امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

جهاد تبیین و پاسخ به شبهات تاریخی

نگاهی کوتاه به زندگی و عملکرد مصطفی مصباح‌زاده، مؤسس روزنامه کیهان


تاریخ انتشار: 23 ارديبهشت 1403

مصطفی مصباح زاده

دیباچه

وسایل ارتباط جمعى، از مهمترین ابزارهایی است که حکومت‌ها از آن برای تحکیم پایه‌های خود بهره می‌گیرند. نظام‌هاى استبدادى نیز که هیچ اتکایی به آراى مردمی نداشته و فاقد پایگاه اجتماعی‌اند، با توسل به رسانه‌های گروهی از جمله تلویزیون، رادیو، روزنامه و نشریات به اهداف خود دست می‌یابند. در چنین شرایطی، رسانه نه تنها موجب آگاهی مردم نمی‌شود، که بالعکس، باعث می‌شود فاصله آن‌ها با حقایق بیشتر و بیشتر گردد. به عبارت دیگر در چنین ساختاری، رسانه‌ها در راستای امیال حاکمیت گام برمی‌دارند و نه منافع ملی. حال اگر یک حکومت مستبد به قدرت‌های خارجی وابسته باشد، به‌طور طبیعی، رسانه‌های جمعی نیز در سیر این وابستگی در راستای منافع و مصالح قدرت‌هاى بیگانه و استعمارى و حاکم مستبد قدم برمی‌دارند.

از آنجا که رژیم پهلوی از اساس یک حکومت دست‌نشانده و وابسته بود، مطبوعات وابسته به حکومت نیز در این دوره، تأمین‌کننده اهداف حاکمیت و اربابانشان خصوصاً آمریکا، انگلیس و اسرائیل بودند. در این زمان، مطبوعات در اختیار افراد وابسته و جاسوس در حاکمیت قرار داشت؛ کسانی که قلم را با اشاره اربابان به حرکت در می‌آوردند و «آن» می‌نوشتند که آن‌ها می‌خواستند و می‌پسندیدند. در دوره حاکمیت پهلوی (به جز یک دوره کوتاه در دوران جنگ جهانی دوم و برکناری رضاخان) مطبوعات غالباً به مسائل غیر اساسى و غیر ضرورى مى‌پرداختند. در مقابلِ ظلم، جور و فسادِ حاکمیت سکوت کرده و عمدتاً دست در دست حاکمان در ظلم و فساد آن‌ها شریک بودند. روزنامه‌ها در دوران پهلوى، از ارکان مهم جهت عملى نمودن سیاست‌هاى دستگاه جور بودند و حتى جهت رضایت رژیم به جنگ اعتقادات مردم مى‌رفتند، به تخطئه مبانى دینى مردم مى‌پرداختند و برای سرگرم کردن مردم به شهوات و امیال پست حیوانی، بى‌بندوبارى و اشاعه فساد و فحشا را سر لوحه کار خود ساخته بودند. در عوض مدیران جراید در قبال این‌گونه فعالیت‌هاى مطبوعاتى و این خدمات، به پول و مقام مى‌رسیدند.

روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران وابسته در دوره حکومت پهلوی، نه تنها منشأ آگاهی نبودند، بلکه موجب عقب‌ماندگی ملت ایران شدند. حضرت امام خمینى(ره) در این زمینه مى‌فرمایند:

«ما یکى از گرفتارى‌هاى بزرگمان در زمان طاغوت، گرفتارى به دست مطبوعات بود. طاغوت مهره‌هایى که در خدمت او بودند و در خدمت اجانب، انتخاب مى‌کرد و زبده‌هاى آن‌ها را انتخاب مى‌کرد، براى اداره مطبوعات و براى تبلیغات به ضد اسلام و به ضد کشور، لکن با آب و رنگ اسلامى و ملى. من نمى‌دانم که صدمه‌اى که کشور ما و اسلام از مطبوعات در زمان طاغوت دید بیشتر بود یا صدماتى که از سایر ارگان‌هاى طاغوتى!

وسایل ارتباط جمعى مأموریت داشتند که کشور ما را با آن تبلیغات دامنه‌دار، این رسانه‌هاى طاغوتى، تمام مسائل اسلامى و تمام مسائل کشورى را به طرف منافع طاغوتى سوق دهند. صدمه‌اى که اسلام از مطبوعات و رسانه‌هاى طاغوتى خورد از کمتر دستگاه‌هایى خورد. آن‌قدر که جوان‌هاى ما را این مطبوعات فاسد و آن مجله‌هاى فاسدتر و آن رادیو و تلویزیون‌هاى فاسدتر به فساد کشیدند معلوم نیست که مراکز فساد آن‌قدر به فساد کشیده باشند. این مجلات بود و این مطبوعات و این رادیو و تلویزیون و تمام این رسانه‌هاى گروهى بود که جوان‌هاى ما را به جاى این‌که به طرف دانشگاه بکشد، به طرف علم و ادب بکشد، به طرف فساد کشاند.»[1]

مطبوعات دوران پهلوى، با سعی و تلاش وافر در به استحاله کشاندن اعتقادات مردم مسلمان ایران، تبلیغ دین‌ستیزى، اشاعه فساد و بى‌بند و بارى، دنبال ریشه‌کن کردن اسلام و مسلمانى و ترویج سکولاریسم در این مملکت بودند و از طرف دیگر با مقالات و تفسیرهاى دروغ و فریب‌دهنده، سانسور اخبار و وقایع، با تلاش بسیار به تثبیت پایه‌هاى حکومت شاه مى‌پرداختند. مطبوعات طى دوران پنجاه ساله به جز در مواقع خاص و محدود، به امورى مى‌پرداختند که میل حاکمیت بود و با سرپوش گذاشتن بر وابستگى حکومت به بیگانگان، فساد و غارتگرى‌هاى سران و بى‌اطلاع گذاشتن مردم، نقش مهم و اساسی در تحکیم و بقای رژیم ظالم شاهنشاهى داشتند.

برخی افراد به سهو و یا عمد، برخورد انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی با مطبوعات دوران پهلوی و مدیران و کارگزاران آن را برنمی‌تابند و با تاریخ‌سازی و تحلیل‌های به دور از واقعیت و حقایق، چنین القا می‌کنند که آزادی قلم و بیان به مخاطره افتاده است، انصاف رعایت نشده است، برخوردی بیش از جرم واقع شده و... این افراد نقش مطبوعات در آن دوران را یا نمی‌دانند و یا تجاهل می‌کنند. آنان عوامل و مزدوران استعمار و استبداد را از نظر دور می‌دارند و بنیان‌های تشکیل و تداوم حکومت‌های وابسته و مستبد را به فراموشی می‌سپارند و «شستشوی مغزی» و «خواب کردن» یک ملت ـ از این طریق ـ و نیز آثار تعلیمی و تربیتی «قلم» را نادیده می‌گیرند. گویی نمی‌دانند که «بیان‌ها» و «قلم‌ها» انسان‌ها را یا می‌سازند و یا تخریب می‌کنند. آنان از شناخت انسان آن‌چنان در غفلت و یا تغافلند که ‌بردگی «بدن»، «زمین» و «زمانه» آدمیان را پیش از بردگی «روح»، «خرد» و «جان» می‌پندارند! چرا که در واقع فرهنگ، آگاهی، تفکر و عقیده فردی و جمعی را زیربنا نمی‌دانند و بدون فهمِ نقشِ استحمار، استثمار و استعمارِ ملت‌ها، اقتصاد و سیاست را زیربنا می‌دانند![2]

مقاله مزبور بر آن است تا به صورت مختصر، وابستگی مصطفی مصباح‌زاده، مؤسس و مدیر مسئول روزنامه کیهان به کشورهای استعمارگر و بیگانه از جمله آمریکا، انگلیس و دولت غاصب اسرائیل را بررسی کرده و درباره ارتباط او با جریان‌های انحرافی از جمله جریان فراماسونری مطالبی را عرضه کند. همچنین این مقاله به بررسی نقش مصباح‌زاده در تحکیم پایه‌های رژیم منحوس پهلوی و جایگاه وی در جریان رسانه‌ای کشور در این دوره خواهد پرداخت.

 

تولد و تحصیلات

مصطفی مصباح‌زاده در سال ۱۲۸۸ش در شیراز متولد شد. پدرش عبدالرحمن مصباحْ‌دیوان اوزی از رجال سیاسی دوره قاجار و پهلوی و از ملاکان بزرگ منطقه شیراز و از پیشکارهای ابراهیم قوام‌الملک شیرازی[3] بود. حسین فردوست درباره پدر مصباح‌زاده گفته است: «پدر مصباح‌زاده از پیشکارهای ابراهیم قوام‌الملک شیرازی بود. قوام‌الملک 300 ـ 400 پارچه ملک در فارس داشت که بین 4 ـ 5 پیشکار تقسیم کرده بود و پدر مصباح‌زاده یکی از این پیشکارها بود و طبعاً خودش هم ثروت قابل توجهی اندوخته بود. در حدی که توانست پسرش را برای تحصیل به پاریس بفرستد.»[4]

مصطفی مصباح‌زاده پس از گذراندن دوره تحصیلات اولیه در شیراز، به تهران رفت و وارد مدرسه عالی حقوق شد. به واسطه ارتباط خانوادگی با خاندان قوام‌الملک شیرازی، به‌خواسته قوام‌الملک، به همراه پسر وی علی ـ کسی که بعدها شوهر اول اشرف پهلوی شد ـ به بیروت و سپس فرانسه رفت. حوالی سال 1318 مدرک دکتری حقوق را از دانشگاه اکسان پرووانس[5] اخذ کرد. سپس به ایران بازگشت و به تدریس در دانشکده حقوق تهران پرداخت و همزمان با آن به قضاوت و وکالت نیز مشغول شد.[6]

 

تولد روزنامه کیهان

با سقوط رضا پهلوی از سلطنت در شهریور 1320، تا حدودی فضا برای فعالیت مطبوعات فراهم شد. در چنین شرایطی بود که روزنامه کیهان به صاحب‌امتیازی عبدالرحمن فرامرزى[7] و سردبیرى مصطفی مصباح‌زاده متولد شد. اولین محل تحریریه روزنامه کیهان در خیابان خواجو (باغ سپهسالار) و چاپخانه آن در سرچشمه، جنب مسجد میرزامحمودِ وزیر، قرار داشت. مدتی بعد، خود مصباح‌زاده صاحب‌ امتیاز کیهان شد. کیهان در نخستین روزهاى تولد در هفته دو یا سه شماره انتشار مى‌یافت اما چون مندرجات روزنامه از سایر مطبوعات روز بهتر بود، خیلی زود رونق گرفت.[8]

برای تأمین مالی روزنامه، مصباح‌زاده از طریق فردوست توانست مبلغ قابل توجهی از شخص شاه دریافت کرده و روزنامه را راه‌اندازی کند. حسین فردوست ـ دوست نزدیک محمدرضا شاه و رئیس دفتر ویژه اطلاعات شاهنشاهی ـ در خاطراتش در این باره گفته است: «تصور می‌کنم نیمه سال ۱۳۲۰ بود که متوجه شدم مصباح‌زاده دور و بر من می‌پلکد و مرتب درخواست می‌کند که با شما کار دارم و وقتی بدهید که مفصل صحبت کنیم! با او صحبت کردم و گفت که اگر بتوانید ترتیبی بدهید که شاه را ملاقات کنم تا خیلی بهتر بتوانم مطلب را ادا کنم. به او گفتم که لُبّ مطلب را بگو! گفت: لُبّ مطلب این است که اکنون روزنامه اطلاعات یکه‌تاز میدان است و این صحیح نیست. [عباس] مسعودی[9] تاجر است و کارش تجارت است نه روزنامه‌نگاری. هر کس بیشتر به او پول بدهد به نفع او خبرسازی می‌کند و اطلاعات روزنامه نیست، بلکه آگهی تجاری است. در این شرایط جای روزنامه‌ای که جنبه اجتماعی و سیاسی داشته باشد، خالی است. من با تعدادی دوستان دانشگاهی‌ام (مصباح‌زاده در آن موقع گویا در دانشکده حقوق تدریس می‌کرد) که حاضر نیستند در روزنامه اطلاعات مطلب بنویسند، می‌خواهیم روزنامه‌ای درست کنیم و احتیاج به کمک داریم و خواهش می‌کنیم مطلب را به عرض شاه برسانید!»[10]

فردوست ادامه ماجرا را این‌طور نقل می‌کند: «سخنان مصباح‌زاده را به محمدرضا منتقل کردم. محمدرضا از مسعودی و روزنامه اطلاعات ناراضی بود، زیرا مسعودی کسی نبود، ولی از قِبَل حمایت رضاخان توانست از طریق روزنامه‌اش به همه چیز برسد، ولی همین آدم پس از شهریور ۱۳۲۰ از برادران محمدرضا با عنوان «شاهپورهای لوس و ننر» یاد کرد و محمدرضا از این مسئله بسیار ناراحت بود. محمدرضا گفت: «مصباح‌زاده راست می‌گوید، این اطلاعات اصلاً روزنامه نیست، او را بیاور تا ببینمش!» مصباح‌زاده را به نزد محمدرضا بردم و جلسه سه ‌نفره‌ای برگزار شد. مصباح‌زاده مسئله را به طول مستدل به محمدرضا گفت و او هم موافقت خود را اعلام داشت.»[11]

براساس خاطرات فردوست: مصباح‌زاده در دیدار با شاه «درخواست کمک مالی کرد و گفت: «از نظر مالی شدیداً در مضیقه هستم، مقداری کمک اولیه بکنید، بعداً روزنامه خرج خودش را درخواهد آورد!» محمدرضا به من دستور داد: «ترتیبش را بده!» و مصباح‌زاده هم تعظیم کرد و مرخص شد. پس از این ملاقات، به مصباح‌زاده گفتم که چه می‌خواهی؟ گفت: «پول» گفتم: چقدر؟ گفت: «به اتفاق عبدالرحمن فرامرزی (که روزنامه‌نگار سابقه‌داری از اهالی بوشهر بود و قلم روانی داشت) حساب کرده‌ایم و راه‌اندازی روزنامه ۲۰۰ هزار تومان هزینه برمی‌دارد.» ماجرا را به محمدرضا گفتم و چک کشید و به من داد و گفت: «مبلغ را به او بده، ولی رسید بگیر!» پول را به مصباح‌زاده دادم و تقاضای رسید کردم. گفت: «رسید که خوب نیست، ولی من برای اطمینان شاه روزنامه را به صورت شرکت سهامی ثبت می‌کنم و سهامش را می‌دهم.» این کار را کرد و کیهان را به ثبت رساند و اوراق سهام آن را طبق مقررات آن زمان در ورقه‌های خیلی بزرگ و زیبا چاپ کرد و معادل ۲۰۰ هزار تومان را در قاب زیبایی قرار داد و آورد و به من داد و گفت: «این هم رسید!» من نیز سهام قاب گرفته را زیر بغل زدم و نزد محمدرضا بردم و گفتم که با این‌ها چه بکنم؟! گفت: «این سهام مال تو!» من نیز سهام را برداشتم و در فکر بودم که به نحوی حفظش بکنم، زیرا مبلغ قابل توجهی پول بود. به بانک ملی رفتم و دیدم [سند سهامی که قاب گرفته شده است] آن‌قدر بزرگ است که در صندوق بانک جا نمی‌گیرد. اجباراً به خانه بردم و در زیر زمین گذاشتم. این جریان مربوط به ۹ ماه قبل از انتشار روزنامه کیهان است. حدود ۹ ماه بعد اولین شماره کیهان (در 6 خرداد ۱۳۲۱) منتشر شد و به‌تدریج توانست از اطلاعات هم جلو بزند و بهترین چاپخانه‌ها را وارد کند. رقابت کیهان با اطلاعات به شکل عجیبی حتی در حد دشمنی بود.»[12]

ابوالحسن عمیدی نوری نیز که به واسطه فعالیت در عرصه روزنامه‌نگاری شناخت خوبی از مصباح‌زاده دارد، درباره تأسیس روزنامه کیهان می‌نویسد: «روزنامه مزبور به صورت یک روزنامه عصر یومیه... وارد مبارزه سیاسی گردید که البته از دربار کمک خرج می‌گرفت و دنبال قلم‌هایی از قبیل حبیب‌الله محیط و عبدالله خاوری که هر دو وکیل دادگستری بودند می‌گشت که صریحاً‌ از رضاشاه طرف‌داری نموده [و] به مخالفین او حمله می‌کردند. این نمایش دکتر مصباح‌زاده قوت قلبی در شاه فراهم ساخت...»[13] به گفته عمیدی نوری، مصباح‌زاده،‌ به واسطه ارتباط با خاندان قوام، توانست به دربار نزدیک شده و امتیاز روزنامه کیهان را به راحتی دریافت کند.[14]

البته مصباح‌زاده برای استمرار حیات روزنامه کیهان از دیگر افراد صاحب‌نفوذ و ثروتمند نیز طلب کمک مالی کرده بود. به‌عنوان مثال، اشرف پهلوی ـ خواهر دوقلوی محمدرضا ـ از حامیان مالی کیهان در ماه‌های نخست تأسیس بود. همچنین مصباح‌زاده بخش دیگری از مخارج روزنامه را از طریق دریافت پول از «لطف‌الله حی»[15] که از سرمایه‌داران یهودی و حامیان رژیم صهیونیستی در ایران بود تأمین می‌کرد.[16]

به ابتکار مصباح‌زاده، طی سنوات بعد، نشریات دیگری نیز به کیهان اضافه شد که عبارت بودند از: کیهان هوایی سال ۱۳۲۹، کیهان ورزشی سال ۱۳۳۴، کیهان بچه‌ها سال ۱۳۳۵، کیهان انگلیسی سال ۱۳۳۸، (کیهان سال) سال۱۳۴۱، مجله زن‌روز سال 1343 و کیهان هفته.[17]

مصباح‌زاده با زیرکی و زرنگی خاصی که داشت، این‌گونه وانمود می‌کرد که با جریان روشنفکری و ملی‌گرای کشور همسو است و به همین دلیل طیفی از جریانات ملی کشور، روزنامه اطلاعات را تحریم و کیهان را به‌عنوان نشریه خود انتخاب می‌کردند و به همین دلیل کیهان در مقطعی از دوران پیش از انقلاب شاید از پیشگامی و موقعیت مطرح‌تری برخوردار شده بود.[18]

سرانجام اولین شماره کیهان در چهار صفحه پنج ستونی در قطع 45 در 30 در تاریخ 6 خرداد ۱۳۲۱ انتشار یافت. سرمقاله شماره نخست کیهان از مرام و خط مشی خود چنین یاد کرده است:‌ «چون نویسندگان روزنامه کیهان، همان کسانی هستند که برای مدت دو ماه نشریه «بهرام» را منتشر ساختند، گمان می‌کنم محتاج نباشند که مرام خود را از سر نو گوشزد کنند.» این سرمقاله که به قلم عبدالرحمن فرامرزی نگاشته شده بود صراحتاً تصریح کرد: «طرفداری از قدرت حکومت مرکزی» از مهمترین مبانی و محورهای روزنامه است.[19]

 

زد و بندهای سیاسی و فعالیت‌های ضد فرهنگی در قالب روزنامه

مصطفی مصباح‌زاده به واسطه انتشار روزنامه کثیرالانتشار کیهان در کشور، بسیار صاحب نفوذ بود. او توانایی ایجاد موج رسانه‌ای در کشور را داشت. برخی از مسئولین دولتی نیز از این موضوع آگاه بودند و گاهی با پرداخت پول، او را به ایجاد موج رسانه‌ای وادار یا از آن منع می‌کردند.

مثلاً ساواک در گزارشی به تاریخ 29 بهمن 1346 نوشت: «پس از تصادف اتوبوس دو طبقه شرکت واحد در انتهای خط 131، آقای جهان‌بینی مدیرعامل شرکت، جهت جلوگیری از نشر اخبار مربوطه و چاپ عکس در جراید، با آقای علی‌اصغر امیرانی مدیر مجله خواندنی‌ها تماس گرفته و از او خواستار گردید که این واقعه از صورت یک خبر عادی در جراید تجاوز ننماید و آقای امیرانی نیز که 48 ساعت قبل از این واقعه طی دو فقره چک مبلغ 24 هزار تومان مقرری دو ماهه خود را از شرکت واحد دریافت داشته بود و با توجه به این‌که برای این کار نیز مبالغ جالب توجهی دریافت خواهد نمود، فوراً به وسیله تلفن با آقایان سناتور مسعودی و دکتر مصباح‌زاده و چند تن دیگر از مدیران مطبوعات تماس گرفته و از آنان جداً خواست که در مورد این تصادف شرح و بسطی ندهند و واقعه را خیلی عادی و بی‌سر و صدا تلقی کنند. کما این‌که روزنامه‌های عصر همان روز، این خبر را کاملاً عادی و ساده تلقی نمودند و حتی روزنامه‌هایی‌که سابقاً برای طویل شدن یک صف اتوبوس مطالبی چشمگیر می‌نوشتند، در این مورد هیچ‌گونه اظهارنظری جز ابراز تأسف عنوان ننمودند...»[20] یا در گزارش دیگری به تاریخ 8 مهر 1354 با اشاره به ارتباط مصباح‌زاده با غلامرضا نیک‌پی شهردار تهران آمده است: «سناتور مصباح‌زاده (مؤسس روزنامه کیهان) با نامبرده (غلامرضا نیک‌پی) تماس گرفت و اظهار داشت: اگر دیر رسیده بودم سردبیر روزنامه کیهان مقاله‌ای در صفحه اول روزنامه برایت نوشته بود که کاملاً حمله به شما بود. دستور دادم آن را عوض کنند. مصباح‌زاده افزود: اخیراً روزنامه اطلاعات مطلبی در مورد میدان حسن‌آباد نوشته که بهتر است آن را بخوانی. قدری بودار است...»[21]

ساواک در یک گزارش دیگر به مورخه 6 مرداد 1350 درباره شخصی به نام «قاسم طاهباز» به ارتباط او با مصباح‌زاده اشاره و تصریح کرده است که وی «فردی فعال، مادی، اهل زدوبند و دسته‌بندی» است که «دارای اراضی وسیعی در شمیرانات و غرب تهران است که اغلب از اراضی غرب جزء اراضی غصبی و بدون سند است.» در این سند تأکید شده است که این فرد که «از زمین‌خواران عمده و معروف و دارای پرونده‌های متعدد غصب و تصرف اراضی در مراجع قضائی مربوطه می‌باشد»، «با دکتر مصباح‌زاده صاحب امتیاز روزنامه کیهان شریک است.»[22]

مصباح‌زاده با پرویز خسروانی[23] (مؤسس باشگاه ورزشی تاج و رئیس سازمان تربیت بدنی در دولت هویدا) نیز زد و بند داشت و در فسادهای مالی او شریک بود. سند زیر از ارتباط این دو و فسادهای مالی آنها پرده برمی‌دارد:

سازمان اطلاعات و امنیت کشور

گزارش اطلاعات داخلی

خیلی محرمانه

موضوع: اظهارات سنجری کارمند سابق روزنامه کیهان

تاریخ گزارش: 25/ 12/ 43

سنجری کارمند سابق روزنامه کیهان که اخیراً به دستور دکتر مصباح‌زاده از روزنامه مزبور اخراج گردیده اظهار می‌دارد تمام قاچاق جنوب در دست دکتر مصباح‌زاده است و اصولاً انتصاب تیمسار [پرویز] خسروانی به ریاست ژاندارمری ناحیه به وسیله دکتر مصباح‌زاده صورت گرفته و دلایل روشنی در اختیار است که مصباح‌زاده و تیمسار خسروانی متفقاً امر قاچاق جنوب را در اختیار دارند. آنها اشیاء لوکس خارجی را بدون دردسر وارد کشور می‌کنند و تحت حمایت ژاندارمری به تهران و مراکز استان‌ها می‌رسانند و شهربانی نیز قادر به جلوگیری از اعمال آنها نیست. سنجری‌فر اضافه کرد روزنامه اطلاعات نیز اصناف را در اختیار دارد و تمام زدوبندهای مربوط به اصناف با نظر عباس مسعودی انجام می‌شود. سنجری همچنین اظهارعقیده می‌کرد که روزنامه کیهان وابسته به آمریکایی‌ها و اطلاعات مزدور انگلیسی‌ها است.»[24]

مصباح‌زاده همچنین به انتشار مجله زن روز اقدام نمود. وی در سال ۱۳۵۱ش به عنوان مسئول و صاحب امتیاز مجله، مراسمی‌ را برگزار نمود که بسیاری از مذهبی‌ها با آن مخالفت کردند. این مراسم با عنوان انتخاب دختر شایسته ایرانی موجی از اعتراض را به دنبال داشت. مصباح‌زاده از مسئولان ساواک خواست که به جهت احتمال حمله برخی از مردم افراطی! اقدامات امنیتی این مراسم را افزایش دهند.[25]

روزنامه کیهان در دوره مدیریت مصباح‌زاده با انتشار تصاویر زنان برهنه و تبلیغ محصولات و فیلم‌های نامناسب، نقش ضد فرهنگی خود را در جامعه ایران ایفا می‌کرد. همه شماره‌های روزنامه کیهان به‌ویژه از سال‌های میانی دهه چهل، مملو از تصاویر زنان برهنه و هنرپیشگان فیلم‌های ایرانی و غیر ایرانی و نیز خوانندگان زن است. البته این روزنامه با انتشار اخبار و تصاویر مربوط به جشن‌های هنر شیراز، جشن‌های 2500 ساله و ... نقش مؤثری در تبلیغ و ترویج فرهنگ ضد ایرانی و غربی در کشور داشت.[26]

 

ارتباط مصباح‌زاده با دولت‌های خارجی (آمریکا و انگلیس)

یکی از نمونه‌های ارتباط مصباح‌زاده با کشورهای بیگانه، نقش او به عنوان مدیر روزنامه کیهان در شبکه بدامن است. شبکه جاسوسی بدامن (BEDAMN)، یکی از مؤثرترین و با نفوذترین شبکه‌های جاسوسی ایالات متحده آمریکا محسوب می‌شود. این شبکه، از نخستین پروژه‌هایی بود که در چارچوب همکاری اینتلیجنس سرویس و سازمان سیا بر مبنای مقابله با نفوذ کمونیسم شکل گرفت. با ملی شدن صنعت نفت، این شبکه به صورت گسترده به عملیات تبلیغی و تخریبی علیه دولت دکتر محمد مصدق با محوریت کمونیسم‌هراسی دست زد که به‌ویژه در برهه منتهی به کودتای 28 مرداد 1332ش سرعت بسیار مضاعفی پیدا کرد. مهمترین محور عملیات بدامن، عملیات تبلیغی ـ فرهنگی بود که با کمک روزنامه‌نگاران اجیر شده پیش می‌رفت. مارک گازیوروسکی معتقد است این شبکه در ایران «به سرپرستی دو تن ایرانی با نام‌های رمز نرن و سیلی اداره می‌شد.» وی تصریح می‌کند: «بدامن، یک برنامه تبلیغاتی و سیاسی بود که ... ظاهراً بودجه سالانه‌ای معادل یک میلیون دلار داشت. در بخش تبلیغات، بدامن، مقالات و کاریکاتورهای ضد کمونیستی تهیه و در اختیار جراید ایران می‌گذاشت. همچنین پخش کتب و نشریاتی در انتقاد از اتحاد جماهیر شوروی و حزب توده ایران و شایعه پراکنی و غیره را انجام می‌داد.»[27]

بدامن، جمعی از نویسندگان و روزنامه‌نگاران و روشنفکران و ده‌ها نشریه و روزنامه را در خدمت داشت. مصطفی مصباح‌زاده نیز از جمله روزنامه‌نگارانی بود که به واسطه مدیریت روزنامه کیهان، در عملیات بدامن فعالیت داشت. براساس طرح بدامن، با انتشار مقالاتی در جراید، مصدق را یهودی و دارای فساد اقتصادی و دکتر حسین فاطمی (وزیر امور خارجه مصدق) را مسیحی و بهایی معرفی می‌کردند.[28]

مصباح‌زاده همچنین با جاسوسان دولت انگلیس نیز ارتباط داشته است. حسین فردوست در این باره گفته است: «دکتر مصطفی مصباح‌زاده دارای دکترای حقوق از پاریس و فرد بسیار زرنگ و باهوشی بود. او از نظر اخلاقی صداقت درستی نداشت و از نظر سیاسی شدیداً به انگلیسی‌ها متمایل بود.»[29] او همچنین با توجه به در اختیار داشتن قدرت رسانه‌ای، برای رپرتاژ [پخش] اخبار مورد نظر دول بیگانه نقش مهمی ایفا می‌کرد. به‌عنوان نمونه در بامداد دوشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۴۶ جنگ شش‌ روزه اعراب و اسرائیل آغاز شد. از همان ساعات اولیه این جنگ، روزنامه‌های اطلاعات و کیهان اخبار جنگ را کاملاً زیر پوشش قرار ‌دادند. این دو روزنامه در کشاکش جنگ شش روزه، حتی روز جمعه ۱۹ خرداد هم چاپ و منتشر شدند. این در حالی بود که به‌طور معمول روزنامه‌ها در روز جمعه منتشر نمی‌شدند.

گزارش ساواک درباره علت انتشار روزنامه‌های اطلاعات و کیهان در روز جمعه چنین است: «...برابر اطلاع واصله در جریان جنگ‌های اسرائیل و اعراب در خرداد ماه جاری، روزنامه اطلاعات و کیهان در نظر داشتند طبق معمول ایام تعطیل روزنامه منتشر ننمایند، ولی عوامل اسرائیل توسط سفارت امریکا مبلغ یکصد و بیست میلیون ریال به این دو روزنامه پرداخت می‌کنند تا روزهای تعطیل نیز به انتشار روزنامه پرداخته و پیروزی‌های اسرائیل را به موقع به اطلاع مردم برسانند...»[30]

 

عضویت در لژ فراماسونری بزرگ ایران

مصباح‌زاده عضو لژ فراماسونری بزرگ ایران بود و در جلسات این لژ شرکت می‌جست. به‌عنوان نمونه در گزارش ساواک در مورخه 20 شهریور 1350 آمده است که «دکتر مصباح‌زاده، سناتور» به همراه 120 ماسون دیگر از جمله نعمت‌الله نصیری، اسدالله علم، امیرعباس هویدا و... در جلسه مربوط به این لژ شرکت کرده است.[31]

 

در جایگاه نمایندگی مجالس شورای ملی و سنا

مصطفی مصباح‌زاده در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی( 25 تیر 1326 تا 6 مرداد 1328) توانست با توصیه و حمایت شاه از بندرعباس به مجلس راه یابد. او در این دوره از مجلس، عضو کمیسیون بودجه بود.[32] حسین فردوست با اشاره به این که مصباح‌زاده از دوره چهاردهم (۶ اسفند ۱۳۲۲ تا ۲۱ اسفند ۱۳۲۴) تلاش داشت وارد مجلس شود، درباره حمایت شاه از او می‌گوید: «مصباح‌زاده فرد بسیار مقام‌پرستی بود. یک‌بار دیگر به من مراجعه کرد و خواستار شد که از بندرعباس (در دوره چهاردهم) وکیل شود. به محمدرضا گفتم و گفت که به فرمانده ژاندارمری بندرعباس دستور لازم را بده. مصباح‌زاده رفت و فرمانده ژاندارمری را که یک سرهنگ بود نزد من آورد. گویا قبلاً او را دیده بود و روابط خوبی داشتند. به سرهنگ فوق گفتم که دستور شاه است که به ایشان کمک کنید تا رأی بیاورد. سرهنگ هم گفت: «اطاعت می‌شود!» ولی ظاهراً همان موقع سفارت انگلیس فرد دیگری را کاندید کرده بود (عبدالله گله‌داری) و مصباح‌زاده موفق نشد، ولی در دوره‌های بعد با توصیه محمدرضا توانست به مجلس راه یابد.»[33]

مصباح‌زاده در دوره شانزدهم (۲۰ بهمن ۱۳۲۸ تا ۲۹ بهمن ۱۳۳۰) نیز از بندرعباس به مجلس راه یافت. در اعتبارنامه او آمده بود: «به استناد پرونده انتخاباتى بندر‌عباس در تاریخ 27/ 6/ 28 از طرف فرماندار جهت تعیین انجمن نظارت مرکزى از طبقات شش‌گانه دعوت به عمل آمده و پس از تعیین انجمن نظارت اصلى حوزه‌هاى فرعى و انتشار آگهى انتخابات از تاریخ چهارشنبه ششم مهر ماه 1328 تا تاریخ یکشنبه دهم مهر ماه 1328 جهت توزیع تعرفه و اخذ آرا اعلام شد و در تاریخ 11 مهر‌ماه 1328 آرا قرائت و از مجموع 17331 رأى آقاى دکتر مصطفى مصباح‌زاده با اکثریت 16880 رأى از طرف اهالى بندرعباس به نمایندگى شانزدهمین دوره قانونگذارى تعیین و چون در مدت مقرر شکایتى به انجمن نرسیده بود، انجمن در تاریخ سوم آبان ماه 1328 اعتبارنامه به نام ایشان صادر مى‌‌نماید. پرونده در شعبه پنجم مطرح و رسیدگى به عمل آمد و صحت انتخابات بندرعباس و همچنین نمایندگى آقاى دکتر مصطفى مصباح‌زاده تأیید و اینک گزارش‌‌ آن را به مجلس شوراى ملى تقدیم مى‌دارد.»[34] این دوره از مجلس به واسطه طرح مسئله نفت، از مهمترین ادوار مجلس بود. با این حال، نطق‌های مصباح‌زاده بسیار خنثی بود و در سخنان او نشانی از حمایت از نهضت ملی نفت دیده نمی‌شود.

جلسات مجلس شانزدهم در روزهای منتهی به تصویب قانون ملی شدن صنت نفت در آخرین روزهای اسفند 1329 در تاریخ ادوار مجلس شورای ملی بسیار مهم است. با این وجود، مصباح‌زاده در چهار جلسه آخر مجلس که در روزهای 17، 22، 24 و 27 اسفند 1329 غایب بود و نقشی در ملی شدن نفت نداشت.[35]

او در دوره هفدهم (۷ اردیبهشت ۱۳۳۱ تا ۲۸ آذر ۱۳۳۲) باز هم به نمایندگی از مردم بندرعباس در مجلس شورای ملی حضور داشت. در این دوره هم اقدام خاصی از او در مجلس نمی‌بینیم و فعالیت وی در مجلس بسیار خنثی است. البته این دوره از مجلس، عمر زیادی نداشت چرا که دکتر محمد مصدق ـ نخست‌وزیر وقت ـ در 5 مرداد 1332 با برگزاری یک رفراندوم، این مجلس را منحل کرد. بهانه او برای انحلال مجلس این بود که عده‌ای از دشمنان دولت «مجلس شورای ملی را جولانگاه مقاصد شوم خود قرار داده‌اند.»[36]

مصباح‌زاده در دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی (۱۴ مهر ‌۱۳۴۲ تا ۱۳ مهر ۱۳۴۶) بار دیگر از بندرعباس به مجلس راه یافت. در اعتبارنامه او آمده بود: «خلاصه جریان پرونده انتخابات بیست و یکم دوره قانون‌گذارى شهرستان بندرعباس حاکى است که در تاریخ 11 شهریور 1342 بر‌حسب دستور تلگرافى وزارت کشور از طبقات ششگانه و معتمدین محل فرماندارى دعوت به عمل آمده پس از انتخاب اعضای اصلى و على‌البدل و هیئت رئیسه و تعیین انجمن‌هاى فرعى و سایر تشریفات قانونى در تاریخ 26 شهریور ماه 1342 اخذ رأى به عمل آمده، در نتیجه استخراج و قرائت آرا، آقاى دکتر مصطفى مصباح‌زاده با اکثریت 15658 رأى از 18865 مأخوذه به نمایندگى دوره بیست و یکمین قانون‌گذارى انتخاب شده‌اند...»[37]

وی در دوره پنجم مجلس سنا (۱۴ مهر ۱۳۴۶ تا ۹ شهریور ۱۳۵۰) از شیراز به عنوان سناتور به این مجلس راه یافت.[38] مصباح‌زاده در دوره ششم مجلس سنا که در تاریخ 9 شهریور 1350 گشایش و ۱۶ شهریور ۱۳۵۴ خاتمه یافت، به عنوان نماینده شیراز حضور داشت. او در دوره هفتم این مجلس که در 17 شهریور 54 افتتاح شد و با وقوع انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ منحل شد، هم حضور داشت. در این دوره هم از شیراز کاندیدا شده بود.[39] او در جلسات پایانی این دوره از مجلس که در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی برگزار شد، غایب بود.

 

کمک به تثبیت حاکمیت پهلوی بر کشور

مصباح‌زاده به واسطه ارتباط با دستگاه حاکمه توانست موقعیت اجتماعی خود را ارتقا داده، به ثروت برسد. براساس خاطرات فردوست: «مصباح‌زاده به‌زودی هم بسیار ثروتمند شد و هم قدرتمند و البته دیگر چیزی هم بابت سود آن سهام نداد! او با دختر جعفر اتحادیه ازدواج کرد که بسیار ثروتمند و مالک کلوپ «ایران‌جوان» بود. او دیگر نیازی به وساطت من نداشت و هرگاه می‌خواست خودش مستقیماً با محمدرضا ملاقات می‌کرد و لذا سراغ من هم نیامد، تا زمانی که پس از سال‌ها رئیس بازرسی شدم. نمی‌دانم بازرسی چه سودی برای مصباح‌زاده داشت یا چه واهمه‌ای داشت که سروکله‌اش در دفتر پیدا شد و ابراز اطاعت و تملق [کرد] که «ما همان مصباح‌زاده قدیم هستیم و مخلصیم» و غیره و غیره! من گفتم: خواهش می‌‌کنم، اخلاص شما را ما الان ۱0 ـ 15 سال است چشیده‌ایم! گفت: «خیر، بنده زیر سایه‌تان مجری اوامر هستم و هر دستوری بدهید اطاعت می‌شود!»[40]

فعالیت‌های مصباح‌زاده در روزنامه کیهان محدود به امور مالی و فرهنگی نمی‌شد و وی در امور سیاسی نیز کمک زیادی به رژیم پهلوی نمود. در جریان کودتای 28 مرداد، مصباح‌زاده در روزنامه کیهان آشکارا به حمایت از رژیم پهلوی پرداخت. در سال‌های ابتدایی دهه چهل نیز وی با استفاده از ظرفیت این روزنامه به عنوان تریبون حاکمیت انجام وظیفه می‌کرد.

ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران، در یکی از مکاتبات خود با وزارت خارجه آمریکا که به ماه‌های پایانی رژیم پهلوی مربوط می‌شود، می‌نویسد: «سناتور مصباح‌زاده به هنگام بحث درباره ضعف‌های سیاسی جبهه ملی به ما گفته بود، در صورتی که از او خواسته شود، کیهان می‌تواند در عرض چند هفته از رهبران جبهه ملی قهرمان ملی بسازد.» سفیر آمریکا تصریح کرده است: «به مدد روزنامه کیهان اقداماتی در دست است تا از طریق دستکاری در افکار عمومی، جبهه ملی بتواند با زیرکی، رهبری مخالفان را از دست خمینی بیرون آورد...»[41]

با خروج مصباح‌زاده از ایران و نیز تغییر فضای سیاسی جامعه در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، روزنامه کیهان نیز همچون سایر روزنامه‌ها با استفاده از فضای پیش آمده مبنی بر آزادی مطبوعات، اخبار کشور را با آزادی بیشتری منتشر می‌کرد.

 

سرانجام مصباح‌زاده

مصطفی مصباح‌زاده چند ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی‌ همراه همسر و فرزندانش از ایران خارج شد و به فرانسه رفت. تاریخ دقیق خروج او از ایران مشخص نیست اما با توجه به این‌که وی از آبان 1357 در جلسات مجلس سنا شرکت نداشت، احتمالاً در همین حوالی کشور را ترک کرده است. او بعد از خروج از ایران، در پاریس اقامت گزید.

وی البته به‌عنوان یکی از مفسدین فی‌الارض شناخته شد. پس از آن‌که شورای انقلاب اسلامی، قانون ملی کردن بانک‌ها توسط دولت را ابلاغ کرد، اموال ۳۳۵ نفر از کسانی را که با رژیم پهلوی همکاری نزدیکی داشتند و نامشان در فهرستی آمده بود، با دستور دادستان انقلاب اسلامی مصادره گردید. نام مصطفی مصباح‌زاده نیز در این فهرست قرار گرفت. مصباح‌زاده سپس در لندن هفته‌نامه «کیهانِ چاپِ لندن» را با کمک اشرف پهلوی راه‌اندازی کرد و از همان جا به مخالفت و ضدیت با نظام جمهوری اسلامی‌ ایران ادامه داد.[42] او سرانجام در ۲۴ نوامبر ۲۰۰۶ مصادف با چهارم آذر ۱۳۸۵ در سن‌دیگو ایالت کالیفرنیا در سن ۹۸ سالگی درگذشت.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. صحیفه امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره)، تهران، ج 13، ص 156.

[3]. ابراهیم قوام فرزند حبیب‌الله خان قوام‌الملک در سال 1268 در شیراز متولد شد. خاندان قوام از خوانین منطقه خود بودند. ابراهیم قوام بعد از مرگ پدرش در حوالی سال 1288، والی فارس شد. در همین ایام، انگلیسی‌ها پلیس جنوب را تأسیس کرده بودند تا با استفاده از این قوه نظامی، قدرت خود را در جنوب کشور ـ که عملاً تحت سیطره انگلیس‌ها بود ـ توسعه دهند. ابراهیم قوام نیز به عنوان کارگزار انگلیس در این منطقه عمل می‌کرد و بخشی از قدرت خود را مدیون انگلیسی‌ها بود. پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه، ابراهیم قوام به نمایندگی شیراز به مجلس شورای ملی رفت (دوره ششم) و این کرسی را تا سه دوره بعد نیز حفظ کرد. قوام توانست به واسطه ازدواج پسرش علی‌محمد قوام با اشرف پهلوی، قدرت خود را توسعه دهد. در شهریور ۱۳۲۰ که متفقین ایران را اشغال کردند، رضاشاه از ابراهیم قوام خواست تا نزد انگلیسی‌ها وساطت کند؛ درخواستی که هرگز از سوی دولت انگلیس پذیرفته نشد. بعد از سقوط رضا شاه، قوام همچنان یکی از افراد با نفوذ بود. در سال ۱۳۲۸ به نمایندگی استان فارس در نخستین دوره مجلس سنا انتخاب شد. بخشی از قدرت قوام به واسطه سرسپردگی وی به انگلیس بود. روابط ابراهیم قوام و خانواده‌اش با دولت انگلستان بسیار صمیمی بود. وقتی روستای قلهک در شمیران به سفارت انگلیس در تهران داده شد، باغی به مساحت ده هزار متر مربع نیز به ابراهیم قوام دادند. در دوره سلطنت پهلوی دوم، قوام همچنان به عنوان یک مالک بزرگ و یک سیاستمدار، در کشور قدرت داشت. وی در سال 1348 درگذشت.

[4]. شهبازی، عبدالله، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، مؤسسه اطلاعات، چاپ بیست و هشتم، 1388، ج 1، ص 131.

[5] . Aix-en-Provence

[6]. ویکی‌فقه (دانشنامه حوزوی)، مدخل مصطفی مصباح‌زاده.

[7]. عبدالرحمن فرامرزی، روزنامه‌نگار، سیاست‌مدار و وکیل دادگستری در سال 1276ش در فرامرزان استان فارس متولد شد. او در ۱۳۰۶ مجله تقدّم را با همکاری برادرش احمد تأسیس کرد و برخی از مقالات آن را شخصاً خود می‌نوشت. فرامرزی در سال 1321 با همکاری مصطفی مصباح‌زاده روزنامه کیهان را منتشر کرد. وی نماینده ادوار مجلس شورای ملی هم بود. از وی کتاب‌هایی از جمله زبان مطبوعات باقی مانده است. فرامرزی در ۲۰ تیر ۱۳۵۱ در سن ۷۵ سالگی درگذشت. منبع: جهانی، فرشته، درباره مدیران مسئول کیهان حکایت پرفراز و نشیب مصباح‌زاده تا شریعتمداری، منتشر شده در خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا).

[8]. روزنامه کیهان در آستانه هشتاد سالگی، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 4 خرداد 1400.

[9]. درباره عباس مسعودی، مؤسس روزنامه اطلاعات در همین سایت بخوانید: زندگی و فعالیت‌های عباس مسعودی مؤسس روزنامه اطلاعات. و نیز مراجعه کنید به کتاب: مسعودی‌ها به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1392.

[10]. شهبازی، عبدالله، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، همان، ص 131-133.

[11]. همانجا.

[12]. همانجا.

[13]. عمیدی‌ نوری،‌ ابوالحسن، یادداشت‌های یک روزنامه‌نگار (تحولات نیم قرن اخیر تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری)،‌ به کوشش: مختار حدیدی ـ جلال فرهمند،‌ تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،‌ 1384، ج 2،‌ ص176ـ179.

[14]. همانجا.

[15]. لطف‌الله حی (یهودی)، فرزند اسماعیل در سال 1296ش در تهران متولد شد. وی پس از پایان تحصیلات متوسطه جهت ادامه تحصیل به بیروت رفت و در دانشگاه آمریکایی بیروت در رشته اقتصاد ادامه تحصیل داد. وی پس از بازگشت به ایران در سال 1319 به کار تولیدی و امور بازرگانی روی آورد و با پرداخت رشوه موفق به راهیابی به مجلس شورای ملی به عنوان نماینده کلیمیان شد. «حی» با آژانس یهود که وابسته به صهیونیسم بود همکاری نزدیک داشت. از جمله همکاری او با این آژانس جمع‌آوری کمک مالی و کمک به مهاجرت یهودیان به اسرائیل و تبلیغات صهیونیستی در میان یهودیان ایران بود. او به شیوه‌های مختلف تلاش می‌کرد خود را به شاه نزدیک کند. از جمله کارهای او تهیه سه عدد سکه طلا منقش به عکس شاه، ملکه و ولیعهد و اهدای آن به شاه به مناسبت آغاز سال 1350 می‌باشد. حی که در ادوار 22 و 23 نماینده مجلس شورای ملی بود، از نفوذ خود در رژیم و مصونیت نمایندگی خود سوءاستفاده‌های زیادی انجام داد. لطف‌الله حی با توجه به خدماتی که برای صهیونیست‌ها انجام داده بود در نزد رهبران اسرائیل نیز شناخته شده بود. وی چندین مرتبه به سرزمین‌های اشغالی سفر کرد و در جلسات رسمی و غیررسمی صهیونیست‌ها حضور یافت. نامبرده در سال ۱۳۹۷ در لس آنجلس درگذشت.

[16]. ویکی‌فقه (دانشنامه حوزوی)، مدخل مصطفی مصباح‌زاده.

[17]. روزنامه کیهان در گذر ایام، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ انتشار: 4 خرداد 1400.

[18]. حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی می‌گفت: «کیهان برای انتقام از بنیانگذار اطلاعات پایه‌گذاری شد، منتشر شده.» بنگرید به: سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 26 خرداد 1400.

[19]. روزنامه کیهان، شماره 1، 6 خرداد ۱۳۲۱.

[20]. مسعودی‌ها به روایت اسناد ساواک، همان، ص 202.

[21]. رجال عصر پهلوی ـ غلام‌رضا نیک‌پی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1385، ص 230.

[22]. رجال عصر پهلوی ـ پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1389، ص 273.

[23]. برای آشنایی بیشتر با پرویز خسروانی مقاله «نگاهی به زندگی پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک» مندرج در همین سایت را بخوانید و به کتاب رجال عصر پهلوی ـ پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک، همان، مراجعه کنید.

[24]. پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 42.

[25]. ویکی‌فقه (دانشنامه حوزوی)، مدخل مصطفی مصباح‌زاده.

[26]. به شماره‌های روزنامه کیهان سال‌های 1343 تا 1357 مراجعه کنید.

[27]. گازیوروسکی، مارک، کودتای 28مرداد1332، ترجمه غلامرضا نجاتی، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1368، ص 27.

[29]. شهبازی، عبدالله، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، همان، ج 1، ص 131.

[30]. سند مندرج در انتهای مقاله.

[31]. رائین، اسماعیل، اسناد فراماسونری در ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1380، ج 1، ص 450.

[32]. مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره پانزدهم، جلسه 14، یکشنبه پانزدهم شهریور ماه 1326، منتشر شده در سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.

[33]. شهبازی، عبدالله، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ج1، ص 133.

[34]. مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره شانزدهم، جلسه 2، شنبه بیست و نهم بهمن‌ماه 1328، منتشر شده در سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.

[35]. مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره شانزدهم، جلسات 126 تا 129، منتشر شده در سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.

[36]. نجاتی، غلامرضا، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1378، ص 299 ـ 307.

[37]. مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره 21، جلسه 2، سه‌شنبه 23 مهرماه 1342، منتشر شده در سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.

[38]. مشروح مذاکرات مجلس سنا، دوره 5، جلسه 2، شنبه 22 مهرماه 1346، منتشر شده در سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.

[39]. مشروح مذاکرات مجلس سنا، دوره 7، جلسه 2، دوشنبه بیست و چهارم شهریور ماه 1354، منتشر شده در سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.

[40]. شهبازی، عبدالله، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، همان، ج 1، ص 133.

[41]. روزنامه کیهان، ۴ آذر ۱۳۸۵، ص ۲.

[42]. روزنامه کیهان، ۴ آذر ۱۳۸۵، ص ۲.



توسل کارگران چاپخانه به مصباح زاده در پی توقف انتشار مطبوعات


درخواست تکمیل بیوگرافی مصباح زاده و مسعودی


رشوه اسرائیل به مصباح زاده


سندی از زد و بندهای مصباح زاده


مشارکت مصباح زاده در فسادهای مالی


وقتی روزنامه کیهان در راستای اهداف اسرائیل جمعه هم منتشر شد


عباس مسعودی، مصطفی مصباح‌زاده و مجید موقر در سفر به آمریکا


محمدرضا پهلوی و مصطفی مصباح‌زاده در بازدید از یک مرکز وابسته به مؤسسه کیهان


 

تعداد مشاهده: 9387


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.