امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

حسنک کجایی؛ روایت وقایع‌نگارانه زندگی محمد پرنیان بر بنیاد اسناد ساواک


تاریخ انتشار: 01 بهمن 1402


اشاره

محمد پرنیان، نویسنده داستان حسنک کجایی بود؛ داستانی که برای نویسنده آن یک سال زندان، محدودیت و محرومیت از فعالیت‌های اجتماعی در پی آورد. نوشتار حاضر با مطالعه اسناد پرونده وی در ساواک تهیه شده است. این پرونده در بایگانی مرکز بررسی اسناد تاریخی نگه‌داری می‌شود. بیشتر اسناد این پرونده بازجویی‌ها و مکاتبات متعدد درباره روند دستگیری، محاکمه و اجرای حکم زندان پرنیان هستند. در این مقاله تلاش شده است با استخراج مطالب مهم از اسناد این پرونده و به ویژه بازجویی‌ها، روایتی خطی از زندگی وی ترسیم شود. چون محمد پرنیان قبل از دستگیری با حسینیه ارشاد در ارتباط بود، چند سند دیگر که در کتاب حسینیه ارشاد منتشر شده برای تکمیل این روایت مورد استفاده قرار گرفته است. در پایان نوشتار حاضر، تصویر تعدادی از اسناد این پرونده آمده است. تا آن‌جا که جستجو به عمل آمد، نوشتار حاضر تنها مقاله مستقل و مستند درباره محمد پرنیان است و امید است گوشه‌ای از زندگی وی را روشن نماید.

 

دوران کودکی و نوجوانی

محمد پرنیان فرزند اصغر (کارمند دادگستری) و اسماء، در مهر 1331ش در شمیران تهران به دنیا آمد.[1] وی ده ساله بود که پدرش را در اثر یک تصادف از دست داد.[2] پرنیان روحیه‌ای شاعرانه داشت و به نوعی گوشه‌گیری و انزوا علاقه‌مند بود؛ شاید یکی از دلایلی که بعدها معلمی را در روستای صلاح‌الدین‌ کُلا نوشهر انتخاب کرد، همین گرایش‌ها بود. خانواده، وی را به فعالیت‌های هنری و ورزشی تشویق کردند؛ و او به فراگیری ژیمناستیک و نقاشی پرداخت[3] و هر سال در رقابت‌های ژیمناستیک و مسابقات نقاشی دبیرستان‌ها شرکت می‌کرد.[4] پرنیان در مدارس رضا پهلوی (خیابان نیاوران) و شبانه خورازمی(اول خیابان پهلوی تجریش) درس خواند و در رشته ریاضی دیپلم گرفت. در سال 1353، خانواده‌اش در شمیران، خیابان حقیقت، کوچه قائمی، اجاره‌نشین بودند.[5] در این سال‌ها خواهرش دانش‌آموز سال ششم ادبی و برادرش علی (یا علی‌اکبر) دانشجوی دانشکده علم و صنعت بودند. روزگار بر آن‌ها سخت می‌گذشت و دو برادر با تدریس خصوصی بخشی از هزینه‌های زندگی خانواده را تأمین می‌کردند.[6] فکر وی در همین دوران معطوف به نوشتن و خلق یک اثر بود.

 

داستان دویدم و دویدم

او در دوران نوجوانی دوست داشت کتابی بنویسد و استعداد خود را در آن به کار گیرد. گویا اولین تجربه وی، هنگامی اتفاق افتاد که سال سوم دبیرستان بود؛ نوشتن متنی با عنوان دویدم و دویدم به سرکوهی رسیدم، که از نشر آن منصرف شد؛ زیرا نقاشی‌های کتاب چندان مورد پسند خودش نبود.[7] عنوان و آهنگ این اثر از اشعار عامیانه انتخاب شده بود؛ احمد شاملو (1304-1379ش) در پایان شعر پریا (تاریخ سرایش: 1332ش) که آشکارا مضامین و دلالت‌های سیاسی داشت،[8] از این سروده عامیانه (دویدم و دویدم) استفاده کرده بود. پرنیان همان‌گونه که در بازجویی‌ها گفته از شعر پریا تأثیر گرفته بود. انتخاب این عنوان برای کتاب نیز در چنین فضایی صورت گرفته است. افزون بر آن وی از فروغ فرخزاد(1313-1345ش)[9] و صمد بهرنگی (1318-1347ش)[10] نیز تأثیر گرفته بود.

وی در سال 1349 زمانی که دانش‌آموز دبیرستان بود، حسنک کجایی را خلق کرد؛ عنوان این کتاب از کتاب درسی فارسی دبستان انتخاب شده بود.[11] حسنک کجایی در قالب شعر عامیانه بود و جهت‌گیری سیاسی (انقلابی) نداشت؛[12] شعر داستان کودکی بود که برای پیدا کردن ستاره‌اش از خانه بیرون می‌آمد و سرانجام پس از مدتی سرگردانی در کوه و بیابان، آن را پیدا می‌کرد.[13]

 

ارتباط محمد پرنیان با حسینیه ارشاد

پرنیان در رفت و آمدها به شمیران، از محل امروزی حسینیه ارشاد[14] می‌گذشت؛ از این رو کم‌کم به آنجا وارد شد.[15] ابتدا در جلسات سخنرانی حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی (1286-1377ش)[16] و حجت‌الاسلام سید صدرالدین بلاغی (1290-1373ش)[17] شرکت می‌کرد.[18] در سال‌های 1350-1351، وی گاه با خواهر و مادرش به جلسات حسینیه ارشاد می‌رفت.[19] سخنرانی‌های پرشور دکتر علی شریعتی(1312-1356ش) وی را جذب کرد. رفت و آمدهای وی به حسینیه بیشتر شد و بیش از پیش مجذوب و شیفته گفتارهای شریعتی شد. شریعتی از استعمار شرق، توسط غرب سخن می‌گفت و مذهب را به گونه‌ای تعبیر می‌کرد که مخاطبانش به مخالفت با حکومت ترغیب می‌شدند. روشی که در حسینیه ارشاد تبلیغ می‌شد، روش مخالفت با حکومت بود. در آنجا بر آیات مربوط به جهاد تأکید می‌شد.[20] علی شریعتی ابتدا درباره تاریخ ادیان و مذاهب کهن و عرفان هند سخن می‌گفت، اما کم کم سخنرانی‌های او به مباحث انقلابی کشیده شد و پرنیان متوجه شد که تحت تأثیر او قرار گرفته است.[21]

در اسناد ساواک درباره کلاس‌های علی شریعتی در حسینیه ارشاد آمده است که: افرادی که در آن شرکت می‌کنند عموماً از عناصر مذهبی افراطی بوده که منتظر موقعیت هستند تا ضربه‌ای بر دولت وارد کنند. پیش‌بینی ساواک آن بود که این کلاس‌ها سبب ایجاد دوستی و همبستگی شرکت‌کنندگان شده و احتمالاً در آینده خطراتی را به وجود خواهد آورد.[22] در آذر 1350 ساواک نوشت که شریعتی موقعیتی خاصی در بین دانشجویان پیدا کرده است و پیروان زیادی دارد و در زمینه مطالعه کتب مختلف توصیه‌هایی می‌کند.[23]

پرنیان همزمان جذب فعالیت‌های هنری حسینیه ارشاد شد؛ در گروه هنری شرکت کرد و به دیدن نمایشگاه نقاشی آن‌جا رفت.[24] در این فضا وی تحت تأثیر سخنرانی‌های علی شریعتی درباره رابطه مذهب و هنر (هنر متعهد) قرار گرفت.[25] شریعتی مخاطبانش را به مشارکت در فعالیت‌های هنری حسینیه تشویق می‌کرد؛ تشکیل گروه‌های تئاتر و نقاشی و برپایی نمایشگاه آثار نقاشی از آن جمله بود.[26] یکی از فعالیت‌های هنری در حسینیه اجرای نمایش بود. موضوع این نمایش‌ها تاریخی بود و در راستای تفسیر انقلابی تاریخ بر مبنای دوگانه حق و باطل و مبارزه مستمر حق علیه باطل انتخاب می‌شد. در این نمایش‌ها تیپ‌سازی دوگانه حق و باطل دیده می‌شد. ابوذر که دکتر علی شریعتی به طور ویژه بر او تأکید می‌کرد، موضوع یکی از این نمایش‌ها بود که نمایشنامه آن را رضا دانشور نوشته و حسینیه ارشاد منتشر کرده بود. در جزوه‌های منتشر شده، ابوذر غفاری به عنوان شخصیتی مبارز و مخالف با استثمار طبقاتی، سرمایه‌داری و از بین‌برنده حفره‌های اجتماعی و طبقاتی مورد تجلیل قرار گرفته و اقدامات او در نبرد با طبقه حاکم ستوده شده بود. ساواک در تحلیل این فقرات از جزوه «یک بار دیگر ابوذر» آورده است که «هدف تهیه‌کنندگان این نمایشنامه آن است که افکار ابوذر را که متضمن تأیید مبارزات طبقاتی است به حاضرین تلقین و از طریق چاپ و توزیع آن به صورت جزوه، نیت خود را به صورت استعاره در سطح وسیع‌تری پیاده کنند[27] و تماشاگران را علیه حکومت ایران تحریک نمایند.»[28]

موضوع نمایش دیگر، قیام سربداران بود که ساواک آن را حادتر از ابوذر توصیف کرده است.[29] سربداران نمادی از ظلم‌ستیزی و الگویی از قیام شیعی علیه بیداد تصویر می‌شدند. به گزارش ساواک، در مهر 1351، یک برنامه شبیه‌خوانی به نام نهضت سربداریه در عهد مغول در کلاس اختصاصی دکتر شریعتی جهت اعضای این کلاس به مدت 5 شب اجرا می‌شد. در این نمایشنامه (شبیه خوانی) نویسنده یادآور شده بود قدرت اسلام، مغولان را از این مرز و بوم فراری داده است.[30] ساواک این نمایشنامه را تحریک‌آمیز و اغواکننده خواند و از شهربانی خواست مانع اجرای آن شود.[31] در این نمایشنامه، سربداران ادامه خط تشیع علوی توصیف شده‌اند؛ در این باره به این موضوع اشاره شده بود که «باید برای واژگون کردن نظام تضاد و تبعیض مالکیت، به عدالت و برای تعیین شکل مبارزه با حکومت جور و سرپیچی از تبعیت ظلم، به ردای سرخ شهادت متوسل شد. تشیع علوی یک نهضت انقلابی علیه رژیم‌های استبدادی و طبقاتی بوده است.»[32] اجرای این نمایش، حضار را تحت تأثیر قرار می‌داد به گونه‌ای که یکی از تماشاگران، شعار الله‌اکبر سر داده و یکی دیگر شعار کورش آسوده بخواب شاه را به مسخره گرفت.[33]

در 21 مهر 1351، پس از سخنرانی علی شریعتی با موضوع اسلام‌شناسی، بلیط‌های نمایش سربداران فروخته شد؛ فخرالدین انوار نویسنده این نمایشنامه و محمدعلی نجفی کارگردان آن بودند. یک نکته مهم درباره این نمایشنامه آن بود که نام پرنیان به عنوان یکی از بازیگران آن درج شده بود.[34]

برپایه چنین سوابقی، در آبان 1351، بخش 312 (اداره کل سوم) از بخش بایگانی خواست که به دلیل شرکت محمد پرنیان در نمایش‌های حسینیه ارشاد، برای وی پرونده انفرادی تشکیل شود.[35] پیرو اعلام اداره کل سوم (312)، ساواک تهران در آذر 1351 به ساواک شمیرانات اعلام کرد که پرنیان در تهیه و اجرای نمایشنامه در حسینیه ارشاد شرکت داشته و از آن ساواک خواست ضمن تعیین نحوه فعالیت یاده شده درباره تمایلات سیاسی و وابستگی او به احزاب و گروه‌های سیاسی تحقیق کند و نتیجه را با ارسال مشخصات کامل و دو قطعه عکس وی به آن ساواک ارسال کند. ساواک شمیرانات اعلام کرد که وی در حسینیه ارشاد دارای کارت عضویت 1103 بوده است.[36]

 

حسنک کجایی؛ نسخه‌های اول و دوم

متن اولیه حسنک کجایی که فاقد محتوای انقلابی بود و در صفحات پیشین به آن اشاره شد، در بازنویسی دچار تغییر شد. این تغییرات ناشی از تحول ذهنی پرنیان بود؛ علائق مذهبی و سخنرانی‌های علی شریعتی او را به این نتیجه رسانده بود که باید متن را در راستای فکر و فضای جدید تغییر دهد. خود وی ده نقاشی برای کتاب تهیه کرد؛ به جای ستاره، خورشید گذاشت و حسنک نیز که در داستان اولیه تنها به جستجوی ستاره‌اش رفته بود این بار مردم را دعوت به همراهی (تلاش و مبارزه جمعی) کرد. گرگ‌ها نیز وارد داستان شدند و برخی آیات قرآن که حاوی جنبه‌های دعوت به قیام و مبارزه بود، به نقاشی‌های کتاب افزوده شدند. پایان داستان نیز تغییر کرد و به جای پایان‌بندی اول که حسنک ستاره‌اش را پیدا کرده بود، این بار پایان داستان دارای نوعی تعلیق بود و سرنوشت حسنک و یافتن خورشید به یک شور عمومی منجر شده بود.[37]

پرنیان به این باور رسیده بود که کشورهای استعمارگر با مذهب مخالف هستند. کتاب را نیز مبهم و دو پهلو نوشت؛ به گونه‌ای که خواننده نوجوان بتواند آن را با استعمار و اوضاع کشورهای مستعمره تطبیق دهد. وی که تحت تأثیر سخنرانی‌های علی شریعتی درباره استعمار فرانسه در الجزایر قرار گرفته بود، در طراحی داستان حسنک کجایی، استعمار را در قالب ابرهای سیاهی تصویر کرد که به روستا (کشور)[38] هجوم آورده و مردم به صورت دسته‌جمعی علیه آن به پا خاسته اما مأمورین کشور استعمارگر (گرگ‌ها) مانع قیام مردم شده‌اند؛ اما سرانجام حسنک خورشید را پیدا می‌کند و این به معنی اصلاح وضع کشور و رسیدن به آزادی بود. از جمله تغییرات ایجاد شده در کتاب، افزودن آیات قرآنی مبارزه به نقاشی‌ها بود؛ در سطور پیشین به مهارت وی در نقاشی اشاره شده است؛ نقاشی‌های این کتاب محصول ذوق و هنر وی بود. وی در افزودن این آیات نیز تحت تأثیر فضای حسینیه ارشاد بود. خود وی گفته است که داشتن روحیه مذهبی و کسب رضایت خداوند نیز در این کار مؤثر بوده است. پرنیان به ماهیت انقلابی این آیات واقف بود و به خوبی می‌دانست که می‌توان از این آیات برداشت انقلابی داشت. یکی از این عبارات آن بود که زندگی عقیده و جهاد است و دیگری بر این نکته تأکید می‌کرد که وضع زندگی هر قومی، نتیجه اراده خود آن‌ها است. پرنیان بر این باور بود که ایران استعمار شده و منظور وی از روستا، ایران بود.[39]

پرنیان درباره داستان گفته است که دِه محل وقوع داستان، یک کشور است که اول وضع آن خوب بوده است و سپس ابرهای سیاه (یک کشور استعمارگر) بر آن سایه انداخته و آن را در فضایی زمستانی (اوضاع تیره و خراب مردم و گرفتن آزادی از آن‌ها) متوقف کرده‌اند. حسنک که خورشید (وضع خوب مملکتش و آزادی مردم) را دوست داشت تصمیم گرفت که برود و خورشید (آبادانی و آزادی) را پیدا کند. وی و عده‌ای از بچه‌ها به جستجوی خورشید می‌روند ولی در راه کوهستان گرفتار گرگ‌ها (مأمورین دولت) می‌شوند. بچه‌ها با گرگ‌ها می‌جنگند و حسنک تنها به قله کوه می‌رود و خورشید را صدا می‌کند. خورشید بالا می‌آید و این به معنی آغاز آزادی و آبادی بود.[40]

وی درباره پایان داستان گفته است که اگر حسنک می‌مرد برای مخاطب (بچه‌ها) ناراحت کننده بود، برای همین آخر قصه را طوری نوشته است که هم بتوان این طور تعبیر کرد که حسنک زنده است و هم بتوان گفت خوابیده است.[41] نظر نهایی وی آن بود که این قصه مخالف دولت و رژیم فعلی است؛ ولی مبارزه حتماً به صورت خاص مسلحانه منظور آن نیست؛ بلکه یک مخالفت دسته‌جمعی به هر گونه بوده است.[42]

حسنک کجایی، یک داستان دولایه بود که مخاطب آن کودکان و بزرگسالان بودند؛ لایه نخست و پوسته بیرونی یک قصه عامیانه مربوط به روستایی بی‌نام و نشان بود، ولی لایه درونی آن به اوضاع کشور و دعوت به انقلاب بود؛ نقاشی‌ها و آیات قرآنی آشکارا فضای مبارزه را ترسیم می‌کردند. دعوت به مبارزه و پرهیز از خفتگی و بیهودگی پیام اصلی داستان بود که در قالب شعر عامیانه و برای مخاطبان به نظمی آهنگین درآمده بود. انتخاب این قالب و زبان و استفاده از فضای روستایی بیشتر برای رد شدن از تیغ سانسور و ممیزی حکومت بود. ترفندی که در ابتدا کارگر افتاد. پرنیان در بازجویی‌ها گفته است که کتاب را در انتقاد به سنت‌ها و سخت‌گیری‌ها نوشته است؛ منظور وی را می‌توان این گونه تعبیر کرد که سنت‌ها شبکه‌ای از عادات محافظه‌کارانه هستند که نوآوری و هر گونه تغییر را مانع می‌شوند. مردمی که در چنبره شبکه‌ای از خمودگی و ترس گرفتار هستند و با انقلاب و نوجویی مخالف هستند. این فضا در داستان ماهی سیاه کوچولو نوشته صمد بهرنگی نیز ترسیم شده است. حسنک کجایی، فراخوان مبارزه شجاعانه برای تغییر بود.

در گزارش بازرسی ژاندامری از محل کار پرنیان به دو نسخه از کتاب حسنک کجایی اشاره شده که با هم مغایرت داشتند؛ این دو نسخه مربوط به کتاب حسنک کجایی بود که برای انتشار آماده شده بود. ظاهراً نسخه اول همان نسخه‌ای است که موفق به اخذ مجوز نشر شده بود و نسخه دوم، نسخه‌ای است که پس از اخذ مجوز نشر، بازنویسی و تغییراتی در آن اعمال شده بود.[43] پانزده برگ پیش‌نویس کتاب حسنک منضم به نامه‌ای از محمد پرنیان به دست آمد که درباره اضافه کردن بعضی کلمات و ایجاد تغییرات در کتاب بود. متن اولیه با شماره 1474-18 /10 /1351 در کتابخانه ملی به ثبت رسیده بود.[44]

پرنیان ابتدا حسنک کجایی را به انتشارات امیر کبیر[45] و سپس پدیده[46] برد، اما این دو ناشر از پذیرفتن آن به دلیل نداشتن وقت و در نوبت بودن کتاب برای نشر خودداری کردند. اما شرکت سهامی انتشار[47] حاضر شد که کتاب را به مبلغ هزار تومان از وی بخرد.[48] کتاب پس از اخذ مجوز نشر، به شرکت سهامی انتشار داده شد و در پاییز 1352 با شمارگان 5 هزار نسخه روانه بازار گشت و حق التألیف آن به نویسنده پرداخت شد.[49] احتمالاً شرکت سهامی انتشار در جریان تغییرات اعمال شده در متن کتاب بوده است. اکنون می‌توان از سه روایت درباره حسنک کجایی گفت که این داستان یک روند تکاملی را طی کرده است؛ الف) روایت اولیه که حسنک در جستجوی ستاره بود و او را پیدا کرد. ب) روایت دوم که جنبه انقلابی داشت و توانست مجوز نشر بگیرد. ج) روایت سوم که پس از اخذ مجوز نشر دچار تغییرات انقلابی بیشتر شد.

 

معلمی در لباس سپاهی دانش

پس از انتشار حسنک کجایی، پرنیان به عنوان نیروی دوره 21 سپاه دانش عازم خدمت سربازی شد.[50] وی دوره‌های آموزشی را در قوشچی رضائیه و خداآفرین گذراند.[51]پس از پایان دوره، آموزش و پرورش ارسباران (اهر ارسباران) [52] به عنوان محل خدمت گروهبان دوم محمد پرنیان[53] تعیین شد[54] و این اداره، وی را به عنوان معلم به قریه زنبلان فرستاد؛[55] این قریه بر مسیر خداآفرین و خمارلو قرار داشت و پرنیان در مدرسه روستا سکنی گزید که کمی بیرون از روستا بنا شده بود.[56]

مسئولیت عمران و آبادانی و ساختن و نظافت مدرسه با وی بود و ژاندارمری نیز او را در انجام این وظایف کمک می‌کرد. در میان کتاب‌هایی که او در ده مطالعه می‌کرد، تعدادی نمایشنامه بود. وی تلاش کرد از ساعات فراغت از کار معلمی در ده بهره ببرد و برای قبولی در کنکور در رشته هنرهای دراماتیک مطالعه کند.[57] پرنیان همچنین تعدادی کتاب‌ دیگر را با خود به روستای محل خدمت خود برده و در گنجه‌ای مخصوص در یک کمد فلزی گذاشته بود.[58] این کتاب‌ها مربوط به دوره تأثیرپذیری او از افکار انقلابی در حسینیه ارشاد و تداوم خط مطالعاتی آن دوره بود. اسامی این کتاب‌ها ما را با فضای فکری پرنیان آشنا می‌کند و می‌توان آن‌ها را در چند محور دسته‌بندی کرد. مطالعه‌کننده گزارشِ ژاندارمری زیر اسامی برخی کتاب‌ها –شاید به دلیل اهمیت‌شان- خط کشیده است. این کتاب‌ها درباره مکتب اگزیستانسیالیسم، آفریقا، استعمار، انقلاب مصر، آزادی و تربیت، انسان و آفرینش، اقتصاد در مکتب اسلام، صمد بهرنگی، راسل، الکسیس کارل و آثاری از سارتر، آلبرکامو، برتولت برشت، علی اصغر حاج سید جوادی و غلامحسین ساعدی (گوهر مراد) بودند. می‌توان این فهرست را فلسفی، اجتماعی و انقلابی با نگاهی محوری به انسان به روش روشنفکرانه آن زمان توصیف کرد. احتمالاً انسان این عصر و گرفتاری‌ها و رنج‌هایش، دغدغه پرنیان بوده است. همچنین نوعی گرایش به شرق، بوم‌گرایی یا دست‌کم نگاه منتقدانه‌ای نسبت به آمریکا، غرب و استعمار در وی وجود داشته است. این گرایش در خلق کتاب حسنک وجود داشته است.[59]

 

آغاز دردسرها؛ گزارش اکبر باقری درباره حسنک کجایی

گزارشی به ساواک، منجر به دستگیری و بازداشت محمد پرنیان شد. در حالی که ساواک از محتوای حسنک کجایی بی‌خبر بود و پرنیان در قریه زنبلان منتظر رسیدن اواخر اسفند ماه و آمدن عید نوروز و شکوفه دادن درختان در بهار روستایی دورافتاده از پایتخت بود، اکبر باقری گزارشی درباره محتوای انقلابی حسنک کجایی را تهیه کرد. او در 22 بهمن 1352، به ساواک گزارش داد که در یکی از کتاب‌فروشی‌های مقابل دانشگاه تهران، کتاب را دیده و ورق زده است. دلیل کنجکاوی باقری برای مطالعه این کتاب، ناشر آن (سهامی انتشار) بود. وی کتاب را در کتاب‌فروشی مطالعه کرد و محتوای آن را انقلابی یافت؛ استعاره‌هایی در کتاب مخاطبین را به انقلاب دعوت می‌کرد. از نگاه وی، منظور نویسنده آن بوده که کودکان و بزرگسالان را به اندیشه وادارد؛ «پس از قیام حسنک و دوستانش، دسته‌جمعی و با سلاح‌های خود از در بزرگی جهت مبارزه با دشمن خارج می‌شوند که روی آن نوشته شده است: ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.» باقری این آیه را از شعارهای انقلابی می‌دانست. در حاشیه این سند آمده است که یک نسخه از کتاب تهیه و بررسی شود که در چه تاریخی چاپ شده و درباره جمع‌آوری آن اقدام گردد.[60]

پس از آن بخش 312، نسخه‌ای از کتاب را تهیه کرد و درباره آن گزارشی (زمان تهیه گزارش 5 /12 /1352) نوشت.این گزارش خلاصه‌ای از محتوای داستان و موارد مهم مربوط به نقاشی‌های کتاب، برخی عبارات اعتقادی و استعاره‌ها و کنایه‌های انقلابی آن بود. بنا بر این گزارش؛ حسنک کجایی داستانی است به ظاهر برای بچه‌ها و درباره یک پسرک روستایی به نام حسنک. او در یک دهکده دورافتاده زندگی می‌کند. ابرهای سیاه آسمان دهکده را فراگرفته و مانند بلایی بر اهل ده نازل شده است. حسنک مانند سایر اهالی ده، ساکت نمی‌نشیند و چوب به دست به جنگ ابرهای سیاه می‌رود و دچار گرگ‌ها می‌شود. از آن پس یاد حسنک در دل اهالی روستا به ویژه جوانان جاودان می‌ماند. تهیه‌کننده گزارش درباره نقاشی‌های کتاب می‌نویسد که با آیات قرآنی تکمیل شده و جهت‌گیری روشن انقلابی دارند. وی به طور مشخص به دو عبارت اشاره می‌کند: ان الحیاه عقیده و الجهاد (زندگی داشتن عقیده و جهاد در راه آن است) و ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم (خداوند وضع ملتی را تغییر نخواهد داد، تا این که خودشان وضع خویش را تغییر دهند.) برداشت نویسنده گزارش آن بود که منظور از دهکده، مردم ایران، و مقصود از ابرهای سیاه، رژیم کنونی(حکومت شاه) است. به باور وی حسنک نماد مخالفین حکومت و گرگ‌ها همان سازمان‌های انتظامی (شهربانی و ژاندارمری) هستند. مقام ساواک (رئیس اداره کل سوم) پس از مطالعه این گزارش (16 /12 /1352) دستور داد:

 1) محمد پرنیان بازداشت شود 2) بررسی‌کننده کتاب در وزارت فرهنگ و هنر از کار برکنار شود. همچنین مقرر شد که این کتاب جمع‌آوری و مضره اعلام گردد. در حواشی این سند، می‌توان موضع ساواک درباره وزارت فرهنگ و هنر را دید؛ ساواک از موضع بالا نسبت به برکناری یک مسئول در این وزارتخانه دستور داده و اعتراض خود را نسبت به اعطای پروانه انتشار کتاب اعلام کرده است.[61] از نظر ساواک دادن اجازه انتشار به کتاب حسنک کجایی نشانه سهل‌انگاری یا سوءنیت مسئول بررسی‌کننده کتاب بود و ادامه خدمت وی در آن وزارت‌خانه به مصلحت نبود. ساواک خواستار اعلام نام مسئول شد و از وزارت فرهنگ و هنر خواست آن سازمان را از اقدامات انجام شده درباره این فرد، مطلع کند.[62]

در مکاتبه اداره یکم عملیات و بررسی (312) با اداره چهارم عملیات و بررسی (347) سوابق گزارش، به مدیر کل اداره سوم درباره کتاب و اعلام مراتب به کمیته مشترک ضد خرابکاری برای دستگیری محمد پرنیان اعلام شده است.[63] این مکاتبه نشان می‌دهد پرونده به کمیته مشترک ضد خرابکاری ارجاع شده است.

 

مأمورین کمیته مشترک در جستجوی محمد پرنیان

گزارش دست‌نویس یک مأمور نشان می‌دهد که تلاش برای دستگیری محمد پرنیان در تهران بی‌نتیجه بوده است. شرح مکتوب مأموریت ستوان‌‌یکم منصفی سرپرست اکیپ «فرزاد» حاکی است که وی به دستور حسین‌زاده(رضا عطارپور مجرد)[64] رئیس واحد اطلاعاتی اداره کل سوم، مأمور دستگیری پرنیان شده بود. بنا بر این گزارش، در سوابق شرکت سهامی انتشار چند نشانی مربوط به محمد پرنیان در تهران وجود داشت، اما با مراجعه به این نشانی‌ها، اکیپ مزبور دریافت که وی در این محل‌ها اقامت ندارد و تلاش برای یافتن وی بدون نتیجه بوده است. این اکیپ، حسن محجوب مدیر شرکت سهامی انتشار را دستگیر و تحویل کمیته مشترک داد.[65] در 16 اسفند 1352، شهربانی کل کشور به کمیته مشترک اطلاع داد که محمد پرنیان سپاهی دانش پس از طی دوره، به اداره آموزش و پرورش ارسباران[66] منتقل شده است.[67]

 

ساواک در تعقیب محمد پرنیان

با دستور پرویز ثابتی، رضا عطارپور مجرد (حسین‌زاده) در ساعت 13 روز 15 /12 /1352 طی یک تماس تلفنی از ساواک آذربایجان شرقی خواست نسبت به شناسایی و دستگیری محمد پرنیان سپاهی دانش مأمور در آن استان اقدام کند و ضمن بازرسی بدنی و محل سکونت وی، توسط مأمورین شهربانی به کمیته اعزام گردد. آدرس محل خدمت وی در این سند، طاقار سفلی (تاتار سفلی) در ارسباران ثبت شده است.[68] در 16 اسفند ساواک آذربایجان شرقی از فرماندهی ناحیه 2 ژاندارمری (ضد اطلاعات) خواست نسبت به شناسایی محمد پرنیان سپاهی دانش قریه تاتار سفلی از توابع ارسباران اقدام و با در نظر گرفتن پیش‌بینی‌های لازم، وی را دستگیر کرده و ضمن بازرسی بدنی، محل کار و منزل وی را نیز بازرسی نموده و نتیجه را با صورت جلسه تنظیمی و مدارک مکشوفه اعلام و متهم را با مراقبت کامل به آن ساواک (تبریز) اعزام کنند.[69] دو روز بعد، اداره کل سوم، از ساواک تبریز خواست نسبت به شناسایی و دستگیری محمد پرنیان سپاهی دانش مأمور خدمت در اداره آموزش و پرورش ارسباران اقدام و وی همراه با صورتجلسه تنظیمی همراه با مدارک مکشوفه به کمیته مشترک ضدخرابکاری اعزام کند.[70]

 

دستگیری محمد پرنیان

ساعت 7:30 روز 19 اسفند سال 1352، محمد پرنیان، اکیپ ژاندارمری خمارلو را روبروی خود در دبستان روستای زنبلان یافت؛ چند ژاندارم، فرمانده گروهان را همراهی می‌کردند.[71] صورتجلسه 19 اسفند 1352 نشان می‌دهد که گروه چهار نفره‌ای از گروهان و پاسگاه مرکزی ژاندارمری خمارلو بنا بر امریه 3008 /9- 16 /2 /1352 برای دستگیری پرنیان به روستای محل خدمت او رفته‌اند. ماشاءالله احمدی و همایون جعفری دو همکار پرنیان نیز در محل اقامت وی حضور داشته‌اند.[72] ژاندارم‌ها محل سکونت وی را بازرسی کردند، کتاب‌ها را با خود بردند و وی را به تبریز فرستادند تا از آن‌جا به تهران منتقل شود.[73]

گروهان خمارلو، طی مکاتبه‌ای با ساواک تبریز، ضمن شرح اجرای امریه 3008/م تاریخ: 16 /12 /1352به کیفیت بازرسی و دستگیری محمد پرنیان اشاره کرده است. گروهان خمارلو، رونوشت این مکاتبه را برای فرماندهی منطقه اردبیل، مرزبانی درجه 1 اصلاندوز و فرماندهی ضد اطلاعات منطقه اردبیل نیز فرستاده است. دو صورت جلسه، 37 جلد کتاب (دو تا از کتاب‌ها متداخل در یک جلد بوده است) نیز به پیوست این نامه بود.[74]

روز بعد (20 اسفند)، ساواک آذربایجان شرقی از شهربانی استان سوم (آذربایجان شرقی) خواست مأمورین خود را برای بدرقه پرنیان به مرکز و تحویل وی به کمیته مشترک ضد خرابکاری به آن سازمان معرفی کند.[75] ساواک تبریز در همین روز به اداره کل سوم و کمیته مشترک ضد خرابکاری اطلاع داد که محمد پرنیان در معیت مأمورین شهربانی به آن کمیته اعزام شده است.[76]

 

آموزش و پرورش و پیگیری‌های محلی

حسنعلی محمدی، راهنمای تعلیماتی بخش کلیبر در گزارش شماره 321-26 /12 /1352 به اداره آموزش و پرورش ارسباران اطلاع داد که ضمن بازدید از دبستان قریه زنبلان اطلاع یافته است که گروهبان دوم محمد پرنیان را دو نفر مأمور ساواک و ژاندارمری در شب 19 اسفند دستگیر کرده و با خود برده‌اند. محمدی این اطلاعات را از ماشاءالله احمدی دیگر سپاهی این روستا دریافت کرده بود. در این گزارش به تجسس و بررسی منزل پرنیان توسط مأموران مذکور و بردن وی با ماشین آن‌ها اشاره شده است. جمشید هوجقانی سرپرست اداره آموزش و پرورش ارسباران این رویدادها را به اداره کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی اطلاع داد.[77]

در 12 فروردین 1353، اداره آموزش و پرورش آذربایجان شرقی در نامه‌ای به ساواک استان خواستار بررسی صحت و سقم موضوع نامه شماره 361/م- 28 /12 /1352، اداره آموزش و پرورش ارسباران شد.[78] ساواک در نامه‌ای به اداره کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی، صحت موضوع دستگیری پرنیان را تأیید کرد.[79]

ساواک جلفا نیز موضوع دستگیری محمد پرنیان را طی تلگرافی به ساواک آذربایجان شرقی اعلام کرد.[80]ساواک آذربایجان شرقی به ساواک جلفا نوشت که محمد پرنیان در 19 اسفند دستگیر و به مرکز اعزام شده است.[81] در اوخر فروردین 1353، ساواک آذربایجان شرقی به فرماندهی ناحیه 2 ژاندارمری آذربایجان شرقی (ضد اطلاعات) نوشت که محمد پرنیان با مدارک مذکور در نامه معطوفی (427 /3 /6 /01 /701-11 /1 /1353) دستگیر شده و پرونده وی تحت بررسی است. [82]

 

پرنیان در بندِ ساواک، کمیته مشترک و دادرسی نیروهای مسلح

ساواک در 22 اسند 1352، سه برگ اوراق تحقیقاتی از محمد پرنیان را به اداره دادرسی نیروهای مسلح فرستاد و خواستار صدور قرار مقتضی برای وی شد. امضاء کوچصفهانی (1303-1357ش)[83] بازجوی متخصص ساواک نشان می‌دهد که محمد پرنیان توسط وی مورد بازجویی قرار گرفته است.[84] این بازجویی‌ها، در واقع بازجویی مقدماتی پرنیان توسط ساواک بود و مقرر شده بود وی تحویل کمیته مشترک ضد خرابکاری گردد. در پرونده محمد پرنیان، یادداشتی به خط عطارپور وجود دارد که نشان می‌دهد شناسایی و دستگیری وی به کمیته مشترک ضد خرابکاری محول شده است. (16 /12 /1352)، در همین سند، یادداشتی دیگری وجود دارد که رسیدگی سریع و دقیق به این پرونده را به کمانگر محول کرده است. (22 /12 /1352)[85] خبر دستگیری پرنیان به عنوان نویسنده کتاب حسنک کجایی که تلویحاً از اوضاع کشور انتقاد و مردم را به قیام علیه هیئت حاکمه تشویق نموده بود، در بولتن روزانه ساواک (22 /12 /1352)درج شد.[86]

پرنیان در اسفند ماه 1352 به کمیته مشترک ضدخرابکاری تحویل داده شد.[87] در اواخر فروردین 1353 کمیته مشترک ضدخرابکاری به ساواک اطلاع داد 44 برگ پرونده محمد پرنیان را پس از انجام تحقیقات به اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی فرستاده است.[88] ساواک نیز پیرو مکاتبه 1 /9840 /66 /401، تاریخ 22 /12 /1352، تعداد 40 برگ پرونده محمد پرنیان را به اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی (دادستانی) شعبه 5 فرستاد. این نامه دارای امضاء کوچصفهانی و کمانگر است. این خبر نیز در بولتن 25 /1 /1353 درج گردید.[89] در 24 فروردین 1353 پرونده پرنیان جهت اقدامات قانونی به اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی ارجاع داده شد.[90] این به معنی پایان بازجویی‌ها و کامل شدن پرونده پرنیان بود. در 31 فروردین 1353 رئیس بخش مستقل 303 اداره کل سوم دستور داد برای محمد پرنیان، فیش صادر و پرونده انفرادی تشکیل گردد.[91] اکنون که دوران بازجویی وی به پایان رسیده بود می‌توان سختی این دوران را برای محمد پرنیان تصور کرد؛ کوچصفهانی و حسین زاده (عطارپورمجرد) سخت‌ترین لحظات را برای بازجویی‌شوندگان خلق می‌کردند. شاید اینک که مراحل تکمیل پرونده به پایان رسیده و پرنیان منتظر فرارسیدن دادگاه و صدور حکم بود، نویسنده حسنک کجایی نفس راحتی کشیده بود و حق داشت فکر کند که تحمل دوران زندان راحت‌تر از دوران بازجویی و شکنجه است.

صورت مجلس اداره کل زندان‌ها نشان می‌دهد روز 7 اردیبهشت 1353، رحمانی مأمور کمیته مشترک وی را تحویل زندان داده است.[92] در فرم ویژه اداره کل زندان‌ها، شماره عکس وی27/ 105113 و تاریخ آزادی وی 18 /12 /1353 ثبت شده است.[93]

 

محکومیت پرنیان در دادگاه اول

شعبه 5 بازپرسی داستانی ارتش نیز اعلام کرد که برای پرنیان قرار بازداشت موقت صادر شده است.[94] محاکمه در تیر 1353 در دادگاه عادی شماره 3 برگزار شد.[95] این دادگاه به ریاست سرهنگ ستاد حسن صفاکیش، کارمندی افسران سرهنگ پیاده حسین کلانتری، سرگرد قضائی محمدتقی غفاری و دادستانی سروان قضائی تصدیقی در 26 /4 /1353 به محاکمه سپاهی دانش محمد پرنیان به اتهام اقدام علیه امنیت کشور پرداخت.[96]

در دادنامه دادگاه عادی شماره سه تهران آمده است که پس از احاله پرونده به آن دادگاه و دادرسان، پس از انجام تشریفات قانونی و یک جلسه بررسی و یک جلسه دادرسی و استماع بیانات اصحاب دعوی و اعلام کفایت مذاکرات و ختم دادرسی، رأی شماره 127 در تاریخ 26 /4 /1353 صادر شده است: یک سال حبس جنحه‌ای[کیفر متوسط و پایین‌تر از کیفر جنایت] با احتساب ایام بازداشت قبلی (از زمان بازداشت: 22 /12 /1352).[97] در نظریه سرهنگ حسین صفاکیش (وکیل)، سرهنگ حسین کلانتری و سرگرد قضائی محمدتقی غفاری (دادرسان)، بزه انتسابی تبلیغ به نفع دسته و جمعیتی با مرام و رویه ضد سلطنت مشروطه ایران ثبت شده است.[98] در این دادگاه پرنیان و وکیل وی بر انجام مراحل قانونی نشر کتاب تأکید و تلاش کردند آن را کتابی عادی و فاقد محتوای انقلابی و ضدسلطنتی جلوه دهند که در آن مرام و عقیده خاصی ترویج نشده است. آن‌ها همچنین به وضعیت مالی پرنیان اشاره کردند و نشر کتاب را اقدامی برای تأمین مالی وی توصیف کردند. تلاش آن بود که توجه دادگاه به این بخش معطوف شود.[99]

 

تایید حکم دادگاه اول در دادگاه تجدیدنظر

دادگاه تجدیدنظر [100] در مرداد 1353 برگزار شد.[101] پرنیان در 12 مرداد به دادگاه تجدیدنظر شماره 2 برده شد تا برای کارهای خود یک وکیل (تسخیری) انتخاب کند.[102] در کیفرخواست صادره به کشف کتب مضره از محل کار متهم، اظهارات و اعترافات، عین کتاب منتشره، گزارش و نظریه ضابط و سایر قرائن و شواهد موجود، بزه منتسب به پرنیان، جنحه‌ای و مطابق با ماده 5 قانون مجازات مقدمین علیه امنیت و استقلال مملکت (مصوب 1310) ارزیابی شده و کیفر وی مطابق این ماده تقاضا شده است.[103] دادگاه تجدیدنظر 2 تهران، با استناد به ماده 5 قانون مجازات مقدمین علیه امنیت و استقلال مملکت، رأی یک سال حبس جنحه‌ای با احتساب ایام بازداشت را تأیید کرد. این رأی در 21 مرداد 1353 به تأیید دادستان ارتش رسید.[104] حجم پرونده در این مرحله به 95 برگ رسیده بود.[105] اعضای دادگاه عبارت بودند از: سرلشکر عبدالله خواجه‌نوری (رئیس دادگاه): سرهنگ پیاده محمدحسین شهریارپور، سرهنگ پیاده کریم خلیق، سرهنگ پیاده سیدحسین کاظمی، سرهنگ پیاده امیرعلی ضرابی (هیئت دادرسان) سرگرد قضائی لایقی(دادستان) و سرهنگ بازنشسته جم‌نژاد دیلمی (وکیل مدافع) [106] دادستان ارتش در 28 /5 /1353، رأی دادگاه تجدیدنظر را تأیید و قطعیت آن را اعلام کرد.[107]اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی در 30 مرداد 1353 به ساواک نوشت که دادستان ارتش در 28 /5 /1353 با رأی دادگاه تجدید نظر موافقت نموده و این رأی قطعی اعلام می گردد.[108]

 

آزادی از زندان

در اسفند 1353، اداره دادسی نیروهای مسلح شاهنشاهی از ریاست اداره زندان‌ها خواست با توجه به سپری شدن مدت یک سال محکومیت جنحه‌ای محمد پرنیان با احتساب دوره بازداشت، چنانچه وی به جرم دیگری متهم نیست، نسبت به آزادی وی اقدام شود. این مکاتبه دارای مهر اقدام سریع بود.[109] پرنیان در 18 اسفند 1353 آزاد شد[110] و از وی تعهد گرفته شد که در هیچ گروه و دسته سیاسی عضو نشود، فعالیت مضره علیه مصالح مملکت نداشته باشد و چنانچه محل سکونت خود را تغییر داد، موضوع را به شهربانی اعلام کند. شهربانی از وی خواست هر گونه خبر درباره فعالیت‌های مضره را به آن نیرو اطلاع دهد.[111]

 

پس از زندان

در 28 فروردین 1354، ساواک آذربایجان شرقی به اداره کل سوم نوشت که محمد پرنیان به اداره آموزش و پرورش شهرستان اهر مراجعه و تقاضا کرده است که مجدداً به عنوان سپاهی دانش کار خود را از سر بگیرد. آموزش و پرروش اهر نیز طی مکاتبه 19/م- 19 /1 /1354، نظریه ساواک جلفا[112] را درباره اشتغال یا عدم اشتغال وی به خدمت استعلام کرد. موضوع طی مکاتبه شماره 7187/ ه‌ ج-25 /1 /1354 از ساواک جلفا به ساواک آذربایجان شرقی و از آن‌جا به اداره کل سوم (302) منعکس شد. لیقوانی رئیس ساواک آذربایجان شرقی از اداره کل سوم خواست ضمن انعکاس سرانجام کار وی در این مورد نظریه خود را اعلام دارند.[113]

با توجه به اتمام دوران محکومیت محمد پرنیان، ساواک در اردیبهشت 1354 خواستار تعیین محل خدمت وظیفه وی شد.[114] در خرداد 1354، ساواک آذربایجان به ساواک جلفا نوشت که مطابق بند ب ماده 3 قانون وظیفه عمومی، محمد پرنیان باید بقیه خدمت زیر پرچم خود را با درجه و حقوق سربازی انجام دهد.[115] این موضوع بر اساس دستوری بود که اداره کل سوم به شهربانی و ساواک آذربایجان (بازگشت به مکاتبه 4211 /3ه‌1، تاریخ: 28 /1 /1354) اعلام کرده بود. در این مکاتبه از محمد پرنیان به عنوان سپاهی دانش سابق اشاره شده بود.[116]در 23 تیر 1354، با استناد به تبصره ماده 13 قانون وظیفه خدمت عمومی، محمد پرنیان از تاریخ 18 /12 /1353 به درجه سربازی تنزل یافت، برای ادامه خدمت سربازی به هنگ سپاهیان انقلاب سراب معرفی گردید و مراتب به سپاه دانش و مبادی مربوطه اعلام شد.[117]

 

ایجاد تضییقات برای خانواده

علی پرنیان، برادر محمد، دانشجوی رشته الکترونیک دانشکده علم و صنعت تهران بود و پس از دستگیری محمد، اداره کل سوم از ساواک تهران خواست وی را تحت مراقبت قرار دهد و نتایج حاصله را به ‌موقع به آن اداره اطلاع دهد. این موضوع به آن دلیل بود که احتمالاً وی تحت تأثیر برادرش قرار گرفته یا پس از بازداشت محمد، گروه‌های مخالف به وی نزدیک شده و با او ارتباط برقرار کنند.[118]

در مهر 1357، اداره کل سوم به اداره کل چهارم نوشت پیرو مکاتبه اداره کل نهم (ش /279، تاریخ: 5 /7 /2535) ضمن ایفاد دو نسخه (چهار برگ) فرم استخدام و یک برگ پرسشنامه الف، امکان استخدام علی‌اکبر پرنیان برادر وی در مشاغل حساس درجه 2 مخابرات ایران وجود ندارد. این اداره امکان استخدام علی‌اکبر پرنیان در مشاغل عادی را بلامانع اعلام کرد.[119] این موضوع در چارچوب دخالت ساواک درباره استخدام افراد و لحاظ کردن موارد امنیتی مورد نظر آن سازمان قابل فهم است.

 

دهه‌های سکوت و انزوا

محمد پرنیان پس از حسنک کجایی کتاب دیگری منتشر نکرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا هنگام مرگ خود سکوت کرد. او در همه این سال‌ها به زندگی آرام خود در کنار پارک جنگلی سی‌سنگان ادامه داد و معلم ابتدایی و راهنمایی مدرسه روستای صلاح‌الدین کُلا[120] و روستاهای اطراف آن بود. دوران سخت بازداشت، شکنجه و زندان تأثیر زیادی بر روحیه خالق حسنک کجایی بر جای گذاشته بود. احتمالاً این سختی‌ها بر روحیه انزواطلبی وی اثر نهاده بود. پناه بردن به روستا و جستجوی آرامش در طبیعت روستایی، شاید مرهمی بر زخم‌های دوران بازجویی و زندان بوده است. خالق حسنک کجایی، در 1389ش از معلمی بازنشسته شد و مدتی با با بیماری سرطان دست و پنجه نرم کرد. او سرانجام روز پنجشنبه 15 خرداد 1393 در سن 62 سالگی درگذشت و روز ۲۲ خرداد ماه مراسم یادبود وی در مسجد جامع نوشهر برگزار شد.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] پرونده محمد پرنیان، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صورت‌جلسه [بازرسی از محل کار محمد پرنیان]، تعداد صفحات: 2، بدون شماره، تاریخ: 19 /12 /1352، همان، نوع سند: برگ شناسایی زندانی آزاد شده، بدون شماره، بدون تاریخ.

[2] همان، نوع سند: بازجویی، دست‌نویس، جلسه اول، ص 1، نوع سند: بازجویی، دست‌نویس، جلسه سوم، ص 2.

[3] همان، جلسه پنجم، ص 4. وی به بسکتبال هم علاقه داشت. همان، جلسه سوم، ص 4.

[4] همان، جلسه دوم، ص 3.

[5] همان، جلسه اول، ص 1.

[6] همان، جلسه سوم، ص 2.

[7] همان، سند بدون شماره، نوع سند: بازجویی، جلسه چهارم، ص 1.

[8] دویدم و دویدم/ بالای کوه رسیدم/ اون‌ورِ کوه ساز می‌زدن، همپای آواز می‌زدن: دَلنگ دَلنگ! شاد شدیم/ از ستم آزاد شدیم/ ما ظلمو نفله کردیم/ آزادی رو قبله کردیم/ از وقتی خَلق پا شد/ زندگی مالِ ما شد.

[9] پرنیان در بازجویی‌ها گفته است که از شعر علی کوچیکه فروغ فرخزاد تأثیر گرفته است. پرونده محمد پرنیان، سند بدون شماره، نوع سند: بازجویی، جلسه چهارم، ص 13.

[10] پرنیان در بازجویی‌ها به این نکته اشاره کرده که ماهی سیاه کوچولو نوشته صمد بهرنگی بر او تأثیر نهاده است.

[11] پرونده محمد پرنیان، نوع سند: بازجویی، دست‌نویس، جلسه پنجم، ص 5-4. داستان حسنک کجایی، در کتاب‌های فارسی دوم دبستان قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آمده بود. ماجرای داستان از این قرار بود که حسنک برای انجام کارهایش از خانه بیرون رفته و کمی دیر کرده بود؛ خورشید داشت غروب می‌کرد و حیوانات خانگی گرسنه و تشنه منتظر بازگشت او به خانه بودند و او را صدا می‌زدند که: حسنک کجایی؟ حسنک پس از بازگشت به خانه، سریع دست به کار شد و به گاو و گوسفند و بُزهایش کاه و یونجه، به مرغ‌ و جوجه‌ها دانه و به سگش غذا داد. حسن وارسته با وام‌گیری از این داستان، نمایشنامه حسنک کجایی را نوشت. این نمایشنامه نخستین بار در تابستان ۱۳۷۸ در مجموعه تئاتر شهر به اجرا درآمد و در سال ۱۳۸۲ به چاپ رسید. مرحوم پرنیان در نوشتن داستان حسنک کجایی بیشتر تحت تأثیر فضا (محیط روستایی) و ریتم عنوان این داستان بوده است. داستانی که در کتاب‌های درسی آمده بود، جهت‌گیری انقلابی و اجتماعی نداشت، بلکه بیشتر بازتاب‌دهنده فضا و سبک زندگی روستایی و حاوی پیام مهربانی با حیوانات بود. تغییر سبک زندگی در دهه‌های اخیر، از دلایل حذف این درس از کتاب فارسی دوم دبستان بود. اما داستان حسنک کجایی نوشته محمد پرنیان، به سبک شعر عامیانه بود و آشکارا محتوای انقلابی داشت.

[12] همان، گزارش بازجویی (3 صفحه)، احتمالاً این گزارش به نامه شماره: 2273/ک تاریخ: 22 /12 /1352 منضم بوده است.

[13]همان، جلسه پنجم، ص 3-1 .

[14] بنای حسینیه ارشاد در سال 1344 آغاز شد و در سال‌های 1345- 1346 با کسب مجوز قانونی شروع به فعالیت کرد. این مؤسسه در خیابان قدیم شمیران بالای سه راه ضرابخانه ایستگاه چال‌هرز و در 4200 متر مربع زیر بنا احداث شد. نک: حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383، ص 99. همچنین بنگرید: پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک(2)، حسینیه ارشاد، کانون همکاری روحانیون و نواندیشان مسلمان، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[15] پرونده محمد پرنیان، همان، سند بدون شماره، نوع سند: بازجویی، جلسه پنجم، ص 6-5 .

[16] درباره سخنرانی‌های حجت‌الاسلام فلسفی در حسینیه ارشاد نک: حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، ص 1، 18، 20، 59، 134، 170. نیز نک: زبان گویای اسلام؛ حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 291، 325، 327. در یکی از اسناد ساواک آمده است: محمدتقی فلسفی در تاریخ 7 /9 /49 در حسینیه ارشاد منبر رفت و ضمن سخنان خود از غرب‌زدگی اجتماع اظهار تأسف کرده و گفت: استعمار بر دو قسم است یکی استعمار اقتصادی و یکی هم استعمار عقلی که ما به آن دچار هستیم. در استعمار اقتصادی یک کشور گردن کلفت می‌آید و منابع طبیعی و غیرطبیعی ملت و کشور ضعیفی را به یغما می‌بـرد و مردم آن کشـور را هم استثمـار می‌کنـد... استعمار عقلی بدین معنی است که عقل ملتی را استثمار می‌کنند. ما ملت شخصیت نداریم و خودمان را در مقابل غرب باخته‌ایم ما ملت کوبیده شده‌ایم. ص 400.

[17] درباره سخنرانی‌های حجت‌الاسلام صدر بلاغی در حسینیه ارشاد در سال‌های 351-1350 نک: حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، همان، ص 202، 203، 204، 205، 212، 214-215، 219، 223، 230، 231، 232-234.

[18] پرونده محمد پرنیان، همان، سند بدون شماره، نوع سند: بازجویی، جلسه چهارم، ص 2.

[19] همان، جلسه سوم، ص 1.

[20] همان، جلسه چهارم، ص 3-2.

[21] همان، جلسه سوم، ص 1.

[22] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، همان، ص 200.

[23] همان، ص 217.

[24] پرونده محمد پرنیان، همان، نوع سند: بازجویی، دست نویس، جلسه سوم، ص 1

[25] همان، جلسه پنجم، ص 6-5

[26] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، ص 225.

[27] همان، ص 249-250.

[28] همان، ص 256.

[29] همان، ص 257.

[30] همان، ص 252.

[31] همان، ص 253.

[32] همان، ص 257. جزوه‌ای در این زمینه میان تماشاچیان توزیع شد که مطالب آن تحریک‌آمیز به نظر می‌رسد. ص 260.

[33] همان، ص 254، 258.

[34] همان، ص 262.

[35] پرونده محمد پرنیان، همان، سند بدون شماره، تاریخ: 29 /8 /1351.

[36] همان، سند شماره: 9643 /312، تاریخ: 27 /8 /1351، سند شماره: 16964 /20 ه‌12، تاریخ: 20 /9 /1351، سند شماره: 1345/ه‌ ش، تاریخ: 12 /10 /1351.

[37] همان، سند بدون شماره، نوع سند: بازجویی، جلسه چهارم، ص 3-2.

[38] انتخاب ده به عنوان نماد مملکت نیز مهم بود. ابراهیم گلستان نیز در «اسرار گنج دره جنی» که ابتدا فیلم و سپس کتاب آن منتشر شد، ده را به عنوان نماد ایران انتخاب کرده است. گلستان در این داستان به منابع نفتی (گنج) و برنامه‌های نوسازی پهلوی نظر داشته است.

[39]پرونده محمد پرنیان، همان، نوع سند: بازجویی، دست‌نویس، جلسه پنجم، ص3-1 ، همان، گزارش بازجویی (3 صفحه).

[40] همان، نوع سند: بازجویی، دست‌نویس، جلسه چهارم، ص 6-5.

[41] همان، ص 6.

[42] همان، ص 7.

[43] یکی با گراورهای رنگی که برخی صفحات آن، انحرافی، تبلیغی و تحریک آمیز بود و دیگری با جلد و کاغذ سفید که با هم تفاوت داشتند.

[44] پرونده محمد پرنیان، همان، بدون شماره، دست‌نویس، تاریخ: 22 /12 /1352.

[45] انتشارات امیر کبیر در سال 1327 ش تأسیس شد.

[46] در روزگار کنونی انتشارات پدیده به نشر کتاب‌های علمی کودک و نوجوان می‌پردازد. آیا انتشارات فعلی پدیده همان انتشاراتی است که پرنیان کتابش را برای چاپ به آنجا برده بود؟ در اوراق بازجویی آمده است شرکت پدیده چند کتاب برای بچه‌ها چاپ کرده بود. پرنیان، نشانی نشر پدیده را از روی کتاب‌ها پیدا کرده بود. همان، نوع سند: بازجویی، دست‌نویس، جلسه چهارم، ص 8.

[47] شرکت سهامی انتشار در سال 1337 رسماً توسط عده‌ای از اساتید دانشگاه و اعضای انجمن اسلامی پزشکان و مهندسان من‌جمله مهندس مهدی بازرگان‌، آیت‌الله سید محمود طالقانی ، دکتر یدالله سحابی‌، دکتر کاظم یزدی و همفکران دیگر پایه‌ریزی شد و خدمات فرهنگی خود را آغاز کرد. شرکت سهامی انتشار طی بیش از 40 سال‌، متجاوز از 400 عنوان کتاب منتشر نموده است که با احتساب دوره‌ای تجدید چاپ که بعضاً به 7 تا 20 بار رسیده است تعداد آن‌ها به 1605 عنوان بالغ می‌شود.

از میان آثار می‌توان به این نمونه‌ها اشاره کرد: دوره شش جلدی «پرتوی از قرآن» از مرحوم آیت‌الله سید محمود طالقانی‌، کتاب «امام علی(ع‌)» در هشت جلد از عبدالفتاح عبدالمقصود، کتاب «فلسفه حقوق» از دکتر ناصر کاتوزیان در سه جلد و کتاب تاریخ تمدن برای جوانان و نوجوانان توسط استاد محمود حکیمی در بیست جلد که جایزه اول جشنواره رشد را نیز از آن خود کرد. هم‌چنین کتاب «داستان راستان» تألیف استاد شهید مرتضی مطهری در سال 1347 از طرف یونسکو جایزه کتاب خواندنی سال را دریافت نمود. در سال 1379 مدیرعامل شرکت سهامی انتشار از طرف وزارت ارشاد به عنوان خادم پیش‌کسوت نشر انتخاب شد. حوزه اصلی چاپ کتاب در شرکت مذکور زمینه‌های فلسفی‌، اجتماعی‌، مدیریتی و علمی است‌.

[48] پرونده محمد پرنیان، همان، نوع سند: بازجویی، دست‌نویس، جلسه پنجم، ص 4-3 (جلسه پنجم بازجویی 6 صفحه است).

[49] همان، ص 5-4.

[50] همان، جلسه سوم، ص 2.

[51] همان، سند بدون شماره، نوع سند: بیوگرافی.

[52] همان، سند بدون شماره، نوع سند: گزارش بازجویی، تعداد صفحات: 3، تاریخ: 25 /11 /1352 .

[53] همان، سند شماره: 361/م، تاریخ: 28 /12 /1352.

[54] همان، سند شماره: 15928 /311، تاریخ: 18 /12 /1352.

[55] همان، سند شماره: 25/ح، تاریخ: 12 /1 /1353. در سند دیگری، محل خدمت وی تاتار سفلی تعیین شده است. همان، سند بدون شماره، نوع سند: تلفنگرام، تاریخ: 15 /12 /1352، گوینده: عطارپور، گیرنده: رنجبران. این موضوع در پیگیری‌های ساواک آذربایجان شرقی نیز منعکس شده است. همان، سند شماره: 27704 /3ه‌1، تاریخ: 16 /12 /1352. تاتار سفلی از روستاهای دهستان منجوان شرقی، شهرستان خداآفرین در استان آذربایجان شرقی در اواخر دهه 1320ش، 370 نفر و در سرشماری 1385ش، 348 نفر جمعیت داشت.

[56] وی در دبستان قریه زنبلان با ماشاءالله احمدی (فرزند حبیب‌الله متولد تهران، 1331) دیگر سپاهی این روستا همکار بود. بابک خوشکام، سپاهی دانش روستای لاریجان (از روستاهای بخش گرمادوز شهرستان خداآفرین) همایون جعفری (فرزند ایوب، متولد 1332ش، بروجرد) سپاهی دانش روستای احمدلو (از روستاهای بخش گرمادوز شهرستان خداآفرین) و قاسم دُرنه سپاهی دانش روستای دوجناب (از روستاهای دهستان کیوان شهرستان خداآفرین) دیگر دوستان وی بودند. پرنیان یک جلد کتاب را به خواهر بابک خوشکام- دانش آموز کلاس سوم دبستان- داده بود. پرونده محمد پرنیان، سند شماره: 361/م، تاریخ: 28 /12 /1352، سند شماره: 57831-7-01-701، تاریخ: 30 /4 /1353، نوع سند: بازجویی، دست نویس، جلسه اول، ص 2، نوع سند: بازجویی، دست‌نویس، جلسه چهارم، ص 10.

[57] پرونده محمد پرنیان، همان، نوع سند: بازجویی، دست‌نویس، جلسه چهارم، ص 4.

[58] همان، جلسه اول، ص 3.

[59] همان، صورت‌جلسه [بازرسی از محل کار محمد پرنیان]، تعداد صفحات: 2، بدون شماره، تاریخ: 19 /12 /1352. پرنیان، اسلام‌شناسی علی شریعتی، محمد خاتم پیامبران استاد مرتضی مطهری و آثار علامه طباطبایی، مهدی بازرگان، محمدتقی راشد محصل و علامه محمدتقی جعفری را در این دوران خواند. علاقه وی بیشتر به شعر، داستان و هنر بود و آثار فروغ فرخزاد، احمد شاملو، بهرام بیضائی، محمود دولت آبادی، غلامحسین ساعدی (گوهر مراد)، جان اشتاین بک و اوژن یونسکو را مطالعه می‌کرد. پرونده محمد پرنیان، نوع سند: بازجویی، دست نویس، جلسه چهارم، ص 10.

[60] همان، سند بدون شماره، نوع سند: گزارش، تاریخ: 22 /1 /1352.

[61] همان، سند بدون شماره، نوع سند: گزارش، از 312، به: امنیت داخلی، درباره: کتاب حسنک کجایی.

[62] همان، سند شماره: 1982 /347، تاریخ: 2312 /1352.

[63] همان، سند شماره: 12434 /312، تاریخ: 16 /12 /1352.

[64]  بنگرید به: شکنجه‌گری به نام رضا عطارپور معروف به دکتر حسین‌زاده، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[65] همان، سند بدون شماره، نوع سند: گزارش دست‌نویس، تاریخ سند: 15 /12 /1352، نویسنده گزارش: ستوان یکم منصفی سرپرست اکیپ فرزاد.

[66] اشارات و قرائن موجود در این پرونده نشان می‌دهد ارسباران شامل اهر، کلیبر و خداآفرین بوده و ساواک جلفا این منطقه را پوشش می‌داده است.

[67] پرونده محمد پرنیان، همان، سند شماره: 39 /974-07 /803 /424، تاریخ: 16 /12 /1352.

[68] همان، سند بدون شماره، نوع سند: تلفنگرام، تاریخ: 15 /12 /1352، گوینده: عطارپور، گیرنده: رنجبران.

[69] همان، سند شماره: 27704 /3ه‌1، تاریخ: 16 /12 /1352.

[70] همان، سند شماره: 15928 /311، تاریخ: 18 /12 /1352.

[71] همان، نوع سند: بازجویی، دست‌نویس، جلسه اول، ص 3-2.

[72] همان، صورت‌جلسه [بازرسی از محل کار محمد پرنیان]، تعداد صفحات: 2، بدون شماه، تاریخ: 19 /12 /1352. احتمالاً پرنیان چنین روزی را پیش‌بینی کرده بود. اگر امکان یک مصاحبه با وی وجود داشت، بازسازی این لحظات ممکن بود؛ حس و حال وی و این که آیا با دیدن ژاندارم‌ها یکه خورده یا منتظر چنین روزی بوده است، یک پرسش اساسی است. اما امکان بازسازی چنین صحنه‌ای به روایت پرنیان از بین رفته است. یکی از کارکردهای تاریخ شفاهی پر کردن چنین حفرهایی است که محقق با آن روبه‌رو می‌شود.

[73] پرونده محمد پرنیان، نوع سند: بازجویی، دست‌نویس، جلسه اول، ص 3.

[74] همان، سند شماره: 96/م، تاریخ: 19 /12 /1352.

[75] همان، سند شماره: 27782 /3ه‌1، تاریخ: 20 /12 /1352.

[76] همان، سند شماره: 27770 /3ه‌1،تاریخ: 20 /12 /1352، تلگراف شماره: 27769 /3ه‌1، تاریخ: 20 /12 /1352.

[77] همان، سند شماره: 361/م، تاریخ: 28 /12 /1352.

[78] همان، سند شماره: 25/ح، تاریخ: 12 /1 /1353.

[79] همان، سند شماره: 12298 /3ه‌1، تاریخ: 28 /1 /1353.

[80] همان، سند شماره: 4501/ه‌1، نوع سند: تلگراف، تاریخ: 8 /1 /1353.

[81] همان، سند شماره: 12030 /3ه‌1، تاریخ: 11 /1 /1353.

[82] همان، سند شماره 12297 /3ه‌1، تاریخ: 28 /1 /1353.

[83] درباره کوچصفهانی بنگرید به: شکنجه‌گری به نام سید احمد معصومی کوچصفهانی معروف به کوچصفهانی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[84] پرونده محمد پرنیان، همان، شماره: 2273/ک، تاریخ: 22 /12 /1352.

[85] همان، این دو یادداشت، روی یک برگه بدون سربرگ و شماره ثبت شده‌اند و با دو قلم جداگانه، خطاب به محمودی و کمانگر، با تاریخ‌های 16 و 22 اسفند 1352 و امضاء امین عشقی و هیراد نوشته شده‌اند. یادداشت اول قبل و یادداشت دوم بعد از دستگیری محمد پرنیان نوشته شده‌اند. درباره کمانگر بنگرید به: شکنجه‌گری به نام فرج‌الله سیفی کمانگر معروف به دکتر کمالی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[86] همان، سند بدون شماره، بولتن روزانه، تاریخ: 22 /12/[1353].

[87] همان، سند شماره: 156 /302، تاریخ: 8 /1 /1353.

[88] همان، سند شماره: 5998-29/ک، تاریخ: 27 /1 /1353، سند شماره: 2998-57/ک، تاریخ: 27 /1 /1353.

[89] همان، سند شماره: 5998-29/ک، تاریخ: 26 /1 /1353.

[90] همان، سند بدون شماره، نوع سند: گزارش بازجویی، تاریخ مندرج در پایان سند: 24 /1 /1353. در سند دیگر آمده است که ساواک در 26 فروردین 1353، پس از تکمیل تحقیقات، پرونده پرنیان در 40 برگ را به دادستانی اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی (شعبه 5) فرستاد و خواستار اعلام سرانجام کار متهم شد. همان، سند شماره: 2998- 57 ک، تاریخ: 26 /1 /1353.

[91] همان، فرم ویژه صدور فیش و تشکیل پرونده انفرادی، مرجع درخواست‌کننده: بخش مستقل 302، گیرنده نامه: بخش فیش/بایگانی.

[92] همان، نوع سند: صورت مجلس اداره کل زندان‌ها، شماره: ندارد، تاریخ: 7 /2 /1353.

[93] همان، سند شهربانی، شماره کلاسه: 50113 /2479 /69 /132658 /120.

[94] همان، سند شماره 1 /9840 /66 /401، تاریخ: 22 /12 /1352.

[95] همان، سند شماره: 3 /9841 /66 /401، تاریخ: 18 /4 /1353، سند شماره: 4 /4841 /66 /401، تاریخ: 23 /4 /1353.

[96] همان، سند بدون شماره، صورت‌جلسه رسمی دادگاه، [تاریخ: 26 /4 /1353].

[97] همان، سند شماره: 126، تاریخ: 26 /4 /1353.

[98] همان، سند بدون شماره؛ سربرگ: اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی، دادگاه عادی شماره 3 (منضم به سند اعلام رأی دادگاه).

[99] همان، سند بدون شماره، معروضه بازداشتی محمد پرنیان، 2 صفحه دستنویس، این معروضه به امضاء افسر نگهبان ستوان نقشبندی رسیده است. لایحه دفاع از محمد پرنیان (بدون شماره و تاریخ) را سرهنگ بازنشسته بخشعلیان در دو صفحه دستنویس بر روی کاغذ خط‌دار خطاب به رئیس دادگاه و مستشاران نوشته است.

[100] این دادگاه در چهار راه قصر واقع بود.

[101] به موجب احضار شماره: 3 /4841/ 66 /401، تاریخ: 15 /5 /1353، دادگاه تجدید نظر 2، محمد پرنیان در 21 /5 /1353 به وسیله مأمورین مراقب به دادگاه اعزام گردید. برگه احضار شماره: 2 /4841 /66 /401، تاریخ: 13 /5 /1353 نشان می‌دهد که یک جلسه دیگر دادگاه در 16 مرداد برگزار شده است. بنا بر متن سند شماره: ‌3 /4841 /66 /401، تاریخ: 15 /5 /1353، محمد پرنیان را در 21 /5 /1353 جهت دادرسی به دادگاه تجدید نظر شماره 2 بردند.

[102] همان، سند شماره: 1 /4841 /66 /401، تاریخ: 9 /5 /1353.

[103] همان، سند شماره: 217، تاریخ: 28 /3 /1353.

[104] همان، سند شماره: 2-840 /66 /401، تاریخ: 30 /5 /1353.

[105] همان، سند شماره: 4 /9840 /66 /401، تاریخ: 23 /5 /1353.

[106] همان، سند شماره: 135، تاریخ: 21 /5 /1353.

[107] همان، سند شماره: 9840 /66 /401، تاریخ: 30 /5 /1353.

[108] همان، سند شماره: 2 /9840 /66 /401، تاریخ: 30 /5 /1353، سند شماره:‌3 /4841 /66 /401، تاریخ: 15 /5 /1353.

[109] همان، سند شماره: 9840 /66 /401، تاریخ: 18 /12 /1353.

[110]همان، سند شماره: 105113/ 26.8 /120، تاریخ: 20 /2 /1353، نوع سند: برگ شناسایی زندانی آزاد شده، بدون شماره، بدون تاریخ، تاریخ مندرج در سند: 18 /12 /1353، سند شماره: 4949، تاریخ:20 /12 /1353.

[111] همان، سند بدون شماره، نوع سند: تعهدنامه، مرجع تولید کننده: شهربانی، تاریخ: 18 /12 /1353.

[112] در این زمان شمس، رئیس ساواک جلفا بود. همان، سند شماره: 7187/ ه‌ ج-25 /1 /1354، عطف: 12030 /3ه‌1، تاریخ: 11 /1 /1353.

[113] همان، سند شماره: 7187/ ه‌ ج-25 /1 /1354، عطف: 12030 /3ه‌1، تاریخ: 11 /1 /1353، سند شماره: 4211/ه‌1، تاریخ: 28 /1 /1354.

[114] همان، سند شماره: 764 /302، تاریخ: 7 /2 /1354.

[115] همان، سند شماره: 4825 /3ه‌1، تاریخ: 12 /3 /1354.

[116] همان، سند شماره: 1506 /302، تاریخ: 3 /3 /1354.

[117] همان، سند شماره:6 /6-3 /709 /6 و، تاریخ: 23 /4 /1354 .

[118] همان، سند شماره 818 /312، تاریخ: 5 /2 /1353.در سند بازجویی، جلسه اول، ص 1، زیر این مطلب خط کشیده شده است.

[119] همان، سند شماره: 14562 /312، تاریخ: 15 /7 /2535 [1355]، سند بدون شماره، تاریخ: 11 /7 /2535 (1355)

[120] از روستاهای بخش مرکزی شهرستان نوشهر؛ در سرشماری سال 1385ش، جمعیت آن 2370 نفر و در سرشماری 1395ش، 2593 نفر بوده است. این روستا در 33 کیلومتری شهر نوشهر واقع است.












































محمد پرنیان در زندان


محمد پرنیان در زندان



تصویری از داستان حسنک کجایی در کتاب فارسی دوم دبستان


محمد پرنیان در میانسالی


 

تعداد مشاهده: 11491


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.