نفوذ جریانهای بابی و بهائی در نهضت مشروطیت
تاریخ انتشار: 10 مرداد 1403
مقدمه
در دوران حکومت قاجار همزمان با هجوم غربیها به قلمرو سرزمینهای اسلامی، از جمله ایران، روحانیت جبهه قدرتمند خود را در برابر دولتهای استعمارگر به نمایش گذاشت؛ به طوری که جنگ اول و دوم ایران و روس در عهد فتحعلیشاه، اولین میدان آزمون علمای شیعه بود که با فتوای خود برای دفاع از حریم اسلام و مسلمین و سرزمین مقدس ایران وارد عمل شدند.
روحانیت همچنین با ایستادگی در برابر قراردادهای استعماری رویتر، رژی، دارسی و... دشمنان غربی را در عملیات استعماری خود مرعوب ساخته و حماسه تاریخی جنبش تنباکو به رهبری مرجع بزرگ، آیتالله میرزای شیرازی، از جمله آن میباشد.
در این میان طلوع نهضت مشروطه با رهبری مراجع بزرگ نجف و ایران، حرکت جدیدی از روحانیت بود که مشخصاً دولت و حکومت را به مبارزه میخواند. این نهضت برای برچیدن نظام سلطنت مطلقه در ایران در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه، پایهریزی شد و در زمان مظفرالدین شاه، به عنوان حرکتی بزرگ در تاریخ معاصر ایران به رهبری علما و با هدف نجات ایران از دست بیگانگان و استبداد قاجاریه و برپایی عدالت و رفع موانع پیشرفت کشور آغاز گردید.[1]
جریانهای فعال در دوران مشروطیت
در مقابل جریان اسلامی، جریانات دیگری نیز وجود داشتند که از آن جمله میتوان از جریان غربزده و فراماسونری نام برد. روشنفکران وابسته به گروههای فراماسونری -که اکثر آنها عضو لژ بیداری و از عناصر تعلیم یافته مکتب ملکم خان بودند، حیات ایران را مستلزم راهیابی تمدن غربی و رواج ترقیات جدید به کشور میدانستند. همان مسئلهای که مروّجان فرهنگ غربی از جمله تقیزاده بارها به آن اذعان کرده بودند:
«امروز چیزی که به حد اعلا برای ایران لازم است و همه وطن دوستان ایران به تمام قوا باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیز مقدم دارند، سه چیز است که هر چه دربارهی شدت لزوم آن مبالغه شود، کمتر از حقیقت گفته شده؛ نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربیت علوم و صنایع و زندگانی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثناء... و خلاصه این که ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرهنگی مآب شود و بس.»[2]
دیدگاه ازلیان و بهائیان در مورد نهضت مشروطه
در ابتدای امر این سؤال مطرح میشود که این دو جریان با توجه به وابستگی آنها به کشورهای استعمارگر روس و انگلیس در قبال نهضت مشروطه چه دیدگاهی داشتند و نحوه برخورد آنها با نهضت مشروطه به چه شکل بوده است؟ احمد کسروی نویسنده کتاب تاریخ مشروطه ایران، در مورد عملکرد بهائیان و ازلیان و ارتباط آنها با نهضت مشروطه مینویسد:
«اگر بخواهیم همبستگى را که میانه بهاییان و ازلیان با مشروطه بوده، براستى روشن گردانیم باید بگوییم: بهاییان هواخواه خودکامگى، و ازلیان هواخواه مشروطه مىبودند. داستان اینست که چون میرزا حسینعلى به دعوى برخاست و دستهاى بنیاد نهاد. روسیان، چه در ایران و چه در قفقاز، پشتیبانى از او نمودند. بهاءالله نیز در نوشتههاى خود گرایش به روسیان نشان داد. از آن سوى انگلیسیان به نام همچشمى در سیاست به پشتیبانى از ازلیان برخاستند. به ویژه پس از گرفتن قبرس از دست عثمانیان، که چون میرزا یحیى صبح ازل با خاندان خود در آن آبخوست میزیست، و خواهناخواه بسته و زیر دست انگلیسیان گردید...»[3]
ادوارد براون –از جواسیس انگلیس که یکی از مأموریتهایش تقویت ازلیان و بهائیان بود- در مورد نحوه برخورد بهائیها نسبت به این نهضت سه نظریه را بیان میکند. نظریه اول این که: عباس افندی به شدت پیروانش را از شرکت در مسائل سیاسی منع کرده است. نظریه دوم: بیداری مردم در نهضت مشروطه در ایران و بیداری عمومی ملتهای آسیا را نتیجه نیروی معنوی بابیت و بهائیت میداند و نظریه سوم این که: بهائیها مخالف مشروطه بودند و تا پایان از شاه حمایت میکردند. براون در ادامه مینویسد:
«من مطمئن نیستم که کدام یک از این سه نظریه حقیقت دارد اما غالباً از دوستان ایرانی خود این سئوال را میپرسم که یک بهائی بین ایرانی قدرتمند و مستقل که اسلام دین رسمی آن است و یا ایرانی که ایالتی از روسیه تزاری گردیده و بهائیگری دین آن شده کدام را انتخاب میکند؟»
او با اشاره به اعتقاد بهائیها به جهان وطنی بودن،[4] معتقد است که بهائیها، ایران وابسته به روسیه که بهائیگری دین رسمی آن شده را ترجیح میدهند.[5]
سخنان احمد کسروی و ادوارد براون که هر دو ضدیت با اسلام و روحانیت نیز داشتند، به خوبی بیانگر این مطلب میباشد که فعالیت بهائیان در نهضت مشروطه در راستای اهداف ملت ایران و علمای مشروطه نبوده، بلکه در نقطه مخالف آن قرار داشته است. عباس افندی (عبدالبهاء) رهبر بهائیان در دفاع از محمدعلی شاه در رساله سیاسیه مینویسد:
«پس ای احبای الهی به جان و دل بکوشید و به نیت خالصه و ارادهی صادقه در خیرخواهی حکومت و اطاعت دولت یدبیضا بنمایید. این امر اهم از فرائض دین مبین و نصوص قاطعهی کتاب علیین است این معلوم است که حکومت بالطبع راحت و آسایش رعیت خواهد و نعمت و سعادت اهالی جوید و در حفظ حقوق عادلهی تبعه و زیردستان راغب و در دفع شرور متعدیان ساعی و صائل[6]است زیرا عزت و ثروت رعیت، شوکت و عظمت و قوت سلطنت باهره و دولت قاهره است...»[7]
پس از خلع محمدعلی شاه، عباس افندی به طرفداری از مشروطیت پرداخت و اصل عدم مداخله در امور سیاسی را فراموش کرد. وی دستور داد «نفوسی از بهائیان از برای مجلس ملت انتخاب گردد...» و با «سیاسیون مراوده کرده» تا ضمن آن موجبات نزدیکی بهائیان را به انگلستان فراهم سازند.[8]
عملکرد ازلیان در نهضت مشروطه
در جریان مشروطه خواهی ملت ایران بسیاری از بابیان ازلی فرصت را مغتنم شمرده و با نفوذ در بین مشروطهخواهان تمام تلاش خود را در راستای به انحطاط کشاندن این نهضت به کار بردند. از این میان میتوان به فعالیتهای آنان در قالب انجمنهای سری که سهم مهمی در تحولات نهضت مشروطه داشتند، اشاره کرد.
اولین حضور عناصر ازلی نظیر ملک المتکلمین، یحیی دولت آبادی و... در انجمن سری بود که در سال 1322ق توسط اعضای کمیته بیداری نظیر ملکالمتکلمین و سید حسن تقیزاده و برخی دیگر تشکیل شد.[9] اکثر تشکیلدهندگان این انجمن، بابیهایی بودند که از قاجار به واسطه مخالفت با بابیان، کینه به دل داشتند. محل تشکیل این جلسات سری، باغ سلیمانخان میکده بود. این انجمن محل حضور افرادی بود که هر کدام به شکلی در تحولات دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه نقش داشتند.
اعضاء این انجمن برای ایجاد آشوب و شورش، برنامه داشتند.[10] آنها با توجه به نهضت تنباکو و لغو سایر قراردادهای استعماری، میدانستند که بدون حضور علماء و تأیید آنان نمی توانند به این اهداف برسند، به همین منظور از اعضاء روحانی حاضر در انجمن استفاده کردند. به طور مثال سید اسدالله خرقانی را به نجف فرستادند تا با آیتالله آخوند محمدکاظم خراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی، و آقا میرزا خلیل تهرانی و نیز سید محمدکاظم یزدی ارتباط برقرار نماید،[11] با وجود همهی تلاشها هیچ یک از علمای برجسته با انجمن ملی، همکاری نکردند.[12]
از سوی دیگر انجمن جهت تحقق اهداف خود تلاش میکرد تا در بین اقشار برجسته اجتماع نفوذ کند، پیرو این خط مشی، آنها با شاهزادگان و رجال روشنفکر دولت همانند صنیعالدوله، سعدالدوله، مشیرالدوله، ناصرالملک، احتشامالسلطنه و... ارتباط برقرار کردند.[13] بر همین سیاست بود که ملکالمتکلمین با شاهزاده سالارالدوله، والی غرب رابطهی دوستانه برقرار کرد و با این عمل، هم از کمکهای مالی شاهزاده بهرهمند شدند و هم در هنگام لزوم از نفوذ او در بین ایلات و عشایر کردستان استفاده کردند.
یحیی دولت آبادی -از سران ازلیه- در جریان بست نشینی مشروطه خواهان در سفارت انگلیس از جمله عناصری بود که تمایل بسیاری برای تحقق این امر داشت. به گفته اسماعیل رائین، یحیی دولت آبادی نزد سفیر انگلیس رفته و تقاضای کمک برای ایجاد مخالفت علیه دولت داشته است.[14] تلاش افرادی مانند یحیی دولت آبادی باعث شد که جنبش مشروطه با همه خلوصی که از ناحیه رهبران آن داشت، به راحتی در اختیار انگلیس قرار بگیرد.
در یکی از اسناد وزارت امور خارجه انگلیس به ارتباط دولت آبادی با عناصر سفارت انگلیس خصوصاً گراهام، یکی از اعضای سفارت انگلیس اشاره شده است. وی از سفارت انگلیس میخواهد: «موجب سپاس گذاری خواهد بود که سفارت انگلیس مطالبی را که میخواهد به این گروه )روحانیون) برساند، از طریق او اعلام کند.»[15] گراهام درباره این ملاقات مینویسد: «... این حاجی میرزا یحیی هر چند اعتبار زیادی ندارد، اما خالی از ارتباطات و نفوذ نیست. مثلاً با همکاری پدر و برادرش او متصدی دو مدرسه است. یکی مدرسه سادات و دیگری مدرسه دانش.»[16]
میرزا نصرالله بهشتی معروف به ملکالمتکلمین نیز از دیگر عناصر بابی بود که برای به انحراف کشاندن نهضت با عناصر انگلیس نظیر اردشیر ریپورتر ارتباط داشت.[17] ملکالمتکلمین از وعاظ اصفهان بود که به واسطه اتهام به بابیگری از این شهر اخراج گردید. ادوارد براون ملکالمتکلمین را فردی ازلی معرفی کرده[18] و ابراهیم صفایی در مورد ارتباط وی با ازلیان مینویسد: «ملک در مراجعت به اصفهان به وسیله میرزا اسدالله خان نائینی منشی کنسولگری روس [که] از سران فرقه ازلی بود با آن فرقه آشنا شد. به دلیل ارتباط با ازلیان ناچار به ترک اصفهان شد.»[19] ملک به کمک همین فرد کتاب رمان گونهی رؤیای صادقه را بر ضدّ علمای اصفهان نوشت.[20] وی پس از اخراج از اصفهان به شیراز رفت و بنا به گزارش وقایع الاتفاقیه در این شهر نیز به تبلیغ بابیت پرداخت: «شخص واعظ که از اهالی اصفهان بود و ملقب به ملکالمتکلمین بود و چهار پنج ماه بود از اصفهان به شیراز آمده بود وعظ میکرد و اغلب در بین وعظ خود اظهار بابی بودن خود را مینمود...»[21]
ملک در سال 1322ق به تهران آمد و با نفوذ در انجمنهای سری به نهضت مشروطیت پیوست. وی علاوه بر عضویت در انجمن ملی در بحبوحهی اختلاف محمدعلی شاه به همراه سید جمالالدین واعظ، میرزا جهانگیر صوراسرافیل، سید محمدرضا مساوات، سید حسن تقیزاده، میرزا ابراهیم خان حکیمالملک و... کمیته انقلاب را تشکیل داد.[22] جلسات این کمیته در نیمههای شب در منزل حکیمالملک تشکیل میشد نخستین اقدام این کمیته تشکیل نیرویی به نام مجاهدین و سرباز ملی بود که تهیه اسلحه و آموزش نظامی جوانان از جمله اقدامات آنها به شمار میرفت. عبدالحسین تیمورتاش ملقب به سردار معظم خراسانی و دو عنصر بهائی اسدالله خان ابوالفتحزاده و ابراهیم منشیزاده به طور داوطلبانه نیروهای نظامی را آموزش میدادند. این جلسات بعدها در دوره مجلس دوم مقدمات و هستهی اولیه حزب دمکرات را تشکیل دادند.[23]
ملکالمتکلمین همچنین سخنگوی انجمن آذربایجان از مطرحترین انجمنهای تندرو بود که رهبری آن را به ترتیب سید حسن تقیزاده و حیدر عمواوغلی بر عهده داشتند.[24] نام دیگر این انجمن اجتماعیون عامیون یا همان سوسیال دموکرات بود. از فعالیتهای این انجمن آموزش نظامی و ترور مخالفین بود. در دوران استبداد صغیر با قتل اتابک امینالسلطان و ترور نافرجام محمدعلی شاه، بهانه بمباران و تعطیل مجلس به شاه داده شد و پس از عزل محمدعلی شاه و تشکیل مجلس دوم، عناصر افراطی این انجمن درصدد از بین بردن افراد مؤثر مشروطه خواه برآمدند. ترور آیتالله سید عبدالله بهبهانی در 8 رجب 1328ق از جمله اقدامات این انجمن بود.[25]
حجتالاسلام علی ابوالحسنی از پژوهشگران تاریخ معاصر با انتقاد از تندرویهای اعضای این انجمن مینویسد:
«اعضای این حزب و طیف هم سوی آن در عصر مشروطه، به دلیل داشتن افکار تند و افراطی و تقلید کورکورانه از انقلابیون فرانسه و بلشویکهای روسیه، فضای کشور را به تندرویها، تبلیغات کذب، بلوا آفرینیها و حتی ترورهای متعدد آلودند و با رادیکال ساختن بیرویّه مطالبات سیاسی، دامن زدن به آشوبهای کور اجتماعی و ایجاد اختلاف در بین صفوف ملت و روحانیت، مانع پیشرفت و رشد "طبیعی و سالم" جنبش مشروطیت شدند.[26]
عباس امانت، عضو تشکیلات بهائیت و از نویسندگان دانشنامه ایرانیکا در خصوص تأثیری که این جریان در نهضت مشروطه از خود به جای گذاشتند، با اشاره به نفوذ بابیها و حضور دستکم شش خطیب بزرگ مشروطه از میان آنها، فعالیتشان را در این زمان چنین بیان میکند:
«بابیها با پایبندی به اصل تقیه، هیأتی کاملاً اسلامی به خود گرفته، از مختصر حیات مجدد، طی سلطنت مظفرالدینشاه، بهرمند گردیده و همزمان با بسط استیناف ایشان، فراسوی هسته اصلی بابیها، شبکهای نوپا از تجمعات و انجمنها به تدریج پا به عرصه سیاست نهاد که هم اصلاحطلبان مذهبی و هم سکولارهای معارض، از آن استقبال کردند. این گروههای رادیکال همچنان به آرمان قدیمی بابیها که همان مخالفت تودهای با علمای محافظهکار و حاکمان قاجار باشد، وفادار ماندند.»[27]
امانت در ادامه با معرفی میرزا یحیی دولتآبادی و ملکالمتکلمین به عنوان عناصر بابی مینویسد: «هر چند این چند نفر به خاطر عقایدشان از حضور در مجلس اول منع شدند، اما تأثیر آنها بر مشروطیت مبرهن است.»28] تشکیلات بهائیت با این سخنان میکوشد تا فعالیت عناصر بهائی در انحراف نهضت مشروطه و وابستگی آنان را به استعمار انگلیس نادیده بگیرد و آن را یک جریان فکری مستقل که نقش مهمی در نهضت مشروطیت داشته معرفی کند.
نفوذ بهائیان در نهضت مشروطه
بهائیان، مانند ازلیان علاوه بر شرکت در تشکیلات فراماسونری در انجمنهای مخفی نیز حضور فعالی داشتند. به طوری که حسینعلی نوری مؤسس بهائیت با میرزا ملکم خان مؤسس فراماسونری در ایران ارتباطاتی داشت.[29] برطبق گزارش رکنالدوله به امینالسلطان در سال 1308ق ملکم در عکا با بهاء دیدار و مذاکراتی داشته است.[30] در این زمان ارتباط بهاء با مانکجی لیمجی هاتریا از دیگر فعالان فراماسونری نیز از دیگر پلهای ارتباط بین بهائیان با فراماسونها بود.[31] مانکجی در سفرش به عراق با میرزا حسینعلی ارتباط برقرار کرد و تا پایان عمر با او مکاتبه داشت.[32] همین امر را میتوان از عوامل حضور بهائیان در انجمن ناصری به شمار آورد. بهائیان از زمان تشکیل این انجمن توسط، کی خسرو جی و مانکجی لیمجی هاتریا،[33] در این انجمن عضویت داشتند.
در سال 1311ق. پس از مرگ کی خسرو جی، اردشیر جی[34] از طرف اکابر پارسیان هند، سرپرستی انجمن ناصری را به عهده گرفت. نفوذ بهائیان در این انجمن در این زمان به علت ارتباط اردشیر جی با انجمنهای بهائی بیشتر گردید و زرتشتیان برای مقابله با این وضع انجمنی به نام انجمن حق گوی یزد را تأسیس کردند و کسانی را که به جریان نفوذ بهائیها در این انجمن، کمک میکردند از پای درآورند.[35]
در جمادیالاول سال 1324ق انجمن سری دیگری به نام انجمن مخفی دوم شکل گرفت که شرکت میرزا محمدصادق طباطبایی در آن برجستگی خاصی به این انجمن میبخشید.
حضور برخی اعضای تشکیلات بهائیت، نظیر اسدالله خان ابوالفتحزاده، سیفالله خان ابوالفتحزاده قزاق(برادر اسدالله خان) و منشیزاده نیز از دیگر نکات قابل تأمل در این انجمن میباشد. این هسته بهائی سپس گروه عملیاتی ویژهای به نام کمیته مجازات را تشکیل دادند.[36]
فعّالیتهای مخفی اسدالله خان ابوالفتحزاده و ابراهیم خان منشیزاده و محمد نظر خان مشکوهالممالک از سال 1325ق و با عضویت انجمن مخفی غیرت شروع شد.[37] اسماعیل رائین انجمن غیرت را از انجمنهای فرعی فراماسونری در ایران میداند. رئیس این تشکیلات حاج میرزا ابراهیم آقا وکیل افراطی تبریز و از اعضای لژ بیداری ایران بود. به قول رائین، انجمن غیرت توسط ابراهیم آقا تبریزی و با حضور ابوالفتحزاده به عنوان نائب اول انجمن، منشیزاده نائب دوم، محمد نظرخان مشکوهالممالک، صندوق دار لژ بیداری تشکیل شد.[38] این همان مسألهای است که آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندارنی سه سال بعد متوجه آن شدند. مازندرانی در نامه 29 جمادی الثانی 1328 ق به حاجی محمدعلی بادامچی (از تجار مشروطه خواه تبریز) مینویسد:
«... چون مانع از پیشرفت مقاصدشان را فی الحقیقه به ما دو نفر، یعنی حضرت حجتالاسلام آقای آیتالله خراسانی دام ظله و حقیر منحصر دانستند، از انجمن سری طهران بعضی مطالب طبع و نشر شد و جلوگیری کردیم، لهذا انجمن سری مذکور که مرکز و به همه بلاد شعبه دارد و بهائیه لعنهمالله تعالی هم محققاً در آن انجمن عضویت دارند و شعبهای در نجف اشرف و غیره دارند رأی در آمده که نفوذ ما دو نفر تا حالا که استبداد در مقابل بود نافع و از این به بعد مضر است، باید در سلب این نفوذ بکوشند. اشخاص عوامی که به صورت طلبه محسوب میشوند در این شعبه داخل و به همین اغراض در نجف اشرف اقامت دارند ... مکاتباتی به دست آمده که بر جانمان خائفیم...» [39]
از مهمترین و در عین حال تندروترین انجمنهای این دوره انجمن سرّی بین الطلوعین است.[40] در این تشکیلات چند چهره برجسته به نام سید محمد کمره ای، سید عبدالرحیم خلخالی، سید جلیل اردبیلی، میرزا سلیمان خان میکده، سید حسن تقیزاده، حاج میرزا ابراهیم تبریزی، حیدرخان عمو اوغلی دیده میشود.[41]
همگی این افراد عضو انجمنهای تندرو دوره نخست مشروطه بودند. اکثر اعضای این انجمن به مشی ترور روی آوردند و بعدها افراطیترین جریانهای سیاسی را از درون آن انجمنها که مسلح به بازوی اجرایی نظامی هم بودند شکل دادند.[42] سه رهبر اصلی کمیته مجازات یعنی منشیزاده، ابوالفتحزاده و مشکوهالممالک از اعضای این انجمن بودند. اما عملیاتهای تروریستی این افراد در دوره مشروطه قبل از تشکیل کمیته مجازات کمتر توانست حساسیت اکثر رجال را برانگیزد.[43]
در این زمان بهائیان در راستای تحقق اهداف استعمارگران سهم مهمی در از میان برداشتن علمای مشروطه خواه داشتند. در انجام همین اقدامات بود که در 16 ذیحجه 1326ق کریم دواتگر از عوامل ترور شبکه ابوالفتحزاده با مشارکت میرزا محمد نجات خراسانی اقدام به ترور شیخ فضلالله نوری کرد که نافرجام ماند. نکته حائز اهمیت در حوادث بعد از این ترور، حضور اسمارت نماینده سفارت انگلیس در جریان محاکمه عاملین ترور برای جلوگیری از اجحاف به میرزا محمد نجات است.[44]
بهائیان که از مدتها قبل سعی در ترور مرحوم آیتالله شیخ فضلالله نوری داشتند، در یک پروسه به شدت کنترلشده و مرتبط با بیگانگان از وی چهرهای مستبد، خودخواه، رشوهگیر و جاهطلب ساختند. به طوری که لوایح به جای مانده از شیخ فضلالله نوری گویای این مطلب است. شیخ در یکی از لوایح خود با صراحت اعلام میدارد که اصلاً منکر مجلس شورای ملی نیست و مجلسی را میخواهد که اساسش اسلامی باشد و بیم آن دارد که حضور بابی مذهبها و طبیعی مشربها باعث به انحراف کشیدن مجلس از مسیر اسلامی آن شود.[45] در نهایت این عالم فرزانه در محکمهای به اصطلاح انقلابی که پس از فرار محمدعلی شاه و استقرار مجدد مشروطه تشکیل شده بود، با حضور ابوالفتحزاده و میرزا محمد نجات دو عضو بهائی این دادگاه و شیخ ابراهیم زنجانی فراماسون دادستان آن، اعدام شد.[46]
اقدامات بهائیان پس از مشروطه
تشکیلات بهائیت که از مدتها قبل با روی آوردن به انجام عملیاتهای تروریستی به دنبال ناامنی و هرج و مرج در جامعه بودند، با راه اندازی کمیتهای به نام مجازات این جریان را به شکلی منسجم تر دنبال کردند. کمیته مجازات در سال 1335ق، توسط میرزا اسدالله خان ابوالفتحزاده،[47] میرزا ابراهیم خان منشیزاده،[48] محمد نظر خان مشکوهالممالک تشکیل شد.[49]
مدّت کوتاهی بعد از آغاز فعّالیتهای کمیته، دو نفر دیگر به نامهای علیاکبر ارادقی[50] و عمادالکتاب قزوینی[51] به شورای سه نفری افزوده شدند. همچنین سه عضو دیگر کمیته کریم دواتگر، احسانالله خان دوستدار و حسین لله مسئولیت ترور را به عهده داشتند. کریم دواتگر از جمله کسانی بود که در زمان به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه به سفارت تابستانی انگلستان در قلهک پناه برده بود. از جمله کارهای او میتوان ترور به ناموفق شیخ فضلالله نوری و آشوب در بازار تهران را نام برد.[52] وی پس از فتح تهران به دلیل عدم تقیّد به امور مذهبی و رعایت نکردن موازین اخلاقی در مصدر شغلی قرار نگرفت و با در خواست ابوالفتحزاده عضویت کمیته مجازات را پذیرفت.[53]
در طی چند ماه فعّالیت این کمیته چندین نفر هدف گلوله آنها قرار گرفتند. از جمله قربانیان این کمیته میرزا محسن مجتهد برادر صدرالعلما بود که توسط احسانالله خان و رشیدالسلطان به قتل رسید.[54] قربانی دیگر کمیته، منتخبالدوله خزانهدار کل بود که قتل وی باعث اختلاف نظر شدیدی بین اعضای کمیته شد. قربانی بعدی کمیته، میرزا عبدالحمیدخان متینالسلطنه ثقفی بود.[55]
نکتهای که از بررسی این قتلها میتوان به آن اشاره کرد، این است که تمامی افراد کشته شده در زمره رجال برجسته سیاسی کشور نبودند و تنوّع شخصیتی افراد مقتول حاکی از وجود نوعی اختلاف داخلی در تشکیل کمیته است.
برخی از نویسندگان عملکرد کمیته مجازات را اعتراض انقلابی به قرارداد 1919م دولت وثوقالدوله خواندهاند، در حالی که کمیته مجازات در زمان اولین دولت وثوقالدوله در سال 1916م و در اوج وقایع پس از صدور فرمان مشروطیت تأسیس شده و تنها پنج ماه فعّالیت کرده است. بنابر این عملکرد آن ربطی به قرارداد 1919م ندارد.[56]
از دیگر اهدافی که برای ترورهای کمیته مجازات عنوان کردهاند. ترور جاسوسان و خیانت کاران میباشد که با بررسی ترورهای صورت گرفته عدم قطعیت آن دیده میشود. اگر سابقه چند نفری که توسط اعضای کمیته کشته شدهاند بررسی شود، میبینیم که زمینه وابسته بودن آنها هنوز به طور قطع به اثبات نرسیده است.[57]
ایجاد کمیته مجازات در شهریور 1295 ش و انجام چند فقره قتل، همراه با انتشار اعلامیه، بازتاب اجتماعی و سیاسی فراوانی داشت و فضایی از رعب و وحشت در تهران پدید آورد و تأثرات سیاسی عمیق بر جای نهاد. شاید بتوان فردی را که در ورای عملکرد کمیته مجازات قرار داشت و آنها را به سمت اهداف خود هدایت میکرد اردشیر ریپورتر دانست.[58] از جمله دلایل رابطه بین کمیته و اردشیر جی قتل میرزا عبدالحمید خان متینالسلطنه ثقفی است .زمانی که متینالسلطنه ثقفی در روزنامه مظهریه بوشهر مقالهای تند بر ضد اردشیر ریپورتر منتشر کرد، مورد ترور این کمیته قرار گرفت.[59]
ابوالفتحزاده و اردشیرجی هر دو احمد شاه را به ناتوانی و بی لیاقتی متهم کرده و اعتقاد داشتند که باید او را برداشت. به این لحاظ میتوان عملکرد کمیته مجازات را بخشی از برنامههای دراز مدت اردشیرجی در براندازی حکومت قاجار دانست.[60]
سخن پایانی
با توجه به شرایط خاصی که در جامعه به سبب نهضت مشروطه به وجود آمده بود، تشکیلات بهائیت برای تحقق اهداف خود از جمله انفصال سیاست از شرع اسلام تلاش زیادی را به کار برد. علاوه بر آن تشکیلات بهائیت که دولتهای انگلیس و روس را مساعد و همراه با پیشرفت مقاصد خود میدانستند، تمام تلاش خود را در جهت پیشبرد اهداف آنان به کار میبردند. از دیگر سیاستهای آنها کنارزدن علما از صحنه سیاست با همراهی عناصر دیگر استعماری نظیر فراماسونرها، بابیه و... بود. شهادت رساندن علمایی نظیر آیتالله شیخ فضلالله نوری و آیتالله سید عبدالله بهبهانی از جملهی این اقدامات بود. در پایان باید گفت که بهائیها با ایجاد نفاق، نامنی و ناآرامی در جامعه نهایت استفاده را از فضای ممکن برده و کوشیدند با تغییر حکومت و روی کار آمدن حکومتی دین ستیز جایگاه مهمی در تمام عرصههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و… کشور به دست آورند.
پینوشتها:
[1] . نیکی ر.کدی، تحریم تنباکو در ایران، ترجمه شاهرخ قائم مقامی، تهران، شرکت سهامی کتاب های جیبی، چ 2، 1358، ص 170.
[2] . سید حسن تقی زاده، نشریه کاوه، شماره 1، جمادی الاول 1338.
[3] . احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ج 1، تهران، امیرکبیر، 1388، ص 288.
[4] . اشاره به این سخن بهاءالله است که: لیس الفخر لمن یحب الوطن بل لمن یحب العالم. «افتخار بر آن کس نیست که وطن را دوست دارد. بلکه از آن کسی است که جهان را دوست دارد.»
[5] . ادوارد براون، انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه مهدی قزوینی، ص 355.
[6] . حمله کننده، مهاجم.
[7] . عباس افندی، رساله سیاسیه، ج 1، هند، مطبوعات امری، 91 بدیع، ص 21-17.
[8] . سید محمدباقر نجفی، بهائیان، تهران، کتابخانه طهوری، 1357، ص 769-768.
[9] . منصوره اتحادیه، پیدایش احزاب سیاسی مشروطیت، تهران، کتاب سیامک، 1381، ص 127.
[10] . افراد شرکت کننده در این انجمن عبارت بودند از: بحرالعلوم کرمانی، علیقلی خان سردار اسعد بختیاری، سلیمان میرزا اسکندری(میکده)، میرزا نصرالله بهشتی(مشهور به ملکالمتکلمین)، سید جمالالدین واعظ اصفهانی، شیخالرئیس قاجار، میرزا یحیی دولت آبادی، سید نصرالله تقوی، شاهزاده جلالالممالک ایرج (مشهور به ایرج میرزا، شاعر)، سید اسدالله خرقانی، میرزا حسن رشدیه، اردشیر جی، میرزا جهانگیر خان شیرازی(صور اسرافیل)، مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، علمی، 1373، ص 239.
[11] . مریم جواهری، نقش علما در انجمنها و احزاب دوران مشروطیت، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 93.
[12] . نظام الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، بخش سوم، تهران، امیر کبیر، چ 4، 1371، ص 463.
[13] . مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت، تهران، علمی، 1373، ص 255.
[14] . اسماعیل رائین، انجمن های سری در انقلاب مشروطه، تهران، جاویدان، 1355، ص 77.
[15] . همان.
[16] . همان.
[17] . اردشیر ریپورتر در قسمتی از خاطرات خود ملکالمتکلمین را در زمره ی دوستان خود معرفی می کند؛ عبدالله شهبازی، ظهور سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، تهران، اطلاعات، چ 2، 1382، ص 147.
[18] . احمد مجد الاسلام کرمانی، تاریخ انحطاط مجلس، اصفهان، دانشگاه اصفهان، چ 2، ص 56.
[19] . ابراهیم صفایی، تاریخ مشروطیت به روایت اسناد، تهران، ایران یاران، 1370، ص 664.
[20] . علی ابوالحسنی، کالبد شکافی چند شایعه دربارهی شیخ فضلالله نوری، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1385، ص 195.
[21] . سعیدی سیرجانی، وقایع الاتفاقیه، تهران، نشر آسیم، چ 4، 1383، ص 708.
[22] . مجید یکتایی، پیدایش مشروطه در ایران، تهران، اقبال، 1356، ص 26.
[23] . حسین آبادیان، بحران در مشروطیت، ص 66-65.
[24] . حیدر عمواوغلی از اوائل سال 1901م، در بین کارگران و روشنفکران مقیم باکو فعالیت میکرد ولی در اثر تعقیب پلیس تزاری آنجا را ترک کرده و در سال 1903م، به درخواست مظفرالدین شاه به ایران آمد و کارخانه برق را در مشهد تأسیس کرد. او در سال 1904م، به تهران رفته و در آنجا حوزه هفت نفری فرقه اجتماعیون عامیون را تشکیل داد. یونس پارسا بناب، تاریخ صد ساله احزاب و سازمانهای سیاسی در ایران، ج 1، واشنگتن، 2004م، ص 31.
[25] . اسماعیل رائین، انجمن های سری در انقلاب مشروطه، ص 110.
[26] . علی ابوالحسنی، پیشین، ص 200.
[27] . برخی چنین شبهه کردن که چون عناصری مانند عباس امانت بهائی هستند و در تحلیلهای تاریخی خود مطالبی را علیه ازلیها و بابیها نوشتهاند، پس نمی شود تحلیل آنها را مورد استناد قرار داد. البته این مسئله را در نظر نمیگیرند که افراد طرفدار بابیت، ازلیها و بهائیت همه عناصر استعمار هستند و با وجود داشتن رقابت درون گروهی دربارهی اهداف مشترک چون ضدیت با اسلام کاملاً هم جهت بوده و یک مسیر را طی می کردند.
[28] . عباس امانت، زمینههای فکری انقلاب مشروطیت، از سری مقالات دانشنامه ایرانیکا، ص3 8-37.
[29] . شوقی افندی، قرن بدیع، ترجمه نصرالله مودّت، قسمت دوم، مؤسسه مطبوعات امری، 125 بدیع.
[30] . ابراهیم صفایی، پنجاه نامه تاریخی دوران قاجاریه، تهران، انجمن تاریخ، تاریخ مقدمه 1350، ص 116.
[31] . موسی فقیه حقانی، بهائیت و سرویس اطلاعاتی انگلستان؛ مناسبات مانکجی هارتیا با بهائیان، ویژه نامه ایام، شماره 29، ضمیمه روزنامه جام جم، شهریور1386، ص 19-18.
[32] . تورج امینی، اسنادی از زرتشتیان معاصر ایران، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1380، ص 7.
[33] . عضو فعال سرویس اطلاعاتی انگلستان که در زمینه اشاعه باستان گرامی(ایران منهای اسلام) و حمایت از بابیه و ارتباط و حمایت از صوفیه و تأسیس فراماسونری در ایران فعالیت میکرد.
[34] . اردشیر ریپورتر، جاسوس مشهور بریتانیا که با بهائیت در پیوند بود. رجوع شود به کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد 2.
[35] . اسدالله فاضل مازندارانی، تاریخ ظهور الحق، ج 8، قسمت دوم، بی جا، موسسه ملی مطبوعات امری، بی تا، ص 934-935.
[36] . همان.
[37] . مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، در مشروطه چه گذشت، تهران، قدر ولایت، 1388، ص 120-121.
[38] . این انجمن توسط حاج میرزا ابراهیم آقا، نماینده تندروی تبریز در مجلس شورای ملی تاسیس شد. وی در شمار مشروطه خواهان تندرو بود و در جریان بمباران مجلس توسط قوای محمدعلی شاه به قتل رسید. فاروق خارابی، انجمنهای عصر مشروطه، تهران، مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، 1389، ص 472.
[39] . حبل المتین، کلکته، س 18، ش 16، 28 رمضان 1328، 3 اکتبر 1910 ص 20-21؛ حسین آبادیان، بحران در مشروطیت، ص 209.
[40] . به دنبال صدور فرمان مشروطه از سوی مظفرالدین شاه به ظاهر تشکیلاتی برای صیانت از آن شکل گرفت که نام انجمن بین الطلوعین به آن دادند. وجه تصمیه انجمن یاد شده، این بود که جلساتشان سحرگاهان تشکیل می شد. جلسات آن وقتی خاتمه می یافت که مردم هنوز از خانه بیرون نیامده بودند.
[41] . کمرهای رهبر دمکراتهای ضد تشکیلی و عضو لژ بیداری ایران بود و زمان دستگیری اعضای کمیته مجازات بارها به ملاقات آنان رفت. حسین آبادیان، ایران از سقوط تا کودتای سوم اسفند، ص 344.
[42] . اسماعیل رائین، حیدر عمو اوغلی، تهران، جاویدان، 1355، ص 48.
[43] . اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 1، ص 573.
[44] . حسین آبادیان، ایران از مشروطه تا کودتای سوم اسفند، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1385، ص 345.
[45] . سید حسن تقیزاده، زندگی طوفانی، تهران، علمی، 1368، ص 142.
[46] . لوایح آقا شیخ فضلالله نوری، به کوشش هما رضوانی، تهران، نشرتاریخ ایران، 1362، ص 45-44.
[47] . ابوالفتحزاده از صاحب منصبان قزاق بود که در اوایل مشروطه از شغل خود استعفا داد. وی از فعالان کمیته ستار و جزو مهاجمین فتح تهران بود. در خصوص بهائی بودن وی همان طور که مهدی بامداد می نویسد خانوادهاش بهائی بودند. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج 1، تهران، چاپخانه بانک بازرگانی، 1347، ص 112.
[48] . میرزا ابراهیم خان منشیزاده پسر کریم خان منشی اوف ایروانی، از افسران سابق قزاق خانه بود. ابراهیم خان پس از تحصیل در دارالفنون وارد قزاق خانه شد؛ اما به علت تلاش برای خارج ساختن روسها از قزاق خانه از این شغل برکنار شد و به همراه ابوالفتحزاده به فعالیت در مشروطه پرداخت. حسین آبادیان، ایران از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند، ص 344-342.
[49] . . عبدالله متولی، کمیته مجازات، تهران، بنیاد مستضعفان و جانبازان، 1378، ص 83.
[50] . علی اکبر ارادقی همراه با برادرش قاضی ارادقی وارد گروه مشروطه خواهان شد. در استبداد صغیر هر دو به اسارت محمدعلی شاه در آمدند. برادرش را در باغ شاه کشتند و ارادقی را به رشت تبعید کردند و در آنجا به دلیل فعالیت ضد استبدادی به دستور آقا بالاخان سردار افخم از رشت اخراج شد و به باکو و ترکیه رفت. وی پس از پیروزی مشروطه خواهان عضور وزارت اولیه شد که توسط کریم دواتگر با کمیته مجازات مرتبط گردید. احمد کسروی تا تاریخ مشروطیت ایران،ص 832 و عبد الله متولی، همان، ص 155.
[51] . عماد الکتاب نیز همانند علیاکبر ارادقی با معرفی کریم دواتگر وارد کمیته مجازات شد و به خاطر برخورداری از خط خوش کار نگارش بیانیه ها را به او سپردند. در دوره سلطنت احمد شاه قاجار مدتی در وزرات داخله منشی بود و در همان اوقات معلم خط شاه نیز بود. عبدالله متولی، کمیته مجازات، ص 157.
[52] . عبدالحسین نوایی، دولتهای ایران از آغاز مشروطیت تا اولتیماتوم، تهران، بابک، 1355، ص 88.
[53] . عبدالله متولی، همان، ص 159.
[54] . عبدالله متولی، همان، ص 174.
[55] . همان، ص 178-179.
[56] . همان، ص 10.
[57] . همان، ص 140.
[58] . اردشیر ریپورتر، جاسوس بریتانیا که نقش مهمی در حوادث اواخر دوره قاجار و براندازی حکومت قاجار و روی کار آمدن حکومت پهلوی داشت.
[59] . شماره 67 و 68، مورخ شعبان 1322 ق.
[60] . عبدالله متولی، کمیته مجازات، ص 145.
1- شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری 2- آیتالله سید محمد طباطبایی 3- آیتالله سید احمد طباطبایی برادر سید محمد
شهید آیتالله سید عبدالله بهبهانی
شهید آیتالله سید عبدالله بهبهانی در کنار شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری
شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری در کنار شهید آیتالله سید عبدالله بهبهانی
شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری
اردشیر ریپورتر پدر شاپور و از جاسوسان استعمار انگلیس
اردشیر جی، مهدی ملک زاده نویسنده کتاب تاریخ مشروطیت و پدرش ملکالمتکلمین از بابیان ازلی
عکس اهدائی شجاعالممالک به اردشیر جی
آیتالله العظمی محمدکاظم آخوند خراسانی
تعداد مشاهده: 10741