پرویز ثابتی، بهائیت و سرکوب.(قسمت هشتم)
علی رغم اینکه اعلامیه ی مخالفت با حضورِ سرمایه دارانِ آمریکائیِ صهیونیست در ایران، دارایِ امضای حوزه ی علمیه قم بود، ولی سبک و سیاقِ آن، نشان از حضور مؤثر شهید سعیدی در تهیه ی آن داشت؛ از این رو،پس از پیگیری های زیاد، در گزارش مفصلی که پیرامون آن تهیه شد، بر این نکته تأکید گردید که:
«به طوری که استنباط می شود، سیدمحمدرضا سعیدی اعلامی? مذکور را تهیه و توزیع نموده و چنانچه شخصاً مبادرت به این کار نکرده باشد، همکاری وی در تهیه و پخش آن، مسلّم به نظر می رسد.1»
هنوز یک ماه از صدور اعلامیه ی اول، که دارای تاریخ 10 اردیبهشت سال 1349 بود، سپری نشده بود که این بار، اعلامیه ای با زبان عربی و با امضایِ«سعیدی الخراسانی»برای مراجع معظم تقلیدو برخی از علماء ارسال شد که در آن، از این سرمایه گذاری، به مصیبتی بالاتر از مصیبت واگذاری امتیاز تنباکو به انگلیس و اعطای مصونیت قضائی (کاپیتولاسیون) به امریکائی ها تعبیر شده بود.
ساواک، بلافاصله در ذیل گزارشی که پیرامون این موضوع تهیه شد، دستور داد: «سعیدی دستگیر و تحت تعقیب قرار گیرد.2» و این دستور، یک روز بعد، در ساعت یک بعدازظهر 11 خرداد ماه عملی و آیت الله سعیدی در زندان قزل قلعه جای داده شد.3
در بازجوئی های مربوط به این موقع بود که معلوم شد، این مجتهدِ جوانِ 41 ساله، عائله ی گسترده ای دارد و دارای 9 فرزند می باشد، که بزرگترین آنها، پسری17- 18 ساله است.
او در بازجوئی های خود، از اسلام و چگونگی تفسیر آیات قرآن سخن گفت و اینکه : «.»4در منبر، غالباً راجع به تفسیر آیاتی که مربوط به یهود است، صحبت می کردیم و چون بحث روز بود، اجتماع قابل توجهی می شدوهمین اعتراف، برای شکنجه های شبانه روزی او کافی بود.بر اساسِ همین اعترافات بود که پرویز ثابتی، که مسئولیت اصلی این دستگیری را به عهده داشت، برای قانونی جلوه دادنِ این حرکت، با ارسال نامه ای به دادرسی!! نیروهای مسلح شاهنشاهی و ارسال این اعترافات، ضمن آنکه اتهام ایشان را «اقدام علیه امنیت داخلی کشور» عنوان کرد، تقاضای ادامه بازداشت او را نمود.
سیدمحمدرضا سعیدی که با دیدنِ این شیوه ی برخورد، بر شهادت مظلومانه ی خود یقین یافته و از توطئه ها و داستان سازی هایی که ممکن بود پس از شهادت وی، دستمایه ی دستگاه امنیتیِ بی آبرویِ رژیم شاهنشاهی و مقام امنیتیِ آن، پرویز ثابتی شود، آگاهی داشت، با دست های لرزانی که به علت شدت شکنجه ها، توانِ بلند کردنِ قلم را نیز نداشت، در صفحات سفید قرآنِ کوچکی که به همراه داشت، چند سطری را به عنوانِ وصیتنامه مرقوم نمود و با بهره گیری از کیاست خاصی که مخصوص اولیای الهی است، در متنِ این نوشته، هم از چهره ی دژخیمان شکنجه گری که شهادت او را رقم زده بودند، پرده برگرفت و هم، ناآشنائی و بی اعتقادیِ آنان به آیات نورانی قرآن را روشن نمود و هم، نیروهای انقلابی و پیرو خط امام خمینی(ره) را به پیروزی وعده داد تا خدای ناکرده، آن گروه از کسانی که در مسیر مبارزه قرار داشتند، از این شهادت مظلومانه، که در ظاهر، نمایانگر قدرت نمائی ساواک و شکست جبهه ی مبارزین اسلام بود، دچار یأس و سرخوردگی و... نگردند.
نکته ای که آیت الله شهید سعیدی در این وصیتنامه، در ضمنِ توصیه های مختلف به فرزندان خود نوشت و با نوشتنِ آن، مقام امنیتیِ ساواک و نیروهای تحت امرِ او را برای همیشه ی تاریخ رسوا نمود، چنین است: « از آیه ی 152 تا 157 از سوره دوم غفلت نکنید.»
آیاتِ مورد نظر آیت الله شهید سعیدی در سوره ی مبارکه ی آل عمران، آیاتی است که اشاره به جنگ اُحد و مسائل مربوط به آن دارد.
آیت الله علامه طباطبائی(ره)، در تفسیر شریف المیزان، پیرامون این آیات می نویسد: « این آیات، تتمه آیاتى است که درباره جنگ احد نازل شده، و در آن مؤمنین، تشویق و ترغیب شده اند به اینکه جز پروردگار خود کسى را اطاعت نکنند، چون مولایشان و ناصرشان او است و خودِ مؤمنین را شاهد مى گیرد بر اینکه، هر چه وعده داده، به وعده اش وفا کرده، و تذکر مى دهد که فرارى شدنِ مؤمنین و یارى رسول نکردنشان در جنگ احد، تنها از ناحیه خودشان بود، این خودشان بودند که از دستور رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) نسبت به نگهبانى از آن دره سرباز زدند، و تازه خداى تعالى از جرمشان گذشت، چون او غفور و حلیم است.
بعید نیست که از سیاق آیات استفاده شود که گویا کفار، بعد از داستان جنگ احد و در روزهائى که این آیات نازل مى شده، یکى یکى مؤمنین را مى دیدند، و این مطلب را به عنوان خیرخواهى به آنان القاء مى کردند که مثلا جنگ با کفار قریش در احد اشتباه بوده، و از این به بعد، به طور کلى این کار صلاح نیست، و کوتاه سخن اینکه، به مؤمنین چیزهائى مى گفتند که در آینده حاضر به قتال نشوند، و نیز مطالبى در میان مى آورده اند که باعث نزاع و تفرقه و تشتت کلمه و اختلاف بین آنان شود. و چه بسا که جمله آخر این آیات که مى فرماید:(الّذین قال لهم النّاس ان النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم... ذلکم الشیطان یخوف اولیاءه فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین)این استفاده را تایید کند... خداى تعالى، بعد از آنکه در آیه اول، بیان کرد که اطاعتِ مسلمانان از کفار و میل به دوستىِ آنان، ایشان را به خسران (که همان برگشتن به کفر قبلى و عقب گرد باشد) مى کشاند. در آیه دوم، با آوردن کلمه(بل)از ولایت داشتنِ کفار اعراض نموده، فرمود: بلکه، اللّه مولاى شما است، و او از بهترین یارى دهندگان است5.»
هنوز مدت 9 روز از دستگیری آیت الله سعیدی نگذشته بود، که ایشان در زیر شکنجه های قرون وسطایی ساواک از پای درآمد و به درجه ی رفیع شهادت رسید. فردایِ آن روز، یکی از بازجویان ساواک، در گزارشی عجولانه، که حکایت از رعب و وحشتی که شهید سعیدی به آیاتِ آن دلالت داده بود، داشت، نوشت: « ... یاد شده در ساعت 2100 روز 20 /3 /49 در بازداشتگاه قزل قلعه فوت نموده که پس از تحویل جسد وی به پزشکی قانونی و کالبد شکافی، مرگ او بر اثر خونریزی لوزالمعده بوده... است6»
1 . همان ، ص 456 ، سند بدون شماره:–5 /3 /49
2 . همان ، ص 461 ، سند شماره: 1069 /21–10 /3 /49
3 . همان ، ص 465 ، سند شماره: 15101 /20 ه–12 /3 /49
4 . همان ، ص 468 ، اوراق بازجوئی
5 . این آیات، دارای پیام های بسیاری می باشد که هم ناظر بر مظلومیت شهید سعیدی در برخورد با رژیم شاهنشاهی پهلوی است و هم گویای مواجهه ی او با افکاری است که حرکت او را ابتر و بی نتیجه می دانستند و چه بسا لب بر شماتت نیز می گشودند. برای دریافت دقیق پیام این آیات نورانی به جلد چهارم تفسیر المیزان رجوع شود.
همان ، ص
|
تعداد مشاهده: 9008