امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

نگاهی به مبارزات سیاسی و جنبش دانشجویی دانشگاه تهران در قیام 15 خرداد 1342


تاریخ انتشار: 13 خرداد 1403


چکیده 

 جنبش دانشجویی در ایران پدیده‌ای است که دربیش از نیم قرن اخیر نقش مؤثری در تحولات سیاسی – اجتماعی ایران داشته است. دانشگاه تهران کانون این جنبش پیشگام مبارزه با رژیم پهلوی بوده است که دانشجویان آن در این مبارزه نقش مهمی ایفا کردند و حوادث مهمی از جمله 16 آذر 1332 علیه حضور نیکسون معاون ریاست جمهوری آمریکا پس از کودتای 28 مرداد را به خود دیده است. علاوه بر آن دانشجویان در حوادث 15 خرداد 1342 و بعد از آن تا پیروزی انقلاب اسلامی در 1357 نیز نقش به سزایی داشته‌اند و به عنوان عناصر فعال در تحریک و سازماندهی حرکت‌های دانشجویی نقش مهمی را ایفا کردند.

از این رو و با توجه به اهمیت موضوع و نقش حساس و تاثیر گذار دانشجویان دانشگاه تهران در حوادث 15 خرداد 1342 شمسی، در این پژوهش سعی شده است با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و با اتکا بر منابع کتابخانه‌ای و اسناد ساواک به بررسی و تحلیل نقش دانشجویان و ارتباط آن‌ها با نهضت امام خمینی(ره) پرداخته شود.

کلید واژه: دانشگاه تهران، دانشجویان، قیام 15 خرداد 1342ش، تظاهرات، امام خمینی(ره) 

 

مقدمه 

 سال 1307ش و در زمان وزارت سید محمد تدین فکر تأسیس دانشگاه در ایران به وجود آمد ولی اجرای آن به علت فراهم نبودن امکانات و وسایل لازم به تأخیر افتاد. در سال 1310ش طرح تأسیس دانشگاه تهیه و پس از تأیید رضاشاه به دولت ابلاغ شد تا به مرحله اجرا گذاشته شود، اما به خاطر تغییر دولت اجرای آن عملی نشد تا این که سرانجام در سال 1313ش قانون تأسیس دانشگاه از تصویب مجلس شورای ملی گذشت و دانشگاه تهران در روز جمعه 24 اسفند 1313ش به دست رضاشاه افتتاح شد.[1]

  تا قبل از تأسیس دانشگاه تهران تحصیل آموزش عالی در فرنگ صورت می‌گرفت و این کار بیشتر مختص خانواده‌های ثروتمند بود ولی با تأسیس دانشگاه تهران فرصت مناسبی برای گروه‌های میانی جامعه پیش آمد تا فرزندان خود را برای تحصیل علوم جدید راهی دانشگاه کنند. به این ترتیب یک نیروی جوان، پرانرژی و آرمان گرا در یک مکان جمع شده و همین ویژگی‌ها نیز این گروه را نسبت به گروه‌های دیگر احساسی‌تر می کرد. همچنین شرایطی از جمله داشتن فرصت کافی، تأمین هزینه‌ها توسط خانواده و دانشگاه، آرمان گرا بودن و همچنین خوردن مارک دانشجو به آن‌ها  به این صورت که برای وی یک هویت جدید به وجود آمده و خودش را در قبال آن مسئول می‌دانست -  سبب شد که این گروه بیشتر به سمت اصلاح‌گرایی و انقلابی بودن پیش برود. از این رو با تأسیس دانشگاه تهران، اعتراضات دانشجویی نیز جزء لاینفک آن شد و در واقع می‌توان گفت که با تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313ش سنگ بنای جنبش دانشجویی نیز گذاشته شد.

به این ترتیب دانشگاه تهران به تدریج و بعد از خروج رضا شاه از کشور به کانون شکل‌گیری جنبش‌های دانشجویی تبدیل شد. این جنبش‌ها ابتدا جنبه صنفی داشت ولی بعد از شهریور 1320ش و با باز شدن فضای سیاسی جامعه و ظهور احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و طبع و نشر روزنامه‌های گوناگون با گرایش‌های مختلف، جنبش دانشجویی نیز صبغه سیاسی بیشتری به خود گرفت؛ چنان که دانشجویان نسبت به هرگونه رویدادی که در کشور اتفاق می‌افتاد از خود عکس العمل نشان می‌دادند.[2] یکی از حوادث مهمی که در دوران مبارزه علیه رژیم پهلوی نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی داشت، قیام 15 خرداد 1342ش بود که به گفته حامد الگار «نقطه  عطفی در تاریخ نوین ایران است. در این روند بود که پایه‌های  رهبری  و سخنگویی امام خمینی برای الهام بخشیدن به توده‌های مردم در راه مبارزه بر ضد شاه و اربابان بیگانه او با ایجاد همبستگی از راه تفکر اسلامی ریخته شد و توده مردم تحت رهبری مذهبی اقدام به جنبش می‌کردند.»[3] در قیام 15 خرداد 1342ش تمام گروه‌های جامعه شرکت داشتند که یکی از این گروه‌ها دانشجویان بودند که پابه‌پای بازاریان و دیگر اقشار جامعه دست به تظاهرات و اعتصاب زدند.

نقش و جایگاه دانشجویان دانشگاه تهران در حوادث 15 خرداد 1342ش از چند جنبه قابل بررسی است. یکی این که حضور دانشجویان در این حوادث با حوادث قبل کاملاً متفاوت بود و زیر لوای مذهب وارد این حوادث شدند. همچنین ارتباط دانشجویان با مردم و بازار و نیز پیوندی که دانشجویان با روحانیون برقرار کردند و این که چگونه خواسته‌های خود را با خواسته‌های آنان یکی دانستند حائز اهمیت است.

 

جنبش دانشجویی از آغاز تا نهضت امام خمینی(ره)

رضا شاه به رغم اقداماتی که برای گسترش آموزش‌های جدید در ایران و به ویژه سازماندهی دانشکده‌های پراکنده و تأسیس دانشگاه تهران کرد، همواره نگران این موضوع بود که محصلین و دانشجویان به افکار آزادیخواهانه روی بیاورند. وی انتظار داشت دانشجویان از تمدن غرب فقط آموزش‌های صنعتی و آداب فرنگی را یاد بگیرند و چگونگی نظام‌های سیاسی و آزادی‌های موجود در آن جوامع را نیاموزند یا در کشور ترویج نکنند اما در عمل، منع دانشجویان از یادگیری جنبه‌های سیاسی  و اجتماعی این تمدن امکان پذیر نبود.[4] از طرف دیگر دیکتاتوری و خفقان دوره رضا شاه، فقدان آزادی‌های سیاسی، سیاست های فرهنگی ضد دینی و . . . زمینه‌های نارضایتی را در بین دانشجویان به وجود آورد. یکی از چشمگیرترین حرکت‌های اعتراضی دانشجویان در دوره حکومت رضا شاه در سال 1316ش اتفاق افتاد که دانشجویان دانشکده حقوق در اعتراض به هزینه‌های بیهوده برای آماده ساختن دانشگاه جهت بازدید ولیعهد، در کلاس‌ها حاضر نشدند. به دنبال این حرکت و همچنین اعتراضات دیگر، در همان سال 20 نفر از فارغ‌التحصیلان دانشگاه بازداشت و یکی از آن‌ها اعدام شد.[5]

در سال 1318ش بود که دولت وقت تصمیم گرفت برای رفع احتیاجات ارتش تمام فارغ التحصیلان دانشکده‌های پزشکی را به خدمت نظام بگمارد، در نتیجه این پیشامد، دانشجویان  تصمیم گرفتند علیه این تصمیم غیرقانونی که حتی آزادی شغل را از پزشکان سلب می‌کرد، مبارزه کنند و به دنبال آن از رفتن به کلاس‌های درس خودداری کردند و اعلام نمودند  تا از آزادی شغل خود مطمئن نشوند در بیمارستان‌ها و کلاس‌های درس حاضر نخواهند شد.[6] این مقاومت دانشجویان پزشکی در آن سال‌های خفقان به کلی بی‌سابقه و غیرمنتظره بود و دولت که نتوانست اراده دانشجویان را درهم بشکند، به ناچار تصمیم خود را لغو کرد ولی به دنبال این شکست چندین تن از دانشجویان را هنگام امتحان از پشت میز درس به زندان کشاند که تا شهریور 1320ش در آن جا ماندند.[7]

پس از سال 1320ش بود که سازمان‌های دانشجویی شکل گرفت. ابوالحسن ضیاء ظریفی از عناصر مارکسیست به نقل از دکتر منصور شمسا که خود از فعالان مبارزات دانشجویی در سال‌های نخست دهه 1320ش بود، در مورد چگونگی تشکیل سازمان دانشجویی در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران می‌نویسد: «پس از حوادث شهریور 1320ش با آزادی‌های سیاسی و آزادی زندانیان سیاسی که در میان آنان تنی چند دانشجو حضور داشتند حرکت‌هایی در میان دانشجویان تهران که در آن زمان شش دانشکده را در بر می‌گرفت آغاز شد که در سال 1323ش دبیرستان‌ها را نیز فرا گرفت. باری در سال 1323 همزمان در سه دانشکده ادبیات، پزشکی و فنی تشکل‌ها شکل گرفتند. در دانشکده پزشکی این کار با رهبری دکتر نصرت‌الله جهانشاهلو از اعضای فرقه دمکرات آذربایجان شروع شد. او که در زمره پیروان دکتر تقی ارانی بود و از کلاس دانشکده به زندان برده شده بود، در این زمان سال دوم پزشکی بود.»[8]

از سال 1320ش تا 1332ش سه گرایش فکری چپ، مذهبی و ملی بر روی افکار دانشجویان تأثیر گذاشت. گرایش مارکسیستی عمدتاً تابع حزب توده بود. حزب توده با مطرح کردن شعارهای مبارزه با فاشیسم و امپریالیسم، عدالت اجتماعی، رفع مشکلات مربوط به فقر، ایجاد رفاه و پنهان کردن وابستگی خود به شوروی، در میان روشنفکران و دانشجویان از نفوذ زیادی برخوردار شد.[9] یکی از مراکز عمده آن سازمان، دانشگاه تهران بود که در تشکیل «اتحادیه دانشجویان دانشگاه تهران» نقش بسیار داشت. تا آن جا که در اواخر سال 1325ش رییس دانشگاه تهران به سفیر انگلیس اعلام کرده بود که اکثر دانشجویان دانشگاه به شدت تحت تأثیر حزب توده هستند.[10] به این ترتیب حزب توده در دانشگاه از نفوذ فراوانی برخوردار شد و با وجود عقب نشینی سال‌های 1325-1326 و انشعاب‌های داخلی سال‌های 1326-1327حزب توده همچنان در دانشگاه تهران قدرتمند بود.[11]

به دنبال سوء قصد نافرجام به جان شاه در 15 بهمن 1327ش و اعلام خبر غیر قانونی بودن حزب توده، از فعالیت سازمان جوانان حزب توده و دیگر سازمان‌های وابسته به آن حزب جلوگیری به عمل آمد و در همان سال نیز دولت، دانشجویان دانشگاه تهران را ملزم به امضای تعهدنامه عدم دخالت در سیاست کرد.[12]

با وجود غیرقانونی بودن حزب توده، آن حزب در سال 1328ش به تشکیل سازمان دانشجویان کوی دانشگاه اقدام کرد که هدف اولیه آن سازمان رفع مشکلات رفاهی دانشجویان ساکن کوی دانشگاه اعلام شده بود.[13] همچنین در بهار 1329ش با ادغام سازمان‌های دانشجویی دانشکده‌ها، سازمان دانشجویان دانشگاه تهران تأسیس شد.[14] این سازمان که با انجمن بین‌المللی دانشجویان در پراگ ارتباط تشکیلاتی برقرار کرده بود، در دوران حکومت دکتر مصدق، عمده‌ترین مخالفت‌ها و اعتراض‌های سیاسی و صنفی دانشجویان را بر ضد دولت انجام داد.[15]

یکی دیگر از گرایش‌هایی که در میان دانشجویان تأثیر گذاشت، گرایش مذهبی بود. نخستین انجمن اسلامی در دانشگاه تهران در سال 1323ش توسط دانشجویان دانشکده پزشکی به منظور مقابله با فعالیت‌های گسترده حزب توده و بهایی‌ها در دانشگاه تأسیس شد.[16] مهدی بازرگان، آیت‌الله سید محمود طالقانی و یدالله سحابی از حامیان انجمن اسلامی بودند که فعالیت‌های انجمن سعی داشت تبلیغات ضد اسلامی دانشجویان توده‌ای و بهایی را خنثی کند.[17]

شکل‌گیری گرایش‌های فکری و فعالیت‌های ملی‌گرایانه در میان دانشجویان دیرتر از فعالیت انجمن اسلامی دانشجویان شروع شد. از طرف دیگر تفکیک گرایش‌های ملی و مذهبی دانشجویان در دهه 1320ش با توجه به ماهیت و پیچیدگی خاص این دهه و به ویژه در اثر حمایت گروه‌های ملی و مذهبی از نهضت ملی شدن صنعت نفت و نیز مقابله با گسترش نفوذ حزب توده در دانشگاه، متأثر از فعالیت احزاب ایران، ملت ایران، جمعیت مردم ایران و حزب زحمتکشان بود.[18]  به هر ترتیب نیروی ملی در دانشگاه در مقابل «سازمان دانشجویان دانشگاه تهران»، «سازمان صنفی دانشجویان دانشگاه تهران» را تأسیس کردند که مرکز تجمع و کار مشترک همه نیروهای ملی با اندیشه‌های اسلامی و غیر اسلامی به شمار می‌رفت و از جمله فعالیت‌های آن‌ها انتشار روزنامه «دانشجویان» بود.[19]

 جنبش دانشجویی که سال‌های 1320 تا 1332ش شکل گرفت دارای ویژگی‌های خاصی بود. یکی این که جریان‌های سیاسی که در بیرون وجود داشت آن‌ها را تحت تأثیر خود قرار داده بود و همچنین یک چند پارگی و اختلاف در میان جنبش‌های دانشجویی وجود داشت. به هر ترتیب سیاست دانشجویان در خصوص اوضاع سیاسی کشور و روند رویدادها خواه ناخواه آن‌ها را وارد مناسبات سیاسی و درگیری‌های حزبی این سال‌ها کرده بود.

دانشگاه تهران که در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت یکی از ارکان مبارزه علیه استعمار انگلیس به شمار می‌رفت در جریان‌های سیاسی اوایل دهه 30 و حوادث بعد از کودتا نیز نقش مؤثری در ادامه مبارزه علیه استبداد داخلی و استعمارگران خارجی ایفا کرد. شرکت در قیام 30 تیر 1331ش و حمایت از دولت دکتر مصدق، از جمله اقداماتی بود که سازمان صنفی دانشجویان دانشگاه تهران در مقابله با استبداد از خود نشان داد.[20]

در دوران پس از کودتای آمریکائی، انگلیسی 28 مرداد 1332 ش با توجه به این که فعالیت گروه‌های سیاسی با سرکوب شدید مواجه شدند ولی جنبش دانشجویی همچنان به فعالیت خود ادامه داد. در سال‌های بعد از کودتا، یکی از هفت کمیته نهضت مقاومت ملی را «کمیته دانشگاه تهران» تشکیل می‌داد و آن دانشگاه یکی از مراکز عمده نهضت مقاومت به شمار می‌رفت.[21] کمیته دانشگاهی نهضت مقاومت ملی با فعالیت‌های مؤثر خود جبهه مقابله با استبداد را به عهده داشت و فعالیت‌هایی نظیر راهپیمایی‌ها، اعتراضات خیابانی، اعتصابات و پخش اعلامیه و غیره را رهبری می‌کرد.[22] در سال 1332ش با بازگشایی دانشگاه، فعالیت دانشجویان نیز شروع شد. در 16 مهرماه همان سال تظاهراتی از سوی کمیته دانشگاه ترتیب داده شد. در آن تظاهرات وسیع که حدود 2 هزار نفر از دانشجویان شرکت داشتند، دانشگاه تهران، مدارس و بازار تهران تعطیل شد. همچنین در 21 آبان همان سال نیز دانشجویان در تظاهرتی که منجر به تعطیلی بازار و مراکز آموزشی شد شرکت کردند.[23]

یکی دیگر از حوادث ناگوار جنبش دانشجویی در دهه 30 شمسی به این صورت بود که بعد از کودتای 28 مرداد 1332ش نیکسون، معاون رئیس جمهور وقت آمریکا به منظور بررسی مستقیم اوضاع ایران به تهران آمد. دانشجویان در شانزدهم آذر همان سال در اعتراض به این سفر، دست به تظاهرات زدند و مردم را به مقاومت فراخواندند. در این اثنا پلیس در صحن دانشگاه به روی دانشجویان آتش گشود و سه دانشجو به نام‌های شریعت رضوی، مصطفی بزرگ نیا و احمد قندچی شهید شدند. این امر موجب بروز واکنش مردم شد و این روز را «روز دانشجو» نام‌گذاری کردند.[24] به این ترتیب پس از کودتا، یکی از مکان‌هایی که به مخالفت خود با رژیم ادامه داد دانشگاه تهران  بود که با مخالفت‌های خود عملاً رژیم کودتا را از رسیدن به اهدافش باز می‌داشت ولی رژیم با یک برنامه از پیش تعیین شده این مکان را به خون کشید. در هر حال جنبش دانشجویی پس از حوادث سال 1332ش به دلیل فشارهای رژیم هر چند تا حدودی دچار رکود شد ولی به صورت مقطعی فعالیت‌ها و تحرکاتی را از خود بروز می‌داد، از جمله در 29 مهرماه 1332ش دانشجویان در خیابان‌های اطراف دانشگاه تهران به دلیل انعقاد قرارداد کنسرسیوم تظاهرات کردند.[25] در این تظاهرات طیف‌های مختلف جنبش دانشجویی مشارکت داشتند.[26]

سال‌های 1335-1336ش با تأسیس ساواک، فعالیت‌های سیاسی گروه‌ها و احزاب تحت نظر گرفته شد که دانشگاه و جنبش دانشجویی نیز از این امر مستثنی نبود و آنان مجبور شدند که فعالیت‌های خود را محدود کنند. در سال 1336ش هنگام حمله اسراییل به کانال سوئز، دانشجویان مخالفت‌های خود را با سیاست‌های تهاجمی آمریکا و دولت‌های حامی اسراییل در صحنه سیاسی با اعتصاب و تظاهرات نشان دادند و به این ترتیب علاوه بر حضور فعال در مسائل کشور، حساسیت خود را در قبال مسائل بین‌المللی نیز نشان دادند.[27]

در سال تحصیلی 1339-1340ش دانشجویان در حمایت از خواسته‌های خود مبنی بر تضمین آزادی انتخابات که در مجلس سنا تحصن کرده بودند، در روز 5 بهمن 1339ش در دانشگاه تهران اعتصاب کردند و شب را در دانشکده ادبیات به صبح رساندند. برخی از منابع تعداد دانشجویان متحصن در دانشکده ادبیات را 4 هزار نفر ذکر کردند. این اعتصاب در روز بعد با خروج دانشجویان از دانشگاه و تظاهرات آنان در اطراف دانشگاه و با سرکوب پلیس به پایان رسید.[28]

یکی دیگر از اعتصابات دانشجویان در دهه سی در 13 بهمن 1339ش بود که دانشجویان دانشگاه تهران به عنوان اعتراض به نحوه برگزاری انتخابات دوره دوم مجلس بیستم به تظاهرات پرداختند و به دنبال آن، در 4 اسفند اتومبیل منوچهر اقبال(وزیر دربار) را در محوطه دانشگاه به آتش کشیدند و همزمان با افتتاح مجلس، همگام با مردم برای اعتراض به شیوه برگزاری انتخابات دست به تظاهرات زدند.[29] در بهمن سال 1340ش نیز هیئت اجرایی جبهه ملی در جلسه 27 دی 1340ش موافقت کرد که برای اعتراض نسبت به اخراج دانش‌آموزان مدرسه دارالفنون و قطع کمک هزینه تحصیلی دانشجویان سال اول دانشسرای عالی، روز اول بهمن تظاهراتی در دانشگاه تهران برگزار کند.[30] در روز اول بهمن 1340ش هنگام برگزاری تظاهرات در محوطه دانشگاه تهران با افزایش تعداد دانشجویان، عده‌ای از دانشجویان به سمت مدرسه دارالفنون و وزارت فرهنگ رفتتند که با سرکوب شدید نیروهای دژبان، ژاندارمری و دانشکده پلیس روبه رو شدند؛ که صدها نفر مجروح و مصدوم از طرفین، به ویژه دانشجویان برجا ماند و همچنین خسارت بسیار زیادی به دانشگاه وارد شد.[31] به دنبال این واقعه، دانشگاه تهران به مدت 70 روز به حالت تعطیل درآمد و چندین نفر از دانشجویان بازداشت شدند.[32]

 

نهضت اسلامی امام خمینی(ره)

با کناره‌گیری علی امینی از نخست‌وزیری و آغاز کار اسدالله علم، شاه تلاش کرد قدرت را کاملاً به صورت  متمرکز در اختیار بگیرد و برنامه اصلاحات مورد نظر آمریکا را اجرا کند. از این رو به تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی که در برگیرنده اقدام‌هایی برای کاهش نفوذ دین در سیاست بود اقدام کرد.[33] به دنبال اعلام تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در 16 مهرماه 1341ش توسط روزنامه‌ها، امام خمینی ابتکار عمل را در دست گرفت و تلاش کرد تا مراجع با وحدت موضع به رسالت تاریخی خود عمل کنند[34] و به این ترتیب مرجعیت شیعه که بعد از فوت آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی، نزدیک بود با بحران خلاء قدرت رهبری مواجه شود، رهبری خود را پیدا کرد. در این زمان تلگراف‌های متعددی از سوی علما به شاه مخابره شد و نسبت به تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی اعتراضاتی شد. امام خمینی(ره) به هدایت جریان اعتراضات حوزه علمیه قم پرداختند و سعی کردند که اعتراض را سراسری کنند و به همین دلیل با نوشتن نامه‌هایی علمای شهرها را به مبارزه فراخواندند.[35]

برخلاف تصور حکومت، مخالفت سرسختانه امام خمینی با لایحه  انجمن‌ها نشان داد که علمای مذهبی نه تنها جدی‌ترین مخالفان برنامه دولت خواهند بود، بلکه در این مخالفت از حمایت دانشجویان نیز برخوردار هستند که نمونه بارز آن در مراسم چهلمین روز درگذشت آیت‌الله العظمی بروجردی مشهود شد. شرکت جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران با عنوان انجمن اسلامی دانشجویان در این مراسم و استقبال عده‌ای از روحانیون حوزه علمیه قم از آنان نشان داد که دانشجویان حامی مناسبی برای نهضت نوپای اسلامی به شمار می‌روند.[36] انجمن اسلامی دانشجویان در آن مراسم با پرچم‌های سیاه و دو پرچم سفید به خط قرمز که شعارهایی به عنوان:

 «فوت یگانه رهبر شیعیان جهان را به جامعه روحانیت و مردم مسلمان ایران تسلیت می‌گوییم. هدف اسلام آزادی و مساوات است. اجتماع ما نشانه روح ایمان است. به نمایندگی از همه دانشجویان اسلامی»

 روی آن نوشته شده بود، شرکت کردند. همچنین اعلامیه‌ای صادر کردند که در آن ضمن انعکاس تأثر دانشجویان از رحلت آیت‌الله العظمی بروجردی، از مراجع مذهبی درخواست شده بود که در امر برگزیدن مراجع و فلسفه اداره امور مسلمین به نکات اصولی و مبانی عقیدتی و حقایق حکومت اسلام توجه شود و به منظور مقابله با مسلک‌های سیاسی و اجتماعی فعال در دانشگاه از حوزه علمیه قم استمداد شده بود که نظام اجتماعی اسلام را به طور روشن در اختیار دانشجویان قرار دهند و موجبات همبستگی حوزه و دانشگاه را فراهم آورند.[37] همچنین در همین جلسه بود که حجت‌الاسلام سیدمرتضی برقعی واعظ از دانشجویان تشکر کرد و از آنان خواست که اصول و مبانی مذهب را رعایت کنند و آلت دست افکار پلید ماجراجویان و معاندین مذهب و مملکت نشوند و ضمناً به آن‌ها گفت که شما سرمایه‌های کشور هستید به شرطی که آموخته‌های خود را بر طبق اصول و مبانی شریعت به کار بندید.[38] از جمله کارهای دیگر دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران این بود که با انتشار اعلامیه‌ای لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را محکوم کردند و به دولت اخطار دادند که: «. . . فکر نکند با عدم توجه به تذکرات خردمندانه علما و مراجع تقلید بتواند راه خود را پیش ببرد. ما دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران تا آخرین لحظه از این نهضت مقدس حمایت می‌کنیم و تا حصول پیروزی از پا نخواهیم نشست و خون خود را برای برقراری حکومت قرآن و قانون اساسی وقف نموده‌ایم و افتخار ما آن است که برای کسب آزادی از دست رفته خود، به اجداد عزیزمان که شهدای راه قرآن و آزادی هستند، بپیوندیم.»[39]

دولت علم به ناچار در دهم آذر 1341ش به طور رسمی لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را لغو کرد.[40] بعد از لغو این لایحه دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران در اعتراض به نشریاتی که خود را متکی به دانشجویان معرفی می‌کردند و به تبلیغ و جلوگیری از دخالت روحانیت در سیاست می‌پرداختند، اعلامیه‌ای صادر کردند که در آن آمده بود: «... این نشریات و منابع الهام آن‌ها باید بدانند که دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران، در تمام موارد پشتیبان مراجع تقلید بوده و هرگز عملیات خلاف قانون دولت‌ها را تأیید نکرده‌اند و در تمام موارد به دعوت روحانیون پاسخ مثبت داده و با افکار مترقیانه ایشان همکاری نموده‌اند...»[41]

شاه در راستای اجرای برنامه رفرم اجتماعی و اقتصادی و نادیده گرفتن قانون اساسی در 6 بهمن 1341ش برنامه انقلاب سفید را به همه‌پرسی گذاشت. این برنامه که با حمایت آمریکا در زمینه اصلاحات ارضی، ملی کردن جنگل‌ها، فروش سهام کارخانه‌ها و سهیم کردن کارگران در منافع کارگاهی، لایحه اصلاح قانون انتخابات و تشکیل سپاه دانش صورت گرفت و با وجود ظاهر فریبنده و شعارهای آن، در باطن باعث مشکلات زیادی در ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور می شد.[42] در این شرایط که حکومت تبلیغات گسترده‌ای برای حضور مردم در رفراندوم اصول شش گانه انجام می‌داد، در 3 بهمن 1341ش همزمان با تظاهرات روحانیون، بازاریان، کشاورزان و کارگران در تهران، در دانشگاه تهران نیز تظاهراتی علیه رفراندوم انجام شد. در این روز تعدادی از افراد بازداشت شدند که چند نفر از وعاظ از جمله آن‌ها  بودند.[43]

چهارم بهمن نیز دانشجویان با پیوستن به مردم به مخالفت خود ادامه دادند و همبستگی خود را با مراجع اعلام کردند. شرکت دانشجویان دانشگاه تهران در تظاهرات مردمی و همگام با علمای مذهبی موجب خشم حکومت شد و همین امر سبب شد که عده‌ای از چاقوکشان سازمان ساواک در همین روز(4 بهمن) در حالی که سرتیب حکیمی(مسئول انتظامات دانشگاه تهران) در پیشاپیش آن‌ها حرکت می‌کرد با شعار جاوید شاه به دانشگاه یورش ببرند، پلاکاردی را که دانشجویان بالای درب ورودی دانشگاه نصب کرده بودند پایین کشیده و آتش زدند؛ آنگاه به دانشکده‌ها هجوم برده، وسایل علمی آزمایشگاه‌ها را در هم شکستند و دانشجویانی را که در کلاس‌ها بودند به چوب بستند و به شدت مجروح ساختند. بنابر اعلامیه دانشجویان دانشگاه، بر اثر این حمله تمام سرسراهای دانشکده پزشکی، فنی و علوم از خون پر شده بود و این تراژدی خونین ساعت 12 آن روز پایان یافت و آدمکشان(ساواک) در حالی که عکسی از شاه در پیشاپیش خود حمل می‌کردند، دانشگاه را ترک کردند.[44] امام خمینی اعلامیه‌ای که جامع مواضع قاطع و سازش ناپذیر سیاسی و انقلابی بود، به مناسبت چهلمین روز واقعه مدرسه فیضیه خطاب به ملت صادر کردند و علاوه بر اینکه شخص شاه را مقصر اصلی دانستند حمله نیروهای دولتی را نیز به دانشگاه تهران محکوم کردند.[45]

همچنین دانشجویان دانشگاه تهران به مناسبت چهلمین روز واقعه فیضیه اعلامیه‌ای منتشر کردند که در آن سیاست‌های استعماری انگلستان و آمریکا در ایران و سایر کشورهای اسلامی افشا شده بود.

 

دانشجویان و حوادث عاشورای 1342

ایام محرم بهترین موقعیت برای روحانیون ایران بود تا مبارزه خود را علیه حکومت پهلوی ادامه دهند زیرا دستگاه حاکمه با در دست داشتن کلیه امکانات تبلیغاتی و با جلوگیری از پخش نشریه‌های آزاد، وسیله‌ای برای اظهار نظر و اعتراض مخالفان نگذاشته بود. ولی ایام سوگواری ماه محرم این فرصت را به روحانیون می‌داد تا از طریق منابر، مردم را نسبت به حوادث مملکت آگاه کنند.

محرم سال 1342 شرایط ویژه‌ای داشت، از سویی رژیم نگران انفجار انقلابی بزرگ بود و از سوی دیگر مردم و روحانیون محرم را فرصت مناسبی برای بیان اعتراضات خود می‌دانستند. بر این اساس برای همه مسئولان سیاسی، اطلاعاتی و امنیتی کشور دستور کارهای ویژه‌ای صادر شد. در بخشی از این دستور کارها آمده بود: «در ایام محرم عده‌ای در صددند با استفاده از تجمع‌هایی که برای تعزیه‌داری و تنظیم شعائر اسلامی از طرف مردم در شهرها و دهات به وجود می‌آید، تبلیغات سوء برای گمراه کردن افراد بی‌اطلاع در موضوع اصلاحات اساسی که در کشور در شئون مختلف و مخصوصاً اصلاحات ارضی شروع شده است بنمایند . . .»[46]

همچنین ساواک جمعی از گویندگان مذهبی را احضار کرد و با تهدید و ارعاب به آن‌ها یادآور شد که در سخنان خود بر ضد شخص شاه مطلبی نگویند، از اسراییل و آنچه مربوط به اسراییل است، مطلبی گفته نشود و نگویند اسلام و قرآن در خطر است و دستگاه را ضد اسلامی نخوانند.[47]

با همه این تدارکاتی که رژیم دیده بود، امام خمینی به منظور مقابله با رژیم و برگزاری هرچه باشکوه‌تر مراسم عزاداری در بیانیه‌ای خطاب به وعاظ و گویندگان، توصیه کرده بود: «. . . فریضه دینی خود را ادا کنید و از سید مظلومان، فداکاری در راه احیای شریعت را فرا گیرید. از توهم چند روز حبس و زجر نترسید. آقایان بدانند که خطر امروز برای اسلام، کمتر از خطر بنی‌امیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا، با اسراییل و عمال آن‌ها همراهی می‌کند. خطر اسراییل و عمال آن را به مردم تذکر دهید، سکوت در این ایام، تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است... اگر به واسطه سکوت شماها به اسلام لطمه‌ای وارد آید نزد خدای تعالی و ملت مسلمان مسئول هستید... از اخافه و ارعاب سازمان‌ها و دستگاه شهربانی هراسی به خود راه ندهید...»[48] با صدور این بیانیه تحرک تازه‌ای در میان روحانیون پدید آمد تا در شهرها و روستاها جنایت‌های رژیم را افشا کنند. در شهر قم که جرقه‌های مخالفت و ضدیت با رژیم از آن جا شروع شد، روحانیت آگاه و سازش ناپذیر و در رأس آن‌ها امام خمینی مصمم و استوار درصدد برآمدند تا ماهیت ضد مذهبی شاه و حکومتش را افشا کنند، تظاهرات مذهبی روز عاشورا با شکوه برگزار شد. عصر روز عاشورا یعنی سیزدهم خرداد، امام در مدرسه فیضیه به سخنرانی پرداختند. سخنرانی ایشان در آن روز به قدری مهم و تأثیرگذار بود که برخی آن را مانیفست انقلاب نام نهادند. [49]

به هر ترتیب، روز عاشورا در تهران دسته ها به صورت هیئت عظیم عزاداری در خیابان ها ظاهر شدند که امری معمولی و متعارف می‌نمود اما شعار «خمینی خدا نگهدار تو، ملت طرفدار تو» چیزی نبود که رژیم تاب تحمل آن را داشته باشد، به ویژه عکس بزرگ امام خمینی در پیشاپیش جمعیت به کلی صحنه عزاداری را به یک تظاهرات سیاسی تبدیل کرده بود و همچنین عده زیادی از مردم که در سال‌های قبل تماشاچی این گونه دسته‌های عزاداری بودند بدانها ملحق شدند. تقریباً جمعیتی بالغ بر 250 تا400 هزار نفر تخمین زده می‌شد، که با توجه به جمعیت 5 / 1 میلیونی تهران در سال 1342ش رقم چشمگیر و قابل ملاحظه‌ای بود، شعارها محتوای کاملاً اسلامی داشت و در ضدیت کامل با آمریکا، اسراییل و رژیم شاه و حتی با نظام سلطنتی بود. طبعاً این مسئله وحشت عظیمی در دل رژیم ایجاد کرد.[50] دانشجویان دانشگاه تهران نیز مانند دیگر گروه‌ها نقش فعالی در این تظاهرات داشتند. آنان به محض آگاهی از این حرکت مردمی، به سوی بازار به راه افتادند و شعارشان «خمینی پیروز است» بود.[51] همچنین در آن روز تراکت‌هایی در دست دانشجویان بود که روی آن نوشته شده بود: «برای سرنگونی رژیم فاسد دیکتاتوری که قصد انهدام دین و ملت ایران را دارد مردانه به پا خیزیم. مبارزه‌ای را که آغاز کرده‌ایم تا آخرین نفس و آخرین قطره خون ادامه می‌دهیم»[52] سپس دانشجویان از طرف خیابان مولوی به مسجد شاه(امام) رفتند. در این تظاهرات یکی از دانشجویان به سخنرانی پرداخت و سخنرانی او پیرامون جانبداری کامل از آیت‌الله خمینی و تقاضای کمک برای تجدید ساختمان مسجد فیضیه قم بود و در پایان این سخنرانی اعلام شد که مردم در جلسه مذهبی عصر که در مسجد هدایت برگزار می‌شود حضور داشته باشند.[53]

در عصر عاشورا ساعت 16 عده‌ای حدود 700 نفر از دانشجویان در مسجد هدایت جمع شدند و هر لحظه بر تعدادشان افزوده می شد. در این جلسه ابتدا دو دانشجو مطالبی پیرامون حادثه کربلا و مبارزات حسینی ایراد نمودند، سپس آیت‌الله مکارم شیرازی ضمن سخنرانی شدیداللحنی اعمال رژیم را تقبیح نمود و از عملکرد رژیم پهلوی انتقاد کردند. پس از آن در ساعت 18 و 50 دقیقه جلسه به پایان رسید و عده‌ای حدود 600 نفر از دانشجویان از مسجد خارج شدند و در همان حال اعلامیه کوچکی که در آن مردم را دعوت کرده بودند که بر ضد حکومت دیکتاتوری قیام کنند، پخش می‌کردند و در حالی که شعار «خمینی خمینی خدا نگهدار تو، بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو» سر می‌دادند از مسیر خیابان اسلامبول و چهار راه لاله‌زار به مقابل کاخ گلستان رفتند و بعد از مدتی تعداد آنان بالغ بر 2200 نفر شد.[54]

 

تظاهرات 14 خرداد

چهاردهم خرداد 1342ش(11 محرم) ساعت 8 صبح مسجد شاه آکنده از جمعیت گردید و دنباله جمعیت تا قسمت‌هایی از بازارهای اطراف مسجد کشیده شد. با آغاز تظاهرات، در مقابل سفارت انگلیس یکی از بازاریان به نام «مجاهدی» روی کرسی قرار گرفت و نطق پرشور و جالبی ایراد کرد. عده زیادی از دانشجویان انجمن اسلامی نیز در بین آن‌ها بودند. تظاهرات کنندگان به منظور ابراز وحدت و همبستگی بازار و دانشگاه به سوی دانشگاه تهران رفتند. دانشجویان که در کلاس‌ها بودند با شنیدن فریاد «خمینی خمینی» از کلاس‌ها بیرون ریخته و به استقبال مردم شتافتند.[55] با پیوستن دانشجویان به مردم تظاهرات شور و هیجان تازه‌ای به خود گرفت و جمعیت در پیاده رو دانشگاه فریاد «خمینی بت شکن . . .» ابتدا یکی از دانشجویان نطقی در پشتیبانی تظاهرات ایراد کرد و سپس نماینده دانشجویان دانشگاه تهران سخنرانی کرد و تأکید نمود که چون رهبری امام خمینی(ره) موجب بسیج همگانی توده‌های ایرانی و بیداری آنان شده، پیروزی ملت ایران علیه امپریالیسم و ارتجاع حتمی خواهد بود و یادآور شد که دانشگاه سالیان درازی است که به علت مبارزه با هیئت حاکمه فاسد ایران بارها مورد هجوم دژخیمان شاه قرار گرفته ولی سنگر مقاومت هرگز سقوط نکرد و از مبارزه بازنایستاد.[56]  بعد از پایان سخنرانی دانشجویان با شعار «سلام بر خمینی، درود بر مصدق»، «خمینی رهبر شیعه، مصدق رهبر ملی»، «اتحاد، مبارزه، پیروزی» به سمت میدان 24 اسفند(میدان انقلاب) حرکت کردند و از آن جا به سمت کاخ مرمر رفته و شعار مرگ بر این دیکتاتور سر دادند. سرانجام تظاهرات در ساعت 14 بعدازظهر در بازار و پس از سخنرانی یکی از بازاری‌ها با عنوان قدرشناسی از پیوستن و همکاری دانشگاهیان به پایان رسید.[57] تظاهرات روز 14 خرداد یکی از تظاهرات‌های باشکوهی بود که در آن دانشجویان و بقیه اقشار جامعه به خصوص بازاریان در کنار هم به حمایت از نهضت امام خمینی(ره) برخاستند.

 

15 خرداد اوج جنبش دانشجویی

به دنبال سخنرانی تاریخی عصر عاشورای امام خمینی و زیر سوال بردن ماهیت رژیم شاه و احساس خطر از سوی رژیم، ساعت 4 صبح روز 15 خرداد 1342ش مأموران ساواک به منزل امام در قم حمله کرده و وی را دستگیر و به تهران انتقال دادند.[58] اتهام امام اقدام بر ضد امنیت داخلی عنوان شده بود.[59] ولی امام در پاسخ به بازپرس نظامی، از جواب دادن به سوالات به دلیل فقدان استقلال قضایی در ایران و تحت فشار بودن قضات خودداری کرد.[60]

با انتشار خبر بازداشت شبانه امام خمینی در قم، مردم به همراه آیت‌الله سیدمصطفی خمینی – فرزند وی – به سوی صحن مطهر حضرت معصومه(ص) به راه افتادند و ضمن دادن شعار، خواستار آزادی آیت‌الله خمینی شدند.[61] رسیدن خبر به تهران، موجی از هیجان و خشم را در میان مردم برانگیخت.[62] نقطه مهم تحرکات از بازار تهران آغاز شد و تعدادی از بازاری‌ها ضمن رساندن این خبر به گوش دیگران، خواستار بسته شدن مغازه‌ها در اعتراض به این عمل رژیم شدند.[63] به این ترتیب تظاهرات تهران از میدان بارفروش‌ها شروع شد و در بازار و میدان ارک به اوج خود رسید، مردم خشمگین در مقابل شاه قرار گرفته بودند. انبوه جمعیت در تظاهرات، مردم را بر آن داشت تا در راه واژگونی رژیم گام بردارند. جمعی برای در اختیار گرفتن رادیو، یورش بردند ولی با آتش سلاح‌های گرم سربازان و افراد پلیس به عقب رانده شدند. گروه دیگری به چند پاسگاه پلیس حمله کردند و تعدادی اتوبوس و کامیون دولتی و باجه تلفن به آتش کشیده شد.[64] محسن رفیقدوست که یکی از سازمان دهندگان امر تظاهرات همراه با شهید عراقی و دیگر مبارزان اسلامی بود، می‌گوید ما به محض اطلاع از دستگیری مرجع تقلیدمان به راه افتادیم و با پیوستن این افراد و دسته‌ها و به وجود آمدن خیل عظیم تظاهرات کنندگان، جنبش عظیم 15 خرداد شکل گرفت.[65]

در وقایع 15 خرداد یکی از ویژگی‌های مهم فعالیت دانشجویان آن بود که آگاهانه وارد عمل شدند. دانشجویان دانشگاه تهران به محض اطلاع از دستگیری امام خمینی (ره) واکنش نشان دادند. آن‌ها صبح روز 15 خرداد کلاس‌های درس را ترک گفته، در محوطه دانشگاه به تظاهرات پرداختند.[66] در ساعت 8 و 30 دقیقه صبح همان روز عده زیادی از دانشجویان در دانشکده هنرهای زیبا تجمع کردند و بر سر در دانشگاه پلاکاردهایی با عنوان «خمینی را دیشب گرفتند» نصب کرده بودند.[67] همچنین در تظاهرات داخل دانشگاه شعار پارچه‌ای با خون تهیه شده بود که روی آن نوشته شده بود: «دیکتاتور خون می‌ریزد، مرگ بر دیکتاتور خون آشام...» همچنین دو پلاکارد در دانشگاه نصب شده بود که عبارت «مرگ بر این دیکتاتور خون آشام – دیکتاتور خون می‌ریزد...» روی آن نوشته شده بود.[68] دانشجویان پس از تظاهرات داخل دانشگاه با تظاهرات دسته جمعی و شعارهای انقلابی از دانشگاه خارج شده، دامنه تظاهرات را به خیابان‌ها کشیدند و با فریادهای رعدآسای «خمینی را آزاد کنید» شور و احساسات مردم را برانگیختند. پلیس دانشگاه را تعطیل کرده و با تانک و توپ در محاصره قرار داد.[69]

به این ترتیب ده‌ها هزار نفر از مردم مسلمان پایتخت و حومه از دانشجو و روحانی و فرهنگی گرفته تا بازرگان و عمده فروش تا دستفروش و کارگر و زارع همه و همه دوش به دوش هم متحد و یکپارچه به یاری امام خمینی(ره) شتافتند و با فریادهای رعدآسای «یا مرگ یا خمینی، خمینی پیروز است، مرگ بر شاه» تهران را به لرزه در آوردند.[70]

با اوج گرفتن این قیام همگانی و یورش بی‌امان مردم به کاخ مرمر و مراکز حساس دولتی، تاج و تخت شاه در معرض سقوط قرار گرفت. سرلشکر اویسی که در آن زمان فرمانده لشکر یک گارد بود مسئول سرکوب تظاهرات گردید و بی‌رحمانه به کشتار مردم پرداخت و به این ترتیب میدان ارک (مقابل اداره انتشارات رادیو)، میدان توپخانه (مقابل اداره پلیس و اداره تسلیحاتی ارتش) و خیابان‌هایی که به کاخ مرمر منتهی می‌شد به صورت کشتارگاه‌های مخوفی در آمد و از اجساد شهیدان و مجروحین انباشته شده بود.[71] تا ساعت 3 بعداز ظهر زد و خورد با نیروهای نظامی ادامه داشت و بعد از ساعت 3 یک آرامش نسبی حکمفرما شد و مردم پراکنده شدند در حالی که بیمارستان‌ها مملو از مجروحین بود.[72] در کنار افراد زخمی و دستگیرشدگان روز 15خرداد بازاریان، روحانیون و افراد دیگر، تعداد دانشجویان نیز چشمگیر بود که آن‌ها از رشته‌ها و دانشکده‌های مختلف بودند. از دانشجویان دانشکده ادبیات و پزشکی گرفته تا دانشکده‌های معماری و فنی. همچنین جرم‌هایی که به دانشجویان منتسب می‌شد نشان از نقش آنان و متنوع بودن فعالیت‌هایشان در تظاهرات داشت. مثلاً دانشجویی صرفاً به جرم تظاهرات دستگیر و دانشجویی دیگر به جرم تحریک دانشجویان و دعوت آنان به تظاهرات دستگیر شده بود.[73]

 

دانشگاه تهران پس از 15 خرداد

روز شانزدهم خرداد شهر تهران همچنان شاهد صحنه‌های تظاهرات مردم و مقابله آنان با نیروهای مسلح بود. در این روز دانشجویان دانشگاه تهران نیز از ابتدای صبح تجمع و تظاهرات خود را شروع کردند. در گزارش‌های ساواک در خصوص وضعیت دانشگاه تهران در صبح روز 16 خرداد آمده است که «به تدریج بر اثر ورود عده‌ای از قوای انتظامی و برداشتن شعار پارچه‌ای از درب ورودی، دانشجویان در محوطه دانشگاه اجتماع و سپس به خیابان شرقی دانشگاه و تخت جمشید وارد و در آن جا به شعار مرده باد شاه و شعارهای دیگری پرداختند. تا این ساعت تعداد آن‌ها به 400 نفر رسیده است»[74] و ساواک در گزارش دیگری می‌گوید: «نزدیک 200 نفر از دانشجویان دانشگاه مقابل دانشکده پزشکی تجمع کرده‌اند و در مورد اقدامات دولت و مقامات عالیه کشور صحبت می‌نمایند و شعارهای مخالف می‌دهند جمعیت آن‌ها تدریجاً رو به تزاید است، شعار تا مرگ شاه خائن، نهضت ادامه دارد.»[75] سر می‌دهند و دانشجویان دانشکده حقوق و فنی هم تجمع کرده و عده آن‌ها از 500 نفر گذشته و در حال افزایش است و در حالی که شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» سر می‌دهند به سمت درب اصلی دانشگاه راه افتاده‌اند. در حدود 200 نفر از دانشجویان از درب جنوبی خارج شدند ولی پس از این که متوجه شدند قوای انتظامی ممکن است آن‌ها را مضروب نماید مجدداً به داخل دانشگاه رفته و درب‌ها را بستند. الساعه نگهبانان دانشگاه درب‌ها را باز نموده و در محل خود مستقر شدند.[76] البته پلیس نیز در جلوی درب دانشگاه مستقر است.[77]

در همین روز یکی از دانشجویان به نام مصطفی سلطانی با سخنرانی خود دانشجویان را به ادامه مبارزه دعوت و شعارهایی با مضمون «تا مرگ شاه خائن نهضت ادامه دارد»، «مرگ بر دیکتاتور» ایراد نمودند.[78]  همچنین در همین روز از طرف کمیته دانشگاه به دانشجویان دستور داده شد که حتی‌الامکان در میان تظاهرات کنندگان نفوذ کرده و رهبری آنان را به عهده بگیرند.[79]

در دانشکده کشاورزی کرج – وابسته به دانشگاه تهران – نیز دانشجویان در روز 16 خرداد اجتماع داشتند. گزارشهای ساواک در این روز از آن جا به این صورت بود که: «100 نفر از دانشجویان دانشکده کشاورزی کرج اعلامیه‌ای که مربوط به پشتیبانی از آیت‌الله خمینی و ادامه تظاهرات تا آزادی او و سقوط دولت بود قرائت کردند و آقای حمیدی ناظم دانشکده در کنار ایستاده و ناظر این جریان بود.»[80] و سندی دیگر حاکی است: «... قرار است بعد از ظهر روز جاری(16 خرداد) کلیه دانشجویان دانشکده کشاورزی که قریب 500 نفر هستند از دانشکده خارج شده و در داخل شهر تظاهرات بنمایند. شعار آن‌ها در تظاهرات صبح دانشکده تا مرگ شاه خائن نهضت ادامه دارد، بود».[81]

تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران تا ظهر 16 خرداد ادامه داشت که برنامه آن‌ها برای بعد از ظهر آن روز حضور در خیابان‌ها و همکاری با مردم بود. به همین دلیل عده‌ای از دانشجویان به سر گروهی دانشجویانی از دانشکده ادبیات به نام های «شاملو» و «نیکدل» دانشجویان را جمع کرده  تا به سمت منطقه بازار بروند و هر کجا که اجتماعی دیدند به آن‌ها بفهمانند که آن‌ها دانشجو هستند و برای همکاری با آن‌ها آمده‌اند.[82] البته هر کدام از دانشجویان که به سمت دانشگاه می‌رفتند چند نفر از دوستان و اقوام خود را نیز با خود می‌بردند.[83]

به هر ترتیب تظاهرات دانشجویان در 16 خرداد تا پاسی از شب همچنان ادامه داشت تا این که مأموران دولتی در یورشی که در همان شب به کوی دانشگاه در امیرآباد بردند، صدها دانشجو را که سرگرم شنیدن نطق عاشورای امام خمینی(ره) از نوار بودند بازداشت کرده و به زندان‌ها گسیل داشتند و خوابگاه دانشجویان را در هم ریختند.[84]

در روزهای بعدی دانشجویان خشمگین از اقدامات رژیم پهلوی در کوی دانشگاه تظاهراتی تدارک دیدند و با حمله به رستوران دانشگاه؛ قاب عکس شاه را که بر دیوار آویزان بود، برداشتند که با یورش نیروهای پلیس مواجه شدند. در گزارش‌های ساواک آمده است که: «در مورد تظاهرات دانشجویان در داخل کوی دانشجویان امیرآباد دانشجویانی که با رضا یزدانی در مورد شکستن قاب عکس اعلیحضرت همایونی همکاری داشتند عبارتند از: خلیل ضرابی، سید احمد ثانی، حسینی، پرویز ارفع، سید حسین کیابانی، منصور موسوی، اسمعیلی، علیرضا سرکاراتی»[85] در این حوادث ساواک تعدادی از این دانشجویان را دستگیر و به زندان جمشیدیه تحویل داد.[86]

در روز 18 خرداد دانشجویان دانشگاه تهران بار دیگر در دانشگاه دست به تظاهرات زدند. در این روز دانشجویان امتحانات پایان ترم را با سر دادن شعار «درس بر ما حرام است» تحریم کردند.[87] به گزارش ساواک در ساعت 8 و 45 دقیقه صبح روز 18 خرداد عده‌ای در حدود 200 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران در مقابل دانشکده علوم اجتماع نموده و شعار می‌دهند.[88] و حتی عده‌ای از دانشجویان در مقابل درب ورودی دانشکده حقوق اجتماع کرده بودند و با شعار درس بر ما حرام است به داخل دانشکده هجوم برده و پس از چند لحظه خارج گردیدند. درب دانشکده پزشکی بسته است و در حال شکستن درب و داخل شدن به دانشکده می‌باشند.[89] ده دستگاه جیپ لندرور از مأمورین رژیم با بلندگو در جلو دانشگاه به دانشجویان دستور تفرقه می دادند.[90] همچنین در مقابل دانشکده فنی و دندانپزشکی نیز دانشجویان در حالی که تجمع کرده بودند شعار «شاه خائن نمی‌خواهیم» سر می‌دادند به داخل دانشکده دندانپزشکی وارد شده و آن جا را تعطیل کردند.[91] در همین زمان مأموران انتظامی در اطراف دانشگاه به حرکت در آمدند و دانشجویانی که تظاهرات می‌کردند مجبور شدند که دانشگاه را تعطیل کرده و آن جا را ترک کنند.[92] ولی «عده‌ای در حدود دویست نفر از دانشجویان دانشگاه در مقابل دانشکده فنی اجتماع و با دادن شعار – درس بر ما حرام است- به طرف دانشکده حقوق رهسپار گردیدند که کلاس‌ها را تعطیل کنند. پلیس در اطراف دانشگاه در حرکت است.»[93] تحلیل ساواک این بود که «اوضاع دانشگاه خوب نیست» چرا که «دانشجویان دست به تظاهرات زدند و پلیس برای حفظ انتظامات دخالت کرد.»[94]

در روزهای بعد نیز به ویژه 19 خرداد دانشجویان به تجمع در دانشگاه تهران دست زدند که عوامل رژیم به وسیله فرمانداری نظامی خواستار دستگیری آنان و در صورت ادامه اخراج از دانشگاه شدند.[95] ساواک درباره وضعیت دانشگاه تهران در این روز گزارش می‌دهد: «درب جنوبی دانشگاه باز و کارمندان دانشگاه حق ورود به دانشگاه را دارند و از ورود دانشجویان جلوگیری می‌شود. دانشجویانی که در جلو درب جنوبی جمع می‌شدند از طرف دانشجویان پلیس که در مقابل دانشگاه مستقر هستند متفرق می‌شوند ولی دانشجویان دانشگاه در مقابل درب های شرقی و غربی دانشگاه به حال انتظار ایستاده‌اند و چنانچه پلیس آن‌ها را متفرق نکند بیم آن می‌رود پس از این که عده آن‌ها زیاد شد از نرده‌ها و یا درب‌های شرقی و غربی وارد و دست به تظاهرات بزنند.»[96] گسترش تظاهرات روز نوزدهم که از سوی انجمن اسلامی دانشگاه تهران برپا شده بود باعـث شد شورای روسای دانشکده‌ها اعلام کند که «دانشگاه تا اطلاع ثانوی که بستگی به وضع روز دارد(هر موقع آرامش برقرار شود) تعطیل و امتحانات معوق خواهد ماند.»[97]

دانشجویان دانشگاه تهران در روزهای بعد نیز به تظاهرات پرداختند. آنان در 21 خرداد در محل اقامت آیت‌الله سید محمدهادی میلانی جمع شده و تراکت‌هایی نیز از طرف دانشجویان پخش شد که در مورد واقعه 15 خرداد بود.[98] همچنین دانشجویان در دیداری که با آیت‌الله شریعتمداری، آیت‌الله نجفی مرعشی و چند نفر دیگر از علما داشتند در مورد آمار شهدا و جنایات رژیم صحبت کردند و عنوان کردند «تا زمانی که تکلیف این خون‌های ریخته شده روشن نشده، نباید با دربار و دولت کوچکترین سازش به عمل آید.»[99]

در روز 24 تیر اعلامیه‌ای با عنوان: «به مناسبت فرارسیدن قیام چهلمین روز شهدای 15 خرداد ماه انتشار یافت» و از طرف اتحادیه‌ی فرهنگیان و دانشجویان ایران پخش شد که در آن عنوان شده بود: «حادثه خونین کربلا صحنه رقت‌بار نینوا بار دیگر پس از هزار و سیصد سال به دست حکومت جابرانه وقت تکرار گردید عمال یزید با اسلحه گرم به وسیله تانک و مسلسل و زره پوش 6200 نفر از فرزندان غیور و با شهامت کشور را در روز روشن در برابر چشم میلیون‌ها افراد و صدها خارجی و خبرگزار و ده‌ها سفیر و نماینده‌های کشورهای شرق و غرب به خاک و خون کشید. کوچه و بازار، شوارع و خیابان‌ها را با خون پاک شهدای روز 15 خرداد ماه رنگین ساخت... همه عالم می‌دانند تمام تظاهرات مردم غیور تهران و قم برای این بود که بزرگ مرجع اسلام یعنی حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی را دستگاه ستمگر در شب همان روز  از قم به تهران منتقل کرده بود... ما با اراده خداوند متعال و پشتیبانی گرم ملت ایران در شماره جداگانه این قسمت‌ها را بررسی کرده و دروغ دستگاه ستمگر را آفتابی خواهیم کرد. اتحادیه فرهنگیان و دانشجویان ایران»[100]

یکی از موارد عجیب در قیام 15 خرداد انکار هرگونه نقش دانشجویان از طرف وزیر فرهنگ وقت پرویز ناتل خانلری بود. در جلسه هیئت دولت – که در مورخه 18 /  3 /  1342 تشکیل شد – وزیر فرهنگ ادعا کرد که هیچ‌گونه ناآرامی در میان فرهنگیان مشاهده نشده است و فقط شایع شده بود که دانشجویان دانش‌سرای عالی اغتشاش کرده‌اند که وقتی من تحقیق کردم دیدم شایعه‌ای بیش نبوده است.[101] این در حالی است که با بررسی اسناد و گزارش‌های ساواک چیز دیگری برداشت می‌شود و نقش دانشجویان در قیام 15 خرداد کاملاً محسوس است.

البته ساواک هم در مواقع مختلف سعی داشت تظاهرات دانشجویان را کوچک جلوه دهد به همین سبب در تحلیل‌های خود درباره تظاهرات روز 18 خرداد دانشگاه تهران نوشت: «فقط در حدود ده پانزده نفر از دانشجویان با ایجاد اغتشاش و شعارهای ضد ملی و توهین به مقدسات ملی در دانشگاه موفق به بر هم زدن جلسات امتحانی و بستن دانشگاه شدند در صورتی که تمام دانشجویان با این جریانات مخالف می‌باشند ولی در اثر دوستی که با یکدیگر دارند علناً با آن‌ها مخالفت نمی‌نمایند لذا بهتر است قسمت بازرسی دانشگاه در حین عمل این عده را شناسایی نموده و وسیله فرمانداری نظامی دستگیرشان کنند و از هر گونه تشنجی در محیط دانشگاه بدینوسیله جلوگیری نمایند و با این که وسیله اعلامیه‌ای از طرف کمیته دانشگاه تهدید نمایند که در صورت ادامه این رویه از دانشگاه اخراج خواهند شد.»[102]

به هر ترتیب وقایع قیام 15 خرداد مبدأ تحکیم رابطه‌ی دانشجویان دانشگاه تهران با نهضت اسلامی قرار گرفت و در سال‌های بعد این رابطه ادامه داشت و همچنان از حوادث 15 خرداد برای اعتراض به سیاست های حکومت محمدرضا شاه استفاده شد.

 

نتیجه‌گیری

جنبش دانشجویی دانشگاه تهران، از تأسیس دانشگاه تا آغاز نهضت اسلامی روحانیون با سه مرحله مواجه شد. مرحله‌ی اول که در سال 1313ش شروع و تا پایان دوره رضا شاه طول کشید. در این دوره به دلیل خفقان حاکم بر جامعه و نوپا بودن دانشگاه به جز چند اعتراض که آن هم سرکوب شد، شاهد اعتراض دیگری نبودیم. مرحله دوم که از سال 1320ش شروع شده و تا سال 1332ش ادامه داشت که در این مرحله جنبش دانشجویی به ایجاد تشکل‌های دانشجویی روی آوردند و توانستند با تأثیرپذیری از گرایش‌های فکری حاکم بر جامعه(چپ، ملی، مذهبی) خود را درگیر حوادث سیاسی کنند. مرحله سوم جنبش دانشجویی بعد از کودتای 28 مرداد بود که رژیم پهلوی بار دیگر به بستن فضای سیاسی و ایجاد خفقان در جامعه روی آورد. این امر در دانشگاه تهران با حوادث 16 آذر مصادف شد. در این دوره هر چند حکومت به سرکوب دانشگاه پرداخت ولی دانشجویان نیز از حرکت بازنایستادند و اعتراضاتی را در جامعه سازماندهی کردند.

فعالیت‌های جنبش دانشجویی دانشگاه تهران از اواخر دهه 1340ش بیشتر سیاسی شد به ‌طوری که فعالیت های صنفی نیز رنگ سیاسی به خود گرفت. با بررسی اسناد این دوره متوجه می‌شویم که درخواست‌های دانشجویان از امکانات آموزشی و رفاهی به مسائل سیاسی تغییر کرد و شعارهای ساده بر در و دیوار دانشگاه جای خود را به شعارهای «آزادی زندانیان»، «ای جلاد مرگت باد . . . »، «مرگ بر دیکتاتور» و . . .، داد و دانشجویان علاوه بر پخش اعلامیه به صورت مخفی و نوشتن شعار، به تجمع، اعتصاب غذا و تظاهرات پرداختند.

دانشگاه تهران از زمان اعتراضات نسبت به لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی به عنوان یکی از ارکان مبارزه با حکومت پهلوی به نهضت اسلامی روحانیون پیوست. از این زمان بود که دانشجویان خواسته‌های خود را با خواسته‌های علما و مراجع هماهنگ‌تر کرده و خود را به آن‌ها نزدیک کردند که نمونه بارز آن حضور دانشجویان در حوادث 15 خرداد 1342ش بود. در مبارزات خرداد 1342ش دانشگاه تهران یکی از مکان های تأثیرگذار و هماهنگ کننده میان تظاهرات‌های دانشجویی و روحانیون و مردم و بازار بود. در این حوادث دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به بازداشت امام خمینی(ره) مانند دیگر اقشار جامعه وارد صحنه مبارزه شده و نقش خود را به خوبی ایفا کردند.

به هر ترتیب پیوستن دانشجویان دانشگاه تهران به نهضت روحانیون که با تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی شروع شده و در خرداد 1342ش استحکام یافته بود سبب شد که دانشجویان بیش از پیش در صحنه مبارزات بر ضد رژیم پهلوی قرار گرفته و موجب گردید که در سال‌های بعد به مناسبت‌های مختلف نارضایتی خود را از عملکرد حکومت به صورت تظاهرات، پخش اعلامیه و خود داری از رفتن به کلاس های درس نشان دهند.

 

 

پی نوشت‌ها:


[1] . ضیاء ظریفی، ابوالحسن. سازمان دانشجویان دانشگاه تهران(نگاهی دیگر به پیشینه‌ مبارزات دانشجویی در ایران 1320-1332)، تهران، شیرازه،1387، ص 13 و 14.

[2] . «اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران 1329-1357»، به کوشش: علیرضا اسماعیلی و عیسی مجدی، ج اول، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بهار 1380، ص 7.

[3] . جیمز، بیل. شیر و عقاب، ترجمه :فیروزه برلیان، تهران: نشر فاخته، 1371، ص 213.

[4] . «دانشجو، دانشگاه و جنبش دانشجویی» در گفت و گو با مهندس مهدی بازرگان، ماهنامه ایران فردا، سال اول، شماره چهارم، آذر و دی 1371، ص 57.

[5] . آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمد گل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نی،1377 ص 192 و 193.

[6] . ضیاء ظریفی، ص 18 و 19.

[7] . همان، ص 19.

[8] . همان، ص 26.

[9] . سلطان‌زاده، منصور. جنبش دانشجویی ایران رسالت‌ها، تهران: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، پژوهشگاه فرهنگ و معارف، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، دفتر نشر معارف، 1384، ص 32.

[10] . آبراهامیان، ص 408.

[11] . همان، ص 409.

[12] . ضیاءظریفی، ص 61-63.

[13] . همان، ص 65-69.

[14] . همان، ص 83.

[15] . سلطان‌زاده، ص 34.

[16] . نقش مساجد و دانشگاه‌ها در پیروزی انقلاب اسلامی، «مبارزات دانشجویان دانشگاه تهران»حشمت‌الله سلیمی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بهار1383، ص 236.

[17] . متین، افشین. کنفدراسیون (تاریخ جنبش دانشجویان ایران در خارج از کشور 1332-1357)، ترجمه: ارسطو آذری،تهران: مؤسسه‌ی نشر و پژوهش شیرازه، 1378 ص 63 و 64.

[18] . کریمیان، علیرضا. جنبش دانشجویی در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تابستان 1381،ص 124

[19] . سلیمی، ص 237.

[20] . همان، ص 237، همچنین ضیاء ظریفی، ص 175.

[21] . نجاتی، غلامرضا. تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، انتشارات رسا، چ سوم، 1371، ج 1، ص 103 و 104.

[22] . سلیمی، ص 238.

[23] . نجاتی ، ص 111-113.

[24] . نقش مساجد و دانشگاه‌ها در پیروزی انقلاب اسلامی، «نگاهی به جنبش دانشجویی در ایرن از آغاز تا پیروزی انقلاب اسلامی »صدری، منیژه، ص 153 همچنین ضیاء ظریفی، ص 218.

[25] . «جنبش دانشجویی ایران»، سرخوش، علی. ماهنامه ایران فردا، شماره 4، آذر و دی 1371، ص 62.

[26] . کریمیان، ص 142.

[27] . صدری، ص 154.

[28] . کریمیان، ص 145.

[29] . سلیمی، ص 240.

[30] . «دانشگاه تهران اول بهمن 1340»، کاوه بیات، فصلنامه گفت و گو، شماره 5، پاییز 1373، ص 47.

[31] . همان، ص 47-50.

[32] . سلیمی، ص 134.

[33] . کریمیان، ص 157.

[34] . حسینیان، روح‌الله. سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، چ دوم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1387 ص 140،141.

[35] . همان، ص 142،143.

[36] . باقری، علی. خاطرات 15 خرداد، چاپ دوم، ج اول، تهران: انتشارات حوزه  هنری سازمان تبلیغات اسلامی،1377، ص 47.

[37] . منصوری، جواد. تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، چاپ دوم، ج اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377-1378، سند شماره 18 / 2، ص 431-434.

[38] . همان، ص 431.

[39] . سلیمی، ص 245.

[40] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد اول(زمینه ها)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی ، تهران: 1378، ص 20.

[41] . سلیمی، ص 245.

[42] . کریمیان، ص 158.

[43] . منصوری، تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، ج1، 104 / 2، ص 536.

[44] . روحانی، سیدحمید. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، چاپ دوم، تهران: انتشارات انقلاب اسلامی، آذرماه 1361، ص 243-245.

[45] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد دوم(فیضیه)، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی  1378، ص13؛ صحیفه نور، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ج اول، ص 46.

[46] . منصوری، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، ص 669،670.

[47] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد اول زمینه‌ها، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی،  1378، ص 24 و 25.

[48] . دهنوی، م. مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها، پیام‌ها و فتاوی امام خمینی از نیمه دوم 1341 تا هجرت به پاریس، تهران: انتشارات چابخش، 1360، ص 54، 55.

[49] . جعفری، فریبا. نقش روحانیت در قیام 15 خرداد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 71.

[50] . امینی، علیرضا، تحولات سیاسی – اجتماعی در دوران پهلوی، تهران: صدای معاصر 1381، ص 277،278

[51] . از قبا تا فیضیه، جنبش مسلمانان مبارز تبریز، بی جا ،1359، ص 50.

[52] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد118، ص 149.

[53] . همان، کد118، ص 156.

[54] . منصوری، قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، ص 691.

[55] . معادیخواه،عبدالمجید. طلوع فجر تهران: وزارت ارشاد ؛1361، ص 77، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد 118؛ ص 229.

[56] . روحانی، ج 1؛ ص 441 و442، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد 113، ص 34.

[57] . روحانی؛ ج 1، ص 443.

[58] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد اول زمینه‌ها، ص 25.

[59] . منصوری، جواد. قیام 15خرداد 1342، تهران: حوزه هنری؛ 1376؛ ص 171.

[60] . منصوری، تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، ج 2، ص 426.

[61] . روحانی؛ ج 1، ص 474-476.

[62] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد اول(زمینه ها)، ص 25.

[63] . منصوری تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، ج 2، ص 427.

[64] . امینی؛ ص 285.

[65] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مصاحبه با محسن رفیقدوست؛ جلسه دوم، ص 1-17.

[66] . دوانی، علی. نهضت روحانیون ایران، ج 3 و 4، چاپ دوم، تهران:مرکز اسناد انقلاب اسلامی ،1377، ص 369.

[67] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ کد 119، ص 32.

[68] . منصوری، تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، ج 2، ص 30.

[69] . دوانی، ص 369.

[70] . همان، ص 370

[71] . فردوست حسین . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی تهران: مؤسسه اطلاعات، 1374، ص 513. همچنین دوانی، ص 370؛371.

[72] . امینی، ص 285.

[73] . دهنوی. قیام 15 خرداد 43 به روایت اسناد، تهران: رسا، 1360، ص 131-150.

[74] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد هشتم(بازتاب ها)(استان تهران)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1387، ص 5.

[75] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد هشتم(بازتاب ها)، ص 6.

[76] . همان، ص 8.

[77] . همان، ص 9.

[78] . همان، ص 23.

[79] . همان، ص 34.

[80] . همان، ص 9 و 10.

[81] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد هشتم(بازتاب ها)، ص 9 و 10.

[82] . همان، ص 12.

[83] . همان، ص 14.

[84] . روحانی، ج 1، ص 489.

[85] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد هشتم(بازتاب ها)،(استان تهران)، سند شماره 7350، ص 53.

[86] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ کد 121، ص 160.

[87] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد هشتم(بازتاب ها)،(استان تهران)، ص 48.

[88] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛  کد 117،ص 56.

[89] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد هشتم(بازتاب ها)(استان تهران)، ص 48.

[90] . همان، ص 47.

[91] . همان، ص 49.

[92] . همان، ص 47.

[93] . همان.

[94] . همان.

[95] . همان، ص 84.

[96] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سند شماره: 2820 / 333 ،ص 81.

[97] . همان، ص 83.

[98] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ کد 117، ص 3.

[99] . همان، کد 115، ص 257.

[100] . همان، کد 117، ص 42.

[101] . نقش دانشجویان دانشگاه تهران در نهضت 15 خرداد 1342» داود قاسمپور، دانشگاه اسلامی، سال نهم، شماره 28، زمستان 1384، ص 195.

[102] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد هشتم(بازتاب ها)(استان تهران)، ص 84.

 

منابع:

«اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران 1329-1357»، به کوشش: علیرضا اسماعیلی و عیسی مجدی، ج اول، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بهار 1380.

«جنبش دانشجویی ایران»، سرخوش، علی. ماهنامه ایران فردا، شماره 4، آذر و دی 1371.

«دانشجو، دانشگاه و جنبش دانشجویی» در گفتگو با مهندس مهدی بازرگان، ماهنامه ایران فردا ،سال اول، شماره چهارم، آذر و دی 1371.

«دانشگاه تهران اول بهمن 1340»، کاوه بیات، فصلنامه گفتگو، شماره 5، پاییز 1373.

«نقش دانشجویان دانشگاه تهران در نهضت 15 خرداد 1342» داود قاسمپور، دانشگاه اسلامی، سال نهم، شماره 28، زمستان 1384.

ازقبا تا فیضیه، جنبش مسلمانان مبارز تبریز، بی جا، 1359.

امینی، علیرضا، تحولات سیاسی – اجتماعی در دوران پهلوی، تهران: صدای معاصر 1381.

آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمد گل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نی، 1377.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مصاحبه با محسن رفیقدوست؛ جلسه دوم.

باقری، علی. خاطرات 15خرداد، چ دوم، ج اول، تهران: انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1377.

پژوهشگاه فرهنگ و معارف، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، دفتر نشر معارف.

جعفری، فریبا. نقش روحانیت در قیام 15 خرداد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385.

جیمز، بیل. شیر و عقاب، ترجمه: فیروزه برلیان، تهران: نشر فاخته، 1371.

حسینیان، روح الله. سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، چ دوم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387.

دوانی، علی. نهضت روحانیون ایران، ج 3 و 4، چاپ دوم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1377.

دهنوی. م. قیام 15 خرداد 43 به روایت اسناد تهران: رسا 1360.

دهنوی، م. مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها، پیام‌ها و فتاوای امام خمینی از نیمه دوم 1341 تا هجرت به پاریس، تهران: انتشارات چابخش، 1360.

روحانی، سیدحمید. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، چاپ دوم، تهران: انتشارات انقلاب اسلامی، آذرماه 1361.

سلطانزاده، منصور. جنبش دانشجویی ایران رسالت‌ها، تهران: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها.

صحیفه نور، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ج اول، 1384.

ضیاءظریفی، ابوالحسن، سازمان دانشجویان دانشگاه تهران(نگاهی دیگر به پیشینه مبارزات دانشجویی در ایران 1320-1332)، تهران: شیرازه،1387.

فردوست حسین. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی تهران: مؤسسه اطلاعات، 1374.

قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد اول(زمینه ها)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران: 1378.

قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد دوم(فیضیه)، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی،  1378.

قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد هشتم(بازتاب ها)(استان تهران)، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

کریمیان، علیرضا. جنبش دانشجویی در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تابستان 1381.

متین، افشین. کنفدراسیون(تاریخ جنبش دانشجویان ایران در خارج از کشور 1332-1357)، ترجمه: ارسطو آذری، تهران: موسسه نشر و پژوهش شیرازه، 1378.

معادیخواه، عبدالمجید. طلوع فجر تهران: وزارت ارشاد؛1361، منصوری ، جواد. تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، چاپ دوم، ج اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377-1378.

منصوری، جواد. قیام 15خرداد 1342، تهران: حوزه هنری؛ 1376.

نجاتی، غلامرضا. تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، انتشارات رسا، چ سوم، ج اول، 1371.

نقش مساجد و دانشگاه‌ها در پیروزی انقلاب اسلامی، «مبارزات دانشجویان دانشگاه تهران» حشمت‌الله سلیمی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بهار 1383.

نقش مساجد و دانشگاه‌ها در پیروزی انقلاب اسلامی، «نگاهی به جنبش دانشجویی در ایرن از آغاز تا پیروزی انقلاب اسلامی» صدری، منیژه، 1383.

نگاهی به تاریخچه مبارزات سیاسی دانشگاه تهران و جنبش دانشجویی در قیام 15 خرداد 1342.



سخنرانی امام خمینی در عاشورای سال 1342











 

تعداد مشاهده: 19833


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.