مروری بر زندگی علمی و فعالیتهای سیاسی آیتالله مجتبی تهرانی در نهضت امام خمینی
تاریخ انتشار: 11 دي 1402
تولد و پیشینه خانوادگی
مجتبی شهیدی کلهری، مشهور به مجتبی تهرانی[1] فقیه، معلم اخلاق و مرجع تقلید، در سال 1316 ش در تهران به دنیا آمد.[2] حاج میرزا عبدالعلی پدر ایشان از عالمان عارف و از شاگردان بنیانگذار حوزه قم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به شمار میرفت و از آن مرحوم اجازه اجتهاد داشت.[3] حاج میرزا عبدالعلی از دوستان نزدیک مرحوم آیتالله میرزا محمّدعلی شاهآبادی (رحمهالله علیه) عارف، عالم و فقیه بزرگوار معاصر بودند که در زمان پهلوی اوّل، در مسجد حاج میرزا موسی[4] در بازار تهران اقامهی جماعت میکردند و به هدایت و تربیت نفوس مستعدّه اهتمام ویژه داشتند.
پدر حاج عبدالعلی، آمیرزا غلامحسین تهرانی با پسر آیتالله حاج میرزا محمدحسن آشتیانی به نام میرزا مصطفی آشتیانی ارتباط دیرینه داشت.
«میرزا غلامحسین یکی از هشت شهید دوره مشروطه است. بعد از تحصن مرحوم شیخ فضلالله نوری در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) و استبداد صغیر که عده زیادی به حق و ناحق کشته شدند یا به حبس رفتند، هشت نفر از علمای تهران که آن زمان به اصطلاح سری در سیاست داشتند و خیلی مورد توجه و اعتماد مردم بودند، به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) رفتند و تحصن دیگری راه انداختند. بزرگ آنها مرحوم آشتیانی، پسر آیتالله آشتیانی معروف در نهضت تنباکو و جوانترین آنها میرزا غلامحسین بود. شخصی به نام «صنیع حضرت» از چاقوکشهای آن زمان، که کسی مثل شعبان بیمخ بود، در آن شب تحصن، این عده را به گلوله میبندد. تنها یک نفر از آنجا جان سالم به در میبرد.»[5] آن شب 16 گلوله به بدن میرزا غلامحسین اصابت میکند که شهید میشود.
پدر شهید میرزا غلامحسین، میرزا ابراهیم است که داماد میرزا حاجی اندرمانی از ایل کلهر بوده و همسری از خاندان قاجار داشته است. پدر میرزا ابراهیم، میرزا موسی است که از روحانیان معتبر تهران و برادر حاج میرزا مسیح تهرانی[6] است. تینیانوف نویسنده روسی در کتاب «قتل وزیر مختار» میرزا موسی را از عوامل تحریک کننده مردم برای حمله به سفارت روسیه[7] دانسته است.[8]
هر دو این برادر- آمیرزا موسی و آمیرزا مسیح- فرزند «آمیرزا محمد قاضی محمدسعید» هستند. «قاضی محمدسعید» فرزند «آمیرزا آق بابا» است که از علمای اصولی حوزه استراباد- منطقهای در شرق گرگان- بودند. «آمیرزا آق بابا» فرزند «میرزا ابوالبرکات استرابادی» است که در دوره زندیه مشهور بودند. [9]
پدر بزرگ مادری این خانواده نیز «شیخ روحالله دانایی» بود؛ عالمی از شهر قزوین که توسط عمّال رضاخان مسموم و با مرگی مشکوک به شهادت میرسد. مادر این خانواده کوچکترین دختر شیخ دانایی قزوینی بود.
تحصیل
آیتالله آقا مجتبی تهرانی طبق رسم تمامی خاندانهای علم و معرفت، تحصیل در علوم دینی و اشتغال به علوم حوزوی را از دوران کودکی آغاز نمود و در امر تحصیل علوم، جدّیت فوقالعادهای داشت. ایشان از پنج سالگی به مکتبخانه رفتند. [10]
سال ۱۳۲۴ به مدرسه حاج ابوالفتح (واقع در میدان قیام) رفت و نزد شخصی به نام شیخ احمد سعیدی صرف و نحو را آغاز کرد و در همان سال معمم شد،[11] استاد دیگر او در کتاب جامع المقدمات آقای شیخ محمدصادق تهرانی (پیشنماز مسجد لاریجان واقع در خیابان پامنار) بود.[12]
در سال ۱۳۳۱ به همراه پدر به مدّت سه سال به مشهد مهاجرت کرد و مشغول دروس مقدّمات شد. بهطور خصوصی در درس محمدتقی ادیب نیشابوری شرکت کرد. نزد برخی دیگر از اساتید کتابهای سیوطی، مغنی، مطول، حاشیه و عروض و قافیه را فرا گرفت همچنین کتاب معالم را نزد سید جلال مدرس یزدی (فرزند سید احمد) به پایان برد. [13]
سال ۱۳۳۴ به حوزه قم رفت و در مدرسه حجتیه حجره گرفت. کتابهای شرح لمعه و قوانین را نزد شیخ محمدتقی ستوده و اسفار را نزد علامه سید محمدحسین طباطبایی فرا گرفت. پس از ورود به قم بیش از 3 سال طول نکشید که سطح را به پایان برد و به درس خارج رفت.[14]
در جدّیت و پشتکار معظّمله همین نکته کافی است که به فرمودهی خودشان، در زمانی که مشغول به دروس سطح بودند، دو مرتبه تمام وسائل الشیعه را مطالعه کردند تا برای شرکت در درس خارج آماده شوند. ایشان با نبوغ و پشتکاری که از خود نشان دادند، توانستند در 25 سالگی به درجه رفیع اجتهاد دست یابند.[15]
آقا مجتبی از سال 1337 در درس آیتالله العظمی سیدحسین طباطبایی بروجردی شرکت کرد و همزمان در درس امام نیز حضور یافت. از دیگر اساتید درس خارج ایشان حضرات آیات: سید محمد محقق داماد، سید محمدرضا گلپایگانی، میرزا باقر زنجانی و حاج حسن فرید بودند. دو سال در درس صلوه حاج آقا حسن فرید شرکت داشتند همچنین یک دوره اصول حاج میرزا باقر زنجانی را به جز باب «استصحاب» و «تنبیهات» درک کرد. از زمانی که وارد قم شد همراه با تحصیل، تدریس هم میکرد. کتابهای منطق، منظومه متعلق، حاشیه ملا عبدالله وشرح لمعه را در این مدت درس گفت.[16]
معظمله حدود سال ۴۷ برای حضور در درسهای امام و درک محضر دیگر اساتید و مراجعی که در نجف حضور داشتند، عازم نجف شدند و حدود سه سال آنجا بودند. در این مدت درس فقه و اصول امام را شرکت میکردند و دوره کامل درس خارج فقه آیتالله سیدابوالقاسم خویی را درک کردند و درس آیتالله سید محسن حکیم را چون مریض بودند و کم میآمدند زیاد نتوانستند استفاده کنند.[17] سه سال در درس صلوه آقای خویی شرکت کرد. و جمعاً به مدت 11 سال در قم و نجف در درس امام خمینی حاضر شد.[18] معظمله در نجف هم زمان با تحصیل دو جلد کفایه را در مدرسه آیتالله بروجردی درس دادند.
از هممباحثههای ایشان آقا رضا نجفی نیشابوری (فرزند میرزا حسن) بود که از مشهد تا قم هممباحثه بودند. کفایه را با آقا سید محمدعلی تهرانی مباحته کرد و دیر زمانی نیز با آیتالله شهید حاج سید مصطفی خمینی مباحثه داشت.[19]
تدریس
آقا مجتبی تهرانی در اواخر سال 1349 به امر امام خمینی به ایران بازگشتند و در تهران سکونت اختیار کردند. معظمله بیدرنگ به تدریس پرداختند و یک دور رسائل، مکاسب و کفایه را درس دادند.[20] از سال 1351 ضمن اقامه جماعت در مسجد جامع بازار، درس اخلاق و تفسیر گفتند[21] و از سال 1355 درس خارجشان را شروع کردند. ایشان درس خارج را از «طهارت» و «صلوه» شروع کردند بعدها چند دوره ولایت فقیه گفتند. «بیع» و «مکاسب محرمه» را از آغاز تا پایان تدریس کردند و چند سال «قضا» گفتند. چند سالی هم «خمس» و «انفال» درس دادند و کمی هم «نکاح» را بیان کردند. [22]
معظمله در جلسات درس خارج فقه و اصول خود که تا دو ماه پیش از رحلتشان برپا میشد، عنایت ویژهای به آرای امام خمینی داشت و در شمار مراجع تقلید معدودی بود که کتاب تحریرالوسیله امام خمینی را مبنای درس خارج فقه خود قرار دادهاند. در جلسات درس خارج اصول نیز به بهرهگیری از نظرات اصولی امام خمینی و بررسی آنها التفات ویژهای داشت. [23]
در اوایل انقلاب (1357) موضوعات سخنرانی آقا مجتبی تهرانی بحثهایی پیرامون «ولایت فقیه» بود که به گفته معظمله، اولین جلسه عمومی «ولایت فقیه» در تهران توسط ایشان برگزار شد و جمله «ولایت فقیه همان ولایت رسولالله است» توسط ایشان مطرح شد.[24]
فعالیتهای سیاسی آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی در نهضت امام خمینی(ره)
آقا مجتبی تهرانی در آغاز نهضت امام خمینی
آقا مجتبی تهرانی در پی آغاز نهضت امام خمینی همگام با سایر انقلابیون پا به عرصه مبارزه گذاشت. ایشان در تظاهرات مردم تهران روز سهشنبه 2 بهمن 1341 که با همراهی آیتالله حاج سید احمد خوانساری برپا شد، شرکت داشت و همراه با تظاهرکنندگان وارد بیت آیتالله سید محمد بهبهانی شد.[25] همچنین اعلامیه امام در تاریخ 3 بهمن 1341 به وسیله معظمله به چاپ رسید.[26] علاوه بر این اعلامیهای که با امضای 9 تن از علما و مراجع قم،[27] از جمله امام همراه بود، نیز به وسیله حاج آقا مجتبی چاپ و پخش شد. آنگاه که متن خطی اعلامیه به دست او رسید، در آن یک خطخوردگی دید. او پیش از آن که آن را به چاپخانه تحویل دهد به میدان توپخانه آن روز که اداره مخابرات در آن قرار داشت، رفت و از کابین با بیت امام در قم تماس گرفت و در مورد خطخوردگی در متن خطی اعلامیه پرسید و اطمینان یافت که آن خطخوردگی از جانب خود امام است.[28]
تنظیم و انتشار توضیحالمسائل امام خمینی
از دیگر اقدامات آیتالله مجتبی تهرانی در حمایت از امام خمینی، اقدام به تنظیم و سپس انتشار توضیحالمسائل ایشان بود. آقا مجتبی تهرانی در مورد چاپ این توضیحالمسائل میگوید: وقتی غائله تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی پیش آمد و امام وارد صحنه شدند، در صدد بر آمدم که توضیحالمسائل ایشان را به چاب برسانم. موافقت آن را از امام گرفتم و از آقای شیخ علیاصغر علامه خواستم توضیحالمسائل امام را تنظیم کنند و برای چاپ آماده سازد وقتی پیش از چاپ به من نشان داد آن را نپسندیدم، خودم دست به کار شدم و آن را طبق نظر امام تنظیم کردم و با فتاوای ایشان تطبیق دادم این توضیح مسائل در روز هشتم محرم (1 خرداد 1342) از چاپ درآمد و در دسترس مقلدین امام قرار گرفت. [29] در صفحه اول توضیحالمسائل مذکور، دستخط امام خمینی به چاپ رسیده بود به این مضمون که: عمل به این رساله که بعضی از موثقین آن را با فتاوای من تطبیق دادهاند مجاز است.[30]
آیتالله مسعودی خمینی در مورد هزینه چاپ این رساله میگوید: «ایشان [امام خمینی] در خصوص هزینه چاپ این رساله وجهی نپرداختند و گفتند هر کس مایل است این رساله به دست مردم برسد، باید هزینهاش را هم بپردازد. حتی از توزیع مجانی رساله که گاه به نیت افزودن به تعداد مقلدین مرسوم بود، پرهیز کردند.» [31]
به گفته آیتالله مسعودی خمینی«بخشی از هزینه چاپ رساله ایشان را یکی از تجار و ناشرین تهران به نام آقای مصدقی[32] پرداخت و بخشی را هم حاج آقا مجتبی و حاج آقا مرتضی تهرانی به گردن گرفتند. خیال میکنم حدود ۵۴۰۰ تومان به نرخ آن روز، هزینه برداشت.» [33]
واکنش به دستگیری امام خمینی
عصر عاشورای سیزدهم خرداد 1342 حضرت امام خمینی با حضور در مدرسه فیضیه، طی سخنان کوبندهای، ضمن انتقاد شدید از رژیم پهلوی و اربابان آمریکایی و اسرائیلی شاه، پرده از جنایات طاغوت برداشتند. در پی این سخنان، ساعت سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها کماندو منزل حضرت امام را محاصره کردند و ایشان را در حالی که مشغول نماز شب بود دستگیر و سراسیمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی کردند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند. خبر دستگیری امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پیچید و باعث واکنش اقشار مختلف مردمی گردید.
در این بین آیتالله مجتبی تهرانی برای حفظ جان رهبری نهضت از آسیب احتمالی رژیم، برای تثبیت مرجعیت ایشان تلاش گستردهای انجام داد. در کنار آن سعی کرد با جلسات مکرر با مراجع و علما آنها را ترغیب کند که برای حمایت از امام خمینی به تهران مراجعت کنند. امضای نامه سرگشاده فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم به هیئت دولت از دیگر اقدامات معظمله در این زمان بود.
تلاش برای تثبیت مرجعیت امام خمینی
یکی از مهمترین اقدامات آیتالله آقا مجتبی تهرانی در واکنش به دستگیری حضرت امام، تلاش برای تثبیت مرجعیت ایشان بود. معظمله میگوید: «از اول آنچه برای من هدف بود، تقویت مرجعیت آقای خمینی بود. از اول در خط این بودم که ایشان مرجع بشوند. تشخیص داده بودم که ایشان به نفع اسلام کار میکند، به درد اسلام میخورد. روزی به آقای (عبدالرحیم)ربانی شیرازی نیز گفتم که من یک هدف دارم و آن مرجعیت علیالاطلاق آقای خمینی است، من این هدف را دنبال میکنم.» [34] به دنبال دستگیری امام خمینی، ایشان بحث مرجعیت امام خمینی را بیش از پیش دنبال کرد.
حجتالاسلام حسین تهرانی فرزند آیتالله تهرانی در این باره میگوید: «بعد از شروع نهضت و بعد از این که امام سخنرانی کرد و ایشان را گرفتند؛ حاج آقا مجتبی، مرحوم آیتالله سید محمدرضا سعیدی و یک نفر دیگر خیلی تلاش کردند تا رژیم به هیچ نحو به ایشان آسیبی نرساند. چون در زمان رژیم گذشته کسانی که عنوان مرجعیت فقهی داشتند مصونیتی داشتند که محاکمه نمیشدند و خدای نکرده به آنها توهینی نمیشد. حاج آقا گفتند: «ما خیلی تلاش کردیم؛ از آقایان قم و آقایان تهران نامه کتبی گرفتیم برای مرجعیت امام.» یعنی این قدر ایشان مصر بود. ایشان گفتند: «از آقایان قم و آقایان تهران که در تهران چندین نفر مثل مرحوم آیتالله خوانساری[35] و مرحوم آیتالله بهبهانی[36] و مرحوم آیتالله آشیخ محمدتقی آملی وزنه بودند، نامه گرفتیم. برای این که ایشان مرجع علىالاطلاق است و مجتهد و فقیه جامعالشرایط است.» [37]
در این زمان حاج آقا مجتبی تهرانی، شهید آیتالله سید محمدرضا سعیدی و آیتالله حسینعلی منتظری با هم بودند. معظمله خاطرات آن روز را اینگونه بازگو میکند: «ما این نامهها را گرفتیم و از آن جلسه آمدیم بیرون. آیتالله منتظری در نوک پیکان حملات بود و ایشان را همه جزء مبارزین میشناختند. من احتمال دادم که اگر ایشان بیاید بیرون، چون به شدت زیر نظر است، مشکل ایجاد میشود. گفتم: قبل از این که بیاییم بیرون این نامه را بده به من. نامه را گرفتم. از آن منزل که آمدیم بیرون بلافاصله ایشان را دستگیر کردند و گرفتند ولی نامه پیش من بود و به همین علت نامه لو نرفت.» [38]بنابر این «نامه گرفتیم مرجعیت ایشان را تثبیت کردیم که آن وقت رژیم نتوانست کاری بکند.»[39]
تلاش برای مهاجرت علما
از دیگر اقدامات آیتالله مجتبی تهرانی در این مقطع تلاش برای مهاجرت علما در پشتیبانی از حضرت امام بود. حجتالاسلام سید حمید روحانی درباره این اقدام آیتالله تهرانی میگوید: «در پی دستگیری امام در ۱۵ خرداد ۴۲ مرحوم حاج شیخ مجتبی در راه واداشتن دیگر علما و روحانیان به پشتیبانی از امام، سخت در تلاش و تکاپو بود. ایشان در گام نخست با چند تن از علما و روحانیان مبارز مانند آیتالله علی مشکینی، آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی و شهید سید محمدرضا سعیدی نشستهای منظم و پیگیر برگزار کرد و به رایزنی پرداخت. واداشتن علما و مراجع قم و دیگر شهرستانها به هجرت به تهران از موضوعاتی بود که نامبردگان روی آن پای فشردند و به صورت دسته جمعی به دیدار حاج مرتضی حائری یزدی رفتند و این پیشنهاد را با ایشان در میان گذاشتند.» [40]
حجتالاسلام سید حمید روحانی در مورد واکنش آیتالله مرتضی حائری به این درخواست ادامه میدهد: آیتالله حائری از این پیشنهاد استقبال کردند و اظهار داشتند در صورتی که آیتالله گلپایگانی[41] بپذیرند من نیز برای این هجرت آماده هستم. حاجآقا مجتبی به همراه آقای مشکینی به دیدار آقای گلپایگانی شتافتند و درباره هجرت به تهران با ایشان به رایزنی پرداختند. در این جلسه معلوم شد که آیتالله گلپایگانی نیز همین پیشنهاد را به آقای سید کاظم شریعتمداری دادهاند. با این حال آیتالله گلپایگانی چند تن از علمای تهران از جمله: سید محمدباقر شهیدی، شیخ ریحانالله گلپایگانی، میرزا باقر قمی، شیخ حسن فرید، میرزا باقر آشتیانی، سید احمد گلپایگانی و... را نام بردند و سفارش کردند که در این مورد با آنها مشورت شود و اگر نظر آنان مثبت بود رهسپار تهران شوند. [42]
آیتالله مجتبی تهرانی خود درباره این دیدار میگوید: «از نزد آیتالله گلپایگانی که بیرون آمدم حتی به منزل نرفتم؛ سر راه به در منزل اخوی حاج شیخ مرتضی رفتم و از ایشان خواستم نان و ماست و یخ بگیرند و به منزل ما برسانند و بیدرنگ رهسپار تهران شدم. پس از رسیدن به تهران به منزل آقای سبط رفتم و اسامی علمایی را که آقای گلپایگانی خواسته بودند با آنان مشورت کنم به آقای سبط دادم و خواستم که فوراً آنان را دعوت کنند.» [43]
نامبردگان در گفتگو با حاج آقا مجتبی درباره هجرت آقای گلپایگانی به تهران نتوانستند به تصمیم واحدی برسند. بنابر این حاج آقا مجتبی از آیتالله گلپایگانی خواستند که در پشتیبانی از حضرت امام اعلامیهای صادر کنند. آیتالله گلپایگانی نیز در تاریخ 21 خرداد 1342 در پاسخ تسلیت آیتالله حاج میرزا عبدالله تهرانی معروف به چهلستونی اعلامیهای تند و شدیداللحنی در محکومیت جنایات رژیم در 15 خرداد و بازداشت امام خمینی صادر کردند.[44]
متن خطی این اعلامیه را آیتالله ربانی شیرازی به دست حاج آقا مجتبی رسانید، او هم بی درنگ به چاپ آن اقدام کرد و به وسیله مصدقی (ناشر) آن را به چاپ رسانید و به دست جوانان مبارز مسلمان در سطح گستردهای پخش کرد. [45]
امضای نامه سرگشاده فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم به هیئت دولت
علاوه بر موارد فوق آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی در 8 مهر 1342 به همراه سایر فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم[46] در نامهای سرگشاده به هیئت دولت نسبت به ادامه بازداشت امام خمینی اعتراض کردند.
در این نامه با اشاره به نقش حوزه علمیه قم در حفظ استقلال کشور آمده است: «...تاریخ ایران و مخصوصاً حوادث اخیر به خوبی نشان میدهد که روحانیت ایران و مخصوصاً حوزه علمیه قم چه نقش مهمی در حفظ استقلال کشور داشت و در تمام مواقعی که نیروهای مملکت دچار تزلزل و ضعف شده بود روحانیت با تمام قوا در برابر بیگانگان ایستاد در مواقعی که بسیاری از مأمورین خائن و عدهای از مالکین و فئودالهای بزرگ با ایجاد ناراحتیها قهراً عامل نشر کمونیسم بودند نیروی روحانیت یگانه حافظ مملکت بود و با استفاده از نفوذ معنوی خود ایران را از این خطر قطعی نجات داد.»[47]
در ادامه این نامه ضمن محکوم نمودن اقدام رژیم در بازداشت امام خمینی به دولت اخطار شده است که هرچه زودتر از ایشان رفع مزاحمت شود: «جای تعجب نیست اگر دیده شود که استعمارگران خارجی و مزدوران داخلی آنان به جنگ روحانیت برخاستند زیرا خوب فهمیدند تا روحانیت و حوزه علمیه قم برقرار است نمیتوانند خوابهایی را که برای این ملت دیدهاند تعبیر نمایند متأسفانه با همه سوابق و خدمات نامبرده دولت ایران وضع حوزه علمیه قم را متزلزل و پس از چند حمله بالاخره مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیتالله العظمی خمینی ادام اللّهظله را به جرم دفاع از دین و آزادی بازداشت نمود و احساسات ملت مسلمان ایران را برانگیخت و به دنبال آن مسلمانان ایران با اعتصابهای بیسابقه و تظاهرات کم نظیر و فرستادن هزاران طومار و تلگراف آزادی معظمله و تأمین هدفهای روحانیت را خواستار شدند حوزه علمیه قم از بازداشت حضرت آیتالله خمینی مدظله سخت ناراحت و چند هزار طلاب در نگرانی شدیدی بسر میبرند و به دولت اخطار میکنند که هر چه زودتر باید رفع مزاحمت از معظمله بشود و نیز حضرت آیتالله[بهاءالدین] محلاتی و حضرت آیتالله [حسن] قمی دامت برکاتهم و سایر افرادی را که در نتیجه حمایت از دین و آزادی بازداشت شده اند آزاد کند و بیش از این احساسات مسلمانان را جریحه دار نسازد.»[48]
تلاش برای نجات اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی
از دیگر فعالیتهای سیاسی آیتالله آقا مجتبی تهرانی تلاش برای نجات جان اعضای مؤتلفه اسلامی[49] در ماجرای ترور حسنعلی منصور است. حسنعلی منصور از نخستوزیران عصر پهلوی دوم بود که با وجود مخالفتهای مردمی و اعتراض جامعه روحانیت، اقدام به اعطای حق قضاوت کنسولی(کاپیتولاسیون) به اتباع آمریکایی نمود. منصور از اسفند 1342 تا بهمن 1343 به مدت کمتر از یک سال نخستوزیر بود. تصویب کاپیتولاسیون، افزایش قیمتها و تبعید حضرت امام خمینی(ره) از جمله نخستین گامهای او در اداره کشور محسوب میشد. وی در اول بهمن ۱۳۴۳ هنگامی که قصد پیاده شدن از اتومبیل در جلوی درب ورودی مجلس شورای ملی را داشت، هدف گلوله محمد بخارایی از اعضاء هیئت مؤتلفه اسلامی قرار گرفت و چند روز بعد به هلاکت رسید. متعاقب آن مأموران امنیتی رژیم در جستجوی عاملین ترور به سراغ جمعیتهای مؤتلفه آمدند و شروع به بازداشت اعضای آن کردند.
از آن جایی که احتمال اعدام دستگیرشدگان میرفت، آیتالله آقا مجتبی تهرانی سراغ علمای ایران و نجف رفت تا واسطه شوند و جلوی اعدام آنها را بگیرند. معظمله در این مورد میگوید: «من خیلی تلاش کردم و رفتم از مراجع قم نامه گرفتم تا به شاه تلگراف بزنند که اینها را نکشند؛ سراغ علمای نجف هم رفتم.» [50]
ایشان در گفتگو با علمای قم از آنان خواست که درباره نجات جان محکومان به اعدام به مراجع نجف، نامه بنویسند و از آنان استمداد کنند. در نتیجه توانست نظر آنان را برای نگارش نامه به مراجع نجف جلب کند. بنابر این آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی به آیتالله سید محسن حکیم نامه نوشتند؛ آقای سید کاظم شریعتمداری دو نامه یکی خطاب به آیتالله سید محسن حکیم و دومی خطاب به آیتالله سید ابوالقاسم خویی نگاشتند. [51]
آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی از بیم این که در راه، نامه ایشان «لو برود» به پیام شفاهی بسنده کردند. آقایان حاج شیخ مرتضی حائری و میرزا هاشم آملی نیز دو نفری یک نامه را امضا کردند. بنابر این حاج آقا مجتبی حامل چهار نامه و یک پیام شفاهی بودند و از راه قاچاق رهسپار عراق شدند. [52]
معظمله در باره این سفر خود میگوید: «نامه پنج تا از مراجع در جیب من بود. رفتم نجف و سه تا نامه هم از مراجع نجف گرفتم که به شاه تلگراف کنند که اینها را اعدام نکنند... من پیش آقای حکیم رفتم. پیش آقای خوبی رفتم پیش آقای (سید محمود) شاهرودی که از مراجع بزرگ نجف بود رفتم و با آنها صحبت کردم که وساطت بکنند تا به شاه تلگرافی بزنند که اینها را اعدام نکنند.» [53]
آیتالله حکیم 17 خرداد 1344 در پاسخ آیتالله مرعشی مینویسند: «قبل از این که مرقوم مورخ 2 صفر حضرتعالی زیارت شود، روز شنبه پنج صفر جناب آقای سید مهدی پیراسته سفیر کبیر را خواسته و به توسط ایشان استخلاص زندانیان و شش نفری که محکوم به اعدام شدهاند، از مقامات مربوطه درخواست [شده است].... لکن نصایح اینجانب موجب شد که به تهران گزارشات را مفصلاً بدهند.»[54]
آیتالله خویی نیز طی تلگرامی به شاه برای محکومان به اعدام تقاضای عفو کرد. آیتالله سید محمود شاهرودی نیز در تلگرام خود به شاه خواست که حکم درباره محکومان را به صاحبان دم واگذار کند. [55]
حاج آقا مجتبی تهرانی در خصوص پیگیریهای خود در خصوص تلگرام علمای نجف میگوید:
«... من نگران بودم پیش از آن که سفیر ایران پیام آیتالله حکیم را به شاه برساند این جوانان را اعدام کنند و بگویند پیام دیر به دست ما رسید، مانند تلگراف آیتالله بروجردی به شاه درباره فداییان اسلام که شاه آنان را اعدام کرد و گفت تلگراف آیتالله دیر به دست من رسید. لهذا رفتم نزد آقای حکیم، گفتم شما پیگیری کنید که پیام شما به شاه رسیده است یا نه؟ آقای حکیم اکراه داشتند که این موضوع را به این شکل دنبال کنند، این کار را برای خود سبک میدانستند. به من گفتند اطمینان دارم اینها را نمیکشند. سرانجام قرار شد شیخ محمد رشتی تلفنی با سفارت ایران تماس بگیرد و پیام ایشان به وسیله سفیر را پیگیری کند که به شاه رساندهاند یا نه؟...»[56]
با این حال دستگاه رژیم چهار نفر از آنان[57] را در سحرگاه 26 خرداد 1344 در میدان تیر پادگان حشمتیه تیرباران کرد و برخی دیگر را به حبس طولانی مدت محکوم کرد.[58]
راهاندازی کتابخانه ولیعصر(عج)
بعد از تبعید امام به ترکیه در سال 43 آقای سید کاظم شریعتمداری که مواضع سازشکارانهای با شاه داشت و اکنون در غیاب امام، میتوانست نهضت اسلامی را به بیراهه بکشاند؛ مؤسسه دارالتبلیغ را افتتاح کرد تا طلاب جوان را به سمت خود جذب کند.[59] حاج آقا مجتبی هم بدون هیچ تظاهر به مخالفت با دارالتبلیغ، تلاشهایی برای دور کردن حوزویان از این مرکز را آغاز کردند و با بازداری طلاب از ثبت نام در دارالتبلیغ، خودشان یک تشکیلات علمی قوی راه انداختند و با بهرهگیری از علما و فضلا توانستند گزینه خوبی را برای پیشنهاد به حوزویان ارائه کنند. کم کم مؤسسهای مدرن و پیشرفته برای تحصیل و تدریس و مطالعه اهل علم و اندیشه در منزلی که در اختیار امام بود، تشکیل شد و راه افتاد. در گام اول کتابخانهای تأسیس شد که بتواند نیازمندیهای علمی و پژوهشی طلاب و فضلا را برطرف کند؛ لذا کتابهای زیادی با همت و نظارت حاج آقا مجتبی خریداری شد. سپس سالنهای مختلفی برای مطالعه و تدریس در آن تعبیه گردید تا فضلا کلاسهای درس خود را از مساجد و مقابر به این مکان انتقال دهند. این پیشنهاد با استقبال اساتید و مدرسان حوزه قم روبرو شد و بسیاری از آنان کلاس درس خود را به آن مؤسسه منتقل کردند. علاوه بر این حاج آقا با پشتیبانی مالی آیتالله سید محمدصادق لواسانی توانست باغ اناری را که پشت مؤسسه بود، خریداری کند تا محققان و فضلا بتوانند ساعاتی را در باغ به مطالعه، مباحثه و گشت و گذار بپردازند. [60] برای هر بخشی از این مؤسسه نام مناسبی در نظر گرفته شد مانند دارالتدریس، دارالتحقیق، دارالمناظره. نام این مؤسسه نیز طبق نظر امام که در جواب حاج آقا مجتبی تهرانی مرقوم داشتند: «اسم کتابخانه به اختیار آقایان است. به اسم اینجانب نباشد؛ اگر به اسم ولیامر عجلالله تعالی باشد بهتر است. اختیار با خود آقایان است.» کتابخانه ولیعصر(عج) گذاشته شد.
جمعی از دانشمندان و صاحبنظران در مسائل اسلامی مانند شهید آیتالله مرتضی مطهری، آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی، شهید آیتالله علی قدوسی و... چند روزی در هفته در این مؤسسه به بحث و بررسی پیرامون نظام سیاسی- حکومتی و اقتصادی اسلامی مینشستند و در زمینه موضوعات پیچیده و مسائل بررسی نشده اسلامی به تحقیق میپرداختند. قرار بر این بود که برآیند این بحثها و جستارها به صورت نشریهای علمی و تخصصی انتشار یابد و در دسترس عموم قرار گیرد. بیش از چند ماهی از بنیاد مؤسسه نگذشته بود که رژیم شاه احساس خطر کرد و یکباره به آن مؤسسه یورش بردند.
نام حاج آقا مجتبی برای اولین بار در اسناد ساواک در این ماجرا به چشم میخورد. در صورت جلسهای که به دنبال غارت کتابخانه ولی عصر(عج) تنظیم شده، آمده است: «ساعت 30 :12 روز 22 / 8 / 46 با حضور امضا کنندگان زیر و آقای علی اکبر آزاد، نماینده دادسرای شهرستان قم، به کتابخانه ولیعصر واقع در خیابان حجتیه ـ پلاک 56 رفته، آقای شیخ مجتبی تهرانی، ناظر و مسئول فعلی کتابخانه در آن جا حضور داشته، تعداد هشت باب اتاق موجود در محل مزبور که فقط دو اتاق تو در تو در طبقه تحتانی مخزن کتاب بوده لاک و مُهر، کلیه اتاقها تحویل نماینده ساواک گردید.»
احمد مهران رئیس ساواک قم طی گزارشی در همان روز شرحِ ما وقع را برای رؤسای خود در اداره کل سوم ساواک چنین گزارش کرد: «... ساعت 30 / 12 روز فوق با تشریفات قانونی کتابخانه خمینی واقع در خیابان حجت به نام کتابخانه ولی عصر با حضور مجتبی تهرانی ناظر و مسئول فعلی کتابخانه، تعداد هشت باب اتاق موجود در محل مزبور ممهور و کتب موجود در کتابخانه پس از صورتبرداری با صورت جلسه مربوطه پُستاً تقدیم. ضمناً این محل نیز وسیله مأمورین شهربانی تحت مراقبت و از تردد طلاب نیز جلوگیری به عمل آمده است.»[61]
چاپ آثار امام خمینی در نجف
آیتالله آقا مجتبی تهرانی که در سال 1347 به نجف عزیمت کرده بودند، در کنار تحصیل، چاپ آثار امام خمینی را در اولویت خود قرار دادند. به همین منظور ایشان کتاب تحریرالوسیله را که حضرت امام در دوران تبعید به ترکیه تکمیل و آماده کرده بودند، و نمیخواستند با بودجه بیتالمال آن را به چاپ برساند را پیگیری کرد. حاج آقا مجتبی با حاج حسین مصدقی (از ناشران کتابهای مذهبی در تهران) تلفنی گفتگو کرد و با سرمایه او این کتاب در نجف به چاپ رسید. کتابهای دیگر امام نیز مانند الرسائل همچنین جلد چهارم طهارت به وسیله حاج آقا مجتبی پس از تصحیح، اصلاح و زیرنویسی به چاپ رسید.
حجتالاسلام حسین تهرانی در مورد چاپ کتاب طهارت میگوید: «در نجف امام بحث طهارت را مطرح کردند، که حاج آقا میگفتند امام به من فرمودند من این مباحث را مطرح کردم اگر میتوانی اینها را دستهبندی و تصحیح کن. لذا حاجآقا تابستانها در نجف وقتشان را صرف تدوین دروس امام کرده بودند. این دروس درسهای علمی فقاهتی و اجتهادی بود.»[62]
علاوه بر این سه جلد مکاسب محرمه امام نیز به وسیله آیتالله تهرانی ویراستاری و چاپ شد. آیتالله مسعودی خمینی در مورد چاپ مکاسب امام میگوید: «حاج آقا مجتبی تهرانی و آقا مرتضی تهرانی که از شاگردان خوب امام بودند اصرار زیادی کردند که امام مکاسب محرمهشان را به چاپ برسانند. حتی ابراز تمایل کردند که به خرج خودشان آن را به چاپ برسانند امام پذیرفتند و آن را در اختیار آنها قرار دادند.» [63]
حاج آقا مجتبی در نجف افزون بر فعالیتهای علمی در رویدادهای سیاسی نیز همراه با حاج سید مصطفی خمینی پرتلاش بود. دیدار ایشان با آیتالله حکیم در جریان اخراج ایرانیان از جمله این فعالیتها محسوب میشود.
«من و حاج آقا مصطفی به ملاقات آقای حکیم رفتیم. حاج آقا مصطفی یک طرف ایشان نشست و من طرف دیگر. آقای حکیم سخت ناراحت بود. گفت دیشب از شدت ناراحتی حتی با قرص خواب هم نتوانستم بخوابم، دو ساعت نخوابیدم. در این ملاقات یک سیدی نشسته بود. آقای حکیم گفتند او هندی است و فارسی و عربی نمیفهمد. حاج آقا مصطفی سخن را آغاز کرد...» [64]
آیتالله مصطفی خمینی در این دیدار به آیتالله حکیم یادآور شد که رژیم بعث عراق میخواهد شما را با اتهام هواداری از رژیم ایران در میان ملت عراق به زیر سؤال ببرد و بدنام کند؛ شما در برخورد با بعثیها که امروز به ظاهر با رژیم شاه درگیرند، مراقب باشید که به جانبداری از ایران متهم نشوید. آقای حکیم در پاسخ گفته بودند به خدا توکل میکنم و از او مدد میجویم. چند روز پس از آن دیدار، بعثیها حاج سید مصطفی را دستگیر کردند و به بغداد بردند.[65]
نماینده امام خمینی در تهران
اسناد و مکاتبات ساواک نشان از آن دارد که آیتالله حاج آقا مجتبی به خصوص بعد از برگشت از نجف یکی از نمایندگان مهم امام خمینی در تهران بود که علاوه بر جمعآوری وجوهات و ارسال آنها برای حضرت امام در نجف، واسطه تبادل پیام بین ایشان و مردم نیز بودند. به عنوان نمونه زمستان 1353 امام خمینی در نامهای به محمدحسن اعرابی[66] مینویسند: «اگر چه تازه کاغذ نوشتهام لکن چون از شماها و دیگران اخیراً مکتوبی نمیرسد و شایع است که مکاتیب ممنوع است. لهذا از طرف دیگر نوشتم شاید برسد. شما اگر میخواهید، کاغذ به آدرسهای زیر بنویسید؛ و نیز به وسیله آقای قرهی[67] یا شخص دیگر به اشخاصی که در تهران هستند و میخواهند وجه برسانند بگویید که مکتوب از طریق سابق نمیرسد؛ به این آدرسها بنویسند.» حضرت امام در ادامه برخی از معتمدین خود[68] از جمله آقا مجتبی تهرنی را به عنوان نماینده خود ذکر میکنند. ساواک در گزارش «سری طبقه بندی شده حفاظتی» خود درباره این نامه مینویسد: اخیراً نامهای از جانب خمینی به آدرس قم، حاج محمد حسن اعرابی فرستاده شده و در داخل آن، نامهای دیگر به نام احمد خمینی موجود است. و شرح نامه مذکور را گزارش میدهد.[69]
در گزارش دیگری به تاریخ 15 تیر 1354 در مورد نمایندگان امام خمینی آمده است: «با تحقیقات مجددی که پیرامون شناسایی افراد منظور و چگونگی طریقه دریافت و پرداخت وجوهات مورد نظر به عمل آورده، افراد مشروحه زیر شناخته گردیدهاند: 1ـ مرتضی آشتیانی، پیشنماز مسجد بزازها، 2ـ مجتبی تهرانی، پیشنماز مسجد جامع و شخصی به نام سید مهدی لواسانی پیشنماز مسجد گذر لوطی صالح که از سادگی پارهای مردم سوءاستفاده کرده و به نام خمینی وجوهات دریافت میدارد.»
ترویج نام امام خمینی در میان مردم
موضوع دیگری که در اسناد ساواک درباره حاجآقا مجتبی تهرانی ذکر شده است. ذکر نام ایشان در ردیف مروجین امام خمینی در تهران است. به عنوان نمونه در گزارشی به تاریخ 11 اسفند 1353 با موضوع «مروجین خمینی» آمده است: «[در] مسجد جامع هم اکنون سه نفر ترویج خمینی را مینمایند. 1ـ سید محسن رفیعی،[70] 2ـ خلیلی،[71] 3ـ شیخ مجتبی تهرانی و خارج از مسجد لاهوتی که امام جماعت مسجد کوچک بینالحرمین شده و دیگر مرتضی تهرانی[72] است که امام جماعت مسجد بزازها [مسجد میرزا موسی] میباشد.»
ساواک مذکور افزوده است: «منبع خبر و معرف نمایندگانی که نام آنها قبلاً گزارش گردیده خود فردی مقلد خمینی و طرفدار وی میباشد که تا حدودی از کلیه فعل و انفعالات در این زمینه مطلع و به احتمال قوی اظهارات وی مقرون به صحت میباشد از طرفی منبع مذکور عقیده دارد وجوهات جمعآوری شده از طریق خمینی مستقیماً در اختیار یاسر عرفات به منظور مبارزه با اسرائیل قرار میگیرد.» بنابر این گزارش «کلیه متعصبین مذهبی که وجوه خود را به نمایندگان خمینی میپردازند و نمایندگان منظور اقدام به ارسال آن به عناوین مختلف برای خمینی مینمایند با استفاده از اصول پنهانکاری ردپائی از خود باقی نمیگذارند (حتی نزد پرداخت کنندگان وجه) بلکه اظهار میدارند اگر خود من را قبول دارید وجه را پرداخت نمائید. سپس دریافت کننده وجه را بدون دادن رسید همان طور که فوقاً اشاره گردید به طور مختلف وجوه جمعآوری شده را به خمینی میرسانند.»
در گزارش 9 مهر 1354 با موضوع «عبدالمجید ایروانی» نیز آمده است: «سید عبدالمجید ایروانی امام جماعت مسجد ابوالفضل سمنانیهای مقیم مرکز درباره خمینی فعالیتهای زیادی نموده و حتی مقلدین مراجع دیگر را به او ارجاع میدهد خاصه آن که به مناسبت فرا رسیدن موسم حج از حجاج پول زیادی دریافت[شد] و با شیخ مرتضی و شیخ مجتبی تهرانی امام جماعت مسجد بزازها و جامع همکاری دارد.»
واکنش به سرمقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات
در 17 دیماه 1356 مقالهای با عنوان "ایران و استعمار سرخ و سیاه" در روزنامه اطلاعات درج و در سراسر کشور منتشر شد. این مقاله مملو از توهین و افتراهای بیپایه و اساس به ساحت مرجعیت و امام خمینی بود. در مقاله یادشده به امام خمینی به گونهای کینهتوزانه و بیمارگونه حمله شده بود. فردای روز درج این مقاله توهینآمیز، درسهای حوزه علمیه قم تعطیل شد و جمعیت انبوهی از مردم به همراهی طلاب در اعتراض به این مقاله و به منظور جلب همصدایی مراجع و اساتید حوزه علمیه قم، به منازل آنان مراجعه کردند. شب هنگام فریاد انبوه جمعیت در مسجد اعظم و شعار «درود بر خمینی» و مرگ بر حکومت پهلوی خاطره 15 خرداد 42 را در اذهان زنده می کرد. این اعتراضات که از صبحگاه روز نوزدهم به طور گستردهتری آغاز شده بود، در بعد از ظهر با تیراندازی مأمورین به خاک و خون کشیده شد و تا نیمههای شب تعدادی از مردم شهید و مجروح شدند.[73]
20 دیماه آیتالله مجتبی تهرانی به همراه جمعی از روحانیان تهران[74] در نامهای به مراجع تقلید با اشاره به «مطلب اهانتآمیز روزنامه اطلاعات در صفحه 7 روز شنبه 17دی ماه 56 مطابق 27 محرم 98 به مقام شامخ روحانیت و مراجع عالیقدر تقلید، مخصوصاً حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی دامظلالهم [که] موجب تأسف عمیق قاطبه مسلمانان گردید.» اقدام حوزه علیمه در تعطیلی دروس را تحسین کردند: «اقدامات آقایان مراجع عظام و مدرسین و طلاب علوم دینیه در قم به تعطیل دروس و اقدام در خور تحسین مردم متدین و غیور «قم» به تعطیل عمومی به عنوان ابراز انزجار از مندرجات روزنامه و تجلیل از مقام شامخ روحانیت و مراجع شیعه، موجب کمال قدردانی است...» در ادامه این نامه ضمن محکومیت اقدام رژیم در سرکوب اعتراضات مردمی آمده است: «جای کمال تأثر و تأسف است که مقامات مسئول به جای اقدام جدی برای تنبیه توهین کننده، جسورانه به روی مردم مسلمان و بی پناهی که برای ادای وظیفه دینی و وجدانی خود در قم اقدام کردهاند، آتش گشوده، جمعی بیگناه را مقتول و مجروح و متأسفانه مطلب در جراید تحریف و به گونهای دیگر وانمود شده است. ما ضمن محکوم کردن این اعمال وحشیانه و ضدانسانی این حوادث ناگوار را به پیشگاه مقدس حضرت بقیهالله الاعظم ارواحنا فداه و مراجع عالیقدر تقلید و عموم مسلمین به خصوص مردم مسلمان و غیور قم و بالاخص خانوادههای داغدیده تسلیت عرض نموده.»[75]
محکوم نمودن حمله مزدوران رژیم پهلوی به منازل مراجع
روز سهشنبه 19 اردیبهشت 1357 در ایام سوگواری حضرت زهرا(سلامالله علیها) مأموران رژیم پهلوی به خانه آیتالله گلپایگانی هجوم برده و ضمن وارد کردن خسارت به منزل ایشان، طلاب را مورد ضرب و شتم قرار داده و با به کار بردن گاز اشکآور موجب بروز عارضه قلبی برای آیتالله شدند. روز بعد (20 اردیبهشت) نیز در تظاهرات مردم قم به مناسبت چهلم شهدای، یزد، جهرم و اهواز، مأموران نظامی و انتظامی فرمانداری نظامی شهر به ضرب و شتم مردم پرداختند و در نتیجه تیراندازی جمعی زخمی و شهید شدند.
تعدادی از طلاب تظاهرکننده در میدان ارم که با یورش مأموران رژیم مواجه شده بودند ناچار به طرف خانه آیتالله شریعتمداری که در همان نزدیکی بود فرار کردند تا از تعقیب و تیراندازی محفوظ بمانند. اما مأموران آنها را تعقیب و طلابی که در اتاقها و زیرزمین خانه پناه گرفته بودند را مضروب ساختند؛ ضمناً برخی از طلاب را بیرون آورده و در اتاقی از بیرون خانه جمع و تکلیف کردند که بگویند «جاوید شاه»! در این گیر و دار ، یکی از طلاب به نام ستار کشانی بر اثر اصابت گلوله کلت افسر ارتش زخمی شد و در راه انتقال به بیمارستان به شهادت رسید.[76] انتشار خبر حمله مزدوران رژیم به منازل علما خشم اقشار مختلف مردمی را برانگیخت. به همین مناسبت آیتالله آقا مجتبی تهرانی به همراه جمعی از علمای تهران[77] در نامهای به مراجع تقلید قم حمله مزدوران رژیم شاه به منازل آنان را محکوم کردند. در این نامه آمده است:
«مصائب وارده بر حوزه مقدسه قم و کشتار جمعی از طلاب و مردم مسلمان در حرم اهل بیت علیهمالسلام و هجوم مأمورین به منازل مراجع عظام تقلید و ضرب و جرح و قتل طلاب و سایر مردم مسلمان در داخل منازل که عملی حساب شده از طرف رژیم حاکم بود، موجب تنفر بیش از پیش جامعه روحانیت و عموم مسلمانان گردید. ما ضمن محکوم کردن این اعمال وحشیانه و غیرقابل تحمل که خشم شدید ملت مسلمان ایران را برانگیخته است، از خداوند متعال مسألت داریم مردم مسلمان را تحت رهبری مراجع عظام در راه دفاع از حریم اسلام موفق ومؤید بدارد.»[78]
رساندن پیام علمای تهران به امام خمینی
خرداد 1357 آیتالله مجتبی تهرانی که از جانب برخی از عالمان و روحانیان تهران حامل پیامی برای امام بود به عراق مسافرت کرد. داستان این مسافرت از این قرار است که در دوران انقلاب جواد شهرستانی (شهردار تهران)، از طرف دربار و دولت مأمور میشود تا به ملاقات آیتالله میرزا باقر آشتیانی برود و خواستههای امام خمینی را به اطلاع دربار و دولت برساند. آیتالله آشتیانی برای پاسخ به نماینده شاه و دولت با حاج آقا مجتبی تهرانی به رایزنی پرداخته بود. در جواب آیتالله آشتیانی حاج آقا مجتبی اظهار کرده بود پاسخ امام در اعلامیهها و سخنرانیهای ایشان آمده است؛ با وجود این پس از مذاکره با جمعی از علما به این نتیجه رسیده بودند که موضوع را با شخص امام در میان بگذارند و پاسخ را از زبان امام بشنوند. [79]
حاج آقا مجتبی به این منظور رهسپار عراق شد و در روز 14 خرداد 57 به بغداد رسید. پس از زیارت کاظمین از آن جایی که دریافت امام در کربلا به سر میبرند، به کربلا سفر کرد و در دیدار با امام پیام دربار و دولت به وسیله شهرستانی و نظرخواهی شماری از علما و روحانیان تهران را به عرض رسانید. امام در پاسخ اظهار کرده بودند:
●
●
آیتالله مجتبی تهرانی میفرمایند: روز بعد که رفتم خدمتشان، به من فرمود آخرین سخن من این است که شاه باید برود. [81]
مشی سیاسی آقا مجتبی تهرانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به سوابق درخشان و مراودات آقا مجتبی تهرانی با امام خمینی، انتظار میرفت که ایشان یکی از مسؤولین نظام اسلامی شده و گوشهای از بار مسئولیت را به دوش بکشند. امّا بنا به فرمودهی خودشان، با دعا به درگاه خدای متعال و توسّل به حضرات معصومین، خود را از قبول مسؤولیتهای آشکار کنار کشید. [82]
به گفته فرزندش حجتالاسلام حسین تهرانی، مسئولیتهای زیادی به حاج آقا پیشنهاد شده بود که فقط قوه قضائیه برسر زبانها افتاد. حاج آقا علاوه بر این پشینهاد به عنوان یکی از فقها در شواری نگهبان از طرف امام، وزارت علوم و چند تا نمایندگی دیگر هم از طرف امام را نپذیرفتند.[83]
آقا مجتبی فرمودند: وقتی خدمت امام رسیدم به ایشان عرض کردم اگر امر شما مولوی است سمعاً و طاعتاً و اگر ارشادی است شما اجازه بدهید که من کار طلبگی خودم را انجام بدهم. هر چه شما امر بفرمایید من همان را انجام میدهم. برای من سمتها مطرح نیست امر شما برای من مطرح است که مولوی است و یا ارشادی است؟ امام در پاسخ حاج آقا فرموده بودند، من امر نمیکنم هر جور شما صلاح میدانید لذا اگر شما صلاح میدانید همان کار طلبگیتان را انجام بدهید. [84]از اینرو معظمله با حضور در صحنهی نیروسازی برای انقلاب، همچنان به صورت گمنام و مؤثّر به تربیت نیروهای جوان و کارآمد برای انقلاب اسلامی پرداختند.
حجتالاسلام حسین تهرانی در مورد واکنش حاجآقا مجتبی به پیشنهاد مسئولیت قضائی میگوید: خاطرم هست آیتالله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی که بعد از شهید بهشتی مسئولیت دستگاه قضا را عهدهدار بود، یک روز به حاجآقا زنگ زد و گفت: حاج آقا مجتبی ما در اینجا کلی پرونده داریم بیایید به ما کمک کنید. آن زمان اوج فعالیتهای تروریستی گروهکها بود. حاج آقا در پاسخ گفتند: آقای موسوی اردبیلی حرف شما کاملاً درست است. شما دنبال این هستید که پروندههایتان کم شود، ولی من به دنبال این هستم که برای جوانان پرونده درست نشود و جوانان به سمت انحراف نروند و در دام منافقین نیفتند. [85]
از هیمنرو بود که ایشان جلسات عمومی اخلاق و معارف اسلامی که قبل از انقلاب برپا بود، را از سال 1359 به طور منظم و هفتگی ادامه دادند، همچنین دروس خارج را که سالها پیش در منزل خویش و با حضور برخی از فضلای تهران آغاز کرده بودند؛ سال 1364 با قبول کردن تولیت مدرسه مروی توسط آیتالله محمدرضا مهدوی کنی به آنجا انتقال و ادامه دادند.[86]
ایشان ۱۰ روز پس از رحلت حضرت امام خمینی در یک سخنرانی در تاریخ 24 خرداد 1368 در پایان بحث پیرامون شکر به مسأله رحلت حضرت امام خمینی و مسألهی ولایت فقیه اشاره کردند و اظهار داشتند:
«میگویی خدا فوق همه [است]، بسیار خوب، شکر میخواهی به او بکنی، شکر او چیست؟ صدق ولاء است. پیغمبر، علی (علیهالسلام)، ائمهی طاهرین (صلواتاللهعلیهماجمعین)، هر ولایتی، به اطاعت است. تا برسد به ولایت فقیه، آن هم همین است. آن هم شکر دارد، شکرش به چیست؟ همین است. میگویم مافوق من است؛ بسیار خوب، من تحت سرپرستی اویم، بسیار خوب، شکرش به چیست؟ صدق ولاء. اگر نعوذ بالله شکر نشود، اگر شکر نشود، اهل معرفت آنها میدانند اگر شکر نشود، آن جایی است که نعمت زایل میشود.» [87]
معظمله در ادامه با اشاره به رحلت حضرت امام گفتند: «دوستان من در ماه رمضان اگر یادتان باشد مکرر به شما گفتم، گفتم نعمت وجود امام را قدر بدانید! آیا ما صدق ولاء نسبت به امام داشتیم؟ چقدر گفتم من، شاید مکرر این را گفتم، در همین بحث شکر، گفتم این نعمت بزرگ است، یک مجتهد جامع الشرایط، از هر جهت علماً، عملاً، ابعاد گوناگون، گفتم این را قدرش را بدانید، خدا را شاهد میگیرم مکرر من در این فکر بودم، این دو هفته، خدا نکند ما کفران وجود او را کردیم از ما گرفتی، که بر اثر کفران باشد، جداً دارم میگویم من روی همین فکر میکردم، که نکند این شده باشد.» [88]
بعد از رحلت حضرت امام خمینی و در دوران زعامت حضرت آیتالله خامنهای نیز مشی آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی بر رویه عملی مسالمتآمیز، دوستانه و دلسوزانه در قبال نظام سیاسی کشور در عین اجتناب از سیاستورزی فعالانه استوار بود. حضور آقامجتبی تهرانی در مراسم رونمایی از ضریح جدید امام رضا(ع) در زمستان ۱۳۷۹ش در کنار رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضور رهبر انقلاب در منزل آیتالله مجتبی تهرانی در آذر 1388، عیادت رهبر انقلاب از آیتالله مجتبی تهرانی در منزل ایشان در سال 1391، پخش مستقیم جلسات اخلاقی معظمله در شبهای قدر از سیمای جمهوری اسلامی، ایراد سخنان ایشان در تأیید اجتهاد آیتالله خامنهای در جلسات اخلاقی خود و اقامه نماز بر پیکر وی از سوی حضرت آیتالله خامنهای، نشاندهنده ارتباط متقابل دوستانه ایشان و رهبر معظم انقلاب بود.[89]
آثار
مجموعهی زحمات طاقت فرسای علمی آیتالله آقا مجتبی تهرانی شامل سلسله جلسات اخلاق و معارف اسلامی (۲۰۰۰ جلسه)، اصول عقاید (۲۰۰جلسه)، سلسله مباحث سیر و سلوکالیالله (۵۶۰ جلسه)، مجموعه بیانات پیرامون تفسیر کلاماللهمجید (۵۰۰ جلسه) و تدریس تخصّصی دروس خارج فقه و اصول (۳۵۰۰ جلسه)، است که توسط مؤسسۀ پژوهشی فرهنگی مصابیح الهدی،[90] جمعآوری شده است.[91]
در نتیجه همت این مؤسسه بیش از 85 جلد آثار اخلاقی، تفسیری و معارف الهی ایشان به چاپ رسیده است که برخی آثار خود بین (5-10 جلد) میباشد. بعنوان نمونه: مجموعه ادب الهی، در 5 جلد بحث تربیت مربی، ویژگیهای مربی، اولویتهای تربیت، ملاکهای تربیت، الگوی تربیت، هدف انبیاء، در کنترل قوای درونی انسان، تلاش پیامبران برای زنده کردن میل به جاودانگی، شناخت نفس، تأدیب نفس و عرصههای دیگر تفکر.[92]
مجموعه دیگری در یک جلد با عنوان «اخلاق ربانی» به موضوعات: جدال و خصومت، عیبجویی و سخنچینی، بهتان و تهمت، ایذاء، اهانت و تحقیر، قهر و...، دروغ، انتقام جویی...که هریک رسالهای مستقل در اخلاق علمی و عملی است. مجموعه دیگری از معارف اسلامی، حقیقت، بندگی، دعا و در مجموعه اخلاق ربانی مباحث عدل، اصلاح ذاتالبین، نصیحت، سخن و سکوت، انفاق.. را در بر میگیرد.[93]
رحلت
سرانجام آیتالله آقا مجتبی تهرانی پس از عمری مجاهدت صادقانه در نشر معارف اسلامی و ترویج مکتب اهل بیت در بامداد روز چهارشنبه 13 دیماه 1391 بعد از گذراندن یک دوره طولانی بیماری و پس از تحمل فشارها و صدمات ناشی از آن، در آستانه اربعین سالار شهیدان دار فانی را وداع گفتند.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی صبح روز پنجشنبه 14 دی 1391 مصادف با اربعین حسینی، در مراسم تشییع آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی حضور یافتند و بر پیکر این عالم ربانی و معلم اخلاق نماز اقامه کردند. سپس پیکر معظمله بعد از تشییع با شکوهی در صحن و سرای حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) آرام گرفت.
در پی رحلت آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی، مراجع عظام و مقامات کشوری در پیامهای جداگانهای ارتحال این عالم ربانی را تسلیت گفتند. رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در پیام تسلیتی درگذشت این عالِم عامِل ربانی و معلم اخلاق را ضایعهای برای حوزهی علمیه و روحانیت و جامعهی مذهبی تهران خواندند و این مصیبت را به بازماندگان بیت شریف ایشان تسلیت گفتند. متن پیام به این شرح است:
بسماللهالرحمنالرحیم
با تأسف و تأثر فراوان، خبر درگذشت عالمِ عاملِ ربّانی، مرحوم آیتالله آقای حاج آقا مجتبی تهرانی رحمهالله علیه را دریافت کردم. این حادثهی ناگوار، ضایعهای برای حوزهی علمیه و روحانیت و جامعهی مذهبی تهران و به ویژه ارادتمندان و شاگردان ایشان و جوانانی است که از مجالس پرفیض و درسهای سازندهی این معلم اخلاق بهره میبردند. اینجانب تسلیت صمیمانهی خود را به آن بیت شریف و بازماندگان، به ویژه اخوی بزرگوار و نیز به همسر مکرّم و آقازادگان ارجمند و دیگر بازماندگان این بیت شریف تقدیم داشته، علوّ درجات آن فقید سعید را از خداوند متعال مسألت مینمایم.
سید علی خامنهای
۱۳ دی ماه ۱۳۹۱[94]
پینوشتها:
[1] . مهدی کلهر برادر کوچکتر آقا مجتبی تهرانی میگوید: در شناسنامه هیچ کدام از ما واژه «تهرانی» نیست، بلکه «شهیدی کلهری» است و «شهیدی» آن به خاطر پدربزرگ ما یعنی مرحوم «آمیرزا غلامحسین شهید» است که ایشان از شهدای دوره مشروطه در دوره استبداد صغیر بودند و مدفن ایشان هم در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) است که «حاج آقا مجتبی» نیز در نزدیکی ایشان به خاک سپرده شدند و بر سنگ مزار ایشان هم مثل بقیه شهدایی که در یک شب در دوره استبداد صغیر به شهادت رسیدند نام «شهیدی کلهری» ذکر شده است که البته این سنگ را به دلیل توسعه حرم برداشتند.
[2] .محمدی ری شهری، محمد، دانشنامه ری، ج 2، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، 1398، ص 338.
[3] . روحانی، سید حمید، حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد دلباخته مکتب امام، پانزده خرداد، دوره سوم، سال دهم، زمستان 1391، شماره 34، ص 27.
[4] . آیتالله میرزا موسی مؤسس مسجد میرزا موسی (واقع در بازار مسجد جامع نرسیده به چهارسوق بزرگ) است. مسجد میرزا موسی خانه او بوده که آن را وقف نموده و بنای مسجد را گذارده است. میرزا موسی چند پسر داشته که یکی میرزا ابراهیم بوده و فرزند او میرزا غلامحسین و او پدر آیتالله میرزا عبدالعلی تهرانی است.
[5] . کیهان فرهنگی، آذر 1381، شماره 194، ص 6.
[6] . آیتالله میرزا مسیح مجتهد استرآبادی در سال 1193 ق (1157 ش) در استرآباد (گرگان) متولد شد. پدرش قاضی سعید استرآبادی فرزند ملاآقا بابا فردی فاضل و اهل علم بود و میرزا مسیح در دامان او مقدمات ادب و فرایض دینی را آموخت و سپس در همان شهر به تحصیل علوم پرداخت و بعد از چند سالی عازم شهر قم شد و از محضر میرزای قمی بهره برد و پس از رسیدن به اجتهاد، مدتی در مشهد به سربرد و سپس در تهران ساکن شد و به مجتهد تهرانی شهرت یافت. این عالم ربانی در سال 1263ق (1226 ش) در نجف اشرف دارفانی را وداع گفت و فقیه بلند آوازهی شیعه، شیخ محمدحسن نجفی صاحب کتاب جواهرالکلام و تعدادی از علمای مشهور حوزهی علمیه نجف بر پیکرش نماز خوانده و او را در یکی از حجرههای غربی صحن بالاسر مقدس علوی به خاک سپردند.
[7] . یکی از مهمترین تحولات سیاست خارجی ایران با روسیه، بعد از دورهی دوم جنگهای ایران و روس و امضای قرارداد ترکمنچای، در زمان سلطنت فتحعلی شاه و دورهی دوم صدارت عبداللهخان امینالدوله، سفر گریبایدوف به عنوان سفیر روسیه به ایران، و قتل وی در تهران است. گریبایدوف برای اجرای مقرارت مربوط به عهدنامهی ترکمنچای و حل اختلافات مرزی به ایران آمد، ولی به علت سوء رفتار و اهانت به مقدسات اسلامی ایرانیان، خواستار استرداد زنان گرجی و ارمنی شد که مدتها در ایران اقامت داشتند. این زنان که مسلمان شده و به ازدواج مردان ایرانی در آمده بودند در خانهی رجال ایرانی زندگی میکردند. گریبایدوف برای بازگرداندن این زنان اصرار و پافشاری کرد و از دولت ایران درخواست کرد تا کلیهی زنان گرجی و ارمنی مقیم ایران را به سفارت روسیه تسلیم نمایند تا معلوم شود کدام یک مایلند به وطنشان مراجعت نمایند. نظر به این که زنان مزبور مدتها بود در ایران اقامت داشته و همسر ایرانیان شده بودند و دارای فرزندانی هم بودند، هیچ یک به سفارت نرفتند. گریبایدوف دستور داد به زور وارد خانهی آصفالدوله، برادر زن فتحعلی شاه و دایی عباس میرزا، شده و دو زن گرجی را که مدتها به قید زناشویی در ایران به سر میبردند را بیرون بکشند و به سفارت ببرند. انتشار این خبر خشم عمومی را برانگیخت میرزا مسیح (برادر میرزا موسی) که مجتهدی صاحب نفوذ بود، از توهینی که به جامعهی اسلامی شده نگران گردید و فتوا داد که نجات زنان مسلمان واجب و محاربه در این امر به منزلهی جهاد محسوب میشود در نتیجه در روز چهارشنبه 22 بهمن 1207 / 6 شعبان 1244 / 11 فوریه 1829 مردم دکانها و بازارها را بستند و از هر سوی به طرف سفارت روس حرکت کردند تا زنان نگهداشته شده را که دولت نتوانسته بود اقدامی انجام دهد، آزاد نمایند. مورخین میرزا موسی را از عوامل تحریک مردم برای دفاع از احکام اسلامی در این زمان میدانند.
[8] . ر.ک. تینیانوف، یوریی، قتل وزیر محتار یا گوشهای از روابط قاجاریه با دربار روسیه در دوران فتحعلیشاه، ترجمه؛ اسکندر ذبیحیان، تهران، انتشارات توس، 1368، ص 627.
[9] . کیهان فرهنگی، آذر 1381، شماره 194، ص 6.
[10] . تهرانی، حسین، حاج آقا مجتبی: گذری بر زندگی عالم عامل ربانی، فقیه و مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی، تهران، مؤسسه فرهنگی مصابیحالهدی، 1396، ص 17.
[11] . ایشان در مجلسی که تعدادی از علما و سرشناسان اهل علم و معرفت حضور داشتند، ملبّس به لباس مقدّس روحانیّت گشتند. در آن مجلس عمّامه از دست پدر گرامیشان جناب میرزا عبدالعلی (رحمهالله علیه) به دست اهل علم و معرفت سپرده شد که برخی از آنان عبارتند از: مرحوم شیخ مرتضی زاهد، مرحوم آیتالله احمد آشتیانی و مرحوم حجهالاسلام حاج مقدّس (رحمهالله علیهم) که در نهایت پس از دستبهدست گردیدن، توسط حضرت آیتالله محمدحسین تنکابنی بر سر حضرت استاد قرار گرفت و به طور رسمی ملبّس گردیدند. (به نقل از سایت مؤسسۀ پژوهشی فرهنگی مصابیح الهدی. mojtabatehrani.com).
[12] . روحانی، سید حمید، حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد دلباخته مکتب امام، پیشین، ص 28.
[13] . همان.
[14] . همان.
[15] . تهرانی حسین، حاج آقا مجتبی، پیشین، ص 18.
[16] . روحانی، سید حمید، حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد دلباخته مکتب امام، پیشین، ص 29- 30.
[17] . خبرگزاری تسنیم، گفتگو با حجتالاسلام حسین تهرانی، تاریخ انتشار 23 بهمن 1391.
[18] . روحانی، سید حمید، حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد دلباخته مکتب امام، پیشین، ص 29.
[19] . همان، ص 30.
[20] . تهرانی حسین، حاج آقا مجتبی، پیشین، ص 79.
[21] .محمدی ری شهری، محمد، دانشنامه ری، ج 2، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، 1398، ص 339.
[22] . تهرانی حسین، حاج آقا مجتبی، پیشین، ص 18.
[23] . مجله مهرنامه، شماره ۲۸، صفحه ۱۸، بهمن ۹۱.
[24] . ویژهنامه نکوداشت حکیم فرزانه حضرت استاد آقا مجتبی تهرانی(ره)، سازمان تبلیغات اسلامی، شماره 4، زمستان 1391، ص 160.
[25] . این تظاهرات توسط مردم تهران و در اعتراض به انقلاب سفید شاه برگزار شده بود. در این روز از اوّل صبح بازار و مغازههای اطراف آن به عنوان حمایت از مرجعیت بسته شد. مردم دسته دسته به منزل آیتالله خوانساری رفتند. آیتالله خوانساری به منظور نشان دادن اعتراض به سوی منزل آیتالله بهبهانی حرکت کرد. در حالی که عدهای از روحانیون تهران وی را همراهی میکردند مردم پشت سر ایشان حرکت میکردند و شعار میدادند. تظاهرکنندگان وارد خیابان بوذرجمهری شدند و به سمت چهار راه سیروس حرکت نمودند و در اوّل بازار آهنگران به منزل آیتالله بهبهانی وارد شدند.
[26] . پیش از پخش آن از بیت امام به او زنگ زدند و خبر دادند که امام پخش آن را روا نمیدانند و دستور اکید دادهاند که پخش نشود.
[27] . اعلامیه مشترک مراجع و علمای قم - اعلامیۀ مزبور نخستین اعلامیۀ دسته جمعى مقامات روحانى بود که منتشر شد و نظر به اینکه 9 نفر از علما و مراجع آن را امضا کرده بودند به اعلامیۀ 9 امضایى معروف شد. متن این اعلامیه در اسفندماه 1341 منتشر شد.
[28] . روحانی، سید حمید، حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد دلباخته مکتب امام، پیشین، ص 32.
[29] . همان، ص 30.
[30] . مقدمی شهیدانی، سهراب، نقدی بر مدخل «امام خمینی» در دایرهالمعارف تشیع، تهران، بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، 1396، ص 81.
[31] خاطرات آیتالله مسعودی خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 198.
[32] . حاج حسین مصدقی، فرزند محمد در سال 1282 ﻫ ش در شهر تهران به دنیا آمد. او که در بازار تهران به کاغذ فروشى اشتغال داشت، در سال 1341 در جریان مخالفت با قانون انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتى داراى فعالیتهاى گستردهاى بود. در راستاى همین فعالیتها در تاریخ 1 / 3 / 1342 به ساواک احضار و 23 روز بعد به اتهام همکارى با روحانیون در نشر اعلامیه، دستگیر و به مدت 8 روز زندانى شد. وی در تاریخ 11 / 12 / 1343 مجدداً به اتهام عضویت در هیئتهاى مؤتلفه دستگیر که 6 روز بعد از او رفع سوء ظن شد. مشارالیه در تاریخ 17 / 11 / 1343 به ساواک گفت: «حدود سه ماه است با حضرت آیتالله خمینى مربوط هستم و رساله ایشان را چاپ مىکنم.» حسین مصدقى مجدداً در تاریخ 2 / 8 / 1346 مورد سوء ظن قرار گرفت، ولى زندانى نشد. حاج حسین مصدقی یکی از عوامل اصلی چاپ و توزیع رسالههای حضرت امام خمینی(ره) بود و در این راه تلاشهای فراونی داشت. وى در تاریخ 1 / 5 / 1350 به علت سکته قلبى درگذشت.
[33] خاطرات آیتالله مسعودی خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 198.
[34] . روحانی، سید حمید، حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد دلباخته مکتب امام، پیشین، ص 30.
[35] . مرحوم آیتالله العظمی سید احمد خوانساری در روز دوشنبه دوم شهریور 1270 شمسی (مطابق با 18 محرم 1309 قمری) در شهر خوانسار متولد شد. دروس ابتدایی، ریاضیات، علوم مقدماتی و سطح را در زادگاه خود، نزد برادر خود آیتالله سید محمدحسن خوانساری و نیز شوهر خواهرشان آیتالله سید علیاکبر خوانساری فراگرفت. پس از آن به اصفهان مسافرت کرده و از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا محمدصادق اصفهانی و آیتالله آخوند ملاعبدالکریم گزی و مرحوم آیتالله محمدعلی زیرکانی بهرهمند شد. بعدها با مسافرت به نجف اشرف ادامه علوم دینی را در این شهر پی گرفت و از محضر عالمانی چون: آخوند خراسانی و آقا ضیاء عراقی بهره برد. ایشان در سال 1297 به ایران مراجعت و در شهر اراک ساکن شد. همزمان با تأسیس حوزه علمیه قم که با تدبیر آیتالله العظمی حائری یزدی صورت گرفت، آیتالله خوانساری با ایشان تشریک مساعی کرد. وی در سال 1331 به درخواست مردم تهران و تقاضای آیتالله بروجردی به تهران آمد و در این شهر ساکن شد و به تربیت طلاب علوم دینی پرداخت. سرانجام در اولین ساعات بامداد روز شنبه 29 دیماه 1363 ندای حق را لبیک گفت و با تشییع با شکوه در تهران و قم در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.
[36] . آیتالله سید محمد بهبهانی پسر شهید آیتالله سید عبدالله بهبهانی از علمای مشهور دوره مشروطه در سال 1253 به دنیا آمد. وی همانند پدر در فعالیتهای سیاسی اجتماعی حضور جدی و فعال داشت و در دوران پهلوی نقش واسط بین مردم و دربار را داشت. برای تشکیل مجلس فعالیت بسیار زیادی کرد و خود از نمایندگان مردم تهران در مجلس دوم بود. در دوران نهضت ملی از طرفداران ملی شدن صنعت نفت بود. وی پس از سالها حضور در جامعه و سیاست در 20 آبان 1342 دار فانی را وداع گفت.
[37] . تهرانی، حسین، حاج آقا مجتبی، پیشین، ص 57.
[38] . تهرانی، حسین، حاج آقا مجتبی: پیشین، ص 57.
[39] . همان.
[40] . روحانی، سید حمید، حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد دلباخته مکتب امام، پیشین، ص 32.
[41] . عالم ربانی، مرحوم حضرت آیتالله العظمی حاج سید محمدرضا موسوی گلپایگانی(۱۳۱۶ق-۱۴۱۴ق) از مراجع نامدار دوره معاصر و نیز پیشتازان مبارزه با استکبار جهانی و نیز رژیم پهلوی به شمار می رود که پس از تبعید امام به عراق، بیانیهها، اعلامیهها، تلگرافها و سخنرانیهایی در حمایت از امام خمینی و انقلاب اسلامی ایراد کرد. تأسیس بیمارستان آیتالله گلپایگانی، مدارس علمیه، دارالقرآن الکریم و مجمع اسلامی جهانی لندن از فعالیتهای عامالمنفعه این مرجع تقلید بود. توجه توأمان آن بزرگ به مسائل و مشکلات ایران و نیز جهان اسلام در تمامی ادوار تصدی مرجعیت، به ایشان مکانتی ویژه و والا بخشیده بود.
[42] . همان، ص 32-33.
[43] . روحانی، سید حمید، حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد دلباخته مکتب امام، پیشین، ص 33..
[44] . برای مطالعه اعلامیه ر.ک. اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، مرکزاسناد انقلاب اسلامی، ص 133.
[45] . روحانی، سیدحمید، حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد دلباخته مکتب امام، پیشین، ص 34.
[46] . ذیل این نامه اسامی؛ علی مشکینی اردبیلی ـ حسینعلی منتظری نجف آبادی ـ اسداله نوراللهی ـ عبدالرحیم ربانی شیرازی ـ مهدی حسنی روحانی ـ ابوالقاسم خزعلی ـ احمد آذری قمی ـ مهدی حائری طهرانی ـ ابراهیم امینی ـ جعفر سبحانی تبریزی و دیگران آمده است.
[47] . اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 105.
[48] . همان.
[49] . هیئتهای مؤتلفه اسلامی از اتئلاف سه جمعیت با یکدیگر در سال 1342 پدید آمد. مسئولان سازمان مرکزی این جمعیت عبارت بودند از حاج صادق امانی، محمد صادق اسلامی، حاج مهدی عراقی، حبیب الله عسگر اولادی، حاج مهدی شفیق، اسدالله لاجوردی و تعدادی دیگر که همگی از کسبه و تجار متدین بازار بودند. مؤتلفه اسلامی دارای یک شورای روحانیت مرکب از آیات مرتضی مطهری و محمدحسین بهشتی و محمدباقر محیالدین انواری بود که با همکاری کامل با حجتالاسلام محمدجواد باهنر و اکبر هاشمی رفسنجانی نظارت بر اعمال و رفتار و خط مشی آن را برعهده داشتند این افراد با پیشنهاد مؤتلفه اسلامی و تایید امام انتخاب شده بودند.
[50] . تهرانی، حسین، حاج آقا مجتبی، پیشین، ص 68.
[51] . روحانی، سید حمید، حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد دلباخته مکتب امام، پیشین، ص 36.
[52] - همان، ص 37.
[53] . تهرانی، حسین، حاج آقا مجتبی، پیشین، ص 68.
[54] . اسناد انقلاب اسلامی، ج1 ، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 286.
[55] . روحانی، سید حمید، حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد دلباخته مکتب امام، پیشین، ص 37.
[56] . همان،، ص 38.
[57] . محمدصادق امانی، محمد بخارایی، مرتضی نیکنژاد و رضا صفارهرندی.
[58] . شش نفر از آنها به نامهای مهدی عراقی، هاشم امانی، حبیبالله عسکراولادی، عباس مدرسی فرد، ابوالفضل حیدری و محمدتقی کلافچی به زندان ابد با اعمال شاقه محکوم شدند. این دادگاه همچنین شیخ محیالدین انواری را به پانزده سال، احمد شهاب(شاه بداغلو) را به ده سال و حمید ایپکچی را که هنوز به سن قانونی نرسیده بود به پنج سال زندان محکوم نمود.
[59] . در مورد آقای سید کاظم شریعتمداری و مؤسسه دارالتبلیغ مطالب متنوعی در همین سایت درج گردیده است از جمله بنگرید به: تأسیس دارالتبلیغ اسلامی توسط آقای سید کاظم شریعتمداری در قم و نظر امام خمینی درباره آن، ماجرای میانجیگری مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایی در باره تأسیس دارالتبلیغ، گذری بر زندگی علمی و سیاسی آقای سید کاظم شریعتمداری.
[60] . تهرانی، حسین، حاج آقا مجتبی، پیشین، ص 69.
[61] . بنگرید به مقاله درج شده در همین سایت با عنوان: 12 دی سالگرد رحلت عالم ربانی آیتالله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی.
[62] . مصاحبه حجتالاسلام شیخ حسین تهرانی با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر 5434.
[63] خاطرات آیتالله مسعودی خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 190.
[64] . روحانی، سیدحمید، حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد دلباخته مکتب امام، پیشین، ص 43.
[65] . همان.
[66] . حاج محمدحسن اعرابىفرد فرزند محمدجواد، در سال 1289ش در قم متولد شد. وى داماد حضرت امام خمینی(ره) و همسر خانم فریده مصطفوى بود. در بیوگرافى تنظیم شده از سوى ساواک، شغل ایشان فرش فروش عنوان گردیده است. نامبرده در مواقع مختلف اقدام به جمع آورى پول و تهیه اجناس جهت توزیع در بین مستمندان مىنمود که برخى گزارشهای ساواک نیز مؤید این مطلب مىباشد. آقای حاج محمدحسن اعرابی که در دوران نهضت امام خمینی(ره)، در مبارزات شرکت و وکالت ایشان را به عهده داشت، در سی و یکم خردادماه سال 1389ش از دنیا رفت و در امامزاده جعفر(ع) شهر قم مدفون شد.
[67] . شیخ عبدالعلی قرهی.
[68] . برخی دیگر اسامی که امام نام میبرند به شرح زیر میباشد. آقای غروی- آقای حق شناس- حاج سید محمد حسین لنگرودی- حاج آقا مرتضی تهرانی - آقای روحانی پسر مرحوم حاج سید احمد قمی اخوی مرحوم حاج میرزا محمود - حاج سید محمد علی لواسانی 8- حاج شیخ احمد مجتهدی، و همین طور دیگران.
[69] . صحیفه امام خمینی، ج 3، ص 63.
[70] . حجتالاسلام سید محسن رفیعی قزوینی فرزند آیتالله سید ابوالحسن قزوینی رفیعی.
[71] . حاج میرزا حسین خلیلی زرندی از جمله افرادی بود که پس از فوت آیتالله حکیم در نجف در سال 49 تلگرام تسلیتی به امام خمینی (ره) ارسال داشته و از او به عنوان مرجع تقلید نام میبرد.
[72] . آیتالله حاج شیخ مرتضی تهرانی برادر آقا مجتبی تهرانی در سال 1303ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات علوم دینی را در حوزههای علمیه مشهد و تهران سپری کرد و پس از فوت پدر، به جای ایشان، در مسجد بزازها، به اقامت جماعت، مشغول شد. وی که نماینده حضرت امام خمینی (ره) در امر وجوهات بود، در بازار با افراد مبارز از قبیل حاج حسین مصدقی در تماس بود و به علت اینکه برگ ه اقامت در نجف اشرف را دارا بود، ضمن تردد به نجف اشرف، با حضرت امام نیز تماس برقرار می کرد. نام آقای حاج شیخ مرتضی تهرانی در سال 1355 در لیست روحانیون ممنوع الخروج ثبت گردیده است.
[73] . خسروی، محمدعلی و اصغر میرشکاری، روزنگار: زندگی و تاریخ سیاسی - اجتماعی امام خمینی (س)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1391، ص 328.
[74] . ذیل این نامه اسامی؛ سید علی اصغر خویی، محمدباقر آشتیانی، احمد حسینی شهرستانی، سید محمدعلی سبط، محمدتقی فلسفی، سید هادی خسروشاهی، سید رضی شیرازی، سید مرتضی ایروانی، مرتضی مطهری و دیگران آمده است.
[75] . اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، پیشین، ص 236.
[76] .ر.ک. حیدری، اصغر، آیتالله شریعتمداری به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص 117.
[77] . ذیل این اعلامیه اسامی؛ عبدالکریم موسوی، مرتضی تهرانی، محیالدین انواری، سیدهادی خسروشاهی، محمد مفتح، محمدرضا مهدوی کنی و دیگران دیده میشود.
[78] . اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 289.
[79] . روحانی، سید حمید، حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد دلباخته مکتب امام، پیشین، ص 44.
[80] . همان، ص 45.
[81] . همان.
[82] . تهرانی، حسین، آقا مجتبی، پیشین، ص 21.
[83] . پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، گفتگو حجتالاسلام حسین تهرانی، کد خبر 5434.
[84] . همان.
[85] . همان.
[86] . تهرانی، حسین، آقا مجتبی، پیشین، ص 21.
[87] . ر.ک. اولین سخنرانی آیتالله مجتبی تهرانی پس از رحلت امام خمینی، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR ، 1397 / 10 / 11.
[88] . همان.
[89] . مجله مهرنامه، شماره ۲۸، صفحه ۱۸، بهمن ۹۱.
[90] مؤسسۀ پژوهشی فرهنگی مصابیح الهدی، با هدف حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله حاجآقا مجتبیتهرانی به اصرار شاگردان و ارادتمندان ایشان، در سال 1388 هـ.ش به صورت رسمی آغاز به فعالیت کرد. مدیریت این مؤسسه با حجتالاسلام حسین تهرانی فرزند آیتالله مجتبی تهرنی است.
[91] . برگرفته از سایت مؤسسۀ پژوهشی فرهنگی مصابیح الهدی. mojtabatehrani.com.
[92] . تبریزی؛ قاسم، گذری بر آثار علمی و عملی آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر 5429.
[93] .همان.
[94] .پیام تسلیت درپی رحلت آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی، پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR،1391 /10 /13.
گزارش محرمانه پخش نامه سرگشاده علماء حوزه علمیه قم
نامه سرگشاده فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم به هیئت دولت ص1
نامه سرگشاده فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم به هیئت دولت ص2
پیشنهاد امام خمینی برای نامگذاری کتابحانه ولیعصر (عج)
گزارش 11 اسفند 1353 با موضوع مروجین خمینی
گزارش 15 تیر 54 ساواک در مورد نمایندگان امام خمینی ص 1
گزارش 15 تیر 54 ساواک در مورد نمایندگان امام خمینی ص 2
گزارش 9 مهر 1354 با موضوع عبدالمجید ایروانی
آیتالله شیخ عبدالعلی تهرانی پدر آقا مجتبی تهرانی
آقا مجتبی تهرانی در دوران جوانی
آقا مجتبی تهرانی در جوانی
آقا مجتبی تهرانی و برادرشان آیتالله مرتضی تهرانی
آقا مجتبی و برادرش آقا مرتضی تهرانی و آقا سید مصطفی خمینی
درحال اقامه نماز
آقا مجتبی تهرانی
آیتالله آقا مجتبی تهرانی در کنار رهبر معظم انقلاب
جلسه اخلاق آیت الله حاج اقا مجتبی تهرانی
حضور رهبر انقلاب در منزل حضرت آیتالله آقامجتبی تهرانی در 15 آذر 1388
اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر آیتالله آقامجتبی تهرانی
تشییع با شکوه پیکر آیتالله مجتبی تهرانی
حضور رهبر انقلاب در مراسم تشییع با شکوه پیکر آیتالله مجتبی تهرانی
مراسم بزرگداشت حضرت آیتالله تهرانی در حسینیه امام خمینی
تعداد مشاهده: 15404