شهید آیتالله سید مصطفی خمینی، فرزند ارشد حضرت امام خمینی در طول دورهی مبارزه علیه رژیم، علاوه بر تبعید، از سوی ساواک مورد دستگیری و بازجویی قرار گرفت. اسناد ساواک نشان میدهد که این شهید بزرگوار تا پیش از تبعید نقش فعالی در ایجاد اتحاد و انسجام در میان علماء بر عهده داشته و از هیچ کوششی برای پیشبرد اهداف امام خمینی(ره) فروگذار نمیکرده است. سندی که در ادامه میآید گزارش کوتاهی است از ساواک راجع به آزادی ایشان در سال 1343. در انتهای گزارش آمده است: «تماسها و ملاقاتهای او را زیر نظر گرفته و به موقع گزارش دهید.»

جلسات قرائت قرآن در سراسر کشور از جمله محفلهایی بودند که در آنها تلاش میشد تا نام و یاد امام خمینی در ایام تبعید ایشان حفظ شود. در این جلسات ضمن قرائت و تفسیر قرآن، مسایل روز سیاسی نیز مطرح میشد و با یادآوری مجاهدتهای امام، فتاوای ایشان نیز اعلام میگردید. در سند امروز که به سال 1349 باز میگردد، میبینیم که در یکی از روستاهای استان مرکزی چگونه جلسات قرآنی به محفلی برای حمایت از امام تبدیل شده است: «قاری قرآن … پس از ختم جلسه بحث و گفتگو پیرامون علمای دینی پیش کشیده و ضمن تعریف از روحالله خمینی از مردم میخواهد که از او تقلید نمایند.»

شهادت تعداد زیادی از انقلابیون در سال 1357 موضوع سند دیگر امروز است. بر اساس گزارشهای ارتش، 24 نفر در سراسر کشور در این روز به شهادت رسیدهاند. یکی از اعضای ساواک در این مورد گفته است: «در روز جاری 3 نفر در میدان فوزیه کشته شده و راه بندان شدیدی در جنوب شهر ایجاد شده بود.»

شاپور بختیار (1293-1370ش) آخرین نخستوزیر حکومت پهلوی است که در فاصله 14 دیماه 57 تا پیروزی انقلاب اسلامی در این سمت فعالیت میکرد. سند زیر گزارشی است از نشست بختیار و برخی از همفکران و دوستان وی. در این نشست، بختیار گزارشی از دیدار خود با شاه (در ساعت 9 همان روز) را ارائه کرده و از شرایط خود برای تصدی پست نخستوزیری سخن گفته است. انحلال ساواک و تفویض قدرت ارتش به دولت از درخواستهای بختیار بوده است. درباره این شرایط جای چند پرسش مطرح است:
1) این شرطگذاریها و قبول آنها نتیجه مذاکره یک یا چند ساعته در هشتم دی ماه نبوده است، احمد زیرکزاده در «پرسشهای بیپاسخ در سالهای استثنایی» از مذاکرات یک ماهه شاپور بختیار با شاه و دربار سخن گفته است.
2) شاه که به درستی فهمیده بود دیگر جایی در میان مردم ندارد، به این شرایط تن داد. این شرایط به دلیل مبارزات مستمر و پیگیر مردم انقلابی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) فراهم آمده بود. بنابر این نباید چنین پنداشت که بختیار توانسته است این شرایط را به شاه بقبولاند! در حقیقت این انقلاب اسلامی مردم به رهبری حضرت امام خمینی بود که عرصه را چنان بر شاه تنگ کرده بود که چارهای جز رفتن از کشور نداشت.
3) میتوان این پرسش را مطرح کرد که چرا شاه شرایط دکتر غلامحسین صدیقی برای تصدی پست نخستوزیری را نپذیرفتهاند؟ در حالی که شرایط دکتر صدیقی سادهتر و سهلتر بود! در این باره سند دیگری عدم توفیق دکتر صدیقی را به کارشکنیهای جبهه ملی نسبت میدهد.

