نگاهی به کارنامه پرویز نیکخواه، مارکسیستی که تئوریسین رژیم پهلوی شد
تاریخ انتشار: 20 اسفند 1402
مقدمه
جریانهای معاند با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و برخی از ناآگاهان، در مورد بعضی از اعدامشدگان پس از پیروزی انقلاب اسلامی تردید، تشکیک و تحریف به عمل میآورند و با سبکنشان دادن جرایم و خیانتهای اعدامشدگان، چنین وانمود میکنند که برخی از سرکردگان و تحکیمکنندگان رژیم ظالم پهلوی، بیگناه معدوم شدهاند! آنان به عمد و یا سهو به این نکته توجه ندارند که ایجاد و تحکیم رژیم کودتایی، وابسته به استعمارگران، غیرقانونی و منحوس پهلوی، معلول عوامل انسانی داخلی و خارجی بوده است و ماندگاری چنین رژیمی بدون کارسازی و کارگزاری نظامیان، دانشگاهیان، روحانیان، نخبگان، تحصیلکردگان و... وابسته و خائن امکان نداشت و این عوامل انسانی شریک جرائم، خیانتها و جنایتهای رژیمی هستند که دین و دنیای مردم ایران را به تباهی کشاند و بر سر ایران آن آورد که تاریخ 53 ساله دوره پهلوی اول و دوم، گویای آن است.
برخی دیگر هیجانات پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حس انتقامجویی از استبداد و استعمار را عامل محاکمه و اعدام سران رژیم پهلوی میدانند و بدون مطالعه و اطلاع، گمان میبرند که عوامل رژیم پهلوی بدون دادرسی و محاکمه و بدون رعایت موازین قانونی و شرعی توسط انقلابیون کشته و اعدام شدند، در حالی که سران رژیم شاه در دادگاه و زیر نظر قضات فقیه و حقوقدان محاکمه گردیدند و بعد از جلسات دادگاه، رأی مطابق با قوانین علیه آنها صادر شده است.
گمانکنندگان، این نکته مهم را در نظر ندارند که پس از پیروزی هر انقلابی، بزرگان و رهبران انقلاب وظیفه دارند، عدالت را درباره جنایتکاران و خیانتکاران دوران ظلم و استبداد به مورد اجرا گذارند و خواست بهحق مردم خویش را که سالیان دراز دچار صدمات جانی، مالی و معنوی دوران ظلم و استبداد شدهاند به منصه ظهور برسانند. این حق قانونی، منطقی، انسانی و مشروع هر حکومتی است که به جرایم مجرمان رسیدگی نموده و آنها را به سزای اعمال خویش برساند و بدیهیست که هر چقدر جرایم سنگینتر و خسارات آن بر منافع ملی، استقلال کشور، حقوق مادی و معنوی یک ملت بیشتر باشد، کیفر آن سهمگینتر خواهد بود.
*****
پرویز نیکخواه یکی از صدها کارگزار وابسته و خائن رژیم پهلوی بود. زندگی و کارنامه او نکاتی دارد که شایسته تأمل است. او از لحاظ فکری دو دوره زندگی را تجربه کرده: در دورهای طرفدار مشی مارکسیستی بود و در دوره دیگر، با تغییر موضع، مشی طرفداری از شاه را برگزید. نیکخواه تشنه قدرت بود. روزی تصور کرد که از طریق تشکیلات مارکسیستی میتواند به قدرت برسد و روزی رسیدن به این هدف را در چاپلوسی برای شاه دید. اما سرانجام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، روی صندلی دادگاه، از گذشتهاش اظهار پشیمانی کرد. غافل از اینکه دیگر خیلی دیر شده بود. این مقاله بر آن است تا زندگی پرویز نیکخواه را مرور کند.
تولد و تحصیلات
پرویز نیکخواه فرزند سید حسن، نام مادر بتول، در سال 1318 در تهران متولد شد. او سه برادر به نامهای علی، عباس و ایرج و یک خواهر به نام پروانه داشت.[1] وی در دبستانهای ایران (واقع در محله شاهپور) و روزبه تحصیل کرد. او مقطع راهنمایی و متوسطه را در مدرسه ادیب (واقع در لالهزار) و دبیرستان پانزده بهمن (واقع در محله ژاله) گذراند و دیپلم ریاضی گرفت. سپس در دی سال 1336 برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و تا مرداد 1342 در شهرهای منچستر و لندن اقامت گزید. او پس از اخذ مدرک تحصیلی از دانشگاه منچستر در رشته فیزیک و یک سال کار تحقیقی در دانشگاه لندن (امپریال کالج) در رشته کریستولاگرافی (خواص مغناطیسی کریستالها) به ایران بازگشت.[2]
حضور در محافل سیاسی
پرویز نیکخواه در دوره حضور در ایران، طرفدار حزب توده بود و در شاخه جوانان این حزب عضویت داشت. وی در اوایل دهه چهل در انگلستان، به عضویت «کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی مقیم خارج از کشور» درآمد. این کنفدراسیون در ابتدای دهه 1340 توسط دانشجویان ایرانی مقیم خارج با هدف مبارزه با رژیم پهلوی تشکیل شد؛ اما پس از چندی به محلی برای اجتماع گروههای چپ بدل گردید و رفتهرفته به مرکز اختلاف تبدیل شد و نهایتاً کار این کنفدراسیون به انشعاب و از همگسیختگی کشیده شد.[3]
در شهریور 1340 با ورود سفیرکبیر جدید ایران به لندن، گروهی از دانشجویان ایرانی دست به تظاهرات زدند که در میان آنها پرویز نیکخواه نیز دیده میشد.[4] فعالیتهای او به خاطر عضویت در حزب توده، ضد سلطنتی بود. نیکخواه در مهر 1341 نیز به همراه دوستانش زمینه تظاهراتی علیه ورود اردشیر زاهدی به انگلستان را برنامهریزی کرد.[5] آنها که مدعی حمایت از تودهها بودند، در مهرماه 1341 و در پی بروز زلزله سهمگین در منطقه بوئینزهرا (واقع در قزوین) و کشته شدن هزاران نفر، برای همدردی با زلزلهزدگان و جمعآوری کمک برای آنها، مجلس رقص ترتیب دادند. ساواک در گزارشی نوشت:
«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
کشور: انگلستان
موضوع: ترتیب جلسه رقص به نفع زلزلهزدگان
تاریخ گزارش: 7/ 7/ 1341
انجمن دانشجویان ایرانی مقیم کینگزتون که به وسیله آقایان محسن رضوانی (رئیس سابق انجمن دانشجویان ایرانی در انگلستان) و محمدعلی طالقانی و پرویز نیکخواه تأسیس شده و آقایان جمشید انور، سیروس ملک و احمد منصوری نیز با آنها نهایت کمک و مساعدت را دارند، مجلس رقصی برای کمک به زلزلهزدگان در محل هتل کینگزتون تشکیل و در حدود 100 نفر در آن شرکت کرده بودند. از این عده فقط پنجاه نفرشان ایرانی بودند و تمام شرکتکنندگان فقط و فقط به منظور کمک به زلزلهزدگان در جلسه حاضر شده بودند و هیچگونه صحبت و سخنرانی در جلسه مزبور نشد.»
نیکخواه از رهبری حزب توده انتقاد داشت و به این دلیل به همراه گروهی از اعضای جوان حزب، تن به انشعاب دادند. احسان طبری در این باره مینویسد: «شعبه غرب در انگلستان در اثر انشعاب عدهای از اعضای ایرانی خود تحت رهبری پرویز نیکخواه با بزرگترین تزلزل روبرو شد. نیکخواه و گروهش با اعلامیهپراکنی، از حزب توده به عنوان اپورتونیست و سازشکار و دنبالهرو شوروی انتقاد کردند. این جریان مقارن علنی شدن اختلافات شوروی و چین بود و پیدا بود که تحریکات چینیها در این ماجرا تأثیر داشت.»[6]
ساواک در گزارش دیگری به تاریخ 7 فروردین 1342، نیکخواه را عضو کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم انگلستان معرفی کرده و درباره او مینویسد: «پرویز نیکخواه در کلیه جلسات کنگره اعم از جلسات علنی یا کمیسیونها فعالیت میکرده و یکی از نمایندگان بسیار مطلع و سخنرانان مؤثر بوده است و در هر مورد میتوانست اظهار نظر بنماید. وی رهبری یک عده چهار نفری تودهای مقیم انگلستان را به عهده داشته ولی غیر تودهایها نیز او را دوست میداشتند زیرا دارای شخصیت گرم و جذابی میباشد. نیکخواه در تهیه و تنظیم طرح مربوط به الحاق کنگره دانشجویان ایرانی به اتحادیه بینالمللی دانشجویان فعالیت زیادی مینموده است.»[7]
در تابستان 1342 پرویز نیکخواه تصمیم به بازگشت به ایران میگیرد و از مسئولین وقت رژیم درخواست گذرنامه میکند. اردشیر زاهدی سفیر وقت ایران در انگلیس، در 1 مرداد آن سال با اشاره به سابقه پرویز نیکخواه، درخواست وی را اینطور منعکس میکند:
«وزارت امور خارجه
سفارت کبرای شاهنشاهی لندن
جناب آقای آرام وزیر محترم امور خارجه
آقای پرویز نیکخواه که با گذرنامه تحصیلی شماره عمومی 13364 و خصوصی 564 صادره از تهران مورخ 19 /11 /1957 (28 آبان 1336) به انگلستان آمده و فعلاً در دانشگاه لندن در رشته فوق لیسانس مهندسی برق مشغول تحصیل میباشد در اغلب تظاهرات دانشجویان شرکت نموده و اظهارات و سخنرانیهایی بر علیه دولت مینماید و حتی در پذیرایی عمومی روز عید نوروز در سفارت کبری، بیانات زنندهای در همین زمینه ایراد [کرد] و اخیراً نیز در تظاهراتی که بعضی از دانشجویان به مناسبت رفراندوم بر علیه دولت انجام داده بودند شرکت نموده و شعارهایی میداد و اظهاراتی بر علیه مینمود. آقای نیکخواه به سفارت کبری مراجعه و اظهار مینمود که برای ایام تعطیل تابستان قصد مسافرت به ایران را از راه ترکیه دارد و تقاضا داشت چون اوراق گذرنامه تحصیلی او تمام شده، گذرنامه جدید برای او صادر گردد. لذا گذرنامه تحصیلی سابق او باطل و گذرنامه جدید فقط برای مدت اعتبار گذرنامه قبلی برای او صادر گردید و برگ مخصوصی هم برای ایشان صادر [شد] که پیوست میباشد. اینک خواهشمند است به وزارت فرهنگ و مقامات مربوطه دیگر اطلاع فرمایند تا در موقع مراجعه نامبرده برای اخذ اجازه مراجعت و یا تمدید گذرنامه خود، مراتب را در نظر گرفته و نسبت به مراجعت و یا عدم مراجعت نامبرده تصمیم مقتضی اتخاذ [شود] و از نتیجه، این سفارت کبری را نیز مستحضر فرمایند.
سفیرکبیر ـ اردشیر زاهدی.»[8]
ادامه فعالیتهای فکری و سیاسی پس از بازگشت به ایران
سرانجام در مرداد 1342، اجازه ورود پرویز نیکخواه به ایران صادر شد. اما به خاطر پیشینه او، ساواک مأموریت یاقت تا مراقب اعمال و رفتار وی باشد.
«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
موضوع: پرویز نیکخواه
محترماً به عرض میرساند نامبرده بالا از دانشجویان ایرانی مقیم انگلستان میباشد که اخیراً وارد ایران شده.
سابقه ـ طبق سوابق موجود مشارالیه از سال 1340 فعالیتهایی نموده که خلاصهای از آن ذیلاً به استحضار میرسد.
1ـ شرکت در تظاهرات بر علیه ورود سفیرکبیر جدید ایران به انگلستان.
2ـ شرکت در کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا (در شهر لوزان) و رهبری یک عده چهارنفری از تودهایهای انگلستان و تلاش به منظور الحاق کنگره مذکور به اتحادیه کمونیستی.
3- شرکت در کلیه تظاهراتی که در سالهای اخیر از طرف دانشجویان ایرانی در انگلستان انجام میشده.
با عرض مراتب بالا و اینکه آمدن مشارالیه به اتفاق احمد منصوری، حمید محامدی، تیمور سیاهپوش، فیروز شیروانلو و سعید عنایت به ایران که همگی از نظر فعالیتهای سیاسی در انگلستان با وی همگام بودهاند، جالب بوده و چون به نظر میرسد به منظور اجرای مأموریتی به ایران مسافرت نموده باشند، صدور هرگونه دستوری در این مورد موکول به نظر عالی است.»
مدیر کل ـ مقدم
در صورتی که محل سکونت این اشخاص معلوم است به ساواک تهران ابلاغ نمایید که تحت مراقبت قرار دهند. به علاوه اگر دلایل کافی علیه آنها وجود دارد تحت تعقیب قرار گیرند.»[9]
همزمان، حسن پاکروان رئیس وقت ساواک در نامهای به وزارت فرهنگ خواستار ممنوعالخروجی نیکخواه شده و مینویسد: «خواهشمند است دستور فرمایید تا اعلام ثانوی از خروج نامبرده بالا که اخیراً از انگلستان به ایران مراجعت نموده جلوگیری نمایند.»[10] ساواک تهران نیز مأموریت مییابد تا به طور جدی اعمال و رفتار نیکخواه را مورد رصد قرار دهد.[11]
در اواخر سال 1342، پرویز نیکخواه درخواست کار در شرکت نفت را میدهد، اما به خاطر پیشینه وی، این درخواست رد میشود. در گزارش نهادهای امنیتی در این باره آمده است: «با در نظر گرفتن شدت فعالیتهای اخلالگرانه نامبرده در خارج از کشور و اینکه اطلاعات خود را به طور کامل در اختیار نگذارده و به طور کلی فرد مظنونی به نظر میرسد، عقیدهمند است در صورت تصویب ضمن مخالفت با استخدام او در شرکت ملی نفت، مراتب به ساواک تهران منعکس [شود] تا اعمال و رفتار مشارالیه را تحت مراقبت قرار داده و پس از جمعآوری مدارک بیشتر، پرونده وی جهت هرگونه تعقیب قانونی به دادستانی ارتش احاله گردد.»[12]
دستگیری نیکخواه در پی ماجرای ترور شاه
پرویز نیکخواه پس از بازگشت به ایران در سال 1342، با عدهای از دوستانش از جمله احمد منصوری، فیروز شیروانلو و منصور پورکاشانی، گروهی را پایهگذاری میکنند که با آرا و افکار مائو همخوانی داشت. در بهار سال 1344 نام پرویز نیکخواه در ماجرای سوءقصد به محمدرضا پهلوی مطرح شد. روز 21 فروردین این سال، سربازی به نام رضا شمسآبادی که در مقابل کاخ مرمر نگهبانی میداده است، به هنگام خروج شاه از کاخ، به سمت وی تیراندازی میکند. با مداخله محافظین، شمسآبادی در دم شهید میشود تا این حادثه همچون ترور شاه در نیمه بهمن 1327 رازآلود بماند. شاه از این ترور هم جان سالم به در میبرد، اما این اتفاق بهانهای میشود تا وضع کشور پلیسی شود.[13]
در تحقیقات اولیه، پلیس به این نتیجه میرسد که شمسآبادی با گروه پرویز نیکخواه ارتباط داشته است. ساواک در یکی از گزارشهای خود درباره این ماجرا مینویسد: «پس از حادثه 21 فروردین کاخ مرمر، در اثر تحقیقاتی که به عمل آمد یک شبکه کمونیستی که از دو سال پیش به این طرف در کشور مشغول فعالیت شده بود کشف گردید و روشن شد که برخی از اعضای این شبکه که مبنا و مقدمات آن در خارج از کشور فراهم شده بود، در سوءقصد شرکت داشتهاند. اعضای این گروه که در رأس آنها پرویز نیکخواه قرار داشت و مهندس احمد منصوری، مهندس منصور پورکاشانی و فیروز شیروانلو ـ تحصیل کردههای انگلستان ـ نیز در آن عضویت داشتند، درصدد تدارک به منظور تشکیل یک حزب کمونیست جدید جهت ایجاد انقلاب در کشور از طریق عملیات پارتیزانی و قیام مسلحانه بوده و با الهام از نظریات رهبران چین کمونیست و برقراری پارهای ارتباطات با عوامل چینی سرگرم گردآوردن همفکران و گسترش فعالیتهای خویش بودند.»[14]
و در پی این ماجرا، حکم بازداشت نیکخواه صادر میشود. در سندی با سربرگ اداره دادرسی ارتش آمده است:
قرار بازداشت موقت
قرار بازداشت موقت دو نفر غیرنظامیان 1ـ پرویز نیکخواه 2ـ حمید محامدی به اتهام جاسوسی و عضویت در دسته و جمعیتی با رویه و مرام اشتراکی به علت اهمیت بزه و بیم تبانی صادر و اعلام میگردد. این قرار در ظرف 24 ساعت قابل اعتراض میباشد.[15]
ساواک از بازرسی منزل نیکخواه، کتابها و جزواتی با محتوای مارکسیستی پیدا میکند که در پرونده وی ضبط میشود. همچنین دستگاه استنسیل، کتابهایی درباره لنینیسم، مارکسیسم، ماتریالیسم، چند دستنوشته و ... نیز از محل زندگی او کشف میشود. [16]
نیکخواه در طول بازجویی، تلاش میکند ارتباط خود با حزب توده و حتی فعالیتهای سیاسی خود در خارج از کشور را انکار کند.[17] او در بازجویی، فعالیتهای گذشتهاش را در راستای «تحقیقات دانشگاهی» عنوان نموده و تأکید کرد: «من درصدد مطالعه اوضاع سیاسی بودم، نه فعالیت عملی سیاسی»[18] نکته جالب در برگ بازجویی نیکخواه، سؤالی است که بازجو درباره اعتقادات او میپرسد. در وهله اول، وی از پاسخ به این سؤال طفره میرود. وقتی بازجو میپرسد که آیا خداپرست هستی؟ جواب میدهد: خیر. و تأکید میکند که «بنده مارکسیست هستم.»[19] وی در این باره که آیا در ماجرای ترور شاه دست داشته است گفت: «بعد از آنکه مهندس منصورى از سفر آذربایجان مراجعت نمود بهطور خصوصى درباره تز ترور شاه با من صحبت کرد. من این کار را نادرست میدانستم و براى او دقیقاً توضیح دادم. بعد از این توضیحات تا بعد از حادثه کاخ مرمر دیگر با منصورى صحبتى نکردیم.» و بدین ترتیب نقش داشتن در آن ماجرا را منکر میشود.[20]
ساواک در بررسیهای بعدی و طی تحقیقات بیشتر، متوجه میشود که تصمیم و اقدام شهید شمسآبادی کاملاً شخصی بوده و هیچگونه ربطی به گروه نیکخواه نداشته است. روشن میشود رضا شمسآبادی برای انجام ترور شاه، هیچ همدستی نداشته و با حزب و گروهی نیز همکاری نکرده است. ظاهراً او فقط قصد اولیه خود را در مورد ترور شاه به یکی از دوستان مورد اعتمادش به نام احمد کامرانی اطلاع میدهد. ممکن است گروه نیکخواه به واسطه کامرانی از ماجرای ترور مطلع شده باشند. به این ترتیب، گرچه مأموران امنیتی در جریان ترور شاه در مقابل کاخ مرمر موفق به شناسایی یگ گروه مائوئیستی با تعداد اندکی عضو به سرپرستی پرویز نیکخواه شدند، ولی هیچگاه نتوانستند ثابت کنند اقدام رضا شمسآبادی ارتباطی با این گروه داشته است. لذا شاه و ساواک که میدانستند مردم از کمونیستها شدیداً متنفرند، به دروغ مسئولیت هدایت این ترور را به گروه نیکخواه نسبت دادند تا از این طریق به مردم ایران بگویند که فقط کمونیستها، مخالف شاه هستند وگرنه در میان مسلمانان شاه مخالفی ندارد. از سوی دیگر شاه میخواست در میان رهبران جهان چنین وانمود کند که شخصیت بزرگ و تأثیرگذاری در سطح بینالمللی است و به همین علت یک گروه کمونیستی وابسته به کشور بزرگ چین تصمیم گرفتند که او را از صحنه سیاست حذف کنند و از طرف دیگر شاه میخواست حمایت غربیها را به سوی خود جلب کند. از این رو، این موضوع در روزنامهها و رسانهها انعکاس پیدا کرد و به شکل وسیع عنوان شد که شاه از سوی یک گروه چپ وابسته به خارج مورد سوءقصد قرار گرفته است.[21]
با این وجود در ارکان امنیتی اصل موضوع مورد تردید بود. به همین خاطر ساواک در نامهای سری خطاب به شخص شاه با امضای نعمتالله نصیری نوشت:
«پیشگاه مبارک بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاه
مفتخراً به شرف عرض میرساند: تحقیقات انجام شده از متهمین حادثه 21 فروردین کاخ مرمر وسیله سازمان ضد اطلاعات ارتش و ساواک حاکى است تاکنون غیر از احمد کامرانى و مهندس احمد منصورى شرکت افراد دیگرى در توطئه خائنانه 21 فروردین محرز نشده است.
چهار نفر از فارغالتحصیلان دانشگاههاى انگلستان به اسامى: پرویز نیکخواه، مهندس احمد منصورى، فیروز شیروانلو، منصور پورکاشانى با داشتن سابقه فعالیت مضره و مسئولیت در سازمانهاى دانشجویی انگلیس از یکسال قبل تصمیم به ایجاد و تأسیس حزب کمونیست موافق با تز رهبران چین در ایران گرفته و در اجراى این منظور ضمن اقدام به ترجمه و چاپ و انتشار جزوات مارکسیستى و برقرارى ارتباط با افرادى در خارج از کشور اوضاع اجتماعى و طبقاتى ایران را براى انجام اقداماتى حاد در آینده مورد بررسى و مطالعه قرار میدهند. این عده ضمن ارتباط و تماس با افراد سابق حزب منحله توده زمینه تبلیغ و همکارى افراد مذکور را در راه تشکیل حزب کمونیست جلب نمایند. با عرض اینکه اقدامات این عده در مراحل ابتدایی بوده لذا قادر نشدهاند بیش از چند نفر را با خود همفکر سازند. کلیه مدارک و اسناد و لوازم چاپ و غیره کشف و متهمین اعتراف صریح به اعمال و اقدامات خود نموده و در نتیجه شش نفر دیگر از افرادى که با گروه مذکور همکارى داشتهاند اخیراً از طرف ساواک دستگیر گردیده و تحقیقات از کلیه متهمین به ویژه دستگیرشدگان اخیر ادامه دارد.
جان نثار سپهبد نصیرى.»[22]
به این ترتیب روشن میشود که جرم نیکخواه و همفکرانش، «تأسیس حزب کمونیست موافق با تز رهبران چین» و «ترجمه و چاپ و انتشار جزوات مارکسیستى» بوده است. با وجود این، اعضای گروه و از جمله نیکخواه دستگیر، محاکمه و زندانی میشوند. پرویز نیکخواه در دادگاه بدوی به حبس ابد محکوم میشود[23] اما دادگاه تجدیدنظر در 24 آذر 1344 با تخفیف در جرایم وی، او را به جرم ایجاد گروهی با مرام اشتراکی و اقدام علیه امنیت کشور به دهسال حبس با اعمال شاقه محکوم میکند.[24]
در گزارشی در این باره آمده است:
«مهندس پرویز نیکخواه در دوران دبیرستان تا سال سوم یا اوایل سال چهارم عضو سازمان جوانان حزب منحله توده بوده است. نامبرده در فاصله سالهای 2518 تا 2522 (1338 تا 1342 شمسی) در منچستر انگلستان مشغول تحصیل بوده. مشارالیه در انگلستان عضو کمونیست کمیته اجرائیه فدراسیون اتحادیه دانشجویان ایرانی در بریتانیا بوده و پس از اتمام تحصیل به ایران مراجعت و از مهر ماه سال 2523 (1343 شمسی) تا اردیبهشت 2524 (1344 شمسی) در دانشکده پلیتکنیک تهران مشغول تدریس بوده، سپس به جرم ایجاد دستهای با مرام اشتراکی و اقدام علیه امنیت کشور و اینکه در زمره متهمین حادثه شوم 21 فروردین کاخ مرمر بوده از تاریخ 21 /5 /2524 (1344) به ده سال حبس محکوم میشود...»[25]
اظهار ندامت و آزادی از زندان
نیکخواه رفتهرفته در زندان تاب خود را از دست میدهد و به تعبیر مبارزان «میبُرد». از این رو با اظهار عجز و لابه، درخواست عفو میکند. از سوی دیگر خانواده وی نیز با برخی از سران رژیم ـ ازجمله اردشیر زاهدی و اسدالله علم ـ ملاقات کرده و خواستار میانجیگری میشوند.[26] در نهایت نیکخواه در 25 آبان 1348 با اظهار ندامت از اعمال گذشته خود نوشت:
«زندان بروجرد
ریاست محترم شهربانی بروجرد پیرو گفتگویی که در دفتر زندان با شرکت اینجانب انجام گرفت، علاقهمندم این تعهد اخلاقی را به اطلاعتان برسانم. من، پرویز نیکخواه اخلاقاً متعهد میشوم که به هنگام آزادی مرتکب هیچگونه عملی خلاف قوانین کشور نشوم. با تقدیم احترام. پرویز نیکخواه.»[27]
وی سپس نامه مطولی نوشت و ضمن ابراز ندامت از گذشته خود، هممسلکان قدیمش را به باد انتقاد گرفت. وی در بخشی از این ندامتنامه خطاب به اعضای حزب توده نوشت: «من صادقانه معتقدم که تنها خدمت آنان به میهن که از یاد بردهاند این میتواند باشد: بساط فرسوده و رنگ باخته را برچینند و در راه رشد طبیعی و سالم جامعه ایران سنگ نیندازند و رسماً انحلال خود را اعلام دارند.»[28] او از شاه و اقدامات وی نیز حمایت کرد و با ستایش شاه گفت: «هر روشنفکر مسئولی که با مسائل سیاسی، نه از روی تفنن بلکه با جدیت مواجه شود و از دیدگاهی مترقی و عدالتخواهانه به مسائل بنگرد میباید این پرسشها را از خود بکند؛ همچنان که در زندان برای من مطرح شد: آیا شاهنشاه مبتکر طرحهایی در زمینه گسترش عدالت اجتماعی و اقتصادی نبودهاند؟ آیا شاهنشاه جدیترین انتقادکننده دستگاههای بوروکراتیک اداری، کیسهدوزان، جاهطلبان، خویشاوندبازان، فرصتطلبان و عوامفریبان نبودهاند؟ آیا شاهنشاه جدیترین مدافع نهضت تعاون در ایران نیستند و بر تعالیم اصیل اسلامی در زمینه عدالت اجتماعی و اقتصادی تأکید نمیکنند؟ آیا شاهنشاه مدافع سیاست مستقل ایران نیستند؟...»[29]
به این ترتیب پس از گذشت پنج سال، پرویز نیکخواه در تاریخ 25 /4 /1349 مورد عفو قرار گرفته و آزاد میشود. در پی آزادی نیکخواه، روزنامهها اقدام به انتشار ندامتنامه وی میکنند. براساس اسناد، شخص شاه دستور داده بود تا یک مصاحبه تلویزیونی با پرویز نیکخواه ترتیب داده شود تا ندامتنامه وی در تلویزیون نیز پخش گردد. در این خصوص در بولتن محرمانه ساواک آمده است: «در اجرای اوامر اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر مبنی بر انجام یک مصاحبه تلویزیونی با پرویز نیکخواه، این مصاحبه در روز نوزدهم خردادماه 1349 با حضور خبرنگاران خبرگزاری پارس، تلویزیون ملی ایران، مطبوعات داخلی و خارجی و نمایندگان خبرگزاریهای خارجی در استودیوی رادیو ایران انجام گرفت. متن کامل این مصاحبه در بخش اخبار ساعت 20 روز مذکور از رادیو ایران پخش گردید و مطبوعات روز بیستم خرداد ماه سال جاری نیز جریان کامل این مصاحبه را منعکس نمودند...»[30]
انتشار صحبتهای نیکخواه و اظهار ندامت وی نسبت به اعمال گذشته و انتقاد او از حزب توده و دفاعش از شاه، در زندان و در میان اعضای با سابقه حزب توده بازتاب زیادی داشته است. محمدعلی عمویی از اعضای مرکزی حزب توده که مدتی از عمر خود را در زندان رژیم شاه گذرانده است، در این باره در کتاب خاطراتش مینویسد: «روزنامهها ندامتنامه پرویز نیکخواه را با عکس و تفصیلات چاپ و منتشر کردهاند. مائوئیستها نمیتوانند آن را هضم کنند. بعضی سکوت میکنند و بعضی دیگر سعی در توجیه آن دارند. دوستان ما که از آب گذشتهاند و افرادی به مراتب استخواندارتر از نیکخواهها را دیدهاند که آتش تندشان در کوتاه مدت به خاکستر سردی گراییده بود چندان تعجب نمیکنند. از محکومیت ۱۰ ساله نیکخواه هنوز بیش از ۵ سال نگذشته است که دستها را به علامت خستگی و تسلیم بالا میبرد. او جوان با استعدادی بود اما خود را نشناخت. باری سنگینتر از ظرفیت بر دوش گرفت و چون از عهده برنیامد، به راهی دیگر قدم گذاشت که درست نقطه مقابل آرمان و هدفهای ادعایی پیشیناش بود، راهی که بیخطر مینمود و جاهطلبیاش را نیز ارضا میکرد. متأسفانه آینده نشان داد که آن کجروی گرچه در دستگاه رژیم ستمگر جایی و مقامی به او ارزانی داشت، اما از مردم دورش کرد. به رویارویی با مبارزین سوقش داد و سرانجام آبرو و حیثیت و نیز جانش را بر سر مقابله با حرکت رهاییبخش خلق نهاد. او یادآور محمود جعفریان ستوان شهربانی است. هر دو به تبی تند مبتلا بودند که به همان تندی به عرق نشست. در چپروی همتا نداشتند و آنگاه که از نفس افتادند در سراشیبی سقوط به عنوان کارشناس جریانات چپ به خدمت ساواک درآمدند.»[31]
خدمت به دستگاه پهلوی
تعبیر محمدعلی عمویی درباره پرویز نیکخواه، تعبیر درستی است. نیکخواه کسی بود که تب تندش خیلی زود به سردی گرایید. وی که از وابستگان حزب توده بود، پس از زندانی شدن تغییر رویه داد و به خدمت دستگاه پهلوی درآمد. مورد عجیب درباره نیکخواه این است که وی با وجود این سابقه، به سرعت در دستگاه پهلوی رشد میکند و خود را به عنوان نظریهپرداز رژیم شاه معرفی میکند. او کار خود را با نگارش متونی در رد افکار و اندیشههای چپ شروع میکند و عملاً در خدمت دستگاه پهلوی قرار میگیرد. در گزارشی در این باره آماده است: «مهندس پرویز نیکخواه ... از مرداد سال 1349 در وزارت اطلاعات و جهانگردی استخدام و سپس در تلویزیون ملی ایران در پست مدیر گروه تحقیق مشغول کار و خدمت گردیده است. مشارالیه از بدو آزادی از زندان تاکنون اقدام به تهیه و انتشار مقالات و تفسیرهای ضدکمونیستی متعدد نموده و در سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران در جهت مصالح ملی فعالیت داشته است.»[32]
نورالدین کیانوری دبیر اول حزب توده درباره تغییر موضع پرویز نیکخواه میگوید: «پرویز نیکخواه در کثیفترین دوران حاکمیت شاه تابع دربار شاهنشاهی و تئوریسین و سخنگوی تبلیغاتی فرهنگی شاه شد.» وی به خاطر این تغییر موضع، نیکخواه را به بازیگری تشبیه میکند که «در تئاتر بازی میکند و به کلی مخالف آن چیزی است که عقیده دارد.»[33]
نیکخواه در راستای تحکیم پایههای رژیم شاه، سخنرانیهای متعددی ترتیب میداد. به عنوان مثال در یکی از سخنرانیهای خود، از شاه و سیاستهای وی حمایت کرد. ساواک در این باره گزارش داد: «محترماً به عرض میرساند: به دنبال درخواست گروهی از دانشجویان ایرانی مقیم خارج از کشور که اخیراً به منظور بازدید از پیشرفتهای ایران وارد کشور شدهاند، آقای مهندس پرویز نیکخواه در ساعت 8 روز دوشنبه 19 /5 /49 در کاخ جوانان حاضر و به مدت یک ساعت و نیم برای دانشجویان در زمینه پیشرفتهای همه جانبه ایران بر اساس منشور انقلاب سفید شاه و مردم از جمله موفقیتهای اصلاحات ارضی، شرکتهای سهامی زراعی، آموزش عشایری و ثمرات سیاست مستقل ملی ایران تحت رهبری خردمندانه اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر مطالبی ایراد نمود...»[34]
نیکخواه که روزی به عنوان مخالف رژیم شاه فعالیت میکرد، حالا رویاروی مخالفان رژیم ایستاده بود و در این راه حتی مشی هممسلکان پیشین خود را نیز تقبیح مینمود.[35] او در مقالهای، مخالفان شاه را انگلهای اجتماعی نامید.[36] او در مقاله دیگری، با اشاره به جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی، تحولات به وجود آمده در عصر محمدرضا پهلوی را مورد ستایش قرار داد.[37] وی با انتشار مقالات پرشمار در روزنامهها، به عنوان بلندگوی تبلیغاتی شاه عمل میکرد. به پاس خدمات او، به فرمان شاه نیکخواه در شرکت ملی نفت و نیز رادیو تلویزیون ایران استخدام شد.[38]
پرویز نیکخواه در مواجهه با نهضت اسلامی مردم ایران نیز مواضعی ضد مردمی اتخاذ کرد. روز 17 دی 1356 انتشار مقالهای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم فردی با نام مستعار «احمد رشیدی مطلق» در روزنامه اطلاعات، موجب ناراحتی و خشم ملت مسلمان شد. این مقاله به امام خمینی(ره) و روحانیت توهین کرده بود و همین موضوع موجب خیزش مردم و بروز قیام 19 دی شد.[39] برخی معتقدند این مقاله توسط پرویز نیکخواه به نگارش درآمده بود و بعد از هماهنگی با شخص شاه و هویدا وزیر وقت دربار، در اختیار داریوش همایون وزیر اطلاعات و جهانگردی، قرار گرفت تا در مطبوعات منتشر شود. در این رابطه، نورالدین کیانوری از اعضای رده بالای حزب توده میگوید: «شاه شخصاً به هویدا دستور داد که مقاله توهینآمیزی در روزنامه چاپ شود. هویدا، نیکخواه را مأمور میکند یا اینکه [داریوش] همایون را مأمور که وزیر اطلاعات بوده، مأمور میکند، او هم نیکخواه را مأمور میکند و نیکخواه مینویسد و آخرین مرحله هم شخص شاه امضا میکند [متن مقاله را تائید میکند].»[40]
پرویز نیکخواه در دادگاه انقلاب
در پی پیروزی انقلاب اسلامی، پرویز نیکخواه نیز به مانند بسیاری دیگر از سرسپردگان به رژیم پهلوی دستگیر و در دادگاه انقلاب محاکمه شد. همزمان با برگزاری دادگاه رسیدگی به جرایم پرویز نیکخواه، روزنامه اطلاعات در گزارشی با اشاره به گذشته او و محمود جعفریان که در گذشته طرفدار حزب توده بودند و سپس به عنوان تئوریسین رژیم پهلوی به خدمت این دستگاه درآمدند نوشت:
«محمود جعفریان و پرویز نیکخواه در انتظار سرنوشت به سر میبرند؛ سرنوشتی که بیشک تلخ و عبرتآموز خواهد بود. بلندگوهای رژیم منحله که صدای دفاعیاتشان از رژیم، گوش فلک را کر کرده بود و غرور و تبخترشان بر زمین و زمان ارزانی میشد، مغموم و سرافکنده در برابر دادگاه انقلاب در انتظار سرنوشت نهایی لحظه شماری میکنند. جرم جعفریان و نیکخواه، ترور افکار و اندیشههاست. جرم آنها رواج فرهنگ منحط و پوسیده استعماری به قصد تحمیق مردم و توجیه جنایات رژیم پهلوی است. جرم آنها دشمنی آشتیناپذیر با هر جنبش آزادیخواه در پهنه گسترده میهن ما است؛ پهنهای به گستردگی شعاع امواج رادیو و تلویزیون. جعفریان و نیکخواه که هر دو زمانی ماسک انقلابی و طرفداری از طبقات محروم جامعه به چهره داشتند خیلی زود نقاب از چهره برداشتند و سیما و سیرت واقعی خود را نشان دادند. این سخن جعفریان هنوز در ذهن خیلیها مانده که در توجیه تمدن بزرگ آریامهری گفته بود: «برای درک و فهم هر سطر از کتاب تمدن بزرگ باید ساعتها فکر کرد و کتابها نوشت!» جعفریان و نیکخواه مأموران بزرگ سانسور و اختناق و ترور فکری با همه وابستگیهای ناپاکشان به سازمانهای پلیسی و اطلاعاتی داخل و خارج و با همه غرور و تبخترشان سرافکنده و شرمگین و پشیمان به لحظههای سرنوشت چشم دوختهاند. این پشیمانی، نخستین پشیمانی نیست؛ آنها قبلاً نیز پشیمان شده بودند و به اتکا همان به دامان رژیم زور و ستم و خفقان و سانسور افتادند. این بار اما پشیمانیشان دردی را درمان نمیکند. زیرا توبه گرگ مرگ است. از فساد و آلودگی و حاتمبخشی رژیم منحله هم خبری نیست. جامعه انقلابی ایران دیگر نیاز به توبهنامههای آنچنانی ندارد.»[41]
نیکخواه که روزی توانسته بود با عجز و لابه و اظهار ندامت، حیات دوباره بیابد، باز هم شیوه قدیمی خود را در پیش گرفت و از دادگاه تقاضای عفو کرد. روزنامه اطلاعات در این باره نوشت: «به او لقب نظریهپرداز رژیم دستنشانده سابق را داده بودند. از اینکه برای دومین بار است در صندلی اتهام به خیانت به وطن نشسته است، اظهار تأسف کرد. وی گفت امیدوار بودم انقلابیون امروز که به آنها اعتقاد دارم یک فرصت دیگر به من میدادند.»[42] اما دیگر فرصتی باقی نمانده بود. نیکخواه که در دوره محمدرضا شاه به دستگاه لاپوشانی خطاها و اشتباهات شاه تبدیل شده بود و میکوشید تصمیمات شاه را صحیح جلوه دهد، حالا در محکمه قانونی منتظر اجرای حکم خود بود. او خوب میدانست که به آخر خط رسیده است. از این رو در دادگاه اعترافاتی را نیز کرد و از گذشته خود اظهار پشیمانی نمود.
دادگاه انقلاب اسلامی روز 21 اسفند 1357 تشکیل جلسه داد. در این دادگاه علاوه بر نیکخواه، چند تن دیگر از عمّال شاه نیز محاکمه شدند که از آن جمله بودند: نادر جهانبانی، محمود جعفریان، غلامحسین دانشی، حسین فرزین، محمدولی زند و...
براساس گزارش روزنامه اطلاعات، رئیس دادگاه، کیفرخواست پرویز نیکخواه را به این شکل قرائت کرد:
آقای پرویز نیکخواه فرزند سید حسن، به شناسنامه ۳۰۲ متولد ۱۳۱۸ – تهران، مدیر سابق مرکز خبر تلویزیون، سرپرست گروه تحقیق تلویزیون، نظریهپرداز حکومت غاصب استعماری، مقالهنویس و مداح رژیم دستنشانده پهلوی، مسلمان، تبعه ایران، متهم است به:
۱- فساد در ارض از طریق پراکندن تخم فساد فرهنگی و وابستگی ذهنی استعماری و فریب خلق و سانسور اخبار و انتشار اخبار جعلی و مقالات دروغآمیز و تأیید مشی جباران نوکر اجنبی که خود متهم، نوکری آنان را به استعمار غرب عموماً و به آمریکا خصوصاً اقرار دارد.
۲- نقض حقوق اساسی مصرح در قانون اساسی قبلی و اعلامیه حقوق بشر و قوانین جاری مملکتی و اصول شناخته شده شرعی و عرفی.
۳- تبانی با قاتلان حاکم در پوشاندن جنایات، قتلها، فسادها، توطئهها از طریق مدیریت دستگاههای تبلیغاتی و همزبانی با حیات و حیثیت ملی دروغین و استقلال سیاسی و سیاست مستقل ملی اصولاً بیپایه و کذب.
۴- گزارش خلاف واقع از وقایع و حقایق به ملت و اشاعه اکاذیب.
۵- قیام علیه استقلال مملکت و اقدام علیه حاکمیت ملت با نظریه پردازی و اداره مؤثر تشکیلات حزب رستاخیز و تبلیغات دربار و حکومت استبدادی.[43]
دادگاه، مصادیق و دلایل اتهام وی را نیز این طور برشمرد:
1- تصدی مشاغل کلیدی تبلیغاتی که حسب اقرار متهم مستقیماً بهوسیله شاه و مأموران امنیتی، اداره و کنترل میشدند.
2- انتشار مقالات کثیر در روزنامهها و مجله تماشا و نشریههای رستاخیز و غیره و سخنرانیهای متهم.
3- اقاریر متهم و اظهارات ایشان به شرح نوارهای مضبوط در پرونده که روی جلد به امضای متهم رسیده است.
۴- مجموعه تحقیقات انجام شده و محتویات پرونده...
نیکخواه در دفاعیات خود گفت: «وقتی در سال ۴۷ از زندان شاه آزاد شدم، به این تصور بودم که امکان یک حرکت رفرمیستی در داخل رژیم وجود داشت و اگر مطلبی هم در آن زمان و یکی دو سال بعد نوشتم، اکثراً با این تصور بود. در چند سال اخیر به تدریج ثابت شد و بر من هم ثابت شد که رژیم شاه عمیقاً تباه و عمیقاً فاسد است و به همین علت هم کوشش بسیار کردم که خودم را از زیر سلطه این رژیم به کنار بکشم. با توجه به شرایط خاصی که من داشتم، مورد تهدید به ترور دائمی بودم.»[44]
او به دروغ اظهار کرد که نقشی در تهیه و انتشار اخبار رادیو و تلویزیون و رسانهها نداشته است. این در حالی است که مقالات و نوشتههای متعدد و پرشمار او در روزنامههای دوره شاه وجود داشت. وی از دادگاه تقاضای بخشش کرد و به عنوان آخرین جمله گفت: «رژیم شاه به ملت خیانت کرد، به ارتش خیانت کرد و به همه خیانت کرد. قربانیان بسیاری گرفت و شاید من هم یکی از این قربانیان باشم.»[45]
حکم اعدام پرویز نیکخواه در نیمه شب 22 اسفند 1357 به اجرا درآمد.
پینوشتها:
[1]. پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1385، ص 1 و 67.
[2]. همان، ص 67 و 99.
[3]. طبری، احسان، کژراهه (خاطراتی از حزب توده)، تهران: امیرکبیر، 1367، ص 358.
[4]. پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک، همان، ص 3.
[5]. همان، ص 16.
[6]. طبری، احسان، کژراهه، همان، ص 222.
[7]. پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک، همان، ص 24.
[8]. همان، ص 44.
[9]. همان، ص 48.
[10]. همان، ص50.
[11]. همان، ص 51.
[12]. همان، ص 76.
[13]. عمویی، محمدعلی، دُرد زمانه (خاطرات محمدعلی عمویی از 1320 تا 1357)، تهران: انتشارات آنزان، 1377، ص 219.
[14].ترور شاه؛ حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 53.
[15].پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک، همان، ص 112.
[16]. همان، ص 113 و 114.
[17]. همان، ص 118.
[18]. همان، ص 145.
[19]. همانجا.
[20]. ترور شاه؛ حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، همان، ص 17.
[21]. واکنشها و بازتابها به ترور محمدرضا پهلوی در 21 فرودین 1344؛ سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[22]. ترور شاه؛ حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، همان، ص 14.
[23]. همان، ص 245.
[24]. همان، ص 285.
[25]. پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک، همان، ص 450.
[26]. همان، ص 275.
[27]. همان، 256.
[28]. همان، ص 292.
[29]. همان، ص 318.
[30]. همان، ص 310.
[31]. عمویی، محمدعلی، دُرد زمانه، همان، ص 276.
[32]. پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک، همان، ص450.
[33]. کیانوری، نورالدین، گفتگو با تاریخ، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1390، ص 744.
[34]. پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک، همان، ص 370.
[35]. همان، ص 409.
[36]. همان، ص 413.
[37]. همان، ص 428.
[38]. همان، ص 424 و 445.
[39]. قیام 19 دی سال 1356 و بازتابها، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[40]. کیانوری، نورالدین، گفتگو با تاریخ، همان، ص 675. در باره داریوش همایون نیز بنگرید: مروری بر زندگی داریوش همایون مدیر روزنامه آیندگان و وزیر اطلاعات و جهانگردی به روایت اسناد ساواک؛ سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[41]. روزنامه اطلاعات، دوشنبه 21 اسفند 1357، شماره 15806، ص 5.
[42]. همان، سهشنبه 22 اسفند 1357، شماره 15807، ص 2.
[43]. همان، دوشنبه 28 اسفند 1357، شماره 15812، ص 5.
[44]. همان.
[45]. همان.
ترتیب جلسه رقص به نفع زلزله زدگان
اجازه نامه بازگشت نیکخواه به ایران در سال 42
استخدام پرویز نیکخواه در ساواک
اظهار ندامت نیکخواه
برگه مشخصات پرویز نیکخواه
حکم دادگاه بدوی درباره پرویز نیکخواه
حکم دادگاه برای پرویز نیکخواه در پی حادثه 21 فروردین
حکم دادگاه تجدیدنظر درباره نیکخواه
دستور بازداشت نیکخواه در سال 44
دستور ساواک برای مراقبت از اعمال و رفتار نیکخواه
دستور مراقبت از فعالیتهای پرویز نیکخواه
دستور ممنوع الخروجی نیکخواه توسط ساواک
رأی دادگاه تجدید نظر برای پرویز نیکخواه
سوابق پرویز نیکخواه
نامه اردشیر زاهدی درباره پرویز نیکخواه
نامه به شاه درباره حادثه 21 فروردین
نامه به شاه درباره حادثه 21 فروردین برگ 2
پرویز نیکخواه در دادگاه
تیتر روزنامه اطلاعات درباره اعدام پرویز نیکخواه
تیتر روزنامه کیهان درباره اعدام پرویز نیکخواه
دفاعیات پرویز نیکخواه مندرج در روزنامه اطلاعات
گزارش کیهان از اعدام نیکخواه و تنی دیگر از از عمال شاه
تعداد مشاهده: 13255