امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

بنیاد پهلوی، خیریه‌ای برای خاندان پهلوی!!


تاریخ انتشار: 07 دي 1399


مقدمه

رضاشاه سرهنگی که در سال 1300 با حقوق اندکی زندگی می‌کرد، در زمان سلطنت چنان ثروتی جمع‌آوری کرد که به ثروتمندترین مرد ایران تبدیل شد.[1] او به شکل غیرقانونی بخش عمده‌ای از زمین‌ها و املاک زمین‌داران را به نام خود ثبت کرد. عبدالوهاب مؤید احمدی نمایندۀ دورۀ سیزدهم مجلس شورای ملی بر این نظر بود که در دورۀ 17 سالۀ سلطنت رضاشاه، بیش از 44 هزار سند مالکیت به نام وی صادر شد. همچنین موجودی‌های رضاشاه در بانک ملی از یک میلیون ریال در 1309ش به 680 میلیون ریال در 1320 رسید. علاوه ‌بر این در کارخانه‌ها، شرکت‌ها و انحصارهای متعدد داخلی سهام زیادی داشت که سود سرشاری را به همراه می‌آورد.[2] در هنگام خروج رضاشاه، کلیۀ اموال او به محمدرضا منتقل شد.[3] در آن زمان که سد استبداد و خفقان رضاشاهی برای مدتی شکسته شده بود، اعتراض‌ها و دادخواهی‌ها برای باز پس گرفتن این اموال بالا گرفت و موضوع در مجلس شورای ملی و مطبوعات مطرح شد.[4] نمایندگان مجلس، (مجلس سیزدهم) خواستار بررسی حساب‌ها و اموال رضاشاه و ممنوع‌الخروجی او تا پایان حسابرسی بودند. هسته اصلی مناقشات بر سر املاک و اموال دربار، بحث در مورد این نکته بود که این املاک غصبی، اکنون در اختیار دولت باقی بمانند یا به صاحبان پیشین آن بازگردند. بخش مهمی از وقت مجلس سیزدهم برای تدوین لایحۀ بازگرداندن املاک گذشت. در نهایت، قوانینی در زمینۀ دادخواهی زیان‌دیدگان تصویب شد؛ هرچند تنها افراد اندک و پرنفوذ، موفق به پس گرفتن املاک خود شدند و بخش عمدۀ این املاک، در دست دولت باقی ماند.

تلاش شاه جوان در سال‌های ابتدایی، مبتنی بر حفظ منافع دربار در حد توان خود بود؛ بنابراین، ضمن تلاش برای بازگرداندن قدرت، در پی بازگرداندن املاک و اموال ازدست‌رفته بود. پس از ترور شاه در دانشگاه تهران (15 بهمن 1327) که سبب افزایش قدرت او و به تعبیری، کودتای سلطنتی شد، در جلسه‌های پایانی مجلس پانزدهم، با صحنه گردانی رئیس مجلس (رضا حکمت) بحث بازگرداندن اموال و املاک به دربار ـ به بهانۀ افزایش هزینه‌های دربار ـ مطرح شد، اما به‌‌رغم مخالفت و نطق افرادی همچون مکی و حائری‌زاده، با 76 رأی موافق از 81 رأی اخذ شده، املاک از دولت به دربار بازگردانده شد.[5] پس از آن، املاک و مستغلات مذکور کار خود را در قالب تشکیلاتی موسوم به «ادارۀ املاک و مستغلات پهلوی» زیر نظر دربار آغاز کرد. ادارۀ مزبور ضمن بهره‌برداری از «عواید نقد و جنس» املاک و مستغلات شاه، به کار محدود خیریه در حوزۀ بهداشت و درمان و فرهنگ پرداخت. فعالیت‌های ادارۀ املاک و مستغلات پهلوی همچنان بعد از کودتای انگلیسی، آمریکایی مرداد 1332ش که موقعیت شاه و حکومتش تثبیت شد، ادامه یافت تا اینکه شاه در فروردین سال 1337ش فرمان تأسیس سازمانی خیریه با نام «بنیاد پهلوی» را صادر کرد و قسمتی از اموال خود (عمدتاً هتل‌ها) را برای اجرای «مقاصد خیرخواهانه» در اختیار این سازمان قرار داد.[6] شاه هدف خود را از تأسیس این بنیاد، این‌گونه بیان نمود: «در این موقع اراده نمودیم مؤسسه خیریه‌ای به نام «بنیاد پهلوی» تأسیس گردد. وظایف و هدف‌های این بنیاد خیریه کمک به بهداشت عمومی و توسعه فرهنگ و مراقبت نسبت به امور اجتماعی و تهذیب اخلاق عمومی و کمک به مستمندان خواهد بود. به منظور اجرای این امور دستور دادیم اساسنامه آن تنظیم و تمام مهمانخانه‌های ملکی و شخصی و موروثی ما و آنچه در دست ساختمان و در شرف تکمیل است به این مؤسسه واگذار شود و درآمد آن به مصارف خیریه برسد.»[7]

شاه در سال 1340 با صدور فرمانی دیگر تمام اموال خود را به صورت مادام‌العمر وقف کرد. براساس این فرمان وی املاک، هتل‌ها، چند شرکت سهامی که تا آن تاریخ تأسیس کرده بود و برخی از اموال دیگر خود را به عنوان سرمایۀ وقفی در اختیار بنیاد پهلوی قرار داد.[8]

در مجموع شاه به دلایلی ناگزیر بود از اداره مستقیم دارایی‌های به جا مانده از پدر (ثروتی که از راه غصب اموال مردم به ‌دست آمده بود) چشم بپوشد و آن را در ذیل نهادی دیگر اداره کند. این دلایل عبارتند از:

1. اختصاص دارایی‌ها به یک سازمان ظاهراً خیریه بعضی فشارهایی را که گفته می‌شد دارایی‌های شاه غصبی و متعلق به ملت است، کم می‌کرد.

2. تأسیس یک نهاد جدید وسیله‎‌ای برای نفوذ در بخش‌های کلیدی اقتصاد بود.

3. تأسیس یک نهاد جدید راهی برای پاداش دادن به پشتیبانان رژیم بود.

4. تأسیس یک نهاد جدید یک منبع مالی برای خانواده سلطنتی محسوب می‌شد.

5. محمل مناسبی بود برای انجام طرح‌ها و برنامه پیشنهادی از سوی برخی کارشناسان آمریکایی مسائل ایران.

6. انجام کارهای بعضاً خیریه جهت افزایش محبوبیت خانواده سلطنتی.

7. جلب رضایت طبقات مذهبی که از سنت وقف طرفداری می‌کردند شاه را قادر می‌ساخت تا از این طریق بتواند خود را فردی مذهبی نشان دهد.

8. تمرکز واحدهای وابسته به دربار مانند شرکت ملی نفتکش، بنگاه چاپ و ترجمه کتاب، بانک عمران و... در یک سازمان واحد، می‌توانست هم اداره این سازمان‌ها را ساده‌تر کند و هم عملکرد شرکت‌ها و سازمان‌های وابسته به خود را تحت پوشش یک نام واحد از دید عموم پنهان کند.[9]

 

ساختار بنیاد پهلوی

طبق ماده سوم اساسنامه بنیاد پهلوی، تولیت موقوفات به عهده محمدرضاشاه بود و بعد از او نیز به فرزند ارشد ذکور می‌رسید. چنانچه اولاد ذکوری موجود نبود تولیت با اقرب و ارشد اولاد اناث بود. همچنین براساس ماده چهارم اساسنامه نظارت بر موقوفات و مصارف به عهده هیئتی مرکب از ده نفر بود. پنج نفر از این افراد صاحبان مقامات ذیل بودند‌: 1- نخست وزیر 2- وزیر دربار شاهنشاهی 3- رئیس مجلس سنا 4- رئیس مجلس شورای ‌ملی 5- رئیس دیوان عالی کشور. و پنج نفر دیگر نیز از اشخاص مورد اعتماد و مورد تأیید مقام تولیت، برای هر سه سال یک بار تعیین می‌شدند. طبق ماده پنجم اساسنامه نیز حق‌التولیه شاه 5 / 2 درصد از درآمد خالص بنیاد پس از وضع هزینه‌های لازم بود. حق‌النظاره نیز برای کلیه نُظّار 5 / 2 درصد مقرر شد که بین آن‌ها تقسیم می‌شد. کلیه درآمد موقوفات نیز طبق ماده ششم اساسنامه بنیاد پهلوی، به مصرف نگهداری مؤسسات خیریه بنیاد پهلوی و تکمیل ساختمان‌های ناقص مهمانخانه‌ها به منظور تکمیل رقبات و ازدیاد درآمد موقوفات می‌رسید و پس از مصارف مزبور به امور پنج‌گانه زیر مصرف می‌شد: 1- بهداشت 2- توسعه فرهنگ 3- کمک به مستمندان 4- امور مذهبی 5- امور اجتماعی.[10]

محمدجعفر بهبهانیان به ‌عنوان اولین مدیرعامل منصوب شد. بهبهانیان طبق اساسنامه نمی‌توانست به عضویت در هیئت مدیره بنیاد پهلوی حضور داشته باشد. تنها بعد از تغییرات اساسنامه بود که مدیرعامل عنوان نائب التولیه یافت و توانست در جلسات هیئت مدیره حضور داشته باشد. در دوران فعالیت بهبهانیان بنیاد توانست طرح‌هایی مانند هتل هیلتون و پل خرمشهر و چند شرکت دیگر را به سرانجام برساند. محمدجعفر بهبهانیان (حسابدار شخصی شاه) در تاریخ 1 / 7 / 1340 از سمت مدیرعاملی بنیاد پهلوی استعفا کرد و اسدالله علم در فردای همان روز به سمت سرپرستی بنیاد پهلوی منصوب گشت.[11]

علم وزیر دربار، مهم‌ترین فرد صاحب قدرت پس از شاه و مشاور اصلی وی در امور داخلی و خارجی بود. وی محرم اصلی شاه و همدم او بود و به گفتۀ زونیس، شاه پس از فوت او می‌گوید: «یکی از الطاف الهی از من سلب شد.» وی یکی از فاسدترین افراد بود. با ایجاد وسیع‌ترین بانک‌ها در کشور، مهره‌های خود در شهرستان‌ها به ‌ویژه خراسان، سیستان و شیراز به نمایندگی و مدیریت ادارات می‌رساند.[12] پس از انتخاب اسدالله علم به نخست‌وزیری، مهندس جعفر شریف‌امامی نخست‌وزیر اسبق طبق فرمان محمدرضاشاه به سمت نایب‌التولیه مؤسسه بنیاد پهلوی تعیین شد.[13] در 1357ش که سال سقوط سلسله پهلوی بود، احمد امامی ـ که پیش از آن دادستان دیوان عالی کشور و یکی از قضات بود ـ به این مقام رسید که چند ماهی بیشتر دوام نیاورد.[14]

 

فعالیت اقتصادی و فرهنگی بنیاد پهلوی

بنیاد پهلوی علاوه ‌بر اخذ وام و تسهیلات مالی از بانک‌های ایرانی و خارجی برای توسعۀ فعالیت‌های اقتصادی و سرمایه‌گذاری‌ها، با توجه به رشد صنعت بانکداری و سودآوری آن در ایران، یکی از حوزه‌های سرمایه‌گذاری خود را سرمایه‌گذاری در امور بانکی و مالی و سهام بانک‌ها قرار داد. از جمله بانک‌هایی که بنیاد پهلوی در آن‌ها سهام داشت عبارتند از: بانک عمران، بانک ایرانشهر، بانک داریوش، بانک توسعه و سرمایه‌گذاری ایران. بنیاد پهلوی در زمینۀ صنعت نوپای بیمه نیز از طریق شرکت سهامی بیمۀ ملی وارد فعالیت شد. یکی دیگر از زمینه‌های فعالیت بنیاد پهلوی، توریسم و هتل‌داری بود. پس از تأسیس بنیاد پهلوی با هدایت شاه این بنیاد کار ساخت هتل‎‌های جدید را در شهرهای شمالی و شهر تهران و سایر نقاط توریست‌پذیر آغاز کرد.[15] بنیاد پهلوی در این زمینه در شرکت‌هایی مانند شرکت هتل‌های لوکس ایران، سازمان عمرانی و توریستی نمک آبرود، شرکت هتل‌های ایران سهامدار بود. همچنین هتل‌هایی که بنیاد پهلوی یا کلیۀ سهام آن‌ها را در دست داشت و یا در آن‌ها سهیم بود عبارت‌اند از: هتل‎های بابلسر، ونک، رامسر، آریا شرایتون، کوروش، اینتر کنتینتال شیراز، قدیم چالوس، جدید چالوس، نوشهر، هایت خزر، هایت مشهد، هیلتون تهران و...[16]

مسکن از دیگر حوزه‌های فعالیت بنیاد پهلوی بود. این بنیاد به اشکال مختلف در این حوزه سرمایه‌گذاری کرده بود. یکی از این اشکال، سرمایه‌گذاری مستقیم بنیاد پهلوی در حوزۀ مسکن به‌ عنوان کارفرما بود که عمدتاً از طریق بانک عمران انجام می‌گرفت. علاوه‌ بر سرمایه‌گذاری مستقیم بنیاد پهلوی در بخش مسکن، این بنیاد سهام عمدۀ چند شرکت بزرگ ساختمان‌سازی را نیز در اختیار داشت و از طریق این شرکت‌ها در حوزۀ مسکن و خانه‌سازی سرمایه‌گذاری می‌کرد.[17] از جمله سازمان‌هایی که بنیاد در این زمینه در آن‌ها سرمایه‌گذاری کرد عبارتند از: سازمان نوسازی و عمران اراضی غرب تهران، سازمان عمران کیش، شرکت عمران و آپارتمان‌سازی خوردین، شرکت عمرانی و شهرسازی شمیران نو، شرکت ساختمانی آربیتا و...

بنیاد پهلوی در عرصۀ صنعت نیز فعال بود. دو نمونه از مهم‌ترین صنایعی که بنیاد در آن‌ها سرمایه‌گذاری کرده بود، صنعت سیمان و صنعت قند و شکر بود. بنیاد پهلوی در عرصۀ معدن نیز حضور داشت. به ‌عنوان نمونه این بنیاد در شرکت معدنی سنگواره 40 درصد سهام را در اختیار داشت.[18] یکی دیگر از حوزه‌هایی که شاه از طریق بنیاد پهلوی در آن به سرمایه‌گذاری پرداخت، حمل‌ و ‌نقل دریایی بود. بنیاد پهلوی در شرکت‌هایی مانند «شرکت سهامی دریانوردی خرمشهر» و «شرکت سهامی کشتیرانی جنوب» سرمایه‌گذاری کرد.[19] انحصار چاپ کتب درسی هم در اختیار بنیاد پهلوی قرار داشت و به یک منبع مالی مطمئن برای بنیاد پهلوی تبدیل شد.[20] البته ذکر یک نکته در اینجا ضروری است، چاپ کتاب درسی در کنار منافع مالی، راهی برای پرورش و تربیت دانش‌آموزان مطابق با اهداف و خواسته‌های رژیم پهلوی بود. از این طریق تولید محتوای کتب درسی کاملاً در اختیار رژیم قرار داشت. همچنین، بنیاد در شرکت‌های بین‌المللی از جمله کروپ آلمان و جنرال الکتریک نیز سهامدار بود.[21]

برنامه‌ فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی بنیاد پهلوی طبق اساسنامه بنیاد عبارتند از: 1. اعطاء جوایز بزرگ به نویسندگان بهترین کتاب‌هایی که بنیاد پهلوی تعیین و اعلام می‌نمود. 2. کمک به کتابخانه‌های عمومی کشور. 3. پرداخت کمک هزینه تحصیلی به دانشجویان برجسته دانشگاه‌های ایران. 4. پرداخت کمک هزینه تحصیلی به دانشجویان ایرانی در خارج از کشور. 5. پرداخت کمک هزینه تحصیلی به دانشجویان ایرانی که خانواده آن‌ها در خارج از ایران به ‌سر می‌بردند و علاقه‌مند به تکمیل تحصیلات خود در آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌های ایران بودند. 6. پرداخت کمک هزینه تحصیلی به خارجیان علاقه‌مند به زبان فارسی برای تحصیل در دانشگاه‌های ایران. 7. توسعه انتشارات علمی به‌وسیله بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 8. تشویق و ترویج انتشار مجلات با ارزش علمی و ادبی از طریق پرداخت حق‌الاشتراک به‌ نام اشخاصی که صلاحیت استفاده از آن‌ها را دارند. 9. کمک به دانشگاه پهلوی شیراز و مؤسسات و مراکز تحقیقات علمی و کنگره‌هایی که به ‌منظور تبادل ‌نظر در مسائل علمی و ادبی تشکیل می‌شود. 10. تأسیس کتابخانه و قرائتخانه بزرگ در تهران و اداره آن به شکلی که در همه اوقات قابل استفاده بوده و همه ‌کس بتواند از آنجا کتاب به ‌امانت بگیرد. 11. تأسیس یک مرکز نمونه تربیتی و تعلیماتی شبانه‌روزی برای دختران و پسران که صاحب استعداد برجسته باشند به ‌منظور تربیت کادر. 12. ادامه سنت‌های خاندان پهلوی در تعظیم شعائر مذهبی.[22]

اما این اهداف تنها در سطح اساسنامه باقی ماند. به ‌عنوان نمونه بنیاد که طبق اساسنامه موظف به تعظیم شعائر مذهبی بود، برای منافع مادی به تأسیس کاباره و کازینو روی آورد. به گونه‌ای که طبق گزارش‌های همان وقت، در تهران و برخی شهرهای دیگر، تعداد مراکز فساد بیش از تعداد کتابخانه‌ها و کتابفروشی‌ها و یا چند برابر آن‌ها بود.[23] این در حالی است که قمار و شراب‌خواری در دین اسلام به شدت نهی شده است.[24] در واقع در زمینۀ فرهنگ تلاش بنیاد و رژیم پهلوی دوری جامعه از فرهنگ اصیل ایرانی ـ اسلامی و  رواج ولنگاری و آزادی بی‌قید و شرط به تقلید از غرب بود.

 

دارایی بنیاد پهلوی

همان‌طور که ذکر شد، بنیاد پهلوی در داخل و خارج از کشور سهام‌دار بسیاری از بانک‌ها و مؤسسات سرمایه‌گذاری بود. تقریباً در تمامی شرکت‌ها و کارخانه‌های نساجی، اتومبیل‌سازی، صنایع ساختمانی، صنایع غذایی و واحدهای کشاورزی و دامداری و حتی در بخش خدمات و بازرگانی مشارکت داشت.[25] این بنیاد در سال 1356، در 207 تأسیسات صنعتی و زراعی از جمله 8 مزرعه، 10 کارخانه سیمان، 17 بانک و شرکت بیمه، 23 هتل، 25 شرکت فلزکاری، 25 شرکت کشت و صنعت و 45 شرکت ساختمانی و 17 شرکت صنایع غذایی و ده‌ها شرکت بازرگانی سرمایه‌گذاری کرده بود.[26] به این فهرست باید 57 قمارخانه را نیز افزود. به عبارتی دیگر خانواده سلطنتی و بنیاد پهلوی کنترل 80 درصد صنعت سیمان ایران، 70 درصد امور هتل‌ها و جهانگردی، 62 درصد امور بانکی و بیمه، 40 درصد صنعت پارچه، 35 درصد صنعت موتور و ... را در دست خود داشتند.[27] این‌ وضعیت‌ اقتصادی‌ در جامعه‌ باعث‌ شکل‌گیری‌ انحصار خاصی‌ شده‌ بود که‌ بخش‌ بزرگی‌ از آن‌ در دست‌ خاندان‌ پهلوی‌ بود و با وجود انحصارات‌ در اقتصاد داخلی، دیگر کسی‌ را یارای‌ رقابت‌ با آن‌ها نبود. این‌ وضعیت،‌ اقتصاد کشور را فلج‌ کرده‌ بود، با توجه‌ به‌ اینکه‌ قشر عظیمی‌ از جامعه‌ به‌ شدت‌ از فقر، تبعیض‌ و شکاف‌ طبقاتی‌ رنج‌ می‌برد، بحران‌های‌ اقتصادی‌ روز به‌ روز بر وخامت‌ اوضاع‌ افزوده‌ بود. کسی‌ هم‌ که‌ می‌خواست‌ سرمایه‌گذاری‌ کند، در دام‌ انحصارات‌ خاندان‌ سلطنتی‌ افتاده‌ و مضمحل‌ می‌شد؛ چرا که‌ اجازه‌ کار پیدا نمی‌کرد. به‌ نمونه‌ای‌ از این‌ موضوع‌ اشاره‌ می‌کنیم: «از آنجا که‌ شاهپور غلامرضا کارخانه‌ سیمان‌ داشت، نمی‌گذاشت‌ کسی‌ اجازه‌ تأسیس‌ کارخانه‌ سیمان‌ بگیرد و در نتیجه‌ این‌ مسئله‌ بود که‌ مملکت‌ دچار کمبود سیمان‌ شد.»[28]

دارایی بنیاد پهلوی در سال 1349 برابر با دو میلیون و 800 هزار دلار بود که در دو سال آخر حکومت شاه به 3 میلیارد دلار رسید.[29] دارایی کلی بنیاد زمینه‌ساز قدرت و نفوذ دولت در اقتصاد می‌شد. به عبارتی دیگر، بنیاد پهلوی به صورت یک منبع سرمایه‌ای شرکت‌های متعلق به دربار و همچنین به صورت یک وسیله با نفوذ کنترل اوضاع اقتصادی کشور و ابزار نظارت بر تمامی شئون صنعتی و مالی، تعیین‌کننده‌ترین نقش را در مال‌اندوزی خانواده سلطنتی عمل می‌کرد.[30]

رابرت گرام خبرنگار روزنامه فایننشال تایمز درباره دارایی‌های بنیاد پهلوی و راه‌ها و چگونگی بهره‌برداری از آن چنین قضاوت می‌کند: «بنیاد پهلوی به طور رسمی یک سازمان خیریه بود که ظاهراً از ثروت شاه تغذیه می‌شد ولی عملاً از سه طریق برای کمک به رژیم مورد استفاده قرار می‌گرفت. یکی برای مستمری‌ها، دیگری وسیله کنترل از طریق سرمایه‌گذاری در بخش‌های معینی در اقتصاد مملکت، سومی یک منبع سرمایه‌گذاری برای شرکت‌های وابسته به شاه.»[31]

 

فساد اقتصادی بنیاد پهلوی

دامنه‌ فساد و سوءاستفاده‌های‌ مالی‌ اطرافیان‌ شاه‌ و صاحبان‌ نفوذ و قدرت‌ در حکومت‌های‌ گذشته‌ و به‌ ویژه‌ در دستگاه‌ پهلوی‌ آن‌قدر وسیع‌ و گسترده‌ بود که‌ از دید پژوهشگران‌ خارجی‌ نیز به‌ دور نمانده‌ است. آن‌ها بیشترین‌ موارد فساد مالی‌ را مربوط‌ به‌ خانواده‌ پهلوی‌ و دربار شاه‌ می‌دانند. چه‌ بسیار سوءاستفاده‌هایی‌ که‌ توسط‌ یک‌ وزیر یا مقام‌ بالای‌ مملکتی‌ صورت‌ می‌گرفت‌ و به‌ راحتی‌ از آن‌ می‌گذشتند، در حالی‌ که‌ یک‌ کارمند ساده‌ با دریافت‌ مختصر رشوه‌ای‌ محاکمه‌ و زندانی‌ می‌شد. یکی‌ از خبرنگاران‌ خارجی‌ با اشاره‌ به‌ جریان‌ مبارزه‌ با فساد در ایران‌ نوشته‌ بود: «این‌ کار، غیرممکن‌ به‌ نظر می‌رسد، چرا که‌ پای‌ همه‌ به‌ نحوی‌ گیر است.»[32]

از نمونه‌های بارز فساد اقتصادی خاندان پهلوی می‌توان به بنیاد پهلوی اشاره کرد. با تأسیس این بنیاد مهم اقتصادی پایه‌های فساد گسترده در کشور رسماً گذارده شد تا حدی که در پوشش این بنیاد به ظاهر خیریه، پول‌های هنگفتی به‌‌ ویژه از محل درآمدهای نفتی جابه‌جا می‌شد و در اختیار حکومت قرار می‌گرفت. بدون آن که نیازی به پاسخ‌گویی وجود داشته باشد.[33] در یکی از گزارش‌های سفارت آمریکا در تهران، مأمور سفارت با تأکید بر اینکه «بنیاد(پهلوی) درآمد فزاینده‌ای دارد»، از اختصاص 20 تا 40 درصد درآمدهای این بنیاد به خاندان پهلوی پرده برمی‌دارد و می‌گوید: «رقمی در حدود 20 تا 40 درصد این درآمد به اعضای خانواده سلطنتی می‌رسد. بنیاد به ‌طور مؤثری اداره نمی‌شود چرا که اکثراً از آن برای یافتن شغل برای دوستان و وابستگان خاندان پهلوی استفاده می‌شود. چون این بنیاد از پشتیبانی دربار برخوردار است، اولویت‌هایی بی‌اندازه به آن داده می‌شود؛ به طوری که توسعه تجارت ایران را مختل ساخته و مانع رشد آن می‌شود. بنیاد سرچشمه بیشتر نارضایتی‌های ایرانیان از فعالیت‌های خانواده سلطنتی است.» همچنین سندی به تاریخ 21 بهمن 1343 حاکی از آن است که درآمد حاصله از بنیاد پهلوی به حساب خاندان پهلوی واریز شده است. در این سند آمده است: «اخیراً توسط شرکت داروپخش، 4 میلیون تومان به حساب بانکی شاهزاده اشرف واریز شده است.»[34] علاوه ‌بر این مسئله بنا به گفته بانکداران غربی این بنیاد سالانه بیش از 40 میلیون دلار کمک مالی دریافت می‌کرد.[35]

علاوه ‌بر انتقال غیرقانونی درآمدهای بنیاد پهلوی به خانوادۀ پهلوی، اعضای خانواده به طور فزاینده از تسهیلات بانکی و بخشودگی عوارض گمرکی و... برخوردار بودند. به غیر از بستگان درجۀ یک شاه، بستگان دور نیز در فساد اقتصادی و برداشت نامشروع از بنیاد پهلوی درگیر بودند. جعفر شریف‌امامی به‌ عنوان نخستین رئیس بنیاد در خاطراتش چنین می‌نویسد: «تمام مدتی که من رئیس بنیاد بودم، چیزی به شاه پرداخت نشد اما در بنیاد حساب مخصوص با بودجۀ سالانه 700 تا 800 هزار تومان بود که از محل آن به بستگان رضاشاه که هنوز در دهات مازندران زندگی می‌کردند، کمک می‌شد.» یکی دیگر از موارد فساد اقتصادی، برداشت 300 میلیون تومان وام از بنیاد پهلوی توسط اشرف برای دوست‌پسر 22 ساله‌اش بود. به گفتۀ فردوست او درصدد دریافت 300 میلیون وام دیگر بود که شاه دستور عدم پرداخت می‌دهد.[36]

نمونه‌ای دیگر از سوءاستفاده‌های مالی اشرف مربوط به قطعه‌ زمینی در شمال تهران بود که از سوی وزیر کشاورزی به بنیاد پهلوی واگذار شد. بنیاد پهلوی نیز این زمین را با قیمت ارزان در اختیار اشرف قرار داد. اشرف یک شرکت ساختمانی به نام مهستان تأسیس و با یک شرکت ایتالیایی قراردادی منعقد کرد تا 3000 مسکن لوکس بسازد. قبل از اینکه کار ساختمانی شروع شود، آن را پیش فروش و سپس کل شرکت را واگذار کرد و از این راه سود کلانی به جیب زد.[37]

همچنین دربار پهلوی با بازوان اقتصادی قدرتمندی همچون بنیاد پهلوی نوعی رابطه سرمایه‌داری وابسته با شرکت‌های آمریکایی برقرار کرده بود که هم بر قدرت شاه و هم بر وابستگی وی به آمریکا می‌افزود. خاندان پهلوی از طریق همین سرمایه‌داری وابسته با برخی خانواده‌های آمریکایی همچون راکفلرها و افرادی همانند هنری کسینجر و ریچارد نیکسون ارتباط گسترده شخصی و اقتصادی داشتند. تلاش مستمر گروه راکفلر ـ کسینجر برای نجات جان شاه بعد از فرار از ایران گویای این رابطه‌ دوستانه است.[38]

طی سال‌های 55 تا 57 فساد بنیاد پهلوی به قدری علنی شد که «شاه در هشتم نوامبر اعلام کرد که باید درباره مسائل خانواده سلطنتی و بنیاد پهلوی تحقیق شود.» استمپل در گزارش محرمانه‌ای درباره فساد جاری در بنیاد پهلوی می‌‌نویسد: «دولت ناامیدانه در فسادی که قرار بود از بین برود درگیر است. شریف‌امامی به ‌عنوان رئیس بنیاد پهلوی با فروش یا مصادره زمین به قیمت هر متر مربعی 30 تومان ثروتمند شد.»[39] به گزارش بولتن محرمانه ساواک، بخش فارسی رادیو میهن‌پرستان نیز درباره فسادهای مالی بنیاد پهلوی گفت: «یکی از مؤسسات هیولای غارتگر بنیاد پهلوی است. این مؤسسه به ظاهر خیریه در حقیقت چیزی جز اژدهای اقتصادی نیست که باند سرمایه‌دار و استعمارگر پهلوی آن را علم کرده‌اند و چنگ‌هایش را در بسیاری از مؤسسات اقتصادی کشور دوانده‌اند.» این گزارش سپس فهرستی از دارایی‌های بنیاد پهلوی را برشمرد.[40]

همچنین نشریه آمریکایی «نیشن» با چاپ مقاله‌ای در فروردین 1344به افشاگری علیه فعالیت‌های بنیاد پهلوی پرداخت. این نشریه اسنادی منتشر کرد که نشان ‌می‌داد بخش قابل‌توجهی از کمک‌های ایالات ‌متحده و درآمدهای نفتی ایران به حساب‌های بنیاد در سوئیس منتقل شده ‌است. همچنین بر اساس فهرستی که «نیشن» منتشر کرد، مبالغ هنگفتی از سوی بنیاد به درباریان و افراد نزدیک به دربار و برخی روزنامه‌نگاران و سیاستمداران آمریکایی پرداخت شده بود. نام‌هایی از جمله «لویی هندرسن» سفیر سابق آمریکا در تهران، «آلن‌ دالس» رئیس سابق سیا، رئیس سابق مجله «تایم لایف» و دیوید راکفلر در این فهرست دیده می‌شدند که غالباً از حامیان شاه در جریان کودتای 28 مرداد 1332 بودند.[41]

در نهایت می‌توان بنیاد پهلوی را نهادی فاسد به لحاظ اقتصادی به ‌شمار آورد که بیش از همه چیز، نقش جیب شاه را بازی می‌کرد. ورودی‌های فسادآلودی از ناحیه معاملات نفتی به آن وجود داشت؛ به ‌عنوان مثال براساس سندی با ردۀ خیلی محرمانه، یکی از مذاکره‌‌کنندگان ارشد نفتی ایران به دکتر اقبال می‌گوید، توانسته است موافقت شرکت نفتی پان‌امریکن را برای دادن هدیه‌ای سالانه از فروش کل شرکت به بنیاد پهلوی جلب کند. وی در ادامه می‌‌گوید: این هدیه تنها در سال چهارم، بالغ بر دو میلیون دلار خواهد شد. در واقع، نام بنیاد حلّال بسیاری از مشکلات پیش روی مؤسسه‌ها بود و عرف تجاری شده بود که بسیاری از ثروتمندان و صاحبان صنایع، برای روبرو نشدن با مشکلات آتی، یک درصد سهام خود را به بنیاد اهدا می‌کردند. افزون بر مصونیت اقتصادی، مصونیت قضایی نیز در اطراف بنیاد به چشم می‌خورد و تظلم‌خواهی در این حوزه، اغلب با مهر مختومه روبرو می‌شد.[42] فعالیت اقتصادی غیرقانونی بنیاد چنان چشمگیر بود که احسان نراقی، یکی از مشاوران فرح، بر این باور بود که «فعالیت‌های شک برانگیز بنیاد موجبات اضمحلال سلطنت را در ایران پدید ‌می‌آورد.»[43]

 

بنیاد پهلوی و گسترش فساد اخلاقی در جامعه

بنیاد پهلوی با سرمایه‌گذاری در ساخت و توسعه قمارخانه‌ها و کاباره‌ها، زمینه فروپاشی اخلاقی جامعه را فراهم کرده بود.[44] در زمان ریاست شریف‌امامی، نخستین کازینوی خود را با اجازه مستقیم شاه و با مشارکت شرکت اینتر کنتیننتال تأسیس کرد. طبق این قرارداد 25% از سود نصیب بنیاد پهلوی می‌شد.[45] این بنیاد ده‌ها قمارخانه در تهران و شهرهایی مانند رامسر، چالوس، بابلسر، آبعلی، تبریز، آبادان و سایر نقاط ایران دایر کرده بود.[46]

جالب اینکه این فعالیت پر درآمد را مستقیماً خانواده شاه در اختیار گرفت و بنیاد نیز بالطبع مجبور بود با درخواست‌های مکرر اعضای این خانواده مانند فاطمه پهلوی و همسرش وینسنت هیلر برای شراکت موافقت کند. وینسنت هیلر در نامه‌ای که به شاه نوشت از وی خواست که با تأسیس کازینو در ایران موافقت شود تا وی بتواند از شرکایش کمیسیون بگیرد. از آنجا که فعالیت‌های سودآور کازینوها و عشرتکده‌ها در حیطه عمل بنیاد پهلوی قرار داشت، شاه دستور داد که شریف‌امامی پرونده را مطالعه و برای کمک به شوهر خواهرش اقدامی صورت دهد.[47]

اشرف پهلوی سر سلسله‌ی قماربازان دربار پهلوی بود. وی علاقه‌ مفرطی به قمار داشت و یکی از منابع مهم درآمد او قمار بود. یکی از قمارخانه‌هایی که اشرف مؤسس آن بود، کلوپ کی‌کلاب نام داشت که محل رفت و آمد برخی از جوانان بود. علاقه‌ی اشرف به قمار موجب شد که وی بلیط بخت‌آزمایی را در کشور راه‌اندازی نماید که سود سرشاری برای وی به همراه داشت.[48]

علم وزیر دربار چندین کازینو در ایران تأسیس کرد که مهم‌ترین آن‌ها کازینوی بزرگ کیش بود. هویدا نیز به این موضوع اذعان کرده و گفته است: «هم اکنون در کنار دریای خزر سه کازینو به مقیاس وسیع مشغول کار است که یکی به خواهر شاه، دیگری به برادرش و سومی هم به بنیاد پهلوی تعلق دارد.»[49]  شاه در سال 1357 در زمان نخست‌وزیری شریف‌امامی مجبور شد پنجاه‌ و هفت قمارخانۀ وابسته به بنیاد پهلوی را ببندد.[50] این کار به منظور تحبیب عناصر مذهبى و کنترل انقلاب اسلامی صورت گرفت. پـارسـونـز مـى‌نـویسد: این کارِ شریف امامى هم با توجه به اینکه خود او در مقام ریاست بنیاد پهلوى تعدادى از این کازینوها را تأسیس کرده بود، موجب تمسخر و ریشخند شد و اثر مطلوبى به بار نیاورد.[51]

 

بنیاد پهلوی و گسترش باستان‌گرایی

اشاره بی‌وقفه شاه به تاریخ 2500 ساله شاهنشاهی ایران، کوششی در جهت پیوند دادن خودش به دوره پیش از اسلام در تاریخ ایران بود تا از این طریق نقش خویش را در آیینه تمام‌نمای تاریخی وسیع و حتی نیمه‌رمزی نیروهای غیرزمینی نمایانگر کند. اوریانا فالاچی در کتاب خود در این مورد این‌گونه می‌نویسد: «اعلی‌حضرت همچنین نقطه‌ نظرهای شگفت‌آوری دارد. وی معتقد است که روح داریوش کبیر در او حلول کرده و خداوند او را به این دنیا فرستاده است تا شاهنشاهی از دست رفتۀ کوروش را از نو زنده کند.» در واقع دولت پهلوی می‌کوشید تا با مطرح کردن مظاهر تاریخ ایران باستان و ایجاد ارتباط بین خود و سلسله‌های پادشاهی باستانی ایران به نوعی خود را دارای پشتوانه تاریخی و فرهنگی و وارث تمدن باستانی ایرانیان معرفی کند.[52]

جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی نیز در راستای همین هدف برگزار شد. این جشن در تاریخ 20 مهر 1350 در شیراز برگزار شد. این جشن‌‌ها با هزینه گزاف و شرکت پادشاهان، رؤسای جمهور کشورهای مختلف، شخصیت‌ها و مقامات داخلی با مراسم و تشریفات خاصی برپا شد و در نوع خود یکی از مجلل‌ترین جشن‌های تاریخ بود. با توجه به اسناد و مدارک برجا مانده، برگزاری جشن‌های دو هزار و پانصد ساله در سال 1350 بین 120 تا 180 میلیون دلار هزینه در برداشت. بعضی منابع هزینه‌های آن را در حدود 300 میلیون دلار می‌دانند.[53] عمده بودجه مملکت ظرف چند سال در این راه به کار رفت و بسیاری از امور عادی کشور معوق ماند.[54] بنیاد پهلوی هم که مؤسسه‌ای وابسته به شخص شاه بود در این میان نقش مهمی ایفا می‌کرد. نایب التولیه به عضویت کمیته مرکزی جشن منصوب شد و در تأمین هزینه‌های مالی این مراسم نقش عمده‌ای برعهده گرفت. افزون بر این، بنیاد مسئولیت تأمین هتل و مهمانخانه برای مدعوین این جشن را برعهده داشت و با تقبل هزینه‌های زیاد، با چند شرکت فیلم‌سازی نیز قراردادهای متعددی برای ساخت فیلمی درباره کوروش منعقد کرد تا بر شکوه این جشن‌ها افزوده شود.[55]

علاوه بر این مورد، بنگاه «ترجمه و نشر کتاب» نیز در گسترش باستان‌گرایی سهیم بود. در 1342 ش (1963 میلادی)، بنیاد پهلوی به سرپرستی اسدالله علم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب را که تا آن هنگام مستقل بود در تملک گرفت و بر ادارة امور مالی آن، از طریق نمایندة خود در مقام رئیس هیئت مدیره، نظارت می‌کرد. خیل نوشته‌ها و کتاب‌ها و رمان‌های ده‌ها نویسنده غربی، در این مؤسسه ترجمه و منتشر گردید. همچنین مجموعه ایران‌شناسی در 68 جلد که شامل ترجمه آثار خاورشناسان غربی، نویسندگان کلاسیک و ایران‌شناسان روسی بود. از مهم‌ترین آثار این مجموعه، کتاب «میراث ایران» بود که توسط «آرتور جان ایری» گردآوری شده و دورنمایی تحریف شده از تاریخ ایران را در جهت ایدئولوژی باستان‌گرایانه حاکمیت پهلوی و اسلام زدایی به نمایش می‌گذارد.[56]

 

کمک به توسعه فراماسونری

حضور طولانی‌مدت شریف‌امامی به ‌عنوان یک عضو قدیمی فراماسونری در صحنه سیاسی کشور به همراه یدک کشیدن سمت‌های حساس در رژیم، موقعیت مناسبی را برای ترویج و توسعه فراماسونری در ایران به وجود آورد. به گونه‌ای که بنیاد پهلوی را که طبق اساسنامه، خود را می‌باید در راستای ترویج دیانت اسلام قرار می‌داد، روز بروز از این هدف دور کرد تا جایی که شریف‌امامی در سال‌های اول حضور خود در بنیاد، از تأسیس مسجدی که قرار بود مسجد پهلوی نامیده شود به بهانه مسائل مالی جلوگیری کرد ولی او در همان دوره زمین باارزشی از املاک بنیاد پهلوی را در اختیار لژ فراماسونری رازی قرار داد تا بتوانند محل آبرومندی برای این سازمان فراماسونری مهیا سازند. در همین حین اکثریت همکاران او در بنیاد پهلوی را همین اعضای ماسونی تشکیل می‌دادند.[57]

 

امور خیریه بنیاد پهلوی

بنیاد، به‌ ظاهر خود را نهادی با فعالیت‌های خیریه معرفی می‌کرد ولی با یک بررسی حداقلی مشخص می‌شود که ارقام مصرف شده در این راستا، کسر اندکی از ثروت و درآمد بنیاد نیز به شمار نمی‌آمد. به‌ عنوان نمونه، طی چهار سند تنها 000 / 570 ریال برای مصارف خیریه ارجاع داده شده است، یا دربار، 000 / 100 ریال برای خرید لباس برای دانش‌آموزان بی‌بضاعت از بنیاد درخواست کرده است. اما در همان پرونده، بنیاد پهلوی در نامه دیگری، بحث طلب 000 / 460 / 4 ریالی خود را بابت اسکان افراد گوناگون خانواده سلطنتی در هتل‌های بنیاد و نپرداختن وجه سکونت مطرح کرده است.[58]

یکی از کارهای خیریه بنیاد ارائه بورس تحصیلی به تعدادی از دانشجویان بود. بنیاد پهلوی از شروع کارش تا اسفند 1356 تنها به 9265 نفر دانش‌آموز و دانشجو بورس تحصیلی یا وام داد که این تعداد هم شامل دانشجویان و هم دانش‌آموزان در داخل و خارج از کشور بود. این بورس به همه تعلق نمی‌گرفت و تنها کسانی می‌توانستند که: اولاً در رشته‌های فنی تحصیل کنند. ثانیاً از خانواده‌هایی باشند که وفاداری‌شان نسبت به رژیم تضمین شده باشد. شاه درباره این بورس‌ها، خود معتقد بود که بورس بنیاد تنها به نخبگان واقعی اعطا می‌شد. اما در سال 1357 و به هنگام اعتصاب کارکنان وزارت امور خارجه، این کارکنان اعتصابی فهرستی را منتشر کردند به نام «صورت اسامی عده‌ای از نورچشمی‎‌هایی که از بنیاد پهلوی بورس تحصیلی می‌گیرند و به افشای این مطلب پرداختند که بنیاد پهلوی به برخی کودکان 13-12 ساله وابسته به دربار، مانند نوه شاه، مهناز زاهدی، بورس تحصیلی ماهانه 1200 دلار در خارج از کشور اعطا کرده است. انتشار این اسناد به منزله این بود که برخلاف آنچه از سوی مسئولین بنیاد در مورد توصیه‌ناپذیری بنیاد و تعلق این بورس به افراد پایین جامعه گفته می‌شود، بنیاد به میزان زیادی در این زمینه نفوذپذیر بوده است و حتی از کشاندن این افراد به داخل کشور بعد از فارغ‌التحصیلی عاجز بوده است. این واقعیتی است که شریف‌امامی در زمستان 1354 مجبور شد طی گزارشی به هیئت امنا اعلام کند که تاکنون 3934 نفر از این بورس‌شدگان به اخذ مدرک و دریافت درجات علمی لیسانس، فوق‌لیسانس و دکتری نائل شده‌اند ولی تاکنون فقط 366 نفر به ایران مراجعه کرده‌اند. علاوه ‎بر این بنیاد به افراد معلول هم کمک می‌کرد، به محتاجان لباس می‌داد و حتی در ماه رمضان افطاری می‌داد و به یتیمان هم کمک می‌کرد. این کارهای ظاهراً خیریه به ‌نام خانواده سلطنتی و برای محبوب کردن آن‌ها انجام می‌گرفت.[59] اما بنیاد پهلوی و ثروت خانواده سلطنتی نه‌تنها منبع اصلی هزینه این کارها نبود بلکه بار این هزینه‌ها بر دوش دولت گذاشته شده بود. بودجۀ مملکتی پنهان از مردم و به میزان زیاد مستقیماً به بودجۀ بنیاد منتقل می‌شد و به ادارۀ بنیاد کمک می‌کرد. ماروین زونیس معتقد است بنیاد پهلوی مهم‌ترین قدرت اقتصادی در ایران پس از دولت بوده و نقش کلیدی در تمام عرصه‌های زندگی عمومی ایرانیان داشته است. بی‌تردید بخش یزرگی از منابع مالی بنیاد در فعالیت‌های تجاری و برای حفظ قدرت اقتصادی آن مصرف می‌شده و بخش کوچک‌تری از سرمایه‌های بنیاد به اهداف خیریۀ صِرف اختصاص یافته بود.[60]

 

نگرش امام خمینی(ره) به بنیاد پهلوی

از دید امام خمینی(ره) بنیاد پهلوی هیچ‌گاه از لحاظ شرعی به شاه تعلق نداشت و آن را یکی از سرمایه‌های ملت می‌دانستند که ابتدا توسط رضاشاه و سپس توسط فرزند او محمدرضا شاه غصب شده است. ایشان می‌فرمایند: «رضاشاه با دست خالی آمد و کودتا کرد، املاک مردم را هم به زور گرفت و بعد هم املاک را، یک مقدارش را رد کردند. از کجا آوردند این‌ها؟ این بنیاد پهلوی از کجا، از کجا دارد اداره می‌شود؟ از همین‌ها، از همین پول ملت.»[61]

امام همواره در سخنرانی‌هایش بر این نکته تأکید می‌کرد که شاه باید در برابر اعمالی که بنیاد پهلوی مرتکب می‌شود پاسخگو باشد و همواره از اینکه بنیاد وظایف اصلی خود را انجام نمی‌دهد، اظهار تأسف می‌کرد. ایشان در یکی از سخنرانی‌های خود بنیاد پهلوی را به عنوان نهادی فاسد معرفی کرده‌اند که جز خدمت به خاندان شاه و برآوردن نیازهای آنان دست به هیچ اقدامی نزده و نماد تبه‌کاری و اشرافی‌گری خاندان پهلوی است.[62] امام خمینی در این مورد می‌فرمایند: «یکی از آقایان که مطلع بود اینجا به من گفت که ایشان تمام آن چیزهایی که در آن جزیره‌ای که برای قماربازی درست کرده بودند و مخارج فوق‌العاده کرده بودند آنجا، بناهای فوق‌العاده کرده بودند برای اینکه الواط‌های دنیا بیایند آنجا قماربازی بکنند، ایشان گفت که-که این‌ها از «بنیاد پهلوی» یعنی از موقوفات مردم و از چیزهای دیگری که همه‌اش مربوط به مملکت خودمان بوده، از این‌ها درست کرده بودند آنجا...»[63]

 

بنیاد پهلوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) در حکمی به شورای انقلاب اسلامی دستور دادند تا همۀ اموال منقول و غیرمنقول دودمان پهلوی و کارگزاران آن‌ها را به نفع مستضعفان و طبقه محروم جامعه مصادره نمایند: «به موجب این مکتوب مأموریت دارد که تمام اموال منقول و غیرمنقول سلسله پهلوی و شاخه‌ها و عمال و مربوطین به این سلسله را که در طول مدت سلطه غیرقانونی از بیت‌المال مسلمین اختلاس نموده‌اند به نفع مستمندان و کارگران و کارمندان ضعیف مصادره نماید و منقولات آن در بانک‌ها با شماره به اسم شورای انقلاب یا اسم اینجانب سپرده شود و غیرمنقول از قبیل مستغلات و اراضی ثبت و مضبوط شود تا به نفع مستمندان از هر طبقه صرف گردد در ایجاد مسکن و کار و غیرذلک...»[64]

در این میان دارایی‌های مصادره شده و باز پس گرفته شده باید سرپرستی می‌شد و اگر درآمدی داشت در اختیار همگان به ویژه مستضعفان قرار می‌گرفت. بنابر این نیاز به وجود نهادی جهت ثبت و ضبط دارایی‌ها و سپس در اختیار گذاشتن آن‌ها برای مردم بود. از این‌رو «بنیاد علوی» شکل گرفت و آن بخش از اموال و دارایی‌هایی که در داخل کشور مانده بود و امکان خروجش نبود، تحت نظارت دولت موقت قرار گرفت.[65] با تصویب قانون ملی شدن بانک‌ها و شرکت‌های بیمه و بازرگانی در خرداد 1358، سهام بنیاد پهلوی در بانک‌ها و شرکت‌های ملی شده به تملک دولت درآمد. بعد از تأسیس «بنیاد مستضعفان» و ایجاد سازمان‌های تخصصی آن، بخش‌های مختلف بنیاد علوی، مانند کارخانه و هتل‌ها به سازمان‌های تابعه بنیاد مزبور انتقال یافت و فقط املاک بنیاد پهلوی هم‌چنان در اختیار بنیاد علوی ماند. سپس طبق حکم دادگاه‌های ویژه اصل 49 قانون اساسی، در بهمن 1374، کلیه اموال و املاک بنیاد علوی به مالکیت «بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی» درآمد و این حکم به سازمان ثبت اسناد و املاک ابلاغ شد. از آن تاریخ، بنیاد علوی تنها با نام حقوقی «بنیاد علوی» باقی ماند و شرکت خدمات مهندسی و شهرسازی علوی، از شرکت‌های تابعه بنیاد مستضعفان، با همکاری کارکنان بنیاد علوی، تصدی فروش آن املاک را به وکالت از سوی بنیاد مستضعفان بر عهده گرفت. کار این شرکت واگذاری عرصه املاک با شرایط سهل به کسانی است که مالک اعیانی آن‌ها هستند.[66]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، نشر نی، چاپ دوازدهم، 1386، ص 170.‌

[2]. جان فوران، مقاومت شکننده؛ تاریخ تحولات اجتماعی ایران؛ از صفویه تا سال‌های پس از انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، انتشارات مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ نهم، 1388،ص 337.

[3]. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه اطلاعات، 1380، جلد 1، ص 216.

[4]. دایره‌المعارف انقلاب اسلامی، ج اول (از آبادان تا ثقفی)، زیر نظر شورای عالی دایره‌المعارف انقلاب اسلامی، سوره مهر، 1384.

[5]. حجت کاظمی و مهدی عطریان، «نهادهای اقتصادی دربار و حامی‌پروری در رژیم پهلوی»، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال چهاردهم، شماره سوم، تابستان 1398، ص 141.

[6]. حمید آزاد و داریوش رحمانیان، «بررسی کارکرد اقتصادی بنیاد پهلوی»، فصلنامه تاریخ اسلام و ایران دانشگاه الزهراء، سال بیست و هشتم، دورۀ جدید، شماره 39، پیاپی 129، پاییز 1397، ص 25.

[7] . «فرمان اعلیحضرت همایون شاهنشاه در مورد تأسیس بنیاد پهلوی»، مجله پهلوی‌نامه، شماره 6، ص 2، 03 / 1340.

[8] . حمید آزاد و داریوش رحمانیان، «بررسی کارکرد اقتصادی بنیاد پهلوی»، پیشین، ص 25.

[9]. سیدمحمدجواد قربی و فرهاد سهامی، «پنجاه‌ و هشت سال تبه‌کاری، خیانت و غارت؛ بخش دوم: «تأملاتی پیرامون بنیاد پهلوی و فساد مالی رژیم شاه»، فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، سال یازدهم، شماره 40، تابستان 1393، ص 111-112.

[10]. «فرمان شاهنشاه درباره وقف سرمایه بنیاد پهلوی»، روزنامه اطلاعات، شماره 10622، 15 / 07 / 1340، ص 5.

[11]. فرهاد سهامی، عملکرد بنیاد پهلوی و مواجهه نیروهای انقلابی با آن، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، شهریور 1392، ص 40-48-51.

[12]. خلیل‌الله سردارنیا، «تبیین ساختارگرای سیاسی-اقتصادی از فساد اقتصادی در ایران(پهلوی دوم 57-1342)»، پژوهشنامۀ علوم سیاسی، سال دوم، شماره 1، بهار 1386، ص 49.

[13]. «نایب التولیه جدید مؤسسه بنیاد پهلوی»، روزنامه کیهان، شماره 5709، 04 / 05 / 1341، ص 16.

[14]. دایره‌المعارف انقلاب اسلامی - ج اول (از آبادان تا ثقفی)، پیشین.

[15]. حمید آزاد و داریوش رحمانیان، همان، ص 35.

[16]. حجت سلیمان‌دارابی، «انقلاب اسلامی برای ایران چه کرد؟(3)»، فصلنامه 15 خرداد، شماره 4، خرداد 1384، ص237.

[17]. حمید آزاد و داریوش رحمانیان، «بررسی کارکرد اقتصادی بنیاد پهلوی»، همان، ص 36.

[18]. حجت سلیمان‌دارابی، «انقلاب اسلامی برای ایران چه کرد؟(3)»، همان، ص 229 و 232 و 230.

[19]. حمید آزاد و داریوش رحمانیان، «بررسی کارکرد اقتصادی بنیاد پهلوی»، همان، ص 33.

[20]. فرهاد سهامی، عملکرد بنیاد پهلوی و مواجهه نیروهای انقلابی با آن، همان، ص 59.

[21]. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، 1389.

[22]. روزنامه کیهان، «برنامه فعالیت‌های فرهنگی- اجتماعی بنیاد پهلوی»، شماره 5678، 29 / 03 / 1341، ص 7.

[23]. سرویس سیاسی کیهان، «وقتی مراکز فساد چندین برابر کتابخانه‌ها بود»، کد خبر: 181544، 15 بهمن 1398.

[24]. محمدرضا علم و عصمت بابادی، «دین‌زدایی در عصر پهلوی دوم»، سایت انقلاب اسلامی، 19 آبان 1392.

[25]. علیرضا ازغندی، ناکارآمدی نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب، تهران: قومس، 1376، ص 45.

[26]. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران(1320-1357)، انتشارات سمت، چاپ پنجم، 1387، ص 241-242.

[27]. محمد شفیعی‌فر، «گسترش فساد در جامعه در دوران پهلوی»، مدخلی بر انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، 1385.

[28]. حسن دادگر، «فساد مالی در تاریخ معاصر ایران»، ماهنامه زمانه، شماره 9، 1382.

[29]. اندیشکده راهبردی تبیین، مجموعه گزارش‌های راهبردی؛ آرایش چهره خبیث پهلوی، اندیشکده راهبردی تبیین، بهمن 1394، ص 6.

[30]. علیرضا ازغندی، ناکارآمدی نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب، پیشین، ص 45.

[31]. مظفر شاهدی، مردی برای تمام فصول (اسدالله علم و سلطنت محمدرضا شاه پهلوی)، انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1379، ص 197.

[32]. حسن دادگر، «فساد مالی در تاریخ معاصر ایران»، همان.

[33]. معصومه شفعتی و محبوبه بابایی، «تحلیل عوامل جامعه‌ شناختی مؤثر بر تحولات توسعۀ ایران عصر پهلوی دوم»، فصلنامه نظریه‌های اجتماعی متفکران مسلمان، سال نهم، شماره اول، بهار و تابستان 1398، ص 183.

[34]. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، «روایت سفارت آمریکا از: نقش محمدرضا پهلوی در فسادهای اقتصادی»، ویرانه اقتصادی؛ بررسی ضربات اقتصادی رژیم پهلوی به اقتصاد ایران، نشریه الکترونیکی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بهمن ماه 1396، ص 23.

[35]. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب از مشروطه تا انقلاب اسلامی، همان، ص 538.

[36]. خلیل‌الله سردارنیا، «تبیین ساختارگرای سیاسی-اقتصادی از فساد اقتصادی در ایران(پهلوی دوم 57-1342)»، پیشین، ص 48-49.

[37]. پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، «فسادهای مالی اشرف پهلوی»، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر 196، 19 دی 1394.

[38]. حمزه علوی، «تأثیر فساد سیاسی بر فروپاشی رژیم پهلوی»، پایگاه بصیرت، شناسه خبر 272466، 13 بهمن 1393.

[39]. سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، «سوءاستفاده‌های دستگاه پهلوی از بنیادهای خیریه»، 01 / 06 / 1399، کد خبر 6054.

[40]. «نگاهی کوتاه به فسادهای مالی بنیاد پهلوی»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی، 08 / 08 / 1399.

[41]. «بنیاد پهلوی، چهره اصلی فساد اقتصادی این دوران است»، روزنامه همشهری، شماره 79، 24 آبان 1399.

[42]. حجت کاظمی و مهدی عطریان، همان، ص 150.

[43]. کبری شوندی‌مطلق، «تأسیس بنیاد پهلوی و ماهیت آن»، پژوهشکده باقرالعلوم، بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی(پژوهه).

[44]. دایره‌المعارف انقلاب اسلامی - ج اول (از آبادان تا ثقفی،) همان.

[45]. رستمی، فرهاد، خاندان پهلوی به روایت اسنادها، جلد 3، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1382، ص 100.

[46]. محمدرضا علم و عصمت بابادی، «دین‌زدایی در عصر پهلوی دوم»، سایت انقلاب اسلامی، 19 آبان 1392.

[47]. فرهاد سهامی، عملکرد بنیاد پهلوی و مواجهه نیروهای انقلابی با آن، پیشین، ص 65.

[48]. «بررسی و تحلیلی کوتاه از برخی از زنان درباری»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی، 15مهر 1399.

[49]. روح‌الله حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران(1356-1343)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 198.

[50]. محمدرضا علم و عصمت بابادی، «دین‌زدایی در عصر پهلوی دوم»، پیشین.

[51]. آیت مظفری، «چرایی ناتوانی رژیم پهلوی در جلوگیری از وقوع انقلاب اسلامی»، مجله حصون، شماره 11، بهار 1386، ص 112.

[52]. فاطمه عالی‌نژاد، «اقدامات فرهنگی محمدرضاشاه پهلوی در شیراز»، پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد، دانشگاه سیستان و بلوچستان، 1391، ص 56-57.

[53]. هادی دل‌آشوب، جشن‌های دو هزار و پانصدساله شاهنشاهی(انگیزه‌ها-پیامدها)، پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم تهران، تابستان 1389، ص 84.

[54]. ام‌لیلی یوسفی، مناسبات حامی‌پرورانه (کلاینتالیستی) و تأثیر آن بر فروپاشی پهلوی دوم، پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد، دانشگاه پیام نور مرکز تهران غرب، پاییز 1393، ص 136.

[55]. فرهاد سهامی، عملکرد بنیاد پهلوی و مواجهه نیروهای انقلابی با آن، همان، ص 75.

[56]. سرویس کیهان، «دستور شاه برای اجرای طرح کتاب سیا»، روزنامه کیهان، شماره 21576، 14 اسفند 1395، ص 6.

[57]. فرهاد سهامی، عملکرد بنیاد پهلوی و مواجهه نیروهای انقلابی با آن، همان، ص 75.

[58]. حجت کاظمی و مهدی عطریان، «نهادهای اقتصادی دربار و حامی‌پروری در رژیم پهلوی»، پیشین، ص 149.

[59]. فرهاد سهامی، عملکرد بنیاد پهلوی و مواجهه نیروهای انقلابی با آن، همان، ص 71-72.

[60]. معصومه شفعتی و محبوبه بابایی، «تحلیل عوامل جامعه‌شناختی مؤثر بر تحولات توسعۀ ایران عصر پهلوی دوم با تأکید بر دیدگاه ابن‌خلدون»، همان، ص 182-183.

[61]. صحیفه امام، جلد 4، ص 69.

[62]. فرهاد سهامی، عملکرد بنیاد پهلوی و مواجهه نیروهای انقلابی با آن، همان، ص 82.

[63]. صحیفه امام، جلد 4، ص 113.

[64]. همان، جلد 6، ص 267.

[65]. دایره‌المعارف انقلاب اسلامی - ج اول (از آبادان تا ثقفی) همان.

[66]. کبری شوندی‌مطلق، «تأسیس بنیاد پهلوی و ماهیت آن»، همان.

 











نامه نصرت‌الله معینیان رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی به جعفر شریف امامی نایب‌التولیه موقوفات خاندان پهلوی مبنی بر اعلام موافقت محمدرضاشاه پهلوی با واگذاری زمین مذکور در سند به انجمن حکیم زکریای رازی وابسته به فراماسونری



 

تعداد مشاهده: 5659

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.