معرفی برخی از افراد وابسته به بیگانگان در دولت مهندس مهدی بازرگان؛ مطالعه موردی: رحمتالله مقدم مراغهای
تاریخ انتشار: 10 مرداد 1403
مقدمه
مهندس مهدی بازرگان بعد از انتصاب به عنوان نخستوزیر دولت موقت، برای اداره سه نقطه مهم و استراتژیک کشور یعنی استانهای کردستان، خوزستان و آذربایجان شرقی، سه فرد کاملاً ناهماهنگ با اهداف و آرمانها انقلاب اسلامی را منصوب کرد. این افراد عبارت بودند از: ابراهیم یونسی، احمد مدنی و رحمتالله مقدم مراغهای. دو تن از این افراد در همان سالهای 58 و 59 از ایران فرار کرده و به دامان ضدانقلاب پناه بردند.
رحمتالله مقدم مراغهای از ملیگرایان با سابقه و مریدان دکتر محمد مصدق بود و سابقه مبارزاتی خاصی در دوره محمدرضا پهلوی نداشت. بالعکس او در دوره شاه چند سمت اجرایی را نیز عهدهدار شده بود. وی منشی و مشاور سرتیپ محمد دفتری[1] از کارگزاران دستگاه پهلوی بود. مقدم مراغهای در مجلس بیستم شورای ملی،[2] با حمایت اسدالله علم (دبیرکل حزب مردم و از افراد نزدیک به محمدرضا پهلوی) به عنوان نماینده حزب مردم از مراغه وارد مجلس شد. وی در سال 40 تا 41 به واسطه ارتباط نزدیک با علی امینی (نخستوزیر شاه از ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۰ تا ۲۶ تیر ۱۳۴۱) توانست مدیرعامل سازمان آب منطقهای آذربایجان شود.[3]
مقدم مراغهای ثروت قابل توجهی داشت. گفته میشود او علاوه بر املاکش در آذربایجان شرقی و برخی مناطق دیگر، ویلایی در جنوب فرانسه داشت.[4]
او از جمله کسانی بود که به واسطه رابطه نزدیک با مهندس مهدی بازرگان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به استانداری آذربایجان شرقی منصوب شد. مقدم مراغهای که قبل از پیروزی انقلاب با سفارت آمریکا مرتبط بود، پس از در اختیار گرفتن این سمت اجرایی در دولت موقت، ارتباط خود را با جاسوسخانه آمریکا ادامه داد و به عنوان یکی از کارگزاران این مرکز جاسوسی، اطلاعات نظام را در اختیار بیگانگان قرار داد. در این مقاله، اسنادی از ارتباط وی با لانه جاسوسی آمریکا از نظر میگذرد.
لازم به ذکر است که اعضای نهضت آزادی بعد از کنار رفتن دولت موقت مهندس مهدی بازرگان با کتمان حقایق مستند و مستدل درباره خود، و با تحریف، دروغگویی و قلب واقعیات، چنین وانمود میکنند که بر اثر توطئه، مظلوم واقع شدند و اعضای هیات دولت و معاونین و سایر همکاران و مدیران سطح بالای آن دولت، هیچگونه رایطه و وابستگی به دشمنان این ملت، بالاخص آمریکای جنایتکار نداشتند! و با این ادعاهای نادرست سعی دارند ضمن تبرئه خویش، ذهن مردم و بالاخص جوانان را مشوب و منحرف سازند.[5]
مقاله زیر نمونهای از یکی از کارگزاران دولت مهندس مهدی بازرگان است که حقایق را برملا و روشن میسازد.
زندگینامه
رحمتالله مقدم مراغهای فرزند فتحالله (سردار مؤیّد) در خرداد 1300ش در مراغه به دنیا آمد. خاندان او از زمینداران متمول منطقه آذربایجان بودند. «جرج لمبراکیس» (رایزن امور سیاسی سفارت آمریکا در ایران) رحمتالله مقدم مراغهای را «فرزند یک افسر ارشد در گارد شاه قاجار» معرفی میکند که از جمله زمینداران منطقه آذربایجان بوده است.[6] خانواده مقدم چند سال بعد از تولد او به تهران نقل مکان کردند و او تحصیلات را در دبستان ادب، دبیرستان ایرانشهر و دانشکده افسری گذراند. وی سپس وارد ارتش شده و در سال 1339 با درجه سرهنگی بازنشسته شد. وی که در سال 1320 با درجه ستوان دومی از دانشکده افسری خارج شده بود، از طرف ارتش، به فرانسه رفت و مدت 4 سال در آن کشور بود.[7]
در گزارشی از سفارت آمریکا که به تاریخ 22 آذر 1357 تنظیم شده، درباره زندگینامه رحمتالله مقدم مراغهای آمده است: «مقدم، متولد تهران و فارغالتحصیل دانشکده نظام ایران میباشد. او طراحی و جغرافـی را در بـین سالهای 1328 تا 1332 در فرانسه تحصیل کرده و از کالج ارتش فرانسه و دانشگاه پاریس فارغالتحصیل شد. او به ایران بازگشت و تا سال 1334 به عنوان یک افسر در ارتش خدمت کرد. برای مدت کوتاهی از سال 1334 یکی از اعضای حزب منحله مردم (مخالفین وفادار) بود. در سال 1340 او به عنوان نماینده آذربایجان در مجلس [شورای ملی] به خدمت اشتغال داشت. او همچنین دارای چندین مقام مربوط به آبیاری در وزارت کشاورزی بوده است. مقدم، حدوداً 58 ساله است و مقالاتی در مورد کشاورزی و استفاده از زمین منتشر کرده است. در سال 1962م (1341-1340ش) او ... دو ماه در ایالت متحده به سر برد که در حین این مدت، مشغول مطالعه و مشاهده روند سیاسی آمریکا و کشاورزی بوده است. او به زبانهای فرانسه و انگلیسی صحبت میکند.»[8]
مقدم مراغهای که با تشکیل حزب مردم به رهبری اسداللّه علم به آن پیوسته بود، در زمانی که کاندیدای مجلس شورای ملی از مراغه و میاندوآب شد، در اسناد ساواک اینطور معرفی شده است: «طرفدار سیاست غرب است. عضو حزب مردم است. عضو شورای مرکزی و کمیسیون سیاسی و راه حزب مردم است. مدارج تحصیلی: دانشکده افسری ـ علوم جغرافیائی، اهل مشروب و قمار... وارد ارتش شده تا درجه سرهنگ دومی خدمت کرده، سپس طبق تقاضای سازمان نقشهبرداری و تصویب هیئت دولت، به سازمان برنامه منتقل و معاون سازمان نقشهبرداری شده است. در سال 35 به وزارت کشاورزی منتقل و رئیس اداره نقشهبرداری شده است. عضو هیئت مدیره بنگاه آبیاری و بعد عضو شورای نقشهبرداری شده، فعلاً (مقارن سال 1339) منتسب به کارگزینی وزارت کشاورزی است. در سالهای 32 و 33 مدتی در فرمانداری نظامی خدمت کرده است... با سرهنگ دکتر پاشائی (افسر سازمان امنیت) رابطه دارد...» در جایی دیگر درباره نگاه او به حکومت وقت آمده است: «فعالیت فوقالعادهای در مورد تجلیل از مقام شامخ سلطنت مینماید.»[9]
وی در سال 1339 از افراد مرتبط با حزب زحمتکشان و رهبر آن دکتر مظفر بقائی، معرفی شده است. سفارت امریکا در تهران در سال 1339 خلاصه بیوگرافی وی را از ساواک گرفت و در سال 1340 او را به سفری دو ماهه جهت بازدید از کشور آمریکا دعوت کرد. مقدم مراغهای در این سفر، سرسپردگی خود را به آمریکا اعلام کرد. در سال 1342 که کاندیدای مجلس شورای ملی از شهرستان میاندوآب بود، در سند ساواک چنین معرفی شد: «... خود را به مخالفین فعلی جبهه ملی ـ دکتر علی امینی و سرلشکر قرنی ـ زیاد نزدیک میکند. او به دوستان خود میگوید: «کاندید دربار است ولی به مخالفین هم میگوید با شما هستم... خود را وابسته به آمریکا میداند.»[10] وی دو پسر داشت که هر دو پسرش (نادر و یوسف) به واسطه رابطه نزدیک مقدم با آمریکا در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به تحصیل پرداختند.[11] مقدم مراغهای با وجود انتساب خود به جبهه ملی و نهضت آزادی، سابقه مبارزاتی روشنی با رژیم شاه در کارنامه ندارد. او هیچ ارتباطی نیز با نهضت امام خمنیی(ره) نداشت. طبق گفتههای خودش اولین بار نام امام خمینی را در واقعه 15 خرداد 42 شنید.[12]
مقدم در سال 1354 نهضت رادیکال ایران را بنیاد نهاد. در اسناد لانه جاسوسی درباره این گروه کوچک آمده است: «نهضت رادیکال ایران در سال 1975 (1354) به وسیله مهندس رحمتالله مقدم مـراغـهای و چـند تـن از دوستانش پایهگذاری شد. بنابه اعتقاد سفارت، محمدحسین ملکی و مهندس کاظم حسیبی از جمله اعضاء و یا رابطین این واحد خاص به شمار میآیند. نهضت رادیکال ایران سیاستی مشـابه اتـحادیه نیروهای جبهه ملی دارد و خواستار لغو تنها حزب ایران [حزب رستاخیز]، آزادی مطبوعات، انتخابات جدید و آزاد و آزادی قوه قضائیه میباشد. تنها وجوه تمایز آن با اتحادیه نیروهای جبهه ملی همان نقطه نظرهای شخصیتهایی است که 30 ـ 25 سال قبل اظهار شده است. ظاهراً کمتر گرایش به چپ داشته (مانند حزب رادیکال در فرانسه) ولی گرایش کمی نسبت به آمریکاییها در آن به چشم میخورد.»[13] گروه مذکور در جریان مبارزه با شاه عملکرد قابل ذکری نداشت. مقدم در دیدار با یکی از مأموران سفارت آمریکا در تاریخ 28 دی 1356 درباره این گروه گفت: «گروه دارای حدود سی عضو است که از میان آنها تنها خودم نماینده سابق مجلس بودم و دیگران عبارتند از استادان و دبیران و سایر اشخاص صاحب حِرَف.» این گروه تا تاریخ مذکور چند اعلامیه درباره اوضاع کشور منتشر کرده بود.[14]
وی عضو کانون نویسندگان ایران بود که در سال 1346 پایهگذاری شد.[15] امضای او در برخی از اعلامیههای کانون مذکور به چشم میخورد. وی در سال 56 به عنوان دبیر کانون مزبور انتخاب شد. وی اعتقادی به ساقط شدن رژیم پهلوی نداشت. او در گفتگو با مأمور سفارت آمریکا گفته بود: «قبول دارد که وجود شاه لازم است، هم برای کنترل ارتش و هم آشوبهایی که منجر به سقوط ناگهانی قدرت میشود.»[16] به گزارش مأمور سفارت: «مقدم عقیده دارد که شاه بایستی سلطنت کند نه حکومت.»[17]
او در شهریور 1357 برای مدتی بازداشت شد. در بازجویی از ارتباط وی با امام خمینی پرسیدند و او جواب داد که هیچ ارتباطی با امام و تشکیلات ایشان ندارد. مقدم در دی ماه 57 از تهران به پاریس رفت و با واسطه ابراهیم یزدی چندبار با امام دیدار کرد. این اولین برخورد او با امام بود. وی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به ایران مراجعت کرد.[18]
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت موقت مهدی بازرگان، مقدم مراغهای را به عنوان یکی از وزرای کابینه خود معرفی کرد اما با مخالفت شورای انقلاب مواجه شد. ایراد شورای انقلاب این بود که مقدم مراغهای از لحاظ مبانی اعتقادی، ضعیف است.[19] مقدم مراغهای که در جریان همهپرسی تعیین نظام سیاسی ایران، خواهان «جمهوری دموکراتیک» بود،[20] از سوی مهندس بازرگان به عنوان استاندار آذربایجان شرقی منصوب شد. وی همچنین عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و از مخالفین «ولایت فقیه» بود.
مجلس خبرگان قانون اساسی از 28 مرداد 1358 تا 24 آبان آن سال دایر بود و وظیفه بررسی نهایی قانون اساسی را بر عهده داشت. ریاست این مجلس بر عهده آیتالله حسینعلی منتظری بود و 73 عضو داشت. یکی از این اعضا، مقدم مراغهای بود. وی در جریان بررسی اصول قانون اساسی، به صراحت با ولایت فقیه مخالفت کرد. او میگفت اصل ولایت فقیه حکومت را در انحصار یک طبقه خاص قرار میدهد. شهید آیتالله سید محمد بهشتی به عنوان منتقد سخنان مقدم، پشت تریبون رفت. دکتر بهشتی این سخن مقدم مراغهای را که اسلام نیازی به قانون اساسی ندارد، تأیید کرد امّا افزود کاری که خبرگان انجام میدهد، برطرف کردن نیاز اسلام نیست، بلکه قانون اساسی جامعه مسلمان و انقلاب اسلامی به معارف اسلامی نیاز دارد و باید متّکی بر این معارف نوشته شود. آقای بهشتی در ادامه شبهه قرار گرفتن حکومت در اختیار طبقه خاص را پاسخ داد و گفت: «آیا اصل پنجم میخواهد بیاید نقش آراء عمومی را انکار کند؟ آیا اصل پنجم میخواهد بیاید آزادیها را از بین ببرد؟ آیا اصل پنجم میخواهد بیاید حکومت را در اختیار قشر معینی و طبقه معینی قرار بدهد؟ مثلاً میخواهد بگوید از این پس نخستوزیر و رئیسجمهور و وزراء همه باید روحانی و معمّم باشند؟ هرگز، من میخواهم این اصل را ببینید؛ کجای این اصل این معنی را میدهد؟»[21]
مقدم مراغهای که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با آقای سیدکاظم شریعتمداری آشنایی داشت، بعد از انقلاب نیز با او و حزب جمهوری خلق مسلمان[22] مرتبط بود. به گفته خودش، یکی از عواملی که منجر شد وی استانداری آذربایجان را قبول کند، توصیه و سفارش آقای شریعتمداری بود. مقدم مراغهای میگوید: «من نمیخواستم استانداری آذربایجان را قبول بکنم؛ اصرار ایشان [سید کاظم شریعتمداری] باعث شد من بروم آنجا و ایشان به من گفت که «شما وظیفهی شرعی و وظیفهی ملیات است. شما آذربایجانی هستید و در این موقع باید بروید آذربایجان. وانگهی استانداری آذربایجان به عقیدهی بنده الان از نخستوزیری کمتر نیست.» [23]
جاسوسی برای آمریکا؛ قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
روز 17 آذر 1358 دانشجویان پیرو خط امام با انتشار اطلاعیه شماره 20، از ارتباط رحمتالله مقدم مراغهای با سفارت آمریکا پرده برداشتند. در این اطلاعیه آمده بود: «اینک ما چهره آقای مقدم مراغهای، یکی از این روشنفکران به ظاهر انقلابی را برای ملت مسلمان ایران روشن میکنیم. آقای مقدم مراغهای درصدد بوده است که به هر نحو شده، پای آمریکای جنایتکار را که عمری در این مملکت به چپاول و غارت مشغول بوده و ملت به بهای خون دهها هزار شهید پای آن را از کشور کوتاه کرده، دوباره برگردانده و بر مقدرات ملت حاکم کند. آقای مراغهای آن چنان دلسوزانه به جاسوسان آمریکا توصیه میکند برای آن که بتوانند در ایران فعالیت کنند با امام خمینی ملاقات کنند. هر فرد منصفی به خوبی درمییابد که ایشان به جای این که در راه منافع ملت خود گام بردارد، در جهت منافع دولت آمریکا خدمت مینماید. متأسفانه این خائن غربزده، خود را منتسب به بزرگان دین هم میکند که ایـن گـناهش نـیز نابخشودنی است.»[24]
چنان که از این اسناد برمیآید، مقدم مراغهای در مکاتبات سفارت با اسم رمز «اس. دی. پروب» شناسانده میشود. دانشجویان پیرو خط امام درباره پرونده مقدم مراغهای مینویسند:
نام اصلی: رحمتالله مقدم مراغهای
نام رمز: اس. دی. پروب
از آبان 1340 تأیـیدیه عملیاتی برای «استفاده در دادن گزارشهای سیاسی و همچنین تبلیغات خصمانه مخفی بر علیه مخالفان آمریکا» برای وی صادر شده است. پس از انتصاب مراغهای به سمت استاندار آذربایجان از سوی دولت موقت، آمریکاییها مجدداً رابطه خود را با او برقرار میکنند. در مرداد ماه 58 قرار میشود به محض این که مقدم از آذربایجان به تهران بازگشت، «هاسه گاوا» یکی از عوامل سیا در سفارت ژاپن، وی را برای برقراری تماس مجدد به رئیس قرارگاه سیا در تهران معرفی کند. بالاخره پس از معرفی، ملاقاتها هر هفته در منزل هاسه گاوا صورت میگیرد. مراغهای در تماسهای خویش گزارشهای زیادی راجع به دولت، مقامات، جریانات کردستان، شورای انقلاب، مجلس خبرگان و وابستگیهای خویش به نهضت رادیکال و [سید کاظم] شریعتمداری میدهد. در یکی از ملاقاتها، وی برای بهترشدن روابط آمریکا با ایران پیشنهاد میکند که یکی از افراد آمریکایی برای گشودن باب دسترسی هیئت نمایندگی یا قرارگاه به علمای دیگر، با امام ملاقات کند. وی همچنین در مورد طرحهایی برای تشکیل یک جبهه سیاسی متحد متشکل از نهضت رادیکال خودش، جبهه ملی و حزب جمهوری خلق مسلمان شریعتمداری با سیا صحبت میکند. مراغهای هم با بخش سیاسی سفارت مدت زمانی طولانی و هم با بخش سیا ارتباط داشته است. بعد از برقراری تماس مجددش در مهر 58، سیا برای جلوگیری از انگشتنما شدن وی، از بخش سیاسی میخواهد که ارتباط با وی را قطع کند، چون در هر صورت تماسهای زیاد، احتمال مشکوک شدن به وی را زیاد مینمود.»[25]
ارتباط مقدم مراغهای با سفارت آمریکا به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد. در گزارشی از سفارت آمریکا به تاریخ 4 خرداد 1358 درباره سابقه ارتباط وی با سفارت آمریکا آمده است: «رحمتالله مقدم مراغهای مشهور به سرهنگ دوم مقدم دارای پرونده 237926 ـ 201 و هویت رمز میباشد. در آبان 1340 تأییدیه عملیاتی برای استفاده در دادن گزارشهای سیاسی و همچنین تبلیغات مخفی خصمانه برای او صادر شد. دوست دیرینه قرارگاه تهران از سال 1332 بوده است.»[26]
وی در زمره «رابطین خوب آمریکا» بود؛ بهطوری که در اسناد لانه جاسوسی آمده است: «مقدم (مراغهای) خیلی به مأموران سفارت آمریکا علاقه دارد و اغلب در برنامههای رسمی انجمن ایران و آمریکا حضور مییابد.»[27] در همین گزارش بدون تاریخ که مربوط به قبل از انقلاب است، درباه مقدم مراغهای تصریح شده است: «مهندس رحمتالله مقدم، یک مهندس کشاورزی است که از نخستوزیر سابق، علی امـینی پشتیبانی میکند و فردی است که بهطور محکم بر این عقیده است که شاه بایستی سلطنت کند و نه حکومت. اگرچه او خودش عضو جبهه ملی ایران نیست اما در بیشتر نظریات افراد جبهه ملی سهیم است و در ارتباط مستقیم با بعضی از رهبران جنبش جبهه ملی میباشد. در طول 3 سال گذشته، او منبع اطلاعاتی بیارزشی در مورد فعالیتهای مخالفین بوده و بهطور خاصی در مورد انتقال اخبار فعالیتهای امینی مفید بوده است. مقدم خیلی به مأموران سفارت آمریکا علاقه دارد و اغلب در برنامههای رسمی انجمن ایران و آمریکا حضور مییابد. او بیشتر مانند افراد معاصرش نظر میانهرویی نسبت به اوضاع سیاسی محلی ایران دارد. اگرچه او هم از بعضی برداشتهای عمیق و اشتباه در مورد نفوذ آمریکا بر روی شاه رنج میبرد. مقدم بهطور خاصی، در معرفی من به مخالفین مفید بوده و این کار را آنقدر با احتیاط و مهارت انجام داده که شرمندگی برای احزاب در این رابطه به وجود نیاید. او انگلیسی را به اندازه کافی صحبت میکند و فرانسه را به خوبی حرف میزند. او بیشتر ترجیح میدهد که فارسی صحبت کند و من در مواقعی که مباحثات به زبان فارسی صورت گیرد، او را منبع حیاتی مفیدی یافتهام.»[28]
فرناندو روندوم مأمور قسمت اداری سفارت آمریکا در گزارشی به بخش سیاسی به تاریخ 22 آوریل 1963 (2 اردیبهشت 1342)، درباره اولین دیدار خود با مقدم مراغهای نوشته است: «من اولین بار با مقدم در واشنگتن در اواسط سال 1340 ملاقات کردم. پس از این که به ایران آمدم، آقای مقدم مرا به رستورانی دعوت کرد و ما از خرداد سال 1341 به بعد چندین بار با یکدیگر در ضیافتها ملاقات کردهایم.» در همین گزارش تصریح شده است که: «مقدم ظاهراً با آمریکا دوست است.»[29]
در یکی دیگر از گزارشهای سفارت آمریکا، به دیدار مأمور سفارت با مقدم مراغهای در 21 دی ماه 1342 اشاره شده است. محل ملاقات، «اقامتگاه مهندس مقدم» ذکر شده است. در این ملاقات، درباره اوضاع مختلف کشور صحبت میشود و مقدم نظراتش را درباره موضوعات متعدد از جمله اصلاحات ارضی، قانون اساسی، انتخابات و موقعیت شاه در ایران ابراز میکند.[30] گزارش ملاقات دیگری در تاریخ 28 آوریل 1965 (8 اردیبهشت 1344) ثبت شده است. در این جلسه، مقدم مراغهای درباره موقعیت آمریکا در ایران صحبت کرده و عنوان میکند که موقعیت آمریکا بعد از کودتای 28 مرداد 1332 در ایران تضعیف شده است. او راهکارهایی درباره بازآفرینی این موقعیت ارائه میدهد.[31]
مقدم علاوه بر این که خود جلسات مستمری با اعضای سفارت آمریکا داشت، قرار ملاقات افراد مختلف با مأموران آمریکا را ترتیب میداد. به عنوان نمونه در گزارش سفارت آمریکا در تاریخ 11 می 1964 (21 اردیبهشت 1343) آمده است: «طبق اظهار نظر مهندس مقدم، وی ترتیب ملاقاتی را بین اللهیار صالح و علی امینی که قرار است در منزل او صورت بگیرد داده است. این ملاقات قرار بوده است اندکی قبل از عزیمت امینی صورت بگیرد ولی انجام نشده است.»[32]
مقدم در دیدار دیگری با لاری سیماکیس دبیر دوم سفارت آمریکا در 11 ژوئن 1966 (21 خرداد 1345) درباره اوضاع ایران به گفتگو مینشیند. در این گفتگو، تصمیمات شاه را در دو حوزه سیاست خارجی و نفت مناسب توصیف کرده و عنوان میکند که شاه در حوزه سیاست داخلی با بحران روبرو است. در همین ملاقات به مأمور سفارت گفت: «در حال حاضر هیچ کس که واجد شرایط کافی برای رهبری و شهامت مبارزه طلبیدن رژیم کنونی باشد وجود ندارد.»[33] وی در حالی این ادعا را مطرح میکند که امام خمینی از سال 1341 مواجهه مستقیم با شاه و آمریکا را آغاز کرده بود. در این مدت تحولات متعددی در کشور رخ داده بود که متعاقب آن، رژیم پهلوی مجبور شد امام خمینی را از کشور تبعید کند.
براساس اسناد ضبط شده، مقدم مراغهای از خرداد 1345 تا اسفند 1347، دهها جلسه محرمانه با مأموران سفارت آمریکا داشته است. او در این دیدارها تحلیل خود را از اوضاع ایران ارائه میدهد. مقدم در دیدار با یکی از مأموران سفارت آمریکا در تاریخ 28 دی 1356 با اشاره به مخالفان رژیم پهلوی، اطلاعاتی تازه به سفارت آمریکا داد. در گزارشی به این تاریخ آمده است: «مقدم اطلاعاتی درباره انواع سازمانهایی که در اعتراض به رژیم کنونی فعالیت دارند فراهم کرد.»[34] وی ضمن برشمردن این گروهها، درباره گروههایی که معتقد به مشی مسلحانه بودند گفت: «به خوبی درک میکند که چرا جوانان باید در عکسالعمل به رژیم به تروریسم متوسل شوند. این نکته را از چندین زاویه از جمله خشونت پلیس و اعمال شکنجه مورد بحث قرار داد.» همین گزارش تصریح میکند که «مقدم چهره یک مرد متعادل و کاملاً طرفدار آمریکا و روشنفکر معقول را مینمایاند...»[35]
روز 22 مهر 1357 (14 اکتبر 1978) «جرج بی لامبراکیس» مأمور سفارت آمریکا، در منزل مقدم مراغهای با او دیدار و گفتگو کرد. مقدم مراغهای در این دیدارها اطلاعاتی درباره فرایند مبارزه میداد و دیدگاههای خود و همفکرانش را درباره حکومت پهلوی و آینده ایران ارائه میکرد. نماینده سفارت در بخشی از گزارش خود از این دیدار نوشت: «برای دیدار با مقدم به ملاقاتش رفتم تا پس از خلاصی او از زندان با او صحبتی بکنم. (او جزو رهبران مخالفی بود که به فاصله کوتاهی بعد از حکومت نظامی دستگیرشد.) وضعش خوب بود و پریدگی رنگ نداشت. او گفت که هر چند 11 روز اول انفرادی بوده و آفتاب نخورده، ولی با او بدرفتاری نشده است. بعد به سلول دیگر که اغلب ملا بودند و مرتب آنها را وارد و خارج میساختند، منتقل شده بود. در بین آنها امام مفتح [آیتالله شیخ محمد مفتح] از مسجد جاده قدیم شمیران بود که هنوز در زندان است. پرسیدم که من از زیادتر ماندنش نسبت به دیگر رهبران سیاسی که اکثراً همان روز توقیف و آزاد شدند، گیج شده بودم. جواب داد که از هم اسمش ژنرال [ناصر] مقدم (رئیس ساواک ـ غیر خویشاوند) همین سؤال را کرده و او با شوخی گفت: بعد از استقرار حکومت نظامی، آنها میخواهند گروههای مخالف با هم ارتباط نداشته باشند. پرسیدم اگر دلیل موجهی است، آیا شما از بقیه رهبران در برقراری ارتباط بین گروهها مؤثرتر بودهاید؟ او خندید و گفت بله. مقدم گفت که توسط بازپرسان ساواک بازجویی شد و هنگامی که در مورد اهداف گروهش [نهضت رادیکال-نهضت آزادی] از او سؤال شده بود، گفته بود که در چهارچوب قانون اساسی است. جزوات مختلف حزبی و تماس با دیگران، قانونی بود. او همکاران خود را مخفی نکرد، چون چیزی نبود که خارج از حوزه قانون اساسی باشد... وقتی از وضع مخالفین در حال حاضر پرسیدم، مقدم گفت: سرگیجه گرفتهاند و نمیدانند چه کار کنند.»[36]
با پیروزی انقلاب اسلامی، رحمتالله مقدم مراغهای به واسطه رابطه نزدیک با ملیگرایان و دولت موقت مهندس مهدی بازرگان، مسئولیتهایی را نیز بر عهده گرفت. جالب این که در این زمان نیز رابطه خود را با سفارت آمریکا ادامه داد. با وجود این که مقدم مراغهای در مصاحبه با حبیب لاجوردی مدعی است از مأموران آمریکایی فقط با هنری پرخت (مسئول میز ایران در وزارت امور خارجه آمریکا) ارتباط داشته، اما اسناد لانه جاسوسی اطلاعات دیگری ارائه میدهد.
بر اساس اسناد لانه جاسوسی، مقدم مراغهای جلسات محرمانه متعددی با مأموران سفارت آمریکا و دیگر کارگزاران آمریکایی داشته است. وی در دیدارهای خود با مأموران سفارت آمریکا، ضمن دادن اطلاعات به جاسوسان سیا، با ارائه راهکارهایی، آنها را در اتخاذ تصمیمهای ضدایرانی راهنمایی میکند. در سندی از اسناد لانه جاسوسی (که تاریخ دقیق آن مشخص نیست اما روشن است که مربوط به بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است و از آنجا که در بخشی از متن، درباره عضویت مقدم در مجلس خبرگان قانون اساسی صحبت شده، به نظر میرسد این گزارش در بازه زمانی مرداد تا آبان 1358 (دوره فعالیت مجلس خبرگان قانون اساسی) تنظیم شده باشد.) درباره ارتباط مقدم مراغهای با مأموران سفارت آمریکا آمده است:
«گزارش ملاقات با رهبر نهضت رادیکال مقدم مراغهای»
رهبر جنبش رادیکال، مقدم، ضمن تماس با سرپرست دپارتمان، نظرات خود را درمورد مسائل جاری اظهار داشت و خیلی تأکید کرد که کاردار با خمینی تماس بگیرد که او [آیتالله امام خمینی] ایرانیها را متقاعد کند که دولت آمریکا انقلاب ایران را پذیرفته است. مقدم مراغهای عضو مجلس خبرگان در بررسی قانون اساسی است. با او طی بحثهای گوناگونی که درباره مسائل مختلف در تاریخ سپتامبر داشتهایم، در پاسخ به این سؤال که آمریکا چگونه میتواند روابط خود را با ایران بهبود بخشد، گفت: کاردار آمریکا هرچه زودتر با خمینی تماس بگیرد.
مقدم دلواپس به نظر میرسید که آمریکا از ماه مه هیچگونه تلاشی برای ملاقات نکرده است و تأکید کرد که مشکلات هرچقدر باشد، باید فوراً تقاضای ملاقات بکند. مقدم اشاره کرد این که شما میگویید وقتش نشده، وقت مناسب هیچ وقت دست نخواهد داد؛ چرا که خمینی اکنون پیر است و کاملاً غیرقابل انعطاف. اگر خمینی ناگهان قبل از ملاقات آمریکا با او فوت کند، حتی میانهروها که با خمینی کاملاً موافق نیستند، آمریکا را مورد انتقاد قرار خواهند داد و خواهند گفت که عدم ملاقات آمریکا با ایشان، [به معنای] عدم پذیرش انقلاب بوده است و خیلیها آمریکا را مقصر مرگ خمینی خواهند دانست. مقدم درباره وضعیت سیاسی امیدوار بود، بدون این که خوشبین باشد. او احساس میکند که خمینی در حال حاضر از پشتیبانی تودهها برخوردار است و در طول چند هفته گذشته پافشاری زیادی روی جمهوری اسلامی کرده است. او روشنفکرها را از خود دور میکند و به زودی متوجه این اشتباه شده و اوضاع را سر و سامان خواهد داد.
مقدم گفت که خمینی عقیده ولایت فقیه را تأیید میکند ولی معتقد است که فقیه نباید قدرت سیاسی داشته باشد. او میگوید قانون اساسی در 3 یا 4 هفته تمام میشود. در پاسخ سؤال پرخت (precht) گفت که او با [آیتالله دکتر سید محمد] بهشتی در مورد تغییر احتمالی قوانین تصویب شده، صحبت کرده و بهشتی گفته است که در صورت هماهنگ و با ثبات نبودن قوانین تصویب شده، آماده است که آنها را دوباره مرور کند. او گفت که بازرگان نیز قبلاً همین تقاضا را از بهشتی کرده بود. او چندان امیدوار نیست که تغییری در فرم فعلی قانون اساسی داده شود. مقدم فکر نمیکند که با مشکلات فعلی در کردستان، وقت مناسب برای رفراندوم باشد. اگر متون اصلی به خصوص شیعه و سنی عوض نشوند اوضاع رفراندوم شاید برای دولت مساعد پیش نرود.
مقدم گفت که خیلیها از [آقا سید کاظم] شریعتمداری به خاطر عدم رهبری انتقاد میکنند؛ در صورتی که این انتقاد نابجاست و خمینی قدرتمندتر از آن است که شریعتمداری فعلاً بتواند با او مقابله کند؛ ولی البته وقتش خواهد رسید. او افزود که آذربایجان مترصد اشاره اوست. از مقدم درباره احتمال صلح در کردستان سؤال شد، جواب داد: در شرایط فعلی هیچ امکانی برای موفقیت مذاکرات صلح وجود ندارد. اگر دولت چنین اقدامی را شش ماه پیش میکرد امکان داشت، ولی اکنون دیر شده است. او هیچگونه پیشنهادی برای صلح نداشت. در پایان صحبت، مقدم تأکید کرد که ملاقاتکنندگان بیشتری بهطور رسمی و غیررسمی مانند رمزی کلارک و ریچارد کاتم برای جلب رضایت و قانع کردن ایرانیان در امور مختلف سیاسی به ایران بیایند.»[37]
مقدم مراغهای در کتاب خاطراتش که با عنوان «سالهای بحرانی نسل ما» منتشر شده، درباره دیدار با پرخت میگوید: «روز هفتم مهر ماه 1358 در اولین ساعات روز، پرخت به منزلم تلفن کرد و گفت امروز بعد از ظهر تهران را ترک میکنم و به آمریکا مراجعت میکنم. در مدت اقامتم در تهران با کلیه رهبران انقلاب ملاقات و گفتگو کردهام[38] و شما آخرین کسی از سران انقلاب هستید که مایلم با شما گفتگو داشته باشم و گفت اگر موافقت کنید امروز بعد از ظهر در سر راه رفتن به فرودگاه شما را در منزل ملاقات کنم... بعد از ظهر آن روز آقای پرخت همراه با خانم تومست از اعضای سفارت که بعدها جزو گروگانها بود به منزلم آمد. صحبت را با همان سوالی که تلفنی گفته بود آغاز کرد و پرسید: آمریکا چگونه میتواند روابط خود را با جمهوری اسلامی ایران بهبود دهد؟... گفتم رهبری انقلاب با آیتالله خمینی است و در نظر مردم ایشان سمبل و رهبر انقلاب هستند. اگر آمریکا به بهبود رابطه با ایران علاقمند است راه دیگری جز مراجعه مستقیم به رهبر انقلاب نیست...»[39] به این ترتیب، مقدم مراغهای دیدار با نماینده آمریکا و خط دهی به آنها را تائید کرده است.
در حقیقت افرادی مثل مقدم مراغهای منابع اطلاعاتی و تحلیلگران بخش سیاسی CIA و سفارت بودهاند و مسائل مهم مملکتی را در اختیار سفارت قرار میداده و راه حضور آمریکا در ایران را به آنها نشان میدادهاند. مأموران سفارت آمریکا که مقدم مراغهای با آنها ملاقات کرده، او را فردی متعادل، طرفدار آمریکا و روشنفکر تلقی میکنند که «همواره با مقامات رسمی آمریکایی روابط دوستانه داشته است و مـایل بـه ادامـه مـباحثات اصـولی است.»[40] منزل مقدم مراغهای مکانی برای ترتیب دادن قرار ملاقات مأموران سفارت با افراد مختلف بوده است.[41]
تام آهرن، رئیس ایستگاه سیا در تهران، درباره اهمیت اطلاعات مقدم مراغهای برای سازمان جاسوسی آمریکا میگوید: «اس. دی. پروب /1. آقای مقدم مراغهای. استاندار سابق آذربایجان شرقی. عضو مجلس خبرگان. متأهل است. یک پسرش در ایالت متحده به مدرسه میرود. زبانها: فرانسه، انگلیسی. کار معرفی به او را دیپلمات ژاپنی آقای هاسه گاوا در مرداد ماه در منزل مراغهای انجام داد. ملاقاتها هر هفته در همان محل صورت میگرفتند. غرض از تماس: 1ـ خبر در مورد پیشرفت مجلس خبرگان؛ 2ـ خبر در مورد تشکیلات و اعضای احزاب سیاسی ایران؛ 3ـ خبر در مورد پیشرفت و مسائل انقلاب؛ 4ـ دیدگاههایی که در مورد روابط ایران و آمریکا وجود داشت. در مورد [بند] 1، تأکید اصلی روی مسئله حاکمیت بود؛ یعنی نقش روحانیت، نقش مردم، ولایت فقیه. همچنین توصیف رویدادهای مجلس خبرگان... در رابطه با [بند] 2، ساخت غیررسمی و پایگاه قومی [سید کاظم] شریعتمداری در آذربایجان، برنامه شریعتمداری و آقای مراغهای برای گسترش دادن پایگاه حمایت از انقلاب [منظور جریان حزب خلق مسلمان و تحرکات این گروه در منطقه آذربایجان است] از طریق انتخابات.» آهرن میگوید «تقریباً هر هفته یک بار در روزهای پنجشنبه بعد از ظهر» با مقدم مراغهای دیدار میکرده است.[42]
مقدم مراغهای منبع مهمی برای سیا بوده و اینطور معرفی میشد: «یک سیاستمدار لیبرال که روابط خوبی در محافل سیاسی دولتـی دارد و قـابلیت اطـمینان بـه گزارشهای وی تأیید شده است.»[43] در گزارش دیگری درباره اهمیت اطلاعات مقدم مراغهای برای جاسوسان آمریکایی آمده است: «ما بسیار احساس خوشوقتی میکنیم که اس. دی. پروب / 1 در یک موقعیت منحصر به فرد است که گزارشهایی از مجلس خبرگان که بسیار مورد علاقه تحلیلگران است میدهد. آنها از ادامه دریافت گزارشها درباره این موضوع استقبال میکنند.»[44]
مقدم مراغهای در دیدارهای خود با مأموران سفارت آمریکا، سادهلوحانه از تضعیف موقعیت اجتماعی امام خمینی سخن میگفت. او در گفتگویی محرمانه با یکی از اعضای سفارت گفته بود: «نفوذ آیتالله خمینی به تدریج رو به کاهش میرود اما این کاهش ابـتدا از چـنان موقعیت برتر بیچون و چرایی شروع میشود که میتوان انتظار داشت. خمینی حداقل مدت چند ماهی و شاید بسیار بیشتر کنترل خود بر دولت را حفظ کند. مقدم گفت که فکر میکند با این وجود بعضی از آنها که به خمینی وفا دارند، احساس میکنند که انقلاب در خطر است و این امر موجب شده عزم سادهلوحانهای برای تحکیم کنترل خود بر جامعه و دولت در آنها پدید آید.» [45]
نکته دیگر درباره مقدم مراغهای، دیدار او با مقامات و سفرای دیگر کشورهای بیگانه بوده است. مثلاً وی به فاصله یک روز بعد از تسخیر لانه جاسوسی، با سفیر ترکیه دیدار میکند. مدتی بعد نیز ملاقات دیگری با سرجان گراهام سفیر وقت انگلیس دارد. وی همچنین با سفیر فرانسه در ایران هم جلسه میگذارد. جزئیات این دیدارها نامشخص است اما وقایع ایران و تسخیر سفارت آمریکا محور اصلی این جلسات بوده است.[46]
سرانجام مقدم مراغهای
در پی موضعگیریهای مقدم مراغهای پیرامون موضوعات اصولی نظام و نیز ضعف او در استانداری آذربایجان شرقی، وی با انتقادهای بسیاری مواجه شد. سرانجام در خرداد 1358 از این سمت استعفا داد. سفارت آمریکا در تحلیل چرایی استعفای وی نوشت: «رحمتالله مقدم مراغهای رهبر جنبش رادیکال، از استانداری آذربایجان شرقی ایران به این دلیل که ساخت دوگانه دولت، انجام وظیفه را برای او غیرممکن ساخته است استعفا داد.» [47]
عملکرد وی در استانداری آذربایجان شرقی، ضعیف بود. در زمان استانداری وى تبریز در شورش و بلوا به سر میبرد. طرفداران حزب خلق مسلمان و آقای سید کاظم شریعتمداری به این آشوبها دامن میزدند. ارتباط مقدم با حزب مزبور و ارادت او به شریعتمداری موجب میشد و نیز با این بحران همراهی نشان داده و تلاشی در جهت مقابله با این آشوبها نکند.
بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام و انتشار اسناد محرمانه سفارت آمریکا، از ارتباط مقدم با دستگاه جاسوسی آمریکا پرده برداشته شد. وی بعد از چند روز اختفاء در اوایل آذرماه 1358 از طریق فرودگاه مهرآباد، به فرانسه رفت. شش ماه در پاریس ماند و سپس راهی آمریکا شد.[48]
مقدم مراغهای در خرداد 1373 با اخذ گذرنامه ایرانی و پس از 15 سال دوری از ایران به کشور بازگشت و «به علت کهولت سن و بعضی جهات مخففه» مورد عفو قرار گرفت و از پیگرد قضایی معاف شد.[49] وی تا فرارسیدن مرگش در مرداد ماه سال 1392 فعالیت سیاسی خاصی نداشت. طبق اطلاعات مندرج در سایت سازمان بهشت زهرا(س)، مقدم مراغهای در 13 مرداد 1392 در بهشت زهرا دفن شد.
[1] سرتیپ محمد دفتری، فرزند محمود در سال 1285ش به دنیا آمد. پس از تحصیلات دبیرستانی به دانشکده افسری تهران رفت و سپس در فرانسه ادامه تحصیل داد. مدتی در دانشکده افسری مربی بود و سپس به سپهبد حاجعلی رزمآرا نزدیک شد و به عنوانِ حافظ اسرار و نزدیکترین فرد به او شناخته شد. دفتری آجودان مخصوص محمدرضا پهلوی نیز بود که در روز ترورِ وی در سال 1327ش، همراهِ وی بود. در سال 1328ش مأمور دستگیری آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی بود. در دولت رزمآراء رئیس شهربانی شد. پس از ترور رزمآراء از ریاست شهربانی برداشته شد و مدتی رئیس گارد گمرک و زمانی نیز رئیس مرزبانی بود. در زمان نخست وزیری دکتر محمد مصدق، مجدداً رئیس شهربانی شد و از جمله افرادی بود که در جریان کودتای 28 مرداد 1332ش دارای نقش اصلی بود و به همین علت در دولت فضلالله زاهدی نیز ریاست شهربانی به عهده او گذاشته شد. با سرنگونی دولت زاهدی، او نیز راهی اروپا شد و در سال 1334ش، به ایران بازگشت. درجه سرلشگری گرفت و رئیس اداره تسلیحات ارتش گردید. در اردیبهشت سال 1340ش با روی کار آمدنِ دکتر علی امینی بازنشسته شد و سپس به علت سوءاستفاده مالی در زمان تصدی تسلیحاتِ ارتش، دستگیر و زندانی و پس از محاکمه به 8 سال حبس مجرد محکوم گردید. سرلشگر دفتری که عضو حزب مردم و مدتی قائممقام دبیرکل حزب بود، در سال 1356ش درگذشت. ر.ک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 166 و ج 2 ص 475 و روزشمار تاریخ ایران جلد 1 و 2، دکتر باقر عاقلی، صفحات مختلف و سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب اول، ص 14، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[2] این مجلس در ۲ اسفند ۱۳۳۹ بازگشایی و در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۴۰ به درخواست دکتر علی امینی نخستوزیر و با دستور شاه منحل شد. بهانه این تعطیلی، بازنگری در قانون انتخابات بود.
[3] مجتبی سلطانی، نهضت آزادی ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، 1398، ص 290.
[4] همانجا.
[5] درباره تأسیس و عملکرد نهضت آزادی بنگرید: نهضت آزادی ایران به روایت کتاب «خط سازش»- (1) و (2)؛ زندگی و کارنامه سیاسی دکتر ابراهیم یزدی- قسمت اول و دوم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[6] اسناد لانه جاسوسی، جلد 3، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 200-196
[7] کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 200.
[8] اسناد لانه جاسوسی، جلد 3، همان، ص 53 و 54.
[9] کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک، همان، ص 200.
[10] همانجا.
[11] اسناد لانه جاسوسی، جلد 2، همان، ص 417.
[12] گفتگوی ضیاء صدقی با رحمتالله مقدم مراغهای، پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، تاریخ مصاحبه: 13 دسامبر 1984، (22 آذر 1363)، نوار شماره 7.
[13] اسناد لانه جاسوسی، جلد 1، همان، ص 682.
[14] سناد لانه جاسوسی، جلد 3، همان، ص 197.
[15] برای اطلاعات بیشتر درباره کانون نویسندگان ایران مراجعه کنید به: کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382.
[16] اسناد لانه جاسوسی، جلد 2، همان، ص 595.
[17] همان، ص 417.
[18] گفتگوی ضیاء صدقی با رحمتالله مقدم مراغهای، همان، نوار شماره 7.
[19] همانجا.
[20] محمود طاهر احمدی، خاطرات حسن روحانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1383، ص 565.
[21] سید یاسر جبرائیلی، استدلالهای شهید بهشتی بر اصل ولایت فقیه، تارنمای مؤسسه کیهان، منتشر شده در 8 مرداد 1402.
[22] حزب جمهوری خلق مسلمان، بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حول محور آقای سید کاظم شریعتمداری تأسیس شد. این حزب اگرچه به جمهوری اسلامی رأی «آری» داد اما در جریان تصویب قانون اساسی با گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی مخالفت کرد. این مخالفتها سرانجام به رویارویی مستقیم این حزب با جمهوری اسلامی ختم شد. حزب مزبور فتنههایی را در شهرهای قم و تبریز رقم زد و به طور علنی در برابر نظام صفآرایی نمود. پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در 13 آبان ماه ۵۸ و افشای اسناد مربوط به وابستگی برخی از سران فعال حزب به سفارت امریکا در تهران، ماهیت وابسته حزب خلق مسلمان بیش از پیش آشکار شد. مدتی بعد با افشای طرح کودتای پادگان شهید نوژه همدان و توطئه براندازی نظام جمهوری اسلامی توسط قطبزاده و همکاری آقای شریعتمداری در این طرح، حزب خلق مسلمان منحل گردید.
[23] گفتگوی ضیاء صدقی با رحمتالله مقدم مراغهای، همان، نوار شماره 9.
[24] اسناد لانه جاسوسی، جلد 1، همان، ص 53.
[25] اسناد لانه جاسوسی، جلد 6، همان، ص 309.
[26] همان، ص 281.
[27] همان، جلد 2، ص 263.
[28] همان، ص 385.
[29] اسناد لانه جاسوسی، همان، ص 39.
[30] همان، ص 35 و 36.
[31] همان، ص 37.
[32] همان، ص 38.
[33] همان، ص 41.
[34] همان، ص 199.
[35] همانجا.
[36] همان، ص 53-51.
[37] اسناد لانه جاسوسی، جلد 1، همان، ص 54.
[38] این ادعا توسط پرخت مورد تردید است. او با تنی چند از اعضای دولت موقت از جمله دکتر ابراهیم یزدی تماسهایی داشت، اما این ادعا که «با کلیه رهبران انقلاب» ملاقات کرده بود، پذیرفتنی نیست.
[39] سالهای بحرانی نسل ما (خاطرات رحمتالله مقدم مراغهای)، تهران: نشر علم، چاپ اول، 1386، ص 901.
[40] اسناد لانه جاسوسی، جلد 2، همان، ص 591.
[41] همان، ص 386.
[42] همان، جلد 6، ص 318 و 319.
[43] همان، ص 315.
[44] همان، ص 314.
[45] همان، ص 312.
[46] سالهای بحرانی نسل ما (خاطرات رحمتالله مقدم مراغهای)، همان، ص 905.
[47] اسناد لانه جاسوسی، جلد 2، همان، ص 211.
[48] سالهای بحرانی نسل ما (خاطرات رحمتالله مقدم مراغهای)، همان، ص 934.
[49] مجتبی سلطانی، همان، ص 291.
رحمتالله مقدم مراغهای در حال سخنرانی در مجلس خبرگان قانون اساسی
مقدم مراغهای به همراه مهندس مهدی بازرگان در یکی از جلسات دولت موقت
مقدم مراغهای و آقای سید کاظم شریعتمداری
تعداد مشاهده: 13058