امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: عبرت‌ها چه بسیارند و عبرت‌گیری و پندپذیری چه اندک است. قصارالحکم، صفحه 118، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ما را در طول تاریخ و در سده‌های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولت‌مردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 416.

 

مقالات با درج سند

ساواک استان گیلان؛ ساختار، وظایف، کارکردها و اقدامات


تاریخ انتشار: 08 خرداد 1401


اشاره

نوشتاری که پیش‌روست با تکیه بر اسناد کتاب "انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان گیلان" (مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1389) تهیه شده است. در این نوشتار، ساختار ساواک گیلان در دو سطح استان و شهرستان، روابط آن‌ها با یکدیگر، سازمان‌های انتظامی و ساواک کل کشور مورد بررسی قرار گرفته است. روش‌ها، کارکردها و اقدامات ساواک استان گیلان و بازتاب بخشی از آن در قالب گونه‌های مختلف سندی از دیگر بخش‌های این نوشتار است. بی‌گمان برای تدوین تاریخ ساواک و شناخت کامل ساختار، وظایف، کارکردها و نتایج فعالیت‌های این سازمان، باید پژوهش‌های متعددی با تمرکز بر اسناد آن سازمان صورت گیرد. امید است نوشتار حاضر گامی در این راستا نهاده باشد.

 

ساواک گیلان؛ استان و شهرستان

در تقسیمات کشوری ایران در دوره پهلوی دوم، گیلان؛ استان یکم به ‌شمار می‌رفت. در مکاتبات ساواک این موضوع با شناسه 1ه‍‌‌‌‌‎[1] به نشانه استان یکم یا به‌گونه سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) استان یکم[2]، ساواک گیلان[3] و ساواک رشت[4] مشخص شده‌ است. علاوه بر ساواک رشت، ساواک‌های بندر پهلوی(بندر انزلی، در مکاتبات از شناسه پ / ه‍ و ه‍ / پ استفاده می‌کرد.)[5]، لاهیجان (مقر این سازمان در نزدیکی کوچه لاهیجی قرارداشت[6] و در مکاتبات از شناسه ل / ه‍ استفاده می‌کرد)[7] و آستارا (ساواک آستارا از شناسه س / ه‍ استفاده می‌کرد.[8]) تابعه ساواک گیلان بودند.[9]رودسر، بندر فرحناز و سیاهکل،[10] صومعه‌سرا (ضیابر و تولم از توابع آن بودند)[11] و آستانه اشرفیه تحت پوشش ساواک لاهیجان بودند[12] و ژاندارمری رودسر و پاسگاه کلاچای برای دستگیری و احضار افراد، با ساواک لاهیجان همکاری می‌کردند.[13] لنگرود فاقد ساواک بود و همکاران ساواک در این منطقه، برخی رویدادهای آن‌جا را گزارش می‌کردند.[14] ماسال، شیرآباد و شهر هشتپر طوالش[مرکز تالش؛ دارای شهربانی و هنگ ژاندارمری بود و لیسار از توابع آن بود] تحت پوشش ساواک آستارا بودند.[15] در ارزیابی‌ها میان دو منطقه طوالش و آستارا تفاوت‌هایی قائل بودند؛ مثلاً گفته می‌شد افراد متعصب مذهبی در طوالش بیشتر از آستارا هستند.[16]

سرهنگ شیخ‌الاسلامی،[17] سرتیپ ابوالفضل موحدی[18]و لحسایی[19]رؤسای ساواک استان گیلان، شرفی،[20] مهدی ادبی،[21] مهرافشار[22] و تفضلی[23]رؤسای ساواک بندر انزلی، رضائی[24]، بهبهانی،[25] قطری[26] و نجفی‌نیا[27] رؤسای ساواک لاهیجان و کشاورز[28] رئیس ساواک آستارا و طوالش بودند.

تشکیلات ساواک استان نمونه‌ای کوچک از نمودار سازمانی تشکیلات کل ساواک بود. رئیس و معاون ساواکِ استان، نماینده تام‌الاختیار رئیس کل ساواک محسوب می‌شدند. ساواک شهرستان‌ها نیز بسیار محدود بود و عمدتاً شامل یک رئیس، دو یا سه رهبر عملیات و چند نگهبان می‌شد.[29] ساواک شهرستان‌ها دارای دایره امنیت داخلی بود که مهم‌ترین بخش این سازمان بود. در نظام تحلیل سلسله مراتبی اخبار، رئیس ساواک شهرستان، در رده سوم /  چهارم به ارائه نظریه می‌پرداخت و اغلب نظریه رئیس امنیت داخلی (یکشنبه /  دوشنبه) را تأیید می‌کرد.[30]

ساواک گیلان با اعزام مأمورین ویژه، برای حل مشکلات امنیتی برخی شهرستان‌ها اقدام می‌کرد. این کار برای برخورد قاطع و پاک کردن ریشه‌ای برخی مشکلات موجود در منطقه- مانند شعارنویسی در منطقه لاهیجان- بود. در یک مورد، ساواک گیلان مؤکداً از ساواک لاهیجان خواسته بود که همکاری‌های لازم با مأمورین اعزامی صورت گیرد. قبل از اعزام تیم مذکور، هماهنگی‌های لازم با شهربانی استان برای استفاده از نیروهای محلی شهربانی لاهیجان انجام شده بود.[31] ساواک انزلی، علاوه بر کنترل و مراقبت افراد به طور غیرمحسوس[32] از روش‌هایی چون اخذ تعهد استفاده می‌کرد.[33] منبع 147 برای ساواک انزلی فعالیت می‌کرد و اخبار و اطلاعاتی را درباره اعضای انجمن پیروان قرآن این شهرستان به ساواک محل می‌داد.[34] این ساواک به دستور ساواک استان تلاش می‌کرد اختلاف میان مخالفان را بیشتر کند.[35] در برخی موارد رئیس ساواک شهرستان، به عنوان گوینده در یک ارتباط تلفنی و ارسال خبر به ساواک استان، ایفای نقش می‌کرد.[36] اسناد نشان می‌دهد ساواک آستارا، چندان پیچیده نبوده است؛ و رده‌های تحلیلی آن شامل شنبه ‌(منبع)، یکشنبه (رئیس امنیت داخلی و رهبر عملیات) و س / ه‍ (رئیس ساواک) بوده است.[37] ساواک لاهیجان در ابتدا دارای سه رده شنبه (منبع)، یکشنبه (رهبر عملیات) و رئیس ساواک (ل / ه‍)[38] و در سال‌های بعد با گسترش ساختار آن، دارای چهار رده تحلیلی شنبه، یکشنبه، دوشنبه و ل / ه‍ (رئیس ساواک) بود.[39] ساواک گیلان دارای مسئول حفاظت بود و در شرایطی که احتمال حمله به مقرهای انتظامی و امنیتی وجود داشت، آموزش‌های لازم و دستورهای حفاظتی را به پرسنل می‌داد و آن‌ها را برای مقابله با این شرایط توجیه می‌کرد.[40]

ساواک گیلان، سیاست جذب و تحبیب روحانیون طراز اول منطقه[41] را در دستور کار خود قرار داده بود. موحدی رئیس ساواک گیلان بر این باور بود که با این سیاست‌ها توانسته است آن‌ها را در روند مبارزات سراسری روحانیون انقلابی علیه رژیم بی‌طرف نگه‌دارد. وی در اجرای این سیاست در نشست‌های عادی و طبیعی با آن‌ها به مذاکره و گفت‌و‌گو می‌نشست و برای رفع مشکلات آن‌ها برخی درخواست‌هایشان را اجابت می‌کرد؛ مثلاً دستورِ دادنِ سیمان مورد نیاز برای تعمیر مساجد و یا مصرف‌کنندگان جزء که توسط روحانیون معرفی می‌شدند را صادر می‌کرد. در موارد دیگر مشکلات اداری افراد مورد نظر روحانیون را رسیدگی و رفع می‌کرد. به پنداشت وی روحانیون محلی با چنین اقداماتی از شبکه روحانیون انقلابی جدا می‌شدند؛ وی در نامه‌ای به اداره کل سوم (312) نتیجه این سیاست‌ها را آرامش گیلان در سال 56 و ماه‌های آغازین سال 57 می‌دانست.

بخش دوم سیاست ساواک گیلان، متوجه روحانیون انقلابی حاضر در صحنه بود که در گزارش موحدی، روحانیون درجه دوم خوانده شده‌اند؛ به منظور جلوگیری از پیوستن آن‌ها به گروه‌های مخالف، موحدی شخصاً با آن‌ها به مذاکره می‌پرداخت. به این دسته از روحانیون تذکرات شدید داده می‌شد و عواقب وخیم رویه آن‌ها یادآوری می‌گردید. همچنین از طریق روحانیون مورد اعتماد آن سازمان، به صورتی غیرمستقیم از گرایش آن‌ها به فعالیت‌های انقلابی جلوگیری به‌عمل می‌آمد. ساواک گیلان از قوای انتظامی منطقه خواسته بود ضمن مشورت با آن سازمان، درخواست‌های روحانیون را به گونه‌ای پاسخ دهند که آن‌ها حسن نظر آن سازمان درباره خودشان را متوجه شوند![42] همچنین برای جذب و تحبیب برخی روحانیون انقلابی ممنوع‌المنبر، ساواک با تهیه طرحی به ارتباط با آن‌ها اقدام می‌کرد. اجرای این طرح منوط به احتمال موفقیت آن بود و به گونه‌ای رفتار می‌شد که نتایج مثبت و مورد نظر حاصل شود.[43]

گزارش مأمور ساواک از مسجد دباغیان در 30 مرداد 1357 حاکی است که واعظ اعلامیه‌ای را به امضاء آیت‌الله ضیابری -که در گزارش موحدی از وی با عنوان یکی از روحانیون طراز اول یاد شده- را قرائت کرد که در آن از طلاب خواسته بود "حال که نمی‌تواند به دلیل کسالت، مردم را در جریان اوضاع قرار دهد؛ این مأموریت را به تمام طلاب گیلان می‌دهد تا در مورد اوضاع نابسامان مملکت و تظاهرات در شهرهای دیگر صحبت کنند و پرده از کثافت‌کاری‌های رژیم بردارند.[44] درباره تلقی روحانیون گیلان از رئیس ساواک، اظهارات حاج صادق احسانبخش در آبان ماه 1357 بطلان ادعاهای موحدی را اثبات می‌کند. در گزارش شهربانی از سخنرانی آیت‌الله احسانبخش، به اقدامات موحدی و مدیر‌عامل برق منطقه‌ای گیلان در سوءاستفاده از بولدوزرهای اداره برق برای تسطیح اراضی به منظور کاشت نهال انار در رودبار اشاره شده است.[45]

در شهریور 1357، ساواک بر در پیش گرفتن رویه جدید نسبت به روحانیون انقلابی خبر داد. در حالی که قبلاً ادعا می‌شد سیاست تحبیب و جذب درباره روحانیون گیلان جواب داده ‌است، در این زمان مشخص شد که آن سیاست‌ها نتیجه‌ای نداشته و ساواک در محاسبات خود دچار خطای اساسی شده است! مثلاً درباره شیخ هادی حسام گفته می‌شد علیرغم تمام سیاست‌های محبت‌آمیز ساواک درباره فرزندش؛ وی ماهیت اصلی خود را نشان داده و اکنون در صف مخالفین قرار گرفته ‌است. سیاست جدید ساواک آن بود که روحانیون مخالف حکومت مورد احترام واقع نشوند بلکه نوعی سیاست کم‌محلی و تخفیف درباره آن‌ها اجرا شود. گام دیگر عدم دعوت آن‌ها به مراسم و جشن‌های حکومتی بود و می‌بایست ضمن مراقبت شدید از آن‌ها، کلیه مسئولین ادارات دولتی نیز از انجام خواسته‌هایشان خودداری کرده و برای آن‌ها احترامی قائل نشوند![46]

 

ساواک گیلان و ساواک کل

ساواک گیلان با ادارات کل 312، 323 ، 324 در ارتباط بود. گزارش مربوط به اوضاع محیط‌های آموزشی مانند مدارس و آموزشگاه‌های متعلق به آموزش و پرورش، به اداره 323[47] و اخبار بمب‌گذاری‌ها به اطلاع 311 می‌رسید.[48]

در برخی موارد نماینده ساواک مرکز (اداره کل سوم) به استان اعزام می‌شد و با کمک اکیپ اعزامی کمیته مشترک و کارمندان ساواک محلی(لاهیجان) به دستگیری و بازداشت مخالفین و اعزام آن‌ها به تهران اقدام می‌کرد.[49] درباره این موضوع می‌توان دو فرض را مطرح کرد: 1- اهمیت و حساسیت موضوع 2- ناتوانی و کم‌تجربگی ساواک گیلان. ظاهراً در برخی موارد اعتماد چندانی به توانایی ساواک گیلان وجود نداشت و این ساواک در رویدادهای مهمی مانند واقعه سیاهکل در حاشیه قرار می‌گرفت.

نامه شماره 2307 / 312 تاریخ 16 / 2 / 51 نشان می‌دهد اطلاعاتی به اداره کل سوم رسیده که ساواک گیلان از آن بی‌خبر است. این موضوع ضعف ساواک گیلان را نشان می‌داد و اداره کل سوم از ساواک گیلان خواسته ‌بود که از افراد مشکوکی که در متن نامه به آن‌ها اشاره شده، مراقبت شود و نتایج مراقبت‌ها مستمراً به آن اداره اعلام گردد. توضیحات حاشیه این نامه ضمن آن ‌که روند اداری کار را نشان می‌دهد، به مؤاخذه شدید ساواک گیلان اشاره دارد.[50]

نامه‌ای دیگر از اداره کل سوم نشان می‌دهد ساواک گیلان در ارسال مشخصات افراد به اداره کل سوم، چارچوب مرسوم را رعایت نکرده و از فرم دیگری غیر از گزارش خبر استفاده کرده است. در این نامه ضمن تذکر موضوع، خواسته شده که در مکاتبات بعدی، این چارچوب مورد استفاده قرارگیرد.[51]

 

حفاظت و تأمین خانواده سلطنتی در سفر

گیلان به دلیل موقعیت جغرافیایی، داشتن آب و هوای مناسب، جنگل‌های سرسبز و شکارگاه‌ها مورد توجه خانواده پهلوی قرار داشت. از این رو تردد آن‌ها و مهمانانشان به این منطقه قابل توجه بود. (مانند سفر شاه و پرنس فیلیپ که برای شکار مرغابی و قرقاول به گیلان رفته بودند، سفر شاهپور عبدالرضا پهلوی و دو نفر از همراهان برای شکار به رامسر، سفر شاهپور احمدرضا پهلوی به اتفاق همسر، دو فرزند و ندیمه به انزلی، سفر شاهپور غلامرضا برای شکار به شاه کلایه لنگرود)[52] به این موارد باید بازدیدهای رسمی را افزود.[53] در چنین مواردی، ساواک گیلان برای تأمین امنیت این منطقه و حفاظت از آن به فعالیت می‌پرداخت. بخشی از این مراقبت‌ها در قالب تلگرام‌ها ثبت شده است.

رفت‌وآمدهای مکرر خانواده سلطنتی به برخی استان‌ها مانند گیلان، سبب شد اداره کل چهارم (403؛ مدیر آن کنگرلو بود.) در نامه‌ای به ساواک این استان برای تدارک امنیت و تنظیم برنامه ملاقات‌ها برنامه‌ای خاص تدارک ببیند و دستور دهد برای هر نوع تشریفات، کارت‌های رنگی مخصوصی تهیه گردد.[54] درباره سفرهای رسمی-مانند سفر فرح دیبا به آن منطقه و بازدید وی از کاخ جوانان رشت- امور امنیتی و اطلاعاتی زیر نظر ساواک قرار داشت و ترتیب و تنظیم مراسم و اطمینان از حفاظت‌های امنیتی با نظارت ساواک انجام می‌شد.[55]

 

شرکت در شورای هماهنگی

رئیس ساواک گیلان در جلسه شورای هماهنگی استان شرکت می‌کرد. این شورا با حضور فرماندهان انتظامی استان (شهربانی و ژاندارمری)، فرمانده نیروی دریایی و پایگاه دریایی بندر انزلی و استاندار تشکیل می‌شد.[56] برخی جلسات این شورا به صورت فوق‌العاده برگزار می‌شد.[57] گزارش‌هایی از برگزاری جلسات شورای هماهنگی در هشتپر و آستارا در دست است.[58] در این جلسات درباره موضوعاتی مانند امکان تشدید فعالیت‌های مخالفین و لزوم برخورد با آن‌ها، تأمین حفاظت نواحی شهری مانند رشت و بندرانزلی، چگونگی تهیه عکس و فیلم از شرکت‌کنندگان در تظاهرات و راهپیمایی‌ها و همکاری ساواک با قوای انتظامی بحث می‌شد.[59] در شورای هماهنگی شهرستان که با حضور رئیس ساواک، فرماندار و فرماندهان ژاندارمری و شهربانی آن شهرستان هر پانزده روز یک بار تشکیل می‌شد[60] مطالب مورد نظر ساواک استان مطرح می‌شد.[61] گاهی درباره ضرورت و فوریت تشکیل شورای هماهنگی میان اعضا اتفاق نظر وجود نداشت.[62] در برخی موارد قوای انتظامی با شورای هماهنگی استان و اعضای آن مکاتبه می‌کردند.[63] این موضوع نشان می‌دهد شورای هماهنگی استان- به‌ویژه در نیمه دوم سال 1357- دارای فعالیت مداوم و احتمالاً ستاد و دفتر مستقر بوده یا با توجه به حساسیت آن روزها، جلسات شورای مذکور در فواصل زمانی کوتاه‌تر برگزار می‌شده است.

 

ارتباط با سازمان‌های انتظامی

ساواک به عنوان یک سازمان اطلاعاتی و امنیتی با شهربانی و ژاندارمری در ارتباط بود. برخی مأمورین و منابع ساواک به سستی و تعلل شهربانی در برخورد با نیروهای انقلابی اشاره می‌کردند.[64] شهربانی دارای شعبه اطلاعات بود[65] و یکی از گونه‌های سندی برجای‌ مانده از شهربانی، گزارش‌های روزانه بود. گزارش‌های روزانه توسط مأمورین شهربانی(مأمورین شعبه اطلاعات و مأمورین کلانتری) تهیه و برخی از آن‌ها به ساواک ارسال می‌شد.[66] در شعبه اطلاعات شهربانی نیز، سوابق افراد و سوژه‌ها نگه‌داری می‌شد.[67] در برخی از گزارش‌های شهربانی، این مأمورین، که مخبر خوانده شده‌اند کارهایی چون رساندن اعلامیه‌های پخش شده را به شهربانی انجام می‌دادند. در سربرگ گزارش‌های شهربانی اطلاعاتی مانند منبع و منشأ و ملاحظات حفاظتی درج می‌شد.[68] مراقبت غیرمحسوس از گفتار و اعمال سوژه‌ها و گزارش آن، از وظایف دایره پلیس انتظامی بود که تحت نظارت اطلاعات شهربانی فعالیت می‌کرد. این کار در عرصه میدانی به کلانتری‌ها احاله می‌شد.[69] مأمورین شهربانی همچنین همراستا با ساواک و تحت نظارت نیروهای آن سازمان، از برخی سوژه‌ها مراقبت می‌کردند.[70] این همکاری‌ها درباره یافتن عوامل توزیع‌ کننده اعلامیه‌ها و نشریات انقلابی نیز وجود داشت و ساواک از شهربانی انتظار داشت در این باره اقدام کند.[71]مأمورین شهربانی برای یافتن عوامل توزیع‌کننده اعلامیه‌های ضدحکومتی، با دریافت آموزش‌های لازم و به‌ طور غیرمحسوس در نقاط مختلف حوزه استحفاظی به جست‌وجو می‌پرداختند.[72] شهربانی به دستور ساواک به برخی افراد تذکر می‌داد که در منابر، حدود و موازین مورد نظر حکومت را رعایت کنند.[73]

ژاندارمری نیز به عنوان یک قوه انتظامی که در روستاها و مراکز غیرشهری مسئولیت داشت، با ساواک همکاری می‌کرد. سلسله مراتب این نیرو در اسناد موجود به ترتیب فرماندهی ژاندارمری کل کشور، هنگ ژاندامری مستقل (استان گیلان) که دارای رکن 2؛ بخش‌های اطلاعات و ضداطلاعات بود،[74] گروهان ژاندارمری (مانند رودسر) و پاسگاه (مانند پاسگاه رحیم‌آباد از توابع رودسر) بود.[75] محدوده تحت فرمان ژاندارمری، حوزه استحفاظی خوانده می‌شد. ژاندارمری، دارای بخش اطلاعات و ضداطلاعات بود که دایره فعالیت آن با ساواک همپوشانی داشت. برخی اخبار از مجرای ضداطلاعات ژاندارمری-که محصول فعالیت نیروهای میدانی آن‌ها در پاسگاه‌ها بود- به ساواک می‌رسید.[76] گزارش خبرهای واصله از ضداطلاعات ژاندارمری به ساواک، مورد نقد و ارزیابی قرار می‌گرفت و معمولاً بر تعیین صحت و سقم خبر تأکید می‌شد.[77]

پاسگاه‌های ژاندارمری در عرصه میدانی به فعالیت برای کشف رویدادهای مهم مشغول بودند و در صورت لزوم افراد را احضار و تذکرات لازم را درباره محدوده فعالیت‌شان به آن‌ها یادآور می‌شدند.[78] گروهان ژاندارمری در برخی موارد، به پاسگاه دستور می‌داد ضمن اخذ تعهد از وعاظ از منبر رفتن ایشان جلوگیری کند. مرحله بعدی تحویل این افراد به ساواک بود.[79] برخی اطلاعات ژاندارمری درباره فعالیت‌های مخالفین حکومت به گونه‌ای بود که ساواک به توانایی و تسلط این نیرو اذعان می‌کرد. در ذیل یکی از مکاتبات ناحیه ژاندارمری گیلان-رکن 2 با ساواک این استان آمده است: "ملاحظه کنید به علت عدم تسلط ما، ژاندارمری چه سرنخ های قابل استفاده و بهره‌برداری در اختیار می‌گذارد. اکنون نوبت تلاش شماست که از آن بهره‌برداری کنید."[80] در برخی موارد ژاندارمری به شرح ابتکار مأمورین پاسگاه در ضبط سخنرانی وعاظ انقلابی و ثبت صورت‌جلسه مربوطه می‌پرداخت و پس از دستگیری سوژه، وی را همراه با نوار سخنرانی به ساواک تحویل می‌داد.[81]

ساواک از ژاندارمری و شهربانی انتظار داشت درباره شناسایی عاملین توزیع اعلامیه‌های ضدحکومتی با آن سازمان همکاری کنند. اداره کل سوم به ساواک گیلان دستور داده بود برای عناصر مظنون منطقه، طرحی تهیه کند و نسبت به تعقیب وضعیت آن‌ها مستمراً اقدام کند.[82]

در برخی موارد، نیروهای شهربانی به عنوان بخشی از جریان حضور و مشارکت داشتند در حالی که ساواک معمولاً در موارد مختلف از شهربانی اطلاعات و نتایج اقدامات را می‌خواست اما چنین حقی برای شهربانی قائل نبود. در یک مورد شهربانی از ساواک خواسته بود تا نتایج بررسی‌های آن سازمان در خصوص شعارنویسی بر دیوار یک مدرسه به آن نیرو اعلام شود اما ساواک گیلان اعلام کرد: امنیت داخلی این سازمان نباید وظیفه و عمل خود را به شهربانی گزارش کند.[83] در شعارنویسی‌ها، شهربانی اقدام به عکاسی از شعار مورد نظر می‌کرد و سپس به امحاء آن می‌پرداخت. عکسبرداری از شعارنویسی‌ها برای بررسی خط و یافتن سرنخی به منظور شناسایی عامل آن بود. شهربانی تلاش می‌کرد تشابهات و اشتراکات میان خطوط شعارنویس‌ها را بیابد.[84] علاوه بر عکس‌برداری از شعارنویسی‌ها، شهربانی تلاش می‌کرد به کشف آثار انگشتی از محدوده مورد نظر نیز بپردازد.[85] مأموران شهربانی، مراقبت‌های ویژه‌ای را برای شناسایی عاملین شعارنویسی‌ها انجام می‌دادند و برخی افراد را حین نوشتن شعار دستگیر می‌کردند.[86] از جمله اقدامات شهربانی در این زمینه بررسی‌ها و گشت‌زنی‌های مستمر و افزودن پاس‌های فوق‌العاده با لباس مبدل در گوشه و کنار شهر بود. این اقدامات توفیقی نداشت زیرا افرادی که مبادرت به شعارنویسی می‌کردند، وضع کوچه را در زوایای مختلف تحت مراقبت داشته تا در صورت فرارسیدن مأمورین گشتی یا افراد ناشناس کار شعارنویسی قطع گردد. در نتیجه برخی شعارنویسی‌ها در لنگرود ناتمام مانده بود.[87] با این حال شهربانی لاهیجان در ساعات اولیه بامداد روز سوم اسفند 1353؛ چهار نفر را به اتهام شعارنویسی دستگیر کرد. شهربانی ادعا می‌کرد سه دانش‌آموز و یک دانشجو را در حین نوشتن شعار دستگیر کرده است.[88]

به هنگام وقوع انفجار، علاوه بر مسئولین انتظامی (شهربانی)، نماینده ساواک نیز در محل حضور پیدا می‌کرد[89] و صورت‌مجلس واقعه را امضاء می‌کرد.[90] در وقایع مشابه مانند آتش‌سوزی‌ها یا شعارنویسی‌ها نیز شهربانی، ماوقع را به ساواک گزارش می‌داد تا نماینده آن سازمان در محل حضور پیدا کند.[91] ساواک نیز قبل از محو نمودن شعارها، از شعارنویسی‌ها عکس‌برداری می‌کرد.[92] اما این کار همیشه ممکن نمی‌شد.[93]ساواک تلاش می‌کرد با بررسی خط شعارها و نمونه‌های دیگر، عامل یا عاملین آن را پیدا کند.[94] گاه برخی اخباری که از شهربانی می‌رسید، قبلاً توسط منابع ساواک محلی به اطلاع مقامات آن سازمان رسیده بود.[95] اگر خبری از ساواک به اطلاع شهربانی می‌رسید تا درباره آن اقدام شود، این کار بدون ذکر منبع خبر و اشاره به ماهیت وی انجام می‌شد.[96]

واقعه سیاهکل(بهمن سال 1349) باعث شد ساواک گیلان با سلسله اقدامات قوای انتظامی (ژاندارمری و شهربانی) و امنیتی (نماینده ساواک مرکز) علیه چریک‌ها همراه شود. اداره کل سوم از ساواک گیلان خواست کلیه عوامل و امکانات آن ساواک در جهت همکاری با ستاد اطلاعاتی و امنیتی ژاندارمری کل کشور به فرماندهی تیمسار سرلشکر محققی مستقر در رشت، به ‌کار گرفته شود و از هیچ گونه اقدامی فروگذار نشود.[97] ساواک گیلان نیز از ساواک‌های انزلی و آستارا خواست با توجه به احتمال تماس تلفنی اعضای گروه سیاهکل، با کمک مسئولین کاریر منطقه، نسبت به شناسایی و دستگیری آن‌ها اقدام شود.[98]

پس از برخی اعترافات دستگیرشدگان در واقعه سیاهکل، کمیته مشترک ضدخرابکاری از اداره کل سوم ساواک (311) خواست تا نسبت به انجام هماهنگی ساواک و شهربانی گیلان برای انجام مراقبت‌های بیشتر دراین باره اقدام شود. بعضی اقدامات مورد نظر کمیته مشترک ضدخرابکاری از این قرار بود: معمول داشتن پیگیری‌ها و مراقبت‌های لازم از سوی ساواک و شهربانی استان برای شناسایی عوامل و عناصر مخرب موجود، مراقبت دائم از خانواده‌های چریک‌های کشته شده، مراقبت دائم از افرادی که در سال‌های اخیر از زندان آزاد شده بودند و بررسی احوال ساکنین غیربومی منطقه که شغل مشخصی ندارند با کمک گرفتن از بنگاه‌های ملکی. اداره کل سوم نیز با ارجاع نامه به ساواک گیلان، بر همکاری ساواک با شهربانی و ژاندارمری برای اجرای دستورهای فوق تأکید کرد.[99]

ساواک پیش‌بینی‌های امنیتی لازم برای جلوگیری از بروز برخی وقایع را به ‌عمل می‌آورد و برای این کار با سازمان‌های انتظامی (شهربانی و ژاندارمری) همکاری می‌کرد.[100] این پیش‌بینی‌ها مربوط به سالگرد وقایع مهم،[101] مناسبت‌های مذهبی مانند ماه رمضان و ایام سوگواری ماه‌های محرم و صفر بود که روحانیون در منبرها، به وعظ و روشنگری می‌پرداختند. در این ایام فهرست وعاظ و روحانیون ممنوع‌المنبر به ساواک‌های استان و شهرستان ارسال می‌شد. همچنین برخی وعاظ نیز که نامشان در این فهرست نبود، اما احتمال ایراد سخنان انقلابی علیه رژیم در منابر آن‌ها وجود داشت به ساواک احضار می‌شدند و از آن‌ها تعهد گرفته می‌شد که چارچوب‌های مورد نظر حکومت را در نظر بگیرند و صرفاً به سخنرانی مذهبی –غیرانتقادی- بپردازند![102] تأکید می‌شد در برخی مناسبت‌ها مانند ماه رمضان، فعالیت منابع بیشتر شود.[103] درباره وعاظی که در منابر به رژیم حمله می‌کردند، توصیه می‌شد دستگیری آن‌ها دور از انظار مردم باشد.[104] در چنین مواقعی تأکید می‌شد که منابع و همکاران دقیقاً توجیه شوند که مراقب رفت‌وآمدها باشند و هر گونه فعل و انفعال را زیر نظر گرفته و به‌موقع گزارش کنند.[105]

ساواک گیلان با دریافت دستور از ساواک مرکز به ساواک‌های تابعه و سازمان‌های انتظامی (ژاندارمری و شهربانی) دستور داد در ارجاع پرونده فعالان انقلابی به دادگاه، از ذکر اتهام طرفداری از امام خمینی خودداری کنند و این پرونده‌ها را ذیل اتهام اخلال در نظم و امنیت تنظیم کنند.[106]

در ارزیابی ساواک گیلان از فعالیت‌های قوای انتظامی(ژاندارمری و شهربانی) آمده است که اطلاعیه‌های شهربانی حتی در حد یک‌درصد برای ساواک مفید و کارآمد نبوده و یک سرنخ قابل بهره‌برداری به ساواک نداده است. این موضع درباره گزارش‌های ژاندارمری و متهمان دستگیر شده توسط آن نیرو نیز اتخاذ می‌گردید و گفته می‌شد پاسگاه‌های ژاندامری، با دستگیری افراد و اعزام آن‌ها به ساواک، عملاً وقت پرسنل آن سازمان را هدر می‌دهند. پیشنهاد آن بود که شهربانی گزارش‌ها را در فرم‌های ویژه مورد نظر ساواک ارسال کند و ژاندامری نیز دستگیر‌شدگان را به دایره ضداطلاعات آن نیرو تحویل دهد و در صورت مثبت بودن تحقیقات دایره ضداطلاعات، برای تکمیل مراحل کار، افراد دستگیر شده را به ساواک تحویل دهند. این ساواک از ساواک‌های تابعه خواسته بود که هیچ مظنونی را تحویل نگیرند مگر آن که فعالیت ضدامنیتی وی محرز شده باشد.[107]

در تفکیک قانونی سازمانهای امنیتی و انتظامی، وظیفه برخورد با اقداماتی مانند تشکیل اجتماعات غیرمجاز و تحریک به اخلال و اغتشاش و سوق دادن جمعیت به سوی اقدامات اخلال‌گرانه به سازمان‌های انتظامی محول شده بود. این سازمان‌ها موظف بودند نسبت به تعقیب قانونی افراد مشمول موضوعات فوق و سپردن آن‌ها به دادسرای عمومی اقدام کنند.[108]شهربانی محلی برای دستگیرشدگان در تظاهرات و راهپیمایی‌ها، پرونده تشکیل می‌داد و آن‌ها را همراه با پرونده به دادسرای عمومی می‌فرستاد. در این پرونده‌ها، اتهام افراد، اخلال در نظم ذکر می‌شد.[109]

ساواک از ژاندارمری می‌خواست که امنیت لازم درباره شرکت‌ها و مخازن سوختی آن‌ها را تأمین کند.[110] همچنین پس از وقوع فاجعه سینما رکس آبادان، ساواک استان از ساواک‌های تابعه خواست درباره حفاظت تنظیمی آن سازمان‌ها دقت، مراقبت و مداومت لازم را در نظر بگیرند. همچنین رؤسای قوای انتظامی(شهربانی و ژاندارمری) را برای حفاظت از نواحی شهری و روستایی و مراقبت از اماکن و تأسیسات عمومی توجیه نمایند. رؤسای ساواک شهرستان‌ها می بایست مدیران و رؤسای ادارات و نهادهای دولتی را به مسئولیت‌شان درباره وضعیت موجود و حفظ تأسیسات و ادارات تابعه آگاه کنند و شبکه هشدار را برای ایجاد ارتباط با ادارات و سازمان‌های دولتی محل ایجاد نمایند. توصیه دیگر، برگزاری شورای هماهنگی شهرستان بود.[111]

 

تهدید و احضار

ساواک وعاظ و روحانیون انقلابی را احضار می‌کرد و تذکرات لازم را به آن‌ها می‌داد مثلاً از وعاظ خواسته می‌شد که در منابر خود درباره جنگ اعراب و اسرائیل صحبتی نکنند.[112]در مورد دیگر مدیر کانون مذهبی غریب‌آباد گیلان به ساواک احضار و به وی تذکر داده شد که کانون باید صرفاً به مسائل دینی بپردازد.[113] در مورد دیگر به واعظ احضار شده تذکر دادند که از عنوان مطالب تحریک‌آمیز و خلاف در منابر و مجالس وعظ خودداری کند و به ذکر مسائلی بپردازد که در شنوندگان تأثیر مطلوب بگذارد.[114] ساواک همچنین از وعاظ احضار شده، تعهد می‌گرفت که در آینده عملی بر خلاف مصالح مملکتی از آن‌ها سرنزند. این اقدام از سر دلسوزی و مدارا نبود زیرا از آن‌ها مدارک محکمه‌پسندی به دست نمی‌آمد.[115] ممنوع‌المنبر کردن وعاظ، از رویه‌های جاری ساواک در طول سال‌های فعالیت این سازمان بود.[116] گاهی تهدید افراد احضار شده در قالب عناوین و عباراتی چون اجرای تصمیمات شدیدی که به نفع وی نیست، بیان می‌شد.[117]معلمان نیز در شمول افراد احضار شده به ساواک قرار داشتند؛ چنانچه معلمین در کلاس درس وارد موضوعاتی می شدند که مورد پسند حکومت نبود، احضار و به آن‌ها تذکر شدید داده می‌شد؛ آن‌ها مورد عتاب قرار می‌گرفتند که چرا در کلاس‌های درسی، موضوعات غیرمرتبط را مطرح می‌کنند. توجیه و ارشاد! معلم احضار شده، اخذ تعهد از وی برای خودداری از ارتکاب به چنین جرمی و گرفتن یک قطعه عکس- برای پرونده وی- از دیگر مراحل کار ساواک در برخورد با این نیروهای فرهنگی بود.[118] احضار دانش‌آموزان و تهدید آن‌ها و تذکر عواقب وخیم رفتارهایشان نیز در اسناد دیده می‌شود.[119] ساواک همچنین از روش‌هایی چون فشار بر پدر برای کشاندن پسر به منظور انجام فعالیت مورد نظر استفاده می‌کرد.[120]

 

بازرسی‌ها و بازجویی‌ها

بازرسی از منزل افراد و دستگیری و بازداشت آن‌ها از دیگر اقدامات ساواک بود. این بازرسی‌ها به امید یافتن مدارکی برای تحت فشار قراردادن و احیاناً محاکمه افراد مظنون انجام می‌شد. در این بازرسی‌ها معمولاً بر یافتن کتب ممنوعه که ساواک فهرست‌هایی از آن‌ها را تهیه و در سراسر کشور منتشر کرده بود، اعلامیه‌ها، نامه‌ها، نوشته‌ها و نوار سخنرانی‌های انقلابی تأکید می‌شد. صورت‌جلسه دست‌نویس این بازرسی‌ها مشتمل بر شرح روند بازرسی، محل، زمان و مأمورین امضاءکننده صورت‌جلسه و فهرستی احتمالی از کتب مورد نظر بود و شخص بازرسی‌شونده آن را امضاء می‌کرد.[121] در موارد دیگر ممکن بود مواد منفجره، اسلحه و.... کشف شود که مشخصات آن‌ها در صورت‌جلسه ثبت می‌شد. نماینده ساواک پای ثابت بازرسی‌ها بود.[122]در برخی موارد بازرسی‌ها به پشتوانه اطلاعات دقیقی بود که منابع به ساواک داده بودند. مثلاً در یک مورد مأمورین می‌دانستند که جزوات مضره را در بسته‌های بالای سقف توالت که از چوب پوشیده شده بود، مخفی کرده‌اند و کتب ممنوعه نیز در اطاقی بود که حوض‌خانه داشت و کف آن را با فرش پوشانده بودند. تأکید می‌شد که پس از اخذ نمایندگی و با توجه به نشانی‌های داده شده، بازرسی انجام گیرد.[123]

بازداشت و دستگیری افراد و اعزام آن‌ها به ساواک استان یا مرکز از دیگر فعالیت‌های ساواک بود.[124] طبق دستور اداره کل سوم، ساواک گیلان به ساواک‌های تابعه دستور داده بود موزعین نوار سخنرانی‌های امام خمینی، دستگیر و تحت تعقیب قانونی قرارگیرند.[125]

ساواک از افراد دستگیرشده بازجویی می‌کرد. این بازجویی‌ها به صورت سوال و جواب (س-ج) و مکتوب بود و در پرونده بازجویی‌شونده، نگه‌داری می‌شد. در صورت لزوم در مکاتبات، متن این بازجویی‌ها به پیوست نامه ارسال می‌شد.[126] گاهی بازجویی درباره افراد احضار شده نیز صورت می‌گرفت. در اغلب چنین مواردی، احضار و بازجویی برای کسب اطلاعات بیشتر، تشکیل پرونده و تنظیم بیوگرافی بود.[127]

 

ممانعت از تشکیل و تأسیس انجمن‌ها

نظر ساواک درباره تأسیس انجمن‌ها و گروه‌ها مهم بود. این سازمان با بررسی اساسنامه انجمن‌ها و گروه‌ها مانع تأسیس و راه‌اندازی آن‌ها می‌شد و در مسیر فعالیت آن‌ها به شکل‌های مختلف سنگ‌اندازی می‌کرد.[128]معمولاً صدور پروانه فعالیت انجمن‌ها توسط شهربانی(دایره اطلاعات و اماکن) انجام می‌شد و شهربانی تأیید نهایی و صدور اجازه فعالیت یا عدم فعالیت را از ساواک استعلام می‌کرد.[129]

 

تشکیل پرونده

ساواک برای افراد و سوژه‌ها، پرونده ویژه (پرونده انفرادی) تشکیل می‌داد.[130] کارمندان و منابع ساواک نیز دارای پرونده انفرادی بودند.[131] بایگانی ساواک، کار تشکیل پرونده را پیگیری می‌کرد و مشخصات و نام پدر سوژه، حداقل اطلاعات مورد نیاز برای این کار بود. در یک مورد فاصله زمانی میان صدور دستور تشکیل پرونده انفرادی تا عملی شدن آن، سه ماه بوده است.[132] امنیت داخلی مسئول انعکاس اعمال سوژه‌ها در پرونده‌های انفرادی‌شان بود.[133] برخی پرونده‌ها موضوعی[134] یا مربوط به انجمن‌ها و نهادها (مانند پرونده انجمن خیریه ولی‌عصر)[135]و سازمان‌ها (مانند شهربانی و رادیو تلویزیون)[136] بودند. ساواک گاه برای تهیه بیوگرافی افراد و احضار آن‌ها با در دست داشتن عکس، از ژاندارمری کمک می‌گرفت.[137] در صورت درخواست ادارات کل و رده‌های بالاتر از ساواک محلی، خلاصه پرونده فرد مورد نظر، مشخصات و سوابق و بیوگرافی ملصق به عکس وی، برای آن‌ها ارسال می‌شد.[138]

 

ایجاد اختلاف

یکی از روش‌های ساواک برای تضعیف جبهه مخالفین، ایجاد اختلاف میان صفوف آن‌ها یا دامن زدن به اختلافات بود. در اردیبهشت 1342 مأمور ویژه ساواک انزلی گزارش داد که میان طرفداران جبهه ملی بر سر لیدری این جبهه در انزلی اختلافاتی وجود دارد و عده‌ای از اعضا نسبت به یکی از داوطلبان بدبین هستند. ساواک پس از اطلاع از این موضوع تصمیم گرفت با آموزش بیشتر مأمور به اختلافات دامن بزند زیرا اختلافات باعث کاهش فعالیت اعضای جبهه و متلاشی شدن گروه می‌شد.[139] در یک مورد دیگر ساواک به توزیع اعلامیه‌هایی هدفمند در بین روحانیون، وعاظ و انقلابیون طرفدار امام خمینی پرداخت. تلاش می‌شد که این کار با دقت خاصی انجام شود و ردی از ساواک باقی نماند.[140]

ساواک تلاش می‌کرد با استفاده از سایر دستگاه‌ها، مخالفین را تحت فشار و محدودیت قراردهد.[141] همچنین ساواک و دستگاه‌های انتظامی تلاش می‌کردند با تحریک افراد طرفدار حکومت و حمایت از آن‌ها، عرصه را برای فعالیت انقلابیون محدود کنند و مانع فعالیت آن‌ها شوند.[142] دامن زدن به اختلافات محلی برای به حاشیه راندن نیروهای انقلابی از عرصه مبارزه از دیگر اقدامات ساواک بود.[143]

 

پخش شایعه

یکی دیگر از روش‌های ساواک، پخش شایعه برای انتساب افراد یا برخی اقدامات به حکومت بود. این کار به منظور تبلیغ اقدامات حکومت صورت نمی‌گرفت؛ بلکه هدف آن بود که افراد به دلیل انتساب به نظام حکومتی از سوی مردم طرد شوند و ارزش و اعتبار خود را نزد مردم از دست بدهند. البته این کار لزوماً توفیقی نمی‌یافت و مردم به ترفندها و شیادی‌های دستگاه آگاه بودند. مثلاً ساواک گیلان از ساواک بندرانزلی خواست به نحو مقتضی به ‌وسیله عوامل خودی و با استفاده از امکانات موجود، در محل و بین طبقات به ویژه متعصبین مذهبی شایع نمایند چاپ و انتشار رسالات امام خمینی(ره) با نظر مقامات مسئول انجام می‌شود![144]در یک نمونه دیگر، اداره کل سوم به ساواک استان‌ها-از جمله ساواک گیلان- دستور داد شایعاتی را درباره کهولت سن، کمر درد و ناراحتی قلبی امام خمینی در میان مردم پخش نمایند.[145]

همچنین ساواک تلاش می‌کرد به نحو غیرمحسوس این موضوع را میان لایه‌های مختلف جامعه مذهبی ایران رواج دهد که در هیچ کشوری مانند ایران، به روحانیون مجال مشارکت در امور مذهبی را نمی‌دهند. این مطلب می‌بایست ماهرانه و غیر مستقیم پخش می‌شد و شایعاتی درباره عزم دولت عراق برای حذف مرکزیت حوزه نجف در میان مردم منتشر می‌گشت.[146]

ساواک که از پخش شایعه و ایجاد اختلاف، تهدید و ارعاب و تحدید مخالفین و سیاست‌های تحبیب و جذب سودی نبرده بود در آبان 1357 تلاش کرد با انتشار متن مکتوب سخنان شاه توسط عناصر ساواک، توجه روحانیون و مخالفین محلی را به اهمیت وجود تنها کشور شیعه در جهان و لزوم حفظ کیان آن جلب کند![147]

 

تلگراف، تلفنگرام و گزارش خبر

ساواک در ارتباطات خود از تلگراف رمز استفاده می‌کرد. استفاده از تلگراف رمز به موضوع مکاتبه و ضرورت آن بستگی داشت. مثلاً در صورت مسافرت سوژه و لزوم مراقبت از وی، ضرورت داشت ساواک محلی، سریعاً مطلع شده و مراقبت های لازم را معمول دارد.[148]در برخی موارد مانند صدور دستور بازداشت افراد و بازرسی محل سکونت آن‌ها، ضرورتاً از تلگراف استفاده می‌شد. این تلگراف‌ها اغلب کوتاه بودند؛ از ادارات کل به استان مخابره شده و به سرعت عمل در اجرای دستور اشاره داشتند.[149] در مواردی که ضرورت کمتری وجود داشت، از مکاتبات معمولی استفاده می‌شد.[150] در اسناد مربوط به تلگرافات وارده، در بخش سربرگ؛ منبع صدور تلگراف، مقصد، تاریخ، شماره، کاشف رمز، زمان مخابره، درجه فوریت، قسمت اقدام کننده و اداره یا مقصد دیگری که می‌توانست یا می بایست در جریان قرار بگیرد، آورده می‌شد.[151]

بخشی از ارتباطات ساواک گیلان با ادارات بالادستی یا نهادهای انتظامی از طریق تلفن صورت می‌گرفت. این گونه ارتباطی در فرم‌ها و اسناد ویژه موسوم به تلفنگرام ثبت می‌شد. تلفنگرام اغلب دست‌نویس بود و ضرورت و فوریت اقتضا می‌کرد که برای ارسال خبر از این گونه ارتباطی استفاده شود.در تلفن گرام علاوه بر متن خبر، گوینده، گیرنده و ساعت مکالمه ثبت می‌شد.[152] احتمالاً اغلب تلفنگرام‌ها در قالب رمز مخابره می‌شدند و صرفاً یک گفت‌وگوی معمولی نبودند. این موضوع از درج عنوان تلفنگرام رمز در قسمت بالای این اسناد به دست می‌آید.[153] در سربرگ برخی از این گونه‌های سندی، عبارت تلفنگرام با دستگاه رمزکننده ذکر شده است.[154] موضوعاتی مانند بمب‌گذاری با تلفنگرام به اداره کل سوم (311) اطلاع داده می‌شد.[155] ارتباط با ساواک محلی برای گزارش فوری مربوط به اخبار بمب‌گذاری[156] یا تعقیب عناصر مشکوک نیز از طریق تلفنگرام صورت می‌گرفت.[157]ساواک استان برای هشدار نسبت به فعالیت‌های انقلابی به ویژه در مساجد[158] و مراقبت از برخی سوژه‌ها و برخورد با آن‌ها با همکاری ساواک دیگر مناطق، از طریق تلفنگرام اقدام می‌کرد.[159] ساواک شهرستان نیز موضوعات مهم مانند شعارنویسی بر دیوارهای شهر، انفجار و یا سخنرانی یک واعظ را در قالب تلفنگرام به ساواک استان گزارش می‌کرد.[160] تلفنگرام بنا به ضروروت و اهمیت موضوع ممکن بود در شب مخابره شود.[161]یک نکته مهم درباره تلفنگرام‌ها آن است که در فاصله دی 1356 تا بهمن 1357، تعداد آن افزایش ویژه‌ای داشته است؛ این موضوع به دلیل افزایش راه‌پیمایی ها و تظاهرات مردمی در این دوره و ضرورت مخابره سریع و لحظه به لحظه رویدادها بود.[162]

ساواک گیلان به مانند سایر ساوا‌ک‌ها از برگه ارزیابی گزارش خبر واصله و اطلاعات تکمیلی استفاده می‌کرد. این برگه‌ها شامل کدهای خبری و موضوع و جدول ویژه ارزیابی خبر و بخش اطلاعات تکمیلی بود و در مکاتبات با ادارات بالادستی از آن استفاده می‌شد.[163]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان گیلان، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1389، ج 1، ص 160.

[2] همان، ج 1، ص 83، 94، 101، 113، 144، 148، 161، 269.

[3] همان، ج 1، ص 94، 100، 108، 123، 144، 149.

[4] همان، ج 1، ص 7، 10، ساواک رشت؛ ج 1، ص 85، 101، 113، ج 2، ص 230، 341، 346.

[5] همان، ج 1، ص 196، 297، 436، ج 2، ص 42.

[6] همان، ج 1، ص 402.

[7] همان، ج 1، ص 206.

[8] همان، ج 1، ص 114، ص 426، ج 2، ص 3، 167.

[9] همان، ج 1، ص 266، 269.

[10] اخبار سیاهکل نیز اغلب توسط پاسگاه ژاندارمری محل پوشش داده می‌شد. همان، ج 1، ص 279، 282.

[11] همان، ج 2، ص 345.

[12] همان، ج 1، ص 273 ، 406، ج 2، ص 195. آستانه اشرفیه دارای شهربانی بود. همان، ج 2، ص 195، 200.

[13] همان، ج 1، ص 341.

[14] همان، ج 1، ص 260؛ محله چالکیاسر از توابع شهرستان لنگرود بود.

[15] همان، ج 1، ص  188، 427؛ نیز نک: ج 2، ص 105، 155، 158، 169، 186.

[16] همان، ج 2، ص 158.

[17] همان، ج 1، ص  3، 240.

[18]  ابوالفضل موحدی در رستم‌آباد از توابع شهرستان رودبار گیلان متولد شد. وی در 1321 به استخدام ارتش درآمد و در سال 1340 به خدمت در ساواک مأمور گردید. موحدی در دوره ریاست شیخ‌الاسلامی بر ساواک گیلان، معاون وی بود و پس از وی رئیس ساواک گیلان شد. وی در منطقه رستم‌آباد به غارت زمین‌های مردم و اراضی جنگلی پرداخت. موحدی در تیر 1357ش به اداره کل امنیت داخلی تهران منتقل شد و در شهریور 1357 بازنشسته شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی سه ماه در منطقه رستم‌آباد مخفی شد؛ سپس با کمک دوستانش از منطقه فرار کرد و به خارج از کشور گریخت. همان، ج 1، ص 108، ج 2، ص 45.

[19] همان، ج 2، ص 318 (زندگی، ج 2، ص 359).

[20] همان، ج 1، ص 7.

[21] همان، ج 1، ص 24.

[22] همان، ج 1، ص 318.

[23] همان، ج 2، ص 1-2.

[24] همان، ج 1، ص 264، 265، 282، 290.

[25] همان، ج 1، ص 352.

[26] همان، ج 1، ص 395، 406، ج 2، ص 34-35، 50.

[27] همان، ج 2، ص 101.

[28] همان، ج 2، ص 159.

[29] شاهدی، مظفر، ساواک: سازمان اطلاعات و امنیت کشور (1335-1357)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، ص 142.

[30] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان گیلان، همان، ج 2، ص 28، 32، 51، 61.

[31] همان، ج 2، ص 9-10، 11.

[32] همان، ج 1، ص 124، 144.

[33] ....ضمن آن که اعمال نامبردگان تحت مراقبت مأمورین این ساواک می‌باشد، از آقای محمدمهدی پورگل سرپرست انجمن پیروان قرآن در بندرپهلوی هم تعهد کتبی اخذ گردیده که هیچ‌گونه اظهارات و فعالیت‌های سیاسی در جلسات مزبور نگردد. همان، ج 1، ص 7.

[34] همان، ج 1، ص 125.

[35] همان، ج 1، ص 108.

[36] همان، ج 2، ص 20، 176.

[37] همان، ج 2، ص 173، 177، 188، 194، 243.

[38] همان، ج 1، ص 274.

[39] همان، ج 2، ص 202، 212.

[40] همان، ج 2، ص 171.

[41] مانند آیت‌الله سید محمود ضیابری، آیت‌الله حاج سیدحسن رودباری، آیت‌الله حاج شیخ محمدلاکانی، آیت‌الله حاج محمدعلی انشائی، سیدحسن موسوی و بعضی وعاظ مشهور و مورد احترام مردم مانند حاج شیخ هادی حسام؛ همان، ج 2، ص 226.

[42] همان، ج 2، ص 226-230.

[43] همان، ج 2، ص 223.

[44] همان، ج 2، ص 281-282.

[45] همان، ج 2، ص 396.

[46] همان، ج 2، ص 299.

[47] همان، ج 1، ص 207، 211، 218، ج 2، ص  21، 22. در یک مورد دیگر، گزارش شعارنویسی در دبیرستان شاهپور رشت، برای اداره کل سوم (323) ارسال شده است. همان، ج 2، ص 13.

[48] همان، ج 1، ص 324.

[49] همان، ج 1، ص 280.

[50] امنیت داخلی؛ این نظیر همان سر نخی است که اگر استفاده نشود طبق اوامر صادره هم من و هم شما به شدت مؤاخذه خواهیم شد. همان، ج 1، ص 291.

[51] همان، ج 1، ص 294.

[52] همان، ج 1، ص 128، 129، 157، 197، ج 2، ص 135.

[53] همان، ج 1، ص 155، 175، ج 2، ص 230، 247، 248، 264.

[54] چون احتمال دارد موکب اعلیحضرتین و والاحضرت همایون ولایتعهد و میهمانان عالیقدرشان در عرض سال چندین مرتبه به یک استان نزول اجلال بفرمایند، لذا تصمیم بر این شده است که در هر تشریفات یک نوع کارت با رنگ مخصوص  تهیه و در اختیار اشخاصی که افتخار شرفیابی داشته و در مراسم شرکت می‌نمایند، قرار بگیرد. همان، ج 2، ص 6.

[55] همان، ج 2، ص 92-93.

[56] همان، ج 2، ص 163، 179.

[57] همان، ج 1، ص 213-215، ج 2، ص 163.

[58] همان، ج 2، ص 141.

[59] همان، ج 2، ص 146، 179، 255.

[60] همان، ج 2، ص 275.

[61] همان، ج 2، ص 259.

[62] همان، ج 2، ص 262.

[63] همان، ج 2، ص 360، 362.

[64] رئیس شهربانی رودسر به خوبی از فعالیت‌های افراد جبهه ملی رودسر باخبر است و به خاطر سستی افراد آگاهی نمی‌تواند مانع تشکیل جلسه و شناسایی کامل آنها گردد به ‌طوری که افراد جبهه ملی رودسر، آزادانه هرگونه اعلامیه و اطلاعیه‌ای را مستقیم و غیرمستقیم به هر نوعی که دلشان بخواهد، بین افراد منطقه پخش می‌نمایند. این روزها شهربانی رودسر، در تعقیب آقای شهبازی می‌باشد. برابر اطلاع واصله، یکی از افراد شهربانی رودسر پیغامی هم برای آقای شهبازی داده است که مواظب خود باش. همان، ج 1، ص 9.

[65] همان، ج 2، ص 268، 278.

[66] محترماً باستحضار می رساند گزارش مورخه 15 / 11 / 43، مأمور شعبه اطلاعات حاکی است که آقای سید ابوطالب حجازی ...... گزارش مورخه 15 / 11 / 43، توسط مأمور ویژه کلانتری 3 که همه شب در موقع سخنرانی نامبرده در آنجا بوده.... پرونده امر حاوی گزارش مأمور کلانتری 3 و گزارش مأمور اطلاعات.....جهت استحضار به پیوست تقدیم که هر نوع امر و مقرر فرمایند، اطاعت شود. همان، ج 1، ص 95-96. نیز نک: ج 2، ص .102

[67] همان، ج 2، ص 263.

[68] همان، ج 2، ص 174.

[69] همان، ج 1، ص  109.

[70] همان، ج 1، ص 123.

[71] همان، ج 1، ص 398، 403.

[72] همان، ج 2، ص 136.

[73] همان، ج 1، ص 131.

[74] همان، ج 2، ص 203.

[75] همان، ج 1، ص 162-163، 165.

[76] همان، ج 1، ص 162-163، 164. ج 2، ص 29، 40، 65، 105، 113، 129.

[77] همان، ج 2، ص 74.

[78] همان، ج 1، ص 136، 341.

[79] همان، ج 1، ص 162-163، 164، 165.

[80] همان، ج 1، ص 434-435؛ بخشی از این گزارش محصول تلاش منبع ویژه ژاندارمری گیلان بود.

[81] همان، ج 2، ص 252.

[82] همان، ج 1، ص 229.

[83] همان، ج 1، ص 103.

[84] همان، ج 1، ص 264، 265، 290.

[85] همان، ج 2، ص 17.

[86] همان، ج 1، ص 279، 363، 406، 409، 417.

[87] همان، ج 1، ص 410.

[88] همان، ج 1، ص 417. درباره اقدام شهربانی لنگرود برای دستگیری برخی افراد مظنون به شعارنویسی و اعزام آنها به ساواک؛ نک: همان، ج 2، ص 67.

[89] همان، ج 2، ص 12، در برخی موارد ساواک خبر بمب‌گذاری را به شهربانی می‌داد و شهربانی در صحنه عملیاتی حضور پیدا می‌کرد. نک: همان، ج 2، ص 66.

[90] همان، ج 1، ص 230.

[91] همان، ج 2، ص 57، 62.

[92] همان، ج 1، ص 99، 103.

[93] همان، ج 1، ص 323.

[94] همان، ج 1، ص 361-362.

[95] همان، ج 2، ص 148.

[96] همان، ج 2، ص 149.

[97] همان، ج 1، ص 202، 204.

[98] همان، ج 1، ص 205.

[99] همان، ج 2، ص 8.

[100] همان، ج 1، ص 266، 307. ج 2، ص 161، 172، 201، 224، 239، 241، 244. درباره سفر رئیس‌جمهور آمریکا به ایران و احتمال انجام تحرکاتی از سوی عناصر مخالف و هماهنگی‌های میان ساواک گیلان و سازمان‌های انتظامی منطقه و هوشیاری ساواک‌های تابعه؛ نک: همان، ج 1، ص 292.

[101] همان، ج 1، ص 307، 308، ج 2، ص 154.

[102] همان، ج 1، ص 277، ج 2، ص 141.

[103] همان، ج 1، ص 350.

[104] همان، ج 2، ص 244.

[105] همان، ج 2، ص 141.

[106] همان، ج 2، ص 140.

[107] همان، ج 2، ص 152-153.

[108] همان، ج 2، ص 240.

[109] همان، ج 2، ص 268.

[110] همان، ج 2، ص 334.

[111] همان، ج 2، ص 275-276.

[112] همان، ج 1، ص 131، 132.

[113] همان، ج 1، ص 431.

[114] همان، ج 2، ص 68.

[115] همان، ج 1، ص 165، 166، نیز نک: ج 1، ص 193، ج 2، ص 56.

[116] همان، ج 1، ص 317، 408.

[117] همان، ج 2، ص 52، 84.

[118] همان، ج 2، ص 72.

[119] همان، ج 2، ص 126.

[120] یک نمونه آن تلاش برای بازگرداندن حسن ماسالی(از نیروهای چپ) به کشور بود. ساواک گیلان به دستور اداره کل سوم (315) با احضار امامقلی ماسالی از وی خواست برای بازگرداندن پسرش به ایران یا منع وی از انجام فعالیت‌های سیاسی اقدام کند. نک: همان، ج 1، ص 113، 222.

[121] همان، ج 1، ص 245، 325، 330، نیز نک: ج 2، ص 5، 77.

[122] همان، ج 1، ص 246.

[123] همان، ج 1، ص 388.

[124] همان، ج 1، ص 387.

[125] همان، ج 2، ص 207.

[126] همان، ج 1، ص 282، 322.

[127] همان، ج 2، ص 71.

[128] همان، ج 2، ص 1-2، 30.

[129] همان، ج 2، ص 101.

[130] همان، ج 1، ص 111، 122، 179. ج 2، ص 70، 115، 142، 147، 193.

[131] همان، ج 2، ص 63 . شاهدی، مظفر، همان، ص 151.

[132] همان، ج 1، ص 158.

[133] همان، ج 2، ص 116-117، 118، 120، 121.

[134] پرونده‌های موضوعی، شامل پرونده موضوعی گروه‌های مختلف، پرونده‌های موضوعی اداری ساواک، پرونده‌های بررسی‌های خارجی و مانند آن را شامل می شد. شاهدی، مظفر، همان، ص 152.

[135] همان، ج 2، ص 37.

[136] همان، ج 2، ص 61، 108.

[137] همان، ج 1، ص 322.

[138] همان، ج 1، ص 116، 117، 135.

[139] همان، ج 1، ص 106، 108.

[140] همان، ج 1، ص 257. در سند مربوط، به محتوای این اعلامیه‌ها اشاره‌ای نشده است.

[141] همان، ج 1، ص 180.

[142] همان، ج 1، ص 318؛ دستور فرمایید چنانچه سیدحسین علوی واعظ در منطقه استحفاظی مشاهده شد، سریعاً این ساواک را مستحضر تا با همکاری این ساواک و مسئولین یگان شهربانی، اهالی را که از نامبرده دعوت به منبر رفتن نموده‌اند، وادار نمائیم از پذیرش مشارالیه خودداری نمایند. همان، ج 1، ص  354.

[143] همان، ج 2، ص 105.

[144] همان، ج 1، ص 195.

[145] همان، ج 2، ص 288.

[146] همان، ج 2، ص 343.

[147] همان، ج 2، ص 419.

[148] همان، ج 1، ص 114، 115.

[149] همان، ج 1، ص 249، ج 2، ص 75.

[150] همان، ج 1، ص 253.

[151] همان، ج 1، ص 292.

[152] همان، ج 1، ص 300، 316، ج 2، ص 20، 37، 114، 176.

[153] همان، ج 2، ص 132، 133.

[154] همان، ج 2، ص 255.

[155] همان، ج 1، ص 324.

[156] همان، ج 2، ص 66.

[157] همان، ج 2، ص 48.

[158] همان، ج 2، ص 255.

[159] همان، ج 2، ص 251.

[160] همان، ج 1، ص 359، 406، 415، 417، ج 2، ص 114، 132.

[161] همان، ج 1، ص 415.

[162] به عنوان نمونه نک: همان، ج 2، ص 352، 353، 354، 355، 356، 357، 359، 361، 366، 367، 368، 370-371، 375-376، 379، 385، 399.

[163] همان، ج 1، ص 149.

































آیت‌الله حاج صادق احسان بخش


آیت‌الله زین‌العابدین قربانی


آیت‌الله محمد محمدی گیلانی


تظاهرات 13 آبان 1357-رشت


شهید حجت‌الاسلام محمدحسین افتخاری


شهید حمید سجاسی شاده‌سری


شهید رحیم‌الله پورنصیری


شهید غلامرضا عظیم داوری


مرحوم حجت‌الاسلام شمس لنگرودی- امام جمعه سابق لنگرود


 

تعداد مشاهده: 4870

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.