پرویز ثابتی، بهائیت و سرکوب (قسمت دهم)
یکی از اقداماتی که ساواک برای آرام نمودنِ فضای ملتهب ناشی از شهادت مظلومانه ی آیت الله سعیدی(ره) در دستور کار قرار داد، دستورِ برقراری تماس با روحانیون، برای پیشگیری از تبعات این واقعه بود. از این رو بود که طی نامه ای به ساواک شهرهای: مشهد . قم . شیراز . تبریز . کرمان . همدان و اصفهان دستور داد:
« ... سیدمحمدرضا سعیدی خراسانی... در روز 20 /3 /49 بر اثر سکته قلبی در زندان فوت نموده است... به طور غیرمستقیم مراتب را به روحانیون تفهیم و نتیجه را اعلام دارند...1»
هنوز 10 روز از رحلت آیت الله العظمی سیدمحسن حکیم(ره) در دوازدهم خرداد 1349، سپری نشده بود که واقعه ی جانسوز شهادت آیت الله سعیدی به وقوع پیوست. در این موقعیت که نیروهای امنیتی در تلاش برای جلوگیری از برپائی هرگونه مجلس یادبودی به نام شهید سعیدی بودند، مراسمی که به برای بزرگداشت مقام مرجعیت و فقاهت، به نام آیت الله حکیم(ره) تشکیل می شد، فرصت مناسبی برای مطرح نمودنِ جریان شهادت آیت الله سعیدی در زیر شکنجه بود؛ که دژخیمان ساواک را از این ناحیه، نگران نموده بود2.
علی رغم تمامیِ تلاشی که برای پیشگیری از برپائی چنین مراسمی صورت می گرفت، علماء و روحانیون و مردم، دست در دست هم، با برگزاری جلساتی به یاد و نام شهید سعیدی، مظلومیت او را فریاد می زدند. در مراسم مسجد موسی بن جعفر(ع) که در روز 22 خرداد تشکیل شد، فردی به نام سیدمحمد آل احمد را به اتهام تحریک مردم دستگیر کردند و در مراسم مدرسه ی فیضیه نیز حجت الاسلام احمد کلانتر به منبر رفت که او هم دستگیر شد3.
برای همین بود که پرویز ثابتی که سعی داشت بر سردرگمی خود غلبه کند، طی دستوری به ساواک قم نوشت :
«... در مراسم سوم و هفتم نامبرده، منحصراً اقوام و بستگان او حق شرکت دارند و از برگزاری هرگونه مراسمی وسیله اشخاص... جلوگیری و اشخاصی که در این زمینه فعالیت و تبلیغ می نمایند دستگیر و با تشکیل کمیسیون امنیت اجتماعی محل، حداقل به مدت سه سال تبعید و محل آن متعاقباً اعلام خواهد شد. ثابتی 22 /3 /49»
معنا و مفهوم این دستور، با توجه به اینکه امکان شناسائی تمامیِ اقوام و بستگان شهید سعیدی برای نیروهای امنیتی وجود نداشت! این بود که تنها خانواده ی آن شهید عزیز از چنین امانی برخوردار می شدند.
ولی شهادت مظلومانه ی شهید سعیدی حرکتی ایجاد کرده بود که پیشگیری از آن امکان پذیر نبود. علی رغم تمامی تهدیدات و خط و نشان کشیدن ها، مجلس متعددی در تجلیل از مقام والای او تشکیل شد که نمونه هایی از آن که در مسجد مشیرالسلطنه . مسجد سیدعزیزالله . مسجد صاحب الزمان . مسجد ارک . مسجد هدایت . مسجد نو و تلاشی که آیت الله العظمی گلپایگانی برای برگزاری چنین مراسمی در مسجد امام در شهر قم نمود، در گزارشات مأمورین ساواک ثبت شده است.
شب پرستانی که مدعیِ خودکشی شهید سعیدی، آن هم به شیوه ی فروبردنِ حوله در حلق خود، بودند، در جریان شهادتِ او به چنان وحشتی مبتلا شدند که نه تنها از برگزاری مراسم ترحیم برای او جلوگیری نمودند که پیکر مجروح او را نیز به وسیله ی چند مأمور مزدور به قم بردند و در قبرستان وادی السلام به خاک سپردند. او امام جماعت مسجد موسی بن جعفر علیه السلام بود و چون آن امام همام به محبس رفت و چون او در زندان کشته شد و چون او که بدن مطهرش را چند حمّال از زندان به بیرون آوردند، به حمّال هایی که مأمور ظلم و جور بودند، به بیرون از زندان منتقل و روانه ی خانه ی قبر شد.
این حمل و نقل و دفن، مبلغ 3000 ریال هزینه داشت که از محل حسابداری ویژه ساواک پرداخت گردید.
تا زمانی که این مسائل مربوط به شهادت آیت الله سعیدی و تبعات آن در ایران پیگیری می شد، از آگاهی محمدرضا پهلوی نسبت به این اقدام، اطلاعی در دست نبود، ولی زمانی که از بغداد خبر رسید اعلامیه ای در رابطه با شهادت ایشان در زندان در میادین: اپرا . کسری . مصبح و باب شرقی نصب شده است، معلوم شد که شحصِ محمدرضاشاه نیز در این ماجرا نقشِ مستقیم داشته است؛ زیرا زمانی که گزارش این اقدام در عراق توسط وزارت امورخارجه به او داده شد، به عباسعلی حلعتبری - وزیر وقت امورخارجه ایران – دستوراتی داد که به شرح زیر به ساواک منتقل شد:
«... اوامر ملوکانه شرف صدور یافته است که وصیتنامه این شخص هم هست، و اطلاعات لازم از ساواک تحقیق و در اختیار سفارت شاهنشاهی در بغداد گذاشته شود...»
اگر یک بار دیگر به اوامر ملوکانه و عبارت:« وصیتنامه این شخص هم هست » توجه شود، به برنامه ریزی ساواک برای استفاده از مفاد آن، در اثبات طرح خودکشی شهید سعیدی بیشتر و بهتر پی برده خواهد شد. از این روست که شهید سعیدی، با بهره گیری از نورِ الهی، در بین مطالب عمومی و معمولی وصیتنامه ی خود، این عبارت رمزگونه را می نویسد که:
«از آیه 152 تا 157 از سوره دوم غفلت نکنید»
چه خوب است اکنون که قریبِ 41 سال، معادل سنِ آن شهید سعید، از زمان شهادت ایشان سپری می شود، خود را مخاطب او بدانیم و به سراغ آیات نورانی 152 تا 157 سوره ی مبارکه ی آل عمران رفته و با تدبّر در آن، و آگاهی از نکته های تاریخیِ آن و مرور دوباره ی جریان جنگ اُحُد، پاسداری از نظام مقدس جمهوری اسلامی، که حفظ آن از اوجب واجبات است را سرلوح ی وظایف خود قرار داده و در راه آن پایداری نمائیم و بر روحِ آن شهید مظلوم و تمامی کسانی که در این راه شربت شهادت نوشیدند، درود فرستیم و لعن و نفرین خود را بر قاتلانِ آنان نثار کنیم.
دیدی که خون ناحق پروانه، شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند
والسّلام
1 . همان . ص 490 . سند شماره : 1799 /316 – 16 /4 /49
2 . همان . ص 491 . سند شماره : 1258 /316 – 22 /3 /49
3 . همان . ص 493 . سند بدون شماره و تاریخ که ظاهراً صفحه ی پنجم یک نوشته طولانی است.
تعداد مشاهده: 9962