امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

زنان دربار (2) - نگاهی به زندگی اشرف پهلوی


تاریخ انتشار: 16 دي 1402


چکیده

روز چهارم آبان 1298 در بیمارستان احمدیه تهران زنی به نام تاج الملوک (دختر تیمورخان آیرملو) هنگامی که همسرش در مأموریت بود در یک وضع حمل دو فرزند به دنیا آورد. یک پسر به نام محمد رضا و یک دختر که اشرف خوانده شد.[1] عنوان رسمی اشرف پهلوی در دوران حکومت پهلوی «شاهدخت اشرف پهلوی» بوده است. اشرف در مدرسه زرتشتی‌‌‌ها درس خواند. وی از نظر اخلاقی شباهت زیادی به پدرش داشت  و خصوصیات سلطه گری، فرمانروایی و سر سختی او شبیه رضا خان بود. از اشرف به عنوان یکی از عوامل مؤثر جریان کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دکترمحمد مصدق نام برده شده‌است. اشرف پهلوی هم‌چنین نقش مهمی در تأسیس سازمان خدمات اجتماعی و سازمان زنان ایران داشت. اشرف ، روز پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۴ در سن ۹۶ سالگی در منطقه مونت کارلو، شاهزاده نشین موناکو[2] درگذشت.

 

1. دوران کودکی‌

اشرف در روز چهارم آبان سال 1298 هجری شمسی، چند ساعت پس از تولد محمد رضا پهلوی در خانه‌ای واقع در کوچه ضلع شمال شرقی میدان حسن آباد تهران به دنیا آمد. با تولد اشرف و محمد رضا ، تحولات بزرگی در زندگی رضا خان پدید آمد. رضا خان از سوی ژنرال آیرون ساید ( ژنرال انگلیسی و طراح اصلی کودتای ۱۲۹۹ در ایران) برای فرماندهی کودتای نظامی علیه احمد شاه قاجار انتخاب شد و در فرصتی کمتر از یک سال وی، در سوم اسفند 1299 به همراه سید ضیاء‌الدین طباطبایی مهره شناخته شده انگلیسی‌ها، به عنوان فرمانده نظامی کودتا به تهران حمله کرد و در کودتایی بدون خونریزی تهران را تصرف کرد و از سوی احمد شاه قاجار به عنوان وزیر جنگ معرفی شد.

رضاخان به همین دلیل تولد محمدرضا و اشرف را خوش یمن تلقی می‌کرد و پیشرفت‌‌هایش در عرصه‌‌‌های سیاسی- نظامی را مرهون قدوم این کودکان می‌دانست. امّا او تمام عاطفه‌اش را به پای محمدرضا ‌می‌ریخت و آن چنان که باید و شاید به اشرف محبت نمی‌کرد، تا جایی که اشرف خود نیز متوجه این تفاوت و تبعیض شده بود و بعد‌ها به هنگام تدوین خاطراتش به این موضوع اشاره کرد:

«قبل از من خواهر دوست داشتنی‌‌ام ، شمس به دنیا آمده بود و حالا هم پسری متولد شده بود که رویاهای پدر و مادرم را برآورده می‌‌ساخت. این حقیقت که من در همان روزی متولد شده بودم که محمدرضا پهلوی و شاه آینده ایران به دنیا آمده بود، همیشه این فکر را در من تقویت می‌‌کرد که هرگز نباید از پدر و مادرم انتظار داشته باشم محبت و علاقه مخصوصی نسبت به من اظهار نمایند. »[3]

کم توجهی به اشرف، تاثیرات عمیقی بر روح اشرف گذاشته بود، تا جایی که او خود را در خانه پدری، بیگانه می‌‌‌انگاشت:

«با آن که این همه بچه در خانواده ما وجود داشت، دوران کودکی من اغلب به تنهایی می‌‌‌گذشت.شمس که اولین بچه و دختر مورد علاقه خانواده بود. برادرم را هم(که) اولین پسر و ولیعهد بود، همه دوست داشتند و من خیلی زود احساس کردم که بیگانه‌‌ای بیش نیستم و باید خود جایی باز کنم...»[4]

 

2. تحصیلات

زمانی که رضاخان در روز 9 آبان سال1304 هجری شمسی بر اریکه سلطنت تکیه زد، اشرف شش ساله بود. اشرف تحصیلات ابتدایی را در مدرسه زرتشتیان تهران گذراند. امّا تحصیلات عالیه نداشت. حتی دوره دبیرستان را هم تمام نکرد. رضا خان علاقه داشت تا فرزندانش حداقل یک زبان خارجی را بیاموزند. به همین سبب همسر فرانسوی یکی از افسران ارتش را مامور آموختن زبان فرانسه به شمس و اشرف و محمدرضا کرد و او چند سالی به کار آموزش زبان فرانسه به فرزندان شاه اشتغال داشت:

«پدرم چون به کمبود تحصیلات رسمی خود کاملاً آگاه بود، از این رو تصمیمش آن بود که ما باید تحصیل کنیم و دست کم یک زبان خارجی یاد بگیریم. به همین سبب مادام ارفع را که همسر فرانسوی یکی از افسران ارتش بود، استخدام کرد تا به ما زبان فرانسه بیاموزد.» [5]

 

3. ازدواج اجباری

در سال 1317 رضاشاه تصمیم می‌‌‌گیرد که دو دخترش اشرف و شمس را به خانه بخت بفرستد. یکی از حوادث تلخ و دردناک این دوره از زندگی اشرف ماجرای ازدواج اوست. ازدواجی که به دستور پدرش انجام گرفت و به غرور و شخصیت او لطمه زیادی وارد کرد و سبب پیچیدگی شخصیت او شد. رضاخان علی قوام و فریدون جم را برای دامادی خود برگزید و شمس پهلوی، فریدون جم را که خوش قیافه‌‌‌تر و جذاب‌‌‌تر بود برای همسری انتخاب کرد و علی قوام نصیب اشرف شد. اشرف در باره علی قوام در خاطراتش می‌گوید: «...من از همان اول از علی قوام بدم می‌‌آمد. نمی‌دانم علتش این بود که او به اندازه فریدون جم جذاب نبود یا این‌ که چون او را به من تحمیل کرده بودند از او بدم می‌آمد. یک هفته تمام از اتاقم بیرون نیامدم و گریه کردم... و این حقیقت را نیز خوب می‌‌‌‌‌‌‌‌دانستم که پدرم هیچ گونه مقاومتی یا مخالفتی را از سوی  هیچ‌ یک از فرزندانش تحمل نخواهد کرد».[6] او از علی قوام دارای یک پسر به نام شهرام شد، که این پسر به نوبه خود یک منشا فساد در کشور بود.

 

4. سفر به مصر

در بهمن سال 1320 فوزیه همسر شاه به حالت نیمه‌  قهر عازم مصر شد و محمدرضا برای این ‌که فوزیه تحت تاثیر گفته‌‌‌‌‌‌‌‌های مادرش(نازلی) در مصرقرار نگیرد، از اشرف خواست که همراه وی به مصر برود. فوزیه در این سفر شهناز دختر یک ساله خود و اشرف نیز شهرام پسر یک ساله‌اش را به همراه برد.[7]

اشرف برای بار دوم در زمستان 1321 به دلیل معالجه مادرش و عمل جراحی او به مصر سفر کرد و در این سفر با احمد شفیق که مامور دون‌پایه اداره بیمه کشوری مصر بود آشنا شد. بعد از مدتی اشرف عاشق شفیق گردید و تصمیم گرفت با وی ازدواج کند. اشرف از احمد شفیق دارای دو فرزند شد، یک پسر به نام شهریار شفیق که افسر نیروی دریایی بود و پس از انقلاب در پاریس ترور شد و یک دختر به نام آزاده شفیق.

 

5. نفوذ سیاسی

در طی سال‌‌های 1324 تا 1329 اشرف آن محفلی که  در ایران «دوره» خوانده می‌شد همه هفته به راه می‌‌‌انداخت و شمار فراوانی از درباریان، روزنامه‌نگاران، شاعران و ادیبان و روشنفکران، یا علاقه‌مندان به ایجاد ارتباط با دربار در محفل او حضور می‌یافتند. کسانی مانند دکتر مصطفی مصباح زاده، احمد دهقان، خسرو اقبال،  جهانگیر تفضلی و محمود تفضلی به محفل او دعوت می‌‌شدند. این افراد عمدتا وابسته به سیاست‌های انگلیس و آمریکا بودند و در حقیقت از اشرف به عنوان ابزاری در درون دربار استفاده می‌کردند.

اشرف پهلوی در دوران نخست وزیری عبدالحسین هژیر و پس از او تا پایان سال 1329، مرکز ثقل و کانون قدرت و تاثیرگذاری بر کشور بود و همه مقامات مهم سیاسی با نظر او تعیین و تایید می‌‌شدند.

قاسم غنی در این باره می‌گوید: «درکسان خانواده، اشرف پهلوی همه کاره است. نفوذ غریبی ‌در برادر تاجدار خود دارد. مداخله ایشان در تعیین سفرا، وزرای مختار و وزراء و سایر مقامات موثر است. به وسیله این مقامات در تعیین معاونین و مدیران ‌نیز تاثیر دارد. با وکلا و صاحبان جراید و معاریف تهران از هر طبقه تماس دارد.» [8]

یکی از کسانی که بر اثر حمایت اشرف به مقام معاونت نخست وزیری هژیر نایل آمده بود جهانگیر تفضلی بود. وی در یادداشت‌ها‌یش چنین آورده است: در دوران نخست وزیری هژیر، بنای کارچنین گذارده شده بود که کار‌های اطلاعاتی و امنیتی داخل و خارج کشور برعهده رکن دوم ستاد ارتش بود، هر روز یا هفته‌ای دو یا سه بار در دو سه نسخه گزارش برای سه مقام مهم کشور یعنی شاه، شاهدخت اشرف و نخست وزیر ارسال می‌‌شد. بعضی از گزارش‌‌ها را ستاد ارتش به دلیل بسیار محرمانه بودن برای اطلاع نخست وزیر ارسال نمی‌‌داشت و فقط به نظر شاه و خواهرش می‌رسید. طی ماه‌‌‌هایی که شاه به اروپا رفته بود گزارش شاه را هم برای نخست وزیر فرستادند و آن قسمت از گزارش‌‌‌های بسیار محرمانه که رزم آرا ارسال آن را برای هژیر لازم نمی‌دید، اشرف به علت اعتماد و لطف به خصوصی که به نخست وزیر منتخب خود داشت و علی رغم نظر رزم آرا، نسخه مخصوص خود را برای هژیر ارسال می‌داشت.[9]

 

6. نخست وزیری مصدق و خروج اشرف از ایران

مصدق پس از رسیدن به نخست وزیری، در شمار اولین اقدامات خود، خواستار خروج اشرف پهلوی به خارج از کشور شد.

علت واقعی اخراج اشرف پهلوی از ایران که در شهریور ماه 1331 صورت گرفت، به دست آمدن اطلاعات و مدارکی از مداخلات و دسیسه کاری‌های او و مادر محمدرضا پهلوی در امور سیاسی و به حضور پذیرفتن نمایندگان مخالف دکتر مصدق در مجلس، دیدار با نمایندگان سیاسی و ماموران آژانس‌های اطلاعاتی و جاسوسی انگلستان و آمریکا و تحریک و تشویق افسران و درجه داران ارتش به مخالفت و رویارویی با اقدامات دکتر مصدق بود.[10]

یکی از مدارک مهمی که در این عرصه کشف شد، مدرکی بود که نشان می‌‌داد در جریان حوادث 23 تیر ماه 1330 که حزب توده به مناسبت ورود اورل هریمن نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا به تهران تظاهراتی برپا کرد، اشرف و مادرش پول‌‌هایی را بین عده ای از طرفداران دربار تقسیم کرده بودند تا نظم تظاهرات علیه نماینده آمریکا را بر هم بزنند و این مراسم را به خون و آتش بکشانند و از این طریق آمریکایی‌‌‌ها را وادار به قبول این نظریه کنند که دولت دکتر مصدق دولتی ضعیف، بی اراده و ناتوان از برقراری نظم و امنیت است و کشور ایران در معرض سقوط به دامان کمونیسم جهانی قرار دارد.

در آذر ماه 1330 دکتر مصدق تصمیم به استعفا گرفت و در نامه‌ای به حسین علا وزیر دربار شاهنشاهی، علت استعفای خود را ملاقات‌‌های اشرف پهلوی با مخالفان دولت در خارج از کشور و جلسات محرمانه در دربار و مذاکره با میدلتون کاردار سفارت انگلیس در تهران، عنوان نمود. به دنبال این هشدار شاه و مادر و خواهرش روابط خود را با میدلتون قطع کردند و این موضوع را به عامل زمان سپردند تا شاید به فراموشی سپرده شود.[11]

در این میان در هنگام اقامت اشرف و دیگر اعضای خاندان سلطنتی در ترکیه، روزنامه «اکسپرس» چاپ استانبول ضمن چاپ عکسی از اشرف که او را در حال رقص مکزیکی نشان می‌‌داد، نوشت:

«هفته گذشته ملکه تاج‌الملوک و والاحضرت اشرف پهلوی مادر و خواهر شاه ایران با کشتی نیوآمستردام هلندی عازم نیویورک شدند تا پس از توقف مختصری در این شهر به طرف کالیفرنیا عزیمت نمایند، در موقع حرکت کشتی جمع کثیری از خبرنگاران جراید و خبرگزاری‌‌‌ها برای کسب اطلاع از اوضاع ایران و مصاحبه با تبعید شدگان دربار ایران اجتماع کرده بودند. ولی خواهر و مادر شاه ایران مهر سکوت را از لب بر نداشتند و با زحمت از چنگ مخبرین سمج نجات یافتند.

فقط مخبر یکی از جراید بلژیک موفق شد در عرصه کشتی چند کلمه با خواهر شاه صحبت کند، والاحضرت اشرف در جواب سوالات این مخبر گفت: من با دکتر مصدق، نخست وزیر ایران هیچ ‌گونه اختلافی ندارم و افسانه تبعید من از ایران دروغ محض است، ولی موقعی که خبرنگار بلژیکی پرسید چه وقت به ایران بر می‌گردید، اشرف گفت تا اوایل سال 1953(سه ماه بعد) یا ما به ایران مراجعت می‌کنیم و یا شاه نزد ما به آمریکا می‌آید.»[12]

مشکلات اشرف در خارج از ایران به دلیل عدم موافقت مصدق جهت ارسال ارز مورد درخواست شاهدخت که در قمار گشاده‌دست هم بود به وجود آمد و این تنگنای اقتصادی و ولخرجی بیش از حد سبب شد که اشرف مقداری از اشیاء و مبلمان کاخ خود را در ایران بفروشد و مبلغ سی میلیون فرانک لباس و جواهر و عتیقه‌جات خود را در فرانسه به دو نفر کلاهبردار فرانسوی و یک تبعه اروپای شرقی(یوگسلاویایی) برای فروش عرضه کند. اشرف در یکی از نامه‌هایش خطاب به سپهبد فضل‌الله زاهدی به این موضوع اشاره می‌‌کند و می‌نویسد: «غرض از این کاغذ این است که  متاسفانه به واسطه نداشتن پول و احتیاج مبرم مقداری از جواهرات و قالی‌‌های خود را به دو نفر دادم که بفروشند. متاسفانه این اشخاص دزد از آب درآمدند و من مجبور شدم که به محاکم رسمی رجوع کنم. البته در این موقع صلاح نیست که این موضوع به روزنامه‌‌‌ها، خصوصاً روزنامه‌های تهران برود. گو این که  در پاریس اغلب روزنامه‌ها نوشتند. معهذا خواستم مواظب باشید که در روزنامه‌‌های تهران راجع به این موضوع چیزی درج نشود. هر چه فریاد زدم که من در اروپا در مضیقه هستم و ناچارم که قروضم را بدهم، کسی  اهمیت نداد تا این ‌که کار به  این جا‌ها کشید....» [13]

 

7. اشرف در نقش رابط کودتا‌ی انگلیسی، آمریکائی 28 مرداد 1332

زمانی که اجرای طرح «تی.پی.آژاکس»[14] در دستور کار دولت‌های انگلستان و آمریکا قرار گرفت، همکاری محمدرضا پهلوی با کودتاگران به صورت یک امر الزامی مطرح شد. اما محمدرضا به دلیل ترس ذاتی و فقدان شجاعت، از مشارکت در اجرای این طرح و همکاری و دیدار با تنی چند از سرکردگان و کارگزاران ارشد کودتا خودداری می‌کرد. به همین سبب اعضای ستاد مدیریت کودتا در آمریکا و انگلیس تصمیم گرفتند تا اشرف پهلوی را به یاری بطلبند و از وجود او در جهت اجرای کودتا و رساندن پیام خود و یک نامه «به کلی سرّی» به شاه استفاده کنند: «دو مامورCIA و Mi6 با اشرف (که در حال تبعید در فرانسه به سر می‌برد) تماس می‌‌گیرند و به وی ماموریت می‌دهند تا شاه را برای شرکت در یک کودتای مشترک ترغیب کند. ضمناً پاکتی حاوی پیامی به اشرف می‌دهند تا به شاه برساند.» [15]

اشرف بدون کسب اجازه از دولت و شاه در تاریخ سوم مرداد ماه 1332 با یک هواپیمای «ایرفرانس» و با نام «بانو شفیق» وارد فرودگاه مهرآباد شد و با یک تاکسی به کاخ سعد آباد رفت و در کاخ غلامرضا پهلوی اقامت کرد.

اشرف ادعا می‌کند اولین کسی که برای دیدن او به کاخ سعدآباد آمد، فرماندار نظامی تهران بود که قصد داشت وی را به فرودگاه مهرآباد برده و به فرانسه بازگرداند. خبر ورود اشرف پهلوی موجب شگفتی دولت و دربار شد و به سرعت در سرتاسر ایران پخش گردید و عناوین اصلی روزنامه‌ها را به خود اختصاص داد.

البته اشرف پهلوی هدف از سفر خود به تهران را رسیدگی به امور خانوادگی و فراهم کردن پول برای پرداخت هزینه‌‌های درمان پسرش عنوان کرد اما هدف واقعی او از آمدن به تهران رساندن نامه و پیام محرمانه سران آمریکا و انگلیس به شاه بود. دکتر مصدق پس از آگاهی از سفر اشرف پهلوی، ابوالقاسم امینی، کفیل وزارت دربار را به دفتر خود احضار کرد و ضمن خواستن توضیحاتی از او در این ‌‌باره، پیامی فوری به شاه فرستاد و از او خواست تا سریعاً موجبات بازگشت خواهرش به خارج از کشور را فراهم کند. سفر اشرف پهلوی مجموعاً ده روز به طول انجامید و او با بدرقه حمیدرضا پهلوی و همسر وی با یک هواپیمای خطوط هوایی «اس.آ.اس» متعلق به دولت سوئد، تهران را ترک کرد.[16]

 

8. اشرف در نقش قاچاقچی بین‌المللی

دخالت اشرف پهلوی در قاچاق مواد مخدر مساله‌ای پنهانی نبود و همگان در سطح (ایران)و جهان بر این امر واقف بودند و می‌‌‌دانستند که او یکی از مهم‌‌‌ترین اعضای مافیای جهانی مواد مخدر است و هر بار که به سفر می‌رود‌ با استفاده از مصونیت دیپلماتیک خود، چندین کیلو مواد مخدر، به‌ویژه هروئین را جا به ‌‌‌‌جا می‌‌‌‌‌‌کند زیرا به سبب داشتن گذرنامه سیاسی، در هیچ مرز و فرودگاهی جامه‌دان‌ها و لوازم و وسایل همراه وی را تفتیش نمی‌کردند.[17]

حسین فردوست در بخشی از خاطرات خود با عنوان «شیطانی به نام اشرف» به موضوع دخالت اشرف پهلوی در قاچاق مواد مخدر در سطح ایران و اروپا اشاره می‌کند و می‌نویسد:

«اشرف قاچاقچی بین المللی بود و به طور مسجل عضو مافیای آمریکاست. او به هر جا که می‌‌رفت در یکی از چمدان‌‌هایش هروئین حمل می‌‌کرد و کسی هم جرات نمی‌کرد آن را بازرسی کند. این مسئله توسط بعضی از مامورین به من گزارش شد و من نیز به محمد‌رضا اطلاع دادم که اشرف چنین کاری می‌‌کند. محمد‌رضا دستور داد که به او بگویید این کار ا نکند. همین!...».[18]

نام اشرف پهلوی از سال 1335، یعنی بعد از تصویب قانون منع کشت خشخاش، در عرصه قاچاق مواد مخدر مطرح شد. با اجرای این قانون که توسط دکتر جهانشاه صالح وزیر بهداری کابینه حسین علا تهیه و به مجلس پیشنهاد شد، ایران که در شمار کشور‌های صادرکننده تریاک قرار داشت، به‌زودی به یکی از وارد کنندگان مهم مواد مخدر مبدل شد و چون این کالا به صورت قاچاق و دور از نظارت دولت وارد و توزیع می‌گردید، سود فراوانی را نصیب قاچاقچیان می‌‌کرد. اشرف پهلوی هم که در تمام عمر و به ویژه پس از کودتای 28 مرداد به دنبال منفعت شخصی بود و برای به دست آوردن پول سر در هر سوراخی می‌کرد، به فعالیت در این عرصه روی آورد و به قاچاق مواد مخدر در سطح کلان پرداخت. اشرف اندکی بعد به فعالیت خود گسترش همه جانبه‌‌‌ای داد و در عرصه تولید و توزیع مرفین و هروئین در سطح جهان فعال شد. او برای بهره برداری هر چه بیشتر در این زمینه با افرادی هم‌چون فیلیکس آقایان و برادر کوچک او و امیر هوشنگ دولو و سپهبد اویسی فرمانده وقت ژاندارمری کل کشور رابطه برقرار کرد.

فیلیکس آقایان و برادر کوچک او از سران مافیای مواد مخدر جهان بودند و اشرف از نفوذ و اقتدار جهانی آنان برای ایجاد و تسهیل در کار تولید و توزیع مواد مخدر در سطح جهان سود می‌‌‌برد.

در اواخر دهه 1340 پس از این‌ که محمد رضا پهلوی قانون منع کشت خشخاش را مجدداً کان لم یکن اعلام کرد و ضمن آزاد ساختن کشت آن در مزارع، دستور داد تا کلیه داروخانه‌های کشور وظیفه توزیع تریاک بین معتادان را بر عهده بگیرند، اشرف پهلوی بر حجم فعالیت‌های خود در حوزه قاچاق مواد مخدر افزود. وی برای نقل و انتقال هروئین از سازمان هواپیمایی ملی ایران و نیز از هواپیمایی نیروی هوایی ارتش نهایت بهره برداری را می‌کرد و هر ماه تعدادی از این‌گونه چمدان‌ها را به خارج می‌‌‌فرستاد. بخشی از اسنادی که در رابطه با اشرف پهلوی به‌جای مانده است، مربوط به این‌‌گونه چمدان‌‌هاست که ظاهراً به عنوان چمدان‌های محتوی وسایل مورد نیاز اشرف به خارج ارسال می‌شد. در یکی از اسناد که به تاریخ فروردین 1346می باشد می‌‌‌نویسد:

«وزارت محترم دربار شاهنشاهی؛

والا حضرت شاهدخت اشرف پهلوی در مراجعت از سفر اخیر به سوئیس و فرانسه تعداد سیزده چمدان از سوئیس و شانزده چمدان از فرانسه لوازم شخصی مسافرت که به همراه برده بودند، به تهران ارسال داشته‌اند که اینک به گمرک مهر‌آباد رسیده است. خواهشمند است دستور فرمایند ترتیب ترخیص آن داده شود. ضمناً توضیح می‌دهد که از تعداد لوازم نامبرده بالا ده چمدان آن خالی می‌‌باشد.

رئیس دفتر والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی

علی ایزدی.» [19]

در یکی از این حمل و نقل‌ها مقداری تریاک از چمدان‌ اشرف در فرودگاه سوئیس کشف می‌شود. پس از کشف تریاک در چمدان همراه اشرف پهلوی مقامات ارشد دربار ایران تلاش‌های وسیعی را برای مسکوت گذاردن ماجرا انجام دادند و اسدالله علم دستور داد تا گروهی از وکلای نامدار جهانی به دفاع از اشرف بپردازند و تلاش‌هایی برای دادن رشوه و نمک‌گیر کردن مقامات قضایی سوئیس آغاز شد.

 

9. سِمت‌های داخلی و بین‌المللی

با پیروزی کودتای 28 مرداد ،1332 اشرف که دخالتی فعال در اجرای آن داشت، بر تلاش‌‌های خود برای ایفای نقشی پررنگ‌تر در امور کشور افزود و از همان آغاز برای خود موقعیتی ممتازتر از دیگر خواهران و برادرانش مطالبه کرد. اشرف نیابت ریاست عالیه سازمان خدمات اجتماعی،[20] ریاست سازمان زنان ایران،[21] سرپرستی کمیته ایرانی حقوق بشر، ریاست هیئت امنای دانشگاه کرمان، ریاست هیئت امنای مجمع پزشکی بین‌المللی و چندین شغل و مقام تشریفاتی دیگر را بر عهده داشت. اما این مشاغل تشریفاتی و نان و آب‌دار چنان‌ که باید و شاید روحیه جاه‌طلب اشرف پهلوی را ارضا نمی‌کرد. او خواستار  یک مسئولیت سیاسی و با اهمیت در سطح بین‌المللی بود. این خواسته از زمانی که شاه همسرش فرح را به مقام نایب السلطنه منصوب کرد، در اشرف بیشتر تقویت شد و گماشتن اشرف به عنوان نماینده ایران در مجامع حقوق بشر موجب شد تا او خواستار مقام ریاست هیئت نمایندگی در سازمان ملل متحد شود.

اشرف در بهمن ماه 1345 به عنوان نماینده و رئیس هیئت نمایندگی ایران در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد منصوب شد. یک سال بعد به ریاست هیئت نمایندگی ایران در شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد منصوب شد و به آمریکا رفت: «والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی به ریاست هیئت نمایندگان ایران برای چهل و دومین اجلاسیه شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد انتخاب گردیدند و دیشب به آمریکا عزیمت نمودند.» [22]

 

10. تلاش برای تصاحب کرسی ریاست سازمان ملل

برخی از شخصیت‌‌های سیاسی و اجتماعی با آگاهی از نفش ژاندارمی رژیم شاه برای آمریکا و غرب، به تمجید و تجلیل از اشرف پهلوی می‌‌پرداختند و انتخاب او را به ریاست کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد اقدامی اصولی و شایسته و محصول مجاهدت‌های وی در عرصه رسیدن به اهداف این کمیسیون دانستند. انتشار اظهار نظر‌‌‌های سخاوتمندانه شخصیت‌های سیاسی خارجی و چاپ مطالب و مقالات چاپلوسانه در جراید وابسته و مزدور خارجی و داخلی، امر را به اشرف پهلوی مشتبه ساخت و حس جاه‌ طلبی او را بیش از پیش برانگیخت و موجب شد که وی خود را مناسب‌ترین فرد برای ریاست مجمع عمومی سازمان ملل متحد و حتی دبیر کلی این سازمان بداند.

اشرف اندکی بعد یکی از این خواسته‌های خود را به صورت علنی ابراز کرد و خواستار دست‌یابی به مقام ریاست مجمع عمومی سازمان ملل متحد شد. اشرف برای اعلام کاندیداتوری خود باید ابتدا به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد منصوب می‌شد. اما این مقام از ابتدای تاسیس سازمان ملل، در انحصار وزیران امور خارجه بود و در آن زمان فرد قدرتمندی چون اردشیر زاهدی، مقام وزارت خارجه را داشت. با دخالت شاه، اردشیر زاهدی مسند و مسئولیت ریاست هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل را به طور کامل به اشرف پهلوی واگذار کرد .

بلافاصله پس از انتصاب به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد، کارگزاران وزارت دربار و وزارت امورخارجه تلاش برای تحقق خواست اشرف پهلوی، یعنی ریاست مجمع عمومی سازمان ملل متحد را آغاز کردند. به موجب یکی از این اسناد، مجید رهنما در مهر ماه 1349 به ملاقات «اوتانت»، دبیر کل وقت سازمان ملل متحد می‌‌‌‌رود و نظر او را در مورد نامزدی اشرف برای ریاست مجمع عمومی جویا می‌شود. البته اوتانت با زیرکی هر چه تمام‌‌‌تر با این موضوع برخورد می‌‌‌‌‌‌کند و ضمن این ‌که از اعلام کاندیداتوری اشرف استقبال می‌نماید، امکان عملی شدن آن را به این سبب که یک بار دولت ایران مقام ریاست مجمع عمومی سازمان ملل متحد را در اختیار داشته، بعید می‌‌‌داند و آن را منوط به موافقت سایر داوطلبان از دیگر کشور‌ها می‌کند. لازم به ذکر است که در اواسط دهه 1320 نصرالله انتظام، رئیس هیئت نمایندگی ایران به ریاست مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسیده بود. در همین ایام اندونزی مصمم بود که یکی از شخصیت‌های خوش نام خود در عرصه بین‌المللی به نام آدام مالیک را کاندیدای این مقام نماید. سرانجام تلاش برای انتخاب اشرف پهلوی به ریاست مجمع عمومی سازمان ملل متحد با این تلگراف به پایان می‌رسد:

«جناب آقای رهنما- نیویورک

از شرف عرض پیشگاه ملوکانه گذشت. اگر اندونزی جداً داوطلب است، بهتر است به نفع آن‌ها کنار رفت، به خصوص که رسم نیست از یک کشور دو مرتبه رئیس انتخاب شود.

اردشیر زاهدی

3 / 9 / 1349.» [23]

 

11. فساد اخلاقی

فردوست در رابطه با فساد اخلاقی و بی‌بند و باری اشرف چنین می‌گوید: «پس از رفتن رضا شاه، اشرف روابط بی‌بند و  بار و از نظر فساد کم ‌مانندی را شروع کرد. اگر قرار شود لیست مردانی که در دوران 37 ساله سلطنت محمدرضا با اشرف رابطه داشتند تهیه شود، علیرغم دشورای و غیر ممکن بودن کار، چون حتی خود او نیز ممکن است همه را به یاد نیاورد، مسلما لیست طویلی خواهد شد...وی زمانی معشوقه تقی امامی بود....زمان دیگر عاشق دکتر غلامحسین جهانشاهی شد....(از افراد دیگر که می‌‌‌‌‌‌توان نام برد ) پرویز راجی....فردی به نام پالانچیان(اشرف عاشق این فرد شده بود ولی وی به او توجه‌ای نداشت و جواب رد به او می‌داد. همین موضوع باعث شد که اشرف با همدستی مامورین ساواک او را به قتل برسانند) بعضی از هنرمندان و هنرپیشگان از جمله بهروز وثوقی و...» [24]

«بدبختی شوهران اشرف این بود که پس از ازدواج، اشرف از قیافه‌شان بیزار می‌شد و تحمل دیدنشان را نداشت. او مدتی زن احمد شفیق بود و سپس از او جدا شد و در همان زمان در مسافرتی به پاریس عاشق فردی به نام مهدی بوشهری شد. مهدی بوشهری  از خانواده بزرگ و ثروتمند بوشهری است. اشرف عاشق این پسر شد و با اصرار به محمدرضا گفت که حتماً باید با او ازدواج کنم. محمدرضا موافقت کرد. ولی پس از یک سال از بوشهری بیزار شد و به او گفت که دیگر تحمل ریختت را ندارم و این جا‌ها نباش. بوشهری زرنگ بود و هر چند اسماً‌ شوهر اشرف بود ولی کاری به کار او نداشت و رهایش کرد و اشرف این وضع را پسندید.»[25]

 

12. پس از سقوط

در طول ماه‌های پاییز و زمستان سال 1357، اشرف اغلب اموال گرانبها، تابلو‌ها، فرش‌ها و اندوخته‌های خود را از ایران خارج کرد. پس از سقوط رژیم پهلوی اشرف احساس می‌کرد که گویی از خواب شیرین 25 ساله‌ای بیدار شده و به همان روز‌های بی‌‌پولی و آوارگی و احساس حقارت پاریس در تابستان سال 1332 بازگشته است. با این تفاوت که این بار خیالش، دست کم، از نظر گذران معاش راحت بود و صدها میلیون دلار که در حساب‌های بانکی خود  در سوئیس و نیویورک و لندن و پاریس داشت، خاطرش را از بابت آینده آسوده نگاه می‌داشت، اما از سوی دیگر کاملاً افسرده بود، زیرا این بار، برخلاف گذشته، کمترین امیدی به بازگشت وجود نداشت. وی در خارج کشور یکی از حلقه‌های توطئه علیه انقلاب اسلامی بود و با همراهی با جریانات ضد انقلاب و سلطنت طلب مانند شاپور بختیار و علی امینی تلاش گسترده‌ای برای ضربه زدن به انقلاب نوپای مردم مسلمان داشت. تاسیس موسسه مطالعات ایران در آمریکا برای تحریف تاریخی و اجتماعی دوران پهلوی با مدیریت احسان یار شاطر، حسین نصر، مهناز افخمی و... از دیگر فعالیت‌های او بود.

 اشرف با از دست دادن شمس، خواهر بزرگش، در اواخر سال 1374، درآمریکا زندگی می‌کرد و از قرار معلوم دچار بیماری از دست دادن حافظه (الزایمر) شده بود .[26]

 سرانجام روز پنجشنبه ۱۷دی ۱۳۹۴ در سن ۹۶ سالگی در منطقه مونت‌کارلو، شاهزاده نشین موناکو در گذشت.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . معتضد، اشرف از سرای سنگلج تا سریر سلطنت،جلد1، تهران، نشر پیکان،1377 ، صفحه11

[2] شاهزاده‌‌‌نشین موناکو (در فرانسوی:Principauté de Monaco، به زبان مونگاسک: Principatu de Munegu)، دومین کشور کوچک دنیاست، شاهزاده‌نشینی که در قلب آفرو- اوراسیا قرار دارد. شبه ‌جزیره موناکو در دریای مدیترانه و در نزدیکی سواحل جنوب فرانکورت واقع شده ‌است و مساحت آن به حدود دو کیلومتر مربع می‌رسد.  سرزمین موناکو حدود ۳۷۸۰۰ نفر جمعیت دارد و به خاطر وجود قوانین مالیاتی آزاد، کازینو‌های متعدد و آب هوای مطبوع، به بهشت جهان‌‌گردان و ثروت‌‌مندان، معروف شده‌ است.

[3] اشرف پهلوی، من و برادرم، خاطرات، تهران: نشر علم، تابستان 1365، صفحه32

[4] اشرف پهلوی، همان، صفحه45

[5] اشرف پهلوی، همان، صفحه55

[6] اشرف پهلوی، همان، صفحه 76-77

[7] خسرو معتضد، اشرف در آیینه بدون زنگار، جلد2، تهران، نشر البرز، 1376، صفحه26-27.

[8] خسرو معتضد، اشرف در آیینه بدون زنگار، صفحه178

[9] خسرو معتضد، اشرف در آیینه بدون زنگار، صفحه203

[10] دفتر پژوهش‌های ‌ ‌موسسه کیهان، اشرف پهلوی در حسرت آرزوهای برباد رفته، انتشارات کیهان، صفحه 97

[11] دفتر پژوهش‌‌‌های موسسه کیهان، همان، صفحه98

[12] روزنامه«اکسپرس»، چاپ ترکیه، مورخ 31 / 6 / 1331، برابر با 22 آگوست سال 1952، به نقل از هفته نامه جوان، شماره31، صفحه28

[13] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، جلد اول، اشرف پهلوی، صفحه28، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[14] . عملیات تی‌ پی ‌آژاکس (T.P. AJAX) اسم رمز عملیات سازمان سیا در کودتای ۲۸ مرداد است. عملیات «تی پی آژاکس» به عنوان اولین عملیات قهری براندازی برون مرزی سازمان سیا محسوب می‌شود.

[15] روح‌الله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، انتشارت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه243.

[16] دفتر پژوهش‌‌‌‌های موسسه کیهان، اشرف پهلوی در حسرت آرزوهای برباد رفته، انتشارات، کیهان، صفحه 107

[17] دفتر پژوهش‌‌‌های موسسه کیهان، همان، صفحه137

[18] خسرو معتضد، اشرف در آیینه بدون زنگار، صفحه606

[19] دفتر پژوهش‌‌‌های موسسه کیهان، همان، صفحه145

[20] سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی در 6 اردیبهشت سال 1326 تاسیس گردید و اشرف به عنوان نیابت سرپرست عالی شاه در راس آن قرار گرفت. علت سازماندهی چنین موسسه‌‌ای این بود که شاه ادعا داشت که چون دولت به سبب برخی مشکلات ناشی از جنگ و پیامد‌های آن نتوانسته کلیه درآمد‌های املاک و مستغلات موروثی او را که در شهریور 1320، پس از رسیدن به سلطنت، به دولت واگذار کرده بود تا عایداتش به مصرف امور عام المنفعه برسد، در راه مورد نظر خرج کند و به نیت مورد نظر جامه عمل بپوشاند، از این رو بهتر است خود بی‌ واسطه در این زمینه اقدام کند و سازمانی تاسیس شود که ریاست عالیه آن با خود شاه و نیابت ریاست آن با اشرف خواهرش باشد. (ر.ک، خسرو معتضد، اشرف در آیینه بدون زنگار، صفحه131 تا136).

[21] اشرف پهلوی  در تاریخ 19 مرداد 1345 طی پیامی که از شبکه سراسری رادیو ایران پخش شد، تشکیل سازمان زنان ایران را اعلام کرد. یکی از اولین اقداماتی که پس از تشکیل سازمان زنان ایران و زیر پوشش شعار تساوی زن و مرد انجام شد، اعزام دختران به خدمت سربازی و حضور بدون حجاب در پادگان‌‌ها بود. از دیگر اقداماتی که سازمان زنان برای جلب توجه مردم به ویژه زنان کشور بدان دست زد، زمینه سازی تدوین لایحه حمایت از خانواده و ایراد فشار برای تصویب آن در مجلسین شورای ملی و سنا بود. یکی از موارد قانون حمایت از خانواده، سقط جنین و قتل نفس را مجاز می‌‌دانست و آن را منوط به خواست و تصمیم‌گیری زنان دانسته بود. (ر.ک، اشرف پهلوی در حسرت آرزوهای برباد رفته، صفحه 204).

[22] دفترپژوهش‌‌های موسسه کیهان،همان، صفحه173

[23] فصلنامه تاریخ معاصر ایران، شماره 28، زمستان 82، صفحه255

[24] خسرو معتضد، اشرف در آیینه بدون زنگار، جلد2، صفحه 602

[25] حسین فردوست، همان، صفحه231

[26] زنان دربار به روایت اسناد ساواک، اشرف پهلوی، صفحه19

 

منابع


    کتاب بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، روح الله حسینیان، انتشارت مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1381.
    کتاب اشرف پهلوی (در حسرت آرزو‌‌‌‌های برباد رفته)دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان، چاپ دوم، انتشارات کیهان، 1388.
    کتاب من و برادرم(خاطرات اشرف پهلوی)، اشرف پهلوی ، تهران، نشر علم، 1375.
    کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی(خاطرات ارتشبد حسین پهلوی)، حسین فردوست، جلد1، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، 1369.
    فصلنامه تاریخ معاصر ایران، شماره 28، زمستان 1382.
    کتاب اشرف از سرای سنگلج تا سریر سلطنت، خسرو معتضد، ج1، تهران، نشر پیکان،1377.
    کتاب  اشرف در آیینه بدون زنگار، خسرو معتضد، جلد2، تهران، نشر البرز، 1376.
    کتاب زنان دربار به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، اشرف پهلوی، تهران، 1381.





































منبع: این مقاله تلخیص و ویراستی است از کتاب: زنان دربار به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1381.
 

تعداد مشاهده: 15729


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.