امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: در دگرگونی‌های دنیا عبرت است. غررالحکم، جلد 4، صفحه 395، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

آن قدری که تاریخ به ما گفته است، در چند نهضت که در ایران واقع شد، نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، قضیه پانزده خرداد، نقش زن‌ها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 18، ص 402.

 

مقالات با درج سند

نگاهی به زندگی و مبارزات آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی(عبدخدائی)


تاریخ انتشار: 23 خرداد 1403

آیت‌الله غلامحسین تبریزی(عبد خدائی)

مقدمه

صاحب‌نظران زیادی تاکنون در خصوص ماهیت هویت سخن گفته‌اند. جیمز فروم- استاد علوم سیاسی دانشگاه استنفورد- در کتاب هویت چیست؟ چهارده گونه تعریف از هویت را بیان می‌کند که در نخستین تعریف که به نقل از هوگ و آبرامز است می‌نویسد: «هویت تصویر کلی مردم از اینکه کی هستند و ارتباط آن‌ها با دیگران چگونه است»؟[1] در واقع باید گفت «هویت» مُعرّف افراد و گروه‌های اجتماعی، و در واقع سرچشمه‌ی معنا و تجربه برای مردم است.[2] جایی و وضعیتی که افراد دغدغه‌ها و علایق و مسائل خود را به اشتراک می‌گذارند و وقتی وضعیت خطرسازی ایجاد شود و هویت را تهدید کند، اعضای هویت برای محافظت از آن به تکاپو می‌افتند و به شیوه‌های مختلفی برای حفظ آن عمل می‌کنند. حال اگر قدرتی سیاسی هویت عده‌ای از افراد را تهدید کند، آن‌ها مقاومت می‌کنند تا هویت خود را حفظ کنند. در چنین وضعیتی آن‌ها «هویت مقاومت» را شکل می‌دهند.

هویت مقاومت منجر به ایجاد جماعت‌ها یا به تعبیری اجتماعات می‌شود. این هویت شکل‌هایی از مقاومت جمعی را در برابر ظلم و ستم ایجاد می‌کند و غالباً از بطن احساس بیگانگی و احساس خشم علیه تبعیض ناعادلانه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بر می‌خیزد. به دیگر سخن هویت مقاومت به‌دست کنشگرانی ایجاد می‌شوند که در اوضاع و احوال یا شرایطی قرار دارند که از طرف منطق سلطه، بی‌ارزش دانسته می‌شوند، از همین رو سنگرهایی برای مقاومت و بقا بر مبنای اصول متفاوت یا متضاد با اصول مورد حمایت نهادهای قدرت می‌سازند تا بقا پیدا کنند. هویت‌های مقاومت در قالب «گرایش و جریان‌های ناسازگار» در تقابل با گفتمان قدرت پدیدار می‌شوند. آن‌ها هویت تحمیل شده از طرف دولت را نمی‌پذیرند و درصدد «یارگیری اجتماعی» و ارائه و تبلیغ هویت دلخواه خود به جامعه و مقابله با هویت مورد نظر دولت بر می‌آیند.[3]

هویت‌های مقاومت به مثابه جنبش‌های اجتماعی، جماعت محورند. با این وجود، متکی به رهبر یا رهبران و سران جنبش نیز هستند. در هویت‌های مقاومت تاریخ معاصر ایران، این مهم بیشتر متبلور است. خاصه در دوره پهلوی اول که هویت‌های مقاومت، متکی به رهبران دینی، مجتهدین و علمای وقت به ظهور رسیده‌اند. از این‌رو می‌توان گفت رهبران دینی از یکسو حاملان هویت دینی و از سوی دیگر نگهبانان هویت ملی به شمار می‌آمدند که کنش‌های آنان در قالب هویت مقاومت در این دوره به منصه ظهور ‌رسیده است.[4]

یکی از کنشگران مذهبی دوره پهلوی اول و دوم که با به خطرافتادن هویت دینی در سال‌های 1304-1357ش در مقابل جامعه خود احساس وظیفه نمود و کوشید در برابرسیاست‌های حکومت پهلوی بایستاد آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی معروف به عبدخدائی است. او چه در دوره رضاشاه و چه در دوره فرزندش محمدرضا پهلوی همواره در جهت تقویت هویت مقاومت گام برداشته و از طریق فعالیت‌های گوناگون از جمله انتشار نشریات دینی، ایجاد مراکز آموزشی و همچنین برگزاری اجتماعات مذهبی و نیز حمایت از نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره)... اقدامات قابل توجهی در جهت مقابله با سیاست‌های فرهنگی حکومت پهلوی که نماد دین ستیزی به شمار می‌رفت، ایجاد نمود. از این‌رو در نوشتار پیش رو همزمان با روایت زندگی و زمانه آیت‌الله شیخ غلامحسین عبدخدائی به واکاوی فعالیت‌های فرهنگی او که آن‌ را در چارچوب «هویت مقاومت» یک عضو از جامعه ایرانی- اسلامی ارزیابی نمود، خواهیم پرداخت.

 

تولد و پیشینه خانوادگی

پژوهشگران تاریخ معاصر نام آیت‌الله حاج شیخ غلامحسین تبریزی (عبدخدائی) را بیشتر با فعالیت‌های فرهنگی وی در تبریز در دوران رضاشاهی، انتشار نشریه «تذکرات دیانتی»، شهادت همسرش در جریان کشف حجاب در شهر مشهد به دست عمّال رضاشاهی و همچنین فعالیت‌های فرزندش محمدمهدی عبدخدائی در جریان ترور دکتر حسین فاطمی به خاطر دارند، اما این شخصیت روحانی، ویژگی‌ها و شاخصه‌های شایان توجهی دارد که تا‌کنون کمتر بدان پرداخته شده است.

آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی معروف به «عبدخدایی» و «شیخ ترک»، فرزند محمدرضا حدود 1303ق /1265ش در روستای «وایقان» از توابع بخش شبستر در اطراف تبریز چشم به جهان گشود. مادرش را در شش سالگی از دست داد و مقارن همین ایام به همراه پدر که پیشتر از راه کشاورزی به امرار معاش می‌پرداخت، برای تجربه یک زندگی جدید رهسپار شهر تبریز شد. غلامحسین تحصیلات اولیه را به سبک قدیم در روستای زادگاهش فراگرفته بود اما پس از اقامت در تبریز به دستور پدر، برای فراگیری علوم دینی به حوزه علمیه طالبیه رفت. در طالبیه او بیش از پیش تحت تاثیر شخصیت آیت‌الله میرزا‌ سید ابوالحسن انگجی،[5] استاد خود قرار گرفت و سخت مجذوب شخصیت علمی و اخلاقی او شد.

پس از تحصیل در مدرسه طالبیه و سپری کردن دروس عالیه و مقداری از بحث‌های خارج فقه و اصول، همزمان با جنبش مشروطه(1284-1288ش) شیخ غلامحسین برای ادامه تحصیل راهی نجف اشرف شد و مدتی در آن شهر از دروس آیات عظام سید محمدکاظم یزدی، ملا محمدکاظم آخوند خراسانی و فتح‌الله غروی اصفهانی معروف به «شریعت اصفهانی» بهره برد و در زمینه اصول عقاید، بسیار علاقمند به روش آیت‌الله شریعت اصفهانی شد.[6] حاج ‌مهدی سراج‌انصاری درباره دوران تحصیل وجایگاه علمی شیخ غلامحسین تبریزی می‌نویسد:

«یاد دارم سی‌سال پیش از این که در تبریز در مدرسه طالبیه مشغول تحصیل و تدریس بودم، یکی از بازاری‌ها که دارای خط خوبی بود، در یکی از حجرات مدرسه جعفریه (متصل به مدرسه طالبیه) به طلاب خوشنویسی آموزش می‌داد؛ وی ذکاوت و فهم فوق‌العاده‌ای داشت. چند ماهی که از این جریان گذشت، محیط مدرسه در نهاد وی تأثیر نمود، ناگهان دیدم که وی از کتاب صرف میر، اولین کتاب تحصیلی حوزه در قدیم، شروع کرده و با نهایت کوشش مشغول تحصیل است. شاید در کمتر از دو ماه بود که دیدم این شخص از من تقاضای تدریس حاشیه ملاعبدالله را نمود. من خیلی تعجب نمودم؛ زیرا از صرف میر تا حاشیه ملاعبدالله اقلاً یک سال درسی فاصله است و نامبرده هنوز دو ماه نبود که خواندن صرف میر را آغاز کرده بود. با این که اشتغالات زیادی داشتم، برای این که او را آزمایش کنم، به تقاضای وی جواب مثبت دادم. چند روزی پیش من کتاب حاشیه را خواند، دیدم خوب می‌فهمد. از او پرسیدم که از چند کتاب درس می‌خوانی؟ گفت: از یازده کتاب![7]  خلاصه کلام این که سه سال از مدت تحصیل او نگذشته بود که مدرس اسفار ملاصدرا گردید. وی به همین منوال ترقی نمود و در فاصله هفت، هشت سال به درجه اجتهاد نائل شد[8] و مدتی در حوزه‌های علمیه قم، نجف و کربلا از استادان بزرگ استفاده نمود و فارغ‌التحصیل گردید .... نامش آقا میرزا غلامحسین تبریزی بود و کمتر کسی است که در حوزه‌های علمیه نجف، کربلا و قم او را نشناسد.»[9]

 

فعالیت فرهنگی در تبریز

آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی پس از فراگیری تحصیلات عالیه در عتبات و رسیدن به درجه اجتهاد به تبریز بازگشت. تبریز در این سال‌ها در پی انقلاب مشروطه، در جریانات سیاسی و مذهبی و هجوم افکار کمونیستی و الحادی از سوی شوروی درگیر بود. او با مشاهده نیاز جامعه و به‌ویژه جوانان، جلسات تفسیر قرآن و سخنرانی به راه انداخت و با زبان نرم و قول لَیّن در دل‌های مردم راه یافت. در سال 1343ق /1303ش اقدام به تأسیس «جمعیت دیانت»[10] در شهر تبریز نمود تا مردم را در برابر تبلیغات سوء بیگانه و روشنفکران غرب زده قدرتمند ساخته و از سویی توجه به معارف اسلامی و اصول عقاید را به مردم آن خطه یادآوری نماید. پس از آن سخنرانی‌های وی از سال 1305ش، از سوی اعضای تشکل دیانت اسلامی تحریر و در نشریه «تذکرات دیانتی» که به‌صورت ویژه به همین کار اختصاص یافته بود به چاپ رسید.[11] در اندک مدتی آوازه این نشریه تا بدانجا گسترده شد که آن را در شهرهای مختلف ایران نظیر قم، مشهد، رشت، زنجان، کرمانشاه و حتی زاهدان توزیع می‌کردند و این امرتحسین و حمایت علمای قم و نجف را نیز از این نشریه و اقدامات فرهنگی آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی به دنبال داشت.[12] از دیگر اقدامات مهم آیت‌الله تبریزی در دوران اقامت در شهر تبریز، مبارزه و مناظره با تبلیغات مسیحیان و گروه‌های تبشیری بود که در این ایام رونق گرفته و این موضوع هم در نشریه تذکرات دیانتی انعکاس می‌یافت. بدین ترتیب توزیع نشریه در شهرهای مختلف اگر چه اندک، اما نشان از گسترش دامنه هویت مقاومتی داشت که آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی می‌کوشید در مقابل هجمه روزافزون جریانات ضد دینی در مقابل این جریانات ایجاد نماید. تذکرات دیانتی در شماره 16 و 17 بر نقش و جایگاه ائمه اطهار به ویژه  امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) در احیاء دین تأکید داشت و بزرگداشت ایشان را برخلاف نظر حکومت از جمله شعائر دینی معرفی کرد. در واقع می‌توان گفت جمعیت دیانت و نشریه تذکرات دینی  در این دوره رسالت تاریخی خود را مقابله با ترویج و تبلیغ اندیشه ناسیونالیسم و... که از بنیان‌های هویتی مورد نظر گفتمان قدرت بود قرار داده بودند.[13]

 

آیت‌الله عبدخدائی و قیام تبریز

درباره نهضت روحانیون آذربایجان در دوره پهلوی اول اطلاعات بسیار کمی در دست است. برخی این اعتراضات را که در حدود سال 1308ش به وقوع پیوست را ناشی از عدم موافقت علما آذربایجان با سیاست سربازی‌گیری و برخی دیگر به واسطه مقابله با سیاست تغییر لباس که از ابتدای 1308 به مرحله اجرا در آمد، می‌دانند.[14]

«هنگامی که هیئت سربازگیری از تهران وارد تبریز شد، تجار بازار، دکان‌های خود را بستند و فقط هنگامی دکان‌ها را گشودند که سه مسلسل در آستانه بازار نصب شد. دو مجتهد برجسته شهر(آیات انگجی و میرزا صادق آقا) که جنبش را هماهنگ می‌کردند نفی بلد شدند.»[15]

گرچه در مسئله اصلی قیام مردم آذربایجان علیه حکومت رضاشاه در سال 1308 مناقشاتی وجود دارد اما مسلم آن است که دو مجتهد شهر یعنی آیت‌الله سیدابوالحسن انگجی و میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی[16] در بطن این حرکت حضور داشتند. در این میان نیز شیخ غلامحسین تبریزی که هدایت «جمعیت دیانت اسلامی» را برعهده داشت نیز از محرکان این حرکت به حساب می‌آمد.[17] او در واقع سخنگوی دو رهبر روحانی این نهضت یعنی آقایان انگجی و میرزا صادق آقا تبریزی بود[18] و با تحریک مردم با شعار «الله اکبر» در منزل عالمان شهر تحصن کردند اما این حرکت انقلابی به وسیله نیروهای رضاشاهی سرکوب شد و بدین‌سان عده‌ای از عالمان از جمله آیت‌الله انگجی و آیت‌الله میرزا صادق آقا مجتهد دستگیر و به سمنان و سنندج و گروه دیگر به اطراف اردبیل تبعید شدند و علمایی چون آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی چاره کار را در پنهان شدن یافتند.[19] در این دوره حاج شیخ غلامحسین حدود هشت ماه مخفی شد و سرانجام با حمایت و فعالیت مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری از تعقیب حکومت خارج شد. او سپس به واسطه آنکه در تبریز تحت نظر قرار داشت، پس از سفری که در سال 1312ش به عتبات داشت، به مشهد مقدس رفت و در آنجا رحل اقامت گزید. محمدمهدی عبدخدائی فرزند ایشان در‌این باره می‌نویسد:

«پدر من پس از هشت ماه (زندگی مخفیانه) آزاد می‌شود و اجباراً به مشهد مقدس می‌رود. چون به تبریز نمی‌توانست برود. خودشان می‌گفتند: دیدم اگر در تبریز بمانم و دوباره بازداشت و زندان و... به خصوص اختناق حاکم بر جامعه، به من اجازه نمی‌دهد این حرف‌ها را بزنم؛ لذا آن‌گونه که می‌خواستم در تبریز زندگی کنم نمی‌توانستم و اجباراً ]به همراه خانواده[ به مشهد مهاجرت کردم.»[20]

 

زندگی در مشهد

سال‌های اقامت شیخ غلامحسین تبریزی در مشهد در واقع دوران اوج سیاست‌های ضددینی رضاشاه و تحدید قدرت روحانیان ایران به شمار می‌آمد. دراین دوره وی در یکی از شبستان‌های مسجد گوهر‌شاد به برپایی نماز جماعت می‌پرداخت و با وجودی که از علمای عراق اجازه اجتهاد داشت و می‌توانست با توجه به قانون اتحاد شکل لباس عمامه بر سر نهد اما به دستور فتح‌الله پاکروان؛ استاندار وقت خراسان از گذاشتن عمامه منع گردید.[21] تحمل این شرایط چنان برای نیروهای مذهبی سخت و جانکاه بود که به ناگاه فوران آن در قیام مسجد گوهرشاد در حکومت رضاشاه هویدا شد. سینا واحد نویسنده کتاب قیام مسجد گوهرشاد بر این باور است که شیخ غلامحسین تبریزی در سال 1314ش، در جریان قیام مسجد گوهرشاد، جزو 31 تن علمائی بوده است که در قیام حضور داشته است اما پس از سرکوبی قیام، وی به منطقه طرقبه مشهد رفته و در آنجا پنهان شد و بدین‌سان از دستگیری و زندان رهایی یافت.[22]

مبارزات شیخ غلامحسین عبدخدائی گرچه در آن سال او را گرفتار بند و زندان نساخت اما مقاومت در برابر کشف حجاب سبب شد، همسر وی بر سر این موضوع جان خود را از دست دهد و به شهادت برسد. محمدهادی عبدخدایی درباره شهادت همسر آیت‌الله شیخ غلامحسین عبدخدائی می‌نویسد:

«سال 1314 مقارن کشف حجاب اجباری، فاجعه مسجد گوهرشاد رخ داد و پس از آن، قریب هفت سال، بانوان محجبه خانه‌نشینی اختیار کردند... در سال 1316 هنگامی که همسر آیت‌الله]شیخ غلامحسین تبریزی] از حمام به منزل باز می‌گشت،[و در حالی که باردار بود] به دلیل داشتن چادر مورد تعقیب پاسبان قرار می‌گیرد و دوان دوان سوی منزل می‌گریزد، و با این که دست پاسبان به وی نمی‌رسد، اما با رسیدن به خانه، بیهوش و پس از آن بیمار می‌شود و چند روز بعد، بدرود حیات می‌گوید. و بدین‌سان، بانویی نجیب و پرهیزکار در غربت به شهادت می‌رسد و سه کودک یک تا هشت ساله از خود به جا می‌گذارد. نگهداری این سه کودک خردسال برای عالمی غریب که هیچ یک از خویشاوندانش در مشهد نیستند، کاری بسیار مشکل و طاقت فرسا می‌نماید... از این‌رو، یکی از هم مباحثه‌هایش یعنی حجت‌الاسلام آقا ‌شیخ اسماعیل کلاتی، پا درمیانی می‌کند و زمینه را فراهم می‌کند که هم مباحثه‌ای دیگرشان یعنی آیت‌الله سید ‌علی علم‌الهدی، همشیره خود را به عقد آیت‌الله تبریزی درآورد.» [23]

آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی پس از شهریور 1320 و تبعید رضاشاه به خارج از ایران و همچنین آرام شدن اوضاع سیاسی، فعالیت‌های فرهنگی خود را از سر گرفت و به مقابله با فعالیت‌های ضد دینی احمد کسروی پرداخت و «نشریه تذکرات دیانتی» را با افزودن زیرعنوانی به نام: «در حقیقت تشیع» مجدداً به راه انداخت. وی همچنین برای مبارزه با آراء ملا محمد مردوخ کردستانی[24] نیز نشریه «ندای حق» را در اواسط دهه بیست منتشر ساخت.[25]

آیت‌الله تبریزی نماز جمعه را واجب می‌دانست و از سال 1328 تا سال 1359ش در مسجد گوهرشاد، نماز جمعه اقامه می‌نمود. وی سلسله مباحثاتی را نیز در این دوره در باب مسائل فقهی با تعدادی از علمای صاحب نام مشهد از جمله آیات و حجج الاسلام حاج سید ‌علی علم‌الهدی، حاج سیدجواد خامنه‌ای، حاج سید ‌علی‌اکبر خویی، حاج میرزا حبیب‌الله ملکی و... به‌ صورت روزانه برگزار می‌کرد که این مباحثات به حلقه فقهی(کمپانی) اشتهار یافت.[26] او افزون بر آن در این ایام مناسبات دوستانه‌ای با اعضای فدائیان اسلام و شخص شهید حجت‌الاسلام سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی یافت و به واسطه این موضوع نشریه «خدا پرستی» را به زبان ساده و به درخواست فدائیان اسلام در مشهد منتشر کرد.[27]

 

تأسیس مدارس و حمایت از طلاب

پیشتر گفته شد که هویت مقاومت در تاریخ معاصر ایران غالباً ذیل مبارزات مراجع و رهبران مذهبی با «یارگیری اجتماعی» و ارائه و تبلیغ «هویت دینی و ملی» با هدف مقابله با هویت مورد نظر رژیم پهلوی به منصه ظهور می‌رسید. این موضوع در واقع در زندگی و فعالیت‌های آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی به عنوان یکی از کنشگران هویت اسلامی نه تنها در دوره رضاشاه بلکه در دوره پهلوی دوم کاملاً مشهود است و در ادامه به نمونه‌هایی از آن اشاره خواهد شد.

یکی از اقدامات شیخ غلامحسین تبریزی پس از شهریور 1320 تأسیس دبستان دارالتعلیم دیانتی و مدرسه علمیه جعفریه در مشهد است. در واقع تأسیس این دو مرکز آموزشی را می‌توان تلاش‌های آیت‌الله عبدخدایی در جهت مقابله با سیاست‌های فرهنگی رژیم پهلوی و جلوگیری از دین‌زدایی از جامعه در این دوره به‌حساب آورد. محمد هادی عبدخدایی در این باره می‌نویسد:

«آیت‌الله تبریزی روحیه‌ای فرهنگی داشت... لذا درصدد اصلاح مدارسی برآمد که یا مکتب‌خانه‌های به سبک نامتناسب قدیم بود و پسربچه ها و دختربچه ها به‌صورت مختلط درس می‌خواندند و اصلاً بهداشتی نداشت، یا دبستان‌های دولتی بود که حکومت رضاخان و محمدرضا پهلوی تقیدی به تعالیم دینی در آن‌ها نداشتند... ایشان مدرسه‌ای با نام «دارالتعلیم دیانتی» تأسیس کردند که از نظر شکلی وضعیتی متناسب و صندلی و میز و نیمکت داشت و از نظر محتوایی هم تعالیم دینی داده می‌شد. این امر مورد استقبال متدینین از علما گرفته تا افرادی که مقید به دین بودند قرار گرفت.» [28]

او همچنین از آنجا که به تأسیس مدارس علمیه علاقمند بود ابتدا چند اتاق در طبقه دوم«مدرسه ابدالیه» ساخت و طلابی را در آن اسکان داد. ایشان سپس در اواخر دهه سی و سال‌های ابتدایی دهه چهل با کمک و همکاری جمعی از افراد خّیر و نیکوکار مشهد[29] منزلی قدیمی را در محل مدرسه جعفریه خریداری کرد و برای اسکان طلاب در اختیار آنان قرار داد و سپس بنای جدیدی در آن محل احداث نمود.[30] هر چند که ساواک تأسیس مدرسه جعفریه را حرکتی خودسرانه و بدون کسب مجوزهای لازم می‌دانست،[31] اما این مدرسه در واقع پناهگاه مناسبی برای برخی از طلاب انقلابی مشهد به حساب می‌آمد. «به ویژه که قسمتی از سقف مدرسه شیروانی بود و محل خوبی برای مخفی کردن اطلاعیه‌ها به شمار می‌رفت.»[32]

 

تربیت طلابِ مخالف رژیم پهلوی

از دیگر اقدامات آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی در جهت تقویت هویت مقاومت در بین جامعه مذهبی شهر مشهد، می‌توان به تربیت طلاب علوم دینی از میان مردان و زنان آن شهر اشاره داشت. خانم فاطمه زندی[33] از پایه‌گذاران مدرسه علمیه حضرت زهرا(س) و همچنین خانم شهربانو صفری[34] مؤسس مدرسه علمیه عصمتیه دو نمونه از زنان جریان‌ساز مشهد در دوره پهلوی دوم به شمار می‌آیند که در سال‌های پایانی رژیم پهلوی با سخنرانی‌های انقلابی خود در آن شهر نقش آفرین بودند.[35] در یکی از گزارش‌های ساواک خراسان که به موضوع زنان دستگیر شده در تظاهرات 17 دی 1356 مشهد اشاره دارد به این موضوع می‌پردازد که بسیاری از دستگیرشدگان در تظاهرات از وابستگان به مدرسه عصمیته مشهد هستند که این مدرسه به مدیریت خانم شهربانو صفری اداره شده و خود او نیز از شاگردان آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی به شمار می‌رفت.[36]

 

عدم شرکت در مراسم‌ حکومت پهلوی

آیت‌الله تبریزی همواره در زمره علمای طراز اول حوزه علمیه مشهد به حساب می‌آمد و در مجالس مختلف دولتی و غیردولتی از وی برای حضور در آن جلسات دعوت می‌شد.[37] هرچند که ایشان به‌ مانند بسیاری از علمای صاحب نام مشهد از رفتن به مراسم‌های این‌چنینی همواره امتناع می‌ورزید.

فرزند ایشان دراین باره می‌نویسد: «هرگاه شاه به مشهد می‌آمد از آیت‌الله برای ملاقات با او دعوت می‌کردند، و این دعوتنامه گاه با امضای وزارت دربار یا استانداری و سازمان امنیت ارسال می‌شد.... از آن‌جا که تاریخ سفر سالانه شاه به مشهد تقریباً مشخص بود، آیت‌الله از چند روز پیش، نماز جماعت را تعطیل می‌کرد و بدون اطلاع دیگران به منزل یکی از دوستان یا بستگان می‌رفت... هنگامی که شاه از مشهد بر می‌گشت، همان شب آیت‌الله به نماز جماعت می‌رفت و کار عادی خود را شروع می‌کرد.»[38]

ساواک در گزارشی درباره این موضوع می‌نویسد: «صورت اسامی علماء و روحانیون که در مراسم دعا و نیایش و آئین‌های ملی و میهنی شرکت ‌نمی‌نمایند... 6- آیت‌الله شیخ غلامحسین ترک تبریزی. پیشنماز مسجد جامع گوهرشاد و صاحب مدرسه جعفریه که بدون مجوز تأسیس نموده، معتقد است در صورتی که در مجالس شرکت نماید، جزو روحانیون طرفدار دولت محسوب و به موقعیتش لطمه وارد می‌گردد.»[39]

ساواک در گزارش دیگری به تاریخ 1 آبان 1346 از خارج شدن آیت‌الله عبدخدایی از مشهد به ‌منظور عدم شرکت در مراسم عید مبعث که با حضور محمدرضا پهلوی در آستان قدس رضوی برگزار می‌شود، اشاره کرده است. در این گزارش می‌خوانیم: «طبق اطلاع واصله از مشهد، به‌علت فرارسیدن ایام جشن‌های فرخنده تاجگذاری و تشریف‌فرمایی اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر جهت سلام رسمی عید مبعث به مشهد، سه نفر از طرفداران آقایان [سید محمدهادی] میلانی و [سید حسن] قمی به اسامی حاج شیخ غلامحسین پیش‌نماز، اعلم‌الهدی ]علم الهدی[ [و] شیخ کاظم دامغانی به‌منظور عدم شرکت در مراسم عید مزبور از مشهد خارج شده‌اند. ضمناً چون چندی قبل وسیله مقامات مربوطه از خروج آقای میلانی از مشهد که قصد تشرف به بیت‌الله الحرام را داشته، جلوگیری به‌ عمل ‌آمده است، ایادی وی شایع نموده‌اند که چنانچه ایشان را جهت سلام رسمی دعوت نمایند ممکن است شرکت نکند و در صورت عدم دعوت باز هم شایع خواهند نمود که مشارالیه شخصاً تمایلی به شرکت در مراسم سلام رسمی از خود نشان نداده است.» [40]

 

آیت‌الله تبریزی و نهضت اسلامی مردم ایران

آیت‌الله تبریزی پیوسته در نهضت اسلامی مردم علیه رژیم شاه و برنامه‌های او شرکت داشت. او در موضوع شرکت زنان که از موضوعات مناقشه برانگیز مذهبیون با رژیم پهلوی بود نیز همگام با علما و روحانیان مخالف این طرح به پا خواسته و اعتراض خود را نسبت به این موضوع نشان داد. وی در تلگرافی که به آیت‌الله سید محمد بهبهانی در 28 آبان 1341 نگاشت و رونوشت آن را به اسدالله علم؛ نخست وزیر وقت ارسال داشت، چنین نوشت:

«حضرت آیت‌الله بهبهانی دامت برکاته ـ رونوشت آقای نخست‌وزیر

امروز که ملت ایران دچار فقر و بیکاری هستند وظیفه زمامداران این است که در آسودگی عموم کوشش نمایند نه این‌که تصمیماتی مخالف مقدسات دین و قانون اساسی و مصالح کشور بگیرند. موضوع انتخابات زنان و الغاء قید اسلام و قسم به قرآن مجید که به‌مقتضای «الملک و الدین توأمان» علیه قوانین الهی و مصالح کشور است مورد تنفر و انزجار عامه مسلمین می‌باشد و تصویب آن غیر از فساد نتیجه نخواهد داشت و الزامات بین‌المللی هم ربطی به داخله مملکت نداشته و در کشور رسمی قانون آسمانی و اساسی حکم فرماست.

 الاحقر شیخ غلامحسین تبریزی»[41]

 

واکنش به تبعید امام خمینی به ترکیه

آیت‌الله شیخ غلامحسین عبدخدائی همواره می‌کوشید ارتباطات وثیق خود را با آیت‌الله سید محمدهادی میلانی و سایر علمای صاحب نام آن حوزه حفظ نموده و از این ارتباطات، زمینه‌های پیوند بیشتر و ایجاد حلقه‌های تقویت کننده هویت جریانات مذهبی علیه رژیم پهلوی را پدید آورد. به عنوان مثال پس از تبعید امام خمینی به ترکیه، در روز 22 آبان 1343تنی چند از علما و روحانیان صاحب‌نام مشهد از جمله آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی در منزل آیت‌الله میلانی نشستی برگزار کردند که در این جلسه در خصوص واکنش‌های لازم به این عمل رژیم پهلوی تصمیم‌گیری شود. ساواک خراسان با توجه به عوامل نفوذی خود در بیت آیت‌الله میلانی، گزارشی در این خصوص تنظیم نموده است که در این باره می‌خوانیم:

«از ساعت ۳ بعدازظهر روز ۲۲ الی ۸ به‌موجب دعوت آیت‌الله میلانی اشخاص مشروحه زیر در منزل مشارالیه اجتماع تا درباره خود و جریان تبعید آیت‌الله خمینی تصمیمات لازم اتخاذ گردد. در این جلسه سه موضوع مورد بحث واقع شد: 1. آیت‌الله میلانی صریحاً اظهارنظر نموده که تعطیل نماز و درس در وضع موجود که دولت به تمام اوضاع مسلط است، کاری صحیح نیست. تعطیل نماز و درس دردی را دوا نمی‌کند؛ دولت از این عمل ما خوشحال است، زیرا مردم اجتماع نمی‌کنند و مأمورین آسایش بیشتری دارند. شیخ مجتبی قزوینی اظهار عقیده کرد که ما مجبور خواهیم بود که نماز را شروع کنیم ولی بهتر است تا موقع [رفع] محدودیت از منزل قمی، وضع به همین منوال بماند، ولی آیت‌الله میلانی اظهار داشت که به‌طوری‌که من شنیده‌ام دولت به این زودی از منزل قمی رفع محدودیت نخواهد کرد، بنابراین کار ما بی‌اثر خواهد بود. ۲. تصمیم گرفته شد که دو نفر به‌نمایندگی از طرف روحانیون و حوزه علمیه مشهد به قم مسافرت و به علماء قم اعلام دارند که روحانیون و حوزه علمیه مشهد از تبعید آیت‌الله خمینی بی‌نهایت متأسف و از روحانیون و طلاب قم پشتیبانی می‌نمایند. ۳. آیت‌الله میلانی نامه‌ای جهت آیت‌الله خمینی نوشته و به تهران ارسال که به‌وسیله مقتضی به اسلامبول جهت خمینی بفرستند. علما و مدرسین مشهد از میلانی درخواست کردند که متن نامه را به آن‌ها نشان دهد و ضمناً آن را به‌صورت پلی‌کپی و یا به هر وسیله دیگر تکثیر و در معرض افکار مردم قرار دهد؛ میلانی با این پیشنهاد مخالفت و اظهار داشت من شخصاً مصالح خودم و اسلام را خوب تشخیص می‌دهم و این کار را نخواهم کرد. شاید در تهران از روی نامه رونوشت تهیه و آن را به‌صورت اعلامیه پخش کنند ولی در مشهد این کار را نمی‌کنم. ضمناً میلانی اضافه نمود که من اصولاً با جنجال و ناسزا گفتن به دیگران مخالفم، اقدامات خودم را به‌طور عادی و بدون جنجال دنبال خواهم کرد و اگر موفق نشدم هرگز ناراحت نمی‌شوم. میلانی گفت شنیده‌ام که دیشب (21 /8 /43) در استانداری کمیسیونی بوده و تصمیم گرفته شد که منزل قمی همچنان در محاصره و در آذرماه نیز طلاب را به سربازی ببرند. ]علما و روحانیان شرکت کننده در این مجلس از این قرار بودند]: شیخ کاظم دامغانی ـ شیخ مجتبی قزوینی ـ سید اعلم‌الهدی[علم‌الهدی] ـ شیخ احمد شاهرودی ـ سید زین‌العابدین سبزواری پسر سبزواری ـ آقای میرزا حسنعلی مروارید ـ میرزا جواد تهرانی ـ [شهید سید عبدالکریم]هاشمی‌نژاد ـ میرزا احمد مدرس ـ علوی ـ شیخ مهدی نوغانی ـ شیخ غلامحسین تبریزی ـ اشکوری ـ سید علی رضوی ـ شیخ عباس[واعظ] طبسی ـ شیخ محمدرضا بخارایی.»[42]

 

تلاش برای رفع حصر آیت‌الله سید‌حسن طباطبایی قمی

از دیگر فعالیت‌هایی که آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی در دوران نهضت به انجام رساند حمایت از علمایی بود که در مخالفت با رژیم پهلوی به فعالیت می‌پرداختند. یکی از فعالیت‌هایی که وی در این‌باره به انجام رساند رایزنی و تلاش برای رفع حصر از آیت‌الله قمی بود که به جرم سخنرانی در 9 فروردین 1346 پس از پایان درس و در جمع طلاب انتقاداتی را به وضع موجود در کشور و شخص شاه کرده بود. در سند ساواک ذکر شده است که یک روز پس از حصر آیت‌الله قمی«آقایان شیخ غلامحسین تبریزی به معیت آقایان سیدمحمد و حاجی سیدتقی رضوی برای رفع حصر مشارالیه مشترکاً مشغول به فعالیت شده بودند.»[43]

 

همراهی با نهضت امام خمینی

آیت‌الله تبریزی همواره سعی می‌کرد با همکاری علمای صاحب نام و روحانیان مبارز مشهدی، وحدت رویه‌ای در مقابل رژیم پهلوی در خراسان پدید آورد. به‌عنوان مثال در 19 /3 /1354 سرتیپ شیخان؛ رئیس ساواک خراسان در تلگراف رمزی که به اداره کل سوم ارسال داشت در خصوص لزوم تذکر از طریق اوقاف خراسان به آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی و آیت‌الله میلانی که در اعتراض به عملکرد رژیم نماز جماعت‌های خود را برگزار نکرده اند خبر داده است.[44] افزون بر آن شیخ غلامحسین تبریزی می‌کوشید با بسیاری از علمای بزرگ در تماس باشد تا در متن حوادث روز کشور حضور داشته باشد. گزارش ساواک درباره شنود تلفنی مکالمات آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی با آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری حکایت از رایزنی برای ایجاد وحدت رویه در بین روحانیان علیه رژیم پهلوی و همچنین پخش اعلامیه‌ علما در بین دانشجویان دارد. در این سند می‌خوانیم:

«روز یکشنبه 30 /11 /36 شخصی به نام تبریزی ساکن مشهد با شریعتمداری مذاکره و پس از احوالپرسی اظهار می‌دارد من می‌خواستم به عرضتان برسانم چند نفر رفته‌اند پیش سیدمصطفی خوانساری و از اقدامات اخیر شما گفته‌اند، آن هم جسارت کرده و گفته است که آن‌ها خودشان را فروخته‌اند به اجنبی. یکی هم می‌خواستم بپرسم آیا روز چهارشنبه ما تعطیل کنیم یا خیر و یکی هم نوار سخنرانی قبلی شما را من از علی ‌آقا گرفتم و محرمانه تعداد 200 تا تکثیر کرده‌ام و به افراد داده‌ام، اگر سخنرانی جدیدی فرموده‌اید برای ما بفرستید(منظور به دانشجویان داده‌ام)»[45]

این فعالیت‌ها سبب شد عبدالعظم ولیان؛ نائب تولیت آستان قدس و استاندار خراسان در تاریخ 12 /2 /1357 در نامه‌ای به سرتیپ احمد شیخان رئیس ساواک خراسان، نام آیت‌الله شیخ غلامحسین عبدخدایی را که در آن زمان حدود 93 سال سن داشت به همراه 19 تن دیگر از علما و روحانیان خراسان به عنوان «علماء و روحانیون افراطی مشهد» ذکر کند.[46] علاوه بر این ساواک خراسان به تاریخ 19 /2 /1357 در گزارشی از همراهی برخی از علمای مشهد از جمله آیت‌الله شیخ غلامحسین ترک تبریزی با انقلابیون و تعطیل کردن نماز جماعت مسجد گوهرشاد توسط او خبر می‌دهد.

« برابر اطلاع واصله روز 19 /2 /37 ]1357[ تعدادی از پیشنمازها به شرح ذیل از اقامه نماز جماعت خودداری نمودند. ـ آیت‌الله شیخ غلامحسین ترک. سیدحسن نجف‌آبادی . آیت‌الله‌زاده اردبیلی. شیخ احمد شاهرودی . مهدی آرام. سیدعلینقی طبسی حائری. مصباح حجازی. شیخ عنائی. سیدکاظم مرعشی. سیدصادق شریعتمداری. مروارید. شیخ علی فلسفی. محمدرضا محامی. سیدمحمد محدث. شیخ مهدی نوغانی و نیز عده‌ای از مدرسین به شرح ذیل درس خود را تعطیل نموده‌اند. سیدکاظم مرعشی. شریعتمداری. احمد شاهرودی. میرزا جواد فقیه سبزواری. ابوالقاسم روحانی. صالح مدرسی. عزیزالله زنجانی. [به احتمال قوی سید عزالدین زنجانی صحیح است]. [شهید سید عبدالکریم]هاشمی‌نژاد. محمدرضا محامی. واعظی رضا‌زاده. شیخ محمد نصراللهی. علی ‌فضل بیرجندی. مراتب قبلاً به مرکز اعلام شده است. این اطلاعیه نیز به مرکز منعکس و به پرونده آنان نیز گذارده شود.»[47]

آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی تا واپسین روزهای عمر علیه حکومت پهلوی به مبارزه پرداخت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به حمایت از نهال نوپای انقلاب اسلامی همت گماشت. او تا سال 1359 به برپایی نماز جمعه در مسجد گوهرشاد مبادرت می‌ورزید و از این تریبون همواره شعار«حزب فقط حزب‌الله، رهبر فقط روح‌الله» را تکرار می‌نمود. ایشان در 24 خرداد ماه سال 1359ش، از دنیا رفت و در حرم امام رضا (ع) در جوار شهید حجت‌الاسلام سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد به خاک سپرده شد.[48]

 

خانواده و فرزندان

آیت‌الله تبریزی در طول زندگی چهار همسر اختیار کرد که ثمره این ازدواج‌ها ده فرزند است. از همسر اول سه دختر به نام‌های فاطمه، صفیه و سکینه به یادگار مانده که در تبریز ازدواج کردند. از همسر دوم یک پسر به نام دکتر محمدرضا موسوی که در رشته دکتری داروسازی به تحصیل پرداخته است و در کسوت استادی است. همسر سوم ایشان دختر کربلایی رجبعلی است که خداوند از این همسر چهار فرزند به ایشان عنایت کرده است. فرزند آخر آیت‌الله از این همسرشان محمدمهدی عبدخدایی است. ایشان دروس حوزوی را تحصیل نمود؛ ولی آن را نیمه تمام گذاشته و وارد بازار کار شد. خانه شیخ غلامحسین تبریزی در مشهد که کانون فعالیت فدائیان اسلام بود، باعث گردید که در همان سنین جوانی محمدمهدی عبدخدایی با فداییان اسلام آشنا شود و از اعضای فعال آنان گردد. حاج شیخ از این همسر خود نیز صاحب دختری به نام مهدیه و دو پسر به نام محمد طه و محمدهادی شد. دکتر محمدهادی بعد از مدتی سفیر ایران در واتیکان و نماینده دو دوره مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی بود[49] و محمد طه عبدخدایی سابقه سه سال نیم حبس در دوران پهلوی را به واسطه مبارزات سیاسی داشته و پس از پیروزی انقلاب اسلامی مناصبی چون اولین مدیر مرکز هنرهای نمایشی کشور، رایزن فرهنگی ایران در کشورهای آرژانتین و اسپانیا، رئیس سازمان گردشگری را در کارنامه دارد.[50]

 

آثار و تألیفات آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی

بیشتر مصنفات حاج شیخ نشان می‌دهد که وی قبل از انتشار کتب خود، مطالبی را برای جمعی از اهل علم و متدینین بازگو کرده و سپس آن‌ها را برای استفاده عموم به رشته تحریر در آورده و نشر داده است. بیشتر آثار ایشان مشتمل بر مباحث اعتقادی و معارف وحیانی است که نشان از دغدغه وافر وی به این مباحث و اهمیت دو چندان آن‌ها در نظر او دارد. از دیگر ویژگی‌های آثار وی می‌توان به زبان ساده و البته دقیق، و آمیختن آن با حکایات جذاب اشاره داشت که باعث می‌شد خوانندگان آثار از آن‌ها بهره وافی ببرند.

بعضی از کتب ایشان به زبان عربی، برخی دیگر به هر دو زبان تألیف شده است. در معرفی آثار، نخست به نشریات و سپس به کتاب‌های ایشان (به ترتیب الفبایی) اشاره می‌شود.

1-«تذکرات دیانتی» شماره 1- 50 که در تبریز به رشته تحریر در آمده است. این مجله حاصل مذاکرات آیت‌الله‌الله تبریزی در مجمعی به نام «مجلس دیانت اسلامی» است که از ربیع الاول سال 1345ق برابر با 1305ش روزهای جمعه تشکیل می‌شده است. موضوعات شمارگان این مجله را «معجزات پیامبران، تحلیل شخصیت حضرت مسیح، رسالت ختمی مرتبت، لزوم ترویج و تبلیغ دین اسلام، معرفی مدعیان دروغین مهدویت و...» شامل می‌شده است.

2-«تذکرات دیانتی در حقیقت تشیع» که مربوط به دوران حضور آیت‌الله تبریزی در مشهد است و 24 شماره از آن به رشته تحریر در آمده است. این نشریه از 1323ش تا 24 تیر1325 به نام‌های تذکرات دیانتی و ندای حق منتشر می‌شده است. در این شمارگان پیرامون موضوعاتی چون «فطری بودن خداشناسی، راه نیافتن به ذات حق، مهدویت در قرآن، در معنای یاری دادن به خدا، شرح و گفت گوی خود با یکی از مسیحیان تبریز در باب حقانیت دین اسلام و...» منتشر شده است. در اثنای انتشار شماره‌های مختلف تذکرات دیانتی، سه جزوه با نام‌های «ندای حق» ، «ندای راستی» و «نامه دوستی» انتشار یافت و پس از آن، نشریه تذکرات دیانتی نیز در سال دوم با همین عنوان ندای حق ادامه یافت.

3- مجموعه «کتب الدروس الدینیه» در 12 جلد. این مجموعه یکی از مشهورترین آثار آیت‌الله تبریزی و دستاورد جلسات متعدد ایشان با اقشار مختلف مردم در مشهد است. نویسنده با استفاده از آیات قرآن و روایات معصومین(ع) به تشریح و تبیین مباحث اعتقادی پرداخته و کوشیده است تا به تهمت‌های مخالفین شیعه پاسخ دهد.

4-کتاب «انوار لامعه»(نورهای درخشان) نویسنده در این کتاب پس از تفسیر اولین آیه از سوره اعلی، به مباحث اعتقادی پرداخته، موضوع توحید را به اختصار مورد بررسی قرار داده و نبوت عامه و خاصه را در مقابل مسیحیت و یهودیت و دلایل عقلی و نقلی امامت و زعامت پس از پیامبر (ص) را یادآور شده است.

5-کتاب «انوار مُشرقه و دُرر قیمه» در این کتاب که در 190 صفحه به رشته تحریر در آمده به موضوعاتی از جمله «دلایل خداشناسی، پیغمبر شناسی، امام شناسی» با تکیه بر آیات قرآن و احادیت شریفه مورد بررسی قرارگرفته است.

6- کتاب «بشارت» که ترجمه کتاب »نکت اعتقادیه» نوشته محمد بن محمد بن النعمان ملقب به شیخ مفید است.

7- «کتاب بیان الحق» نویسنده یکی از از اهداف نگارش این کتب را پاسخ به شبهاتی دانسته است، که برخی از روشنفکران در زمینه فقهی بر پیکر اسلام وارد کرده‌اند.

8- «خداشناسی به زبان ساده» جلد اول و دوم.

9- «خلاصه الاصول» که هدف از نگارش این کتاب آن‌گونه که نویسنده در مقدمه یادآور شده، خلاصه کردن اصول فقه و دوری از اطنابی گاه بی‌ثمراست که باعث ملامت و خستگی طلاب علوم دینیه می‌باشد.

10- «الدرر الثمینه فی تفسیر سوره الجمعه المبارکه» کتابی است به زبان عربی و فارسی در تفسیر سوره مبارکه که مؤلف در ابتدای آن به اختصار، روایات فضیلت و خواص آن سوره آورده و سپس به مناسبت تفسیر فراز اول سوره، تسبیح را در ذات و صفات و افعال و احکام به طور جداگانه بررسی کرده است.

11 - «رهبر سعادت؛ در وجوه اعجاز قرآن» کتابی است مختصر در اعجاز قرآن.

12- «معتبرترین زیارت نامه» نام کتابی است که به ترجمه زیارت امین الله و اذن دخول مشهور است.[51]

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] .حجت، رضا، «تأثیر لایه‌های هویتی ایران بر سیاست خارجی پهلوی دوم(1342-1357)»، فصلنامه تاریخ معاصر، زمستان 1398، ش 91-92، ص 85.

[2] . کاستلز، مانوئل، عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ(قدرت هویت)، ترجمه حسن چاوشیان، تهران، طرح نو، 1380، ج 2، ص 24 و 78.

[3] . ذکاوت، محمود، «تبریز علیه پهلوی(هویت‌های مقاومت در تبریز عصر پهلوی اول)»، فصلنامه تاریخ معاصر، زمستان 1398، ش 91-92، ص 55-56.

[4] . همان، ص.57

[5] . آیت‌الله سید ابوالحسن انگجی(1282-1357ق /1244-1316ش) از علمای سرشناس آذربایجان در دوره مشروطیت به شمار می‌رفت. او مانند میرزا صادق آقا تبریزی دیگر مجتهد صاحب نام آذربایجان، ابتدا از حامیان مشروطیت به حساب می‌آمد اما پس از مدتی نسبت به آن تغییر عقیده داد. آیت‌الله انگجی مخالف سیاست‌های اجتماعی و مذهبی دوره رضاشاه بود. او در 1304ش رهبری اعتراضات مردم شهر تبریز را که به شرابخوری سرتیپ محمد آیرم در روز عاشورا در شاهگلی تبریز معترض بودند، برعهده گرفت و در این خصوص به سپهبد امیراحمدی که از تهران برای پایان دادن به اعتراضات به تبریز آمده بود و از آیت‌الله توقع همراهی داشت گفت: «من حاضرم که این خانه‌ام بر سرم فرود آید و آناً بمیرم، به شرطی که پای رضاشاه از ایران کنده شود».(بصیرت‌منش، حمید، علما و رژیم رضاشاه؛ نظری بر عملکرد سیاسی- فرهنگی روحانیون در سال‌های 1305-1320ش، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1376، ص 394-395)

[6] .معصومی، مهدی، مرزبان عقیده و ایمان؛ یادنامه عالم ربانی مرحوم آیت‌الله حاج شیخ غلامحسین تبریزی(عبدخدائی) 1267-1359ش، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1400، ص 31-32.

[7] . غرض راوی نشان دادن جد و جهد مثال‌زدنی آیت‌الله شیخ غلامحسین عبدخدایی در زمینه فراگیری دروس حوزوی در کمترین زمان ممکن و مطالعه کتب مختلف در باب یک موضوع در یک دوره زمانی است.

[8] .آیت‌الله عبدخدایی از علمایی چون آیات عظام محمدحسین نائینی و سیدعبدالهادی شیرازی اجازه اجتهاد داشته است. (معصومی، مهدی، همان، ص 44-45)

[9] .انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان خراسان شمالی، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1401، ج 1، ص 52.

[10] .جمعیت دیانت اسلامی در دوره تکوین سلطنت پهلوی(1300-1304ش) در تبریز شکل گرفت، این تشکل از گرد هم آمدن عده‌ای از افراد عادی پایبند به شعائر دینی، تحت مدیریت آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی شکل گرفت و عمده فعالیت آن به حفظ ارزش‌های دینی و خنثی‌سازی تهاجمات فرهنگی آن دوره معطوف می‌گشت. (قلی‌زاده، محرم، «خیزش جمعیت دیانت اسلامی تبریز ضد سیاست فرهنگی رضاشاه (نمونه‌ای از جنبش‌های مذهبی- مردمی در تاریخ معاصر)» مجله پیام بهارستان، دوره 2، س4، ش 14، زمستان 1390، ص 1574)

[11] . این نشریه به مدت 5 سال در تبریز و پس از آن در سال‌های میانه دهه بیست شمسی در مشهد منتشر می‌شد.

[12] . ذکاوت، محمود، همان، ص 71.

[13] . ذکاوت، محمود، همان، ص 70.

[14] .بصیرت منش، حمید، همان، ص 396-397

[15] .سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، تهران: طرح نو، 1371، ص 284.

[16] .میرزا صادق آقا تبریزی(1274-1351ق) از مراجع و علمای سرشناس آذربایجان در دوره مشروطیت به حساب می‌آمد. وی در ابتدا با مشروطیت همراه بود اما با تحولات بعدی به آن بدگمان شد و به جلسات وعظ و اخلاق روی آورد. با روی کار آمدن رضاشاه در ایران و با آغاز سیاست‌های ضد دینی، میرزا صادق آقا به این نتیجه رسید که با رویه حاکم بر کشور نه تنها اسلام بلکه تشیع و ایران در خطر خواهد بود بنابر این به تنویر افکار عمومی و خطابه‌های سیاسی- اجتماعی روی آورد. اوج این رفتارها در ماجرای قیام حاج نورالله در مهاجرت از اصفهان به قم روی داد. میرزا صادق‌آقا برای ایشان نامه نوشت که به جمعشان در قم ملحق خواهد شد که با فوت حاج آقا نورالله جنبش به خاموشی رفت و میرزا صادق آقا به تبریز بازگشت و آغازگر جریان مخالفت دیگری علیه پهلوی شد. جریانی که هویت مقاومت مردم تبریز علیه قدرت پهلوی را به رخ کشاند. (ذکاوت، محمود، همان، ص 76-77)

[17] . همان، ص 79-80.

[18] .گلشن ابرار، خلاصه‌ای از زندگی اسوه‌های علم و عمل، قم: پژوهشکده باقرالعلوم، 1378،ج 5، ص 394.

[19] .نقش شیخ غلامحسین عبدخدایی در ماجرای جنبش علمای تبریز علیه رژیم رضاخان چنان مؤثر بود که سرلشگر امیرطهماسبی فرمانده لشگر آذربایجان درباره او گفته بود: «من اول این شیخ را اعدام می‌کنم و بعد به تهران خبر می‌دهم.» .(گلی‌زواره، غلامرضا، «فرازهایی از حیات علمی و مبارزاتی آیت‌الله میرزا ‌ابوالحسن حسینی‌انگجی تبریزی؛ عالم انقلابی تبریز»، نشریه پاسدار اسلام، دی و بهمن 1396، ش 431 و 432، ص 63)

[20] .گلشن ابرار، همان، ص 396.

[21] . معصومی، مهدی، مرزبان عقیده و ایمان، همان، ص 42.

[22] . گلشن ابرار، همان، ج 5، ص 397.

[23] . معصومی، مهدی، مرزبان عقیده و ایمان، ص 42-43.

[24] . ـ جمال‌الدین محمد مردوخ فرزند عبدالمؤمن به سال 1259 ش در سنندج به دنیا آمد. وی از طایفه‌ی مردوخی‌ها بود که جدش از عربستان به ایران آمده و از سالیان قبل اجدادش امامت جمعه و پیشنمازی سنندج را عهده‌دار بودند. تألیف کتب ضالّه، کمک‌های ساواک و بهره مالکانه روستاهای نوره و گرماش، منابع درآمد او بود و در همۀ مسائل سیاسی دخالت می‌کرد. در سال‌های قبل از 1331 به تشکیل حزبی تحت عنوان «حزب الله» اقدام کرد و سپس در مقابله با حزب «سعادت» کردستان، در سال 1331 حزب «وحدت» را تشکیل داد. در سال 1339 طی نامه‌ای به شاه نسبت به قطع مستمری خود که از زمان دکتر میلسپوی آمریکایی رئیس دارایی وقت در عصر قاجاریه پرداخت می‌شده، اعتراض کرد و بنا به دستور شاه که در جواب نامه نوشته بود: «به اظهارات نامبرده رسیدگی شود»، مجدداً مستمری‌اش برقرار گردید. هم‌چنین از سوی دربار یک قطعه زمین در شمال کشور به وی واگذار شد. مردوخ که تألیفاتش توسط چاپخانه ارتش چاپ و پخش می‌شد، اقدام به انتشار چند کتاب علیه تشیع نیز نموده است.

به گزارش اسناد ساواک وی با جلب نظر مقامات مملکتی جزوه‌ای بسیار وقیحانه با عنوان «پاسخ به آقای روح‌الله خمینی» چاپ و منتشر می‌نماید که خود ساواک هم نسبت به عکس‌العمل افراد احساس وحشت می‌کند و در تاریخ 9 /3 /42 طی نامه‌ای به شماره 9865 /333 به شرح زیر، دستور جلوگیری از توزیع آن را می‌دهد: «انتشار و توزیع اعلامیه مورخ 29 /1 /42 شیخ محمد مردوخ تحت عنوان «پاسخ آقای سید روح‌الله خمینی» که در آن به قاطبه‌ی علما توهین شده است، به صلاح نبوده و می‌بایست از توزیع بیشتر آن جلوگیری به عمل آید. به آقای مردوخ تذکر دهید در اعلامیه‌ها و سایر نوشته‌های خود رعایت ادب و نزاکت را بنماید.

مردوخ در 20 شهریور 1354 در سن 95 سالگی درگذشت. (کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1390، صفحه 277)

 در سال 1324ش شیخ غلامحسین تبریزی ردیه‌ای بر آراء شیخ محمد مردوخ کردستانی می‌نگارد. او در این باره می‌نویسد: «...یک کتابچه تحت عنوان (ندای اتحاد) تألیف(شیخ محمد مردوخ کردستانی)... اخیراً در طهران چاپ شده... پس از خواندن آن کتابچه، دیدم به طور مزورانه بسی اظهار دلسوزی به ملت عموم اسلامیان نموده است؛ خیلی متأثر گشتم که بیچاره ساده لوحان، به ویژه جوانان تحصیل کرده امروزی که چندان از حقایق اسلام و قرآن اطلاع ندارند، همچو زمانی به دام این گونه ماجراجویان گرفتار و به واسطه این قبیل نگارش‌های عاری(از حقیقت و حق) از راه راست به کلی منحرف می‌گردند.» (معصومی، مهدی، مرزبان عقیده و ایمان، همان، ص 195)

[25] . گلشن ابرار، همان، ج 5، ص 397.

[26] . معصومی، مهدی، مرزبان عقیده و ایمان، همان، ص 867.

[27] . گلشن ابرار، همان، ج 5، ص 397-399.

[28] . معصومی، مهدی، مرزبان عقیده و ایمان، همان، ص 54.

[29] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان خراسان رضوی، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1401، ج 12، ص 13.

[30] . معصومی، مهدی، مرزبان عقیده و ایمان، همان، ص 54-55.

[31] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان خراسان رضوی، همان، ج 12، ص 99؛ رک به سند شماره 3 از مقاله حاضر.

[32] . مهدی معصومی، مرزبان عقیده و ایمان، همان، ص 55.

[33] . خانم فاطمه زندی از شاگردان آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی و آیت‌الله شیخ ابوالحسن شیرازی و همچنین از پایه‌گذاران مدرسه علمیه حضرت زهرا(س) در محله کوشش شهر مقدس مشهد بود. وی از زنان جریان‌ساز مشهد در نهضت امام خمینی به حساب می‌آمد که با سخنرانی‌های انقلابی خود نقش به سزایی در تهییج زنان انقلابی مشهد داشت. این بانوی مؤمن و فرهیخته در سال 1367ش دارفانی را وداع گفت.( انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان خراسان رضوی، ج 13، همان، ص 361)

[34] . خانم شهربانو صفری از زنان متدینی بود که در جوانی به دلیل علاقه به تحصیل علوم دینی از تهران راهی شهر مشهد شد و تحت تعلیم اساتیدی چون آیت‌الله حاج شیخ غلامحسین تبریزی قرار گرفت. تأسیس مدرسه علمیه عصمتیه در سال 1340ش در راستای همین علاقه و تلاش بود و منشأ اثر فراوان گردید. این مدرسه ابتدا در نزدیکی فلکه آب قرار داشت، اما پس از مدتی به علت استقبال فراوانی که از آن صورت گرفت و همچنین قرار گرفتن محل آن در طرح نوسازی و توسعه حرم مطهرامام رضا(ع)، به میدان گنبد سبز منتقل شد. خانم شهربانو صفری در سال 1392ش پس از سال‌ها تلاش در عرصه تعلیم و تربیت دینی مرحوم گردید.. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان خراسان رضوی، همان، ج 10، ص 141)

[35] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان خراسان رضوی، ج 13، همان، ص 361-362؛ همان، ج 10، ص 141 و همچنین رک به سند شماره 2 از مقاله حاضر.

[36] . همان، ج 10، ص 141.

[37] .انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان خراسان شمالی، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1401،ج 1، ص 51؛ رک به سند شماره 1 از مقاله حاضر.

[38] . معصومی، مهدی، مرزبان عقیده و ایمان، همان، ص 74.

[39] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان خراسان رضوی، همان، ج 12، ص 99؛ رک به سند شماره 3 از مقاله حاضر.

[40] . همان، ج 5، ص 405 ، رک به سند شماره 7 از مقاله حاضر.

[41] . همان، ج 1، ص 183؛ رک به سند شماره 8 از مقاله حاضر.

[42] . همان، ج 4، ص 402؛ رک به سند شماره 9.1 و 9.2 از مقاله حاضر.

[43] . همان، ج 5، ص 266.

[44] . همان، ج 8، ص 350؛ رک به سند شماره 6 از مقاله حاضر.

[45] . همان، ج 10، ص 342؛ رک به سندهای شماره 4.1و4.2 از مقاله حاضر.

[46] . همان، ج 12، ص 70-71.

[47] . همان، ج 12، ص 193؛ رک به سند شماره 5 از مقاله حاضر.

[48] . همان، ج 10، ص 342.

[49] . همان، ج 9، ص 361.

[50] . گلشن ابرار، خلاصه ای از زندگی اسوه های علم و عمل، ج 5، ص 402.

[51] . معصومی، مهدی، مرزبان عقیده و ایمان، همان، ص 184-213.



سند شماره 1


سند شماره 2


سند شماره 3


سند شماره 4.1


سند شماره 4.2


سند شماره 5


سند شماره 6


سند شماره 7


سند شماره 8


سند شماره 9.1


سند شماره 9.2


آیت‌الله غلامحسین تبریزی(عبد خدائی)


طراحی یک نقاش هندی از آیت‌الله غلامحسین تبریزی(عبدخدائی)


آیت‌الله غلامحسین تبریزی(عبد خدائی)


آیت‌الله غلامحسین تبریزی(عبد خدائی)


آیت‌الله غلامحسین تبریزی(عبد خدائی) نفر وسط


آیات از سمت راست شیخ غلامحسین تبریزی. حسن قمی طباطبایی. محمدرضا کلباسی


آیت‌الله غلامحسین تبریزی(عبد خدائی) به همراه آیت‌الله سید محمدهادی میلانی در مراسم تشییع آیت‌الله حبیب گلپایگانی


مراسم تشییع آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی در مشهد 1359


مراسم تشییع آیت‌الله تبریزی با حضور علمای بزرگ مشهد


 

تعداد مشاهده: 5967


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.