نگاهی به زندگی و مبارزات شهید حاج مهدی عراقی به روایت اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 03 شهريور 1402
شهید حاج مهدی عراقی از جمله مبارزانی بود که ضمن آشنایی با تفکرات ناب اسلامی، با روحیهی عملگرایی که داشت همواره در بطن حوادث حضور پیدا میکرد. وی در جریان انقلاب اسلامی، متحمل سختیها و مشقتهای زیادی از سوی رژیم پهلوی شد؛ اما هرگز لحظهای از مسیری را که انتخاب کرده بود عدول نکرد و در کنار امام(ره) قرار گرفت. این پیشکسوت انقلاب در سال 1309 در محلهی پاچنار در جنوب تهران چشم به جهان گشود و در 13 سالگی وارد فعالیت سیاسی شد. در سالهای دههی بیست که ایران به اشغال متفقین درآمده بود و احزاب و جریانهای ضد دینی مانند کسرویگری به شدت فعال شده بودند، وی با آیتالله ابوالقاسم کاشانی از سران نهضت ملی شدن نفت و شهید مجتبی نواب صفوی آشنا و به عضویت فدائیان اسلام درآمد.
ورود به عرصهی سیاست
وی در جریان ملی شدن نفت و تشکیل جبهه ملی، وظیفهی ارتباط میان شهید نواب صفوی، آیتالله کاشانی و دکتر محمد مصدق را برعهده داشت. پس از دستگیری شهید نواب صفوی در سال 1331 وی به همراه 52 نفر از همفکرانش به بهانهی ملاقات وارد زندان قصر شده و پس از تسخیر بند، مسئولیت حفاظت از زندانیان را برعهده گرفت.[1]
این تحصن سرانجام با کمک اعضای حزب توده و رژیم پهلوی با خشونت به پایان رسید و شهید عراقی به مدت 7 ماه زندانی و در 25 تیر 1331 از زندان آزاد شد.
آشنایی با امام خمینی(ره)
شهادت نواب، ضربهی سنگینی برای حاج مهدی عراقی بود. وی پس از ارتحال آیتالله العظمی بروجردی و درحالی که رژیم شاه به شدت به دنبال تضعیف نهاد روحانیت بود به همراه تعدادی از دوستانش راهی قم شد و با مشاهده امام(ره) و آشنایی با افکار ایشان، امام را اعلم یافته و به عنوان مرجع تقلید انتخاب کرد. این آشنایی سبب شد تا حاج مهدی عراقی که پس از شهادت نواب دچار سرخوردگی شده بود، مجدداً وارد عرصهی مبارزه شده و وارد هیئتهای موتلفهی اسلامی شود. وی در این مورد مینویسد:
«از بدو حرکت حاج آقا [امام خمینی] یعنی روحانیت، خرده خرده این سه گروه [هیئتهای تشکیل دهنده مؤتلفه] هرکدام مجزا از همدیگر با روحانیت یک تماسی پیدا کرده بود، کار میکردند ... من در یکی از این شاخهها بودم، مرحوم آقای صادق امانی و حاج هاشم امانی هم در یکی از این شاخهها بودند. ... یک دعوتی شد از حاج صادق و بعضی از دوستانش، صحبتهایی که ما کردیم با همدیگر ضرورت این جدایی را وقتی بیان کردیم برای همدیگر جفتمان احساس کردیم که باید این جدایی از بین برود و به صورت ائتلاف در بیاید»[2]
پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، امام خمینی به درخواست شهید عراقی، تعدادی از شاگردانش مانند: شهید بهشتی و شهید مطهری را برای نظارت بر مشی اعتقادی و آموزشی گروه منصوب کردند تا سدی بر انحرافات احتمالی ایجاد کرده باشند.
قیام خونین 15 خرداد 1342
مبارزه حضرت امام با رژیم پهلوی پس از تصویب لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی وارد مرحلهی تازهای شد که با جنایت رژیم در مدرسهی فیضیهی قم شکل آشکار و مشخصی به خود گرفت. در این زمان شهید عراقی با بیت امام رابطهی نزدیک داشت و در مواردی وظیفهی ایجاد پستهای مراقبتی در طول مسیر و تقسیمبندی افراد برای حفاظت از امام را برعهده داشت. در جریان سخنرانی امام در روزهای تاسوعا و عاشورای 1342 شهید عراقی و تعدادی از انقلابیون که در تهران بودند خود را به قم رسانده و مسوولیت دفاع از امام را در هنگام سخنرانی برعهده گرفت.[3]
پس از دستگیری امام به وسیلهی رژیم پهلوی شهید عراقی نقش مهمی در جریان 15 خرداد برعهده گرفت و توانست برنامهی مهاجرت دستهجمعی علما طراز اول کشور به تهران را سازماندهی کند. در خاطرات انقلابیون در مورد وی آمده است:
« [شهید عراقی] نقش موثری در 15 خرداد داشت. در بعدازظهر هسته مؤتلفه اسلامی برای چند تصمیم تشکیل جلسه داد و نقش شهید عراقی، نقش ممتاز و حساسی بود. اولین تصمیمش تعطیلی بازار و در حرکت دادن مراجع و علمای بزرگ از حوزهها به مرکز استانها و تهران و مهاجرت دیگر علما، سامان اعلامیههایی که مراجع و علما در مرجعیت امام تثبیت داشته باشد.»[4]
وی به همراه سایر یاران امام توانست حرکت مردم در 15 خرداد را از مسجد حاج ابوالفتح ساماندهی کند و باعث حیرت رژیم پهلوی شود. پس از آزادی امام از زندان روز 14 فروردین 1343 کنترل و اداره منزل و محل استقرار امام(ره)را بر عهده گرفت و به خوبی از عهدهی آن برآمد. وی به همراه تعداد زیادی از اعضای هیئتهای موتلفه اسلامی تظاهرات گستردهای را در سالروز قیام 15 خرداد برگزار کردند که به دستگیری 70 روزه وی انجامید.
در گزارشی از ساواک آمده است که شهید عراقی در سال 1342 در آبیک قزوین به پخش اعلامیههای امام میپرداخته است. در سند میخوانیم:
«اطلاع واصله حاکی است که شخصی به نام مهدی عراقی که در میدان خراسان داخل پاساژ بانگاه دارد در آبیک قزوین نیز معدن ذغالسنگ استخراج میکند به اتفاق شخصی به نام احمد رضایی ساکن آبیک قزوین اعلامیههای آیتالله خمینی را بین اهالی قراء اطراف آبیک توزیع نمودهاند.»[5]
مشارکت در ترور انقلابی حسنعلی منصور
شهید عراقی از اولین کسانی بود که متن سخنرانی حسنعلی منصور دربارهی طراح کاپیتولاسیون را در اختیار امام(ره) قرار داد. وی که روحیهی تشکیلاتی قوی داشت در جریان کامل برنامهی حذف منصور قرار گرفت. پس از ترور منصور در بهمن 1343 به دست «شهید محمد بخارایی» بسیاری از اعضای هیئتهای موتلفه اسلامی از جمله شهید عراقی دستگیر و مورد شدیدترین شکنجهها قرار گرفتند، وی که حتی ناخنهایش نیز کشیده شده بود کوچکترین حرفی در مورد برنامههای مبارزاتی به زبان نیاورد و به همین خاطر به حبس ابد محکوم شد. ابوالفضل حیدری در این رابطه میگوید:
»یادم هست در پرونده یک اسلحه بود، مشخص نشده بود که این اسلحه از کجا آمده ... بالاخره یک روزی بنده را با ایشان آوردند اتاق رئیس ... من نگاه کردم دیدم شهید عراقی را ناخنهایش را کشیدهاند و بستهاند. بازجویی و سؤال انجام شد. نتیجهای نگرفتند. شهید عراقی برای اینکه فشار روی برادرهای جوانتر را کم کند، یادم هست که پیشنهاد کرد به آن سرهنگ، که آقا اسلحه را من قبول میکنم...»[6]
شهید عراقی هنگامی که زندانی بود مردم با وی مانند یک قهرمان برخورد کرده و وی و دیگر یارانش را به ادامهی مقاومت تشویق میکردند. در سندی از ساواک آمده است:
«از روزی که محکومیت متهمین به قتل آقای منصور قطعیت یافته و در زندان قصر مانند سایر زندانیان عادی با آنان رفتار میشود در روزهای ملاقات دستجات مختلف از بازاریان و میادین و هممسلکان آنان به دیدارشان میآیند. از جمله روز جمعه 4 /4 /44 که حسین ایجادی برادر زن مهدی عراقی با عدهای به همین منظور به زندان رفته بودند ضمن ملاقات عبارات و جملات تشویقآمیزی از قبیل شما مردان مبارزه در راه خدا هستید و امثال آن از طرف ملاقات کنندگان به زندانیان خطاب میشد که در واقع عنوان رضای خاطر طرفین را نشان میداد.»[7]
گزارشهای ساواک نشان میدهد که شهید عراقی در زندان روحیهی بسیار خوبی داشته است. در سندی به نقل از ماشاالله محتشمی از دوستان شهید عراقی آمده است:
«من سعی کردم از زندانیان ملاقات کنم و در این برخرود ملاقات تشخیص دادم که روحیه آقا مهدی عراقی خیل قوی است.»[8]
شهید عراقی که به حبس ابد محکوم شده بود در سال 1342 همراه «حبیبالله عسگراولادی» و «محمدباقر محیالدین انواری» به یکی از زندان های مخوف رژیم پهلوی در برازجان فرستاده شدند. در سندی از ساواک علتی این انتقال اینگونه بیان شده است:
«نامبرده بالا [شهید عراقی] که یکی از شرکتکنندگان در جریان حوادث 15 خردادماه 42 و از جمله متهمین شرکت در توطئه قتل مرحوم منصور نخستوزیر فقید بوده که به اعدام محکوم لکن به فرمان مطاع شاهانه مشول یک درجه عفو قرار گرفته و محکومیت وی به حبس دائم با کار تبدیل شده است به علت اخلال نظم و عدم تمکین از مقررات در تاریخ 29 /6 /48 به زندان برازجان منتقل گردیده است.»[9]
در بهمن ماه سال 1355 شهید عراقی و تعداد از همراهانش پس از تحمل 13 سال زندان، درحالی که آثاری از جوانی در محاسن و موهای او دیده نمیشد در 47 سالگی از زندان آزاد شد. وی پس از آزادی با گروههایی که نسبت به خط اصیل اسلامی امام وفادار بودند رابطه برقرار کرد و تجارب خود را در اختیار آنها گذاشت.
با حرکت امام از عراق به فرانسه، او نیز راهی نوفللوشاتو شد و در آنجا مدیریت منزل امام را به دست گرفت. اولین دیدار شهید عراقی با حضرت امام از زبان شاهدان عینی، این چنین تصویر شده است:
«بعد از نماز مغرب و عشا بود و امام در اتاق خانمها برای آنان قرار بود سخنرانی فرمایند که مرحوم اشراقی به ایشان اطلاع میدهد آقای عراقی آمدهاند. امام میفرمایند: بگویید بیاید تو. ایشان روی صندلی نشسته بودند بلند میشوند نگاهی میکنند و میگویند: مهدی من تو هستی؟ چرا اینقدر پیر شدهای و بعد آقای عراقی دست امام را میبوسند و سرشان را روی زانوهای ایشان میگذارند و اشک میریزند و میگویند: من اصلاً یادم نمیآید که اتفاقاتی افتاده است.»[10]
وی در تماس با خانوادهاش علت ماندنش را تصمیم امام دانسته است:
«نامبرده بالا [شهید عراقی] که از چند روز قبل جهت ملاقات با روحالله خمینی به پاریس عزیمت نموده ضمن تماس تلفنی با همسرش و فرزندش اظهار داشت بنا به دستور آقا قرار است من بالغ بر یک ماه در اینحا بمانم.»[11]
وی پس از بازگشت به کشور مجدداً به فرانسه بازگشت و سرانجام در 12 بهمن 57 به همراه امام وارد کشور شد. وی درمدرسهی علوی به رتق و فتق امور پرداخت، امام(ره) که به وی اعتماد کامل داشت، مسئولیتهای سنگینی از جمله ریاست زندان قصر، عضویت در شورای مرکزی بنیاد مستضعفان و سرپرستی روزنامه کیهان که محل تجمع تودهایها، ساواکی و ... بود را به وی سپرد. کمی بعد از این انتصابها بود که شهید عراقی و فرزندش حسام به دست گروهک فرقان در یکشنبه 4 شهریور 1358 به درجهی شهادت نائل شدند.
امام خمینی با شنیدن خبر شهادت این سرباز فداکار اسلام، دستور داد تا پیکر وی را به قم انتقال داده و در جوار حضرت معصومه(س) به خاک بسپارند. به گفتهی پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار امام خمینی ایشان شخصاً از میدان سعیدی تا صحن حرم حضرت معصومه(س) پیکر شاگرد خود را تشیع کردند. امام(ره)در پیامی راجع به شهادت وی فرمودند:
«من ایشان را حدود بیست سال است که میشناسم، مهدی عراقی یک نفر نبود او به تنهایی بیست نفر بود. حاج مهدی عراقی برای من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود شهادت ایشان برای من سنگین بود اما آنچه مطلب را آسان میکند آن است که در راه خدا بود شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد او میبایست شهید میشد، برای او مردن در رختخواب کوچک بود.»[12]
پینوشتها:
[1] . سند در ضمایم کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید مهدی عراقی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ارائه شده است.
[2] . ناگفتهها، ص 166 ـ 160.
[3] . کوثر، ج 1، ص 87.
[4] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید مهدی عراقی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص، بیست و یک.
[5] . سند در ضمایم، همان، ارائه شده است.
[6] . مصاحبهی تلویزیونی ابوالفضل حیدری.
[7] . سند در ضمایم، همان، ارائه شده است.
[8] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 153.
[9] . سند در ضمایم، همان، ارائه شده است.
[10] . سند در ضمایم، همان، ارائه شده است.
[11] . سند در ضمایم، همان، ارائه شده است.
[12] . صحیفهی نور، ج 8.
تعداد مشاهده: 15529