف یک شبکه توزیع اعلامیه در کرمانشاه، ساواک و شهربانی با توجه به اطلاعات محرمانه‌ای که از نحوه فعالیت پایگاه مذهبی مسجد و مدرسه حاج شهبازخان داشتند، تصمیم بر تعطیلی و دستگیری اعضای فعال آن گرفتند. در این راستا، روز دوازدهم آبان‌ماه 1352 مسجد حاج شهبازخان در محاصره نیروهای شهربانی و ساواک قرار گرفت و مدارک و اسنادی دال بر حمایت از امام خمینی و مخالفت با دولت به دست آوردند. محل استقرار دستگاه تکثیر و انتشار اعلامیه‌های ضدحکومتی هم کشف شد. به همین علت حاج شیخ مجتبی حاج آخوند، حاج محمدحسین زرندی و عده دیگری از روحانیون و طلاب کرمانشاه دستگیر و به شهربانی منتقل شدند و پس از بازجویی بازداشت و محاکمه شدند.[44]

حاج شیخ مجتبی حاج آخوند به کمیته مشترک ضدخرابکاری در تهران منتقل شد و حدود شش‌ماه از ایام حبس را در آنجا گذراند. وی پس از مدتی به زندان قصر انتقال یافت و حدود پنج ماه را در این زندان سپری کرد و سپس آزاد شد و مجدداً به کرمانشاه بازگشت و فعالیت‌های سیاسی- مبارزاتی خود را دنبال کرد. حاج محمدحسین زرندی و چند تن دیگر از فعالان مدرسه و مسجد حاج شهبازخان هر کدام به زندان‌های کوتاه ‌مدت محکوم شدند. بدین صورت، فعالیت این پایگاه مذهبی به‌مدت بیش از یک سال با تبعید و حبس این اشخاص متوقف شد؛ ولی پس از آزادی آن‌ها، این پایگاه دوباره فعالیت خود را آغاز کرد.[45]

گذشته از آنچه ذکر شد، وقایع تاریخی مهمی در نیمه دوم دهه 1350 رخ داد که بر شدت فعالیت‌های انقلابی مبارزان افزود و در نهایت به پیروزی انقلاب منجر گردید. در ادامه به مهمترین آن وقایع اشاره می‌شود.

 

درگذشت آیت‌الله حاج سیدمصطفی خمینی

از فاصله درگذشت حاج سیدمصطفی خمینی در اول آبان 1356 تا پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 «دوره فراگیرشدن روحیه انقلابی مردم» نام‌گذاری شده است؛ زیرا سرآغاز مناسبی برای همگانی و عیان‌ شدن روحیات انقلابی به‌شمار می‌آید.[46]

درگذشت مشکوک حاج سیدمصطفی خمینی نقطه عطفی در روند تحولات انقلاب اسلامی به‌شمار می‌رود؛ زیرا این حادثه منجربه برپایی مراسم ترحیم فرزند امام خمینی در مساجد و حسینیه‌ها و طرح نارضایتی‌های گروه‌های مختلف مردم در این مراسم شد. مراسمی که به‌مانند جرقه‌ای برای شعله‌ور شدن آتش انقلاب بود. علما و روحانیون و مردم کرمانشاه هم به طرق مختلف همدردی خود را با امام خمینی اعلام کردند. به همین منظور آیت‌الله اشرفی اصفهانی با ارسال تلگراف‌هایی برای علمای قم این مصیبت را به آن‌ها و امام تسلیت گفت. در اسناد ساواک آمده است: «آقایان سیدمحمد میبدی و شیخ محمدرضا کاظمی و عطاءالله اشرفی خوزانی در مورد فوت مصطفی خمینی تلگراف تسلیتی به آقایان گلپایگانی و شریعتمداری و خوانساری و سیدعبدالله شیرازی و سیدمرتضی پسندیده (برادر خمینی در قم) مخابره نموده‌اند.»[47]

همچنین با حضور علما و روحانیون شهر کرمانشاه و مردم مجالسی برگزار گردید. به همین منظور ابتدا در تاریخ 8 آبان 1356، جلسه‌ای با حضور شیخ محمدرضا کاظمی، شیخ مجتبی حاج آخوند، حاج آقا عطاءاللّه اشرفی اصفهانی، حجت‌الاسلام سیدعلی زمانی و چند تن دیگر درباره چگونگی برگزاری و محل آن تشکیل شد.[48] سپس آیت‌الله اشرفی اصفهانی اطلاعیه‌ای چاپ کرد و از عموم مردم دعوت کرد تا در مراسم ختم حاج سیدمصطفی خمینی شرکت کنند. مراسم مزبور در مسجد آیت‌الله بروجردی برگزار شد.[49] در اسناد ساواک راجع به این مراسم آمده است: «مجلس ترحیمی برای نامبرده بالا [شهید حاج مصطفی خمینی] توسط حاج عطاءالله اشرفی خوزانی معروف به حاج آقا عطاء اصفهانی در مسجد بروجردی برگزار گردید. در این مجلس حدود 600 نفر حضور داشته که از این عده حدود 50 نفر روحانی و طلبه که از قم آمده بودند حاضرین جلسه را تشکیل می‌دادند...»[50]

در پی برگزاری این مراسم، امام خمینی با ارسال نامه‌ای به آیت‌الله اشرفی اصفهانی از برگزاری مجالس مزبور قدردانی کرد.[51]

 

تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۶

فرارسیدن ماه محرم و برگزاری مراسم عزاداری تاسوعا و عاشورا سال 1356 (29 و 30 آذرماه 1356) حضور علما، وعاظ، روحانیون و گروه‌های مختلف مردم در این مراسم، حادثه دیگری بود که فعالیت‌های انقلابی مبارزان را شدت بخشید؛ ایراد سخنرانی علیه دولت و حمایت از امام خمینی و حمل پلاکاردهایی با مضمون‌های خاص از ویژگی‌های مراسم این روزها است؛ به گونه‌ای که گاه منجر به درگیری مردم با مأموران امنیتی می‌شد. طبق اسناد ساواک عناصر مذهبی در برخی شهرهای کشور از جمله کرمانشاه طی روزهای تاسوعا و عاشورا فعالیت‌هایی از قبیل «برپا کردن تظاهرات خیابانی، دادن شعارهای ضدمیهنی، آتش زدن تعدادی از مغازه‌های مشروب‌فروشی، شکستن شیشه‌های تعدادی از سینماها و شعب بانک‌‌ها، پخش اعلامیه مضره و ایراد سخنرانی خلاف مصالح مملکتی، حمل پلاکارد و پرچم‌هایی با شعارهای تحریک‌آمیز دنبال کرده‌اند.»[52]

در روز عاشورا شیح جلال آل طاهر در حسینیه جلیلی شهر کرمانشاه بالای منبر رفت و ضمن فرستادن صلوات برای امام خمینی مطالبی به شرح زیر اظهار داشته است: «تا کی باید ساکت باشیم. کدام آزادی. تف به این آزادی. این رجال و قانونگذاران مملکت برای مردم انواع ناراحتی و شکنجه را فراهم می‌آورند.» با دخالت مأموران از ادامه سخنرانی وی جلوگیری شد.[53]

حدود صد نفر از مردم شهر سنقر هم که اغلب دانش‌آموز بودند، در مسجد بازار شهر سنقر اجتماع و از این محل با در دست داشتن پلاکاردهایی که روی آن‌ها شعارهایی به مضمون: «ظلم بر محو عدالت سخت می‌کوشد هنوز ـ ظالم از خون دل مظلوم می‌نوشد هنوز، تا عدالت را کند جاوید در عالم حسین ـ خون پاکش در بساط ظلم می‌جوشد هنوز» نوشته شده بود، از مسجد مذکور خارج شدند و با نشان دادن مشت‌های گره‌کرده، مبادرت به دادن شعار عدالت، شجاعت و شهادت نمودند که مأمورین انتظامی آن‌ها را متفرق کردند. طبق گزارش اسناد ساواک، چهار نفر از شعاردهندگان و دو نفر از محرکان اصلی جمعیت مذکور آموزگار بودند که توسط مأموران انتظامی دستگیر شدند.[54]

 

مقاله رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات

روزنامه اطلاعات در ۱۷ دى 1356 مقاله توهین‌آمیزی با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با امضای مستعار «احمد رشیدی مطلق» چاپ نمود. این مقاله با لحنی توهین‌آمیز از امام خمینی یاد کرده بود و نیروهای مخالف رژیم که حوادث 15 خرداد را به‌وجود آورده بودند، «استعمار سرخ و سیاه» خواند. همچنین واقعه 15 خرداد را واقعه ننگین نامیده بود.[55] پس از انتشار این مطلب تظاهرات اعتراض‌آمیزی ابتدا در ۱۹ دی در قم برگزار شد. تظاهرکنندگان قم خواستار عذرخواهی نویسندگان مقاله از روحانیون، به‌ویژه امام خمینی بودند. نیروهای انتظامی و امنیتی پس از پایان مراسم اعتراض‌آمیز قم در حالی که مردم به خانه‌های خود بازمی‌گشتند به آنان حمله کردند. گستردگی حضور جمعیت در این تظاهرات و برخود خشونت‌آمیز پلیس و نیروهای انتظامی عامل عمده کشته و زخمی‌شدن تعداد از مردم قم و فاجعه‌بارتر شدن این حادثه شد. سپس در 29 بهمن‌ماه 1356، چهلم شهدای قم در تبریز برگزار شد و در روز 10 فروردین 1357، چهلم شهدای تبریز در یزد برپا شد. در کرمانشاه هم بعضى از علما و روحانیون شهر مجالسی به‌عنوان بزرگداشت شهدا و اعتراض به رژیم برگزار کردند که در پایان بعضی از آن‌ها مردم به خیابان‌ها ریختند و مراکز فساد و فحشا و منکرات را منهدم کردند. به همین منظور ابتدا به منظور گرامیداشت چهلم شهدای قم، سیزده نفر از روحانیون کرمانشاه با روحانیون قم جلسه‌ای تشکیل دادند و تصمیم گرفتند که روز ۲۹ بهمن در مساجد کرمانشاه مجالسی تشکیل شود؛ بنابراین در صبح روز ۲۹ بهمن در مسجد میبدی کرمانشاه جلسه‌ای تشکیل شد که حدود سیصد نفر در آن شرکت کردند. در این مراسم تعدادی جوان شعارهای ضدرژیم سر دادند.[56]

برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز، نخستین واقعه سال 1357 در کرمانشاه بود که آیت‌الله اشرفی اصفهانی در ساماندهی این مراسم پیش‌قدم بود.[57]

برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز در شهر یزد با برخورد خشن مأموران روبه‌رو شد تا مراسم بزرگداشت چهلم شهدای یزد به واقعه‌ای برای تداوم اعتراض‌ها در بسیاری از شهرهای کشور تبدیل شود؛ در همین راستا مراسم بزرگداشت شهدای یزد در مسجد آیت‌الله بروجردی کرمانشاه و از طرف آیت‌الله اشرفی اصفهانی برگزار شد.[58] آیت‌الله اشرفی اصفهانی در این مراسم که در روز 18 اردیبهشت 1357 برگزار شد، به سیاست‌های رژیم به‌خصوص برنامه‌های فرهنگی و تلویزیونی که مخالف شئونات اسلامی و دینی بود و همچنین به ترویج مراکز فساد و فحشا و فروش مواد و مشروبات الکلی اعتراض کرد. آیت‌الله اشرفی اصفهانی به‌منظور جلوگیری از هر گونه رفتار خشونت‌آمیز، به مردم تأکید کرد بدون دادن شعار از مسجد خارج شوند تا بهانه‌ای به دست مأموران داده نشود. به‌رغم تأکید ایشان، مردم به هنگام خروج از مسجد، شعارهایی در حمایت از امام خمینی سر دادند.[59] در اسناد ساواک به برگزاری تجمعی در روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۷ اشاره می‌کند که حدود 250 نفر از مردم کرمانشاه طی اجتماعی در مسجد آیت‌الله بروجردی، پس از خروج از مسجد، ضمن دادن شعار «زنده باد خمینی»، تظاهرات خیابانی برگزار کردند که مأموران انتظامی با شلیک تیر هوائی آن‌ها را متفرق و یک نفر را دستگیر کردند.[60] شب پیش از آن هم عده‌ای از گروه‌های مذهبی به مراکز فحشا از جمله یک مشروب‌فروشی حمله کردند که بر اثر آن چند باب مغازه دچار آتش‌سوزی شد.[61]

 

تابستان سال 1357 و تداوم اعتراض‌ها

به‌طورکلی اعتراض‌ها و تظاهرات مردمی بخش مهمی از مبارزات مردم علیه حکومت پهلوی طی سال 1357 بود که معمولاً با دخالت نیروهای انتظامی و امنیتی به خشونت کشیده می‌شد. کرمانشاه هم به یکی از مراکز مهم برگزاری تظاهرات تبدیل شد. با شروع نخستین ماه تابستان 1357، توزیع اعلامیه‌ها و برگزاری تظاهرات اعتراض‌آمیز به شکل نسبتاً گسترده‌ای ادامه یافت. در کرمانشاه مردم پس از اجتماع بزرگی در مسجد معتضدی و سوگواری به مناسبت شهادت امام هفتم شیعیان، حضرت موسی ابن جعفر (ع) به خیابان‌ها آمدند و به چهار دسته تقسیم شده و هر کدام از دسته‌ها به طرف خیابانی رفتند و شروع به تظاهرات و دادن شعار کردند: یکی از این دسته‌ها در خیابان شاه (خیابان آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی فعلی)؛ دسته دوم در خیابان شاه بختی (خیابان معلم شرقی فعلی)؛ دسته سوم در خیابان سپه (خیابان شهید آیت‌الله سید حسن مدرس فعلی) و دسته چهارم در خیابان اجلالیه (خیابان معلم غربی فعلی). عده‌ای از تظاهرکنندگان در خیابان سپه (خیابان مدرس)، به بانک‌های صادرات و پارس حمله کردند و شیشه‌های آن‌ها را با سنگ و چوب شکستند. پس از دخالت پلیس و آب‌پاشی به‌وسیله ماشین‌های آتش‌نشانی، مردم متفرق شدند. در پایان دوازده نفر دستگیر شدند.[62] اخبار این حادثه در رسانه‌های داخلی و خارجی بازتاب زیادی داشت.[63]

با توجه به نزدیکی ایام شعبانیه و تحریم جشن‌های سوم و نیمه شعبان 1398ق (18 و 30 تیرماه 1357) توسط امام خمینی و علما، روحانیون کرمانشاه هم قصد داشتند که تعداد زیادی اعلامیه مبنی بر تحریم اعیاد مذهبی به‌خصوص نیمه شعبان در سطح شهر و حومه و بخش‌های تابعه توزیع نمایند که دستور جلوگیری از این اقدام توسط ساواک به ریاست شهربانی کرمانشاه صادر شد.[64] با این حال اعلامیه‌ای به امضای چند تن از علما و روحانیون کرمانشاه در بین مردم توضیح و از مردم خواسته شد هیچ‌گونه مراسم جشنی برپا نکنند. در اعلامیه آمده است: «به پیروی از منویات عالیه و اعلامیه منتشره رهبر و مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت‌الله‌العظمی آقای حاج سید روح‌اللّه موسوی خمینی مدظله العالی در مورد اعیاد مذهبی و منویّات سایر مراجع عالی‌مقام حضرت آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی و حضرت آیت‌الله‌العظمی شریعتمداری و حضرت آیت‌الله‌العظمی نجفی مرعشی مدّظلهم العالی که منازلشان مورد هجوم جسورانه مأمورین قرار گرفت و قلب همه را جریحه‌دار ساخت و نظر به حوادث ناگوار و صدمات بزرگی که اخیراً در ایران، به اسلام و مسلمین وارد آمد که عده زیادی از عزیزان ما را شهید و عده‌ای هم از بزرگان دانشمندان و گویندگان را تبعید و زندانی کرده، ما امضاءکنندگان زیر به عنوان جشن و عید هیچ گونه مراسمی نداریم و بر اهالی محترم و مسلمان استان کرمانشاهان هم لازم است که به پیروی از مراجع عالی‌مقام هیچ گونه جشن و سروری به عنوان اعیاد مذهبی نداشته باشند. عبدالجلیل جلیلی ـ الاحقر عطاءاللّه اصفهانی ـ الاحقر محمدرضا کاظمی ـ محمدباقر محمدی عراقی ـ سیدمرتضی نجومی ـ جعفر بهاءالدین محمدی عراقی ـ عبدالخالق عبداللهی ـ مجتبی حاج آخوند ـ سیدموسی موسوی.»[65]

هرچند رژیم سعی در هرچه باشکوهتر برگزارشدن مراسم داشت؛ اما به هدف خود نرسید و مردم مسلمان ایران و کرمانشاه گوش به فرمان امام خمینی و علمای مبارز به مقابله با نقشه‌های رژیم پرداختند و از برگزاری مراسم جشن خودداری کردند.

مرداد سال 1357 هم آبستن حوادث و به‌تبع آن استمرار اعتراض‌ها و تظاهرات‌ها بود؛ در همین زمینه آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی بر مواضع خود پافشاری و به انتقادات خود از رژیم ادامه داد؛ در سندی از اسناد ساواک به تاریخ 2 مرداد 1357، در مورد فعالیت‌های آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی آمده است: «آقای شیخ عطا‌الله اشرفی اصفهانی با حضور عده‌ای حدود ششصد نفر از طبقات مختلف مردم در مسجد بروجردی به منبر رفته ضمن سخنرانی اظهار داشته سه نفر از علما را دستگیر نموده‌اند و هم اکنون در بازداشت هستند با مقامات صحبت کردیم امیدواریم تا شب برگردند و در مسجد یا منازل آن‌ها را زیارت کنیم. خلاصه شما هم هوشیار باشید در خاتمه اضافه نموده در کشور ما هم اکنون آدم‌کشی رواج پیدا کرده و حالا هم مشغول آدم‌کشی می‌باشند.»[66]

پس از درگذشت شیخ احمد کافی نیز در شهرهای مختلف کشور مجالس ترحیمی برگزار گردید. در شهر کنگاور استان کرمانشاه هم به همین مناسبت در تاریخ 3 مرداد 1357 به توصیه شخصی به نام علی‌اکبر حسنی، مجلس ترحیمی تشکیل شد. پس از خاتمه مجلس حدود 60 نفر از جوانان از مجلس خارج شده و برای امام خمینی صلوات فرستادند. همچنین اکثر مغازه‌های شهر کنگاور تا ساعت 9 صبح روز 3 مرداد ماه به مناسبت مجلس مورد بحث تعطیل بوده و مغازه‌داران از ساعت 9 صبح به بعد، مغازه‌های خود را باز کردند.[67]

درگذشت آیت‌الله ملاعلی معصومی همدانی[68] در 31 تیرماه 1357 بهانه‌ای شد تا اقشار مختلف مردم با شرکت در مراسم بزرگداشت ایشان و سردادن شعارهایی علیه رژیم بار دیگر مخالفت خود را با نظام حاکم نشان دهند. در همین راستا، روز 13 مرداد 1357 اعلامیه‌اى به امضا چند تن از روحانیون سرشناس کرمانشاه از جمله عبدالجلیل جلیلى توزیع و طى آن از مردم دعوت شد در مجلسى که روز 13 مرداد 1357 در مسجد آیت‌الله بروجردى تشکیل می‌گردد، شرکت نمایند. مجلس مذکور در ساعت شش بعدازظهر با شرکت نزدیک به دو هزار نفر برگزار شد. در این مجلس واعظى به نام «عبدالخالق عبداللهى» و «جلال آل طاهر» سخنرانی کردند. سپس عده‌اى از جمعیت حاضر در مسجد شعارهایی علیه رژیم سر دادند و از مسجد خارج شدند. در درگیری با مأموران چهار نفر از آن‌ها دستگیر شدند.[69] همچنین دو روحانی مزبور چند روز بعد دستگیر و به تهران اعزام شدند تا پس از تحقیقات و تکمیل پرونده از طریق دادسراى نظامى تحت پیگرد قانونى قرار گیرند.[70]

فعالیت‌ها و حوادث مربوط به مردادماه، بیش از هر چیز در پیوند با ماه مبارک رمضان بود. پانزدهم مرداد مطابق با اول رمضان 1398ق بود؛ بنابراین مبارزه با مراکز فحشا و فساد به‌عنوان یکی از هدف‌های مبارزان مذهبی مطرح بود. مردم مسلمان و انقلابی در کرمانشاه چند نوبت چنین مراکزی را به آتش کشیدند؛ به‌طوری‌که در 21 مرداد، پس از انفجار مقر حزب رستاخیز و چند مشروب‌فروشی در کرمانشاه و شاه‌آباد غرب (اسلام‌آباد غرب فعلی)، سینما متروپل کرمانشاه هم دچار آتش‌سوزی شد که دامنه آتش‌سوزی به مغازه‌های اطراف هم سرایت کرد.[71]

روز 23 مردادماه هم تجمع گسترده‌ای در مسجد آیت‌الله بروجردی تشکیل شد که آیت‌الله اشرفی اصفهانی نسبت به دستگیری علمای مذهبی اعتراض کرد و به دستگیری شیخ محمد یزدی و اعتصاب غذای او در زندان کرمانشاه اشاره نمود. همچنین مردم علیه پلیس شعار سر دادند.[72]

روز 27 مرداد هم حادثه خونیتی در شهر سنقر رخ داد؛ طبق اسناد ساواک در این روز در مسجد امامزاده سنقر در حالی‌که واعظی به نام سید جواد حسینی در منبر بود، عده‌ای از حاضران شعارهای ضدحکومتی سر دادند که منجر به درگیری با مأمورین شد و چند نفر از مأمورینی که در لباس شخصی و یونیفرم بودند مورد حمله واقع شدند. به طوری که سرپاسبان یحیی عصیری [عصری] مأمور اطلاعات و سرپاسبان برازنده و استوار نوروزی مجروح ‌شدند؛ و یحیی عصری ضمن انتقال به بیمارستان فوت می‌کند و دو نفر دیگر بستری می‌شوند. در این جریان شش نفر به اسامی 1ـ سید جواد حسینی واعظ 2ـ میرزا آقا اقبالی 3ـ شمس‌الله محمودیان 4ـ حشمت‌الله فرجی 5ـ علی قیاسی 6ـ فرهاد بخشی که در تظاهرات شرکت داشتند دستگیر می‌شوند و دو نفر به نام‌های 1ـ حجت‌الله دهنوی 2ـ کاکائی که چاقو خورده و مسببین اصلی حادثه یودند در بیمارستان بستری می‌شوند.[73]

 

آتش‌سوزی سینما رکس آبادان

28 مردادماه 1357 حادثه هولناک آتش‌سوزی سینما رکس آبادان به مرگ 377 زن و مرد و کودک انجامید. این حادثه تمام کشور را تحت تأثیر قرار داد. در پی این حادثه، امام خمینی از نجف پیامی به اهالی آبادان ارسال نمود. در بخشی از این پیام آمده است: «دریافت خبر بسیار فجیع به آتش‌کشیدن چندصد نفر هم‌وطنان ما با آن وضع حساب ‌‌شده موجب تأثر و تأسف شدید گردید. من گمان نمی‌کنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی‌‌ ‌‌دست به چنین فاجعه وحشیانه‌ای بزند جز آنان که به نظایر آن عادت نموده‌اند و خوی‌‌ ‌‌درندگی و وحشی‌گری، آنان را از انسانیت بیرون برده باشد. من تاکنون اطلاع کافی‌‌ ‌‌ندارم؛ لکن آنچه مسلّم است این عمل غیرانسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفین‌‌ ‌‌شاه که خود را برای حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر مرگ‌‌ ‌‌انداخته‌اند و با فداکاری از هم‌میهنان خود دفاع می‌کنند ـ به هر مسلکی باشند ـ نخواهد‌‌ ‌‌بود...»[74]

پس از فاجعه سینما رکس و انتشار اخبار مرتبط با آن، علما و روحانیون در نقاط مختلف کشور از جمله کرمانشاه، عاملان این جنایت را محکوم کردند و مردم را برای گرامیداشت یاد جان‌باختگان آن دعوت کردند.[75]

به مناسبت هفتمین روز جان‌باختگان فاجعه سینما رکس آبادان که دو نفر از آن‌ها به اسامی مرتضی و هاشم نارکوب[76] کرمانشاهی بودند، در روز دوم شهریور مراسم یادبودی در مساجد کرمانشاه برگزار شد. در این روز که مصادف با شهادت حضرت علی(ع) بود، دسته‌های عزاداری ضمن سردادن شعارهای ضددولتی، عاملان کشتار سینما رکس آبادان را مأموران دولت معرفی کردند و با خانواده‌های شهدا و بستگان آن‌ها همدردی نمودند.[77]

 

حادثه 17 شهریور میدان ژاله تهران

پایان ماه رمضان و برگزاری مراسم عید فطر در سیزدهم شهریورماه 1357 فرصت دیگری به دست انقلابیون داد که نارضایتی‌های خود را ابراز کنند. در شهر کرمانشاه و دیگر شهرستان‌های تابع استان از جمله کنگاور و شاه‌آبادغرب، برگزاری مراسم عید فطر با تظاهرات مردمی علیه دولت همراه شد.[78]

تنها چهار روز پس از عید فطر، یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب اسلامی یعنی کشتار تظاهرکنندگان تهرانی در میدان ژاله در 17 شهریور 1357 به وقوع پیوست. روز بعد در کرمانشاه مجلسی به مناسبت یادبود شهدای 17 شهریور میدان ژاله تهران با شرکت حدود ششصد نفر در مسجد جلیلی تشکیل شد.[79]

روز 21 شهریور چند تن از روحانیون کرمانشاه درباره برگزاری مجلس یادبود هفتمین روز کشته‌شدگان حوادث اخیر جلسه‌ای تشکیل دادند و در پایان با صدور اعلامیه‌ای از مردم دعوت کردند که روز 22 شهریور از ساعت چهار تا شش بعدازظهر در مسجد جامع کرمانشاه اجتماع نمایند. در پی صدور این اعلامیه، حدود 3500 نفر از گروه‌های مختلف مردم در مسجد جامع کرمانشاه اجتماع و شیخ عبدالجلیل جلیلی طی سخنرانی به‌شدت از دولت انتقاد نمود. پس از پایان مراسم حدود هزار نفر با شعارهای «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» از مسجد خارج شده و تظاهرات خیابانی به راه انداختند. در درگیری بین مأموران و تظاهرکنندگان دو نفر از مأموران به صورت جزئی زخمی شدند و دو تن از تظاهرکنندگان به وسیله گلوله و سرنیزه مجروح و به بیمارستان منتقل گردیدند.[80]

 

محاصره منزل امام خمینی در نجف

از نخستین روزهای مهر ۱۳۵۷ منزل امام خمینی در نجف در محاصره قوای نظامی عراق قرار گرفت. این محاصره که تقریباً به مدت دو هفته ادامه داشت، موج جدیدی از اعتراض‌ها و تظاهرات مردمی را در سراسر کشور به دنبال داشت. در کرمانشاه ساعت چهار بعدازظهر روز نهم مهرماه جمعیتی حدود ده هزار نفر از گروه‌های مختلف مردم در اعتراض به محاصره منزل امام خمینی، در داخل و محوطه اطراف مسجد آیت‌الله بروجردی اجتماع و واعظی به نام موسی موسوی (پیش‌نماز مسجد حاج دائی کرمانشاه) برای جمعیت مذکور سخنرانی کرد. پس از خاتمه سخنرانی، جمعیت که به‌شدت تحت تأثیر قرار گرفته بودند، از مسجد خارج و در خیابان‌های شهر به تظاهرات پرداختند. در جریان تظاهرات بر اثر تیراندازی مأموران، سه نفر از مردم شهید و 33 نفر مجروح شدند.[81] رادیو کلن آلمان و رادیو لندن ضمن اشاره به درگیری‌های روز نهم مهر در سراسر کشور، از تظاهرات مردم کرمانشاه به‌عنوان بزرگترین و شدیدترین حوادث روز اخیر نام بردند.[82]

پس از حوادث روز نهم مهر، اعلامیه‌ای به امضاء سیزده تن از روحانیون کرمانشاه منتشر شد که در آن ضمن محکوم کردن کشتار مردم کرمانشاه و اعلام عزای عمومی، از مردم دعوت شده بود در مجلس ختمی که روز یازدهم مهرماه برای کشته‌شدگان حوادث مذکور در مسجد آیت‌الله بروجردی این شهر منعقد خواهد شد، شرکت کنند. مجلس مذکور در ساعت چهار بعدازظهر در تاریخ مقرر با حضور جمعیتی حدود هشت‌هزار نفر در مسجد آیت‌الله بروجردی برگزار گردید. در این مراسم حجت‌الاسلام علیرضا متانت و آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی سخنرانی کردند. سپس حاضرین از مسجد خارج و از مسیر خیابان‌های شاه (آیت‌الله کاشانی) و سپه (مدرس) به‌طرف سه‌راه نواب (سه‌راه نواب صفوی) (در حال حاضر به نام سه‌راه نواب صفوی معروف است) تظاهرات نمودند. هنگامی‌که جمعیت مورد بحث به سه راه نواب رسیدند با مأموران شهربانی درگیر شدند که تعدادی از طرفین زخمی و یک نفر از تظاهرکنندگان شهید شد.[83]

تعداد مجروحان حوادث روزهای 9 و 11 مهرماه، 50 نفر و تعداد شهدا هفت نفر ذکر شده است. اسامی شهدای روزهای 9 و 11 مهرماه به شرح زیر بود:

1- مهندس صادق صابونی، 2- مجتبی جعفری، 3- سیروس اسفندیاری، 4- علی‌محمد الماسی، 5- مصطفی امامی، 6- علی‌اکبر رحیمی، 7 - محمدجعفر صالح‌آبادی.[84]

پس از این حادثه آیت‌الله شریعتمداری روز دوازدهم مهرماه تلگرافی برای سیزده تن از علمای شهر کرمانشاه از جمله حاج سیدمحمد میبدی، شیخ عبدالجلیل جلیلی و حاج شیخ عطاء‌الله اصفهانی مخابره کرد و وقوع حوادث روز گذشته را به آن‌ها تسلیت گفت.[85] همچنین اساتید و علمای حوزه علمیه قم با ارسال تلگرامی به آیت‌الله اشرفی اصفهانی کشتار مردم کرمانشاه را محکوم کردند؛[86] علاوه بر آن، آیت‌الله محمد صدوقی از یزد، با انتشار اعلامیه‌ای کشتار مردم کرمانشاه در جریان اعتراض به محاصره منزل امام خمینی در نجف را محکوم کرد.[87]

 اعلامیه‌ای هم به امضای «جامعه روحانیت کرمانشاه» در تاریخ 17 مهر در سطح شهر توزیع گردید که ضمن محکوم کردن حوادث روز 11 مهر، تأکید شد: «ملت به پاخاسته است و به خواست خداوند متعال تا به دست آوردن آنچه خواسته آیت‌الله‌العظمی امام خمینی است از پای نخواهد نشست.»[88]

در همین زمان فعالیت‌های آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی و مواضع شدید ایشان علیه رژیم باعث دستگیری ایشان شد. در سندی از ساواک در این مورد آمده است: «دو نفر روحانیون به شرح زیر که جزو عوامل مؤثر و امضاءکنندگان اعلامیه تحریک آمیز و عامل ایجاد تظاهرات و اغتشاش در روزهای 9 و 11 / 7 / 57 تشخیص داده شده‌اند در مورخه 14 / 7 / 57 دستگیر و به شهربانی استان تحویل و نامبردگان در ساعت 0900 روز جاری با مأمورین بدرقه به تهران عزیمت نمودند. ضمناً برای دو نفر فوق‌الذکر هنوز قرار بازداشت صادر نشده و مراتب جهت استحضار اعلام می‌گردد.

1- حاج آقا عطاءالله اشرفی خوزانی معروف به حاج آقا عطاء اصفهانی

2- شیخ جعفر محمدی عراقی معروف به حاج آقا بهاءالدینی.»[89]

با توجه به اینکه کرمانشاه از نهم تا سیزدهم مهر کانون تحولات کشور محسوب می‌شد و حوادث آن نگاه علما و روحانیان مناطق دیگر کشور را به خود معطوف ساخته بود، امام خمینی هنگام مهاجرت از عراق طی پیامی حوادث کرمانشاه و کردستان را محکوم کرد. در بخشی از این پیام آمده است: «من در حال گرفتاری‌ها و اشتغالات اخیر، اخبار ایران و قیام‌های پی درپی نقاط مختلفه‌‌ ‌‌را مثل کرمانشاه و بعض مناطق کردستان و قتل‌هایی که به دست دژخیمان شاه واقع شده‌ ‌می‌شنیدم و هم متأثر و متأسف بوده و هستم و هم امیدوار و سربلند؛ امیدوار به شجاعت‌‌ ‌‌ملت بزرگ، و سربلند از فداکاری آنان در راه اسلام و مستضعفین. سربلند باد ملتی که با‌‌ ‌‌فداکاری خود قدم در راه پیروزی حق برداشت و سدهای مانع از آن را یکی پس از‌‌ ‌‌دیگری شکست! پیروز باد رادمردانی که با خون خود عزت بربادرفته را بازگرفت و‌‌ ‌‌عظمت پایمال شده به دست سلاطین ستمگر را باز یافت! من وقتی مطالعه روحیه مردان‌‌ ‌‌و زنانِ جوان از دست داده را می‌کنم که شجاعانه در مقابل مصایب ایستادگی کرده و‌‌ ‌‌می‌کنند، برای خود احساس شرمندگی می‌کنم. من می‌بایست با مصیبت‌های شما قدم به‌‌ ‌‌قدم همراه و آنچه شما دیده‌اید دیده باشم؛ مع‌الأسف نتوانستم در بین شما باشم و آنچه‌‌ ‌‌شما لمس کردید، بکنم؛ لکن از این راه دور، چشمم به شما روشن و قلبم برای امت‌‌ ‌‌اسلامی می‌تپد. از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین و کوتاه شدن دست اجانب و‌‌ ‌‌وابستگان آنان را مسئلت می نمایم.‌»[90]

 

چهلم شهدای 17 شهریور میدان ژاله (شهداء)

از مناسبت‌های مهم مهرماه، چهلم شهدای جمعه سیاه میدان شهداء بود که به همین مناسبت با اعلامیه مراجع، اساتید و فضلای حوزه علمیه قم، دوشنبه 24 مهرماه روز عزای عمومی و روز بزرگداشت شهدای 17 شهریور اعلام شد. مهمترین حادثه در این بزرگداشت‌‌ها، فاجعه حمله مأموران و اجیرشدگان به مسجد کرمان بود که طی آن «چماق به ‌دستان در حمایت‌ پلیس‌ به‌ مردم حمله‌ کردند و عده زیادی را زیر ضربات‌ چماق‌، زنجیر، پنجه‌بوکس‌ و چاقو گرفتند.»[91]

این حادثه فضای عمومی کشور را به‌شدت تحت تأثیر قرار داد. در کرمانشاه هم از سوی مردم، جامعه روحانیت، دانش‌آموزان و فرهنگیان اعتراض‌هایی صورت گرفت. در یک مورد آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی به همراه هفت تن دیگر از روحانیون کرمانشاه (سید محمود لاری، محمدرضا کاظمی، سید مرتضی نجومی، عبدالخالق عبداللهی، سید جواد خرمشاهی، جواد اعلامی و علیرضا متانت) اعلامیه‌ای صادر کردند و روز اول آبان‌ماه را عزای عمومی اعلام نمودند. آن‌ها همچنین از مردم شهر کرمانشاه درخواست کردند که به‌منظور همبستگی با مردم کرمان مغازه‌های خود را در روز مذکور تعطیل نمایند. اعلامیه در نقاطی از شهر کرمانشاه توزیع شد که در نتیجه روز اول آبان‌ماه حدود 95% از دکان‌های بازار و 20% از مغازه‌های خیابان‌های شهر کرمانشاه تعطیل شدند.[92]

هفت روز بعد از حادثه مسجد جامع کرمان، فرهنگیان، معلمان و دانش‌آموزان کرمانشاه در اعتراض به این حادثه، در کلاس‌ها حاضر نشدند. روز بعد، فرهنگیان، معلمان و دانش‌آموزان مدارس کرمانشاه در اقدامی هماهنگ و منظم روز دوم آبان تظاهرات گسترده‌ای راه‌اندازی کردند. تظاهرکنندگان شعارهایی مانند «درد ما درد شماست، مردم به ما ملحق شوید.» سر دادند. این تظاهرات چنان گسترده شد که جمعیت شرکت‌کننده بالغ بر پانزده‌ هزار نفر رسید. پس از حمله تظاهرکنندگان به سینما آتلانتیک و شکستن شیشه‌های آن، درگیری میان پلیس و تظاهرکنندگان آغاز شد که پلیس برای متفرق کردن تظاهرکنندگان شلیک هوایی کرد؛ اما تظاهرکنندگان برای جلوگیری از برخورد شدید با پلیس، با آوردن دسته‌های گل به استقبال پلیس و نیروهای نظامی رفتند. این اقدام مانع از برخورد خشونت‌آمیز آنان با تظاهرکنندگان شد. با این وجود تا پاسی از شب خیابان‌های کرمانشاه مملو از جمعیت بود. پس از این تظاهرات، مقامات سیاسی، امنیتی و فرهنگی شهر در محل شورای امنیت استان جلسه‌ای تشکیل دادند و تصمیم گرفتند که از سوم تا پانزدهم آبان مدارس کرمانشاه تعطیل اعلام شود. در این زمینه اطلاعیه‌ای تهیه شد و از طریق رادیو و تلویزیون به اطلاع مردم رسید. روز بعد دانش‌آموزان، معلمان و فرهنگیان به سوی مدارس به راه افتادند و وقتی با درهای بسته مدارس رو به رو شدند، در خیابان‌ها تظاهراتی برگزار کردند که با پیوستن سایر اقشار مردم، به اجتماع بزرگی تبدیل شد و سراسر شهر را به حالت تعطیل درآورد.[93]

 

واکنش مردم کرمانشاه به روی کار آمدن کابینه نظامی ازهاری و تداوم اعتراض‌ها

روی کار آمدن کابینه ارتشبد غلامرضا ازهاری در پانزدهم آبان 1357 واکنش‌های اعتراض‌آمیزی را در میان گروه‌های مختلف مردم پدید آورد و دور جدید تظاهرات و اعتراض‌های مردمی را موجب شد. مردم کرمانشاه هم در روزهای شانزدهم و هفدهم آبان تظاهرات اعتراض‌آمیزی تدارک دیدند. پلیس برای متفرق کردن مردم از گاز اشک‌آور استفاده کرد؛ اما مقاومت مردم به درگیری شدید و تیراندازی به سوی مردم منجر شد که در این درگیری بیش از ده نفر از مردم کرمانشاه زخمی شدند و یک نفر به نام «خسرو ناظری» شهید شد. همچنین اعتراض‌های دانش‌آموزان طی روزهای 16 تا 24 آبان ادامه داشت.[94] روز ۲۷‌ آبان‌ماه اعلامیه‌ای از طرف شیخ عبدالجلیل جلیلی و شش تن دیگر از روحانیون کرمانشاه توزیع شد. در این اعلامیه حمایت جامعه روحانیت کرمانشاه از قضات دادگستری و کارکنان پالایشگاه نفت کرمانشاه اعلام و آزادی کریم سنجابی[95] و فرهنگیان و بازاریانی که در روزهای اخیر در کرمانشاه بازداشت شده بودند، خواسته شد. همچنین به‌عنوان اعتراض به حوادثی که منجر به کشته شدن و یا دستگیری عده‌ای از شهروندان شده بود، از روز ۲۷ آبان به‌مدت سه روز اعتصاب عمومی اعلام گردید. متعاقب انتشار اعلامیه مذکور قریب 95 درصد از مغازه‌ها در شهر کرمانشاه تعطیل شد.[96]

از طرف دیگر از ساعت 9 صبح روز 28 آبان به تدریج عده‌ای حدود سه‌ هزار نفر از فرهنگیان، دانشجویان، دانش‌آموزان، بازاریان و گروه‌های مذهبی در مسجد آیت‌الله بروجردی شهر کرمانشاه اجتماع و مراسم عید غدیر را برگزار کردند. در این مراسم شیخ عبدالجلیل جلیلی ضمن ایراد سخنرانی از مردم خواست که از هر نوع ارتباط و تماس با استاندار جدید کرمانشاه که او را فردی «خائن» و «خبیث» خواند، خودداری کنند. او از دولت تقاضا کرد هر چه زودتر استاندار را تعویض کند.[97]

با سپری شدن آبان و فرارسیدن آذرماه اعتراض‌ها و تظاهرات‌ها در شهر کرمانشاه و دیگر شهرستا‌ن‌های تابع استان همچنان ادامه داشت؛ برای نمونه در اسناد روز نهم آذرماه شهر شاه‌آباد آمده است: «از روز 10 /9 /57، گردانندگان مسجد شاهپوری‌های شهر شاه‌آباد غرب که سرپرستی مسجد مذکور به‌عهده شیخ فضل‌الله رشیدی می‌باشد، پرچم قرمز رنگی که روی آن شعار «لا اله الا الله، خون حسینی انتقام خواهد گرفت، آزادی» نوشته شده بر سر درب مسجد مزبور نصب نموده و در پاسخ به این سئوال هدف از اقدام فوق چیست؟ اظهار می‌دارند : «این پرچم نشانه جنگ ما در ماه محرم است.»[98]

همچنین روز چهاردهم آذرماه تظاهراتی علیه رژیم در شهرهای قصرشیرین و شاه‌آباد بر پا شد. در تظاهرات قصرشیرین یک نفر شهید شد.[99]

صبح روز 15 آذرماه نزدیک به هزار نفر از مردم کرمانشاه در حسینیه جلیلی اجتماع کرده و ضمن برگزاری مراسم عزاداری، علیه حکومت شعار سر دادند. همچنین در این روز حدود 75 درصد از مغازه‌های بازار شهر کرمانشاه بسته بودند.[100]

در روزهای 15 و 16 آذرماه نیز تظاهرات‌هایی در شهرهای شاه‌آباد و قصرشیرین رخ داد در تظاهرات روز 16 آذرماه شهر قصرشیرین سه نفر به اسامی مصطفی اقبالی، حسن دهومی و مهدی اقبالی مجروح و یک نفر به نام محمدرضا مداحی به شهادت رسید.[101]

طبق گزارش‌های ساواک در روز 16 آذر، کارکنان اداره‌های امور اقتصادی و دارائی، سرجنگل‌داری، خاک‌شناسی و حاصلخیزی خاک استان کرمانشاه، ضمن اعلامیه‌هائی به وقایع اخیر کشور اعتراض کردند و همبستگی خود را با سایر اقشار ملت ایران اعلام نمودند. آن‌ها همچنین ضمن اعلام خواست‌های خود مبنی بر کناره‌گیری استاندار و موارد دیگر، اعتصاب کردند.[102]

در تظاهرات روز 17 آذرماه در خیابان جلیلی شهر کرمانشاه، نزدیک به ششصد نفر از مردم حضور داشتند. تظاهرکنندگان ضمن سردادن شعارهای ضدحکومتی به طرف مأموران سنگ پرتاب کردند که دو نفر از آن‌ها زخمی و راهی بیمارستان شدند. بر اثر تیراندازی متقابل مأموران هم یک نفر از تظاهرکنندگان از ناحیه پهلو مجروح و در مسیر اعزام به بیمارستان شهید شد.[103] در روز نوزدهم آذرماه 1357 مصادف با تاسوعای حسینی تعداد بیش از چهل ‌هزار نفر از مردم کرمانشاه راهپیمایی کردند و در پایان راهپیمایی به مسجد جامع رفتند. طبق اسناد، در مسجد جامع شخصی به نام دکتر موسوی یک سخنرانی «بسیار تحریک‌آمیز و اهانت‌آمیزی نسبت به مقام سلطنت» ایراد کرد. در پایان از مردم خواسته شد در ساعت سه بعدازظهر در مسجد آیت‌الله بروجردی اجتماع کنند.[104]

در پی این فراخوان، از ساعت سه بعدازظهر همان روز به‌تدریج تعدادی از گروه‌های مختلف مردم کرمانشاه در مسجد آیت‌الله بروجردی اجتماع کردند و بعد از سخنرانی شیخ محمدتقی گلی، ساعت پنج بعدازظهر در خیابان‌های شهر راهپیمایی کردند. در این راهپیمایی شعارهایی علیه رژیم پهلوی و له امام خمینی سر دادند. گزارش‌های ساواک تعداد جمعیت را نزدیک به بیست‌ هزار نفر اعلام می‌کند.[105]

در همین روز در سایر شهرستان‌های استان مانند کنگاور، قصرشیرین و پاوه، راهپیمایی‌هایی با حضور گسترده مردم برپا شد.[106]

در تظاهرات روز بیستم آذرماه کرمانشاه نزدیک به سی‌ هزار نفر از مردم شرکت کردند و همانند روز قبل شعارهای علیه نظام و حمایت از امام خمینی سر دادند.[107]

اسناد ساواک از توزیع اعلامیه و عکس‌های امام خمینی در کرمانشاه توسط مخالفان رژیم در روز ۲۴ آذرماه خبر می‌دهد.[108]

تظاهرات روزهای تاسوعا و عاشورا سال ۱۳۵۷ (19 و 20 آذرماه) در تمامی شهرهای بزرگ و کوچک و روستاهای دور و نزدیک به یک همه‌پرسى عمومى علیه رژیم تبدیل شد و در برخى از شهرها با پایین کشیدن مجسمه‌هاى شاه و پدرش همراه بود. این موضوع حکومت را واداشت تا مقررات حکومت نظامى را این بار با شدّت بیشترى به اجرا بگذارد. به همین دلیل ارتشبد غلامعلی اویسى در روز بیستم آذرماه که مصادف با روز عاشورا بود در اعلامیه‌ فرماندارى نظامى نوشت: «از روز سه‌شنبه 21 آذرماه جارى کلیّه‌ مقررات فرماندارى نظامى با قاطعیت هرچه تمامتر اجرا می‌گردد و ساعت منع عبور و مرور از روز مذکور ساعت 21 خواهد بود.» علیرغم حکومت نظامی، مردم کرمانشاه در مسجد جلیلی تظاهراتی برپا نمودند که با دخالت پلیس و تیراندازی مأموران، جوان 21 ساله‌ای به نام علی انصاری شهید شد.[109]

 اعتراض‌ها و تظاهرات پس از پایان حکومت نظامی همچنان ادامه داشت. در روز ۲۶ آذر اعلامیه‌ای بدون امضاء از طرف روحانیون کرمانشاه علیه اعضاء انجمن شهر و استاندار کرمانشاه تنظیم و در سطح شهر توزیع شد. طبق تحلیل مأموران ساواک چون قبلاً آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی طی تماس تلفنی با چند نفر از اعضای انجمن شهر از آن‌ها خواسته بود از انجمن استعفا بدهند؛ اما نمایندگان پاسخ مثبتی به وی ندادند؛ بنابراین انتشار این اعلامیه را به وی نسبت دادند.[110]

طبق اسناد روز ۲۷ آذرماه کلیه بانک‌های استان کرمانشاه تعطیل شد و 32 تن از کارمندان اداره کل امور اقتصادی و دارائی کرمانشاه محل کار خود را ترک نمودند؛ همچنین قضات دادگستری سر کار نیامدند و سایر کارکنان هم پس از مدتی اداره را تعطیل و در سایر ادارات نیز کم‌کاری مشهود بوده است.[111]

به دنبال اعلام همبستگی پزشکان و کارکنان بیمارستان شاه‌رضا مشهد با نهضت اسلامی، گروهی مهاجم با حمایت نظامیان در ساعت ۱۰ صبح روز 23 آذرماه 1357 از در جنوبی به داخل بیمارستان حمله کردند. ابتدا ماشین‌های سواری پزشکان و کارمندان بیمارستان را با سر نیزه شکسته و پس از آن به بخش‌های اطفال و داخلی وارد و بدون توجه به کودکان بیمار و بیماران بستری با پزشکان و کارکنان بیمارستان درگیر ‌شدند. در این حادثه یک نفر از انقلابیون به نام محمد منفرد شهید شد. به دنبال اطلاع یافتن از این حادثه، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، آیت‌الله عباس واعظ طبسی و آیت‌الله حسنعلی مروارید به همراه تعدادی دیگر از علماء، پیاده به‌سوی بیمارستان راه افتادند و ضمن حرکت در خیابان‌ها از مردم خواستند به آن‌ها بپیوندند. جمعیت بسیاری پشت سر علما قرار گرفتند. مردم پس از نزدیک شدن به بیمارستان با وجود این که مأموران راه را سدّ کرده بودند، پیشروی نموده، وارد بیمارستان شدند و برای همبستگی با پزشکان و کارمندان بیمارستان و به منظور برآورده شدن خواسته‌های خود، در آن جا تحصن کردند.[112]

تبعات حمله به بیمارستان شاه‌رضا مشهد به دی‌ماه کشیده شد. در دوم دی ۱۳۵۷ از طرف جامعه پزشکی کرمانشاه اعلامیه‌ای صادر شد مبنی بر اینکه به‌عنوان اعتراض به واقعه بیمارستان شاه‌رضای مشهد جامعه پزشکان، دندان‌پزشکان، داروسازان، پرستاران، بهیاران و سایر صنوف وابسته به پزشکی کرمانشاه در پیوند با مبارزات پیگیر مردم روز سوم دی‌ماه ضمن اعلام اعتصاب، در خیابان‌های شهر راهپیمائی نموده و روز چهارم دی‌ماه بیماران شهر را در مطب‌ها به‌صورت رایگان پذیرفته و درآمد یک روز خود را جهت پیشبرد اهداف مبارزاتی مردم در نظر خواهند گرفت.[113]

 

برگزاری مراسم بزرگداشت شهادت استاد کامران نجات‌اللهی

هم‌زمان با اوج‌گیری نهضت اسلامی مردم ایران علیه رژیم پهلوی در دوم دی‌ماه 1357، نزدیک به هفتاد تن از استادان و مدرسین دانشگاه‌ها در اعتراض به رفتار خشونت‌آمیز مأموران نظامی رژیم شاه و سرکوب مبارزات حق‌طلبانه مردم مبارز و مسلمان ایران و نیز تعطیلی دانشگاه‌ها از طرف رژیم، در ساختمان مرکزی وزارت علوم در مرکز تهران اجتماع و تحصّن کردند. این تحصّن، رژیم را به خشم آورد. زیرا دیگر قشرها هم از استادان متحصّن حمایت می‌کردند. در پی این تحصّن، عوامل رژیم پهلوی برای در هم شکستن اعتصاب استادان در روز پنجم دی‌ماه به آن‌ها حمله کردند. در این تهاجم، استاد کامران نجات اللهی از استادان جوان دانشگاه پلی تکنیک تهران در 27 سالگی به شهادت رسید. فردای آن روز در ششم دی ماه 1357، با حضور ده‌ها هزار نفر که در پیشاپیش آن‌ها، آیت‌الله سید محمود طالقانی حرکت می‌کرد، پیکر شهید نجات‌اللهی تشییع شد.[114]

وقوع این حادثه واکنش اعتراضی جامعه دانشگاهی کشور را در پی داشت. در کرمانشاه نیز روز ششم دی جلسه‌ای با حضور اعضای هیئت‌علمی و کارکنان اداری دانشگاه رازی در دانشکده علوم تشکیل شد و طی این جلسه تصمیماتی به مناسبت کشته شدن استاد کامران نجات‌اللهی اخذ گردید؛ به این صورت که ابتدا اساتید اعلامیه‌ای درباره راهپیمائی روز دهم دی‌ماه صادر و بین کارکنان شرکت هواپیمائی، شرکت نفت کرمانشاه، اداره کل آموزش و پرورش، بازاریان و دیگر گروه‌های مختلف مردم توزیع کنند. سپس ساعت ۹ صبح روز یکشنبه دهم دی مقابل دانشکده پزشکی اجتماع و تا مسجد آیت‌الله بروجردی راهپیمائی کنند.[115]

راهپیمایی در روز مذکور برگزار و به خشونت کشیده شد؛ طبق گزارش روزنامه اطلاعات در تظاهرات روز دهم دی در کرمانشاه افراد زیر به شهادت رسیدند: حاجر[هاجر] مرادی، علی‌اشرف نازپروریان، علی‌اکبر زهابی، علی ‌اشرف سلیمی، میرزا متولیان، حضرت‌قلی امیری، جعفر قاسمی، مرتضی موسیوند، احمد سالاری، سهراب حیدری، عبدالله کرمی، سیاوش ویژه‌ای، قاسم خالصی، حاجی محمد ناظری، یوسف محمدی، باقر فتحی گلدسته، غلام شاهمرادی، مهدی حری، مهدی ابری‌فام، محمدرضا مرادی، حسن شاه‌آبادی، بساط اسدی، فتح‌الله گلبداغی، عصمت محمدی، کوی کمبله، غلامرضا سلیمانی، محمد خورشیدی، سیروس رحیمی، معصومه، حبیب الفتی، عزیز دانیالی، میرزا پیرلایی، محمد امیری.[116] در دیگر شهرهای استان از جمله کنگاور و گیلان‌غرب هم تظاهرات‌هایی برپا شد.[117]

پس از وقوع این حوادث در کرمانشاه و دیگر شهرهای کشور، امام خمینی با انتشار اعلامیه‌ای ضمن اعلام سلام به ملت ایران به‌ویژه اهالی مشهد، قزوین و کرمانشاه (به مناسبت وقایع اخیر شهرهای مذکور) مردم را به ادامه تظاهرات فراخواند. در بخشی از این اعلامیه آمده است: «درود بر ملت مظلوم ایران، رحمت خدای متعال بر مردم شجاع و آگاه که برای‌‌ ‌‌احقاق حق خود قیام نموده و تا پای جان و مال ایستاده. سلام بر اهالی محترم مشهد‌‌ ‌‌مقدس و قزوین و کرمانشاه و سراسر ایران که در این روزها با مصیبت‌های گوناگون و‌‌ ‌‌وحشیگری‌های دژخیمان شاه و دولت یاغی نظامی و حکومت سفاک روبه‌رو شده و با‌‌ ‌‌دادن هزاران کشته و زخمی دلاورانه مقاومت کرده و می‌کنند!‌ قتل‌عام‌های پیاپی و وحشتناک و سفاکانه‌ای ـ که جز به دستور شاه خائن که خود را در‌‌ ‌‌حال نَزْع‌‌[118] می‌بیند و از تشبثات و دولت‌های جنگ و آشتی مأیوس و از پشتیبانی‌های غیر‌‌انسانی قلدرهای بین‌المللی طَرْفی نَبَست ـ نمی‌تواند باشد. این چند روز آخر عمر این‌‌ ‌‌جنایتکار از خطرناکترین لحظات تاریخ کشور ما است. ملت مظلوم و شریف ایران باید‌‌ ‌‌در مقابل باقیمانده جنایات شاه پایداری کند تا به خواست خداوند تعالی پیروزی نهایی را‌‌ ‌‌به دست آورد...» [119]

روز 12 دی‌ماه، شهر کرمانشاه چهره یک شهر جنگ‌زده به خود گرفت؛ به‌طوری‌که از ساعت هفت صبح تانک‌ها و زره‌پوش‌ها در خیابان‌های اصلی شهر به حرکت در آمده و برای ارعاب مردم دست به تیراندازی‌های هوایی زدند. این تیراندازی‌ها تا ساعت ده شب ادامه داشت. به‌استثنای مغازه‌های نانوایی و قصابی، شهر یکپارچه تعطیل بود.[120]

طبق گزارش ساواک، روز 13 دی‌ماه در شهر سنقر تظاهرات پراکنده‌ای برگزار شد که مردم به‌وسیله مأموران متفرق شدند. علاوه ‌بر آن، راه بیستون به سنقر به‌وسیله روستائیان بسته شد که باعث شد بنزین وارد شهرستان مذکور نشود و خودروهای شهربانی قادر به حرکت نباشند.[121]

همچنین شهرهای کرمانشاه و سنقر در روز 14 دی‌ماه شاهد راهپیمائی و تظاهرات ضدحکومتی در نقاطی از شهرهای مذکور بود که راهپیمایان پس از طی مسیری به تدریج متفرق شدند.[122]

 

سقوط دولت ازهاری و نخست‌وزیری شاپور بختیار

دولت نظامی ازهاری در 9 دی ۱۳۵۷ سقوط کرد و شاپور بختیار با هدف تداعی دولت ملی روی کار آمد؛ اما این تدبیر مؤثر واقع نشد و اعتراض‌ها همچنان ادامه داشت. در 15 دی‌ماه امام خمینی پس از قطعی شدن نخست‌وزیری شاپور بختیار در مصاحبه‌ای اعلام کرد: «ما با بودن رژیم سلطنتی هیچ دولتی را به رسمیت نخواهیم شناخت.» امام سه روز بعد در مصاحبه‌ای دلیل غیرقانونی بودن بختیار را چنین اعلام کرد: «دولت بختیار غیرقانونی است برای اینکه شاه و مجلسین هر دو غیرقانونی هستند. شاه به خاطر رفراندوم ملت در تاسوعا و عاشورا، غیرقانونی بودنش روشن شد و مجلسین هم برای اینکه به ملت اتکا ندارند و شاه وکلای آن‌ها را تعیین کرده است.»[123]

روز 15 دی حدود پنج‌هزار نفر در برخی از خیابان‌های شهر کرمانشاه به تظاهرات پرداختند و قصد پایین آوردن پیکره شاه را داشتند که با دخالت مأموران انتظامی متفرق شدند. در جریان این تظاهرات سه شعبه بانک، یک رستوران، یک باب مغازه صفحه‌فروشی، قسمتی از هتل داریوش و یک مشروب‌فروشی توسط تظاهرکنندگان به آتش کشیده شد.[124]

روز بعد از این حادثه اعلامیه‌ای از طرف جامعه روحانیت کرمانشاه منتشر شد که ضمن محکوم کردن کشتارهای روزهای گذشته و تخریب، آتش‌سوزی و تصرف اموال مردم و بیت‌المال، بر حفظ و نگهداری اموال، منازل و مغازه‌های مردم تأکید شده بود.[125] همچنین از جوانان دعوت شد که به‌منظور محافظت از شهر و امنیت اهالی با حضور در منزل آیت‌الله جلیلی اطلاع و آمادگی خود را برای حضور در کمیته‌های حفاظت اعلام کنند.[126]

در روز 17 دی در شهرهای مختلف استان از جمله کنگاور، شاه‌آباد، سرپل‌ذهاب و شهر کرمانشاه حوادث خونیتی رخ داد؛ در کنگاور سه تن به اسامی اکرم مرادی، طیبه زمانی و ابوالمحسن توسلی هشت ساله شهید شدند،[127] در شاه‌آباد سه تن به اسامی شیردل اسد 25 ساله، شاکر عباس‌پور 20 ساله و رسول رضایی 22 ساله مجروح شدند،[128] در تظاهرات سرپل‌ذهاب جوان 26 ساله‌ای به نام کریم کرمی شهید و ده نفر زخمی شدند و در شهر کرمانشاه مردم معترض به بانک‌های صادرات، ملی، سپه، فروشگاه کفش ملی، فرمانداری و سازمان زنان حمله کردند.[129]

امام خمینی، آیات ثلاث مقیم قم و جبهه ملی روز ۱۸ دی را تعطیلی و عزای عمومی اعلام کردند. در روز مذکور در تهران و تعداد دیگری از شهرهای کشور از جمله کرمانشاه بازارها و مغازه‌ها تعطیل و تظاهراتی همراه با سردادن شعارهای تند علیه رژیم و دولت بختیار و به نفع امام خمینی صورت گرفت؛[130] علاوه ‌بر آن مردم کرمانشاه تا پاسی از شب در پشت بام‌ها تکبیر و شهادتین می‌گفتند.[131] همچنین در شهرهای شاه‌آباد، پاوه و قصرشیرین هم تظاهراتی برپا شد. در شاه‌آباد یک نفر شهید شد.[132]

 

خروج شاه از کشور و تشدید اعتراض‌ها

شاه در 26 دی 1357 از کشور خارج شد. با انتشار خبر خروج شاه، مردم به خیابان‌ها ریختند، فریاد شادی و الله‌اکبر سر دادند، عکس‌های امام را به اهتزاز درآوردند و عکس‌های شاه را پاره کردند. سه روز بعد از خروج شاه از کشور، در کرمانشاه تظاهراتی علیه رژیم و حمایت از امام خمینی صورت گرفت؛ در همین راستا در حدود بیست الی بیست‌وپنج هزار نفر از اهالی کرمانشاه که در پیشاپیش آنان آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی و سایر روحانیون بودند، به طرف مسجد جامع حرکت و شعارهایی مبنی بر نابودی سلطنت پهلوی سر دادند؛[133] علاوه ‌بر آن تعداد زیادی از مردم کرمانشاه پس از تجمع در مسجد آیت‌الله بروجردی در خیابان‌های شهر ضمن حمل پلاکاردهایی حاوی عکس‌های امام خمینی، خواستار بازگشت ایشان به کشور شدند.[134]

درگیری‌هایی هم میان موافقان و مخالفان رژیم رخ داد؛ یکی از این درگیری‌ها در بلوار طاق بستان مقابل دهکده مرادحاصل و نزدیکی مسجد معتضدی رخ داد که منجر به زخمی شدن چند نفر از اهالی مرادحاصل که از موافقین بودند، گردید.[135] در دیگر شهرهای استان از جمله صحنه و هرسین نیز درگیری‌هایی بین موافقان و مخالفان رخ داد.[136] در درگیری شهر هرسین یک نفر از مخالفان حکومت شهید و پنج نفر مجروح شدند و در شهر صحنه نیز یک نفر از انقلابیون به نام علی‌مراد غفوریان شهید و چهار نفر مجروح شدند.[137] همچنین در روز سی دی‌ماه تظاهراتی به طرفداری از محمدرضاشاه در روانسر کرمانشاه بر پا گردید که طی آن گروهی از تظاهرکنندگان شیشه‌های تعدادی از اتومبیل‌ها که عکس امام خمینی را نصب کرده بودند، شکستند. در این روز همچنین تشییع جنازه شهید شهر صحنه که در درگیری روز قبل بین موافقان و مخالفان کشته شده بود، با حضور پانزده‌هزار نفر صورت گرفت که این بار نیز چماق‌داران به مردم حمله کردند.[138]

 

پیوستن کارکنان مراکز دولتی به انقلابیون

هر روز که شدت اعتراض‌های مردمی افزایش می‌یافت، ادارت دولتی و مراکز وابسته به دولت و نظام که نظام سلطنتی را رو به زوال می‌دیدند، به معترضان و انقلابیون می‌پیوستند و همبستگی خود را با آنان اعلام می‌کردند. طبق اسناد ساواک روز 27 آذرماه، کلیه بانک‌های کرمانشاه تعطیل شد و 32 نفر از کارمندان اداره کل امور اقتصادی و دارائی کرمانشاه محل کار خود را ترک کردند. همچنین قضات دادگستری به سر کار نیامده و سایر کارکنان هم پس از مدتی اداره را تعطیل و در سایر ادارات نیز کم‌کاری مشهود بود.[139]

روز شانزدهم دی‌ماه اعلامیه‌ای از طرف کارکنان استانداری کرمانشاه در سطح شهر توزیع شد که در آن ضمن محکوم کردن اعمال مأموران حکومتی در کشته و زخمی کردن مردم، همبستگی خود را با طبقات مختلف مردم اعلام نمودند.[140]

در روز بیستم دی‌ماه، کارکنان اداره کل بازرگانی استان کرمانشاه در واکنش به حوادث اخیر شهر اعلامیه‌ای صادر کردند که در آن ضمن محکوم کردن اعمال مذکور با مردم و روحانیت اعلام همبستگی نمودند.[141]

روز سوم بهمن در دانشکده علوم دانشگاه رازی کرمانشاه جلسه‌ای به منظور تصمیم‌گیری در مورد ادامه تظاهرات و اعتصاب تشکیل شد. گردانندگان این جلسه لطیف صفری و هاشمی رئیس روابط عمومی دانشگاه و دکتر سعید نیام سرپرست گروه شیمی ذکر شده است.[142]

روز نهم بهمن‌ماه نزدیک به ده هزار نفر از مردم شهر کرمانشاه در حالی‌که تعدادی از پرسنل هوانیروز در بین آن‌ها بود، در مسجد آیت‌الله بروجردی اجتماع و پس از استماع سخنرانی یکی از روحانیون به راهپیمائی خیابانی پرداختند و سپس متفرق شدند.[143]

روز دهم بهمن‌ماه هم «کاخ جوانان کرمانشاه» همبستگی خود را با نهضت اسلامی اعلام کرد و طی اعلامیه‌ای نام این کاخ را به «سازمان ملی امور جوانان» تغییر داد.[144]

طبق اعلام ساواک در راهپیمایی روز یازدهم بهمن نزدیک به ده‌هزار نفر از اهالی شهر کرمانشاه شرکت کردند که تعدادی از پرسنل هوانیروز در بین آن‌ها بودند. این راهپیمایی به‌منظور اعلام همبستگی تعدادی از پرسنل هوانیروز کرمانشاه با دیگر همکارانشان انجام گرفته بود.[145]

 

ورود امام خمینی به ایران و پیروزی انقلاب اسلامی

در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب، با انتشار خبر کارشکنی‌های دولت بختیار درباره ورود امام خمینی به ایران، عده‌ای از مبارزان و علمای انقلابی تصمیم گرفتند به تهران مهاجرت کنند و اعتراض خود را به دولت موقت اعلام نمایند. از کرمانشاه هم آیت‌الله اشرفی اصفهانی به همراه جمعی از مردم، کمیته‌ای برای استقبال از امام تشکیل دادند و به تهران رفتند و در جمع سایر علما و مبارزان در دانشگاه تهران متحصن شدند.[146]

در دوازدهم بهمن‌ماه امام خمینی به میهن اسلامی بازگشت. به همین مناسبت جامعه روحانیت کرمانشاه طی تلگرامی ورود ایشان را تبریک گفت و اعلام کرد تا برقراری کامل حکومت اسلامی به رهبری زعیم عالی‌قدر تشیع از هیچ‌گونه فداکاری دریغ نخواهد کرد و به مبارزاتش تا پایان راه ادامه خواهد داد.[147] همچنین طبق اسناد در این روز در برخی شهرهای استان از جمله سنقر کلیه کارمندان سازمان‌های دولتی سنقر از وحشت منازل سازمانی را تخلیه کردند و تظاهرات‌هایی در این شهر و کرمانشاه برگزار شد.[148]

به دنبال کشتار مردم تهران در روزهای نوزدهم و بیستم بهمن‌ماه، مردم کرمانشاه روز بیست‌ویکم برای حمایت از مردم تهران تظاهرات گسترده‌ای در نقاط مختلف شهر برگزار کردند.[149]

سرانجام با همراهی همه مردم شهرها و روستاهای مختلف کشور، اعم از کرد و ترک و لر و فارس و بلوچ و در حالی که ده روز از بازگشت امام خمینی به کشور گذشته بود، انقلاب اسلامی در 22 بهمن پیروز شد. مردم کرمانشاه به این مناسبت راهپیمایی بزرگ بر پا کردند. در پایان این مراسم، قطعنامه‌ای قرائت و تصویب شد که درخواست‌های انقلابیون و مردم کرمانشاه در آن انعکاس یافته بود. در این قطعنامه درخواست شده بود که نمایندگان کرمانشاه به صورت دسته‌جمعی استعفا دهند. همچنین مردم کرمانشاه حمایت خود را از تشکیل دولت موقت به دستور امام خمینی و ریاست مهندس مهدی بازرگان اعلام کردند. تظاهرکنندگان پس از صدور قطعنامه و سخنرانی آیت‌الله جلیلی، به سوی باغ فردوس شهر کرمانشاه حرکت کنند و یاد شهدا را گرامی داشتند.[150]

 

پی‌نوشت‌ها: 

[1] . ر.ک. بهرامی، روح‌الله، انقلاب اسلامی در کرمانشاه، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389، ص 429.

[2] . آیت‌اللّه عطاءالله اشرفى اصفهانى در 1281 هجرى شمسى در سده (خمینى شهر) اصفهان در خانواده‌ای روحانى و عالم متولد شد. او تحصیلات ابتدایى و مقدماتى را در سده (خمینى شهر) گذراند. در سن دوازده سالگى برای ادامه تحصیل راهى اصفهان شد و طى حدود ده سال دروس ادبیات و سطح فقه و اصول، همچنین یک دوره درس خارج اصول را در محضر اساتید به‌نام این شهر آموخت. آیت‌الله اشرفی اصفهانی در سال 1302ش (1343ق ) در سن بیست سالگى برای ادامه تحصیل رهسپار قم گردید. ابتدا به مدت یک سال در مدرسه رضویه اقامت گزید. پس از ورود آیت‌اللّه‌ بروجردى به حوزه علمیه قم و شروع درس فقه و اصول، شیفته درس و بیان ایشان شد. در سال 1335ش بنا به دستور آیت‌اللّه‌ بروجردى جهت تبلیغ و نشر معارف و احکام دین و تقویت بنیه دینى و مذهبى اهالى کرمانشاه به آنجا اعزام و رحل اقامت افکند و در مدرسه آیت‌اللّه‌ بروجردى به تدریس رسائل و مکاسب و کفایتین براى طلاب پرداخت و حوزه علمیه آن شهر را رونق خاص بخشید. پس از حادثه 15 خرداد 1342 و دستگیرى حضرت امام، آیت‌الله اشرفى اصفهانی فعالیت‌هاى دامنه‌دارى را در استان کرمانشاه آغاز نمود. با آزادى امام خمینى از زندان، وى به اتفاق چند تن از علما به قم عزیمت کرده و با معظم‌له دیدار و با کسب اجازه کتبى وکالت و اجازه مطلق در امور حسبیه و شرعیه از جانب امام، نماینده تام‌الاختیار ایشان در استان کرمانشاه شد. در طول اقامت در کرمانشاه فعالیت عمده خود را صرف تثبیت و معرفى امام خمینى به عنوان مرجع نمود و علیرغم کارشکنى‌ها و غرض‌ورزی‌ها و بدخواهى‌هایى که اعمال مى‌شد در این مسیر ثابت قدم بود. پس از پیروزی انقلاب، طى حکمى از سوى امام خمینى در مهرماه 1358 به عنوان امام جمعه کرمانشاه منصوب شد و تا روز جمعه 23 مهر 1361 که به دست منافقین به شهادت رسید، در این سنگر مقدس به حفظ و حراست از دستاوردهاى انقلاب اسلامى اشتغال داشت. در پى شهادت این عالم مجاهد، امام خمینى طى پیام مهمى ضمن تجلیل از شخصیت شهید محراب آیت‌اللّه‌ اشرفى اصفهانى، اقدام منافقین را محکوم نمود (یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، مقدمه. همچنین بنگرید به: مروری بر زندگی پنجمین شهید محراب؛ آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی؛ نگاهی به زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی به روایت اسناد ساواک، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.)

[3] . دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 42-43. همچنین بنگرید به: مروری بر حیات علمی و سیاسی امام خمینی(ره)- بخش دوم: مبارزات، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[4] . صحیفه امام، ج 1، تهران، مؤسسه و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1378، ص 78.

[5] . ر.ک. به: بهرامی، همان، ج 1، ص 456.

[6] . همان، ص 458.

[7] . سلطانی، محمدعلی، تاریخ تشیع در کرمانشاه، تهران، سها، 1370، ص 490.

[8] . بهرامی، همان، ج 1، ص 447.

[9] . صحیفه امام، ج 1، ص 136.

[10] . همان، ص 156. همچنین بنگرید به: دلایل مخالفت امام خمینی(ره) و روحانیت با اصول انقلاب سفید، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[11] . بهرامی، همان، ج 1، ص 459-460.

[12] . ر.ک به: روحانی، سید حمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، تهران، دارالفکر، ۱۳۵۸، ص 382.

[13] . آیت‌الله شیخ عبدالجلیل جلیلی فرزند آیت‌الله محمدهادی جلیلی در سال 1302 ش در کرمانشاه متولد شد و پس از گذراندن دروس متوسطه و دانشگاهی موفق به اخذ لیسانس رشته قضایی از دانشگاه حقوق شد. وی تحصیلات علوم دینی را در قم آغاز نمود و پس از فراگرفتن مقدمات، سطوح عالیه را از محضر آیات عظام سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی و میرزا محمد مجاهدی فراگرفت. وی در حدود شش سال در درس خارج آیت‌الله بروجردی و همچنین در حدود پنج سال از درس آیت‌الله موسوی و ده سال از درس امام خمینی بهره برد و پس از آن به نجف اشرف هجرت نمود و در آن‌جا از آیات عظام سیدمحمد شاهرودی، شیخ حسین حلی و میرزا باقر زنجانی استفاده کرد و به درجه اجتهاد رسید. از تألیفات شیخ عبدالجلیل جلیلی، تعلیقه بر مکاسب شیخ اعظم انصاری و تعلیقه بر کفایهالاصول آخوند خراسانی است. او اجازات روایی و اجتهاد متعددی دارد که از جمله آن‌ها اجازه آیت‌الله سیدجمال‌الدین‌ گلپایگانی به ایشان است. وی پس از فوت پدر به کرمانشاه مراجعت نمود و از سوی آیت‌الله بروجردی در نهم ذیحجه 1377ق (6 /4 /1337ش) به سرپرستی مدرسه ِآیت‌الله بروجردی در کرمانشاه منصوب گشت و به تدریس و تبلیغ پرداخت. حاج شیخ عبدالجلیل جلیلی، پس از درگذشت پدر بزرگوارش،‌ آیت‌الله حاج شیخ محمدهادی جلیلی (1337 شمسی) بزرگ‌ترین روحانی صاحب نفوذ کرمانشاه بود و به همین جهت در آغاز حرکت نهضت اسلامی از سال 1340 شمسی همگام با امام خمینی گام برداشت و از جمله مجتهدان واجد شرایطی بود که فتوا بر مقام مرجعیت امام را امضا نمود. در سفری به ترکیه با حضرت امام ملاقات کرد و هنگام عزیمت ایشان به پاریس، هدایت و حرکت مردم را در پیوستن به نهضت انقلاب اسلامی با توانایی تمام به عهده گرفت. مکاتبات و تلگراف‌های حضرت امام با ایشان در مجلدات مختلف و متعدد اسناد انقلاب اسلامی و مطبوعات آن زمان به تفصیل مندرج است. پس از ورود حضرت امام به میهن، به حکم امام به تشکیل کمیته انقلاب اسلامی پرداخت. او در کرمانشاه علاوه بر تدریس و وعظ به امور عام‌المنفعه از قبیل تأسیس کتابخانه و احداث مسجد و تجدید بنای حسینیه پرداخت (پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک، جلد 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393، ص 40). آیت‌الله جلیلی در 7 آبان 1392 دیده از جهان فروبست. دو روز بعد با حضور گسترده مردم کرمانشاه تشییع و در حسینیه جلیلی واقع در میدان جلیلی شهر کرمانشاه به خاک سپرده شد.

[14] . بهرامی، همان، ج 1، ص 465.

[15] . همان، ص 466-467.

[16] . همان، ص 475-477.

[17] . ر.ک. به: صحیفه امام، همان، ج 1، ص 246.

[18] . بهرامی، همان، ج 1، ص 481-482.

[19] . همان، ص 484-486.

[20] . همان، ص 486.

[21] . همان، ص 486-487.

[22] . روحانی، همان، ص 554.

[23] . بهرامی، همان، ج 1، ص 492-493.

[24] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی، همان، ص ده.

[25] . اشرفی اصفهانی، محمد، محراب خونین باختران، تهران، نشر سروش، ۱۳۶۲، ص 70-71.

[26] . دوانی، همان، ج 3 و 4، ص 541-542.

[27] . همان، ص 440-441.

[28] . بهرامی، همان، ج 1، ص 513-515.

[29] . همان، ص 500.

[30] . یاران امام به روایت اسناد، شهید آیت‌الله اشرفی اصفهانی، همان، ص 11.

[31] . صحیفه امام، همان، ج ‌1، ص 409.

[32] . دوانی، همان، ج 5، ص 132.

[33] . همان، ص 133

[34] . سند شماره 1، پیوست در همین مقاله.

[35] . در این زمینه می‌توان از شیخ احمد ضیافتی کافی نام برد (ر.ک: حجت‌الاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۳، ص 201).

[36] . یاران امام به روایت اسناد، شهید آیت‌الله اشرفی اصفهانی، همان، ص 2.

[37] . برای نمونه نگ: همان، ص 37 و 48.

[38] . برای نمونه نگ: سند شماره 2، پیوست در همین مقاله.

[39] . بهرامی، همان، ج 1، ص 693.

[40] . همان، ص 704.

[41] . ساواک و روحانیت، ج 1، تهران، حوزه هنری با همکاری مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1371، ص 98.

[42] . همان، ص 323.

[43] . همان.

[44] . سلطانی، همان، ص 273.

[45] . بهرامی، همان، ج 1، ص 697-698.

[46] . همان، ج ۲، ص ۱۹.

[47] . سند شماره 3، پیوست همین مقاله.

[48] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی، همان، ص 103.

[49] . ر.ک. ساواک و روحانیت، همان، ج ۱، ص ۱۹۷-۱۹۹.

[50] . سند شماره 4، پیوست همین مقاله.

[51] . ساواک و روحانیت، همان، ج ۱، ص 198.

[52] . همان، ص ۲۰۴.

[53] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 01، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی ، 1376، ص 313.

[54] . همان، ص 312.

[55] . دوانی، همان، ج 7، ص 22-23.

[56] . انقلاب اسلامی به روایت ساواک، کتاب 3، همان، تهران، سروش، 1377، ص 9.

[57] . سند شماره 5، پیوست در همین مقاله.

[58] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله صدوقی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 158.

[59] . بهرامی، همان، ج 2، ص 33-34.

[60] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 5، همان، 1378، ص 289.

[61] . روزنامه اطلاعات، 20 اردیبهشت 1357، شماره 15605، ص 4.

[62] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 7، همان، 1379، ص 88.

[63] . ر.ک. بهرامی، ج 2، ص 35-37.

[64] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی، همان، ص 130.

[65] . همان، ص 131.

[66] . سند شماره 6، پیوست در همین مقاله.

[67] . حجت‌الاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک، 1383، ص 476.

[68] . آیت‌الله ملاعلی معصومی همدانی در 12 ربیع‌الاول 1312 ق (22 شهریور 1273) . در روستای وفس از بخش سردرود استان همدان به دنیا آمد. دوران کودکی را در زادگاه خویش به فراگرفتن مبادی علوم اسلامی پرداخت. سپس برای ادامه تحصیل به همدان رفت و به‌مدت پنج سال از محضر بزرگان و اساتیدی چون عالم عارف شیخ عمالدین علی گنبدی کسب فیض نمود. او سپس برای ادامه تحصیلات راهی تهران شد و در سال 1340 ق. (1300 ش) به قم رفت و به‌مدت پانزده سال به تکمیل معلومات خویش پرداخت. در سال 1315 ش بنا به درخواست مردم همدان و سفارش مرحوم آیت‌الله عبدالکریم حائری به همدان بازگشت و در «مدرسه کوچک» همدان که بعداً به «مدرسه آخوند» معروف گردید مشغول تدریس شد. آیت‌الله ملاعلی معصومی از آن ایام تا پایان دوران حیات خویش سرپرستی حوزه علمیه همدان را عهده‌دار و به عنوان یکی از مجتهدین بزرگ غرب کشور مطرح بود. پس از شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی همراه با امام و مردم وارد صحنه مبارزه شد؛ به‌طوری‌که در جریان تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی ضمن مخالفت با لایحه مذکور و تلاش برای تهیه اعلامیه روحانیون همدان علیه آن، به‌طور مستمر با امام نیز در تماس بود. ایشان همچنین در جریان حمله مأموران ساواک به مدرسه فیضیه قم در سال 1342، به‌اتفاق سایر روحانیون همدان تلگرافی مبنی بر محکومیت رژیم به محضر مراجع و امام خمینی مخابره کردند. پس از دستگیری و زندانی شدن امام خمینی در جریان قیام 15 خرداد 132 به‌همراه آیت‌الله سید نصرالله بنی‌صدر به تهران مهاجرت نمود و هنگام تبعید امام خمینی به ترکیه و عراق ضمن تماس مداوم با ایشان از طریق زائرین، به‌وسیله تلگراف از اوضاع و پیام‌های امام مطلع می‌شد. آیت‌الله ملاعلی معصومی همدانی در شانزدهم تیرماه 1357 برای معالجه کلیه به لندن مسافرت نمود؛ اما بعد از مدت کوتاهی در اواخر تیر وفات نمود و پیکرش به ایران و سپس همدان منتقل و در همان‌جا دفن گردید (برای اطلاعات بیشتر ر.ک. ابوالفتح مؤمن، «آخوند ملا علی معصومی همدانی»، زمانه، سال سوم، شماره 21، خرداد 1383).

[69] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 8، همان، 1380، ص 229.

[70] . همان، ص 297.

[71] . بهرامی، همان، ج 2، ص 42.

[72] . همان، ص 43.

[73] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 9، همان، 1381، ص 244.

[74] . صحیفه امام، همان، ج3، ص 445- 446.

[75] . اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 372-373.

[76] . فرهنگ اعلام شهدا: استان کرمانشاه، تنظیم: دفتر پژوهش‌های فرهنگی معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1395، جلد 16، ص 945 و 954.

[77] . بهرامی، همان، ج 2، ص 46.

[78] . روزشمار انقلاب اسلامی، ج ۵، تهران، حوزه هنری، ۱۳۷۸، ص ۲۰۲ و ۲۱۰.

[79] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 11، همان، 1382، ص 105.

[80] . جعفر شریف امامی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1385، ص 620.

[81] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 12، همان، 1382، ص 243.

[82] . روزشمار انقلاب اسلامی، ج ۶،‌ تهران، سوره مهر، ۱۳۷۹، ص ۱۲۸.

[83] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 12، 1382، ص 326.

[84] . بهرامی، همان، ج 2، ص 83.

[85] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 12، ص 370.

[86] . اشرفی اصفهانی، همان، ص ۸۲-۸۳.

[87] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله صدوقی، 1378، ص 395-397.

[88] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 13، ۱۳۸۳، ص 99.

[89] . سند شماره 7، پیوست در همین مقاله.

[90] . ر.ک. صحیفه امام، همان، ج 3، ص 481-482.

[91] . حسینیان، روح‌الله، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵، ص 516.

[92] . سند شماره 8، پیوست در همین مقاله.

[93] . بهرامی، همان، ج 2، ص 105-108.

[94] . همان، ص 128-132.

[95] . کریم سنجابی از رهبران جبهه ملی در آبان ۱۳۵۷به پاریس رفت و با امام خمینی دیدار کرد. این دیدار منجر به انتشار اعلامیه‌ سه ماده‌ای توسط سنجابی در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ شد و امام پس از اضافه‌کردن کلمه‌ «استقلال» به متن، موافقت خود را با آن اعلام نمود. متن اعلامیه‌ سه ماده‌ای بدین شرح بود: «۱. سلطنت کنونی ایران با نقض قوانین اساسی و اعمال ظلم و ستم و ترویج فساد و تسلیم در برابر سیاست‌های بیگانه فاقد پایگاه قانونی و شرعی است. ۲. جنبش ملی اسلامی ایران با وجود بقای نظام سلطنتی غیرقانونی با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نخواهد کرد. ۳. نظام حکومتی ایران براساس موازین اسلام و دموکراسی و استقلال به وسیله‌ مراجعه به آراء عمومی تعیین گردد.» سنجابی پس از بازگشت به ایران در حین یک مصاحبه مطبوعاتی در تهران به‌منظور دعوت از مردم برای ادامه اعتصابات و برگزاری رفراندوم ملی با هدف تعیین ماهیت حکومت آینده کشور، در تاریخ 20 آبان‌ماه به همراه داریوش فروهر دستگیر و زندانی و در آذرماه 1357 آزاد شدند (اسناد لانه جاسوسی، کتاب سوم، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، ص ۲۸۹).

[96] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 16، همان، ۱۳۸۳، ص 304.

[97] . همان، ص 365.

[98] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 19، همان، 1384، ص 31.

[99] . همان، کتاب 18، ۱۳۸۳، ص 388.

[100] . سند شماره 9، پیوست در همین مقاله.

[101] . اسناد شماره 10، 11 و 12 پیوست در همین مقاله.

[102] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 19، ص 76.

[103] . سند شماره 13، پیوست در همین مقاله.

[104] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 19، ص 339.

[105] . همان، ص 341.

[106] . همان، ص 339.

[107] . همان، ص 495.

[108] . همان، کتاب 20، همان، ۱۳۸۵، ص 367.

[109] . روزنامه کیهان، 21 آذر 1357، شماره 10605، ص 6.

[110] . همان، کتاب 21، همان، 1384، ص 68.

[111] . همان، ص 158.

[112] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله حاج شیخ عباس واعظ طبسی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1394، ص 599.

[113] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب 22، همان، ۱۳۸۵، ص 70.

[114] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله محمد کفعمی خراسانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۹۲، ص 489.

[115] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 22، ص 304.

[116] . روزنامه اطلاعات، 17 دی 1357، شماره 15754، ص 5.

[117] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 23، 1386، ص 17.

[118] . جان کندن.

[119] . ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 330 – 332.

[120] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 23، ص 118.

[121] . همان، ص 169.

[122] . همان، ص 196.

[123] . صحیفه امام، ج 5، ص 381.

[124] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 23، ص 241.

[125] . روزنامه کیهان، ۱۷ دی ۱۳۵۷، شماره ۱۰۶۰۶، ص ۷.

[126] . اسناد انقلاب اسلامی، ج ۴، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴، ص ۶۸۷-۶۸۸.

[127] . فرهنگ اعلام شهدا: استان کرمانشاه، ص 217.

[128] . روزنامه اطلاعات، 18 دی 1357، شماره 15754، ص 4.

[129] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 23، ص 359.

[130] . همان، ص 368.

[131] . همان، ص 414.

[132] . همان.

[133] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 24، ۱۳۸۶، ص 192.

[134] . همان، ص 178.

[135] . همان، ص 178.

[136] . طی بهمن‌ماه در مناطق مختلف استان درگیری‌های دیگری بین موافقان و مخالفان رژیم رخ داد (ر.ک. همان، ص 329-330)

[137] . همان، ص 193 و 213.

[138] . همان، ص 213.

[139] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 21، ص 158.

[140] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 23، ص 311.

[141] . روزنامه اطلاعات، ۲۳ دی ۱۳۵۷، شماره ۱۵۷۵۸، ص ۴.

[142] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 24، ص 273.

[143] . همان، کتاب 25، 1387، ص 158.

[144] . روزنامه اطلاعات، ۱۱ بهمن ۱۳۵۷، شماره ۱۵۷۷۳، ص ۳.

[145] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 25، ص 158.

[146] . بهرامی، ج ۲، ص ۱۷۷.

[147] . روزنامه کیهان، ۱۷ بهمن، ۱۳۵۷، شماره ۱۰۶۳۱، ص ۸.

[148] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، کتاب 23، ص 74.

[149] . روزنامه کیهان، ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، شماره ۱۰۶۳۵، ص ۳.

[150] . همان، ص ۷.

















شهید آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی در زندان ساواک


حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی و آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی در کرمانشاه


آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی


تظاهرات دوم آبان ماه سال 1357 کرمانشاه


تظاهرات دوم آبان ماه سال 1357 کرمانشاه


حضور زنان در تظاهرات‌های کرمانشاه


جوانی که مورد اصابت نظامیان قرار گرفته است


تشییع پیکر پاک شهید کرمانشاه


تظاهرات چند هزار نفری در کرمانشاه


تظاهرات چند هزار نفری در کرمانشاه


تظاهرات چند هزار نفری در کرمانشاه


تظاهرات مردم در کرمانشاه


تظاهرات مردم قصر شیرین در سال 1357


تظاهرات مردمی در کرمانشاه


تظاهرات مردمی و روحانیون در صف اول


جوانی که مورد اصابت نظامیان قرار گرفته توسط چند نفر به مرکز درمانی انتقال می‌یابد


نظامیان با نفر برهای زرهی در شهر


همه علیه نظام سلطنتی پهلوی


 

تعداد مشاهده: 7603


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.