نقش رژیم پهلوی و سازمانهای جاسوسی غربی در ایجاد و تأسیس احزاب و جمعیتهای وابسته؛ مطالعه موردی: حزب ایران نوین
تاریخ انتشار: 22 ارديبهشت 1403
مقدمه
احزاب سیاسی با شکلدادن به افکار عمومی از یکسو مشارکت مردم را در امور سیاسی و جمعی فرا میخوانند و از سوی دیگر حافظ رابطه بین حکومت و افراد جامعهاند و در نتیجه میتوانند عامل مشروعیتزای هر نظامی باشند. بنابر این احزاب نقشی مهم و کلیدی در حفظ ساختار حکومتها دارند. در ایران، پس از انقلاب مشروطیت، احزابی شکل گرفت که بیشتر آنها به دلایل گوناگون از پایداری برخوردار نبودند و در واقع ناپایداری یکی از ممیزات احزاب در ایران معاصر است.[1] احزاب دوره پهلوی روند تکامل خود را طی نکردند یعنی حاصل مبارزات صنفی ـ سیاسی تاریخی خاص نبودند بلکه یا در پی وقوع تحولات اجتماعی سریع، همچون کودتا و تغییر دولتها و پیدایش دوران فترت سیاسی سربرآوردند یا به واسطه برخی سیاستهای خاص دیکتهشده از سوی نظام سیاسی وقت. در این میان وجه غالب عمدتاً با احزاب دولتی یا احزاب تأسیسشده پس از به قدرت رسیدن یک دولت تازه بود.
محمدرضا پهلوی در پی کودتای 28 مرداد 1332 و بستهشدن پرونده فعالیتهای آزادانه احزاب سیاسی و برای پر کردن خلأ بحران مشروعیت و بحران مشارکت سیاسی و نشاندادن چهرهای دموکراتیک از رژیم مستبدانه خود دست به تشکیل احزاب سیاسی زد که به احزاب دولتی شهرت یافتند. از مشخصه اصلی این احزاب، توصیه مستقیم شاه در اعلام موجودیتشان و فقدان مبانی فکری مستقلشان بود. در واقع احزاب مردم، ملیون، ایران نوین و رستاخیز، بنا به ملاحظات کلان سیاسی و بینالمللی و از سوی نهادهای دولتی گونهای خاص از احزابِ فرمایشی شمرده میشدند و چون در بدو امر، از وجود پایگاه اجتماعی ـ که مایه اصلی حزب است ـ بیبهره بودند، متناقضنما به نظر میرسیدند.
مقاله پیشرو به دنبال پاسخ به این شبهه و پرسش است که رژیم پهلوی و همچنین کشورهای بیگانه در شکلگیری و تداوم حزب ایران نوین چه نقشی داشتهاند؟ آیا تشکیل این احزاب در راستای ایجاد دمکراسی و فضای رقابت سیاسی سالم بوده و یا نقشی صوری در القای دمکراسی داشتند و در لایه درونی آن همان روش دیکتاتوری شاهانه جریان داشته است؟ آیا واقعاً حزب ایران نوین به خواست و اراده و تفکر و ایدهای مستقل از حکومت شکل گرفت و یا در روند وابستگی همهجانبه شاه و درباریان به آمریکا و یا انگلیس بود؟[2]
حزب ایران نوین که مطالعه موردی این تحقیق است، از جمله این احزاب دولتی بود که مدت ده سال دوام یافت. این حزب که از تغییر نام «کانون مترقی»[3]به وجود آمد، ماندگارترین حزب دولتی در عصر پهلوی بود که تا تأسیس نظام تک حزبی (حزب رستاخیز در 11 اسفند 1353)، همواره اکثریت را در دست داشت و بیش از یک دهه در فضای بیروح و خالی از فعالیتهای واقعی حزبی به حیات خود ادامه داد. نخستین دبیرکل این حزب حسنعلی منصور بود. منصور حزب ایران نوین را متفاوت از احزاب سابق میدانست چرا که به اعتقاد وی: «احزاب سابق برنامهای نداشتند که نفعش مسقیماً عاید تودههای عظیم ملت به خصوص کشاورزان و کارگران بشود.»[4] او درصدد بود حزب ایران نوین را تبدیل به حزب فراگیر کند و در مصاحبهای با روزنامه آمریکایی کریستین ساینس مانیتور، نقیصهی احزاب سابق را این میدانست که نتوانسته بودند: «کلیه نیروهای موجود در کشور را به خصوص جوانان را با هم متحد کرده و مساعی آنان را به سوی اجرای برنامه اصلاحات هدایت» کنند.[5] با قتل منصور، امیرعباس هویدا نخستوزیر شد و عطاءالله خسروانی به دبیرکلی حزب رسید.[6] با تأسیس این حزب، بسیاری از منویات آمریکا در ایران همچون حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون)[7] اجرای سیاستهای منطقهای و جهانی، دستگیری رهبری نهضت اسلامی عملی شد؛ چرا که دو تکنوکرات برجسته مؤسس حزب ایران نوین یعنی منصور و هویدا هر دو وابستگی سیاسی به آمریکا داشتند.
از آن جایی که اکنون برخی از بازماندگان رژیم پهلوی و در رأس آنان کسانی همچون رضا پهلوی[فرزند محمدرضا] به دنبال احیای حزب ایران نوین برآمدهاند[8] و آن را حزبی مترقی و مستقل معرفی میکنند که موجبات پیشرفت ایران را فراهم کرده بود، برآن شدیم ـ در این مقاله ـ با بررسی و کندوکاوی در پیشینه و خاستگاه تأسیس این حزب، در سه بخش به این پرسشها پاسخ دهیم که: رژیم پهلوی و همچنین کشورهای بیگانه در شکلگیری و تداوم حزب ایران نوین چه نقش و جایگاهی داشتهاند؟ و یا منویات و منافع آنها از تشکیل این حزب چه بوده است؟
در این جستار، نخست چگونگی تأسیس حزب ایران نوین، سپس نقش شاه در ایجاد این حزب و در نهایت نقش کشورهای بیگانه در ایجاد و تقویت این حزب مورد بررسی قرار گرفته است.
تأسیس حزب ایران نوین
در سال 1339، هنگامی که اعتبار دو حزب دولتی مردم و ملیون، پس از افشای تقلبهای انتخاباتی به چالش کشیده شد، جرقه تأسیس یک حزب جدید که بتواند نقش حزب اکثریت را ایفا نماید، زده شد.[9] تشکیل حزب ایران نوین بر هسته مرکزى و اولیهاى استوار شد که تحت عنوان کانون مترقى شهرت داشت. اندکی پیش از سال 1340ش، گروهی متشکل از 30 نفر به رهبری حسنعلی منصور، کانون مترقی را بنا نهادند تا اندیشهها و فعالیتهای خود را عملی سازند. منصور که سابقه دوستی دیرینهای با امیرعباس هویدا در خارج از ایران داشت، از نظر تشکیلاتى نیز با هم ارتباط گرفتند. این دو که در آلمان، حق خرید از کمیسرى ارتش آمریکا را داشتند، ارتباطاتی با آمریکاییان برقرار کردند. منصور با همکارى نزدیک هویدا آمریکایىها را متقاعد کرد که او بهتر از هر کس دیگرى، مىتواند مجرى سیاست آنان باشد.[10] نخستین جلسات تشکیلاتى این دو، با نام کانون مترقى شناخته شد. کانون مترقی، در مدت دو سال عمر خود، یعنی تا سال ۱۳۴۲ به مرکزی با حدود ۲۰۰ نفر (موسوم به نخبگان آمریکایی) ـ از صاحبان نفوذ اعم از نمایندگان مجلس، کارمندان عالیرتبه حکومتی، اساتید دانشگاهها و فرزندان خانوادههای متمول که متشکل از تحصیلکردگان غرب و اغلب در مصدر کارهای حساس بودند ـ تبدیل شد. این افراد بنا به گفته سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا (سیا) کسانی بودند که نه تنها آمریکاییها با ایشان، کار، مذاکره و مراوده میکردند، بلکه تقریباً تمام مشاغل با نفوذ را در اختیار داشتند.[11] منصور پس از چند سال فعالیت مداوم در کانون مترقی و رایزنیهای سیاسی متعدد با کشورهای بیگانه، برای رسیدن به قدرت سیاسی توانست موافقت شاه را با ایجاد حزب جدیدی جلب کند.[12]
موجودیت حزب با نام ایران نوین در 28 آبان ماه 1342 در مجلس شوراى ملى اعلام شد و خبرش ـ با اینکه شاه خود، آمر و در جریان تأسیس آن بود ـ روز بعد به طور رسمی به محمدرضا پهلوى داده شد. با وجود اینکه اعضای سایر احزاب همچون حزب اقلیت مردم به شکست حزب قریبالتأسیس ایران نوین باور داشتند و معتقد بودند که حتى اگر کشاورزان و کارگران هم به این حزب بپیوندند باز هم شکست خواهد خورد، اما منصور برای عملى ساختن منظور خود، کوشید تا برخى از کارگران و متخصصین راهآهن دولتى ایران، دخانیات، کارخانجات چیتسازى و سیلوى تهران را به عضویت حزب درآورد.[13] منصور به پشتوانه سخن شاه که گفته بود: «تشکیل این حزب را پشتیبانى خواهم کرد و دستور خواهم داد همهگونه مساعدت و تسهیلات را فراهم آورند.»[14] دلگرم، امیدوار و مطمئن بود؛ بنابر این دست به فعالیت بیشتر زد تا حزب ایران نوین را با اقتدار هر چه بیشتر راهاندازى کند و از فرصت یک سالهاى که شاه براى موفقیت در کار به او داده بود، بهره کافى ببرد. بنابر گزارش مورخ 6 /9 /1342 ساواک: «یکى از دوستان منصور اظهار داشته این اقدام فرمایش اعلیحضرت همایون شاهنشاه که فرموده بودند (هرکس بخواهد در آینده در دستگاههاى دولتى و قوه مجریه شغل و مقامى داشته باشد باید متکى به یک حزب نیرومند بوده و براساس مرام حزبى پیشرفت خود را قرار دهد) از طرف منصور صورت گرفته و به این دستاویز و تشبثِ به شاهنشاه خواسته است براى موفقیت در کارهاى آینده خود عدهاى را به دور خود جمع کند.»[15] گویا مردم با توجه به سوابقى که از دو حزب مردم و ملیون داشتند و با توجه به اینکه منصور، بىتجربه و فرزند رجبعلى منصور وابسته به دول بیگانه بود[16] نسبت به این حزب هم خوشبین نبودند.[17] با این حال، ورود و نفوذ حزب در درون قوه مجریه بسیار چشمگیر بود تا جایی که «سران حزب با اغوای اعضای حزب و قرار دادن آنها در پُستهای مختلف دولتی در تهران و سایر شهرستانها سعی بر کنترل تمامی اقدامات سیاسی افراد و اماکن دولتی داشتند. تعدیل تأثیر مقامهای مهم در مجلس و روکردن اسنادی علیه آنها در مجلس، تا جایی پیش رفت که حدود هشتاد چهره جدید در لیست سال ۱346ش ایران نوین ظاهر شدند و ۹۷ نماینده تازهکار در سال ۱349ش از طرف حزب به مجلس رفتند.»[18]
نخستین کنگره[19] حزبی با شرکت برگزیدگان کمیتههای استانها، شهرستانها و... در اردیبهشت 1346 برگزار شد. اسامى مهمترین اعضای شوراى مرکزى حزب که به عنوان هیئت اصلى مؤسسان حزب قلمداد مىشوند بدین ترتیب بود: امیرعباس هویدا، باقر عاملى، عطاءالله خسروانى، نصرتالله معینیان، هادى هدایتى، محمود کشفیان، ناصر یگانه، محسن خواجهنورى، تقى سرلک، فتحالله ستوده، محمدعلى رشتى، ضیاءالدین شادمان، غلامرضا نیکپى، فرخرو پارساى، مهرانگیز دولتشاهى، نیره ابتهاج سمیعى، عذرا ضیائى، عفتالملوک نحوى، صدرى بزرگنیا، اسماعیل انصارى، پرویز بهبودى، عباس اخوان، منوچهر سعید وزیرى، محمدعلى نوربخش، حسین ضابطى طرقى، هوشنگ نهاوندى، فرهنگ مهر، شفیع امین، حسین خطیبى، مجید عدل، محمدعلى مرتضوى، منصور روحانى، کمال دُرّى، محمد سام، اکبر شاکرین، فتحالله جهانشاهى، ابراهیم همایونفر، هوشنگ رام، محمدحسن گنجى، جواد منصور، فرهاد قهرمان، منوچهر کلالى، محمدعلى محدثزاده، همایون انصارى، حیدرعلى ارفع و هاجر تربیت.[20]
پس از ترور حسنعلی منصور، و بعد از به نخست وزیری رسیدن هویدا، عطاءالله خسروانی به دبیرکلی حزب رسید و تا سال 1348 در این سمت باقی بود. عطاءالله خسروانی، که از طرفداران احمد قوامالسلطنه به شمار میرفت، از مهرههای وابسته به انگلیس بود.[21] حزب ایران نوین به همراه احزاب دیگر در سال 1353 ـ در حالی که منوچهر کلالی را به عنوان دبیر کل در رأس خود داشت ـ در حزب واحد رستاخیز ادغام شد.[22] کلالی از سرسپردگان و وابستگان به سیاست آمریکا در ایران بود و به نوعی قدرت اصلی حزب به شمار میرفت. در یکی از گزارشهای ساواک آشکارا کلالی از اعضای سازمان سیا معرفی شده است: «دکتر کلالى که از پایهگذاران حزب ایران نوین مىباشد از اعضاى سازمان «سیا» مىباشد و طرح تأسیس حزب و به دست گرفتن حکومت را با کمک مرحوم منصور در پنج سال قبل طرح نموده است.»[23] درباره وابستگی کلالی به آمریکا و سازمان جاسوسی این کشور در ادامه و در بخش مربوط به نقش آمریکا به طور مبسوط توضیحاتی داده خواهد شد.
نقش و اهداف شاه و رژیم پهلوی در تشکیل حزب ایران نوین
همانطور که پیشتر گفته آمد، حزب ایران نوین نیز همانند احزاب ملیون و مردم، از احزاب ـ بهاصطلاح ـ «شهْ ساخته» بود و شاه در پیدایش و تأسیس آن نقش داشت. نقش اجرایی شاه در شکلگیری و تأسیس ایران نوین را به طرق گوناگونی میتوان به اثبات رساند. محمدرضا پهلوی با توجه به بحران مشروعیت بهویژه پس از کودتای 28 مرداد 1332، در پی کسب وجهه بود، لذا این تصمیم را از طریق ایجاد حزبی چون ایران نوین به منصه ظهور رساند و ضمن کنترل و نظارت بر فعالیتهای سیاسی رقبا از سوی نخبگان سیاسی جدید، از حکومت خود وجهه یک دولت مدرن، دموکرات و قائل به نهادهای سیاسی نوین به نمایش گذارد. هدف وی از تأسیس و کنترل حزب ایران نوین، بنای ابزاری بود که از طریق آن اصول مشروعیت رژیمی تجدید شده پس از کودتا بیان گردد و افرادی گرد آنها جمع و در افکار عمومی جهان هواخواه دموکراسی جلوهگر شود.[24] عامل و هدف بعدی که هم محمدرضا پهلوی و هم پدرش از جملهی سیاستهای پایدارشان بود، مقابله با تهدید نفوذ افکار و روشهای چپگرایانه به ساختار اجتماعی ـ سیاسی ایران بود و حمایت انگلیسیها از به قدرت رسیدن رضاخان را میتوان برآمده از سویه ضد کمونیستی بریتانیا نیز دانست که درصدد ایجاد یک کمربند و دیوار امنیتی حائل در مقابل اتحاد جماهیر شوروی بود. بنابر این استفاده از رجال سیاسی همچون حسنعلی منصور، منوچهر اقبال، علی امینی و اسدالله علم که نسل دوم نخبگان سیاسی را تشکیل میدادند و همگی به سیاستهای لیبرالیستی و غربگرایانه وفادار بودند، در تأسیس و تشکیل احزاب دستوری در راستای مقابله با دیدگاههای چپگرایانه بود. همانطور که منوچهر اقبال، در رأس حزب ملیون قرار گرفت و اسدالله علم در رأس حزب دستوری مردم، حزب ایران نوین نیز ادامه دوره موسوم به دوره منصور و سازمان خودخواندهای به نام کانون مترقی بود. در واقع برچسب نوگرایی که به نوعی میراث عصر مشروطه بود اینجا رویه ظاهرسازانه به خود گرفته بود تا رژیمی وابسته و اقتدارگرا همچون حکومت پهلوی، بدین وسیله ضمن سرکوب حرکتهای کمونیستی نمایش شبهدموکراتیک[25] را دنبال کند.[26]
افزون بر این موارد، محمدرضا پهلوی در خصوص دو موضوع تصمیم جدی داشت. نخست اینکه با ایجاد حزب ایران نوین، بر فعالیت سیاسی نخبگان مطرح آن برهه در حوزه سیاست تسلط بیشتری داشته باشد و دوم اینکه با نوعی وانمایی[27] توسعه سیاسی و شکلگیری فعالیتهای حزبی جدید را نمایش دهد. در این میان نخبگان سیاسی نیز، برای تأمین منافع خود ـ که همان نزدیکی بیشتر به دربار و شخص محمدرضا پهلوی بود ـ میکوشیدند تا هرچه بیشتر این روابط را گسترده کرده، عمق ببخشند.[28] شاه همواره بیم آن را داشت که نخبگان سنتی بهویژه بزرگ زمینداران، موانعی را برای وی در رقابت بر سر قدرت به وجود آورند، لذا با استفاده از واژگانی همچون حمایت از کشاورزان و دهقانان و توسعه اجتماعی و دخیل کردن آنان در حزب ایران نوین، در راستای تعمیق اقتدارگرایی خود، نخبگان سنتی را متزلزل کرده، به جای آنها، نخبگانی گوش به فرمان را جایگزین نمود تا پایگاه اجتماعی خود را مستحکم کند.[29]
هدف بعدی و مهمتر از همهی مواردِ پیشگفته، برای رژیم پهلوی، پیشبرد طرحهای آمریکایی در ایران از سوی حزب ایران نوین بود که اعضای آن همانطور که گفته شد، تکنوکراتهای تحصیلکرده آمریکا بودند و سران آن وابستگی سیاسی به ایالات متحده داشتند. انقلاب سفید از مهمترین برنامهها و طرحهای آمریکایی در ایران برای مقابله با نفوذ شوروی بود که به اجرا گذاشته شد. این برنامه با تشویق، تأیید و همراهی کانون مترقی و بعدها حزب ایران نوین به انجام رسید. در حقیقت پیش از تأسیس حزب ایران نوین، کانون مترقی «پاسداری از انقلابی»[30] را بر عهده گرفته بود که تحتتأثیر برنامههای جان.اف. کندی رئیسجمهور منتخب حزب دموکرات آمریکا انجام شده بود. انقلاب یا اصلاحاتی که از ابتدا به همراه نخستوزیری علی امینی، بر شاه تحمیل شد، چندی بعد، با مذاکرات پنـهانی شاه و آمریکاییان، به دست شاه اجرا شد و با افزودن موادی به آن، نام « انقلاب سفید شاه و مردم» به خود گرفت.[31] خود حسنعلی منصور نیز در همان اوایل شروع کار حزب ایران نوین، ضمن مصاحبههای متعدد با صاحبان جراید و خبرنگاران نشریات داخلی و خارجی، با توجه به اینکه بدون حمایت شاه نمیتوانست کار را ادامه دهد، حمایت خود را از انقلاب سفید شاه رسماً اعلام نمود. در واقع، از همان آغاز کار، رهبران و مؤسسان حزب به خوبی میدانستند که این حزب «شه فرموده» است و در میان توده جایگاهی نخواهد داشت.[32]
دولت و پارلمان حزبی ایران نوین اقداماتی داشتند که در رأس همه آنها کاپیتولاسیون بود. تکنوکراتهایی همچون منصور برای خوشخدمتی به اربابان آمریکایی خود، در گام نخست، طرح مصونیت قضایی مستشاران آمریکایی را به تصویب رساندند؛[33] بدین صورت که در ۲۵ خرداد ۱۳۴۳ لایحه مصونیت مستشاران آمریکایی به تصویب مجلس حزبی ایران نوین رسید که با مخالفتها و عکس العملهای شدید امام خمینی(ره) روحانیت، روشنفکران متعهد و مردم روبرو شد و پیامد این واکنش، تبعید امام خمینی(ره) از ایران، و بهتَبَع آن انتقام و اعدام انقلابی منصور به ضرب گلوله اعضای هیئتهای مؤتلفه اسلامی و سرانجام انتقال دولت به امیرعباس هویدا (دومین دبیرکل حزب ایران نوین) بود. لایحه حق قضاوت کنسولی آمریکاییها به قدری رسوا و شرمآور بود که به گزارش اسناد ساواک، حتی اعضای کابینه و افرادی همچون علینقی عالیخانی، جمشید آموزگار و عطاءالله خسروانی ـ که همه از وابستگان غرب و در آن تاریخ از وزیران کابینه بودند ـ به این عمل سران حزب ایران نوین در محل حزب اعتراض نموده و گفتند این ننگ بر دامن دولت و حزب ایران نوین تا ابد باقی خواهند ماند.[34]
پس از ترور منصور، شاه برای کسب دستور به انگلستان مسافرت کرد. درباره این اتفاق و حرف شنوی حزب از شاه و انگلستان، در گزارشهای ساواک آمده است:
«مسافرت شاهنشاه به اروپا و انگلستان در بین عموم طبقات مردم و رجال سیاسى کشور مورد بحث و گفتگو قرار گرفته و این مسافرت را مهمترین مسافرت شاهانه مىدانند که با سرنوشت شخصى شاهنشاه و دستجات مختلف سیاسى ایران ارتباط خواهد داشت. منوچهر کلالى مسئول تشکیلات حزب ایران نوین مىگفت: «سرنوشت حزب ما و دولت هویدا موکول به بازگشت شاهنشاه از مسافرت انگلیس است و هرگونه توافقى که بین شاهنشاه و دیپلماسى بریتانیا صورت گیرد با سرنوشت حزب ما و دولت هویدا ارتباط خواهد داشت و ما فعلاً در انتظار بازگشت شاهنشاه هستیم تا ببینیم سرنوشت ما چه خواهد بود.»[35]
نقش و جایگاه کشورهای بیگانه در تشکیل و جهتدهی به حزب ایران نوین
با روی کار آمدن دموکراتها در ایالات متحده بنا به اهمیت سیاسی اقتصادی ایران برای آمریکا، دولتمردان این کشور درصدد برآمدند بار دیگر فضای سیاسی شبهدمکراتیک بر جامعه ایران حاکم کنند تا از هرگونه شورش، کودتا یا تغییر رژیم که به ضرر آنها تمام میشود، جلوگیری به عمل آورند. یکی از نهادهایی که این امکان را برای آنها برای دخالت فراهم میکرد، احزاب سیاسی فرمایشی بود. در این میان، آمریکا به همراه انگلستان مهندس واقعی صحنه سیاسی حزب ایران نوین بودند و شاه و سایر بازیگران صحنهی قدرت، فقط دستورات را اجرا میکردند.[36]
وابستگى حسنعلی منصور، دبیرکل و مؤسس حزب ایران نوین به دول بیگانه از جمله مسائلى بود که چه پیش و چه پس از نخست وزیریاش در بین دولتمردان و یا مطبوعات به میان کشیده شد و بسیاری از رجال سیاسی بعدها در خاطراتشان این موضوع را مطرح کردند.[37] او مدتها قبل از آنکه در رأس حزب ایران نوین و سپس دولت قرار گیرد با بهرهگیری از همکاران و کارشناسان تحصیلکرده آمریکا پیرامون مسائل مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، صنعت و تکنولوژی، اصلاحات ارضی و کشاورزی و نیز مسائل اداری و مدیریتی ایران مطالعات و بررسیهایی انجام داده و تلاش میکرد بر حسب الگوهای مورد توجه غرب و آمریکا طرحهایی برای آینده ایران آماده سازد.[38] منصور ارتباط بسیار نزدیکی با سفارت و دیگر مأموران و محافل آمریکایی در ایران داشت و خود، آگاه بود که در به قدرت رسانیدن او در رأس کانون مترقی و سپس حزب ایران نوین و نهایتاً صعودش به مقام نخستوزیری، نه شاه بلکه آمریکاییان نقش درجه اول و تعیینکننده را ایفا کرده و خواهند کرد و در واقع خود را در مقام وابستگی به آمریکا از شاه بالاتر میدانست.[39] این ارتباط نزدیک از لابهلای اسناد ساواک قابل پیگیری است. برای نمونه ساواک در گزارشی به این موضوع اشاره میکند که پروفسور آرتور پوپ[40] در سال 1339 به ایران آمد و در حدود شش الی هشت ماه توقفش در ایران مأموریت داشت در مورد پیشنهاد سفیر وقت آمریکا و وزیرمختار سفارت وقت آمریکا در اثر خدمتی که حسنعلی منصور به آنها کرده بود و آنها از وزارت امورخارجه و سیاستمداران آمریکا خواسته بودند که ایران با روش و سیاست یک حزبی اداره شود و لیدر حزب نیز منصور باشد، مطالعه کند. پوپ در مدت اقامت خود از کارگر ساده گرفته تا رجال مهم ایران، مستقیماً تماس گرفت و حتی در مدت توقفش ششبار با احمد آرامش[41] ملاقات نمود و نظرات او را که به امور سیاسی ایران آشنا بود، خواست. سپس به آمریکا برای تقدیم گزارش برگشت و پس از وی سفیر وقت آمریکا نیز به عنوان مرخصی به مدت 2 هفته به آمریکا رفت، ولی این سفر هفتاد روز طول کشید و سفیر آمریکا با دستورالعمل تازهای وارد شد و سپس نزد شاه رفت. نتیجه این فعل و انفعالات به نوشته ساواک این بود: «بلافاصله کانون مترقی منصور تشکیل گردید که همه از جوانان و پیروان طرفدار آمریکا بودند و بلافاصله این دفتر و این گروه، وابسته به دفتر اختصاصی شاهنشاه اعلام شد. خلاصه انتخاباتی صورت گرفت و حزب ایران نوین به وجود آمد.»[42]
افزون بر سند پیشین، سیاست حمایتی آمریکا از حسنعلی منصور پس از راهاندازی کانون مترقی و بعد از آن حزب ایران نوین، ادامه یافت. در همین رابطه، در بیست و نهم مهر 1342 ساواک گزارش داد: «طبق اطلاع واصله آقای حسنعلی منصور گفته است موضوع نخستوزیری من تمام شده است و این مسئله را با آمریکاییها هم حل کردهاند.»[43] استیوارت راکول ـ کاردار وقت آمریکا در تهران که گفته میشد روابط بسیار نزدیکی با حسنعلی منصور و کارگردانان و رهبران کانون مترقی و سپس حزب ایران نوین داشت ـ در گزارشهایش به وزارت امور خارجه آمریکا روند شکلگیری و فعالیت کانون مترقی و سپس حزب ایران نوین و نخستوزیری حسنعلی منصور را تشریح و توصیف کرده است. وی در سی آذر 1342 منصور را به اتفاق امیرعباس هویدا، محمدتقی سرلک، منوچهر کلالی، محسن خواجه نوری، حسین هدایتی، فریدون ستوده، ضیاءالدین شادمان و غلامرضا نیکپی، بهترین کارگردانان کانون مترقی و حزب ایران نوین ارزیابی میکند که با شخص او نیز در ارتباطی نزدیک بودند.[44]
روایتهایی نیز درباره گرایش و وابستگی منصور به انگلیسیها (هر چند نه به اندازه وابستگی به آمریکا) وجود دارد. در همین رابطه، احمد آرامش از وزراى کابینه قوامالسلطنه و رهبر گروه ترقیخواهان از جمله مخالفان دولت منصور بود که بر وابستگى او به آمریکا و اجراى سیاستهاى آن کشور در ایران تأکید داشت و در عین حال، ریشه حزب ایران نوین را انگلیسی میدانست.[45] دیدار پاتریچ گوردن داگر، سخنگوی حزب کارگر انگیس با زعمای حزب ایران نوین نیز در دی ماه 1342 مؤید همین مطلب است.[46] همچنین در اسناد ساواک، به نقل از یک عضو حزب ایران نوین که به نامش اشاره نشده، گزارش شده است که حسنعلی منصور، باطناً طرفدار انگلستان است اما سعی میکند خود را بیطرف نشان دهد و نقش خود را بهقدری ماهرانه ایفا کرده که توانسته از حمایت جناح آمریکایی نیز برخوردار شود.[47] برخی از مهمترین تصمیمات برای حزب نیز از مشورت و کسب تکلیف شاه با اربابان انگلیسیاش صورت میگرفت. برای نمونه تصمیم بر سر تعیین دبیرکلى از طرف اربابان محمدرضا پهلوى گرفته مىشد و او نیز مراتب را جهت اجرا به حزب ارجاع مىداد.
افزون بر تمایلات و خواستههای خودِ حسنعلی منصور که به شکلگیری سیاست جدید آمریکا و بعضاً انگلستان در ایران انجامید و جزئیات آن پیشتر و به نقل از روایتهای متعدد بیان شد،[48] تأسیس کانون مترقی و پس از آن حزب ایران نوین و حضور حسنعلی منصور به عنوان رهبر نخبگان و تحصیلکردگان آمریکایی به طور مستقیم با دخالت بیگانگان همراه بود. در همین خصوص، یکى از اعضای اداره اطلاعات سفارت آمریکا در تهران به یکى از دوستان خود گفته بود هر وقت که حزب و دستهی جدیدى در ایران تشکیل مىشد، آمریکاییها منتهاى توجه را به اوضاع و احوال سیاسى و اجتماعى حزب و دسته مورد نظر و تعیین مشخصات دقیق شخصیتهاى وابسته به دستگاه رهبرى این احزاب و دستجات مبذول مىداشتند و درجه تأثیر مثبت یا منفى تشکیلات تازه را در سیاستهاى خارجى و داخلى ایران مورد رسیدگى قرار مىدادند؛ ولى بعد از تشکیل و انحلال دو حزب دولتى گذشته و اثبات عدم تأثیر این احزاب در محیط خود، دیگر توجه آمریکاییها از هر دسته و حزبى در ایران قطع گردیده بود. منتهی اخیراً نسبت به حزب ایران نوین توجه دقیقى مبذول مىداشتند و نقشهها و طرحها و حتى سازمانبندى حزب ایران نوین مورد توجه مقامات آمریکایى قرار گرفته و عوامل اطلاعاتى مأمور جمعآورى اطلاعات درباره تشکیلات و اعضای دستگاه رهبرى و عوامل مؤثر آن شدهاند.[49] افزون بر این، توجه دقیق کلنلی(سرهنگ) به نام گراتیان یاتسویچ، رئیس بخش سیا در ایران[50] در طرحریزی و عملیاتیکردن آن نقش مستقیم داشت. یاتسویچ رئیس دفتر سیا در ایران، یک آمریکایی یوگسلاوی الاصل و اجارهنشین حسنعلی منصور بود و از نزدیک در جریان جلسات و پیشرفتهای کانون مترقی قرار داشت. در این زمان منصور به یکی از دوستان نزدیک یاتسویچ تبدیل شده و طبیعی بود که اگر در این شرایط یاتسویچ را نفر اول و حسنعلی منصور را نفر دوم این ارتباطات بدانیم، بدون تردید امیرعباس هویدا نفر سوم بود. گراتیان یاتسویچ این روابط را به شکل زیر توصیف کرده است: «هویدا را زیاد میدیدم. جلساتشان در منزلی که در همسایگی خانه من بود تشکیل میشد که گاه من هم وقت ناهار در این جلسات شرکت میکردم. به گمان من گرچه منصور بهظاهر ریاست گروه را به عهده داشت، اما مغز متفکرِ جریان، هویدا بود.»[51] اولین گزارشی که درباره این گروه به ساواک رسید حاکی بود که «اخیراً یک جمعیت سیاسی جدیدی در تهران تشکیل شده که تقریباً وضعی شبیه به یک حزب دارد ولی هنوز صورت حزب ندارد. اسم آن را فعلاً «گروه پیشرو» گذاشتهاند. بعید نیست در آینده تغییر کند تا آن جایی که بنده اطلاع دارم مؤسسان و بازیگردانان این جمعیت بدین قرار میباشند: آقای حسنعلی منصور، ایرج منصور، آقای دکتر محمدعلی مولوی، آقای دکتر فریدون معتمدی وزیری، آقای عباس هویدا. تقریباً در حدود ۳۰ نفر تاکنون عضو پیدا کرده است.»[52] همچنین در یکی از اسناد ساواک درباره اظهار نظر یکی از اشخاص درباره مناسبات منصور و آمریکا چنین گزارش داد: «دخالت خارجیها چقدر در امور کشور ما علنی شده. وزیرمختار سفارت آمریکا که از مستأجرین حسنعلی منصور دبیرکل حزب ایران نوین است و با او سروسرّی دارد علناً گفته است که من منصور را به نخستوزیری خواهم رساند؛ همانطور که علی امینی را نخستوزیر کردم.»[53] منصور نیز بیپروا پیوند خود را با یاتسویچ به رخ دیگران میکشید و آشکارا با تکنوکراتهای برجسته ایران از روابطش با مقامات آمریکایی سخن میگفت.[54]
افزون بر وابستگی سران ایران نوین به یاتسویچ، ارتباط مداوم و تأثیرپذیری منصور و هویدا از آمریکاییها از گفتههای سفیر این کشور در تهران قابل ردیابی است. هولمز در حاشیه گزارشی که منصور درباره فعالیتها و اقداماتش به او داد نوشت: «امیرعباس هویدا که از مقامات عالیرتبه شرکت نفت است یار اصلی منصور در کار تشکیل کانون مترقی بوده است.»[55] پس از قتل منصور، هویدا و دولت او و تیم تشکیلاتیاش در حزب ایران نوین مورد اعتماد رهبران آمریکا بودند. چنان که جیمز بیل آمریکایی در این باره نوشته است: «دولت هویدا ـ ایران نوین ـ در آمریکا از شهرت و محبوبیت شایانی برخوردار گردید و طرفداران پهلوی دائماً به عنوان نمونهای از تعهد شاه به اصلاحات به آن اشاره میکردند.»[56]
همچنین، افزون بر منصور و هویدا، منوچهر کلالی قائم مقام حزب ایران نوین و آخرین دبیرکل این حزب، بهواسطه همسرش، با سفارت آمریکا ارتباط داشت. جایگاه کلالی در میان رجال سیاسی ایران در مجلس، دربار و دولت بهحدی بالا بود و این فرد با نفوذ و احترام تلقی میشد که خیلیها او را فرد نخست حزب به شمار میآوردند.[57] در خرداد 1346 ساواک تهران ضمن ارسال گزارش خبرى اعلام داشت:
ژانین کلالى همسر کلالی که خارجى و تا دو سال قبل در اداره اطلاعات سفارت آمریکا خدمت مىنموده است، از موقعى که کلالى مسئول سیاسى حزب ایران نوین گردیده، مشارٌ الیها از سمت خود در اداره مزبور استعفا و در حال حاضر نیز با برخى از بانوان خارجى که از همکاران سابق وى در اداره اطلاعات سفارت آمریکا مىباشند، رفتوآمد مىنماید. همسر منوچهر کلالى به مدت دو سال منشى کیو دبیر اول سفارت آمریکا در ایران که ظاهراً خود را عضو اداره سیاسى سفارت آمریکا معرفى و در حقیقت یکى از رؤساى سازمان سیا و جزو افراد باند «کلنل یاتسویچ» رئیس سازمان سیا در ایران محسوب مىگردد، بوده است. کیو که مدت هشت سال در ایران مأموریت داشته، مشوق حسنعلى منصور و اطرافیان وى در تأسیس کانون مترقى و سپس حزب ایران نوین بوده و ژانین کلالى رابط بین کیو و گردانندگان کانون مترقى و حزب ایران نوین بوده است.[58]
در تیر 1344 رهبران این حزب مذاکرات محرمانهای را با مأموران و نمایندگان آمریکا آغاز کردند تا بلکه برای جلوگیری از تضعیف موقعیت حزب ایران نوین در عرصه سیاسی کشور راهی پیدا کنند و ظاهراً هدف و توافق آن بود که از ورود مخالفان سیاست آمریکا در حزب ایران نوین جلوگیری شود و رهبری طرفداران جدیتر آمریکا در رأس مدیریت این حزب تثبیت و تحکیم شود.[59]
در مهر 1344 خبری رسید که دو جناح طرفدار سیاست آمریکا و انگلیس در درون دستگاه رهبری و کارگردانی حزب ایران نوین در برابر هم صفآرایی کردهاند و هر دو گروه برای تضعیف موقعیت دیگری طرحهایی را در دست اجرا دارد. ساواک در سیزدهم مهر 1344 در این باره چنین گزارش کرده است:
«... منبع خبر که یکی از افراد مؤثر حزب ایران نوین میباشد اظهار میدارد در حزب ایران نوین دو جبهه کاملاً مخالف در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند. دستهای که شهرت به طرفداران سیاست بریتانیا دارند، دور خسروانی دبیرکل جمع شده و حتی افراد ساده حزبی نیز این گروه را وابسته به سیاست بریتانیا میدانند. دسته دیگر که شهرت دارد طرفدار سیاست آمریکا میباشند، تحت رهبری دکتر حسن زاهدی مدیرکل بانک کشاورزی قرار دارند. این عده اکثراً تحصیلکردههای خارج و مخصوصاً آمریکا میباشند و جناح روشنفکر حزب را تشکیل میدهند. ضمناً در خفا و در پشت پرده هر یک از دو جناح مذکور علیه یکدیگر تبلیغاتی را انجام میدهند. همچنین جناح روشنفکر دکتر جزایری را کاندید نخستوزیری بعد از آقای هویدا و جناح خسروانی نیز نامبرده را کاندید نخستوزیری کردهاند و چنین تظاهر میکنند که دربار شاهنشاهی از این جناح در مقابل جناح دیگر پشتیبانی میکند و همین تظاهر آنها موجب شده روشنفکران حزبی تا درجهای ناراحت به نظر برسند...»[60]
گفته میشد جناح آمریکایی به رهبری کلالی تلاش میکرد جناح انگلیسی را از حزب اخراج نماید. در این میان مسافرت دوباره پروفسور آرتور پوپ آمریکایی، توجه ساواک و محافل حکومتی را به خود جلب کرد. همانطور که پیشتر اشاره شد، آرتور پوپ برای رشد جایگاه سیاسی منصور تلاش زیادی کرده بود. حضور دوباره او در ایران در سال 1346 از نظر ساواک با اهمیت تلقی میشد.[61] در بیستوسوم شهریور 1346 وجود کمیته محرمانهای در حزب ایران نوین مطرح شد که توسط سیا و مقامات آمریکایی هدایت میگردید و تقریباً تمام تصمیمات ریز و کلان حزب ایران نوین را عهدهدار بود: «... در حزب ایران نوین کمیته محرمانهای وجود دارد که از طرف مقامات سیاسی آمریکا (سازمان سیا) تقویت میشود و قدرت داخلی حزب کاملاً در اختیار این کمیته است و هر تصمیمی که این کمیته بگیرد شورای مرکزی حزب کورکورانه آن را مورد تصویب و تأیید قرار میدهد. کارگردانی کمیته آمریکایی حزب را منوچهر کلالی و [ناصر] یگانه، برعهده دارند و این کمیته دسته دیگری را هم در اختیار دارد که در کادر وسیعتری نظریات کمیته را مورد اجرا قرار میدهند. افراد دسته مذکور که همکاران کمیته آمریکایی حزب میباشند عبارتند از [محمداسماعیل] معینیزند نماینده شاهرود، [فتحالله] ستوده وزیر پست و تلگراف، [هوشنگ] نهاوندی وزیر آبادانی و مسکن، متین مجد نماینده محلات، [محمود] کشفیان وزیر مشاور، [فریدون] معتمدوزیری معاون وزارت اطلاعات. علاوه بر اینکه [حسن] کشتکار، [نصرالله] سبزواری از جریان مذکور اطلاع دارند، افراد دیگری از فعالین حزب نیز وجود این کمیته سیاسی را که از حمایت دیپلماسی آمریکا برخوردار است کاملاً تأیید کردهاند. بهگونهای که سبزواری بهطور بسیار خصوصی میگفت: نقشه سیاسی این کمیته آمریکایی آن است که بعد از توفیق کامل در انتخابات مجلس شورای ملی، وزرای دولت آینده را از بین کسانی تعیین کنند که صددرصد در اختیار آنها باشند و خود را منتخب این کمیته بشناسند تا نظریات آنها را بیچون و چرا اجرا نمایند. سبزواری میگفت علاوه بر اینکه کمیته سیاسی حزب ایران نوین میخواهد کلیه وزرای کابینه را در اختیار خود داشته باشد، برنامه کار آنان این است موجباتی فراهم سازند که رئیس سازمان امنیت و رئیس ژاندارمری کل کشور تغییر پیدا کنند و دو مقام نظامی مذکور را در اختیار افرادی قرار دهند که با آنان نظر موافق داشته باشند. کشتکار میگفت: حکومت مرحوم منصور از طرف دیپلماسی آمریکا به شاهنشاه تحمیل شده بود و دوستان آن مرحوم کاملاً به این موضوع واقف میباشند و اکنون هم تلاش طرفداران دیپلماسی آمریکا آن است که حکومت ایران را صد در صد از نفوذ دربار خارج سازند. کاظم مسعودی مدیر روزنامه آژنگ نیز دو روز قبل میگفت: من از مدتها قبل وجود چنین دستهای را در حزب ایران نوین میدانستم. روی این اصل خود را به افراد این کمیته نزدیک ساختم و به کمک همین کمیته به سمت نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شدم...»[62]
در دهم مهر 1346 ساواک اطلاعات جامعتری پیرامون این کمیته سری تهیه و تنظیم کرد و از نقش قاطع آن در راهبری و جهتدهی فعالیتهای این حزب گزارشی بهشرح زیر تهیه کرد:
«...کمیته سری که در حزب ایران نوین برنامه سیاسی حزب را طراحی میکند و سپس آن را به تصویب دفتر سیاسی حزب و یا شورای مرکزی میرساند از سه نفر تشکیل شده که عبارتند از: [ناصر] یگانه وزیر مشاور، [محمدعلی] رشتی نماینده مجلس[63]، [منوچهر] کلالی نماینده مجلس. این سه، مغز متفکر سیاسی حزب به شمار میروند که بعد از مرگ مرحوم منصور توانستهاند حزب را کاملاً در اختیار خود درآورند و علت آنکه خسروانی را بعد از مرگ مرحوم منصور به دبیرکلی حزب انتخاب کردند به این سبب بود که خسروانی فاقد هرگونه اطلاع حزبی و اجتماعی است و از سازمان دادن تشکیلات حزب کاملاً عاجز است و عملاً اختیار امور داخلی حزب با دبیرکلی خسروانی در اختیار کمیته سه نفری مذکور میباشد. رابطه آن کمیته اصلی با مقامات آمریکایی ابتدا بهوسیله همسر کلالی انجام شده که سالها در اداره اطلاعات آمریکا کار میکرده ولی بعداً بنا به مصالح سیاسی همسر او از این خدمت استعفا داده است. چون خود کلالی و خانواده او در خراسان از زمان قدیم با سیاستهای خارجی از جمله دیپلماسی انگلستان مربوط بودهاند، راه نفوذ یافتن در سازمانهای سیاسی خارجی را خوب میدانند. قدرتی که امروز کلالی در حزب ایران نوین دارد بهمراتب از قدرت خسروانی دبیرکل و هویدا نخستوزیر بیشتر است و احترامی که نمایندگان مجلس برای کلالی قائلند بهمراتب از نخستوزیر و خسروانی بیشتر میباشد و کراراً [محمدرضا] ثامنی، [حسن] صائبی، [ابوالفتح] جهانشاهی نمایندگان مجلس و عضو حزب گفتهاند: ریشه حزب ایران نوین را کلالی تشکیل میدهد و حزب ایران نوین از ناحیه هر سیاستی تقویت شود عامل آن سیاست هر چه باشد در حزب کلالی است و روی این اصل ما کوشش میکنیم کلالی با ما نظر مساعد داشته باشد، به دیگر ارگانهای حزبی کاری نداریم. کمیته مذکور نظریات خود را در دست دوم به معتمد وزیری معاون وزارت اطلاعات، کشفیان وزیر مشاور، معینی وکیل شاهرود، در میان میگذارند. آنها هر یک دوستانی در شورای مرکزی دارند که تسلیم نظریات آنان میباشند و بهاصطلاح دسته سوم در فعالیتهای سیاسی حزب به شمار میروند و در نتیجه هرچه کمیته تصمیم بگیرند اکثریت شورای مرکزی آن را مورد تأیید قرار میدهند و موضوع برکناری هدایتی از شورای مرکزی که حتی برای خود نخستوزیر غیرمترقبه بود به همین صورت عملی شده بود، بدون اینکه کسی از وجود این کمیته دقیقاً با خبر باشد.»[64]
با روشنشدن عضویت کلالى در سازمان جاسوسى سیا(CIA) و مخالفت وى با دمکراسى واقعی و عملی، دستهاى پنهان تصمیمگیران واقعى و فریبکاری شعارگونه و ژست دمکراتیک ایشان بیشتر نمایان شد:
«از ساعت 1600 تا 2000 روز یکشنبه 6 /7 /1348 و از ساعت 1600 تا 1900 روز دوشنبه 7 /7 /1348 جلسه فراکسیون حزب ایران نوین با حضور نمایندگان عضو فراکسیون دکتر کلالى دبیرکل در محل حزب ایران نوین تشکیل گردید تا آییننامه مربوط به کارهاى فراکسیون پارلمانى و به خصوص انتخابات داخلى فراکسیون را که گفته مىشود در سابق روى اصول دموکراسى انجام نشده و دبیرکل اختیار داشته بهمیل خود، اشخاص را به مقامات داخلى فراکسیون بگمارد، رسیدگى نمایند. در جلسه روز دوشنبه پیشنهادى از دکتر [حبیب] دادفر مطرح شد مبنى بر اینکه یک وکیل مجلس نباید بیش از یک مقام را در حزب و مجلس قبول کند و موقع طرح این پیشنهاد دکتر کلالى دبیرکل پشت تریبون رفت و گفت آقایان با اینکه دموکراتیزاسیون خوب است و من هم موافق آن هستم ولى بهطور محرمانه باید به همه شما در اینجا اخطار کنم که مقامات بالا از آنچه در فراکسیون مىگذرد راضى نیستند و به من تذکر دادهاند که زیاد به طرف دموکراسى رفتن حزب را دچار مخاطره مىسازد.»[65]
شواهد و قراین موجود نشان میداد که در سالهای پایانی دهه 1340 و اوایل دهه 1350 محافل آمریکایی کماکان به حمایت خود از حزب ایران نوین و دولت حزبی ادامه میدادند و روی این حزب به عنوان وزنهای ثباتساز در صورت وقوع پیشآمدی برای شاه، حساب میکردند. اسدالله علم در خاطرات روز شنبه شانزدهم فروردین 1348 بر این موضوع تصریح داشت و نوشت: «... در راه لندن سفیر آمریکا در التزام بود که گفت اگر خدای نکرده شاه از میان برود چه وضعی در ایران پیش میآید؟ او معتقد بود پس از یکی دو سال هرجومرج میشود. شاه از این استنتاج سفیر آمریکا قلباً ناراحت شدند. عرض کردم در اینکه [آمریکاییها] روی جانشین اعلیحضرت و تعیین علیاحضرت شهبانو به عنوان نایبالسلطنه و یک حزب مقتدر اکثریت، کم و بیش مطالعه میکنند تردیدی نیست. ولی تردیدی ندارم که فعلاً در اشتباه هستند. هیچچیزی نمیتواند جای خالی شما را پر کند. چون علیاحضرت جوان و ولیعهد هم بچه است. حزب اکثریت هم کوچکترین تأثیری در ارتش ندارد. بنابر این واقعاً همه چیز دستخوش تزلزل و خطا و اضطراب میشود و معلوم نیست عاقبت کار به کجا میانجامد...»[66]
تقلید از سیاستهای آمریکا و جهتگیری از این کشور در حزب ایران نوین منحصر به حوزه سیاسی نبود بلکه تقلید از فرهنگ منحط غرب در روابط آزاد و خارج از عرف و شئون جامعه نیز رهآورد دیگر وابستگی حزب ایران نوین به آمریکا بود. در همین باره، در گزارشی از ساواک آمده است:
«در خیابان هاشمی میدانی است که در آنجا رمال و مارگیر و تعزیهخوانی میشود. امروز بعدازظهر در آن محل حزب ایران نوین چند صندلی چیده و بلندگو نیز نصب کرده و دو دستگاه مینی بوس که حامل عدهای زنان جوان بود آنجا آمده و هر یک روی صندلی نشستند. پاهای خود را روی هم گذاشته بهطوری که همه جای آنها نمایان بود. جوانان که از دور شاهد این جریان بودند دهانشان آب افتاده و بلندگو نیز اعلام میکرد از آقایان خواهش میکنم به حزب ایران نوین رأی بدهند. هر یک از جوانان و مردان جلوِ یکی از خوشگلها ایستاده و ضمن خوردن کوکاکولا و دادن برگ به آنها توصیه میشود برگ مخصوص را گرفته در صندوقها بیندازند.»
در ادامه این سند آمده است: «سرهنگ مقدم گفت این سیاست دولت است که هر طور ایجاب کند باید انجام گیرد. در آمریکا خانمها روی مایو خودشان نام کاندیدا را مینویسند. بنابر این روش دولت ما جای هیچگونه ایرادی نیست.»[67]
با وجود اتخاذ سیاست تقلیدکارانه و وابستگی تام و تمام حزب ایران نوین به ایالات متحده، در سال 1352 استانلی اسکودرو، رایزن سیاسی سفارت آمریکا در ایران، در ملاقاتی که از مؤسسه عالی علوم سیاسی و امور حزبی ایران نوین به عمل آورد، از رسوخ نکردن حزب ایران نوین در بین مردم، ناکامی حزب در جذب روشنفکران، جوانان و دانشجویان سخن گفت. همچنین به اعتقاد وی، انتخابات سیاسی در ایران ساختگی بود و مردم به آن اعتقاد و اعتماد نداشتند. او وضعیت نابسامان رژیم ایران را به ضرر آمریکا میدانست، چرا که «پشتیبانی بیدریغ آمریکا از برنامههای شاهنشاه و دولت ایران در بعضی موارد مخالفت طبقه روشنفکر و جوانان را به طرف آمریکا جلب نموده است.»[68]
نتیجهگیری
شاه پس از سفر به آمریکا در دوران دولت جان.اف. کندی و مذاکره در باب تغییرات سیاسی ـ اجتماعی، دستورات جدیدی از این کشور برای حکمرانی دریافت کرد و با نسل جدید ایرانی تحصیلکرده آمریکا در کشور که سودای صدرنشینی هم در سر داشتند، به اجرای برنامههای دستوری موسوم به اصلاحات پرداخت. این فعالیتها فرآیند جایگزینی مدیران جدید با نسل قدیمی را با ترفندهای سیاسی همچون تشکیل احزاب و رقابتهای نمایشی که از انتخابات و دموکراسی تصویر مضحکی ساخته بود، تکمیل کرد. کانون مترقی و حزب برخاسته از درون آن یعنی حزب ایران نوین، از چنین تحولی زاده شد و کسانی چون حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا جزئی از این پازل تغییر و بازی جدید بودند که در قالب حزب ایران نوین، به فعالیت سیاسی پرداخته و هدف خود را نیز حمایت از خواستههای دربار و شخص محمدرضا پهلوی عنوان کردند. در اینکه آمریکاییها مهرهگردان حزب ایران نوین بودند و فعالیتهای آن را زیرنظر داشتند، تردیدی نیست. اعضای اصلی کانون مترقی همان دستپروردگان اصل چهار ترومن[69] بودند که برای تأمین منافع آمریکا تربیت شده بودند. دخالت مستقیم و مؤثر ایالات متحده در برکشیدن حسنعلی منصور و ایجاد حزب ایران نوین از گزارشهای متعدد ساواک و همچنین روایتهای اشخاص و رجال برجسته آن دوران به اثبات رسید. محمدرضا پهلوی از موافقت با ایجاد چنین حزبی چند هدف را دنبال میکرد که مهمترین آنها: مقابله با چپگرایان و تضعیف پایگاههای آنان در داخل؛ نمایش چهره مدرن و مترقی و سازگار با دموکراسی از حکومتش و بازسازی مشروعیت از دسترفته حکومتش پس از کودتای 1332 و در نهایت اجرای برنامهها و سیاستهای آمریکا و غرب در ایران بود. حزب ایران نوین با وجود آنکه از پشتوانهای همچون دولت امیرعباس هویدا و حمایتهای پیدا و پنهان پشتیبانان غربی آن به ویژه ایالات متحده برخوردار بود به جهت همان خصیصه فرمایشیبودن به اشارهای از جانب شاه فروپاشید و محکوم به انحلال و ادغام در حزب یگانه رستاخیز شد.
پینوشتها:
[1]. تبریزنیا، حسین، برخی علل ناپایداری احزاب در ایران، مشهد، انتشارات سیاوس، 1377، ص 12-13.
[2]. همین روند رسیدگی و بررسی احزاب در دوره پهلوی در سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی در مقالات زیر قابل مطالعه است:
نقش پیدا و پنهان رژیم پهلوی و کشورهای غربی در ایجاد و تأسیس احزاب و جمعیتهای وابسته؛ «مطالعه موردی: حزب مردم»؛ حزب رستاخیز به روایت اسناد ساواک- بخش اول تا سوم؛ عدم استقبال مردم از حزب رستاخیز به روایت اسناد؛ بازخوانی سیستمهای تکحزبی و بررسی عملکرد حزب رستاخیز در ایران؛ حزب پانایرانیست از آغاز تا دهه 1390؛ بررسی نقش و کارکرد حزب ملیون در ساخت قدرت در دوران پهلوی دوم؛ حزب ملیون به روایت اسناد ساواک. همچنین میتوانید به مجموعه کتابهای «احزاب پهلوی» منتشر شده از طرف انتشارات این مرکز در محصولات سایت و کتابخانه دیجیتالی سایت مراجعه فرمایید.
[3]. توضیح درباره کانون مترقی در بخش بعد خواهد آمد.
[4]. سند شماره 2 /1 در کتاب: اسنادی از حزب ایران نوین، تهیه و تنظیم : مرکز پژوهش، سنجش و اسناد ریاست جمهوری، گردآوری و تدوین: ایرج محمدی با همکاری سعید حصاری و بابک قیاسیان، تهران، خانه کتاب، 1391، ص 1 و 2.
[5]. همان.
[6]. درباره عطاءالله خسروانی و نقش وی در حزب ایران نوین بنگرید به: عطاءالله خسروانی و حزب ایران نوین؛ نگاهی به زندگی عطاءالله خسروانی به روایت اسناد ساواک؛ فعالیتهای عطاءالله خسروانی در حوزه کارگری؛ عطاءالله خسروانی وزیر کار، وزیر کشور و دبیر کل حزب ایران نوین و بهائیت؛ اگر نخستوزیر شوم حرف، حرف آمریکاست(!)، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی و همچنین کتاب رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، عطاءالله خسروانی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1396.
[7]. بنگرید به: قیام امام خمینی علیه کاپیتولاسیون و تبعید به ترکیه در 13 آبان 1343؛ کاپیتولاسیون به روایت اسناد ساواک؛ کاپیتولاسیون، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[8]. شبکهی فرشگرد که از طرفداران رضا پهلوی تشکیل شده است، در ۱۸ دی ۱۴۰۱ طی بیانیهای اعلام کرد که فعالیتهای خود را تحت عنوان «حزب ایران نوین» دنبال خواهد کرد. نام این حزب جدید از حزب قدیمی ایران نوین گرفته شده است.(به نقل از سایت: کیهان لندن: «بیانیه اعلام موجودیت «حزب ایران نوین» توسط فرشگرد»، نوشته شده در ۱۸ دی ۱۴۰۱)
[9]. ازغندی، علیرضا، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، تهران، سمت، 1379، ج 2، ص 80.
[10]. کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384، ص 9 ؛ و امیر عباس هویدا به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ج 1، ص 18.
[11]. اونی، ارنست.آر.، نخبگان و تقسیم قدرت در ایران، بیجا، بیتا، بینا، ص 15. اونی مسئول میز ایران در سازمان جاسوسی سیا بود.
[12]. امیر عباس هویدا به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 3.
[13]. اسناد ساواک، شماره سند: 437 /321، تاریخ گزارش 6 /9 /1342، به نقل از کتاب: حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384، ص 18.
[14]. همان، ص 19.
[15]. اسناد ساواک شماره سند: 300 /631/ ن، تاریخ گزارش 6 /9 /1342، همان، ص 20.
[16]. رجبعلی منصورالملک که از اعضای اولیه لژ بیداری ایرانیان و از ارکان فراماسونری در ایران بشمار میرفت، از عمّال درجه اول سیاست انگلیس در ایران بود و به غیر از ریاست ادارات مختلف وزارت امور خارجه در دوران پهلویها، سالیان مدید در مشاغل حساس جای داشت.(کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 2)
[17]. اسناد ساواک شماره سند: 300 /631/ ن، تاریخ گزارش 6 /9 /1342، به نقل از همان، ص 19.
[18]. واینبام، ماروین، هویدا و ایران نوین، ترجمه زهرا معماریانپور، قابل دسترسی در: http://tarikhirani.ir/fa/news /7475
[19]. کنگره، عالیترین مجمع حزب بود که هر 4 سال یکبار با شرکت دبیرکل اعضای شورای مرکزی، وزرای حزبی و نمایندگان مجلس شورای ملی و سناتورهای عضو حزب و نمایندگان حوزههای شهری و روستایی حزب که به ترتیب مقرر در ماده 5 اساسنامه تعیین میشدند، به دعوت دبیرکل در تهران تشکیل جلسه میداد. (صارمی شهاب، اصغر، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 218)
[20]. کنگره حزب ایران نوین، اردیبهشت 1346، تهران، انتشارات حزب ایران نوین، 1346، ص 3-5.
[21]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، عطاءالله خسروانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سند بدون تاریخ و شماره؛ و طرح خاطرات شفاهی ایران، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، 1986م، خاطرات عطاءالله خسروانی، مکتوب نوار 1، ص 1.
[22]. صارمی، شهاب، همان، ص 136 و 141.
[23]. گزارش شماره 4453 اداره اطلاعات به دفتر ویژه اطلاعات مورخه 8 / 11 / 47، به نقل از کتاب: حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 8 و 9.
[24]. صارمی، شهاب، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، ص 26.
[25]. ادعای گرایش شبهدموکراتیک و شبهمدرن رژیم پهلوی بدون ایجاد ساختار لازم و همگونسازی آن با فرهنگ دینی، ملی و عرفی ایران، استقلال، هویت، توانایی و ظرفیتهای بومی را از ایرانیها سلب و ایران را به یک ملت اقماری، پیرامونی، سرسپرده و وابسته تبدیل کرد که در مسیر تعیین شده کشورهای غربی حرکت میکرد. شبه مدرنیته رهآورد مثبت و همه جانبه برای ایران نداشت و موجب اقتصاد وابسته، افزایش فاصله طبقاتی، گسترش فقر، نابودی صنایع و کشاورزی ملی، آموزش و پرورش غیرمأنوس با فرهنگ دینی و ملی و... شد.
[26]. ازغندی، همان، ص 150 - 158.
[27]. استفاده از واژه وانمایی(simulation) در اینجا در حالی مدنظر است که چگونه یک حزب میتواند از یکسو حفظ شکل رژیم سیاسی سلطنتی پهلوی را مد نظر داشته باشد و از سوی دیگر به آزادی قلم و بیان (بند 5 اساسنامه) توجه کند، در حالی که رژیم سلطنت بارها نشان داده بود که مطبوعات، افکار عمومی و آزادی بیان و قلم را زیر فشار، سانسور، تعقیب، شکنجه، مجازات و مرگ قرار میدهد.
[28]. بهرامی، منوچهر، «مقایسه فرایند شکلگیری و تداوم حزب توده و ایران نوین»، پایاننامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، 1391، ص 121 - 122.
[29]. نوذری، عزتالله، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، شیراز، نوید شیراز، 1381، ص 112 - 113.
[30]. لقب «پاسداری انقلاب 6 بهمن» به حزب ایران نوین اختصاص یافته بود (کنگره حزب ایران نوین، اردیبهشت 1346، تهران، انتشارات حزب ایران نوین، 1346، ص 12) عطاءالله خسروانی دبیر کل حزب نیز در سخنانش خطاب به کنگره، از «حزب پاسدار انقلاب» سخن به میان آورد. (گزارش دبیرکل حزب ایران نوین به نخستین کنگره حزب، اردیبهشت 1346، تهران، انتشارات حزب ایران نوین، 1346، ص 10). درباره انقلاب سفید بنگرید به: دلایل مخالفت امام خمینی(ره) و روحانیت با اصول انقلاب سفید، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[31]. اسناد ساواک، شماره سند: ۵۸۵-۳۰۰/الف-۲۲/۶/۱۳۴۵، به نقل از مقاله: آقاجانی، مصطفی، «حزب ایران نوین؛ نَفَس مصنوعی یک دیکتاتوری و اربابش» منتشره در سایت: مرکز مطالعات بازاریابی سیاسی.
[32]. شاهدی، مظفر، سه حزب(ملیون، مردم و ایران نوین)، تهران، انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1387، ص 474.
[33]. افزون بر لایحه کاپیتولاسیون، از اقدامات مهم دولت منصور تصویب لایحه دریافت ۲۰۰ میلیون دلاری وام از آمریکا در ۹ آبان ۴۳، و افزایش بهای بنزین در دی ماه همان سال بود.
[34]. اسناد ساواک، شماره سند: 1994 /226، تاریخ 27 /7 /1342، «ننگی بر دامن دولت و حزب ایران نوین»، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
[35]. اسناد حزب ایران نوین در ساواک، سند مورخه 29 /11 /1343، به نقل از کتاب: حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، ج 2، همان، ص 3.
[36]. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، رسا، 1368 ش، ج 2، ص 638.
[37]. از جمله این رجال میتوان به جواد صدر و احمد نفیسی اشاره کرد. دکتر جواد صدر که شناخت خوبی از حسنعلی منصور داشت در خاطرات خود تصریح میکند که منصور و کسانی که با او در کانون مترقی و سپس حزب ایران نوین بودند تمایل آشکاری به طرفداری و حمایت از سیاست آمریکا در ایران نشان میدادند و همین ارتباط و «برخورداری از حمایت خارج [آمریکا]» بود که باعث شد حسنعلی منصور خیلی زود و «بسیار به موقع عرض وجود» کند. (جواد صدر، نگاهی از درون(خاطرات سیاسی دکتر جواد صدر) تهران، علم، 1381، ص 394) همچنین احمد نفیسی هم که در دوره نخستوزیری اسدالله علم شهردار تهران بود و با حسنعلی منصور ارتباط بسیار نزدیکی داشت ـ و هم او بود که برگزاری کنگره آزاد زنان و آزادمردان را کارگردانی و مدیریت کرد ـ در خاطرات خود تأکید میکند که «وقتی کانون مترقی تشکیل شد منصور به من پیشنهاد کرد عضو کانون شوم. قبول نکردم. ولی منصور اصرار داشت که رفقای آمریکایی ما اعتقاد به حزب و جمعیت دارند و ما باید کانون را حفظ کنیم. تا اینکه مدتی بعد شاه مرا احضار کرد و گفت به منصور کمک کن. بعد با منصور ملاقات کردم، گفت قرار است ما کابینه تشکیل بدهیم و تو عضو کابینه خواهی بود. آمریکاییها هم پشتیبانی خواهند کرد.» (فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س 2، ش 8، زمستان 1377، ص 317 و 316)
[38]. سفری، محمدعلی، قلم و سیاست، تهران، نامک، 1399، ج 3، ص 760 و 759.
[39]. بهنود، مسعود، از سید ضیاء تا بختیار، تهران، بدرقه جاویدان، 1377، ص 501.
[40]. آرتور اپهام پوپ استاد دانشگاه ماساچوست آمریکا در رشته تاریخ هنر و متخصص در امور اجتماعی بود. وی بیشتر عمرش را صرف فعالیتهای هنری و فرهنگی در ایران کرد. از 1925م(1303ش) به بعد سرپرستی گروه هیئت اعزامی پویشی در ایران را به عهده داشته و در این مدت در مراحل مختلفِ هنر ایرانی تحقیقات فراوانی کرده است. در همین سال، مشاور هنری افتخاری دولت ایران بود و در 1928م(1306ش) به سمت مشاور هنر ایرانی موزه پنسیلوانیا انتخاب شد و بین سالهای 1925 تا 1935م (1313- 1303) مشاور مؤسسه هنر اسلامی شیکاگو بود. وی همچنین مدیر یا سازماندهنده سه نمایشگاه بینالمللی هنر ایرانی در فیلادلفیا 1926م(1304ش) لندن 1931م(1309ش) و لنینگراد 1935م(1313س) بود. از 1936م (1314ش) استاد افتخاری تاریخ هنر ایرانی دانشگاه تهران شد و در سالهای 1947 تا 1953م (1325 تا 1331ش) رئیس انستیتوی آسیایی بود و از طرف دولتهای وقت ایران نشان تاج و نشان علمی درجه اول به او اعطا شده بود. از آثار وی میتوان به «نظری به هنر ایران از زمانهای ماقبل تاریخ تاکنون در 6 جلد»، «قالیهای قدیم شرقی»، «مقدمهای بر هنر ایران» و «شاهکارهای هنر ایران» نام برد. با وجود ارائه شخصیتی فرهنگی از پوپ در ایران، گزارشها و اسناد، روایت دیگری از فعالیتهای او بیان کردهاند. در سندی به جای مانده از ساواک که در متن مقاله به آن اشاره شده است، چهره دوم این شخصیت به روشنی بیان شده است. از این گزارش ساواک دریافت میشود که آرتور پوپ عضو سازمان سیا (CIA) و در خدمت اهداف امریکا در منطقه و ایران بوده است.(مجد، محمدقلی، تاراج بزرگ، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 53؛ همچنین جهت آگاهی بیشتر ر.ک: میرسعیدی، معصومه، مدخل آرتور اپهام پوپ، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایره المعارف اسلامی، ج 1، ص 2854)
[41]. درباره شخصیت سیاسی احمد آرامش و وابستگی او به غرب بنگرید به: بازجستی در زندگی سیاسی احمد آرامش، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[42]. حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 45.
[43]. کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک، همان، ص 65.
[44]. سفری، همان، ج 2، ص 631.
[45]. اسناد ساواک، شماره سند: 300756/ ن تاریخ 28 /9 /1342، به نقل از کتاب: حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 227.
[46]. اسناد ساواک، بدون شماره سند: تاریخ 29 /10 /1342، همان، ص 310.
[47]. اسناد ساواک، بدون شماره سند، تاریخ 4 /10 /1342، همان، ص 248.
[48]. احمد آرامش همچنین در اظهارات خود به توجه و حساسیت دولت آمریکا در دوران تصدی وزارت دارایی توسط سرلشگر ضرغام در دولت منوچهر اقبال اشاره کرده و خواسته آمریکاییها را مبنی بر تمرکز امور مالی و اقتصادی ایران در سازمان واحدی تحت ریاست یک مستشار آمریکایی، همچون دوره آرتور میلسپو برمیشمارد، سپس در ادامه میافزاید: «به هر ترتیب آنچنانکه میسّر بود جناح آمریکاییِ حزب قدرت را به دست گرفت و به دنبال مبارزات کسب قدرت، حزب را تضعیف کردند و در این راه علی امینی هم نقشآفرینی کرد.» به گفته آرامش سرانجام تصادم دو سیاست آمریکایی از یک طرف و سیاست انگلیسی و روسی از طرف دیگر منجر به کنارهگیری علی امینی از نخستوزیری شد. آرامش، اسدالله علم را مظهر سازش دو سیاست شوروی و انگلستان برشمرد و عاملی دانست که اگرچه برای مدتی آمریکاییها را کنار گذارد لیکن آنان را مجبور ساخت تا دست به تشکیل حزبی با همراهی دوستانشان بزنند تا از طریق حکومت پارلمانی، قدرت را در ایران به دست گیرند و این تصمیم به تشکیل حزب ایران نوین و روی کار آمدن منصور منتج شد و در حقیقت منصور مظهر سیاست جدید آمریکا در ایران شد. وی در ادامه میافزاید، جناح آمریکایی در انتخابات هیئت رئیسه پیروزی را به دست آورد و این امر باعث شد تا دیپلماسی آمریکا از راه تشکیل حکومت حزبی، کاری که مدنظر داشت صورت دهد. در مقابل با سیاست آمریکا، انگلستان کوشش کرد تا مهرههای غیرآمریکایی چون باقر عاملی و صدر را به عنوان وزرای دادگستری و کشور وارد کابینه سازد و نگذارد که وابستگان آمریکایی چون قاسم رضایی، منوچهر گودرزی و ناصر یگانه به وزارت دست یابند. در ادامه وی، محمدرضا پهلوی را به عنوان یک عامل توازنبخش در پیاده شدن سیاستهای آمریکا و انگلیس در حزب ایران نوین معرفی میکند. وی مهمترین سیاست آمریکا را در دولت منصور تمرکز بخشیدن کلیه امور مالی مملکت در سازمان برنامه دانسته که ادارات بودجه و تمرکز حسابها نیز از وزارت دارایی جدا ساخته و ضمیمه سازمان برنامه کنند و فردی چون انصاری را در رأس آن قرار دهند. (اسناد ساواک، شماره سند: 300 /1576/ ن، تاریخ گزارش 27 /12 /42، همان، ص 190)
[49]. اسناد ساواک، شماره سند: 269 /326 تاریخ : 26 /2 /43، همان، ص 388.
[50]. یاتسویچ در تاریخ 17 مهر 1336 به ریاستِ پایگاه سیا در تهران منصوب شد و به عنوان دبیر اول سفارت آمریکا کار خود را در ایران شروع کرد. وی یکی از عناصر مهم سازمان سیا بود که در بسیاری از مسائل مهم سیاسی ایران دخالت داشت. بنگرید به: بررسی نقش سازمان سیا در صحنهی سیاسی ایران، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[51]. ذوالفقاری، ابراهیم، قصه هویدا، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۶، ص 135-136.
[52]. همان.
[53]. کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 99.
[54]. میلانی، عباس، معمای هویدا، تهران، اختران، 1387، ص 176-177.
[55]. ذوالفقاری، همان، ص 140.
[56]. بیل، جیمز، شیر و عقاب، ترجمه مهوش غلامی، تهران، شهرآب، 1371، ص 232.
[57]. صارمی شهاب، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، همان، ص 138.
[58]. بنگرید به: «سابقهای از منوچهر کلالی قائم مقام دبیرکل حزب ایران نوین و کارگردانی سازمان سیا»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[59]. آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک بدون شماره)، به نقل از کتاب: شاهدی، سه حزب، همان، ص 626.
[60]. آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک بدون شماره)، به نقل از کتاب: شاهدی، سه حزب، همان، ص 627.
[61]. حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 45.
[62]. کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک، همان، ج 3، ص 509.
[63]. دکتر محمدعلی رشتی و همسر آمریکاییش جولیا کازا هر دو جاسوس سازمان سیا بودند. بنگرید به: سوابق روابط دکتر محمدعلی رشتی (نماینده مجلس شورای ملی و از اعضای برجسته حزب ایران نوین) و همسر آمریکایی او به نام جولیا کازا با سازمان سیا، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[64]. شاهدی، سه حزب، همان، ص 630-634.
[65]. شاهدی، همان، ص 636.
[66]. علم، اسدالله، یادداشتهای علم، به کوشش علینقی عالیخانی، تهران، کتابسرا، 1380، ج 4، ص 65.
[67]. حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، همان، ج 4، ص 225.
[68]. سند شماره: 1 /68، در کتاب: اسنادی از حزب ایران نوین، همان، ص 259 - 261.
[69]. هری ترومن در راستای سیاست «تحدید نفوذ» در دور دوم ریاست جمهوری در سخنرانی 20 ژانویهی 1949(30 دی 1327)، اصولی را مطرح کرد که اصل چهارم آن پیشنهادی مبنی بر این بود که ایالات متحدهی آمریکا دانش فنی خود را برای پیشرفت در اختیار مناطق توسعه نیافتهی حامی آمریکا قرار دهد تا از نفوذ کمونیسم و تمایل کشورها به شوروی جلوگیری کند و این برنامه به اصل 4 ترومن معروف شد. شاه برای گرفتن یک وام 250 میلیون دلاری برای اجرای برنامهی هفت سالهی عمرانی به آمریکا مسافرت کرد. شاه گرچه در این سفر موفق به دریافت وام مذکور نگردید؛ ولی در پایان سفر(آبان 1328) اعلامیهی مشترکی در واشنگتن منتشر گردید که آغاز فعالیت اصل 4 را اعلام میکرد: «در مورد کمک به ایران، دولت آمریکا آماده است از طریق اصل 4 و برنامهی کمکهای فنی به این کشور، کمک مالی بکند تا وضع اقتصادیاش بهبود بخشد.» در اجرای اعلامیهی مشترک فوق در 27 مهر 1329 دربارهی فعالیت اصل 4 بین دکتر گریدی سفیر آمریکا در ایران و رزمآرا نخست وزیر یک یادداشت تفاهم به امضاء رسید و هدف از این برنامه را بهبود وضع روستاییان و اعطای کمکهای آموزش کشاورزی و بهداشتی اعلام کردند. از اصل 4 ترومن فقط پانصد هزار دلار به ایران اختصاص یافت که با خواستهی مقامات ایران فاصلهی زیادی داشت. مجریان اصل 4 بعداً در ایران دفتری تأسیس کردند و کارمندانی را نیز به استخدام درآوردند؛ ولی هیچگاه کمک قابل اعتنایی به ایران نشد. یکی از اقدامات اصل 4 در ایران وارد کردن خر قبرسی برای اصلاح نژاد خر ایرانی بود که ابزاری برای مضحکهی ایرانیان شده بود. در واقع اصل 4 ترومن وسیلهای برای نفوذ در کشورهای هدف بود که همواره مقامات سیاسی را نیازمند به پرداخت صدقه از سوی ارباب، امیدوار نگه میداشت.(ر.ک: هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، نشر البرز، چاپ سوم، 1375، ص 145-150)
امیرعباس هویدا در نخستین کنگره حزب ایران نوین در سال 1346
آغاز به کار نخستین کنگره حزب ایران نوین در اردیبهشت 1346
به ترتیب از راست، خطیبی، هویدا، فرخ رو پارسا، خسروانی در مراسم پایانی نخستین کنگره حزب ایران نوین در سال 1346
حسنعلی منصور و اعضای مؤسس حزب ایران نوین
حسنعلی منصور، نخستین دبیرکل حزب ایران نوین
عطاءالله خسروانی، سومین دبیرکل حزب ایران نوین
مراسم گشایش شعبه حزب ایران نوین در قصر شیرین
منوچهر کلالی، آخرین دبیرکل حزب ایران نوین
تعداد مشاهده: 10272