امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک(5)، مسجد جامع بازار تهران


تاریخ انتشار: 21 فروردين 1400

نمای عمومی مسجد جامع بازار تهران

اعوذ بالله من‌‌الشیطان‌ الرجیم

«و من اظلم ممن منع مساجد الله ان یذکر فیها اسمه و سعی فی خرابها اولئک ما کان لهم ان یدخلوها الا خائفین لهم فی‌الدنیا خزی و لهم فی‌الاخرة عذاب عظیم»

«و کیست ستمگرتر از کسی که از مساجد خدا جلوگیری کرد از این که نام خدا در آن برده شود و در ویرانی آن تلاش نمود؟ سزاوار نیست که آنان در مساجد وارد شوند مگر بیمناک (از مردم یا از خدا) برای آنها در دنیا خواری و در آخرت عذابی بزرگ رقم خورده است.»

سوره بقرة، آیه 114

دشمنان اسلام در برابر آئین خداوندی دوگونه عملیات را به اجرا گذارده‌اند؛ تخریب و تحریف. آنگاه که توان تخریب داشته‌اند و آن را به مصلحت خود دانسته‌اند لحظه‌ای از آن فروگذار نکرده‌اند و آن زمان که نتوانسته‌اند و یا به صلاح خود ندیده‌اند، تحریف را پیشه خود ساخته‌اند. قرآن کریم در آیه‌ی یاد شده به نقش تخریبی و تحریفی دشمنان در مقابل مساجد پرداخته‌ و آنان را ستمگرتر از دیگر ستمکاران می‌شمارد و جزای آن‌ها را تنها به روز آخرت وانمی‌گذارد بلکه عذابی بسان خواری و خفت را در دنیا برایشان حتم می‌گرداند.

تخریب و تحریف مساجد هر دو یک هدف را نشانه می‌گیرند و آن از بین بردن دین و یا بی‌اثر و خاصیت کردن آن است.

تخریب نظر به نابودی و تحریف نظر به بی‌اثر نمودن دارد. منحرف نمودن مساجد از رسالتی که برعهده دارد و تبدیل نقش انسان‌ساز به نقشی بی‌فایده و یا لااقل کم‌تأثیر و با کارکردی ضعیف و غیرحقیقی از اهداف اساسی تحریف است که در تاریخ صدر اسلام تاکنون شاهد آن هستیم. مبارزه و دشمنی با این پایگاه اسلام به بلندای تاریخ است. دشمنان دین نقش و اهمیت این پرستشگاه عظیم را در عبادت، تزکیه و تطهیر جسم و جان، آموزش و تعلیم، تجهیز مادی و معنوی مجاهدان و فرزندان اسلام، مشاوره و تبادل آراء، گشایش مشکلات مردم و دخالت در امور اجتماعی، سیاسی،‌ اقتصادی،‌ قضایی، فرهنگی و نظامی را نمی‌توانند نظاره‌گر باشند، لذا از هیچ کوششی برای نابودی فیزیکی یا از بین‌بردن و یا کاستن از اثربخشی آن دریغ نورزیدند.

حکومت وابسته رضاخان و پسرش محمدرضا پهلوی نمونه بارز این تخریب و تحریف در تاریخ معاصر کشورمان هستند. مبارزه‌ بی‌امان رضاخان برای تعطیل و منهدم کردن مساجد و مقارنات مساجد مانند حسینیه‌ها و مدارس علوم دینی از قضایای روشن تاریخ است و تلاش محمدرضا پهلوی برای منحرف کردن مساجد از کارکردهای اصلی و تبدیل آن به معابدی مانند کلیساها که جز عبادت فردی نقش دیگری را ایفا ننماید و کاری به ناهنجاری‌ها و تضادهای اجتماعی،‌ عقیدتی، سیاسی و فرهنگی نداشته باشد، از امور روشن حکومت سی ‌و هفت ساله اوست. و این همه از سیاست‌های دیکته شده استعمار غرب بود.

نمونه‌های روشن رویارویی را در اسناد مرتبط با مساجد در ساواک می‌یابیم. اسنادی که حکایت از تلاش گسترده دشمنان دین در تخریب و تحریف مساجد دارند. یکی از این مساجد که شدیداً مورد توجه و حساسیت حکومت پهلوی و دستگاه امنیتی، ساواک، بود مسجد جامع تهران است. مسجدی با قدمت زیاد و خدماتی فراوان در عرصه تاریخ سیاسی این کشور که شاید مانند آن در سراسر ایران کم ‌نظیر باشد.

 

معرفی کلی

مسجد جامع در ضلع جنوبی خیابان پانزده خرداد نرسیده به خیابان پامنار قرار دارد. نزدیکترین راه ارتباط به مسجد از خیابان پانزده خرداد و بازار مسجد جامع و کوچه نوروزخان و بازار آن می‌باشد که به علت وجود پله، پله ‌نوروزخان نیز نامیده می‌شود، ادامه این مسیر منتهی می‌شود به در غربی مسجد جامع که روبروی مدرسه خان محمدیه قرار گرفته و در بزرگ و اصلی ورود به مسجد است و به خاطر وجود مسجد جامع در این مسیر بازار، به بازار مسجد جامع نامیده شد. از طرف بازار آهنگران که بعد از پله نورزخان قرار دارد پس از چند پیچ و خم به کوچه مسجد جامع که به درب شمال شرقی منتهی می‌گردد می‌توان ادامه مسیر داد. از طرف جنوب شرقی نیز از سمت مدرسه و بازار صندوق‌ سازها و چهل تن به دالان مسجد جامع و درب آن دسترسی می‌باشد. بنابر این مسجد جامع دارای سه درِ ورودی غربی، شمال ‌شرقی و جنوب‌ شرقی است.

مسجد جامع با مساحتی حدود 4500 متر مربع و زیربنایی با مجموع حدود 20 هزار متر مربع دارای حیاطی در حدود 900 متر مربع و کشیدگی غربی، شرقی، دارای حوض و سقاخانه و هفت شبستان است که هرکدام به عنوان مساجدی مجزا، ولی داخل یک بافت قرار گرفته و در زبان عموم گاه از آن به عنوان شبستان و گاه به عنوان مسجد نام برده می‌شود. اسامی و محل جغرافیای آن به قرار زیر است:

1ـ مسجد مرحوم آیت‌الله محمدعلی شاه‌آبادی در ضلع جنوبی بافت مسجد جامع، به آن شبستان رفیعی قزوینی[آیت‌الله سیدابوالحسن رفیعی قزوینی]، بهاره و عتیق نیز می‌گویند.

2ـ مسجد زیر گنبد در ضلع جنوبی بافت مسجد جامع، به آن شبستان بزرگ، تابستانی و عتیق نیز می‌گویند.

3ـ مسجد گرمخانه در ضلع جنوبی بافت مسجد جامع، به آن شبستان مرحوم آیت‌الله شیخ غلامحسین جعفری نیز می‌گویند.

4ـ مسجد چهلستون در ضلع شرقی بافت مسجد جامع.

5ـ مسجد زیرزمین در ضلع شمالی بافت مسجد جامع.

6ـ مسجد مرحوم آیت‌الله استرآبادی در ضلع شمالی بافت مسجد جامع.

7ـ مسجد کوچک در ضلع جنوبی در خارج از بافت مسجد جامع پس از عبور از دالان مسجد جامع و بعد از آبریزگاه مسجد.

به سه مورد اول مسجد جامع عتیق نیز می‌گویند؛ زیرا قدیمی‌ترین بناهای مسجد جامع است. از مسجد جامع به عنوان مسجد جمعه نیز نامبرده شده است. علت این تسمیه بنا به گفته برخی شاید این باشد که چون مسجد جامع هر شهر در کشورهای اسلامی محل برگزاری نماز جمعه است در این‌جا نیز گاهی به این نام خوانده شده است و یا در اثر اشتباه و سهولت در تلفظ چنین شده و یا به خاطر سابقه تاریخی مساجد جامع در برگزاری نماز جمعه در پیش از زمان صفویه به این شهرت باقی مانده است.[1]

ولی آنچه صحیح‌تر به ‌نظر می‌رسد این است که در زمان قاجار، منصب امام جمعه‌ای یک سمت رسمی بود که از طرف پادشاه به یک عالم داده می‌شد و چون میرزا زین‌العابدین امام جمعه در زمان ناصر‌الدین شاه در شبستان عتیق آن اقامه جماعت می‌کرد و منصب امام جمعه‌ای را داشت، مسجد جامع به مسجد جمعه شهرت یافته است.

مسجد جامع در تاریخ 19 / 9 / 1375 به شماره 1793 به ثبت آثار ملی رسیده است.[2]

 

مسجد جامع کهن‌تر از تهران

خانم دکتر فرح حبیب مهندس و شهرساز در مورد مسجد جامع می‌نویسد:

« برای احداث این بنا تاریخ دقیقی را نمی‌توان نام برد زیرا در کتاب‌ها و نوشته‌های تاریخی موجود اشاره مستندی در این زمینه‌ به میان نیامده است ولی آن‌چه مسلم است بدنه‌های آن در مراحل مختلفی شکل گرفته‌اند. قدیمی‌ترین سند موجود در این رابطه نقشه‌ی گیریشمن فرانسوی است که در سال 1275 هجری قمری[1238 هجری شمسی] از تهران تهیه شده است. در نقشه مذکور بنای مسجد جامع تقریباً به همین صورت فعلی آمده است و می‌توان نتیجه گرفت که 130 سال پیش [162 سال فعلی] همة شبستان‌های فعلی ساخته شده بودند.

ضمناً‌ در کتاب آثار تاریخی تهران، جلد اول، اماکن متبرکه، تألیف سید محمد تقی مصطفوی، انتشارات انجمن آثار ملی در سال 1361؛ در مورد مسجد جامع تهران نوشته شده است:

تردیدی نمی‌توان داشت که مسجد جامع تهران حداقل در قرن نهم هجری موجود و دائر بوده است لکن آن‌چه درحال حاضر دیده می‌شود اثری قدیمی‌تر از قرن سیزدهم هجری در مسجد مزبور به نظر نمی‌رسد و امری طبیعی است که پس از برگزیده شدن تهران به پایتختی بنای مسجد تجدید و توسعه یافته باشد[3]...»

البته احتمالات و قراینی وجود دارد که سابقه تاریخی مسجد جامع را به پیش از قرن نهم می‌رساند که به صورت خیلی مختصر به آن اشاره می‌شود.

پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) و ائمه هدی (ع) و خلفا و حاکمان اسلامی در طول تاریخ اهتمام فوق‌العاده‌ای به ساخت و بهره‌برداری از مساجد داشتند. هجرت پیامبر از مکه به مدینه و توقف سه یا چهار روزه او در منطقه قبا منجر به ساخت مسجد قبا به عنوان اولین مسجد دین مبین اسلام گردید. هم‌چنین در ادامه مسیر از قبا به یثرب و توقف ایشان در میان قبیلة بنی‌سالم در روز جمعه و اقامه‌ی نماز در آن‌جا، سبب شد که محل نماز خواندن او به عنوان مسجد‌الجمعه شناخته شود. تأکید همواره پیامبر بر ضرورت و ثواب ساخت پرستشگاه‌های الهی به نام مسجد[4] سبب گردید تا در هر مناسبت و واقعه‌ای مسلمین به ساخت مسجد در مکان واقعه بنمایند.[5] از طرفی ایشان با گروندگان به اسلام اقامه نماز جماعت را شرط می‌نمود و اجرای این شرط مستلزم تأسیس مسجد بود، لذا پس از رحلت آن حضرت نیز همراه با گسترش اسلام و گرایش روزافزون مردمان سایر ممالک به اسلام، مسجد سازی نیز توسعه یافت و گاهی این مساجد بر ویرانه‌های معابد در کشورهای فتح شده ساخته می‌شد.[6] ساخت اولین مسجد در سرزمین ایران مقارن است با فتح تیسفون و مدائن به دست سعد بن ‌ابی‌وقاص که بین سال‌های 13 تا 15 ق رخ داد و تا سال 99 ق تقریباً تمام قلمرو ایران تحت سیطره سپاهیان اسلام قرار گرفت. روش لشکر اسلام و مسلمین این بود که در هر کجا فرود می‌آمدند یا مدتی اقامت می‌کردند برای خود و همراهانشان مسجد و محل عبادت بنا می‌کردند. قدیمی‌ترین مساجد ساخته شده در ایران که هم‌چنان باقیست و جزء آثار کم نظیر 1200 تا 1300 سال قبل می‌باشد، عبارت است از:

ـ مسجد جامع ‌اسیر در مرکز بخش اسیر از شهرستان مهر استان فارس مربوط به سال 90 ق

ـ مسجد جامع بخارا در سال 94 ق

ـ مسجد آدینه سیستان در قرن اول ق

ـ مسجد فهرج یزد در قرن اول ق

ـ مسجد شهر شوش در قرن اول ق

ـ مسجد تاریخانه دامغان در قرن اول ق. در نزدیکی مسجد مذکورکاخی از دوره ساسانی یافته‌اند که از نظر شیوه ساختمانی با تاریخانه مشابه است و حتی قطر ستون‌های آن بدون اندود با قطر ستون‌های تاریخانه که اندود بسیار نازکی از ساروج دارد، یک اندازه است.

ـ مسجد یزدخواست در قرن اول ق

ـ مسجد دره شهر در استان ایلام در قرن دوم ق و مربوط به دوران خلفای عباسی

ـ مسجد جامع اصفهان در قرن دوم ق و مربوط به دوران خلفای عباسی

ـ مسجد جامع عتیق شیراز ساخته شده در سال 281 ق[7]

همین سنت ساخت مساجد در مسلمین صدر اسلام در مناطق فتح شده ایران نیز رواج داشته و به عنوان یک خصیصه جدایی ناپذیر در امت اسلام تا هم اکنون ادامه دارد. منطقه ری و حوالی آن که شامل تهران نیز بود از این قاعده جدا نبود.

هر چند قدمت تهران به عنوان یک شهر و به صورت رسمی به آغاز سلطنت آقامحمدخان سر سلسله قاجار در 11 جمادی ‌الاولی 1200 ق که بر تخت سلطنت جلوس کرد و تهران را پایتخت خود قرار داد، برمی‌گردد ولی تحقیقات و آثار کتبی تاریخی نشان می‌دهد که سابقه آن به عنوان یک قریه قابل توجه و بزرگ به پیش از قرن چهارم ق برمی‌گردد. کهن‌ترین سند تاریخی معتبری که نام تهران در آن برده شده کتاب المسالک‌ و الممالک نوشتة ابواسحاق استخری است. وی اثر خود را در تاریخ 340 ق نگاشته و به تفضیل از قریه تهران سخن به میان آورده است. متعاقب ابواسحاق چهار تن از مورخان اسلامی یعنی: ابوالقاسم ‌بن ‌حوقل صاحب کتاب صوره ‌الارض تألیف شده در حدود سال 366 ق؛ راوندی صاحب کتاب راحه ‌السرور و آیه السرور تألیف شده به سال 599 ق؛ شهاب‌الدین یاقوت حموی صاحب کتاب معجم‌البلدان تألیف شده به سال 621 ق؛ زکریا بن محمد بن‌ محمود قزوینی متولد 600 ق صاحب کتاب آثار البلاد و اخبار ‌العباد تألیف شده به سال 661 ق،[8] در مورد تهران سخن گفته و شرحی راجع به آن نوشته‌اند. مثلاً ابوالقاسم ‌بن ‌حوقل در کتاب صوره‌الارض در توصیف تهران می‌نویسد:

«تهران در شمال ری واقع است و دارای باغ‌های فراوانی است و میوه‌ی آن بسیار متنوع می‌باشد. مردم قریه بیشتر اوقات در زیرزمین زندگی می‌کنند.»[9]

بنابر این وجود باغ‌های فراوان و میوه‌های متنوع حکایت از کثرت نفوس در این قریه دارد و وجود تعدادی مسلمان در منطقه‌ای برای احداث و ایجاد مسجد انگیزه کافی بوده هرچند خبر و اثری از آن به ما نرسیده باشد.

مؤلف کتاب راحه ‌السرور و آیه السرور در کتاب خود که محتوای آن تاریخ سلطنت ارسلان‌ بن ‌طغرل است در ذکر وقایع سال 561 ق می‌نویسد:

« روز شنبه هفتم ماه رجب، والده سلطان و امیر سپهسالار کبیر مظفر‌الدوله والدین قزل‌ارسلان از لشکرگاه حرکت فرموده و به عزیمت نخجوان و به بالای تهران فرود آمدند[10]...»

اتراق قزل ارسلان در تهران نیز نشان می‌دهد که این منطقه دارای امکانات برای استراحت و توقف بوده و می‌توانسته‌ لشکریان را تأمین نماید.

شرایط اقلیمی مناسب و وجود آب و هوای معتدل، باغ‌های متنوع، جمعیت قابل توجه و نزدیکی به شهر ری و مقبره امامزادگان ثلاث در شهر ری موجب گردید که از زمان شاه طهماسب صفوی که قزوین را پایتخت خود قرار داده بود، تهران توسعه یاید، به ‌طوری که توجه سلطان‌ صفوی به این منطقه برانگیخته شد و دستور داد در تهران بناهای تازه و کاروانسراها و برج‌ و باروهای مستحکم بنا کنند. این بنا‌ها در سال 961 ق به دستور وی ساخته شد و صد و چهارده برج در آن ایجاد گردید که مطابق سوره‌های قرآن بود. فزون بر برج‌ها و حصارها که به دور تهران کشیده شده و در حدود شش هزار قدم دور آن بود، برای ساختمان این حصار عظیم و باروها و برج‌ها از دو منطقه خاک‌برداری کردند که بعدها یکی از مناطق به چال‌ میدان و دیگری به چال‌ حصار معروف گردید. به علاوه این‌ که شاهان صفویه خود را پرچمدار نشر و ترویج تشیع در ایران می‌شمردند. از طرفی رونق سه بقعة سید اسماعیل (در بازار مولوی)، امام‌زاده یحیی (در خیابان ری در محله عولادجان) و امام‌زاده زید (در بازار بزرگ تهران در انتهای جنوبی بازار بزازان معروف به بازار امیر، بین چهارسوق کوچک و انتهای بازار کفاش‌ها) و آثار به دست آمده در آن‌ها نشان می‌دهد که تشیع پیش از صفویه در تهران رواج داشته و از قراین برمی‌آید که قدیمی‌ترین محلات شهر تا صفویه، از یک طرف نواحی مجاور بقعه‌ی سید اسماعیل تا حوالی بازار آهنگران (نزدیک مسجد جامع) در جنوب شرقی شهر در محله‌ی چال میدان و از طرف دیگر بین بقعه‌های سید اسماعیل و امام‌زاده یحیی در قسمت‌ شرقی شهر در محله‌ی عولادجان[11] بوده و زیارتگاه چهل تن (واقع در اواسط بازار آهنگران بعد از بازار حضرتی نزدیک مسجد جامع تهران) و کوچه‌ی آن در بازار بین بقعه‌ی سید اسماعیل و سه راه آهنگران،‌ قدیمی‌تر از عهد صفوی می‌باشد. به هر حال این توسعه در زمان سلیمان صفوی، شاه سلطان حسین صفوی، شاه طهماسب دوم، نادرشاه افشار، کریم‌خان زند ادامه یافت تا این‌ که آقا محمدخان تهران را پایتخت خود قرار داد.[12]

امین ‌احمد رازی در کتاب خود به نام هفت اقلیم که در سال 1002 ق نگارش آن را پایان برده، تهران را شهر خوانده و در همین زمان در تهران مساجدی هم ساخته شد و به دستور خواهر شاه طهماسب صفوی حمام و مدرسه و تکیه بزرگی در آن ساختند که به تکیة خانم شهرت یافت.[13] بنابر این شهر بودن تهران حدود 200 سال قبل از پایتخت قرار گرفتن آن توسط آقامحمدخان قاجار مسلم است.

در دانشنامه جهان اسلام نیز تاریخ احداث مسجد جامع را به دوران شاه عباس دوم متعلق دانسته و می‌نویسد:

« مسجد جامع تهران در سال 1072 ﻫ ق احداث شده و از آثار دوره شاه عباس دوم (حکومت از 1052 تا 1077ﻫ ق ) است که در سال 1252 شیخ رضا آن را مرمت کرد. بعدها شبستان بزرگ و شبستان گرمخانة آن ساخته شد. پس از چندی حاج میرزا مسیح تهرانی شبستان چهلستون را در مشرق مسجد بنا کرد. درباره‌ی تاریخ بنای این شبستان،‌ اعتماد‌السلطنه نوشته است که به گفتة بعضی تاریخ این بنا در 1202 ﻫ ق است. ولی به گفته‌ی آیت‌الله حسن‌سعید تهرانی (متوقی 1374 ش) امام جماعت [چهلستون] تاریخ بنای آن 1226 ﻫ ق است. تاریخ مرمت آن نیز بر اساس سر در شبستان 1240 ﻫ ق است. گلدسته چوبی قدیمی شبستان بزرگ احتمالاً متعلق به قاجار است. به دلیل نزدیکی مسجد جامع به مسجد امام، فاصله بین آن دو را که بازار است بین‌الحرمین (بازار بین‌الحرمین) می‌گویند.»[14]

ممکن است این ایراد پیش آید که حتی اگر پذیرفته شود مسجد جامع متعلق به دوران صفوی و یا کمی پیش از آن است، با توجه به این‌ که اولین شاه صفوی یعنی شاه اسماعیل اول در سال 907 ق (880 ش) به سلطنت رسید،‌ رساندن سابقه تاریخی مسجد مذکور به پیش از قرن نهم بعید است و چنین احتمالی صحیح به‌ نظر نمی‌رسد. مضافاً این‌ که قریه تهران در قدیم‌الایام به منطقه‌ای از شمیران کنونی اطلاق می‌شده و ارتباطی با محل و موقعیت جغرافیایی مسجد جامع در محله‌ی عودلاجان و بازار که پس از توسعه در زمان صفوی ایجاد یا آباد گردیده ندارد.

در پاسخ به ایراد یاد شده علاوه بر آنچه گذشت چند نکته را یادآوری می‌کنیم.

1ـ شهر ری از شهرهای کهن، بزرگ و آباد ایران بلکه جهان است. ابن‌فقیه در مختصر‌البلدان آن را ام‌البلاد ایران و به سبب قدمتش شیخ‌البلادش نامیده است. در همین کتاب و احسن‌التقاسیم، جهان‌نامه، معجم‌ البلدان، هفت ‌اقلیم و در مجالس ‌المؤمنین از ری به عنوان عروس دنیا نام برده شده است. به عهد اشکانیان ظاهراً بزرگترین شهر سرزمین ماد بوده و در قرون اسلامی نیز ابعاد آن را یک فرسنگ ‌و نیم در یک فرسنگ ‌و نیم نوشته‌اند. در شهری به این وسعت می‌توان گفت که یک میلیون تا یک میلیون و نیم جمعیت در آن زندگی می‌کردند. شهر ری از زمان‌های بسیار دور از سویی مرکز تجارت و معبر بازرگانان و قافله‌ها و بازار تبادل کالاهای مختلف بوده و از سویی دیگر به سبب آبادی، شهرت، اعتبار و عظمت مورد طمع جهانداران و کشورگشایان مختلف قرار داشته ‌است.

هم‌چنین دیالمه‌ی ری شعبه‌ای از سلسله‌ی آل‌بویه بود که از سال 320 تا 420 ق بر ری و نواحی مجاور آن فرمانروایی کرده‌اند. برخی از آثار به دست‌ آمده در ری قدمت این شهر را به چهار تا هشت هزار سال قبل از میلاد می‌رساند.[15]

به ‌هرحال شهرری از شهرهایی بوده که از نقاط دور و نزدیک و در تمام فصول سال به آن تردد فراوان وجود داشته است و بی‌شک اهالی تهران آن زمان نیز در طول سال به‌ خاطر عرضه محصولات یا خرید مایحتاج خود به شهرری رفت ‌و آمد داشته‌اند. اهالی شهرری نیز به خاطر دارا بودن هوای گرم و خشک بالاخص تابستان‌ها که به 42 درجه بالای صفر می‌رسد به مناطق کوهپایه‌ای شمال‌ شهرری یعنی کوه‌های واقع در شمیران رفت‌ و آمد کرده و به اصطلاح ییلاق و قشلاق می‌نمودند. از طرف دیگر منطقه‌ فعلی بازار تهران تقریباً حد وسط شمیران و شهرری است و فاصله آن تا شهرری 14 کیلومتر می‌باشد و دور از ذهن نیست که در این نقطه که دشت وسیع و خوش آب ‌و هوایی بوده تأسیساتی از قبیل کاروان‌سرا، مسجد، اصطبل، چاپارخانه و مانند آن ایجاد گردیده بود تا مسافران بین شمیران و شهر ری و مسافران نقاط دور که از این مسیر عبور می‌کرده‌اند در آن بیاسایند. هم‌چنین در این منطقه دارای خانه‌هایی باشند تا کوچ زمستانی و تابستانی خود را به انجام برسانند. بنابر این احتمال دارد پایه‌های اولیه مسجد جامع قرن‌ها قبل از حکومت صفویه افراشته شده باشد،‌ منتهی با ابعادی کوچک و محقر و برای نمازگزاران عبوری از این منطقه. نویسنده مقاله مساجد در جهان، ایران و تهران می‌نویسد:

«حکومت صفویان در ایران از 907 تا 1135 ﻫ ق ادامه داشت و 459 سال پیش از این سلسله حکومت آل‌بویه (320 تا 448 یا 420ﻫ ق) که شیعه مذهب بودند در ری سکونت گزیده و آن‌جا را مرکز حکومت خود قرار دادند و طبیعتاً ری و روستا‌ها و توابع نزدیک و دور آن پررونق و آباد گردیده و این آبادانی شامل احداث مساجد نیز بوده است.»

نویسنده سپس به علاقه آنان به شهرسازی و احداث بناهای عالی به نقل از آقای دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب تاریخ مردم ایران در اثبات سخن خود استناد می‌نماید.[16]

2ـ در زمان حکومت هخامنشیان برای این‌ که دستورات حکومت مرکزی به سرعت به مناطق وسیع امپراطوری آن روز ایران انتقال یابد،‌ چاپارخانه‌هایی را در فواصل مختلف به‌ وجود آورده بودند تا راه طولانی بین شوش و سایر شهرها را پیک‌ها بپیمایند. با گذشت سال‌های متمادی، چاپارخانه‌های شاهی کم‌کم سبب پیدایش کاروانسراها شدند. در دوران شکوهمند تمدن اسلامی در ایران شبکة راه‌ها گسترش فراوان یافت و به دنبال آن کاروانسراهای متعددی در فاصله‌های منظم ساخته شدند که اکنون نیز آثاری از آن‌ها باقی است. فاصله این کاروانسراها حدود 30 کیلومتر بود که معادل 10 ساعت حرکت کاروان با شتر است. در دورة سلجوقی به ساختن کاروانسرا اهمیت بسیار می‌دادند. در دوره‌ی صفوی تعداد زیادی کاروانسرا ساخته شد که به رونق اقتصادی در آن عصر کمک بسیار کرد. کاروانسراها را شهر مینیاتوری اسلام هم لقب داده بودند، زیرا تمام آنچه را که در یک شهر اسلامی وجود داشت همچون: مسجد، حمام، بازار و آب ‌انبار در دل خود جای داده بود.

در استان تهران نیز هنوز آثار برخی از کاروانسراها باقی مانده است. کاروانسرای دیرگچین در جنوب ورامین مربوط به دورة ساسانی؛ رباط کریم در مسیر جاده تهران، ساوه مربوط به سال 1240 ق؛ شاه‌ عباسی کرج مربوط به دوران صفوی؛ ‌عین ‌الرشید در محدوده پارک ملی کویر مرکزی ایران در 152 کیلومتری جنوب شرقی تهران؛ قصر بهرام در نزدیکی کاروانسرای عین‌الرشید، ینگه امام در جاده کرج به قزوین مربوط به دوران شاه ‌عباسی.[17]

البته بسیاری از کاروانسراهای باستانی از بین رفته و اثری از آن باقی نمانده است ولی می‌توان در منطقه‌ای مانند محل فعلی بازار تهران به همان دلایلی که در نکته اول گذشت، احتمال داد که کاروانسرایی با امکانات مناسب که قطعاً شامل مسجد نیز بوده وجود داشته است. 

3ـ پس از فتح مدائن بین سال 13 تا 15 ق اولین مسجد در قلمرو ساسانی ساخته شد. تا سال 99 ق تمام سرزمین ایران تحت فتوحات سپاهیان اسلام قرار گرفت و با گرویدن مشتاقانه بسیاری از ایرانیان به دین اسلام تعداد فراوانی از معابد و آتشکده‌های زرتشتیان متروک ماند و به مرور زمان به دست همان گروندگان به مساجد تبدیل گردید.

در واقع معابد همه ادیان شباهت‌هایی به هم دارند و دارای غرفه‌ها و شبستان‌ها و تأسیسات موردنیاز مراجعه کنندگان است لذا تبدیل آن از حالتی به حالت دیگر آسانتر از ویران کردن و ساختن مجدد است. زیرا شالوده‌ی آماده و قابل دسترسی دارد و از جهت مرغوبیت مکانی معمولاً در بهترین و پررونق‌ترین نقطه شهر یا روستا قرار دارد و امکان رفت و آمد راحتر برای اهالی را فراهم می‌آورد.[18]

درباره مسجد جامع تهران به ویژه شبستان مرحوم شاه‌آبادی نیز این گمان وجود دارد و بررسی برخی از کارشناسان احتمال آن را قوت می‌بخشد.

حجت‌الاسلام حاج محمود سعیدی تهرانی،[19] امام جماعت فعلی مسجد چهلستون مسجد جامع و فرزند مرحوم آیت‌الله شیخ حسن سعید تهرانی می‌گوید:

« مسجد جامع یک مسجد جامع عتیق است که سه شبستان دارد که می‌گویند مربوط به عهد صفویه است. برخی هم می‌گویند آثار آتشکده بوده و سپس در طول زمان به مسجد تبدیل شده است. قدیمی‌ها گفته‌اند که در مسجد مرحوم شاه‌آبادی آثار نوعی دودکش بوده است. البته در آن زمان تهران شهر نبوده ولی چون محل گذر بوده، کاروان‌ها اتراق می‌کردند چون فضا مناسب بوده و آب و هوای خوب داشته، مسجدی نیز در این‌جا ساخته شده است. حتی گفته‌اند که در قدیم‌الایام مسجد اهل تسنن بوده است ... در مورد شبستان گرمخانه که مرحوم آیت‌الله غلامحسین جعفری در آن نماز می‌خواند گفته شده که محل استراحت مسافرین بوده و بعد این موقعیت از بین رفته و به مسجد تبدیل شده است.» [20]

آقای محمدحسین ابراهیم‌زاده[21] از اعضای هیأت امنای مسجد جامع می‌گوید:

«کارشناسان درباره‌ی شبستان آیت‌الله شاه‌آبادی گفته‌اندکه آتشکده بوده و سپس به مسجد تبدیل گردیده است و ظاهراً آثاری از آل‌بویه در این مکان نیز بوده است.» [22]

آقای عبدالزهراء ابراهیم‌زاده[23] نیز می‌گوید:

« مسجد جامع دارای هفت مسجد است که به نام مساجد سبعه نام برده می‌شود. هرکدام از این مساجد یک قدمتی دارد. اولین مسجد این‌جا که مسجد آیت‌الله شاه‌آبادی است به روایت باستان‌شناسان و میراث فرهنگی مربوط به معابد زرتشتیان و آتشکده بوده است. باستان‌شناسان می‌گویند که این قسمت از تهران قبل از ری ابنیه‌ای داشته و من این مطلب را به نقل از آقای دکتر مختاری رئیس احیاء و بازسازی تهران قدیم می‌گویم. وقف‌نامه‌هایی هم که موجود است سابقه‌ای در حدود 500 سال دارد.»[24]

البته وجود ابنیه‌ای در این منطقه قبل از ری با توجه به سابقه چهار تا هشت هزار ساله‌ی ری درست به نظر نمی‌آید ولی بازتابی از سابقه تاریخی این منطقه پیش از اسلام را می‌توان نتیجه گرفت. چنان‌که در مقالة نامبرده قدمت مسجد جامع هزار سال عنوان گردیده است.[25]

آقای حسین قره‌خانی‌ کارشناس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران معتقد است که:

«محلی که مسجد جامع در آن قرار دارد نخستین هسته شکل‌گیری بافت تهران به شمار می‌رود.»[26]

پژوهشگر دیگری در تحقیقات میدانی خود دربارة مسجد جامع می‌نویسد:

« پژوهش‌های باستان شناختی که تاکنون در محل مسجد صورت گرفته و داده‌های آن حاکی از وجود لایه‌های زیستی سده‌های 4 ـ 7 ق، 10 ـ 13 م در زیربنای کنونی و استفاده از مصالح آن‌ها از جمله آجرهای سدة 4 ق در بخش‌هایی از ساختمان است. اگرچه باستان‌شناسان در پژوهش‌های محدود خود به بقایای معماری‌ای که نشان‌دهنده‌ی بنای مسجد باشد، دست‌ نیافته‌اند، اما با توجه به سنت مسلمانان در ایران که در بازسازی و نوسازی مساجد محل آن را تغییر نمی‌دادند و از مصالح و تزئینات آن استفاده می‌کردند، می‌توان گفت که بنای کنونی مسجدجامع تهران (هرچند که منظر امروزش کهن‌تر از سده‌ی 13 ق را نشان نمی‌دهد) احتمالاً در محل مسجد اولیه‌ی کهنی برپا شده و طی سده‌ها تغییراتی اساسی یافته است و از این‌رو دارای نقشه‌ی مشخص مساجد نیست.»[27]

 

معرفی شبستان‌ها

1ـ شبستان آیت‌‌الله شاه‌آبادی

این شبستان اولین مسجد در جبهه‌ی جنوبی مسجد جامع و نزدیکترین شبستان به در ورودی غربی است. این شبستان به‌ خاطر قدمت آن به عتیق و به‌ خاطر نوع معماری آن و دارا بودن بادگیرهایی در پشت بام به شبستان بهاره و به لحاظ این که بعد از خاندان مرحوم شاه‌آبادی،‌ آیت‌الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و پسرش در آن اقامه جماعت می‌نمود، شبستان رفیعی قزوینی نیز می‌نامند. مساحت این شبستان را 600 و 400 متر مربع گفته‌اند ولی براساس اندازه‌گیری انجام شده توسط مسئولین مسجد مساحت آن 459 متر مربع (17×27متر) است.[28] همان‌گونه که گفته شد شبستان مذکور قدیمی‌ترین قسمت مسجد جامع است که در طی سالیان ساخته و بارها مورد بازسازی و تعمیر قرار گرفته است. محمد حسن اعتمادالسلطنه در ‌این‌باره می‌نویسد:

«جامع عتیق دارالخلافة تهران یک مرتبه بنا نشده،‌ بلکه آن را به دفعات ساخته‌اند. ابتدا طرف جنوبی که ایوان بزرگ و مقصوره در آن واقع است، بنا شده و بعضی گویند که این‌ طرف هم یک‌ دفعه ساخته نشده است. به‌ هرحال بنایی است قدیمی و از قراین چنین معلوم می‌شود که در عهد شاه ‌عباس ثانی و در سنة 1072 ق به اهتمام رضی‌الدین نامی ساخته شده و در سنة 1252 ق مرحوم شیخ رضا [کرمانشاهی] این سمت و بعضی جاهای دیگر مسجد را مرمت نموده که در تاریخ این تعمیر در ایوان، در آخر کتیبه‌ای که از گچ است، مسطور است.»[29]

این شبستان دارای یک نمازخانه‌ی مردانه در طبقه همکف و نمازخانه‌ی زنانه در دو طرف طبقه‌ی فوقانی است. نمازخانه زنانه در روزگاری که اطراف مسجد جامع خانه‌های مسکونی بود مورد استفاده قرار می‌گرفت ولی از سالیان گذشته که بافت آن منطقه به تجاری تبدیل یافته نمازخانه زنانه کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرد. آقای حاج محمد شاه حسینی[30] از افراد قدیمی محله و مسجد جامع خاطرات بسیاری از زمان کودکی خود که به همراه مادرش به مسجد شاه‌آبادی می‌آمده، دارد. وی می‌گوید:

« من در زمانی که طفل و کودک بودم به همراه مادرم به مسجد می‌آمدم و در نماز و دعای کمیل و مراسم شرکت می‌کردم.»[31]

شبستان یاد شده در طول بنای آن تاکنون امامان جماعت متعددی داشته که برخی سالیان نسبتاً‌ دراز در آن به اقامه‌ی جماعت، ارشاد و هدایت مردم می‌پرداختند. متأسفانه اسامی همه آنان در گذر زمان از یادها رفته و در مکتوبات نوشته نشده است.

تعدادی از آن‌ها عبارتند از:

آقا جمال که احتمالاً‌ قبل از سلطنت ناصرالدین شاه امام جماعت شبستان بود.

در زمان ناصرالدین شاه،‌ میرزا زین‌العابدین امام جمعه و حاج شیخ جعفر سلطان ‌العلماء در این شبستان امام جماعت بودند. بعد از او سید ابوالقاسم طباطبائی یزدی نماز جماعت برپا می‌کرد.[32]

پس از او آیت‌الله محمدعلی ‌شاه‌آبادی که در سال 1354 ق ( 1314 ش) به اصرار مردم تهران از قم به این شهر آمد، ابتدا به مدت دو سال در مسجد امین‌الدوله واقع در بازار چهل‌تن اقامه نماز کرد و پس از آن در شبستان مسجد جامع عهده‌دار جماعت و هدایت مردم گردید و تا زمان رحلت در سال 1369 ق (1328 ش) به این وظیفه ادامه داد.[33] پس از او پسرش حجت‌الاسلام محمد شاه‌آبادی و داماد بزرگش آیت‌الله سید حسن احمدی اصفهانی و در برخی موارد شهید حجت‌الاسلام مهدی شاه‌آبادی فرزند دیگر آیت‌الله محمدعلی شاه‌آبادی اقامه جماعت می‌نمودند.[34]

بعد از خاندان مرحوم شاه‌‌‌آبادی،‌ آیت‌الله سید ابوالحسن قزوینی (1353ـ 1268 ش) و سپس فرزندش مرحوم حجت‌الاسلام سید محسن بعد از فوت پدرش تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی اقامه نماز می‌نمود. پس از او حجت‌الاسلام یحیی رسولی از طرف آیت‌الله محمدباقر محی‌الدین انواری (متوفی 23 / 7 / 91) سرپرست وقت شورای رسیدگی به امور مساجد به امامت مسجد مذکور برگزیده شد. حجت‌الاسلام یحیی رسولی پدر دو شهید می‌باشد و در حال حاضر نیز پیشنمازی شبستان مذکور را عهده‌دار است.[35]

 

مروری به زندگی نامه برخی از ائمه جماعت شبستان عتیق (آیت‌الله شاه آبادی، آیت‌الله رفیعی قزوینی)

  الف- سید زین العابدین ظهیر الاسلام امام جمعه تهران متولد سال 1261 ق (1223 ش) پسر سید ابوالقاسم امام جمعه بود. پس از درگذشت پدرش چون صغیر بود عموی او سید مرتضی کفالت امور امام جمعگی را عهده‌دار شد. در سال 1280 ق (1242 ش) که به سن رشد و بلوغ رسید به فرمان ناصرالدین شاه، امام جمعه تهران شد. سید زین العابدین امام جمعه در 11 ذی قعده 1321 ق (7 / 11 / 1282 ش) در سن 60 سالگی درگذشت و در مقبره مجللی که برای پدر خود در جنوب شهر تهران نزدیک دروازه سابق حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) (خیابان شوش فعلی) ساخته بود و معروف به سر قبر آقا می‌باشد به خاک سپرده شد.[36]

  ب- حاج شیخ جعفر سلطان العلماء فرزند شیخ محمد از ائمه جماعت مسجد جامع تهران بود و ضمناً تولیت اوقاف مسجد جامع نیز سال‌ها به عهده او بود. نامبرده به واسطه انتساب به زین العابدین امام جمعه دارای شهرت و معروفیت بود و با ناصرالدین شاه و امین السلطان صدر اعظم وقت روابط حسنه‌ای داشت. از کارهای مهم او پذیرائی از روحانیونی بود که از زیارت عتبات عالیات عراق به تهران می‌آمدند و یا به قصد زیارت حضرت امام رضا (ع) به مشهد می‌رفتند. این سنت از زمان قبل معمول بود. ناصرالدین شاه برای این نوع هزینه‌ها علاوه بر تولیت موقوفات مسجد جامع، چند تا آبادی در اطراف تهران به عنوان سرمایه این کار به او داده بود. وی در سال 1336 ق (1296 ش) در تهران درگذشت.[37]

  ج- آیت‌الله محمد علی شاه آبادی فرزند آیت‌الله محمد جواد اصفهانی حسین آبادی (متوفی1312ق- 1273ش) در سال 1253 ش در اصفهان دیده به جهان گشود. مقدمات را در نزد پدر و برخی از علمای اصفهان و از جمله برادرش آیت‌الله شیخ احمد مجتهد بیدآبادی آموخت. در سن 12 سالگی به علت تبعید پدرش از طرف ناصرالدین شاه به تهران، همراه خانواده در تهران ساکن شدند و در طول اقامت شانزده ساله در این شهر در نزد بزرگانی مانند: ابوالحسن طباطبائی اصفهانی، میرزا هاشم گیلانی اشکوری، میرزا محمد حسن آشتیانی تلمذ نمود. در سال 1320 ق (1281 ش) به اصفهان رفت و به مدت دو سال در نزد علامه محمد هاشم خوانساری چهار سوقی تحصل نمود و هم زمان کتاب قانون ابو علی سینا در طب و زبان فرانسه را فراگرفت. در سال 1283 ش به نجف رفت و در حلقه درس آخوند محمد کاظم خراسانی مشهور به صاحب کفایه، شیخ فتح‌الله شریعت اصفهانی مشهور به شیخ الشریعه و حاج میرزا حسین خلیلی، شرکت کرد. یک سال نیز در سامراء از محضر درس آیت‌الله میرزا محمد تقی شیرازی (میرزای دوم) بهره برد. در سال 1330 ق (1290 ش) به اصرار مادرش به ایران باز می‌گردد. مدتی در اصفهان اقامت می‌گزیند و سپس به تهران آمده و به سبب سکونت در خیابان شاه آباد (خیابان جمهوری اسلامی فعلی) به شاه آبادی مشهور می‌گردد. آیت‌الله شاه آبادی به مدت 17 سال یعنی تا سال 1307 در تهران به نشر و ترویج معارف اسلامی می‌پردازد. در همین سال به قم هجرت می‌نماید و تا سال 1314 ش به تدریس و تربیت طلاب همت می‌گمارد.

در سال 1314 با اصرار بیش از حد مردم به تهران بازمی‌گردد و به مدت دو سال در مسجد امین الدوله و سپس در شبستان عتیق مسجد جامع به راهنمایی و ارشاد مردم می‌پردازد، تا این که در سال 1328 ش دعوت حق را لبیک گفته و به جوار حضرت حق می‌شتابد.

ایشان قبل و بعد از سلطنت رضاخان به مخالفت و مبارزه با او پرداخت و در اعتراض به جنایات رضاخان به مدت یازده ماه در جوار حرم حضرت عبدالعظیم(ع) به صورت تحصن به سر برد. بسیاری از روحانیون در اثر فشار حکومت رضاشاه مجبور به کنار گذاردن لباس روحانی شدند، اما آیت‌الله شاه آبادی به منظور مقابله با اقدام او، هفت تن از فرزندان خود را به لباس روحانیت ملبس نمود.

امام خمینی که افتخار شاگردی او را در قم و تهران داشت و همواره از او با تجلیل و تکریم فراوان یاد می‌نمود درباره شجاعت و مبارزه استادش می‌فرماید:

«مرحوم آقای شاه آبادی علاوه بر آن که یک فقیه و عارف کامل بودند، یک مبارز به تمام معنی هم بودند.»

وی در طول امامت خود در مسجد جامع، به تدریس و وعظ و خطابه می‌پرداخت و هیچ‌گونه اعتنایی به ممنوعیت منبر و دشمنی رضاخان با این گونه شعائر مذهبی نداشت. از این رو عوامل حکومت وقتی دیدند مشارالیه بر روی منبر علیه آن‌ها سخنرانی و افشاگری می‌کند به خیال خود برای این که او را از این کار باز دارند، منبر مسجد جامع را ربودند ولی وی هم چنان به بازگویی حقایق علیه جنایت آنان می‌پرداخت. مؤمنین بارها در تهیه منبر دیگر به ایشان اصرار می‌کردند ولی آیت‌الله شاه آبادی می‌گفت: من ایستاده سخن می‌گویم تا بدانند منبر سخن نمی‌گوید.

مرحوم میرزا محمد صادق شاه آبادی برادر زاده آیت‌الله شاه آبادی می‌گوید:

«زمانی که رضاخان منبر رفتن را ممنوع کرده بود و روضه‌خوانی نمی‌شد و اگر کسی می‌خواست دهه عاشورا را روضه‌خوانی راه بیندازد، باید هنگام اذان صبح، پنهانی جلسه عزاداری درست کند و در خانه‌اش را هم ببندد، درست همان وقت، ایشان در مسجد جامع منبر می‌رفت و برنامه عزاداری دائر می‌کرد و رئیس کلانتری بازار هم می‌آمد جلوی در می‌ایستاد و حرف‌های ایشان را گوش می‌کرد و جرأت نمی‌کرد که چیزی بگوید و می‌رفت.»

مرحوم آیت‌الله محمدباقر محی‌الدین انواری نیز می‌گوید:

«مرحوم شاه‌آبادی از افرادی بود که در تهران با قاطعیت در برابر رضاخان ایستاده بود و در شرایطی که رضاخان تمام مساجد و منابر را تعطیل کرده بود، وی هیچگاه مسجد و منبر و سخن گفتنش قطع نشد.»

آیت‌الله نصرالله شاه آبادی می‌گوید:

« در زمان رضاخان زمانی قصد کردند نماز جماعت مساجد را تعطیل کنند. در مسجد جامع که ائمه جماعت متعددی داشت، هر یک از آن‌ها به دلیلی نیامدند. یکی به مسافرت رفت، دیگری به اصطلاح مریض شد، اما آیت‌الله شاه آبادی برای نماز عازم مسجد شدند. آن روز عوض مردم نمازگزار، عده‌ای قزاق در مسجد مستقر شده بودند. در راه مسجد یکی از مریدان آقا به ایشان می‌گوید: در مسجد قزاق‌ها ریخته‌اند. آقا می‌فرمایند: خب، قزاق ریخته باشد! و وارد مسجد می‌شوند. یکی از افراد دولت با لباس شخصی جلو می‌آید و به آقا می‌گوید: آقا مگر نمی‌دانید نماز تعطیل است؟ آقا در حالی که حتی سرشان را بلند نکرده بودند که او را نگاه کنند، به او فرمودند: برو بگو گنده‌تر از تو بیاد.

آن مأمور گفت: من بزرگتر هستم.

آقا فرمودند: اگر با تو حرف بزنم بعداً کسی دیگری نیست که اعتراض کند؟

گفت: خیر

فرمودند: این جا کجاست؟

گفت: تهران

فرمودند: نه این جا که ایستاده‌ای و با تو صحبت می‌کنم، کجاست؟

گفت: مسجد

فرمودند: من کی هستم؟

گفت: پیشنماز

فرمودند: مملکت چه مملکتی است؟

گفت: ایران

فرمودند: ایران، دینش چیست؟

گفت: اسلام

فرمودند: شاه چه دینی دارد؟- نمی‌توانست بگوید مخالف قرآن و نماز و اسلام است-

گفت: شاه مسلمان است.

ایشان فرمودند: هر وقت شاه گبر شد و اعلام کرد که من کافرم و یا یهودی و نصرانی هستم و بالای سر این مسجد ناقوس زدند، من که پیشنماز مسلمانان هستم، می‌روم و در مسجد مسلمانان نماز می‌خوانم ولی مادامی که این جا ناقوس نزده‌اند و شاه هم اعلام گبریت و کفر نکرده، من پیشنماز مسلمانان باید این جا نماز بخوانم.

پس از این گفت و گو وارد شبستان شدند و با این که کسی برای نماز در مسجد نبود، داخل محراب به نماز ایستادند. یکی از نمازگزاران که ایشان را دیده بود در مسجد فریاد «الصلوه» را بلند کرد. مردم هم که نمازگزار بودند با منع به وجود آمده، مشتاق‌تر شده بودند و به مسجد هجوم آوردند و بساط شاه و قزاق‌ها به هم خورد.

حاج محمود اخوان از شاگردان ایشان می‌گوید:

«در روز تاسوعا یا عاشورا، مأمورین رضاخان به مسجد جامع آمدند که مانع برگزاری مراسم عزاداری بشوند و می‌گفتند باید از وزارت فرهنگ اجازه بگیرید. در این حال آیت‌الله شاه‌آبادی، خطاب به آقای سید علی اصغر آل‌احمد که صدای خیلی خوبی هم داشت، فرمودند که: زیارت عاشورا را بخوان. مرحوم آل‌احمد هم شروع به خواندن زیارت عاشورا کرد و در اثر آن صدای گریه و ضجّه و عزاداری مردم در تمام بازار بلند شد. بعد هم آیت‌الله شاه‌آبادی خطاب به مأمورین رضاخان گفتند: به آن مردک قلدر چاروادار بگو که مانع عزاداری مردم نشود و به وزیر فرهنگ هم بگو که درِ وزارت فرهنگش را ببندد. این جا وزارت فرهنگ ماست.»[38]

آیت‌الله شاه آبادی شاگردان بسیاری در علم اصول، فقه، تفسیر، عرفان، منطق و فلسفه داشت که از بارزترین آنان می‌توان از: امام خمینی، آیت‌الله سید شهاب الدین نجفی مرعشی، آیت‌الله میرزا هاشم آملی، آیت‌الله شیخ محمد رضا طبسی، آیت‌الله محمد ثقفی تهرانی (پدر همسر حضرت امام خمینی) نام برد.

آن مرحوم دارای تألیفات فراوانی است که معروفترین آن عبارت است از: شذرات المعارف، رشحات البحار، منازل السالکین، مفتاح السعاده فی احکام العباده، حاشیه نجاه العباد، رساله العقل و الجهل...[39]

این عالم و عارف کامل در ساعت 14 روز پنجشنبه سوم آذر 1328 ش (سوم صفر 1369 ق) در اثر ابتلای ممتد به بیماری قند درگذشت و پس از تشییع هزاران نفر از مردم به حضرت عبدالعظیم(ع) منتقل شده و در مقبره شیخ ابوالفتوح رازی به خاک سپرده شد.[40]

  د- آیت‌الله سید حسن احمدی اصفهانی (علون آبادی) در سال 1326 ق (1286 ش) در روستای علون آباد واقع در 90 کیلومتری اصفهان متولد گردید. ادبیات عرب را نزد آقا شیخ علی مسگر یزدی و فقه و اصول را در محضر میرزا احمد مدرس و سید مهدی درچه‌ای آموخت. در سال 1344 ق (1304 ش) برای ادامه تحصیل به قم رفت و از سال 1307 افتخار شاگردی آیت‌الله شاه آبادی و هم چنین دامادی او را کسب کرد و از محضر آیات محمد همدانی و سید محمد حجت شیرازی نیز بهره برد. نامبرده از دوستان امام خمینی بود و پس از رحلت آیت‌الله شاه آبادی به تهران آمده و در شبستان مذکور به اقامه جماعت و ارشاد مردم پرداخت. اکثر فرزندان او در زمان پهلوی دوم جزء مبارزین بودند و یکی از فرزندان او به نام سید احمد احمدی در سال 1354 در اثر شدت شکنجه دژخیمان ساواک به شهادت رسید. آیت‌الله احمدی سال‌هایی از آخر عمر خود را با بیماری، خانه نشینی و از کارافتادگی سپری نمود و در بهمن سال 1357 در حالی که چند روز بیشتر به سقوط رژیم پهلوی و آزادی فرزندانش از زندان باقی نمانده بود، دار فانی را وداع گفت.[41]

  ﻫ- آیت‌الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی فرزند سید ابراهیم در سال 1315 ق (1276 ش)- 1310ق، 1271 ش نیز گفته شده است ـ در یکی از خاندان‌های مشهور و روحانی قزوین دیده به جهان گشود. از آن‌جایی که نام جد او سید میرزا رفیع نام داشت به آل رفیعی و به صورت اختصار به رفیعی شهرت یافتند. مقدمات را در مدرسه صالحیه قزوین نزد ملا علی طارمی و ملا علی اکبر تاکستانی گذراند، سپس به تهران آمد و از درس سید محمد تنکابنی، شیخ مسیح طالقانی و شیخ محمدرضا نوری بهره برد. در علم حکمت و کلام از محضر میرزا حسن کرمانشاهی، حاج فاضل تهرانی شمیرانی، عبدالنبی نوری و ملا محمد هیدجی زنجانی درس گرفت. در فنون ریاضی شاگرد میرزا ابراهیم زنجانی و در نجوم و هیئت شاگرد شیخ علی رشتی بود. در زمان زعامت حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم رفت و علاوه بر تدریس فقه، اصول و فلسفه در درس شیخ عبدالکریم و شیخ ابوالقاسم کبیر قمی شرکت جست. در سال 1348 ق (1308 ش) با اجازه شیخ عبدالکریم، آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت‌الله محمدرضا مسجد شاهی اصفهانی به مقام اجتهاد و نقل روایت نایل گردید و سپس به زادگاه خویش قزوین بازگشت و به مدت سی و دو سال به تدریس علوم عقلی و فقه و اصول پرداخت. در سال 1380 ق (1339 ش) به مدت دو ماه به قم بازگشت و سپس در تهران ساکن شد و در شبستان عتیق مسجد جامع (شاه آبادی) به اقامه نماز جماعت و تدریس خارج فقه و اصول و اسفار اربعه ملاصدرا پرداخت. حوزه درس او در مسجد جامع پر رونق بود و افراد بسیاری از محضر او بهره‌مند می‌شدند. شهرت علمی و اخلاقی او به حدی بود که شبستان مذکور به نام او نامبردار گردید.

علامه رفیعی قزوینی شاگردان بسیاری بالاخص در علم حکمت و فلسفه تربیت کرد که از جمله آنان عبارت است از:

امام خمینی، حسن زاده آملی، محمدباقر محی‌الدین انواری، سید رضی شیرازی، سید جلال‌الدین آشتیانی، محمد ثقفی تهرانی، محسن رفیعی (پسر علامه)، مصطفی امام جمعه‌ای و ...

مرحوم علامه علاوه بر تدریس، تألیفات بسیاری در فقه، اصول، فلسفه مشاء و حکمت متعالیه دارد که برخی از آن عبارت است از: حواشی کتاب الصلاه، حج، مکاسب، کفایه الاصول، اسفار اربعه ملاصدرا، اسرار الحکم ملا هادی سبزواری، شرح الاشارات و شفای ابو علی سینا و...[42]

آیت‌الله رفیعی قزوینی با تمام اشتغالات علمی و مذهبی، از رسیدگی به امور اجتماعی و سیاسی برکنار نبود و بارها با بیانیه‌ها، اعلامیه‌ها و مذاکرات مختلف در مقابل مظالم و دین ستیزی رژیم پهلوی ایستادگی کرد. حمایت او از نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی قابل توجه و در خور ستایش است.

در پرونده انفرادی وی در ساواک چنین می‌نویسد:

«خمینی مدت چهار سال نزد آیت‌الله رفیعی درس خوانده و در حال حاضر از لحاظ علوم دینی و فقه و فلسفه و غیره همتایی ندارد و متقابلاً خمینی از او شنوایی دارد.»

در سند دیگری در سال 1338 اعتراض او را علیه موسیقی مبتذل ذکر می‌نماید. ایشان در تاریخ 2 / 8 / 41 در اعتراض به تصویب‌نامه انجمن‌‌های ایالتی و ولایتی تلگرافی به شاه ارسال داشته و خواستار لغو آن می‌گردد.[43]

پس از وقوع فاجعه کشتار طلاب در مدرسه فیضیه در فروردین سال 1342، علامه رفیعی اعلامیه‌ای صادر کرده و این جنایت را به شدت محکوم کرده و هدف رژیم را معدوم نمودن جمیع شئون اسلامی می‌شمرد.[44]

در جریان دستگیری امام و حوادث پانزده خرداد 42، علامه رفیعی در تاریخ 2 / 5 / 42 اعلامیه‌ای به طرفداری از امام خمینی و حرکت دست جمعی علما به تهران در اعتراض به بازداشت ایشان صادر نموده و حمایتش از این اقدام روحانیون را اعلام می‌دارد[45] و خود در تاریخ 19 / 5 / 42 به محل حبس امام خمینی رفته و به مدت نیم ساعت با ایشان ملاقات می‌نماید.[46]

با تبعید امام به ترکیه در 13 آبان 43، آیت‌الله رفیعی قزوینی با ارسال تلگرامی به سفارت ترکیه، مقام علمی و عملی امام خمینی را یادآوری کرده و می‌نویسد:

«مهمان عالی قدری که در این ایام قدم به خاک ترکیه نهاده ، یکی از مراجع بزرگ اسلام و نمونه کامل علم و فضیلت و تقوی است.»[47]

ساواک در گزارشی به نقل از فرزند آن مرحوم (سیدمحسن) که بعد از درگذشت آیت‌الله رفیعی قزوینی عهده‌دار امام جماعتی گردید، چنین می‌نویسد:

« سید محسن رفیعی اظهار داشته است: بعد از پدرم، شخص خودم مقلد خمینی هستم و علاوه بر آن پدرم به من دستور داده‌اند که خمینی اعلم بر تمام مراجع تقلید است.»[48]

این عالم جلیل القدر پس از عمری مجاهده علمی و عملی در ساعت 24 روز 23 دی 1353 (اول محرم 1395 ق) به علت بیماری قلبی در بیمارستان الوند تهران دعوت حق را لبیک گفت و به جوار او شتافت. شهربانی ابتدا با تشییع جنازه او مخالفت نمود ولی با توجه به نظر ساواک که این مخالفت را به مصلحت ندانست، خانواده، دوستداران و مردم متدین در روز اول محرم، او را تشییع کرده و به قم انتقال دادند و در مسجد بالاسر آستان مقدس حضرت معصومه (س) به خاک سپردند.[49]

 

مدرسان

در شبستان عتیق که از قدیمی‌ترین بناهای مسجد جامع است همانند سایر مساجد کهن، تعلیم و تدریس جزء برنامه‌های پیوسته آن بوده، هر چند اطلاع دقیقی از تعداد و نام آن‌ها ضبط نگردیده است، ولی می‌دانیم که آیت‌الله شاه آبادی چهار شب در هفته درس‌هایی در رابطه با موضوع‌های اسلامی از جمله عرفان برگزار می‌نموده که مورد استقبال تعداد زیادی از متدینین، تجار و طلاب قرار می‌گرفت. آیت‌الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی نیز در شبستان مذکور تا سال 1352 درس خارج فقه و اصول و شرح و تفسیر فلسفه و حکمت را افاده می‌نمود. هم چنین حاج شیخ محمد ربیعی (1309- 1273 ش) فرزند آخوند ملا ربیع و آقا شیخ محمد رضا بروجردی نیز از مدرسان مسجد عتیق بوده‌اند.

علاوه بر افراد یاد شده از مدرسان دیگری نام برده شده که محل تدریس آن‌ها مشخص نشده و صرفاً می‌دانیم که در مسجد جامع به تدریس و نشر معارف اسلامی می‌پرداخته‌اند و با توجه به قدمت شبستان عتیق و زیر گنبد احتمال دارد در یکی از این دو محل به تعلیم شاگردان همت گماشته‌اند. مثلاً گفته‌اند:

در بین سال‌های 1328- 1320 ش در این مسجد حجت‌الاسلام میرزا ابوالفضل زاهدی قمی به تدریس تفسیر قرآن می‌پرداخته است.

حجت‌الاسلام حاج سید محمد علی سبط (سبط الشیخ) از علمای معروف تهران و نوه دختری مرحوم شیخ انصاری از مدرسان مسجد جامع بود.

سید علی بن حسین موسوی حایری تهرانی بهشتی (متولد 1354 ق) مشهور به سید علی مفسر تهرانی، مجلس تفسیر در مسجد جامع داشت. شیخ آقا بزرگ تهرانی درباره ایشان می‌نویسد: «وی همان مفسر مشهوری بود که در مسجد جامع، تفسیر خویش را موسوم به مقنیات الدور، درس می‌گفت.»

آقا شیخ محمد حسین زاهد نیز از مدرسان این مسجد بوده و شماری از تجار و بازاریان با تقوا و عده‌ای از علما که هنوز برخی در قید حیات هستند از شاگردان او بوده‌اند.

حاج حسن نیک بین در مسجد جامع صرف و نحو تدریس می‌کرد.[50]

 

واعظان

با توجه به قرار گرفتن مسجد جامع در مرکز تهران و احاطه آن در بازار و محلات قدیمی که بیشترین جمعیت ساکن را در برمی‌گرفت، این مسجد از مراکز مهم تجمع مردم تهران محسوب می‌شد و در این میان سه شبستان عتیق (شاه‌آبادی یا رفیعی قزوینی)، گرمخانه و چهلستون از اهمیت بیشتری برخوردار بود. اکثر وعاظ معروف نیز در این سه شبستان منبر رفته و به وعظ و ارشاد مردم و بیان مسائل روز می‌پرداختند. برخی از وقایع مهم تاریخی و سیاسی و سخنرانان مرتبط با آن وقایع در کتاب‌های مختلف نام برده شده است. قسمتی از این مطالب در صفحات 146 تا 150 کتاب : مساجد دیرینه سال تهران، درج گردیده و ما از ذکر آن به خاطر اجتناب از تفصیل خودداری می‌کنیم و صرفاً به آن چه در اسناد ساواک ضبط شده بسنده می‌نمائیم.

سخنرانی و دعا برای سلامتی امام خمینی توسط فردی به نام جباری در شبستان شاه آبادی در تاریخ 12 / 11 / 45.[51]

سخنرانی شهید آیت‌الله دکتر محمد مفتح درباره تبعید حضرت ابوذر و میثم تمار (سلام‌الله علیهما) و عدم تمکین به ظلم و جور حکومت و دعا برای امام خمینی بدون نام بردن از او، در تاریخ و مکان فوق الذکر.[52]

سخنرانی نامبرده در تاریخ 29 / 1 / 46 و قول مساعد برای نام بردن از امام خمینی (ره) بالای منبر.[53]

سخنرانی مشارالیه در تاریخ 30 / 1 / 46 و انتقاد از اوضاع اجتماعی و فساد اداری و نام بردن از امام خمینی(ره).[54]

سخنرانی وی در تاریخ 1 / 2 / 46 در دفاع از مظلوم و حمله به مجلات و جراید منحرف و قوانین خلاف شرع.[55]

سخنرانی نامبرده در تاریخ 8 / 2 / 46 در اعتراض به فساد جامعه و گسترش آن از طریق سینما و تطبیق زمان با حکومت بنی عباس و دعا برای امام خمینی بدون نام بردن صریح.[56]

سخنرانی او در تاریخ 11 / 2 / 46 در مورد نقشه دشمنان در ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی و اقشار مختلف جامعه و دعا برای مرجع مورد نظر.[57]

حجت الاسلام سید مهدی قوام اصفهانی واعظ مشهور تهران که در شبستان مذکور نیز سخنرانی داشت و در بهمن سال 42 درگذشت و تشییع جنازه وی در مسجد جامع انجام پذیرفت.[58]

منبر حجت الاسلام شیخ علی اصغر مروارید در تاریخ 11 / 2 / 42 در موضوع حقوق بشر و ترغیب مردم به آموزش فنون نظامی و انتقاد از سوء استفاده نظامیان از سربازان وظیفه برای انجام امور شخصی آن‌ها.[59]

منبر سید عبدالرضا حجازی در تاریخ 27 / 1 / 46 در موضوع عدالت و اجرای آن توسط حضرت امام علی (ع).[60]

 

2- شبستان زیرگنبد

این شبستان دومین مسجد در سمت جنوبی مسجد جامع است و بین شبستان شاه آبادی و گرمخانه قرار دارد. این شبستان به شبستان تابستانی، عتیق و بزرگ نیز نامیده می‌شود. مساحت این شبستان را 600، 700، 1100 متر مربع گفته‌اند[61] ولی بر اساس اندازه‌گیری انجام شده توسط مسئولین مسجد مساحت آن 1161 متر مربع (43×27 متر) است. از لحاظ تاریخ ساخت به دو دوره تقسیم می‌شود، دوره تیموری - صفوی و دوره قاجار.[62]  اعتماد السلطنه تاریخ ساخت آن را به زمان فتحعلی شاه قاجار و بین سال‌های 1212 تا 1250 ق نسبت می‌دهد.[63]  این شبستان تقریباً به سبک شبستان اول ساخته شده است. شبستان شامل هجده چهارطاقی در سه ردیف است. این چهارطاقی‌ها روی ده ستون قطور استوارند. در ضلع جنوبی شبستان، گنبد خانه آن واقع شده است.

از جمله امام جماعت‌های معروف شبستان زیر گنبد می‌توان به میرزای قمی اشاره کرد که بعد از اتمام شبستان به درخواست فتحعلی شاه، نماز جماعت برپا می‌کرد، وی از برجسته‌ترین مراجع و علمای ایران در قرن 12 و 13 بود. سید محمد باقر شفتی نیز در این زمان با معرفی میرزای قمی در این شبستان نماز جماعت را برپا می‌داشته است. سید محمد باقر به عنوان نیابت عامه به اجرای حدود نیز می‌پرداخته و عالمی بسیار عابد و زاهد بود.[64]

در سال‌های بعد آقای سبط شیرازی نوه مرحوم میرزای بزرگ صاحب فتوای تنباکو که منزلش نیز در کوچه غریبان بازار بود و عمر طولانی نیز کرد، نماز می‌خواند. پس از او آقای خلیلی و بعد از او آیت‌الله مجتبی تهرانی حدوداً بعد از سال 54 ـ 53 که تا چندی قبل از رحلت ادامه داشت، نماز می‌خواندند. البته برخی روزها که آیت‌الله تهرانی حضور نمی‌یافت، فرزندش حجت‌الاسلام حسین تهرانی نماز به‌پا می‌داشت.[65] بعد از رحلت آیت‌الله مجتبی تهرانی، نامبرده به‌ صورت متوالی امامت جماعت را عهده‌دار است.

در کتاب مساجد دیرینه سال تهران، صفحه 146، از حجت‌الاسلام خلیلی به عنوان امام جماعت یکی از شبستان‌ها که معلوم نیست کدام شبستان بوده نام می‌برد و در مورد وی می‌نویسد:

« در سال 1352 ﻫ . ش نیز در این مسجد حاج میرزا حسین خلیلی زرندی داماد شیخ عباس تهرانی به اقامة جماعت می‌پرداخته است.»

ولی با توجه به مصاحبه این مرکز با متولیان و معمرین مسجد جامع و تعدادی از اسناد ساواک، نامبرده امام جماعت شبستان زیر گنبد بوده است. ساواک وی را مقلد امام خمینی (ره) معرفی می‌کند[66] و از او و سید محسن رفیعی قزوینی (فرزند آیت‌الله سید ابوالحسن قزوینی رفیعی) و شیخ مجتبی تهرانی، به عنوان سه نفری نام می‌برد که به تبلیغ و ترویج افکار و اندیشه‌های امام می‌پردازد.[67] حجت‌الاسلام خلیلی از جمله افرادی بود که پس از فوت آیت‌الله حکیم در نجف در سال 49 تلگرام تسلیتی به امام خمینی (ره) ارسال داشته و از او به عنوان مرجع تقلید نام می‌برد.[68] از همین‌جا معلوم می‌شود که نامبرده قبل از سال 50 امام جماعت مسجد زیرگنبد بوده است.

 

3ـ شبستان گرمخانه یا زمستانی یا آیت‌الله جعفری

آخرین شبستان سمت جنوبی مسجد جامع است. گفته شده که این شبستان در حدود 350 تا 400 متر مربع مساحت داشته و به شکل مستطیل است ولی براساس اندازه‌گیری انجام شده توسط مسئولین مسجد مساحت آن 500 متر مربع(25×20متر) است. و در سال 1228 ق (1191 ش) بنا شده و چون فعالیت وسیع آن در زمان امامت مرحوم آیت‌الله غلامحسین جعفری همدانی انجام گرفته به شبستان آیت‌الله جعفری و به علت استفاده از آن در فصل زمستان، به شبستان زمستانی و گرمخانه شهرت یافته است. بی‌شک از زمان استفاده از این مکان به عنوان محل اقامة نماز، علمایی در آن عهده‌دار جماعت بوده‌اند که متأسفانه نام و نشانی از آنان به دست نیامد[69] ولی شهرت اصلی آن از وقتی است که آیت‌الله جعفری امام جماعت این شبستان می‌گردد و با سخنان تند و صریح سیاسی و اجتماعی خود آن را به یکی از پایگاه‌های مهم مبارزه علیه رژیم شاه تبدیل می‌سازد. هم‌چنان که در مجموعه اسناد مشاهده می‌شود بیشترین حجم نامه‌ها و گزارش‌های ساواک نیز مربوط به همین شبستان و امام جماعت و سخنرانان انقلابی آن می‌باشد و از این نظر در بین دیگر شبستان‌های مسجد جامع، شاخص و ممتاز است. از همین‌رو لازم است گذری بر زندگی این عالم مجاهد داشته باشیم.

  آیت‌الله غلامحسین جعفری همدانی فرزند محمدتقی در یازدهم آبان 1285 ش در روستای شاهنجرین از توابع شهرستان همدان به دنیا آمد. تاریخ صدور شناسنامه‌اش پنجم اسفند 1311 ش و محل صدور آن نجف اشرف است به همین دلیل در برخی از اسناد از وی با عنوان غلامحسین نجفی یاد شده است. در سیزده‌ سالگی برای فراگیری علوم دینی راهی شهر همدان شد و پس از گذراندن مقدمات، در سال 1302 به قم رفت. پس از سه سال تحصیل در قم در سال 1305 و در سن 24 سالگی عازم نجف اشرف گردید و مدت 23 سال در آن شهر به تحصیل و تدریس پرداخت. در نجف در محضر آیات عظام: میرزا ابوالحسن مشکینی، سید ابوالحسن اصفهانی، ضیاءالدین عراقی، محمدحسین کمپانی، نائینی، سیدحسین بادکوبه‌ای، میرزا احمد آشتیانی و شیخ مرتضی طالقانی، علوم فقه، اصول و فلسفه آموخت و به درجات بالایی از علوم دینی نائل و در سال 1328 به ایران آمد و در تهران اقامت گزید و شبستان متروکه گرمخانه مسجد جامع را احیاء و بازسازی نمود و به اقامه جماعت و نشر معارف اسلامی پرداخت.[70] نامبرده خود در منبر مورخ 23 / 10 / 43 به این موضوع اشاره کرده و می‌گوید:

« ... من تا به حال مدت شانزده سال است در این مسجد نماز می‌خوانم...» [71]

شروع مبارزه آیت‌الله جعفری با رژیم شاه با آغاز حرکت امام خمینی(ره) در مخالفت با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در سال 41 شکل گرفته و تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه می‌یابد. شاید قبل از تاریخ مذکور نیز ایشان در موقعیت‌های مناسب در اعتراض به برنامه‌های حکومت اظهارات و اقداماتی نموده باشد ولی انعکاسی از آن در اسناد ساواک ملاحظه نمی‌گردد.

اولین دستگیری و بازداشت او مربوط به حضور وی در جلسة روحانیان در منزل آیت‌الله حاج شیخ محمد غروی کاشانی در تاریخ 3 / 11 / 41 درمخالفت با لوایح ششگانه انقلاب سفید شاه بود که به مدت پنج روز ادامه داشت و در تاریخ 8 / 11 / 42 آزاد شد.[72]

در تاریخ 17 / 3 / 42 به اتهام دخالت و همکاری در حادثه 15 خرداد بازداشت شده و پس از چندی آزاد می‌گردد.[73]

در تاریخ 23 / 10 / 42 به صورت تلفنی مورد تهدیدِ ضرب و جرح و قتلِِِِِِِِِِ با چاقو قرار می‌گیرد و فردای آن روز توسط مأمورین کلانتری 13 به مدت چند ساعت دستگیر و مورد بازجوئی قرار گرفته و سپس آزاد می‌گردد[74] و گویا از وی التزام به عدم سخنرانی می‌گیرند، زیرا در تاریخ 28 / 10 / 43 بعد از اقامة نماز جماعت، به جمعیت حاضر می‌گوید:

« من فعلاً اجازه صحبت کردن ندارم تا بعداً ببینم چه خواهد شد.»[75]

در سال 43 به اتهام اقدام علیه امنیت داخلی دستگیر و برابر رأی دادگاه عادی شماره 2 اداره دادرسی نیروهای مسلح به دو ماه حبس تأدیبی محکوم و پس از طی مدت محکومیت از زندان آزاد می‌شود.[76] البته این محکومیت در سند دیگری پنج ماه اعلام شده است و از 30 / 10 / 43 تا 27 / 3 / 44 ادامه داشته است.[77]

شجاعت و صراحت آیت‌الله جعفری در بیان حقایق و مخالفت با رژیم شاه و حمایت از نهضت امام خمینی(ره) آن‌چنان گسترده و بی‌محابا بود که بارها منابع ساواک به تأثیر فوق‌العاده سخنان وی در مردم و تبدیل شبستان گرمخانه به پایگاهی برای مخالفین حکومت اعتراف نموده و به مسئولین خود چنین گزارش می‌دهند:

«نظریه رهبر عملیات: شیخ غلامحسین جعفری پیشنماز شبستان گرمخانه مسجد جامع که از روحانیون افراطی و از طرفداران سرسخت خمینی می‌باشد همه ساله در ماه‌های رمضان و محرم از طلاب و وعاظ ناراحت و گمنام دعوت می‌کند که در این مسجد به منبر بروند و در حقیقت مسجد مزبور را به صورت پایگاهی از مخالفین درمی‌آورد.» [78]

« شیخ غلامحسین جعفری تمام وجودش یک پارچه بغض و کینه است و اکنون که نام مبارک شاهانه را در مسجد می‌برد و از فرمایشات معظم‌له مطالبی می‌گوید، چنان‌چه از طریق شهربانی شدیداً به جعفری تذکر داده نشود کار عوام‌فریبی وی به جایی خواهد رسید که علناً به هتاکی و تحریک مردم برای بلوا و شورش خواهد پرداخت.»[79]

« با توجه به این به نظر می‌رسد این مسجد محل تجمع افرادی افراطی است و آیت‌الله جعفری پیشوای مسجد نیز شخصی است ناراحت و متعصب واقعی در راه دین اسلام و تأثیر عجیب در گفته‌های اوست و هم‌چنین بسیار بی‌آلایش و بی‌پروا صحبت می‌کند، بهتر بود این مسجد در اول هر ماه رمضان تحت عنوان تعمیر تعطیل می‌گردید...» [80]

نامبرده در تاریخ 16 / 1 / 46 پس از نماز جماعت رو به جمعیت کرده و می‌گوید:

« ... یکی می‌گوید «خ» را نباید گفت چون آقایان خیال می‌کنند خمینی گفته شد و جرم است، به زندان می‌برند و شکنجه می‌دهند. هم‌چنین «ش» را هم نباید گفت چون شاه هم  «ش» دارد و جرم است و شما را به عنوان اهانت زندانی می‌کنند. سازمان امنیت و مأمورین آگاهی هرچه بخواهند این‌طور با مردم رفتار بکنند، نتیجه نخواهند گرفت، حالا ان‌شاءالله که آن‌ها این‌قدر از اسم خمینی می‌ترسند وسیله خواهد شد که آقای خمینی به این بساط خاتمه می‌دهد...» [81]

بعد از این سخنرانی مأمورین ساعت 14 روز 17 / 1 / 46 وی را دستگیر و تحویل زندان قزل‌قلعه می‌دهند. بازداشت وی چهار ماه به طول انجامیده و وی در تاریخ 16 / 5 / 46 آزاد می‌گردد.[82] ولی این آزادی دیری نمی‌پیماید و رژیم تحمل او را برخلاف مصالح خود تشخیص داده و او را در مهرماه 1346 به عراق تبعید می‌کند ولی ظاهر قضیه را جوری صحنه‌سازی می‌نماید که مسافرت عادی جلوه کند و عدم بازگشت او را به اجازه ندادن دولت عراق نسبت دهد. وی شش ماه در عراق می‌ماند و سپس به ایران باز می‌گردد.[83]

ساواک برای جلوگیری از بیانات روشنگرانه آیت‌الله جعفری در تاریخ 11 / 10 / 47 وی و چند تن از روحانیون مبارز دیگر را ممنوع‌المنبر می‌کند ولی وی بدون توجه به ممنوعیت سخنان خود را در مسجد ادامه می‌دهد.[84]

درپی سخنان تند و ضد رژیم و ضد جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی در مهرماه 1350 توسط شیخ غلامحسین جعفری نامبرده در تاریخ 19 / 8 / 50 دستگیر و تحویل ساواک می‌گردد و در تاریخ 27 / 11 / 50 تبرئه شده و آزاد می‌گردد.[85]

آیت‌الله جعفری پس از آزادی از زندان از پای ننشسته، هم‌چنان به مبارزه خود علیه رژیم ادامه داد. با آن که از سال 50 تا پیروزی انقلاب اسلامی از حجم گزارش‌های ساواک درباره وی کاسته شده ولی از همان تعداد نیز می‌توان به پشتکار و تلاش وی در پیروزی نهضت امام خمینی(ره) دست یافت. این روحانی مبارز در سال 1356 به علت سکته قلبی در منزل بستری شد و در نتیجه در فعالیت‌های سیاسی و مبارزاتی آن سال‌ها کمتر شرکت کرد. در سال 57 و ورود امام به ایران و پیروزی انقلاب اسلامی، امام همواره جویای حال ایشان بود و چند بار آیت‌الله سید محمدصادق لواسانی را از جانب خود به عیادت ایشان فرستاد. آیت‌الله جعفری در 27 آبان 1374 به علت کهولت سن و ناراحتی قلبی به جوار رحمت حق شتافت و در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد.[86]

آقای عزت‌الله شاهی در بخشی از خاطرات خود درباره مسجد جامع و آیت‌الله جعفری می‌گوید:

« در دهه 40 مسجد جامع بازار یکی از مراکز و پایگاه‌های مهم فعالیت‌های سیاسی بود و من به سبب حضورم در بازار به آن‌جا رفت و آمد می‌کردم. در شبستان گرمخانه این مسجد، شیخی به نام غلامحسین جعفری همدانی اقامه جماعت می‌کرد. این روحانی مبارز، سر نترسی داشت و به صراحت علیه رژیم صحبت می‌کرد. هیچ ترس و واهمه‌ای از ساواک و مأموران امنیتی رژیم نداشت... ساواک واقعاً حریف آقای جعفری نبود ... یک بار تیمسار مقدم به او تلفنی گفته بود که: آقا شما بهتر است برای تبلیغات اسلام از تلفنت، از قلمت استفاده کنی، نامه بنویسی، توصیه بکنی و برای هرکاری ما کمکت می‌کنیم. مقاله‌ای بنویس، مجله‌ای تأسیس کن، بودجه‌اش را ما تأمین می‌کنیم، چرا با سخنرانی خودتان را به زحمت می‌اندازید. شیخ هم مطالب و پیشنهادات تیمسار را بالای منبر طرح کرد و گفت من در همان پشت تلفن به او گفتم که آن قلم و آن دست و آن گوشی بشکند، آن زبان لال بشود که بخواهد با تلفن توصیه و تبلیغ کند. شما بروید و این دام را برای مرغ دیگری بگذارید، من اهل این حرف‌ها نیستم، کار خودم را می‌کنم... هنگام محاکمه در دادگاه، تیمسار خواجه‌نوری (رئیس دادگاه) می‌گوید: آ شیخ هرگاه اسم اعلیحضرت برده می‌شود برای احترام بلند شو! آقای جعفری عصبانی می‌شود و می‌گوید: تو کسی نیستی که بخواهی به من دستور بدهی! عصایش را بلند کرد و به سوی عکس شاه گرفت و ادامه داد: من با این مخالفم، آن وقت تو می‌گویی برای اسمش بلند شوم؟! من برای خودش بلند نمی‌شوم تا چه رسد به اسمش.

به یاد دارم روزی مأمورین ساواک تحت عنوان سازمان اوقاف چکی به مبلغ یکصد هزار تومان به او دادند تا ایشان خرج مسجد کند. گفتند: حاج آقا شما این را بگیرید و فقط یک امضاء کنید و هر طور صلاح دانستید آن را خرج کنید. من آن‌جا بودم، شیخ نگاه تند و غضب‌آلودی به آن‌ها کرد و گفت: من حق‌السکوت نمی‌گیرم. بروید سراغ کسانی که به آن احتیاج دارند.

این پیشنهاد‌ها در شرایطی به او می‌شد که وی گاهی به نان شبش محتاج بود. خودش می‌گفت: گاهی بعد از نماز ظهر و عصر که می‌خواستم بروم خانه چون پول نداشتم تا نان بگیرم، داخل مسجد ماندم، می‌خوابیدم، کتاب و قرآن می‌خواندم، تا غروب بشود و در این فاصله پولی به دستم برسد... به هر روی او الگوی خوبی از شجاعت و شهامت و ایمان برای من بود و من در زندگی و در مبارزه از او بسیار تأثیر گرفتم و به خاطر شرکت در برنامه‌ها و سخنرانی‌های او، چند بار به ساواک و کلانتری احضار شدم... به غیر از من افراد دیگری را نیز برده بودند، چرا که حریف خودش نمی‌شدند، می‌خواستند با تهدید و زور و فشار پشت سر ایشان را خالی کنند...»[87]

مرحوم خانم دباغ نیز به همکاری و فداکاری آیت‌الله جعفری اشاره کرده و می‌گوید:

«در موضوع اعلامیه‌ها، ما با مرحوم غلامحسین جعفری همکاری می‌کردیم. امام جماعت مسجد جامع تهران که مدتی هم در زندان بودند؛ ایشان همیشه به من سفارش می‌کردند که «فلانی اگر یک وقتی گیر افتادی و گرفتار هر مرجعی که شدی سعی کن اسم هیچ کس را لو ندهی، ولی اگر چاره‌ای نداشتی بگو از غلامحسین [اعلامیه‌ها را ] گرفتم.» با این همه هیچ وقت از دفعاتی که اعلامیه‌ای به همراه داشتم، گیر نیفتادم...» [88]

شبستان گرمخانه در زمان عدم حضور آیت‌الله جعفری در ایام مسافرت،‌ بازداشت، تبعید و پس از درگذشت وی، توسط فرزندش شیخ محمد اداره شده و در آن اقامه جماعت انجام می‌گرفت،[89] تا این‌که از سال 1380 به علت تعمیرات تعطیل گردید و تا سال 91 به همین حال بود تا این که در سال مذکور سر و سامانی یافته و مجدداً مفروش گردید ولی درحال حاضر فاقد امام جماعت است.[90]

 

واعظان

روحانیون بسیاری در شبستان مذکور منبر رفته‌اند و این شبستان مرکز ایراد سخنرانی وعاظ انقلابی بود تعدادی از آنها که سندهایش در کتاب مسجد جامع تهران به روایت اسناد ساواک درج گردیده عبارت است از:

شهید شیخ محمدجواد باهنر[91]

شیخ محمد مهدی ربانی املشی[92]

شیخ محمد حسن طاهری ریزی معروف به طاهری اصفهانی[93]

سید عبدالرضا حجازی[94]

سید محمدرضا یاسینی[95]

شیخ سیف‌الله نورانی[96]

شیخ ابوالقاسم ابوطالب دماوندی (نجات)[97]

شیخ محمود صالحی[98]

شیخ مقدسی خراسانی[99]

سید احمد حسینی همدانی[100]

شیخ منطقی واعظ[101]

 

4ـ شبستان چهلستون

در ضلع شرقی صحن قرار دارد. مساحت آن 1681 متر مربع (41×41 متر) و مربع شکل است. شبستان دارای 36 ستون می‌باشد اما به چهلستون شهرت یافته است. در مورد سال بنای این شبستان اقوال مختلفی گفته شده است. اعتماد‌السلطنه تاریخ بنای آن را سال 1202 ق ( 1166 ش ) می‌داند.[102] دایره‌المعارف بناهای آرامگاهی ساخت آن را در سال 1226 ق (1189 ش) می‌شمارد.[103] آقای عبدالزهراء ابراهیم‌زاده در مقاله خود و در مصاحبه با این مرکز سال تأسیس آن را 1180 ق (1145 ش) و تاریخ بازسازی مجدد را سال 1240 ق (1203 ش)می‌داند.[104] مرحوم آیت‌الله حسن سعید تهرانی تاریخ بنای مسجد را سال 1226 ق (1189 ش ) و تاریخ مرمت آن را بر اساس آن‌چه در سردر شبستان چهلستون نوشته شده سال 1240 ق (1203 ش) می‌داند.[105] سخن اخیر مورد اعتماد ماست.

زمین شبستان چهلستون ظاهراً قبلاً باغچه‌ای در کنار مسجد جامع و متعلق به میرزا مسیح مجتهد استرآبادی بوده و نامبرده آن را وقف احداث مسجد نموده و خود با مساعدت مردم و خیرین به بنای آن همت گمارده و پس از بنای اولیه اقدام به اقامه نماز جماعت کرده است.[106]

شبستان چهلستون دارای سه محراب است و از این جهت به شبستان سه محرابه نیز نامبردار است. درهر محرابی سه امام جماعت، نمازهای روزانه را اقامه می‌کردند ولی در مرور زمان چون مسجد جامع در بافت تجاری و بازار قرار گرفت و از تعداد نمازگذران و اوقات اقامه نماز کاسته شد، فقط از یک محراب استفاده شد و در حال حاضر نیز چنین است و قسمتی از فضای وسیع شبستان به خاطر عدم نیاز به آن با پرده جداسازی شده است.[107]

مسجد چهلستون دارای یک مدرسه علمیه با پانزده حجره و کتابخانة وسیعی در حدود 1500 متر مربع است که دربارة هریک در شرح زندگی آیت‌الله حسن سعید تهرانی توضیح مختصری خواهد آمد.

اولین امام جماعت مسجد، بانی آن آیت‌الله میرزا مسیح مجتهد استرآبادی و بعد از او فرزند و نوداگان او به ترتیب زیر بوده‌اند:

آیت‌الله میرزا ابوالحسن تهرانی

آیت‌الله میرزا آقابزرگ تهرانی

آیت‌الله میرزا عبدالله سعید تهرانی معروف به چهلستونی

آیت‌الله شیخ حسن سعید تهرانی

حجت‌الاسلام شیخ محمود سعیدی تهرانی

در دو محراب دیگر شبستان نیز مدتی میرزا محمود، میرزا محمد و میرزا محمدحسین جامعی نماز می‌خواندند[108] و میرزا محمود مسجد جامعی به تدریس سطوح عالیه دروس حوزوی نیز می‌پرداخته است.[109]

 

مروری بر زندگی‌نامه برخی از ائمه جماعت شبستان چهلستون

  الف ـ آیت‌الله میرزا مسیح مجتهد استرآبادی در سال 1193 ق (1157 ش) در استرآباد (گرگان) متولد شد. پدرش قاضی سعید استرآبادی فرزند ملاآقا بابا فردی فاضل و اهل علم بود و میرزا مسیح در دامان او مقدمات ادب و فرایض دینی را آموخت و سپس در همان شهر به تحصیل علوم پرداخت و بعد از چند سالی عازم شهر قم شد و از محضر میرزای قمی بهره‌ برد و پس از رسیدن به اجتهاد، مدتی در مشهد به سربرد و سپس در تهران ساکن شد و به مجتهد تهرانی شهرت یافت. بنا به گفتة مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی نسخه خطی و چاپی رسالة عملیه میرزا مسیح در کتابخانه ایشان موجود است.[110]

مهدی بامداد دربارة میرزا مسیح می‌نویسد:

« میرزا مسیح مجتهد استرآبادی در سال 1193 ق متولد و در زمان خود مجتهد مسلم تهران بود و نفوذ روحانی زیادی داشت.»[111]

میرزا مسیح در تهران علاوه بر مقام مرجعیت، شاگردانی نیز تربیت نمود که اطلاعی از اسامی آنان در دست نیست ولی سه تن از شاگردان وی در مشهد مقدس عبارتند از: حاج میرزا نصرالله مشهدی (تربتی) از علمای مشهور خراسان و شاگرد حاج ملاهادی سبزواری؛ حاج میرزا احمد ساوجی از مشایخ فقهاء و شاگرد حاج ملا احمد نراقی؛ شیخ عبدالرحمن شیخ الاسلام، شیخ‌الاسلام و مدرس مشهد مقدس.[112]

آثار قلمی میرزا عبارت است از:

القواعد الاصولیه، کشف النقاب فی شرح اللمعة الدمشقه، شرح کتاب المعاطاه،‌ شرح قواعد الاحکام فی معرفه الحلال و الحرام، شرح مختصر النافع، رساله فی احکام النیابه و جواب الاسئله‌الفقهیه، رساله فی تحقیق ان العقود و الایقاعات هل تحتاج الی اللفظ ام لا، احکام الشرط فی ‌العقود و الایقاعات، رساله فی الاجتهاد و التقلید، رساله تقلید در اصول دین، کتاب فقه، رساله عملیه المصباح لطریق الفلاح، المصباح، مجموعه مسائل متفرقه.[113]

میرزا مسیح علاوه بر شهرت علمی و اجتماعی در زمان خویش، به‌ خاطر جریان قتل الکساندر گریبایدوف وزیر مختار روسیه، در تاریخ سیاسی ایران نیز جایگاه ویژه‌ای دارد. به خلاصه ماجرا از کتاب گلشن ابرار توجه نمائید.

 

قیام مردم تهران به رهبری میرزا مسیح

در روزگاری که میرزا مسیح مشغول آگاهی بخشیدن به مردم در امور شرعی و اجتماعی بود به موجب بی‌کفایتی و سستی دربار و اختلاف شاهزادگان و عیّاشی فتحعلی‌شاه قاجار و نیز به سبب ویژ‌گی‌های جغرافیایی و اقتصادی، ایران به پهنه ریاست بازی جهانی کشیده شد و آلت دست توسعه طلبی، غارت، تجاوز و تهاجم بیگانگان گردید. میرزا مسیح که به نیرنگ‌ها و دسیسه‌های قوای سلطه‌طلب واقف بود، با بیانات افشاگرانه خویش مردم را نسبت به سیاست‌های حیله‌گرانه متجاوزان آگاه می‌ساخت و از این‌که سیاستمداران قاجار در غفلت و بی‌خبری و عیاشی به ‌سر می‌بردند بسیار نگران بود. روس‌ها از ضعف و نابسامانی و اختلاف شاهزادگان ایران سوءاستفاده کرده، در تجاوزات پی ‌در پی خود بخش‌هایی از ایران را به قلمرو خود افزودند و معاهده‌های ننگینی را به کشور ایران تحمیل کردند. از جمله آن‌ها معاهده‌ی ننگین ترکمن‌چای است که در پنجم شعبان 1243[30 / 11 / 1206 ش] بین ایران و روس بسته شد و چون زنجیرگرانی برای مدت تقریباً یک قرن سیاست و اقتصاد ایران را خدشه‌دار کرد و آثار نکبت ‌بار فرهنگی و نظامی فراوانی به ‌بار آورد. در تحمیل غرامت سنگین ناشی از جنگ با ایران، الکساندر گریبایدوف نقش مؤثری داشت. او با رفتار سراسر نخوت و پرتکبری که داشت مأموریت یافت که به عنوان وزیر مختار به ایران آمده، ماده سیزدهم عهدنامه ترکمن‌چای را که با اصرار خود در آن گنجانیده بود، عملی سازد. یادآور می‌شود که بر طبق این برنامه باید همه کسانی که از دو سو در جنگ اسیر شده‌اند ـ خواه از نبرد اخیر و جنگ‌های سابق ـ به فاصله چهار ماه باز پس گردانده شود. گریبایدوف که در تاریخ یکشنبه 5 رجب 1244 ق [ 20 / 10 / 1207 ش] برای استرداد اسراء و دریافت غرامت به ایران آمد می‌خواست به ضرب و زور و از سر غرور و جاه‌طلبی هرچه سریع‌تر کار خود را انجام دهد. به همین بهانه به تحقیر و توهین مردم پرداخت و نسبت به شیعیان و علمای دینی رفتار بدی از خود بروز داد. او بدون این‌که لحظه‌ای در فرجام کار خویش اندیشه کند با گستاخی تمام به بهانه جستجوی گرجیان و روس‌های پناهنده، به حریم خانه‌های مسلمین تجاوز کرد و درپی تعقیب زنان گرجی برآمد، غافل از آن‌که بسیاری از این زنان در زمان آقا محمدخان قاجار به ایران آورده شده و در پی حقانیت اسلام و تشیع و موقعیت مذهبی جامعه ایران مسلمان شده و ازدواج کرده و صاحب چندین فرزند شده بودند. حاج میرزا حسن حسینی فسایی می‌نویسد:

«(گریبایدوف) اسرای گرجستان و ارمنستان را که از زمان قدیم در حرم‌سرای دولت و ارباب شوکت صاحب اولاد بودند از فرط غرور مطالبه می‌نمود.»[114]

جهانگیر میرزا هم در تاریخ خود آورده است که:

«گریبایدوف زنان اهل اسلام را به زور و با حالتی توأم با ضرب و جرح به خانه خود برده، شب‌ها نگهداری می‌کرد که این اعمال او درنظر اهل اسلام ناپسند آمد.»[115]

از این بدتر آن‌ که زنان را در داخل سفارت وادار کردند تا از مذهب خود دست برداشته، اسلام را ترک کنند ولی آنان که از روی انگیزه‌های دینی و علاقة درونی، مذهب تشیع را برای خود برگزیده بودند با این تقاضا به شدّت مخالفت ورزیدند و به وسیله‌ ذکر و دعا و خواندن قرآن آن هم با صدای بلند و به‌ صورت جمعی تنفّر خویش را از سفیر و همراهان اعلام داشته، کوشیدند فریاد استغاثه خود را به گوش علمای شهر برسانند.

حوادث اسفناکی که از سوی گریبایدوف و همکاران وی روی داد و ضمن آن اهالی مؤمن تهرانی تحت فشارهای سخت قرار گرفتند از نظر علمای ایران خصوصاً مجتهد ژرف ‌اندیش و فقیه وارسته، میرزا مسیح تهرانی دور نبود و سکوت کارگزاران دربار قاجار نسبت به این وقایع اسف‌انگیز او را به شدت عصبانی نمود و به موجب بیانات افشاگرانه او و دیگر علمای مقیم تهران، شهر یک‌پارچه جوش و خروش گردید و حمیّت مذهبی و تعصب دینی زمینه‌های اقتدار شایان تحسینی را به ‌وجود آورد. مردم و روحانیون با همبستگی بی‌نظیر، برای سوزانیدن ریشه این تجاوز آماده شدند و علما وظیفه خود دیدند که از شرف دینی در مقابل آن شقاوت ‌پیشگان دفاع کنند. طبیعی بود که مردم به سراغ مجتهدی می‌روند که پیشتر با سخنان خردمندانه خود مخالفت خویش را با تجاوز و سلطه اعلام کرده بود و او کسی غیر از میرزا مسیح نبود. وی که نمونه کاملی از مراجع عامل، عالی‌قدر و زاهد بود موفق شد شکوه مذهب تشیع را به استکبار نشان دهد و غبار شرم و درماندگی از رخسار مردم شکست ‌خورده ایران بزداید. حامد الگار می‌نویسد:

« مقابله‌ای که بین مردم به رهبری میرزا مسیح و سفارت روس به وقوع پیوست حالتی از جنگ و ستیز با دربار قاجار را به همراه داشت زیرا حکومت بیش از پیش در معرض اتهام، خیانت و همکاری با قدرت‌های بیگانه بود.»[116]

سرانجام روز حادثه فرا رسید و مردم مسلمان تهران با هدایت علمای شیعه و فتوای میرزا مسیح مجتهد در روز ششم شعبان 1244 ق [21 / 11 / 1207 ش] در مسجد جامع شهر اجتماع کردند و از این کانون توحید و تقوا به سوی لانه فساد گریبایدوف روانه شدند تا حکم اسلام و فتوای میرزا مسیح را مبنی بر آزاد نمودن زنان مؤمن از دست سفیر شقی و بدرفتار، به اجرا درآورند. هدف میرزا مسیح در این ماجرای شکوهمند تنها موضوع چند زن گرجی و مشابه آن نبود بلکه مسألة اصلی بقای اسلام بود و نفی هرگونه سلطه و تجاوز. هنگامی که گروهی از شیعیان در منزل خویش آسایش ندارند و کارگزاران قاجار هم ذلیلانه به چنین آشفتگی تن داده‌اند برای روحانی برجسته‌ای چون میرزا مسیح تکلیفی بالاتر از این قیام وجود ندارد.

جمعیتی که به فرمان میرزا مسیح از مسجد جامع به سوی سفارت روس حرکت کرد در آغاز بیش از هزار نفر نبود ولی وقتی به در سفارت رسیدند رقم آنان به صد هزار نفر بالغ گردید.

آنان با خشم و هیجان، خواستة برحق و منطقی خود را مبنی بر آزادسازی زنان مطرح کردند امّا گریبایدوف به جای بردباری در مقابل مسلمانان خروشان دستور داد تا به وسیله تیراندازی جواب آن‌ها را بدهند. بر اثر این تیراندازی نوجوان 14 ساله‌ای که بین جمیعت بود به شهادت رسید. مردم خشمگین جسد او را به مسجدی در آن حوالی برده، بر سر نعشش به سوگواری پرداختند و برای گرفتن انتقام به سوی سفارت یورش بردند و با هجوم دسته‌جمعی در سفارت را باز کردند و با افراد سفارت درگیر شدند. بر اثر این نبرد خونین که در یک طرف گروهی مهاجم و مسلح و در سوی دیگر عده‌ای مسلمان معتقد بودند، 80 نفر از مردم در راه دفاع از حق و ایستادگی در مقابل تجاوز و اجرای حکم اسلامی و عملی ساختن فتوای مجتهدی مبارز به شهادت رسیدند و 38 نفر از ساکنان سفارت کشته شدند که در بین آنان جنازه گریبایدوف دیده می‌شد.

دولت روسیه در همین ایام بر سر مسئلة اداره سرزمین‌های تصرف شده عثمانی در بالکان و حقوق مسیحیان یونان با قوای عثمانی درحال نبرد بود و در چند مورد هم از عثمانی‌ها شکست خورده بود و چون در قیام مردم علیه سفارت روس تنها «مالتسف» دبیر اول سفارت از گزند حادثه جان سالم بدر برده و رفتار تحریک‌آمیز گریبایدوف را در دربار روس روشن کرده بود، از این ‌نظر مصلحت ندید در این خصوص پافشاری نموده، درگیری تازه ایجاد نماید. از همین رو بر آن شدند که روش ملایم‌تری در پیش بگیرند. البته از سوی تزار روس درخواست شده بود که رهبر قیام (میرزا مسیح) دستگیر و تبعید شود که متأسفانه دربار ذلیل ایران بر طبق درخواست روس‌ها تصمیم به تبعید میرزا مسیح گرفت. وقتی خبر تبعید میرزا مسیح در تهران پیچید بار دیگر توفانی از خشم مردم برانگیخته شد.

تظاهرات وسیعی صورت گرفت و موج انسان‌ها از معابر و خیابان‌ها به راه افتادند و مخالفت خود را با این برنامه اعلام کردند. مزدوران قاجار به جای عملی ساختن خواسته مردم، به حملات وحشیانه‌ای علیه آنان پرداخته، به ضرب و جرح مسلمانان اقدام کردند. سرانجام در هشتم صفر 1245 ق [17 / 5 / 1208 ش] میرزا مسیح را به مسجد شاه (مسجد امام خمینی کنونی) در تهران آوردند و وی را مجبور ساختند تا در انظار عمومی با مریدان و خانواده خود وداع کند، امّا به دلیل خشم و اعتراض اهالی تهران در آن روز موفق نشدند میرزا مسیح را به تبعید بفرستند و این ماجرا چند روزی به تعویق افتاد و در روز بیستم صفر 1245 ق [29 / 5 / 1208 ش] این مجتهد خیراندیش شهر تهران را به مقصد عتبات عالیات ترک کرد. وی در یکی از آثار خود به ماجراهای سخت و سراسر رنج دوران تبعید اشاره دارد.[117]

این عالم ربانی در سال 1263ق (1226 ش) در نجف اشرف دارفانی را وداع گفت و فقیه بلند آوازة شیعه،‌ شیخ محمدحسن نجفی صاحب کتاب جواهر‌الکلام و تعدادی از علمای مشهور حوزه‌ی علمیه نجف بر پیکرش نماز خوانده و او را در یکی از حجره‌های غربی صحن بالاسر مقدس علوی به خاک سپردند.[118]

  ب ـ آیت‌الله میرزا عبدالله سعید تهرانی مشهور به چهلستونی فرزند میرزا آقا بزرگ در سال 1254 ش (1292 ق) در تهران متولد شد. در برگ تعرفه بیوگرافی روحانیون ساواک، سال تولد او 1305 ق یعنی 1266 ش نوشته شده است ولی نامبرده خود در سه مورد برگ درخواست گذرنامه، تاریخ تولدش را 1254 قید نموده است. هم‌چنین ساواک نام پدر او را در مواردی میرزا مسیح نوشته است.[119] در نوشته برخی از رجال‌نویسان نیز نام پدر او میرزا مسیح درج گردیده،[120] میرزا عبدالله در یکی از برگ‌های‌ درخواست گذرنامه برای سفر به عراق در آبان 1346،‌ نام پدر خود را حاج میرزا مسیح معروف به حاج میرزا بزرگ مرقوم داشته و به نظر می‌آ‌ید مرحوم آیت‌الله میرزا ابوالحسن تهرانی فرزند آ‌یت‌الله میرزا مسیح مجتهد استرآبادی و پدر آیت‌الله میرزا بزرگ و پدر بزرگ آیت‌الله میرزا عبدالله، به سبب علاقه و زنده ‌نگه‌ داشتن یاد و نام پدر مجاهدش، نام او را روی فرزند خود گذاشته و در مرور زمان وی به میرزا آقا بزرگ شهرت یافته و نام اصلی او از استعمال افتاده است. بنابراین رجال نویسانی که وی را فرزند میرزا مسیح نوشته‌اند منظورشان میرزا آقا بزرگ بوده نه میرزا مسیح مجتهد استرآبادی.[121] خود میرزا عبدالله نیز در اکثر نامه‌ها و مکتوبات، نامش را عبدالله مسیح طهرانی می‌نگارد که به احتمال قوی سبب آن مطلب پیش گفته است.

میرزا عبدالله علاوه برکسب فیض از پدرش از محضر آقا شیخ علی نوری، میرزا سید محمد تنکابنی، حاج شیخ مسیح طالقانی و میرزا هاشم شفتی (شاگردان حکیم جلوه) و حاج آقا بزرگ ساوجی و شیخ باقر معزالدوله، در تهران بهره‌مند شد. در سال 1329 ق (1289ش) به نجف رفت و از آیات عظام: میرزا محمدحسین نائینی، شریعت، ضیاءالدین عراقی و سید احمد کربلایی کسب علم نموده و در سال 1333 ق (1293ش) به تهران بازگشت. بعد از فوت پدرش در سال 1334 ق (1294ش) چند سالی به جای وی در شبستان چهلستون مسجد جامع به اقامه نماز جماعت و ارشاد مردم پرداخت. هم‌زمان با تبعید آیات عظام شیعه از عراق به ایران در سال 1342 ق (1302ش) به استقبال آنان رفته و همراه آنان به قم عزیمت کرد و حدود 13 سال در آن شهر ساکن شده و از محضر آیت‌الله شیخ عبدالکریم حایری و شیخ ابوالقاسم کبیر بهره گرفت. پس از رحلت آیت‌الله حایری در سال 1315 ش به تهران بازگشت و تا آخر عمر در شبستان مذکور عهده‌دار امامت جماعت بود. آثار قلمی او عبارت است از: حاشیه بر مکاسب،‌ اصول فلسفه، رساله‌ای در مشتق، سنن النبی(ص)، هفت رساله در مبداء و معاد.[122] آیت‌الله میرزا عبدالله هم‌چنین دارای حوزه درس در مسجد جامع بود و عده‌ای از طلاب تحت سرپرستی او درس می‌خواندند.[123]

آیت‌الله میرزا عبدالله هر چند فردی آرام و به دور از مسایل سیاسی بود ولی از شروع نهضت امام خمینی(ره)، با نظر موافق در برخی از وقایع آن دوران تا سال 1347 همکاری و مشارکت داشت.

وی در سال 41 با ارسال نامه‌ای به اسدالله علم نخست‌وزیر خواستار لغو تصویب‌نامه انجمن ایالتی و ولایتی می‌گردد.[124]

با وقوع حادثة 15 خرداد 42 مشارالیه با ارسال 52 فقره تلگرام و نامه برای آیات عظام و علمای شهرهای نجف، کربلا، کویت،‌ لنبان، همدان ... نقش مؤثری در تهییج افکار عمومی علیه رژیم و بر ضد دستگیری و بازداشت امام خمینی(ره) داشت.[125] او هم‌چنین نامه‌هایی به فرماندار نظامی تهران و رئیس ساواک ارسال داشته و خواستار آزادی امام و روحانیون بازداشت شده می‌گردد.[126]

منبع ساواک در گزارشی به تاریخ 30 / 1 / 43 اعلام می‌دارد که: دارودسته میرزا عبدالله تهرانی و حسن سعید (پسر او) درنظر دارند نطق اخیر آیت‌الله خمینی (نطق 21 / 1 / 43) را چاپ و در تهران منتشر نماید.[127]

نامبرده در 8 آذر 43 نامه‌ای خطاب به رئیس جمهور ترکیه نوشته و خواستار رعایت تجلیل و احترام نسبت به امام خمینی(ره) گردید.[128] در تاریخ 25 / 5 / 45 نیز نامه‌ای به تیمسار نصیری رئیس ساواک نوشته و درخواست آزادی تعدادی از روحانیون بازداشت شده را می‌نماید.[129] در سال 1346 پس از آزادی مرحوم حاج سید احمد خمینی از زندان، نامبرده به همراه چند تن دیگر از علماء پیام تبریکی برای امام خمینی(ره) ارسال می‌دارند که مورد حساسیت و پیگیری ساواک قرار می‌گیرد.[130]

میرزا عبدالله روز 22 / 10 / 50 دار فانی را وداع گفت و طبق وصیت بایستی به کربلا حمل و در حرم حسینی (ع) دفن گردد ولی با توجه به موقعیت سیاسی و تیرگی روابط ایران و عراق این کار میسر نگردید، لذا جنازه را بعد از تشیع در تاریخ 23 / 10 / 50 از مسجد جامع به شهر ری برده و در جوار حضرت امام‌زاده حمزه‌ بن موسی ‌بن جعفر(ع) به خاک سپردند.[131]

در مراسم ختم آن مرحوم در تاریخ 25 / 10 / 50 حجت‌الاسلام فلسفی در شبستان چهلستون با حضور انبوهی از جمعیت، سخنرانی تاریخی خود علیه هتاکی به امام خمینی (ره) را ایراد نمود که در سراسر کشور بازتاب گسترده‌ای یافت و پانزده روز پس از این سخنرانی آ‌قای فلسفی تا آخر عمر رژیم پهلوی ممنوع‌المنبر گردید.[132]

  ج ـ آیت‌الله حسن سعید تهرانی فرزند آ‌یت‌الله میرزا عبدالله و خانم صغری سعید تهرانی (متولد 1259، متوفی اواخر بهمن 1346ش)[133] در سال 1338ق (1298ش) در تهران دیده به جهان گشود. آموزش مقدماتی و سطح را در محضر پدر و حوزه‌ِی علمیه تهران و قم گذراند[134] و علوم دانشگاهی را تا مقطع کارشناسی در رشتة الهیات ادامه داد. در سال 1370 ق (1329ش) عازم نجف اشرف گردید. در حوزه‌ی نجف از حلقة درس آیات عظام: سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی و علامه حسین حلّی بهره برد و مورد توجه خاص علامه حلّی قرار داشت[135] به ‌طوری که اجازه اجتهاد و روایت او و هم‌چنین در نامه‌ای صحت و اتقان تقریرات او را از دروس صادر فرمود. این تقریرات با نام مدارک‌العروه (دلیل‌العروه) تحریر گردیده است.[136] دوره اقامت وی در نجف پانزده سال به طول انجامید و در سال 1385ق (1344ش) به تهران بازگشت و طبق دستور پدر بزرگوراش به اقامه نماز جماعت در مسجد چهلستون پرداخت.[137]

جامعیت آن مرحوم در علوم مختلفه و معارف اسلامی،‌ خلوص، شیفتگی به اهل بیت‌ (ع)، غیرت دینی و مقابله با بدعت‌ها و دروغ‌پردازی‌های‌ دشمنان اسلام و تشیع، فروتنی و تواضع فوق‌العاده، قدرت جاذبه فراوان بالاخص در قشر جوان، زهد، تقوا، ساده‌زیستی و سخت‌کوشی وی موجب گردید که به سرعت مورد توجه و علاقه عام و خاص و مرجع و ملجاء علماء، طلاب، اساتید، دانشجویان، بازاریان، مبارزان، نیازمندان،‌ مستضعفان و اقشار مختلف دیگر مردم مسلمان قرار گیرد. هر چند پرداختن به هریک از این خصایل لازم و ضروریست و آثاری نیز در این زمینه به طبع رسیده ولی هیچ‌کدام نتوانسته ابعاد خدمات دینی، فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی وی را چنان که حق‌ مطلب است، ادا نماید، لذا در اینجا به‌ صورت مختصر برخی از خدمات ارزشمند او را ذکر می‌نمائیم.

 

تأسیس مدرسة علمیه

مدرسة علمیه‌ مسجد جامع در سال 1386 ق (1345 ش) توسط آیت‌الله حسن سعید تهرانی بنا گردید. مسجد در گذشته دارای چهار حجره بود که با احداث بنای مدرسة علمیه‌ تعداد حجره‌ها به پانزده رسید و حجره‌های قدیمی نیز تعمیر و بازسازی شد. مدرسه در قسمت فوقانی شبستان زیر گنبد قرار گرفته است.[138]

آیت‌الله سعید تهرانی در برخی از نوشته‌های خود به سال تأسیس، چگونگی و علت تأسیس مدرسه و فعالیت‌های آن اشاره نموده و می‌نویسد:

« ... از نجف اشرف مراجعت نموده و دورانی را در قم و تهران و نجف در دانشگاه و حوزه گذراندم... در ضمن انجام وظیفه از نماز و تبلیغ، به رفع احتیاجات مسجد [جامع تهران] از برق و آب لوله و حوض و حوض خانه و سایر نیازها پرداخته و به فضل خدای متعال در همه موارد موفقیت حاصل شد. پس از بررسی‌هایی [در]یافتم که در دنیای کنونی که پیشرفت علوم روز، برق‌آسا افکار همه جهان را به خود متوجه ساخته و مغزهای کشور ما را هم تاحدی تصرف نموده، باید تا حد امکان در جلوی این سیل خانمان برافکن ایستادگی نمود، لذا مدرسه‌ای در کنار مسجد با کتابخانه‌ای بنا نموده و از سال 1386 ق[1345 ش] شروع به‌کار [نمود] و از بهترین مدّرس‌های تهران و قم دعوت نمودم برای همکاری [تا] در این امر حیاتی مساعدت فرمایند تا دسته‌ای از طلاب جوان و جوانان دانشگاهی با مبانی اسلام آشنا شوند و آن‌چه زیباست بگیرند و آن‌چه موجب فساد است، ترک کنند و از وجود حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین آقای نقوی و حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین آ‌قا سبحانی و دیگران در این راه استفاده‌های زیادی به عمل آمد... دروسی که در مدرسه‌ داده می‌شد به صورت پلی‌کپی بین دانشجویان و طالبان دروس پخش و ارسال می‌گردید. سالیانی به همین منوال ادامه خدمت داده شد و دروسی را که فرا می‌گرفتند به وسیله طلاب در قراء و قصبات، شب‌های جمعه با اقامة نماز برای علاقه‌مندان پیاده می‌گردید...»[139]

« ... متوجه شدم که وظیفة بزرگی را باید انجام دهم تا برای نسل جوان و آینده طرحی ریخته شود، لذا با کمک مردان صالح و علاقه‌مندان به مکتب تشیع مدرسه‌ای در جنوب شرقی مسجد جامع تأسیس نموده و به تعمیر چهلستون همت گماردم... طلاب هم در ماه رمضان و محرم و شب‌های جمعه به اطراف اعزام می‌شدند و برای کسانی که در خارج بودند کتاب‌هایی تألیف و یا تهیه نموده و به آدرسی که به دست رسیده بود، تقدیم می‌گردید....»[140]

وی در وصیت‌‌نامه‌ای به تاریخ 6 / 12 / 1348 (عید سعید غدیر سال 1389ق) به حمایت و کمک‌های آیت‌الله حکیم در بازسازی مسجد و تأسیس مدرسه و کتابخانه اشاره کرده و می‌نویسد:

«... و علمای اعلام و مراجع عالی‌قدر، مخصوصاً حضرت آیت‌الله‌العظمی حکیم زعیم شیعه،‌ از حمایت و تشویق موجبات دل‌گرمی را فراهم آوردند تا اینک به فضل پرودگار [و] تحت توجهات ولی‌عصر ارواحنا له‌الفداء، لوله‌کشی و آبِ حوض چهل‌ستون، حوض‌خانه، راهرو مسجد، شبستان، کتابخانه و مدرسه به ‌صورت آبرومندی تأسیس و تعمیر گردید...»[141]

آیت‌الله‌ جعفر سبحانی دربارة مدرسة علمیه چهل ‌ستون می‌نویسد:

« ... بعداً که از نجف برگشت، چهل‌ستون مدرسه‌ای داشت اما غیر رایج. هم مسجد را تعمیر کرد، هم مدرسه را. حوزه‌ای را تشکیل داد. در آن زمان مرسوم نبود طلاب را از نظر غدا تأمین کنند، حتی ایشان غذای آن‌ها را هم تأمین می‌کرد... این حوزه تا مدتی (1371 ش) برپا بود....»[142]

مرحوم حجت‌الاسلام دکتر حسن جمشیدی قاضی دادگاه تجدید نظر تهران و از شاگردان مدرسة علمیه چهلستون می‌گوید:

« ... بنده که سال‌ها افتخار تلمذ از محضر ایشان را داشته‌ام... روزهای پنج‌شنبه هر هفته در مدرسة چهل‌ستون طلابی که درس می‌خواندند (بعضاً اکنون پست‌های کلیدی و تصدی امور کشور را عهده‌دار هستند) و روزهای پنج‌شنبه مقرر بود که صحن کتابخانه نظافت شود و همة طلبه‌ها چلوکباب مهمان آقا بودند، اول خودش جارو برمی‌داشت و سپس طلبه‌ها با عشق تمام پیروی و عمل می‌کردند...»[143]

آیت‌الله سید محمدتقی نقوی از مدرسان مدرسة چهلستون و مفسر و شارح نهج‌البلاغه می‌گوید:

« .... من از سال 1331 شمسی با مرحوم آیت‌الله حاج شیخ حسن آقای سعید رحمه‌الله علیه در نجف آشنا شدم... من منبر می‌رفتم و در شبستان چهل‌ستون هم ماه رمضان و محرم به سخنرانی پرداختم. تا این‌که ایشان مدرسة چهل‌ستون را بنیان نهاد و از من دعوت کرد دروسی را تدریس کنم به طلبه‌ها که پذیرفتم و معالم، شرح لمعه، شرح تجرید، مکاسب، کفایه و رسایل... را درس می‌دادم.»[144]

با شروع دهة 70 فعالیت مدرسة چهلستون کاهش یافته و با درگذشت آیت‌الله سعید تهرانی در سال 74 رو به رکود گذاشت و سپس تعطیل گردید و درحال حاضر برخی حجره‌ها به عنوان دفتر کار مورد استفاده قرار می‌گیرد.

 

تأسیس کتابخانه

ظاهراً کار ساخت مدرسه و کتابخانه با هم انجام گرفته و چنان که گذشت خود مرحوم سعید تهرانی، زمان آن را سال 1386ق (1345ش) ذکر می‌نماید ولی آن‌چه به ‌نظر می‌رسد و در کتیبه کاشی‌کاری در ضلع غربی درِ ورودی کتابخانه ملاحظه می‌گردد، سال 1348 ش (1389ق) درج گردیده است.[145] به ‌هرحال گاه نظر ایشان در نوشته‌ها به آغاز ساخت و گاه به سال اتمام و شروع بهره‌برداری معطوف بوده است.

کتابخانه چهلستون مسجد جامع در مساحتی در حدود 1500 متر مربع در بالای راهرو ورودی جنوب‌ شرقی توسط آن مرحوم بنا نهاده شد. معمار و سازنده آن مرحوم حاج اسماعیل مرشدی است. کتابخانه شامل یک مخزن دو طبقه در یک قسمت و یک قرائت‌خانه در طرف دیگر است. ورودی کتابخانه در ضلع جنوبی شبستان چهلستون قرار گرفته که از طریق چندین پله به طبقة دوم بنا و مخزن راه دارد.[146]

آقای عبدالزهراء ابراهیم‌زاده می‌نویسد:

« این کتابخانه حدود 2600 متر زیربنا دارد و سالن مطالعه آن 900 متر است. حدود چهل‌هزار کتاب مختلف را در خود جای داده است و از ساعت 8 صبح تا 12 ظهر آماده پذیرایی عموم پژوهشگران و علاقمندان مطالعه می‌باشد.»[147]

حجت‌الاسلام محمود سعیدی تهرانی می‌گوید:

« در کتابخانه حدود 25 تا 26 هزار عنوان کتاب است که با احتساب عنوان‌های تکراری حدود 40 هزار کتاب دارد.»[148]

کتابخانه دارای نسخه‌های نفیس خطی و چاپی است. گنجینه‌ قرآن کتابخانه حاوی دو هزار نسخه قرآن کریم با خطوط مختلف است. در میان صدها قرآن گران‌ بهای چاپی، قرآن خطی به خط ابن‌بواب متعلق به دورة آل‌بویه از همه چشمگیرتر است.[149]

در مدرسه علمیه و کتابخانه فعالیت‌های گسترده‌ای در زمینه تبلیغ، تعلیم و ترویج مذهب حقه جعفری صورت می‌گرفت، آیت‌الله سبحانی به ‌گوشه‌ای از این تلاش‌ها اشاره کرده و می‌نویسد:

« ... [آیت‌الله سیعد تهرانی] اول سراغ آیت‌الله مکارم [شیرازی] آمد، که ایشان در آن کتابخانه و مسجد شب‌های جمعه سخنرانی و از آن طریق بتواند جوان‌ها را جمع کند. سرانجام ایشان موافقت کردند و سخنرانی‌های افتاد در مسجد ارک.[150] بعداً سراغ بنده آمدند... تقریباً از سال 51 شمسی به این طرف روزهای پنج‌شنبه عصرها در کتابخانه ایشان درس‌های عقاید می‌گفتیم و جمعیت خوبی از جوانان به آن کتابخانه می‌آمدند[151] و مجموع درس‌ها در شش جلد جمع شد... هرکدام هزاران نسخه... منتشر شد... چند سال هم در همان مسجد سخنرانی کردیم، تفسیر و پاسخ به سئوالات، فلسفة تطبیقی، اقتصاد اسلامی... روزی کتاب بیست و سه سال به دست ایشان افتاد و علی دشتی این کتاب را نوشته بود... رد دین به تمام معنا... ساواک این را منتشر کرد... اصرار زیادی کرد و گفت شما این کتاب را رد کن و نقد کن... هر روز در مدرسه و در جای دیگر تدریس می‌کردیم... ایشان هم مقدمة زیبایی بر این کتاب (راز بزرگ رسالت) نوشتند تا مدتی که انقلاب شد، باز دست از سر ما برنداشت، ما مرتب می‌رفتیم و پنج‌شنبه‌ها در آن کتابخانه سخنرانی می‌کردیم و جوان‌ها هم زیاد می‌آمدند... از خدمات ماندگار و بسیار ارزندة دیگرش این بود که گنجینة قرآن‌های خطی و چاپی را از سراسر دنیا جمع‌آوری کند... که مسئله تحریف که تهمتی است ناروا، ثابت کند که این همه قرآن... نویسندگانش ایرانی‌اند، یک ذره با قرآن‌های دیگر فرق نمی‌کند... و همت والایش این بود که کتابخانه را توسعه دادند برای جوانان (قبلاً کوچک بود)... تا جوانان بیایند و در آن‌جا مطالعه کنند، تحقیق کنند و در مسایل اسلامی بنویسند و مجله‌ای با عنوان: بررسی جوانان در مسایل اسلامی دایر کردند و همه را به صحنه کشاندند، چند جلدی چاپ شد. از جمله شهید مطهری، آیت‌الله مکارم و بنده هم مقالاتی می‌نوشتم، بعدها از سوی ساواک تعطیل شد...»[152]

 

آثار مکتوب

کتابخانه مسجد چهل‌ستون به همت و سرپرستی آیت‌الله سعید تهرانی کتاب‌های قابل توجهی در موضوعات مختلف به زبان‌های فارسی، عربی، فرانسه، انگلیسی و آلمانی منتشر نموده‌ که مجموع آن به هشتاد و هفت عنوان، در یک یا چند جلد بالغ می‌گردد. برخی از این کتاب‌ها بارها تجدید چاپ شده ‌است.[153]

نوشته‌ها و کتاب‌های خود آیت‌الله سعید تهرانی به شرح زیر است:

1ـ اصول دین، جیبی، آبان ماه 1333 ق (1293ش)؛ 2ـ افکار پریشان یا مقالات سعید، رقعی، 1326ش (1366ق)؛ 3 ـ ترجمة نورالابرار من حِکَم امیرالمؤمنین (ع)، رقعی، 1412ق (1370ش)؛ 4ـ حیات‌یابی، ترجمة احیاء‌المیت بفضایل اهل البیت، جیبی، 1367ش (1408ق)؛ 5ـ حسین (ع) از دیدگاه وحی، رقعی، 1396ق (1354ش)؛ 6 ـ حکومت از دیدگاه قرآن و عترت، رقعی، 1399ق (1357ش)؛ 7ـ خدا و رمضان، جیبی، 1391ق(1349ش) ؛ 8 ـ خدا و اولوالامر، جیبی، 1392ق (1350ش)؛ 9ـ خدا و مهدی(عج)، وزیری، 1394ق(1352ش)؛ 10ـ دائره‌المعارف قرآن کریم، جلد 7، 1409ق(1367ش)؛ 11ـ دائره‌المعارف قرآن کریم، جلد 11، 1414ق (1372ش) دائره‌المعارف مجموعاً دارای 12 جلد است که از سال 1364 تا 1372 به تدریج منتشر شده است ؛ 12 ـ سیره رسول‌الله (ص) سنت الهی است، رقعی، 1406ق (1364ش) ؛ 13ـ غدیر، پیوند ناگسستنی رسالت و امامت، رقعی، 1361ش (1402ق)؛ 14ـ فاطمة زهرا (ع) دژ شکست‌ناپذیر وحی در طول زمان، جیبی، 1361ش (1402ق)؛ 15ـ ما با خدا کار داریم، رقعی، 1406ق (1364ش)؛ 16ـ مکتب امام حسن (ع)، جیبی، 1402ق (1360ش)؛ 17ـ مبعث، بیانگر رسالت و امامت در مکتب تشیع، رقعی، 1412ق (1370ش)؛ 18 ـ مهدی (ع) ما راهگشای عالم غیب، وزیری، 1404 ق ( 1362 ش )؛ 19ـ مسئولیت، جیبی، 1409 ق( 1367 ش)؛ 20ـ نگهبان مکتب توحید (کتابنامة امام مهدی علیه‌السلام )، جیبی، 1415 ق( 1373 ش )؛ 21ـ نگهبان مکتب ما، رقعی، 1410ق(1368ش)؛ 22ـ نموداری از حکومت علی (ع)، وزیری، 1403 ق(1361ش)؛ 23ـ ولایت فقیه، ره‌آورد غدیر، رقعی، 1399ق(1357ش)؛ 24ـ هفدهم ربیع، جلوه‌گاه رسالت و امامت، رقعی، 1402ق(1361ش)؛ 25ـ شناخت قرآن کریم، وزیری، 1416ق (1374ش)؛ 26 ـ بررسی جوانان در مسایل اسلامی، 7 جلد، این مجموعه از سال‌ 1351 تا 1354 منتشر شده است.؛ 27 ـ قانون اساسی در حکومت مهدی، رقعی، 1399ق (1357ش)؛ 28ـ قرآن پناهگاه خداپرستان، جیبی، 1372ش (1414ش)؛ 29ـ غدیر در مآخذ اسلامی، رقعی، 1370ش(1412ق)؛ 30ـ از عرفات تا کربلا، رقعی، 1396ق (1354ش)؛ 31ـ وصیت من، مجموعه وصایای مرحوم آیت‌الله آقای حاج شیخ حسن سعید، رقعی، 1375ش (1417ق). وی‌ هم‌چنین هفت کتاب به زبان عربی دارد که تعدادی از آن ترجمه شده است.[154]

 

فعالیت‌های سیاسی

هرچند آیت‌الله سعید تهرانی به عنوان یک روحانی فرهنگی مطرح و مشهور بود ولی فعالیت‌های سیاسی او قابل توجه است. ارتباط او با آیت‌الله غلامحسین جعفری در مسجد گرمخانه به عنوان یک روحانی کاملاً مبارز و مخالف رژیم پهلوی و با افرادی هم‌چون آیت‌الله سبحانی، مکارم شیرزای، فلسفی، شهید مطهری، شیخ مجتبی و مرتضی تهرانی و امثال ایشان و اسناد به ‌جا مانده از ساواک و نامه‌نگاری‌های او با حضرت امام نشانگر این فعالیت‌هاست. به عنوان نمونه موارد زیر یاد می‌گردد.

1ـ ارسال تلگرام برای امام خمینی، آیت‌الله گلپایگانی و شریعتمداری در مورد حادثه مدرسه فیضیه در فروردین سال 42.[155]

همکاری با پدر مرحومش آیت‌الله عبدالله چهلستونی در روند مبارزه با رژیم پهلوی.[156]

3ـ وکالت در اخذ وجوهات شرعی از طرف امام در تاریخ 14 / 9 / 44.[157]

4ـ ملاقات با امام خمینی (ره) در تاریخ مذکور در نجف اشرف و ارائه گزارش شفاهی به روحانیون در مورد اوضاع امام در نجف.[158]

5ـ مبارزه با لایحه حمایت خانواده.[159]

6ـ وصول‌نامه امام به وی.[160]

7ـ ارتباط با روحانیون مخالف رژیم.[161]

8ـ دعوت از سخنرانان انقلابی در مسجد چهلستون.[162]

9ـ اقدام ساواک در بازرسی کتابخانه چهلستون به دلیل طرفداری آیت‌الله سعیدی از تهران به امام.[163]

10ـ فعالیت افراد مخالف حکومت و طرفدار امام در کتابخانه.[164]

11ـ فعالیت برای رفع محدودیت از امام در عراق در سال 57.[165]

12ـ فرار و اختفاء بعد از واقعة 15 خرداد 42.[166]

13ـ ملاقات و تهیه پول برای روحانیون تبعیدی.[167]

14ـ مبارزه با بهائیت و حمایت از تکثیر اعلامیه‌ها و نوارهای امام خمینی (ره).[168]

این عالم وارسته و کم‌نظیر روز سه‌شنبه 19 دی 1374 برابر با 18 شعبان 1416 ق دار فانی را وداع گفت و پیکر پاکش پس از تشیع پرشور در بازار و مسجد جامع از سوی اقشار مختلف مردم به قم منتقل شده و در قبرستان شیخان به خاک سپرده شد.

 

واعظان

شبستان چهل‌ستون در ایام مختلف تا پیروزی انقلاب اسلامی، بالاخص در ماه‌های محرم، صفر، اعیاد و سوگواری‌ها، مرکزی برای منابر مفید، سازنده و انقلابی بود و روحانیون بسیاری در آن به انجام سخنرانی پرداخته‌اند. تعدادی از آن‌ها عبارتند از:

سید عبدالرضا حجازی[169]

شیخ محمدتقی فلسفی[170]

شیخ احمد کافی[171]

شیخ علی‌اصغر مروارید[172]

شیخ مهدی واعظی[173]

شیخ محمد امامی کاشانی[174]

شیخ جعفر سبحانی[175]

سید جلال‌الدین طاهری اصفهانی[176]

شیخ محمد عبائی[177]

سید احمد حسینی همدانی[178]

شیخ یوسف صانعی[179]

واعظی به نام شمس[180]

واعظی به نام شبستانی[181]

 

5ـ شبستان زیرزمین

این شبستان مستطیل شکل، با مساحت 546 متر مربع(42×13 متر) در زیرزمین قسمت شمالی مسجد جامع بنا شده و به دلیل قرار گرفتن در زیرزمین مسجد به این نام معروف شده است. این شبستان هشت پله پائین‌تر از سطح صحن و دارای هشت چهارطاقی است. دیوارهای ضلع شمالی شبستان هشت پنجره دارد که به کوچه‌ی پشت شبشتان باز می‌شوند. قفسه چوبی کتاب در ضلع شرقی، حاوی تعدادی قرآن با تاریخ 1331ق (1291ش) و وقف این شبستان است.

به دلیل قرار گرفتن در زیرزمین مسجد جامع و خنک بودن به عنوان شبستان تابستانه مورد استفاده قرار می‌گرفته است. از طرف صحن مسجد به طرف قبله، نورگیرهایی در بالاترین قسمت بدنه‌ی شبستان تعبیه شده است.[182]

تاریخ ساخت آن به درستی مشخص نیست اما نشانه‌هایی حکایت از بنای آن در سدة 13 ق دارد و از ساخته‌های دوستعلی خان‌ معیرالممالک است.[183] این شبستان بارها مورد مرمت و بازسازی قرار گرفته مثلاً در سال 1353 ش توسط مرحوم حاج عباس تجریشی (متوفی 25 / 11 / 74) فرزند غلامرضا و پسرعموی حاج مرتضی و حاج اسدالله تجریشی بازسازی گردید و پس از آن مرحوم آیت‌الله مجتبی تهرانی در آن به اقامه نماز جماعت پرداخت. در کاشی‌کاری محراب شبستان مذکور نیز چنین نوشته شده: « این مسجد سنه 1353 به این صورت درآمد. معمار محمدقاسم باقرنژاد»[184] و آخرین مرمت آن به همت حجت‌الاسلام محمود سعیدی تهرانی در سال 90 آغاز گردید.

از جمله امام جماعت‌های شبستان زیرزمین در دورة پهلوی می‌توان به شیخ عبدالوهاب خراسانی حکمی و فرزندش شیخ محمد رضا حکمی اشاره کرد. بعد از او نیز مرحوم آیت‌الله مجتبی تهرانی در این مکان به اقامه نماز پرداخته و سپس به شبستان زیرگنبد انتقال یافت.[185]

طبق گفته آقای محمدحسین ابراهیم‌زاده، در شبستان زیرزمین حجت‌الاسلام علی‌اکبر ناطق نوری و مرحوم حجت‌الاسلام شیخ احمد کافی در ماه رمضان سخنرانی داشتند و مرحوم آیت‌الله مجتبی تهرانی نیز در زمانی‌که در این شبستان اقامه نماز می‌نمود به تبلیغ و ارشاد مردم می‌پرداخت.[186]

در سندی به سخنرانی آیت‌الله یوسف صانعی در سال 57 در این محل اشاره شده است.[187]

سند و گزارش دیگری در مورد فعالیت‌های خاص این شبستان به دست نیامد.

 

6 ـ شبستان استرآبادی

این شبستان در گذشته مستطیل شکل و سراسری با مساحتی در حدود دویست متر مربع بوده که مهتابی یا طاق‌نمای فوقانی شبستان زیرزمین بوده و حدود هفتاد سال پیش تخریب شده و به شبستانی بزرگ تبدیل شده است. مساحت فعلی آن 304 متر مربع (38×8 متر) است. بنابر این قدمت این شبستان پس از بازسازی به دوره‌ی پهلوی اول برمی‌گردد و در دو طبقه ساخته شده که طبقه اول نماز خانة‌ مردانه و طبقه بالا نمازخانة زنانه (به صورت بالکن) است و امروز فقط در ایام اعتکاف در ماه رجب از آن استفاده می‌شود. مصالح به کار رفته در بنا شامل ساروج در پی و آجر در اسکلت است. اولین امام جماعت شبستان مرحوم آیت‌الله حاج سید محمد استرآبادی(فرزند سید نصرالله متولد 1295 ق ـ 1256 ش و متوفی 1365 ق ـ 1324ش) بوده و به همین سبب هم به شبستان استرآبادی معروف شده است. وی به درخواست بسیاری از دوستان و نزدیکان خود به اقامة نماز جماعت در این شبستان پرداخته بعد از مدتی دو فرزندش آیت‌الله سیدضیاءالدین متولد 1323ق ـ 1284 ش و متوفی 1425ق ـ 1383 ش) و سید حسین استرآبادی به اقامة نماز جماعت و ارشاد و تبلیغ مردم پرداخته‌اند.[188]

به نظر می‌رسد قدمت این شبستان به زمان قاجار و لااقل اوایل سلطنت احمد شاه (1326 تا 1344 ق برابر با 1286 تا 1304 ش) باز می‌گردد، زیرا بنابر نوشته مساجد دیرینه سال تهران (صفحه 147) به نقل از گنجینه دانشمندان، مرحوم محمد شریف‌رازی (جلد 4، صفحه 373) حاج سید محمد استرآبادی از جمله مدرسان این مسجد بوده که در حدود سال 1290 ـ 1287 ش در شبستان مذکور به تدریس فقه و اصول می‌پرداخته است، از این‌روی آنان که قدمت آن را هفتاد سال دانسته‌اند، نظر به تخریب و بازسازی مجدد شبستان دارند و اصل بنای آن را منظور ننموده‌اند.

آیت‌الله سید ضیاءالدین نیز به جای پدرش در مسجد جامع به تدریس تفسیر قرآن در سال‌ 1325 ش پرداخته و در همین اوان مدیریت مدرسه‌ی خان محمدیه را هم عهده‌دار بوده است.[189]

در این‌جا خلاصه‌ای از زندگی مرحوم آیت‌الله سید ضیاءالدین و بازتاب فعالیت وی در نهضت امام خمینی (ره) که در اسناد ساواک به آن دست یافته، یاد می‌نمائیم.

 

  آیت‌الله سید ضیاءالدین استرآبادی در سال 1323 ق (1284ش) در شهر نجف به دنیا آمد. از آن جایی که وی از نوادگان امام‌زاده سیدعمادالدین حسینی علوی، مدفون در یکی از مضافات هزار جریب (منطقه گرگان و مازندران)، است و نسبتش به چند واسطه به حضرت زین‌العابدین علیه‌السلام می‌رسد، به عمادی استرآبادی نیز خوانده می‌شد. پدر دانشمندش آیت‌الله سید محمد امام جماعت شبستان استرآبادی مسجد جامع در سال 1295 ق (1256ش) در دشت گرگان تولد یافت و از شاگردان بزرگانی چون آخوند خراسانی (صاحب کفایه الاصول) و سید محمد کاظم طباطبائی یزدی (صاحب العروة‌ الوثقی) بود.

آیت‌الله سید ضیاءالدین پس از طی مقدمات و سطح نزد پدر و آقا سید محمد وحید در تهران به قم رفت و در حوزة درس آیات عظام: حاج شیخ حسن فاضل، سید محمد تقی خوانساری، سید صدرالدین صدر و شیخ عبدالکریم حائری یزدی حاضر گردید و به مقام اجتهاد رسید. مراتب علمی و عملی او مورد تائید آیت‌الله سید محسن حکیم و آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی قرار داشت. پس از درگذشت پدر بزرگوارش در قم در سال 1365 ق (1324ش)، که در یکی از حجره‌های غربی صحن عتیق حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد، به تهران آمد و به جای پدرش در شبستان مذکور به اقامه جماعت و تبلیغ و ارشاد مردم و هم‌چنین تدریس تفسیر قرآن کریم پرداخت و هم‌زمان مدیریت مدرسه‌ی قدیمی‌ خان محمدیه واقع در روبروی درِ غربی مسجد جامع در بازار نورزخان را به عهده گرفت.

آیت‌الله سیدضیاءالدین استرآبادی مورد احترام زیاد اساتیدش در قم بود به‌ طوری که بنا به گفتة آیت‌الله لطف‌الله صافی گلپایگانی، وقتی وی وارد جلسه‌ی درس می‌شد، آیت‌الله سید محمد تقی خوانساری تمام قد می‌ایستاد و وی را تکریم می‌نمود. هم‌چنین بنابر گفته فرزندش حاج سید حسین، مورد محبت و اعتماد بسیار آیت‌الله بروجردی قرار داشت و معظم‌له او را فرزند و سیدضیاءالدین ایشان را پدرجان خطاب می‌کردند و تجار تهران را برای حساب حقوق شرعی به ایشان ارجاع می‌داد و مکرر می‌فرمود: ایشان [سیدضیاءالدین] امین من هستند.

وی علاوه بر امامت جماعت، تبلیغ، تدریس و مدیریت حوزه‌ی علمیه خان محمدیه، در نوشتن نیز پرتلاش بود و آثار ارزنده‌ای به جامعه و دانش‌پژوهان عرضه داشت. کتاب‌هایی مانند: اسلام و تشیع، طریق‌الحق، ابدیت روح، ‌اهل ادب یا به سوی خدا، شرح زیارت جامعه‌کبیره، حجت‌المنتظر، چرا شیعه شدم؟، رساله العقاید الامامیه، حواشی توضیح‌المسائل آیت‌الله بروجردی و حواشی بر عروه‌الوثقی و...

او هم‌چنین حسینیه استرآبادی را در محله پامنار تهران بنا نهاد که مورد استقبال و توجه علماء، طلاب، بازاریان و مردم قرار داشت.[190]

مرحوم استرآبادی با شروع نهضت امام خمینی(ره) به حمایت از آن پرداخت. وی در تاریخ 28 / 12 / 41 به همراه آیت‌الله غلامحسین جعفری و مصطفی مسجد جامعی، در پیروی از امام و آیات عظام قم، نوروز سال 42 را عزا اعلام کرده و اطلاعیه‌ای در این‌باره صادر نمود.[191]

او به همراه جمعی از علمای تهران عضو هیئت علمیه تهران بود و در آن فعالیت می‌نمود.[192]

همکاری و همراهی با روحانیون مبارزی نظیر: آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، مقدسیان در ارتباط با مراجع.[193]

دستگیری و بازداشت بعد از حادثة 15 خرداد 42.[194]

آیت‌الله استرآبادی روز یکشنبه 11 / 7 / 83 دعوت حق را اجابت نمود و در قطعه شماره 444 حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به خاک سپرده شد.[195]

 

7ـ مسجد کوچک

بیرون صحن اصلی مسجد جامع بعد از عبور از دالان جنوبی و سرویس بهداشتی مسجد، مسجد کوچکی وجود دارد که جزء موقوفات مسجد جامع است. این مسجد برای افرادی ساخته شده بود که پس از استفاده از حمام شیخ در بازار می‌خواستند نماز خود را اقامه نمایند و یا کارگرانی که با همان لباس کار که معمولاً از تمیزی برخوردار نبود. مساحت آن حدود بیست متر است. عده‌ای در دهة پنجاه آن را تصرف نموده و به مغازه تبدیلش کرده بودند تا این که آیت‌الله حسن سعیدتهرانی در سال 1352 آن را پس گرفته و بازسازی می‌نماید و به حال سابقش برمی‌گرداند. مسجد کوچک مدت‌هاست بلااستفاده و در آن بسته است.[196]

 

سخن پایانی

مسجد کهن‌سال جامع تهران بعد از گذشت چند قرن هم‌چنان سرزنده و پویاست. در شبستان‌های آن هوای خاطره‌های تلخ و شیرین و یاد و ذکر لذت‌بخش خداوند متعال پراکنده و طنین‌انداز است.

کهن‌سالی آن از پیشگامی و اهمیت آن نکاسته و مأذنه‌های آن هم‌چنان مردم مسلمان و متدین تهران را به خود می‌خواند تا دمی در سایه‌سار شبستان‌های زیبا و سنتی آن و با اقامة نماز جماعت و برگزاری مراسم مختلف، بیاسایند و در بحبوحة کسب روزی حلال، خدای خویش را به یاد آورده بر نعمت‌هایش شکر گذراند و از فضل و رحمتش برای خود و امت اسلامی طلب خیر دنیا و آخرت و پیروزی حق بر باطل نمایند.

در ماه‌های محرم، صفر، رمضان و ایام خاص مانند اعیاد نیمه شعبان و عید غدیرخم، مراسم مختلف در شبستان‌های فعال آن برگزار شده و مورد استقبال هم‌جواران و عابرین قرار می‌گیرد. اولین مراسم اعتکاف در ماه رجب در سال 1360 ش در این مسجد برگزار شد. در این سال طلاب علوم دینی به این مسجد آمده و معتکف شدند و این روش نیکو در سال‌های بعد در تهران و دیگر شهرهای کشور رواج و گسترش یافت. در سال 1375 مسجد جامع بیش از پنج هزار نفر معتکف داشت و در سال 1381 نیز سه ‌هزار معتکف در این مسجد پذیرائی شدند. روزهای یکشنبه بعد از نماز ظهر و عصر و پس از قرائت حدیث شریف کساء در شبستان چهلستون‌، توسط بانیان خیّر، از شرکت‌کنندگان با دادن نهار پذیرائی می‌شود. در شبستان زیرگنبد، شاه‌آبادی و چهلستون مردم به مرحوم آیت‌الله مجتبی تهرانی و سپس فرزندش حجت‌الاسلام حسین تهرانی و حجت‌الاسلام یحیی رسولی و حجت‌الاسلام محمود سعیدی تهرانی اقتداء کرده و از بیانات و نصایح گرانقدر ایشان بهره می‌برند. و وعظ و خطابه و ارشاد و تبلیغ در این مکان مقدس جاریست.[197]

 

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . برخی از این احتمالات را حجت‌الاسلام محمود سعیدی تهرانی در مصاحبه با این مرکز در تاریخ 10 / 11 / 90 عنوان نموده است.

[2] . دائره‌المعارف بزرگ اسلامی،‌ جلد 16، صفحه 569.

[3] . مقالة: سابقه تاریخی بنای مسجد جامع تهران، فرح حبیب، مجله معماری و شهرسازی، شماره 21، دورة پنجم، سال 1372، صفحه 28.

[4] . احادیث فراوانی از پیامبر (ص) در مورد بنای مسجد وارد شده است. از آن جمله فرمودند: هرکس مسجدی بنا کند اگرچه به اندازة لانه‌ی مرغی باشد خداوند متعال از برای او خانه‌ای در بهشت بنا کند. (وسائل‌الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد سوم، صفحه 577)؛ هرکه برای خدا مسجدی بسازد، خواه کوچک، خواه بزرگ، خداوند در بهشت خانه‌ای برای او بسازد. (کنزالعمال، شیخ علی متقی هندی، جلد هفتم، صفحه 650).

[5] . نمونه آن مساجد سبعه در شمال غربی مدینه در منطقه احزاب است و روی هر تپه‌ای که عده‌ای از سپاه اسلام به حفاظت و دفاع مشغول بودند، مسجدی ساخته شد. در وقت نماز افراد پاسدار هر تپه به نوبت نماز جماعت به امامت فرماندهشان برگزار می‌کردند و بقیه به پاسداری از خندق و مسلمانان مشغول می‌شدند. این مساجد عبارتند از: مسجد فتح، مسجد علی‌ (ع)، مسجد ابوبکر، مسجد سلمان، مسجد الزهرا (س)، مسجد عمر، مسجد ذباب.( نک: مسجد پایگاه توحید و تقوی، ابوالقاسم رزاقی، صفحه 104 و 105، حزب جمهوری اسلامی، سال 1362)

[6] . همان، صفحه 102 تا 106.

[7] . در این موارد بنگرید به مقاله: مساجد در جهان، ایران و تهران، میکائیل جواهری، مجله الکترونیکی دوران،‌ شماره 49، آذر 1388 به نشانی: www .dowran . ir و وبلاگ: asir . parsiblog ؛ کتاب تاریخ بخارا، تألیف ابوبکر نرشخی به نقل از سایت: www . irantarikh . cam ؛ همان، ابوالقاسم رزاقی، صفحه 25؛ مجله مسجد،‌ شماره 37 و 38، مقاله آقای زمرشیدی، اردیبهشت و خرداد 1377، صفحه 65 ؛ روند شکل‌گیری شهر و مراکز مذهبی در ایران، حسین سلطان‌زاده،‌ صفحه 191، 192، 196، انتشارات آگاه، سال 1362؛ روزنامه همشهری، شماره 3803، مورخ 27 / 6 / 1384.

[8] . تهران در گذرگاه تاریخ ایران، تألیف زاوش، صفحه 13 و 14، نشر اشاره، چاپ اول، سال 1371.

[9] . همان، صفحه 26.

[10] . همان،‌ صفحه 27.

[11] . محله عولادجان یا اودلاجان در محدودة خیابان‌های پامنار از غرب، سیروس از شرق، چراغ برق (امیرکبیر) از شمال و پانزده خرداد از جنوب بوده است و مسجد جامع تهران در همین منطقه قرار دارد.

[12] . همان، زاوش،‌ صفحه 27 تا 29.

[13] . دانشنامه‌ی جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حدادعادل، جلد هشتم،‌ صفحه 720، بنیاد دایره‌المعارف اسلامی، چاپ اول سال 1383.

[14] . همان، صفحه 722.

[15] . نک: دایره‌المعارف تشیع، جلد هشتم، صفحه 416 تا 420 و تاریخ ری باستان، دکتر حسین کرمانی، انتشارات دانشگاه ملی ایران، سال 1354.

[16] . همان، میکائیل جواهری، صفحه 25 و 26.

[17] . ر ک: مقالة: به شهر مینیاتوری اسلامی خوش آمدید، سعید قلی کردی، مجله رشد معلم، شماره 191، اردیبهشت 1384، صفحه 50 و 51؛ جلوه‌های تمدن هخامنشی در آثار عهد صفوی، حسن نراقی، مجله هنر و مردم، شماره 127، اردیبهشت 1352، صفحه 57 تا 73؛ کاروانسراهای تهران قدیم، منوچهر ستوده، مجله آینده شماره 12، اسفند 1363،‌ صفحه 855؛ کتاب: کاروانسرا در ایران، سعید هادی‌زاده کاخکی، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، چاپ اول سال 1389.

[18] . نک: همان، میکائیل جواهری، صفحه 23، 25، 26؛ تاریخ ایران بعد از اسلام، دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، صفحه 330 تا 332؛ دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، جلد اول، صفحه 99؛ شیوه‌های معماری ایران: شیوه خراسانی، مجله اثر، شماره اول، بهار 1359، صفحه 108و 109؛ مقالة خانه‌های خدا در ایران زمین، مجله هنر و مردم، شماره 149، اسفند 1353، صفحه 7.

[19] . حجت‌الاسلام شیخ محمود سعیدی تهرانی فرزند آیت‌الله شیخ حسن سعید تهرانی فرزند آیت‌الله میرزا عبدالله سعید تهرانی معروف به چهلستونی فرزند آیت‌الله میرزا آقابزرگ سعید تهرانی فرزند آیت‌الله میرزا ابوالحسن تهرانی فرزند آیت‌الله حاج میرزا مسیح مجتهد تهرانی مؤسس مسجد چهلستونی فرزند آقا میرزا ملامحمد سعید استرآبادی است. وی در دی ماه 1338 ش در تهران متولد شد. مادرش دختر مرحوم آیت‌الله حاج میرزا عبدالعلی تهرانی پدر آیت‌الله حاج مرتضی و آیت‌الله مجتبی تهرانی است. جد اعلایش از طرف مادری به مرحوم آیت‌الله حاج موسی تهرانی برادر آیت‌الله میرزا مسیح مجتهد تهرانی می‌رسد. بنابر این جد اعلای وی از طرف پدری و مادری پسر عموی هم بودند. آیت‌الله میرزا موسی مؤسس مسجد میرزا موسی (واقع در بازار مسجد جامع نرسیده به چهارسوق بزرگ ) است. مسجد میرزا موسی خانه او بوده که آن را وقف نموده و بنای مسجد را گذارده است. میرزا موسی چند پسر داشته که یکی میرزا ابراهیم بوده و فرزند او میرزا غلامحسین و او پدر آیت‌الله میرزا عبدالعلی تهرانی و او پدر والدة حجت‌الاسلام شیخ محمود سعیدی تهرانی است. به‌ هر حال نسب مشارالیه از جانب پدر و مادر به مجتهدان سرشناس معاصر می‌رسد. وی پس از گذراندن تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی گردید و در رشته الکترونیک، مهندسی دریافت نمود. مرحوم آیت‌الله حسن‌ سعید تهرانی علاقه داشت که فرزندش در سلک روحانیون درآید، لذا مقدمات ادبیات عرب را تحت سرپرستی پدرش آغاز نمود و در مدرسه مروی تهران دروس مقدمات و سطح را پی گرفت. بعد از درگذشت پدر و بنابر وصیت او به همراه دائیش آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی به محضر آیت‌الله لطف‌الله صافی گلپایگانی رفته و در حرم مطهر حضرت معصومه (س) توسط ایشان عمامه گذاری می‌گردد و پس از آن به ادامه تحصیل و اقامه نماز جماعت و سرپرستی و اداره مسجد چهلستونی و انجام امور مربوط به مسجد جامع و شبستان‌های آن می‌پردازد. وی دارای همسر و دو فرزند (پسر و دختر) است. او برادری کوچکتر از خود به نام محمدتقی داشت که در اردیبهشت 1360 ش و در سن 12 سالگی به لحاظ ترکیدن آپاندیس فوت می‌نماید. پنج خواهر نیز دارد. یکی از خواهران همسر آقای محمد خداترس‌قمصری مسئول کتابخانه مسجد چهلستونی است. دو نفر از خواهرانش پزشک، یکی استاد دانشگاه خواجه‌نصیر و دیگری مهندس برق و شاغل در وزارت دفاع است. (برگرفته از مصاحبه این مرکز با مشارالیه در تاریخ 10 / 11 / 1390)

[20] . مصاحبه مذکور.

[21] . محمدحسین ابراهیم‌زاده فرزند مرحوم حجت‌الاسلام شیخ علی‌ ابراهیم‌زاده تهرانی در سال 1341 در کربلا متولد شد. خود می‌گوید سنم بیشتر است ولی آن‌چه در شناسنامه است سال 41 می‌باشد. از تولد تا سال 1347 در عراق زندگی نموده و سپس به لحاظ عدم تمدید اقامت در عراق به همراه خانواده به ایران رانده شده‌اند. وی ساکن کوچة غریبان واقع در انتهای بازار آهنگران بوده و کوچة مذکور که از محلات قدیمی تهران است منزل آباء و اجدادی اوست. درکوچه غریبان همسایه مرحوم حاج سعید امانی بوده که اکنون نام او را بر کوچه گذاشته‌اند. از جمله همسایگان ایشان آیت‌الله سبط شیرازی نوه مرحوم میرزای بزرگ شیرازی، آیت‌الله داودی، حاج محمد گیاهی که مسجد گیاهی میدان تجریش را بنا گذارده، بودند. وی می‌گوید: مرحوم حاج محمد گیاهی یک وقتی برای زیارت به نجف و پیش پدر من آمد، در گفتگو با پدرم بیان داشت که باغش در میدان تجریش را رضاشاه گرفته و نمی‌دهد. پدر من پیشنهاد کرد که نذری بکن و او نذر کرد که اگر توانست باغ را پس بگیرد آن‌جا را مسجد کند. بعد از خروج رضاشاه از ایران، ایشان می‌رود و شکایت می‌کند و بالاخره باغش را پس می‌گیرد و به نذر خود وفا نموده و آن‌جا را مسجد می‌سازد. آقای ابراهیم‌زاده دوران طفولیت را در عراق می‌گذراند و پس از اقامت در تهران تحصیلات خود را ادامه داد. پدرش شیخ علی از روحانیون نجف و تهران بود که در سن 30 سالگی به خاطر بیماری نابینا می‌گردد،‌ لذا برای رفتن از مکانی به مکان دیگر به همراه او یا برادرش حرکت می‌کرد به همین سبب در ملاقات‌های او و دیگر روحانیون در عراق و ایران یکی از برادران در کنار پدر بودند و از این بابت خیلی از روحانیون را از نزدیک دیده و با آنان آشنایی دارد که از جمله آیات عظام: سیدمحسن حکیم، سید ابوالقاسم خوئی، سیدمحمد شیرازی،‌سیدمحمود شاهرودی و امام خمینی را می‌توان نام برد. او می‌گوید: وقتی از عراق رانده شدیم در مرز ایران پس از بازرسی چون رسالة امام خمینی را در داخل وسایل و کتاب‌ها پیدا کردند ما را متوقف کردند و پدرم با این دلیل که: من روحانی هستم و رسالة اکثر مراجع را داشته و به آن‌ها نیاز دارم، رهایمان کردند. وی در فعالیت‌های مسجد پیش از انقلاب شرکت داشته و در الصاق اعلامیه‌ها به در و دیوار مسجد به همراه دوستان دیگرش اقدام می‌نمود. آقای ابراهیم‌زاده چند سالی است جزء هیأت امنای مسجد خدمت می‌کند و تقریباً تمام وقت در خدمت خانه خداست و او و دیگر هیأت امناء حقوقی بابت زحمات خود دریافت نمی‌دارند. (برگرفته از مصاحبه این مرکز با نامبرده در تاریخ 23 / 11 / 90)

[22] . مصاحبه مذکور.

[23] . عبدالزهراء ابراهیم‌زاده فرزند حجت‌الاسلام شیخ علی ابراهیم‌زاده تهرانی و برادر محمدحسین یاد شده در سال 1350 ش در سوریه دیده به جهان گشود. تحصیلات را تا دیپلم ادامه داد و در حوزة علمیه نیز کسب علم نمود. وی نیز هم‌چون برادرش اظهار می‌دارد که: چون پدرم نابینا بود، من از سن شش یا هفت سالگی در کنار پدرم بوده و در رفت‌ و آمد او به نزد آیات عظام همراهش بودم در نتیجه با آیت‌الله خوانساری، سعید تهرانی،‌سبط شیرازی، رفیعی قزوینی، حسنی، مجتبی تهرانی آشنا بودم. حدود 20 سال است در مسجد جامع خدمت می‌نمایم و چند سالی توفیق خدمت در محضر مرحوم آیت‌الله حسن سعید تهرانی را داشتم. درحال حاضر نماینده مرکز رسیدگی به امور مساجد و مسئول ستاد اجرایی مسجد جامع هستم. نامبرده اطلاعات خوبی درمورد تاریخچه مسجد و ائمه جماعت آن دارد و در تعمیر، نگهداری و بازسازی شبستان‌ها و ملحقات مسجد جامع فعال و کوشاست. (برگرفته از مصاحبه این مرکز با نامبرده در تاریخ 10 / 11 / 90)

[24] . مصاحبه مذکور.

[25] . آقای عبدالزهراء ابراهیم‌زاده در مقالة خود با عنوان: مسجد جامع بازار کهن‌ترین مسجد تهران، این مطلب را نوشته‌ است. به مجله خیمه، شهریور 1383، شماره 15، صفحه 42 مراجعه کنید.

[26] . روزنامه ابتکار، شماره 909، تاریخ 24 / 2 / 1384.

[27] . دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، جلد 16، صفحه 596.

[28] . همان،‌ صفحه 597؛ پیشین،‌ مقالة ابراهیم‌زاده؛ مساجد دیرینه سال تهران، ‌زیرنظر دکتر حسن حبیبی، صفحه 139، بنیاد ایران‌شناسی، چاپ اول، سال 1388.

[29] . مرآت ‌البلدان، جلد چهارم، صفحه 2004 و 2005 به نقل از همان، دکتر حسن حبیبی، صفحه 136 ودایره‌المعارف بزرگ اسلامی، همان.

[30] . حاج محمد شاه حسینی فرزند عباس در 10 / 10 / 1316 در محله بازار مسجد جامع تهران به دنیا آمد. پدرش پینه‌دوز (کفاش) بود. وی تا کلاس پنجم ابتدایی تحصیل نموده و سپس مشغول کار می‌گردد. به ‌خاطر همسایگی مسجد جامع و پرورش در دامن خانواده‌ای مذهبی از زمان طفولیت اهل مسجد بوده و به همراه خانواده به مسجد آمدوشد داشت. او در پاساژ عطاران بازار دارای مغازه‌ بود که چندین سال قبل آن را فروخت و درحال حاضر ایام بازنشستگی خود را می‌گذراند. وی از سنین نوجوانی با خاندان آیت‌الله سعید تهرانی ارتباط داشته و در حوادث مختلف به یاری آنان رفته است. به همین جهت در برگزاری مراسم اعم از اعیاد و سوگواری‌ها در مسجد جامع بالاخص در شبستان چهلستون کمک‌کار مرحوم آیت‌الله میرزا عبدالله و مرحوم آیت‌الله حسن سعید تهرانی و در حال‌حاضر حجت‌الاسلام محمود سعیدی تهرانی بوده و هست و علاوه بر اذان و اقامه، مکبر نماز جماعت مسجد مذکور نیز می‌باشد. (برگرفته از مصاحبه این مرکز با نامبرده در تاریخ 23 / 11 / 90)

[31] . همان.

[32] . مساجد دیرینه‌ سال تهران، صفحه 145 و مصاحبه مورخ 15 / 11 / 91 با آقای محمدتقی اسلامی، کاسب بازار و از افراد قدیمی و مطلع.

[33] . گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 604 به نقل از مجله تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره 5، صفحه 187.

[34] . مصاحبه با آقای محمد شاه‌حسینی، 23 / 11 / 90.

[35] . مساجد دیرینه سال تهران، صفحه 145 و مصاحبه با آقای محمد شاه‌حسینی 23 / 11 / 90.

[36] . شرح حال رجال ایران،‌ مهدی بامداد،‌ جلد دوم،‌ صفحه 48 و 49، کتابفروشی زوار، سال 1347.

[37] . همان، جلد اول، صفحه 239 و 240.

[38] . آینه‌دار طلعت یار، دکتر علی‌‌یار حسینی،‌ صفحه 15 تا 19 و 141 تا 146،‌ انتشارات وثوق، چاپ اول، سال 1383.

[39] . گلشن ابرار، جلد دوم، صفحه 606.

[40] . پیشین، یار حسینی، صفحه، 307 الی 309.

[41] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجت‌الاسلام مهدی شاه‌آبادی، صفحه 39، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[42] . ستارگان حرم، سیدعلی‌رضا سیدکباری، جلد دوم، نشر زائر قم و مقاله هم‌نشینی علم و اخلاق، ناصر باقری بید هندی، ‌مجله اطلاعات حکمت و معرفت، سال دوم،‌ خرداد 1386، شماره 3، صفحه 97. هم‌چنین رک: زندگانی و آثار حضرت آیت‌الله‌‌العظمی حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی،‌ محمد موقتیان، ‌مجله معارف اسلامی (سازمان اوقاف) شهریور 1348، شماره 9، صفحه 5 تا 7؛ گفتگو با آیت‌الله سید رضی شیرازی، مجله بخارا، آذر و اسفند 1386، شماره 64، صفحه 568 تا 574؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، جلد 14، صفحه 539.

[43] . ر.ک: اسناد انقلاب اسلامی، جلد 2، صفحه 30، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[44] . پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مسجد جامع بازار تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، پاورقی شماره 2 ذیل سند بدون شماره ـ 31 / 1 / 42، جلد اول، صفحه 6.

[45] . همان، پاورقی شماره 1 ذیل سند شماره 12148 ـ 12 / 5 / 42، جلد اول، صفحه 42.

[46] . پرونده انفرادی ساواک.

[47] . مسجد جامع بازار تهران، همان، پاورقی شماره 1، جلد اول، سند صفحه 144.

[48] . همان، سند شماره 23789 / 20 ﻫ 12 ـ 11 / 12 / 53، جلد دوم، صفحه 382.

[49] . پرونده انفرادی ساواک و پیشین، سید علی‌ رضا سیدکباری.

[50] . مساجد دیرینه سال تهران، صفحه 147، منابع هریک در مأخذ یاد شده آمده است.

[51] . مسجد جامع بازار تهران، همان، سند شماره 26653 / 20 / ﻫ 3 ـ 13 / 11 / 45، جلد اول، صفحه 326.

[52] . همان.

[53] . همان، سند شماره 1955 / 20 / ﻫ 3 ـ 30 / 1 / 46، جلد دوم، صفحه 18.

[54] . همان، سند شماره 1964 / 20 / ﻫ 3 ـ 3 / 2 / 46، همان، صفحه 21.

[55] . همان، سند شماره 2040 / ﻫ 3 ـ 12 / 2 / 46، همان، صفحه 24.

[56] . همان، سند شماره 2024 / 20 / ﻫ 3 ـ 10 / 2 / 46، همان، صفحه 26.

[57] . همان، سند شماره 2047 / 20 / ﻫ 3 ـ 13 / 2 / 46، همان، صفحه 32.

[58] . همان، سند شماره 396 ـ 312 ـ الف ـ 1 / 12 / 42، جلد اول، صفحه 114.

[59] . همان، سند شماره 5219 / 20 ﻫ 3 ـ 16 / 2 / 47، جلد دوم، صفحه 76.

[60] . همان، سند شماره 1948 / 20 ﻫ 3 ـ 30 / 1 / 46، همان، صفحه 17.

[61] . مساجد دیرینه سال تهران، صفحه 139؛ مقاله پیشین، ابراهیم‌زاده؛ دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، جلد 16، صفحه 597.

[62] . همان، دایره‌المعارف بزرگ اسلامی.

[63] . همان، مساجد دیرینه سال تهران به نقل از مرآت‌البلدان، جلد 4، صفحه 2004.

[64] . همان، صفحه 145.

[65] . مصاحبه پیشین با دست‌اندرکاران مسجد جامع.

[66] . مسجد جامع بازار تهران، همان، سند شماره 16716 / 20 ﻫ 3 ـ 2 / 6 / 49، جلد دوم، صفحه 266.

[67] . همان، سند شماره 23789 / 20 ﻫ 12 ـ 11 / 12 / 53، همان، صفحه 382.

[68] . همان، پاورقی شماره 2 سند شماره 15291 / 20 ﻫ 3 ـ 23 / 3 / 49، جلد دوم، صفحه 251.

[69] . دایره‌المعارف بزرگ اسلامی،‌ جلد 16، صفحه 597؛ مساجد دیرینه سال تهران، صفحه 139، 140و 145، مقالة پیشین، عبدالزهراء ابراهیم‌زاده،‌ صفحه 42.

[70] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله حاج شیخ غلامحسین جعفری همدانی، صفحه هفت تا نه مقدمه، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول سال 1387 و مجله حوزه، مهر و آبان 1371، شماره 52، صفحه 25 به بعد مصاحبه آیت‌الله غلامحسین جعفری.

[71] . مسجد جامع بازار تهران، همان، سند شماره 2037 س ت / 3 ـ 24 / 10 / 43، جلد اول، صفحه 171. در کتاب مساجد دیرینه سال تهران، صفحه 145، برگزاری نماز جماعت توسط آیت‌الله جعفری را بین سال‌های 1350 ـ 1340 عنوان نموده که قطعاً نادرست است.

[72] . پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، صفحه 352.

[73] . همان.

[74] . مسجد جامع بازار تهران، همان، سند شماره 23282 / س ت ـ 28 / 10 / 42، جلد اول، صفحه 62.

[75] . همان، سند شماره 2079 س ت / 3 ـ 29 / 10 / 43، جلد اول، صفحه 183 و پاورقی سندی، صفحه 185.

[76] . پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، صفحه 352.

[77] . مسجد جامع بازار تهران، همان، پاورقی شماره 2 سند شماره 23121 / 20 الف ـ 30 / 10 / 43، جلد اول، صفحه 186 و سند شماره 588 س ت / 3 ـ 29 / 3 / 44، همان، صفحه 193.

[78] . همان، سند شماره 23338 / 20 ﻫ 3 ـ 7 / 10 / 45، همان، صفحه 268.

[79] . همان، سند شماره 25091 / 20 ﻫ 3 ـ 17 / 10 / 45، همان، صفحه 300.

[80] . همان، پاورقی سندی صفحه 170، جلد دوم، به شماره 36307 / 20 ﻫ 4 ـ 24 / 9 / 47.

[81] . همان، سند شماره 1823 / 20 ﻫ 3 ـ 20 / 1 / 46، همان، صفحه 13.

[82] . همان و پاورقی شماره 1، همان، صفحه 14 و 15.

[83] . پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، صفحه سی و یک و سی و دو مقدمه و سند شماره 33410 / 20 ﻫ 3 ـ 17 / 9 / 47 همان کتاب.

[84] . مسجد جامع بازار تهران، همان، سند شماره 100041 / 316 ـ 11 / 10 / 47، جلد دوم، صفحه 194 و سند شماره 17155 / 20 ﻫ 3 ـ 18 / 9 / 48، همان، صفحه 238.

[85] . همان، سند شماره 13686 / 20 ﻫ 12 ـ 30 / 8 / 50، همان، صفحه 326.

[86] . پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، صفحه چهل و سه مقدمه و روزنامه ایران، شماره 2040، 27 / 8 / 74 صفحه 3.

[87] . خاطرات عزت‌شاهی، تدوین محسن کاظمی، صفحه 37 تا 40، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، چاپ اول، سال 1385.

[88] . پرواز با نور، خاطرات و مبارزات خانم مرضیه حدیده‌چی (دباغ)، به کوشش عالیه شفیعی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(ره)، چاپ دوم، سال 1386.

[89] . مسجد جامع بازار تهران، همان، سند‌های شماره 32983 / 20 ﻫ 3 ـ 8 / 1 / 46، جلد دوم، صفحه 1 و 31735 / 20 ﻫ 3 ـ 10 / 11 / 46، همان، صفحه 72.

[90] . مساجد دیرینه سال تهران، صفحه 145 و مصاحبه و تحقیقات میدانی. آقای محمدحسین ابراهیم‌زاده در سال 90 اظهار امیدواری نموده بود که پس از انجام تعمیرات در شبستان آیت‌الله استرآبادی، شبستان گرمخانه تعمیر و بازگشایی گردد. بحمدالله با همت هیأت امناء این امر در سال 91 صورت پذیرفت.

[91] . مسجد جامع بازار تهران، همان، سند بدون شماره مورخ 19 / 12 / 42، جلد اول، صفحه 117 و سند شماره 6905 ـ 21 / 12 / 42، همان، صفحه 120.

[92] . همان، سند شماره 22652 / 20 الف ـ 20 / 1 / 43، صفحه 152 و چند سند پس از آن.

[93] . همان، سند شماره 2054 س ت / 3 ـ 26 / 10 / 43، صفحه 174 و چند سند پس از آن.

[94] . همان، سند شماره 1159 / س ت 3 ـ 22 / 6 / 44، صفحه 197 و سندهای متعدد پس از آن که تا سال 56 ادامه دارد.

[95] . همان، سند شماره 1972 / س ت 3 ـ 16 / 10 / 44، صفحه 221 و چند سند پس از آن.

[96] . سند شماره 22356 / 20 ﻫ 3 ـ 28 / 9 / 45، همان، صفحه 250 و چند سند پس از آن.

[97] . سند شماره 25091 / 20 ﻫ 3 ـ 17 / 10 / 45، همان، صفحه 300 و چند سند پس از آن.

[98] . سند شماره 26698 / 20 ﻫ 3 ـ 19 / 11 / 45، همان، صفحه 333 و چند سند پس از آن.

[99] . سند شماره 16730 ـ 1 / 9 / 48، جلد دوم، صفحه 227 و چند سند پس از آن.

[100] . سند شماره 64727 / 20 ﻫ 3 ـ 12 / 8 / 49، همان، صفحه 274 و چند سند پس از آن.

[101] . سند شماره 13686 / 20 ﻫ 12 ـ 30 / 8 / 50 ، همان، صفحه 326.

[102] . دانشنامه جهان اسلام، جلد هشتم، صفحه 720.

[103] . صفحه 106، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.

[104] . مقالة مسجد جامع کهن‌‌سال‌ترین مسجد تهران، مجله خیمه، شهریور 83، شماره 15، صفحه 42 و مصاحبه مورخ 10 / 11 / 90.

[105] . دانشنامه جهان اسلام، همان.

[106] . همان و پیشین و مصاحبه‌ها.

[107] . مصاحبه با دست‌اندرکاران مسجد جامع، تحقیق میدانی و مقاله پیشین، عبدالزهراء ابراهیم‌زاده.

[108] . مصاحبه با حجت‌الاسلام محمود سعیدی تهرانی و عبدالزهراء ابراهیم‌زاده، 10 / 11 / 90 و حاج محمد شاه‌حسینی، 23 / 11 / 90.

[109] . مساجد دیرینه سال تهران، صفحه 145.

[110] . ر.ک: گلشن ابرار، جلد اول، صفحه 324 و 325؛ میرزا مسیح مجتهد و فتوای شرف، غلامرضا گلی‌‌زواره، صفحه 18 تا 22؛ دائره‌المعارف قرآن کریم، آیت‌الله حسن سعید تهرانی، جلد 7، صفحه 277 و 278، چاپ اول 1409ق؛ احوال و آثار حضرت آیت‌الله سعید، صفحه 12، کتابخانه و مدرسه چهل‌ستون مسجد جامع تهران؛ آستان سعید یادنامه‌ی آیت‌الله سعید تهرانی، دکتر احمدعلی افتخاری، صفحه 40 تا 42، چاپ اول.

[111] . شرح حال رجال ایران، جلد 4، صفحه 100 و 101.

[112] . همان، گلی‌زواره، صفحه 33 و 34.

[113] . همان، صفحه 59 تا 70، در ضمن تصویر صفحه اول رسالة عملیه و رساله فی‌ احکام النیابه در صفحه 56 و 64 کتاب مذکور چاپ گردیده است و احوال و آثار حضرت آیت‌الله سعید، صفحه 13.

[114] . فارسنامة ناصری، جلد 2، صفحه 737.

[115] . تاریخ ‌نو، صفحه121.

[116] . نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ترجمه ابوالقاسم سری، صفحه 143.

[117] . گلشن ابرار، جلد اول، صفحه 327 تا 330؛ هم‌چنین برای تفضیل موضوع رک: پیشین، دائره‌المعارف قرآن کریم، صفحه 280 تا 301. مرحوم میرزا مسیح در کتاب مسائل متفرقه در صفحه 400 چگونگی تبعید خود را توضیح داده و تاریخ نگارش این توضیح را دوم ذی‌قعده 1247 ق (13 / 1 / 1211 ش) مرقوم داشته است، رک: همان، صفحه 280 و 281 و احوال و آثار حضرت آیت‌الله سعید،‌ صفحه 13 و 14.

[118] . همان، احوال و آثار، صفحه 12 و پیشین، گلی‌زواره‌، صفحه 154، هم‌چنین نک: دایره‌المعارف تشیع، جلد دوم، صفحه 111 و 112.

[119] . پرونده انفرادی میرزا عبدالله در ساواک.

[120] . گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، جلد سوم، صفحه 482 و 483؛ الادب العربی المعاصر فی ایران، جاسم عثمان مرغی، صفحه 186، مؤسسه البلاغ، بیروت، چاپ اول 1414 ق (1993 م)؛ آیینه دانشوران، سید علیرضا ریحان‌یزدی، صفحه 208 و 209.

[121] . آقای غلامرضا گلی‌زواره در کتاب میرزا مسیح مجتهد و فتوای شرف، صفحه 48 این اشکال را به نویسنده کتاب گنجینه دانشمندان و آیینه دانشوران نموده و با توجه به سال درگذشت میرزا مسیح مجتهد استرآبادی در سال 1263 ق و سال تولد میرزا عبدالله در 1305 ق، با این‌که دو نسل بین آن‌ها فاصله است، مطالب آنان را نادرست شمرده است. البته او این فاصله را 52 سال نوشته که 42 سال صحیح است. با بیانی که نگاشته‌ایم این اشکال رفع می‌شود و معلوم می‌گردد منظور نویسندگان مذکور همان میرزا آقا بزرگ می‌باشد.

[122] . همان، گنجینه دانشمندان، آیینه دانشوران و الادب العربی المعاصر فی ایران.

[123] . مسجد جامع بازار تهران، همان، سند شماره 1529 / س ت / 2 ـ 23 / 7 / 43، جلد اول، صفحه 139.

[124] . همان، سند شماره 313 / 31 د م ـ 19 / 8 / 41، همان، صفحه 3.

[125] . همان، متن تلگرام و نامه نامبرده در صفحه 22 تا 24، 29 تا 39، 52 تا 55 جلد اول درج گردیده است.

[126] . همان، صفحه 35 و 36.

[127] . سند شماره 73 / 326 ـ 30 / 1 / 43، همان، صفحه 130.

[128] . همان، صفحه 144 و سند شماره 750 / س ت / 3 ـ 16 / 4 / 44، صفحه 194.

[129] . سند شماره 32965 / 20 ﻫ 3 ـ 29 / 12 / 45، همان، صفحه 349 و 350.

[130] . همان، سند شماره 35518 / 316 ـ 4 / 6 / 46، جلد دوم، صفحه 56.

[131] . سندهای شماره 140203 / ﻫ 12 ـ 23 / 10 / 50 و 140238 / 20 ﻫ 12 ـ 23 / 10 / 50، همان، صفحه 328 و 329 و پیشین، غلامرضا گلی‌زواره، صفحه 48.

[132] . مسجد جامع بازار تهران، همان، ، سند شماره 140265 / 20 ﻫ 12 ـ 20 / 10 / 50، جلد دوم، صفحه 330 و سندها و پاورقی‌های بعد از آن تا صفحه 356؛ آقای محمدحسین و عبدالزهراء ابراهیم‌زاده نیز در مصاحبه به این رویداد اشاره دارند.

[133] . پرونده انفرادی آیت‌الله میرزا عبدالله چهلستونی در ساواک و سندهای شماره 37708 / 20 ﻫ 3 ـ 3 / 12 / 46 و بدون شماره مورخ 28 / 11 / 46، مسجد جامع بازار تهران، همان، جلد دوم، صفحه 73 و 74. بعد از فوت آن مرحومه آیت‌الله میرزا عبدالله و حسن سعید تهرانی و خانواده، قصد داشتند که مراسم تشیع او را از مسجد جامع انجام دهند ولی مأمورین انتظامی در مسجد جامع را بستند و اجازه این کار را ندادند. آقای محمد شاه‌حسینی در خاطرات خود می‌گوید: «وقتی همسر آمیرزا عبدالله فوت کرد، ما رفتیم جنازه را برداریم، منتظر ماشین نعش‌کش بودیم و می‌خواستیم جنازه را تا سر کوچه ببریم چون ماشین داخل کوچه نمی‌توانست بیاید، تا ما آمدیم جنازه را بلند کنیم و لااله‌الا‌الله بگوئیم یکی از پلیس‌ها صدایم کرد و یک سیلی زد به صورتم و گفت: برو گمشو.» مصاحبه با نامبرده 23 / 11 / 90.

[134] . از جمله اساتید شاخص او در حوزه‌ی علمیه قم مرحوم آیت‌الله حاج میرزا مهدی مازندرانی بود. نامبرده از او یاد کرده و می‌نویسد: «یکی از استادان بزرگ حوزة علمیه قم مرحوم آیت‌الله محقق حاج میرزا مهدی مازندرانی بود که من افتخار شاگردی او را داشتم.» خدا و مهدی، صفحه 14.

[135] . آستان سیعد، صفحه 31 و 32؛ میرزا مسیح مجتهد و فتوای شرف، صفحه 49 و احوال و آثار حضرت آیت‌الله سعید، صفحه 9.

[136] . همان. در صفحه 335 و 337 کتاب آستان سعید تصویر دست‌ خط مرحوم علامه حسین حلی به تاریخ 9 جمادی الثانی 1379(18 / 9 / 1338ش) چاپ گردیده است. آیت‌الله شیخ جعفر سبحانی می‌نویسد: « .... بیشترین تحصیلاتش پیش مرحوم آیت‌الله شیخ حسین حلی بوده، به ‌قدری با ایشان مأنوس بوده که درس ایشان را در بخش طهارت به رشته تحریر کشیده و مستقلاً چاپ شده است. با عنوان: « دلیل‌العروه، در دو مجلد و بیش از هزار صفحه» آستان سعید، صفحه 23. آیت‌الله سید محمد تقی نقوی نیز می‌گوید: «آقای حلّی هم از استادان زبدة نجف بود. البته عرب بود. درس‌هایش هم عربی بود و خیلی مورد توجه بود از نظر عملی، و مرحوم سعید هم از شاگردان خاص و نور‌چشمی‌های ایشان بودند.» همان، صفحه 219. آیت‌الله محمدابراهیم جنّاتی دربارة مرحوم علامه حسین حلی و آیت‌الله سعید تهرانی می‌گوید: « ... از همه بیشتر درس آیت‌الله حلّی شرکت کردم ... شیخ حسین حلّی عرب بود ... خیلی هم شوخ بود. طلاب او را از همه اعلم می‌دانستند. استادش مرحوم میرزای نائینی بود. بعد از درگذشت آیت‌الله حکیم هرچه کردند که ایشان مرجعیت را قبول کند، قبول نکرد ... یک منزل 27 متری داشت ... تقریرات درس آقای حسین حلّی را میرزا حسن سعید تهرانی نوشته بود، بسیار آدم خوبی بود...» مصاحبه 22 / 1 / 91 در شهر قم.

[137] . آیت‌الله سعید تهرانی در این‌باره می‌نویسد: «در سال 1385 قمری در نجف اشرف کتبی چند در فقه و اصول و عقائد و اخلاق نوشتم که بعضی از آن‌ها به طبع رسید و بحمدالله مورد توجه نیز قرار گرفت. پدر بزرگوارم مرحوم آیت‌الله آ‌قای حاج میرزا عبدالله مجتهد تهرانی قدس سره دستور فرمودند در مسجد چهلستون اقامه جماعت نمایم.» مبعث، صفحه 5.

[138] . مساجد دیرینه سال تهران، صفحه 143. در کتاب یاد شده سال تأسیس مدرسه 1348 ش نوشته شده که با توجه به شرح آیت‌الله سیعد تهرانی تاریخ صحیح، همان است که نگاشته شد.

[139] . وصیت ‌من،‌ مجموعه وصایای حاج شیخ حسن سعید، صفحه 6 و 7 به تاریخ 12 / 9 / 1370.

[140] . احوال و آثار حضرت آیت‌الله سعید، صفحه 17و دائره‌المعارف قرآن کریم، جلد 7، صفحه 303، به تاریخ هشتم ربیع‌الثانی 1410ق (16 / 8 / 1368ش).

[141] . وصیت‌ من، صفحه 12. حجت‌الاسلام محمود سعیدی تهرانی می‌گوید: « رابطه پدرم با آقای حکیم خیلی خوب بود یک‌بار من با پدرم به دیدار آقای حکیم در نجف رفته‌ایم.» مصاحبه 10 / 11 / 90. وی در مصاحبه با ماهنامه یادآور در این‌باره می‌گوید: « یادم هست با مرحوم حکیم خیلی خوب بود. می‌دانید که آقای حکیم به شدت نسبت به فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی و در اواخر عمر، اهتمام داشتند. آخرین باری که پدرم به نجف رفت، یادم هست که با آقای حکیم ملاقات کرد و از آن به بعد بود که ورود پدر من به نجف ممنوع شد. خانه آقای حکیم محاصره بود و کسی را راه نمی‌دادند و من و پدرم به خانه ایشان رفتیم... یادم هست وقتی آقای حکیم به مکه رفتند و برگشتند، من و پدرم برای استقبال از ایشان به بغداد رفتیم. فکر می‌کنم عکس‌های مسجد چهلستون بعد از فوت آقای حکیم هم هست که پدرم دارد سیاهی می‌زند. ایشان رابطه‌اش با اکثر مراجع خیلی خوب بود.» ماهنامه یادآور، شماره 6 تا 8، سال سوم، تابستان تا زمستان 1388 و بهار 1389، صفحه 258.

[142] . آستان سعید، صفحه 23 و 24.

[143] . همان، صفحه 193 و 194.

[144] . همان، صفحه 219 و 220. حجت‌الاسلام محمود سعید تهرانی درباره ساخت مدرسه و کتابخانه چهلستون و تدریس آقای نقوی می‌گوید: «پدرم همان موقع که کتابخانه را ساخت چندین حجره هم ساخت و طلبه جذب کرد تا نیرو تربیت کند و آنها را برای تبلیع به جاهای مختلف می‌فرستاد. آقای نقوی که شرح نهج‌البلاغه را نوشته یکی از مدرسان بود و 10 تا 15 طلبه داشت. » همان مصاحبه.

[145] . در قسمت فوقانی ورودی کتابخانه نیز کتیبه‌ای قرار دارد که روی آن عبارت زیر نوشته شده است: کتابخانه مدرسه چهلستون مسجد جامع تهران، تأسیس 1386، حسن سعید. «رسول من‌الله یتلوا صحفاً مطهره فیها کتب قیّمه».

[146] . تحقیق میدانی و مساجد دیرینه سال تهران، صفحه 143.

[147] . مقاله‌ی پیشین نامبرده.

[148] . همان مصاحبه.

[149] . مساجد دیرینه سال، صفحه 144.

[150] . اسناد مربوط به سخنرانی‌ها و دروس آیت‌الله مکارم شیرازی در مسجد ارک در سال 51 تا 54 در صفحه 435 تا 552 مسجد ارک تهران از مجموعه (پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی) کتاب سوم درج گردیده است.

[151] . مسجد جامع بازار تهران، همان، سند شماره 28495 / 20 ﻫ 12 ـ 2 / 7 / 54، جلد دوم، صفحه 386.

[152] . آستان سعید، صفحه 24 تا 27. آیت‌الله سعید تهرانی در مورد گنجینه‌ قرآن، دائره‌المعارف قرآن کریم، ارسال کتب برای جوانان خارج از کشور‌، مجله بررسی جوانان درباره مسائل اسلامی توضیحاتی داده که در کتاب وصیت من صفحه 6 تا 8 درج گردیده است.

[153] . اسامی و تصاویر جلد برخی از این کتاب‌ها در آستان سعید، صفحه 149 تا 153 و در احوال و آثار حضرت آیت‌الله سعید، صفحه 21 تا 26 آمده است.

[154] . آستان سعید، صفحه 168 تا 182. هم‌چنین رک: چشمه روشن، مروری بر زندگانی مرحوم آیت‌الله حاج شیخ حسن سعید، علی مسجد جامعی، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، چاپ اول، سال 1375.

[155] . مسجد جامع بازار تهران، همان، پاورقی شماره 2 سند مورخه 10 / 1 / 42، جلد اول، صفحه 6.

[156] . سند شماره 791 / ع ـ 30 / 9 / 42، همان، صفحه 56.

[157] . پاورقی شماره 1 سند شماره 23199 / 20 الف ـ 17 / 9 / 44، همان، صفحه 214.

[158] . سند بدون شماره مورخ 30 / 10 / 44 ، همان، صفحه 219.

[159] . همان، سند شماره 2398 / 20 / ﻫ 3 ـ 16 / 3 / 46، جلد دوم، صفحه 40.

[160] . سند شماره 8563 / 20 / ﻫ 3 ـ 1 / 6 / 46، همان، صفحه 51.

[161] . سند شماره 8843 / 20 ﻫ 3 ـ 20 / 6 / 46، همان، صفحه 58.

[162] . سندهای شماره 33414 / 20 ﻫ 3 ـ 16 / 9 / 47، همان، صفحه 109 و 33597 / 20 ﻫ 3 ـ 24 / 9 / 47، همان صفحه 134 و 33762 / 20 ﻫ 3 ـ 28 / 9 / 47، همان، صفحه 162 و ...

[163] . سند شماره 18017 / 20 ﻫ 12 ـ 21 / 10 / 51، همان، صفحه 366.

[164] . سند شماره 17096 / 20 ﻫ 12 ـ 14 / 3 / 53، همان، صفحه 380.

[165] . سند شماره 1721 / 21 ﻫ ـ 3 / 7 / 57، همان، صفحه 453.

[166] . ظاهراً آیت‌الله حسن سعید تهرانی قبل از مراجعت دائم به ایران از نجف اشرف در سال 1344 ش، بین سال‌های 41 تا 44 در ایران حضور داشته و در این سال‌ها بین ایران و عراق در رفت و آمد بوده است. نامبرده وصیتی در تاریخ 27 / 3 / 42 نوشته که جملات آن حاکی از فرار از دست مأمورین ساواک به خاطر وقایع 15 خرداد می‌باشد. وی می‌نویسد: «در این موقع که از دست مأمورین سازمان به ‌گوشه‌ای پناه برده و نمی‌دانم سرنوشت من به کجا خواهد انجامید؟ لذا بهترین چیزی را که برای خود فرض دانستم وصیت‌نامه است... اگر من از لحاظ جسمی و مادی ضعیف گشته و نیروی خود را از دست داده‌ام، از لحاظ روحی و معنوی بسیار قوی [هستم]. عجیب است اگر بگویم: مرگ اگر مرد است گو نزد من آی... چه بهتر در راهی جان سپرم که تمام اولیاء و بزرگان دین‌ آرزو داشتند در چنین راهی خرقه تهی کنند و جان تسلیم جان آفرین نمایند. در حقیقت حیات جاودانی برای خویش به دست آرند و من خدا را گواه می‌گیرم و کسانی ممکن است دربارة من افکاری بنمایند و سخنانی اداء کنند، ولی من در این راه هدفی جز خدا و مقصدی جز تعظیم مقام روحانیت و منظوری جز حفظ مردم مسلمان و آب و خاک آن‌ها نداشته، فکر ریاست و نام‌جویی با حال مزاجی من هیچ‌گونه تناسب نداشته و ندارد...» وصیت من، صفحه 14.

[167] . آیت‌الله سبحانی می‌نویسد: « ... آقای مرحوم کافی را تبعید کرده بودند به ایلام در همان زمان طاغوت. ایشان و بنده با شخص دیگری ماشین گرفتیم با هم رفتیم ایلام. همراه خودش یک مبلغ پولی تهیه کرده بودند، به کلیه کسانی که تبعید بودند، پول به این‌ها می‌دادند... خیلی اخلاص می‌خواهد... » آستان سعید، صفحه 28.

[168] . آیت‌الله شیخ عباس سرفرازی در خاطرات خود می‌گوید: « سال 50 ـ 49 ماه مبارک رمضان فرصتی پیش آمد، رفتیم روستای آلوئک اطراف تهران، کشاورزهای مهاجری بودند، دیدم در میان ایشان چند خانواده‌ی بهایی وجود دارد و یک شخص یزدی خیلی شیطنت می‌کرد و مردم را اغفال می‌کرد و تبلیغ این فرقة ضاله را می‌نمود. به کمک یک جوان اصفهانی تصمیم به برپایی حسینیه‌ای نمودیم و آمدیم خدمت حضرت آقای سعید (رحمه‌الله علیه) که خیلی استقبال فرمودند و مساعدت نمودند و حسینیه را به نام مبارک حضرت ولی عصر علیه‌السلام پایه‌ریزی کردیم و در اوقاتی که من در زندان بودم، ایشان شخصاً برای تبلیغ و هدایت و نظارت بر امور آن جا تشریف می‌بردند... همان حسینیه مرکزی برای تکثیر اعلامیه و نوارهای حاج آقا (امام خمینی رحمه‌الله علیه) و محل اختفای بچه‌های انقلابی بود که ایشان آگاه بود و حمایت می‌کرد و مساعدت‌های فراوان داشت و بعداً‌ هم لو رفت و دستگیر شدیم و مهم‌ترین جلسات در انقلاب هم در مسجد و شبستان چهل‌ستون و هم‌چنین در مسجد جعفری گیشا بود... » همان، صفحه 195 تا 197.

[169] . مسجد جامع بازار تهران، همان، سند شماره 18272 / 20 ﻫ 3 ـ 19 / 8 / 45، جلد اول، صفحه 243 و چند سند پس از آن و تعدادی از اسناد در سال‌های بعد.

[170] . سند شماره 26688 / 20 ﻫ ـ 17 / 11 / 45، همان، صفحه 336.

[171] . همان، سند شماره 8635 / 20 ﻫ 3 ـ 7 / 6 / 46، جلد دوم، صفحه 53 و چند سند پس از آن و سند شماره 23937 / 20 ﻫ 3 ـ 4 / 7 / 47، همان، صفحه 83.

[172] . سند شماره 625 / 20 و ـ 13 / 6 / 47، همان، صفحه 82 و چند سند پس از آن.

[173] . سند شماره 60741 / 20 ﻫ 3 ـ 26 / 12 / 48، همان، صفحه 246.

[174] . سند شماره 15361 / 20 ﻫ 3 ـ 25 / 3 / 49، همان، صفحه 248 و سند شماره 10461 / 20 ﻫ 3 ـ 14 / 10 / 49، همان، صفحه 304 و چند سند پس از آن.

[175] . سند شماره 28495 / 20 ﻫ 12 ـ 2 / 7 / 54، همان، صفحه 386 البته این سند مربوط به سخنرانی نامبرده در کتابخانه مسجد چهلستون است. همان‌گونه که در مقدمه توضیح داده شد آیت‌الله سبحانی سال‌ها در کتابخانه شبستان مذکور درس‌های معارف اسلامی می‌دادند و در خاطرات خود نیز عنوان نموده که: « چند سال هم در همان مسجد سخنرانی کردیم.»

[176] . سند شماره 23815 / 30 ﻫ 12 ـ 16 / 8 / 56، همان، صفحه 395.

[177] . سند بدون شماره و تاریخ همان، صفحه 419 و چند سند پس از آن.

[178] . سند شماره 94026 / 20 ﻫ ـ 9 / 5 / 57، همان، صفحه 435.

[179] . سند بدون شماره مورخ 22 / 5 / 57 همان، صفحه 438.

[180] . سند بدون شماره مورخ 30 / 5 / 57 همان، صفحه 444.

[181] . سند بدون شماره مورخ 1 / 6 / 57 همان، صفحه 445.

[182] . مساجد دیرینه سال تهران، صفحه 140.

[183] . دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، جلد 16، صفحه 598 به نقل از اعتماد‌السلطنه، کتاب مرآه البلدان.

[184] . مصاحبه مورخ 15 / 11 / 91 با آقای سعید تجریشی فرزند مرحوم عباس، متولد 1337 و کاسب بازار کاغذفروشان.

[185] . پیشین، صفحه 146، و مصاحبه‌های این مرکز با دست‌اندرکاران مسجد جامع.

[186] . مصاحبه 23 / 11 / 90.

[187] . مسجد جامع بازار تهران، همان، سند بدون شماره مربوط به تاریخ 22 / 5 / 57، جلد دوم، صفحه 438 و 442.

[188] . مساجد دیرینه‌سال تهران، صفحه 140 و 147؛ دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، جلد 16، صفحه 598، مقاله پیشین، عبدالزهراء ابراهیم‌زاده و مصاحبه مورخ 10 / 11 / 90 این مرکز با وی.

[189] . همان منبع ذکر شده در متن.

[190] . گنجینة دانشمندان، جلد 4، صفحه 373 و 374؛ مجله علوم حدیث، شماره 30، زمستان 82، صفحه 256؛ مجله کتاب ماه دین، شماره 29، اسفند 78، صفحه 54.

[191] . مسجد جامع بازار تهران، همان، پاورقی شماره 2 سند شماره 313 / 31 د ـ م ـ 19 / 8 / 41، جلد اول، صفحه 4.

[192] . پاورقی شماره 1 سند بدون شماره مورخ 2 / 10 / 42، همان، صفحه 58.

[193] . همان، سند شماره 37 / 9 / ﻫ ـ 20 / 4 / 48، جلد دوم، صفحه 209.

[194] . همان، مجله علوم حدیث و کتاب ماه دین.

[195] . همان.

[196] . مصاحبه با آقایان محمد حسین و عبدالزهراء ابراهیم‌زاده و حاج محمد شاه‌حسینی.

[197] . تحقیق میدانی و مصاحبه.







































سنگ نوشته ثبت ملی مسجد جامع


شبستان آیت‌الله محمدعلی شاه‌آبادی


شبستان زیرگنبد(عتیق) مسجد جامع


شبستان گرمخانه مسجد جامع


سر در شبستان چهلستون


نمای داخلی شبستان چهلستون


شبستان آیت‌الله استرآبادی


شبستان زیرزمین مسجد جامع


مسجد کوچک در خارج از محوطه مسجد جامع


سید زین‌العابدین ظهیرالاسلام امام جمعه تهران


آیت‌الله آقابزرگ تهرانی پدر میرزا عبدالله چهلستونی


آیت‌الله میرزا عبدالعلی تهرانی پدر آیت‌الله مرتضی و مجتبی تهرانی


آیت‌الله محمد استرآبادی


آیت‌الله سید ضیاءالدین استرآبادی


آیت‌الله محمدعلی شاه‌آبادی


آیت‌الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی


آیت‌الله میرزا عبدالله سعید نهرانی، چهلستونی


آیت‌الله حسن سعید تهرانی


شیخ حسین زاهد


از راست: شهید شهید بهشتی، عبدالحمید مولانا، مصطفی مسجد جامعی، امام خمینی، مقام معظم رهبری، حسن سعید تهرانی،


آیت‌الله غلامحسین جعفری


آیت‌الله مجتبی تهرانی


حجت‌الاسلام محمود سعیدی تهرانی


کتابخانه و گنجینه قرآن مسجد جامع


مأذنه مسجد جامع

منبع: این مقاله، مقدمه کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مسجد جامع بازار تهران، جلد اول، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1392، با کمی ویراست است.
 

تعداد مشاهده: 14162


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.