قسمت نوزدهم . محمدرضا پهلوی در له روزه
اگر کشور سوئیس را، به علتِ تشکیل کنگره ی جهانی یهود و رسمیت یافتنِ تفکر صهیونیستی در سال 1897م . 1276ش در شهر بالِ آن، زادگاه صهیونیست بنامیم، سخنی گزاف نیست. سازمان یافتگیِ تفکر تئودر هرتزل در این کنگره ی جهانی! موجب گردید تا آموزش این تفکر، در سطح جهانی، در اولویت قرار گیرد و به همین منظور بود که مرکزِ کمیته ی ارت جهانی نیز که مبنایِ آن، آموزش نوجوانان یهودی است، در کشور سوئیس قرار داده شد. اگر از این منظر، به مدارسی که با عناوین مختلف در سوئیس راه اندازی شد و در برخی نوشته ها از آن به « موج نو » تعبیر گردید، نگریسته شود، مفهومِ شهرتِ «مدرسه ی لوروزه» به «مدرسه ی پادشاهان» و «مدرسه ی افسانه ای» و «دلبستگی پایدارِ و مادام العمرِ دانش آموختگانِ آن به دوستان!!» و «ساختِ دهکده جهانی» روشن تر خواهد شد. مدرسه ی لوروزه Le Rosey ، با سابقه ای به مراتب قدیم تر از قدمتِ تشکیل کنگره ی جهانی یهود در سوئیس، مدرسه ای شبانه روزیِ خصوصی و بین المللی، دارای امکاناتی فوق العاده و برنامه ای بسیار منظم و حساب شده می باشد؛ که در دو پردیس بهاره و پائیزه، و زمستانه، یکی در شهر رول، شهرکی که در ساحل شمال غربی دریاچه ژنو، بین نیون و لوزان و در کنار دریاچه ی ژنو واقع است و دیگری در گشتاد، منطقه ی پیست اسکی و خوش منظره ی آلپ، به اجرا گذاشته می شود. این مدرسه، دارای آرم مخصوصی متضمّن اشکال و علائم مختلفی است که تأسیس هدفمندِ آن را برای تربیت سیاست بازانِ بین المللی توجیه می نماید، تا با تعلیم آموزش های خاص! و تبلیغ نوع خاصی از باورهای اعتقادی و ترویج جهان وطنی!، به زعمِ گردانندگان و مؤسسین آن، ساخت دهکده ی جهانی را در دستور کار قرار دهند.افراد سرشناسی چون: وینستون چرچیل، برخی از اعضای خانواده های: اوناسیس، راکفلر، روتچیلد و بسیاری از خانوادههای سلطنتی اروپا، آسیا و افریقا مانند: آقاخان چهارم رهبر اسماعیلیه . آلبرت دوم پادشاه بلژیک . الکساندر ولیعهد یوگسلاوی . سرتوماس آرنولد عضو مجلس انگلستان . بودوان اول پادشاه بلژیک . فؤاد دوم پادشاه مصر . جان هینز سوم سناتور امریکایی . خوان کارلوس اول پادشاه اسپانیا . پادشاه برونئی . ریچارد هلمز رئیس سازمان سیا . پرنس ادوارد از اعضای خانواده سلطنتی انگلیس . خانواده پاشا از مصر . محمدرضا پهلوی . شاهزاده راینر سوم از موناکو، از تربیت یافتگان این مدرسه می باشند.تعلیم و تربیت دانش آموختگانِ این مؤسسه آموزشی!! با هدف ایفای نقش های متفاوت و حتی در برخی مواقع با ظاهری متضاد؛ و تأثیرگذاری آنان بر سیاست های جهانی، به میزانی است که در جریان ظهور اسامه بن لادن در عرصه سیاسی، یکی از مجلات غربی، او را یکی از تربیت شده های متأخر مدرسه ی له روزه معرفی نمود.در زمانی که محمدرضا پهلوی در این مدرسه مشغول به تحصیل شد، رئیس مدرسه، فردی به نام «موسیو کارنال» بود که نه تنها نسبت به آموزش های ولیعهد ایران! توجه ویژه داشت که در صورت لزوم، به طور مستقیم با رضاخان مکاتبه می نمود؛ که البته این نامه نگاری از طریق مؤدب الدوله نفیسی صورت می گرفت. در دی ماه سال 1312ش، در نامه ی نفیسی به دفترمخصوص شاهنشاهی، که پاسخی به سئوالات درخواستی وزارت معارف بود، مدرسه لوروزه و شیوه ی آموزشی آن، به این شرح معرفی شد: « این مدرسه دارای 8 کلاس است. دو کلاس تهیه و 6 کلاس متوسطه و شاگردان را از سن 10 سالگی به بالا می پذیرند و ابتدائاً وارد کلاس 8 شده، سال به سال بالا می روند تا کلاس 1 و اگر همه امتحانات را به خوبی گذرانیده باشند، در سن 18 سالگی فارغ التحصیل دوره متوسطه شده و به عبارت اخری باشیسه می شوند... در این مدرسه، شاگردان را بنا بر قو?{ای} که دارند، در رشته های مختلفه، همدرس و همکلاس می نمایند؛ بدین جهت، بندگان والاحضرت اقدس روحی فداه، پنج شعبه را در کلاس 2 که یک کلاس قبل از آخر است، تحصیل می فرمایند. از این قرار فرانسه و تاریخ و جغرافیا و هندسه و علوم آلمانی را در کلاس 3 . انگلیسی را در کلاس 5 . و جبرومقابله را در کلاس 3 . امیدواریم با این جدیت و استعداد و اهتمامی که در کار دارند سه سال دیگر تحصیلات متوسطه را تمام نموده و به رتبه باشیسه نائل گردند.»این پاسخ درحالی است که در 54 روز قبل از این، یعنی در تاریخ 6 آبان 1312ش، در گزارش هفتگی، به رضاخان نوشته است: « در مدرسه لوروزه از حیث قد و رشد بدنی و سن، شاگردان را به سه طبقه تقسیم کرده اند: طبقه صبیان از 10 الی 13 . طبقه متوسطین از 13 الی 16 . طبقه شبان از 16 الی 18 . سال گذشته، بندگان معظم الیه را در عِداد شاگردان طبقه متوسطین قرار داده بودند و امسال، نظر به قد و رشد بدنی و حُسن رفتار و هم ترقیات علمی، بندگان معظم الیه را با وجودی که هنوز 16 سال ندارند، در طبقه شبان وارد کرده اند. این است که بیشتر کلاس های مدرسه را با شبان می باشند و در اسپورت ها، با همدرسان و افراد همین طبقه به ورزش های بدنی و مسابقات مشغول می شوند.» آموزش و تربیت در مدرسه لوروزه، به گونه ای صورت می گرفت که تمامی احساسات فردی، در حسّ دلبستگی به باورهای آن مستهلک می شد، تا بنا بر آموزه های مدرسه، دانش آموختگان آن، در هر کجا که باشند، همانگونه ای فکر کنند و عمل نمایند که آموخته اند.در تاریخ 29 مهرماه سال 1337ش، مجله خواندنی ها، در شماره ی 9 خود، بخشی از خاطرات دوران تحصیل محمدرضا پهلوی را به نقل از یک خبرنگارِ زن آلمانی، که کتاب جامعی درباره شرح حالِ شاه ایران نوشته، به چاپ رساند. این احساسِ وابستگی فکری، هر چند رقیق و نامحسوس، در بیان محمدرضا پهلوی، به شکل زیر بیان شده است:
« ... سیزده ساله بودم که پدرم مرا برای تحصیل به کشور سوئیس فرستاد. در ابتدا به مدرسه « اکول نوول » واقع در شهر « شایی » رفتم و در منزل آقای « مرسیه » که در شهر لوزان – شایی به وکالت اشتغال داشت، اقامت نمودم. سال بعد هم، همه ما، یعنی خودِ من، برادرم علیرضا و دو دوست ایرانی دیگر{حسین فردوست و مهرپور تیمورتاش}که با من همکلاس بودند، به مدرسه « لوروزه » منتقل شدیم... از آغاز کار، من یک اطاق اختصاصی داشتم... در این مدرسه، من با اشخاص زیادی که از اطراف جهان به آنجا روی آورده بودند، آشنا شدم و با بسیاری از آنها دوست گشتم... زندگی من در سوئیس به آموزش و پرورش من کمک فراوانی نمود... از هر نقطه نظر، مدرسه «لوروزه» برای یک پسر بچه جوان بسیار جالب و بسیار قانع کننده بود... همه شاگردان خود را در خانه خویش حس می کردند... آری در مدرسه لوروزه، من ایام فراموش نشدنی را گذراندم... روح تحصیلی مدرسه برای همه ما اهمیت زیادی داشت و ما همگی کوشش می کردیم بر افتخار و ارزش آن بیافزائیم و تمام همّ خود را مبذول این کار می داشتیم و هر کاری از دستمان برمی آمد در این راه فروگذار نمی کردیم. با وجود اینکه هنوز خیلی جوان بودیم، احساساتی که در این راه از خود به خرج می دادیم، بسیار به احساسات میهن پرستی شباهت داشت. این احساسات، اغلب بسیار شدید بود.» بانو هوفمن مورد اشاره را نشتاختیم؛ ولی در مورد ارتباطِ محمدرضا پهلوی با یک زنِ جاسوسه آلمانی در این ایام نیز، نکته هایی وجود دارد که در موقعِ خود، به آن پرداخته خواهد شد.
تعداد مشاهده: 9423