امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

مروری بر زندگی علمی و حمایت‌های سیاسی علامه حسن حسن‌زاده آملی از نهضت امام خمینی


تاریخ انتشار: 02 مهر 1403

علامه حسن حسن‌زاده آملی

تولد و تحصیلات

آیت‌الله علامه حسن بن عبدالله طبری آملی مشهور به حسن‌زاده آملی در اواخر سال 1307ش در «ایرا» از توابع لاریجان آمل دیده به جهان گشود و تحت مراقبت پدر و مادری مؤمن پرورش یافت.[1] ایشان در سن 6 سالگی به مکتبخانه رفت و تا کلاس ششم ابتدایی ادامه داد[2] و مهرماه سال 1323 در سن 16 سالگی برای تحصیل علوم دینی وارد مسجد جامع آمل شد و شش سال در آنجا به تحصیل پرداخت.

علامه در مورد تحصیلات علوم دینی خود می‌نویسد:[3] «تحصیلات کتب ابتدائیه را که میان علوم دینیه معمول و متداول است از نصاب الصبیان و جامع‌المقدمات و شرح الفیه و سیوطی و حاشیه ملاعبدالله بر تهذیب منطق و شرح جامی بر کافیه نحو  شمسیه در منطق و شرح نظام در صدف و مطول و بیان و بدیع و معالم در اصول و تبصره در فقه و مغنی‌اللبیب در نحو و شرایع محقق در فقه و چندین کتب جلدین شرح لمعه در فقه و قوانین در اصول تا مبحث عام و خاص را در آمل که همواره از قدیم‌الدهر واجد رجال علم بود، از محضر مبارک روحانیین آن شهر که همگی از این نشئه رخت بربسته‌اند و به ریاض قدس در جوار رحمت رب‌العالمین آرمیدند، فرا گرفتم و نیز از بعضی تعلیم خط می‌گرفتم، تا این که خودم[4] در آمل چند کتاب مقدماتی را تدریس می‌کردم.»[5]

در این دوران که شش سال به طول انجامید، از محضر علمایی چون آیت‌الله میرزا ابوالقاسم فرسیو، آیت‌الله محمد غروی، آیت‌الله شیخ احمد اعتمادی، شیخ ابوالقاسم رجایی لیتکوهی،  شیخ عزیزالله طبرسی[6] و مرحوم عبدالله اشراقی بهره برد.[7] ایشان در اواخر آموزش دروس مقدماتی، در 21 سالگی به دستور استادش آیت‌الله محمد غروی لباس روحانیت پوشید[8] و در 22 سالگی به قصد تحصیل به تهران مهاجرت کرد.

 

عزیمت به تهران

هنگامی که استاد حسن زاده آملی به تهران مهاجرت می‌کنند، در مدرسه حاج ابوالفتح خیابان ری ساکن می‌شوند. معظم‌له در مورد عزیمت به تهران می‌گوید: «بعد از شش سال تحصیل در آمل، در چهارشنبه 1 شهریور 1329ه‌ ش مطابق 9 ذیقعده 1369ه‌ ق، به تهران مهاجرت کردیم. از عنایات کامله‌ حق جل و علا بر ما، این که در تهران نیز، به پیشگاه علمای بزرگی مانند: جناب آقا میرزا ابوالحسن شعرانی و جناب آقا میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی و جناب آقا میرزا احمد آشتیانی و جناب آقا شیخ محمدتقی آملی و جناب آقا شیخ محمدحسین فاضل تونی و جناب آقا میرزا مهدی الهی قمشه‌ای[9] و جناب آقا سید احمد لواسانی[10] و جناب آقا شیخ علی‌محمد جولستانی زانو زده‌ایم. این‌ها همه بزرگانی زحمت ‌کشیده بودند که ما علوم عقلی و نقلی و ریاضیات و فقه و اصول و طب و عرفان و حکمت را در محضر مبارکشان در تهران فراگرفته‌ایم و هم خیلی خوب، گرم درس و بحث بوده‌ایم و برای دیگران هم، در مدارس مروی و حاج ابوالفتح و فیروزآبادی و محمدیه، درس می‌گفتیم.»[11]

آیت‌الله حسن‌زاده از علاّمه شعرانى، اجازه اجتهاد و اجازه روایات و نقل احادیث و مطالب صحیفه سجادیه را گرفت و اصول کافى را با راهنمایى او، اعراب گذارى کرد.[12]

استاد حسن‌زاده با راهنمایى علاّمه شعرانى، به حضور آیت‌الله حاج میرزا سید ابوالحسن رفیعى قزوینى تشریف فرما گردید و چند سالى در محضر مبارکش به تحصیل علوم نقلى و عقلى پرداخت و «شرح علاّمه فنارى بر مصباح الانس» صدرالدین قونوى و درس خارج فقه و اصول را نزد وى آموخت. همچنین  یازده سال نزد آیت‌الله میرزا مهدى الهى قمشه‌اى[13] حکمت «منظومه» سبزوارى و مبحث نفس «اسفار» و حدود نصف «شرح خواجه بر اشارات» ابن سینا را فرا گرفت و نیز از مجلس تفسیر قرآن آن مرحوم فیض برد. آیت‌الله حاج شیخ محمّد تقى آملى استاد خارج فقه و اصول آیت الله حسن‌زاده در تهران بود. استاد حسن‌زاده در تهران از خرمن حکیم الهى، شیخ محمّدحسن فاضل تونى خوشه‌ها چید. وى در این مورد مى‌نویسد: «این کمترین، شرح قیصرى بر فصوص الحکم و قسمتى از اوائل طبیعیّات شفاى شیخ الرئیس را در محضر مبارکش خوانده است و مَدرس ما دارالعلم آن جناب، اعنى سراى آن سرور در کوچه میرزا محمّد وزیر بود.»  علاوه بر این بخشى از شفاى ابوعلى سینا را نزد میرزا احمد آشتیانى فرا گرفت.[14]

ایشان در دوران اقامت در تهران، برخی از متون درسی حوزه در رشته‌های فقه، منطق، فلسفه، ریاضیات و هئیت را تدرس کردند.[15]

 

عزیمت به قم

علامه حسن‌زاده آملی در سال 1342، برای ادامه تحصیل به قم عزیمت کرد. علامه در این مورد می‌گوید: «‌بنده در روز دوشنبه 22 مهرماه 1342ش، برابر با 25 جمادی‌الاولی سنه 1383ق، از تهران به قم مهاجرت کرده و ... از خرمن پربرکت حضرت آیت‌الله علامه آقا سید محمدحسین طباطبائی، صاحب تفسیر المیزان در حدود هفده سال و نیز از برادر ماجدش جناب آیت‌الله آقا سید محمدحسن الهی[16] و از جناب حجت‌الاسلام آقا سید مهدی قاضی نجل جلیل و خلف صالح آیت‌الله آقا سید علی قاضی تبریزی، خوشه ‌چینی کرده‌ام. علوم غریبه از قبیل علم اوفاق و اعداد و حروف و غیرها را به قرائت کتب درسی متداول و متعارف در آن علوم، از قبیل مفاتیح‌المغالیق و الدرالمکتون و السرالمکتوم فی علم الحروف و غایت المراد فی وفق الاعداد و غیرها را از آقا سید مهدی قاضی فراگرفته‌ام و تنی چند دیگر را نیز در این علوم بر این کمترین، حق تعلیم و تدریس است و لکن هیچ یک را در این رشته‌ها، عدیل آن جناب نیافته‌ام و به‌ حق مجتهد مستنبط در این علوم بوده است و در حسن خط نیز، به ‌خصوص در ثلث خوشنویسی، ممتاز بوده است و چنان ‌که در قداست و مراقبت و صفات انسانی، یادگار پدر بود. اینها تنی چند از اساتید ما بوده‌اند که در محضر شریفشان زانو زده‌ایم.»[17] همچنین ایشان در جایی دیگر می‌فرمایند: «آن سال، که من وارد شدم، حضرت[آیت‌الله اراکی] کتاب حج، می‌فرمودند. من کتاب حج را خدمت آقای شعرانی دیده بودم. در محضر شریف آقای اراکی هم تشرف حاصل کردیم. سالیانی هم به محضر شریف[آیت‌الله گلپایگانی] و حضرت[آیت‌الله داماد] تشرف حاصل می‌کردیم، و همچنان خوشه چین علم بزرگان بودم و هستم.»[18]

علامه حسن‌زاده از محضر علامه سید محمدحسین طباطبایی کتاب‌هایی چون؛ تمهیدالقواعد، اسفار (جلد نهم)، توحید بحار و جلد سوم بحار (در معاد و دیگر مسائل) و برهان منطق شفاء را از ایشان فرا گرفت. حدود 4 سال نیز نزد سید مهدی قاضی فرزند آیت‌الله العظمی سید علی قاضی، به فراگیری علوم غریبه اشتغال داشت. همچنین ایشان در قم، چند دوره منظومه، چهار دوره اشارات و یک دوره اسفار را به مدت چهارده سال تدریس فرمود.[19] علاوه بر این به تدریس اسفار، «شرح فصوص» قیصرى و شرح تمهید القواعد و مصباح الانس پرداخت و حدود 17 سال به تدریس ریاضیات، هیئت، وقت و قبله پرداخت و «دروس معرفه الوقت و القبله» محصول این درس‌ها است. [20]

همچنین ایشان به تصحیح بسیاری از آثار مهم و همچنین حاشیه ‌نگاری بر آنها پرداخته است؛ از جمله «تصحیح نهج‌البلاغه»، «تصحیح تفسیر خلاصه‌المنهج»، «تصحیح کتاب شفا»، «تصحیح اسفار اربعه»، «تصحیح کتاب کشف‌المراد»، «تصحیح و حاشیه بر تمهید القواعد صائن الدین» و «شرح بر فصوص قیصری» او همچنین کتاب الخزاین احمد نراقی در علوم غریبه را به همراه علی اکبر غفاری تصحیح و حاشیه زده است.[21]

 

آثار علامه حسن‌زاده آملی

آثار پرارج این حکیم فرزانه را می‌توان در چند بخش طبقه‌بندی کرد که این بخش‌ها شامل: تألیفات (در زمینه‌های گوناگون)، تصحیحات و درس‌ها می باشد. بخش تألیفات خود شامل شرح‌ها، رسائل و… می‌باشد.

از جهت موضوعی نیز می‌توان آثار ایشان را به ترتیب زیر تقسیم بندی نمود؛

۱- آثار عرفانی و اخلاقی ۲- آثار فلسفی و منطقی ۳- آثار کلامی ۴- آثار تفسیری ۵- آثار روایی 6- آثار فقهی 7- آثار ریاضی و هیوی 8- آثار ادبی 9- آثار متفرقه‌.

در پایان کتاب نور علی نور (در ذکر و ذاکر و مذکور)، آیت‌الله حسن‌زاده آملی نام صد و بیست و شش اثر[22] از آثار خود (اعم از فارسی و عربی )، چاپ شده و چاپ نشده و کتب در دست طبع را آورده است که فهرست برخی از آن چنین است :

الهی نامه، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ولایت تکوینی، دروس اتحاد عاقل به معقول، عرفان و حکمت متعالیه، نصوص الحکم بر فصوص الحکم، رساله انه الحق، تصحیح خزائن نراقی، عیون مسائل النفس و سرح العیون فی شرح العیون،[23] شرح نهج البلاغه، تصحیح طبیعیات الشفاء، تصحیح و تعلیقات أسفار اربعه صدرالمتألهین، کلمه علیا در توقیفیت اسماء، شرح چهل حدیث در معرفت نفس، دروس شرح علامه قیصری بر فصوص الحکم، رساله‌ای در مسائل متفرقه فقهی، هزار و یک کلمه، کشیکل (مصغر کشکول)، ‌رساله‌ای در اثبات عالم مثال، گنجینه گوهر روان اصول و امهات حکمی و عرفان، دروس معرفت نفس (۲ ج)، مجموعه مقالات، تعلیقات على العروه الوثقی (در فقه)، اضبط المقال فی ضبط اسماء الرجال (شرح کنوز الاسماء محمود دهدار، رساله‌ای در تضاد و... [24]

 

حمایت‌های سیاسی علامه حسن‌زاده آملی از نهضت امام خمینی

بیعت با امام خمینی در سال 1342

علامه از بیعتشان با امام خمینی، پیش از تبعید به ترکیه در سال ۱۳۴۲ یاد نموده‌اند. ایشان که در نخستین سال‌های نهضت اسلامی در تهران حضور داشتند، به قم نزد امام خمینی می‌آیند و آمادگی خود را برای مبارزه اعلام می‌دارند، علامه خود در این مورد می‌فرمایند:

«قبل از ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ که در تهران مشغول تدریس بودم، شنیدم حضرت آیت‌الله العظمی امام خمینی روحانیونی را که برای ایام محرم جهت تبلیغ به اطراف و اکناف می‌روند مؤظف نمودند که مسائل سیاسی عالم اسلام و مشکلات جامعه مسلمین، خصوصاً اوضاع ایران را به گوش مردم برسانند و مردم را در این زمینه آگاه نمایند؛ لذا بنده که برای ایام محرم عازم آمل بودم احساس کردم که این وظیفه متوجه من نیز می‌باشد و باید در انجام آن بکوشم.

بدین جهت قبل از این که به سوی آمل بروم خود را به قم رساندم؛ قمی که با هیچ یک از خیابان‌ها و کوچه‌هایش آشنا نبودم. سراغ منزل امام را گرفتم و به حضورشان شرفیاب شدم و به محضرشان عرضه داشتم که بنده حسن حسن‌زاده آملی هستم و فعلاً در حوزه علمیه تهران مشغول تحصیل و تدریسم. شنیدم که حضرتعالی روحانیون را مکلف کردید که مسائل سیاسی و مشکلات اجتماعی مسلمین را برای عموم مردم بیان کنند. لذا من که یکی از طلاب سرشناس آملم و جهت تبلیغ عازم آن دیارم، آمده‌ام به شما بگویم من هم مانند دیگران در خدمتم و شما نیز ان شاءالله در اهدافتان موفق خواهید شد و همه با هم دست به دست هم می‌دهیم و ان شاءالله کشور را از دست فسقه و فجره نجات می‌دهیم و دین خدا را پیاده می‌کنیم.»[25]

آیت‌الله حسن رمضانی از شاگردان علامه می‌گوید: بعد از این ملاقات حضرت استاد حسن‌زاده (دام ظلّه) از هر فرصتی که در اختیارش قرار می‌گرفت سود می‌جست و به روشنگری اقشار مختلف جامعه خصوصاً مردم شریف آمل می‌پرداخت تا اینکه کم کم مسائل بالا گرفت و امر به تبعید امام منجر گردید. بعد از تبعید امام فعالیت‌های علما از جمله حضرت استاد حسن‌زاده به صورت‌های مختلف ادامه داشت، یکی علنی، دیگری نیمه علنی و دیگری مخفی و هکذا. خلاصه هر کسی به هر صورتی که می‌توانست یا صلاح می‌دید مبارزه‌اش را ادامه داد.[26]

بررسی اسناد تاریخ نهضت امام خمینی نشان از آن دارد که آیت‌الله حسن‌زاده آملی در مقاطع و بزنگاه‌های حساس نهضت، به حمایت از انقلابیون برآمده و با امضاء اعلامیه‌ها و نامه‌های مختلف، مخالفت خود را با سیاست‌های رژیم پهلوی اعلام می‌داشت.

واکنش به تبعید امام خمینی

در سال 1343 دولت حسنعلی منصور، لایحه حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) را برای مستشاران آمریکا، که هر روز تعدادشان در ایران افزون می‌شد از تصویب مجلس گذراند.چهارم آبان همین سال امام خمینی در سخنرانی کوبنده‌ای علیه لایحه مذکور دست به افشاگری زد. در نتیجه سحرگاه 13 آبان 1343 کماندوهای مسلح اعزامی از تهران، منزل امام خمینی در قم را محاصره و ایشان را بازداشت و به همراه نیروهای امنیتی مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران و از آنجا با یک فروند هواپیمای نظامی که از قبل آماده شده بود، تحت‌الحفظِ مأمورین امنیتی و نظامی به ترکیه تبعید کردند. خبر تبعید امام واکنش اقشار مختلف مردمی را در پی داشت.

در ادامه این واکنش‌ها 4 فروردین 1344 علامه حسن‌زاده به همراه سایر علما و محصلان مازندرانی حوزه علمیه قم[27] در نامه‌ای به امیرعباس هویدا - نخست‌وزیر وقت- نسبت به ادامه تبعید امام خمینی اعتراض کردند. در این نامه با اشاره به «سلسله اقدامات و طرح و تصویب قوانین خلاف شرع انور و متضاد با قانون اساسی» که «جز جریحه‌دار کردن عواطف دینی و احساسات مذهبی مردم شیعه.... ثمره‌ای نداشت»  آمده است: « مراجع دینی مخصوصاً زعیم معظم مسلمین مرجع بزرگ تقلید شیعیان حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی مدظله‌العالی به فکر ارشاد و راهنمایی افتاده و به عنوان نصیحت و خیرخواهی آنچه لازمه گفتن و نوشتن بوده، تذکر داده‌اند. مع‌الوصف به جای تجدید نظر در کارها و تعدیل، برخلاف انتظار ملت، حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی دامت برکاته را با داشتن مقام شامخ افتاء و مرجعیت تقلید که شرعاَ مورد تکریم و لازم الاطاعه هست و با دارا بودن مصونیت قانونی که حق همه‌گونه بررسی و نقض و ابرام در مسائل روز و قوانین مصوبه از نظر اصول اساسی بر ایشان پیش‌بینی شده و قانوناَ هیچ مقامی حق تعرض به معظم‌له را ندارد، از کشور ایران تبعید و بسیاری از ملت در زندان و عده زیادی در حصر و زجر و اهانت قرار گرفتند.»

در پایان این نامه خطاب به هویدا آمده است: «آقای هویدا، به منظور خاتمه دادن به این اوضاع آشفته و تحکیم اساس مملکت و پیروی از اصول مقدسه‌ی اسلام و رعایت قوانین اساسی لازم است، هرچه زودتر با الغای مصوبات خلاف شرع و قانون و ارجاع حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی دام‌ظله‌العالی و آزاد کردن زندانیان بی‌گناه و بر طرف کردن اختناق و جبر و فشار، نواقص گذشته را جبران نمایند.»[28]

13 مهر 1344حضرت امام به همراه فرزندشان آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی از ترکیه به تبعیدگاه دوم یعنی کشور عراق، اعزام شدند. به محض اقامت امام در نجف سیل نامه‌ها و تلگراف‌ها به سمت ایشان سرازیر شد. علما و شخصیت‌های مختلف از نقاط گوناگون ایران، به ویژه از حوزه علمیه قم، سعی کردند با ارسال نامه و تلگراف، خوشحالی خود را از تشرف ایشان به عتبات عالیات آشکار نمایند. در همین زمان (مهرماه 1344) علامه حسن‌زاده آملی نیز به همراه سایر فضلا و محصلان حوزه علمیه قم[29] در نامه‌ای به «محضر مقدس بزرگ مرجع عالم تشیع حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی متع‌الله المسلمین بطول بقائه» ضمن ابراز خرسندی از انتقال ایشان  از ترکیه به عتبات عالیات می‌نویسند: «ادامه تبعید آن مرجع عالیقدر که به خاطر دفاع از قرآن و حقوق ملت اسلام و حمایت از استقلال و تمامیت ارضی کشور اسلامی ایران صورت گرفته است، [را] بسی موجب تأثر و تنفر عموم ملت ایران... ملت شریف مسلمان ایران و حوزه علمیه قم که از منویات مقدس آن قائد عظیم‌الشأن پیروی می‌کنند و برای تأمین و اجرای آن از هیچ‌گونه فداکاری دریغ ندارند، انتظار دارند که به زودی موانع برطرف شود تا با مراجعت حضرت‌عالی به حوزه‌ی علمیه قم و با تدبیرات خردمندانه و رهبری‌های ارزنده آن زعیم عالی‌قدر، مصالح عالیه اسلام و حقوق از دست رفته ملت تأمین گردد.»[30]

علاوه بر این در 30 آبان همین سال، علامه حسن‌زاده بار دیگر به همراه جمعی از علما و فضلای حوزه علمیه قم[31] در نامه‌ای دیگر به امیرعباس هویدا با اشاره به این ‌که «بیش‌ از یک‌ سال‌ است‌ که‌ پیشوای‌ عالیقدر و مرجع‌ تقلید حضرت‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ آقای‌ خمینی‌ ادام‌‌الله‌ ظله‌ بر خلاف‌ قانون‌ در زندان‌ استعمار (ترکیه‌) تحت‌ نظر و سپس‌ در عراق‌ بطور تبعید به‌ سر می‌برند. [و] در طی‌ این‌ مدت‌، مردم‌ ایران‌ به‌ ویژه‌ حوزه‌ی‌ علمیه‌ قم‌ از رهبری‌های‌ ارزنده‌ و تعالیم‌ و تربیت‌های‌ فروزنده‌ ایشان‌ محروم‌ بوده‌ و با کمال‌ بی‌صبری‌ در انتظار قدوم‌ شریف‌ ایشان‌ دقیقه‌ شماری‌ کرده‌اند.» آمده است:

 «وضع مسلمانان و روش ناهنجار دولت‌های غیر ملی به جایی کشیده که مرجع دینی یک ملت نتواند احکام الهی را صریحاً بیان کند و از آزادی ملت و استقلال کشور خود دفاع نماید و به جرم اعتراض (به کاپیتولاسیون) بیش از یک سال در حال تبعید و ناراحتی به سر برد؛ آری به جرم اعتراض به کاپیتولاسیون یعنی به جرم اعتراض به لایحه‌ای که می‌گوید ملت ایران باید در برابر اراده و خواسته‌های اجانب تسلیم و حق هیچ‌گونه دفاع از مال و جان و ناموس خود نداشته باشد. ما نفهمیدیم اگر کاپیتولاسیون به نفع و صلاح ملت است چرا یک روز برای الغای آن جشن‌ها گرفته‌اند و الغای آن را از افتخارات هیئت حاکمه آن روز شمردند و اگر به ضرر است، چرا دو مرتبه آن را با وضع فجیع‌تری به ملت ایران تحمیل کردند...»

در ادامه این نامه با اشاره به مبارازات آیت‌الله میرزا محمدحسن شیرازی و سید جمال‌الدین اسدآبادی آمده است: «امروز همان بزرگ مرجع شیعه و همان نابغه شرق هر دو در شخصیت حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی متمثل است شده و تاریخ همان آزادی‌خواهی، همان مبارزه با استعمار و استبداد، همان تبعید و همان محرومیت ملت ایران را به صورت تازه منعکس می‌سازد. با این تفاوت که مردم امروز ایران در تشخیص حقایق از خرافات و تمیز خادم از خائن دقیق‌تر، و در برابر افکار متضاد بهتر از عهده قضاوت بر می‌آیند...» در ادامه به سانسور مطبوعات در بازتاب جنایات رژیم و ادامه «حبس‌های دسته‌جمعی، اعدام، شکنجه، آزار روحانیون و مردم» اشاره شده است و «ادامه تبعید حضرت آیت‌الله خمینی در هر جا و به هرصورتی که باشد [را] مایه ناراحتی و خشم ملت ایران» می‌داند.

همچنین با خطاب قرار دادن شخص هویدا آمده است: «هرچه در نظر شما محترم است، وجدان، مذهب، قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر با این طرز حکومت مخالف است. شما یقین بدانید حکومت‌هایی که پایه آن بر ظلم و ستم به ملت است، بقا و ثباتی ندارد...» در خاتمه متذکر شده‌اند که «لازم است به این وضع اسفناک خاتمه داده شود و با ارجاع حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی به قم و خاتمه دادن به حبس، شکنجه، اعدام و مبارزه با دین و ملت، شکاف بین مردم و دولت» پر شود.

اعتراض به دستگیری مبارزان

از آغاز سال 45، یکی از فعالیت‌های‌ مبارزاتی انقلابیون در زمان تحویل سال نو، ‌‌ ‌‌پخش اعلامیه بر ضد رژیم در میان زائران حضرت معصومه علیها السلام بود. در این جریان ‌‌ ‌‌شهید حجت‌الاسلام محمد منتظری دستگیر شد. در پی دستگیری وی، ‌‌ ‌‌آیت‌الله منتظری نیز دستگیر گشته و منزل ایشان از سوی ساواک مورد غارت و هجوم ‌‌ ‌‌قرار گرفت. رژیم که از استمرار فعالیت مبارزان به شدت خشمگین شده بود، به این ‌‌ ‌‌اندازه راضی نشده و در پی دستگیری ایشان، روز دوم فروردین حجت‌الاسلام‌ ‌‌والمسلمین عبدالرحیم ربانی شیرازی را نیز دستگیر کرده و منزل و کتابخانه شخصی ایشان ‌‌ ‌‌مورد هجوم و بازرسی ساواک قرار گرفت.‌

این خبر در قم پیچید چون دستگیری ایشان با شدت عمل زیادی ‌‌ ‌‌همراه بود، به گونه‌ای که مأموران حکومت سر آقای ربانی را آن قدر به دیوار ‌‌ ‌‌کوبیدند، که همسر ایشان از شدت رعب و وحشت فرزند خود را سقط کرد. در پی ‌‌ ‌‌این اعمال وحشیانه رژیم و بازداشت و زندانی کردن آقایان منتظری و ربانی، ‌‌ ‌‌طلاب حوزه علمیه قم‌‌ به عنوان اعتراض در منزل آیت‌الله العظمی شهاب‌الدین مرعشی نجفی تحصن ‌‌ ‌‌کردند. این تحصن تا شب ادامه داشت، سرانجام طلاب به تحصن خود پایان داده ‌‌ ‌‌و پراکنده شدند.‌

‌‌رژیم به این اقدام‌ها بسنده نکرد، و آیات ‌‌احمد جنتی‌‌ و علی‌اصغر ‌‌ ‌‌مروارید را نیز دستگیر، و سپس ‌‌آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی‌‌ را تبعید کرد. اگرچه آقای ‌‌ ‌‌مروارید، به صورت یک دوره، پیوسته در حال دستگیری و آزادی، در حال فعالیت ‌‌ ‌‌بوده و همه‌جا حضور داشت، اما تبعید آقای اشراقی از طرف رژیم دلیل خاصی ‌‌ ‌‌داشت، چون آقای اشراقی نماینده امام خمینی در قم بود. و به عنوان یکی از ‌‌ ‌‌‌وکلای ایشان مسئولیت داشت که بیت آیت‌الله خمینی را همچنان به روی مشتاقان باز ‌‌ ‌‌نگه ‌دارند.‌[32]

در پی این حوادث، علامه حسن‌زاده آملی به همراه فضلا و محصلان حوزه علمیه قم[33] در نامه‌ای به مراجع عظام ایران و عراق یادآورد شدند: «برای حوزه علمیه قم و عموم روحانیت خیلی گران است که مأمورین هیئت حاکمه‌ای که به دورغ خود را طرفدار دین و قرآن معرفی می‌کنند، با یک دنیا گستاخی و جسارت و بدون تشریفات قانونی به منزل چنین شخصیت بزرگ و منازل سایر آقایان دستگیر شدگان بریزند و همه اثاثیه و کتب و اوراق را زیرورو کنند و چون چیزی که مجوز بازداشت و مناسب پرونده‌سازی باشد نیابند، رساله عملیه‌ی حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی را به عنوان سند جرم از کتاب‌خانه ایشان غارت کنند و نیز حضرت حجه‌الاسلام و المسلمین آقای اشراقی را بدون اعلام جرم و محاکمه تبعید به همدان نمایند.» در ادامه این نامه آمده است: «ما مدرسین و محصلین حوزه علمیه قم از پیشگاه مبارک تقاضا داریم که دستور فرمایید: اولاً مراتب تأثر و تنفر عموم روحانیت ایران به جهت دستگیری اساتید بزرگ حوزه علمیه قم به مقامات مسئول ابلاغ گردد. ثانیاً پس از استیضاح مقامات مربوطه راجع به این عمل غیرقانونی و بی‌شرمانه مزاحمت از اساتید عظیم‌الشأن حوزه‌ی علمیه قم و سایر بازداشت شدگان بی‌گناه خواسته شود. ثالثاً به مقامات مسئول کشور تذکر داده شود آن‌ها که به چنین اقدامات گستاخانه‌ای دست می‌زنند، دانسته یا ندانسته، مقدمات یک انفجار عمیق را در حوزه علمیه قم و سایر نقاط کشور فراهم می‌نمایند.»[34]

علاوه بر این در تلگراف[35] دیگری به آقایان حاج شیخ حسینعلی منتظری و حاج شیخ‌عبدالرحیم ربانی شیرازی و حاج شیخ احمد آذری قمی در پی بازداشت آن‌ها اظهار می‌دارند: «بازداشت آن جنابان موجب نگرانی عموم مسلمین خصوصاً حوزه‌ی علمیه قم و بالمآل مایه‌ی تأثر خاطر مبارک ولی عصر (عج) می‌باشد.  اجر عظیم آن ذوات مقدسه مرجو، موفقیت و سلامت آقایان مسألت می‌گردد.»[36] و چون از مخابره تلگراف جلوگیری به عمل آمد، ناچار به چاپ آن شدند.

واکنش به جنایت رژیم در 19 دی 1356 در قم

روز 17 دی 1356 هم‌زمان با سالروز کشف حجاب، محمدرضا‌شاه دست به ریسک بزرگی زد که بعدها از آن به انتحار سیاسی تعبیر شد. عصر این روز، روزنامه اطلاعات در صفحه هفتم شماره 15506 با درج مقاله‌ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار احمد رشیدی مطلق، نظر خوانندگان را به‌ سوی خود جلب کرد. این مقاله قیام 15 خرداد 1342 را نتیجه همکاری استعمار سرخ (توده‌ای‌ها) و استعمار سیاه (روحانیون) در مقابل انقلاب سفید شاه و ملت توصیف کرده بود. در اعتراض به این اقدام مردم کشور به پا خواستند ولی شدیدترین درگیری در 19 دی در قم اتفاق افتاد که رژیم تظاهرات مردم در این روز را به خاک و خون کشید.

روز 22 دی‌ماه علامه حسن‌زاده آملی به همراه اساتید و فضلای حوزه علمیه قم[37] در اعلامیه‌ای علیه این جنایت رژیم شوریدند و اظهار داشتند:

«... آیا این است معنای آزادی و دموکراسی و طرفداری از حقوق بشر که هیئت حاکمه از آن دم می‌زنند؟! آیا این همه جنایات و خونریزی که در این چند روز مأمورین مسلحش مرتکب شدند، چگونه توجیه می‌نماید؟! آیا حمله مسلحانه و به آتش بستن عده‌ای بی‌گناه که با کمال نظم و آرامش در حرکت بودند، طرفداری از حقوق بشر است؟! آیا فضای باز سیاسی همین است که اگر کسانی به مطالب غیرواقعی روزنامه اعتراض کنند در برابر گلوله قرار گیرند؟! آیا اگر مردمی برای دفاع از حریم مقدس اسلام در کمال آرامش به منزل زعمای دینی رفتند و اظهار تظلم نمودند باید به آتش بسته شوند؟! ما ضمن تسلیت به پیشگاه مقدس ولی‌عصر ارواحنا له‌الفداء و عالم روحانیت و عموم مسلمین بدین وسیله مراتب انزجار و تنفر شدید خود را از این اعمال وحشیانه و مجریان این جنایات ابراز» می‌داریم.[38]

محکوم نمودن حمله مزدوران رژیم پهلوی به منازل مراجع

با فرا رسیدن چهلمین روز شهدای یزد، جهرم و اهواز، در بیست و یک شهر کشور تظاهراتی وسیع برپا ‌شد. در قم، یزد، جهرم، و کازرون، نظامیان اقدام به تیراندازی کردند. علاوه بر این مزدوران رژیم با حمله به منازل آیات سید کاظم شریعتمداری و سید محمدرضا گلپایگانی موجی از نفرت عمومی را در سراسر کشور به خصوص در میان حوزه ایجاد کردند.

به دنبال این واقعه، علامه حسن‌زاده آملی به همراه جمعی از علما و استادان‌ حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ قم[39]‌ در نامه‌ای به آیت‌الله گلپایگانی و آیت‌الله شریعتمداری حمله‌ی‌ مزدوران‌ رژیم‌ شاه‌ به‌ منازل‌ آنان را محکوم نموده و اظهار داشتند: «فاجعه‌ دردناک‌ اخیر قم‌ و حمله‌ وحشیانه‌ مأمورین‌ مزدور به‌ منازل‌ حضرات‌ آیات‌ عظام‌ تقلید و هتک‌ حرمت‌ به‌ ساحت‌ قدس‌ مرجعیت‌ شیعه‌ ... [و] کشتن‌ گروهی‌ از مردم‌ مسلمان‌ و مجروح‌ و مصدوم‌ گردیدن‌ آنان‌ به‌ دست‌ مأمورین‌ در اربعین‌ یزد وجهرم‌ و اهواز و در قم‌ یورش‌ وحشیانه‌ قوای‌ ارتش‌ و شهربانی‌ به‌ منازل‌ آن‌ حضرات‌ و تیراندازی‌ آنان‌ به‌ سوی‌ طلاب‌ بی‌ دفاع‌ که‌ در مقدسترین‌ مأمن‌ عقیدتی‌ مردم‌ مسلمان‌ صورت‌ گرفت‌، به‌ شدت‌ مسلمانان‌ را متأثر ساخته‌ است‌. یورشی‌ که‌ منجر به‌ کشته‌ شدن‌ دو نفر و مصدوم‌ گردیدن‌ عده‌ای‌ گردید و علاوه‌ بر آن‌ از تخریب‌ و بر هم‌ زدن‌ اموال‌ نیز خودداری‌ ننموده‌ و خاطره‌ حمله‌ سپاه‌ مغول‌ را یک‌ بار دیگر در اذهان‌ مردم‌ مسلمان‌ تجدید کردند.» در ادامه آمادگی خود را برای‌ دفاع‌ از اسلام‌ و حریم‌ مقدس‌ مراجع‌ عظام‌ اعلام می‌دارند:

«حوزه‌ مقدسه‌ی‌ قم‌ ضمن‌ محکوم‌ نمودن‌ این‌ اعمال‌ ضد انسانی‌ که‌ ابتدایی‌ترین‌ حکومت‌ها نیز از ارتکاب‌ آن‌ شرم‌ دارند، مراتب‌ تأسف‌ عمیق‌ خود را به‌ حضور آن‌ مراجع‌ عالی‌ مقام‌ و نائبان‌ امام‌ ابراز داشته‌، آمادگی‌ همگانی‌ برای‌ دفاع‌ از اسلام‌ و حریم‌ مقدس‌ مراجع‌ عظام‌ که‌ نمایندگان‌ واقعی‌ روحانیت‌ شیعه‌ می‌باشند، اعلام‌ می‌دارد.»[40]

واکنش به حوادث سیاسی ایران‌ و چهلمین‌ روز شهدای 17 شهریور

از دوم‌ مهر ماه‌ 1357 اعتراضات مردمی علیه رژیم پهلوی حرکت‌ رو به‌ رشد خود را آغاز می‌کند. علّت‌ آن‌ محاصره‌ی‌ بیت‌ امام‌ خمینی[41] در نجف اشرف‌ از اوّل‌ مهر ماه‌ بود که‌ موجب‌ تظاهرات‌ خونین‌ و اعتراضات‌ مردمی‌ در سرتاسر کشور گردید. پانزده‌ مهرماه‌ آغاز اوج‌ تظاهرات‌ و درگیری‌های‌ خیابانی‌ است‌. بنابر این متعاقب این اوضاع سیاسی و در آستانه چهلم شهدای 17 شهریور، آیت‌الله حسن‌زاده آملی به همراه جمعی از علمای حوزه‌ی علمیه ی قم[42]‌ روز 17 مهرماه 1357 در اعلامیه‌ای درباره‌ حوادث‌ سیاسی ایران‌ اعلام موضع می‌کنند. در این اعلامیه با اشاره به این ‌که «در طول‌ تاریخ‌ همواره‌ پیامبران‌ خدا و پیشوایان‌ دینی و پیروان‌ راستینشان‌ در راه‌ خدا، علیه‌ جباران‌ و ستمگران‌ به‌ پیکار برخاستند و تا آخرین‌ دم‌، ضعف‌ و سستی و زبونی به‌ خود راه‌ ندادند.» آمده است:

«ملت‌ اسلام‌ که‌ بر ضد بیدادگری و بی‌دینی به‌ پا خواسته‌ و در کمتر از یک‌ سال‌ هزاران‌ قربانی داده‌، تکیه‌ گاهی جز خدا و نیروهای خدا داده‌، ندارد. جامعه‌ی مسلمان‌ ایران‌ می‌داند که‌ ابرقدرت‌ها برای بلعیدن‌ ثروت‌های ما چنگ‌ و دندان‌ تیز کرده‌اند و رژیم‌های دست‌ نشانده‌ی خود را بر ملت‌ مسلمان‌ مسلط‌ نموده‌، به‌ نام‌ طرفداری از صلح‌ جهانی مردم‌ بی‌گناه‌ را به‌ آتش‌ و خون‌ می‌کشند و زیر ماسک‌ پشتیبانی از حقوق‌ بشر، حق‌ توده‌های ستمکش‌ را پایمال‌ می‌کنند.» در قسمت دیگری از این اعلامیه محاصره بیت امام در نجف محکوم شده است: «ملت‌ ما رفتار غیر انسانی رژیم‌ بعثی عراق‌ را در مورد محاصره‌ منزل‌ بزرگ‌ رهبر دینی حضرت‌ آیت‌‌الله العظمی امام‌ خمینی و همدستی با هم‌ پیمانان‌ اسراییل‌ و سلب‌ آزادی از سرسخت‌ترین‌ دشمن‌ صهیونیسم‌، محکوم‌ می‌کند. رژیمی که‌ هر لحظه‌ به‌ شکلی در می‌آید؛ یک‌ روز با دولتی به‌ جرم‌ تأمین‌ نفت‌ اسراییل‌ غاصب‌ و حکومت‌ نژادپرست‌ و آدمکش‌ رودزیا و آفریقای جنوبی مبارزه‌ می‌کند و روز دیگر با همان‌ دولت‌ طرح‌ دوستی و همکاری می‌ریزد. از یک‌سو از تأسیس‌ صندوق‌ نه‌ میلیارد دلاری، برای جلوگیری از معاهده‌ی صلح‌ دروغین‌ با اسراییل‌ دم‌ می‌زند و از سوی دیگر علیه‌ پرچمدار نهضت‌ ضد صهیونیسم‌ با دوستان‌ دیرین‌ اسراییل‌ تبانی می‌کند.»

محکوم نمودن جنایات رژیم در کشتار مردم در 17 شهریور از دیگر مسائل  مورد اشاره در این اعلامیه است: «مردم‌ ما از رژیم‌ دست‌ نشانده ی ایران‌ توقعی جز قتل‌ و غارت‌ ندارد و به‌ چشم‌ خود دید دولتی که‌ به‌ عنوان‌ آشتی ملی سر کار آمد چه‌ فاجعه‌ای به‌ بار آورد و روی چنگیزهای تاریخ‌ را سفید کرد و صدها و هزاران‌ نفر از زنان‌، کودکان‌ و نوجوانان‌ را در میدان‌ شهدای تهران‌ به‌ کمک‌ سربازان‌ اسراییلی چنانکه‌ نقل‌ شده‌ از بالا و پایین‌ به‌ رگبار مسلسل‌ بست‌.»

رسوایی رژیم در شعارهای دولت آشتی ملی مورد دیگری است که در این اعلامیه به آن واکنش نشان داده شده است: «نظام‌ استبدادی ایران‌ پنداشت‌ با برقراری حکومت‌ نظامی غیر قانونی می‌تواند خروش‌ ملت‌ مبارز مسلمان‌ ایران‌ را فرونشاند ولی شورش‌های پی در پی و تظاهرات‌ بی امان‌ شهرستان‌ها که‌ منجر به‌ قتل‌ صدها نفر در مشهد، کرمانشاه‌، بوکان‌، کاشان‌، خرم‌ آباد، بروجرد، آمل‌ و بابل‌ و ... به‌ دست‌ دژخیمان‌ نظام‌ حاکم‌ شد، نشان‌ داد که‌ این‌ موج‌ فرونشستنی نیست‌ تا آنگاه‌ که‌ نظام‌ اسلامی بر سرکار آید و عمل‌ به‌ قوانین‌ اسلام‌ را سرلوحه‌ کار خود قرار دهد. دولت‌ به‌ اصطلاح‌ آشتی نه‌ تنها تظاهرات‌ سرتاسری ملت‌ ایران‌ را در روز عید فطر و تظاهرات‌ مردم‌ قهرمان‌ تهران‌ را در 16 شهریور وقعی ننهاد، بلکه‌ تظاهرات‌ وسیع‌ آرام‌ 17 شهریور تهران‌ را به‌ بهانه‌ حکومت‌ نظامی غیرقانونی که‌ مردم‌ از آن‌ بی اطلاع‌ بودند، با مسلسل‌های خودکار به‌ خاک‌ و خون‌ کشید. دولت‌ آشتی ملی، آشتی را به‌ درون‌ دبستان‌ها و دبیرستان‌ها کشانید! و بنا به‌ نقل‌ روزنامه‌های رسمی تنها در دبیرستان‌ پهلوی کاشان‌ 250 نفر زخمی به‌ جای گذاشت‌.»

 جامعه‌ی مسلمان‌ و آگاه‌ ایران‌ با تعطیل‌ سرتاسری روز یکشنبه‌ نهم‌ مهرماه‌ که‌ رفراندوم‌ عینی و عملی بود همبستگی کامل‌ خود را با رهبر نهضت‌، امام‌ خمینی اعلام‌ نمود.

در خاتمه این اعلامیه نیز با تأکید بر ادامه مبارزه، از آزادی‌خوان جهان می‌خواهند تا صدای مظلومیت مردم ایران را به جهانیان برسانند: «ملت‌ غیور ایران‌ به‌ رهبری روحانیت‌ متعهد، مبارزه‌ مقدس‌ خود، علیه‌ جباران‌ و ستمکاران‌ را ادامه‌ می‌دهد و روز یکشنبه‌ 24 مهرماه‌ 57 را به‌ عنوان‌ بزرگداشت‌ چهلمین‌ روز قربانیان‌ تهران‌ و سالگرد مرگ‌ اسرارآمیز فرزند رهبر عالیقدر امام‌ خمینی و به‌ یاد قربانیان‌ اخیر شهرستان‌ها عزای عمومی اعلام‌ می‌کند و از ملل‌ آزاد جهان‌ و طرفداران‌ راستین‌ حقوق‌ بشر می‌خواهد که‌ صدای این‌ ملت‌ مظلوم‌ را به‌ گوش‌ جهانیان‌ برساند.»[43]

اعلامیه خلع شاه از سلطنت

اعلامیه‌ «خلع شاه از سلطنت» یکی از مهم‌ترین اعلامیه‌های دوران نهضت اسلامی است که نام علامه حسن‌زاده آملی نیز ذیل آن مشاهده می‌شود.[44] جریان این اعلامیه از این قرار است که در محرم سال 1399 برابر با آذر‌ ماه 1357، به دنبال دعوت روحانیت مبارز تهران و فضلا و استادان حوزه‌ علمیه‌ قم از مردم جهت شرکت در راهپیمایی «تاسوعا و عاشورا»، در سرتاسر کشور تظاهراتی گسترده علیه رژیم پهلوی برگزار شد. در این روز مردم خواستار برچیده شدن بساط سلطنت و خلع شخص شاه از رأس امور شدند. بنابراین اساتید و فضلای حوزه‌ قم در خواست مردم را مبنا قرار دادند و طی بیانیه‌ای‌ صریح، خلع شاه از سلطنت و غیرقانونی بودن تمام مناصب دولتی اعم از دولت غیرقانونی ارتشبد ازهاری،‌ کلیه‌ استانداران، فرمانداران و بخشداران کشور را به مردم ایران و سران کشورهای دنیا اعلام کردند و به دولت‌های خارجی هشدار دادند هرگونه پشتیبانی و همکاری و عقد قرارداد با این رژیم فاقد اعتبار قانونی بوده و مصداق بارز نقض حقوق بشر است.

صدور این بیانیه در موقعیتی که هنوز شاه در ایران به سر می‌برد و دولت نظامی ازهاری همچنان به سرکوب مبارزان و مجاهدان مشغول بود، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. وقتی متن این بیانیه آماده و توسط اساتید و فضلای انقلابی قم امضا شد، طی جلسه‌ای دیگر قرار بر این شد که به امضای استادان در قم بسنده نشود و برای اخذ امضای علمای اعلام و مبارز شهرستان‌ها نیز اقدام شود. [45]

در این اعلامیه با اشاره به این موضوع که «ملت نستوه و آگاه ایران داوطلبانه و شجاعانه در دو روز تاسوعا و عاشورای سال جاری (19 و 20 آذر 1357) راهپیمائی عظیم و بی‌سابقه‌ای را در سراسر کشور ترتیب داد و با صراحت هر چه تمامتر در قالب شعار پلاکارد و قطعنامه مخالفت خود را با شخص شاه و رژیم شاهنشاهی بیان داشت و خواستار تشکیل جمهوری اسلامی به رهبری نائب الامام حضرت آیت‌الله العظمی خمینی دام‌ظله شد. ملت ایران در این رفراندم صد در صد آزاد که مورد تصدیق مراجع عالیقدر بود و خبرگزاری‌های بزرگ دنیا هم گزارش آن را داده‌اند رأی صریح خود را داد.» آمده است:

«ما امضاء کنندگان ذیل، با در نظر گرفتن رفراندم مذکور وظیفه مذهبی و ملی خود می‌دانیم که رسماً به شخص شاه و دولت و ارتش و مقامات وزارت کشور و هم‌چنین به دولت‌هائی که با کشور ما رابطه‌ای در حد تبادل سفیر دارند از طریق سفارتخانه‌ها ابلاغ نمائیم که:

1- شاه و رژیم شاهنشاهی به هیچ وجه پایگاهی در میان ملت ندارد. و مردم حتی در زیر فشار سرنیزه و مسلسل هم آن را تحمل نمی‌کند و قهراً شاه از مقام خود مخلوع و سلطنت او غیر قانونی است و فوراً باید کناره‌گیری خود را اعلام دارد و بساط شاهنشاهی برای همیشه باید از این مملکت برچیده شود.

2-هر چه زودتر می‌بایست حکومت جمهوری اسلامی زیر نظر نائب الامام حضرت آیت‌الله العظمی خمینی دام‌ظله تشکیل گردد.

3- دولت نظامی ازهاری و هر دولتی که از طرف شاه مخلوع شکل بگیرد غیر قانونی است.

4- امرای ارتش و افسران[و] درجه‌داران که ارتش ملتند لازم است که به ملت بپیوندند و به هیچ وجه از شاه مخلوع و رژیم مردود اطاعت و جانبداری نکنند و تمام نیروی خود را برای برآوردن خواسته‌های ملت بسیج نمایند.

5- کلیه استانداران و فرمانداران و بخشداران و رؤسای دوائر که خدمتگزاران ملتند لازم است به ملت پیوسته از دولت غیرقانونی اطاعت نکنند.

6- دولت‌های خارجی توجه داشته باشند که شاه و دولت او از نظر ملت ایران غیرقانونی و غاصب می‌باشد و هرگونه همکاری و پشتیبانی از شاه نقض حقوق بشر و دشمنی با ملت ایران است و هر نوع قرارداد سیاسی نظامی و اقتصادی و فرهنگی و غیر آن با دولت ایران ارزش و اعتبار قانونی نخواهد داشت.»

یکی از شاگردان علامه با اشاره به فرار شاه (26 دی‌ماه 1357) از کشور می‌گوید بعد از ظهر یکی از همین روزها  «طبق معمول جلسه درس ایشان در مسجد برگزار شد و پس از آن با یکی دو نفر دیگر، آقا را تا منزلشان همراهی کردیم، ولی در کوچه فرعی باریک منتهی به منزل، که من با علامه تنها بودم، ایشان در حال باز کردن درب بودند که کسی آقا را صدا زد و خود را به ایشان رساند. جلو آمد و گفت: من فلانی و افسر شهربانی‌ام، (در همین حال با نگاهی به اطراف و با احتیاط سلاح کمری خود را از زیر کاپشن بیرون آورد، در این لحظه من به ‌شدت نگران شدم که نکند می‌خواهد ایشان را ترور کند) و ادامه داد: حاج آقا‌، من در جریان تظاهرات و درگیری‌های شهر به سوی کسی تیراندازی نکردم، و الان هم آمدم که این اسلحه را به ‌شما تحویل دهم. علامه حسن‌زاده با کمال خونسردی و آرامش‌، قبل از اینکه سلاح را از ایشان بگیرد، گفت: «آقاجان‌، ما هم چند سالی است که دیدیم اوضاع و احوال طوری است که باید مسلح باشیم. (آنگاه دست خود را به جیب بغل قبایش برد و خودنویس خود را بیرون آورد) و گفت: لذا ما هم مدت‌هاست که مسلح به این سلاح شدیم و...»[46]

 

آسیب دیدن علامه حسن‌زاده در جریان انقلاب اسلامی

فعالیت‌ها و حمایت‌های آیت‌الله حسن‌زاده آملی تا براندازی سلطنت پهلوی ادامه داشت، آیت‌الله علی معلمی نماینده مردم مازندران در مجلس خبرگان رهبری با اشاره به فعالیت‌های علامه حسن‌زاده آملی در ماه‌های پایانی رژیم پهلوی می‌گوید: در همان ایام، در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب، جامعه ‌روحانیت استان مازندران با محوریت شیخ هادی روحانی شکل گرفته بود. این جلسات هر دو هفته یکبار در یکی از شهرهای بزرگ استان تشکیل می‌شد. چند ماهی به پیروزی انقلاب مانده بود که نوبت به آمل رسید. آن روز خبر رسید که علامه حسن‌زاده از قم به آمل آمده‌اند و قرار است در جلسه حاضر شوند. همه از درک حضور ایشان خرسند و به دیدار با ایشان مشتاق بودند. ایشان در سر موعد در جلسه حاضر شد. اندکی بعد از سلام و احوالپرسی، ایشان شروع به سخنرانی کردند و گفتند: «من کاری را شروع کرده بودم. متحیر بودم که کار نیمه تمام خود را انجام دهم و یا این که در محضر شما حضرات که برای همراهی با انقلاب و حضرت امام و ادامه نهضت جمع شده‌اید حضور پیدا کنم. به کتاب خدا تفال زدم و توکل کردم به او. آیات مربوط به فرمان خدا به موسی کلیم آمد، که می‌فرماید: «حرکت کن و بنی‌اسراییل را حرکت بده...» و خبر نابودی فرعون در آن آیات بود. علامه حسن‌زاده با حضورشان در آن جلسه و قرائت آیات قرآن، معنویت خاصی به جلسه دادند. وقتی که ایشان این آیات را تلاوت کردند، یأس و ناامیدی که بعضاً در دل‌ها عارض می‌شد تبدیل به نشاط و امیداواری در ادامه مسیر شد.[47]

علامه خود نیز روایت جالبی از فعالیت‌هایشان در این دوران و آسیب دیدن خود توسط مزدوران رژیم دارند: «در بحبوحه انقلاب، در مسجد اعظم قم مشغول افاده و افاضه به طلاب حوزه علمیه بودیم که مورد هجوم عوامل رژیم منحوس شاه قرار گرفته و از ناحیه قفسه سینه شدیداً مورد آسیب قرار گرفتم. در آن موقع وقتی به خود آمدم فکر کردم به دلیل هجوم آن یاغیان ساعتم که در جیبم بوده شکسته است، ولی دیدم نه، دنده‌ها آسیب دیده و شکسته و به طرف قلبم خم شده است.»[48]

 

حمایت از نظام جمهوری اسلامی

با پیروزی انقلاب اسلامی علامه حسن‌زاده آملی خدمت امام رسیدند و به ایشان عرض کردند که آقا جان! من طلبه‌ای هستم در آمل، هر امری هست بفرمایید آنجا من با جان و دل برای این انقلاب انجام خواهم داد.[49] در این دوران ایشان لحظه‌ای از حمایت قاطعانه از نظام مقدس جمهوری اسلامی غافل نبوده است و همواره پشتیبان و حامی و یاور نظام بوده‌اند. چندین سال در سنگر امامت جمعه شهر آمل به دفاع از کیان اسلام و انقلاب مشغول بوده و در جریان هجوم منافقین به شهر آمل در 6 بهمن 1360 این شاگردان معظم‌له بودند که به خوبی در مقابل آن مقاومت کرده و موجب رسوایی دشمن شدند.

همچنین به دنبال سرکوب مناففین توسط مردم آمل، معظم‌له به تاریخ 13 بهمن 1360 در پیامی از مردم آمل تشکر کردند، در این پیام آمده است: «شما با این مشت محکمی که چون پتک پولادین بر دهن مهاجمان زدید خدا و پیغمبر را خوشحال کردید، قلب قطب عالم امکان حضرت بقیه‌الله و تتمه‌النبوه امام زمان مهدی موعود ارواحنا له‌الفداء و خاطر شریف مرجع عالیقدر رهبر کبیر انقلاب شکوهمند اسلامی ایران آیت‌الله العظمی جناب امام خمینی و سایر مراجع عظام و علمای اعلام و مسلمانان، و مؤمنان و مجاهدان جبهه‌های جنگ تحمیلی صدامیان و ارواح شهدا را شاد کردید. شما حوزه علمیه را خوشحال کردید...»[50] در بخشی دیگر می‌فرمایند: «این مردم شریف از سرتاسر استان مازندران در آن روزهای تاریخی دشمن شکن برای ابراز هم دینی به مردم آمل تشریف آوردند تا به مزدوران امریکایی بفهمانند که همه‌جای مازندران آمل است و همه مردم این استان مثل دیگر استان‌های کشور اسلامی حافظ قرآن و حافظ انقلاب عظیم اسلامی‌اند...»[51]

موضع‌گیری‌های علامه در سال‌های بعد نیز نشان از اعتقاد و اعتماد راسخ ایشان به نظام جمهوری اسلامی ایران دارد.

حجت‌الاسلام عبدالله حسن‌زاده آملی، فرزند ایشان درباره نگاه علامه به انقلاب اسلامی می‌گوید: «یک‌بار جمعی از دوستان که به قم می‌آیند، درباره‌ی مسئله‌ی انتظار و ظهور حضرت حجت عجل‌الله تعالی‌فرجه‌الشریف سوالاتی داشتند. حضرت علامه به آن‌ها می‌گوید اینجا عالم دنیاست، ظهور اگر برای اینجاست به‌تدریج انجام می‌شود و بعد اشاره کردند که انقلاب اسلامی ما الان طلیعه‌ای از ظهور آن حضرت است که در ایران اسلامی رخ داده است.»[52]

از همین‌رو ایشان در مورد شهدای انقلاب می‌فرمایند: «ما به شهیدانمان، از پیش، اکنون، در پیشگاهشان اظهار تذلل، تواضع، بر آن‌ها ‌اشک می‌ریزیم، خاکشان را می‌بوسیم؛ عکسشان را می‌بوسیم؛ خاکشان را گرامی می‌داریم؛ چرا؟در راه این هدف شهید شدند؛ در راه احیای این حقیقت شهید شدند؛ نامشان زنده است؛ آن‌ها ضرر‌ نکردند.
عزیزان من! قرآن فرمود چه؟ «وَ مَا عِنْدَاللَّهِ بَاقٍ» باقی است. آن‌ها ضرر نکردند. برای آن‌ها: «رَوْحٌ وَ رَیْحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِیمٍ» برای آن‌ها: «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا  بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ» آن‌هم یرزقونی که خدا میزبانشان است... آن‌ها ضرر نکردند. ما در معرض خطریم.»[53]

همچنین ایشان موقعی که در زادگاه خود آمل، مشغول تدریس مباحث «معرفت نفس» بوده‌اند، در خاتمه درس 75 می‌فرمایند: «این درس را در همین جا خاتمه می‌دهیم. درس یادگار روزی که دو چشم بینای فلک مینامهر و ماه، چنین زمان شکوفایی را در خطه ایران کمتر دیده است.... آری دیو چو بیرون رود فرشته در آید و آن روز، پنج شنبه 12 بهمن 1357 (روز بازگشت شکوهمند امام خمینی از تبعید 15 ساله) بود که بهمن و بهار اگر چه در هم آمیخت ولی مزاج بهار بر زمستان چیره بود که گویی بهار از شادمانگی به زبان حافظ شیرین سخن سرود خوانان به استقبال آمد که:

مژده ‌ای دل که مسیحا نفسی می‌آید                 که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

ازغم و درد مکن ناله و فریاد که دوش               زده‌ام فالی و فریاد رسی می‌آید.»[54]

معظم‌له در پایان درس 77 معرفت نفس نیز می‌فرمایند: این درس را تا همین جا خاتمه می‌دهیم، درسی که یادگار روز انقلاب بزرگی است که به شهادت تاریخ، چشم روزگار در مرز و بوم ایران چنین روز ندیده است. روز خونینی که نبرد ملت مسلمان مبرز و مبارز با ستم پیشگان بد سرشتِ بد کنشت به اوج نهایی خود رسیده بود و سرانجام حق بر باطل پیروز شد و مردم مسلمان از قید اسارت رهایی یافتند، آن روز یکشنبه سیزدهم ربیع الاول 1399 هجری قمری مطابق 22 بهمن 1357 هجری شمسی بوده که این آب و خاک از نام ناپاک پلید پهلوی و دودمان دژخیم بد گوهرش پاک شد و به مدد قوای مقتدر و قاهر ماورای طبیعت بیخ و بن این شجرة خبیثه برکنده شد.[55]

ایشان در جایی دیگر اینگونه دعا می‌فرمایند: خدایا از پیشگاه والای تو خواهانیم که این کشتی انقلاب عظیم اسلامی ما را و این ملت به حق قیام کرده را و رهبر گرامی و دولت و روحانیت متعهد را که در راه اعلای کلمه طیبه لااله الاالله‌اند و رزمندگان سلحشور ما را همه و همه را در کنف عنایات خاص خود در زیر لوای حضرت انسان کامل، بقیه‌الله و تتمه‌النبوه مهدی موعود منتظر محفوظ فرما...»[56]

همچنین ادامه می‌دهند: این انقلاب، نعمتی عظیمی است که به ما روی آوریده است، قدر این انقلاب را بدانیم، قدر این جمهوری اسلامی را بدانیم، این تازه طلیعه کار است که الحمدالله استعدادها به کار افتاده است و خفته‌ها بیدار شده‌اند.[57]

 

حمایت‌های علامه حسن‌زاده آملی از رهبر انقلاب اسلامی

علامه حسن‌زاده آملی ارادتی ویژه به رهبر انقلاب داشتند و در سال‌های مختلف مواضع مستحکم ایشان در دفاع از نظام و رهبری بیش از هر چیز مورد توجه و تأمل واقع شد. ایشان  همواره با عظیم‌ترین تعابیر از رهبر انقلاب اسلامی یاد نموده‌اند.

فرزند علامه در مورد علت حمایت‌های معظم‌له از رهبری انقلاب می‌گوید: «علامه می‌گفت چه کسی بهتر از ایشان است. چه کسی می‌تواند این کشور بزرگ را با عظمت اداره کند و به پیش ببرد. ایشان شایسته‌ی این جایگاه هستند، چرا که هم تجربه دارند، هم عالم‌اند و هم روحانی متقی و پارسایی هستند. ایشان می‌گفت باید خدا را برای این نعمت شکر کنیم که چنین فردی رهبر انقلاب است و دارد کشور را هدایت می‌کند و بعضی‌ها نمی‌دانند که هدایت این کشور بزرگ با تمدنی کهن چقدر سخت است. کسی که این بار و امانت را به دوش می‌کشد، باید مرد این میدان باشد.»[58]

علامه دو کتاب خود «انسان در عرف عرفان» و «فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه» را به رهبر انقلاب تقدیم نمودند.

در تقدیم‌نامه علامه که در ابتدای کتاب «انسان در عرف عرفان» منتشر گردیده، ابتدا این عبارات عظیم ذکر شده:
«با سلام و دعای خالصانه و ارائه ارادات بی‌پیرایه جاودانه به حضور باهرالنور رهبر عظیم الشأن کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت‌الله معظم، جناب خامنه‌ای کبیر (متع‌الله الاسلام والمسلمین بطول‌بقائه‌الشریف)...»
در ادامه از رهبری با عناوین «یگانه دوران» و «ولی به حق» یاد شده و در پایان نیز آمده: «شوکت روزافزون آن قائد اسوه زمان را همواره از حقیقه الحقائق خداوند سبحان مسئلت دارم.»

در تقدیم‌نامه کتاب «فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه» نیز علامه از رهبری با تعابیر «رهبر عظیم‌الشأن کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران جناب آیت‌الله معظم خامنه‌ای کبیر»، «قائد» و «مصداق بارز «نرفع درجات من نشاء»» یاد شده و «سلام و تحیت خالصانه و ارائه ارادت بی‌پیرایه و درود نوید جاوید» به رهبری تقدیم گردیده و در خاتمه نیز آمده است:

«دادار عالم و آدم، همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد.

المتمسک بذیل الولایه: حسن حسن‌زاده آملی».

علامه حسن‌زاده آملی همچنین در یکی از سخنرانی‌های خود با اشاره به لزوم حفظ انقلاب اسلامی می‌فرمایند: این انقلاب را دوست بدارید این رهبر عظیم‌الشأن‌ را دوست بدارید. عالمی، عادلی، رهبری، مؤمنی، موحدی، سیّاسی، دلداری، رهبری، انسان ربانی، پاک، منزه، که دنیا شکارش نکرده من جایی ندیدم که عرض کردم. نه شکوفه‌ای، نه برگی، نه ثمر، نه سایه دارم / همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را.

ایشان در ادامه این سخنرانی اظهار داشتند: الان این انسجام ما تکلیف شرعی ماست؛ مبادا آقایان اول انقلاب یادتان هست چند فرقه برخاستند که می‌خواستند کشور را تجزیه کنند؛ مبادا این وحدت، جمعیت، کشور علوی و نعمت ولایت را از دست شما بگیرند. خدایا به حق پیغمبر و آل پیغمبر سایه این بزرگمرد رهبر اصیل اسلامی حضرت آیت الله معظم خامنه‌ای عزیز را مستدام بدار. [59]

ایشان در جای دیگر می‌فرمایند: گوش‌ شما باید به فرمان رهبر باشد. چون ایشان گوش ایشان به فرمان حضرت خاتم انبیاست.[60]

رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز از این حکیم بلندمرتبه با تعابیر عظیم تجلیل نموده‌اند. به عنوان نمونه ایشان در دیدار با جمعیت انبوه مردم آمل در تاریخ 21 خرداد 1377 در حالی که علامه حسن‌زاده نیز حضور داشتند، فرمودند:

«در طول زمان، علمای بزرگ - چه فقها، چه فلاسفه، چه مورّخین و چه عرفای نامدار - از این منطقه برخاسته‌اند.... امروز هم بحمداللَّه بزرگانی از این منطقه می‌درخشند که این دو گوهر درخشان منطقه آمل – حضرت آیت‌الله حسن‌زاده و حضرت آیت‌الله جوادی آملی - نمونه‌های بارز آنند.»

 

رحلت

شامگاه روز شنبه سوم مهر 1400 آیت‌الله حسن‌زاده آملی که به دلیل بیماری ریوی در بیمارستان امام رضا علیه‌السلام آمل بستری بودند، دار فانی را وداع گفتند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای شامگاه یکشنبه 4 مهر با حضور در کنار پیکر آیت‌الله حسن‌زاده آملی(که به بیت رهبری منتقل شده بود)، ضمن قرائت نماز و فاتحه با آن عالم ربّانی و سالک توحیدی وداع کردند.

مراسم تشییع پیکر علامه حسن‌زاده، روز دوشنبه 5 مهر 1400 مصادف با اربعین حسینی با حضور مسئولان کشوری و لشکری و مردم سوگوار شهرستان آمل از میدان 17 شهریور تا میدان قائم (عج) این شهر برگزار شد و سپس و به درخواست خانواده معظم‌له با بالگرد از آمل به روستای ایرا منتقل شد و در همان‌جا نیز آرام گرفت.[61]

در پی ارتحال این عالم فرزانه، مسئولین، شخصیت‌ها، اندیشمندان، علما، اساتید حوزه و دانشگاه در پیام‌هایی جداگانه در گذشت ایشان را تسلیت گفتند.

رهبر انقلاب نیز صبح  روز 4 مهر 1400 با صدور پیامی ضمن تسلیت ارتحال آیت‌الله حسن‌زاده آملی، این روحانی دانشمند را از جمله‌ی چهره‌های نادر و فاخری دانستند که نمونه‌های معدودی از آنان در هر دوره، چشم و دل آشنایان را می‌نوازد و توأماً دانش و معرفت و عقل و دل آنان را بهره‌مند می‌سازد. متن پیام به این شرح است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

با تأسف خبر درگذشت عالم ربّانی و سالک توحیدی، آیةالله آقای حسن‌زاده‌ی آملی رحمه‌الله ‌علیه را دریافت کردم. این روحانی دانشمند و ذوفنون از جمله‌ی چهره‌های نادر و فاخری بود که نمونه‌های معدودی از آنان در هر دوره، چشم و دل آشنایان را می‌نوازد و توأماً دانش و معرفت و عقل و دل آنان را بهره‌مند می‌سازد. نوشته‌ها و منشأت این بزرگوار منبع پر فیضی برای دوستداران معارف و لطائف بوده و خواهد بود. ان ‌شاءالله.

اینجانب به همه‌ی دوستان و شاگردان و ارادتمندان ایشان به ویژه به مردم مؤمن و انقلابی آمل و جوانان مشتاقی که مجذوب مواضع انقلابی و خلقیات والای انسانی آن مرحوم بودند تسلیت عرض می‌کنم و رحمت و مغفرت و علو درجات ایشان را از خداوند متعال مسألت می‌نمایم.

سیّد علی خامنه‌ای

۴ مهر ۱۴۰۰»[62]

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] . آشیان، زهرا، شرح حال علامه آیت‌الله حسن حسن زاده آملی (1)، مشکواه‌النور، اردیبهشت و خرداد 1377، شماره 4، ص 47.

[2] . علامه حسن زاده آملی، خود در این زمینه می‌فرماید: «در سال 1307 به دنیا آمدم. برای اینکه در خانه شیطانی نکنم، مرا خیلی زود به مکتب فرستادند. دو سه ملاباجی که خدا رحمتشان کند، معلم‌های اول من بودند. معلم به مدیر مدرسه گفت که این شاگرد باید به کلاس دوم برود و رفتم. بعد از کلاس ششم ابتدایی از مدرسه بیرون آمدم».(کیهان فرهنگی مرداد 1363 - شماره 5)

[3] . علامه در مورد تألیف زندگی‌نامه خود اظهار می‌دارند: «من فقط به این جهت شرح زندگی و به خصوص نام تألیفات و کتب خود را ذکر می‌کنم تا همگان بدانند که روحانیت همواره با فداکاری و تلاشی عظیم، سنگر فرهنگ و علوم اسلام را که ضامن اعتلا و حیات آن بوده است، حفظ کرده و در این راه متحمل سختی‌ها و مجاهدت‌های طاقت فرسایی گشته است و پاسخی باشد به یاوه‌سرایانی که ناجوانمردانه هر گونه اتهامی را به روحانیت و علمای اسلام روا می دارند.»(کیهان فرهنگی مرداد 1363 - شماره 5)

[4] . ایشان وقتى مطول مى‌خواند، سیوطى و شرح نظام را درس مى‌گفت. (ر.ک.جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، ج 3، قم، نشر معروف، 1385، ص 532.)

[5] . گلشنی، مهدی، آیت حسن (جشن‌نامه بزرگداشت استاد حسن‌زاده آملی)، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1374، ص 14.)

[6] . شیخ عزیزالله طبرسى که از دانشمندان پارساى آمل بود، آداب خوش‌نویسى را به وى آموخت.

[7] . گلی‌زواره، غلامرضا، منظومه معرفت، چاپ دوم، قم، انتشارات قیام، 1376، ص 15.

[8] . صلواتی؛ عبدالله، حسن حسن‌زاده آملی، عارف ربانی و شارح صدرایی، کتاب ماه فلسفه، سال دوم، اسفند ۱۳۸۷، شماره ۱۸،  ص 86.

[9] . محی‌الدین مهدی الهی قمشه‌ای دانشمند، فیلسوف، عارف و شاعر وارسته فرزند ابوالحسن الهی، در حدود سال ۱۲۸۰ شمسی در شهرضا (قمشه سابق) در استان اصفهان به دنیا آمد و در ابتدای جوانی در اصفهان از محضر حضرات آیات حاج آقا حسین قمی، آقا بزرگ حکیم خراسانی و میرزا مهدی اصفهانی استفاده برد و خود در فقه، اصول، فلسفه و حکمت به مراتب والایی دست یافت. استاد الهی قمشه‌ای سپس به تدریس فلسفه و حکمت در مدرسه سپهسالار پرداخت و در کنار آن به تحقیق و تألیف روی آورد و پس از تأسیس دانشگاه در کشور، مدرسه سپهسالار را که محفل ادبا و مجلس حکما بود به دانشکده معقول و منقول تبدیل کرد. حکیم الهی قمشه‌ای، ضمن تدریس در منطق حکمت و ادبیات در آن مکان، به عنوان یکی از برجسته ترین استادان دانشگاه تهران شناخته شده و با نوشتن کتاب توحید هوشمندان به اخذ درجه دکترا از دانشکده مزبور نائل گردید. ایشان ضمن تدریس، با جملاتی شیوا، شیرین و پر جاذبه، مفاهیم دشوار فلسفی را بیان کرد و در تأیید اظهارات علمی خود از اشعار شاعران بزرگ شاهد می آورد. در محفل علمی این حکیم الهی، دانشوران فاضلی پرورش یافتند که حضرات آیات سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، عبدالله جوادی آملی، حسن حسن زاده آملی، کاظم مدیر شانه چی و سید محمد باقر حجتی و… از آن جمله‌اند.این حکیم وارسته در شامگاه ۲۴ اردیبهشت سال ۱۳۵۲ شمسی در ۷۲ سالگی مشتاقانه به حق پیوست و در جوار حرم حضرت معصومه (س) مدفون گردید.

[10] . آیت‌الله حاج سید احمد لواسانى، فرزند سید ابوالقاسم: وى در سال 1313 هـ .ق. در نجف اشرف به دنیا آمد و مقدمات و سطح را نزد آیت‌الله سید محمّدتقى خوانسارى و آیت‌الله حاج شیخ محمّد حسین اصفهانى فرا گرفت و در سال 1339 هـ .ق. به ایران آمد. و پس از مدتى، به عراق رفت و سپس به قم مهاجرت نمود و در سال 1357 هـ .ق. بار دیگر به نجف رفت و سه سال بعد به ایران بازگشت و در تهران ماندگار شد و به تدریس در مدرسه محمّدیه - واقع در بازار - پرداخت. وى به امر آیت‌الله بروجردى، چند سال در مدینه، سرپرستى شیعیان را عهده دار بود و در ایّام حجّ به امور حاجیان رسیدگى کرد. علاّمه حسن‌زاده درباره او مى گوید: «از کسانى که باید در ابتداى ورودم به تهران نام ببرم، که بسیار به گردن من حق دارند و پدرى فرمودند... و در تربیت و تعلیم من سهم به سزایى دارند، مرحوم آیت‌الله آقا سید احمد لواسانى(رحمه الله) است. بنده بقیه لمعه را، با جمع دیگر از رفقا تا آخر کتاب حدود و دیات، در خدمت ایشان خواندیم. همچنین از قسمت عام و خاص قوانین تا آخر آن در مدت سه سال، این دو خوانده شد.» گلشن ابرار، ج 3، پیشین، ص530.

[11] . «طرحی از یک تکاپوی مداوم علمی» در گفت‌وشنود با زنده‌ یاد آیت‌الله علامه حسن حسن‌زاده آملی، روزنامه جوان، 10 مهر 1400، ص 9.

[12] . گلی‌زواره، غلامرضا؛ منظومه معرفت، پیشین، 50.

[13] . آیت‌الله قمشه‌اى براى پذیرش وى در درس، استخاره مى‌کند که آیه(و ممّا رزقناهم ینفقون) مى‌آید و به همین دلیل، آیت‌الله حسن‌زاده را به عنوان شاگرد خود مى‌پذیرد. بعدها روابط استاد و شاگرد بسیار عاطفى و حاکى از پیوندهاى معنوى مى‌شود و حکیم الهى قمشه‌اى بر دیوان شعر این شاگرد خود تقریظ می‌نویسد.

[14] . گلشن ابرار، ج 3، پیشین، ص 530-531.

[15] . احاطه ایشان بر علوم ریاضى، نجوم و هیئت از شگفتى‌ها بود. وى سال‌هاى زیادى به تدریس هیئت فارسى قوشچى، شرح چغمینى، تشریح الافلاک شیخ بهایى، اصول اقلیدس و زیج بهادرى که درباره ریاضیات، هیئت، حساب و هندسه است، پرداخت. وى در علم منطق نیز مهارت یادی داشت و لئالى منتظمه، جوهر نضید، حاشیه ملاّ عبدالله و شرح شمسیه را تدریس کرده است.(گلشن ابرار، ج 3؛ پیشین، ص 533.)

[16] . علامه در مورد ایشان می‌فرمایند: «در همه حال، استادم، حکیم متألّه، آیت‌الله آقاى سید محمّدحسن قاضى طباطبایى مشهور به «الهى» - اعلى الله مقامه - پیوسته مرا به مراقبت و نگاه داشتن ادب در برابر خداوند و محاسبه نفس بسیار توصیه مى فرمود و من نفحات انفاس شریفش و برکات فیوضات منیعش را فراموش نمى‌کنم.»

[17] . «طرحی از یک تکاپوی مداوم علمی» در گفت‌وشنود با زنده ‌یاد آیت‌الله علامه حسن حسن‌زاده آملی، پیشین.

[18] . مجله حوزه،  مرداد و شهریور 1366، شماره 21، مصاحبه با استاد آیت‌الله حسن‌زاده آملی؛ قسمت اول.

[19] . . صلواتی؛ عبدالله، حسن حسن‌زاده آملی، عارف ربانی و شارح صدرایی، پیشین، ص 86.

[20] . گلشن ابرار، ج 3، پیشین، ص 532.

[21] . روزنامه کیهان، 6 مهر 1400، ص 3.

[22] . نیز پیرامون آثار علامه آمده است: از ایشان 190 اثر در موضوعات مختلف فلسفی، عرفانی، فقهی، تفسیر، نهج‌البلاغه، ریاضیات به زیور طبع مزین گشته است. روزنامه کیهان. 11 مهر 1400، ص 6.

[23] . آیت‌الله حسن رمضانی از علامه حسن‌زاده آملی نقل می‌کند که؛ زمانی ایشان (علامه حسن‌زاده آملی) می‌فرمود اگر اسم کار من را لوس بازی نمی‌گذاشتند و اگر تلقی خوشی صورت می‌گرفت و مصون بود از تلقی‌های ناخوش، من این کتاب عیون مسائل نفس را که در مسائل نفس است و کتاب مهمی است و کتاب سر پیری من است، مال ایام جوانی‌ام نیست، یعنی یک عمر کار کرده‌ام و حاصلش این شده است، اسم این کتاب را می گذاشتم «عیون خمینی».

[24] . ر.ک، طلعت حسن، روزنامه اطلاعات، 6 مهر 1400، ص 6.

[25] . مستند روایت صنوبر (بیوگرافی علامه حسن‌زاده آملی) قسمت چهارم، دقیقه 5:38 تا 7:10. همچنین ر.ک. گلی‌ زواره، غلامرضا، جرعه‌های جانبخش، قم، انتشارات حضور، 1380، ص 158.

[26] . به نقل از سایت تبیان، بصیرت سیاسی عرفانی علامه حسن زاده(1(، تاریخ انتشار 5/ 3/ 1392.

[27] . اسامی ارسال کننده نامه به این شرح است:  ذبیح‌الله حسینی مطهری، عبدالرزاق شریعتی،علی غیاثی، محمدجواد محامدی، حسن حسن‌زاده آملی، عبدالله نظری خادم‌الشریعه، عبدالله جوادی و دیگران.

[28] .  اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 158-159.

[29] اسامی امضاء کنندگان نامه به این شرح است: حسین نوری، احمد آذری قمی، ربانی شیرازی، علی‌اصغر مروارید، محمد علم‌الهدی خراسانی، حسینعلی منتظری، ابوالفضل نجفی خوانساری، سید محمدرضا سعیدی و دیگران.

[30] . همان، ص 173-174.

[31] . آقایان ابوالفضل نجفی خوانساری، علی حیدری نهاوندی، حسن حسن‌زاده آملی، حسینعلی منتظری، علی مشکینی اردبیلی، عبدالرحیم الربانی شیرازی، سید محمدرضا سعیدی، حسین نوری و دیگران این نامه را امضاء کرده‌اند.

[32] . اباذری؛ عبدالرحیم، در وادی عشق (خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین سید تقی موسوی درچه‌ای)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1390، ص 150.

[33] . اسامی امضا کنندگان به این شرح است: محمدشاه آبادی عفی عنه، مهدی حسینی روحانی، حسین نوری، محمد محمدی‌گیلانی، ابوالقاسم خزعلی، صالحی نجف‌آبادی، عبدالله نظری خادم‌الشریعه علی احمدی، میرآقا موسوی زنجانی، جوادی آملی و دیگران.

[34] . اسناد انقلاب اسلامی، پیشین، ص 195-196.

[35] . اسامی ارسال کننده عبارتند از: آقا امام سدهی، محمدشاه‌آبادی عفی عنه، محمدحسین مسجدجامعی، حسین نوری، ابراهیم امینی، صالحی نجف‌آبادی، احمد جنتی، عبدالله نظری خادم الشریعه، جوادی آملی و دیگران.

[36] . همان، ص 199.

[37] . ذیل این اعلامیه اسامی، ابوالفضل‌ نجفی‌ خوانساری‌ ، جواد تبریزی‌، محمد حسین‌ مسجد جامعی‌، محمد شاه‌ آبادی‌ عفی‌ عنه‌، سید موسی‌ شبیری‌ زنجانی‌، علی‌ مشکینی‌، ناصر مکارم‌، حسین‌ نوری‌، و دیگران به چشم می‌خورد.

[38] . همان، ص 238-239.

[39] . ذیل این نامه اسامی آقایان، سید یوسف‌ مدنی‌ تبریزی‌،  جعفر سبحانی‌، ابوالفضل‌ موسوی‌، محسن‌ دوزدوزانی‌، احمد پایانی‌، احمد آذری‌ قمی‌، علی‌ المشکینی‌، حسن‌ حسن‌زاده‌ آملی‌، یدالله‌ دوزدوزانی‌، مهدی‌حسینی‌ روحانی‌، عبدالله‌ جوادی‌ و دیگران به چشم می‌خورد.

[40] . همان، ص 291-292.

[41] . در اول مهرماه 1357 نیروهای امنیتی دولت بعثی عراق به منظور همکاری با رژیم شاه و پیشگیری از پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران، بیت امام خمینی را در نجف محاصره کردند و خواهان این شدند که ایشان از هرگونه مصاحبه، صدور اعلامیه و ایراد نطق و خطابه سیاسی خودداری نمایند.

[42] . ذیل این اعلامیه اسامی آقایان، ابوالفضل‌ نجفی خوانساری ، سید اسد‌الله مدنی، مسلم‌ ملکوتی  سرابی، محمد شاه‌ آبادی ، احمد رضوانی نجفی زنجانی، محمد حسین‌ مسجد جامعی،  علی مشکینی، احمد آذری قمی، مهدی حسینی روحانی، علی احمدی، عبد‌الله جوادی، احمد جنتی،  حسن‌ حسن‌ زاده‌ آملی و دیگران به چشم می‌خورد.

[43] . همان، ص 403 تا 405.

[44] . نام علامه حسن‌زاده دوبار در این اعلامیه قید شده است، یک‌بار به در کنار روحانیون قم و یک بار دیگر نیز از طرف روحانیون آمل این اعلامه را تأیید کرده است.

[45] . اباذری، عبدالرحیم، خاطرات آیت‌الله شیخ مرتضی بنی‌فضل، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386. ص 205.

[46] . روزنامه کیهان، 8 مهر 1400، ص 11.

[47] . گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۴ مهر ۱۴۰۰، کد خبر 7187.

[48] . مستند روایت صنوبر (بیوگرافی علامه حسن‌زاده آملی) قسمت چهارم، از دقیقه 8:45 تا دقیقه 9:15. همچنین ر.ک گلی‌ زواره، غلامرضا، جرعه‌های جانبخش، قم، پیشین، ص 160.

[49] . علامه حسن‌زاده با جان و دل از انقلاب دفاع کرد، گفتگوی پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR با حجت‌الاسلام عبدالله حسن‌زاده، 10/ 7/ 1400.

[50] . شعبانی، ناصر، مقاومت مردمی در حماسه آمل (واکاوی واقعه 6 بهمن 1360)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1394، ص 649.

[51] . همان.

[52] . علامه حسن‌زاده با جان و دل از انقلاب دفاع کرد، گفتگوی پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR با حجت‌الاسلام عبدالله حسن‌زاده، 10/ 7/ 1400.

[53] . ر.ک. روزنامه کیهان، 12 مهر 1400، ص 7.

[54] . حسن‌زاده آملی، حسن، دروس معرفت نفس، قم، انتشارات الف.لام.میم، چاپ اول، 1381،ص 279-280.

[55] . حسن‌زاده آملی، حسن، دروس معرفت نفس، پیشین، ص 288-289.

[56] . حسن‌زاده آملی، حسن، مجموعه مقالات، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، مرکز انتسارات، 1376، ص 86.

[57] . گلی‌ زواره، غلامرضا، جرعه‌های جانبخش، قم، انتشارات حضور، 1380، ص 159.

[58] . علامه حسن‌زاده با جان و دل از انقلاب دفاع کرد، گفتگوی پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR با حجت‌الاسلام عبدالله حسن‌زاده، 10/ 7/ 1400.

[59] . فیلم این سخنرانی موجود است.

[60] . پیاده شده از فایل صوتی معظم‌له.

[61] . علامه وصیت کرده بود پیکرش در روستای ایرا و در آرامگاهی که در یکی از اتاق‌های خانه‌اش برای همسرش درست کرده بود به خاک سپرده شود. همسر علامه چهارم مرداد 1382 همزمان با شهادت حضرت فاطمه‌الزهرا سلام‌الله علیها دار فانی را وداع گفته بود و علامه پیکر همسرش را در حیاط منزل خود و در اتاقی که آن را بیت‌الرحمه می‌نامیدند دفن کردند. (روزنامه کیهان، 7 مهر 1400)

[62] . روزنامه کیهان، 6 مهر 1400.



دستخط علامه حسن‌زاده آملی که در آن به اساتید خود اشاره کرده است


دستخط میرزا مهدی الهی قمشه‌ای خطاب به علامه حسن‌زاده آملی


دستخط آیت‌الله علامه میرزاابوالحسن شعرانی خطاب به علامه حسن‌زاده آملی


حاشیه تمهیدالقواعد به خط حکیم میرزا احمد آشتیانی


گزارش ساواک اعلامیه علما و روحانیون شهرهای مختلف به هویدا در مورد تبعید امام


نامه سرگشاده حجج اسلام و فضلاء و محصلین حوزه علمیه قم به پیشگاه مرجع تقلید مسلمانان حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی


نامه سرگشاده جمعی از حجج اسلام و فضلاء حوزه علمیه قم به نخست‌وزیر


اعلامیه‌ی جمعی از علمای حوزه‌ی علمیه‌ی قم‌ درباره‌ حوادث‌ سیاسی ایران‌ و چهلمین‌ روز شهدای 17 شهریور


اعلامیه‌ی جمعی از علمای حوزه‌ی علمیه‌ی قم‌ درباره‌ حوادث‌ سیاسی ایران‌ و چهلمین‌ روز شهدای 17 شهریور صفحه دوم


اعلامیه خلع شاه پس از برگزاری مراسم عظیم تاسوعا و عاشورا، 19 و 20 آذر 1357


اعلامیه خلع شاه صفحه 2


اعلامیه خلع شاه صفحه 3


تجلیل علامه حسن‌زاده املی از رهبری


علامه حسن‌زاده آملی در کودکی


سال ۱۳۲۷. از راست عبدالله جوادی آملی. جلال‌الدین غروی. جونی برهانی. حسن حسن‌زاده آملی


آیت‌الله علامه حسن حسن‌زاده آملی در دوران جوانی


دهه 40 علامه حسن‌زاده آملی در جمع دوستان


دهه 1370. قم؛ آیت‌الله علامه حسن حسن‌زاده آملی در منزل شخصی


دهه 1370. قم؛ آیت‌الله علامه حسن حسن‌زاده آملی در حاشیه یکی از بازدیدها


علامه حسن‌زاده آملی در جمعی از دوستداران ایشان. دهه 70


دهه 1370. قم؛ آیت‌الله علامه حسن حسن‌زاده آملی در حاشیه یکی از بازدیدها


دیدار مردمی علامه حسن‌زاده آملی حدود سال 1370


حضور علامه حسن‌زاده آملی و آیت‌الله جوادی آملی در کنار رهبری در سفر یک روزه ایشان به آمل در 21 خرداد 77


بهمن ماه ۱۳۸۱. منزل حضرت علامه


علامه حسن زاده آملی در زادگاه


علامه حسن زاده آملی در میان مردم


علامه حسن‌زاده آملی در تشییع آیت‌الله ابوالقاسم رحمانی خلیلی


علامه حسن‌زاده در حال اقتدای نماز به رهبر انقلاب


نماز جماعت به امامت علامه حسن‌زاده آملی


عصر روز یکشنبه 9 مهر 1391 عیادت رهبر انقلاب از آیت‌الله حسن‌زاده آملی در یکی از بیمارستان‌های تهران


اقامه نماز بر پیکر علامه حسن زاده آملی در شامگاه یکشنبه 4 مهر 1400 توسط رهبر انقلاب


قرائت قرآن بر پیکر علامه حسن‌زاده آملی در شامگاه یکشنبه 4 مهر 1400 توسط رهبر انقلاب


تشییع با شکوه پیکر علامه حسن‌زاده آملی


 

تعداد مشاهده: 8046


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.