محمد رضا پهلوی (قسمت نهم)
برنامه ی تربیتی محمدرضا پهلوی، ابعاد گوناگونی داشت. هرچند اصالت این برنامه، بر تربیتی کاملاً غربی استوار بود؛ ولی در کنارِ آن، آشنا نمودنِ او به مسائل جاری مملکتی و چگونگی برخورد با رجالِ کشوری و لشکری نیز، یکی از اهدافِ این پروژه را به خود اختصاص می داد. نمونه ی این شیوه را، در تلگرافِ همسر و دخترانِ رستم خان اسفندیاری، خطاب به رضاخان می توان جستجو کرد. زمانی که رضاخان پایه های قدرت خود را محکم نمود، حذف برخی از رجال، که مانند خودِ او دارای وابستگی های پیدا و پنهان؛ و برخی از آنان در زمره ی نزدیکان و دوستان او بودند را، به دلایل و بهانه های مختلف در دستور کار قرار داد. یکی از افرادی که در سال 1309 ش مورد غضب قرار گرفت و زندانی شد، نصرت الدوله بود. دستگیری و محاکمه نصرت الدوله، دستگیری برخی از وابستگان او را نیز به دنبال داشت؛ که یکی از آنها، رستم خان اسفندیاری (رفعت الدوله)، فرزند مرتضی قلیخان اسفندیاری(وکیل المک ثانی) بود. مرتضی قلیخان، همان کسی است که نجم السلطنه، دختر فیروز میرزا – پدربزرگ نصرت الدوله - را در حالی که شانزده ساله بود، به همسری گرفت و با خود به کرمان برد. نجم السلطنه، همان زنی است که پس از مرتضی قلیخان، با میرزا هدایت الله خان وزیر دفتر ازدواج کرد، که یکی از فرزندانِ حاصلِ این ازدواج دکتر محمد مصدق بود. به هر حال، گرفتاری رفعت الدوله موجب شد تا خانواده ی او روز سوم اسفند که سالگرد کودتای انگلیسی رضاخان و سیدضیاءالدین طباطبائی بود را محمل قرار داده و تلگراف زیر را به عنوان رضا شاه ارسال نمایند: «تلگراف از طهران به قصر همایونی شماره: 39447 تاریخ : 3 /12 /1309 خاکپای مبارک اعلیحضرت اقدس شاهنشاه پهلوی ارواحنا فداه فدویان عیال و صبایای رفعت الدوله که با کمال پریشانی در طهران به سر می بریم چندین عریضه عرض، [و] وجودِ مقدسِ والاحضرت اقدس ولایتِ عهد روحی فداه را شفیع قرار دادیم؛ تا حال، بذلِ عنایتِ ملوکانه نشده. اعلیحضرتا [!] رفعت الدوله بعد از چندین سال خدمتگذاری و هفتاد سال عمر، خائن به تاج و تخت اعلیحضرت اوراحنا فداه نمی شود؛ به القاء شبهه گرفتار شده؛ چندیست مریض و خطرِ جانی دارد، امروز برای عموم ایرانی عید بزرگی است. اعلیحضرت را به سرِ مبارکِ ولایتِ عهد قسم می دهیم، برای سلامتِ ذاتِ مقدسِ ولایتِ عهد، پیرِ غلام را تصدّق فرمائید که فدویان هم در این روز تاریخی به مراحم ملوکانه سرفراز باشیم. فدویان عیال و صبایای رستم خان اسفندیاری، رفعت الدوله سابق» از اینکه همسر و دختران رفعت الدوله، چگونه در چندین عریضه، ولیعهد را شفیع قرار داده اند، اطلاعی در دست نیست؛ ولی در این تلگراف که به « سرِ مبارکِ » ولیعهد قسم داده شده تا آزادی رفعت الدوله، صدقه ی سلامتی او باشد، می توان به پایگاه و جایگاه ولیعهد در نزد رضاخان واقف شد. بررسی عملکرد و نقش خاندان اسفندیاری (وکیل الملک)، که سال ها در کرمان حکومت داشته و به «وکیلی ها» شهره هستند و در جریان دعوایِ شیخیه و متشرعه در کرمان نیز حضور داشته اند، نیازمند تحقیقی مستقل می باشد که در این مختصر نمی گنجد. ولی آنچه برای نویسنده ی این سطور جالب بود، این است که هیچیک از رجال نویسانِ معاصر، در نوشتن شرح حال رجالِ خود!! هیچ اشاره ای به سرگذشت «رفعت الدوله» که مدتی را حاکم و نایب الایاله بوده و در دوره ی سوم و چهارم مجلس شورای ملی نیز حضور داشته، نکرده اند. در این تحقیقِ مختصر، چون از سرگذشت و چگونگی دستگیری و برخورد و سرانجام او اطلاعی به دست نیامد چند اظهار نظر وی، در قبالِ مسائل مطروحه در مجالسِ سوم و چهارم، برای آگاهی از طرز تفکر او آورده شد تا از این طریق نسبت به بخشی از شخصیت او آگاهی حاصل گردد. رستم خان رفعت الدوله، در دوره سوم مجلس شورای ملی با 1173 رأی از 1397 رأی به عنوان نماینده شهر جیرفت به مجلس شورای ملی آمد و در شعبه سوم، با میرزاطاهر تنکابنى هم شعبه بود. در دوره ی چهارم، به واسطه ی اتفاقی که برای خانواده ی او روی داده بود و از فحوای کلام او چنین برمی آید که این مسئله، به خراب شدنِ سقف منزل مسکونی و نجات معجره آسای خانواده اش ربط دارد در جلسه ی سی ام، تقاضای دو ماه مرخصی کرد تا به عتبات عالیات برود و نذر خود را اداء نماید: « البته خاطر محترم حضرت آقاى رئیس مسبوق است که بنده همیشه قبل از موعد مى آیم و هیچ وقت طفره در این نوع کارها نداشته و ندارم و موجبات مرخصى را هم حضور مبارک عرض کرده ام؛ به واسطه آن تصادفى بود که در روز عاشورا براى اطفال بنده اتفاق افتاده بود، که آقاى تدین مى دانند؛ بنده نذر کرده بودم که آنها زیر آوار نرفتند. اگر آقایان اجازه مى دهند، می روم و الاّ اگر مى خواهند مانع نذر من بشوند، بشوند آنها. براى اینکه باید سیدالشهدا را در نظر بگیرند. خوب است رأى بدهند و اگر رأى ندهند، این مظلمه به گردن من مى ماند، یا مجبورم بدون اجازه بروم... بنده مال هم کرایه کردم » مجلسیان در جلسه ی بعد با مرخصی دو ماهه ی او موافقت کردند و او نیز برای ادای نذر راهی شد. در همین جلسه بود که با وضع مالیات جدید مخالفت کرد و گفت: « بنده مخالف با وضع مالیات جدید مى باشم. دولت مالیات هاى قدیم را جرح و تعدیل و ممیزى نماید و طورى رفتار نماید که بر فقراء و ضعفاء تحمیل فوق العاده وارد مى آید[نیاید.] تا به حال ترتیب مالیات هاى ایران این طور نبوده است؛ که کلیه مالیات ها بر فقراء و متوسطین تحمیل بوده و هیچ وقت متنقذین و متمولین، آن مالیات ها را متحمل نمى شده اند... همانطور که آقاى مدرس فرمودند، یک مالیاتى در پنجاه سال قبل از این، بر یک اراضى بسته شده است؛ آن وقت، گندم خروارى دو تومان بود و یا اینکه آن ملک در آن موقع پنجاه تومان عایدى داشته و حالیه که بیست هزار تومان عایدى دارد، مالیات همان پنجاه تومان اولیه را مى پردازد و یا بالعکس... بنده مدتى در مالیه و حکومت کرمان و توابع آن بوده ام و از اوضاع ولایات خود، به خوبى مسبوقم و یقین دارم که سایر نقاط هم همین حال را دارد. همیشه فقراء و متوسطین، متحمّل بارهاى گران مالیات بوده اند و برعکس متمولین و اغنیاء، که داراى پانصد شتر و صد رأس قاطر و چندین هزار گوسفند بوده اند، یک دینار هم مالیات نداده اند و همیشه فقراء و ضعفاء بوده اند که در زیر شلاق کدخدایان، مجبور به اداى مالیات بودند و تا خودشان جان دارند، بایستى شخصاً آن مالیات را بپردازند و در موقعى که از میان رفتند، از اقوامشان مى گیرند.» پس از بازگشت از سفر نیز اولین نطقی که در صورت جلسات مجلس از وی ضبط شده، مربوط به استخدام مستشاران خارجی است که در جلسه ی یکصدوپنجم ایراد شده است: « بنده در ماده یازده از این نقطه نظر مخالفت مى نمایم که در استخدام مستخدمین خارجى که اختیار کل به رئیس مالیه داده مى شود و وزیر هم اختیارى ندارد، خوب است یک اختیارى هم به وزیر داده شود و اگر این ماده به این ترتیب تصویب شود، گمان مى کنم رئیس مالیه مستخدمین خارجى را زیادتر از مستخدمین ایرانى استخدام نماید؛ اگر چه در ماده سیزده مى نویسد که رئیس کل مالیه تعهد مى نماید که ایرانیان را به تجربیات محلى، در شعب مختلف مالیه تربیت نماید تا به تدریج مشاغل مهمه به آنها سپرده شود، ولى با وجود این ماده هم، بنده قانع نیستم و باید در همین ماده یازدهم یک اختیارى هم به وزیر داده شود، نه اینکه اختیار دارِ کل، فقط رئیس مالیه باشد.» و در جلسه ی یکصد و بیستم نیز که بحث شهریه ی مدارس علمیه مطرح بود، به دفاع از آن برخاست و گفت: « بنده قبلاً خاطر آقایان را متذکر مى کنم که نه خودم شهریه داشته ام، نه برادرم، نه اقوامم، نه در کرمان کسى هست که شهریه داشته باشد. شیخ الاسلام: به اهالى ولایات که شهریه نداده اند. رفعت الدوله: ولى یک ضررهایى هست در مملکت، که باید آن ها را استقبال کرد و این شهریه هایى که مى فرمایند: من غیر استحقاق داده مى شود؛ تصور نمى کنم در سال از چهل الى پنجاه هزار تومان زیادتر بشود. یک قسمت هم که هست، در واقع حُکمِ حقوق تقاعدى را دارد و البته باید به آن ها داده شود و با یک سال هم بنده موافق هستم. قسمت دیگر هم علماء و سادات هستند؛ که آنها نسبت به سایرین خیلى کم هستند و شاید نسبت به سایرین ثلث، بلکه ربع باشند. سلطان العلماء: کمتر است رفعت الدوله: در هر حال، این مقدار هم محض حفظ حوزه ى اسلامیت داده مى شود و بنده عقیده ى شخص خودم را می گویم: محض حفظ حوزه ى اسلامیت و دائر شدن مساجد، که نماز بخوانیم یا منابرمان دائر باشد. حائرى زاده: صحبت نماز و روزه و منبر نیست؛ راجع به شهریه هاست. رفعت الدوله: عرض کردم: شما بعد فرمایشتان را اجازه بخواهید و اظهار مخالفت خود را بکنید. من دارم عقیده ى خودم را مى گویم و گفتم یک نفر کرمانى شهریه ندارد؛ یزدی ها احتمال دارد داشته باشند. حائرى زاده: خیر یزدی ها هم مثل کرمانی ها ابداً شهریه ندارند. رفعت الدوله: بلى، محض حفظ حوزه ى اسلامیت این جزئى را باید درباره علماء تصویب کرد... این عقیده ى بنده بود؛ حالا سایرین هر فرمایشى دارند بفرمایند.
تعداد مشاهده: 9458