ذبح عدالت؛ نگاهی به پرونده قتل حسین پرورشنیا به وسیله فرهاد مسعودی بر اساس اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 04 دي 1397
چکیده
از مشخصههای مشترک بسیاری از وابستگان به رژیم پهلوی- اعم از درباریان یا رجال ذی نفوذ سیاسی و اقتصادی- نقض بنیادیترین حقوق انسانی و انجام جنایات شنیع بود. دردناکتر از جنایات این افراد، نادیده گرفته شدن این اقدامات از سوی سیستم قضایی رژیم پهلوی و شکست شدن فریاد دادخواهان مظلوم در گلو بوده است. نگاهی به اسناد و مدارک باقی مانده از رژیم سابق سیاههای بزرگ از اقدامات غیر انسانی را نشان میدهد که ویژگی مشترک همه آنها چشم پوشیدن سیستم از محاکمه جنایات کاران بوده است. قتل در کفش فروشی به وسیله محافظ همسر پرویز ثابتی در سال 1354، چند مورد قتل به وسیله رحیمعلی خرم، کشته شدن هما خامنه به وسیله حمیدرضا پهلوی برادر کوچک شاه و دهها جنایت هولناکِ مافیایی به وسیلهی اشرف پهلوی و دیگر وابستگان به رژیم صورت میگرفت تنها معدودی از جنایات برملا شدهی این افراد است. قتلهای صورت گرفته در کنار تجاوز به عنف از سوی کسانی چون پرویز خسروانی، منصور روحانی و... در کنار جنایات ساواک در حق فعالین سیاسی و انقلابیون تصویری هولناک از اوضاع سیاسی- اجتماعی ایران در عصر پهلوی را نشان میدهد. آنچه که در ادامه میآید نگاهی است به یکی از جنایات صورت گرفته به وسیله فرهاد مسعودی رئیس روزنامه اطلاعات(1353- 1357) در سال 1342. این ماجرا نشان میدهد که چشمان قانون و عدالت در عصر پهلوی بر تجاورات به جان و ناموس مردم بسته بوده است. پیش از ورود به بحث نگاهی به جایگاه و موقعیت فرهاد مسعودی ضروری است.
مسعودیها در ساختار سیاسی و مطبوعاتی رژیم پهلوی
برجستهترین شخصیت خانوادهی مسعودیها بی شک عباس مسعودی(1282-1353 ﻫ. ش) رئیس مؤسسهی اطلاعات و از رجال سرشناس عصر پهلوی است. وی که در خانوادهای معمولی به دنیا آمده بود، در دورهی پهلوی اول با پشتکار شخصی و نزدیک شدن به سفارت انگلیس در عرصهی مطبوعات برای خود جایگاهی کسب نمود. در مقطعی که رضاخان همهی صداها را محدود و نشریات صرفاً به مجیزگویی اقدامات وی میپرداختند، مسعودی توانست با نزدیک شدن به دربار موقعیت خود را تثبیت کند. این نزدیکی به دربار در تمام دوران زندگی مسعودی جز چند مورد دیده میشود. فردوست در این مورد مینویسد: «محمدرضا از مسعودی و روزنامه اطلاعات ناراضی بود، زیرا مسعودی کسی نبود ولی از قِبَل حمایت رضاخان توانست از طریق روزنامهاش به همه چیز برسد».[1] نزدیکی به انگلیسیها که اوج آن را در حمایت روزنامه اطلاعات از جدایی بحرین از ایران میتوان مشاهده کرد به عباس مسعودی این امکان را داد تا علاوه بر توسعه نشریات وابسته به روزنامه اطلاعات به نمایندگی مجلس شورای ملی و نهایتاً مجلس سنا انتخاب شود. موفقیت عباس مسعودی در روزنامه اطلاعات باعث شد تا دیگر نزدیکان وی از قبیل محمدعلی مسعودی، قاسم مسعودی، فرهاد مسعودی و حتی همسرش قدسی امیر ارجمند نیز به کارهای مطبوعاتی ورود پیدا کرده و از این طریق در ساختار سیاسی و اقتصادی نیز ورود پیدا کنند. راجع به روزنامه «پست تهران» که به وسیله قاسم و محمدعلی مسعودی اداره میشد و فعالیت های سیاسی خانوادهی مسعودی و عضویت وی در لژهای فراماسونری و مساله حمایت از استقلال بحرین در کتاب«مسعودیها به روایت اسناد ساواک» از انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی اسناد فراوانی ارائه شده است. تنها به این نکته اشاره میشود که این افراد در کنار فعالیتهای سیاسی و زد و بندهای اقتصادی در نشریات خود به باورهای مذهبی مردم نیز حمله کرده و علیه امام خمینی مطالبی را منتشر میکردند.
مجموعه نشریات مؤسسه اطلاعات همواره سعی در ترویج اباحهگری و بی بند و باری مذهبی و فرهنگی و فساد و تباهی اخلاقی گام برمیداشت که خود نیاز به شرح و بسط دیگری دارد.
فرهاد مسعودی و ماجرای قتل حسین پرورشنیا
فرهاد مسعودی در مرداد ماه 1318 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. دوران کودکی فرهاد برخلاف پدر در ناز و تنعم گذشت و به همین دلیل وی شخصیتی ضعیف و عیاش پیدا کرد. در سندی از ساواک در سال 1344و پس از بازگشت مسعودی از شوروی آمده است:
«اطلاعاتی که از مسکو به ما رسیده حاکیست که فرهاد مسعودی کمتر در تشریفات رسمی شرکت میکرده است و در فکر زن بازی- عیاشی و گذرانیدن اوقاتش در مغازهها کابارهها و رستورانها گذشته است.»[2]
فرهاد دوران تحصیل خود را در تهران آغاز کرد و پس از طی تحصیلات ابتدایی و مقدماتی برای ادامهی تحصیل عازم خارج از کشور شد. وی سالهای 1328 تا 1332 ﻫ ش را در مدرسهی بسیار معروف «لُهروزهی» سوییس که محمدرضا شاه در آن تحصیل کرده بود گذراند. ازدواج وی با «نگار روحانی» از بهائیان شناخته شده و دختر «فؤاد روحانی» یکی از معروفترین خانوادههای وابسته به تشکیلات بهائیت از مواردی است که اعتراضات زیادی را به دنبال داشت. پیوند میان مسعودیها و فؤاد روحانی میتواند ناشی از سیاستهای انگلستان در نزدیککردن وابستگانش به یکدیگر باشد. به هرحال ازدواج فرهاد مسعودی با نگار روحانی در همان زمان واکنشهایی را در میان طبقات مذهبی جامعه به دنبال داشت و سبب شد تا وی با صدور بیانیهای خود را از فشار این انتقادات خارج کند.[3]
فرهاد در سال 1332ﻫ ش به ایران بازگشت و تحصیلاتش را در مدرسهی آمریکایی تهران تا سال 1336 ادامه داد، سپس به آمریکا رفته و ابتدا در دانشگاه «سیراکیوز» و پس از آن در دانشگاه «مینوسوتا» به تحصیل پرداخت و سرانجام در سال 1340 موفق به اخذ مدرک لیسانس روزنامه نگاری از دانشگاه اخیر شد. وی پس از اتمام تحصیلات در سال 1961 به طور رسمی در مؤسسه اطلاعات مشغول به کار شد. وی به عنوان معاون و سپس قائم مقام، در کنار پدرش تا تاریخ 28 / 3 / 1353 به فعالیت ادامه داد. با مرگ عباس مسعودی وی به عنوان رئیس مؤسسه انتخاب شد. فرهاد مسعودی در دههی 40، از طریق ترجمه مقاله و انتشار برخی مطالب در "تهران ژورنال" به زبان انگلیسی و "ژورنال دو تهران" به زبان فرانسوی از نشریات وابسته به روزنامه اطلاعات وارد کارهای مطبوعاتی شده بود. ساواک در خصوص این مقالات مینویسد:
«اطلاع داریم که فرهاد مسعودی قادر به نوشتن یک صفحه مقاله به زبان فارسی نیست و این مقالات را یکی از نویسندگان اطلاعات از روی پروندههای آرشیو روزنامه اطلاعات و با توضیحات شفاهی فرهاد مسعودی مینویسد.»[4]
سیاست کلی حاکم بر روزنامه اطلاعات در دورهی فرهاد و عباس چندان تفاوتی با هم نداشت و هر دو مشی طرفداری از رژیم پهلوی، دفاع از سیاست های غرب و مخالفت با نیروهای مذهبی را دنبال میکردند. تسلط ساواک بر روزنامه اطلاعات و ضعف شخصیتی فرهاد باعث شد که در سال 1356 مقاله « ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم مستعار رشیدی مطلق در این روزنامه منتشر شود.
قتل حسین پرورشنیا
همانگونه که گفته شد فرهاد مسعودی شخصیتی عیاش داشت و اسناد فراوانی در این خصوص وجود دارد. «ناصر یمین مردوخی» از کسانی است که به این موضوع اشاره کرده و تصویری از اعمال خلاف اخلاق و قاعدهی وی ارائه کرده است. وی مینویسد:
«فرهاد مسعودی به عادت هر شب با پسر خانم "نیره ابتهاج سمیعی" نماینده مجلس زمان طاغوت و یک جوان ارمنی به بادهگساری و شبگردی و عیاشی میروند. بر اثر مست بودن سرنشینان اتومبیل ساعت چهار صبح که از کاباره بیرون میآیند، اتومبیل سواری فرهاد بر اثر سرعت سرسامآور به زیر یک تریلی میرود و چهار نفر از سرنشینان اتومبیل که عبارت از دو دختر و دو پسر بودند بر اثر جراحات وارده در بیمارستان فوت میکنند، اما در فاصله چند ساعت برای فرهاد در حال احتضار از اروپا و آمریکا چند پزشک جراح با هواپیما وارد تهران میشوند و ظاهراً فرهاد را از مرگ قطعی نجات میدهند ولی مشیت الهی برای مجازات فرهاد بر این اساس بوده که فرهاد با اندام کج و معوج و فک شکسته زندگی مرگباری داشته باشد.»[5]
ماجرای قتل حسین پرورشنیا اوج جنایات فرهاد مسعودی است. این جنایت در فروردین 1342 هنگامی که فرهاد مسعودی قصد تجاوز به یک دختر را داشت صورت گرفت. بر اساس اظهارات شهود که بعداً تحت فشار و تطمیع مطالب خود را پس گرفتند، حسین پرورشنیا از مستخدمین منزل مسعودی به دنبال درخواستهای یک دختر برای جلوگیری از تجاوز فرهاد به وی عکسالعمل نشان داده و با اسلحه فرهاد به قتل رسیده است. ساواک در این خصوص مینویسد: «به طور یقین درباره تشکیل آن اعمال نفوذ زیادی به عمل آمده و قرائن و دلائلی مبنی بر ضعف و یا غرض مأموران تحقیق در آن به چشم میخورد.»[6] سند زیر نشان میدهد که کارکنان منزل مسعودی مجبور به سکوت و صحنه سازی برای پایمال کردن این قتل شدهاند:
«در تحقیقات بعدی که به وسیله پلیس انجام گردیده چنین نتیجهگیری به عمل آمده که هیچ یک از ساکنین منزل (مستخدمین از قبیل باغبان و سرایدار) از وقوع جرم اطلاعی نداشته و صدای تیراندازی را نشنیدهاند و از جریان خودکشی حسین توسط پسر بچه 12 سالهای از ساکنین منزل که گفته است برای انجام کاری به هال منزل مراجعه و با جسد خونآلود حسین پرورشنیا مواجه شده مطلع گردیده و بعد ماوقع را به اطلاع مسعودی رسانیدهاند.»[7]
نکتهی قابل تأمل این است که فرهاد مسعودی 2 سال بعد از قتل یعنی در سال 1344 و به دنبال اعتراض یکی از اقوام حسین پرورشنیا برای بازجویی احضار میشود:
«در تاریخ 27 / 10 / 44 پس از گذشت مدتی بیش از دو سال و نیم از جریان حادثه فرهاد مسعودی جهت ادای توضیحات به بازپرسی احضار و بازپرس مربوطه درباره وجود اسلحه و اینکه چگونه در اختیار مقتول قرار گرفته از او بازجویی به عمل میآورد و مسعودی جواب میدهد اسلحه را خالی (بدون فشنگ) در کشو میگذارده و اطلاع ندارد که حسین چگونه آن را به دست آورده و فشنگ گذاری نموده است.»[8]
ساواک نیز 4 سال بعد و پس از انتشار مقالهای در روزنامه اطلاعات با عنوان «پس از لیبی یک سلطان دیگر عرب مشت خود را میفشارد» و چاپ خبری راجع به قتل نخست وزیر آفریقای جنوبی بالای صفحه به موضوع ورود پیدا کرده و ابعادی از این جنایت را روشن کرده است.
«اداره کنندگان آن مؤسسه عمداً مرتکب لغزش شدهاند و آن عبارت بود از اینکه خبر قتل مربوط به فرروورد نخست وزیر آفریقای جنوبی را بالای صفحه با خط بسیار درشت و اخبار مربوط به شاهنشاه آیامهر را که در راه انقلاب شاه و مردم بوده و برنامههای مترقیانه آن را در تمام دنیا با نظر تحسین و تکریم جزو اخبار ممتازه چاپ میکنند در وسط همان صفحه و آن هم با خط ریز به چاپ رسانیده بودند و لذا شخص مزبور که مدیریت آن مؤسسه را به عهده دارد برای تحقیق احضار شد.»[9]
اولین سند در این رابطه به شرح زیر گزارش شده است:
«چندی قبل در اثر ارتکاب قتل فرهاد مسعودی پروندهای به کلاسه 417 / 44 در دادسرای شمیران تشکیل گردید. خواهشمند است دستور فرمایید به طور کاملاً غیر محسوس از محتویات پرونده مزبور عکس یا رونوشتی تهیه و به این اداره کل ارسال نمایند.»[10]
در سندی به تاریخ 22 / 6 / 1346 در خصوص ماجرا آمده است:
«برابر سوابق موجود در دادسرای تهران در فروردین ماه 1342 نوکر عباس مسعودی به نام حسین پرورشنیا با اسلحه کمری متعلق به فرهاد مسعودی به قتل میرسد که شایع میشود خودکشی نموده ولی دلیلی بر خودکشی وجود ندارد به خصوص اینکه یکی از منسوبین نزدیک مقتول قاتل را فرهاد مسعودی معرفی نموده از طرفی گزارش رسیده حکایت از این دارد که در روز واقعه فرهاد مسعودی در منزل بوده و قصد داشته با جبر به دختری تجاوز کند که مقتول تحت تأثیر التماسهای دختر مزبور قرار میگیرد و برای نجات وی ناگزیر با فرهاد مسعودی گلاویز و زد و خورد مینماید که نتیجتاً فرهاد اسلحه را کشیده و او را مضروب و به قتل میرساند...»[11]
به رغم دلایل متقن برای قتل حسین پرورشنیا به دست فرهاد مسعودی وی به قلب واقعیت پرداخته و با صحنه سازی برای تبرئهی خود میپردازد. شرح ماجرا به این ترتیب، اینگونه تغییر مییابد:
«من (فرهاد) در دفتر کارم اداره روزنامه ژورنال دو تهران بودم نزدیک ظهر پدرم عباس مسعودی به من تلفن کرد و گفت محمد باغبان اطلاع داده است که حسین خودش را کشته است و با عجله به منزل آمدم و موقعی رسیدم که مأموران پلیس هم در منزل بودند و در آخر مرحله بازجویی فرهاد مسعودی به اتهام حمل اسلحه غیرمجاز به قید التزام و عدم خروج از حوزه فضایی تهران به مبلغ بیست هزار ریال مرخص شده است.»[12]
ساواک در گزارشهایش به اعمال نفوذ عباس مسعودی و تغییر مسیر دادرسی پرونده به وسیلهی وی اشاره دارد:
«به نظر میرسد درباره تشکیل پرونده اعمال نفوذ زیادی به عمل آمده است که مدلل و مبرهن است و چنین استنباط میگردد مأموران تحقیق تحت تأثیر عباس مسعودی پدر فرهاد قرار گرفته باشند. مضافاً اینکه مقامات قضایی تاکنون به کرات درباره این پرونده به بازپرس دادسرای شمیران و رئیس دادگستری سفارشاتی به جانبداری از مسعودیها نمودهاند و در حال حاضر نیز دادستان فعلی تهران با فیصله دادن به جریان امر و مختومه نمودن پرونده نظر موافق ابراز میدارد. مشخص نیست اگر دلایلی برای وقوع جرم و شرکت فرهاد مسعودی وجود نداشته است، چرا عباس مسعودی اعمال نفوذ زیادی به عمل آورده و مأمورین و قضات پرونده را تحت فشار قرار داده است.»[13]
متأسفانه به رغم بیّن بودن جرم و تأکید ساواک بر نقش فرهاد مسعودی در قتل حسین پرورشنیا، با اعمال نفوذ عباس مسعودی پرونده مختومه و بر این جنایت سرپوش گذاشته شده است. در یکی از گزارشهای ساواک در خصوص این ماجرا آمده است:
«برابر گزارش رئیس شعبه آگاهی بخش 27 در ساعت 30 / 12 روز 27 / 1 / 42 عباس مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات تلفنی به کلانتری قلهک اطلاع میدهد که نوکر منزلش به نام حسین پرورشنیا در منزل وی واقع در تیغستان با اسلحهی کمری اقدام به خودکشی نموده است... مجروح به بیمارستان رضا پهلوی منتقل و در ساعت 13 از بیمارستان خبر میرسد که مجروح (حسین پرورشنیا) فوت نموده و اسلحهای که با آن به صورت ظاهر اقدام به خودکشی نموده توسط مأموران مزبور ضبط و جریان صورت جلسه میشود. در تحقیقات بعدی که به وسیله مأموران پلیس انجام گردید، چنین نتیجهگیری به عمل آمده که هیچ یک از ساکنین منزل (مستخدمین از قبیل باغبان و سرایدار) از وقوع جرم اطلاعی نداشته و صدای تیراندازی را نشنیدهاند و از جریان خودکشی حسین توسط پسر بچه 12 سالهای از ساکنین منزل که گفته است برای انجام کاری به هال منزل مراجعه و با جسد خونآلود حسین پرورشنیا مواجه شده مطلع گردیده و بعد ماوقع را به اطلاع مسعودی رسانیدهاند. درباره اینکه اسلحه مزبور به چه کسی تعلق داشته فرهاد مسعودی به مأمورین شهربانی اظهار نموده که اسلحه متعلق به وی بوده و یک سال و نیم قبل آن را در آمریکا خریداری کرده و به تهران آورده و لیکن پروانه آن را اخذ ننموده است و افزوده که این اسلحه داخل جلد آن همواره بالای تخت خوابش قرار داشته و حسین بدون اطلاع او آن را برداشته و مبادرت به خودکشی کرده است. برابر محتویات پرونده ساکنین منزل عموماً از علت واقعه اظهار بیاطلاعی نموده و گفتهاند که متوفی در همان روز واقعه حقوق خود را دریافت و قصد داشته به کرمانشاه مسافرت نماید...»[14]
این ماجرا یکی از دهها موردی است که آمرین جنایت به دلیل وابستگی به کانونهای قدرت و بهرهمندی از قدرت و ثروت از مجازات مصون ماندهاند. در این ماجرا به خوبی آشکار است که کارگران منزل، مأمورین رسیدگی و حتی قضات، از سوی عباس مسعودی تهدید و تطمیع شدهاند. دلایل اثبات جرم فرهاد مسعودی بسیار واضح و آشکار است و به راحتی میتوان آن را ثابت کرد. این دلایل به حدی روشن هستند که در اسناد ساواک نیز کاملاً تأیید شدهاند. در سندی از ساواک آمده است:
«...به طور یقین درباره تشکیل آن ]پرونده قتل[ اعمال نفوذ زیادی به عمل آمده و قرائن و دلایلی مبنی بر ضعف و یا غرض مأمورین تحقیق در آن به چشم میخورد که از جمله به شرح زیر است:
1- کلیه ساکنین منزل از طریق کلانتری به کلانتری احضار نشده و تحت بازجویی شدید قرار نگرفتهاند تا نسبت به وقوع جرم از آنها اطلاعاتی اخذ شود و این مطلب درخور بررسی است که چگونه ممکن است در یک منزل کسی خودکشی نماید و ساکنین منزل صدای تیراندازی را نشنوند و فقط یک پسر بچه 12 ساله ابتدا متوجه موضوع گردیده باشد.
2- با توجه به اینکه اسلحه مکشوفه بدون جواز بوده و فرهاد مسعودی اقرار نموده متعلق به وی میباشد، باید روشن گردد که به چه علت پس از گذشت بیش از 2 سال و نیم از مشارالیه بازجویی به عمل آمده است.
3- به چه علت در مرحله اولیه تحقیق مأموران انگشتنگاری اثر انگشت موجود در روی اسلحه را برنداشتهاند و چرا آلت جرم به عوض آنکه در اختیار بازپرس قرار بگیرد به مخزن شهربانی تحویل شده و پس از گذشت چند سال مجدداً در اختیار بازپرس قرار گرفته است.
4- گواهی پزشک و مأموران و کارشناس مربوطه حاکی از آن است که گلوله از پشت سر جمجمه حسین را شکافته و منجر به قتل او شده است در صورتی که چنانچه کسی واقعاً قصد داشته باشد خود را بکشد هدفهای حساستری برای انجام منظور خود در نظر میگیرد.
5- هیچ دلیلی مبنی بر اینکه ایجاد یک ناراحتی برای حسین پرورشنیا کرده باشد به دست نیاورده و آشنایان وی (مستخدمین منزل مسعودی) اظهار نمودهاند که وی قصد داشته برای انجام خدمت وظیفه به کرمانشاه برود.
6- باید معلوم میشد که واقعاً عمل خودکشی در ساعت اظهار شده توسط عباس مسعودی انجام گردیده است یا نه و آیا در ساعت مذکور فرهاد مسعودی در دفتر کار خود حضور داشته یا خیر و چه کسی [کسانی] شاهد این امر بودهاند.
7- روشن شدن این موضوع با توجه به عکسهای[یی] که از مقتول در پرونده موجود است ضروری میباشد که وی قبلاً به چه ترتیب توانسته است اسلحه فرهاد مسعودی را به دست آورد و با آن عکس بگیرد و آیا این جریان ارتباط با نقشه احتمالی آینده فرهاد نداشته است.
8- شنیده شده است که در روز واقعه فرهاد در منزل بوده و قصد داشته با جبر به یک دختر تجاوز نماید و لیکن حسین پرورشنیا تحت تأثیر التماس و گریه دختر مزبور قرار گرفته و برای نجات وی اقدام نموده و لذا فرهاد او را کتک زده و حسین در صدد دفاع از خود برآمده و متقابلاً یک سیلی به فرهاد زده و نتیجتاً فرهاد اسلحه کشیده و او را مضروب و مقتول نموده است...»[15]
توضیحات بالا جای هیچگونه توضیح و تفسیری را باقی نمیگذارد. «ناصر یمین مردوخی کردستانی» در روزنامهی کیهان در سال 1376 به این موضوع پرداخته و گوشههای دیگری از این جنایت را روشن کرده است:
«...انجمن دوشیزگان و بانوان وابسته به مؤسسه اطلاعات که محل ترویج فساد و فحشا بوده ظاهراً مدیر آن خانم «قدسی ارجمند» (مسعودی) ]همسر عباس مسعودی[ بود. در سال 1341 «فرهاد مسعودی» در محل همین انجمن دوشیزگان و بانوان دختری را فریب داده و به منزل پدری خود واقع در پل رومی نزدیک دادگستری فعلی که در حال حاضر مدرسه بعثت نامیده میشود میبرد. فرهاد مسعودی که قصد تعدی به دختر مزبور را داشته است اما ظاهراً وی تمکین نمیکند و داد و فریاد راه میاندازد «حسین پرورشنیا» مستخدم منزل مسعودی که یکی از اهالی کرمانشاه بوده داد میزند که همسایهها متوجه این فریادها شدهاند، بهتر است این دختر را رها کنید! فرهاد عصبانی میشود و یک سیلی به گوش مستخدم خود میزند. «پرورشنیا» به غرور کُردیش برمیخورد و او هم به گوش «فرهاد» سیلی میزند که بلافاصله با اسلحه کمری بدون جوازی که متعلق به پسر خانم «عذرا جعفری» دختر «امیر منظم حمزوی» از مالکان نصیرآباد کرج بوده است به طرف مستخدم تیراندازی میکند و حسین بیگناه به زمین میافتند [میافتد]. فرهاد در صدد پنهان کردن جنازه برمیآید ولی در همین اثنا پسر عموی حسین سر میرسد و وقتی این جنایت را مشاهده میکند فوراً به کلانتری 24 قلهک خبر میدهد، پیش از اینکه مأمورین کلانتری به محل جنایت بیایند فرهاد مسعودی، جنازه را به بیمارستان شهدای تجریش (رضا پهلوی سابق) میبرد اما معالجات مؤثر واقع نمیشود و پس از چند ساعت حسین پرورشنیا فوت میکند.
در آن موقع من ]مردوخی کردستانی[ سردبیر نشریه هفتگی «آذین» به صاحب امتیازی مرحوم «سید احمد بنیاحمد» وکیل دادگستری بودم و به همین جهت اغلب از سفارتخانهها به مناسبت اعیاد ملی روزنامهنگاران را دعوت میکردند، در همان روزها سفارت شوروی برای تماشای فیلم جنایات نازیهای آلمان نسبت به مردم شوروی دعوت کرد. پیش از شروع فیلم فضای مجلس را مناسب دیدم و اکثر روزنامهنگاران را به دور خود جمع کردم و جنایت «فرهاد مسعودی» را برای آنها تعریف کردم.
در پایان فیلم، مسعودی جلوی مرا گرفت و با عصبانیت گفت: شما به چه حقی و کدام مدرک پسر مرا قاتل معرفی کردهای؟ دستور میدهم شما را از جامعه مطبوعات بیرون کرده و به زندانت ببرند.
چند روز بعد قدسی مسعودی مادر فرهاد به من تلفن کرد و اظهار داشت مسعودی با شاه به مراکش رفته است میخواهم پیش از مراجعت مسعودی با شما ملاقاتی داشته باشم دعوت او را قبول کردم و به منزلش رفتم. گفت برخورد با مسعودی را فراموش کن و حالا یک اعلامیه صادر کن و بنویس با تحقیقاتی که به عمل آمده حسین پرورشنیا خودکشی کرده است. گفت من نمیخواهم اعلامیهی مورد نظر در اطلاعات چاپ شود و کارگران چاپخانه بفهمند، بدین جهت این پاکت را بر مخارج چاپ اعلامیه تقدیم میکنم و بعداً هر چه بخواهید مضایقه نخواهم کرد اما من پاکت را نپذیرفتم و خداحافظی کردم.»[16]
جمع بندی پایانی
انتشار اسناد موجود در بایگانیهای ساواک که به وسیله مرکز بررسی اسناد تاریخی در قالب مجموعههای مختلف در حال انتشار هستند این امکان را فراهم کردهاند که بسیاری از جنایات وابستگان رژیم سابق برای مردم و پژوهشگران آشکار شوند. قتل حسین پرورشنیا به وسیلهی فرهاد مسعودی یکی از دهها موردی است که در سالهای اخیر ابعاد آن برای مردم آشکار شده است. امید است که تک نگاریها و گزارشهای مستندی از این جنایات در اختیار مردم قرار گیرد.
پینوشتها:
[1]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، جلد 1، تهران، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 131.
[2] .مسعودیها به روایت اسناد ساواک: تهران مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1392، ص 339، سند شماره: 54129 / 325، تاریخ: 1 / 5 / 1344.
[3] . برای مشاهدهی این سند نک: مسعودیها به روایت اسناد ساواک: پیشین، ص384. سند شماره 25004 / 20 ﻫ 4 مورخه 13 / 7 / 1349.
[4] . همان،ص 339. سند شماره: 54129 / 325، تاریخ: 1 / 5 / 1344.
[5] . روزنامهی کیهان مورخه 19 / 6 / 1376.
[6] . پیشین، ص 362. سند شماره: 16570 / 20 / 7 / م، تاریخ: 13 / 6 / 1346 . همچنین نک: ص 407 تاریخ 22 / 4 / 1353
[7] .همان، ص 360-361. سند شماره: 16570 / 20 / 7 / م، تاریخ: 13 / 6 / 1346.
[8] . همان، ص 357. سند تاریخ: 29 / 3 / 1346، شماره: 8245 / 324.
[9] . همان، ص 354. سند تاریخ 21 / 6 / 1345 فاقد شماره.
[10] . همان، ص 357. سند تاریخ: 29 / 3 / 1346، شماره: 8245 / 324.
[11] . همان، 364. سند فاقد شماره مورخه 22 / 6 / 1346.
[12] . همان، ص 362. سند مورخه 16570 / 20 / 7م تاریخ 13 / 6 / 1346.
[13] . همان، ص 363 و همچنین سند فاقد شماره به تاریخ 22 / 6 / 1346 ص 364.
[14] . همان، ص360-363. سند مورخه 16570 / 20 / 7م تاریخ 13 / 6 / 1346.
[15] . همان.
[16] . روزنامهی کیهان مورخه 19 / 7 / 1376.
عباس مسعودی
عباس مسعودی
عباس مسعودی و فرهاد مسعودی
فرهاد مسعودی، بهرام مسعودی، عباس مسعودی و دخترش
مراسم فارغ التحصیلی فرهاد مسعودی (از چپ عباس مسعودی، قدسی مسعودی)
بازدید شاه از مؤسسه اطلاعات
بازدید شاه و فرح از مؤسسه اطلاعات 22-6-1349
عباس مسعودی و شمس پهلوی
اسداله علم، فرح پهلوی، قدسی مسعودی، عباس مسعودی
عباس مسعودی، نیکسون و آرمین مایر سفیر آمریکا در تهران 11-2-1346
عباس مسعودی و میشل استوارت وزیر خارجه انگلستان
بازدید پیتر رامسبوتام سفیر انگلستان در تهران از مؤسسه اطلاعات 14-8-1351
فرهاد مسعودی در کنار امیرعباس هویدا
بازدید فرح و رضا پهلوی از مؤسسه اطلاعات (فرهاد مسعودی در حال گزارش دادن)
نگار روحانی، فرهاد مسعودی
تعداد مشاهده: 9425